• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 808
تعداد نظرات : 320
زمان آخرین مطلب : 3829روز قبل
تبریک و تسلیت

 آغاز امامت و ولایت قطب عالم امکان ، فخرزمان، امان مردمان ، اعلی حضرت دوران ، صاحب العصر والزمان مبارک باد. 

http://www.taknaz.ir/upload/2/0.425553001282391884_ya_mahdi.jpg
دوشنبه 2/11/1391 - 0:8
دانستنی های علمی

فقط باید باور داشته باشید که می‌توانید کارهای ساده‌ای انجام دهید.

در زیر لیستی از کارهایی که می‌توانید برای داشتن زندگی شادتر انجام دهید، آورده شده است.

هر روز آنها را به کار بگیرید و از زندگی خود در این سال لذت ببرید.
سلامتی:
1- آب فراوان بنوشید.
2- مثل یک پادشاه صبحانه بخورید، مثل یک شاهزاده ناهار و مثل یک گدا شام بخورید..
3- بیشتر از سبزیجات استفاده کنید تا غذاهای فراوری شده.
4- بااین 3 تا E زندگی کنید:
Energy (انرژی)
Enthusiasm(شورواشتیاق)
Empathy(دلسوزی و همدلی)
5- از ورزش کمک بگیرید.
6- بیشتر به یاد خدا باشید .
7- بیشتر از سال گذشته کتاب بخوانید.
8- روزانه 20 دقیقه سکوت کنید و به تفکر بپردازید.
9- 7 ساعت بخوابید.
10- هر روز 10 تا 30 دقیقه پیاده‌روی کنید و در حین پیاده‌روی، لبخند بزنید.
شخصیت:
11- زندگی خود را با هیچ کسی مقایسه نکنید: شما نمی‌دانید که بین آنها چه می‌گذرد.
12- افکار منفی نداشته باشید، در عوض انرژی خود را صرف امور مثبت کنید.
13- بیش از حد توان خود کاری انجام ندهید.
14- خیلی خود را جدی نگیرید.
15- انرژی خود را صرف فضولی در امور دیگران نکنید.
16- وقتی بیدار هستید بیشتر اهداف خود را مجسم کنید.
17- حسادت یعنی اتلاف وقت، شما هر چه را که باید داشته باشید، دارید.
18- گذشته را فراموش کنید.. اشتباهات گذشته شریک زندگی خود را به یادش نیاورید. این کار آرامش زمان حال شما را از بین می‌برد.
19- زندگی کوتاه‌تر از این است که از دیگران متنفر باشید. نسبت به دیگران تنفر نداشته باشید.
20- با گذشته خود رفیق باشید تا زمان حال خود را خراب نکنید...
21- هیچ کس مسئول خوشحال کردن شما نیست، مگر خود شما.
22- بدانید که زندگی مدرسه‌ای می‌ماند که باید در آن چیزهایی بیاموزید. مشکلات قسمتی از برنامه درسی هستند و به مانند کلاس جبر می‌باشند.
23- بیشتر بخندید و لبخند بزنید.
24- مجبور نیستید که در هر بحثی برنده شوید. زمانی هم مخالفت وجود دارد.

جامعه:
25- گهگاهی به خانواده و اقوام خود،
مخصوصا پدر و مادر زنگ یا سری بزنید.
26- هر روز یک چیز خوب به دیگران ببخشید.
27- خطای هر کسی را به خاطر هر چیزی ببخشید.
28- زمانی را با افراد بالای 70 سال و زیر 6 سال بگذرانید.
29- سعی کنید حداقل هر روز به 3 نفر لبخند بزنید.
30- اینکه دیگران راجع به شما چه فکری می‌کنند، به شما مربوط نیست.
31- زمان بیماری، شغل شما به کمک شما نمی‌آید، بلکه دوستان شما به شما مدد می‌رسانند، پس با آنها در ارتباط باشید.
زندگی:
32- کارهای مثبت انجام دهید.
33- از هر چیز غیر مفید، زشت یا ناخوشی دوری بجویید.
34- محبت درمان‌گر هر چیزی است.
35- هر موقعیتی چه خوب یا بد، گذرا است.
36- مهم نیست که چه احساسی دارید، باید به پا خیزید، تمیزترین لباس خود را به تن کرده و در جامعه حضور پیدا کنید.
37- مطمئن باشید که بهترین هم می‌آید.
38- همین که صبح از خواب بیدار می‌شوید، باید از خدایتان شاكر باشید.
39- بخش عمده درون شما شاد است، بنابراین خوشحال باشید.

يکشنبه 1/11/1391 - 23:49
موفقیت و مدیریت

فقط انجام کارهای ساده. برای چه کارهایی بیشتر وقت می‌گذارید؟ کارهای مهم، فوری یا کارهای ساده روزانه؟ اگر بیشتر وقت خود را به کارهای جزئی و کم‌اهمیت می‌گذرانید، باید روند خود را تغییر دهید.
همه ما خیلی وقت‌ها لیستی از کارهایی که باید انجام بدهیم آماده می‌کنیم. اما درمورد کارهایی که باید از آنها دست بکشیم چطور؟

افراد موفق کارهایی که در زیر عنوان می‌کنیم را انجام نمی‌دهند اما این احتمال وجود دارد که شما هنوز انجامشان می‌دهید. همین امروز تصمیم بگیرید و این کارها را به لیست کارهای کنارگذاشتنی اضافه کنید.

1. بهانه آوردن. افراد موفق دیگران را مقصر نمی‌کنند و بهانه نمی‌آورند و از بدشانسی‌شان شکایت نمی‌کنند. آنها مسئولیت کامل زندگی خود را بر عهده می‌گیرند. آنها می‌دانند که موفقیت و شکست در دستان خود آنهاست. پس سعی نکنید خود را قربانی جلوه دهید یا بهانه‌ بیاورید.

2. بی مقصد پیش رفتن. افراد موفق برنامه دارند. زندگی آنها جهت و مقصد دارد. هیچوقت بی اراده کاری نمی‌کنند و بی مقصد پیش نمی‌روند به امید اینکه بهترین‌ها برایشان اتفاق بیفتد. آنها برای خود هدف تعیین می‌کنند و بعد برای رسیدن به آن برنامه‌ریزی می‌کنند. اگر شما از آن دسته آدمهای هرچه پیش آید خوش آید هستید، از این رویکرد دست بکشید و شروع به برنامه‌ریزی کنید.

3. تمام روز نشستن پای کامپیوتر (یا بدتر از آن تلویزیون). درست است که کارهای مهم زیادی را می‌توانید پشت کامپیوتر انجام دهید اما نباید همه روزتان را به آن بگذرانید. بیرون رفته و با آدمها ملاقات کنید.

4. به تاخیر انداختن کارها. تعویق در کارها دشمن موفقیت است. روی هدفتان تصمیم بگیرید، کارهایی که باید انجام دهید را لیست کرده، اولویت‌بندی نموده و آغاز به کار کنید.

5. فقط انجام کارهای ساده. برای چه کارهایی بیشتر وقت می‌گذارید؟ کارهای مهم، فوری یا کارهای ساده روزانه؟ اگر بیشتر وقت خود را به کارهای جزئی و کم‌اهمیت می‌گذرانید، باید روند خود را تغییر دهید. باید اول روی کارهای مهمتر تمرکز کنید، کارهایی که شما را به سمت هدفتان پیش می‌برند. تا جاییکه می‌توانید کارها و فعالیت‌های بی‌ارزش را نادیده بگیرید.

6. نشستن در جلسات بیهوده. آیا در محل‌کار وقتتان را در جلسات بی‌ارزش تلف می‌کنید؟ خیلی از کارمندان شرکت‌ها این وضعیت را دارند. هر جلسه‌ای باید یک هدف، دستورکار و یک مدیر ماهر داشته باشد که کمک کند جلسه از هدف اصلی خود دور نشده و روی همان متمرکز بماند. در جلسات بیهوده و ضعیف شرکت نکنید—فقط خلاصه آن را از دیگران بگیرید.

7. محدود کردن جاه‌طلبی‌هایتان. افراد موفق باور شگرفی به خود دارند و جاه‌طلب هستند و استانداردهای بالایی برای زندگی خود در نظر می‌گیرند. آیا شما خودتان را پایین می‌کشید؟ اعتمادبه‌نفستان را از دست داده‌اید؟ از اول شروع کنید. برای خودتان اهداف بلندپروازانه تعیین کنید. مهارت‌ها، استعدادها و دستاوردهایتان را به خود یادآور شوید و هر روز به خودتان انگیزه بدهید.

اگر بتوانید از فعالیت‌های بی‌ارزش و منفی که انجام می‌دهید دست بکشید، خود را به موفقیت نزدیک‌تر خواهید کرد. از انجام کارهایی که می‌دانید فقط وقتتان را تلف می‌کند خودداری کنید و شروع به ساخت موفقیتتان کنید.

منبع: سلامت نیوز

يکشنبه 1/11/1391 - 23:46
ازدواج و همسرداری

یک مرد فکر می کند همین که در خانه باشد نشان دهنده صمیمیت او با همسرش است، آنها حساب نمی کنند که در زمان حضور در اتاق پای کامپیوتر هستند یا فیلم می بینند یا خواب هستند یا...

تا به حال شنیده اید که زبانی که زنان حرف می زنند متفاوت از زبانی است که آقایان استفاده می کنند. مثلا وقتی یک خانم می گوید « حرفش را نزن، اصلا برایم مهم نیست »، در واقع می خواهد به طرف مقابل بفهماند که نه تنها موضوع برایش مهم است بلکه باعث ناراحتی اش هم شده است. اما کمتر مردی است که این موضوع را بداند و تعبیر درستی از آن داشته باشد، حالا این موضوع ساده را به تمام وجوه زندگی تعمیم دهید تا درک کنید زنان چه رازهای بزرگی هستند. مردانی که نتوانند راز شخصیت زنان را کشف کنند خواه ناخواه دچار اشتباه های بزرگی در قبال آنها می شوند تا جایی که ممکن است زندگی و رابطه شان تحت الشعاع قرار بگیرد. در این مطلب شما را با ۹مورد از این اشتبا هات رایج مردها آشنا می کنیم تا شاید کمی به مردها کمک شود که رفتار همسرشان را رمزگشایی کنند.

تفاوت هایی از دوران غارنشینی
بیشتر زوج ها اگر بخواهند رابطه ای موفق داشته باشند به حرف زدن اهمیت زیادی می دهند، اما با این همه حرف زدن باز هم مردها می گویند که فکر می کنند زنان یک راز بزرگ هستند و نمی توان از کار آنها سر درآورد و همین عدم شناخت باعث می شود که اختلاف عقیده ای کوچک مثل جارو کردن خانه یا چیدن ظرف ها در ماشین ظرفشویی منجر به دعوایی اساسی شود و به جاهایی برسد که طرفین شروع کنند از همه چیز و حتی خانواده های هم ایراد گرفتن.در این مواقع نمی توان گفت هر دو طرف بی تقصیرند ولی شاید تقصیر چندانی نداشته باشند و همه اینها ناشی از تفاوت دیدگاه هایشان باشد. باید بدانید خانم ها و آقایان بیشتر از آنکه فکرش را بکنید با هم متفاوت هستند. دکتر آلیسون آرمستانگ، روانشناس کالیفرنیایی می گوید: این تفاوت ها از همان دوران غارنشینی تا زندگی های مدرن امروزی در زندگی زنان و مردان وجود داشته است.


اشتباه یک : چرا مردها حرف خانم های شان را گوش نمی کنند؟
به نظرتان آشنا نمی آید؟ بیشترین شکایت خانم ها این است که مردشان به حرف آنها گوش نمی دهد.
متاسفانه مردها قدرت یک گفت وگوی ساده و عاشقانه را دست کم می گیرند.خانم ها طی گفت وگو دوپامین یا همان هورمون لذت در بدن شان بالا می رود و در نتیجه طی این گفت وگو ارتباط قوی تر می شود اما برای بیشتر مردها گفت وگو اینقدر اهمیت ندارد.مردها متوجه نمی شوند که خانم ها حرف می زنند تنها برای اینکه احساس کنند به طرف مقابل وصل هستند، آنها فکر می کنند که همسرشان حرف می زند که خواسته اش را مطرح کند.از طرف دیگر مردها به طور غریزی می خواهند مشکلات همسرشان را حل کنند، حتی اگر خانم از او کمک نخواهد.

