• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 507
تعداد نظرات : 10
زمان آخرین مطلب : 4088روز قبل
تاریخ

هفت سینی همه از سنبل!!

خلقت آدم
صعود

خداوند خلقت را آغاز فرمود . زمین ، كوهها ، دریا ، آسمان ، ستارگان و آدم را .

آنچه به آدم آموخت ، به هیچ یك از مخلوقات عطا نفرمود چرا كه در او گنجایش پذیرایی از آنچه آموختنی بود را نهاد.

وآدم آفریده شد . پروردگار از روح خود در او دمیدو او شد آدمی كه مایه مباهات به فرشتگان باشد. او بود كه بار این امانت الهی را به دوش گرفت ، تا چگونه این بار به مقصد رساند...

پیچك وار حبل الله المتین را دست آویز قرار دادند و صیاد نگاههای متحیرانه فرشتگان الهی گشتند و طو مار خلقت پروردگار را به مهر " فتبارك الله احسن الخالقین" ممهور كردند.

پای بر زمین خاكی نهاد تا از هر آنچه مخلوق رب اوست، درسی بیاموزد.

فراخی آسمان او را بلندای روح آموخت و شد "سنبل بلندای روح" : چمران.

خروش

درخشش بی ادعای ستارگان را در خود متجلی ساخت  و شد" سنبل درخشیدن در سكوت " : همت .

تموج دریای بی كران آبی ، خروش را در او پروراند و شد "سنبل خروش " : برونسی .

از مرغان زمینی آموخت كه قانع باشد و شد"سنبل قناعت " : آبشناسان .

استواری كوه ها كه چون میخهایی بلند(1) مایه ی استقرار زمینند ، او را "سنبل استقامت" كرد و شد: كاوه .

از خورشید آموخت" سنبل سخاوت بی منت" باشد و شد : خرازی .

و خاك او را "سنبل تواضع "كرد و شد : رجایی .

خود را محصور قفس تن كرده است و بر خویشتن خویش چنان ظلمی روا داشه كه نه انگار " ظلمت نفسی " امیر المؤمنین برای بیداری اوست....

و اینك دوران پرواز آمده بود ، همه این سنبل ها از مرغان دریایی عروج تا ملكوت را آموختند و شدند سنبل رهایی.جامه دلبستگی ها و گره های دنیایی را از تن بر كندند و خود را از قید و بند های این عالم رهانیدند و ره یافتند و شدند : ره یافتگان زمین...

امید

همچو ایوب ، بلندی شكیب را سرمنزل مقصو د یافتند ، پیچك وار "حبل الله المتین" (2)را دست آویز قرار دادند و صیاد نگاههای متحیرانه فرشتگان الهی گشتند و طو مار خلقت پروردگار را به مهر " فتبارك الله احسن الخالقین" (3)ممهور كردند.

دقایقی ناب را به فكوری گذراندند تا هدف را دریافتند : " لقاء الله " . اینگونه توانستند خوشتن را از حصار تنگ زمین خاكی رها كنند و اهل"زمین آسمان "باشند . باهنر بی بال پریدن ، پرستوهای مطهری شدند و مفتح دروازه های بهشتی كه انتظارشان را می كشید...

این سان است كه  " ادخلوها بسلام امنین " (4)در شأن اینان آمده : در دنیا زین الدینند و در عقبی زین الجنه .

و این انسان شد آنچه كه باید ، و چه زیبا بار امانت را به منزل رساند . همو كه مصداق" ونفخت فیه من روحی " (5)بود....

و این انسان چه ها كه می تواند باشد ولی افسوس  ، چنان  خود را محصور قفس تن كرده است و بر خویشتن خویش چنان ظلمی روا داشه كه نه انگار" ظلمت نفسی " (6)امیر المؤمنین برای بیداری اوست....

در این هنگامه كه بادیگر بار بهار طبیعت همت گمارده تا زیباییهایش را جلوه گری كند، شاید من كه نیاموختم انسان شدن را و"ظلوم و جهول" (7)ماندم ، به خود آیم. هفت سینم رااز این هفت" سنبل زمین آسمان" ، كه نه هفتاد ها از آنان می سازم. شاید كه ره یابم و رها شوم...

 

سه شنبه 8/12/1391 - 9:48
شهدا و دفاع مقدس

سنگر تكانی‌نوروزی!

سنت‌شده‌بود. هیچ‌كاریش‌نمی‌شد كرد. ولی‌از همه‌جالب تر این‌بود كه‌در یك‌محور جبهه‌،‌هر كدام‌از نیروها متعلق‌به‌شهر و

پرنده

 شهرستانی‌خاص‌بودند. تعدادی‌از آمل‌و بابل‌، چندتایی‌از كرمانشاه‌، دو سه‌تایی‌هم‌كه‌ما بودیم‌از تهران‌.

اصلاً احتیاج‌نبود به‌تقویم‌نگاه‌كنی‌، نسیم‌خوشی‌كه‌در كانال ها و شیارها می‌دوید، حكایت‌از بهار داشت‌. پرنده‌های‌خوش‌لهجه‌ای‌كه‌بر روی‌تخته‌سنگ ها، میان‌سبزه‌های‌نورَس‌می‌پریدند و آواز سر می‌دادند، خبر از نو شدن ‌سال‌داشتند.

خیلی‌قشنگ‌بود. ناخواسته‌سر وصدای‌خمپاره‌و تیراندازی‌هم‌كم ‌می‌شد. انگار عراقی ها هم‌به‌«سال‌نوی‌شمسی‌» اعتقاد داشتند!

رسم‌«خانه‌تكانی‌» از آن‌برنامه‌های‌جالب‌سال‌نو بود كه‌من‌یكی‌ـ درتهران‌كه‌بودم‌ـ همواره‌از آن‌می‌گریختم‌. هر چه‌مادرم‌می‌گفت‌به‌او كمك ‌كنم‌و فرش‌و پرده‌ها و... را بشویم‌، به‌بهانه‌ای‌از خانه‌می‌زدم‌بیرون‌. چهارده‌ـ پانزده‌سال‌كه‌بیشتر سن‌نداشتم‌، همیشه‌احساسم‌این‌بود كه‌پدر و مادر، صاحب‌خانه‌هستند و من‌اولادشان‌، پس‌وظیفه‌اصلی‌خانه‌تكانی‌با آنهاست‌.

از عید هم‌فقط‌آجیل‌خوردن‌، خود را با شیرینی‌خفه‌كردن‌و بازی‌با بچه‌های‌فامیل‌را بلد بودیم‌. دست‌آخر هم‌عیدی‌گرفتن‌از همه‌شیرین تر بود. چیزی‌كه‌هنوز نرفته‌به‌خانه‌فامیل‌، به‌پدرمان‌می‌گفتیم‌كه‌زود بلند شوبرویم‌، و همه‌برای‌گرفتن‌عیدی‌بود.

ولی‌جبهه‌دیگر این‌حرف ها را نداشت‌. با وجودی‌كه‌سن‌و سالی‌نداشتیم‌، خودمان‌شده‌بودیم‌صاحب خانه‌. گودالی‌كوچك‌در سینه‌سخت‌كوه های‌سنگی‌گیلانغرب‌كنده‌بودیم‌؛ اطراف‌آن‌را با كیسه‌گونی های‌پر ازخاك‌محصور كرده‌و ورقه‌ای‌فلزی‌نقش‌سقف‌را بازی‌می‌كرد. چند كیسه‌گونی‌و مقداری‌خاك‌نیز حكم‌بتون‌آرمه‌و آسفالت‌بام‌را داشت‌. یك‌لایه ‌كلفت‌مشما كه‌بر روی‌آنها می‌كشیدیم‌، پشت‌بام‌سه‌چهار متری‌كاملا ایزوگام ‌می‌شد.

باید خانه‌تكانی‌هم‌می‌كردیم‌. كسی‌دستور نمی‌داد، خودمان‌می‌دانستیم‌. هر چند كه‌همه‌جبهه‌ها، نظافت‌سنگر برایشان‌حكم‌اجباری ‌پیدا كرده‌بود، ولی‌خانه‌تكانی‌سال‌نو فرق‌می‌كرد. بهانه‌ای‌بود كه‌شكل‌و شمایل‌سنگر را هم‌بفهمی‌نفهمی‌عوض‌كنیم‌. اگر جا داشت‌كف‌سنگر را بیشتر گود می‌كردیم‌تا از دو لا رفتن‌كمرمان‌درد نگیرد. در دیواره‌سنگی‌هم‌جایی‌به‌عنوان‌طاقچه‌می‌كندیم‌و مهر نماز و قرآن ها را آنجا قرار می‌دادیم‌. این‌طوری‌مجبور

دفاع مقدس

نبودیم‌موقع‌خوابیدن‌، مثل‌ماهی‌كنسرو به‌همدیگر بچسبیم‌.

پتوها را از كف‌نم‌گرفته‌سنگر بیرون‌می‌بردیم‌. رودخانه‌ای‌كه‌آن‌سوی‌تپه‌بود، با آب‌گرمش‌، تنمان‌را صفا می‌داد و پتوها را می‌شستیم‌. از صبح‌تا غروب‌كسی‌داخل‌سنگر نمی‌شد. فقط‌یك‌نفر آنجا را جارو می‌كشید و منتظر می‌ماندیم‌تا نم‌آنجا خشك‌شود.

پر كردن‌سوراخ‌موش ها یك‌وظیفه‌مهم‌بود. نه‌گچ‌داشتیم‌، نه‌سیمان‌. مجبور بودیم‌یك‌تكه‌سنگ‌با لبه‌های‌تیز در دهنه‌ورودی‌لانه‌شان‌فرو كنیم ‌ولی‌آنها هم‌بیكار نمی‌نشستند، پاتك‌می‌زدند و در كمتر از یكی‌دو روز، از جایی‌دیگر كه‌اصلاً احتمالش‌را نمی‌دادیم‌، كانال‌می‌زدند و راه‌خروج‌پیدا می‌كردند.

این‌جور مواقع‌كار و كاسبی‌تله‌موش های‌چوبی‌كوچك‌كه‌جزو واجبات‌هر سنگر بود، سكه‌بود. یك‌گوشه‌از

دفاع مقدس

 اتاق‌بزرگ‌تداركات‌محور در شهرگیلانغرب‌، مملو بود از این‌تله‌موش ها. بعضی‌ها آكبند بودند و بعضی‌ها قسمتی‌از بدن‌موش ها بر دیواره‌شان‌به‌چشم‌می‌خورد. همه‌آنها بوی‌خاصی ‌می‌دادند. هر چه‌كه‌بودند، دست‌كمی‌از عراقی ها نداشتند و دشمن‌محسوب‌می‌شدند. كاسه‌و بشقاب‌ها از دستشان‌امان‌نداشت‌. اگر تنبلی‌می‌كردی‌و ظرف‌غذا را نمی‌شستی‌، نیمه‌های‌شب‌با صداهای‌«شلپ‌شلپ‌» بیدارمی‌شدی‌و می‌دیدی‌موش ها با زبان‌خود كاسه‌ها را برق‌انداخته‌اند!

«پاتك‌» زدنشان‌هم‌كم‌از عراقی ها نداشت‌. نصف‌شب‌فریادت‌به‌هوا می‌رفت‌. یكی‌انگشت‌پایت‌را گاز می‌گرفت‌، یكی‌دستت‌را و یكی‌می‌پرید توی‌صورتت‌. بگذریم‌زیاد موش‌بازی‌در ‌آوردیم‌!

سنگر كه‌تمیز می‌شد، حال‌و هوای‌دیگری‌داشت‌. فقط‌شانس‌آوردیم‌كه‌پنجره‌های‌40*30 سانتی‌متر هیچ‌شیشه‌ای‌نداشتند كه‌مجبور باشی‌به ‌دستور مادرت‌آنها را برق‌بیندازی‌! یك‌تكه‌گونی‌زمخت‌بهتر از هزار نوع‌شیشه‌نقش‌بازی‌می‌كرد. فقط‌كافی‌بود آن‌را بالا بزنی‌تا كلی‌نسیم‌به‌داخل‌سنگر هجوم‌بیاورد و وجودت‌را صفا بخشد.

من‌یكی‌حال‌و حوصله‌سال‌تحویل‌را نداشتم‌. برخلاف‌دوران‌كودكی‌ام‌، رفتم‌و گوشه‌سنگر خوابیدم‌. یكی‌از بچه‌ها كتری‌بزرگ‌را كه ‌صبح‌، كلی‌با زحمت‌با خاك‌و گونی‌شسته‌بود بلكه‌كمی‌از سیاهی‌آن‌كاسته ‌شود، روی‌والور گذاشت‌كه‌بوی‌تند نفت‌آن‌و شعله‌زردش‌، حال‌همه‌راگرفته‌بود ولی‌چه‌می‌شد كرد؟!

در عالم‌خواب‌، خود را داخل‌سنگر دیدم‌، درست‌در لحظه‌تحویل‌سال‌، خواب‌بودم‌یا بیدار نمی‌دانم‌. فقط‌یادم‌است‌یك‌باره‌دیدم‌كف‌پایم ‌شعله‌ور شده‌و می‌سوزد. سریع‌از خواب‌پریدم‌. دیدم‌غلام‌بود. از بچه‌های‌تبریز. سر شب‌بهم‌تذكر داد كه‌اگر موقع‌تحویل‌سال‌بخوابم‌، بدجوری‌بیدارم‌خواهد كرد، ولی‌باور نمی‌كردم‌این‌جوری‌! فندك‌نفتی‌خود را زیر جورابم‌گرفته‌و در نتیجه‌جورابی‌را كه‌كلی‌به‌آن‌دل‌بسته‌بودم‌كه‌تا آخردوره‌سه‌ماهه‌ماموریت‌داشته‌باشم‌، آتش‌گرفت‌و پای‌بنده‌هم‌بعله‌!

دفاع مقدس

بدتر از من‌بلایی‌بود كه‌سر رضا آوردند. او دیگر جوراب‌پایش‌نبود. یك‌تكه‌خرج‌اشتعالی‌توپ‌لای‌انگشتان‌پایش‌گذاشتند و با یك‌كبریت‌، كاری‌كردند كه‌طفلكی‌كم‌مانده‌بود با سرعت‌100 كیلومتر در ساعت‌به‌جای‌تانكر آب‌، برود طرف‌عراقی ها.

با همه‌اینها، كسی‌اخم‌نمی‌كرد. همه‌می‌خندیدند. حتی‌مجروحین‌بازی‌.از خنده‌بچه‌ها خنده‌ام‌گرفت‌. حق‌داشتند. باید برمی‌خاستم‌و پس‌ازخواندن‌دعای‌تحویل‌سال‌، آیه‌ای‌از قرآن‌را می‌خواندیم‌و سپس‌روی‌یكدیگر را می‌بوسیدیم‌و فرارسیدن‌سال‌نو را تبریك‌می‌گفتیم‌. اینها كه‌سنت‌بدی‌نبود.

سه شنبه 8/12/1391 - 9:47
شهدا و دفاع مقدس

هفت سین بهاری یاران قدیمیدفاع مقدس

آغاز سال نو و جشن عید نوروز به همراه دید و بازدید ها، تبریك و تهنیت و عیدی دادن و عیدی گرفتنها كم و بیش در منطقه مثل شهر جریان داشت، منتها با همان رنگ و بوی منطقه ای. موقع تحویل سال، چنانچه قبل از عملیات، بعضی سفره هفت سین می انداختند كه "سین های آن بسته به نوع دسته ای كه بچه ها داشتند فرق می كرد. در تخریب كه بیشتر با مین سر و كار داشتند، به نحوی بود و در زرهی به نوع دیگر، و به همین ترتیب در سایر دسته ها. سلاحهایشان كه به هم تكیه می دادند از قبیل سمینوف و سام هفت (نوعی موشك)، و وسایلش نظیر سمبه و سرنیزه و بقیه از آنچه از لوازم جنگی بود و حرف اول اسم آن ها سین (س) بود.

اگر نوروز و حلول سال نو بعد از عملیات بود، قضیه صورت دیگری داشت. عكس شهدای عملیات را سر سفره می چیدند،

دفاع مقدس

 بر سر لوله تفنگها پرچم سرخ می زندند، وصیت نامه ها با نوار های پر شده دوستان در لحظات قبل از شهادت را سر سفره می گذاشتند، جای شهدا و مفقودالاثر ها را خالی می كردند. لحظه داخل شدن سال نو، بعضی كه در خط اول بودند با شلیك گلوله ای به سمت دشمن ابراز احساسات می كردند سكه های دو ریالی و بیشتر كه به دست امام (ره) متبرك شده بود و معمولا "حاجی بخشی" توزیع می كرد هم جای خود را داشت، همچنین آن چه از تبلیغات گردان می رسید، از قبیل پیام رئیس جمهور، نخست وزیر، اسكناسهای یكصد ریالی و مثل آن نوعی عیدی دادن هم بین خود بچه هامعمول بود، كه بعضی خودشان طلب می كردند و نوعش را معین می كردند. چنانچه یكی از دیگری دست خطی به عیدی می خواست و چیز دیگری قبول نمی كرد و او بعد از مدتی عبارت " كتب علیكم القتال " را می نوشت و پاكتی تقدیمش می كرد، كه تا سر حد شهادت نصب العین همرزمش قرار می گرفت.

عیدی،سكه های دو ریالی و بیشتری بود كه به دست امام (ره) متبرك شده بود و معمولا "حاجی بخشی" توزیع می كرد

 و بازدید از گردانهای همجوار و رفتن به سراغ فرماندهان و روبوسی با آنها از جمله سنتهای حسنه ای بود كه در ایام سال نو به ندرت ترك می شد .

سه شنبه 8/12/1391 - 9:46
تاریخ

نوروز در بند

هفت سین

مهمترین مناسبت، عید نوروز بود. آغاز بهار برای اسرا بسیار غم‌انگیز بود. این غم ناشی از خاطرات فراوانی بود كه از این عید ملی داشتیم. از كودكی، از كفش و لباس نو، از ماهی قرمز، از تنگ بلور، از هفت‌سین و از صندوق چوبی مادربزرگ كه به ما عیدی می‌داد. از بوسه‌های گرم مادر و دستان پدر. از دید و بازدید، لبخند فرزند، چهره‌ی شاد همسر و وزش نسیم بهاری بر گونه‌های خاك و امروز جای همه آنها خالی بود. خالی خالی...

در هنگام سال نو، قرآن و بعد فرازهایی از سخن امام (ره) قرائت می‌شد و اسرا آغاز سال جدید را به همدیگر تبریك می‌گفتند.

 

یادم می‌آید اولین عید اسارت برایم بسیار پراندوه گذشت. برای نخستین بار عید نوروز دور از خانواده بودم. دیگران هم حال مرا داشتند. سكوتی گلوگیر بر آسایشگاه حاكم شده بود. تحویل سال، نیمه شب بود، یكی شمعی روشن كرده بود و در جلوی خود گذاشته بود و به سوختنش می‌نگریست. دیگری در زیر پتو خود را به خواب زده بود، ولی از غلت خوردن دایمش معلوم بود كه خواب نیست، بلكه عكس زن و فرزند خود را در دستان می‌فشارد. افكار گذشته در جلوی چشمانم جان می‌گرفتند. من به خانواده‌ام فكر می‌كردم، به مادرم، به پدرم، به خواهران و برادرهایم. نمی‌دانستم با این بمباران شهرها هنوز زنده‌اند یا نه، ولی یقین داشتم كه به یاد من هستند. بغض گلویم را گرفته بود. یكی از دوستان داشت آرام برای خود آواز می‌خواند. چند دو بیتی را زمزمه می‌كرد. سكوت آسایشگاه باعث شد صدایش بلندتر شود. صدای گرم و خوبی داشت.

مسلمانان دلم یاد وطن كرد

نمی‌دانم وطن كی یاد من كرد

نمی‌دونم كه زن بید یا كه فرزند

خوشش باشه هرآنكه یاد من كرد

آرام بغضم شكست و بعد از شش ماه اسارت برای اولین بار، گریستم. لحظاتی بعد، كم‌كم سكوت شكست. غصه‌ها به نوعی وازدگی و بی‌اعتنایی مبدل شد و شوخی آغاز گردید. دوستی، هفت‌سین چید. از سنگ، سكه، سیگار، سیم (كابل)، سمون (نوعی نان عراقی)، درست یادم نیست دو تای دیگر چه بود. هرچه بود خنده‌دار بود و لبخند تلخی بر لبان بیننده می‌نهاد.

قرآن
امام خمینی

سالیان بعد كه اسرا تجربه‌ی كافی اندوخته بودند در هنگام سال نو، قرآن و بعد فرازهایی از سخن امام (ره) قرائت می‌شد و اسرا آغاز سال جدید را به همدیگر تبریك می‌گفتند. در یكی دو آسایشگاه با هماهنگی عراقی ها نمایشگاه عكس برپا می‌شد. عكسهای بچه‌های اسرا كه از ایران آمده بود. به دیدنش می‌ارزید. در حاشیه، چند كار تبلیغاتی هم صورت می‌گرفت.

در دیگر مناسبتها همچون روز ارتش، روز قدس، روز سپاه پاسداران، روز زن و هفته‌ی دفاع مقدس به همان منوال برنامه‌ها مهیا و اجرا می‌شد كه در بالابردن روحیه‌ی اسرا نقش بسزایی داشت.

منبع : مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان با اندكی تغییر

سه شنبه 8/12/1391 - 9:46
بیماری ها

نوروز و عوارض سلامتی بعد از آن

مردی در حال خوردن شیرینی

شیرینی ها:

یكی از مهم ترین مواد غذایی كه زینت‌بخش میهمانی‌های نوروز است، انواع شیرینی‌هاست. مصرف شیرینی در دید و بازدیدهای عید رواج زیادی دارد. به طور كلی در انواع میهمانی‌ها، شیرینی یكی از مهم ترین موادی است كه مورد استفاده قرار می‌گیرد. افراط در مصرف شیرینی می‌تواند لطمات فراوانی به سلامت انسان وارد سازد. یكی از زیان‌های مهم مصرف زیاد شیرینی، چاقی و عوارض و اختلالات ناشی از آن است. مواد قندی و نشاسته‌ای به آسانی تبدیل به چربی شده و در بدن ذخیره می‌شوند و ایجاد چاقی می‌كنند.

ضمنا افراط در مصرف شیرینی به سلامت دندان‌ها لطمه‌ وارد كرده و موجب پوسیدگی دندان‌ها می‌شود. همچنین باعث افزایش فشار خون و چربی‌های نامطلوب خون شده كه در نهایت سلامت قلب و عروق را دچار اختلال می‌نماید.

بنابراین بهتر است در ایام نوروز و اصولا در همه اوقات زندگی از افراط در مصرف شیرینی و انواع مواد شیرین خودداری نماییم. برخی از هموطنان مان تصور می‌كنند در ایام جشن‌ها و مراسم‌ خاص، مجاز به تغییر گسترده در برنامه‌ غذایی معمول روزانه هستند و می‌توانند در این اوقات، در مصرف برخی موادی كه برای سلامت انسان مضر است، افراط كنند.

مواد غذایی حاوی فیبر:

سبزیجات و میوه ها

یكی دیگر از عوارضی كه معمولا بعد از تعطیلات نوروز گریبان گیر اشخاص می‌شود، یبوست و اختلالات گوارشی است. علت مهم بروز اختلالات گوارشی، افراط در مصرف غذا و نیز استفاده زیاد از غذاهای چرب و سرخ كرده است. یكی دیگر از مهم ترین دلایل یبوست، عدم یا كمبود استفاده مواد فیبری دارای باقیمانده است.

در ایام تعطیلات نوروز معمولا افراد از میوه، سبزی، سالاد، حبوبات و سایر مواد غذایی حاوی فیبر، كمتر استفاده می‌كنند. این قبیل مواد خوراكی علاوه بر فیبر، حاوی مواد مغذی مفیدی هستند كه تاثیر قابل توجهی در جهت سلامت انسان دارد. یكی از مهم ترین خواص فیبری غذایی، پیشگیری از یبوست و نیز درمان این اختلال شایع قرن حاضر است.

مواد غذایی حاوی فیبر، باعث تسریع عبور غذا از دستگاه گوارش شده و از بروز یبوست پیشگیری می‌نمایند. ضمنا خواص مهم دیگری نیز در بردارند، از جمله آن كه موجب كاهش چربی‌های نامطلوب خون و تنظیم تعادل فشار خون می‌شوند و در پیشگیری از بیماری‌های قلبی عروقی و سرطان به‌خصوص سرطان كولون(روده بزرگ) موثرند.

مصرف آب كافی:

اختلال دیگری كه در ایام نوروز به طور معمول در برنامه غذایی افراد رخ می‌دهد، كمبود مصرف آب است. در تعطیلات عید به علت آنكه افراد بیشتر اوقات خود را به سفر می‌گذرانند و یا صرف دید و بازدید  دوستان و اعضاء فامیل می‌كنند، به طور معمول كمتر آب مصرف می‌نمایند. كمبود مصرف آب می‌تواند اختلالات مهمی در سلامت انسان به جا گذارد؛ از جمله آن كه موجب بروز یبوست و ناراحتی‌های گوارشی ناشی از آن شود.

آب

كمبود مصرف آب در انجام واكنش‌های بیوشیمیایی حیاتی كه در داخل بدن انجام می‌شود، اختلال ایجاد می‌كند. آب در حفظ سلامت، شادابی و طراوت پوست تاثیر مهمی دارد و كمبود مصرف آن باعث كاهش رطوبت و طراوت پوست شده و یكی از عوامل موثر در خشكی و پژمرده شدن پوست و پیری و چروك شدن آن است.

ضمنا مصرف آب كافی، باعث فعالیت بهتر و مناسب‌تر كلیه‌ها در تصفیه‌خون و دفع مواد زائد از بدن می‌شود. پس مصرف آب كافی را در برنامه غذایی روزانه خود فراموش نكنیم.

این موضوع باید در تمام اوقات زندگی، اعم از روزهای عادی و یا ایام خاص مانند نوروز، مسافرت و غیره رعایت شود. برخی از افراد فقط در تابستان و روزهای گرم سال آب میل می‌كنند و در فصل سرد، به علت آنكه تشنه نمی‌شوند، آب كافی مصرف نمی‌كنند. توجه داشته باشیم كه در تمام اوقات و روزهای زندگی، ما نیاز به مصرف آب داریم و هرگز نبایستی میزان آب مصرفی را كاهش دهیم، مگر در بیماری‌های خاصی كه پزشك مصرف آب را ممنوع یا محدود كرده باشد.

انجام ورزش و پیاده روی:

پیاده روی

مشكل دیگری كه به هنگام تعطیلات عید معمولا در زندگی افراد رخ می‌دهد، كمبود تحرك و فعالیت جسمی مانند پیاده‌روی، ورزش و غیره است. به همین علت بسیاری از اشخاص، بعد از ایام نوروز افزایش وزن پیدا می‌كنند و یا افراد در سنین بالاتر مبتلا به افزایش فشار یا چربی‌های خون می‌شوند.

ورزش و تحرك جسمی مناسب روزانه برای همه افراد اعم از زن و مرد، بزرگ و كوچك و پیر و جوان ضروریست. فعالیت جسمی علاوه بر آن كه موجب كاهش چربی‌های نامطلوب خون می‌شود و در تنظیم تعادل فشار خون موثر است، از افزایش وزن و چاقی نیز پیشگیری كرده و در سلامت قلب و عروق تاثیر مهمی دارد. علاوه بر آن، روحیه‌سازی و حفظ شادابی، نشاط و نیز پیشگیری از افسردگی، بی‌حوصلگی و احساس كسالت بسیار موثر است.

توصیه های مهم:

با نگاهی اجمالی بر نكات مورد بررسی در این مجموعه، می‌توانیم موارد زیر را به طور خلاصه، جهت برخورداری از تغذیه صحیح و حفظ هر چه بیشتر سلامت، در ایام نوروز به خوانندگان محترم، پیشنهاد نماییم:

- در مصرف مغزها اعتدال را رعایت كنیم و از آجیل بدون نمك استفاده كنیم. به خصوص از مصرف آجیل در اوقات نزدیك وعده‌های اصلی غذایی خودداری شود.

- از میوه‌ها به‌خصوص میوه‌های دارای پوست مثل مركبات، كیوی و امثال آن در دید و بازدیدهای عید استفاده كنیم. در صورت استفاده از میوه‌هایی كه با پوست مصرف می‌شوند (مانند سیب، انگور و...) بهتر است از شست‌وشو و ضدعفونی كردن آنها مطمئن شویم.

- از مصرف سبزی خوردن و سالاد در خارج از خانه خودداری نماییمریال ولی حتما از این مواد غذایی در ایام نوروز، در خانه به مقدار كافی استفاده كنیم.

- در مصرف شیرینی و مواد شیرین به هیچ وجه نباید افراط كنیم. سعی نماییم مصرف شیرینی را در ایام عید به حداقل برسانیم.

- مصرف غذاهای سرخ كرده و پرچرب به هیچ‌وجه برای سلامت انسان مفید نیست و بهتر است از مصرف این قبیل غذاها خودداری نماییم.

- مصرف حبوبات را در ایام نوروز و به طور كلی در تمام اوقات زندگی فراموش نكنیم.

- در مصرف آب كافی كوتاهی نكنیم و روزانه حدود 6 تا 8 لیوان آب استفاده نماییم. البته در سفرها باید از سالم و بهداشتی بودن آب اطمینان داشته باشیم.

- ورزش و پیاده‌روی در ایام نوروز نبایستی فراموش شود، زیرا در حفظ سلامت و شادابی بدن و پیشگیری از بروز چاقی، یبوست و افزایش چربی‌های نامطلوب خون بسیار مفید است.

- توجه داشته باشیم كه دید و بازدیدها و سفرهای نوروز نظم خواب ما را بر هم نزند، زیرا اختلال در نظم ‌خواب، سلامتی بدن را به خطر می‌اندازد.

سه شنبه 8/12/1391 - 9:46
تاریخ

خاطرات نوروزی از زبان كارتون ها

 پلنگ صورتی: راستش بهترین خاطره من مربوط به نوروز سالی می‌شود كه رنگ صورتی مد شد و یكدفعه تیپم آن لاین ترین و به روزترین تیپ تمام شهر شد! اما حیف كه از آن سال به بعد هر وقت عید دیدنی می‌روم همه می‌گویند: «وا... این لباس‌های مد چند سال قبل چیه كه پوشیدی؟ مگه نمی‌دانی رنگ مد امسال قرمز یا سفیده؟!» بعد هم شنل قرمزی یا سیندرلا را نشانم می‌دهند كه لباس‌شان مطابق مد روز است!

 

 جری:

تمام روزهای نوروز گذشته برای من خاطره انگیز بوده، چون سال موش بوده! در ضمن می‌خواستم به همه بچه‌ها بگویم كه من و تام پشت دوربین دوستان خوبی برای هم هستیم و فقط جلو دوربین توی سرو كله هم می‌زنیم و نقشمان را بازی می‌كنیم. هر چند كه به نظر من همین كه هیچ سالی به اسم گربه‌ها نامگذاری نشده، یعنی ما موش‌ها خیلی مهم‌تر و زرنگ‌تر از آنها هستیم!

 

هری‌ پاتر:

 بهترین نوروز برای من سالی بود كه فرد و جرج طلسم مخصوص عیدی گرفتن از بزرگ‌ترها را به من یاد دادند... آن سال توانستم از خاله پتونیا و عمو ورنون و حتی دادلی هم عیدی بگیرم! البته فعلاً پول‌هایم را در بانك جت‌ها پس‌انداز كردم تا شاید در قرعه‌كشی یك اژدهای نروژی برنده شوم!

 

جودی ابوت:

 تعطیلات نوروز به من خیلی خوش می‌گذرد چون این جولیا پندلتون خودخواه می‌رود خانه‌شان و من هم می‌توانم نفس راحتی بكشم... بله؟ در مورد او بی‌انصافی می‌كنم؟ حالا كه این‌طور است امیدوارم وقتی در دانشگاه قبول شدید و رفتید خوابگاه، با او هم اتاقی شوید تا ببینید من چه می‌كشم!

 

دخترك كبریت فروش:

شب‌های عید برای من پر از خاطره است چون می‌توانم كبریت‌هایم را كه مردم برای روشن كردن شمع‌های سفره هفت‌سین‌شان نیاز دارند، به قیمت خوبی (البته با در نظر گرفتن سود عادلانه بر اساس افزایش نرخ تورم سالانه!) بفروشم و تعطیلات نوروز به مسافرت بروم!

 

آقا گرگه:

بهترین خاطره من به شب چهارشنبه سوری پارسال مربوط می‌شود كه وقتی شنل قرمزی از روی آتش پرید گوشه شنلش سوخت دل من حسابی خنك شد!

 

بزبزقندی:

همان طور كه از نام فامیل من مشخص است، در دید و بازدیدهای نوروزی عاشق خوردن شیرینی و قند و نبات هستم ولی متاسفانه چند وقت پیش مرض قند گرفتم و مجبورم هرجا كه برای عید دیدنی می‌روم فقط سبزه‌های سفره هفت‌سین‌شان را بخورم!

 

ماركوپولو:

 زمانی كه در سفرهای طولانی‌ام به دور دنیا وارد ایران شدم روز سیزده‌بدر بود و به دعوت یك خانواده مهمان دوست ایرانی برای در كردن سیزده‌بدر به اوشان فشم رفتم و همراه آنها كاهو سكنجبین و كباب چنجه و تخمه آفتاب گردان خوردم. این بهترین خاطره من از سفرهایم به دور دنیا بود!

 

نوشته: مریم شكرانی

تنظیم برای تبیان: مریم فروزان كیا

سه شنبه 8/12/1391 - 9:45
تاریخ

نوروز در فرهنگ شیعه

 

نوروز یا روزِ نو در همه تقویم‌ها، دوره‏ها و در میان همه فرهنگ‌ ها، با اسامى گوناگون مطرح بوده و هست. گردش زمین به دور خورشید و پدید آمدن روز و شب و فصول سال و نیز حركت ماه بر گرد زمین، بشر را به محاسبه واداشته و به طور طبیعى، تقویم را پدید آورده است. آغاز هر سال، شروع جدیدى است كه خود به نوعى انسان را با احساسى تازه و تولدى نو به حركت در مى ‏آورد. این آغاز همراه با شادى و سرور بوده و در هر فرهنگى آیین هاى ویژه ‏اى براى نشان دادن خوشحالى و شادى مقرر شده است. در میان ایرانیان، این روزِ نو، روزى بود كه شاه جدید ساسانى به تخت مى ‏نشست. خواهیم دید كه آخرین نوروز ایرانى كه در آن آیین هاى ویژه‏اى را اجرا مى ‏كردند. روزى در اواخر خرداد ماه بود كه یزدگرد سوم بر تخت نشست و از آن پس، این نوروز، هر سال با توجه به عدم محاسبه كبیسه و اهمال آن، در هر چهار سال یك روز به عقب مى‏ افتاد. پس از آمدن اسلام، سنت نوروز، پابرجا ماند و این بدان دلیل بود كه مردم ایران، به سرعت اسلام را نپذیرفتند و تا یكى دو سه قرن، بسیارى از آنان بر آیین كهن خود بودند؛ حتى پس از پذیرش اسلام، نتوانستند به آسانى آن آداب را ترك كنند.

مبناى محاسبه روز نوروز

نوروز، نخستین روز فروردین ماه شمسى به حساب مى ‏آید. محاسبه سال شمسى تا پیش از پیدایش تاریخ جلالى در سال 467یا 471 به این ترتیب بود که سال را به دوازده ماه و سى روز تقسیم مى ‏کردند که جمعاً 360 روز مى ‏شد. پنج روز باقى مانده را در پایان آبان ماه یا اسفندماه بر آن مى‏افزودند که جمعاً 365 روز مى ‏شد. با این حال پنج ساعت و 48 دقیقه و 45/51 ثانیه باقى مى ‏ماند. این زمان در هر چهار سال، یک روز مى‏ شد و از آنجا که در محاسبه نمى‏آمد، روز اول فروردین در فصول سال تغییر مى‏ کرد. بنابراین ماه هاى شمسى نیز در آن زمان، مانند ماه هاى قمرى در فصول سال متغیر بود. معناى این سخن، آن است که نوروز در آغاز فروردین واقعى، یعنى نقطه آغاز اعتدال ربیعى قرار نداشت.

زمانى که یزدگرد سوم، آخرین شاه ساسانى در سال 632 میلادى به تخت نشست، روز نخست سال، یعنى اول فروردین در آن تاریخ، مطابق بود با شانزدهم حزیران (ژوئن)؛ مطابق با 27 خرداد. پس از آن با محاسبه بالا، روز نوروز یا اول فروردین، هر چهار سال، یک روز به عقب مى‏آمد.

 

در سال467  .ق، روز نوروز مطابق دوازدهم حوت یا اسفند بود. در این سال، ملکشاه سلجوقى، دستور داد تا منجمان، محاسبه دقیقى از سال شمسى انجام دهند و روز اول فروردین را معین کنند. براساس محاسبه خواجه عبدالرحمان خازنى، منجم مرو، عوض آن که براساس محاسبه قبلى، روز واقعى دوازدهم اسفند، اول فروردین دانسته شود، اول فروردین را هیجده روز جلوتر برده و در ابتداى اعتدال ربیعى، یعنى فروردین واقعى قرار گرفت. در محاسبه جدید، هر سال را در چهار نوبت، 365 روز محاسبه کرده (دوازده سى روز به ضمیمه پنج روز که در آخر ماه آبان یا اسفند افزوده مى ‏شد) و سال پنجم را 366 روز محاسبه کردند. البته پس از هر هشت دوره چهار ساله، سال پنجم را 366 قرار مى‏ دادند. در این محاسبه آن پنج ساعت و اندى نیز در محاسبه مى ‏آمد. بدین ترتیب، روز نوروز به عنوان نخستین روز فروردین ماه، از آن سال ثابت ماند.

بنابراین، نخستین سالى که روز اول فروردین آن دقیقاً مطابق آغاز زمان اعتدال ربیعى بود، سال 467 یا 471 بوده است. [درباره اختلاف در این که نوروز سلطانى در سال 467 بوده است یا 471 ، بنگرید: مقالات، ج 10، ص 168 پاورقى. توضیحات محیط طباطبائى در باره سیر تقویم در ایران نیز قابل توجه است. وى مشکل سال 467 یا 471 و مسأله افزودن پنج روز اضافی به آخر آبان و اسفند را نیز حل کرده است. ]

دانسته است که سال قمرى، به عنوان سال شمار پذیرفته شده در آیین هاى دینى در دین مبین اسلام پذیرفته شده و در میان مردم و کتاب هاى تاریخى مرسوم بوده است. در کنار آن، سال شمسى به دلیل ثبات آن در تعیین فصول، همیشه به عنوان سال مورد استفاده در امر کشاورزى و خراج و جز آن، اهمیت خود را حفظ کرده و در تقاویم محاسبه و یاد مى‏ شده است. تطبیق این دو روز شمار با یکدیگر در فرهنگ هاى مختلف همیشه مورد بحث واقع شده و راه حل هاى مختلفى براى آن عرضه شده است. «تقی زاده» سیرى از این تطبیق ها در میان تاریخ قمرى و شمسى را مورد بحث قرار گرفته است.

در سال 1304شمسى (1343  قمرى، مطابق 1925میلادى) در ایران، تقویم شمسى به عنوان تقویم رسمى پذیرفته شد. محاسبه پیشین که دقیق بود، مراعات شد و تنها عوض افزودن پنج روز به سال، شش ماه نخست سال را سى و یک روز، و پنج ماه دوم را سى روز، و اسفند را بیست و نه روز قرار دادند که هر چهار سال، سى روز محاسبه مى ‏شود. سالى که اسفند آن سى روز بود، را سال کبیسه نامیدند. در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران نیز مبناى محاسبه ، سال شمسى بوده و سال قمرى نیز در کنار آن به عنوان تقویم دینى مورد تأکید قرار گرفت.

این بود اجمالى از نوروز در تقویم شمسى. مهمترین نکته آن، این است که نوروز تا سال 467 در سال متغیر بوده و پس از آن در آغاز اعتدال ربیعى، قرار گرفته و از آن پس تغییرى نیافته است.

نوروز در منابع کهن شیعى

در آغاز باید اشاره کنیم که مقصود از منابع کهن، منابعى است که تا زمان شیخ طوسى تألیف شده است. آنچه که درباره نوروز در این منابع آمده، به شرح زیر است:

نخست آنکه نجاشى ذیل شرح حال ابوالحسن نصر بن عامر بن وهب سنجارى نوشته است که وى از ثقات اصحاب است و کتاب هایى داشته، از جمله کتاب ما رُوِى فى یوم النیروز. روشن نیست حجم روایاتى که وى در این کتاب جمع آورى کرده، چه اندازه بوده است. گفتنى است که صاحب بن عباد که باید او را با احتیاط شیعه معتزلى دانست، کتابى با عنوان «الاعیاد و فضائل النیروز» داشته است.

در منابع کهن، چند روایت نیز درباره نوروز آمده که به این ترتیب است:

- نخست روایتى از ابراهیم کرخى که ضمن آن، از امام صادق (ع) سؤال شده که شخصى مزرعه بزرگى دارد. در روز مهرگان یا نوروز، هدایایى (از طرف کسانى که بر روى آن کار مى‏ کنند) به او داده مى ‏شود. آیا بپذیرد؟ حضرت فرمود: آنها که هدیه مى ‏دهند مسلمانند؟ ابراهیم مى ‏گوید: آرى. حضرت فرمود: هدیه آنها را بپذیرد.

- روایت دیگر چنین است که در روز نوروز به امیرالمؤمنین (ع) گفته شد: الیوم نیروز. حضرت فرمودند: «اصنعوا کل یوم نیروزا»؛ هر روز را نوروز کنید. و نقل دیگر، همان روایت آنکه حضرت فرمود: «نیروزنا کل یوم». این همان روایتى است که در آن گفته شده در روز نوروز به آن حضرت، فالوذج هدیه کردند و حضرت این پاسخ را دادند. در حاشیه نسخه‏ اى از فهرست ابن‏ندیم آمده است که ثابت بن نعمان بن مرزبان، پدر ابوحنیفه، یا جد او همان کسى بود که فالوذج به امام على علیه السلام، هدیه کرد و حضرت فرمود: «نوروزنا کل یوم یا مهرجونا کل یوم». تعبیرى که صاحب دعائم آورده، قدرى متفاوت است. در آنجا آمده است: وقتى فالوذج به امام اهدا شد، حضرت دلیلش را پرسید، گفتند: امروز نوروز است. حضرت فرمود: «فنیروزا ان قدرتم کل یوم»؛ یعنى تهادوا و تواصلوا فى الله.

به جز آنچه از کتاب من لایحضره الفقیه نقل شد، در آثار صدوق، اشاره‏اى به نوروز نشده است. تنها در «عیون اخبار الرضا»، ضمن اشاره به داستان زیدالنار آمده است که جعفر بن یحیى برمکى بعد از کشتن ابن افطس علوى، سر وى را همراه هدایاى نوروز نزد هارون فرستاد. صدوق هیچ اشاره دیگرى به نوروز نکرده است. گفتنى است که در آثار شیخ مفید نیز، کلمه نوروز یا نیروز یافت نشد.

در تهذیب شیخ طوسى، به بحث هدیه در روز نوروز و مهرجان ( عید مهرگان، روز شانزد‏هم مهرماه برگزار مى‏ شده است ) اشاره شده بود. جداى از آن شیخ طوسى در مصباح المتهجد، براى نخستین بار بحث از روز نوروز، به عنوان روزى متبرک که روزه استحبابى و نماز دارد، کرده است.

گفتنى است که شیخ طوسی روز نوروز را نه در مصباح و نه در مختصر مصباح معین نکرده است.

 

ابن ادریس در کتاب السرائر مى‏ نویسد: شیخ ما ابوجعفر در مختصر مصباح از چهار رکعت نماز مستحب در نوروز فرس سخن گفته، اما روز آن را معین نکرده، چنانکه ماه آن را از ماه هاى رومى یا عربى مشخص نکرده است. آنچه برخى از اهل حساب و علماى هیأت و اهل فن در کتابش گفته، این است که روز نوروز دهم ماه ایار (دهم ماه مه مطابق دوم اردیبهشت) که سى و یک روز است مى باشد. زمانى که نوروز از آن گذشت، روز نوروز فرا مى رسد. گفته شده، نیروز و نوروز دو لغت است، اما نیروز معتضد که به آن «نوروز معتضدى» مى ‏گویند، روز یازدهم حزیران (یازدهم ژوئن مطابق سوم خرداد) است. مردمان سواد و زارعین درباره امر خراج به معتضد شکایت کردند و این که پیش از رسیدن محصول، خراج گرفته مى‏ شود و همین سبب بدهکارى آنهاست که خود عامل اجحاف به رعایاست. او مصمم شد که پیش از یازدهم حزیران، خراج از کسى مطالبه نکنند.

در دو کتاب دعا که به فارسى در قرن ششم تألیف شده، یاد از حدیث معلى بن خُنَیس در اعمال روز نوروز شده که مهمترین آنها، گرفتن روزه، پوشیدن لباس نیکو و نماز مخصوص است. این دو مورد از دو متن فارسى شیعى قرن ششم قابل توجه است، جز آنکه به احتمال قریب به یقین، برگرفته از شیخ طوسى است.

- در کتاب «ذخیرة الاخره» که مشتمل بر ادعیه بوده و در نیمه نخست قرن ششم تألیف شده، فصلى تحت عنوان عمل روز نوروز فارسیان آمده است. در شرح آن حدیث معلى بن خنیس به این ترتیب نقل شده است:

روایت کند، معلّى بن خُنَیس از صادق علیه السلام که گفت: چون روز نوروز بُوَد، روزه دار و غُسْل کن و جامه پاکترین درپوش و بوى خوش بکار دار و چون نماز پشین و دیگر و سنّت هاى آن بگذارده باشى، چهار رکعت نماز کن به دو سلام و بخوان در رکعت اوّل الحمد و ده بار «إنّا أنزلناه فى لیلة القدر» و در رکعت دویم الحمد و ده بار «قل یا أیها الکافرون» و در رکعت سیم الحمد و ده بار «قل هو اللّه أحد» و در چهارم رکعت الحمد و ده بار «معوذتین». و چون از نماز فارغ گردى، تسبیح زهرا علیها السلام بگوى. چون چنین بکنى خداى تعالى شصت ساله گناه تو بیامرزد. و دعا این است: «اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ الاَْْوْصِیاءِ الْمَرْضِیّینَ وَصَلِّ عَلى جَمیعِ أَنْبِیاءِکَ وَ رُسُلِکَ بِأَفْضَلِ صَلَواتِکَ وَ بارِکْ عَلَیْهِمْ بِأَفْضَلِ بَرَکاتِکَ ...»

- در کتاب «نزهة الزاهد» نیز که در نیمه دوم قرن ششم یا نیمه نخست قرن هفتم نوشته شده آمده است: نوروز فُرس: امام جعفر صادق علیه السلام گفت: چون روز نوروز درآید، غسل کن و جامه پاکترین در پوش و بوى خوش بکار دار و روزه فراگیر و پس از نماز پیشین و دیگر، چهار رکعت نماز کن به دو سلام. پس از الحمد در اول رکعت، ده بار «إنّا أنزلناه» بخوان و در دوم ده بار «قل یاأیها الکافرون» و در سوم ده بار «قل هو الله أحد» و در چهارم ده بار هر دو «قل أعُوذ»ُ. و چون فارغ شوى، سجده شکر کن و این دعا بخوان، تا تو را گناه شصت ساله بیامرزد. و دعا این است: «اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ الاَْْوْصِیاءِ الْمَرْضِیّینَ وَصَلِّ عَلى جَمیعِ أَنْبِیاءِکَ وَ رُسُلِکَ بِأَفْضَلِ صَلَواتِکَ وَ بارِکْ عَلَیْهِمْ بِأَفْضَلِ بَرَکاتِکَ ...»

- قطب الدین راوندى حدیثى درباره نوروز در کتاب لب اللباب خود آورده است: عن رسول الله صلى الله علیه و آله: «ابدلکم بیومین یومین، بیوم النیروز و المهرجان، الفطر و الاضحى». دو روز را براى شما جانشین دو روز کردم. عید فطر و قربان را به جاى عید نوروز و مهرگان قرار دادم. مناسب است در اینجا بیفزایم که مراسم نوروز در شهرهاى شیعه نیز برپا بوده است. حداقل دو قصیده از سید ضیاءالدین ابوالرضا فضل الله راوندى از قرن ششم در دست داریم که عید نوروز را به برخى از بزرگان آن ناحیه تبریک گفته است. در یکى از این اشعار آمده:

هذا الربیع و هذه أزهاره

وافى سواء لیله و نهاره

 

- ابن شهر آشوب در «مناقب» خبرى در برخورد منصور با امام کاظم علیه السلام آورده است. وى مى‏ نویسد: منصور از امام خواست تا در عید نوروز، به جاى او در مجلسى نشسته و هدایایى را که آورده مى‏شد از طرف او بگیرد. امام در پاسخ چنین گفت:

اِنّى قَدْ فَتَّشْتُ الاَْخبارَ عَنْ جَدّى رَسُولِ الله صلی الله علیه و اله فَلَمْ اَجِدْ لِهذَا الْعیدِ خَبَرا؛ اِنَّهُ سُنَّةٌ لِلْفُرْسِ مَحاهَا الاِْسْلامُ وَمَعاذَ الله اَنْ نُحْیِىَ ما مَحاهُ الاِْسْلامُ. من اخبارى را که از جدّم رسول خدا ( ص) وارد شده، بررسى کردم و خبرى در رابطه با این عید پیدا نکردم. این عید از سنن ایرانیان است که اسلام بر آن خط بطلان کشیده است. به خدا پناه مى ‏برم از اینکه چیزى را که اسلام آن را از میان برده دوباره آن را زنده کنم.

صاحب جواهر با توجه به نقل شیخ، ابن‏فهد، شهید اول و دیگر متأخرین، بر مسلم بودن استحباب روزه روز نوروز تأکید کرده است. سپس نقل بالا را از امام کاظم علیه السلام آورده و گفته است که این نقل نمى‏ تواند معارض ادله استحباب باشد، به علاوه که محتمل است که براساس تقیه صادر شده باشد؛ شاید هم مقصود، نوروزى جز نوروزى باشد که متفق علیه است. باید توجه داشت که مستند همه، روایت معلى بن خنیس است. به علاوه، اگر تقیه‏اى در کار بود، باید امام همان ابتدا موافقت مى ‏کرد نه مخالفت. نکته سوم وى نیز واضح البطلان است، زیرا به هر روى در آن روزگار، یک نوروز بیشتر وجود نداشته است.

این بود آنچه در منابع شیعه تا قرن ششم در باره نوروز نقل شده است. در این باره، مهم همان روایت معلى بن خنیس است و جز آن، چیزى درباره تأیید نوروز به چشم نمى‏ خورد. منشأ آنچه در آثار بعدى در باره استحباب غسل روز نوروز و نماز و دعاى مربوطه آمده، همین نص است و بس. البته مطالب دیگرى نیز افزوده شده که به منشأ آنها اشاره خواهیم کرد.

در اینجا بى مناسبت نیست اشاره‏اى به آنچه در منابع اهل سنت درباره روز نوروز آمده داشته باشیم. به طور کلى باید گفت که این عید، از پس از اسلام مورد توجه حکام اموى و عباسى بوده و به ویژه در حوزه شرق، هدایاى نوروز به طور مرتب از طرف حکام از کدخدایان دریافت مى ‏شده است. افزون بر آن ، کار گرفتن خراج نیز براساس نوروز بوده و یکى دوبار در عهد متوکل و معتضد عباسى، نوروز تا تیرماه به تأخیر افتاده تا مردم در پرداخت آن گرفتار مشکل نشوند، زیرا در این وقت محصول به دست مى ‏آمده است. در زمان مقتدر نیز این مشکل به عنوان نوعى ظلم در حق رعایا مطرح بوده است.

به گزارش یعقوبى، معاویه پس از رسیدن به خلافت، به عبدالرحمن بن ابى ‏بکره نوشته است تا هدایاى نوروز و مهرگان  براى وى ارسال شود. عمر بن عبدالعزیز، در ردیف کارهاى اصلاحى خود این امر را متوقف کرده و نامه‏ اى به یکى از حکام خویش نوشته تا از گرفتن هدایاى نوروز و مهرگان خوددارى کند. بعد از وى، یزید بن عبدالملک، بار دیگر گرفتن هدایاى نوروزى را باب کرده است. در زمان نصر بن سیار نیز گرفتن هدایا در خراسان مرسوم بوده، چنانکه در سال 236 در فارس.

درباره نوروز و مهرگان در ادب عربى، مقالاتى در زبان هاى فرنگى نوشته شده است.

در تمام این دوران، روز نوروز به عنوان یک روز معین براى مسلمانان شرق شناخته شده بوده و به دلیل درگیر بودن آن با امر خراج، موقعیت خود را حفظ کرده است. شاعرى در سال 220 هجرى، روز نوروز را در ردیف دو عید «فطر» و «اضحى» قرار داده است:

فأبکوا على التمر أبکى الله أعینکم

فى کل اضحى و فى فطر و نیروز

شواهدى وجود دارد که در اواخر قرن سوم، توده مردم در این نواحى، در ایام نوروز به آتش بازى و ریختن آب مى ‏پرداخته‏اند. حکومت نیز به احتمال تحت تأثیر فقهاى اهل سنت با آن مقابله مى‏ کرده است.

در حوادث سال 282 آمده است که در این سال، مردم از آنچه در نوروز عجم، از آتش بازى و ریختن آب و جز آن انجام مى‏ دادند، منع شدند.

 

در حوادث سال 284 آمده است که روز چهارشنبه، سوم جمادى الثانیه، یازدهم حزیران (ماه ژوئن)، در چهارسوها و بازارهاى بغداد، اعلام شد که کسى در شب نوروز حق روشن کردن آتش و ریختن آب را ندارد. روز پنجشنبه نیز همین اعلان، اعلام شد. اما در عصر روز جمعه، در خانه سعید بن یکسین، رییس شرطه بغداد، در بخش شرقى بغداد، اعلام شد که خلیفه، مردم را در روشن کردن آتش و ریختن آب آزاد گذاشته است. پس از آن توده مردم، حتى بیش از حد به این کار پرداختند، به طورى که بر روى اصحاب شرطه نیز در مجلس جسر (پل) آب ریختند.

برگزارى مراسم نوروز، نه تنها در شرق اسلامى، بلکه در غرب اسلامى نیز رواج یافته است. به نقل مقریزی در سال 363 هجرى، المعزالدین الله، خلیفه فاطمى مصر، دستور داد تا از روشن کردن آتش در شب نوروز و همچنین ریختن آب خوددارى کنند. در همانجا آمده است که در سال361 ، آتش بازى گسترده‏اى در قاهره انجام شده و این کار سه روز ادامه یافته است. معز فاطمى، مردم را از روشن کردن آتش و ریختن آب منع کرد و کسانى را نیز گرفته و حبس کردند. همو آورده است که در سال 517 هجرى نیز در روز نوروز هدایاى گرانبهایى از طرف امرا تقدیم شده که بسیار بسیار مفصل و گرانقیمت بوده است. همو در سال هاى بعد از آن روز، که از آن با عنوان نوروز قبطى یاد شده، از گستردگى بازى و کارهاى ضد اخلاق و گرفتن هدیه توسط امیر نوروز و جز آن سخن گفته است.

در منابع فقهى اهل سنت هم، مخالفت با نوروز دیده مى ‏شود. از جمله غزالى در کیمیاى سعادت بر ضد نوروز سخن گفته است. در منبع دیگرى، گفته شده است: روزه گرفتن روز شنبه، کراهت دارد چون تشبه به یهود است. نیز روزه گرفتن نوروز و مهرگان، چرا که آن هم تشبه به مجوس است. ابن قدامه نیز نوشته است: روزه‏ گرفتن‏ نوروز و مهرگان کراهت دارد، زیرا اینها روزهایى است که کفار آن را بزرگ مى‏شمرند. گروه طالبان هم که زمانی بر افغانستان حکومت می کردند در سال 1376 ش. اعلام کردند که نوروز برخلاف اسلام و بدعت بوده و برگزارى آن حرام است.

نوروز در منابع شیعىِ قرن هفتم به بعد

همانگونه که گذشت، منابع بعدى با تکیه بر سخن شیخ، به بیان اعمال روز نوروز در کنار اعیاد دیگر پرداخته ‏اند. اما بحث مهم از این زمان به بعد، بحث از تعیین روز نوروز است . کسانى از فقیهان براى تعیین روز نوروز کوشش‌هایى کرده‏اند. از آن جمله شهید اول در کتاب «ذکرى الشیعة» است. وى در آنجا با اشاره به روایت معلى بن خنیس نوشته است که مقصود از نوروز، اول سال فارسیان یا وارد شدن خورشید در برج حمل (فروردین) و یا دهم ایار (دوم اردیبهشت) است. بدین ترتیب سه قول در این‌باره نقل کرده که تفصیل آن در سخن ابن‏فهد آمده است.

عبارت مفصل در تعیین روز نوروز از احمد بن محمد بن فهد حلى است. وى با اشاره به سخن شیخ طوسى در مختصر مصباح المتهجد و چهار رکعت نماز مستحبى آن مى‏نویسد: «یوم، النیروز جلیل القدر»، اما تعیین روز آن از سال مشکل است. این در حالى است که چون متعلق عبادت الهى شده شناخت آن مهم است و با این حال، از علماى ما جز آنچه ابن‏ ادریس گفته متعرض بیان آن نشده است. سپس ابن ‏فهد سخن ابن ‏ادریس و شهید را آورده است.

آنگاه درباره سخن شهید که گفته روز نوروز یا اول سال فارسیان یا رفتن خورشید به برج حمل است مى‏ نویسد: قول نخست وى که اول سال فارسیان باشد همان است که در میان فقهاى عجم مشهور است. آنها نوروز را زمان وارد شدن خورشید به برج جدى (دى ماه) قرار مى‏دهند. (درست آن است که اول سال فرس، اول برج عقرب یا آبان ماه بوده است.) این همان است که نویسنده کتاب الانواء آن را گفته است. (تاکنون بر ما روشن نشده که این کتاب که درباره دانش نجوم بوده، از کیست. ده ها کتاب با این نام در فهرست ابن ‏ندیم شناسانده شده است. محتمل است که مقصود کتاب الانواء احمد بن عبدالله ثقفى باشد.) پس از آن سخن صاحب الانواء را نقل کرده. آنگاه مى‏افزاید: آنچه از این تفاسیر درست‏تر است، آنکه نوروز همان زمان وارد شدن خورشید به برج حمل (فروردین) است. سپس دلایلى براى آن ذکر مى‏کند. مهمترین دلیل آنکه شناخت این روز به عنوان نوروز میان مردم رایج است و طبعاً خطاب باید راجع به همین عرف باشد. آنگاه خود دو اشکال بر این دلیل آورده است: یکى آنکه در همه مناطق عجم، نوروز بر روز اول ورود خورشید در حمل اطلاق نمى‏شود و دوم آنکه نوروز بودن روز نخست ماه حمل، نوروز سلطانى و جدید است. این اشاره به تغییر روز نوروز در زمان سلطان ملکشاه سلجوقى است. پاسخ ابن فهد آن است که وقتى عرف مختلف شد، عرف شرعى باید مراعات شود. اگر چنین عرفى در کار نبود، عرف نزدیک ترین بلاد به شرع باید مراعات شود. افزون بر آن، هر دو تفسیر از نوروز - اعم از سلطانى و غیر آن - مربوط به پیش از اسلام است!

 

نکته مهم در مطالب ابن‏فهد آن است که روایت معلى بن خنیس را به گونه‏اى دیگر نقل کرده و شکل مفصل آن را آورده است. وى از نسابه معاصر خود علامه بهاءالدین على بن عبدالحمید نسابه - و او به سند خود تا معلى بن خنیس - روایت مفصلى را درباره روز نوروز آورده است. این روایت پیش از این زمان، در منابع دیگر شیعى نبوده است. روایت چنین است که معلى نقل کرده که امام صادق علیه السلام فرمود: روز نوروز، روزى است که رسول خدا (صلى الله علیه و اله)، براى امام على (ع) در غدیر پیمان گرفت و مردم به ولایت او اعتراف کردند. خوشا به حال کسى که بر آن پیمان باقى ماند و بدا به حال کسى که آن عهد را شکست.

روز نوروز، روزى است که رسول خدا (ص) امام على (ع) را به وادى جن فرستاد و او بر آنها عهدها و پیمان ها گرفت. روز نوروز، روزى است که امام على(ع) بر خوارج غلبه یافت و ذوالثدیه را کشت.

روز نوروز، روزى است که قائم ما از اهل بیت (ع) قیام خواهد کرد و خداوند او را بر دجال پیروز خواهد نمود و دجال را بر کناسه کوفه بدار خواهد زد. هیچ نوروزى نخواهد آمد، جز آنکه ما انتظار فرجى در آن داریم. این از روزهاى متعلق به ماست که فارسیان آن را حفظ کردند و شما (عرب ها) آن را ضایع کردید.

یکى از انبیاى بنى ‏اسراییل از خدایش خواست تا قومى را که چندین هزار بودند و از ترس مرگ از دیارشان خارج شده بودند و خداوند آنها را میرانده بود، زنده کند. خداوند به وى فرمود: بر قبرهاى آنان آب بریز. او در این روز، بر قبور آنها آب ریخت و آنها که سى هزار تن بودند زنده شدند. همین امر سبب شد تا ریختن آب در روز نوروز سنّت شود، امرى که سبب آن را جز راسخان در علم نمى ‏دانند. روز نوروز، اول سال فارسیان است. معلى مى‏افزاید: آن حضرت، این مطالب را بر من املا کرد و من از املاى آن حضرت آن را نوشتم.

ابن فهد، به دنبال آن، روایت دیگرى از معلى نقل کرده است.در این روایت آمده است که امام صادق علیه السلام در صبحگاه نوروزى که معلى به خدمت آن حضرت رسیده بود، از ایشان شنید که: روز نوروز، روزى است که خداوند از بندگانش پیمان گرفت تا او را عبادت کرده به وى شرک نورزند و به انبیاى او، حجج او و اولیاى او ایمان بیاورند. روز نوروز، نخستین روزى است که خورشید در آن طلوع کرد و بادها وزیدن گرفت و در زمین شکوفه پدید آمد. روز نوروز، روزى است که کشتى نوح بر کوه جودى فرو نشست و روزى است که خداوند، کسانى را که از ترس مرگ از سرزمینشان خارج شده و مرده بودند زنده کرد و روزى است که جبرئیل بر رسول خدا (صلى الله علیه و اله) فرود آمد و روزى است که ابراهیم بت هاى قومش را شکست. و روزى است که رسول خدا (ص) امام على(ع) را بر دوش گرفت تا بت هاى قریش را در مسجدالحرام شکست.

ابن فهد به چهار نکته در این دو روایت توجه کرده است؛ یکى تطبیق روز نوروز با روز غدیر یعنى هیجده ذیحجه سال دهم هجرت است. دوم سنت آب ریختن که در بهار معنا دارد نه در ماه جدى (دى ‏ماه). سوم خلقت خورشید در این روز که با سخن منجمان سازگار است و چهارم شکوفه دادن زمین که باز در فروردین است نه در دى‏ماه.به این ترتیب وى خواسته تا از این روایت نتیجه بگیرد که روز نوروز، همان زمان ورود خورشید به حَمَل یعنى آغاز فروردین ماه است. به نظر مى‏ رسد، این قدیمى‏ ترین بحثى است که در کتاب هاى فقهى شیعه در تعیین روز نوروز شده و بعد از آن در دوره صفوى بارها مورد نقد و ایراد قرار گرفته است.

مشکل این دو حدیث آن است که در منابع کهن شیعه نیامده است. افزون بر آن، روایات مزبور که در اصل باید یکى باشد، حاوى دو نوع آگاهى درباره روز نوروز است که این خود، منشأ شبهه درباره آن شده و احتمال جعل آن را تقویت مى‏ کند. افزون بر آن، دانسته است که، ابن غضائرى گفته: غالیان روایاتى را به معلى بن خنیس نسبت داده اند و نمى‏توان بر اخبار وى اعتماد کرد. در این صورت، این روایت که بى‏ گرایش غالیانه یا نگرش افراطى هم نیست، ممکن است از همان دسته مجعولاتى باشد که غالیان به معلى نسبت داده‏اند. باید این نکته را نیز یادآورى کرد که گفته شده، قرامطه ـ با گرایشى وابسته به مذهب افراطى اسماعیلیه - دو روز را در سال که نوروز و مهرگان بوده، روزه مى‏ گرفته‏اند. بلافاصله باید تأکید کنیم که مجوسیان، نه تنها نوروز را روزه نمى ‏گرفته‏اند، بلکه به نقل بیرونى، اساساً مجوس را روزه‏اى نیست و هر کس از ایشان روزه بگیرد، گناه کرده است.

یاد از این نکته لازم است که بخش ریختن آب روى مردگان که به یکى از انبیاى بنى‏ اسرائیل نسبت داده شده، در روایتى از ابن‏عباس آمده است. متن حدیث را بیرونى چنین آورده: نقل شده که در نوروز، جامى سیمین که پر از حلوا بود، براى پیغمبر(ص) به هدیه آوردند. آن حضرت پرسید که این چیست؟ گفتند: امروز روز نوروز است. پرسید که، نوروز چیست؟ گفتند: عید بزرگ ایرانیان است. فرمود: آرى، در این روز بود که خداوند عسکره را زنده کرد. پرسیدند: عسکره چیست؟ فرمود: عسکره هزاران مردمى بودند که از ترس مرگ ترک دیار کرده و سر به بیابان نهادند و خداوند به آنان گفت بمیرید و مردند. سپس آنان را زنده کرد و ابرها را امر فرمود که به آنان ببارد. از این روست که پاشیدن آب در این روز رسم شده. سپس از آن حلوا تناول کرد و جام را میان اصحاب خود قسمت کرده و گفت: کاش هر روزى براى ما نوروز بود. در همانجا آمده که وقتى از مأمون درباره سنت آب‏ پاشى در روز نوروز سؤال شد، نوروز را همان روزى دانست که مردگان از قوم بنى‏ اسرائیل در آن روز زنده شدند. ممکن است، این روایت از اسرائیلیات نیز باشد که در جامعه اسلامى به نوعى با عقاید رایج پیوند داده شده است.

از همه اینها گذشته، شاید بتوان تأویل دیگرى براى این روایت جستجو کرد و آن اینکه ـ در صورت درستى صدور آن از امام صادق (ع) ـ شاید امام، خواسته ‏اند بفرمایند که اصولاً هر روزى که نشانى از پیروزى آیین الهى در آن باشد، نوروز است. درست همان طور که در یکى از روایات سابق الذکر آمده بود که امام على (ع) فرمودند: هر روز ما را نوروز کنید. این معنا براى نوروز، کاملاً مطابق تعبیر «ایّام الله» است که در قرآن به روزهاى متعلق به خداوند اطلاق شده است. البته با این تأویل، باید آنچه در روایت درباره نوروز فارسیان آمده، قدرى اصلاح شود. البته اشکالات دیگری هم در برخی از رساله های نوروزیه بر این خبر وارد آمده است.

نوروز و نوروزیه‏هاى دوره صفوى

چنین به نظر مى ‏رسد که نوروز، در فرهنگ مسلمانان شرقى، حتى با وجود مخالفت هاى برخى از فقهاى سنى ‏مذهب، دوام آورده است. عجیب آنکه برخى از آداب و رسوم خاص آن مانند چهارشنبه سورى و سیزده بدر که از پیش از اسلام وجود داشته، و بى پایگى آن از نگاه اسلام بر همه روشن بوده، به دلیل همسویى نوروز با طبیعت و نیز دخالت آن در تعیین خراج سالانه، همچنان حفظ شده است. حضور این عید در بخش وسیعى از دنیاى اسلام در حال حاضر، از نواحى عراق و ترکیه گرفته تا جمهورى آذربایجان، جمهوری هاى آسیاى میانه، افغانستان، پاکستان و طبعاً ایران، نشان آن است که پیش از تشکیل دولت صفوى، این عید مورد اعتناى کامل بوده است. در اینجا باید دو نکته را مورد توجه قرار داد:

 

نخست آنکه در دوره صفوى، تاریخ قمرى و شمسى رواج داشته و طبعاً مراسم نوروز برگزار مى‏ شده است. اولئاریوس در آن عهد چنین نوشته: ایرانى‏ها سال خود را برحسب حرکت خورشید و ماه تعیین و تنظیم مى ‏کنند و به همین جهت داراى دو نوع سال شمسى و قمرى مى‏ باشند. سال قمرى از نظر مذهبى برایشان اهمیت دارد که اعیاد و روزهاى سوگوارى خود را برحسب آن سال تعیین مى ‏کنند. وى پس از آن اشاره کرده است که ایرانیان، عمر خود را برحسب سال شمسى محاسبه کرده و مثلاً مى‏ گویند که فلان مقدار نوروز از عمر آنها گذشته است. وى چهارشنبه آخر سال را که چهارشنبه سورى بوده، از ایام مورد توجه مردم یاد کرده و گفته است که مردم آن را بدترین روزهاى سال دانسته، کار را تعطیل مى ‏کنند، از خانه کمتر خارج شده و حتى المقدور کمتر حرف مى ‏زنند و سعى مى‏ کنند به کسى پولى ندهند ... عده‏اى هم کوزه‏هاى خود را برداشته ... به خارج شهر رفته و کوزه را از آب پر کرده و آن را مى‏آورند و به خانه و اطاق هاى خود مى‏ پاشند و عقیده دارند که چون آب، صاف و پاک است، پلیدی ها و بدبختی ها را از خانه شسته، با خود مى‏ برد. «تاورنیه» نیز از عید نوروز به با این عبارت که از اعیاد بزرگ ایرانیان است سخن گفته و مى‏نویسد: در این روز تمام بزرگان براى سلام شاه به دربار حاضر مى‏ شوند و هر کس به اندازه شأنش باید ارمغان و پیشکشى به شاه بدهد ... و در این روز شاه ثروت گزافى به دست مى ‏آورد ... براى روز اول سال، اگر یک ایرانى اتفاقاً پول نداشته باشد که قباى نو تدارک نماید، اگر باید تن خود را گرو بگذارد، مى ‏گذارد و قباى نو را حتماً به دست مى ‏آورد. شواهد فراوانى درباره اهمیت برگزارى مراسم نوروز در میان ایرانیان در دوره صفوى در دست است که نیازى به نقل آنها نیست.

نکته دوم آنکه این مسئله را باید از زاویه دیگرى نیز مورد توجه قرار داد و آن این که با پیدایش دولت شیعى، طبیعى بود که روزهایى که در فرهنگ فقهى و تاریخى شیعه، از اهمیتى برخوردار است به عنوان شعائر شیعى بزرگ داشته شود. این روزها، یا روزهای عزا و مصیبت بودند یا روزهاى شادى و فرح. نوع دیگر، روزهایى بود که در تقویم مذهبى، عباداتى براى آنها در نظر گرفته شده بود. با توجه به اختلافاتى که در تعیین این روزها وجود داشت، لازم بود تا تحقیقى درباره تعیین روز دقیق آنها صورت گیرد. به عنوان نمونه چندین رساله مولودیه نوشته شد تا اثبات شود، تولد رسول خدا (ص) در دوازدهم ربیع الاول بوده یا در هفدهم آن. همین طور رساله ‏اى به دستور شاه سلطان حسین صفوى نوشته شد با عنوان هدایة الصالحین در اثبات آن که تولد امام على (ع) در سیزدهم رجب بوده و سایر اقوال نادرست است.

به علاوه، مردم نیاز به تقویم هایى داشتند تا به معرفى این روزها پرداخته و آداب و عبادات ویژه آنها را بیان کند. نمونه آن کتاب تقویم المحسنین فى معرفة الساعات و الایام و الاسبوع از فیض کاشانى و اختیارات علامه مجلسى است. باید اعتقاد به خوبى و بدى ساعات را هم به این مطالب افزود و رساله‏هایى که به این مسائل هم پرداخته به آنچه گذشت، اضافه کرد. مجموع این مسائل، جریانى را در تألیف پدید آورد که به نوعى با بحث تقویم ارتباط مى ‏یافت.

با توجه به آنچه در آغاز بحث درباره تفاوت نوروز قدیم با نوروز جلالى گفته شد، بحث از تعیین روز نوروز و این که آیا نوروز وارد شده در روایات، همین نوروز مرسوم است یا نه، در میان علما بالا گرفت. پیش از آن نیز، همانطور که گذشت، ابن فهد در قرن نهم، نسبتاً مفصل به آن پرداخته بود. استدلال هایى که در این قبیل رساله‏ ها آمده، به طور عمده بر پایه مطالب نجومى، تاریخى و نیز روایاتى است که به آنها اشاره کردیم. افندى با اشاره به رساله میرزا ابراهیم حسینى مى‏ نویسد: او رساله ‏اى نوشت که نوروز، درست همین روزى است که اکنون مرسوم است. آقا رضى قزوینى، رساله‏ اى در انکار این مطالب نوشت. همین طور «محمد حسین بن میرزا ابوالحسن قائنى» و «میرزا رضى الدین محمد» مستوفى خاصه اصفهان دو رساله در تأیید تطبیق روز نوروز وارد شده در روایات با آنچه مرسوم است نوشتند. افندى مى ‏نویسد: و قد صارت هذه المسألة مطرحا لاراء الفضلاء.

در این دوره افزون بر بحث هاى نجومى و اصولى و فقهى در این باره، یکى دو روایت دیگر درباره نوروز که در منابع پیشین شناخته شده نیامده، مطرح گردید. یک روایت را مرحوم علامه مجلسى در بحار بدون آن که نام منبعش را یاد کند، با این عبارت که: رأیت فى بعض الکتب المعتبرة آورده و سندى بر آن از همان کتاب نقل کرده است. راوى این روایت معلى بن خنیس است اما نه در حد چند سطرى که در مصباح شیخ آمده و یا یکى دو صفحه‏ اى که در المهذّب ابن فهد آمده، بلکه ده صفحه بحار را به خود اختصاص داده است. آنچه در این روایت افزون بر نقل ابن فهد آمده، تفصیلى است که معلى از امام خواسته تا نام هاى فارسى سى روز ماه را بیان کند. به دنبال آن سى نام فارسى همچون هرمزد روز، بهمن روز، اردیبهشت روز و... آمده است. علامه مجلسى روایت مزبور را بار دیگر از منبع دیگرى آورده، اما در آنجا نیز نام منبع یاد نشده، بلکه آمده است: وجدت فى بعض کتب المنجمین مرویا عن الصادق (ع)... در این نقل، بخش اول سخن امام با معلى نیامده، بلکه تنها نام هاى ایرانى سى روز آمده است. نیز همان روایت را نقل کرده، بدون نام منبع و تنها با عبارت: «و روى ایضا فى بعض الکتب ...»، جالب آنکه علامه پس از نقل این سه روایت مى ‏نویسد: این روایات را ما از کتاب هاى منجمان نقل کردیم، زیرا از ائمه ما روایت کرده بودند، اما من بر آنها اعتمادى ندارم. در نُسَخ آنها نیز اختلافات زیادى وجود دارد که به برخى از آنها اشاره کردم. حقیقت آن است که این اسامى براى سى روز از منجمان بوده و روشن نیست به چه دلیل به امام صادق (ع) نسبت داده شده است. علامه مجلسى به نقل از ابوریحان ـ و قاعدتا از الآثار الباقیه ـ آن نام هاى ایرانى را آورده است.

افزون بر این روایت، نقل دیگرى هم در دوره صفوى مطرح بوده و آن این است که هفت سلام به مشک و زعفران نوشتن و غساله آن را نوشیدن و چهل مرتبه سوره یس را بر انار خواندن و شصت مرتبه این دعا را خواندن که «یا محوِّل الحول و الاحوال حوِّل حالنا الى احسن الحال». این نقل را آقا رضى قزوینى آورده و افزوده که در جایى معتبر به نظر نرسیده است. مرحوم شیخ عباس قمى هم آن را به نقل از کتب غیر مشهوره آورده و صورت دیگر آن را «یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر اللیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الى احسن الحال» یاد کرده است.

 رسول جعفریان


 

سه شنبه 8/12/1391 - 9:45
تاریخ

مطالبی در مورد نوروز در فرهنگ و تاریخ ایران

نوروز در فرهنگ و باور ایرانیان از دیر‌باز جایگاه خاصی داشته است. انسان، از نخستین سال های زندگی اجتماعی، زمانی كه از راه شكار و گردآوری خوراك های گیاهی روزگار می گذراند، متوجه بازگشت و تكرار برخی از رویدادهای طبـیعی، یعنی تكرار فصول شد. او زمان یخبندان‌ها، موسم شكوفه ها، هنگام جفتگیری پرندگان و چرندگان را از یكدیگر جدا كرد. نیاز به محاسبه در دوران كشاورزی، یعنی نیاز به دانستن زمان كاشت و برداشت، فصل بندی ها و تقویم دهقانی و زراعی را به‌وجود آورد. نخستین محاسبه فصل ها، بی گمان در همه جوامع، با گردش ماه كه تغیـیـر آن آسانتر دیده می شد، صورت گرفت و بالاخره نارسایی ها و ناهماهنگی هایی كه تقویم قمری، با تقویم دهقانی داشت، محاسبه و تنظیم تقویم بر اساس گردش خورشید صورت پذیرفت. سال در نزد ایرانیان همواره دارای فصل نبوده، زمانی شامل دو فصل: زمستان ده ماهه و تابستان دو ماهه بوده و زمانی دیگر تابستان هفت ماه (از فروردین تا آبان) و زمستان پنج ماه (از آبان تا فروردین) بوده، و سرانجام از زمانی نسبتاً كهن به چهار فصل سه ماهه تقسیم گردیده است. گذشته از ایران، سال و ماه سغدی ها، خوارزمی ها، سیستانی ها در شرق و كاپادوكی ها و ارمنی ها در مغرب ایران، بدون كم و زیاد همان سال و ماه ایرانی است.

آغاز سال

مردم‌شناسان معتقدند كه محاسبه آغاز سال، در میان قوم ها و گروه های كهن، از دوران كشاورزی، همراه با مرحله ای از كاشت یا برداشت بوده و بدین جهت است كه آغاز سال نو در بیشتر كشورها و آیـیـن ها در نخستین روزهای پائیز، زمستان و بهار می باشد. آغاز سال ایرانیان، هر چند زمانی دستخوش تغیـیـر گردید ولی حمزه اصفهانی در كتاب سنی ملوك الارض و الا نبـیـاء و ابوریحان بـیـرونی در آثار الباقیه گویند كه آغاز سال ایرانی، از زمان خلقت انسان ( یعنی ابتدای هزاره هفتم از تاریخ عالم ) روز هرمز از ماه فروردین بود؛ وقتی كه آفتاب در نصف النهار، در نقطه اعتدال ربـیـعی بود، و طالع سرطان بود.

پیدایش جشن نوروز

در ادبـیـات فارسی جشن نوروز را، مانند بسیاری دیگر از آیـیـن ها، رسم ها، فرهنگ ها و تمدن ها به نخستین پادشاهان نسبت می‌دهند. شاعران و نویسندگان قرن چهارم و پنجم هجری چون فردوسی ،منوچهری، عنصری، بـیـرونی، طبری، مسعـودی، مسكویه، گردیزی و بسیاری دیگر كه منبع تاریخی و اسطوره ای آنان بی گمان ادبـیـات پـیـش از اسلام بوده، نوروز و برگزاری جشن نوروز را از زمان پادشاهی جمشید می دانند، كه تـنـها به چند نمونه و مورد اشاره می شود :
جهان انجمن شد بر تخت اوی
از آن بر شده فره بخت اوی
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین
بر آسوده از رنج تن، دل ز كین
به نوروز نو شاه گیتی فروز
بر آن تخت بنشست فیروزروز
بزرگان به شادی بیاراستند
می و رود و رامشگران خواستند
محمد بن جریر طبری نوروز را سر آغاز حكومت جمشید دانسته:
جمشید علما را فرمود آن روز كه من بـنـشـسـتم به مظالم، شما نزد من باشید تا هر چه در او داد و عدل باشد بنمایـیـد، تا من آن كنم. و آن روز كه به مظالم نشـسـت روز هرمز بود از ماه فروردین. پس آن روز رسم كردند.
ابوریحان بـیـرونی پرواز كردن جمشید را آغاز جشن نوروز می داند : چون جمشید برای خود گردونه بساخت، در این روز بر آن سوار شد، و جن و شیاطین او را در هوا حمل كردند و به یك روز از كوه دماوند به بابل آمد و مردم برای دیـدن این امر به شگفت شدند و این روز را عید گرفته و برای یادبود آن روز تاب می نـشـیـنـند و تاب می خورند.
به نوشته گردیزی، جمشید جشن نوروز را به شكرانه این كه خداوند " گرما و سرما و بیماری و مرگ را از مردمان گرفت و سیصد سال بر این جمله بود " برگزار كرد و هم در این روز بود كه " جمشید بر گوساله ای نشست و به سوی جنوب رفت. به حرب دیوان و سیاهان و با ایشان حرب كرد و همه را مقهور كرد. " و سرانجام خیام می نویسد كه جمشید به مناسبت باز آمدن خورشید به برج حمل، نوروز را جشن گرفت : سبب نهادن نوروز آن بوده است كه آفتاب را دو دور بود، یكی آنكه هر سیصد و شصت و پنج شبانه روز به اول دقیقه حمل باز آمد و به همان روز كه رفته بود بدین دقیقه نتواند از آمدن، چه هر سال از مدت همی كم شود؛ و چون جمشید، آن روز دریافت ( آن را ) نوروز نام نهاد و جشن و آیـیـن آورد و پس از آن پادشاهان و دیگر مردمان بدو اقتدا كردند.
در خور یادآوری است كه جشن نوروز پـیـش از جمشید نیز برگزار می شده و ابوریحان نیز، با آنكه جشن را به جمشید منسوب می كند، یاد آور می شود كه، " آن روز را كه روز تازه ای بود جمشید عید گرفت؛ اگر چه پـیـش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود " . گذشته از ایران، در آسیای صغیر و یونان، برگزاری جشن ها و آیـیـن هایی را در آغاز بهار سراغ داریم. در منطقه لیدی و فری ژی، براساس اسطوره های كهن، به افتخار سی بل، الهه باروری و معروف به مادر خدایان، و الهه آتیس جشنی در هنگام رسیدن خورشید به برج حمل و هنگام اعتدال بهاری، برگزار می شد. مورخان از برگزاری آن در زمان اگـُوست شاه در تمامی سرزمین فری ژی و یونان و لیدی و آناتولی خبر می دهند. به ویژه از جشن و شادی بزرگ در سه روز 25 تا 28 مارس ( 4 تا 7 فروردین ) .
صدرالدین عینی درباره برگزاری جشن نوروز در تاجیكستان و بخارا ( ازبكستان ) می نویسد: ... به سبب اول بهار، در وقت به حركت در آمدن تمام رستـنی ها، راست آمدن این عید، طبـیـعت انسان هم به حركت می آید. از این جاست كه تاجیكان می گویند : " حمل، همه چیز در عمل ". در حقیقت این عید به حركت آمدن كشت های غله، دانه و سر شدن ( آغاز ) كشت و كار و دیگر حاصلات زمینی است كه انسان را سیر كرده و سبب بقای حیات او می شود. وی در جای دیگر می گوید : در بخارا " نوروز " را كه عید ملی عموم فارسی زبانان است، بسیار حرمت می كردند. حتی ملای دینی به این عید كه پیش از اسلامیت، عادت ملی بوده، بعد از مسلمان شدن هم مردم این عید را ترك نكرده بودند، به آن رنگ دینی اسلامی داده، از وی فایده می بردند.
برگزاری شكوهمند و باورمند و همگانی این جشن در دستگاه های حكومتی و سازمان های دولتی و غیر دولتی و در بیـن همه قشرها و گروه های اجتماعی، بی گمان، از ویژگی های ایران زمین است، كه با وجود جنگ و ستیزها، شكست ها و دگرگونی های سیاسی، اجتماعی، اعتقادی، علمی و فنی، از روزگاران كهن پا بر جا مانده، و افزون بر آن به جامعه ها و فرهنگ های دیگر نیز راه یافته است؛ و در مقام مقایسه، امروز جامعـه و كشوری را با جشن و آیـیـن چندین روزه ای، كه چنین همگانی و مورد احترام و باور خاص و عام، فقیر و غنی، كوچك و بزرگ و بالاخره شهری و روستایـی و عشایـری باشد، سراغ نداریم.

روزها یا ماه جشن نوروز

مدت برگزاری جشن هایی چون مهرگان، یلدا، سده و بسیاری دیگر، معـمولاً یك روز ( یا یك شب ) بـیشتر نیست. ولی جشن نوروز، كه درباره اش اصطلاح " جشن ها و آیـیـن های نوروزی " گویاتر است، دستكم یك یا دو هفته ادامه دارد. ابوریحان بیرونی مدت برگزاری جشن نوروز را، پس از جمشید یك ماه می نویسد :
چون جم درگذشت، پادشاهان همه روزهای این ماه را عید گرفتند. عیدها را شش بخش نمودند : 5 روز نخست را به پادشاهان اختصاص دادند، 5 روز دوم را به اشراف ،5 روز سوم را به خادمان و كاركنان پادشاهی، 5 روز چهارم را به ندیمان و درباریان، 5 روز پنجم را به توده مردم و پنجه ششم را به برزگران.
كمپفر در سفرنامه خود آورده كه، در زمان شاه سلیمان صفوی، مهمانی ها، تفریح و جشن های نوروز در میدان های عمومی تا سه هفته طول می كشید. "درو ویل" مدت تعطیلی جشن نوروز را در زمان فتحعلیشاه دو هفته می نویسد. ولی برگزاری مراسم نوروزی امروز، دست كم از پنجه و " چهارشنبه آخر سال " آغاز می‌شود و در " سیزده بدر " پایان می پذیرد.
رسم ها و آیـیـن های نوروزی كه از روزگاران كهن برگزاری آن ها از نسلی به نسل بعد به ارث رسیده، به ناگزیر با دگرگونی شیوه های زندگی، تكنولوژی های صنعتی و ماشینی، سازمان های اداری، شغـل ها، قانون ها، وسایـل ارتباط جمعی جدیـد - چنانكه خواهیم دید - بدون آنكه هویـت خود را از دست بدهد، تحول یافته است. از آداب و رسم های كهن پـیـش از نوروز، بایستی از پنجه ( خمسه مسترقه )، چهارشنبه سوری و خانه تكانی یاد كرد.

پنجه (خمسه مسترقه)

بنابر سالنمای كهن ایران، هر یك از دوازده ماه سال سی روز است و پنج روز باقی مانده سال را پنجه، پنجك، خمسه مسترقه، پیتك (در زبان و تقویم مازندرانی ) یا بهیزك ( در روزشمار زردشتیان ) گویند. ابوریحان درباره پنجه می نویسد :
... هر یك از ماه های فارسی سی روز است و از آن جا كه سال حقیقی سیصد و شصت و پنج روز است، پارسیان پنج روز دیگر سال را " پنجی " و " اندرگاه " گویند. سپس این نام تعریب شده و " اندرجاه " گفته شد و نیز این پنج روز دیگر را روزهای مسترقه نامند، زیرا كه در شمار هیچ یك از ماه ها حساب نمی شود ....
این پنج روز را كه همزمان با یكی از شش " گهنبار " است، جشن می گرفـتـند. مراسم پنجه تا سال 1304، كه تقویم رسمی شش ماه اول سال را سی و یك روز قرار داد، برگزار می شد.
برگزاری جشن خمسه در بین همه قشرهای اجتماعی رواج داشت. به طوری كه در 1311 هجری قمری مردی نیك اندیش در هزینه‌كرد درآمد موقوفه خود، در استرك كاشان، سفارش می كند كه : " ... بقیه منافع وقف را هر ساله برنج ابتیاع نموده از آخر خمسه مسترقه به تمام اهالی استرك وضیع و شریف ذكور و اناث، صغیر و كبـیر بالسویه برسانند ". در گاهشماری تبری، كه نوروز در مرداد ماه برگزار می شد، مراسم پنجه، در دوره صفویه، همزمان با جشن و روز آب‌پاشان بود : ...به دستور ولایت بهشت آسای مازندران كامیاب دولت بودند، و چون فصل نشاط افزای بهاری سپری گشته، هوای آن دیار رو به گرمی نهاد، اراده تماشای جشن و سرور پنجه كه معتاد مردم گیلان است از خاطر خطیر سر زد. رسم مردم گیلان است كه در ایام خمسه مسترقه هر سال كه به حساب اهل تنجیم آن ملك، بعد از انقضای سه ماه بهار قرار داده اند، و در میانه اهل عجم روز آب پاشان است؛ بزرگ و كوچك و مذكر و مونث به كنار دریا آمده، پنج روز به سور و سرور می پردازند و همگی از لباس تكلیف عریان گشته، هر جماعت با اهل خود به آب درآمده، با یكدیگر آب بازی كرده، و بدین طرب و خرمی می گذرانند و الحق تماشای غریبی است.

میر نوروزی

از جمله آیـیـن های این جشن پنج روزه، كه در شمار روزهای سال و ماه و كار نبود، برای شوخی و سرگرمی، حاكم و امیری انتخاب می كردند كه رفتار و دستورهایش خنده آور بود، و در پایان جشن از ترس آزار مردمان فرار می كرد. ابوریحان از مردی كوسه یاد می كند كه با جامه و آرایشی شگفت انگیز و خنده آور، در نخستین روز بهار مردم را سرگرم می كرد و چیزی می گرفت. و هم اوست كه حافظ به عنوان "میر نوروزی" دوران حكومتش را " بیش از پنج روز " نمی داند.
مسعـودی در این باره می نویسد : ... پنج روز آخر آن فروردگان است، كه روز اول آن در عراق و ایران كوسه ای بر استر خود سوار شود ( و این جز در عراق و دیار عجم رسم نیست و اهل شام و جزیره و مصر و یمن آن را ندانند )، و تا چند روز جوز و سیر و گوشت چاق و دیگر غذاهای گرم و نوشیدنی های گرمازا و سرمابر به او بخورانند و بنوشانند و چنان وانمود كند كه سرما را بـیرون می كند و آب سرد بر او ریزد و احساس رنج نكند، و به فارسی بانگ زند: " گرما، گرما" و این هنگام عید عجمیان است كه در اثـنای آن طرب كنند و شاد باشند.
از برگزاری رسم میرنوروزی، تا 73 سال پیش، آگاهی داریم؛ علامه محمد قزوینی در پژوهشی ارزشمند درباره میرنوروزی - كه مانند همه پژوهش های آن علامه فقید ادبی و فرهنگی می باشد - شرحی آورده است، كه خود می تواند پژوهش مردم نگاری باشد و دریغم آمد كه به اشاره بسنده شود.
.... یكی از دوستان موثـق نگارنده، از اطبای مشهور، كه سابق در خراسان مقیم بوده اند، در جواب استفسار من از ایشان در این موضوع، مكتوب ذیل را به اینجانب مرقوم داشته اند كه عیناً درج می شود : " در بهار 1302 هجری شمسی برای معـالجه بیماری به بجنورد رفته بودم. از اول فروردین تا چهاردهم فروردین در آنجا بودم، در دهم فروردین دیدم جماعت كثیری، سواره و پـیاده می گذرند، كه یكی از آنها با لباس فاخر، بر اسب رشیدی نشسته، چتری بر سر افراشته بود. جماعتی هم سواره در جلو و عقب او روان بودند. یكدسته هم پـیاده به عنوان شاطر و فراش كه بعضی چوبی در دست داشتند، در ركاب او یعـنی پیشاپـیش و در جنبـین و در عقب او روان بودند، چند نفر هم چوب های بلند در دست داشتـند كه بر سر هر چوبی سر حیوانی از قبـیل گاو یا گوسفند بود، یعـنی استخوان جمجمه حیوانی، و این رمز از آن بود كه امیر از جنگی فاتحانه برگشته و سرهای دشمنان را با خود می آورد. دنبال این جماعت، انبوه كثیری از مردم متفرقه، بزرگ و خرد، روان بودند و هیاهوی بسیار داشتـند. تحقیق كردم، گفتند كه در نوروز یك نفر امیر می شود، كه تا سیزده عید، امیر و حكمفرمای شهر است، به اعیان و اعزه شهر حواله نقد و جنس می دهد، كه همه كم یا زیاد تقدیم می كنند. به این طریق كه مثلا حكمی می نویسد برای فلان متعـین : - كه شما باید صد هزار تومان تسلیم صندوق خانه كنید، البته مفهوم این است كه صد تومان باید بدهید. البته این صد تومان را كم و زیاد می كردند، ولی در هر حال چیزی گفته می شد، غالب اعیان به رغبت و رضا چیزی می دادند. زیرا، جزو عادات عید نوروز به فال نیك می گرفتـند. از جمله به ایلخانی هم مبلغی حواله می دادند كه می پرداخت. بعد از تمام شدن سیزده عید دوره امارت او به سر می آید، و گویا در یك خاندان این شغـل ارثی بود ".
بی گمان امروز، كسانی را كه در روزهای نخست فروردین، با لباس های قرمزرنگ و صورت سیاه شده در كوچه و گذر و خیابان می بیـنیم كه با دایره زدن و خواندن و رقصیدن مردم را سرگرم می كنند و پولی می گیرند، بازمانده شوخی ها و سرگرمی های انتخاب " میر نوروزی " و " حاكم پنج روزه " است كه تـنها در روزهای جشن نوروزی دیده می شوند، نه در وقت و جشنی دیگر؛ و آنان خود در شعرهایی كه می خوانند، می گویند : حاجی فیروزه، عید نوروزه، سالی چند روزه .

روزهای مردگان و پنجشنبه آخر سال

یكی از آیـین های كهن پـیش از نوروز یاد كردن از مردگان است كه به این مناسبت به گورستان می روند و خوراك می برند و به دیگران می دهند.
در روزهای پنجه، از جمله رسم ها، تهیه كردن غذا، آیـینی مذهبی بوده، ابوریحان می نویسد: ... و در این پنج روز خورش نهند، روانهای مردگان را و همی‌گویند كه جان مرده بیاید و آن غذا گیرد. غذا پختن و بر مزار مردگان بردن در قرن چهارم رسم بوده است؛ از خوارزم تا فارس: خوارزمیان پنج روز آخر اسفند و پنج روز دیگری كه در پی آن است و ملحق به این ماه مانند اهالی فارس، در روزهای فروردگان برای ارواح مردگان در گورستان غذا می گذارند.
یكی از صورت های برجا مانده این رسم، در شهر و روستا، به گورستان رفتن " پنجشنبه آخر سال " است، به ویژه خانواده هایی كه در طول سال عضوی را از دست داده اند. رفتن به زیارتگاه ها و " زیارت اهل قبور "، در پنجشنبه - و نیز، روز پـیش از نوروز و بامداد نخستین روز سال - رسمی عام است. در این روز، خانواده ها خوراك ( پلو خورش )، نان، حلوا و خرما بر مزار نزدیكان می گذارند و بر مزار تازه گذشتگان شمع، یا چراغ روشن می كنند. در برخی از شهرهای ایران، روز پیش از عید، خانواده های عزادار، از خویشان و نزدیكان با غذا و حلوا پذیرایی می كنند و در سر مزار جمع می شوند. و نیز رسم است كه ایرانیان در موقع سال تحویل، به زیارت قبر امامان و امامزادگان میروند.

خانه تكانی

اصطلاح " خانه تكانی " را بیشتر در مورد شستن، تمیز كردن، نو خریدن، تعمیر كردن ابزارها، فرش ها، لباس ها، به مناسبت فرا رسیدن نوروز، به كار می برند. در این خانه تكانی، كه سه تا چهار هفته طول می كشد، بایستی تمامی ابزارها و وسیله هایی كه در خانه است، جا به جا، تمیز، تعـمیر و معاینه شده و دوباره به جای خود قرار گیرد. برخی از ابزارهای سنگین وزن، یا فرش ها، تابلو ها، پرده ها و وسیله های دیگر، فقط سالی یك بار، آن هم در خانه تكانی نوروزی، جا به جا و تمیز می شود. در برخی از شهرهای آذربایجان نخستین چهارشنبه ماه اسفند ( چهارشنبه موله) به شستن و تمیز كردن فرش های خانه اختصاص دارد.
خانه تكانی امسال، در خانه تكانی شهر نیز سرایت كرد. مسئـول خدمات شهری شهرداری تهران اعلام كرد: از آن جا كه ایرانی ها براساس یك سنت حسنه همه ساله در واپسین روزهای سال اقدام به نظافت و پاكیزه گی منازل خود می كنند، شهرداری تهران نیز برای دستیابی به شهری پاكیزه و تمیز همگام و همراه با مردم، نسبت به لكه گیری گذرگاه ها و جمع آوری نخاله ها و ضایعات شهری در مناطق بیست گانه شهرداری تهران اقدام می كند.

كاشتن سبزه

اسفند ماه، ماه پایانی زمستان، هنگام كاشتن دانه و غله است. كاشتن " سبزه عید " به صورت نمادین و شگون، از روزگاران كهن، در همه خانه ها و در بین همه خانواده ها مرسوم بوده است.
در ایران كهن، " بـیست و پنج روز پیش از نوروز، در میدان شهر، دوازده ستون از خشت خام بر پا می شد، بر ستونی گندم، برستونی جو و به ترتیب، برنج، باقلا، كاجیله ( گیاهی است از تیره مركبان، كه ساقه آن به 50 سانـتی متر است )، ارزن، ذرت، لوبـیا، نخود، كنجد، عدس و ماش می‌كاشتـند؛ و در ششمین روز فروردین، با سرود و ترنم و شادی، این سبزه ها را می كندند و برای فرخندگی به هر سو می پراكندند ". و ابوریحان نقـل می كند كه : " این رسم در ایرانیان پایدار ماند كه روز نوروز در كنار خانه هفت صنف از غلات در هفت استوانه بكارند و از رویـیدن این غلات، به خوبی و بدی زراعت و حاصل سالیانه حدس بزنند ".
امروز، در همه خانه ها رسم است كه ده روز یا دو هفته پیش از نوروز، در ظرف های كوچك و بزرگ، كاسه، بشقاب، پشت كوزه و ... دانه هایی چون گندم، عدس، ماش و ... می كارند. موقع سال تحویل و روی سفره "هفت سین " بایستی سبزه بگذارند. در برخی از شهرهای آذربایجان، سومین چهارشنبه به خیس كردن و كاشتن گندم و عدس برای سبزه های نوروزی اختصاص دارد. این سبزه ها را در خانواده ها تا روز سیزده نگه داشته، و در این روز زمانی كه برای " سیزده بدر " از خانه بـیرون می روند، در آب روان می اندازند.

سفره هفت سین

رسم و باوری كهن است كه همه اعضای خانواده در موقع سال تحویل ( لحظه ورود خورشید به برج حمل ) در خانه و كاشانه خود در كنار سفره هفت سین گرد آیند. در سفره سفید رنگ هفت سین، از جمله، هفت رویـیدنی خوراكی است كه با حرف " س " آغاز می شود، و نماد و شگونی بر فراوانی رویـیدنی ها و فراورده های كشاورزی است - چون سیب، سبزه، سنجد، سماق، سیر، سركه، سمنو و مانند این ها- می گذارند. افزون بر آن آینه، شمع، ظرفی شیر، ظرفی آب كه نارنج در آن است، تخم مرغ رنگ كرده، تخم مرغی روی آینه، ماهی قرمز، نان، سبزی، گلاب، گل، سنبل، سكه و كتاب دینی ( مسلمانان قرآن و زردشتیان اوستا و ... ) نیز زینت بخش سفره هفت سین است. این سفره در بیشتر خانه ها تا روز سیزده گسترده است.
در برخی از نوشته ها از سفره هفت شین (هفت رویـیدنی كه با حرف شین آغاز می شود) سخن رفته و آن را رسمی كهن تر دانسته اند. در ریشه یابی واژه هفت سین نظرهای دیگری چون هفت چین ( هفت رویـیدنی از كشتزار چیده شده ) و هفت سینی از فراورده های كشاورزی نیز بیان شده است. پراكندگی نظرها ممكن است به این سبب باشد كه در كتاب های تاریخی و ادبی كهن اشاره ای به هفت سین نشده و از دوره قاجاریه است كه درباره باورها و رفتارها و رسم های عامیانه مردم تحقیق و بحث و اظهار نظر آغاز شده است. نمی دانیم كه آیا پیش از قاآنی هم شاعری هفت سین را در شعر خود آورده است؟
سین ساغر بس بود ما را در این نوروز روز گو نباشد هفت سین رندان دُرد آشام را
میرزاده عشقی نیز در " نوروزی نامه " در اسلامبول در مسمطی برای آگاهی مردم آن دیار سروده :
همه ایرانیان نوروز را از یادبود كِی
بپا سازند از مازندران تا شوش و ملك ری
بساط هفت سین چینند و بنشینند دور وی

پوشیدن لباس نو

پوشیدن لباس نو در آیـین های نوروزی، رسمی همگانی است. تهیه لباس، برای سال تحویل، فقیر و غنی را به خود مشغـول می دارد. در جامعه سنتی توجه به تهیدستان و زیردستان برای تهیه لباس نوروزی - به ویژه برای كودكان - رسمی در حد الزام بود. خلعـت دادن پادشاهان و امیران در جشن نوروز، برای نو پوشاندن كارگزاران و زیر دستان بود. ابوریحان بـیرونی می نویسد : " رسم ملوك خراسان این است كه در این موسم به سپاهیان خود لباس بهاری و تابستانی می دهند ". مورخان و شاعران از خلعـت بخشیدن های نوروزی فراوان یاد كرده اند. و برای این باور است كه در وقف نامه حاجی شفیع ابریشمی زنجانی آمده است :هر سال شب های عید نوروز پنجاه دست لباس دخترانه و پنجاه دست لباس پسرانه، همراه كفش و جوراب از عواید موقوفه تهیه و به اطفال یتیم تحویل شود.
سفرنامه نویسان دوره صفویه و قاجاریه، در شرح و وصف جشن های نوروزی، از لباس های فاخر مردم فراوان یاد كرده اند. خرید لباس نو و برخی وسیله های فرسوده ای كه به مناسبت نوروز نیاز به " نو " ساختن دارد، رقم عمده هزینه های فصلی - و گاه سالانه - خانواده ها را تشكیل میدهد. بسیاری از خانواده ها كه در سوگ یكی از نزدیكان لباس سیاه پوشیده اند، به مناسبت نوروز، به ویژه هنگام سال تحویل، لباسی دیگر میـپوشند. كسانی كه به هر علت لباس نو ندارند، می كوشند هر قدر هم اندك - جوراب، پیراهن نو - در هنگام سال تحویل، بـپوشند.
در گذشته كه فروشگاه ها و بازارهای فروش لباس دوخته نبود و مردم دوختن لباس خود را به خیاط ها سفارش می دادند، نوبت های دوخت و كار شبانه روزی خیاطان یكی از دشواری های خانواده ها بود. اگر در روزهای پیش از نوروز، در خانواده ها، محله ها، مدرسه ها و سازمان های نیكوكاری رسم است كه برای كودكان نیازمند لباس تهیه كنند، این كار نیك پیش از آنكه برای كمك و همراهی باشد، برای لباس نو پوشاندن به كودكان در جشن نوروز است.
این باور كهن را در نوشته ها، توصیه ها و توصیف های نوروزی، همواره می بـینیم كه : از طبـیعت پـیروی كنیم، از درختان یاد بگیریم و با آمدن بهار، لباس نو بـپوشیم، كه شگون شادمانی و آرامش است.

خوراك های نوروزی

در كتاب ها و سند های تاریخی و ادبی كهن، به ندرت از خوراكی هایی كه ویژه جشن نوروز (یا جشن های دیگر) باشد سخن رفته است. نویسندگان و مورخان بحث از " خوردنی " ها را، شاید، پـیش پا افتاده، نازیبا و یا بدیهی می دانستند. در كتاب های قرن چهارم به بعـد، شرح و وصف های دقیق، به شعر و نثر، درباره نوروز و مهرگان و جشن ها و آیـین های دیگر كم نیست، ولی از نوع و ویژگی خوراك های جشن ها، نه در دستگاه پادشاهان و امیران و نه در خانه های عامه مردم، سخنی نرفته است.
در مقاله ها و پژوهش هایی كه در این هفتاد و پنج ساله اخیر درباره نوروز نوشته شده، افزون بر خوردنی های سفره هفت سین، گاه از غذاهای ویژه شب پیش از نوروز، و شب اول سال، در خانواده های سنتی شهرها و منطقه های مختلف یاد شده است. خوراكی هایی كه با ویژگی های اقلیمی و نوع فراورده های هر منطقه هماهنگی داشت، و در عین حال بهترین و كمیاب ترین غذای منطقه بود؛ و همه قشرهای اجتماعی - فقیران نیز - میكوشند كه در این روزها، برای فراهم آوردن غذای بهتر، گشاده دستی كنند و به گفته ابوریحان:"این عیدها، یكی از اسبابی است كه تنگی روزی فقیران را به زندگی فراخ مبدل می سازد ".
امروز در تهران و برخی شهرهای مركزی ایران، سبزی پلو ماهی خوردن در شب نوروز و رشته پلو در روز نوروز رسم است، و شاید بتوان گفت كه غذای خاص نوروز در این منطقه است. " پلو " در شهرهای مركزی و كویری ایران ( می توان گفت غیر از گیلان و مازندران در همه شهرهای ایران ) تا چندی پـیش غذای جشن ها، غذای مهمانی و نشانه رفاه و ثروتمندی بود. و این " بهترین " غذا، خوراك خاص همه مردم - فقیر و غنی - در شب نوروز بود. اگر نیك مردی در صد و پنج سال پـیش در استرك كاشان، ملكی را وقف می كند كه از درآمد آن " همه ساله برنج ابتیاع نموده از آخر خمسه مسترقه به تمام اهالی استرك، وضیع و شریف، ذكور و اناث، صغیر و كبـیر، بالسویه برسانند "، بی گمان به این نیت بوده، كه در شب نوروز سفره هیچ كس بی " پلو " نباشد.
با پـیدایش و گسترش رسانه های گروهی صنعتی امروز چون روزنامه ها، رادیو و تلویزیون، و وجود برنامه های گونا گون در معرفی جشن ها و آیـین های كهن، نوعی یكنواختی در فراهم آوردن وسیله ها و برگزاری مراسم، در همه شهرها و استان ها به وجود آمده است. بی گمان تبلیغات مؤسسه های تولید كننده كالاها نیز عاملی موثر در این یكنواختی هاست.

دید و بازدید نوروزی، یا عید دیدنی

از جمله آیـین های نوروزی، دید و بازدید، یا " عید دیدنی " است. رسم است كه روز اول سال، نخست به دیدن بزرگان فامیل، طایفه و شخصیت های علمی و اجتماعی و منزلتی می روند. در بسیاری از این عید دیدنی ها، همه كسان خانواده شركت دارند. كتاب های تاریخی و ادبی، تـنها از عید دیدنی های رسمی دربارها و امیران و رئـیسان خبر می دهند. رسمی كه هنوز هم خبرگزاری ها و رسانه ها، به آن بسنده می كنند. " دیدن" های نوروزی كه ناگزیر " بازدید " ها را دنبال دارد، و همراه با دست بوسی و روبوسی است، در روزهای نخست فروردین، كه تعطیل رسمی است، و گاه تا سیزده فروردین ( و می گویند تا آخر فروردین ) بـین خویشاوندان و دوستان و آشنایان دور و نزدیك، ادامه دارد. رفت و آمد گروهی خانواده ها، در كوی و محله - به ویژه در شهرهای كوچك - هنوز از میان نرفته است. این دید و بازدیدها، تا پاسی از شب گذشته، به ویژه برای كسانی كه نمی توانند كار روزانه را تعـطیل كنند، ادامه دارد.
تا زمانی كه "مسافرت های نوروزی" رسم نشده بود، در شهرها و محله هایی كه آشنایی های شغـلی و همسایگی و " روابط چهره به چهره " جایی داشت، دید و بازدید های نوروزی، وظیفه ای بـیش و كم الزامی به شمار می رفت. و چه بسا آشنایانی بودند - و هستـند - كه فقط سالی یك بار، آن هم در دید و بازدید های نوروزی، به خانه یكدیگر می روند. به یاد دارم كه در كرمان، در بـین زردشتیان، هنگامی كه كسی از دوست و آشنایش گله می كرد كه چرا بدیدنش نمی آید، این جمله را می گفت : " اگر با هم قهر هم بودیم، دست كم سالی یك بار به خانه هم می آمدیم " و چه بسیار كدورت ها و رنجش های خانوادگی و خویشاوندی كه به یـُمن دید و بازدید های نوروزی برطرف شده و می شود.
گسترش شهرها، ازدیاد جمعـیت، پراكندگی خانواده های سنتی، محدودیت های شغلی و نیز فرهنگ آپارتمان نشینی، از عامل هایی است كه دید و بازدید های نوروزی را كاهش داد. و بر اثر این دشواری ها و محدودیت های زمانی، بسیاری از خانواده هایی هم كه به مسافرت نمی روند، برای دید و بازدیدهای نوروزی، از پـیش زمانی را معـین می كنند.
كتاب تذكره صفویه كرمان كه گزارشی از رویدادهای سال های 1063 تا 1104 است، " شرح وقایع " هر سال را، با این كه محاسبه ماه و سال بر اساس تقویم قمری است، از برگزاری جشن ها، رسم ها، و آیـین های نوروزی، در دستگاه حكومتی آغاز می كند، از جمله : حاكم و وزیر و آصف حمیده سیر، در نوروز آن سال (1080 قمری) كه مصادف با 15 شوال بود، در باغ نظر به عیش و خرمی گذرانده، علما و صلحا وشعرا را به صلات گرانمایه خرسند گردانید (...) و دستار خواهان گسترده، اقسام طعام نزد خاص و عام كشید. روز دیگر به دیدن اعزه ولایت رفته، دو سه روز هم چنین دیدن مردم می نمودند، و بعد از آن هر روزه به ازاء ضیافت نوروزی، هنگامه تیر اندازی گرم بود. تماشای " جنگ گاو و قوچ " نیز در این دوره از آیـین های نوروزی بود : روز نوروز سال 1101 كه در 7 جمادی الثانی واقع بود، طرف عصر وزیر به اتفاق ( ... ) در صحرای موًیدی ( در قسمت شمال شهر فعلی كرمان ) جنگ گاو و قوچ طرح انداخته، بعد از آن اسب دوانی كرده، از حضور دوستان جنانی خرمی، و به مقـتـضای وقت كامرانی می نمودند.

نوروز اول

در دید و بازدیدهای نوروزی رسم است كه نخست به خانه كسانی بروند كه " نوروز اول " در گذشت عضوی از آن خانواده است. خانواده های سوگوار افزون بر سومین، هفتمین و چهلمین روز، كه بیشتر در مسجد برگزار می شود، نخستین نوروز كه ممكن است بیش از یازده ماه از مرگ متوفا بگذرد، در خانه می نشـینند. و در این روز است كه خانواده های خویشاوند لباس سیاه را از تن سوگواران در می آورند. جلسه های " نوروز اول " كه جنبه نمادین دارد، در عین حال از فضای دید و بازدیدهای نوروزی برخوردار است. و دیداركنند گان، در نوروز اول، به خانواده سوگوار تسلیت نمی گویند، بلكه برای آنان " آرزوی شادمانی " می كنند، تا در آغاز سال نو فال بد نزنند. رسم نوروز اول بـیشتر در شهرهایی برگزار می‌شود كه آخرین روز اسفند را به عنوان یاد بود درگذ شتگان سال سوگواری نكنند.

هدیه نوروزی، یا عیدی

هدیه و عیدی دادن به مناسبت نوروز رسمی كهن است، كتابهای تاریخی از پـیشكش ها و بخشش های نوروزی - پـیش از اسلام و بعد از اسلام - خبر می دهند، از رعـیت به پادشاهان حكمرانان، از پادشاهان و حكمرانان به وزیران، دبـیران، كارگزاران و شاعران، از بزرگتران خاندان به كوچكتران، به ویژه كودكان.
رسم هدیه دادن نوروزی را، ابوریحان بیرونی از گفته آذرباد، موبد بغـداد چنین آورده : نیشكر در ایران، روز نوروز یافت شد، پـیش از آن كسی آن را نمی شناخت. جمشید روزی نی را دید كه از آن كمی به بیرون تراوش كرده، چون دید شیرین است، امر كرد این نی را بـیرون آورند و از آن شكر ساختـند. و مردم از راه تبریك به یكدیگر شكر هدیه كردند، و در مهرگان نیز تكرار كردند، و هدیه دادن رسم شد.
پـیشكشی رعیت ( تاجر، صنعتگر، كشاورز) و حاكمان ولایت، به پادشاهان و خلفا، در واقع بخشی از باج و خراج و مالیات سالانه بود كه - گفته یا نگفته - به آن متعـهد بودند. و " خزانه " كشور از آن آبادان بود. ابوریحان بـیرونی می نویسد : پادشاهان ساسانی آنچه را كه پنج روز عید ( به ترتیب؛ اعیان، دهقانان، سپاهیان، خاصان و خادمان ) هدیه آورده بودند، روز ششم امر به احضار می كرد و هر چه قابل خزانه بود نگه می داشت، و آنچه می خواست به اهل انس و اشخاص كه سزاوار خلوتـند می بخشـید.
كمپفر، سیاح دوره صفوی، از هدیه های حاكمان و ثروتمندان محلی، كه برای شاه سلیمان می آوردند، به عنوان " سومین رقم بودجه دربار " یاد می كند. تاورنیه هدیه یكی از حاكمان را به پادشاه " ده هزار اشرافی " ذكر كرده، و شاردن هدیه های به پادشاه را حدود 2 میلیون فرانك تخمین میزند. " درو ویل " می نویسد : این هدیه های نوروزی علاوه بر طلا، جواهر و سكه های زر، عبارت از اسب های اصیل، جنگ افزار، پارچه های گران بها و شال های كشمیر و پوست های ممتاز و قـند و قهوه و چای و مربا است.
در كتابهای تاریخی و ادبی، بـیش از همه از هدیه پادشاهان به شاعران سخن رفته، هدیه ای كه، بنا بر رسم، برای سرودن قصیده ها و مدیحه های نوروزی داده می شد. هدیه به شاعران در جشن نوروز كه انگیزه و وسیله ای برای سرودن شعر و مدیحه بود، در واقع نوعی حقوق ماهانه و سالانه شاعر به شمار می رفت. از جمله بیهقی می نویسد : روز پنج شنبه هجدهم ماه جمادی الاخری، امیر ( سلطان مسعـود ) به جشن نوروز نشست، و هدیه ها بسیار آورده بودند، و تكلیف بسیار رفت و شعر شنود از شاعران كه شادكام بود، در این روزگار زمستان و فارغ دل، و فترتی نیفتاد و خلعت فرمود، و مطربان را نیز فرمود، و مسعـودی شاعر را شفاعت كردند، سیصد دینار فرمود.
این بخشش ها گاه به اندازه ای بود كه می توانست شاعری را توانگر سازد : گویند روز نوروزی، جهت خالدبن برمك وزیر، كاسه ها از زر و نقره هدیه آورده بودند. یكی از شاعران عرب در این باره شعری سرود و به این موضوع اشاره كرد. خالد هر چه در آن مجلس اوانی زر و نقره بود به آن شاعر بخشید. چون اعتبار كردند، مالی عظیم بود و شاعر از آن توانگر شد.
رسم و ضابطه پـیشكش های سنگین بها به پادشاهان و حاكمان تا دوره مشروطیت رایج بود. برقراری مالیات ها و الزام به پرداخت های منظم و حساب شده، پـیشكش های باج و خراج گونه را به مقدار زیادی از اعتبار انداخت. ولی دادن عیدی و هدیه به ویژه از طرف مقام بالا تر ( منزلتی، اقتصادی و سنی ) از رسم ها و آیـین های دیرین فرهنگ ماست. امروز رسم عیدی دادن به جوانان و كودكان در خانواده، به كسان كم درآمد و خدمتگزاران در محیط كار، به رفتگر، به نامه رسان و ... در عین حال نوعی جبران زحمت و انـتـظار خدمت است. عیدی های امروز بیشتر به صورت نقد و اسكناس نو است. بانك ها پـیش بـینی تهیه " اسكناس نو " كرده، و در اختیار مشتریان می گذارند. در جامعـه كشاورزی، روستایی و عشایری، در گذشته ای نه چندان دور، پـیشكش های نوروزی فراورده های محلی بود و بخشش ها، كالا و فراورده غیر محلی.
هد یه دادن ها، كه به مناسبت هایی، چون عید، موفقیت، مسافرت، تولد، ازدواج، مرگ (در برخی شهرها، به ویژه جامعـه عشیره ای رسم است كه برای خانواده متوفا غذا، گوسفند، برنج و ... می برند) و .. است، به ویژه در خانواده های سنتی، دارای اهمیت و مفهومی در خور توجه است (كه خود پژوهش و گفتاری جداگانه می طلبد). هر چند كه چند سالی است واژه فرانسوی " كادو " برای هدیه هایی چون ره آورد ( سوغات )، چشم روشنی، مبارك باد، جای خالی پا و ... به كار می رود، ولی اهمیت، كیفـیت و كمیت هر یك متمایز است. البته این باور وجود دارد كه گرفتن عیدی از دست كسان مورد احترام ( از نظر سنی، منزلتی، خویشاوندی، علمی، نسبی و ...) تبرك، دارای شگون و " دست لا ف " است.

كارت تبریك عید

تبریك گفتن عید و جشن نوروز، در نامه هایی كه از شهری به شهر دیگر فرستاده می شود، رسمی كهن است. در برخی از منشآت و نامه نگاری نمونه هایی آمده است، ولی با رواج چاپ، فرستادن " كارت تبریك عید " كه با مضمون ها و رنگهای گوناگون تهیه و در دسترس قرار گرفته، وارد فرهنگ ما شده است. با كم شدن دید و بازدیدها - به علت هایی كه در پـیش یاد شد - فرستادن كارت تبریك رونق بـیشتری یافته است.

چهاردهم فروردین

در واقع آغاز كار و فعالیت های " سال نو " از چهاردهم فروردین است. دبستان ها، دبـیرستان ها و دانشگاه ها از این روز آغاز می شود. مسافرت رفتن پـیش از سیزده را باور عامیانه نحس می داند. كوچ بسیاری از عشایر از چهاردهم فروردین است. تـقسیم آب كشاورزی، در برخی از روستاها و بسیاری از فعـالیت های دیگر، از چهاردهم فروردین شكل می گیرد.

باورهای عامیانه

رفتارها و گفتارهای هنگام سال تحویل و روز نوروز، به باور عامیانه، می تواند اثری خوب یا بد برای تمام روزهای سال داشته باشد. برخی از این باورها را در كتابهای تاریخی نیز می یابـیم، و بسیاری دیگر باورهای شفاهی است، و در شمار فولكلور جامعـه است كه در خانواده ها به ارث رسیده است :
- كسی كه در هنگام سال تحویل و روز اول سال لباس نو بـپوشد، تمام سال از كارش خرسند خواهد بود.
- موقع سال تحویل از اندوه و غم فرار كنید، تا تمام سال غم و اندوه از شما دور باشد.
- روز نوروز دوا نخورید بد یمن است.
- هر كس در بامداد نوروز، پـیش از آنكه سخن گوید، شكر بچشد و با روغن زیتون تن خود را چرب كند، در همه سال از بلاها سالم خواهد ماند.
- هر كس بامداد نوروز، پـیش از آنكه سخن گوید، سه مرتبه عسل بچشد و سه پاره موم دود كند از هر دردی شفا یاید.
- كسانی كه مرده اند، سالی یكبار، هنگام نوروز، " فروهر " به خانه بر می گردند. پس باید خانه را تمیز، چراغ را روشن و ( با سوزاندن كندر و عود ) خوش بو كرد.
- كسی كه روز نوروز گریه كند، تا پایان سال اندوه او را رها نمی كند.
- روز نوروز باید یك نفر " خوش قدم " اول وارد خانه شود؛ زنان خوش قدم نیستـند.
- اگر قصد مسافرت دارید پـیش از سیزده سفر نكنید؛ روز چهاردهم سفر كردن خیر است.
- روز سیزده كار كردن نحس است.

روابط عمومی اداره كل تبلیغات اسلامی استان مركزی

سه شنبه 8/12/1391 - 9:44
آموزش و تحقيقات

سفره هفت سین با گل شقایق

 

سفره هفت سین با گل شقایق
سفره هفت سین با گل شقایق

 






 

لوازم مورد نیاز :
 

1 . خمیر گل چینی
2 . رنگ اكریلیك
3 . رنگ روغن
4 . چسب چوب
5 . قلم شماره 3
6 . قیچی
7 . مواد decoracoa
1. ظرف شیشه ای را كاملاً با الكل تمیز كنید . سپس با قلم موی پهن چسب چوب را روی همه ی سطح ظرف به شكل یك نواخت بزنید ، بگذارید تا كاملاً خشك شود .

2 . پس از خشك شد ن چسب چوب مواد decoracoat را توسط قلم مو یك نواخت روی تمام سطح ظرف بزنید . دقت كنید این عمل هم از داخل ظرف و هم از بیرون ظرف انجام گیرد . بگذارید تا كاملاً خشك شود .

3 . كمی رنگ مشكی را با رنگ زرد اكریلیك كاملاً مخلوط كنید . سپس با آب كمی رقیق كنید و از لبه تا پایین ظرف با قلم پهن بكشید . این عمل را با دقت انجام د هید كه لك ایجاد نشود .

4. پس از خشك شد ن رنگ لبه ها را مجدداً از همان رنگ با قلم مو بزنید كه پررنگ تر شود .

5 . برای برگ ها و غنچه ها رنگ سبز روغنی شماره 37 را به خمیر گل چینی زده و كاملاً ورز د هید تا رنگ یك نواخت شود .

6 . برای ساخت گل شقایق ، رنگ روغن قرمز ، نارنجی و كرم را داخل خمیر گل بزنید و كاملاً مخلوط كنید .
7 . برای ساخت گلبرگ گل ، یك اشك بزرگ درست كرده و با پلیت به شكل تقریباً گرد باز كنید .
8 . با قلم گل سازی روی گلبرگ را خط انداخته و كمی با دست فشار د هید تا چین بخورد .
از این سایز گلبرگ 4 عدد درست كرده و دو به دو روبه روی هم قرار د هید .
9 . برای ساخت پرچم ، مروارید های مشكی را به تعداد زیاد بچسبانید و وسط 4 گلبرگ قرار د هید .

10.خمیر سبز را با خمیر باز كن باز كرده سپس گرد كنید تا شكل ساقه را به خود بگیرد .

11. از خمیر سبز اشكی درست كرده و به شكل برگ باز كنید .

12 توسط قلم مو لبه های آن را خط انداخته سپس روی قالب برگ بگذارید تا خطوط قالب منتقل شود .

13 . لبه های برگ را روی انگشتان دست گذاشته و فشار د هید تا چین بخورد .

14 . گل را میان دست گذاشته و گلبرگ ها را به شكل مختلف باز یا بسته و یا نیم باز شكل د هید .

15 . برای درست كرد ن غنچه ی گل اشكی از خمیر درست كرده و با دست كمی به وسط فشار د هید ، كه زیر خمیر صاف شود و سطح روی خمیر به شكل برجسته بماند .

16 . توسط قیچی از بالای اشك برش های كوچكی بزنید و كنار بگذارید .

17 . با خمیر قرمز رنگ گلبرگ كوچك تری به همان روش گفته شده درست كرده و به صورت غنچه لبه های گلبرگ را به روی هم بچسبانید .

18 . كاسبرگ برای غنچه ی گل درست كرده و گلبرگ ها را درست در میان آن بگذارید و با دست فرم د هید .

19 . برای ساخت برگ ها از رنگ سبز روشن تری كه كمی با رنگ زرد روغنی مخلوط شده استفاده كرده و سایه بزنید . برای غنچه هم به همین روش كار كنید .

20 . پس از اتمام كار وخشك شد ن برگ ها سایه بزنید.

21 . برای سایه زد ن گل ها از رنگ روغن قرمز كه كمی به آن مشكی زده اید استفاده كنید و از لبه به سمت پایین سایه بزنید . در آخر ، غنچه و برگ را به دلخواه روی ظرف شیشه ای یا ظرف دلخواه با چسب چوب بچسبانید .

منبع:هنر آشپزی شماره 66

 

سه شنبه 8/12/1391 - 9:42
دانستنی های علمی

عدد هفت در فرهنگ ملل مختلف

عدد هفت در فرهنگ ملل مختلف
عدد هفت در فرهنگ ملل مختلف

 




فلسفه هفت سین چیست؟

به طور مقدمه باید دانست كه عدد « هفت » نزد ایرانیان قدیم مقدس بود و به خاطر ستارگان هفتگانه یعنی « زهره ، مشتری ، عطارد ، زحل ، مریخ ، زمین و خورشید » عدد هفت را گرامی می داشتند. زرتشتیان اعتقاد داشتند كه عقل مقدس یعنی « اهورامزدا » كه به او « سپند مینو » نیز می گفتند ، شش وزیر بزرگ به نام "امشاسپندان" دارد كه یعنی مقدسان جاویدان و این شش امشاسپند با « سپند مینو » تشكیل (هفت سپند) می دهند.
علت این كه هفت سین به راستی هفت سین است ، اشاره به هفت « امشاسپند » است و چون كلمه « سپند » با سین شروع می شده ، روی این اصل به علامت آن هفت مقدس جاودانی ، چیزهائی در نظر گرفته شده كه هم با حرف سین شروع شده باشند و هم مورد استفاده مثبت بشر واقع شوند.

عدد هفت در قدیم :

مردم بابل عدد هفت را مقدس می شمردند ، طبقات آسمان و زمین و سیارات هفت بوده است ، ایام هفته هفت روز است.

هفت از نظر مذاهب:

به عقیده هندیها در آئین برهما انسان هفت بار می میرد . عروس و داماد باید هفت قدم به اتفاق هم بردارند. هفت قدم جلو رفته و قسم می خورند ، در آئین زرتشت هفت فرشته مقرب وجود دارد. در تورات مذكور است كه هفت نر و ماده را با خود برگیر تا نسلی بر جهان بماند.

هفت در آئین مسیح :

هفت معجزه ، از 33 معجزه را مسیح در انجیل ذكر كرده است ، در انجیل از هفت روح پلید صحبت شده است ، به نظر فرقه كاتولیك ، هفت نوع شادی و هفت غسل تعمید وجود دارد.

هفت در اسلام:

آسمان هفت طبقه دارد . فرعون در خواب هفت گاو چاق و هفت گاو لاغر را دید كه گفتند هفت سال خشكسالی و هفت سال فراوانی می شود. جهنم هفت طبقه دارد . گناهان اصلی هفت عدد است . پیش از اسلام در بین اعراب ، هفت بار طواف دور كعبه مرسوم بوده و در سنت اسلامی نیز چنین است . هفت نفر قاری قرآن معروف بودند ، هفت بار شستن اشیاء ناپاك و قرار گرفتن هفت عضو بدن هنگام نماز نیز مذكور است .

هفت در تصوف :

هفت وادی سلوك در تصوف معروف است:
طلب
عشق
معرفت
استغنا
توحید
حیرت
فنا
مولوی می گوید:
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یك كوچه ایم

هفت در تاریخ :

همراهان داریوش با خود او هفت نفر بودند، در نقش رستم در بالای آرامگاه داریوش ، هفت نقش ملاحظه می شود . جنگهای هفت ساله در زمان لوئی 11 واقع شد. اژدهای هفت سر معروف است . هفت پسر گشتاسب به هفت راهزن تبدیل شدند و هفت خوان رستم و اسفندیار معروف است.

معابد هفت طبقه:

در بابل و آشور هر معبدی هفت طبقه داشت و هر طبقه به نام یكی از سیارات و هفت رنگ بود (سرخ ، سیمین، سفید، سیاه، ارغوانی، آبی و سبز). حصار اكباتان هفت دیوار داشت و آرامگاه كورش هفت پله دارد.

سه شنبه 8/12/1391 - 9:42
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته