تبیان، دستیار زندگی

گفت: سى سال است كه استغفار مى‏كنم از گناه یك شكر گفتن . گفتند: چرا؟
گفت: روزى مرا خبر دادند كه بازار بغداد سوخت، اما دكان تو در آن بازار، سالم ماند و از آتش، گزندى ندید. همان دم گفتم: ((الحمدلله )) . ناگاه به خود آمدم و خجلت بردم، از شرم آن كه خود را بهتر از برادرانم در بازار بغداد، شمردم و مصیبت آنان را در نظر نگرفتم . این ((الحمدلله )) در آن وقت، یعنى مرا با سود و زیان برادران دینى‏ام، كارى نیست . همین كه مال من از آسیب آتش، در امان مانده است، كافى است!پس بر آن شكر بى‏جا،سى سال طلب مغفرت مى‏كنم.

سلام. توهین به ما مسلمونا و اسلام چیز تازه ای نیست. از وقتی که غربی ها متوجه ناتوانیشون در برابر اسلام شدن شروع کردن به توهین. اینا فقط به خاطر عجز و ناتوانیشونه. اما مشکل این جاست که چرا ما مسلمونا سکوت می کنیم راستی دوستان تبیانی عزیزم چرا ما سکوت میکنیم یعنی زندگی ماشینی انقدر مارو اسیر خودش کرده وظیفه ماست ایستادن در جلوی این فتنه ها

دیشب دوباره دیدمت اما خیال بود

تو در کنار من بشینی؟..... محال بود

هر چه نگاه عاشق من بی نصیب بود

چشمان مهربان تو پاک و زلال بود

پاییز بود و کوچه ای و تک مسافری

با تو چقدر کوچه ی ما بی مثال بود

نشنید لحن عاشق من را نگاه تو

پرواز چشم های تو محتاج بال بود

سیب درخت بی ثمر آرزوی من

یک عمر مانده بود ولی کال کال بود

گفتم کمی بمان به خدا دوست دارمت

گفتی مجال نیست ولیکن مجال بود

یک عمر هر چه سهم تو از من نگاه بود

سهم من از عبور تو رنج و ملال بود

چیزی شبیه جام بلور دلی غریب

حالا شکست وای صدای وصال بود

شب رفت و ماه گم شد و خوابم حرام شد

اما نه با خیال تو بودم حلال بود

یااباصالح

فضای این دل دیوانه   گرفته بوی گل نرگس

دلم نشسته چوپروانه  درارزوی گل نرگس

سزدزغصه بمیرم من   زدردوغربت وتنهایی

همیشه ذکرفرج دارم   ولی توچرانمی ایی

^{میونه یه اسمون پر از ستاره}

                            ^{بین عطر گل های فصل بهاره}

^{توی راه قاصدک با خبر خوب}

                            ^{لحظه ی شکفتن اون گل محبوب}

^{تو تولد ستاره ای غریب}

                           ^{یا یه خورشید توی این شب عجیب}

^{تو شدی همون ستاره ی نجیب}

                           ^{تو شبای تاریک یه کم غریب}

امام علی علیه السلام  می فرماید:(العدل یضع الامور مواضعها)عدل‘ همه چیز را درجایگاه خود می نهد و کارها را در فراخور آن روان می سازد.

_{^{در جهان هستی نمی توان جاذبه مطلق داشت واز هر دافعه ای بی نسیب بود. به عبارت دیگر نمی شود که در فرآیند رو به تکامل" همه دوست آدم باشند و هیچ بدخواهی متعرض انسان نگردد"که اگر چنین چیزی ممکن می بود "میبایست خالق هستی متمردی بنام شیطان نمی داشت و انسانهای خوب و صالح"که برای سعادت و خوشبختی حقیقی افراد بشر همه زندگیشان را ایثار می کردند نمی بایست حتی بعضا" از سوی افراد نمک نشناسی مورد ایراد واقع می شدند!!}}

وقتی که جاری می شوم هر لحظه،

و وقتی که باران می آید،

خیس شدنم را که انگار آزادم،

با چشمک ستاره قاب میگیرم و به دیوار اتاق میزنم...

آسمان سر تا سر بی گناه،

مریم های خوشبوی بی ریا،

و گردباد پاییزی مست که مرا به خودم نشان می دهد،

همه و همه را قاب می گیرم و به دیوار میزنم.

(( از مهربونیه دوستانت برای خودت یه دیوار بساز ، اگه یه روز ازشون بهت بی وفایی رسید

      از دیوار یه آجر بردار ... بی انصافیه اگه بخوای دیوارو خراب کنی... ))