راه حل : یک عبارت هست که می تواند برای خانم ها معجزه کند: « برای من از خودت بیشتر بگو» و اگر شما می خواهید واقعا او را خوشحال کنید، بگویید: « من به حرف هایت علاقه مندم »


اشتباه دوم : مردها پیشنهاد کمک نمی دهند
خانم های شاغل بیشتر اوقات روزشان را در دفتر کار سپری می کنند و بعد هم باید مشغول غذا پختن و رسیدگی به خانه شوند، آیا به نظر شما این توقع زیادی است که زنی انتظار داشته باشد بدون اینکه از همسرش بخواهد ظرف ها را بشوید؟
وقتی یک زن کمک می خواهد یا به کمک نیاز دارد، ممکن است به طور مستقیم خواسته اش را مطرح نکند و هیچ کس هم انتظار ندارد که یک خانم هیچ وقت به کمک احتیاج نداشته و مانند یک شیرزن از کسی انتظاری نداشته باشد.
قبول کنید که این فراتر از توانایی یک زن معمولی است، مردی که قدرت جارو کردن در استحکام یک رابطه را متوجه نشود به احتمال زیاد با همسرش مشکل خواهد داشت، مردها باید بدانند که امور خانه در روحیه همسرشان به شدت تاثیر می گذارد.

اما چگونه؟ برای بیشتر زن ها، کارهای خانه و تمیز بودن آن نقش مهمی در احساس شان نسبت به زندگی دارد و اینکه همسرشان در این امر به آنها کمک کند می تواند به زندگی امیدوارشان کند.

راه حل: اول از همه شما به عنوان یک مرد باید با دیدن تلویزیون و فیلم ها متوجه شوید که یک زن چه کارهایی انجام می دهد
احتمالا خواهید دید که بیشتر اوقات خانم ها آرام و قرار ندارند، اگر همسر شما نیز چنین است هر چه سریع تر به کمکش بشتابید و دوم اینکه مردها نیاز دارند که کلمه « کمک » را از پیشنهادهای خود حذف کنند. یک زن برای اینکه توانایی اش را نشان دهد جواب طبیعی اش به پیشنهاد کمک « نه » است؛یعنی می گوید « ممنون خودم انجام می دهم » پیشنهاد می کنیم به عنوان شوهر از او بپرسید « آیا کاری هست که بتوانم انجام دهم؟ »

نکته مهم : از قانون طلایی « ارتباط موفق » چیزی شنیده اید
بارها و در جاهای مختلف درباره تفاوت های زن و مرد صحبت شده ولی برای بیشتر مردها رفتار زن ها همچون یک راز است و شاید غفلت از همین تفاوت ها گاهی باعث می شود یک موضوع کوچک و یک اختلاف نظر جزئی تبدیل به یک دعوای بزرگ و دلخوری زیاد شود. قانون طلایی برای حل این مشکل این است؛ همان گونه که دیگران با شما رفتار می کنند با آنها رفتار کنید، مردها معمولا همان گونه که دوست دارند همسرشان با آنها رفتار کند با او رفتار می کنند و همین باعث به وجود آمدن اختلافات می شود چون زن ها و مردها متفاوتند.


اشتباه سوم : او با شما فرق دارد
آیا تا به حال دیده اید که بعضی از مردها وقتی می خواهند خیلی همسرشان را خوشحال کنند به او وسایلی چون ایکس باکس هدیه می دهند، چون همان کاری را می کنند که دوست دارند همسرشان انجام دهد. وقتی مردی هدیه می دهد بیشتر به نیازهای خودش فکر می کند نه اینکه همسرش چه وسیله ای نیاز دارد و در نهایت همین رفتار اثر خود را در زندگی نشان می دهد.
البته این فقط یک ویژگی مردانه نیست، همه مردم به طور طبیعی فکر می کنند دیگران نیز خواسته هایی شبیه خودشان دارند، چون همه فکر می کنند دیگران هم شبیه آنها هستند.
مردان و زنان عموما خواسته هایی همساز دارند اما اگر زن و شوهری اینگونه نباشند مشکلات زیادی برایشان پیش می آید.

راه حل : مردها نیاز دارند درباره احتیاجات همسرشان بیشتر بدانند، اینکه چطور باید او را حمایت کنند و اینکه او چگونه شوهری را دوست دارد؟
به دست آوردن این اطلاعات خیلی سخت نیست تنها کافی است از همسرتان سؤال کنید. به خانم تان اجازه دهید که به راحتی با شما ارتباط برقرار کند و توقعاتش را بگوید.


اشتباه چهارم : چرا او ساکت است؟
مردها فکر می کنند وقتی همسرشان یک روز با آنها صحبت نمی کند حتما در حال جریمه کردن آنهاست اما حقیقت این است که روحیه او آسیب دیده و نمی تواند صحبت کند. گاهی همین سکوت مردها را به اشتباه می اندازد و باعث می شود وضعیت را بدتر کنند. مرد می خواهد به زن اجازه دهد تا خودش حالش خوب شود اما باید بداند طولانی شدن سکوت زن می تواند عواقب بدی به دنبال داشته باشد. مردها فکر می کنند سکوت خوب است و حال زن را خوب می کند اما برای زن این سکوت، آرامش پیش از توفان است.

راه حل : وقتی یک زن ساکت است، باید مرد از او علت سکوتش را بپرسد، مردها باید همیشه همسرشان و احساسات او را چک کنند
باید بدانید که عبارت معجزه آسا در این مواقع این است « عزیزم در ذهنت چه می گذرد؟ » در این مواقع باید مرد بیش از همیشه خود را دلسوز نشان دهد چون در این صورت زن احساس امنیت می کند و راحت تر احساسات واقعی اش را مطرح می کند.
اگر نمی دانید چگونه گفت وگو را شروع کنید می توانید بگویید «من نمی دانم چه کاری کرده ام، اما خیلی متاسفم که ...»


اشتباه پنجم : مردها دلایلشان را توضیح نمی دهند
این یک شکایت رایج زن ها نسبت به مردهاست، چرا همسرم آنچه را که فکر می کند، به من نمی گوید. در عصر حجر مردها برای شکار نیاز داشتند تا جایی که می توانند کالری ذخیره کنند، اما امروز مردها، کلمات را برای خودشان نگه می دارند و سعی می کنند احساساتشان را پنهان کنند. وقتی خانمی به همسرش پیشنهاد می دهد که به سینما بروند ممکن است مرد بدون هیچ توضیحی تنها بگوید « نه!» هرچند در ذهن خود دلایل روشنی دارد مثل اینکه جای پارک پیدا نمی شود یا خیلی خسته است و... اما چون خانم ها این دلایل را نمی دانند دچار سوء تفاهم می شوند. مثلا زن فکر می کند که همسرش دوستش ندارد و نمی خواهد با او وقت بگذراند.

راه حل : باید با همسرتان بیشتر صحبت کنید
مردهایی که تصمیم هایشان را برای همسرشان توضیح می دهند حدود ۱۰۰برابر بیشتر از مردهای دیگر در زندگی موفق هستند، این مردها حتی اگر با همسرشان مخالفت کنند چون برای او توضیح می دهند، تنش به وجود نمی آورند.

 

اشتباه ششم : مردها فکر می کنند حضور فیزیکی در خانه کافی است
یک مرد فکر می کند همین که در خانه باشد نشان دهنده صمیمیت او با همسرش است، آنها حساب نمی کنند که در زمان حضور در اتاق پای کامپیوتر هستند یا فیلم می بینند یا خواب هستند یا... برای مردها تنها فعالیت های ۲ نفره می تواند نشان دهنده صمیمیت باشد، در این فعالیت های ۲ نفره حضور ۲ نفر برای مرد آرامش بخش است.
اما برای زن ها اینگونه نیست، او برای اینکه احساس آرامش کند باید مطمئن شود که همسرش به لحاظ احساسی، فیزیکی و ذهنی با او همراه است.

راه حل: ۳ کار را فراموش نکنید زن ها برای داشتن یک رابطه موفق نیاز دارند که هم صحبت کنند، هم توجه کافی دریافت کنند و هم با همسرشان ارتباط حسی و فیزیکی داشته باشند و در نتیجه این حالات احساس صمیمیت بیشتری می کنند.

 

اشتباه هفتم : مردها می گویند همسرشان به آنها توجه کافی ندارد
باید بدانید که خانم ها به راحتی می توانند چند کار را با هم انجام دهند و این جزو طبیعت آنهاست، اما مردها اینگونه نیستند. به عنوان مثال یک خانم هم می تواند تلفن جواب دهد، هم به غذا سرکشی کند و هم با شوهرش درباره یک موضوع مهم صحبت کند، اما در این مواقع مرد فکر می کند همسرش به او بی توجه است. مردها به دنبال توجه کامل هستند و می خواهند وقتی حرف می زنند همسرشان هیچ کاری نکند، در صورتی که نمی دانند که همسرشان به حرف ها با توجه کامل گوش می کند. با همه این حرف ها یک مرد چطور می تواند توجه کامل همسرش را جلب کند؟

راه حل : بهترین کار این است که هنگام صحبت دست های همسرتان را در دست بگیرید، با این راه دیگر گمان نمی کنید که او نسبت به حرف هایتان بی توجه است.

 

اشتباه هشتم : مردها بیشتر به خودشان توجه می کنند تا همسرشان
یکی از رایج ترین اشتباهات مردان هنگام ارتباط با همسر یا نامزدشان این است که اصلا به نیازهای عاطفی متفاوت همسرشان توجه نمی کنند و بیشتر توجه آنها به احساسات خودشان است. از طرف دیگر برای زنان نیز چندان مهم نیست که مردان درباره آنها چه فکر می کنند، همه آنچه برای آنها اهمیت دارد احساس خودشان نسبت به مرد زندگی شان است. یک زن چندان توجه نمی کند که شما چقدر می خواهید او را تحت تاثیر قرار دهید. اگر شما خودتان فکر می کنید همسر یا نامزد خوبی هستید، در احساسات او تاثیر خاصی ندارد. او چندان توجه نمی کند که شما در دلتان به چه فکر می کنید.

راه حل : اگر می خواهید همسرتان را تحت تاثیر قرار دهید، سعی کنید احساساتش را بیشتر بشناسید از او درباره احساساتش بپرسید تا راه های خوشحال کردنش را پیدا کنید.

 

اشتباه نهم : کسل بودن!
یک مرد باید در زندگی اش احساس شوق و اشتیاق داشته باشد (در کنار همسری که دوستش دارد) وگرنه روز به روز کسل تر می شود. این مورد می تواند کار یا فعالیت فرهنگی یا... باشد. وقتی شما به نیازهای خودتان توجه کافی داشته باشید و سعی کنید استعداد های بالقوه خودتان را شکوفا کنید و با انجام دادن کاری که دوست دارید شاداب باشید، مسلما در کنار همسرتان نیز زندگی بهتری خواهید داشت و بهتر می توانید او را خوشحال کنید.

 

10 نکته که زنان دوست دارند مردان در مورد آنهابدانند
1 - زنان دوست دارند که از آنها راهنمایی و نصیحت بخواهید.
2 - خواسته هایتان را غیرمستقیم با آنها مطرح کنید.
3 - زنان انتظار دارند که به آنها زنگ بزنید.
4 - هر گاه زنی در اوج خشم و غم قرار گرفته باشد، به هیچ عنوان تقصیری را به گردن نمی گیرد.
5 - بسیاری از زنان به این علت که نمی خواهند کسی ایشان را نیازمند بداند، نیازهایشان را انکار می کنند.
6 - یک زن به طور ذاتی از توانایی نامحدودی در شاداب ساختن دیگران برخوردار است. اما وقتی آن زن لبخند می زند، لبخندش به این معنا نیست که در اوج شادابی و خوشحالی قرار دارد.
7 - یک احساس پنهان در درون زن به او می گوید نمی خواهم خواسته هایم را به همسرم بگویم، اگر عشق او به من واقعی باشد، خودش از نیازهایم مطلع می شود.
8 - هیچ چیزی را در رابطه اش با شما فراموش نمی کند.
9 - همسرتان می خواهد در صدر فهرست اولویت های شما قرار بگیرد، او جایگاه شماره یک را می خواهد، او می خواهد بیش از دوستان، همکاران، مشتریان و حتی مادرتان برای شما مفهوم داشته باشد.
10 - هیچ وقت از گفتن جمله دوستت دارم به زن مورد علاقه تان غافل نشوید.

يکشنبه 1/11/1391 - 23:45
بهداشت روانی

دوست‌های واقعی همیشه در زمان نیاز همیار دوستان خود هستند. اما گاهی اوقات مجبور می‌شویم به انتظارات یا خواسته‌های دوستان خود «نه» بگوییم! در اینصورت چگونه می‌توانیم پاسخ منفی خود را به شکلی بیان کنیم که علاوه بر احترام متقابل، پایه‌های دوستی‌مان را نلرزانیم؟

 

برای نمونه، فرض کنید دوستی از ما بخواهد در یک تقلب بیمه‌ای به او کمک کنیم. او به هر دلیلی به پولی که می‌تواند با روش خودش از بیمه دریافت کند نیازمند است و از ما انتظار دارد به او در بدست آوردن آن پول یاری رسانیم. احتمالاً اغلب شما در چنین شرایطی گیر کرده‌اید که علاوه بر اینکه می‌خواهید به دوست خود کمک کنید، به درگیر شدن در یک مشکل حقوقی نیز تمایلی ندارید. پس چگونه باید از شر قضیه خلاص شوید و دوستی خود را نیز حفظ کنید؟ چگونه باید «نه» بگویید و دوستی را پابرجا نگه دارید؟

با دنبال کردن اصولی که در ادامه می‌خوانید، می‌توانید خودتان و دوستی‌تان را از شرایط مشابهی که دوستان‌تان عاملش هستند، محفوظ نگه دارید:

۱- مطمئن باشید کار درست را انجام می‌دهید. کژفهمی یا سوء تفاهم‌ها چندان عادی نیست؛ یک واژه یا عبارت، ممکن است از سمت افراد مختلف در شرایط متفاوت، با معانی مختلفی برداشت شود. دقت کنید که دوستتان دقیقاً چه درخواستی از شما دارد. توجه داشته باشید که انتظار او دقیقاً چیست و مطمئن شوید منظورش را فهمیده‌اید.

۲- مشکلات را از دوستی دور نگه دارید. اکنون به طور دقیق از خواسته نابجای دوستتان آگاه شده و مطمئن هستید که رغبت یا آمادگی کافی را برای انجام آن ندارید؛ اما نکته اینجاست که شما هنوز هم دوست او هستید. با این حال مراقب باشید که مشکل و رفاقت دو مبحث جداگانه هستند و نباید همزمان در بحث داخل شوند.

۳- در مورد خودتان حرف بزنید، نه در مورد دوستتان. برای مثال در خصوص مثال بیمه، خودتان را جای دوستتان بگذارید و بحث را به این شکل پیش ببرید: «اگر بحث حقوقی و قانونی‌اش را هم کنار گذاریم، برای من مایه خجالت است که از ‘دوستم’ در انجام یک ‘تقلب بیمه‌ای’ یاری بخواهم! حتی اگر چنین درخواستی از جانب دوستم هم قبول شود می‌تواند باعث از بین رفتن رفاقت‌مان شود.»
از به کار بردن عباراتی مانند «اگر مشکل مالی داری، می‌توانم به تو پول قرض دهم..» و موارد مشابه به شدت خودداری کنید. چون ممکن است از سمت دوست عزیز، مورد قضاوت و شماتت قرار گیرید.

۴- صریح، محکم و محترمانه بگویید «نه». نباید سست عنصری نشان دهید. دوست شما مستقیماً از شما درخواستی کرده که باید محکم و مستقیم جوابش را بدهید. پس اگر واقعاً نمی‌توانید در ازای درخواست نابجای دوستتان کمکی به بکنید، صریح و واضح به او بگویید «نه». مطمئن باشید دوستتان متوجه انتظار بیش از حدش می‌شود و دلگیری احتمالی او نشان از عکس‌العملی بچگانه خواهد بود.

۵- به دنبال نیاز اساسی دوست خود باشید. دوست شما واقعاً چه می‌خواهد که برای کمک به سراغ شما آمده است؟ با این فرض که دوست شما برای انجام یک تقلب بیمه‌ای نزد شما آمده، مشخص است که ‘پول’، نیاز اصلی دوست‌تان است.

۶- جواب مثبت را به موارد دیگر دهید. بهتر است دوستتان را در مسیری دیگر که فکر می‌کنید منطقی‌تر است، یاری دهید. حماقت و تنبلی را کنار بگذارید. رفاقت شما در خطر است. حتی اگر واقعاً نمی‌توانید کمکی به دوست خود بکنید، نشان دهید رفاقت‌تان با او برای شما مهم است. پس بی‌ریا و تا جایی که می‌توانید دوستتان را در سایر موارد یاری دهید.

يکشنبه 1/11/1391 - 23:43
شعر و قطعات ادبی
http://www.askdin.com/gallery/images/10784/3_pic14.jpg

امشب که زمین و آسمان می گرید / از ماتم عسکری جهان می گرید

جا دارد اگر شیعه خون گریه کند / چون مهدی صاحب الزمان می گرید

سالروز پرپر شدن یازدهمین گل بوستان امامت و ولایت، تسلیت باد. . .

يکشنبه 1/11/1391 - 0:10
ازدواج و همسرداری

من ِاول

من می‌گویم نمی‌خواهم ازدواج کنم چون:
آن‌قدر والدین و اطرافیانم نزاع و دعوا و درگیری داشته‌اند که در نظر من ازدواج جهنمی است که نمی‌خواهم به آن مبتلا شوم و از همین آسایش نسبی موجود هم محروم شوم.

تو می‌گویی:
اولا، این احساس تو نشان می‌دهد که از اعتماد به نفس و خودباوری کمی برخوردار هستی و جرأتِ ایستادن روی پای خود و مواجهه با مشکلات را نداری.
ثانیا، فکر می‌کنم هنوز زشتی سربار والدین بودن را درک نکرده‌ای. این زشتی چیزی نیست که پدر و مادر به انسان بگویند، بلکه این زشتی به‌علت جدا نشدن از دوران کودکی و پیدا نکردن شهامت و اراده‌ی یک انسان مستقل است.
ثالثا، زندگی‌های موفق را ببین؛ خوبی‌های متأهلی، رشد و آرامشی که می‌توانی به‌دست بیاوری، درس گرفتن از اشتباهات اطرافیان ناموفق برای تشکیل یک زندگی موفق. تو با دیدن خیلی از کم‌مهری‌ها، پرخاشگری‌ها و ناسزاگویی‌ها و… ارزش یک زندگی خودساخته را بیشتر خواهی دانست و بهتر از آن پاسداری می‌کنی. زیبا نگاه کن.

من ِ دوم

من می‌گویم نمی‌خواهم ازدواج کنم چون:
خانواده‌ی من خیلی خوب هستند و برای من همه‌ی امکانات رفاهی و تحصیلی و تفریحی فراهم کرده‌اند. هیچ نیازی به جدا و مستقل شدن ندارم. همیشه کنار خانواده‌ام هستم. چرا باید با دغدغه‌ی ازدواج، خودم را آزار دهم؟ حالا دیر نمی‌شود.

تو می‌گویی:
اولا، به گمانم خانواده‌ات دچار افراط در محبت هستند و پدر و مادرت سعی نکرده‌اند بچه‌های مستقلی تربیت کنند. آنها عوارض دیر مستقل شدن تو را در نظر نگرفته و آن‌قدر غرق در ابعاد زندگی و وابستگی‌های عاطفی بوده‌اند که عملا به آینده‌ی شما کم‌توجه شده‌اند. شاید هم آن‌ها نگران تنها شدن خودشان هستند.
ثانیا، یادت باشد هر چقدر دیرتر به ازدواج فکر کنی، در خوداتکایی، ضعیف‌تر و در انتخاب، وسواسی‌تر خواهی شد و شاید هرگز نتوانی شخصیت مستقلی تشکیل بدهی.
ثالثا، می‌دانی اگر ازدواج نکنی، خیلی تهدیدها هست که نمی‌توانی به‌راحتی از آنها در امان باشی؛ احساس افسردگی، پرخاشگری، مهلکه‌های سیاسی و اقتصادی، هرزگی و ابتذال و حتی اعتیاد. دشمنان بی‌رحمی در کمین افرادی مثل تو هستند که غرق در رفاه و بی‌خیالی و وابستگی به والدین هستند.

من ِ سوم

من می‌گویم نمی‌خواهم ازدواج کنم چون:
من می‌خواهم ادامه تحصیل بدهم. تا کجا؟ تا هر جا که لازم شود و بعد کار می‌کنم و مستقل می‌شوم. یک انسان عالم و مستقل و ثروتمند.

تو می‌گویی:
اولا، تو هنوز متوجه نشده‌ای که دانستنی‌های علمی در هر سطحی، به انسان رشد نمی‌دهد و نیازهای اصلی فرد را ارضاء نمی‌کند، بلکه ممکن است تعادل انسان را هم از بین ببرند و او را در معرض ازخودبی‌خودشدن (الینه‌شدن) قرار دهند و آینده‌ی زندگی را به مخاطره اندازند. افراد بسیاری در تمامی کشورها با بالاترین مدارک تحصیلی هستند که به‌علت یک‌بُعدی زندگی کردن، کمترین نشاط و رضایتی در زندگی ندارند.
ثانیا، تو با ازدواجی خردمندانه، بهتر از هر مدرک‌دار و ثروتمند مجردی می‌توانی رشد و ترقی و بالندگی داشته باشی و به مقاصد فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و معنوی، مجاز و سالم‌تر دست یابی و خود را هم «فراموش و گم» نکنی. در زندگی خود، می‌توانی خودت را نبازی.

من ِ چهارم

من می‌گویم نمی‌خواهم ازدواج کنم چون:
من آدم متدیّنی هستم. می‌ترسم با ازدواج، معنویت و روحانیت خاصی که الآن برخوردارم، از دست بدهم، از فعالیت‌های مذهبی‌ام جا بمانم و در زندگی دنیایی غرق شوم.

تو می‌گویی:
زنی خدمت امام باقر (صلوات الله علیه) آمد و عرض کرد: «می‌خواهم هرگز ازدواج نکنم. فرمودند: چرا؟ گفت: برای نیل به فضیلت و کمال! حضرت فرمودند: از این تصمیم منصرف شو، زیرا اگر خودداری از ازدواج فضیلتی محسوب می‌شد، مادرمان زهرای اطهر (س) به درک فضیلت، از تو مشتاق‌تر بود و فضیلتی نیست که آن حضرت نداشته باشد.»

بچه‌متدین! نشنیده‌ای که حدیث داریم ۲ رکعت نماز متأهل، معادل ۷۰ رکعت نماز مجرد است؟!

پس اولا، ازدواج خود بهترین ابزار «تقوی» و فضیلتی باارزش است.
ثانیا، ناخودآگاه، نظر خودت را بر تکلیف الهی و سنت نبوی ترجیح داده‌ای! و توجه نکردی که ازدواج، خود از مظاهر تقواست و مهم‌ترین تکلیف جوان است. به ازدواج به‌عنوان مهم‌ترین فعالیت مذهبی‌ات نگاه کن.
ثالثا، فراموش نکن خوبی‌های امروز، هیچ تضمینی برای فردا نیست و اگر سقوط طلحه‌ها و زبیرها و خوارج و منافقین را در هر مقطعی از تاریخ با بصیرت ببینی، از تکلیف الهی خود لحظه‌ای غفلت نمی‌کنی.

من ِ پنجم

من می‌گویم نمی‌خواهم ازدواج کنم چون:
من را که توی قبر شما نمی‌گذارند. برای من چیزی که زیاد است روابط مختلف؛ مجاز و غیرمجاز. با هر که بخواهم، می‌توانم باشم، بی هیچ مسئولیت و دردسری. ازدواج یعنی چه؟ ازدواج کار سنتی‌هاست. با ازدواج خودشان را در بند می‌کنند. از خیلی لذت‌ها خودشان را محروم می‌کنند و…

تو می‌گویی:
اگر در خانواده‌ای بزرگ شده‌ای که غیرمتعهد بودند، می‌توانی مثل آن‌ها نباشی. کمی به روی پاک و ملکوتی خودت نگاه کن. اگر دیدگاهت را تغییر ندهی، متأسفانه خیلی زودتر از آنچه فکر کنی، پاییز و زمستان و پژمردگی بر بهار زندگی‌ات می‌نشیند.
جوانانی که با آدامسی در دهان، سیگاری بر لب، شلواری آویزان و پاره‌پاره، زنجیری بر گردنشان همراه یک حیوان (اکثرا با یک سگ!) هر جایی پرسه می‌زنند تا کسی به آنها نگاه کند و از آن نگاه دلخوشند تا قدری قلبی سرشار از غم تنهایی و بیهودگیشان التیام یابد؟!

عینک «ازخودبیگانگی» را از روی چشم‌هایت بردار.
تا با «خودت و خدای خودت» روراست نشوی، همان بهتر که ازدواج نکنی!

شنبه 30/10/1391 - 23:59
داستان و حکایت

یک وقت‌هایی هست که دلت می‌خواهد یکی دستت را بگیرد و ببرد سر خط مسلمانی‌ات؛ همان جایی که از اول بوده‌ای و از آن‌جا آغاز شده‌ای. هر چند وقت یک‌بار، یک‌دفعه می‌فهمی که خیلی چیزها تکراری شده و باید از نو آغاز کنی و رنگ تازه‌ای به مسلمانی‌ات بزنی. این‌جور وقت‌هاست که می‌فهمی حتی خم‌وراست‌شدن‌های پنج‌گانه‌ات هم تکراری شده.

هر صبح با خودت قرار می‌گذاری که امروز قرآن را از لب طاقچه برداری و ببوسی و لااقل یکی دو آیه بخوانی و راه تازه را آغاز کنی. اما چه صبح‌ها که شب می‌شود و شب‌ها صبح، هفته‌ها ماه می‌شود و خدای نکرده ماه‌ها سال می‌شود و می‌بینی ای دل غافل، حتی یک آیه هم نخوانده‌ای. می‌بینی چقدر دور شده‌ای از این کلمات؛ از این واژه‌ها که اگر بودند، جان‌مایه‌ی زندگی‌ات بودند. شده‌ای مصداق همان آیه‌ی معروف که می‌فرماید: «و قالَ الرَسولُ یا رَبّ إنّ قَومی اتّخَذُوا هَذا القُرآن مَهجُورا» (فرقان/۳۰)

با خودت فکر می‌کنی نکند من هم جزو کسانی باشم که رسول رحمت در روز رستاخیز از آنان شکایت می‌کند که پروردگارا این قوم، قرآن را مهجور کردند. دلت از این فکر می‌گیرد…

اما نه. من فکر می‌کنم ما هم اگر خدای نکرده از قرآن دور شویم، قرآن از ما دور نمی‌شود. شاید صبح‌ها را شب کنیم و شب‌ها را صبح و هفته‌ها را ماه، اما ماه به سال نرسیده، قرآن بر اساس یک قرار دیرینه می‌آید سراغمان.

مادرها را دیده‌ای، گاهی چندین بار فرزندشان را صدا می‌زنند و بچه حتی رویش را هم برنمی‌گرداند، حالا به هر دلیل؛ نمی‌شنود، قهر کرده و یا حتی خودش را به نشنیدن زده. این‌جور وقت‌ها صبوری می‌کنند تا بیاید. نمی‌آید و آخرش هم خودشان می‌روند دنبال دلبندشان، دست به سرش می‌کشند و نوازشش می‌کنند تا برگردد به آغوش مادر. حتی اگر سرسخت هم باشد این فرزند، بالاخره به آغوش مادر بازمی‌گردد.

حکایت من و تو هم با قرآن و خدای قرآن همین است.


یک قراری هست و یک وعده‌گاهی که خدا سال‌هاست برای این روزهای ما رقم زده؛ برای این‌که از خودش و کلماتش دور نشویم و یادمان نرود او جایی با ما حرف زده.

یازده ماه تمام صدایمان می‌کند، صبوری می‌کند شاید حداقل روی برگردانیم؛ اما این‌قدر درگیر دنیا شده‌ایم که نمی‌شنویم، شاید هم خودمان را به نشنیدن زده‌ایم و بالاخره هم اوست که می‌آید سراغمان. آغوش رحمتش را در رمضان باز می‌کند و ما را در پناه خویش جای می‌دهد چون همیشه. چقدر نوازشمان می‌کند برای این همه نیامدن. این همه صبوری برای چه؟

لابد برای این‌که بگوید او عاشق‌تر است به ما. راست گفته بود رضای امیرخانی توی این رمان آخرش، قیدار: «عاشقی خدا توفیر دارد با عاشقی ما… خدا عاشقی‌ست که حتی دوست ندارد اسم معشوقش را کسی بداند.»

خودش صدایش می‌زند و برش می‌گرداند. اوج این عاشقی و دلدادگی هم شب‌های قدر است؛ همان شبی که همه‌ی حرف‌هایش را جمع می‌کند و یک‌جا برایمان می‌فرستد.

به قول دوستی:
“فکرش را بکن؛ خدا با بشر حرف زده؛ نه فقط با الهام و وحی و شهود؛ حرف‌هایی از جنس کلمه. حتی حسرتش هم شیرین است.” آن وقت ما مدت‌هاست که این کلمات از یادمان رفته. آن شب به حرمت نزول کلامش همه چیز را کنار می‌گذارد. تقسیم‌مان نمی‌کند به بد و بدتر. همه را یک‌جا پناه می‌دهد و باران رحمتش را بر سرمان می‌بارد.
.
.
.
حالا این منم ایستاده روبه‌روی تو و یکی از همین شب‌ها شب قدر است؛ شبی که تو با من سخن گفته‌ای. بدعادت شده‌ام. می‌دانم. عادت کرده‌ام به این‌که فراری باشم، اما در لحظه‌ی آخر بیایم و درخواست عفو کنم. کاش ببخشی مرا و نگاهم کنی مثل همیشه. تو که نگاهم می‌کنی، احساس می‌کنم هنوز سربه‌راهم.

و اگر صدایم کنی
و اگر سلامم کنی
باورم می‌شود
که باز مرا بخشیده‌ای
پس صدایم کن
و سلامم کن تا طلوع سپیده‌دمان
سلام هی حتی مطلع الفجر…

شنبه 30/10/1391 - 23:56
داستان و حکایت

گاه درها چه چیزها را که به یاد نمی‌آورند! این در، میان انبوه خاطراتی که دارد، آن شب‌های دهشتناک تلخ را هیچ‌گاه از یاد نخواهد برد؛ همان شب‌هایی که همه دنیا پشت آن نشستند و سر بر زانوی اندوه و بی‌سرنوشتی خویش گذاشتند؛ همه دنیا پشت آن محزون گریستند و هراسان دعایی را تکرار کردند و این سوی در تمام آبروی زمین، زخمی و خسته، بر خاک افتاده؛ دریای بی‌کرانه‌ای با رخساری رنگ پریده، بی‌تلاطم و آرام، در بستر شهادت، خمیده و کبوتر جانش بین ماندن و رفتن در هروله است…

امروز پشت این در، دلم هوای تو را می‌کند… دلم همیشه هوای تو را می‌کند؛ باید تو را بیابم، بفهمم، بشناسم… چگونه آیات الهی تو را در وسعت کلماتت به نظاره بنشینم و دیوانه‌وار عاشق و مبتلای خدای خویش نگردم؟… دل تاریخ برای تو تنگ است؛ برای سیمای شفاف عدالتی که هنوز پس از چهارده قرن فاصله، برایم تازه و زیبا و روشن به تصویر کشیده می‌شود؛ وقتی که کلمات ناب آسمانی‌ات طنین‌انداز جانم می‌شود… کاش دنیا تو را می‌فهمید؛ دنیایی که حجم کوچکش هیچ‌گاه قدر ملکوتی‌ات را آن‌چنان که شایسته نام بلند توست، ندانست و نفهمید!

بیست و سه سال جهاد برای مکتب، بیست و پنج سال سکوت و شکیبایی برای وحدت و پنج سال برای عدالت؛ یعنی نیم قرن عقیده و ایمان؛ یعنی سال‌های زندگی تو که تنهاترین مرد زمانت بودی… همیشه گفته‌اند آدمی به میزانی که به مرحله انسان بودن نزدیک‌تر می‌شود، احساس تنهایی بیشتری می‌کند و تمام رنج‌های تو تاوان بزرگی‌هایت بود؛ تویی که اندوه شقشقیه را در دل داشتی و غربتت را فقط با چاه تقسیم می‌کردی و رازت را تنها با نخل‌ها در میان می‌گذاشتی؛ تویی که خدای کلام بودی و طلایه‌دار قیام؛ تویی که زخم نیم قرن غربتت در مسجد کوفه از فرقت سر باز کرد…

نمی‌دانم کدام واژه را باید در وصف تو بنویسم که دور دست نگاهت و ژرفای اندیشه‌ات را تصویر کند؟ نمی‌دانم چه شعری بسرایم که بتواند زیبایی‌های روحت را زمزمه کند؟…

در حصار کلمات چگونه می‌توان شکوه مردانگی و اوج ایمانت را ترسیم کرد؟ مگر می‌توان از تو تصویری ارائه کرد و برای تو ابتدا و انتهایی قرار داد؟ تو که چندی سهم خاکیان شدی و خاک وسعت حجم نگاه تو را نداشت؛ زمین باورت نکرد تا اینکه در محراب عشق به معشوق رسیدی؛ تو که صراط مستقیمی، همه راه‌ها با تو شناخته می‌شوند و حق دنباله‌رو توست و تویی معیار عدالت…

زهد در گوشه گوشه اعتکاف دنیا، دیده به دیدار تو خوش کرده است که زاهدترین عابد درگاه حق بودی؛ تواضع و فروتنی‌ات، دریا را به شگفتی وا می‌داشت و رود کلامت، جان خسته کویر را سیراب می‌کرد…

هنوز تاریخ از پس اعصار و قرون، چون تو را سراغ ندارد که تو مجموعه تمام خصایص پاک الهی هستی؛ کاش ذره‌ای از حجم عظیم معارف روحت در وسعت همه مکان و زمان می‌گنجید؛ کاش همه زمین و زمان از جرعه لاهوتی عشقت جامی می‌نوشید، افسوس که در زمان اندک حضورت در میان زمینیان کسی نتوانست تو را بشناسد، ای برتر از ترانه‌های بی‌منتهای اندیشه!

کاش همه اهل زمین گوش می‌شدند و چشم و خرد همه خردمندان جمع می‌شد تا در اوج فرزانگی و فهم ابنای بشر، گوشه‌ای از معارف معراجی تو می‌گنجید و در این همه آینه‌های هزار توی قصرهای مجلل کائنات، تنها خم ابروی دلربای تو نمایان می‌شد…

درود خدا و فرشتگان بر تو باد ای مولای متقیان، پرهیزکاران، راستگویان و تقوی پیشگان؛ ای نور پر فروغی که متصل به نور مطلقی و نامت، آتشی بر خرمن خاموشی و سکوت؛ ای جاودانه اعصار و نمونه تمام صفات پاک الهی… یا امیرالمؤمنین حیدر(ع)

شنبه 30/10/1391 - 23:54
سخنان ماندگار

یه دوست معمولی وقتی میاد خونت، مثل مهمون رفتار می کنه

یه دوست واقعی درِ یخچال رو باز می کنه و از خودش پذیرایی می کنه

 

یه دوست معمولی هرگز گریه تو رو ندیده

یه دوست واقعی شونه هاش از اشکای تو خیسه

 

یه دوست معمولی اسم کوچیک پدر و مادر تو رو نمی دونه

یه دوست واقعی اسم و شماره تلفن اونها رو تو دفترش داره

 

یه دوست معمولی یه دسته گل واسه مهمونیت میاره

یه دوست واقعی زودتر میاد تا تو آشپزی بهت کمک کنه و دیرتر می ره تا به کمکت همه جا

رو جمع و جور کنه

 

یه دوست معمولی متنفره از این که وقتی رفته که بخوابه بهش تلفن کنی

یه دوست واقعی می پرسه چرا یه مدته طولانیه که زنگ نمی زنی؟

یه دوست معمولی ازت می خواد راجع به مشکلاتت باهاش حرف بزنی

یه دوست واقعی می خواد مشکلاتت رو حل کنه

 

یه دوست معمولی وقتی بینتون بحثی می شه دوستی رو تموم شده می دونه

یه دوست واقعی بعد از یه دعوا هم بهت زنگ می زنه

 

یه دوست معمولی همیشه ازت انتظار داره

یه دوست واقعی می خواد که تو همیشه رو کمکش حساب کنی

 

و بالاخره

 

یه دوست معمولی این حرف های منو می خونه و فراموش می کنه

یه دوست واقعی اونو واسه دوست های  خودش می فرسته

شنبه 30/10/1391 - 23:50
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته