• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 507
تعداد نظرات : 10
زمان آخرین مطلب : 4088روز قبل
تاریخ
مراسم نوروز

اعیاد ملل و جوامع مختلف به سه دسته عمده شامل، عید‌های باستانی، مذهبی و ملی تقسیم می شود . عید نوروز، عید باستانی ایرانیان است؛ البته عیدهای باستانی ملل گوناگون توسط نیاکان و اجداد انسان ها براساس رخداد‌ها و قرارداد‌های خاصی شکل می گیرند و برگزار ‌می‌شود که در‌ طول تاریخ‌ تغییری ‌نکرده و یا تغییرات ناچیز در حواشی و نه محتوا دارد.

عید‌های سیاسی و ملی ملت‌ها روزهایی است که این ملت‌ها به استقلال رسیده‌اند و یا حادثه مهمی در این کشور رخ داده که همه جامعه را تحت تاثیر خود قرار داده است، البته برخی ملل روزهای آغاز انقلاب‌ها را عید ملی و سیاسی می‌دانند، همچنین عید‌های مذهبی هر ملتی به وابستگی مذهبی آنها بستگی دارد، به عنوان مثال، عید کریسمس در میان مسیحیان عید بزرگی است و در میان مسلمانان نیز چهار عید مذهبی وجود دارد که روز جمعه، عید فطر، عید قربان و عید غدیر خم از اعیاد اسلامی است که روز عید غدیر ‌عید‌الله‌اکبر شماره شده است، و عید نوروز نیز جز اعیاد باستانی ملت ایران است و جز اعیاد مذهبی ایرانیان نیست. و همچنین روز بیست و دوم بهمن که سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی است، روز عید ملی است.

براساس نقلها بیش از ۳ هزار سال قبل، جمشید روز تحویل آفتاب به برج حَمَل را نوروز نامید، ما بروج آسمانی داریم و هر برج نامی دارد و یکی از این برج ها حمل است و به معنای میش و بره نر، چون صورت این ستارگان شبیه میش است، وقتی از نظر هیئت، آفتاب در آغاز برج حمل قرار می‌گیرد تحویل آفتاب به برج حمل نامیده می شود لذا وقتی آفتاب وارد برج شود آن را شرف آفتاب یا شرف شمس یا شرف قمر نیز می نامند که این روز، روز نخست سال است، این ورود را نوروز می‌گویند؛ یعنی روز اول فروردین؛ در بیش از ۳ هزار سال پیش پادشاهی ایرانی به نام  جم این روز را به عنوان روز عید ایرانیان نامید لذا زادگاه عید نوروز ۳ هزار سال پیش است و آن زمان به این پادشاه  جم می‌گفتند؛ وقتی این روز را عید باستان نامید جم نیز به جمشید معروف شد چون کلمه  شید»به معنای شعاع خورشید است، بنابراین زادگاه نوروز ۳ هزار سال قبل است.

نوروز تحویل است نه تحول و به قول مرحوم آیت الله طالقانی، اسلام دین تحول و دگرگونی، جنبش و انقلاب و انسانی است، ولی نوروز، روز تحویل است که باید ما به تحول تبدیل کنیم، یعنی نوروز فقط تحویل دو پدیده مادی و فلکی است، یعنی تحویل آفتاب به برج حمل، ولی اسلام به دنبال دگرگونی عظیم فکری، عقلی، فطری اجتماعی، سیاسی و ملی است و دنبال تحول بزرگ و یک رنسانس و دگرگونی و انقلاب انسانی است. این روز از بیش از ۳ هزار سال پیش به عنوان روز عید ایرانیان شمرده شده که بعداً در طول تاریخ گرامی داشته شد و پیوسته در تاریخ اسلام نیز تحولاتی را شاهد بود، به عنوان مثال در زمان جلال‌الدین ملک شاه سلجوقی، او برای اینکه به نوعی ثبات در این روز برسد، دانشمندان هیئت را جمع کرد تا بر اساس دستگاه های هیئت بط‌لیموس (که به غلط هیئت بطلمیوس رایج است که باید تذکر داد که بطلمیوس غلط مشهور است و صحیح آن بط‌لیموس است) روز دقیق تحویل آفتاب به حمل را مشخص کنند که این کار زیر نظر عمر خیام از منجمین و ریاضی‌دانان معروف صورت گرفت و در آن روز با آن دستگاه‌ها دقیق ترین روز را مشخص کردند و آن روز را روز نوروز سلطانی ویا نوروز جلالی نامیدند، چون ملک شاه سلجوقی، سلطان بود و اسم او نیز جلال الدین بود لذا نوروز جلالی نیز می‌گویند و این دو پسوند برای نوروز معروف شد که در بسیاری از کتب تاریخی و تقویم ها نوشته شده به عنوان مثال : امیرکبیر در برج حمل نوروز سلطانی یا جلالی به شهادت رسید.

در برخی روایات نیروز آمده که همان تصریف عربی نوروز است، البته این نکته قابل توجه است که نوروز در دین اسلام نماد سه چیز است، نماد اعتدال و در هر سال فقط دو روز و شب مساوی اند که یکی از آن دو روز، نوروز است که مظهر اعتدال است و از ارزش‌های بزرگ انسانی و اسلامی است و همچنین نوروز مظهر رستاخیر و بعث الهی است که در روایات آمده، همان طور که طبیعت در نوروز زنده می شود، انسان‌ها نیز زنده می‌شوند که نماد رستاخیز اسلامی است و مهم تر از همه اقتران روز عید غدیر با روز نوروز است، روزی که پیامبر اکرم(صلوات الله علیه) دستان امام علی (علیه السلام) را به عنوان امام و ولّی مردم در غدیر خم بالا بردند، آن روز دقیقاً اقتران داشت با نوروز و لذا به نوروز جلوه دیگری داد به همین خاطر در بعضی از روایات از این روز تمجید شده و لباس نو پوشیدن در آن روز سفارش شده بود.

آداب و سنن مردم در اعیاد، فرهنگ و تمدن ملل مختلف را نشان می‌دهد، البته آداب و سنن در ملل گوناگون مختلف است، مثلا در عید یهودیان کشتن انسان و خون گرفتن از انسان و داخل نان ریختن مطرح است و در بعضی عید‌های مسیحیان با شراب خمیر و نان درست می‌کنند، لذا این اعیاد سنن قابل توجهی است و هویت و عظمت برخی ملل و یا سقوط و رکود و جمود برخی دیگر را نشان می دهد و عید هر ملتی در خور فرهنگ آن ملت است. البته همین مسیحیان در کریسمس، شخصی به نام بابانوئل دارند که با ریش سفید، نماد پیران جامعه است و به خانه ها می‌آیند و برای کودکان هدیه می آورد و این امر پیوند کودکان با پیران و پیوند کودکان با دین و مسیح را از نخستین روزهای زندگی محکم می کند.

اسلام نیز به عید نوروز یازده آداب و سنن زیبا و غنی را تزریق کرده است و یا سنتهایی که وجود داشته را تأیید کرده، یکی از آنها پیراستگی نظافت و بهداشت است که در میان ایرانیان به خانه تکانی معروف شده است، بدون شک اسلام دین بهداشت و نظافت و پیراستگی است و ویل‌دورانت می گوید: فرانسوی ها توالت نداشتند و ساخت آن را از مسلمین یادگرفتند همچنین درجنگ های صلیبی وقتی مسلمین شکست خوردند، در بین ارتش مسیحیان نفوذ کردند و فرمانده ارتش مسیحیان اعلام کرد باید مسلمین را شناسایی کنیم و راه شناخت آنها از میان مسیحیان این است که هر که بوی عطر و تمیزی می دهد مسلمان است و هر که بوی عرق و کثیفی می دهد مسیحی است، چون اسلام به پاکی و پاکیزگی توجه زیادی دارد، لذا پیراستگی و نظافت را اسلام به عید نوروز و آداب آن ترزق کرده که بسیار زیبا است.

از آدابی که در بین کاسبان و تاجران رعایت می‌شد، محاسبه مالی است که قاعدتا در اول سال مطرح است و توده های مردمی که دستی بر اقتصاد دارند قبل و در آستانه عید دست به محاسبه مالی می‌زنند که از نظر اسلام اگر برای خارج کردن خمس و زکات و حقوق دیگر باشد واجب شرعی است، نکته اینجا است که اسلام یاد می‌دهد در پایان سال همانطور که محاسبه مالی می کنیم محاسبه نفسانی کنیم یعنی یک سال عمر خود را مورد بازبینی قرارداده و قبل از آنکه به حساب ها رسیدگی کنند به حسابمان رسیدگی کنیم.

 از سنت های بسیار ارزشمند فرهنگ اسلامی صله ارحام است وکسی که مومنی را زیارت کند،گویا خدا را در عرش زیارت کرده و کسی که در راه دیدن مومن به مشکلی برخورد کند خدا هفتاد مشکل از او را برطرف می کند.

 از آداب و سنن دیگر نوروز صلح و آشتی دادن است که میان ایرانیان رسم است، دل های کینه ورز را به هم نزدیک می کردند و صلح می دادند و این از پیام های بسیار ارزشمند قرآن است که بین مومنین صلح ایجاد کنید تا روابط اصلاح شود.

 از دیگر آداب اسلامی عید نوروز نو پوشی و تمیز پوشی است که از ارزش های بزرگ اسلام است و همچنین بوسیدن از آداب دیگر آن است، البته دین اسلام جامع است و برای همه کلان رفتارهای انسانی و ریزه کاری های انسان برنامه دارد، لذا برای بوسیدن نیز برنامه دارد و این نکته گفتنی است و باید توجه کرد که دین اسلام می فرماید بوسیدن پدر و مادر عبادت است و بوسیدن فرزندان درجات بهشت را بالاتر می برد و در معارف اسلامی، بین اجر و درجه مثل نظامیان تفاوت است، گاهی کسی کاری می کند که برای یک بار ارج می‌نهند و گاهی کاری می‌کند که درجه می‌دهند و تا آخر عمر از آن درجه بهره‌مند است، لذا در اسلام بوسیدن سفارش شده و در معارف اسلامی گفته شده که بوسیدن، عقده زدایی می‌کند و بوسیدن پیام ساکت محبت است. ثواب دارد چون پیشانی جای سجده خدا و عبادتگاه خدا است که بوسیده می‌شود، همچنین مصاحفه و دست دادن از آداب دیگر عید است و در روایات آمده تا دستان مومنین در دست یک دیگر است همچون برگ پاییز گناهانشان می ریزد.

 سفر کردن از آداب دیگر است و از لازمه های زندگی بشر می‌باشد و همواره هجرت ها در طول تاریخ تمدن ساز و تمدن پرور بوده است و سفر ها در ایام عید با هدف صله رحم، تفریح و یا زیارت انجام می شود که بسیار نیکو است.

یکی از چیزهایی که اسلام تایید کرده صله قبور است و این که مردم از اموات و گذشتگان یاد می کند این سنت از ادیان الهی است و مختص به اسلام نیست . زیارت قبور سنت بسیار شایسته و بایسته است.

یکی از زیباترین چیزهایی که اسلام به عید نوروز تزریق کرده، قرین شدن تحویل سال با دعا است و پیوند تحویل با دعا از افتخارات اسلام است که این سنت باستانی را بازسازی کرده است و یکی از لحاظات نورانی وشکوه‌مند لحظه تحویل سال در زیارتگاه های معصومین‌(علیه السلام) است، لحظات خاص نیایش و کرنش در برابر خدا که اسلام به عید نوروز تزریق کرده است که هزاران هزار نفر لحظات تحویل سال را در جوار حرم اهل بیت‌(علیه السلام) با حالات دعا و نیایش آغاز می کنند.

یکی از آداب دیگری که همواره در عید نوروز وجود داشته، هدیه دادن است که به شکلی شایسته است البته در نوروز باستان فرودستان هدیه می دادند و اسلام آن را دگرگون کرده است و بزرگان به بینوایان و مسکینان هدیه می دهند که با ساز و کار اسلام همسانی عمیقی دارد.


سه شنبه 8/12/1391 - 21:26
تاریخ
 راز هفت سین

عدد هفت در نزد بسیاری از ملل و اقوام بشری از هر نژاد و دین و ملیتی که باشند از قداست خاصی برخور دار است. و در میان اعداد یکه تازی می کند. هفت برای ایران و ایرانیان باستان مقدس بود و از آن برای مفاهیم مثبت، خوش یمنی و فال نیک استفاده می‌شد. مانند؛ هفت رنگ رنگین کمان، دوران کودکی هفت سال است، هفت خان رستم در شاهنامه، هفت آسمان، هفت اقلیم، هفت روز هفته، هفت فرشته، هفت شهر عشق در عرفان، هفت پیکر، هفت دریا، هفت موضع نمازگزار، هفت تکبیر در صفا و مروه، هفت سلام قرآن، هفت فرشته یا ملک موکل، هفت موضوع قرآن (وعد، وعید، وعظ، قصص ، امر، نهی و ادعیه) و…

 

هفت سین سفره نوروز نیز از دیگر هفت های مورد توجه در فرهنگ و آداب و رسوم عید نوروز است. این سفره همان گونه که از نام آن پیداست با هفت سمبل نمادین که با حرف «س» شروع می شوند به اضافه برخی نمادهای دیگر چیده می شود. اما شاهد دخل و تصرفهایی نیز در این سنت ملی و باستانی نیز بوده ایم. گفته می شود هفت سین اصلی نوروز باید دارای ویزگیهایی باشد که منحصر به فرد است :

* دارای نام پارسی باشند.

* از واژه‌های ترکیبی ساخته نشده باشند.

* با واژه سین آغاز شوند.

* خوردنی باشند .

* ریشه گیاهی داشته باشند.

بنابراین سفره هفت سین پارسی شامل سیب، سنجد، سیر، سماک(سماق به عبارتی سماغ)، سرکه، سمنو، سبزی یا سبزه می باشد. و بقیه سین ها جزء هفت سین نیستند و در پی گذشت قرون و اعصار و از فرهنگهای دیگر وام گرفته شده است . ماهی قرمز نیز سمبل چین و چینی‌هاست که به خوان هفت سین نوروزی ایرانی ها وارد شده است. غافل از اینکه در عید چینی ها ماهی قرمز را رها می‌کنند تا زندگی جریان یابد ولی ما ماهی قرمز را اسیر تنگ کرده و تا رسیدن مرگ آنها نگهداری می‌کنیم. در صورتیکه، در هفت سین پارسی انار به نشانه باروری و عشق و یا سیب سرخ درون ظرف آب پاک و زلال رها می‌شود تا عشق و باروری همچنان پاینده بماند. با کمی اندیشه پیرامون آنچه گفته شد، خواهید دید که در بیست میلیون واژه‌های پارسی شما نمی‌توانید انتخاب هشتمی برای خوان هفت سین نوروزی پیدا کنید، که دارای پنج ویژگی ذکر شده باشد.

عدد هفت در زبان باستانی به معنی امرداد است. امرداد معنای جاو دانگی و بی مرگی داشت و از آنجائی که این عدد معنای زیبای زندگی و جاودانگی را می‌داد هفت واژه را به نشانه آن گزینه کرده و بر خوان نوروزی می‌چینند. و همچنین به روایتِی هفت سین، نشانه هفت دانه گیاهی است که می‌توان با آن سبزه نوروز را تهیه کرد: جو، ماش، عدس، ارزن، لوبیا، نخود و گندم. نقل است که در ایران باستان، مردم از هر هفت دانه، سبزه می پروراندند (هفت روز قبل از نوروز) و ظروف آنرا بر سر در خانه های خود می‌گذاشتند و هر کدام بیشتر و بهتر سبز می‌شد، نشانه پر ثمری آن محصول برای کاشت در آن سال بود.

و اما برای سینهای هفت سین نیز تعاریف متفاوتی براساس داستانها و افسانه ها وجود دارد که در اینجا به رایج ترین آنها اشاره می کنیم.

سیب: نشانه عشق و دلدادگی و همچنین فرشته زن

سنجد: نماد دلبستگی دلباختگی

سیر : نماد تندرستی و سلامت

سبزی یا سبزه: نشانه سرسبزی و زندگی

سماک یاسماغ: نماد باران و برکت

سرکه: نشانه جاودانگی و تکامل

سمنو: نشانه و نماد شیرینی

سه شنبه 8/12/1391 - 21:25
تاریخ
زیباترین …

صحبت از آیینی است نمادین، کهن، فراگیر و ماندگار که پس از قرنها هنوز زنده و پویا است و تمامی فرهنگهای این سرزمین کهن را با تمام اختلافات قومی و مذهبی، زمانی و مکانی به یکدیگر پیوند داده و اساس یک تمدن غنی را که سرشار از رمز و رازهای دینی و ملی و اساطیرس است بنیان نهاده است. از نام این جشن باشکوه و دیرپا گرفته تا جزیی ترین رسوم آن، از مفاهیم و عقاید و آرمان های مردم شکل گرفته و به آیینی باشکوه بدل شده است.

بارش باران های بهاری، برآمدن شکوفه ها و برگ آوردن درختان، طولانی شدن روزها و ساعات روشنایی، گذشتگان را بر این اعتقاد راسخ کرده بود که نوروز، زمان پیدایش و آفرینش جهان است.  از طرفی آغاز بهار در اساطیر ایران با مفهومی ویژه همراه بوده است که بر مبنای آن، مفاهیم و وقایعی به این زمان نسبت داده می شد. در ایران باستان آیین های مختلفی از جمله آیین های سوگواری نیز انجام می گرفت و گذشتگان در آخرین روزهای زمستان به یاد ارواح درگذشتگان مراسم یادبود برگزار می کردند و روز آغاز بهار را که طبیعت زندگی دوباره می یافت جشن می گرفتند.  این سنت دیرین از دیرباز تا کنون ماندگار مانده است و رسم زیارت قبور رفتگان و ادای نذر و خیرات در آخرین پنج شنبه سال از چنین مراسمی به یادگار مانده است.  در ایران باستان و پیرامون آن به ویژه در شرق ایران، آیین های سوگواری برای سیاوش در پایان زمستان برگزار می شد و بلافاصله پس از آن مراسم جشن نوروز و رستاخیز طبیعت برپا می شد.

به اعتقاد ایرانیان باستان همزمان با تحویل سال، ارواح نیک در گذشتگان نزد بازماندگان خود می روند. به همین منظور ایرانیان در بهترین اتاق خانه سفره رنگین می گستردند تا این ارواح از پذیرایی، صفا و پاکیزگی، نعمت، سازگاری و شادمانی بازماندگان دلخوش شوند.

ابوریحان بیرونی این سفره هفت رقمی را مربوط به زمان جمشید می داند. مردم آن زمان در این روز به گرامیداشت آغاز خرمی زمین، هفت ظرف از هفت نوع غلات را کاشته و سبز می کردند.

عدد هفت از دیرزمان در نزد ایرانیان (و در بیشتر ادیان) عدد مقدسی بوده است. سابقه و پیشینه سفره هفت سین بسیار کهن است و به دوره ساسانیان باز می گردد. امروزه بسیاری بر این عقیده اند که منظور از هفت سین، هفت سپِنتَه یا هفت مقدس بوده است که شامل هفت فرشته ایزدی می شدکه هر کدام از این فرشتگان یکی از صفات ایزدی را داشته اند و بنا بر گمان این گروه از مورخان هفت سین به یمن یاد هفت فرشته ایزدی در سفره نوروز قرار می گیرد.

رسم گستردن خوان نوروزی و هفت سین در بیشتر شهرهای ایران، با کم و بیش اختلافی مرسوم است. هفت سین نام آشنا و شناخته شده در میان مردم ایران شامل یک ظرف سمنو، یک یا چند عدد سکه نو، یک ظرف بلور سرکه، چند دانه سیر، سنجد، سماق، سیب و سبزه می شود. علاوه بر این اقلام در چند قرن گذشته، بر سفره نوروزی قرآن مجید، آینه، شمعدان (که در آن به تعداد فرزندان صاحب خانه شمع روشن می شد)، تخم مرغ رنگی و کاسه آبی که در آن برگی غوطه ور بود، می نهادند و معتقد بودند در زمان تحویل سال آن برگ بر روی آب تکان خواهد خورد.

در میان ایرانیان کهن مرسوم بوده است که هنگام سپیده دم نوروز، مردم از خواب برمی خاستند و با آب قنات یا حوض خود را شسته و گاهی با پاشیدن آب جاری، خود را متبرک کرده و از دفع آفات و بلایا دور می کردند. رسم آب ریزان نیز از همین کار شست و شوی نشأت می گیرد. گروهی گفته اند علت این کار آن بوده که زمانی در ایران برای مدت ها باران نبارید و ناگهان بارانی سخت باریدن گرفت. در آن زمان مردم با پاشیدن آب در زیر این باران خود را متبرک می کردند و این رسم از آن پس در ایران ماندگار شد و هر سال مردمان در چنین روز با پاشیدن آب بر یکدیگر، باریدن باران را گرامی می دارند.

سه شنبه 8/12/1391 - 21:25
تاریخ
رویدادهای تاریخی در نوروز

رویدادهای تاریخی در نوروز

نوروز روز ملی و جشن همه کسانی است که در فلات ایران به دنیا آمده اند و تاریخ و فرهنگ مشترک دارند، از جمله تاجیک ها، افغان ها، کردها و … و ساکنان سرزمین هایی که در طول قرون و اعصار، امپراتوری ایران را تشکیل داده بودند و تحت تأثیر فرهنگ ایرانیان بوده اند.

در بسیاری از آثار تاریخ نگاران، از جمله در تاریخ طبری، شاهنامه فردوسی و آثار بیرونی؛ نوروز به جمشید، شاه افسانه ای و در پاره ای دیگر به کیومرث نسبت داده شده و آن را به دلیل آغاز بهار، برابر شدن روز و شب و از سر گرفته شدن درخشش خورشید و اعتدال طبیعت، بهترین روز در سال دانسته اند.

 

به نوشته برخی از مورخین بر پایه افسانه ها، سه یا پنج هزار سال پیش در چنین روزی، جمشید از کاخ خود درجنوب دریاچه ارومیه (منطقه باستانی حسنلو) بیرون آمد و عمیقاً تحت تأثیر آفتاب درخشان و خرمی و طراوت محیط قرارگرفت و آن روز را نوروز، روز صفا، پاک شدن زمین از بدی ها و روز سپاسگزاری از خداوند بزرگ نامید و خواست که از آن پس، بدون وقفه، هر سال در این روز آیین ویژهای برگزار شود. آیینی که هنوز ادامه دارد و از گزند زمانه و هرگونه تحول سیاسی و اجتماعی مصون مانده است. نوروز فرصت خوبی برای زدودن افکار بد از روح، پایان دادن به دشمنی ها از طریق تجدید دیدارها و نیز شادکردن دوستان و بستگان، مخصوصاً سالخوردگان با دستبوسی آنان و مبادله هدیه بوده است.

و حالا برخی از رویدادهای تاریخی که در نوروز رخ داده است :

* کوروش بزرگ بنیان گذار امپراتوری ایران که از مادر، ماد و از پدر، پارس بود نخستین حکمران ایرانی بود که نوروز را عید رسمی اعلام داشت و در سال ۵۳۴ پیش از میلاد دستورالعملی برای اجرای مراسم دولتی آن تدوین کرد که شامل ترفیع نظامیان، ابلاغ انتصابات تازه، سان دیدن از سربازان، عفو مجرمین پشیمان، ایجاد فضای سبز و پاکسازی محیط زیست بود. چهارسال پیش از آن، کوروش پس از تصرف بابل، نوروز را در آن جا جشن گرفته بود و به این سبب برخی از مورخان، زمان اعلام رسمی و عمومی شدن نوروز به عنوان عید ملی را سال ۵۳۸ قبل از میلاد نوشته اند. بابل در ۲۹ اکتبر سال ۵۳۹ پیش از میلاد به تصرف ایران درآمده بود.

در دوران هخامنشیان، یازده روز اول فروردین ویژه انجام مراسم نوروز بود. شاه در نخستین روز سال نو روحانیون، بزرگان، مقامات دولتی و فرماندهان ارشد نظامی، دانشمندان و نمایندگان سرزمین های دیگر را می پذیرفت و ضمن سپاسگزاری از عنایات خداوند، گزارش کارهای سال کهنه و برنامه های دولت برای سال نو و نظر خویش را بیان می کرد که نصب العین قرارگیرد. شاه سپس پیشکش ها را دریافت می کرد که نمونه آن در کنده کاریهای تخت جمشید دیده می شود. آن گاه مراسم سان و رژه برگزار می شد و افسرانی که قهرمان دفاع از وطن شده بودند، ترفیع و پاداش می گرفتند و مقامات تازه و قضات نو معرفی می شدند.

سران دولت هخامنشی در آداب و رسوم و قوانین سرزمین های غیر آریایی نشین کمتر مداخله می کردند ولی در مصر که بیش از یک قرن (۱۲۱ سال و چند ماه) یکی از ایالات ایران به شمار می رفت، آیین های نوروز را رواج داده بودند و با اعزام سفیر به حبشه (اتیوپی) از شاه انتخابی این کشور خواسته بودند که نوروز را به رسمیت بشناسد و برگزار کند، آلودن محیط زیست (آب و هوا و زمین) را منع و برای دروغ گفتن و سوء نیّت مجازات در نظر بگیرد.

داریوش بزرگ که در گسترش آیین های نوروزی در میان متصرفات غیر آریایی امپراتوری ایران سعی بسیاری داشت، در مراسم نوروز ۵۱۵ پیش از میلاد تصمیم خود را در زمینه ایجاد سنگ نبشته بیستون اعلام کرد که مورخان با توجه به این سنگ نبشته گفته اند که ایران تنها کشور جهان است که سند مالکیت دارد. بزرگترین آرزوی داریوش که در این کتیبه آمده، این است که خداوند ایران را از دشمن، دروغ و خشکسالی دور سازد.

پس از تکمیل ساختمان عظیم و زیبای تخت جمشید در پارس و گشایش آن، آیین های رسمی نوروز، باشکوه بی مانندی در آن جا برگزار می شد. مراسم نخستین نوروز در تخت جمشید، دو هفته طول کشید. مردم عادی در تالار صدستون و سران ایالات و مقامات تراز اول در تالارهای دیگر این کاخ حضور می یافتند. کار ساختن تخت جمشید ۵۱ سال طول کشید. داریوش یکم تصمیم به ساختن آن، در محلی نه چندان دور از پاسارگاد گرفت، ولی پادشاه سوم بعد از او آن را گشود و به این ترتیب ایران دارای دو پایتخت شد: شوش، پایتخت اداری و تخت جمشید، پایتخت سیاسی. عنوان تخت جمشید را قرن ها بعد، مردم به آن دادند، حال آن که این کاخ با جمشید افسانه ای ارتباطی نداشته است. از این کاخ که گویای تمدن و پیشرفت ایرانیان باستان است بر قلمرویی میان سند، دانوب، مدیترانه و صحرای آفریقا فرمانروایی می شد. حسادت اسکندر مقدونی نسبت به این شکوه و عظمت، عامل عمده ویرانی این کاخ به دست او شد. افراد خاندان سلطنت و درباریان در هر کجای کشور که بودند پیش از فرا رسیدن نوروز خودرا به تخت جمشید می رسانیدند و بهار را در آن جا بسر می بردند.

* مهستان (مه : بزرگ)، پارلمان ایران در عهد اشکانیان نخستین جلسه خود را در نوروز سال ۱۷۳ پیش از میلاد با حضور مِهرداد یکم برگزار کرد و اولین مصوبه آن انتخابی کردن مقام ریاست کشور (شاه) بود. عزل شاه نیز در اختیار همین مجلس قرار گرفت. البته طی شرایطی از جمله خیانت به کشور، ابراز ضعف و نیز جنون، بیماری سخت و از کار افتادگی. ایران در آن زمان دارای دو مجلس بود. مجلس شاهزادگان و مجلس بزرگان که جلسه مشترک آن ها را «مِهستان» می خواندند.

* اردشیر پاپکان که در سال ۲۲۶ میلادی سلسله ساسانیان را تأسیس کرده بود چهار سال بعد، از دولت روم که در جنگ از وی شکست خورده بود خواست که نوروز ایرانی را به رسمیت بشناسد و سنای روم نیز آن را پذیرفت و از آن پس نوروز ما در قلمرو روم به Lupercal معروف شد. در دوران اشکانیان ایام نوروز به پنج روز کاهش یافته بود اما اردشیر به تقاضای تنسر/ Tansar موبدِ موبدان روز ششم فروردین را بر آن اضافه کرد و چون ایرانیان روز هفتم فروردین را خوش یمن می دانستند و بیشتر ازدواج ها را به این روز موکول می کردند، از آن زمان ایام نوروز که روزهای روح ابدی، شادیها و پاکی ها بشمار می آمدند، به هفت روز افزایش یافت و ایرانیان در این هفت روز دست از کار می کشیدند.

در طول حکومت ساسانیان اهمیت نوروز افزایش یافت. نه تنها یک عید ملی بود بلکه ایام تمیز کردن محیط زیست، پوشیدن لباس نو، تمیز کردن بدن، استغفار از گناهان، دلجویی از پیران، تجدید دوستی ها، استحکام خانواده و بیرون کردن افکار بد و پلیدی ها از روح و روان به شمار می آمد. در این دوره تشریفات نوروزی مفصل شد، از جمله روشن کردن آتش روی بام ها در شب نوروز به منظور سوزاندن پلیدی ها که اینک این رسم به روشن کردن شمع سر سفره هفت سین تبدیل شده است. ساسانیان معتقد بودند که هدف کوروش بزرگ از اعلام نوروز به عنوان یک روز ملی؛ برقراری عدالت، نظم، برادری، انساندوستی و پاکدامنی بوده و باید تحقق یابد.

در مارس ۳۲۶ میلادی میان ارتش ایران به فرماندهی شاپور دوم و ارتش روم به فرماندهی کنستانتینوس دوم امپراتور این کشور جنگی خونین و پرتلفات در گرفته بود. با این که پیروزی با ارتش ایران بود، شاپور دوم ۲۰ مارس (شب نوروز) با وجود مخالفت افسرانش که در شرف پیروزی در جنگ بودند، آتش بسی دو هفته ای اعلام کرد تا سربازان بتوانند آیین های نوروزی را برگزار کنند. کنستانتینوس دوم که نیروهایش تلفات شدید داده بودند، پس از این آتش بس موقت حاضر به ادامه جنگ نشد و روز دهم آوریل میان دو امپراتور پیمان صلح به امضاء رسید.

در مراسم نوروز سال ۳۹۹ میلادی، چند مسیحی ایرانی که موفق به ورود به کاخ یزدگرد، شاه وقت ساسانی شده بودند، از او تقاضای آزادی مذهبی برای خود کردند. این آزادی که مورد درخواست دولت روم هم بود به همه مسیحیان قلمرو ایران داده شد.

پیمان «صلح پایدار» ایران و روم که به امضای خسرو انوشیروان ساسانی و ژوستی نی اَن امپراتور روم رسیده بود، در سال ۵۳۲ میلادی در مراسم نوروزی که در تالار کاخ تیسفون (ایوان مدائن، طاق کسری، ۳۶ کیلومتری جنوب بغداد) با حضور شاه ایران برپا شده بود، مبادله شد. در زمان حکومت طولانی نوشیروان ساسانی (خسرو انوشروان) ، تماس مستقیم مردم با شاه افزایش یافته بود و شاه شخصاً به برخی شکایات رسیدگی می کرد و در مراسم نوروزی کاخ سلطنتی عده بیشتری از مردم عادی شرکت می کردند و به همین سبب خسرو انوشیروان در سال ۵۴۹ میلادی، پس از برگزاری مراسم نوروز دستور ساختن تالار بزرگی را به ضمیمه کاخ سلطنتی تیسفون که از دجله فاصله زیاد نداشت صادر کرد و این تالار و ساختمان ضمیمه آن نهم مارس سال ۵۵۱ میلادی آماده بهره برداری شد و آیین های نوروزی آن سال در آنجا برگزار شد. این تالار که با فرش معروف بهارستان مفروش بود پس از حمله اعراب آسیب دید و بعدا منصور خلیفه عباسی دستور داد که با تخریب کاخ سلطنتی و عمارات بزرگ تیسفون، مصالح لازم برای تکمیل عمارات شهر نوساز بغداد واقع در همان نزدیکی تامین شود و باقیمانده سکنه تیسفون به بغداد منتقل شوند. با وجود این، بقایای تالار خسرو انوشیروان که به طاق کسرا و ایوان مدائن معروف شده همچنان باقی و پایدار مانده و از آثار تاریخی مهم جهان بشمار می آید. دانشگاه گندی شاپور هم که به دستور خسرو انوشیروان برای تدریس و تحقیق طب و فلسفه ساخته شده بود در نوروز (سال ۵۵۰ میلادی) گشایش یافت.

* پس از اسلام، تا مدتی مراسم نوروز در ایران به صورت خصوصی و خانوادگی برگزار می شد. با وجود این، نوروز ایرانی از طریق مسلمانان تا اندلس (اسپانیا) گسترش یافت. از زمان عباسیان به دلیل بسط نفوذ ایرانیان در دستگاه خلفای این دودمان، مراسم نوروز به این دستگاه راه یافت ولی یک عید رسمی (روز ملی) نبود. در روایت است که هارون الرشید، خلیفه معروف عباسی، هزاران سکه نقره که یک طرف آنها را رنگ زده بود (علامت گذاری کرده بود) در مراسم نوروز (سال ۲۱۱ هجری) در شهر بغداد به بزرگانی که به دیدن او رفته بودند، هدیه داده و به آنان تأکید کرده بود که نوروز سال آینده، کسی سکه دریافت خواهد کرد که سکه های امسال را با خود بیاورد و به او نشان بدهد. هدف هارون این بود که سکه های عیدی را که داده بود خرج نکنند.

* رجال خراسان در سال ۸۰۹ میلادی، روز ۲۴ مارس (سوم فروردین) را برای عید دیدنی میان خود تعیین کرده بودند. در همین مراسم به آنان اطلاع رسید که هارون الرشید در همان روز در شهر توس درگذشته است. با این خبر، مجلس دید و بازدید نوروزی به یک جلسه محرمانه سیاسی مبدّل و در آن تصمیم گرفته شد که به مأمون که از جانب مادر ایرانی بود کمک کنند تا جانشین پدر شود و سه هفته بعد، هنگامی که شنیدند امین برادر او در بغداد خلیفه اعلام شده است به گردآوری داوطلب برای جنگیدن دست زدند و در اندک زمانی ۳۰ هزار داوطلب آماده شدند. این سپاه در روستای تهران (پایتخت کنونی) ارتش ۹۱ هزار نفری مجرب امپراتوری عباسی را درهم شکست و علی بن عیسی بن ماهان فرمانده ارتش خلیفه که بهترین سردار زمان خود بود به همدان گریخت. داوطلبان ایرانی در آنجا هم وی را شکست دادند که ضمن این جنگ کشته شد. نیروی داوطلب با وجود کم بودن نفرات، با روحیه ای عالی و عشق کسب استقلال کامل وطن به بغداد رفت، این شهر را گرفت و امین را اعدام کرد و سر او را برای مأمون به خراسان فرستاد و به این ترتیب از آن پس خلافت عباسیان تحت نفوذ ایرانیان قرار گرفت و در زمان برادران بویه (از مردم دیلمان منطقه کوهستانی گیلان)، خلیفه عباسی در حقیقت عروسکی در دست آنان بود. در زمان بوئیان که پیروان مرداویز بودند آیین های نوروزی بار دیگر رسمیت یافتند و چون بغداد در دست آنان بود، در این شهر هم برگزار می شدند.

* مردآویز زیاری (مازندرانی) از قهرمانان ملی ایرانیان که بر قسمت بزرگی از ایران زمین حکومت می کرد و اصفهان را پایتخت خود قرار داده بود، کمر به برگزاری آیین های ملی ایران از جمله تیرگان، مهرگان، سده، چهارشنبه سوری و مهم تر از همه نوروز بسته بود و تاکید داشت که مراسم عیناً و مطابق عهد ساسانیان برگزار شود و در این راه سختگیری زیاد و افراط بیش از حد ازخود نشان می داد، به گونه ای که در سال ۹۳۴ میلادی دست به تنبیه کارکنانی زد که در آذین بندی اصفهان برای نوروز سلیقه کافی به کار نبرده بودند و همین امر سبب شد که خدمه غیرایرانی که مورد انتقاد قرار گرفته بودند، از بیم جان خود، او را در حمام کشتند. مردآویز همان سال جشن سده را در اصفهان برگزار کرده و شخصاً در آن شرکت جسته بود. وی بود که پس از راندن دست نشاندگان عرب از مناطق مرکزی ایران دستور داده بود که ایرانیان جز به فارسی نگویند و ننویسند.

* امیر اسماعیل سامانی و به نوشته ی برخی از مورخان از دودمان ژنرال بهرام مهران (بهرام چوبین، متولد ری و نابغه نظامی ایران) که به تجدید حیات زبان فارسی و فرهنگ ایرانی کمک فراوان کرد، در سال ۸۹۲ میلادی از ریاضیدان های خراسان خواست که تقویم ساسانی را دوباره نویسی کنند تا نوروز در ساعت درست و هنگام عبور خورشید از استوا آغاز شود و حلول سال دقیق باشد. این آرزو سال ها بعد توسط عمرخیام تحقق یافت و تقویم هجری خورشیدی و لحظه دقیق حلول سال نو تهیه و تنظیم شد. جلال الدین ملکشاه سلجوقی که عمر خیام نیشابوری در دوران حکومت او تقویم خورشیدی را تنظیم کرده بود از همان زمان دستور رعایت آن را داد که طبق قانون مصوب مجلس، از قرن چهاردهم هجری نوشتن تاریخ مکاتبات در ایران با تقویم خورشیدی رسمی شد.

* شاه اسماعیل صفوی روز ۱۱ مارس در سال ۱۵۰۲ میلادی و ۹ روز مانده به نوروز را برای تاجگذاری خود تعیین کرده بود تا آیین های نوروزی را در کسوت شاه ایران برگزار کند. وی که در تبریز خود را شاه همه ایران اعلام کرده بود، در همین مراسم گفته بود که خود را مکلف به احیای امپراتوری ایران در داخل مرزهای ساسانیان می داند.

* در سال ۱۵۹۷ میلادی، شاه عباس یکم صفوی آیین نوروز را در عمارت «نقش جهان» برگزار کرد و در نطق خود به این مناسبت، اعلام داشت که اصفهان پایتخت همیشگی ایران خواهد بود و تصمیم دارد آن را به صورت زیباترین و امن ترین شهر جهان درآورد و به نمایندگان کشورهای خارجی که به شرکت در مراسم دعوت شده بودند، اجازه داد که برای کشور خود در اصفهان سفارت خانه بسازند. شاه عباس روز اول اکتبر سال ۱۵۸۸ میلادی رییس کشور ایران شده بود. وی در رعایت اعیاد ملّی و مذهبی شیعه دقت کامل بعمل می آورد.

* نادر شاه به نوروز و آیین های آن علاقه مندی فراوان داشت. وی سکه خود موسوم به سکه نادری را در سال ۱۷۳۵ میلادی، در مراسم سلام نوروز رایج ساخت و تعدادی از آن را به رسم عیدی به منشی ها و افسران خود داد که در یک طرف سکه نقش شده بود: «الخیر فی ما وقع» و در طرف دیگر سکه این عبارت دیده میشود: «نادر ایران زمین». این عبارت نشان می دهد که نادر خواهان احیای امپراتوری ایران در چارچوب مرزهای عهد ساسانیان، اشکانیان و هخامنشیان بوده است.

نادرشاه در سال ۱۷۳۹ در جریان لشکرکشی به هند، پس از شکست دادن ارتش ۳۶۰ هزار نفری این کشور و دریافت تاج پادشاهی هند، برای ورود به دهلی منتظر فرارسیدن نوروز شد تا در روزی سعد به این آرزو برسد و روز ۲۰ مارس در آن سال، در روز نوروز وارد دهلی شد و مراسم عید را در کاخ شاه جهان (امپراتور پیشین هند) برگزار کرد.

* کریمخان زند (وکیل مردم) پس از اعلام شهر شیراز به پایتختی ایران، از سال ۱۷۶۱ میلادی به بعد هر ساله سلام نوروزی را در عمارتی که اینک موزه پارس نامیده می شود، برگزار می کرد و سپس به دیدن مردم عادی کوچه و خیابان می رفت. وی در نخستین نوروز در شیراز، از جیب خود چند نوازنده را اجیر کرد که در میدان های شهر بنوازند و مردم را شاد کنند که بعداً این رسم شامل روزهای دیگر هم شد. کریمخان برای شاد کردن مردم و زدودن غم هایشان هر اقدامی را که می توانست، می کرد. وی برای دیدن مردم و آگاه شدن از مشکلاتشان، حتی به قهوه خانه ها می رفت و در آنجا با آنان آبگوشت می خورد.

* آغا محمدخان قاجار با همه ستمگری هایش و داشتن ریشه و تبار مغولی، نوروز را برای تاجگذاری اش تعیین کرد. وی در نوروز سال ۱۱۷۴ هجری خورشیدی (مارس ۱۷۹۵ میلادی) در تهران تاجگذاری کرد و این شهر را پایتخت قرار داد که هنوز پایتخت است.

سه شنبه 8/12/1391 - 21:25
تاریخ

شیعه و نوروز

علمای شیعه نوروز را گرامی داشته و در تایید آن مطالب عدیده ای را ذکر کرده اند چنانکه در کتب ادعیه همانند منهاج العارفین، زادالعارفین، زاد المعاد، روضة الاذکار و مفاتیح‌الجنان قسمت‌هایی را به نوروز تخصیص داده‌اند. به ویژه در مفاتیح‌الجنان که پس از ذکر اعمال عبادی روزانه در هر هفته به دعاهای ماه‌های قمری پرداخته است. این ماه‌ها در رجب آغاز می شود و در جمادی‌الاخر به پایان می‌رسد و پس از آن بلافاصله به اعمال عید نوروز توجه کرده و به استناد به حدیثی از امام جعفر صادق(علیه السلام) چنین آورده است : چون عید نوروز شود، غسل کن و پاکیزه‌ترین جامه‌های خود را بپوش و به بهترین بوهای خوش، خود را معطر کن.

 

علامه مجلسی، محقق و انیشمند بزرگ، بر این عقیده است که هیجدهم ماه ذی‌الحجه یعنی عید غدیر خم، مطابق با نوروز بوده است. شیعیان بر این اعتقادند که نوروز هنگامی است که حضرت علی‌بن ابی طالب(علیه السلام)، امام اول و بزرگمرد اسلام، به جانشینی حضرت محمد(صلوات الله علیه) برگزیده شد و بر مسند خلافت نشست، زیرا روز غدیرخم سال دهم هجری که حضرت محمد(صلوات الله علیه) شاه مردان را به جانشینی خود به مسلمانان معرفی کرد مطابق بود با ۲۹ حوت و روز چهارم از خمسه مسترقه. بنابراین اولین روز امامت آن حضرت برابر می‌افتد با روز اول فروردین. رسم است که در این روز به زیارت سادات می روند و این عید را به آنان تبریک می‌گویند. در قدیم رسم بود که سادات به هر نفر یک عدد سکه نقره عیدی می‌دادند اما امروزه این رسم پسندیده متروک شده است.

و همچنین، آیت‌الله محمد بن شاه مرتضی، معروف به ملامحسن فیض کاشانی در رساله‌ای به فارسی در وصف نوروز چنین آورده است: چنین روایت کرده معلی بن خنیس که در روز نوروز نزد منبع حقایق و دقایق، امام جعفر صادق(علیه السلام)‌ رفتم، فرمود آیا می‌دانی امروز چه روزی است؟ گفتم فدای تو شوم، روزی است که عجمان تعظیم آن می‌نمایند و هدیه به یکدیگر می‌فرستند. فرمود به خاک کعبه سوگند باعث آن تعظیم امیری عظیم است، آن را برای تو بیان می‌کنم تا بفهمی. گفتم ای سید من، دانش این را دوست‌تر دارم از آن که دوستان مرده من زنده شوند و دشمنان من بمیرند؛ فرمود ای معلی، نوروز روزی است که خدای تعالی عهدنامه‌ای از ارواح بندگان خود گرفته است که او را بندگی نمایند و دیگری را با او شریک نسازند و ایمان بیاورند و به فرستاده‌ها و محبت‌های او و ائمه معصومین صلوات‌الله علیهم اجمعین. نوروز اول روزی است که آفتاب طلوع کرده و بادی که درختان را بارور می‌کند وزیده و خرمی زمین آفریده شده است و روزی است که کشتی نوح بر زمین قرار گرفته و روزی است که خدای تعالی زنده گردانید جماعتی را که از بیم مرگ از شهر و دیار خود بیرون رفته بودند و چندین هزار کس بودند. پس اولاً حق تعالی حکم کرد ایشان را که بمیرند، بعد از آن زنده گردانیدشان و روزی است که جبرئیل به حضرت محمد(صلوات الله علیه) نازل شد به وحی و روزی است که آن حضرت بت‌های کفار را شکست و همچنین حضرت ابراهیم(علیه السلام) در این روز بت‌های کفار را شکست و روزی است که حضرت محمد(صلوات الله علیه) امر فرمود به یاران خود که با حضرت علی(علیه السلام) بیعت امامت نمایند و روزی است که آن حضرت، امیرالمومنین را به میان جنیان فرستاد که بیعت از ایشان بگیرد و روزی است که اهل اسلام با امیرالمومنین بیعت کردند، روزی است که آن حضرت در جنگ نهروان فتح کرد و به قتل رسانید ذوالسریه را که سرکرده آن خوارج بود و روزی است که قائم آل محمد، حضرت صاحب الامر ظاهر می‌شود، آن حضرت بر دجال ظفر می‌یابد و آن ملعوم را در کناسه که محله‌ای در کوفه است از گلو می‌کشد، هیچ نوروزی نیست که ما توقع خلاصی از غم نداشته باشیم؛ زیرا که این به ما و شیعیان نسبت دارد؛ عجمان آن را حفظ کرده‌اند و شما آن را ضایع کرده‌اید. دیگر فرمود یکی از انبیاء سوال از پروردگار کرد که چگونه زنده گرداند آن جماعت را که از دیار خود بیرون رفته و مرده بودند؟ پس وحی به آن نبی آمد که آب بر سر ایشان بریزد در روز نوروز که اول سال فارسیان است، پس ایشان زنده شدند و سی هزار کس بودند و از این جهت آب ریختن در این روز سنت شد.

 

سه شنبه 8/12/1391 - 21:24
تاریخ

نوروز جهانی

امپراتوری عظیم پارس که غرب تا شرق عالم را زیر سلطه خود داشت، نقش بزرگی در انتقال فرهنگ و تمدن و آیینهای مردم ایران زمین به دیگر ملل جهان داشت. وسعت این امپراتوری به حدی بود که کشور مصر یکی از ایالات آن برشمرده می شد. و امروزه نیز مرزهای روی نقشه نتوانسته اند جلوی همدلی و پیوستگی عمیق فرهنگی مابین ساکنان فلات ایران را بگیرند. علاوه بر ایران ، در کشورهای پاکستان ، تاجیکستان ، افغانستان ، آذربایجان ، قرقیزستان ، ازبکستان ، قزاقستان و تانزانیا مراسم نوروز به صورت رسمی و عمومی برگزار می شود که در ادامه به سنتهایی رایج در کشورهای ذکر شده اشاره خواهیم کرد. علاوه بر آنها کشورهای دیگری همچون هندوستان ، عراق ، ترکیه ، ارمنستان ، چین و … نیز هستند که در بعضی از استانهایشان ، نوروز به صورت ویژه اجرا می شود اما غالباً عمومیت ندارد. (جدا از ایرانیانی که در اقصی نقاط جهان زندگی می کنند و نوروز را بی کم و کاست پاس می دارند.)

 

* نوروز در پاکستان

در پاکستان غالباً صفت “عالم افروز” را در مورد نوروز به کار می‌برند و این حکایت از علاقه‌مندی مردم این کشور به نوروز دارد. بسیاری از خانواده‌های پاکستانی مراسم نوروز را گرامی می‌دارند، به طوری که برای یکدیگر کارت تبریک طلایی و الوان مزین به گل و بلبل که نشان از نو شدن طبیعت دارد، می‌فرستند که معمولا بر آن عبارت عید مبارک نقش بسته است.آنها هم مانند ایرانی ها خانه‌تکانی می‌کنند، لباس نو می‌پوشند، به دید و بازدید می‌روند و سعی می‌کنند کدورت و غم‌ را از دل‌ها بزدایند و زندگی را به شادی بگذرانند. خانواده‌های پاکستانی به هنگام نوروز سفره نوروزی رنگین می‌گسترانند و انواع شیرینی و میوه‌ها را بر آن می‌چینند و بزرگترها به کوچکترها هدیه می‌دهند. از آداب و رسوم عید نوروز در میان مردم پاکستان تهیه نمودن انواع شیرینی مثل لدو، گلاب حامن، رس ملائی، کیک برفی، شکرپاره، کریم رول، سوهن حلوا و همچنین پختن غذاهای معروف این ایام و عیدی دادن و گرفتن و دید و بازدید اقوام است.

* نوروز در افغانستان

نوروز در افغانستان یا به عبارتی در بلخ و مزار شریف هنوز به همان فر و شکوه پیشین برگزار می‌شود. در روزهای اول سال همه دشت‌های بلخ و دیوار و پشت بام‌های گلی آن پر از گل سرخ می‌شود. بلخ سبدی از گل سرخ یا اجاق بزرگی می شود که این لاله ها در آن می‌‌سوزد. این گل فقط در بلخ به وفور می‌‌روید و از این رو جشن نوروز و جشن گل سرخ هر دو به یک معنی به کار می‌رود. از آیین و رسم نوروزی در سرزمین بلخ می‌توان به شستشوی فرش‌های خانه و زدودن گرد و غبار پیش از آمدن نوروز و انجام مسابقات مختلف از قبیل بزکشی، شتر جنگی، شتر سواری، قوچ جنگی و کشتی خاص این منطقه اشاره نمود.

* نوروز در تاجیکستان

نوروز در تاجیکستان، به خصوص در “بدخشان” با شکوه بسیار برگزار می‌شود. نوروز برای مردم تاجیک که روزگاری سرزمینشان بخشی از ایران بزرگ محسوب می‌شده عید ملی اجدادی است و آن را غدیر ایام یعنی عید بزرگ می‌خوانند. کلمه ایام در بدخشان مرادف عید یا به جای آن به کار می‌رود. هر خانواده چند روز مانده به عید خود را برای برگزاری آن آماده می‌سازد. خانه تکانی صورت می‌گیرد. همه از کوچک و بزرگ با بی‌قراری منتظر رسیدن نوروز می‌شوند. تاجیک‌ها در نخستین روز نوروز، صبحانه را با انواع غذاهای شیرین صرف می‌کنند که عبارت است از حلوا، شیربرنج، غوز حماچ ، به این امید که تا پایان سال زندگی شان شیرین باشد. پس از صرف صبحانه پارچه سرخی را بالای در ورودی خانه می‌آویزند که آن را نشانه بهروزی و خوش‌بختی می دانند. آنگاه اثاث خانه را که از قبل تمیز کرده‌اند به طرزی نیکو می‌چینند، سپس پنجره‌ها را می‌گشایند تا نسیم نوروزی در زوایای خانه به گردش درآید. همه لباس تازه به تن می‌کنند و کوچکترها در حالی که غنچه‌ای از گل سرخ در دست دارند نزد بزرگترها می‌روند و با گفتن”شاگون بهار مبارک” سالی خوش برایشان آرزو می‌کنند. در بدخشان در شب دوم سال نو از کله و پاچه گوسفند وگندم غذای مخصوصی تهیه می‌کنند که به آن “باج” می‌گویند. نوروز در بدخشان سه روز ادامه دارد.

* نوروز در قزاقستان

مردم قزاقستان نوروز را اعتدال بهاری می‌‌دانند و بر این باورند که در این روز ستاره‌های آسمانی به نقطه ابتدایی می‌‌رسند و همه جا تازه می‌شود و روی زمین شادمانی بر قرارمی‌شود. به اعتقاد آنها نوروز روزی است که «سنگ نیلگون» سمرقند آب می‌شود. در شب سال تحویل هر صاحبخانه دو شمع در بالای خانه‌اش روشن می‌کند و خانه‌اش را خانه تکانی می‌‌کند؛ چون مردم قزاق باور بر این دارند که تمیز بودن خانه در آغاز سال نو باعث می‌شود افراد آن خانه دچار بیماری و بدبختی نشوند. در عید نوروز جوانان یک اسب سرکش را زین کرده و عروسکی که ساخته دست خودشان است با آویز زنگوله‌ای به گردنش درساعت سه صبح که ساعتی معین از شب قزیر است رها نموده تا به این شکل مردم را بیدار کنند. عروسک در حقیقت نمادی از سال نو است که آمدن خود را سوار بر اسب به همه اعلام می‌کند. نوروز برای قزاق‌ها بسیار مقدس بوده و اگر در این روز باران یا برف ببارد آن را به فال نیک می گیرند و معتقدند سال خوبی پیش رو خواهند داشت. در عید نوروز مردم لباس نو و سفید به تن می‌کنند که نشانه شادمانی است. دید و بازدید اقوام دراین ایام با زدن شانه‌ها به یکدیگر از آیین و رسوم مردم قزاق در ایام عید نوروز است، همچنین پختن غذایی به نام نوروز گوژه (آش نوروز) که تهیه آن به معنی خداحافظی با زمستان و غذاهای زمستانی است و از هفت نوع ماده غذایی تهیه می‌شود در این ایام جزو آیین و رسوم این سرزمین است.

مسابقات معروفی نیز در ایام نوروز در قزاقستان برگزار می‌شود که از مهم‌ترین آنان می‌توان به «قول توزاق» اشاره نمود که بین گروه های مرد و زن برگزار می‌شود. اگر برنده زن‌ها باشند قزاق‌ها معتقدند آن سال خوب و پربرکتی است اگر مردها پیروز شوند آن سال نامساعد خواهد بود.

* نوروز در جمهوری آذربایجان

نوروز یکی از جشن‌های بزرگ در جمهوری آذربایجان است. این جشن همه ساله از بیستم تا بیست و دوم مارس که تقریبا برابر با اول تا سوم فروردین است در این کشور برگزار می‌شود. در آذربایجان از چند هفته مانده به نوروز مردم برای برگزاری این عید خود را آماده می‌کنند. در شب چهارشنبه دختران نیتی در قلب خود می‌کنند و در گذرگاه‌ها می‌ایستند و اگر سخنی موافق خواست خود از رهگذری بشنوند بسیار خوشحال می‌شوند و مطمئن می شوند که حاجتشان برآورده خواهد شد . براین اساس مردم سعی می‌کنند در ایام نوروز سخنی نامناسب که از آن بوی یاس به مشام آید بر زبان نیاورند و از به کار بردن سخنان ناپسند و حزن‌آور بپرهیزند. در میان مراسم نوروزی جمهوری آذربایجان، رسم‌هایی نظیر فرستادن سفره سمنو، انداختن کلاه پوستین به درها، آویزان‌ کردن کیسه و توبره از سوراخ بام در شب عید و درخواست هدیه نورزی از صاحبخانه بسیار قابل توجه‌اند که در مجموع عاملی برای ایجاد ازدیاد محبت و مودت در میان مردمند. در عید نوروز نمایش‌ها و بازی‌های مختلف که فزاینده شادی می‌باشند در جمهوری آذربایجان رواج می‌گیرد. در این میان می‌توان از اسب‌سواری، شمشیربازی، کمنداندازی، ورزش‌های زورخانه‌ای، طناب‌ بازی و مانند اینها نام برد که در همه آنها اصل بر شادی و نشاط است.

* نوروز در قرقیزستان

کلمه نوروز در میان مردم قرقیزستان که به زبان قرقیزی صحبت می‌کنند و به خط کریل می‌نویسند، واژه ای آشنا است، آنها هم عید نوروز برای آنان از مقد‌س‌ترین اعیاد است و آیین‌های نوروزی را با شکوه تمام‌ برگزار می‌کنند، طوری که هیچ یک از مراسم ملی و مذهبی آنان جلوه و جلال نوروز را ندارد . نوروز در این سرزمین‌ تنها یک روز است که در بیست و یکم ماه مارس(اول تا دوم فروردین) برگزار می‌شود .خانواده‌های قرقیزی از نخستین ساعات صبح روز عید از خانه‌هایشان بیرون می‌آیند و در میدان‌های بزرگ شهر جمع می‌شوند. در این میدان‌ها بازارهای موقت ایجاد می‌شوند که در آن انواع اجناس، خوردنی، پوشیدنی‌ها و اسباب‌بازی‌ها عرضه می‌شوند.. این مراسم در شهرهای بزرگ ساعت‌ها به طول می‌انجامند و مراسمی از قبیل نمایش‌های سوارکاران با لباس‌های عشایری و جنگی در حالی که سلاح‌هایی نظیر شمشیر، خنجر، نیزه، سپر، تیرو کمان با خود حمل می‌کنند موجب می‌شود تا مردم زمان را فراموش کنند.

* نوروز در ازبکستان

عید نوروز در ازبکستان تعطیل رسمی است. در ایام نوروز سراسر کشور چراغانی می‌شود مردم لباس نو به تن می‌کنند؛ از آنجا که دولت کمونیستی اتحاد شوروی سابق، نوروز را جشنی دینی می‌دانست از برگزاری آن جلوگیری می‌کرد، در نتیجه مردم به نقاط دور از شهر می‌رفتند تا بتوانند مراسم نوروزی را برپا دارند. از همین رو بسیاری از این جای‌ها با نام نوروز همراه شده است، نظیر نوروز بلاق (چشمه نور)، نوروز‌سای (جویبار نوروز) و نوروز تپه (فرازگاه نوروز) . در ازبکستان و نیز در تاجیکستان نوروز بدون سمنو، رنگ و بویی ندارد. سمنو برای آنان همانند ایرانیان، یادآور نوروز است. همچنین آیین چهارشنبه سوری همانند ایران در بسیاری از شهرها و نواحی گوناگون ازبکستان با شور و حال تمام برگزار می‌شود و بخصوص در بخارا و سمرقند از شکوه و استقبال بسیار برخوردار است.

* نوروز در زنگبار (تانزانیا)

شاید تعجب کنید اما حتی در زنگبار هم مردم نوروز را جشن می گیرند.‌ چراکه در قرن‌های گذشته گروه بزرگی از مردم شیراز به زنگبار در کرانه‌های شرقی قاره افریقا کوچ کردند و آیین‌های ایرانی خود مانند نوروز را نیز با خود بردند. جشن نوروز در زنگبار «نوروزی» نامیده می‌شود و هنوز یکی از جشن‌هایی است که با تغییر فصل در این کشور گرامی داشته می‌شود و بین مردم رواج دارد.

سه شنبه 8/12/1391 - 21:24
تاریخ

هفت سین نوروز

هفت سین آیه های قرآن :

1- سَلَمٌ عَلَیْکُم بِمَا صَبَرْتُم فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ ( سوره رعد آیه 24 )
 
2- سَلَمٌ قَوْلاً مِّن رَّبٍّ رَّحِیمٍ ( سوره یس آیه 58 )
 
3- سَلَمٌ عَلَی إِبْرَهِیمَ ( سوره صافات آیه 109 )
 
4- سَلَمٌ عَلَی مُوسَی وَ هَرُونَ ( سوره صافات آیه 120 )
 
5- سَلَمٌ عَلَی إِلْ یَاسِینَ ( سوره صافات آیه 130 )
 
6- سَلَمٌ عَلَی الْمُرْسَلِینَ ( سوره صافات آیه 181 )
 
7- سَلَمٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ ( سوره قدر آیه 5 )
هفت سین باستانی : سیب سرخ ، سنجد ، سماق ، سرکه ، سمنو ، سبزه ، سیر
هفت سین رزمندگان در زمان جنگ : سرنیزه ، سیم خاردار ، سنگر ، سیم چین ، سنبه ، سجاده ، سینه خشاب
هفت سین روستایی : سبزه ، سنبلاتیو ، سه پایه ، سبد ، سیل بند ، سبو ، سبوس
هفت سین رایانه ای : سرور ، سی پی یو ، سیستم ، سوکت ، سی دی رام ، سی دی رایتر ، سیم
هفت سین بدن : سر ، سیاهرگ ، سرخرگ ، سر انگشت ، سنگ کلیه ، سینه ، ساق
هفت سین حیوانات : سگ ، سوسمار ، سنجاقک ، سنجاب ، سوسک ، سار ، سمور 
هفت سین مورد علاقه خانم ها : سبزه ، سکه ، سرمه ، سفیداب ، سرخ آب ، سفره ، سوزن
هفت سین آقایان : سیادت ، سربازی ، سرمایه ، ساعت ، سفر ، سپر ، سمند  
هفت سین حافظ :

1- سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد

2- سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد

3- سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند
همدم گل نمی شود یاد سمن نمی کند

4- سلامی چو بوی خوش آشنایی
بر آن مردم دیده روشنایی

5- ساقی حدیث سرو و گل و لاله میرود
این بحث با ثلاثه غساله میرود

6- ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت
کار چراغ خلوتیان باز درگرفت

7- سالها پیروی مذهب رندان کردم
تا به فتوای خرد حرص به زندان کردم
هفت شین : شب ، شیرین پلو ، شمع ، شیر ، شکر ، شیرینی ، شمعدانی
سه شنبه 8/12/1391 - 21:22
تاریخ




گزیده اى از روایات در شإن و عظمت نوروز

عید نوروز از جمله اعیاد بسیار كهن است كه حرفهاى ضد و نقیض زیادى درباره آن گفته شده است: عده اى آن را عید آتش پرستان دانسته‏ [2] و عده اى بر این باورند كه نوروز یكى از اعیاد اسلامى است. هركدام از این دو گروه براى خود ادله اى دارند كه در جاى خود از آن بحث خواهیم نمود. این مطلب و چند عامل دیگر ما را بر آن داشت كه در این موضوع مطالعاتى داشته باشیم:
عامل اول: وجود این عید به عنوان یكى از بزرگترین و با شكوه ترین اعیاد در بین مردم كشور ما و برخى از كشورهاى همسایه.
عامل دوم: وجود احادیث كثیره در این خصوص كه بى شك مى توان ادعاى تواتر آنها را نمود. بخصوص ما به احادیثى بر خوردیم كه علل پیدایش این عید را بیان مى كنند.
عامل سوم: ما هیچ كتاب فقهى را نیافتیم مگر این كه در مورد اعمال نوروز از قبیل استحباب غسل، روزه، نماز در این روز سخن گفته است.
اینها مطالبى نیست كه بتوان به آسانى از آنها گذشت، لااقل هر انسان خردمندى را وامى دارد كه ببیند این عید، كه آوازه آن، همه جا را فرا گرفته و یكى از اعیاد رسمى كشور اسلامى مان است، از جنبه اسلامى و تاریخى پاى آن به كجا بند است؟
آیا عیدى است كه روز تاج گذارى و به قدرت رسیدن جمشید، پادشاه ایران باستان را تداعى مى كند؟
یا عیدى است كه از اولین روز آفرینش و روزى كه از همه انسانها در روز الست به یگانگى خداوند متعال و نبوت پیامبر اسلام(ص) و ولایت امامان معصوم(علیهم السلام) عهد و پیمان گرفته شد، تداعى مى كند؟
عامل چهارم: عامل دیگرى كه ما را به این كار واداشت، و حتى دل خوشى ما هم همین بود، مى دیدیم كه این روز به على و اولاد آن حضرت (علیهم السلام) منتسب است به نحوى كه نوروز را نام مبارك على(ع) و این روز را روز اهل بیت و شیعیان آنها مى نامند.
بخصوص در سالى تنفس كردیم كه بنا به فرموده مقام معظم رهبرى، هم در آغاز و هم در پایان خود، مزین به عید مبارك غدیر است، خیلى مناسب است كه ما این سال را به این مناسبت سال امام امیرالمومنین على بن ابى طالب(ع) بدانیم و بنامیم و خودمان را به آن بزرگوار نزدیك كنیم. [3] این مطلب ما را مصمم به تحقیق در این مهم كرد كه شاید قدمى هرچند كوچك براى نزدیكى به زوایاى وجودى آن حضرت باشد. ان شإ الله.
به یارى خداوند متعال در این نوشتار طى مباحثى مختلف از قبیل بحث روائى، فقهى، اصولى، تاریخى و رجالى پیرامون نوروز بحث مى نماییم.

گزیده اى از روایات در شإن و عظمت نوروز

1- به على(ع) هدیه نوروزى عطا شد، فرمود: این (هدیه) چیست؟
گفتند: یا امیرالمومنین(هدیه) روز نوروز است پس على(ع) فرمود: «هر روز را براى ما نوروز بسازید». [4]
2- محمد بن سیرین مى گوید:به على (رضى الله عنه) هدیه نوروزى عطا شد، فرمود: «هر روز را روز پیروزى قرار دهید».
ابو اسامه مى گوید: (على) اكراه داشت از این كه بگوید: (هر روزى) نوروز است». [5]
3- اسماعیل بن حماد بن ابى حنیفه گفت: من اسماعیل پسر حماد پسر ابى حنیفه پسر نعمان پسر مرزبان از فرزندان آزاده فارس هستم. خدا اصلا ما را بنده قرار نداده است، جدم در سال هشتاد متولد شد، و او را پیش على بن ابى طالب(رضى الله عنه) بردند در حالى كه او كوچك بود، پس على براى جدم دعا كرد كه خداوند به او و به ذریه اش بركت بدهد و ما امیدواریم از جانب خدا كه این دعا در حق ما به خاطر على مستجاب شده باشد.
اسماعیل بن حماد گفت: نعمان بن مرزبان، آن همان كسى است كه فالوذج را در روز نوروز به على هدیه داد، پس على(ع) فرمود: هر روزى نوروز ماست». [6]
4- نیز از او(على(ع» نقل شده است كه به آن حضرت پالوده هدیه دادند، فرمود:
به چه مناسبت است؟ گفتند: به مناسبت روز نوروز، فرمود: اگر قدر بدانید پس هر روزى نوروز است». [7]
روایات دیگرى هم در این خصوص داریم كه نشان مى دهد در آن زمان بسیارى از مردم به خدمت على(ع) هدیه نوروزى مى برده اند و آن حضرت قبول مى فرمودند.
هدیه ها غالبا عبارت بودند از شكر، پالوده، سمنو و گاه لباسهاى گرانبهاى زرباف كه در ظرفهایى از نقره مى گذاشتند و به خدمت آن حضرت مى بردند.
5- معلى بن خنیس از امام صادق(ع) نقل مى كند كه فرمود:
همانا نوروز، همان روزى است كه پیامبر(ص) براى على(ع) در غدیر خم از مردم عهد گرفت پس مردم اقرار كردند به ولایت پس خوشا به حال كسى كه به عهد خود ثابت قدم ماند و واى به حال كسى كه آن را شكست.
و آن همان روزى است كه رسول خدا(ص) على(ع) را به سوى وادى جن روانه كرد پس از آنها عهد و پیمان گرفت.
و آن همان روزى است كه على(ع) در آن روز بر اهل نهروان غالب شد و ذوالثدیه را كشت.
و آن همان روزى است كه قائم ما اهل بیت و صاحب امر ظاهر خواهد شد و خداوند او را به دجال غلبه مى دهد، پس آن حضرت دجال را بر كناسه كوفه به دار مى كشد. و هیچ نوروزى نیست مگر آن كه ما در آن انتظار فرج را داریم، براى این كه نوروز از ایام ماست، ایرانیان آن را حفظ كرده اند، و شما(عرب ها) آن را ضایع كرده‏اید.
پس پیامبرى از پیامبران بنى اسرائیل از خداوند خواست كه زنده كند قومى را كه از ترس مرگ از خانه هایشان بیرون رفتند و آنها هزاران نفر بودند و خداوند همه آنها را بمیراند.
پس خداوند به آن پیامبر وحى كرد كه در گورهاى آنها آب بریزید، پس ریختن آب به آنها در همین روز بود پس زنده شدند و حال این كه سى هزار نفر بودند پس آب ریختن در روز نوروز سنت قدیمى گردید، اما هیچ كس علت آن را نمى داند مگر راسخان در علم و آن اولین روز از سال ایرانیان است. [8]
این حدیث و حدیث بعدى كه معلى از امام صادق(ع) نقل كرده است، در چند كتاب روائى و فقهى آمده است كه در آنها اختلافاتى دیده مى شود ما در میان این چند كتاب به كتاب «المهذب البارع» اعتماد كردیم و حدیث را از آنجا نقل كردیم به چند علت كه بعد در بحث سندى احادیث بیان مى شود و مرحوم مجلسى در بحار این دو حدیث را به یك سند متصلا نقل كرده است.
معلى گفت: امام(ع) این حدیث را به من املإ كرد و من از املإ امام نوشتم.
6- و همچنین روایت شده از معلى گفت: وارد شدم بر ابى عبدالله(ع) در بامداد روز نوروز پس (حضرت) فرمودند:
اى معلى آیا این روز را مى‏شناسى؟
گفتم: نه. و لكى روزیست كه ایرانیان از آن تجلیل مى كنند و در آن به همدیگر تبریك گفته و دعاى خیر مى كنند.
فرمود: این چنین نیست قسم به خانه كهن(كعبه) كه در دل (شهر) مكه است نیست این روز مگر براى یك امر قدیمى كه آن را براى تو تفسیر مى كنم. تا این كه از آن مطلع شو.
پس گفتم: اگر این علمى را كه نزد شما را فرا گیرم براى من دوست داشتنى تر است از این كه تا ابد زندگى كنم، و خداوند دشمنان شما را نابود كند.
فرمود: اى معلى روز نوروز همان روزیست كه خداوند در آن از بندگانش عهد گرفت كه او را عبادت كنند و هیچ چیزى را شریك او ندانند و این كه به رسولان و انبیإ و اولیایش ایمان بیاورند و آن اولین روزیست كه خورشید در آن طلوع كرده، و بادهاى باردار كننده در آن وزیده است و گلها و شكوفه هاى زمین آفریده شده است. و آن روزیست كه كشتى نوح(ع) به كوه جودى قرار گرفته. و آن روزى است كه در آن قومى كه از ترس مرگ از خانه هاى خود خارج شدند و آنها هزارها نفر بودند پس خداوند آنها را میراند و سپس آنها را در این روز زنده كرد. و آن روزیست كه جبرئیل بر پیامبر(ص) نازل گردید.
و آن همان روزیست كه ابراهیم(ع) بتهاى قوم خود را شكست. و آن همان روزیست كه رسول خدا(ص) امیرالمومنین على(ع) را بر دوش خود سوار كرد تا بتهاى قریش را از بالاى خانه خدا به پائین انداخت و آنها را خرد كرد. [9]
7- معلى بن خنیس از آقا امام صادق(ع) درباره نوروز روایت كرد فرمود:
هر وقت نوروز شد، پس غسل كن، و پاكیزه ترین لباسهایت را بپوش و خوش بو كن خود را با بهترین عطرهایت.
و آن روز را روزه بدار.
پس زمانى كه نافله هاى (نمازهاى ظهر و عصر) و خود نمازهاى ظهر و عصر را خواندید پس بعد از اینها چهار ركعت نماز بخوان (به این نحو:) در اول هر چهار ركعت سوره فاتحه الكتاب بخوان و ده بار سوره «انا إنزلناه فى لیله القدر» و در ركعت دوم فاتحه الكتاب و بعد ده مرتبه «قل یا ایها الكافرون» و در ركعت سوم فاتحه الكتاب و بعد ده مرتبه «قل هو الله إحد» و در ركعت چهارم فاتحه الكتاب و بعد ده مرتبه سوره «ناس و خلق» را بخوان.
و بعد از خواندن این چهار ركعت (كه به رو ركعت باید خوانده شود) سحده شكر كن و در سجده دعا كنه(برا یخودت) كه گناه پنجاه سال تو آمرزیده شود. [10]
8- روایت شده از نبى اكرم(ص) كه فرمود: براى على(ع) هفده اسم است.
پس ابن عباس گفت: یا رسول الله به ما خبر بده كه آن اسمإ چه هستند؟
پس پیامبر(ص) فرمود: اسم او نزد عرب «على» و نزد مادرش «حیدره» و در تورات «الیا» و در انجیل «بریا» و در زبور «قریا» و نزد روم «بظرسیا» و نزد فرس «نیروز» و نزد عجم «شمیا» و نزد دیلم «فریقیا» و نزد كرور «شیعیا» و نزد زنج «حیم» و نزد حبشه «تبیر» و نزد ترك «حمیرا» و نزد ارمن «كركر» و نزد مومنین «سحاب» و نزد كافرین «مرگ سرخ» و نزد مسلمین «وعد» و نزد منافقین «وعید» و نزد من «طاهر مطهر» است و اوست جنب خدا و نقس خدا و دست راست خداى عزوجل. بعد پیامبر(ص) به این دو آیه شریفه استشهاد كرد قول خداوند:
«خداوند شما را از نفس خود بیم مى دهد» و قول خداوند: «بل دستان او بازند، هر جور كه بخواهد ، انفاق مى كند». [11]

شرح و توضیح مراد احادیث

در واقع ائمه اطهار(علیهم السلام) نوروز را به روزى كه خداوند در آن معبود و مسجود شده و دین و امر خداوند در آن ظاهر و غالب شده، تفسیر كرده‏اند.
و این معنا از احادیثى كه از امیرالمومنین على(ع) روایت شده است، كاملا به دست مى‏آید چنانكه آن حضرت فرمودند: «هر روز ما نوروز است». [12] چون پیداست كه ائمه اطهار(علیهم السلام) همواره به طاعت و پرستش خداوند مشغولند.
و یا در حدیثى دیگر فرمودند: «هر چیزى را براى ما اختیار كنید كه در این صورت هر روزتان نوروز است». [13] و یا در حدیثى دیگر فرمودند: «اگر قدر بدانید هر روزى نوروز است». [14] یعنى اگر معصیت خداوند نكنید و قدر عمر خود را بدانید و هر روزى پیشرفتى داشته باشید، آن روزتان نو و تازه است و الا اگر پیشرفت نداشته باشید و درجا بزنید پیداست كه این روز همان روز گذشته مى شود و در این صورت نه نوروز بلكه كهنه روز خواهد بود.
و چنانكه در حدیث آمده است كه «هركس دو روزش باهم مساوى باشد،زیان كرده است». [15]
و بالاخره كلام گهربار على(ع) كه فرمود: «هر روزى كه در آن معصیت نكنید، آن روز عید است». [16] در مورد نوروز هم همین حكم صادق است.
بنابراین از دیدگاه ائمه اطهار(علیهم السلام) هر روزى كه در آن معصیت خداوند نشود و بلكه در آن روز امر دین خداوند ظهور و تبلور داشته باشد آن روز نوروز است و به همین خاطر امام صادق(ع) آن ایام را نوروز مى خواند چون در غدیر خم امر خداوند ظاهر و غالب شد و دین او كامل شد و یا در بیعت دومى با على(ع) [17] و یا در جنگ نهروان كه على(ع) پیروز شد در واقع دین خدا پیروز شد و به این سبب خداوند عبادت شد.
و یا روز نزول جبرئیل به پیامبر اكرم(ص) به این خاطر نوروز است كه سرآغاز توحید و عبادت خداوند و دورى از شرك و جهالت است.
و بالاخره اگر روز ظهور مهدى(ع) نوروز نامیده مى شود، به خاطر پیروزى كامل دین و امر خداوند بر شرك و نفاق مى باشد و به همین خاطر روزى تازه و نو نامیده مى شود چون دنیا روزى تازه را شروع مى كند و در تمام این امور كه در حدیث ذكر شده، اگر نوروز نامیده مى شود به خاطر این است كه دنیا با این اتفاقات مهم روزى جدید و تازه را آغاز مى كند و به همین اعتبار 22 بهمن 57 را هم باید نوروز بنامیم.
بنابراین به این نتیجه مى رسیم كه نوروز در احادیث، یك روز خاصى از سال نمى باشد پس احادیث نمى توان براى اثبات مدعاى خود تمسك بجوییم چه مدعاى ما نوروز معروف و مشهور در موقعى خاص از سال است.

نوروز سند افتخار ایرانیان

اما تحقیق مطلب این است كه هر چند در نظر ابتدائى از این احادیث چنین مطلبى استفاده مى شود بخصوص از احادیث امام على(ع). اما با توجه به سوال و جواب راویان این احادیث به نظر مى رسد كه مقصود از نوروز، همان روز خاص است. مثلا «معلى» مى گوید:
«در روز نوروز بر امام صادق(ع) وارد شدم امام سوال مى كرد: «آیا این روز را مى شناسى؟».
معلى: «این روزى است كه ایرانیان آن را تعظیم مى كنند و در آن به همدیگر هدیه مى دهند».
امام: «قسم به خانه كعبه كه در مكه است، این روز نمى باشد مگر به خاطر یك امر كهن». و یا جملات پایانى حدیث امام(ع) كه مى فرمایند:
«هیچ روز نوروزى نمى باشد الا این كه ما در آن انتظار فرج را داریم براى این كه آن از ایام ما و ایام شیعیان ما است‏ [18] كه ایرانیان آن را حفظ كرده اند و شما (اعراب) آن را تباه كرده اید».
همه اینها شاهد بر این مطلب است كه از نوروز روز خاصى را اراده كرده اند كه همان اول سال ایرانیان باشد و حتى در بعضى از احادیث تصریح شده است كه آن نوروز اول سال ایرانیان است.
پیداست آن نوروزى كه ایرانیان آن را از قدیم الایام حفظ كرده اند، غیر از همان عید نوروز معروف و مشهور چیز دیگرى نمى باشد.
پس این شبهه كه منظور از نوروز در احادیث، نوروز «وصفى» است، نه نوروز «علمى» بى مورد است.
همین جواب را مى شود در مورد احادیث مروى از على(ع) هم داد چون على(ع) این سخنان را براى كسى كه در روز نوروز براى حضرت فالوده برده بود، بیان داشتند. مطلبى كه از این احادیث استفاده مى شود، این است كه نوروز در طول اعصار مختلف به وسیله وقوع تحولات بزرگ دینى و اجتماعى در آن همواره روح و حیات تازه اى به خود گرفته است به نحوى كه آن تحولات كه در نوروز واقع شده اند، شایسته این بوده اند كه آن روز را نوروزى دیگر بنامیم.
شاید كسانى كه جلوس جمشید به پادشاهى‏ [19] و یا ورود او را به آذربایجان‏ [20] علت پیدایش نوروز مى دانند همین مطلب را در نظر داشته اند یعنى چون تجدید آئین ایزد پرستى در روزگارى كه صابئیت حتى پادشاه زمان را هم به پیروى از خود وادار كرده بودند، در نظر مردم بسیار با اهمیت و بزرگ جلوه كرد آن روز را نوروز خواندند.
و همین باعث شد، كسانى كه اطلاع دقیقى از تاریخ پیدایش نوروز نداشتند، آن روز را علت پیدایش نوروز بدانند غافل از این كه نوروز از زمان حضرت آدم(ع) موجود بوده است.
در واقع منظور از خواندن چنین ایامى به «نوروز» نه این بوده كه آنها این امر را منشإ پیدایش نوروز بدانند، بلكه فقط خواسته اند، اهمیت و عظمت آن روز را بیان و معرفى كنند.
بنابراین با كمى دقت به این نتیجه مى رسیم كه احادیث، نوروز را به روزى كه براى تمام انسانها روزى نو و تازه است تفسیر كرده اند نه روزى نو و تازه براى هر فردى كه در طول شب و روز فردى مومن و موفقى بوده است، یعنى احادیث -همانطور كه از مواردى كه برشمرده اند، به دست مى‏آید- به افراد و جزئیات زندگى روز مره آنها نظرى ندارند، بلكه به تحولات اجتماعى و سیاسى كه به تمام انسانها و عقاید آنها حكومت دارد، نظر داشته و نوروز را از این حیث و جهت تعریف و تفسیر مى كند.

نوروز آئینه تمام نماى ولایت على(ع)

اشكال: استظهار مذكور با احادیث مروى از على(ع) مخالف است چون احادیث ظهور در امور جزئى و فردى دارند نه امور كلى و عام.
جواب: امام على(ع) در زمانى نبوده اند كه بتوانند واقعیت مطلب را آن جور كه هست، بیان كنند یعنى چنانكه از قرائن به دست مى‏آید، دشمنان على(ع) و اولاد آن حضرت با نوروز مخالف بوده اند و علت مخالفتشان هم با نوروز نه به خاطر این بوده كه نوروز را از رسوم مجوسیان و كفار مى دانسته اند، بلكه علت مخالفتشان این بوده است كه آنها مى دیده اند.
این روز از قدیم الایام در عالم به نام على(ع) و اولاد آن حضرت معروف و مشهور بوده است یعنى مى دیدند كه از اول خلقت خداوند سكه این روز را به نام نامى على(ع) و پیروان آن حضرت زده است لذا با این روز مخالفت مى كردند.
دلیل ما همان حدیثى است كه «ابن عباس» از پیامبر اكرم(ص) نقل مى كند و همانطور كه ملاحظه نمودید، در این حدیث پیامبر اكرم(ص) نوروز را نام و اسم على(ع) مى داند و مى فرماید: در میان ایرانیان اسم على(ع) نوروز است یعنى ایرانیان در زمان هاى گذشته على را به نام نوروز مى شناخته اند. و عید بزرگ خود را متبرك و متصف به نام على(ع) كرده اند هرچند حقیقت و مقصود این عید چیزى غیر از على(ع) و اولاد آن حضرت نمى باشد.
البته ایرانیان این عید را نسل اندر نسل از پیامبران و طبق حدیثى كه از امام باقر(ع) نقل خواهیم كرد، از حضرت آدم(ع) به ارث برده‏اند.
بنابراین علت مخالفت اهل سنت با عید نورووز كاملا روشن مى شود و آن این كه آنها چون از پیامبر اكرم(ص) این حدیث و دهها حدیث مشابه دیگر را درباره نوروز و على(ع) شنیده بودند، با این روز مخالفت مى كردند.
آنها مى دانستند كه اگر با نوروز مخالفت و مقابله نكنند، باید مقام خلافت و سرپرستى مسلمانان را كه به بهاى دین و آخرت خود به دست آورده اند، از كف بدهند چون مى دیدند حیات و گسترش این عید حیات و گسترش على(ع) و یاران آن حضرت را به دنبال خواهد داشت.
پیداست كه این یك پیام بزرگ داشت و آن این كه از اول خلقت و آغاز حیات اولاد آدم(ع) على (ع) را به عنوان وصى و كامل كننده دین پیامبر آخرالزمان مى شناختند و به او اعتقاد داشته‏اند.
و الا اگر آنها با سنت كنار مخالف بودند در نماز تكتف. [21] نمى كردند.
لذا آنها با نوروزى كه به روز میثاق و پیمان به توحید و نبوت و امامت ائمه اطهار(علیهم السلام) تفسیر شده است، مخالف هستند نه با نوروزى كه به هر روز پر خیر و سعادت تفسیر شود، بنابراین على(ع) ناچار بود كه از تعریف نوروز واقعى دست بردارد و نوروز را جورى تفسیر و تعریف كند كه با مذاق آنها سازگار آید.
پس على(ع) در واقع در كلام خودشان تقیه كرده اند و در صدد بیان نوروز واقعى نبوده اند و از جمله دلائلى كه دلالت بر تقیه بخصوص در زمان على(ع) مى كند، عبارت از حدیث امام صادق(ع) است كه فرمود: «شما (اعراب) نوروز را ضایع كردید».

مخالفت اهل سنت با نوروز در كتب فقهى

مخالفت اهل سنت با نوروز در كتب فقهى آنها هم كاملا آشكار است كه ما در اینجا قسمتى از چند كتاب معتبیر فقهى آنها ذكر مى كنیم:
در بدائع الصنائع: ج‏2، ص 79 گفته است: «روزه گرفتن در روز شنبه به تنهائى كراهت دارد چون تشبه به یهود است و همچنین روزه گرفتن در «نیروز» و «مهرجان» بدان این كه تشبه به مجوس است».
و در المغنى ج‏3، ص 99 گفته است: «روزه گرفتن روز «نیروز» و روز «مهرجان» به تنهائى كراهت دارد براى انى كه آن روزها روزهایى هستند كه كفار آنها را بزرگ مى شمارند».
از جمله دلائل دیگر كه دلالت مى كند كه ائمه اطهار(علیهم السلام) بخصوص على(ع) تقیه مى كردند حدیثى است كه قبلا از «سنن بیهقى» نقل كردیم. در پایان این حدیث «ابو اسامه» مى گوید: «على كراهت داشت بگوید نیروز» و به جاى نیروز گفت: «فیروز».

آیا امام نوروز را تفسیر كردند یا تحریف؟

در این جا این سوال پیش مى‏آید كه چرا امام صادق(ع) در هر دو روایت فرمودند: «افسره لك حتى تفهمه» و نفرمودند: «اخبره لك» و یا «اقوله لك»؟ با توجه به این كه امام(ع) در مقام اخبار از گذشته بودند.
به تعبیر دیگر: مى بایست امام(ع) مى فرمودند علت حدوث نوروز را براى تو نقل و یا بیان مى كنم نه این كه بفرمایند علت حدوث نوروز را براى تو تفسیر مى كنم و چون كلمه تفسیر ظهور در این دارد كه بدون این كه به علت پیدایش این روز و یا حتى خود این روز در نظر دیگران كارى داشته باشیم، بیائیم آن را بر محمل مورد نظر خود حمل كنیم یعنى در واقع بگوئیم نوروزى كه آنها مى گویند، و به آن اعتقاد دارند، نوروز نیست، بلكه نوروز این است كه من براى تو تفسیر و بیان مى كنم بخصوص با توجه به این كه امام(ع) در جواب معلى كه گفت: روزى است كه عجم از آن تجلیل مى كنند و در آن به همدیگر تبریك مى گویند فرمود: نه این چنین نیست با این كه معلى هم مى دانست كه نوروز در چه موقعى از سال است و رسم و رسوم آن را هم مى دانست و براى امام(ع) تعریف كرد و اتفاقا تعریف معنى كاملا منطبق بر نوروز بود ولى با این حال امام این تعریف را رد فرمودند و این دلیل بر این است كه امام خواسته اند نوروز را كه به معنى روز نو و تازه است، بنا به نظر و معتقدات خودشان تعریف و تفسیر كنند؟
جواب: تفسیر به معنى پرده برداشتن و ظاهر نمودن حقیقت و واقعیت چیزى است و گویا معنایى كه مجمل است، آن را با یك پرده و پارچه اى پوشانده اند و همین امر، سبب اجمال و دورى از معنى واقعى آن مى شود، و تفسیر این است كه این پرده كنار زده شده و معنى واقعى آشكار گردد.
نوروز هم گذشت زمان بر آن یك پرده ضخیم و تاریك انداخته كه ماهیت و حقیقت واقعى آن را از ما پوشانیده بود، و همین باعث شده كه مردم از نوروز و علت حدوثى آن برداشتها و تفسیرهاى مختلف و نادرستى بكنند. ولى در این میان این امام(ع) است كه با علم الهى خود از نوروز و علت حدوث آن به درستى خبر مى دهد چون به اعتقاد ما شیعیان امام(ع) چنان كه این كه از گناه به دور است، همچنین از اشتباه و خطا كه ناشى از جهل و غفلت و غیره است، نیز به دور مى باشد. در حدیث، كلمه و یا قرینه اى دال به این كه منظور از نوروز غیر از نوروز معروف و مشهور در نزد ایرانیان است وجود ندارد مگر «كلما» كه صرف ردع و منع است اما منظور امام این نیست كه با این جواب باور ایرانیان در مورد نوروز را رد كند، بلكه مى خواهد از علت واقعى نوروز خبر دهد توضیح این كه اگر امام تعریف معلى را رد كردند نه به خاطر این بود كه تعریف معلى نادرست بود و یا این كه امام(ع) مى خواست نوروز مورد اعتقاد و منظور خود را بیان كند ولى معلى از نوروز مورد اعتقاد ایرانیان خبرداد و امام هم رد فرمود، بلكه اگر امام این تعریف را رد فرمودند به خاطر این بود كه این تعریف یك تعریف سطحى و تعریف به رسم و رسوم بود و در این تعریف هیچ اشاره به علت وجودى نوروز نشده است و خود معلى در صدر حدیث هم بیان داشت كه من این روز را نمى‏شناسم اما ایرانیان چنین برخوردى با این روز دارند و گویا معلى مى خواست از این طریق نوروز را بشناساند كه امام معلى را از چنین تعریف منع و بازداشتند و خود در صدد تعریف واقعى آن برآمدند كه گذشت زمان باعث فراموشى علت واقعى نوروز و مراسم آن شده است.

حقیقت و جان مایه نوروز

حال امام مى خواهند با این بیان ما را متوجه علت واقعى نوروز بكنند كه نوروز یك تحویل سال و یا ابتداى فصل بهار به تنهائى نیست، بلكه اگر نوروز را نوروز مى خوانند این به خاطر وقایع و تحولات بزرگى چون غدیر و ظهور امام زمان در چنین روزى مى باشد و همین تحولات عظیم و بزرگ باعث بزرگى و عظمت این روز شده است و الا همه روزها در این كه یك روز هستند، هیچ فرقى باهم ندارند و عباراتى چون «براى این كه نوروز از ایام ماست، ایرانیان آن را حفظ كردند و شما آن را ضایع كردید» و یا آن اولین روز از سال ایرانیان است و یا پس آب پاشیدن در نوروز سنت شرعى گشت همه این عبارات كه در احادیث آمده است، دلالت مى كند كه منظور از نوروز همان نوروز مورد اعتقاد ایرانیان است نه چیز دیگر.
بنابراین با اطمینان كامل مى توانیم بگوئیم كه احادیث، نوروز را به عنوان روزى خاص از سال كه همان اول سال ایرانیان باشد، به روزى كه امر دین و قدرت خداوند در میان مردم و جامعه ظهور و تبلور یافته و استوار مى شود، تفسیر نموده‏اند.
دنباله دارد

پى‏نوشت‏ها :

[1]. ماهنامه درسهایی از مكتب اسلام.
[2]. المنجد، اقرب الموارد، معجم مفردات الفاظ القرآن، معجمع الفروق اللغویه، مجمع البیان، فرهنگ بزرگ جامع نوین، تحریم النوروز به نقل از كتاب «نوروز چه روزى است».
[3]. روزنامه جمهورى اسلامى 11/1/79 پیام رهبرى به مناسبت سال. گفتنى است كه این مقاله در سال 79 نوشته شده است.
[4]. «و اتى على (ع) بهدیه النیروز، فقال: ما هذا؟ قالوا: یا امیرالمومنین الیوم النیروز، فقال: اصنعوا لنا كل یوم نیروزا» (من لا یحضره الفقیه: ج‏3، ص 300).
[5]. «اخبرنا ابوعبدالله الحافظ، ثنا ابوالعباس محمد بن یعقوب، ثنا الحسن بن على بن عفان ثنا ابو اسامه عن حماد بن زید، عن هشام عن محمد بن سیرین قال: اتى على(رضى الله عنه) بهدیه النیروز، فقال: ما هذه؟ قالوا: یا امیرالمومنین هذا یوم النیروز. قال: فاصنعوا كل یوم فیروز» قال ابو اسامه كره إن یقول نیروز» (سنن بیهقى: ج‏1، ص 234).
توضیح : این كه ابو اسامه مى گوید: على اكراه داشت از این كه بگوید «نیروز است» برداشت نادرستى است چون ابواسامه در محضر على نبوده تا بگوئیم از چهره و یا كفیت كلام آن حضرت این مطلب را فهمیده است چون او این حدیث را به سه واسطه نقل مى كند بلكه على مى خواسته بگوید: «پیروزید» اما چون حرف «پ» در كلام فصیح عرب به كار نمى رود، لذا تعبیر به «فیروز» نمودند.
[6]. قال اسماعیل بن حماد بن ابى حنیفه انا اسماعیل بن حماد بن ابى حنیفه بن النعمان بن المرزبان من ابنإ فارس الاحرار و الله ما وقع علینا رق قط، ولد جدى سنه ثمانین(نسخه اى كه نگارنده دیده، «ثمانین» مى باشد. ولى احتمال هست كه در اصل «ثلاثین» باشد؛ زیرا اگر ثمانین باشد با دوران زندگانى امیرالمومنین(ع) سازگار نیست) و ذهب به الى على بن ابى طالب و هو صغیر فدعا له بالبركه فیه و فى ذریته و نحن نرجو من الله إن یكون قد استجاب لعلى. قال : و النعمان بن المرزبان هو الذى اهدى الى على بن ابى طالب الفالوذج فى یوم النیروز، فقال على «نوروزنا كل یوم». (الانساب: ج‏2، ص 37).
[7]. دعائم الاسلام: ج‏2، ص 326.
[8]. حدثنى المولى السید المرتضى العلامه بهإ الدین على بن عبدالحمید الساریه باسناده الى المعلى بن خنیس عن الصادق ان یوم الینروز هو الیوم الذى اخذ فیه النبى لامیرالمومنین على العهد بغدیر خم فاقروا فیه بالولایه فطوبى لمن ثبت علیها و الویل لمن نكثها و هو الیوم الذى وجه فیه رسول الله علیا الى وادى الجن فإخذ علیهم العهود و المواثیق. و هو الیوم الذى ظفر فیه بإهل النهروان و قتل ذا الثدیه. و هو الیوم الذى یظهر فیه قائمنا إهل البیت و ولاه الامر، و یظفره الله تعالى بالدجال فیصلبه على كناسه الكوفه. و ما من نیروز الا و نحن نتوقع فیه الفرج لانه من ایامنا حفظه الفرس و ضیعتموه ثم ان نبیا من انبیإ بنى اسرائیل سإل ربه إن یحیى القوم الذین خرجوا من دیارهم و هم الوف حذر الموت فإماتهم الله فإوحى الیه ان صب علیهم المإ فى مضاجعهم، فصب علیهم المإ فى هذا الیوم فعاشوا و هم ثلاثون الفا. فصار صب المإ فى یوم النیروز سنه ماضیه لا یعرف سببها الا الراسخون فى العلم و هو اول یوم من سنه الفرس قال المعلى و املى على ذلك و كتبته من املائه. و عنه انه اهدى الیه فالوذج فقال: ما هذا؟ قالوا: یوم نیروز قال: فنیروزا ان قدرتم كل یوم یعنى تمادوا و تواصلوا فى الله. (عوالى اللئالى: ج‏3، ص 41 - المهذب البارع، بحارالانوار: ج‏56، ص 116 - وسائل الشیعه: ج‏5، ص 288).
[9]. و روى عن المعلى ایضا قال: دخلت على ابى عبدالله علیه السلام فى صبیحه یوم النیروز، فقال: یا معلى اتعرف هذا الیوم؟ قلت لا. و لكنه یوم یعظمه العجم و تتبارك فیه قال: كلا، و البیت العتیق الذى ببطن مكه، ما هذا الیوم الا لامر قدیم، افسره لك حتى تعلمه. فقلت: لعلمى هذا من عندك احب الى من إن اعیش ابدا. و یهلك الله اعدائكم. قال: یا معلى یوم النیروز، و هو الیوم الذى اخذ الله فیه میثاق العباد إن یعبدوه و لا یشركوا به شیئا و ان یدینوا فیه برسله و حججه و اولیائه، و هو اول یوم طلعت فیه الشمس و هبت فیه الریاح اللواقح، و خلقت فیه زهره الارض، و هو الیوم الذى استوت فیه سفینه نوح على الجودى. و هو الیوم الذى احیا الله فیه القوم الذین خرجوا من دیارهم و هم الوف حذر الموت فقال لهم الله موتوا ثم احیاهم. و هو الیوم الذى هبط فیه جبرئیل على النبى و هو الیوم الذى كسر فیه ابراهیم اصنام قومه. و هو الیوم الذى حمل فیه رسول الله امیرالمومنین على علیه السلام على منكبیه حتى رمى اصنام قریش من فوق بیت الحرام فهشمها. (مدرك قبل).
[10]. عن المعلى بن خنیس عن مولانا الصادق(ع) فى یوم النیروز قال: اذا كان یوم النیروز فاغتسل و البس انظف ثیابك و تطیب باطیب طیبك، و تكون ذلك الیوم صائما. فاذا صلیت النوافل و الظهر و العصر فصل بعد ذلك إربع ركعات، تقرإ فى اول كل ركعه فاتحه الكتاب و عشر مرات «انا انزلناه فى لیله القدر» و فى الثانیه فاتحه الكتاب و عشر مرات «قل یا ایها الكافرون» و الثالثه فاتحه الكتاب و عشر مرات «قل و الله احد» و فى الرابعه فاتحه الكتاب و عشر مرات المعوذتین و تسجد بعد فراغك من الركعات سجده، الشكر و تدعوا فیها یغفر لك ذنوب خمسین سنه. (مصباح المتهجد ص 591، وسائل ج‏5، ص 288).
[11]. قد روى عن النبى(ص) انه قال: لعلى(ع) سبعه عشر اسما فقال ابن عباس اخبرنا ما هى یا رسول الله؟ فقال: اسمه عند العرب على و عند امه حیدره و فى التوراه الیا و فى الانجیل بریا و فى الزبور قریا و عند الروم بظرسیا و عند الفرس نیروز و عند العجم شمیا و عند الدیلم فریقیا و عند الكرور شیعیا و عند الزنج حیم و عند الحبشه تبیر و عند الترك حمیرا و عند الارمن كركر و عند المومنین السحاب و عند الكافرین الموت الاحمر و عند المسلمین وعد و عند المنافقین وعید و عندى طاهر مطهر و هو جنب الله و نفس الله و یمین الله عزوجل قوله «و یحذركم الله نفسه» و قوله: «بل یداه مبسوطتان ینفق كیف یشإ» (الفضائل تإلیف شاذان بن جبرئیل قمى، ص 175).
[12]. الفقیه: ج‏2، ص 300 ح 4074 قال(ع) : «نیروزنا كل یوم».
[13]. همان.
[14]. همان.
[15]. بحارالانوار: ج‏71، ص 173 ح 5، باب 64.
[16]. بحار: ج‏91، ص 136، ح 5، باب 5.
[17]. این قسمت در حدیث بحار موجود است ولى در سایر نسخ احادیث موجود نیست.
[18]. این قسمت حدیث در بحار موجود است «لانه من ایامنا و ایام شیعتنا»ج‏56، ص 91.
[19]. بحارالانوار: ج‏56، ص 141، المحاسن و الاضداد، ص 27.
[20]. التفهیم لاوائل صناعه التنجیم: ص 253.
[21]. تكتف یعنى دو دست را رویهم بر سینه گذاشتن، عملى است كه اهل سنت هنگام نماز به آن معتقدند. مى گویند بزرگ اهل سنت(عمر) این عمل را از مجوسان ایرانى اقتباس كرد و دستور داد از این پس همه مسلمانان هنگام نماز، به عنوان خضوع در برابر خدا (همچون خضوع ایرانیان در برابر پادشاه) به آن ملزم شوند.

نویسنده:على نجفى

 

سه شنبه 8/12/1391 - 21:18
تاریخ



نوروز در روایات اسلامى

قسمت اول

دین جهانى، با آداب و سُنن ملّى چه رفتارى دارد؟ آیا آنها را كنار مى نهد و خود به ساختن آداب و رسوم تازه مى پردازد؟ یا آنها را تأیید مى كند و در كنار خویش مى نشاند؟ و یا از میان آنها گزینش مى كند؟
نخست باید دانست كه دین كامل، آن نیست كه خود، همه چیز را برعهده گیرد و به جاى همه استعدادهاى آدمى و همه نهادهاى مدنى بنشیند؛ بلكه دین كامل، دینى است كه همه اینها را در جاى خود، به درستى مى بیند و جهتى كلّى به آنها مى دهد و آنچه را از توان (قُواى فردى) و (نهادهاى جمعى) خارج است، بر عهده مى گیرد و این، فلسفه اى عمیق دارد؛ زیرا چنان كه دین، فعل تشریعى خداوندى است، قواى آدمى و لوازم تابعه آن (مانند نهادهاى جمعى) نیز فعل تكوینى الهى اند و هیچ گاه تكوین و تشریع، ناسازگارى ندارند؛ چرا كه از مبدأ واحدى دستور مى گیرند.
اگر با این پیش زمینه عقلى به منابع و مصادر دینى بنگریم، مى یابیم كه خواست دین، برچیدن بساط سُنن ملّى قومى نیست؛ بلكه بر آن است كه این سنّت ها را سَمت و سوى عالى بخشد و دین، تنها آنچه را كه با فطرت آدمى مغایرت دارد، برمى چیند. چنان كه قرآن كریم، حرمت و احترام ماه هاى حرام را كه رسمى جاهلى بود پاس داشت:
فإذا انسلخ الأشهر الحُرم فاقتلوا المشركین. [1]
پس چون ماه هاى حرامْ سپرى شدند، مشركان را بكشید.
یا أیها الذین آمنوا! لاتحلّوا شعائر اللّه ولا الشهر الحرام. [2]
اى كسانى كه ایمان آورده اید! حرمت شعائر خدا و ماه حرام را نگه دارید.
رسول خدا فرموده است:
مَنْ سَنَّ سُنَةً حَسَنَةً عُمِلَ بِها مِنْ بَعْدِهِ، كانَ لَهُ أجُرهُ وَ مِثْلُ اُجورهِم مِنْ غَیْرِ أنْ یَنْقُصَ مِنْ اُجورِهِمْ شَیْئاً وَمَنْ سَنَّ سُنَّةً سَیِئَةً فَعُمِلَ بِها بَعْدَهُ، كانَ عَلَیْهِ وِزْرهُ وَ مِثْلُ أوزارِهِمْ مِنْ غَیرِ أنْ یَنْقُصَ مِنْ أوزارِهِمْ شَیْئا. [3]
آن كه سنّتى نیك را پایه گذارى كند و بدان عمل شود، پاداش عمل خودش به اندازه پاداش دیگر عاملان، به وى داده مى شود، بدون آن كه از پاداش عاملان كم شود؛ و آن كه سنّتى بد را پایه گذارَد و بدان عمل شود، وَبال عمل خودش و دیگران برعهده اوست، بدون آن كه از وِزْر و وَبال دیگران كاسته شود.
امیرالمؤمنین به مالك اشتر فرمود:
ولاتَنْقُضْ سُنّةً صالِحَةً عَمِلَ بها صدورُ هذِهِ الاُمَةِ وَاجْتَمَعَتْ بِها الاُلْفَة وَصَلُحَتْ علیها الرعِیَّةُ وَلاتَحْدُثَنَّ سنّةً تَضُرُّ بشى‏ء مِنْ ماضى تلكَ السُّنَنِ فیكونُ الأجْرُ لِمَنْ سَنَّها وَالوِزْرُ علیكَ بِما نَقَضْتَ مِنها. [4]
آیین پسندیده اى را بر هم مریز كه بزرگان این امتْ بِدان رفتار نموده اند و به وسیله آن، مردم به هم پیوسته اند، و رعیّت با یكدیگر سازش كرده اند؛ و آیینى مگذار كه چیزى از سنّت هاى نیك گذشته را زیان رسانَد تا پاداش از آنِ نهنده سنّت باشد و گناه شكستن آن بر تو مانَد.
از سوى دیگر ،به نمونه هایى از سنّت هاى پیش از اسلام (جاهلى) برمى خوریم كه مورد تأیید اسلام قرار گرفته‏اند:
1) دیه در جاهلیت، صد شتر بود. پیامبر(ص) آن را امضا نمود. [5]
2) زنان حائض، در جاهلیت از شركت در اعیاد مذهبى و مراسم قربانى ممنوع بودند و اسلام نیز آن را حفظ كرد. [6]
3) پیامبر(ص) در «حِلفُ الفضول» در سن 25 سالگى شركت كرد و بعدها بدان افتخار مى كرد و مى فرمود: (اگر بار دیگر بدان پیمان دعوت شوم، مى پذیرم). [7]
4) تحریم لباس شُهرت در فقه، شاهدى دیگر بر پذیرش سنّت هاى ملّى صالح است. [8] روشن است كه لباس شهرت در هر جامعه اى با آداب و رسوم همان جامعه مشخّص مى گردد.
5) ارجاع مسائلى چند به عُرف، گواه دیگرى بر این موضوع است: مقدار نَفَقه، [9] استطاعت در حج‏ [10] و زكات‏ [11] این شواهد، گواهى مى دهند كه آیین اسلام، بر محو همه سنّت ها توصیه نمى كند؛ بلكه آنچه را كه خیر و صلاحى در پى دارد، و یا این كه مفسده اى به دنبال ندارد، مى پذیرد و جز آن را طرد مى كند كه مى توان از این نمونه ها نام بُرد:
1) سنّتى كه نشانگر یك آیین باطل باشد. حرمت حمل و ساخت و نگهدارى صلیب، از این قبیل است. [12] رسول خدا وقتى عَدیّ بن حاتم را دید كه صلیب به گردن دارد، فرمود: «این بت را كنار بگذار». [13]
2) سنّتى كه ترویج خُرافه باشد. حلیمه سعدیه، وقتى در كودكیِ پیامبر(ص)، خواست مهره اى به بازوى رسول خدا ببندد، با اعتراض پیامبر(ص) رو به رو شد. رسول خدا فرمود: «خداوند، نگهدار ماست و از این مهره، كارى ساخته نیست». [14]
3) سنّتى كه با احكام شرعْ ناسازگار باشد. پیامبر(ص) با زینب، همسر زید (پسر خوانده خود) ازدواج كرد تا نشان دهد این سنّت جاهلى كه: «نمى توان با زنِ پسر خوانده ازدواج كرد»، غلط است. [15]
حال كه نظرگاه كلّى دین در باب آداب و سنن بومى و ملّى روشن شد، به یكى از رسم هاى كهن و ریشه دار ایرانى، یعنى نوروز، مى‏نگریم.
اگر در باب نوروز، دستورى خاص از سوى دین در تأیید یا رد، به دست ما نمى رسید، براساس همان قاعده نخست مى گفتیم نوروز به عنوان رسمى ایرانى كه مردمانى آن را از دیربازْ حرمت مى نهاده اند، جاى مذمّت و منع ندارد؛ چرا كه اصل «نوروز» به عنوان نشانى از آیین هاى باطل، مورد تكریم و احترام نیست؛ بلكه رنگ و بوى ملّى و بومیِ آن، منظور نظر مردمان است. بلى؛ اگر در آن، ناشایستى نهفته باشد، یا ترویج خُرافه اى صورت گیرد، باید آن را وانهاد.
لیك، احادیثى در مصادر شیعه و اهل سنّتْ روایت شده اند كه برخى بر آن، مُهر تأیید مى زنند و برخى دیگر، قهر مى ورزند و با آن مى ستیزند. این دوگانگیِ روایت ها سبب شده است كه از دیرباز، عالمان حوزه دین، به چگونگیِ حلّ این تعارض بیندیشند؛ برخى جانب تأیید را گرفته، از آن دفاع كنند و برخى دیگر، جانب رد را اختیار نمایند.
رسالت این نوشتار، نخست، گزارش تلاش عالمان در برخورد با این روایت هاست و در پس آن مى كوشد از منظر دیگرى بِدان بنگرد. شاید ثمر بخشد!
پیش از طرح دیدگاه ها سزاوار است روایت ها نقل شوند. بر این اساس، مباحث این نوشتار، در سه بخشْ تنظیم مى گردد: نوروز در روایات، دیدگاه ها، و ارزیابى نهایى.

یك. نوروز در روایات

چنان كه گذشت، روایت ها در زمینه نوروز، به دو گروه تقسیم مى شوند: گروهى به تصریح یا اشاره، آن را تأیید كرده‏اند و گروهى دیگر، آن را مذمّت مى‏كنند.

1) روایات موافق

الف. احادیث شیعه

1. كلینى (م‏329ق) در «الكافى» چنین روایت مى كند:
عدّة من أصحابنا، عن سهل بن زیاد و أحمد بن محمد جمیعاً، عن ابن محبوب، عن ابراهیم الكرخى، قال: سألتُ أباعبداللّه(ع) عن الرجل تكون له ضیعة، فإذا كان یوم المَهرَجان أو النَّیروز، أهدوا الیه الشى‏ء لیس هو علیهم، یتقرّبون بذلك الیه. فقال(ع): «ألیس هم مُصلّین؟». قلتُ: بلى. قال: فلیقبل هدیّتهم و لْیُكافِهِم؛ فإنّ رسول اللّه(ص) قال: «لو أهدى الیّ كراع لقبلتُ، و كان ذلك من الدین، ولو أنّ كافراً أو منافقاً أهدى الیّ وسقاً ما قبلت، و كان ذلك من الدین. أبى اللّه عزّ وجلّ لى زبد المشركین والمنافقین وطعامهم». [16]
ابراهیم كرخى مى گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم كه: شخصى مزرعه اى دارد. روز مهرگان یا نوروز، هدایایى به او داده مى شود و قصد تقرّب جُستن به وى را ندارند [آیا بپذیرد؟ ]. فرمود: آیا نمازگزار هستند؟ گفتم: آرى. فرمود: باید هدیه آنان را بپذیرد و تلافى كند. به درستى كه رسول خدا فرمود: اگر برایم ران بُزى هدیه آورند، مى پذیرم و این، جزو دیندارى است و اگر كافر یا منافقى ران گاو یا گوسفندى برایم هدیه آورد، نخواهم پذیرفت و این هم جزو دیندارى است. خداوند، خوراك و دستاورد مشرك و منافق را براى ما روا نداشته است.
2. شیخ صدوق (م‏381ق) در «كتاب من لایحضره الفقیه» آورده است:
أتى على(ع) بهدیة النَّیروز، فقال(ع): «ما هذا؟». قالوا: یا أمیرالمؤمنین! الیوم النَّیروز. فقال(ع): «إصنعوا لنا كلّ یوم نَیروزاً». [17]
براى على(ع) هدیه نوروز آوردند. فرمود: «این چیست؟». گفتند: اى امیرمؤمنان! امروز، نوروز است. فرمود: هر روزِ ما را نوروز سازید!
3. همو نقل مى كند: روى أنّه قال (ع): نیروز ناكل یوم. [18]
روایت شده است كه على(ع) فرمود: هر روزِ ما نوروز است.
4.نعمان بن محمد تمیمى (م 363ق ) در كتاب «دعائم الاسلام» روایت مى كند:
عنه [على ](ع) أنّه اُهدى الیه فالوذج، فقال: «ماهذا». قالوا: یوم نیروز. قال: فَنَیرزوا إن قدرتم كلَّ یومٍ [یعنى تهادوا و تواصلوا فى اللّه ]. براى على(ع) فالوده هدیه آوردند. فرمود: «این چیست؟». گفتند امروز، نوروز است. فرمود: اگر مى توانید، هر روز را نوروز سازید [یعنى به خاطر خداوند، به یكدیگر هدیه بدهید و به دیدار یكدیگر بروید]. [19]
5. شیخ طوسى (م‏460ق) در «مصباح المتهجّد» چنین آورده است: عن المُعلَّى بنِ خُنیس، عن مولانا الصادق(ع) فى یوم النَّیروز، قال(ع): إذا كان یوم النیروز، فاغتسل و البس أنظف ثیابك و تطیب بأطیب طیبك و تكون ذلك الیوم صائماً، فإذا صلّیت النوافل والظهر والعصر فصلّ بعد ذلك أربع ركعات، تقرأ فى أوّل كلّ ركعة فاتحة الكتاب و عشر مرّاتٍ «إنّا أنزلناه فى لیلة القدر»، و فى الثانیة فاتحة الكتاب و عشر مرّات «قل یا أیها الكافرون»، وفى الثالثة فاتحة الكتاب و عشر مرّاتٍ «قل هو اللّه أحد»، و فى الرابعة فاتحة الكتاب و عشر مرّاتٍ «المعوّذتین»، و تسجد بعد فراغك من الركعات سجدة الشكر و تدعو فیها، یغفر لك ذنوب خمسین سنة. [20]
امام صادق(ع) در روز نوروز فرمود: هنگامى كه نووز شد، غسل كن و لباس پاكیزه بپوش و خودت را خوشبو ساز و آن روز را روزه بدار. پس هنگامى كه نماز ظهر و عصر و نافله هاى آن را به جاى آوردى، نمازى چهار ركعتى بگزار كه در ركعت اوّل آن، سوره حمد و ده مرتبه سوره قدر را مى خوانى. در ركعت دوم آن، سوره حمد و ده مرتبه سوره كافرون را مى خوانى. در ركعت سوم آن، سوره حمد و ده مرتبه سوره توحید را مى خوانى و در ركعت چهارم، سوره حمد را با سوره هاى فلق و ناس. پس از نماز هم سجده شكر مى گزارى و دعا مى كنى. [بدین ترتیب، ] گناهان پنجاه ساله‏ات بخشوده مى شود.
6. ابن فهد حلّى (م‏841ق) در كتاب «المهذّب البارع» چنین آورده است:
و ممّا ورد فى فضله و یعضد ما قلناه، ما حدّثنى به المولى السید المرتضى العلاّمة بهاء الدین على بن عبدالحمید النسّابة دامت فضائله ، ما رواه بإسناده إلى المعلّى بن خُنیس عن الصادق(ع): إنّ یوم النوروز، هوالیوم الّذى أخذ فیه النّبى(ص) لأمیرالمؤمنین(ع) العهد بغدیرخم، فأقرّوا له بالولایة، فطوبى لمن ثبت علیها والویل لمن نكثها، وهو الیوم الّذى وَجَّه فیه رسول اللّه(ص) علیّاً(ع) إلى وادى الجن، فأخذ علیهم العهود والمواثیق. وهو الیوم الذى ظفر فیه بأهل النَّهروان، و قتل ذَا الثَدْیة. وهو الیوم الذى یظهر فیه قائمنا أهل البیت وولاة الأمر و یظفّره اللّه تعالى بالدجّال، فیصلبه على كناسة الكوفة. و ما من یوم نوروز إلاّ و نحن نتوقّع فیه الفرج؛ لأنه من أیّامنا حفظه الفرس وضیَّعتموه. ثم إنَّ نبیّاً من أنبیاء بنى إسرائیل سأل رَبَّه اَنْ یُحییَ القوم الّذین خرجوا من دیارهم وهم اُلوف حذر الموت فأماتهم اللّه تعالى، فأوحى إلیه أنْ «صُبِّ علیهم الماء فى مضاجعهم»، فصَبَّ علیهم الماء فى هذا الیوم، فعاشوا وهم ثلاثون ألفاً، فصار صبُّ الماء فى یوم النیروز سنّة ماضیةً لایعرف سببها إلاّ الراسخون فى العلم. وهم أوّل یوم ٍ من سنة الفرس.
قال المعلّى: وأَملى علیّ ذلك، فكتبته من إملائه. [21]
از آنچه در فضلیت نوروزْ روایت شده و گفته ما را تأیید مى كند، حدیثى است كه علامه سید بهاءالدین على بن عبد الحمید، با سند خود از مُعلّى بن خُنیس نقل كرده است كه: روز نوروز، همان روز است كه پیامبر(ص) در غدیرخم براى امیرالمؤمنین(ع) بیعت گرفت و مسلمانان به ولایت وى اقرار كردند. خوشا به حال آنان كه به این بیعت، استوار ماندند و واى بر آنان كه آن را شكستند. و این، همان روزى است كه پیامبر(ص) على(ع) را به منطقه جنّیان روانه ساخت و از آنان عهد و پیمان گرفت. و همان روز است كه على(ع) بر نهروانیان پیروز شد و ذوالثدیه (صاحب پستان) را به قتل رساند. و همان روز است كه قائم ما و صاحبان حكومت، ظهور مى كنند و خداوند، او را بر دجّالْ پیروز مى گرداند و دجّال را در زباله دان كوفه به دار مى آویزد. ما در هر نوروز، امید فرج داریم؛ چرا كه نوروز، از ایّام ماست كه پارسیانْ آن را پاس داشتند و شما آن را تباه نمودید.
همچنین پیامبرى از پیامبران بنى اسرائیل، از خداوند خواست كه گروهى چند هزار نفره را كه از بیم مرگ، دیار خویش را ترك گفتند و گرفتار مرگ شدند، زنده سازد. خداوند، بر آن پیامبر، وحى فرستاد كه بر محل گورستان آنان آب بپاشد. پیامبر در روز نوروز، چنین كرد. سپس زنده شدند و تعدادشان سى هزار نفر بود. از همین روز، پاشیدن آب در نوروز، سنّتى دیرینه شد كه سبب آن را جز آنان كه دانشى پایدار دارند، ندانند و همان، آغاز سال پارسیان است.
معلّى گوید: امام صادق(ع) این سخنان را بر من املا كرد و من نوشتم.
7. علاّمه مجلسى (م‏1111ق) در «بحارالأنوار» آورده است:
رأیت فی بعض الكتب المعتبرة، روى فضل اللّه بن على بن عبید اللّه بن محمد بن عبداللّه بن محمد بن محمد بن عبید اللّه بن الحسین بن على بن محمد بن الحسن بن جعفر بن الحسن بن الحسن بن على بن أبى طالب، عن أبی عبداللّه جعفر بن محمد بن أحمد بن العباس الدوریستی، عن أبی محمد جعفر بن أحمد بن علی المونسی القمی، عن علی بن بلال، عن أحمد بن محمد بن یوسف، عن حبیب الخیر، عن محمد بن الحسین الصائغ، عن أبیه، عن مُعَلّى بن خُنَیس، قال: دخلت على الصادق جعفر بن محمد(ع) یوم النَّیروز، فقال(ع): «أتعرف هذا الیوم؟». قلت: جعلت فداك، هذا یومٌ تعظّمه العجم وتتهادى فیه. فقال أبو عبداللّه الصادق(ع): «والبیت العتیق الذی بمكة، ما هذا إلاّ لأمر قدیم اُفسّره لك حتى تفهمه». قلت: یا سیدی! إن علم هذا من عندك أحب إلیّ من أن یعیش أمواتی و تموت أعدائی. فقال: «یا مُعلّى! إن یوم النیروز هو الیوم الذی أخذ اللّه فیه مواثیق العباد أن یعبدوه و لا یشركوا به شیئاً، و أن یؤمنوا برسله و حججه، و أن یؤمنوا بالأئمة(ع)». وهو أوّل یوم طلعت فیه الشمس، و هبت به الریاح، و خلقت فیه زهرة الأرض. وهو الیوم الذی استوت فیه سفینة نوح(ع) على الجودی. و هو الیوم الذی أحیى اللّه فیه الذین خرجوا من دیارهم و هم ألوفٌ حذر الموت، فقال لهم اللّه موتوا ثمّ أحیاهم. وهو الیوم الذی نزل فیه جبرئیل على النبی(ص). و هو الیوم الذی حمل فیه رسول اللّه(ص) أمیرالمؤمنین(ع) على منكبه حتى رمى أصنام قریش من فوق البیت الحرام فهشمها، و كذلك إبراهیم(ع). و هو الیوم الذی أمر النبى(ص) أصحابه أن یبایعوا علیاً(ع) بإمرة المؤمنین. و هو الیوم الذی وجه النبی(ص) علیاً(ع) إلى وادی الجن یأخذ علیهم البیعة له. وهو الیوم الذی بویع لأمیرالمؤمنین(ع) فیه البیعة الثانیة. و هو الیوم الذی ظفر فیه بأهل النهروان و قتل ذا الثدیّة. وهو الیوم الذی یظهر فیه قائمنا و ولاة الأمر. وهو الیوم الذی یظفر فیه قائمنا بالدجال فیصلبه على كناسة الكوفة. و ما من یوم نَیروز إلاّ و نحن نتوقّع فیه الفرج؛ لأنه من أیامنا وأیام شیعتنا، حفظته العجم وضیّعتموه أنتم.
وقال(ع): (إن نبیاً من الأنبیاء سأل ربه كیف یحیی هؤلاء القوم الذین خرجوا، فأوحى اللّه إلیه أن یصب الماء علیهم فی مضاجعهم فی هذا الیوم، وهو أول یوم من سنة الفرس، فعاشوا و هم ثلاثون ألفاً، فصار صب الماء فی النیروز سنّة).
فقلت: یا سیدی! ألا تعرّفنی جعلت فداك أسماء الأیام بالفارسیة؟ فقال(ع): «یا مُعَلّى! هی أیام قدیمة من الشهور القدیمة، كلّ شهر ثلاثون یوماً لا زیادة فیه ولا نقصان». [22]
مُعلّى پسر خُنَیس گوید: در روز نوروز، بر امام صادق(ع) وارد شدم. فرمود: «آیا این روز را مى شناسى؟». گفتم: قربانت گردم! این روز را فارسیانْ گرامى مى دارند و به یكدیگر هدیه مى دهند. فرمود: «سوگند به خانه كعبه كه این، رمزى دیرینه دارد و برایت روشن مى سازم تا آگاه گردى». گفتم: سرورم !آموختن این امر از شما برایم بهتر از آن است كه مردگان زنده شوند و دشمنانم بمیرند.
آن گاه فرمود: «اى معلّى! روز نوروز، همان روز است كه خداوند از بندگان پیمان گرفت او را بپرستند و به او شرك نورزند، به پیامبران و حجت هایش بگروند و به امامان ایمان آورند. این همان روز است كه خورشید طلوع كرد، بادها وزیدن گرفت و گل هاى زمین روییدند. این همان روزى است كه كشتى نوح(ع) بر ساحل جودى آرامش یافت و همان روزى است كه خداوند، گروهى چند هزار نفره را كه از ترس مرگ از خانه ها بیرون رفته بودند زنده ساخت، پس از آن كه آنان را میرانده بود. این، روز فرود جبرئیل بر پیامبر اسلام است و روزى است كه پیامبر(ص) امام على(ع) بر دوش گرفت تا بت هاى قریش را در مسجد الحرام شكست و در همین روز، ابراهیم، بت ها را شكست. این همان روزى است كه پیامبر به یارانش دستور داد با على(ع) بیعت كنند و در همین روز، على را براى بیعت گرفتن از جنیان فرستاد. در همین روز، دومین بیعت با امیرالمؤمنین انجام شد. در همین روز بر نهروانیان پیروز شد و ذوالثدیه (صاحب پستان) را به قتل رساند. در این روز، قائم ما و صاحبان حكومتْ قیام كنند و در همین روز، قائم ما بر دجّال پیروز گردد و او را در زباله دان كوفه به دار آویزد. در هر روز نوروزى، ما آرزوى فرج داریم؛ چرا كه آن از روزهاى ما و شیعیان ماست. فارسیان، آن را گرامى داشتند و شما آن را ضایع كردید.»
و فرمود: یكى از پیامبران بنى اسرائیل از خداوند پرسید چگونه مردمانى را كه خارج شدند، زنده مى كند. خداوند بدو وحى كرد كه در نوروز، آب بر قبر آنان بپاشد و آن، اولین روز سال فارسیان است و آنها زنده شدند، در حالى كه سى هزار نفر بودند. از همین جا پاشیدن آب در نوروز، سنّت شده است.
گفتم: آیا نام هاى روزهاى فارسى را به من تعلیم نمى‏دهى؟ فرمود: اى معلّى! اینها روزهایى كهن از ماه هایى كهن است. هر ماه، سى روز است، بدون كم و كاست.
گفتنى است ابن فهد نیز بخشى از این روایت را پیش از علاّمه مجلسى در كتاب «المهذّب البارع» آورده است. [23]
8. مُحدث نورى (م‏1320ق) در «مستدرك الوسائل» به نقل از كتاب حسین بن همدان آورده است:
عن المفضّل بن عمر، عن الصادق(ع)، قال له فى خبر طویل فى جملة كلامه(ع):أ فأوحى اللّه الیه: «یا حزقیل! هذا یوم شریف عظیم قدره عندى، و قد آلیت أن لایسألنى مؤمن فیه حاجة الا قضیتها فى هذا الیوم و هو یوم نیروز». [24]
مفضّل، فرزند عمر از امام صادق(ع) نقل مى كند كه: خداوند بر حزقیلْ وحى فرستاد كه: «این روز، روزى گرامى و بلند مرتبه نزد من است. با خود عهد كرده ام هر مؤمنى در این روز از من حاجتى بخواهد آن را برآورده سازم و آن روز، نوروز است».

ب.احادیث اهل سنت

9. بخارى (194-256ق) در «التاریخ الكبیر» چنین روایت مى كند:
حمّاد بن سلمة بن على بن زید، عن السعر التمیمى: أتى علیٌّ بفالوذج. قال: «ما هذا؟». قالوا: الیوم النیروز. قال: فنَیرِزوا كل یوم! [25]
سعر تمیمى گوید: براى على(ع) فالوده آوردند. فرمود: «این چیست؟». گفتند: امروز نوروز است. فرمود: هر روز را نوروز كنید!
10. بیرونى (م‏440ق) در «الآثار الباقیة» آورده است:
أو قسّم الجام بین أصحابه و قال: لیت لنا كلّ یومٍ نوروز! [26]
[از آن جا كه نسخه عربى مورد استفاده ما افتادگى دارد، ترجمه حدیث را از جدیدترین كتاب كه بر اساس برخى نسخه ها كامل شده است، در این جا مى آوریم: ] آورده اند كه در نوروز، جامى سیمین، پر از حلوا، براى پیغمبر(ص) هدیه آوردند. آن حضرت پرسید: «این چیست؟». گفتند: امروز، روز نوروز است. پرسید: «نوروز چیست؟» گفتند: عید بزرگ ایرانیان است. فرمود: «آرى در این روز بود كه خداوند، عسكره را زنده كرد». پرسیدند: عسكره چیست؟ فرمود: «عسكره، هزاران مردمى بودند كه از ترس مرگ، ترك دیار كرده، سر به بیابان نهادند و خداوند به آنان فرمود: "بمیرید" پس مردند. پس آنان را زنده كرد و ابرها را امر فرمود كه بر آنان ببارند. از این روست كه سنّت آب پاشیدن [ در نوروز ]، رواج یافته است». آن گاه از حلوا تناول كرد و جام را میان اصحابْ قسمت كرد و فرمود: كاش هر روز براى ما نوروز بود! [27]
11. فیروز آبادى (729-817ق) در «القاموس» آورده است:
قدم الى على شى‏ء من الحلاوى، فسأل عنه، فقالوا: «للنیروز»، فقال: «نیروزنا كل یوم!» و فى المهرجان قال: مَهرِجونا كل یوم! [28]
مقدارى حلوا براى على(ع) آوردند. پرسید كه چیست. گفتند: براى نوروز است. فرمود: هر روز ما نوروز است.
و در مهرگان گفت: هر روز را براى ما مهرگان كنید!

2) روایات مخالف

الف. احادیث شیعه

12. قطب الدین راوندى (م‏573) در كتاب «لبّ اللباب» آورده است:
عن رسول اللّه(ص): أبدلكم بیومین یومین: بیوم النیروز و المهرجان، الفطر والأضحى. [29]
دو روز را براى شما جانشین دو روز كردم: عید فطر و قربان را به جاى عید نوروز و مهرگان.
13. ابن شهرآشوب (م‏588ق) در كتاب «المناقب» روایت مى كند:
و حكی أن المنصور تقدّم إلى موسى بن جعفر(ع) بالجلوس للتهنئة فی یوم النیروز و قبض ما یحمل إلیه فقال (ع): «إنی قد فتشت الأخبار عن جدی رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله فلم أجد لهذا العید خبراً وإنه سنة للفرس و محاها الإسلام، و معاذ اللّه أن نحیی ما محاه الإسلام». فقال المنصور: «إنما نفعل هذا سیاسةً للجند، فسألتك باللّه العظیم إلاّ جلست»؛ فجلس و دخلت علیه الملوك والأمراء والأجناد یهنؤونه، و یحملون إلیه الهدایا و التحف، و على رأسه خادم المنصور یحصی ما یحمل، فدخل فی آخر الناس رجل شیخ كبیر السنّ، فقال له: یا ابن بنت رسول اللّه! إننی رجل صعلوك لا مال لی أتحفك ولكن أتحفك بثلاثة أبیات قالها جدّی فی جدّك الحسین بن على(ع):
عجبت لمصقول علاك فرنده یوم الهیاج وقد علاك غبار
ولأسهم نفذتك دون حرائر یدعون جدّك والدموع غزار
ألاّ تغضغضت السهام وعاقها عن جسمك الإجلال والإكبار
قال: «قبلت هدیتك، اجلس بارك اللّه فیك»، و رفع رأسه إلى الخادم و قال: «امض إلى أمیرالمؤمنین و عرّفه بهذا المال، و ما یصنع به». فمضى الخادم وعاد وهو یقول: «كلها هبة منى له، یفعل به ما أراد». فقال موسى للشیخ: اقبض جمیع هذا المال فهو هبة منى لك. [30]
آورده اند كه منصور به امام كاظم(ع) پیشنهاد كرد كه نوروز را براى تبریك و شاد باش و گرفتن هدایا جلوس كنند.
حضرت كاظم در جواب فرمود: من در میان روایت هاى جدّم رسول خدا(ص) جستجو كردم و تأییدى براى این عید نیافتم. همانا این سنّت فارسیان است كه اسلام، آن را نابود ساخته است و پناه مى برم به خدا كه آنچه را اسلامْ نابود ساخته، زنده بدارم.
منصور گفت: «این كار را جهت اداره نظامیان انجام مى دهیم و شما را به خداوند سوگند مى دهم كه جلوس داشته باشید». آن گاه حضرت پذیرفت و فرمانروایان و لشكریان، براى تبریك آمدند و هدایایى با خود آوردند. خدمتگزار منصور، بالاى سر حضرت ایستاده بود و هدایا را مى شمرد. آخرین نفر، مردى كهن سال بود. به امام كاظم(ع) گفت: «اى فرزند دختر پیامبر خدا! من مردى تهى دستم و مالى ندارم تا هدیه دهم؛ ولى چند بیت شعر كه جدّ من درباره جدّتان حسین(ع) سروده، به شما هدیه مى كنم».
حضرت فرمود: «هدیه‏ات را پذیرفتم. بنشین. خداوند به تو بركت دهد!».
آن گاه حضرت، سر بلند كرد و به خدمتگزار منصور گفت كه نزد منصور روانه شود و این هدایا را برایش بازگو كند. خدمتگزار رفت و باز گشت و گفت منصور گفته است: «این هدایا از آنِ شماست. هر چه مى خواهید با آنها انجام دهید». امام كاظم(ع) هم به پیرمرد فرمود: «این اموال را به عنوان هدیه براى خودت بردار».

ب. احادیث اهل سنّت

14. بخارى (م‏256ق) در «التاریخ الكبیر» آورده است:
أیوب بن دینار، عن أبیه: «إنّ علیّاً لا یقبل هدیة النیروز». حدّثنى ابراهیم بن موسى عن حفص بن غیاث، وقال أبو نعیم: حدّثنا أیوب بن دینار أبو سلیمان المكتب، سمع علیاً بهذا. [31]
ایوب بن دینار گوید: على(ع) هدیه نوروز را نمى پذیرفت.
15. آلوسى (م‏1342ق) در «بلوغ الارب» مى گوید:
قدم النبى(ص) المدینة ولهم یومان یلعبون فیهما، فقال: «ما هذا الیومان؟». فقالوا: «كنّا نلعب فیهما فى الجاهلیة. فقال: قد أبدلكم اللّه تعالى بهما خیراً منهما یوم الأضحى و یوم الفطر». قیل: هما النیروز والمهرجان. [32]
پیامبر(ص) وارد مدینه شد. مردمان مدینه دو عید داشتند كه در آنها به سرگرمى و خوشى مى پرداختند. رسول خدا فرمود: «این دو روز چیست؟». گفتند دو یادگار جاهلیت است. فرمود: «خداوند، بهتر از آنها را جایگزین كرده است: عید قربان و عید فطر». گفته شده كه آن دو روز، نوروز و مهرگان بود.
تا این جا شانزده حدیث از مصادر مختلف شیعه و سنّى در تأبید یا ردّ نوروز گرد آمد. تلاش ما در این بخش، فحص كامل و استقصاى همه روایت ها بود و تلاش شد روایت ها براساس تاریخ ثبت و كتابتْ تنظیم گردد؛ چنان كه كوشیدیم هر روایت را مصدریابى كرده، به منابع گوناگونش ارجاع دهیم. حال، پس از نقل روایت ها به بیان دیدگاه‏ها و ارزیابى نهایى رو مى كنیم.

پی نوشتها

[1]. سوره توبه، آیه 5.
[2]. سوره مائده، آیه 2.
[3]. كنزالعمّال، ج‏15، ص‏78.
[4]. نهج البلاغة، تحقیق: صبحى صالح، ص‏431.
[5]. وسائل الشیعة، ج‏19، ص‏142.
[6]. دائرة المعارف الاسلامیة، ج‏8، ص‏165.
[7]. تاریخ سیاسى اسلام، ج‏1، ص‏72.
[8]. بحارالأنوار، ج‏70، ص‏251.
[9]. جواهر الكلام، ج‏16، ص‏59.
[10]. نظریة العرف، ص‏96.
[11]. شرح اللمعة، ج‏1، ص‏308.
[12]. تحریرالوسیلة، ج‏1، ص‏496.
[13]. بحارالأنوار، ج‏9، ص‏98.
[14]. فروغ ابدیت، ج‏1، ص‏33.
[15]. بحارالأنوار، ج‏43، ص‏234.
[16]. الكافى، ج‏5، ص‏141؛ كتاب من لایحضره الفقیه، ج‏3، ص‏300؛ تهذیب الأحكام، ج‏6، ص‏378؛ وسائل الشیعة، ج‏12، ص‏215.
[17]. كتاب من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص‏300؛ وسائل الشیعة، ج‏12، ص‏213.
[18]. كتاب من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص‏300؛ وسائل الشیعة، ج‏12، ص‏213.
[19]. دعائم الاسلام، ج‏2، ص‏326 .
[20]. مصباح المتهجّد، ص‏591؛ وسائل الشیعة، ج‏12، ص‏428 و ج‏5، ص‏288 و ج‏7، ص‏346.
[21]. المهذّب البارع، ج‏1، ص‏194-195.
[22]. بحارالأنوار، ج‏56، ص‏91.
[23]. المهذّب البارع، ج‏2، ص‏195-196.
[24]. مستدرك الوسائل، ج‏1،ص‏471؛ (چاپ سنگى) ج‏6، ص‏354 (چاپ آل البیت).
[25]. التاریخ الكبیر ،البخارى، ج‏1، ص‏414.
[26]. الآثار الباقیة، بغداد: مكتبة المثنّى، ص‏230 .
[27]. القاموس، ج‏2، ص‏279 (داراحیاء التراث العربى).
[28]. آثار الباقیه، ترجمه: اكبر داناسرشت، تهران: امیركبیر، 1363، ص‏325.
[29]. مستدرك الوسائل، ج‏6، ص‏152 (چاپ آل البیت).
[30]. المناقب، ج‏4، ص‏319، ج‏3، ص‏433؛ بحارالأنوار، ج‏48، ص‏108-109 و ج‏95، ص‏419.
[31]. التاریخ الكبیر، ج‏4، ص‏201.
[32]. بلوغ الارب، ج‏1، ص‏364.

مجله علوم حدیث

 

سه شنبه 8/12/1391 - 21:18
تاریخ

نوروز در روایات اسلامى

قسمت دوم

 

دو. دیدگاه ها

تردیدى نیست كه روایت هاى متفاوت، زمینه شكل گیرى آراى متفاوت اند و جستجو در كتب فقه و حدیث، این امر را روشن مى سازد.
پاره‏اى از دانشوران، به نقد روایت هاى نوروز پرداخته و با ذكر خلل ها و سستى هایى كه در آنهاست، آنها را قابل اعتنا و اتكا نشمرده اند؛ چنان كه در مقابل، بیشتر فقیهان به مضمون روایت هاى دسته نخستْ فتوا داده و آدابى را براى نوروز در كتب فقهى خویش برشمرده اند. اینان ضمن فتوا دادن به محتواى روایات، در مقام پاسخگویى به ناقدان و منتقدان نیز برآمده‏اند.
اینك مرورى بر این دو دیدگاه مى افكنیم.

الف. مخالفان

ناقدان و مخالفان احادیث نوروز، بسیار نیستند. اینان كوشیده اند خلل هاى موجود در روایت هاى دسته نخست را برملا سازند و در نتیجه به محتواى دسته دوم از روایت ها ملتزم شده اند؛ گرچه كوشش آنان در تصحیح و تأیید دسته دوم متمركز نیست.
اینان براى روایت هاى موافق، ضعف ها و كاستى هایى از این دست برشمرده‏اند:
1. ضعف سند،
2. تناقض و تهافت در روایت هاى معلّى،
3. ذكر نشدن روایت هاى معلّى در مصادر كهن،
4. عدم تطبیق وقایع ذكر شده در روایت ها با واقعیت هاى تاریخى،
5. معلوم نبودن نوروز ایرانى،
6. ترویج شعائر مجوس.
مخالفان، بر پایه این ایرادها، روایات موافق را بى اعتبار مى دانند و به هیچ رو گرامیداشت نوروز را روا نمى انگارند. اینان بر این باورند كه آداب و سنن ذكر شده در این روایت ها قابل اخذ و عمل نیست و نمى توان با قاعده «تسامح در ادلّه سنن» از ضعف و سستى اینها چشم پوشید؛ چرا كه با محذور بزرگى چون ترویج شعائر مجوسى روبه رور هستیم. در این جا پاره‏اى از این دیدگاه ها را مى آوریم:
آقا رضى قزوینى (در رساله اى كه در سال 1062قمرى نگاشته)، شاید نخستین كسى باشد كه به تفصیل، نوروز را نقد كرد. وى به طور عمده منكر تطبیق نوروز رایج با نوروز یاد شده در روایات است و از این طریق بر روایت هاى مؤید، خرده مى گیرد و پس از نقل روایت معلّى مى نویسد:
با توجه به استحباب اعمال مذكوره در نوروز و این كه این اعمال، موقته است و در امثال این عبادات، اگر التزام وقت خاص نشود و در اوقات دیگر به عمل آید، بدعت مى باشد، بنابراین، تعبد به این عمل [را ] مكلّفى تواند كه لااقل ظن به تعیین وقت مذكور تحصیل كرده باشد. تحصیل این ظن، لامحاله از امارات شرعیه و عرفیه تواند بود و چون در عرف به اعتبار اختلاف اصطلاحات حالیه نوروز متعدد است چنان كه بعضى از آن، بعد از این مذكور مى گردد و اشهریت بعضى به بعضى ازمنه اماره نمى شود و در ظاهر قرآنْ چیزى در این باب نیست، اماره آن از روایات و اخبارْ تتبّع باید نمود. [33]
محمد اسماعیل خواجویى (م‏1173ق) تناقض هاى روایت هاى معلّى را دلیل ناتمام بودن آن مى داند و مى نویسد:
فقیر بى بضاعت گوید: به حسب ظاهرى میان این حدیث و حدیث سابق تناقض است؛ چه، در حدیث سابق مذكور است كه پیغمبر(ص) در روز نوروز، امیرالمؤمنین(ع) را به دوش مبارك برداشته تا بتان قریش را از فوق كعبه به زیر انداخته، شكست و فانى ساخت، و این، بلاشبهه در سال فتح مكه معظمه بود، چنان كه اخبار بسیار از طرق خاصه و عامه دلالت بر این دارد و فتح مكه معظمه در ماه مبارك رمضان سال هشتم هجرت واقع شد، چنان كه شیخ مفید و نیز طبرسى و این شهرآشوب و دیگرانى روایت كرده اند، و احادیث معتبره بر این دلالت كرده است، و اكثر برآن اند كه در روز سیزدهم ماه بوده، و بعضى بیستم هم گفته اند، و حركت حضرت از مدینه در روز جمعه دوم ماه مبارك رمضان، بعد از نماز عصر بوده، و روز غدیر خم در سال دهم هجرت در حجة الوداع در روز هجدهم ذى الحجة الحرام بود. پس چگونه تواند بود كه هر دو در روز، نوروز باشد؟ چه، نوروز، از قرار حساب گذشته، بعد از شش هفت سال از فتح مكه معظمه، بلكه بیشتر، به ذى الحجة خواهد رسید، نه بعد از یك سال، چنان كه مقتضاى این دو حدیث است. [34]
وى ادامه مى دهد:
و چون هر دو به یك طریق از معلّى منقول است، پس ترجیح احدهما بر دیگرى من حیث السند متصور نیست، و بنابراین، مضمون هیچ یك حجت نخواهد بود، و بر آن، اعتماد نشاید كرد، و به او استدلال نتوان نمود؛ چه، تناقض در كلام معصومین(ع) غیر واقع است. پس، از این جا فهمیده مى شود كه این دو حدیث، كلاهما او احدهما از معصوم تلقى نگردیده، و چون از او نباشد، حجیت را نشاید و سند شرعى نتواند بود. [35]
استاد محمد تقى مصباح در حاشیه بر «بحارالأنوار»، ذیل این روایت ها نگاشته است:
در باب نوروز، دو دسته روایت مختلف روایت شده است. یكى را معلّى از امام صادق(ع) آورده و بر عظمت و ارزش نوروز دلالت دارد و دیگرى حدیث امام كاظم(ع) است كه آن را از سنّت هاى پارسیان دانسته كه اسلام، آن را از میان برداشته است.
باید دانست كه هیچ یك از آنها صحیح نیست و از اعتبار برخوردار نمى باشد تا بتوان بر پایه آن، حكم شرعى را اثبات كرد. گذشته از آن كه روایت معلّى، ایرادهاى دیگرى دارد، از جهت تطبیق نوروز بر مناسبت هاى ماه هاى عربى. [36]
آن گاه مى نویسد:
ظاهر روایت منصور، حرمت بزرگداشت نوروز است؛ چرا كه این كار، بزرگداشت شعائر كفار و زنده داشتن سنّت هایى است كه اسلام، آنها را میرانده است. این روایت گرچه واجد شرایط حجّیت نیست اما مطلب كلى اى كه در آن آمده (یعنى حرمت بزرگداشت شعائر كفار)، با ادلّه عامه به اثبات رسیده است و این كه نوروز از آن آداب و رسوم است، به وجدانْ اثبات مى شود.
و اما فتواى فقیهان، مبنى بر استحباب غسل و روزه در نوروز، مبتنى بر قاعده تسامح در ادلّه سنن است؛ ولى این جا محل اجراى آن قاعده نیست؛ زیرا قاعده تسامح در ادلّه سنن، از مواردى كه احتمال حرمت تشریعى دارند، انصراف دارد. [37]
جناب آقاى سید جواد مدرّسى در مقاله اى در مجلّه «نور علم» مى نویسد: با وجود تضارب روایات و عدم توجه قدما و كدورت متن و عدم صحت سند، فتواى به مشروعیت نوروز، و تعیین روز آن، مشكل است. راهى كه باقى مى ماند، تمسك به ادلّه «تسامح در ادله سنن» است؛ و لكن تعیین روز، گفتار بعض فقهاست نه مضمون روایت؛ و ادله مذكور، شامل كلام فقها نمى شود.
از جهت دیگر، عید نوروز از شعائر مجوسى و محتمل الحرمه است و ادله تسامح در سنن چنان كه بعضى گفته اند از چنین موردى منصرف است. [38]
آقاى رسول جعفریان نیز در این باره گفته است: این بود آنچه در منابع شیعه قرن ششم درباره نوروزْ نقل شده است. در این باره، مهم، همان روایت معلّى بن خنیس است و جز آن، چیزى درباره تایید نوروز به چشم نمى خورد. منشأ آنچه در آثار بعدى درباره استحباب غسل روز نوروز و نماز و دعاى مربوطه آمده، همین نص است و بس. البته مطالب دیگرى نیز افزوده شده كه منشأ آنها را اشاره خواهیم كرد. [39]
و در جاى دیگر گفته است:
و مشكل این دو حدیث (منظور، دو حدیثى است كه ابن فهد حلّى در تأیید نوروز از معلّى نقل كرده است)، آن است كه در منابع كهن شیعه نیامده است. افزون بر آن، روایات مزبور كه در اصل باید یكى باشد، حاوى دو نوع آگاهى درباره روز نوروز است كه این، خود، منشأ شبهه درباره آن شده و احتمال جعل آن را تقویت مى كند. افزون بر آن، دانسته است كه، ابن غضایرى گفته: «غالیان روایاتى را به معلّى بن خنیس نسبت داده اند و نمى توان بر اخبار وى اعتماد كرد». در این صورت، این روایت كه بى گرایش غالیانه یا نگرش افراطى همه نیست ، از همان دسته مجعولاتى مى باشد كه غالیان به معلّى نسبت داده اند. باید این دو نكته را نیز یادآورى كرد كه گفته شده قرامطه (گرایشى وابسته به مذهب افراطى اسماعیلیه) دو روز را در سال كه نوروز و مهرگان بوده روزه مى گرفته اند. بلافاصله باید تأكید كنیم كه مجوسیان، نه تنها نوروز را روزه نمى گرفته اند، بلكه به نقل بیرونى اساساً «مجوس را روزه‏اى نیست و هر كس از ایشان روزه بگیرد، گنه كرده است». [40]

ب. موافقان

آداب نوروز از قبیل روزه، نماز، ادعیه، در كتب حدیثى و فقهى، از زمان شیخ طوسى در میان عالمان شیعه رواج داشته است.
شیخ طوسى (م‏460ق) در «مصباح المتهجد)، [41] پس از او ابن ادریس (م‏598ق) در «السرائر) [42] و سپس یحیى بن سعید (م‏589ق) در «الجامع للشرائع) [43] و پس از وى، شهید اول (م‏786ق) در «القواعد و الفوائد) [44] و نیز «الدروس) [45]و «البیان) [46] و «الذكرى) [47] و «اللمعة) [48] بدان اشاره دارد.
ابن فهد (م‏841ق) در «المهذّب البارع) [49] و محقق كَرَكى (م‏940ق) در «جامع المقاصد) [50] و شهید ثانى (م‏966ق) در «المسالك) [51] و «شرح اللمعة) [52] و محقق اردبیلى(م‏993ق) در «مجمع الفائدة و البرهان) [53] و شیخ بهایى(م‏1030ق) در «جامع عباسى) [54] و «الحبل المتین) [55] و فاضل هندى(م‏1137ق) در «كشف اللثام) [56] و شیخ یوسف بحرانى (م‏1186ق) در «الحدائق الناضرة) [57] و كاشف الغطاء (م‏1228ق) در «كشف الغطاء) [58] و نراقى (م‏1245ق) در «مستند الشیعة) [59] و صاحب جواهر در (م‏1266ق) «جواهر الكلام) [60] و شیخ انصارى (م‏1281ق) در «كتاب الطهارة) [61] بدین آدابْ فتوا داده‏اند.
همچنین در كتب فتوایى و فقهى معاصر، چون: العروة الوثقى، [62] جامع المدارك، [63] المستند [64] فتوا بدین آداب به چشم مى خورد.
در كتب روایى نیز چنان كه در بخش نخست آوردیم ، آداب نوروز، در: مصباح المتهجّد، وسائل الشیعة و بحارالأنوار، یاد شده است؛ چنان كه روایت هایى نیز كه به گونه اى ضمنى نوروز را تأیید مى كنند در: الكافى، كتاب من لایحضره الفقیه و دعائم الاسلام منقول است.
شاید همین كثرت فتواها و نقل ها سبب شده است كه صاحب «جواهر» بگوید:
غسل روز نوروز، نزد متأخران مشهور است؛ بلكه مخالفى در آن ندیدیم. [65]
بجز این، تلاش محدّثان و فقیهان در پاسخگویى به دیدگاه مخالفان نیز درخور درنگ است. علامه مجلسى در «بحارالأنوار»، بیشترین كوشش را در این باره به انجام رسانده و شبهه هاى مخالفان را پاسخ گفته است؛ وى در قسمتى از نوشتار مفصلش در نقد روایت ابن شهرآشوب (در مذمت نوروز)، مى نویسد:
این حدیث، با روایت هایى كه معلّى بن خنیس آورده مغایرت دارد و بر جایگاه نداشتن نوروز در شریعتْ دلالت دارد؛ لیك روایت هاى معلّى از نظر سند، قوى تر و نزد اصحاب ،مشهورتر ند.
از سوى دیگر مى توان گفت كه این، حدیث تقیه است؛ چرا كه در روایات «مناقب»، مطالبى ذكر شده كه زمینه تقیه دارد. [66]
پس از وى نیز عالمان دیگرى به پاسخگویى اجمالى یا تفصیلى گام برداشته‏اند.
شیخ انصارى در نقد روایت «مناقب» مى گوید:
روایت «مناقب» نمى تواند با احادیث معلّى معارضه كند؛ زیرا روایت معلّى نزد اصحاب، از شهرت بیشترى برخوردار است و احتمال تقیّه در روایت «مناقب» وجود دارد. [67]
همچنین صاحب «جواهر» در دفاع از روایت هاى معلّى و نقد حدیث «مناقب» مى نویسد:
روایت معلّى جاى مناقشه در سند و دلالت ندارد؛ چنان كه حدیث «مناقب» نمى تواند با آن معارضه كند؛ چرا كه با سستى اى كه در آن مشهود است، احتمال تقیه نیز در آن مى رود. [68]
گفتنى است حمل روایت «مناقب» بر تقیه بعید نیست؛ چرا كه اهل سنّت، روزه نوروز را مكروه مى دانند. [69] و بدین جهت، در تعارض روایت هاى معلّى و «مناقب»،
جانب روایات معلّى رجحان مى یابد.
بجز اینها، رساله ها و كتبى نیز در تأیید فضیلت نوروز و روایات معلّى تدوین شده، كه برخى به چاپ رسیده و برخى دیگر، خطى باقى مانده اند. [70]

سه. ارزیابى نهایى

چنان كه پیش از این یاد شد، این نوشتار، نوروز را از منظر حدیث و روایت مى كاود و از تاریخ و تقویم نگارى و فقه، تنها آن را برمى رسد كه به گونه اى با حدیث و روایتْ مرتبط شود و در نقد یا تأیید آن، سودمند افتد.
اینك نكته هایى درباب این روایاتْ آورده مى شود تا پس از آن به جمع بندى نهایى نزدیك شویم.
یكم: در نقد نوروز، چهار حدیث آوردیم. این احادیث، به هیچ رو قابل تصحیح و اعتبار نیستند؛ زیرا:
1. روایت اول و چهارم، مضمونى واحد دارند كه اوّلى در مصادر شیعه و دومى در مصادر اهل سنّت یاد شده است. روایت شیعى را به قطب راوندى (از عالمان قرن ششم) نسبت داده اند كه در كتاب «مستدرك الوسائل» حاجى نورى (م‏1320ق) روایت شده است. این روایت، گذشته از آن كه در مصادر كهنْ موجود نیست، مضمون آن را هم نمى توان تأیید كرد؛ زیرا چگونه دو عید باستانى ایرانى در جزیرة العرب در سال هاى نخستین اسلام، رایج و مرسوم بود كه پیامبر(ص) آنها را با فطر و اضحى منسوخ بدارد؟! بى تردید، نوروز و مهرگان، از آیین هایى باستانى ایرانیان اند كه آوازه شان، پس از ارتباط اعراب با ایرانیان، بدان سرزمین رفته است و پیش از آن، آن چنان مقبول مردمان نبوده اند كه پیامبر(ص) آنها را با اعیاد اسلامى نسخ كند.
حدیث دیگر، آن است كه آلوسى آورده است و تعبیرهاى «نوروز» و «مهرگان» در متن آن نیست و ظاهراً راویان، این دو را از روى احتمال (نه قطع و یقین)، به روایت افزوده اند. بدین رو آلوسى پس از نقل حدیث مى گوید: «قیل: هما النیروز والمهرجان». گفتنى است كه برخى نویسندگان، این اضافه را به آلوسى نسبت داده اند كه جزو حدیث آورده است:
آلوسى در «بلوغ الارب»(ج‏1، ص‏364، قاهره، 1925م) نقل مى كند كه انصار، عید نوروز و مهرگان را بر حضرت رسول(ص) عرضه كردند. حضرت فرمودند: خداوند متعال، بهتر از آن را (فطر و اضحى را) به من داده است. [71]
چنان كه پیش از این آوردیم، روایت آلوسى چنین است:
قدم النبى(ص) المدینة و لهم یومان یلعبون فیهما. فقال: «ما هذا الیومان؟». فقالوا: كنّا نلعب فیهما فى الجاهلیة. فقال: «قد أبدله اللّه تعالى بهما خیراً منهما: یوم الأضحى و یوم الفطر». قیل: هما النیروز و المهرجان.
2. روایت «مناقب»، گذشته از آن كه مرسل است و با تعبیر «حُكیَ (آورده اند)» نقل شده است، نه حاكى آن معلوم است و نه مصدر نقل ابن شهرآشوب.
3. روایت بخارى كه على(ع) هدیه نوروز را نمى پذیرفت، گذشته از آن كه با روایت دیگر بخارى كه على(ع) هدیه نوروز را مى پذیرفت معارضه دارد، با نقل هاى بسیار دیگر شیعى نیز ناسازگار است و نمى توان به آن، استناد جُست.
دوم: در ارزیابى سندى روایت هاى موافق، مى توان چنین گفت:
1. روایت كلینى از سند معتبر برخوردار است.
2. روایت شیخ طوسى از معلّى، اگر چه بدون سند است، لیكن وى در كتاب «فهرست» به كتاب معلّى سند معتبر دارد. [72] محتمل است آن روایت، براساس همین سند باشد.
3. علامه مجلسى در« زاد المعاد» مى گوید: «به اسانید معتبره از معلّى بن خنیس كه از خواص حضرت صادق(ع) بوده است، منقول است) [73] و سپس روایتى را نقل مى كند كه ذیل آن، مطابق روایتى است كه شیخ در «مصباح» آورده است.
4. نقل این روایت ها در مصادر كهنى چون: الكافى، كتاب من لا یحضره الفقیه، مصباح المتهجّد و دعائم الاسلام، مى تواند شاهدى بر اعتبار آنها باشد.
بر این پایه مى توان گفت از مجموع احادیث دوازده گانه مى توان این مطلب را به پیشوایان دینى نسبت داد كه رفتار ایرانیان در گرامیداشت نوروز، در مرأى و منظر آنان بوده و نه تنها مخالفتى با آن نكرده اند، بلكه نسبت به اصل آن و پاره اى رفتارهاى ضمنى آن، روى خوش نشان داده و تشویق كرده‏اند.
بلى؛ ما معتقدیم كه بر پایه این احادیث و بدون شواهد تاریخى دیگر، نمى توان خصوصیت هاى موجود در آنها را به اثبات رساند و اشارات تاریخى موجود در آنها را تأیید كرد. چنان كه به جهت برخى نكات تاریخى نامعلوم در آنها نمى توان این كلیّت را تضعیف كرد و نادیده انگاشت.
سوم: بررسى مصادر كهن، نشان مى دهد كه نوروز به عنوان یك آیین ایرانى، در فرهنگ مسلمانان و شیعیانْ رواج داشته است.
اینك شواهد این امر را بجز روایات یاد شده، بازگو مى كنیم:
1. به اعتقاد برخى متخصصان تبدیل گاه شمار، در جلسه مشورتى خلیفه دوم براى تعیین تقویم، هرمزان تازه مسلمانْ شركت داشت و تقویم ایرانى را براى حاضران شرح كرد و خلیفه، آن تقویم را براى امور دیوانى و خراج پذیرفت‏ [74] و روشن است كه نوروز، جزئى از تقویم ایرانى به شمار مى رود.
2. نجاشى در شرح حال ابوالحسن نصر بن عامر بن وهب سنجارى نوشته است كه وى از ثقات شیعیان است و كتاب هایى دارد، از جمله: «كتاب ما روى فى یوم النیروز». [75]
همچنین ابن ندیم درباره صاحب بن عبّاد، آورده است كه «كتاب الأعیاد و فضائل النیروز» نگاشته است. [76]
در دوره صفویه نیز نوروزیه هایى بسیار به قلم علماى دینْ تحریر شد. [77]
3. خراج در دوره عباسیان بر اساس نوروز تنظیم مى شده است. [78]
4. خلفاى اموى و عباسى هدایاى نوروز را مى پذیرفته اند؛ بلكه دستور مى داده اند تا برایشان ارسال گردد. [79]
گفتنى است در برخى مناطق، حاكمان اهل سنّت، گرفتن هدایاى نوروز را منع مى كردند؛ چنان كه از برگزارى مراسم نوروز، ممانعت به عمل مى آوردند. [80]
5. از دیرباز تاكنون، نوروز در سروده هاى شاعران تازى گو و پارسى زبانْ حضور جدّى دارد و این نیز شاهدى گویا بر حضور نوروز در فرهنگ ایرانیان مسلمان است. [81]
با توجه به این شواهد و امور دیگر، نوروز را در دوره اسلامى از شعائر مجوسى دانستن، سخنى نا صواب است؛ چنان كه آن را ترویج آیین آتش پرستان انگاشتن، واقعیت خارجى ندارد. گذشته از اینها در روایات اسلامى و سخن فقیهان، فضیلت روزه نوروز مطرح است و به نقل بیرونى: «مجوس را روزه اى نیست و هر كس از ایشان روزه بگیرد، گناه كرده است». [82]
گیریم روزگارى نیز نوروز چنان بود؛ ولى زمانى كه در عرف ایرانیان مسلمان، آن حالت از میان رفت، دیگر ذَمّى بر آن نیست. همان گونه كه امام خمینى فتوا داد كه شطرنج، اگر روزى ابزار قمار نباشد، حرمتى در بازى با آن نیست‏ [83] و استاد مطهرى، مجسمه سازى را مجاز دانست؛ چرا كه فلسفه حرمت آن،به جهت فاصله گرفتن از دوران بت پرستى، از میان رفته است‏ [84] و نمونه هاى بسیار دیگر.
اصولیان را قاعده اى است كه در این جا به كار آید. آنان گویند اگر در میان مردمان، آداب و رسومى رواج داشت و در جان و دل آنان رسوخ یافته بود، چنانچه شرع با آن روى خوشى ندارد و مى خواهد آن را طرد سازد، باید ادله اى روشن و قوى كه همپاى سیره باشد، ارائه دهد وگرنه نمى توان گفت شارع از آن سیره بیزار است و آن را طرد كرده است. به تعبیر دیگر، سیره هاى راسخ و استوار را نمى توان با عمومات یا ادلّه سست بنیان طرد كرد؛ بلكه دلیل مانع و رادع باید به اندازه قوت سیره، قوت داشته باشد.
بر این اساس و با توجه به آنچه در ریشه دارى نوروز و گذشته اش در میان ایرانیان گفته شد، دلیلى بر منع و ردع آن از سوى شرع در دست نیست؛ چرا كه ادلّه خاص چنان كه یاد شد موهون است كه وجهش گذشت و عمومات را نیز در چنین مواردى یاراى رویارویى نخواهد بود.
چهارم: اگر بپذیریم كه روایت هاى موافقْ قابل اعتماد نیستند و نمى توان بر پایه آنها رأى و حكمى را اثبات كرد، همچنان كه نمى توان بر دسته دوم از احادیث تكیه زد، در این فرض باید حكم نوروز را با اصل اوّلى و قاعده عام دینى نشان داد.
همان گونه كه در ابتداى مقاله گذشت، اسلام كه دینى جهانى است و همه انسان ها را به سوى خود فراخوانده است، به اقتضاى خصلت جهان شمولى اش، هیچ گاه به معارضه سنّت ها و آداب و رسوم ملّى نرفته، مگر آن جا كه ترویج باطل باشد یا به تثبیت خرافه اى انجامد و یا ملازم با محرّمات شرعى گردد.
آیین نوروز، قرن هاست در ایران اسلامى بر پاداشته مى شود و مسلمانان، نه به عنوان ترویج آیین مجوس، بلكه به عنوان آیینى ملّى بدان مى نگرند. بمانَد كه رسم نوروز، پیش از آیین زردتشت نیز در ایران برپا بوده است. [85]
از سوى دیگر، نوروز، تثبیت خرافه اى باطل كه با دین ناسازگار باشد، نیست و در سرشت خود، محرّمات شرعى را به همراه ندارد؛ ولى اگر كسى یا كسانى آن را به محرّمات بیالایند، این بدان ماند كه سایر كردارهاى مباح و حتى امور شرعى را با محرّمات شرعى همراه كنند، كه طبعاً معنایش ناپسند شدن آن امر مباح یا شرعى نیست؛ بلكه آنان كه چنین مى كنند، قابل سرزنش و مذمت اند.
از سوى دیگر، بسیارى از رفتارهاى پسندیده، چون: پاكیزگى و آراستگى، سیر و سفر، دید و بازدید، بخشش و دلجویى، هدیه دادن در این رسم و آیین به انجام مى رسد كه از نگاه شرع و عقل، ستودنى است.
با این وصف، ایستادگى در برابر این آیین ملّى، از زاویه شرع و دین، مستندى محكم ندارد و نشاید بدان دامن زد.
پنجم: آنچه تأیید شده یا مورد ردع قرار نگرفته، چیزى است كه در عرف عمومى ایرانیان، نوروز نامیده مى شود. اگر در طول زمان، تغییراتى در آن صورت گرفته است كه همین عرف عمومى آنها را برمى تابد، خللى در این امضا یا عدم ردع شرعْ وارد نمى سازد.
بر این پایه، ایرادى كه برخى فقیهان و نویسندگان در این موضوع گرفته اند (كه نامعلوم بودن روز نوروز و تغییر آن، به شرعى بودنش لطمه مى زند)، پذیرفتنى نیست.
حاصلْ آن كه:
1. روایت هاى وارد شده در مخالفت با نوروز، به هیچ روى قابل تأیید و اعتبار نیستند.
2. در روایت هاى موافق، به جهت شواهد و قرائن یاد شده، مى توان گفت كه اصل آیین نوروز، مورد امضا و تأیید است؛ گرچه خصوصیت هاى یاد شده در احادیث را نمى توان تأیید كرد.
3. از آن رو كه نوروز در میان ایرانیان در دوره اسلامى رایج بود و به عنوان سیره اى عمومى استمرار داشت، نمى توان طرد و ردع آن را از سوى شارع با قواعد كلّى یا ادلّه سست پذیرفت؛ بلكه ردع چنین سیره هایى نیازمند ادلّه خاص و قوى است.
4. اگر بپذیریم كه ادلّه موافق و مخالف، هیچ كدام قابل اعتماد و تأیید نیست، اقتضاى قواعد عمومى دینى، عدم مخالفت با نوروز است. [86]

پى نوشت‏ها

[33]. نامه مفید، ش‏9، ص‏215.
[34]. همان، ص‏218.
[35]. همان جا.
[36]. بحارالأنوار، ج‏56، ص‏100(پاورقى).
[37]. همان جا.
[38]. نور علم، ش‏20، ص‏115.
[39]. نامه مفید، ش‏9، ص‏206.
[40]. همان، ص‏210.
[41]. مصباح المتهجد، ص‏591.
[42]. السرائر، ج‏1، ص‏315.
[43]. الجامع للشرائع، ص‏33.
[44]. القواعد و الفوائد، ج‏1، ص‏3.
[45]. الدروس، ص‏2.
[46]. البیان، ص‏4.
[47]. الذكرى، ص‏23.
[48]. اللمعة، ص‏34.
[49]. المهذّب البارع، ج‏1، ص‏194-195.
[50]. جامع المقاصد، ج‏1، ص‏75.
[51]. شرح اللمعة، ج‏1، ص‏316.
[52]. مسالك الأفهام، ج‏1، ص‏171.
[53]. مجمع الفائدة والبرهان، ج‏2، ص‏73.
[54]. جامع عباسى، ص‏11 و 78.
[55]. الحبل المتین، ص‏80.
[56]. كشف اللثام، ج‏1، ص‏11.
[57]. الحدائق الناضرة، ج‏4، ص‏212.
[58]. كشف الغطاء، ص‏324.
[59]. مستند الشیعة، ج‏1، ص‏208.
[60]. جواهر الكلام، ج‏5، ص‏40.
[61]. كتاب الطهارة، ص‏328.
[62]. العروة الوثقى، ج‏1، ص‏461 و ج‏22، 242.
[63]. جواهر الكلام، ج‏5، ص‏40.
[64]. جامع المدارك، ج‏3، ص‏182.
[65]. المستند، ج‏17، ص‏299.
[66]. بحارالأنوار، ج‏56، ص‏100.
[67]. كتاب الطهارة، ص‏328.
[68]. جواهر الكلام، ج‏5، ص‏40.
[69]. بدائع الصنائع، ج‏2، ص‏79؛ المغنى، ج‏3، ص‏99.
[70]. چاپ شده ها مانند: رساله نوروزیه، سید هاشم نجفى یزدى، 1371قمرى. براى نسخه هاى خطى بنگرید به: الذریعة الى تصانیف الشیعة، ج‏24، ص‏379-384؛ نامه مفید، ش‏9، ص‏213-215، مقاله« نوروز در فرهنگ شیعه».
[71]. نور علم، ش‏8، ص‏108.
[72]. الفهرست، شیخ طوسى، ص‏193.
[73]. زاد المعاد، ص‏482.
[74]. گاهشمارى هجرى قمرى و میلادى، دكتر رضا عبداللهى، ص‏25-26.
[75]. رجال النجاشى، ص‏428.
[76]. الفهرست، ابن الندیم، ص‏190.
[77]. بنگرید: الذریعة، ج‏24، ص‏379-348؛ نامه مفید، ش‏9، ص‏213-215، مقاله (نوروز در فرهنگ شیعه).
[78]. تاریخ الطبرى، ج‏9، ص‏218 و ج‏10، ص‏39 و ج‏11، ص‏203.
[79]. تاریخ الیعقوبى، ج‏2، ص‏306 و 313؛ عیون أخبار الرضا(ع)، ص‏550.
[80]. نامه مفید، ش‏9، ص‏208-207.
[81]. نوروزگان، ص‏167-197؛ نامه مفید، ش‏9، ص‏207-206؛ نور علم، ش‏20، ص‏104، 106، 107.
[82]. الآثار الباقیة، ص‏230، آثار الباقیه، ص‏357.
[83]. صحیفه نور، ج‏21، ص‏15.
[84]. تعلیم و تربیت در اسلام، ص‏46 .
[85]. آیین ها و جشن هاى كهن در ایران امروز، محمود روح الامینى، تهران: آگاه، ص‏38-36.
[86]. جهت آگاهى بیشتر، بنگرید به: بحارالأنوار، ج‏59، ص‏91-143؛ زادالمعاد، ص‏485-842؛ المهذّب البارع، ج‏1؛ بلوغ الارب، ج‏1، ص‏348-357؛ الخطط المقریزیة، ج‏1، ص‏369-367؛ الآثار الباقیة، ص‏212-33؛ رساله نوروزیه، سید هاشم نجفى یزدى ( یزد: پاینده)؛ نوروز در تاریخ و دین، سید عبدالرضا شهرستانى (نجف: مطبعة الآداب)؛ النوروزه أثره فى الادب العربى، فؤاد عبدالمعطى الصیاد (جامعة بیروت، 1972م)؛ نوروز، تاریخچه و مرجع شناسى، پرویز اذكایى (وزارت فرهنگ و هنر، 1353)؛ النوروز فى مصادر الفقه والحدیث، مركز المعجم الفقهى (قم)؛ نوروزگان، مرتضى هنرى (سازمان میراث فرهنگى، 1377)؛ «نوروز در فرهنگ شیعه»، رسول جعفریان (نامه مفید، ش‏9، ص‏201220)؛ «نوروز در تاریخ و اسلام»، سید جواد مدرسى (نور علم، ش‏20، ص‏115-103)؛ (عید نوروز و صبغه هاى اسلامى آن)، ابراهیم شكورزاده (مجله دانشكده ادبیات و علوم انسانى دانشگاه مشهد، سال 15، ش‏1و2، ص‏258 242)؛ «نوروز ایرانى در تقویم اسلامى»، ابوالفضل نبئى (مجله دانشكده ادبیات و علوم انسانى دانشگاه مشهد، سال 15، ش‏4، ص‏738 703).

 

سه شنبه 8/12/1391 - 21:18
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته