سَمَنبر
(
Samanbar
)
خوشبو ، معطر ، كسي كه بوي خوش دارد ،آنكه سمن در بر گرفته و از او بوي خوش برآيد
سمنبوه
(
Samanbooh
)
خوشبو ، معطر
سمند
(
Samand
)
اسب زرد رنگ
سمندخت
(
Saman-dokht
)
دختر سمن ، دختري مانند سمن خوشبو و معطر
سمندر
(
Samandar
)
جانوري افسانه اي كه در آتش زندگي ميكند و نمي سوزد
سمنگان
(
Samangān
)
نام شهري از طخارستان آن سوي بلخ
سَميح
(
Samih
)
باگذشت ، بزرگوار
سمير
(
Samir
)
افسانه گونه ، داستان گوي ، روزگار ، زمانه
سميرا
(
Samirā
)
زن گندمگون ، گياهي طبّي
سميع
(
Sami`
)
شنوا ، يكي از نام هاي خداوند ، شنونده ، خوب
سَميعه
(
Sami`e
)
زن شنوا
سمين
(
Samin
)
فربه ، چاق ، سخن عالي
سمينه
(
Samine
)
پارچه نازك ، زن خوش اندام
سُميه
(
Somai-ye
)
همنام ، همتا ، مادرعمار ياسر ، رفيع
سَنا
(
Sanā
)
روشنايي ، فروغ ، بلندي ، رفعت
سنايي
(
Sanā-ei
)
شاعر عاليقدر قرن ششم
سنباد
(
Sanbād
)
سندباد ، دريانورد مشهور افسانه اي ،پسر گشتاسب
سُنبل
(
Sombol
)
خوشه گندم ، گياهي از تيره سوسن ها
سُنبله
(
Sombole
)
خوشه گندم
سَنجر
(
San-jar
)
پرنده اي شكاري ، يكي از پادشاهان سلجوقي
سُندُس
(
Son-dos
)
دیبای لطیف و گرانبها
سنقر
(
Son-ghor
)
پرنده اي شكاري ، شهري در غرب ايران
سنيه
(
Sanie
)
زن بلند مرتبه ، زن عالي مرتبه
سُها
(
Sohā
)
ستاره اي كم نور و مخفي كه براي امتحان ديد چشم مورد نظر بود
سِهام
(
Sehām
)
تيرها ، بهره ، نصيب ، سهم
سهراب
(
Soh-rāb
)
فرزند رستم ، دارنده رنگ سرخ ، سرخاب
سِهره
(
She-re
)
پرنده خوش آواز
سهند
(
Sahand
)
كوه آتش نشان ، محكم ، پابرجا
سَهي
(
Sahi
)
راست ، درست ، تازه ، مستقيم رویيده ، نوجوان
سهيل
(
Soheil
)
ستاره اي درخشان
سهيلا
(
Soheilā
)
نرم ، لطيف ، ملايم
سَواء
(
Savā'
)
عدل ، مساوی ، همواره
سودابه
(
Soodābe
)
دختر پادشاه هاماوران و همسر كيكاووس كه عاشق سياوش و به دست رستم كشته شد
سودمند
(
Sood-mand
)
نافع ، برومند ، بارور
سوده
(
Soode
)
ساييده شده ، لمس شده ، فرسوده
سورا
(
Soorā
)
معادل ثريا ، ستاره پروين
سورا
(
Soorā
)
نيرومند ، قوي
سَورَن
(
Sooran
)
نيرومند ، توانا
سورِنا
(
Sorenā
)
يكي از سرداران شجاع ايران
سوره
(
Soore
)
از اجزاي قرآن كريم
سوري
(
Soori
)
سرخ رنگ ، گل سرخ ، گل محمدي ، شادي ، خوشحالي
سوسن
(
Soosan
)
نام گلي از تيره زنبق ها با رنگ هاي مختلف
سوسنبر
(
Soosanbar
)
گياهي از تيره نعنائيان ، نامي براي زنان
سوگل
(
Sow-gol
)
محبوب ، برگزيده ، معشوق ، گل سرسبد
سوگند
(
Sow-gand
)
قسم ، عهد ، اعتراف ، اقرار ، پيمان
سولماز
(
Sol-māz
)
زني كه پژمرده نمي شود، شاداب و هميشه بهار
سونا
(
Sonā
)
اردك وحشي ، دعا كننده ، ستاينده
سُوی
(
Sovā
)
صاف ، راست ، میانه ، دیگری
سَوِیّ
(
Savii
)
برابر ، همواره ،عدل
سياره
(
Say-yāre
)
قافله ، كاروان ، مؤنث سيار
سيام
(
Siyām
)
نام سابق ِنزديك سمرقند
سيامك
(
Siyāmak
)
دارنده موي سياه ، پسر كيومرث
سياوش
(
Siyāvash
)
فرزند كيكاووس كه مظلومانه كشته شد ، دارنده اسب نر سياه
سيد
(
Say-yed
)
سرور ، آقا ، مهتر ، بزرگ ، پيشوا
سيرانوش
(
Sirānoosh
)
گردش ، تماشا ، نام ديگر شيرين معشوقه خسرو پرويز
سيرنگ
(
Sirang
)
سيمرغ ، عنقا
سيروان
(
Sir-vān
)
زيبا ، قشنگ ، نام رودي است
سيروس
(
Siroos
)
تلفظ يوناني كوروش
سيف
(
Seif
)
شمشير برنده ، ساحل ، شمشير ماهي ، شمشير زدن ، شكافته شدن
سيف الله
(
Seif-ol-lāh
)
شمشير خدا ، لقب خالد بن وليد ،سردار عرب
سيما
(
Simā
)
نشان و علامت ، قيافه ، چهره ، صورت ، روي
سيمبر
(
Sim-bar
)
دارنده بدن سفيد ، سيم تن ، سيمين تن
سيمرغ
(
Si-morgh
)
مرغي است افسانه اي
سيمين
(
Simin
)
نقره گين ، منسوب به سيم و نقره
سيمين فر
(
Simin-far
)
مفتخر و سرافراز از سپيدبخت بودن
سيمينه
(
Simine
)
سمين ، نقره گون
سينا
(
Sinā
)
نام كوهي در مصر ، سوراخ كننده
سينا دخت
(
Sinā-dokht
)
نام شبه جزيره اي در شمال شرقي مصر، نام پدر ابوعلي سينا
سينداد
(
Sin-dād
)
داده ی سين ، سيمرغ
سيندخت
(
Sin-dokht
)
دختر سيمرغ ، نام فرشته اي در دين زردتشت
سيه چشم
(
Siyah-cheshm
)
نام قاتل فرخزاد ساساني
سيه سار
(
Siyah-sār
)
داراي سر سيه ، گنهكار
سيّار
(
Say-yār
)
بسيار سير كننده
سیرَت
(
Sirat
)
سنت ، مذهب ، خلق و خو