• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1242
تعداد نظرات : 283
زمان آخرین مطلب : 5620روز قبل
دانستنی های علمی
 از حضرت على (ع) جویا شدند معناى تقوا و پرهیزگارى چیست ? حضرت فرمود: كسى را مى توان با تقوا گفت كه اگر كلّیه اعمال و رفتارهاى او را در میان یك طَبَق بگذارند و بدون اینكه سرپوشى روى آن طَبَق انداخته باشند آن را در اطراف جهان بگردانند او عملى انجام نداده باشد كه باعث شرمندگى وى گردد و بدین علّت لازم شود كه آن را پنهان نماید
يکشنبه 21/7/1387 - 15:2
دانستنی های علمی

محله‌های قدیمی تهران را بهتر بشناسیم

شاید هر روز نام چند محله قدیمی تهران را بشنویم یا بخوانیم بی آنکه بدانیم چرا به این نامها معروف شده اند.

سید خندان
سید خندان نام ایستگاه اتوبوسی در جاده قدیم شمیران بوده است. سیدخندان پیرمردی دانا بوده که پیش گویی‌های او زبانزده مردم در سی یا چهل سال پیش بوده است. دلیل نامگذاری این منطقه نیز احترام به این پیرمرد بوده است.
فرمانیه
در گذشته املاک زمینهای این منطقه  متعلق به کامران میرزا نایب‌السلطنه بوده است و بعد از مرگ وی به عبدالحسین میرزا فرمانفرما  فروخته شده است.
فرحزاد
این منطقه به دلیل آب و هوای فرح انگیزش به همین نام معروف شده است.
شهرک غرب
دلیل اینکه این محله به نام شهرک غرب معروف شد ساخت مجتمع های  مسکونی این منطقه با طراحی و معماری مهندسان آمریکایی و به مانند مجتمع های مسکونی آمریکایی بوده و در گذشته نیز محل اسکان بسیاری از خارجیها بوده است.
آجودانیه
آجودانیه در شرق نیاوران قرار دارد و تا اقدسیه ادامه پیدا میکند. آجودانیه متعلق به رضاخان اقبال السلطنه وزیر قورخانه ناصرالدین شاه  بوده،  او ابتدا آجودان مخصوص شاه بوده است.
اقدسیه
نام قبلی اقدسیه (تا قبل از 1290 قمری) حصار ملا بوده است. ناصرالدین شاه زمینهای آنجا را به باغ تبدیل و برای یکی از همسران خود به نام امینه اقدس (اقدس الدوله) کاخی ساخت و به همین دلیل این منطقه به اقدسیه معروف شد.
جماران
زمینهای جماران متعلق به سید محمد باقر جمارانی از روحانیان معروف در زمان ناصر الدین شاه بوده است. برخی از اهالی  معتقدند که در کوههای این محله از قدیم مار فراوان بوده و مارگیران برای گرفتن مار به این ده می آمدند و دلیل نامگذاری این منطقه نیز همین بوده است و عده ای هم معتقدند که جمر و کمر به معنی سنگ بزرگ است و چون از این مکان سنگ‌های بزرگ به دست می آمده ‌است‌، آن‌جا را جمران‌، یعنی محل به‌دست آمدن جمر نامیده‌اند.
پل رومی
پل رومی در واقع پل کوچکی بوده که دو سفارت روسیه و ترکیه را هم متصل می کرده است. عده‌ای هم معتقدند که نام پل از مولانا جلال‌الدین رومی گرفته‌شده است‌.
جوادیه (در جنوب تهران)
بسیاری از زمینهای جوادیه متعلق به آقای فرد دانش بوده است که اهالی محل به او جواد آقا بزرگ لقب داده بودند. مسجد جامعی نیز توسط جواد آقا بزرگ در این منطقه بنا نهاده است که به نام مسجد فردانش هم معروف است.
داودیه (بین میرداماد و ظفر)
میرزا آقاخان نوری صدر اعظم این اراضی را برای پسرش‌، میرزا داودخان‌، خرید و آن را توسعه داد. این منطقه در ابتدا ارغوانیه نام داشت و بعدها به دلیل ذکر شده داودیه نام گرفت‌.
درکه
اگر چه هنوز دلیل اصلی نامگذاری این محل مشخص نیست اما برخی آنرا مرتبط به نوعی کفش برای حرکت در برف که در این منطقه استفاده می شده و به زبان اصلی «درگ» نامیده می شده است دانسته اند.
دزاشیب (در نزدیکی تجریش)
روایت شده است که  قلعه بزرگی در این منطقه به نام « آشِب » وجود داشته است و در گذشته نیز به این منطقه دزآشوب و دزج سفلی و در لهجه محلی ددرشو میگفتند.
زرگنده
احتمالا دلیل نامگذاری این محل کشف سکه ها و اشیاء قیمتی در این محل بوده است. در گذشته این منطقه  ییلاق کارکنان روسیه  بوده است.
قلهک
کلمه قلهک از دو کلمه "قله‌" و "ک‌" تشکیل شده است که قله معرب کلمه کله‌، مخفف کلات به معنای قلعه است‌. عقیده اهالی بر این است که به دلیل اهمیت آبادی قلهک که سه راه گذرگاه‌های لشگرک‌، ونک و شمیران بوده است‌، به آن( قله- هک) گفته شده است‌.
کامرانیه
زمین‌های این منطقه ابتدا به میرزا سعیدخان‌، وزیر امور خارجه‌تعلق داشت، و سپس کامران میرزا پسربزرگ ناصرالدین شاه‌، با خرید زمین‌های حصاربوعلی‌، جماران و نیاوران‌، اهالی منطقه را مجبور به ترک زمین‌ها کرد و سپس آن جا را کامرانیه نامید.
محمودیه ( بین پارک وی و تجریش یا ولیعصر تا ولنجک)
در این منطقه باغی بوده است که متعلق به حاج میرزا آقاسی بوده است و چون نام او عباس بوده آنرا عباسیه میگفتند. سپس علاءالدوله این باغ بزرگ را از دولت خرید و به نام پسرش‌، محمودخان احتشام‌السلطنه‌، محمودیه نامید.
نیاوران
نام قدیم این منطقه گردوی بوده است و برخی معتقدند در زمان ناصرالدین شاه نام این ده به نیاوران تغییر کرده است به این ترتیب که نیاوران مرکب از "نیا" (حد، عظمت و قدرت‌) ؛"ور" (صاحب‌) و "ان‌" علامت نسبت است و در مجموع یعنی کاخ دارای عظمت‌.
ونک
نام ونک تشکیل شده است از دو حرف (ون‌) به نام درخت و حرف (ک)که به صورت صفت ظاهر می‌شود.
یوسف آباد
منطقه یوسف آباد را میرزا یوسف آشتیانی مستوفی‌الممالک در شمال غربی دارالخلافه ناصری احداث کرد و به نام خود، یوسف آباد نامید. 
پل چوبی
 قبل از این که شهر تهران به شکل امروزی خود درآید، دور شهر دروازه هایی بنا شده بود تا دفاع از شهر ممکن باشد. یکی از این دروازه‌ها، دروازه شمیران بود با خندق‌هایی پر از آب در اطرافش که برای عبور از آن‌، از پلی چوبی استفاده می‌شد. امروزه از این دروازه و آن خندق پر از آب اثری نیست‌، اما این محل همچنان به نام پل چوبی معروف است.
شمیران
نظریات مختلفی درباره این نام شمیران وجود دارد. یکی از مطرح ترین دلایل عنوان شده ترکیب دو کلمه سمی یا شمی به معنای سرد و « ران » به معنای جایگاه است  و در واقع شمیران به معنای جای سرد است. به همین ترتیب نیز تهران به معنای جای گرم است.
همچنین در نظریه دیگری به دلیل وجود قلعه نظامی در این منطقه به آن شمیران می گفتند و همچنین  برخی نیز  معتقدند که‌ یکی از نه ولایت ری را شمع ایران میگفتند که بعدها به شمیران تبدیل شده است.
گیشا
نام گیشا که در ابتدا کیشا بوده است برگرفته از نام دو بنیانگذار این منطقه (کینژاد و شاپوری) میباشد.
منیریه (در جنوب ولیعصر)
منیریه در زمان قاجار یکی از محله های اعیان نشین تهران بوده و گفته شده نام آن از نام زن کامران‌میرزا، یکی از صاحب ‌منصبان قاجار، به نام منیر گرفته شده‌است

پنج شنبه 18/7/1387 - 12:56
شعر و قطعات ادبی
 

"فضلی از منظومه‌ مرداب‌ها و آب‌ها "

 

ماجرا این است كم كم كمیت بالا گرفت
جای ارزش‌های ما را عرضه‌ كالا گرفت
احترام «یاعلی» در ذهن بازوها شكست
دست مردی خسته شد، پای ترازوها شكست
فرق مولای عدالت بار دیگر چاك خورد
خطبه‌های آتشین متروك ماند و خاك خورد
زیر باران‌های جاهل سقف تقوا نم كشید
سقف‌های سخت، مانند مقوا نم كشید
با كدامین سحر از دل‌ها محبت غیب شد؟
ناجوانمردی هنر، مردانگی‌ها عیب شد؟
خانه‌ دل‌های ما را عشق خالی كرد و رفت
ناگهان برق محبت اتصالی كرد و رفت
سرسرای سینه‌ها را رنگ خاموشی گرفت
صورت آیینه زنگار فراموشی گرفت
باغ‌های سینه‌ها از سروها خالی شدند
عشق‌ها خدمتگزار پول و پوشالی شدند
از نحیفی پیكر عشق خدایی دوك شد
كله‌ احساس‌های ماورایی پوك شد
آتشی بیرنگ در دیوان و دفترها زدند
مهر «باطل شد» به روی بال كفترها زدند
اندك اندك قلب‌ها با زرپرستی خو گرفت
در هوای سیم و زر گندید و كم كم بو گرفت
غالبا قومی كه از جان زرپرستی می‌كنند
زمره‌ بیچارگان را سرپرستی می‌كنند
سرپرست زرپرست و زرپرست سرپرست
لنگی این قافله تا بامداد محشر است
از همان دست نخستین كجروی‌ها پا گرفت
روح تاجرپیشگی در كالبدها جان گرفت
كارگردانان بازی باز با ما جر زدند
پنج نوبت را به نام كاسب و تاجر زدند
چار تكبیر رسا بر روح مردی خوانده شد
طفل بیداری به مكر و فوت و فن خوابانده شد
روزگار كینه‌پرور عشق را از یاد برد
باز چون سابق كلاه عاشقان را باد برد
سالكان را پای پرتاول ز رفتن خسته شد
دست‌ پر اعجاز مردان طریقت بسته شد
سازهای سنتی آهنگ دلسردی زدند
ناكسان بر طبل‌های ناجوانمردی زدند
تا هوای صاف را بال و پر كركس گرفت
آسمان از سینه‌ها خورشید خود را پس گرفت
رنگ ولگرد سیاهی‌ها به جان‌ها خیمه زد
روح شب در جای جای آسمان‌ها خیمه زد
صبح را لاجرعه كابوس سیاهی سركشید
شد سیه‌ مست و برای آسمان خنجر كشید
این زمان شلاق بر باور حكومت می‌كند
در بلاد شعله، خاكستر حكومت می‌كند
تیغ آتش را دگر آن حدت موعود نیست
در بساط شعله‌ها آهی به غیر از دود نیست
دود در دود و سیاهی در سیاهی حلقه‌ زن
گرد دل‌ها هاله‌هایی از تباهی حلقه‌ زن
اعتبار دست‌ها و پینه‌ها در مرخصی
چهرها لوح ریا، آیینه‌ها در مرخصی
از زمین خنده خار اخم بیرون می‌زند
خنده انگار از شكاف زخم بیرون می‌زند
طعم تلخی دایر است و قندها تعطیل محض
جز به ‌ندرت، دفتر لبخندها تعطیل محض
خنده‌های گاه گاه انگار ره گم كرده‌اند
یا كه هق‌هق‌ها تقیه در تبسم كرده‌اند
منقرض گشته است نسل خنده‌های راستین
فصل فصل بارش اشك است و شط آستین
آنچه این نسل مصیبت دیده را ارزانی است
پوزخند آشكار و گریه‌ پنهانی است
گرچه غیر از لحظه‌ای بر چهره‌ها پاینده نیست
پوزخند است این شكاف بی‌تناسب، خنده نیست
مثل یك بیماری مرموز در باغ و چمن
خنده‌های از ته دل ریشه‌كن شد، ریشه‌كن
الغرض با ماله‌ غم دست بنایی شگفت
ماهرانه حفره‌ لبخندها را گل گرفت
///
اشك‌های نسل ما اما حقیقی می‌چكند
از نگین چشم‌های خون، عقیقی می‌چكند
///
ماجرا این است: مردار تفرغن زنده شد
شاخه‌های ظاهرا خشكیده از بن زنده شد
آفتابی نامبارك نفس‌ها را زنده كرد
بار دیگر اژدهای خشك را جنبنده كرد
قبطیان فتنه‌گر جا در بلندی كرده‌اند
ساحران با سامری‌ها گاوبندی كرده‌اند
///
من ز پا افتادن گلخانه‌ها را دیده‌ام
بال تركش‌خورده‌ پروانه‌ها را دیده‌ام
انفجار لحظه‌ها، افتادن آوا، ز اوج
بر عصب‌های رها پیچیدن شلاق موج
دیده‌ام بسیار مرگ غنچه‌های گیج را
از كمر افتادن آلاله‌ افلیج را
در نخاع بادها تركش فراوان دیده‌ام
گردش تابوت‌ها را در خیابان دیده‌ام
گردش تابوت‌های بی‌شكوه آهنین
پر ز تحقیر و تنفر، خالی از هر سرنشین
در خیابان جنون، در كوچه‌ دلواپسی
كرده‌ام دیدار با كانون گرم بی‌كسی
دیده‌ام در فصل نفرت در بهار برگ‌ریز
كوچ تدریجی دل‌ها را به حال سینه‌خیز
سروها را دیده‌ام در فصل‌های مبتذل
خسته و سردرگریبان - با عصا زیر بغل
تن به مرداب مهیب خستگی‌ها داده‌اند
تكیه بر دیواری از دل‌بستگی‌ها داده‌اند
پیش چنگیز چپاول پشت را خم كرده‌اند
گوشه‌ای از خوان یغما را فراهم كرده‌اند
ماجرا این است، آری ماجرا تكراری است
زخم ما كهنه است اما بی‌نهایت كاری است
از شما می‌پرسم آن شور اهورایی چه شد؟
بال معراج و خیال عرش‌پیمایی چه شد؟
پشت این ویرانه‌های ذهن، شهری هست نیست؟
زهر این دلمردگی را پادزهری هست؟ نیست
ساقه‌ امیدها را داس نومیدی چه كرد؟
با دل پر آرزو احساس نومیدی چه كرد؟
هان كدامین فتنه دكان وفا را تخته كرد؟
در رگ ایمان ما خون صفا را لخته كرد
هان چه آمد بر سر شفافی آیینه‌ها
از چه ویران شد ضمیر صافی آیینه‌ها
شور و غوغای قیامت در نهان ما چه شد؟
ای عزیزان! «رستخیز ناگهان» ما چه شد؟
دشت دل‌هامان چرا از شور یا مولا فتاد
از چه طشت انتشار ما از آن بالا فتاد
////
جان تاریك من اینك مثل دریا روشن است
صبحگون از تابش خورشید مولا روشن است
طرفه خورشیدی كه سر از مشرق گل می‌زند
بین دریا و دلم از روشنی پل می‌زند
طرفه خورشیدی كه غرق شور و نورم می‌كند
زیر نور ارغوانی‌ها مرورم می‌كند
اندك اندك تا طپیدن‌های گرمم می‌‌برد
در دل دریا فرو از شوق و شرمم می‌برد
قطره‌ سرگشته‌ عاشق» خطابم می‌كند»
با خطابش همجوار روح آبم می‌كند
تیغ یادش ریشه‌ اندوه و غم را می‌زند
آفتاب هستی‌اش چشم عدم را می‌زند
اینك از اعجاز او آیینه‌ من صیقلی است
طالع از آفاق جانم آفتاب «یاعلی» است
یاعلی» می‌تابد و عالم منور می‌شود»
باغ دریا غرق گل‌های معطر می‌شود
چشم هستی آب‌ها را جز علی مولا ندید
جز علی مولا برای نسل دریاها ندید
موج نام نامی‌اش پهلو به مطلق می‌زند
تا ابد در سینه‌ها كوس اناالحق می‌زند
قلب من با قلب دریا همسرایی می‌كند
یاد از آن دریای ژرف ماورایی می‌كند
«
اینك این قلب من و ذكر رسای «یاعلی
«
غرش بی‌وقفه‌ی امواج، در دریا «علی
موج‌ها را ذكر حق این‌سو و آن‌سو می‌كشد
پیر دریا كف به لب آورده، یاهو می‌كشد
مثل مرغان رها در اوج می‌چرخد دلم
شادمان در خانقاه موج می‌چرخد دلم
موج چون درویش از خود رفته‌ای كف می‌زند
صوفی گرداب‌ها می‌چرخد و دف می‌زند
ناگهان شولای روحم اغوانی می‌شود
جنگل انبوه دریاها خزانی می‌شود
كلبه‌ شاد دلم ناگاه می‌گردد خراب
باز ضربت می‌خورد مولای دریا از سراب
پیش چشمم باغ‌های تشنه را سر می‌برند
شاخه‌هایی سرخ از نخلی تناور می‌برند
خارهای كینه قصد نوبهاران می‌كنند
روی پل تابوت‌ها را تیرباران می‌كنند
در مشام خاطرم عطر جنون می‌آورند
بادهای باستانی بوی خون می‌آورند
////
صورت اندیشه‌ام سیلی ز دریا می‌خورد
آخرین برگ از كتاب آب‌ها، تا می‌خورد

پنج شنبه 18/7/1387 - 12:47
دانستنی های علمی
دختر هندی خون می گرید + عکس



ایسنا: یك دختر 13 ساله هندی به جای اشك، خون گریه می‌كند
به گزارش خبرگزاری شینهوا، «تونیكل دوی ودی» دختر نوجوان هندی است كه بدون هیچ خراش یا زخمی بر روی پوست بدنش، خونریزی دارد.
هنگامی كه گریه می‌كند، به جای اشك، خون از غدد اشكی چشمانش می‌چكد.
علاوه بر این از گردن، بینی و كف پاهایش نیز خون ترشح می‌شود.
این دختر 13 ساله می‌گوید: این موضوع اولین بار باعث ترس من شد، اما بعد به آن عادت كردم.
خون، كثیف است و تمامی لباس‌های من همیشه خون‌آلوده هستند، در مدرسه هیچكس به من نزدیك نمی‌شود، تا با هم بازی كنیم.
من هیچ وقت نمی‌توانم گریه كنم و همیشه جلوی گریه خودم را می‌گیرم، تا خون جاری نشود.
بر اساس گزارشات و آزمایشات صورت گرفته به روی این دختر، وی از ژوئیه سال 2007 میلادی برای اولین بار از راه دهانش خونریزی داشت و از همان زمان این خونریزی ادامه دارد.
ابتدا پزشكان گمان كردند، خون‌ها از زخمی ناشی می‌شود، اما چند هفته بعد این خونریزی از منافذ پوست سر وی هم ادامه یافت.
پزشكان انستیتو تحقیقاتی هند بر این عقیده‌اند كه این دختر به بیماری كمبود پلاكت خون مبتلاست و بر همین دلیل بدنش قادر به تامین پلاكت به میزان كافی نبوده و از این روست كه خون از منافذ بدنش ناخواسته خارج می‌شود.
«تونیكل» 13 ساله همراه با سه خواهر و والدینش در روستای عالم باغ در شهر لاك نو در ایالت اوتارپرادش هند زندگی می‌كند.
دوشنبه 15/7/1387 - 13:22
طنز و سرگرمی
چرا نباید ته سیگارمان را زمین بیندازیم(عکس)


ته سیگارتان را زمین نیندازید ؛ سوسک ها سرطان می گیرند!
دوشنبه 15/7/1387 - 13:4
خواستگاری و نامزدی
مردی كه 14 بار از مرگ نجات یافت!


یك مرد 90 ساله اهل انگلستان توانسته 14 بار از مرگ جان سالم به در ببرد.
به گزارش ایسنا، به نقل از پایگاه اینترنتی تلگراف، الكه آلدر در طول زندگی نسبتا طولانی خود توانسته 14 مرتبه از مرگ جان سالم به در ببرد و زنده بماند.
او از تصادف رانندگی مرگبار، بمب های جنگ جهانی دوم، صاعقه و برخورد هواپیمای جنگی هنگامیكه در منزل خود بوده، جان سالم به در برده است.
این مرد خوش شانس در سال 1926 میلادی از یك درخت به طول 5 متر سقوط كرد اما نمرد، همچنین زمانی كه در سال 1939 میلادی تمامی ناوگان هوایی جان خود را از دست دادند، او تنها بازمانده بود.
الك آلدر در مورد تجربه‌های نزدیك به مرگش می‌گوید: اولین بار زمانی كه تنها 10 سال داشتم با دوچرخه‌ام در خیابان نزدیك به خانه‌مان مشغول بازی بودم كه با خودرویی كه با سرعت می‌آمد تصادف كردم. اما زنده ماندم و تنها خراش های كوچكی برداشتم با اینكه چندین متر به هوا رفتم و محكم با زمین برخورد كردم.
این مرد خوش شانس كه 6 بچه دارد نجات خود را معجزه خداوند می‌داند
دوشنبه 15/7/1387 - 13:1
دانستنی های علمی

امام جعفر صادق(علیه السلام):

امروز در دنیا كارى كن كه به وسیله آن امیدِ كامیابى در آخرت را دارى.


یا حجة بن الحسن العسكری،عجل اللّهُ علی ظهورك

همه هست آرزویم كه ببینم از تو رویی
چه زیان تو را كه من هم برسم به آرزویی
          

دوشنبه 15/7/1387 - 12:59
دعا و زیارت

نقش شیعه در رواج اندیشه عصمت

ش20) شیعیان تا چه اندازه در پیدایش و رواج اعتقاد به عصمت نقش داشته اند؟

اندیشه عصمت، بیش از هر چیز، ریشه در كتاب و سنّت دارد. قرآن كریم براى بیان پاكى و طهارت انبیا و اولیاء هر چند واژه عصمت را به كار نگرفته، اما با تعبیرهاى گوناگون بر این حقیقت تأكید ورزیده است. براى مثال، از دیدگاه قرآن كریم پیامبران الهى به مقام «مخلَصین» بار یافته اند(190) و اینان كسانى اند كه شیطان راهى براى گمراهى آنان ندارد

قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَاُغوینَّهُم اَجْمَعینَ اِلاّ عِبادَكَ مِنْهُم الُمخلَصین(191)م

گفت (سوگند) به عزّت تو كه همگى آنان را گمراه خواهم ساخت، مگر از میان آنان، آن بندگانت را كه اخلاص یافته اند

سیره عملى پیامبر و احادیث آن حضرت نیز جایى براى تردید در درستى و اصالت این باور باقى نمى گذارد. چنان كه اندیشمند بزرگ اهل سنّت، جلال الدین سیوطى، در تفسیر آیه 33 سوره احزاب، این روایت را از پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) گزارش مى كند: (فَاَنا و اهل بیتى مطهّرون من الذنوب)(192) «من و اهل بیتم از گناه پیراسته ایم»م

امامان معصوم ـ كه بر اساس احادیث فراوان، همتاى قرآن و مفسّر واقعى آن خوانده شده اند ـ در ترویج این اعتقاد كوشیده و به پرسش ها و شبهات مربوط به آن، پاسخ گفته اند. متأسفانه، برخى از خاور شناسان و نیز روشنفكران اهل سنّت با نادیده گرفتن پیشینه تاریخى این مسأله و چشم فرو بستن از ده ها آیه و روایت، این شبهه را در انداخته اند كه شیعیان به منظور بالا بردن مقام امامان خویش، اندیشه عصمت را ساخته و به ترویج آن پرداخته اند.(193) این گروه وقتى با این حقیقت روبرو مى گردند كه اندیشمندان سنّى نیز از دیر باز از عصمت پیامبران جانبدارى نموده و نوشته هاى فراوانى در این باره به یادگار گذاشته اند، آنان را نیز سیراب شده از همین آبشخور به شمار آورده، مى گویند

هر چند به طور كلّى معتقدات شیعه از نظر اهل سنّت مردود بوده است، تشیّع نفوذى قوى در بخش هایى از افكار و اعمال اهل سنّت داشته است... سنّیان عقیده به نور الهى و معصومیّت امام را اتخاذ كرده و نه فقط على، بلكه مولاى على، حضرت محمد(علیه السلام) را مشمول آن نموده(اند).(194)م

همچنین، برخى از نویسندگانى كه در جرگه شیعیانند و خواستار باز نگرى در اندیشه عصمت معصومان، متكلمان شیعه را به بزرگ نمایى این مقام متّهم مى سازند و در تحلیلى مشابه با گروه پیشین مى گویند

در قضیه عصمت، اعتقاد متكلمان شیعه روى هم رفته، خیلى بیش از دیگران اغراق آلود بوده است. شاید براى اینكه بتوانند از این قِبَل در كنار انبیا، از ائمه مذهب خود نیز سیمایى مافوق بشرى و اسطوره اى تصویر بكنند.(195)م

سخنان یاد شده از آنجا كه بیشتر به بافته هاى ذهنى مى ماند تا یافته هاى عینى، چندان نیاز به پاسخگویى ندارد. با این همه، چند نكته را در نقد آن، یادآور مى شویم

ش1) چنانكه گذشت، خاستگاه اصلى اندیشه عصمت آیات قرآن كریم و روایات پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) است و دست كم برخى از مراتب آن، با دلیل عقلى نیز اثبات مى گردد; از این رو، چنین ریشه یابى هایى از واقع بینى به دور است

ش2) دفاع اهل بیت از عصمت پیامبران كمتر از عصمت امامان نبوده است، چنانكه امام رضا(علیه السلام) در مجلس مأمون به گونه اى گسترده به پرسش هاى مربوط به عصمت انبیا پاسخ گفته و در دفاع از پاكى و طهارت آنان كوشیده است.(196)م پرداختن به عصمت امام نیز پس از مسلّم انگاشتن عصمت پیامبران صورت گرفته است; یعنى اینگونه روایات در پى آنند كه همان عصمتى را كه همگان درباره انبیا پذیرفته اند، براى ائمه اهل بیت نیز به اثبات برسانند.(197)م

ش3) پیروى اهل سنّت از شیعیان بسیار دور از ذهن و ناسازگار با واقعیت هاى تاریخى است. چگونه مى توان گفت «سنّیان عقیده به نور الهى و معصومیت امام را اتخاذ كرده و نه فقط على، بلكه مولاى على، حضرت محمّد(صلى الله علیه وآله) را مشمول آن نموده(اند)»؟ این سخن به خوبى نمایانگر سستى و بى پایگى چنین تحلیل هایى است، زیرا اولا: اهل سنّت، جز شمار اندكى از آنان، همچون برخى از معتزلیان،(198) على(علیه السلام) را معصوم نمى دانند. ثانیاً: اگر اعتقاد به عصمت بدعتى در دین به شمار مى رفت، سنیّان آن را دستاویزى محكم براى مبارزه با شیعه قرار مى دادند و از این فرصت استثنایى بیشترین بهره را مى بردند، نه اینكه خود از آنان دنباله روى نمایند

ش4) تلاش بسیارى از اندیشمندان سنّى در دفاع از عصمت پیامبران، كمتر از كوشش شیعیان نبوده است، چنان كه فخر رازى (604ـ544 هـ ق)، افزون بر نگارش كتاب «عصمة الانبیاء»، در جاى جاى تفسیر گسترده و پر حجم خود بر قرآن كریم، چنان از این باور بنیادى جانبدارى نموده كه شگفتى برخى از نویسندگان معاصر(199) و تأسّف بعضى دیگر از آنها(200) را بر انگیخته است. نه تنها این اندیشمند قرن پنجم هجرى، بلكه حتّى مسلمانان قرن اول نیز سخنانى در این باره به جا گذاشته اند; چنان كه خلیفه اول در خطبه مربوط به آغاز خلافت خود مى گوید

(ان رسول الّله(صلى الله علیه وآله) خَرَج من الدنیا و لیس احدٌ یُطالبه بضربة سَوط فَما فوقها و كان معصوماً من الخطأ).(201)م

رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در حالى از دنیا رحلت فرمود كه وامدار هیچكس نبود و حتّى ضربه اى تازیانه به ناحق بر كسى ننواخته و معصوم از خطا بود

مــنـــابـــع و مـآخـذ

الف) فارسى

ش1ـ «آخرت و خدا، هدف بعثت انبیاء» مهدى بازرگان، كیان، (شماره 28، آذر، دى و بهمن 1373 ش) ص 61ـ46

ش2ـ آموزش عقاید، محمد تقى مصباح یزدى، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، هشتم، 1373 ش

ش3ـ اسرار الحكم، ملا هادى سبزوارى، تهران، كتابفروشى اسلامیه، دوم، 1351، ش

ش4ـ اسلام، بررسى تاریخى، هیلتون گیب، ترجمه منوچهر امیرى، تهران، انتشارت علمى و فرهنگى، 1367 ش

ش5ـ اسلام شناسى، على میر فطروس، فرانسه و كانادا، انتشارات فرهنگ، یازدهم، 1989 م

ش6ـ الهیات مسیحى، هنرى تیسن، ترجمه میكائیلیان، بى جا، انتشارات حیات ابدى، بى تا

ش7ـ امامت و رهبرى، مرتضى مطهرى، تهران، صدرا، دهم، 1368 ش

ش8ـ امام شناسى، محمد حسین طهرانى، تهران، حكمت، 1415 ق

ش9ـ انیس الموحدین، ملا مهدى نراقى، بى جا، بى نا، بى تا

ش10ـ اوصاف الاشراف، خواجه نصیر الدین طوسى، تهران، انتشارات كتابخانه طهران، 1306 ش

ش11ـ بازخوانى قصه خلقت، حسن یوسفى اشكورى، تهران: قلم، 1376، ش

ش12ـ بررسى مسائل كلى امامت، ابراهیم امینى، قم: دار التبلیغ، دوم، بى تا

ش13ـ بسط تجربه دینى، عبدالكریم سروش، كیان، شماره 39، آذر و دى 1376 ش، ص 11ـ4

ش14ـ پرسش ها و پاسخ هاى مذهبى، ناصر مكارم شیرازى و جعفر سبحانى، قم، انتشارات نسل جوان، 1352 ش

ش15ـ پژوهش هایى درباره قرآن و وحى، صبحى صالح، ترجمه محمد مجتهد شبسترى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى سوم، 1373 ش

ش16ـ پژوهشى در عصمت معصومان(علیهم السلام)، احمد حسین شریفى و حسن یوسفیان، قم و تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، 1377 ش

ش17ـ پلورالیسم دینى، میزگرد، محمد مجتهد شبسترى و دیگران، كیان، شماره 28، آذر، دى و بهمن 1373 ش، ص 25ـ3

ش18ـ پیام قرآن، ناصر مكارم شیرازى و دیگران، قم، هدف، دوم، 1410 ق

ش19ـ تاریخ شخصیت و صفات پیغمبر اكرم(صلى الله علیه وآله)، عباس صفائى، قم، دنیا، 1379 ق

ش20ـ تجربه دینى; وین پراودفوت، ترجمه عباس یزدانى، قم: مؤسسه طه، 1377 ش

ش21ـ تحقیقى در دین یهود; جلال الدین آشتیانى، بى جا: دفتر نگارش دوم، 1368 ش

ش22ـ تصوف و تشیّع، هاشم معروف الحسنى، ترجمه محمدصادق عارف، مشهد: بنیاد پژوهش هاى اسلامى، 1369 ش

ش23ـ تفسیرالمیزان; علامه طباطبایى، ترجمه سیدمحمدباقر موسوى همدانى، قم: دفتر انتشارات اسلامى، بى تا

ش24ـ تفسیر موضوعى قرآن كریم; عبدالله جوادى آملى، ج 9 (سیره علمى و عملى حضرت رسول اكرم)، قم: اسراء، 1374 ش

ش25ـ تنزیه انبیا از آدم تا خاتم; محمدهادى معرفت، قم: نبوغ، 1374 ش

ش26ـ جهان مذهبى; رابرت ویر، ترجمه عبدالرحیم گواهى، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1374 ش

ش27ـ دین و جامعه; مقصود فراستخواه، تهران: شركت سهامى انتشار، 1377 ش

ش28ـ دیوان اشعار; محمدحسین غروى اصفهانى، تهران: دارالكتب الاسلامیة، 1338 ش

ش29ـ راه سعادت; (اثبات نبوت); ابوالحسن شعرانى، تهران: كتابفروشى صدوق، سوم، 1363 ش

ش30ـ راهنماشناسى; محمدتقى مصباح یزدى، تهران، امیركبیر، 1375 ش

ش31ـ رساله دین شناخت; احمدنراقى، تهران: طرح نو، 1378 ش

ش32ـ صحیفه علویه لمولانا الامام على بن ابى طالب(علیه السلام); گردآورى و ترجمه سیدهاشم رسولى محلاتى، تهران انتشارات اسلامى، چهارم 1377 ش

ش33ـ عقل و اعتقاد دینى; مایكل پترسون و دیگران، ترجمه احمد نراقى و ابراهیم سلطانى، تهران: طرح نو، دوم، 1377 ش

ش34ـ علم امام; محمدحسین مظفر، ترجمه على شیروانى، تهران: الزهراء، بى تا

ش35ـ علم و دین; ایان باربور، ترجمه بهاءالدین خرمشاهى، تهران: مركز نشر دانشگاهى، 1362 ش

ش36ـ فربه تر از ایدئولوژى، عبدالكریم سروش، تهران: صراط، 1373 ش

ش37ـ فلسفه دین، ال گیلرنورمن، ترجمه حمیدرضا آیت اللهى، تهران: حكمت، 1375 ش

ش38ـ فلسفه وحى و نبوت; محمد رى شهرى، قم: دفتر تبلیغات اسلامى، 1366 ش

ش39ـ كلام مسیحى; توماس میشل، ترجمه حسین توفیقى، قم: مركز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1377 ش

ش40ـ كلیات سعدى، تهران امیركبیر، هشتم، 1369 ش

ش41ـ گنجینه اى از تلمود; كهن راب، ترجمه امیر فریدون گرگانى، بى جا، بى تا

ش42ـ گوهر مراد; عبدالرزق لاهیجى، تصحیح زین العابدین قربانى، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1372 ش

ش43ـ مثنوى معنى; جلال الدین مولوى، تهران: نگاه و علم، پنجم 1373 ش

ش44ـ «مدرنیسم و وحى» محمد مجتهد شبسترى، كیان، شماره 29 (اسفند 74 و فرودرین 75) ص 19 ـ 18

ش45ـ ممّدالهمم در شرح فصول الحكم; حسن حسن زاده آملى، تهران: وزارت و ارشاد اسلامى، 1378 ش

ش46ـ منتهى الامال; شیخ عباس قمى، بى جا: بى نا، بى تا

ش47ـ منشور جاوید; جعفر سبحانى، قم: مؤسسة المنار، 1417 ق

ش48ـ نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدى، تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، چهارم، 1372 ش

ش49ـ ولایت فقیه; عبدالله جوادى آملى، تهران: رجاء، دوم، 1368 ش

ش50ـ هرمنوتیك، كتاب و سنت; محمد مجتهد شبسترى، تهران طرح نو، 1375 ش

ب) عربى

ش51ـ اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات; محمدبن الحسن الحرّالعاملى، قم: المطبعة العلمیة، 1404 ق

ش52ـ الاحتجاج; احمد بن على الطبرسى، بیروت: مؤسسة الاعلى للمطبوعات، الثانیة، 1410 ق

ش53ـ الادیان الحیّة، ادیب صعب، بیروت: دارالنهار للنشر، الثانیة، 1995

ش54ـ الارشاد; الشیخ المفید، بیروت: مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، الثالثة، 1399 ق

ش55ـ ارشاد الطالبین الى نهج المترسدین; الفاضل المقداد السیورى، قم: مكتبة آیة الله المرعشى، 1405ق

ش56ـ اسد الغابة فى معرفة الصحابة; عز الدین ابن الثیر الجزرى، بیروت: دارالفكر، 1409 ق

ش57ـ الاصابة فى تمییز الصحابة; احمد بن حجر العسقلانى، بیروت: دار احیاء التراث العربى، بى تا

ش58ـ اضواء على السنة المحمدیة; محمود ابوریه، بیروت: مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، الخامسة، بى تا

ش59ـ اظهار العقیدة السنیه بشرح العقیدة الطحاویة; عبدالله الهروى، بیروت: دارالمشاریع، الثانیة، 1416 ق

ش60ـ الالفین فى امامة امیر المؤمنین على بن ابى طالب علیه السلام; العلامة الحلى، تعلیق حسن اعلمى، بیروت: مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، الثالثة، 1402 ق

ش61ـ الالهیات; جعفر سبحانى، قم: المركز العالمى للدراسات الاسلامیة، الثالثة، 1412 ق

ش62ـ الامامة و الولایة فى القران الكریم; جمعى از نویسندگان، قم: مطبعة الخیام، 1399 ق

ش63ـ انوار الملكوت فى شرح الیاقوت; العلامة الحلى، تعلیق محمد نجفى، تهران: دانشگاه تهران، 1338 ق

ش64ـ بحار الانوار; محمد باقر المجلسى، بیروت: دار احیاء التراث العربى، الثانیة، 1403 ق

ش65ـ البدایة و النهایة; اسماعیل ابن كثیر، بیروت: دار احیاء التراث العربى، بى تا

ش66ـ تاریخ الطبرى (تاریخ الامم و الملوك); محمد بن جریر الطبرى، مصر: مطبعة الكبرى الامیریّه، 1328 ق

ش67ـ تاریخ بغداد; احمد الخطیب البغدادى، قاهرة: مطبعة السعادة، 1349 ق

ش68ـ التعرف لمذهب اهل التصرف; ابو بكر محمد الكلابادى، قاهرة: المكتبة الازهریة للتراث، الثالثة، 1412 ق

ش69ـ تفسیر البیضاوى; عبدالله بن عمر البیضاوى، بیروت: مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1410 ق

ش70ـ تفسیر القمى; على بن ابراهیم القمى، قم: انتشارات كتابفروشى علامه، بى تا

ش71ـ التفسیر الكبیر; فخر الدین الرازى، بیروت: دار الكتب العلمیة، 1411 ق

ش72ـ تفسیر نور الثقلین; عبد على العروسى الحویزى، قم: المطبعة العلمیة، بى تا

ش73ـ تلخیص الشافى; الشیخ الطوسى، تعلیق سید حسین بحر العلوم، نجف: مطبعة الآداب، الثانیة، 1383 ق

ش74ـ تلخیص المحصل; نصیر الدین الطوسى، تهران: انتشارات مؤسسه مطالعات اسلامى دانشگاه مك گیل، 1359 ش

ش75ـ تنزیه الانبیاء; السید المرتضى علم الهدى، بى جا، بى نا، بى تا

ش76ـ الجامع الصحیح (سنن الترمذى); محمد بن عیسى الترمذى، قاهرة: دار الحدیث، بى تا

ش77ـ الجواهر الكلامیة فى العقیدة الاسلامیة; طاهرة الجزائرى، قاهرة: دار الفكر العربى، 1995 م

ش78ـ خصائص امیر المؤمنین; احمد بن شعیب النسائى، قاهرة: مطبعة التقدم، 1348 ق

ش79ـ الدار المنثور فى التفسیر بالمأثور; جلال الدین السیوطى، بیروت: محمد امین دمج، بى تا

ش80ـ دلائل الصدق; محمد حسن المظفر، قاهرة: دار المعلم، الرابعة، 1398 ق

ش81ـ ذخائر العقبى فى مناقب ذوى القربى; احمد المحب الطبرى، قاهرة: مكتبة القدسى، 1356 ق

ش82ـ الرسالة القسیریّه فى علم التصوف; عبدالكریم بن هوازن قسیرى، بیروت، دار الكتاب العربى، بى تا

ش83ـ روح المعانى; السید محمود الالوسى، بیروت: دار احیاء التراث العربى، الرابعة، 1405 ق

ش84ـ السنن الكبرى; احمد بن الحسین البیهقى، بیروت: دار المعرفة، بى تا

ش85ـ السیرة الحلبیة; على بن برهان الدین الحلبى، بیروت: دار احیاء التراث العربى، بى تا

ش86ـ السیرة النبویة; اسماعیل بن كثیر، بیروت: دار احیاء التراث العربى، بى تا

ش87ـ شرح الشفا للقاضى عیاض; الملا على القارى، دمشق: مؤسسة دار العلوم لخدمة الكتاب الاسلامى، بى تا

ش88ـ شرح المقاصد; سعدالدین التفتازانى، قم: منشورات الشریف الرضى، 1409 ق

ش89ـ شرح نهج البلاغة; ابن ابى الحدید، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: دار احیاء التراث العربى، الثانیة، 1387 ق

ش90ـ شرح نهج البلاغه; ابن میثم البحرانى، بى جا: مؤسسة النصر، 1384 ق

ش91ـ صحیح مسلم; مسلم بن الحجاج القسیرى، مصر: مؤسسة عز الدین، 1407 ق

ش92ـ الصحیح من سیرة النبى الاعظم (ص); جعفر مرتضى العاملى، قم: جامعه مدرسین، الثانیة، 1402 ق

ش93ـ الصراط المستقیم الى مستحق التقدیم; على بن یونس العاملى النباطى، بى جا: المكتبة المرتضویة، 1384 ق

ش94ـ الصواعق المحرقة فى الرد على اهل البدع و الزندقة; احمد ابن حجر المكى، قاهرة: مكتبة القاهرة الثانیة، 1358 ق

ش95ـ ضحى الاسلام; احمد امین، بیروت: دار الكتاب العربى، العاشرة، بى تا

ش96ـ الطبقات الكبرى; محمد ابن سعد، بیروت: دار بیروت، 1405 ق

ش97ـ العصمة; كمال الحیدرى، تحریر محمد قاضى، قم: مؤسسة النهار، 1417 ق

ش98ـ «عصمة الانبیاء عند المذاهب الاسلامیة» یعقوب الجعفرى، رسالة التقریب، العدد الثانى (محرم الحرام 1414 ق)، ص 143 ـ 132

ش99ـ عقائد الامامیة; محمد رضا المظفر، تهران: مكتبة نینوى الحدیثة، بى تا

ش100ـ عقیدة الشیعة; دوایت م. رونلدسن، بیروت: مؤسسة الهنید، الثانیة، 1410 ق

ش101ـ عیون اخبار الرضا; الشیخ الصدوق، نجف: المطبعة الحیدریة، 1390 ق

ش102ـ الغدیر; عبدالحسین الامینى، تهران: دار الكتب الاسلامیة، الثانیة، 1366 ش

ش103ـ قاموس الرجال; محمد تقى التسترى، قم: مؤسسة النشر الاسلامى، الثانیة، 1414 ق

ش104ـ قواعد المرام فى علم الكلام; ابن میثم البحرانى، قم: مكتبة آیة الله المرعشى، 1398 ق

ش105ـ الكافى; محمد بن یعقوب الكلینى، تهران: دار الكتب الاسلامیة، الخامسة، 1363 ش

ش106ـ الكشاف; محمود الزمخشرى، بیروت: دار الكتاب العربى، الثالثة، 1407 ق

ش107ـ كشف الغمة فى معرفة الائمة; على بن عیسى الاربلى، بیروت: دار الكتب الاسلامى، 1410 ق

ش108ـ كشف المراد فى شرح تجرید الاعتقاد; العلامة الحلى، قم: النشر الاسلامى، الرابعة، 1413 ق

ش109ـ كنز العمال; على بن حسام الدین المتقى الهندى، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1409 ق

ش110ـ مجمع البحرین; فخر الدین الطریحى، تحقیق احمد الحسینى، بیروت: مؤسسة الوفاء، الثانیة، 1403 ق

ش111ـ مجمع البیان ; الفضل بن الحسن الطبرسى، تهران: ناصر خسرو، الثانیة، بى تا

ش112ـ مجمع الزوائد و منبع الفوائد; على بن ابى بكر الهیثمى، بیروت: دار الكتاب، الثانیة، 1967 م

ش113ـ المستدرك على الصحیحین; الحاكم النیسابورى، بیروت: دار الكتب العلمیة، بى تا

ش114ـ مسند احمد بن حنبل، بى جا: بى نا، بى تا

ش115ـ مصنفات الشیخ المفید، ج 4، 5 و 6، قم: المؤتمر العالمى لالفیة الشیخ المفید، 1413 ق

ش116ـ معانى الاخبار; الشیخ الصدوق، تصحیح على الكبر الغفارى، قم: انتشارات اسلامى، 1361 ش

ش117ـ مفاهیم القران; جعفر السبحانى، بیروت: دار الاضواء، الثانیة، 1406 ق

ش118ـ مقارنة الادیان; احمد شلبى، ج3 (الاسلام)، مصر: مكتبة النهضة المصریّة، الثامنة، 1989 م

ش119ـ مقارنة الادیان، بحوث و دراسات; محمد الشرقاوى، قاهرة: دار الهدایة، 1406 ق

ش120ـ مقالات الاسلامیین; على بن اسماعیل الاشعرى، بى جا، دار الحداثة، الثانیة، 1405 ق

ش121ـ مقاییس اللغة; احمد بن فارس، بیروت: دار الاسلامیة، 1990 م

ش122ـ الملل و النحل; محمد بن عبدالكریم الشهرستانى، قم: الرضى، الثالثة، 1367 ش

ش123ـ من العقیدة الى النورة; حسن حنفى، بیروت: دار التنویر، 1989 م

ش124ـ منهاج البراعة فى شرح نهج البلاغه; حبیب الله الهاشمى الخوئى، تهران: مكتبة الاسلامیة، 1383 ق

ش125ـ المواقف; عضد الدین الایجى، بیروت: عالم الكتب، بى تا

ش126ـ موسوعة الامام على بن ابى طالب; محمد الریشهرى، قم: دار الحدیث، 1421 ق

ش127ـ میزان الاعتدال; محمد بن احمد الذهبى، بى جا: دار الفكر العربى، بى تا

ش128ـ میزان الحكمة; محمدریشهرى، تهران: مكتب الاعلام الاسلامى، الثالثة، 1370 ش

ش129ـ المیزان فى تفسیر القران; محمد حسین الطباطبائى، قم: جامعه مدرسین، بى تا

ش130ـ المیزان فى مقارنة الادیان; محمد عزت الطهطاوى، بیروت: الدار الشامیة، 1413 ق

ش131ـ نهج الحق فى كشف الصدق; العلامة الحلى، قم: دار الهجرة، 1407 ق

ش132ـ الهدى الى دین المصطفى; محمد جواد البلاغى، قم: دار الكتب الاسلامیة، بى تا

ش133ـ ینابیع المودّة; سلیمان بن ابراهیم البلخى القندوزى، اسلامبول: مطبعة اختر، 1301 ق

ج) انگلیسى

481-281 pp ,4V ,malsI fo aideapolcycnE ehT ,gnuledaM .W ; "amsI"

ehT ,ttocS drahciR yb hcnerF morf .snarT ,itawanA segroeG ; "hamsI" -.664-464 pp ,7V ,noigileR fo aidepolcycnE

,noigileR fo aidepolcycnE ehT ,ikaJ yelnatS ; "noigileR dna ecneicS" -.331-121 pp ,31V

پاورقی ها


ش1- قرآن كریم، سوره هود: 43 (ترجمه الهى قمشه اى)م
ش2- مائده: 67
ش3- میزان الحكمة، ج 6، ص 342
ش4- همان، ص 343
ش5- ر.ك: مقاییس اللغة، ج 4، ص 331، و بحارالانوار، ج 17، ص 94
ش6- بحارالانوار، ج 25، ص 201، و ینابیع المودة، ب 77، ص 445
ش7- موسوعة الامام على بن ابى طالب، ج 2، ص 248
ش8- ر.ك: عصمة الانبیا (رسالة التقریب، العدد الثانى) ص 133
ش9- ر.ك: پژوهشى در عصمت معصومان، ص 114ـ109 و 160ـ157 و 207ـ196 و 306ـ285
ش10- الدر المنثور، ج 5، ص 199
ش11- برخى از نویسندگان از آن جا كه نتوانسته اند راهى براى جمع میان اختیارى بودن عصمت و دلیل برترى معصومان بیابند، بهتر آن دیده اند كه اصل این فضیلت را انكار كنند. بر اساس این دیدگاه «اگر پیامبر معصوم باشد، در كارهایى كه انجام مى دهد یا از آن ها دست مى كشد، امتیازى بر دیگران نخواهد داشت، اما زندگى غیر معصومانه پیامبر، شأن و منزلت او را بالا مى برد و نشانه این است كه در جهاد اكبر و مبارزه با نفس امّاره موفق بوده و در غالب اوقات، راه و هدف درست را شناخته و از آن پیروى كرده است». ر.ك: مقارنة الادیان، ج 3، ص 126
ش12- مثنوى معنوى، دفتر سوم، ابیات 9ـ3287
ش13- راهنماشناسى، ص 128ـ115. براى آشنایى با تبیین هاى دیگرى از اختیارى بودن عصمت، ر.ك: تلخیص المحصّل، ص 369; ارشاد الطالبین، ص 302ـ301; كشف المراد، ص 365; الالهیات، ج 3، ص 162ـ159; الصحیح من سیرة النبى الاعظم، ج 3، ص 302ـ297; امام شناسى، ج 1، ص 80; امامت و رهبرى، ص 175ـ174; تنزیه انبیا از آدم تا خاتم، ص 21ـ19; گوهر مراد، ص 379; انیس الموحدین، ب 3، ف 2، و فلسفه وحى و نبوت، ص 219ـ218
ش14- براى نمونه، ر.ك: پرسش ها و پاسخ هاى مذهبى، ج 1، ص 169ـ165; راهنماشناسى، ص 121 و امام شناسى، ج 1، ص 114
ش15- پژوهشى در عصمت معصومان، ص 68ـ66; همچنین ر.ك: بحارالانور، ج 17، ص 94; مصنفات الشیخ المفید، ج 5 (تصحیح الاعتقاد) ص 129ـ128 و مقالات الاسلامیین، ج 1، ص 301
ش16- بحارالانوار، ج 10، ص 170
17- بازخوانى قصه خلقت، ص 112ـ110
ش18- ضحى الاسلام، ج 3، ص 230ـ229. ر.ك: من العقیدة الى الثورة، ج 4، ص 191ـ187
ش19- ر.ك: پژوهشى در عصمت معصومان، ص 42ـ35
ش20- ر.ك: الهیات، ج 3، ص 162ـ159; امامت و رهبرى، ص 175ـ174 و امام شناسى، ج 1، ص 80
ش21- ابراهیم: 11 (ترجمه فولادوند)م
ش22- مثنوى معنوى، دفتر اول، ابیات 271ـ263
ش23- الصراط المستقیم، ج1، ص 116 و بررسى مسائل كلى امامت، ص 174ـ172
ش24- تفسیر موضوعى قرآن كریم، ج 9، سیره علمى و عملى حضرت رسول اكرم(صلى الله علیه وآله)، ص 23ـ22
ش25- اسلام شناسى، ص 25ـ24
ش26- براى مطالعه بیشتر در این باره، ر.ك: پژوهشى در عصمت معصومان، ص 90ـ 88
ش27- همان، ص 274ـ273
ش28- ر.ك: الرسالة القشیریة، ص 114 و تصوف و تشیع، ص 123
ش29- تحقیقى در دین یهود، ص 329
ش30- الادیان الحیة، ص 140
ش31- جهان مذهبى، ج 2، ص 624ـ623
ش32- گنجینه اى از تلمرد، ص 139
ش33- المیزان فى مقارنة الادیان، ص 33
ش34- براى آشنایى با برخى از این نسبت هاى ناروا، ر.ك: المیزان فى مقارنة الادیان، ص 36ـ33 و مقارنة الادیان، بحوث و دراسات، ص 219ـ194
ش35- گنجینه اى از تلمود، ص 140
ش36- الهیات مسیحى، ص 205
ش37- ر.ك: كلام مسیحى، ص 69ـ66
ش38- به مجموعه كتاب هاى مقدس مسیحیّت ـ كه انجیل هاى چهارگانه، تنها بخش كوچكى از آن را تشكیل مى دهد ـ عهد جدید مى گویند، در برابر عهد قدیم كه در بر دارنده كتب مقدس یهودیت است. البته مسیحیان، عهد قدیم را نیز بخشى از كتاب مقدّس خویش مى دانند

ش39

»noigileR dna ecneicS« .221-121 PP ,31V ,noigileR fo aidepolcycnE ehT ni ,


ش40- پژوهشى در عصمت معصومان، ص 76ـ73 و ص 275ـ271
ش41- مقارنة الادیان، ج 3 (الاسلام) ص 126
ش42- دین و جامعه، ص 489
ش43- همان، ص 487
ش44- در واقع، چنین تحلیل هایى در راستاى سخنان كسانى است كه مى گویند: «اگر به فرض یك حكومت دینى از همه جهت تمام و كمال به دست مؤمنانِ مخلص ناب تشكیل شد، آنچه نباید این حكومت و دولت دست به آن بزند و دخالتى بنماید، دین و ایمان و اخلاق مردم است.» (آخرت و خدا، هدف بعثت انبیاء، كیان، ش 28، ص 57). این در حالى است كه امیرالمؤمنین، اصلاح امور دینى مردم را مهمترین هدف حكومت اسلامى مى خواند و انگیزه خویش از به دست گرفتن زمام قدرت را چنین مى داند «خدایا تو مى دانى آن چه از ما رفت، نه به خاطر رغبت در قدرت بود و نه از دنیاى ناچیز، خواستن زیادت. بلكه مى خواستیم نشانه هاى دین را به جایى كه بود بنشانیم و اصلاح را در شهرهایت ظاهر گردانیم، تا بندگان ستمدیده ات را ایمنى فراهم آید و حدود ضایع مانده ات اجرا گردد.» (نهج البلاغه، ترجمه شهیدى، خطبه 131، ص 129)م
ش45- ر.ك: مصنفات الشیخ المفید، ج 5، (تصحیح الاعتقاد)، ص 129ـ128. الالهیات، ج 3، ص 177ـ176 و پژوهشى در عصمت معصومان، ص 68ـ66
ش46- ر.ك: الكافى، ج 1، ص 201
ش47- نهج البلاغه، ترجمه شهیدى، نامه 45، ص 317
ش48- ر.ك: تجربه دینى، ص 9
ش49- براى آشنایى بیشتر با مقصود از تجربه دینى، ر.ك: عقل و اعتقاد دینى، ص 66ـ35; رساله دین شناخت، ص 87ـ43 و تجربه دینى، ص 254ـ243
ش50- تجربه دینى، ص 10
ش51- میزگرد «پلورالیسم دینى» كیان، ش 28، ص 13
ش52- همان، ص 4
ش53- علم و دین، ص 269. همچنین ر.ك: هرمنوتیك، كتاب و سنت، ص 200
ش54- همین نویسنده در گام هاى بعدى از مؤمنان مى خواهد كه پا جاى پاى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بگذارند و با ادامه دادن تجربه پیامبران بر غنا و فربهى دین بیفزایند: «این دین یك دیالوگ تدریجى زمین و آسمان و عین یك تجربه پیامبرانه طولانى تاریخى بود. مسلمین تا وقتى زنده و پویا هستند كه این تجربه را... ادامه دهند و كمال حداقلى را به سوى كمال حداكثرى پیش برند... امروز دوران مأموریت نبوى پایان یافته است، اما مجال براى بسط تجربه نبوى باز است» (بسط تجربه نبوى، كیان، ش 39، ص 10)م
ش55- فربه تر از ایدئولوژى، ص 78ـ77
ش56- ر.ك: پژوهشى در عصمت معصومان، ص 149ـ146
ش57- خطا پذیرى تجربه دینى، مورد تأكید بسیارى از نویسندگان غربى قرار گرفته است و برخى از آنان به صراحت وحى را نیز خارج از این چارچوب ندانسته اند (علاوه بر منابع پیشین: ر.ك: فلسفه دین، گیسلر، ج 1، ص 92.) با این حال برخى بدون این كه راهى براى نجات وحى از این گرداب نشان دهند، تجربه دینى پیامبر را معیارى براى سنجش تجارب دینى دیگران خوانده اند (ر.ك: «مدرنیسم و وحى»، كیان، ش 29، ص 18)م
ش58- ر.ك: «مدرنیسم و وحى» همان
ش59- هرمونتیك، كتاب و سنت، ص 200
ش60- بحارالانوار، ج 18، ص 262. همچنین ر.ك: ج 11، ص 56
ش61- ر.ك: الملل و النحل، ج 1، ص 110، شرح المقاصد، ج 4، ص 50، شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 7، ص 9، بحارالانوار، ج 11، ص 89
ش62- نهج البلاغه، ترجمه شهیدى، خطبه 94، ص 87
ش63- ر.ك: بحارالانوار، ج 18، ص 281ـ271، الصحیح من سیرة النبى الاعظم، ج 1، ص 158، راه سعادت، ص 16، تنزیه انبیاء، ص 118ـ116
ش64- براى آشنایى با این آیات و تفسیر صحیح آن ها، ر.ك: پژوهشى در عصمت معصومان، ص 179ـ176
ش65

281p ,4V ,malsI fo aideapolcycnE ehT ,amsI -


ش66- ر.ك: مصنفات الشیخ المفید، ج 5، تصحیح الاعتقاد، ص 139; تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 729 و التفسیر الكبیر، ج 13، ص 33
ش67- الملل و النحل، ج 2، ص 248
ش68- ر.ك: صحیفه علویه، ص 342 و 503 و بحارالانوار، ج 10، ص 45
ش69- ر.ك: نهج البلاغه، خطبه 94، 96، 214
ش70- همان، خطبه 192، ص 222
ش71- شرح الشفاء، ج 2، ص 208، همچنین، ر.ك: السیرة النبویة، ابن كثیر، ج 1، ص 245
ش72- شرح الشفاء، ج 2، ص 209
ش73- بحارالانوار، ج 18، ص 272
ش74- شرح الشفاء، ج 2، ص 201
ش75- ر.ك: عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 162ـ153; تنزیه الانبیاء و تنزیه انبیاء از آدم تا خاتم
ش76- المواقف، ص 361; المیزان، ج 1، ص 138ـ137 و پژوهشى در عصمت معصومان، ص 188ـ187
ش77- عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 161ـ160; تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 57ـ56; مجمع البیان، ج 10ـ9، ص 143ـ142 و المیزان، ج 18، ص 254ـ253
ش78- فتح: 2ـ1
ش79- ر.ك: مجمع البحرین، ج 3، ص 252، ماده جور
ش80- ر.ك: عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 161; بحارالانوار، ج 17، ص 71 و تفسیر القمى، ج 2، ص 251
ش81- یونس: 94
ش82- الهدى الى دین المصطفى، ج 1، ص 168 و آموزش عقاید، ج 2ـ1، ص 257
ش83- توبه: 43 (ترجمه فولادوند)م
ش84- بحارالانوار، ج 17، ص 46 و المیزان، ج 9، ص 258
ش85- توبه: 47
ش86- ر.ك: الكشاف، ج 2، ص 274; تفسیر البیضاوى، ج 2، ص 186ـ185 و

.564p ,7V ,noigileR fo aideapolcycnE ehT ,amsI


ش87- این سخن مشهور در برخى از منابع، از احادیث نبوى به شمار آمده است. ر.ك: كشف الغمه، ج 3، ص 45
ش88- ر.ك: الاحتجاج، ج 2ـ1، ص 249
ش89- الكافى، ج1، ص202. براى آشنایى با برخى دیگر از روایات، ر.ك: بحار الانوار، ج10، ص 439; ج17، ص 108; ج36، ص 244; ج65، ص 389; و ج 99، ص 150
ش90- بسیارى از نویسندگان، این داستان را دستاویزى براى انكار عصمت پیامبر ـ دست كم در امور عادى ـ قرار داده اند براى نمونه، ر.ك: اضواء على السنة المحمدیّة، ص 44ـ43 و پژوهش هایى درباره قرآن و وحى، ص 46ـ45
ش91- دین و جامعه، ص 491ـ490
ش92- پژوهشى در عصمت معصومان، ص 239ـ234
ش93- ر.ك: شرح الشفاء، ج 2، ص 212ـ211; الامامة و الولایة فى القرآن الكریم، ص 224ـ223; المیزان، ج 18، ص 194ـ192 عقائد الامامیة، ص 69ـ67; مصنفات الشیخ المفید، ج 4، اوائل المقالات، ص 67; علم امام، پیام قرآن، ج 7، ص 253ـ249 و منشورجاوید، ج 8، ص 418ـ309
ش94- ر.ك: بحار الانوار، ج 26، ص 111، و الكافى، ج 1، ص 252
ش95- مثنوى معنوى، دفتر سوم، ابیات 3387 ـ 3385
ش96- درباره اهداف پیامبر از مشورت با اصحاب، ر.ك: الصحیح من سیرة النبى الاعظم «ص»، ج 3، ص 176ـ175 و ج 4، ص175ـ172 و تاریخ شخصیت و صفات پیغمبر اكرم، ج 2، ص 165
ش97- دلائل الصدق، ج 1، ص 671ـ670
ش98- گفتنى است كه برخى از مفسران، همه پیامبران را «اولوا العزم» دانسته، آیه اى را كه این واژه در آن به كار رفته است (احقاف: 35) نیز بیانگر همین معنا مى شمارند (ر. ك: التفسیر الكبیر، ج 28، ص 31). روشن است كه بر این اساس، آیه یاد شده به كار مقصود ما نمى آید
ش99- اسرا: 55، همچنین ر.ك: بقره: 253
ش100- براى نمونه، ر.ك: بحارالانوار، ج 5، ص 236 و ج 36، ص 223
ش101- همان، ج 25، ص 361 و ج 36، ص 144
ش102- همان، ج 25، ص 363
ش103- همان، و ر.ك: ج 26، ص 16
ش104- این سخن مشهور، در برخى از منابع از احادیث نبوى به شمار آمده است. ر.ك: كشف الغمه، ج 3، ص 64
ش105- ر.ك: بحارالانوار، ج 46، ص 57
ش106- الكافى، ج 1، ص 175 ـ 174 (ك الحجة، ب طبقات الانبیاء، ح 1)م
ش107- در سند این روایت، شخصى به نام سهیل بن زیاد واسطى قرار گرفته است، كه به گفته برخى از رجال شناسان، به احادیث او چندان نمى توان اعتماد نمود. ر.ك: قاموس الرجال، ج 5، ص 369
ش108- مفاهیم القرآن، ج 4، ص 361
ش109- الارشاد، ص 78; البدایة و النهایة، ج 4، ص 416 و الملل و النحل، ج 1، ص 29
ش110

2»amsI« 281p , 4V , malsI fO aidepolcycnE ehT nI ,


ش111- پژوهشى در عصمت معصومان، ص 83ـ77
ش112- الصحیح من سیرة النبى الاعظم(ص)، ج3، ص 175
ش113- مقارنة الادیان، ج 3، ص 123
ش114- كلیات سعدى، قصاید فارسى، ص 701
ش115- الطبقات الكبرى، ج4، ص 380ـ379
ش116- السیرة الحلبیة، ج 3، ص 19
ش117- تاریخ الطبرى، ج 2، ص 634
ش118- ر.ك: پژوهشى در عصمت معصومان، ص 190ـ188
ش119- قرآن كریم، سوره مریم: 30 و 12
ش120- امام جواد(ع) در هفت یا نه سالگى،، امام هادى(ع) در هشت یا نه سالگى و امام زمان (عج) درچهار یا پنج سالگى به امامت رسیدند. ر.ك: منتهى الامال، ج 2، ص 424ـ364
ش121- فلسفه وحى و نبوت، ص 220
ش122- ر.ك: آموزش عقاید، ج 2 ـ 1، ص 238
ش123- المیزان، ج 1، ص 137ـ 136 و ج 14، ص 222 ـ 219; الالهیات، ج 3، ص 530و راهنماشناسى، ص 177 ـ 175
ش124- براى نمونه، ر.ك: شرح نهج البلاغه; ابن ابى الحدید، ج7، ص 13-12; الكشاف، ج3، ص 94; التفسیر الكبیر، ج 3، ص 14 ـ 5; روح المعانى، ج1، ص 215; مجمع البیان، ج7، ص 55. التعرف لمذهب اهل التصوف، ص 85 ـ 84; اظهار العقیدة السنیة، ص 55 و الجواهر الكلامیة فى العقیدة الاسلامیة، ص 57
ش125- بحارالانوار، ج 10، ص 44
ش126- همان، ص 45
ش127- مثنوى معنوى، دفتر پنجم، بیت 9
ش128- دین و جامعه، ص 489ـ488
ش129- ر.ك: بحارالانوار، ج 60، ص 319
ش130- قرآن كریم، سوره اسراء: 74ـ73 (ترجمه فولادوند)م
ش131- براى آشنایى بیشتر با تفسیر آیه ر.ك: المیزان، ج 13، ص 173; الصحیح من سیرة النبى الاعظم(صلى الله علیه وآله)، ج 2، ص 71ـ70 و تنزیه انبیاء، ص 206
ش132- كشف الغمه، ج 3، ص 45ـ42
ش133- اندیشمندان شیعه با بیاناتى گوناگون به شرح این نكته پرداخته اند، براى نمونه، ر.ك: بحارالانوار، ج 25، ص 211ـ209; المیزان، ج 6، ص 366; آموزش عقاید، ج 2ـ1، ص 254ـ253; بررسى مسائل كلى امامت، ص 230ـ229; پژوهشى در عصمت معصومان، ص 187ـ184 و 332ـ330; اوصاف الاشراف، ص 21ـ16 و اسرار الحكم، ج 1، ص 405
ش134- كشف الغمه، ج 3، ص 45
ش135- ر.ك: الالفین فى امامة امیرالمؤمنین على بن ابى طالب(علیه السلام)م
ش136- ر.ك: انوار الملكوت فى شرح الیاقوت، ص 206ـ204; قواعد المرام، ص 179ـ177; كشف المراد، ص 365ـ364; نهج الحق، ص 158ـ157; ارشاد الطالبیین، ص 336ـ333; تنزیه الانبیاء، ص 9ـ8; عقائد الامامیه، ص 67; معانى الاخبار، ص 134ـ133 تلخیص الشافى، ج 1، ص 201ـ194و امام شناسى، ج 1، ص 9
ش137- الالهیات، ج 4، ص 45ـ26; امامت و رهبرى، ص 52ـ51 و پژوهشى در عصمت معصومان، ص 285ـ280
ش138- ر.ك: بقره: 124
ش139- العصمة، ص 27ـ25; الالهیات، ج 4، ص 121; المیزان، ج 1، ص 276; امامت و رهبرى، ص 168 و بررسى مسائل كلى امامت، ص 47ـ46
ش140- تفسیر البیضاوى، ج 1، ص 139
ش141- نساء: 59
ش142- المیزان، ج 4، ص 401ـ387 و ولایت فقیه، ص 72
ش143- التفسیر الكبیر، ج 10، ص 116
ش144- ر.ك: اثبات الهداة، ج 1، ص 501 و ر.ك: ینابیع المودة، ص 495ـ494
ش145- ر.ك: المیزان، ج 16، ص 313ـ309; العصمة، ص 82ـ69 و 247ـ157 و منشور جاوید، ج 5، ص 320ـ282
ش146- ر.ك: الالهیات، ج 4، ص 129ـ128 و روح المعانى، ج 22، ص 12
ش147- الغدیر، ج 3، ص 298ـ297; راهنماشناسى، ص 377ـ376; امامت و رهبرى، ص 76ـ75 و بررسى مسائل كلى امامت، ص 228ـ227
ش148- بحارالانوار، ج 40، ص 126
ش149- تاریخ بغداد، ج 14، ص 321
ش150- سنن الترمذى (الجامع الصحیح) ج 5، ص 633 (كتاب المناقب، باب 20) و المستدرك على الصحیحین، ج 3، ص 135
ش151- المستدرك، ج 3، ص 163; كنز العمّال، ج 12، ص 94 و الصواق المحرقة، ص 186
ش152- كنز العمال، ج 11، ص 612ـ611، ح 32960
ش153- نهج البلاغه، خطبه 91، ترجمه سید جعفر شهیدى
ش154- بحارالانوار، ج 56، ص 321
ش155- برخى از منابع اهل سنت، كه این حدیث را نقل كرده اند، عبارتند از: كنزالعمال، ج 12، ص 111; المستدرك على الصحیحین، ج 3، ص 167; الصواعق المحرقة، ص 175; مجمع الزوائد، ج 9، ص 203; الاصابة، ج 4، ص 378 واسدالغابة، ج 6، ص 224
ش156- آل عمران: 42
ش157- براى نمونه، ر.ك: مجمع البیان، ج 1ـ2، ص 746ـ745 و الكشاف، ج 1، ص 362
ش158- روح المعانى، ج 3، ص 137
ش159- المیزان، ج 3، ص 205 (ترجمه فارسى، ص 295)م
ش160. دیوان محمد حسین غروى اصفهانى، ص 40ـ39
ش161- الدرالمنثور، ج 5، ص 199
ش162. بحارالانوار، ج 10، ص 141، همچنین ر.ك: الدر المنثور، ج 5، ص 198
ش163. الدر المنثور، ج 5، ص 199
ش164. علاوه بر حدیث ثقلین، احادیث معروفى همچون حدیث سفینه (مثل اهل بیتى مثل سفینة نوح) و حدیث امان (اهل بیتى امان لامتى) نیز به روشنى بر مقصود دلالت مى كنند. براى آگاهى از منابع این دو روایت و چگونگى دلالت آن ها بر عصمت اهل بیت، ر.ك: پژوهشى در عصمت معصومان، ص 328ـ325
ش165. برخى از منابع اهل سنت كه با عبارت كم و بیش متفاوت این حدیث را نقل نموده اند، عبارتند از مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 366; سنن بیهقى، ج 2، ص 148; كنز العمال، ج 1، ص 189ـ185; المستدرك على الصحیحین، ج 3، ص 118; خصائص امیرالمؤمنین، ص 21; تاریخ بغداد، ج 8، ص 442; صحیح مسلم، ج 5، ص 26 (كتاب فضائل الصحابة); الدر المنثور، ج 6، ص 7 (ذیل آیه مودّت) و سنن ترمذى، ج 5، ص 662 (كتاب المناقب)م
ش166. كنزالعمال، ج 12، ص 111. همچنین، ر.ك: المستدرك، ج 3، ص 167; الصواعق المحرقه، ص 175; مجمع الزوائد، ج 9، ص 203; ذخایر العقبى، ص 39; الاصابة، ج 4، ص 378; اسد الغابة، ج 6، ص 224 و میزان الاعتدال، ج 3، ص 206
ش167. روح المعانى، ج 3، ص 138ـ137
ش168- احزاب/33
ش169ـ چنانكه آلوسى، مفسر بزرگ اهل سنت (متوفاى 1270 هـ ق)، پس از تلاش بسیار براى اثبات این مطلب كه عصمت اهل بیت(علیهم السلام)را نمى توان از آیه تطهیر برداشت نمود، مى گوید: «این، همه آن چیزى است كه درباره این آیه شریفه - كه فضیلت بزرگى را براى اهل بیت اثبات مى كند - مى توان گفت» ر.ك: روح المعانى، ج 22، ص 19
ش170. مصنفات الشیخ المفید، ج 6، (المسائل العكبریه)، ص 27. همچنین ر.ك: منشور جاوید، ج 5، ص 293
ش171. بحارالانوار، ج 72، ص 456. همچنین ر.ك: ج 18، ص 16، ج 23، ص 116، ج 47، ص 133 و ج 63، ص 397
ش172. گویا در این سؤال این نكته مسلّم انگاشته شده كه تطهیر تنها در مورد رفع آلودگى موجود به كار مى رود و بر این اساس اگر اذهاب به معناى دفع باشد، با آن تنافى خواهد داشت. اما نوشتار حاضر نشان مى دهد كه موارد كاربرد هیچكدام از این دو واژه، به دفع ناپاكى هاى موجود اختصاص ندارد
ش173. برخى از آیات دیگرى كه به روشنى، ادعاى ما را به اثبات مى رسانند، عبارتند از: بقره / 25، عبس / 14 و بیّنه / 2
ش174. واقعه / 79
ش175. براى نمونه، ر.ك: تفسیر البیضاوى، ج 4، ص 239 - 238; الدر المنثور، ج 6، ص 161; التفسیر الكبیر، ج 29، ص 170 و روح المعانى، ج 27، ص 133
ش176. مدّثّر / 4
ش177. تفسیر البیضاوى، ص 343 و التفسیر الكبیر، ج 30، ص 169
ش178. روح المعانى، ج 22، ص 17
ش179- نهج البلاغه (ترجمه شهیدى) خطبه 216، ص 250 (با اندكى تصرف در ترجمه)م
ش180- براى نمونه، ر.ك: بحارالانوار، ج 36، ص 244; ج 65، ص 389; ج 99، ص 150 و 178 و الكافى، ج 1، ص 203ـ202
ش181- بحارالانوار، ج 17، ص 109ـ108
ش182- پژوهشى در عصمت معصومان، ص 239ـ234
ش183- نهج البلاغه، خطبه 189، ص 206 همچنین، ر.ك: خطبه 93، ص 85
ش184- همان، خطبه 175، ص 181
ش185- ر.ك: بازخوانى قصه خلقت، ص 115ـ114
ش186- ر.ك: شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 11، ص 108ـ107; شرح نهج البلاغه، ابن میثم البحرانى، ج 4، ص 48 و منهاج البراعة، ج 14، ص 158
ش187- اسراء: 74 (ترجمه فولادوند)م
ش188- یوسف: 53
ش189- ابراهیم: 11
ش190- ص: 46; مریم: 51 و یوسف: 24
ش191- ص: 83ـ82 (ترجمه خرمشاهى)م
ش192- الدر المنثور، ج 5، ص 199 و ر.ك: ینابیع المودة، ب 77، ص 445
ش193- ر.ك: ضحى الاسلام، ج 3، ص 234; من العقیدة الى الثورة، ج 4، ص 192 و عقیدة الشیعه، ص 328
ش194- اسلام، بررسى تاریخى، ص 143
ش195- دین و جامعه، ص 499
ش196- ر.ك: عیون اخبار الرضا(ع)، ج 1، ص 162ـ153
ش197- پژوهشى در عصمت معصومان، ص 242
ش198- شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 6، ص 377ـ376
ش199- ر.ك: پژوهشى هایى درباره قرآن و وحى، ص 41
ش200- ر.ك: دین و جامعه، ص 485
ش201- بحارالانوار، ج 10، ص 439 و ر.ك: شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 17، ص 159

 

 پایان

دوشنبه 15/7/1387 - 12:52
اخبار
خواب‌های خوش با نگهداری گل در اتاق خواب‌
‌دانشمندان توصیه می‌كنند اگر می‌خواهید خواب‌های خوب ببینید، در اتاق خوابتان گل داشته باشید.
به گفته آنها قرار دادن گل زیر بینی داوطلبان یك آزمایش علمی، باعث شده آنها خواب‌های خوش ببینند. در عوض یافته‌های دانشمندان نشان می‌دهد بوی تخم مرغ گندیده روی 15 زن در حال خواب، تاثیر معكوس داشته است.
این گروه از دانشمندان تصمیم گرفته‌اند یافته‌های خود را برای تحقیق درباره افرادی كه كابوس می‌بینند به كار ببرند. این محققان اعتقاد دارند ممكن است قرار داشتن در معرض رایحه، خواب این افراد را شیرین‌تر كند.
آنها منتظر ماندند خواب داوطلبان عمیق شود و سپس آنها را به مدت 10 ثانیه در معرض بو قرار دادند و یك دقیقه بعد آنها را بیدار كردند سپس از این افراد درباره خوابشان و حسی كه نسبت به آن خواب داشتند، پرسش شد. آنها درباره بو كردن چیزی خواب ندیدند اما
كیفیت عاطفی خواب‌هایشان بسته به نوع محرك، تغییر كرده بود.
پژوهش‌های قبلی نشان داده بودند  محرك‌های دیگر مثل صدا، فشار، یا لرزش قادرند روی كیفیت عاطفی خواب تاثیر بگذارند.
شنبه 13/7/1387 - 21:16
اخبار
تحول بزرگ در درمان آلزایمر
محققان اعلام کردند روش مؤثری برای درمان ریشه‌ای "آلزایمر" یافته‌اند.
در این روش تشکیل "پلاک‌های پیری" متوقف یا از آن جلوگیری می‌شود. گروهی از پژوهشگران ترکیبی یافته‌اند که با استفاده از آن می‌توان از تشکیل "پلاک‌های پیری" جلوگیری کرد یا روند آن را متوقف نمود.
 ترکیب جدید در آزمایش‌های
جانوری، "پلاک‌های پیری" را تا ۸۰ درصد کاهش داده است. دانشمندان هم‌چنین اعلام کرده‌اند که آزمایش‌های حیوانی ترکیب یاد شده، هیچ‌گونه عوارض جانبی‌ نداشته‌اند.
شنبه 13/7/1387 - 21:10
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته