• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 15639
تعداد نظرات : 1110
زمان آخرین مطلب : 3838روز قبل
اهل بیت

ای شب عاشور شور آورده ای
شعله در دریای نور آورده ای
ای شب زیبای هفتاد و دو یار
لیلة الاحیای هفتاد و دو یار
در فضای سینه، ماهت آتش است
اخترانت اشک و آهت آتش است
ای شریک سینه های سوخته
تو شبی یا خیمه ی افروخته
ذکر جانسوزت ندای العطش
گشته لبریز از صدای العطش
مرغ شب پر باز کن، پر باز کن
با شرار آه من پرواز کن
پر بزن آنجا که جان پر می زند
مر غ روح عاشقان پر می زند
پر بزن تا کعبه ی قالوا بلیٰ
تا ابد بیتوته کن در کربلا
سوز سقا را دمی احساس کن
رو به سوی خیمه ی عباس کن
برتن بی تاب ها تابی ببر
از برای تشنگان آبی ببر
بس که طفلان راست برلب، آب! آب!
از خجالت آب هم گردیده آب
اشک چشم اصغر و آه رباب
کرده امشب قلب دریا را کباب
دامن دُردانه ها دریای دُر
جام خالی چشم ها از اشک پر
از عطش ذکر عطش از یاد رفت
آبروی آب هم بر باد رفت
آسمان امشب فرو ریزی به خاک
چون دل عباس گردی چاک چاک
ماه سر گردان شوی در آسمان
هم زمین آتش بگیرد هم زمان
کاش از ظلمت شود عالم سیاه
تا نیاید شمر دون در قتلگاه
صورت اکبر تماشایی شده
مادرش در خیمه زهرایی شده
این صدای گریه ی پیغمبر است
یا مناجات علی اکبر است
آه یاران این بود جان حسین
لاله ی لیلا و قرآن حسین
حیف از این لاله که پرپر می شود
مثل گل صد پاره پیکر می شود
حیف از این قرآن که با شمشیرها
آیه هایش را بود تفسیرها
لیلة الاحیای مصباح الهداست
این شب بیداری خون خداست
ای شب درد و شب رنج و ملال
از تو دارم، از تو دارم این سوال
ظهر فردا گر بیفتد بر زمین
دست های زاده ی ام البنین
چون صدای ناله اش آید به گوش
پرچم او را که می گیرد به دوش؟
کی در آن میدان علمداری کند؟
تا که ثارالله را یاری کند
آه آه از قلب زینب آه آه
وای بر فردا و امشب آه آه
تا برآید شیعه را آه از نهاد
اشک میثم وقف ثارالله باد

غلامرضاسازگار

http://zajje.blogfa.com

دوشنبه 29/8/1391 - 0:48
اهل بیت

عمری است که سربار توام یوسف زهرا
تو یاری و من عار توام یوسف زهرا
سرمایه ام اشکی است که آن هم کرم توست
بی مایه خریدار توام یوسف زهرا
خوشتر بُوَد از دیدن گل های بهشتی
یاد گل رخسار توام یوسف زهرا
با مهر تو باکی ز هجوم گنهم نیست
من تکیه به دیوار توام یوسف زهرا
با آنکه به زنجیر گنه بسته وجودم
یک عمر گرفتار توام یوسف زهرا
خوشتر بود از خواب به گلزار بهشتم
آن لحظه که بیدار توام یوسف زهرا
نام و نسب و شأن و مقامم همه این است
خاک ره زوار توام یوسف زهرا
مگذار گنه پرده کشد بین من و تو
من تشنه ی دیدار توام یوسف زهرا
بر سلطنت هردو جهان ناز فروشم
تا سائل بازار توام یوسف زهرا
من میثم و وصف تو بود میوه ی نخلم
بی برگم و پر بار توام یوسف زهرا

http://zajje.blogfa.com

دوشنبه 29/8/1391 - 0:46
اهل بیت
صبح عاشورا، «حر» در اندیشه پیوستن به اردوگاه سید الشهداء(ع) بود. اندیشناک بود و مضطرب. یکی از هم قبیله ای هایش که می پنداشت حر از جنگیدن بیمناک است، گفت:

ای حر! من تو را ترسو نمی دانستم. دلاوری تو در میان عرب، ضرب المثل است. اینک چگونه از این گروه اندک که در محاصره مایند، بیم داری؟

-از خدا بیم دارم.

- برای چه از خدا؟

- چون می خواهند مردی مظلوم را به ناحق به قتل رسانند.

- اکنون چه قصد داری؟

- می خواهم از دو راهی بهشت و دوزخ، راه بهشت را برگزیده، به حسین(ع) ملحق شوم. اگر چه قطعه قطعه شوم و مرا در آتش بسوزانند; چون مرا بر آتش دوزخ، تاب و تحمل نیست.

حر، در برابر چشمان هزاران سرباز، نهیبی به اسب خویش زد و به اتفاق پسرش به طرف اردوگاه امام حسین(ع) تاخت.در برابر امام ایستاد و گفت:

ای فرزند پیغمبر! جانم فدایت، من همانم که راه را بر تو بستم و بر دل خاندانت ترس ریختم. اینک توبه کنان آمده ام تا جان را فدای تو کنم. آیا توبه ام پذیرفته است؟

- آری ای حر! خداوند توبه ات را می پذیرد. از اسب فرود آی و لحظه ای بیاسای.

- ای پسر پیغمبر! پیش روی تو سواره باشم بهتر است تا پیاده.

سوار بر اسب با اینان پیکار می کنم، سرانجام نیز بر زمین فرود خواهم آمد!

- هر چه می خواهی بکن، آزادی.

و ... حر به میدان رفت و با سپاه عمر سعد جنگید تا به شهادت رسید. در لحظات آخر، امام به بالین او آمد و خطاب به او فرمود:

تو همان گونه که مادرت تو را «حر» نامیده است. حر و آزاده ای. تو حر و آزادی، هم در این دنیا و هم در آخرت.(4) اینها چند نمونه از جلوه های روشن ایمان و صدق و ثبات و صبر بود که در رزمگاه کربلا به وقوع پیوست و فروغ آن تا همیشه تاریخ، در دلها می تابد و شور و حرارت ایمان و عشق را در جان شیعیان و آزادگان فروزان نگاه می دارد.

http://www.hawzah.net/

يکشنبه 28/8/1391 - 11:24
اهل بیت
امام حسین(ع) در مسیر راه مکه به کربلا در منزلگاه (قصر بنی مقاتل) با دو نفر برخورد کرد به نامهای عمرو بن قیس و پسرعمویش.

عمرو بن قیس به امام سلام داد و گفت: یا ابا عبد الله! می بینم که محاسن خود را رنگ و حنا زده ای!

-آری، حناست. سفیدی مو خیلی زود سراغ ما بنی هاشم می آید...

آنگاه رو به آن دو نفر فرمود: آیا برای یاری ما آمده اید؟

- نه! ما عیالمندیم، زن و بچه داریم، اجناس و کالاهایی هم از مردم دست ماست. نمی دانیم که وضع چه خواهد شد؟ دوست نداریم که امانتهای مردم در دست ماست، تلف شود! سید الشهداء(ع) آنان را نصحیت فرمود که:

پس بروید و صدای نصرت خواهی و تنهایی مرا نشنوید و چشمانتان به من نیفتد. همانا هرکس استغاثه و یاری خواهی ما را بشنود، اما پاسخ ندهد و به یاری ما نشتابد، سزاوار است که خداوند او را به چهره در آتش دوزخ افکند... (3)

و امام، کاروان خویش را از آن منزلگاه حرکت داد و راه صحراهای سوزان را پیش گرفت.

http://www.hawzah.net/

يکشنبه 28/8/1391 - 11:17
اهل بیت
دو نفر از یاران سید الشهدا(ع) که از طایفه بنی اسد بودند، در منزلگاه «ثعلبیه » با امام ملاقات کردند و به آن حضرت عرض کردند: خبرهایی داریم، اگر بخواهی آشکارا بگوییم، و گرنه محرمانه.

حضرت نگاهی به اصحاب خود انداخت. پس به آن دو فرمود: چیز پنهان از اینان ندارم. آشکارا بگویید. آیا آن مرد سواره را که دیشب به او برخوردی، دیدی؟

- آری، می خواستم اوضاع کوفه را از او بپرسم.

- به خدا سوگند، ما از سوی تو خبرها را از او پرسیدیم. مردی بود اهل اندیشه و راستگویی. می گفت که از کوفه بیرون نیامده، مگر آنکه دیده «مسلم بن عقیل » و «هانی بن عروه » را کشته و بدن هایشان را در بازار، بر زمین می کشیدند... آل علی از این خبر دهشتناک، اندوهگین شدند و در سوگ «مسلم » گریستند. برخی به امام پیشنهاد دادند که از همان جا برگردد، چون در کوفه یاور و پشتیبانی ندارد.

امام حسین(ع) رو به فرزندان عقیل کرد و پرسید: شما نظرتان چیست؟ مسلم بن عقیل کشته شده است.

یکباره جوانان آل عقیل از جای پریدند و بی باکانه مرگ را به استهزاء گرفتند و گفتند: نه، نه، به خدا برنمی گردیم تا انتقام خونمان را بگریم، یا همچون مسلم به شهادت برسیم.

امام نیز در پی سخنانشان فرمود: پس از اینان خیری در زندگی نیست. سپس شعری خواند، با این مضمون:

«راه خویش را خواهم پیمود. جوانمرد هرگاه در پی حق باشد و به خاطر اسلام جهاد کند، مرگ برای او ننگ نیست. اگر بمیرم، پشیمان نیستم و اگر بمانم، رنج نمی کشم. ننگ و عار، آن است که ذلیلانه زندگی کنی.»

http://www.hawzah.net/

يکشنبه 28/8/1391 - 11:16
اهل بیت
مسلم بن عقیل، پیشاهنگ نهضت عاشورا، در کوفه دستگیر شد. این قهرمان را دست بسته نزد ابن زیاد آوردند. ماموران او را احاطه کرده بودند و مجلس پر از جمعیت بود. مسلم به مردم سلام داد، اما اعتنایی به ابن زیاد نکرد و به او سلام نگفت.

یکی از ماموران گفت: چرا بر امیر سلام نمی دهی؟

- ساکت شو، بی مادر! تو را چه که حرف بزنی!؟ او که امیر نیست تا به او سلام بدهم! «ابن زیاد»، خشمگین فریاد کشید:باشد، سلام نگو، بالاخره کشته خواهی شد.

-اگر مرا بکشی، مساله ای نیست. کسی بدتر از تو، فردی بهتر از مرا کشته است!

-وای بر تو! تفرقه افکن و شورشی هستی، بر پیشوای زمان خویش خروج کرده ای و در پی فتنه جویی دودستگی ایجاد کرده ای! مسلم در پاسخ او گفت: معاویه را امت به خلافت برنگزیده بودند; بلکه با نیرنگ بر وصی پیامبر(ص) غلبه یافت و خلافت را غصب کرد. پسرش یزید نیز همچنین. و اما فتنه گری را تو و پدرت بارور ساختید.

من از خداوند امیدوارم که شهادتم را به دست بدترین خلق قرار دهد، در حالی که در طاعت حسین بن علی(ع) باشم که به خلافت سزاوارتر از معاویه و پسرش و آل زیاد است. ابن زیاد که درمانده و عصبانی بود، گفت: ای فاسق! مگر تو نبودی که در مدینه شراب می خوردی؟

مسلم پاسخ داد: کسی به شرابخواری سزاوار است که بیگناهان را می کشد و به لهو و لعب می پردازد.

-خدا مرا بکشد اگر تو را نکشم!

-تو همواره در پی کشتار بوده ای و همیشه بددل و خبیث بوده ای.

به خدا قسم اگر ده نفر مورد اطمینان در اختیارم بود و امکان نوشیدن آب داشتم، می دیدی که طولی نمی کشید که مرا در همین قصر می دیدی. ولی...

حالا که می خواهی مرا بکشی، کسی از قریش برایم برگزین که وصیتهایم را به او بگویم.

http://www.hawzah.net

يکشنبه 28/8/1391 - 11:4
اهل بیت
در باره این که «چشم » و «دل » را باید وقف «آل الله » کردو یکی را «چشمه عشق » و دیگری را «خانه محبت » خاندان رسول ساخت، بزرگان سخنان و لطایف دلنشینی دارند.

آنچه در این فرصت،تقدیم شما می شود، دسته گلی از بوستان معطر و لطیف «اسرارحسینیه » است، اثر عالم نامدار و محقق کم نظیر و فقیه نوآور،مرحوم آیت الله آقا ملا حبیب الله شریف کاشانی.

کتاب او که در چهارده فصل، تدوین شده است، بر محورهایی همچون: محبت خدا، دوستی ائمه، جایگاه عشق و محبت، محبت حقیقی، تسلیم و رضا، بیداری شب، شوق به مردن، فنا، تمامیت خاتم انبیاء ووصال جانان استوار است و با سبکی شیرین و گاهی نمکین، اسراری از نهضت حسینی و خط اهل بیت (علیهم السلام) را ترسیم کرده است.

سزاست که با هم بخشهایی از آن را مرور کنیم.

در مورد «حب حسین » می نویسد:

«... در دل دوستان این مظلوم، چشمه ای است که آن را «عین المحبه » می نامند و آن را دو جوی است و چون نام حسین روحی فداه برده می شود، این چشمه می جوشد. و اشک از آن دو جوی به چشم جاری می شود. در حقیقت، این چشمه منبعش آب کوثر است که مخصوص دوستان آل محمد(ص) است و جاری شدن اشک، دلیل شایستگی بهشت است. و از اینجا سر حدیث «من بکی او ابکی » معلوم می شود... .

ای عزیز! قدر این دانه های اشک را داشته باش، که پیغمبر خدا(ص)وعده داده است که هر کس در مصیبت اهل بیتش گریه کند، فردای قیامت در موقف حساب بایستد و دستش را بگیرد و از هول عرصاتش بیرون برده، به بهشتش برساند.»[ص 39] ... و بالجمله چشمه آب حیات اشک، در ظلمات دل دوستان پنهان است، به تذکر مصایب شاه مظلومان جوشیدن می گیرد و از دو جوی چشمشان جاری شود.[ص 41]رابطه اشک و دل نسبت به حضرت ابا عبد الله(ع) موضوعی است که در«اسرار حسینیه » مرحوم ملا حبیب الله کاشانی مشهور است.

از جمله در این باره می نویسد:

«همانا این اشک چشم تو در این مصیبت جاری می شود، گلابی است معطر، خوشبوتر از مشک اذفر. کدام گلاب است که بر صورت جاری شده که سبب آمرزش هر گناه صغیره و کبیره شود؟ کدام گلاب بهشت راواجب کند؟ همانا این گلاب اشک تو، بوی حسین(ع) دارد. .. چون گل جسد حسین(ع) را بر خاک انداختند و پایمال ستوران نمودند، بوی این گل را از گلاب اشک دیده عاشقانش استشمام نماییم.

ای عزیز من! این سرشک دیده گریه کنندگان، گلابی است که از گل باغستان سینه های عاشقان حسین بن علی(ع) سبز شده و در دیگ دلهای سوخته ایشان که منزل خدا و کعبه حقیقی است... جوشانیده و از آن بخاری متصاعد شده، به طبقه چشم ایشان آمده، اشک شده وجاری گردیده است » [ص 33] این هم سری دیگر از اسرار حسینیه.

این اشک، بسیار ارجمند و کارساز است. مولف در باره نقش آن می نگارد:

«ای عزیز من! این اشک، آبی است که بر جهنم می ریزند خاموش می شود و بر آب بهشت می ریزند، لذت و مزه اش هزار برابر می شود وبر گونه حوران می مالند، هزار مرتبه حسن و جمالشان افزون می شود. پس ای عاشق حسین! قدر این گریه را بدان که در نزد خداقدرش بسیار است.»[ص 34] فراز فوق، تاکیدی است بر صداقت درمدعی عشق حسینی و ولای اهل بیت، تا صف عاشقان صادق را از عاشق نمایان منافق جدا سازد و اشک برخاسته از سوز دل را از اشک تصنعی و ریاکارانه متمایز سازد.

مرحوم ملا حبیب الله، در بیان جایگاه رفیع محبت که دل است وهمچون کعبه مقدس است و بیت خدا و حرم پروردگار محسوب شده است،بیان لطیفی دارد و می افزاید:

«از عارفی احوال دل را پرسیدند:

گفت: دل را حقیقت ندانم، لکن وضعی چند از وی می گویم. «دل »صحرایی است که آن را لقب «یقین » باشد و در این صحرا چشمه ای است که آن را «عین الیقین » گویند و در کنار آن حق تعالی درختی آفریده که آن را «شجرة السرور» می گویند و در زیر آن درخت، تختی نهاده اند که آن را «سریر الموده » گویند. پس بادی بوزد که آن را «ریح المغفره » گویند و رعدی بوزد که آن را«رعد المحبه » گویند و بارانی بارد که آن را «مطر الرحمه »گویند. پس، از این باران چند چیز پدید می آید ارغوان وصال، نرگس الفت،درخت امانت، گل توحید، مورد ارادت، ریحان صبر، زعفران رضا،بنفشه صفا، سنبل وفا، نبات بقا، بوی لقا، میوه مهر، نغمه شوق و لاله صدق. پس دیواری گرد او کشیده است، ملکی بر او «معرفت »نام، بر تخت شریعت نشسته، عقل، ندیم او و تمیز، حاجب او و چشم،طلایه او و گوش، صاحب خبر او و دست، کاتب او و زبان، ترجمان اوو طاعت، لشکر او و زهد، لباس او و توکل، مرکب او و تفکر، بازاو. و چون بنده صیاد پای بر مرکب دعا نهد و عنان تضرع به دست گیرد و در میان میدان وصال، جولان کند و طبل مناجات فرو کوبد وباز همت به صحرای رافت براند و تیر امانت بر نشانه زند، دوست صید کند... [ص 37]

و چه زیبا این وادی پر صفای محبت و سلطنت بی رقیب عشق را به ماجرای جاودانه کربلا پیوند می زند و چنین می آورد:«و بالجمله تا محبت در دل رسوخ نکند، محبت نباشد.

محبت همان نتیجه معرفت و ایمان است... چون دانستی که محبت حسین بن علی(ع) محبت خداست، معلوم شد که جای این محبت دل است.» [ص 39]

در توجیه و تبیین عرفانی اینکه آن امام، چگونه از فرزندان و یاران دل کند و رو به کعبه مقصود نهاد می گوید:

«وصف حقیقت محبت، برای آنان که شهد وصال نچشیده اند، محال است... بعضی گفته اند که عشق، عبارت از کمال محبت است.

آتشی است که چون در خانه دل افتد، غیر را بسوزد و مهر، پرتوی است که بر ظلمات جان اگر بتابد، جمله را بر افروزد.عشق، برقی است که جانها سوزد. عالم از پرتو مهر افروزد. بیقراری سپهر ازعشق است. گرم رفتاری مهر از عشق است و بعضی گفته اند که «المحبه نار فی القلوب تحرق ما سوی المحبوب » [ص 43] و آنگاه جلوه این عشق را در صحنه کربلا اینگونه ترسیم می کند:

«... از اینجا معلوم شد که حسین بن علی(ع) حبیب حقیقی خدا بودو پیشاهنگ همه محبان و سرآمد همه عاشقان حضرت ابدیت بود; زیراکه از هر چه بجز محبوب ازلی بود چشم پوشیده و در میدان مجاهدت کوشیده، تا از شراب طهور وصال محبوب نوشیده و از سر جان گذشت تا به وصال جانان رسید.»[ص 46].

این حال و وصف، نه تنها در سالار شهیدان، بلکه در یاران شهیداو نیز جلوه یافته بود که آنگونه سر و جان باخته، به کوی معبودشتافتند، در این مورد هم از قلم زیبای ملا حبیب الله شریف کاشانی بهره بگیریم که می نویسد:

«یاران باوفای حضرت شاه کربلا در روز عاشورا، چون از همه علایق رستند و دل در یاری خدا بستند، در شدت عطش شراب زلال وصال نوشیدند و در حرارت شمشیر و سنان، سندس و استبرق مشاهده جمال لا یزال پوشیدند و چون در میان هیاهوی اعدا، ندای «سارعوا الی مغفره من ربکم » از زبان محبوب حقیقی خود شنیدند، از خود بی خود، به میدان دویدند و از راه صدق محبت کوشیدند تا به منزل جانان رسیدند.»[ص 96]

این نمونه ای بود از قلم توانای چهره نماو رازگشای عالمان صاحبدل شیعه، که رمز و راز درونی حادثه کربلا و محبت شیعه به «آل الله » را گشوده اند و آثاری زیبا وماندگار، پدید آورده اند. بر قلم به دستان وادی معارف دین نیزمی سزد که با صلابت ادبی و غنای محتوایی و زیبایی تعابیر،چهره های هر چه دوست داشتنی تر از مکتب و اسوه های آن ارائه دهندو موجب حیات و استمرار ادب «آل الله » گردند.

منبع: حوزه

يکشنبه 28/8/1391 - 10:58
اهل بیت

همه ساله در ماه محرم، مساجد و حسینیه های مناطق مختلف كویت،شاهد هزاران تن از شیعیان كشور های مختلف است كه با سینه زنی و نوحه خوانی،شهادت فرزندان زهرا(س) را گرامی می دارند.

http://taher0001.blogfa.com/post-132.aspx

شنبه 27/8/1391 - 23:8
اهل بیت

مراسم سوگواری سالار شهیدان ، هرساله به طرز با شكوهی درمراكزاسلامی وین ،پایتخت اتریش برگزار می شود . این مراسم شامل نوحه خوانی و سینه زنی است.

http://taher0001.blogfa.com/post-132.aspx

شنبه 27/8/1391 - 22:50
اهل بیت
عاشقان امام حسین(ع)در تركمنستان،طی مراسمی،چون نوحه خوانی و..یاد سالار شهیدان را گرامی می دارند. آیین عزاداری، با شركت ایرانیان مقیم تركمنستان و جمع زیادی از شیفتگان آن حضرت در شهر هایی چون عشق آبادو مرو برگزار می شود .

http://taher0001.blogfa.com/post-132.aspx

شنبه 27/8/1391 - 22:47
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته