سميع، بصير، مدرك
در آيات قرآن، خداوند به سميع و بصير وصف شده است.
[1] چنان كه در روايات نيز اين دو صفت بهعنوان صفات جمال الهي وارد شده است، در اين كه مقصود از سميع و بصير چيست دو قولاست، يكي اين كه مقصود علم خداوند به مسموعات و مبصرات است، و ديگري اين كه صفاتجداگانهاي ميباشند[2] .
قول نخست، كه مورد قبول فلاسفه و محققان از متكلمين است،پذيرفته است. و شايد وجه اين كه سميع و بصير به صورت خاص در قرآن و روايات آمده،اين باشد كه اين دو دستگاه ادراكي در علم انسان نقش برجستهتري دارند، و انسان معمولاً علم خود را با ديدن و شنيدنبيان ميكند،بدين جهت وقتي گفته ميشودخداوند شنوا و بيناست، بهتر ميتواند علم نافذ خداوند را نسبت به خود و كارهاي خودتصوير كند، و در نتيجه نقش تربيتي بيشتري در او خواهد داشت.
صفت ادراك و مدرك به عنوان صفت خداوند در آيات قرآن وارد نشدهاست، ولي با توجه به آية كريمة «و هو يدرك الابصار» كه فعل ادراك به خداوند نسبتداده شده است متكلمان صفت مدرك را از آن انتزاع كردهاند. در معناي ادراك نيز اختلاف است، برخي آن را صفتجداگانهاي غيراز علم دانستهاند وبرخي ديگر آن را علم به جزئيات تفسير كردهاند كه قول اخير مورد قبول است.
[1]. وصف سميع 41 بار، و وصفبصير 42 بار در قرآن به عنوان صفت خداوند آمدهاست.
[2] . قواعد المرام، ص 90