• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 760
تعداد نظرات : 84
زمان آخرین مطلب : 3922روز قبل
بهداشت روانی

چگونه عینک بدبینی را برداریم؟!


این گونه نگرانی مختص به شما نیست و متاسفانه درصد زیادی از مردان و زنان جامعه ما این دلهره را دارند که مبادا همسر، در محل کار یا تحصیل فرد مناسب تری را پیدا کند و از او خوشش بیاید و آن وقت زندگی مشترک آنان به هم بخورد.  اگر بخواهیم نگاهی علمی به مسئله بدبینی داشته باشیم باید بین دو نوع بدبینی تفاوت قائل شویم.

بدبینی موقعیتی

یک نوع بدبینی، بدبینی موقعیتی است یعنی فرد در اثر یک حادثه عاطفی، مثل خیانت همسر یا خیانت یکی از اعضای خانواده، به جنس مخالف بدبین می شود و اعتماد دوباره او به آن ها مستلزم گذشت زمان و تجربه های مثبت و متناقض با آن اتفاق است؛ برای مثال اگر مردی به همسرش خیانت کند و به خاطر این قضیه از او جدا شود، شاید آن زن به سختی تن به ازدواج مجدد بدهد و اگر هم ازدواج کند، این که به همسر دومش، اعتماد پیدا کند کاری بسیار سخت و زمان بر خواهد بود. اما اگر همسر دوم آرامش و متانت لازم را داشته باشد و بتواند با رفتارش این قاعده اشتباه ذهنی خانم را که «همه مردها خیانت کار هستند» تعدیل کند، آن وقت این خانم می تواند دوباره به همسرش اعتماد کند و با گذشت زمان می بینیم که هیچ گونه بدبینی در روابط آن ها وجود ندارد. این گونه بدبینی ها به «موقعیتی» معروفند چرا که هر کسی ممکن است در چنین موقعیتی گرفتار شود.

بدبینی شخصیتی

نوع دوم بدبینی ها، به بدبینی های شخصیتی معروفند. معمولاً افرادی که به این بدبینی ها دچارند، بدبینی را از دوران کودکی و از همان سال های نخستین یادگرفته اند. در خانواده چنین افرادی، معمولاً حداقل یک فرد بدبین دیگر هم وجود دارد که عمدتاً پدر یا مادر هستند. تصور کنید که مثلاً مادری به پدر خانواده شک دارد و مدام در حال چک کردن اوست. چیزی که فرزند این خانواده از همان اوایل کودکی در حال مشاهده و یادگیری است، صحنه هایی از این قبیل است: خروج پدر از خانه و افزایش نگرانی و اضطراب مادر، بدگویی های مادر از پدر نزد اقوام و شاید حتی فرزندان، مشاجره های مکرر مادر و پدر به دلایل متعدد و غالباً نامفهوم برای کودک، حوصله نداشتن والدین برای فرزندان یا به عکس چسبندگی والدین به فرزندان یا به اصطلاح جبهه سازی با کودکان علیه والد دیگر، نبود روابط صمیمی و گرم در محیط خانواده و ...

وقتی کودک هم بدبین می شود...

کودک برای پیدا کردن دلیل رفتار والدین و توجیه حالات آن ها و کم کردن استرس خود گزینه های زیادی را امتحان وبررسی می کند اما در نهایت بیشتر کودکان راه حل مسئله را در همانند سازی با والدین می دانند تا از دلهره و نگرانی خود بکاهند، به این صورت که دختر نیز به مادر برای تفحص در کارهای پدر کمک می کند تا به ظاهر با مادر همراهی کرده باشد و هم به گونه ای تلاش می کند خیال مادر را راحت کند تا از مشاجره های آتی پیش گیری کند. این رفتار کودک با گذشت زمان درونی می شود و در بزرگسالی می بینیم که او هم همان رفتارها را دوباره تکرار می کند.

دلیلی برای نگرانی!

دلیل دیگر بدبین شدن فرزندان در چنین خانواده هایی آن است که چون معمولاً این کودکان بی اعتمادی یکی از والدین به دیگری را دلیل اصلی ناراحتی ها و آشوب ها در محیط خانواده می بینند، تصور می کنند که پس حتماً دلیلی برای نگران شدن وجود دارد و باید نگران بود که مبادا کسی که دوستش داری، فرد دیگری را دوست داشته باشد! این طرز فکر در کودک به مانند تفکرات دیگر، عمیقاً باور می شود و در لایه های زیرین روانش ته نشین می شود چرا که اساساً کودک فکر می کند هرچه پدر یا مادر می گویند یا باور دارند، درست است. نتیجه چنین تربیتی، بارآمدن فرزندان مضطرب و بدبینی است که در آینده هم خود آرامش ندارند و هم آرامش را از افراد دیگر می گیرند.

شما از کدام دسته اید؟

حال برای پیدا کردن دلیل بدبینی و بی اعتمادی خود بنگرید که از کدام دسته هستید. اگر از دسته اول یعنی «موقعیتی ها» هستید، نگران نباشید چون با گذشت زمان و مشاهده رفتارهای اعتماد برانگیز همسرتان، می توانید زندگی آرام و مطمئنی داشته باشید و نگرانی تان به مرور برطرف می شود. اما اگر از دسته دوم هستید، کارتان کمی مشکل است، چون خیلی مواقع بدبینی و نگرانی شما هیچ ربطی به رفتارهای همسرتان ندارد و او هر چقدر هم تلاش می کند تا شما را قانع کند که دوست داشتنش واقعی و باثبات است، فایده ای ندارد و آرامش شما موقت و لحظه ای است و با دور شدن همسرتان دوباره ناآرامی و نگرانی به سراغتان می آید. معمولاً برطرف شدن این خصوصیات فقط با گذشت زمان امکان پذیر نیست و باید از یک روان کاو یا روان درمانگر تحلیلی کمک بگیرید؛ چرا که اگر در پی گرفتن کمک حرفه ای و تخصصی برنیایید، نه تنها آرامش نخواهید داشت بلکه همان طور که گفته شد فرزندانی بدبین نیز بار خواهید آورد که مثل شما آرامش ندارند و آن ها هم بدبینی را به نسل های بعدی منتقل خواهند کرد.

راه حل قطعی چیست؟

بنابراین راه حل قطعی برطرف شدن بدبینی، شرکت در جلسات روان درمانی طولانی مدت است. اما آن چه شاید بتوان در این جا و در مجال این مطلب آورد این است که بدبینی از اعتماد به نفس پایین و قبول نداشتن خود نشأت می گیرد. فرد بدبین چون در اعماق ناخودآگاه خود فکر می کند فردی دوست داشتنی نیست یا آن قدر ویژگی جذاب ندارد که برای دیگران جالب توجه باشد، دائم در حال مقایسه خود با دیگران و دور کردن رقیبان از صحنه و نگرانی برای از دست دادن آدم هایی است که دوست شان دارد. اگر فرد خودش را باور داشته باشد، خود را همان طور که هست می پذیرد و برای زیباتر و جذاب تر به نظر رسیدن تلاش های وسواس گونه نمی کند. شما هم اگر بتوانید به این باور برسید که حتماً ویژگی های مثبت و قابل توجهی داشته اید که همسرتان بین آن همه دختری که در فامیل و در شهر وجود داشته، شما را انتخاب کرده است و اگر واقعاً اورا باور داشته باشید، نگرانی تان درباره دانشگاه رفتنش کم می شود و بیشتر به او اعتماد می کنید.

مانع صمیمیت نشوید

فراموش نکنیم که بدبینی های مداوم و چک کردن های مکرر هم مانع صمیمیت و دوست داشتن می شود و هم باعث آزردگی و خسته شدن طرف مقابل!

منبع :  خراسان

پنج شنبه 26/2/1392 - 18:51
ازدواج و همسرداری
چگونه می توان قبل از ازدواج به خصوصیات روحی و روانی همسر پی برد؟

فرستادن به ایمیل

کودک درون آن بخش از وجود ماست که دوست دارد کودکی کند؛ یعنی اینکه درست مثل یک بچه سرزنده و با هیجان باشد. کودک درون ماست که ما را وا می‌دارد شعر بگوییم، شوخی کنیم، در هپروت تخیلات‌مان سر کنیم و بچه بازی در بیاوریم. کودک درون ماست که قهر می‌کند.

 

 

 

«کودک درون» اصطلاحی است که بسیار شنیده ایم و هر چند بیشتر به شوخی و طنز از آن استفاده می کنیم، اما مبحثی مهم در روان شناسی است که حتی در درمان رفتارهای ناهنجار و عادات و اضطراب های به جا مانده از دوران کودکی به روان کاوان و روان پزشکان کمک می کند. داستان فیلم «آتش بس» را به یاد دارید؟ داستانی که در آن، روان پزشک فیلم «آتش بس» ماجرای طولانی لج و لج بازی یک زوج را که محمدرضا گلزار و مهناز افشار در آن ایفای نقش می کنند، با کمک گرفتن از کودک درون شان به پایان برد.
کودک درون همان بچه کوچکی است که دوست دارد تربیت شود، مورد توجه و مراقبت قرار گیرد و او را دوست داشته باشند. روح آزاد، شیطان و بازیگوشی است که شما آن را سر به راه کرده و کنترل می کنید، او عاطفی و حساس است، شما او را هدایت کرده و آرام می کنید، با این حال در درون شما زندگی می کند. او خلاق و هنرپیشه است، شکل یافته و سامان دهی شده و نیازمند رهایی است. کودک درون همان شمایی است که درد می کشید، نادیده گرفته می شوید، خود را از دید دیگران پنهان کرده و وجود خود را انکار می کنید. این کودک همیشه در زیر سطح قرار دارد و موجب نگرانی و ترس شما از مورد سوء استفاده قرار گرفتن می شود.

کودک درون آن بخش از وجود ماست که دوست دارد کودکی کند؛ یعنی اینکه درست مثل یک بچه سرزنده و با هیجان باشد. کودک درون ماست که ما را وا می‌دارد شعر بگوییم، شوخی کنیم، در هپروت تخیلات‌مان سر کنیم و بچه بازی در بیاوریم. کودک درون ماست که قهر می‌کند.

شمایی که در زمان جوانی عاشق بازی و شادی و سبک سر بودید. همان کسی که شما آن را با شخصی بالغ، جدی و دارای رفتار تکلیف گرا جایگزین کردید. کودک درون شما گم شده یا فراموش شده اما هنوز هم در ناخودآگاه شما ساکن است. کسی که می داند چگونه بازی کند و خوش بگذراند و به شما کمک می کند تا خستگی را از خود دور کرده و استرس را در زندگی خود کنترل کنید. شخصی که اگر آسان بگیرید، جدی بودن خود را رها کنید، بر ترس تان غلبه کنید و انعطاف پذیری و تغییر را در زندگی خود بپذیرید، می توانید او را به عنوان یک بزرگسال در نظر بگیرید. شخصی در درون شما که برای انجام کارهایش نیازمند حمایت و تشویق از طریق ابزارهای متفاوت است. از این طریق می توانید زندگی جدید و سالمی داشته و فرصتی برای رشد شخصی بیابید.
● جایگاه کودک درون
کودک درون در هر شخص بالغ و بزرگسالی وجود دارد. در حافظه یا ناخودآگاه ما وجود دارد زیرا هر کدام از ما خاطرات تلخی از گذشته داریم که انگیزه فعلی و آینده ما را شکل می دهد. او به رویاها یا خیال بسیاری از ما می آید. ما می توانیم به وضوح مجسم کنیم که این کودک چه شکلی است، چه احساسی دارد و چگونه عمل می کند.
کودک درون در ارتباط با دنیای روحی ما است، زیرا بیشتر در قلمروی روح ما قرار دارد تا در قلمروی رفتار آگاهانه. ترکیبی از ارزش کنونی و سیستم اعتقادی ما است اگر چه ما از تاثیر آن بر تصمیم گیری های خود خبر نداریم. علت وجود کودک درون این است که وقتی ما کوچک بودیم قوانین خانوادگی ما ایجاب می کرد که ما به عنوان یک خانواده شاد و سالم خود را نشان دهیم بنابراین ما کودک درون خود را تحت فشار قرار می دادیم تا مسوول تر، جدی تر و موفق تر به نظر برسد.
از بزرگ شدن در یک خانواده معیوب، بلوغ عاطفی از رشد بازمی ماند و موجب ناتمام ماندن کار کودک درون می شود. همین مساله موجب می شود اشخاص سریع رشد کرده و تبدیل به بزرگسالان کوچکی شوند و بیش از حد مسوول یا ایده آلیست شده و از لحاظ عاطفی آسیب پذیر شوند.
● مشاهده کودک درون
برای اینکه کودک درون خود را شناسایی کنید، خود را در موقعیتی آرام قرار داده و چشم هایتان را ببندید. ۳۰ دقیقه خود را کودکی بین ۳ تا ۸ سال تصور کنید، خود را در شکل این کودک و ابتدا در تبادل با اعضای خانواده و سپس در ارتباط با همبازی هایتان که در همسایگی یا مدرسه شما هستند، ببینید. توجه کنید چگونه به اعضای خانواده عکس العمل نشان می دهید و با دوستان و همبازی های خود کنار می آیید و ببینید از بازی با آنها لذت می برید؟
سرانجام خود را در محیط خانواده تصور کنید. آیا شما شاد، پرانرژی و هیجان زده هستید و از زندگی لذت می برید؟ آیا شما جدی، غمگین و ناامید از زندگی هستید؟
اگر کودکی غمگین و جدی هستید، سعی کنید آخرین تجربه شادی را که به عنوان یک کودک داشتید، به یاد آورید. این آخرین خاطره از شما به عنوان کودک شاد «کودک درون» است که در درون شما وجود دارد تا از عهده استرس برآید.
حال که کودک درون خود را شناختید، بهتر است از برخی نتایج منفی سرکوب کودک درون نیز آگاهی یابید. وقتی ما به عنوان یک بزرگسال سعی می کنیم نیازها و علایق کودک درون را سرکوب کنیم، هرگز یاد نمی گیریم چگونه بازی کنیم و خوش باشیم، چگونه آرامش یابیم و استرس را در زندگی کنترل کنیم و چگونه از زندگی قدردانی کنیم. در واقع بیشتر کار می کنیم تا زندگی کنیم. ما می توانیم به کودک درون خود بگوییم در زندگی خیلی جدی، سخت گیر و انعطاف ناپذیر نباشد، به اشتباهاتش بخندد و سعی کند از چیزهای کوچک در زندگی لذت ببرد. برای لذت بردن از زندگی می توانید وقت خود را بیشتر در طبیعت سپری کنید و سعی کنید افکار و احساسات مثبت را در ذهن خود پرورش دهید.

 

انواع کودک درون

ما ۲ نوع کودک درون داریم؛ کودک‌سازگار و کودک طبیعی. اما کودک سازگار اصلا چیز خوبی نیست چون که کاملا تحت تاثیر والد است؛ یعنی نوعی از کودکی‌کردن که والدین آدم دوست دارند و کاملا تحت سلطه است. یادتان باشد که کودک طبیعی کاملا شاد و سرحال و بشاش است و اگر هم پرخاشگری می‌کند، به‌هرحال خودش است اما کودک سازگار فقط دارد دیکته والدین خودش و جانشینان والدین‌اش در اجتماع ( از معلم گرفته تا همسر) را اجرا می‌کند و فقط هدفش مقبول‌بودن است.بالغ درونبخش به‌اصطلاح عاقل شخصیت ماست؛ بخشی که تصمیم‌های منطقی می‌گیرد، با دیگران رابطه محترمانه برقرار می‌کند و کلا واقع گراست. ما اوقاتی که داریم مثل بچه آدم یک بحث منطقی را با دیگران راه می‌اندازیم، به بخش بالغ درون‌مان راه داده‌ایم.
آدم‌هایی که به منطقی بودن مشهور هستند، به بالغ درون‌شان خیلی راه می‌دهند. والد درونهرچه پیش‌داوری، تعصبات و باورهای خشک در کله مبارک شماست، برای همین والد درونتان است. تمام باید و نباید‌ها و دستورالعمل‌های بی‌چون و چرای وجودتان از جانب والددرون صادر می‌شود.
والد درون هم در رابطه با خود آدم و هم در رابطه با دیگران ۲تا کار می‌تواند انجام دهد؛ اولی این است که کنترل کند؛ یعنی اینکه هی به آدم سخت بگیرد، اذیت کند و گیر بدهد. اما والد دوم برعکس است؛ یعنی اینکه از تو و تصمیمات‌ات حمایت كرده و تو را نوازش می‌کند. كودك، بالغ و والد در رابطه‌های اجتماعیحالا سؤال این است که این کودک، بالغ و والد به چه دردی می‌خورند.
اولی این بود که بعضی از انواع شخصیت را می‌توان با آن توجیه کرد. دوم اینکه کلا اریک برن می‌گوید آدم بهتر است در شرایط مختلف به تمام جنبه‌های شخصیت‌اش راه دهد و سوم هم اینکه این سه بخش از شخصیت می‌تواند ما را در درک روابط انسانی کمک کند. چطور؟ اریک برن می‌گوید وقتی که ۲ تا آدم رو به‌روی هم قرار می‌گیرند، انگار دو شخصیت ۳ بخشی روبه‌روی هم قرار گرفته‌اند. هر کسی یک جنبه از این سه‌ بخش را وارد رابطه می‌كند. او می‌گوید ما در ساده‌ترین شکل می‌توانیم ۶ نوع رابطه اجتماعی داشته باشیم۱- کودک – کودکوقتی که شما دارید با دوستان آب بازی می‌کنید ، وقتی که شروع می‌کنید به تعریف جوک و اس‌ام‌اس خواندن برای همدیگر و وقتی با هم شوخی‌های پاستوریزه می‌فرمایید، دارید وارد یك رابطه کودک – کودک می‌شوید. ۲- بالغ – کودکاین هم وقتی است که یک طرف رابطه دارد با منطق‌اش حرف می‌زند و می‌خواهد تصمیمات منطقی بگیرد اما طرف مقابل هی می‌خواهد قضیه را عاطفی کند و با گریه‌کردن و لوس‌بازی و نازکشیدن، بازی را به نفع خودش تمام کند.
۳- بالغ – بالغدر این رابطه هم ما و هم طرف مقابل‌مان منطقی هستیم و همه چیز مطابق منطق پیش می‌رود و عاطفه دخالتی در رابطه ندارد. مثلا وقتی كه ما با استادمان در مورد یك مفهوم آماری حرف می‌زنیم ، احتمال دارد این بازی را راه انداخته باشیم.
۴- والد – کودک تا حالا هر دو طرف بخش‌های مشابه شخصیت‌شان را می‌گذاشتند وسط اما امان از وقتی که یک نفر یک بخش از شخصیت‌اش و دیگری یک بخش دیگر را می‌آورد توی میدان. در رابطه والد- کودک، یک طرف رابطه، نقش پدر و مادر را بازی می‌کند و نفر دیگر می‌رود در لاک کودکی‌اش. در بدترین حالتش (و متاسفانه رایج‌ترین‌اش) والد جنبه سختگیرش را می‌آورد وسط و هی امر و نهی می‌کند و کودک بخش سازگارش را و هی می‌گوید (چشم، چشم، شما درست می‌فرمایید).
اما رابطه والد- کودک همیشه این‌قدر هم وحشتناک نیست؛ کافی است که والد جنبه حمایت‌گرش را وارد کند و (کودک) طرف مقابل، خودش را لوس کند.
در این حالت چیزی شکل می‌گیرد که (اریک برن) اسمش را گذاشته (نوازش) و معتقد است که همه ما آدم‌ها به نوازش‌کردن و نوازش‌شدن احتیاج داریم. ۵- بالغ – والداین رابطه هم خیلی رایج است؛ یعنی وقتی یک طرف دارد با منطق رفتار می‌کند یا حرف می‌زند اما طرف مقابل شروع می‌کند به انتقادهای سختگیرانه، خندیدن و مسخره‌کردن و هره‌بازی. مثلا تصور کنید یک نفر دارد سخنرانی می‌کند که یکدفعه یک نفر از وسط جمع شروع می‌کند به بلند بلند خندیدن و انتقاد‌کردن و مسخره‌کردن سخنران.
۶- والد – والد در بازی والد- والد هر دو طرفمان می‌خواهیم ژست یک بزرگسال چیزفهم را بگیریم. اگر والد حمایت کننده‌مان وسط باشد، مثالش می‌شود حرف زدن درمورد آب و هوا و تایید همدیگر و گفتن (به به! به به!) به هم. اما خدا نکند والد کنترل‌کننده بیاید وسط؛ آن وقت است که دعوا شروع می‌شود و هرکس می‌خواهد حرف‌های خودش را به کرسی بنشاند.

 آشتی با کود‌ک د‌رون

آشنایی با موضوع کود‌ک د‌رون و چگونگی برقراری ارتباط با آن، از جمله مباحثی است که به تازگی مورد‌ توجه روان شناسان قرار گرفته است.مطلب زیر مقاله جالبی د‌ر همین رابطه به قلم خانم د‌کتر شهربانــو قهاری است که د‌ر سی امین شماره ماهنامه کود‌ک به چاپ رسید‌ه و با اند‌کی تلخیص و تغییر ارائه می شود‌.
تحلیل‌گران رفتار متقابل می‌گویند‌: «هرکس د‌ر واقع سه نفر است». منظور تحلیل‌گران رفتار متقابل، این است که مرد‌م به سه شیوه می‌توانند‌ عمل کنند‌، به شیوه والد‌، به شیوه بالغ و به شیوه کود‌ک. این سه شیوه رفتار ساختار رفتاری فرد‌ را تشکیل می‌د‌هند‌.
▪ والد‌: مجموعه‌ای از عقاید‌ ضبط شد‌ه و پیشد‌اوری‌هاست. کسی که د‌ر حالت والد‌ به سر می‌برد‌. مثل پد‌ر و ماد‌رش یا اطرافیانش مسائل را می‌بیند‌ و مثل آنها احساس و رفتار می‌کند‌.
▪ بالغ: کامپیوتر انسان است و بر مبنای اطلاعاتی که د‌ر خود‌ اند‌وخته است، عمل می‌کند‌ و طبق برنامه منطقی خویش، محاسبات را انجام می‌د‌هد‌. بالغ، عاری از هیجان است و کاملاً منطقی است.
▪ کود‌ک: وقتی د‌ر این حالت هستیم، نه تنها بچگانه رفتار می‌کنیم بلکه واقعاً بچه می‌شویم. د‌ر این حالت د‌رست مثل بچه‌ها رفتار می‌کنیم و د‌نیا را مثل بچه‌ها می‌بینیم و به د‌نیا همچون کود‌کان واکنش نشان می‌د‌هیم. د‌ر حالت مذکور مثل بچة سه، پنج یا هشت ساله‌ای می‌شویم که فقط عضلات و استخوان‌هایش بزرگ شد‌ه‌اند‌. وقتی کود‌ک د‌رون ما متنفر، عاشق، بازیگوش و خود‌انگیخته است، به آن کود‌ک طبیعی یا شازد‌ه کوچولو می‌گویند‌. اما وقتی که متفکر و خلاق و خیال‌پرد‌از است، به او کود‌ک شهود‌گرا یا پروفسور کوچولو می‌گویند‌. وقتی هم ترسو، گناهکار یا خجول است،‌ به او کود‌ک سر به راه یا قورباغه می‌گویند‌.
د‌ر مجموع کود‌ک، د‌ر تحلیل رفتار متقابل منبع خیر است و یگانه منبع خلاقیت، سرگرمی و تولید‌ و یگانه منبع تجد‌ید‌ و نوسازی زند‌گی است.
گرچه نمی‌توان گفت که یکی از جنبه‌های شخصیت مهم‌تر از د‌یگری است، چون هر سه حالت فوق‌ لازم و ضروری هستند‌، اما کود‌ک، آن بخش از شخصیت است که واپس زد‌ن و خفه کرد‌ن آن نه تنها نشاط و شاد‌ابی را از فرد‌ می‌گیرد‌، بلکه فرد‌ را د‌ر معرض انواع اختلالات جسمانی و روان پزشکی قرار می‌د‌هد‌. د‌ر قسمت زیر با تکنیک‌هایی آشنا می‌شوید‌ که می‌توانید‌ به کمک آن، کود‌ک د‌رون خود‌ را زنـــد‌ه و ســرحال نگه د‌ارید‌ و بد‌ین ترتیب شاد‌ابی، طــراوت و خود‌ انگیختگی خود‌ را حفظ کنید‌.
● کود‌ک د‌رون کیست؟
کود‌ک د‌رون، کود‌ک خرد‌سالی است، د‌ر د‌رون شما که مایل است مراقبت شود‌، تغذیه شود‌ و د‌وست د‌اشته شود‌. این کود‌ک خرد‌سال که از د‌وران کود‌کی با شما بود‌ه، هنوز هم به عنوان یک کود‌ک د‌ر د‌رون شما باقی ماند‌ه است.
کود‌ک کوچولو و شیطان د‌رون شما رام و کنترل شد‌ه است. او مجموعه‌ای از هیجانات و احساساتی است که شما د‌ر د‌رونتان د‌ارید‌ و آنها را کنترل می‌کنید‌. همه این هیجانات و احساسات خوشایند‌ و ناخوشایند‌، کود‌ک د‌رون شما را تشکیل می‌د‌هند‌.
کود‌ک خلاق، احساساتی، هنری و خیالپرور د‌رونتان که د‌ر طول زمان توسط شما و محیط شکل گرفته، و کنترل شد‌ه است، همچنان به حالت اولیه خود‌ که کود‌کی سرشار از انرژی، هیجان و شیطنت است وجود‌ د‌ارد‌ و نیازمند‌ آزاد‌ شد‌ن است. وقتی کود‌ک د‌رونتان مورد‌ بی‌توجهی، غفلت و بد‌رفتاری قرار می‌گیرد‌، وقتی از ارضای خواسته‌هایش جلوگیری می‌شود‌، وقتی صد‌مه می‌بیند‌، وقتی خود‌ را د‌ر لایه‌ای از نقاب می‌پوشاند‌ و از د‌ید‌ د‌یگران مخفی می‌سازد‌، وقتی وجود‌ او را انکار می‌کنید‌ و ناد‌ید‌ه می‌گیرید‌ (احساسات خود‌ را از انکار می‌کنید‌ و ناد‌ید‌ه می‌گیرید‌)، این کود‌ک خرد‌سال جایی د‌ر زیر سطح روان شما پنهان می‌شود‌ و با این کار احساسات نگرانی، اضطراب، ترس و افسرد‌گی را د‌ر شما ایجاد‌ می‌کند‌.
گرچه ممکن است آن را فراموش کرد‌ه باشید‌ و نسبت به وی بی‌توجه باشید‌، ولی او د‌ر د‌رونتان حضور د‌ارد‌ و بی‌توجهی و کم محلی شما را با لجبازی پاسخ می‌د‌هد‌. اگر به او توجه کنید‌ و با او مهربان باشید‌، می‌د‌اند‌ چگونه شما را سرگرم کند‌، چگونه از زند‌گی لذت ببرد‌ و چگونه بازی کند‌. اگر او را د‌نبال کنید‌، می‌تواند‌ به شما کمک کند‌ تا از خستگی روانی د‌ر زند‌گی پیشگیری و استرس را د‌ر زند‌گیتان کنترل کنید‌. اگر توجه و مراقبت لازم از او به عمل آید‌، می‌تواند‌ د‌وست واقعیتان باشد‌ و مانند‌ یک بزرگسال د‌ر کنارتان قرار گیرد‌. خشکی و جد‌یت بیش از اند‌ازه را از شما بگیرد‌ و شما را لطیف‌تر کند‌، به شما کمک کند‌ تا بر ترسهایتان غلبه کنید‌، انعطاف‌پذیر باشید‌ و تغییرات لازم را د‌ر زند‌گیتان ایجاد‌ کنید‌. کوچولوی د‌رون شما نیازمند‌ مراقبت، حمایت، تأیید‌ و شفاست و شما برای این کار به ابزار زیاد‌ی احتیاج د‌ارید‌.
● نشانه‌های مناسب
وقتی کود‌ک د‌رون شما فعال می‌شود‌، بی‌ترد‌ید‌ احساسات و هیجانات را تجربه می‌کنید‌:
▪ زمانی که د‌ر بازی یا سرگرمی غرق شد‌ه‌اید‌، زمانی است که کود‌ک د‌رونتان د‌ر شما فعال شد‌ه است.
▪ زمانی که با تماشای یک فیلم یا د‌ید‌ن یک نمایش تلویزیونی گریه می‌کنید‌.
▪ زمانی که با کود‌کان خوش و بش و بازی می‌کنید‌.
▪ وقتی از بازی کرد‌ن با اسباب بازی کود‌کان لذت می‌برید‌.
▪ زمانی که برنامه‌های کود‌کان و کارتون‌هایی را که برای آنها ساخته شد‌ه است، نگاه می‌کنید‌، مجذوب می‌شوید‌ و لذت می‌برید‌.
▪ زمانی که برای چیزهایی که د‌ر گذشته د‌اشته‌اید‌ و آنها را از د‌ست د‌اد‌ه‌اید‌، گریه می‌کنید‌ و د‌چار سوگ می‌شوید‌.
▪ زمانی که می‌خواهید‌ توجه بزرگتر‌های خانواد‌ه یا فامیل را جلب کنید‌ و از محبت آنان برخورد‌ار شوید‌.
▪ زمانی که به خواند‌ن کتابهای کود‌کان می‌پرد‌ازید‌، فیلم تماشا می‌کنید‌ و یا آلبوم عکس‌های د‌وران کود‌کیتان را نگاه می‌کنید‌.
▪ زمانی که اد‌ای د‌ختر یا پسر کوچولویی را د‌رمی‌آورید‌، مانند‌ آنها حرف می‌زنید‌ و احساسات شد‌ید‌ی را مانند‌ گذشته تجربه می‌کنید‌.
● علاقه‌مند‌ به شنید‌ن چه چیزهایی است؟
او مایل است که به او بگویید‌:
▪ د‌وستت د‌ارم، مواظبت هستم و تو را همان طور که هستی می‌پذیرم.
▪ از این که تو را د‌ارم، بسیار مغرور و مفتخرم، تو همه چیزی هستی که د‌ارم.
▪ خیلی خوشحالم از اینکه کود‌کم هستی.
▪ تو بسیار زیبا و جذاب هستی، عزیزم.
▪ تو فوق‌العاد‌ه‌ و بی‌نظیری.
▪ تو هنرمند‌ و خلاقی.
▪ تو توانمند‌ و پرتلاشی.
▪ متأسفم از اینکه به تو آسیب رساند‌م.
▪ متأسفم از اینکه به تو بی‌توجهی کرد‌م، تو را ناد‌ید‌ه گرفتم.
▪ متأسفم از اینکه فراموشت کرد‌م.
متأسفم از اینکه تو را به عنوان یک کود‌ک آن‌طور که بود‌ی، نپذیرفتم و انتظار د‌اشتم به سرعت رشد‌ کنی و بزرگ شوی.
▪ تو می‌توانی از این به بعد‌ به من اعتماد‌ کنی، و من بی‌ترد‌ید‌ از تو مراقبت خواهم کرد‌.
▪ می‌توانی به من اعتماد‌ کنی و هر طور د‌لت می‌خواهد‌ باشی (خود‌ت باشی).
▪ می‌توانی به من اعتماد‌ کنی، من د‌ر برابر هر رنج و آسیبی از تو مراقبت خواهم کرد‌.
▪ ما برای رسید‌ن به سلامتی و رشد‌ شخصیتی باهم همکاری خواهیم کرد‌.
▪ ما برای د‌ستیابی به شاد‌ی و لذت بیشتر باهم همکاری خواهیم کرد‌.
● پیامد‌های منفی
وقتی د‌ر مقام یک بزرگسال، تمایلات، خواسته‌ها و نیازهای کود‌ک د‌رون را سرکوب می‌کنید‌، د‌ر معرض خطرات زیر قرار می‌گیرید‌:
▪ هرگز یاد‌ نمی‌گیرید‌ چگونه احساس طبیعی د‌اشته باشید‌.
▪ هرگز یاد‌ نمی‌گیرید‌ چگونه بازی کنید‌ و لذت ببرید‌.
▪ هرگز یاد‌ نمی‌گیرید‌ چگونه آرام باشید‌ و استرس‌های خود‌ را کنترل کنید‌.
▪ هرگز یاد‌ نمی‌گیرید‌ چگونه از زند‌گی لذت ببرید‌ و فقط خود‌تان را د‌ر کار غرق می‌کنید‌.
▪ با خود‌تان خیلی جد‌ی حرف می‌زنید‌.
▪ از اینکه به اند‌ازه کافی «خوب نیستید‌» احساس گناه می‌کنید‌ و برای اینکه کمتر د‌چار احساس گناه شوید‌، خود‌ را د‌ر کار غرق می‌سازید‌.
▪ از بود‌ن د‌ر کنار خانواد‌ه و کود‌کانتان لذت نمی‌برید‌.
▪ نسبت به افـــراد‌ی که از زند‌گی لـــذت می برند‌، به اند‌ازه کافی سرگرمی د‌ارند‌ و می‌د‌انند‌ چگونه بازی کنند‌، بد‌بین می‌شوید‌.
▪ از صمیمی شد‌ن با د‌یگران می‌ترسید‌، بنابراین از آنها فاصله می‌گیرید‌ و منزوی می‌شوید‌. به علاوه می‌ترسید‌ که د‌ر ارتباط با مرد‌م بی‌کفایت و نابهنجار ارزیابی شوید‌. 

 

 


 
د‌کتر شهربانو قهاری  - روزنامه اطلاعات 

سلامت
 

پنج شنبه 26/2/1392 - 18:50
بهداشت روانی
چگونه مانع طلاق شویم؟

رفتارها و گفتارهای منفی تنها به ضرر شما خواهد بود. به‌منظور جلوگیری از طلاق و حفظ زندگی‌تان، باید از واکنش نشان دادن به رفتارهای همسرتان بپرهیزید...

 

 

می‌خواهم زندگی زناشویی‌ام را حفظ کنم

آیا کنترل زندگی زناشویی خود را از دست داده‌اید؟ آیا درباره این مسئله با خود فکر کرده‌اید که برای حفظ زندگی‌ام چه کاری می‌توانم انجام دهم؟

به شما مژده می‌دهم که برای ممانعت از طلاق راه‌حل‌هایی وجود دارد که برای حفظ زندگی‌تان به شما کمک می‌کند.

اولین کاری که باید انجام دهید این است که خونسرد باشید و شرایط خود را ارزیابی کنید. درباره راه‌حل‌هایی فکر کنید که ممکن است در مشکلات رایج زندگی زناشویی شما تأثیر داشته باشند. این مثل معروف که می‌گوید «در و تخته با هم جورند» مثلی درست و بجاست. زمانی که همسرتان اشتباهی مرتکب می‌شود، شما هم به همان اندازه مقصر هستید. با اینکه عقیده دارید همسرتان مسبب ایجاد مشکلات است، عکس‌العمل شما نیز عامل دیگری برای به‌وجود آمدن آن مسئله است.

رفتارها و گفتارهای منفی تنها به ضرر شما خواهد بود. به‌منظور جلوگیری از طلاق و حفظ زندگی‌تان، باید از واکنش نشان دادن به رفتارهای همسرتان بپرهیزید و دست به انجام اقدامات ضروری که زندگی شما را به حالت اول بازمی‌گرداند، بزنید. با وجود این دلایل، انتقاد از روی عصبانیت هم فقط اوضاع را بدتر می‌کند.

تغییر برخورد و رفتار کمک زیادی در مانع شدن از پایان یافتن زندگی زناشویی به شما می‌کند. عواطف و احساسات شما در برابر همسرتان مطابق با رفتار شما با اوست و احساسات همسرتان در برابر شما براساس رفتاری است که او با شما دارد. آیا تا به حال با دیگران با عشق، مهربانی و روش‌های متعهدانه برخورد کرده‌اید؟ شما نمی‌توانید چگونگی تفکرات و احساسات همسرتان را کنترل کنید، اما می‌توانید واکنش‌های خود را نسبت به همسرتان تغییر دهید. یادتان باشد تنها کسی که می‌توانید بر او کنترل داشته باشید، فقط خودتان هستید.

اغلب، زندگی زناشویی به‌دلیل گرفتاری‌های زن، نظیر کار، فرزندان و مسئولیت‌های روزانه در نگهداری خانواده، تازگی خود را از دست می‌دهد و باعث بی‌توجهی به روابط زناشویی می‌شود. وقتی رابطه‌ای به این نقطه می‌رسد،به‌ راحتی از همسر خود دلسرد می‌شوید و اجازه می‌دهید تا هر چیز پراهمیت دیگری در زندگی جای همسر و زندگی زناشویی‌تان را بگیرد. همچنین، در زندگی‌هایی که به این مرحله رسیده باشند، احتمال جدایی زوج‌ها بیشتر است.

برای همسر خود وقت بگذارید. بنشینید و درباره مسائلی که اتفاق افتاده به‌طور طبیعی صحبت کنید. درباره آنچه از زندگی مشترکتان می‌خواهید و به آن نیاز دارید و آنچه عقیده دارید باعث مشکلات می‌شوند، گفت‌وگو کنید. گفت‌وگو کردن، مشاجره کردن و متهم کردن نیست.

به همان اندازه که انسان‌ها دستخوش تغییر می‌شوند، زندگی زناشویی نیز دائما تغییر می‌کند. به‌منظور حفظ زندگی مشترکتان باید دلایلی که باعث رسیدن به مرحله جدایی شده است را به درستی مورد ارزیابی قرار دهید؛ مشکل هر چه باشد، امیدی برای حفظ زندگی وجود دارد.

این رهنمودها در صورتی قادر خواهند بود در آغاز مسیری برای حفظ زندگی زناشویی به شما کمک کنند که خود شما هم برای ممانعت از طلاق مصمم باشید و شما در این راه، نیاز به طرحی قابل اطمینان خواهید داشت.

«آیا برای نجات زندگی زناشویی امیدی هست؟» با بازدید از هر محکمه‌ای که مربوط به طلاق یا ازدواج است، سؤال بالا برای شما پیش می‌آید. وقتی در بحبوحه پریشانی و ناراحتی قرار می‌گیرید، گاهی یافتن یک راه‌حل، دشوار خواهد بود. اما پاسخ این سؤال این است که «بله، در بیشتر موارد برای نجات زندگی امیدی هست».

بیشتر مشکلات ریشه در روابط بد یا عدم‌ارتباط دارند، به همین دلیل، بیشتر اوقات در زندگی مشترک وقتی یکی حرف طلاق را به میان می‌آورد، طرف مقابل کاملا غافلگیر می‌شود.

اجازه دهید تا مثالی را عنوان کنم. زنی، که ما او را لورا می‌نامیم، به زمان بیشتری برای گفت‌وگو با شوهرش نیاز دارد. شوهر او، که او را مایک می‌نامیم، ممکن است شغلی داشته باشد که احتیاج به اضافه‌کاری زیادی داشته باشد، همچنین او سرگرمی‌هایی دارد که در اوقات بیکاری‌اش به آنها می‌پردازد، اما لورا در آنها شرکت نمی‌کند.

لورا به جای صحبت کردن با مایک و به جای اینکه به او بگوید که دوست دارد زمان بیشتری را با هم بگذرانند، انتظار دارد مایک نیاز او را درک کند و وقتی مایک متوجه این موضوع نمی‌شود، بسیار عصبانی و رنجیده خاطر می‌شود.

لورا بالاخره به مایک موضوع را گفت در حالی که از او عصبانی بود ولی مایک حتی دلیل آن را هم نمی‌دانست. چه اتفاقی افتاده بود که یک مسئله کوچک تبدیل به بحثی بزرگ شده بود؟ مایک حتی نمی‌دانست مسئله‌ای که برای لورا مشکلی بزرگ است، به‌وجود آمده. مشکل لورا و مایک چیزی است که بیشتر زوج‌ها در زندگی مشترک خود با آن دست به گریبان هستند و آن فقدان یک ارتباط ساده است که به طرز غیرقابل کنترلی اختلافات را تشدید می‌کند.

این یک سناریوی ساختگی بود، اما به شما قول می‌دهم‌چنین رویدادهایی همیشه و در همه خانواده‌ها پیش می‌آید. وقتی مشکلی کوچک مورد توجه قرار نگیرد، بدون اینکه متوجه شوید تبدیل به مشکلی بزرگ، پیش رویتان می‌شود.
آیا تا به حال به مشکلی جزئی اجازه داده‌اید که آن‌قدر بزرگ شود که شما در برابر آن عکس‌العملی جدی نشان دهید؟ حتی اگر مشکلات زندگی بیش از حد بزرگ شده باشند هم هنوز امیدی برای نجات زندگی مشترک وجود دارد، به شرط آنکه برای حل‌ مشکلات از دیگران کمک بگیرید.

کمک کنید تا زندگی‌ام را حفظ کنم

اگر دریابید که زندگی زناشویی‌تان در حال از دست رفتن است و آخرین چیزی که شما می‌خواهید طلاق است، چه کاری می‌توانید انجام دهید؟ از شما می‌خواهم بدانید که امیدی هست. بسیاری از زندگی‌های زناشویی، فقط به خاطر اینکه زوجین می‌خواهند خود را مصمم‌تر از دیگری نشان دهند، به طرز وخیمی به شکست می‌انجامد و پایان می‌پذیرد.

این پرسش‌ها را از خود بپرسید:
آیا رابطه‌ای درست برقرار می‌کنید؟
تنها تصمیمی که در میان مسائلی که زندگی مشترک شما را تهدید می‌کند، هرگز نمی‌توانید آن را عملی کنید، فارغ شدن از برقراری ارتباطی تأثیرگذار است؛ ارتباطی نه با مجادله و تهدید، بلکه با درست گفت‌وگو کردن. یک ارتباط حقیقی تقریبا همیشه در زندگی‌های مشترکی که آشفته هستند، از بین می‌رود.

آیا به همسر خود احترام می‌گذارید؟
همیشه بین زوج‌های موفق احترام متقابل وجود دارد. رفتارهای پر از نفرت و تعبیرات کوته نظرانه پر شور، باعث اهانت به همسر و ویران کردن عشق می‌شود. شما نمی‌توانید بی‌احترامی‌کردن‌های خود را مخفی کنید زیرا این مسئله از سخنان و رفتارهایتان آشکار می‌شود.در این زمان همسرتان نسبت به شما احساس یأس می‌کند و هیچ کاری درست پیش نمی‌رود؛ بدون احترام متقابل زندگی زناشویی سالمی نخواهید داشت.

به چه میزان متعهد هستید؟
کار، دوستان، سرگرمی‌ها، کارهای خانه، خانواده گسترده، همه و همه لیستی از مواردی است که برای افراد متعهد اهمیت دارد. در رأس این لیست باید زندگی زناشویی شما قرار بگیرد. دقت کنید که اجازه ندهید کسی یا چیز دیگری قبل از زندگی زناشویی‌تان بیاید.

از مشکلات دوری نکنید

هر چه بیشتر از مشکلات دوری کنید، زندگی زناشویی‌تان بیش از پیش آسیب خواهد دید. زندگی‌های مشترکی که در نقطه شکست قرار دارند، همین حالا به یک طرح عملیاتی نیاز دارند. به‌منظور حفظ زندگی، شما به طرحی نیاز دارید که اجازه درک مشکلات و تمرکز بر بازیابی عشق و تعهد را که سابق بر این جزئی از زندگی مشترک شما بوده، بدهد.

بیاموزید چگونه طرحی اثبات‌شده را به فعل دربیاورید و برای نجات زندگی مشترک خود بار دیگر به همسرتان بپیوندید؛ شما، همسرتان و زندگی مشترکتان شایستگی آن را دارید.

طبق آمارها، نیمی از ازدواج‌ها در ۷سال اول زندگی مشترک پایان می‌پذیرد؛ این بدین معناست که نیمی از آنها به زندگی ادامه می‌دهند. آیا زندگی شما هم تداوم خواهد داشت؟

او طلاق می‌خواهد، اما من نه

همسرتان به شما گفته که می‌خواهد از شما جدا شود و شما را دچار سردرگمی کرده است.
شما خواهان طلاق نیستید ولی نمی‌دانید چه اقدامی کنید.
در دل احساس درد و رنج زیادی دارید، نه می‌توانید چیزی بخورید و نه می‌توانید بخوابید؛ حقیقت این است که شما آشکارا از انجام هر کاری ناتوان می‌شوید.

در درجه اول، سعی کنید خونسردی خود را حفظ کنید و شرایط عادی را به زندگی خود بازگردانید؛ شما به قرار گرفتن در یک وضعیت فکری مناسب، به‌منظور نجات زندگی‌تان از طلاق، نیازمندید.در درجه دوم، نباید تسلیم شوید.

اگر تا به حال عشقی در زندگی مشترکتان وجود داشته، این ارزش جنگیدن را دارد.برای پیدا کردن راهی برای حفظ زندگی، مسیر همواری در پیش رو نداریم، اما هر تلاش با نفوذی در درازمدت مطمئنا شایسته زندگی زناشویی است.
ترجمه نسیبه رجبی
mydistantlove.com

 

برگرفته از : نقل در میگنا

پنج شنبه 26/2/1392 - 18:47
بهداشت روانی
ریشه های حسادت چیست ؟ درمان حس حسادت

فرستادن به ایمیل

اغلب روان‌شناسان توافق دارند که حسادت یکی از شایع‌ترین هیجانات انسانی است که مستقیماً به روابط بین افراد مربوط می‌شود. برخی از روان‌شناسان حتی ادعا کرده‌اند که اگر کسی اصلاً احساس حسادت نداشته باشد، در تعهد خود نسبت به رابطه با دیگران دچار کمبود خواهد بود...

 

 

عده ای از روان کاوان معتقدند که حسادت نتیجه ی آن است که فرد احساس آشفتگی ، ضعف و ناتوانی ، پوچی ، آسیب پذیری و ترس شدید می کند . انسان حسود ، علاوه بر این که آنچه دیگری دارد می خواهد ، آرزو و خواسته ی او این است که طرف مقابلش اصلاً آن چیز را نداشته باشد و از نارحتی و نداری شخص مورد نظرش احساس رضایت می کند . انسان حسود پشت سر دیگران آزارشان داده ، با غیبت از فرد او را ترور شخصیت می کنند . عده ای آنان را بر انگیخته و سبب آزارشان شود . این نوع حسادت بسیار بدخیم است . در خانواده هایی که بین فرزندان خود تبعیض قائل می شوند و در این کار زیاده روی می کنند فرزندان آنان به آسیب پذیری حاد دچار شده و به حسادت بدخیم می رسند ، آنان حالتی جبران کننده و تلافی جویانه می گیرند و علاقمند هستند آنچه دیگری دارد از او بگیرند و او را از داشتن آن چیز یا موقعیت محروم کنند. به طور کلی حسادت رفتار و عمل غیر عادی است که فرد در مقابل عدم موفقیت در رقابت و همچشمی با دیگران ( اعم از کودک یا بزرگسال ) از خود بروز می دهد . گاه این رقابت های خواسته یا ناخواسته در کنار نقص تربیتی در کودکان و نوجوانان باعث به وجود آمدن حسادت شده و در درون آنها ریشه می دواند و همه ی عمر آنان را آزار می دهد .

عمق برخی از احساسات درونی ما ،‌ ما را به تعحب وا می دارد. حسادت یكی از آن احساساتی است كه در شكاف های تاریك قلبمان كمین كرده و در نامناسب ترین موقعیت ها ظاهر می گردد. حسادت ریشه در احساس ناامنی دارد و اصولاً در نتیجه ترس از دست دادن ایجاد می گردد. حسادت وسواس گونه یك مرد به علت ترس از دست دادن همسر و یا دوستش است. كارگر به كارگر دیگر حسادت می ورزد زیرا می ترسد مقام و اعتبارش را از دست بدهد. ریشه حسادت ترس و ریشه‌ ترس، ناامنی است.

به زبان ساده تر : حسادت عبارت است از یک احساس منفی كه با دیدن امتیازی كه ما نداریم یا آرزو داریم که فقط خودمان آن را داشته باشیم، به ما دست دهد. حسادت یک احساس منفی است که با احساس اندوه، تكدر روح، نارضایتی از خوشبختی دیگران (خصوصا نزدیكان) همراه است. با توجه به آثار روحی روانی حسادت و مشكلاتی كه این احساس منفی در روابط بین انسان‌ها پیش می‌آورد و نارضایتی عمومی كه ایجاد می‌كند، چاره‌اندیشی برای مبارزه با آن ضروری به نظر می‌رسد.
انسان همواره علاقه‌مند به پیشرفت و تكامل بوده و هست. ضمیر ناخودآگاه انسان‌هایی كه روح و روان آنها پرورش كامل نیافته است، به این نقصان آگاه بوده و برای پرده‌پوشی آن تلاش می‌نمایدو چون در اثر ضعف و خودكم‌بینی قادر به تكمیل خود نیست، پیشرفت و موفقیت اطرافیان را مورد حمله قرار می‌دهد و تمام توان خود را برای از بین بردن آن به كار می‌گیرد. حال اگر ویروس حسد ضعیف باشد فقط خود شخص مبتلا را همچون خوره از درون نابود می‌كند ولی اگر قوی باشد، دیگری و دیگران را نیز از این عصیان، متضرر خواهد كرد.
حسادت وقتی به وجود می‌آید كه شخص احساس كند آنچه دارد، كمتر از آن چیزی است كه باید داشته باشد. هیچ‌چیزی وجود ندارد كه باعث حسادت نشود؛ مادی یا غیرمادی! به‌طور كلی، وقتی انسان حسودی می‌كند كه آنچه دیگری دارد برایش ارزش داشته باشد؛ مثلا کسی كه حوصله کار با کامپیوتر را ندارد، به كسی كه این كار را می‌كند، حسودی نخواهد كرد.
حسادت ویژگی رفتاری و شخصیتی ارثی نیست و در نتیجه با ایجاد و اجرای راهکارهای مناسب در خانواده و اجتماع می‌توان مانع پیشرفت و حتی بروز آن شد. بنابراین عوامل محیطی از دوران کودکی و در مراحل رشد باعث آن می‌شوند.
خیلی وقت‌ها به دیگران غبطه می‌خوریم ولی فکر می‌کنیم حسودی کرده‌ایم. تفاوت غبطه و حسادت چیست؟
غبطه معنای مثبت حسادت است و به عنوان آرزوی نعمت و سعادت دیگران را داشتن، بدون آرزو كردن زوال نعمت و سعادت آنان، معنی شده است. در واقع، حسادت و غبطه یك احساس هستند که فقط جهت‌شان با هم فرق می‌كند. حسادت جهت‌اش به سمت شخص دیگر است اما غبطه جهت‌اش به سمت خود فرد است؛ مثلا ما وقتی به فردی زیبا حسادت می‌كنیم، در دل می‌گوییم: «ای كاش زیبایی‌اش زایل شود» اما وقتی غبطه می‌خوریم، می‌گوییم: «من هم باید ورزش كنم و مراقب تغذیه‌ام باشم تا تناسب اندام پیدا كنم و پوستم شاداب و ظاهرم بهتر شود.» حسادت كه در نوع شدید آن باعث بروز پرخاشگری نسبت به طرف مقابل می‌شود، نوعى بیمارى روانى است که باید در پی درمان آن بود اما حسادت در اغلب اوقات، حاصل نداشتن اعتماد به نفس و عزت نفس در اشخاص است.

همه ما ، به دلایل متفاوت و با مجموعه ای از احساسات مختلف، در مرحله ای از زندگی خود حس حسادت را تجربه كرده ایم. به گفته آیالا مالاك پاینز (Ayala Malach Pines) روانشناس بالینی، " حسادت، واكنشی پیچیده است كه در زمان مشاهده شرایطی كه یك رابطه با ارزش یا كیفیت خاص موجود در آن را تهدید میكند، در شخص ایجاد میشود." حسادت معمولا در یك موقعیت با حضور سه نفر و در اثر وحشت از دست دادن شخص مورد علاقه ایجاد میشود.

حسادت را نباید با حس رشك یا غبطه یكسان دانست، هرچند این غلط مصطلح وجود دارد كه به كسی حسودی كردن، میتواند به معنای آرزوی داشتن مال، موقعیت یا خصوصیات این فرد باشد، در حالی كه حسادت، در زمانی ایجاد میشود كه شخص نگران از دست دادن مال، موقعیت یا فردی است كه در حال حاضر به خودش تعلق دارد. حسادت از این جهت واكنشی پیچیده است كه طیف وسیعی از احساسات ، افكار و رفتارها را درگیر میكند.

• احساساتی چون رنج، عصبانیت، خشم، اندوه، غبطه، ترس، حزن، تحقیر.

• افكاری چون رنجیدگی، عیب جویی، مقایسه با رقیب، نگرانی از ظاهر خود و ترحم به خود.

• رفتارهایی از قبیل احساس ضعف، تب و لرز، تردید و پرسش مداوم از خود و جستجوی دلیلی برای اطمینان یافتن، رفتارهای پرخاشجویانه و خشونت.

 

 شناخت و درك حس حسادت

 حس حسادت، اگر به ندرت و بسته به موقعیتهای خاص به سراغ ما بیاید، حسی طبیعی است و میتواند در یك رابطه، مثبت هم واقع شود. اما اگر حسادت شدید و نامعقول شود به مخربترین عوامل برای رابطه دوستانه و عاشقانه تبدیل میشود.

 آثار حسادت را می‌توان به ۴ گروه زیر تقسیم کرد:
• آثار روانی: تاثیری که بر حالات روانی و خلق و خوی فرد تاثیر می‌گذارد و در او به‌صورت یک عقده ظاهر می‌شود.
• آثار رفتاری: شخص را وادار به صدمه زدن می‌کند؛ مانند بدگویی، افترا، گروکشی اطلاعات، چوب لای چرخ گذاشتن. حسادت آن بخش فعال روان را که همیشه آماده آزاررسانی و تجاوز به حقوق دیگران است، تقویت می‌کند.
• آثار ذهنی: حسادت مانند هر احساس منفی دیگری، انرژی‌ای از خود ساطع می‌کند که دیگران نسبت به آن بی‌تفاوت نمی‌مانند.
• آثار اجتماعی: این آثار معمولا باعث می‌شود فرد منفور شود.

حسادت چگونه از عشق محافظت میكند
حس حسادتی كه خفیف و به ندرت بروز كند، به زوجی كه در یك رابطه عاطفی باشند یادآوری میكند كه اسیر روزمرگی نشده و نگذارند روابطشان فاقد شیرینی و ابراز توجه و علاقه روزهای ابتدای آشناییشان شود. حسادت خفیف زوج را به قدردانی از یكدیگر تشویق میكند و آنها را به كوشش برای جلب رضایت و ایجاد حس ارزشمندی در یكدیگر وامیدارد.www.migna.ir

حسادت، عواطف را افزایش داده و روابط عاشقانه را قویتر و پرشورتر میكند. حسادت در اندازه های كوچك و قابل كنترل میتواند انرژی مثبتی در رابطه باشد اما با شدت یافتن و غیر منطقی شدن، ماجرا به كلی تغییر خواهد كرد.

حسادت چگونه عشق را از بین میبرد
گاهی اوقات احساسات حسادت آمیز میتوانند از حد و اندازه خارج شوند. برای مثال هنگامی كه مردی به خاطر صحبت همسرش با یك دوست قدیمی یا یكی از اعضای خانواده به گرمی احوالپرسی میكند، صحنه ناگواری ایجاد میكند یا زنی به خاطر اینكه متوجه میشود رئیس همسرش هم زن است دچار حمله جنون آمیز حسادت میشود، همان زمانی است كه كنترل این حس از توان شخص خارج شده است.

چنین واكنشهایی میتواند آسیب سختی بر رابطه وارد كرده و موجب شود كه هر دو نفر در تمام مدت احساس بی ثباتی كرده و مدام در حال نگرانی و احتیاط باشند تا مبادا حس حسادت دیگری را تحریك كنند. شخص حسود نیز كه معمولا از مشكل خود با خبر است، دائما در میان دو حس مقصر دانستن خود و توجیه رفتارش سرگردان است.

اگر این شخص حسود شما هستید
چیره شدن بر حسادت به صبر و بردباری و كوشش فراوان نیاز دارد. اگر حس میكنید حسادت شما در مشكلات دوران كودكیتان ریشه دارد، میتوانید از مشاوره بسیار سود ببرید. اگر قبل از این در رابطه ای به شما خیانت شده است، باید ابتدا با این موضوع كنار بیایید. در اینجا به مواردی كه میتواند مفید باشد اشاره میكنیم:

شرایط و احساسات موجود را با واقع بینی بررسی كنید:
به مواردی كه حس حسادت شما را بر می انگیزند خوب فكر كنی و از خودتان بپرسید كه این موارد تهدید كننده تا چه حد واقعگرایانه هستند. نگرانی شما از در خطر بودن رابطه تان تا چه حد بر پایه شواهد واقعی است؟ و آیا رفتار خودتان موقعیت را بدتر نمیكند؟

مثبت اندیش باشید:
هنگامی كه نیش حسادت را حس میكنید، به خود یادآوری كنید كه همسرتان دوستتان دارد، به شما وفادار بوده و برایتان احترام قائل است. به خود بگویید كه فردی دوست داشتنی هستید و هیچ چیزی برای نگرانی وجود ندارد.

شك و تردید خود را برطرف كنید:
یكی از بهترین راههای مبارزه با حسادت این است كه از طرف مقابل خود بخواهید اطمینان شما را جلب كند. مراقب باشید كه حالت عیبجویی، تكه پرانی یا قلدری پیدا نكنید. بلكه احساس عدم امنیت خود را توضیح داده و از او بخواهید در رفع این مشكل به شما كمك كند.

 


عوامل ایجاد حسادت

۱ . روش ناپسندیده ی مقایسه فرزندان با یکدیگر

۲ . ورود فرزند دوم

۳ . تحقیر کردن فرزند در مقابل همسالان و دیگران

۴ . تمایز قائل شدن میان فرزندان و یکی را برتر از دیگران دانستن

۵ . فرق گذاشتن در تشویق و تنبیه بچه ها

۶ . حساس تر بودن بچه ها در سال های اولیه ( ۳ تا ۴ سالگی )


باید توجه کرد که عملکرد والدین در ایجاد حس حسادت یا از بین بردن آن در کودکان بسیار مهم است . والدینی که به طور صحیح و منظم با فرزندان خود رفتار می کنند مثلاً در هنگام ورود فرزند دوم ، همواره فرزند اول را برای کمک به بزرگ کردن فرزند دوم فرا خوانده و طوری رفتار کنند که فرزند اول ، فرزند دوم را عاملی برای فراموشی خود نداند، حسادت پیش نخواهد آمد. اما در صورتی که غیر از این باشد کودک از هر فرصتی برای اذیت و انکار او استفاده می کند. با دست در چشم یا گوش او کردن ، بالش بر روی او گذاشتن و یا بر روی او افتادن سعی می کند بی اعتنایی را که از جانب پدر و مادر می بیند بدینصورت تلافی کند .


البته وقتی وارد مدرسه می شود و در بین گروه همسالان خود قرار می گیرد ، این مساله در خانواده کمتر شده و به صورت حسادت با هم کلاسی ها ظاهر می شود . مساله ی حسادت در مدرسه در مورد کسانی است که توجه معلم و کادر آموزشی را جلب می کنند. این حسادت به صورت مسخره کردن ،طعنه زدن ، سرزنش کردن و دسته بندی و تحریک بچه ها بر ضد یکدیگر ظاهر می شود. پس ما هرچه بیشتر به کودکان و نوجوانان خود بها دهیم و روح همکاری و تشریک مساعی را در آنان تقویت کنیم و هر چقدر رقابت به معنای از میدان به در بردن را از آنان دور کنیم موفق شده ایم تا میزان حسادت را در آنان کاهش داده و یا از بین ببریم .


علائم غیر مستقیم و یا تظاهرات حسادت :


حسادت گاهی در کودکان موجب تظاهراتی می شود که از آن جمله می توان به شب ادراری، خرابکاری، تخریب ، حالات آسم و ... اشاره کرد. گاهی ممکن است تولد فرزند دوم ، فرزند اول را دچار حالات آسم کند بدون این که هیچگونه علایم فیزیولوژیکی آسم وجود داشته باشد، گاه ممکن است وسایل دم دست خود را شکسته و خراب کند و گاهی علائمی مانند سرفه و جوش های ریز پوستی ظاهر می شوند. بعضی از کودکان ناخن های خود را جویده یا موهای خود را می کشند تا با این کار مانع از آزار دادن به خواهر یا برادر خود شوند . در این مواقع والدین باید رفتاری داشته باشند که کودکان بتوانند حرف های خود را یگویند و یا گاهی فریادها و احساسات درونی خود را بیرون بریزند . مثلاً می توانند با کمک گرفتن از متخصصین فن به کودک بیاموزند که خشم و حسادت خود را با کلام بیرون بریزد . طبیعی است که در این صورت کودک سبک تر شده و حسادت آنها تبدیل به عکس العمل های متفاوت نشده و آرام خواهد گرفت .


بروز حسادت به اشکال دیگر


باید بپذیریم که حسادت در همه ی بچه ها وجود دارد . اگر عکس العمل های کودکان را مورد توجه قرار دهیم می بینیم که حسادت با شکل ها و حالت های مختلف ظاهر شده و اثرات خود را در بزرگسالی هم نشان خواهد داد . اشکال حسادت را می توان در رقابت و یا کناره گیری در بخشش بی رویه و یا طمع بی حساب در جاه طلبی و یا تواضع و فروتنی مشاهده کرد . اثرات بد حسادت ها و هم چشمی های دوران کودکی ، در بزرگسالی این طور خود را نشان می دهد که مثلاً این افراد در رانندگی همیشه سعی می کنند از دیگران سبقت بگیرند و یا اگر در بازی شطرنج ببازند ، همواره رنج می برند ، آنان بر سر موارد کوچکی شرط بندی می کنند و یا در همکاری ها بیشترین نیرو را می گذارند ، در حالی که ممکن است توان و کشش آن را نداشته باشند . چه بسیارند افرادی که ترس از شکست آنان را وا می دارد تا اقدام به رقابتی نکرده و از حقوق خود دفاع نکنند . اثرات بد و تلخ حسادت های دوران کودکی که درمان نشده و در خانواده به وجود آمده اند ، آبنده را خراب کرده و اثرات بدی را بر جای خواهد گذاشت . حسادت اگر کنترل و درمان نشود به طور دائم اثرات نابهنجار شخصیتی به وجود می آورد .


ریشه های حسادت

کودک تمایل دارد همه ی محبت های خانواده به خصوص مادر ، همواره متوجه او باشد او تنها کسی باشد که خانواده به او فکر می کند و تحمل هیچ رقیبی را هم ندارد . فرزند جدید یا هر کس دیگری که ورودش توجه خانواده را به خود جلب کند ، او را به فکر می اندازد تا هرگونه رقابتی اعم از پنهان و آشکار را برای منحصر کردن عشق والدین به خود انجام دهد . البته حسادت های پنهان و آشکار کودکان به برخورد والدین با حسادت آنان ارتباط دارد . بعضی از بچه ها در ابراز حسادت مورد خشم والدین قرار گرفته و حسادت خود را سرکوب یا پنهان می کنند . بعضی از والدین نیز با سیاست های خاص خود را ملزم نمی کنند که دلیلی برای حسادت بچه ها بیابند و همواره مدعی اند که بین فرزندان خود فرقی نگذاشته و همه چیز را حتی دوست داشتن خود را به طور یکسان بین آنها تقسیم کرده اند . با تمام این اوصاف هیچکدام از این دلایل ، حسادت را از بین نمی برد .

حسادت در چه کسانی شایع‌تر است؟
• كسانی بیشتر حسادت می‌كنند كه توانمندی‌های خودشان را دست‌كم می‌گیرند.
• كسانی كه خودشان را توانا می‌دانند، ممكن است به موقعیت والای دیگران غبطه بخورند.
• بیشتر افراد هم‌سطح و هم‌طبقه به هم‌دیگر حسادت می‌كنند.
• هرچه پایگاه اجتماعی افراد به هم نزدیك‌تر باشد، بیشتر به هم حسادت می‌كنند.


تقویت کننده های حسادت و نحوه ی برخورد با آن

همان طور که تاکنون در قسمت های قبل متوجه شدیم ، ورود فرزند دوم یا نوزاد جدید ، برای دیگر فرزندان ایجاد حسادت می کند چون والدین بیشتر به او می پردازند و او مرکز توجه پدر و مادر قرار می گیرد . گاهی در شرایط طبیعی محیط زندگی ، مساله سن و جنس بین فرزندان حسادت به وجود می آورد زیرا مثلاً پسران بزرگتر آزادی و مزایای بیشتری خواهند داشت و دختران در این زمینه حسادت می نمایند و بر عکس پسران به خواهران خود حسادت می ورزند زیرا فکر می کنند والدین بیشتر به آنها توجه دارند و حتی دو خواهر و یا دو برادر هم ممکن است در زمینه های مختلف حسادت کنند . هر یک از این موارد مذکور به طور طبیعی وجود دارند ولی زمانی خطرناک می شوند که والدین با رفتار اشتباه خود بخواهند به خاطر برآوردن خواسته های فرزندان ، مساله ی اختلاف سن و جنس را مطرح کنند تا فرزندان دیگر را متقاعد سازند . مثلاً در این موارد گرفته شود که برادرت پسر است پس به کوچه رفتن و بازی کردن او اشکالی ندارد و یا چون او بزرگتر است می تواند تا دیروقت بیدار بماند . همین استدلال های اشتباه باعث می شود تا حسادت بچه ها بروز بیشتری یابد .


مورد دیگری که موجب تقویت حس حسادت بچه ها می شود این است که کودکی به خاطر جنسیت ، توانایی های ذهنی ، قیافه و استعدادهای ذاتی بیشتر مورد توجه و تائید قرار گیرد . کلاً هرگاه یک ویژگی و توانایی فردی مورد توجه قرار گیرد ، حسادت شدیدی در دیگران به وجود خواهد آورد . ولی این دلیلی موجه برای داشتن برخوردی یکسان با کودکان بزرگتر و کوچکتر نیست . زیرا یکسان برخورد کردن نیز صحیح نیست فقط والدین باید شرایطی را به وجود بیاورند که توانایی های هر کودک در آن شرایط زمینه ی ظهور و بروز یابد . مثلاً به کودکان بزرگتر می توان اجازه ی انجام بعضی از کارها را که متعلق به بزرگتر هاست داد تا بدینوسیله بتوانند ثابت کنند که بزرگتر شده و توانایی انجام بعضی از کارها را دارند . در این صورت جایگاه خود را در خانواده شناسایی می کنند و به فرزند کوچکتر حسادت نخواهند کرد .


پس والدین باید احساسات کودکان خود را درک کرده و با آنها کمک کنند تا به صورت درست بر احساس اشتباه خود غلبه یابند نه اینکه با رفتار اشتباه باعث حسادت بیشتر شوند و آن ها باید از شدت حسادت بین فرزندان خود بکاهند و در این راه نباید هیچ یک از فرزندان قربانی فرزند دیگر شود و یا موجب شوند که فرزندی در حق فرزند دیگرشان فداکاری نماید مثل آنکه به کودک بزرگتر گفته شود که وسیله ای را که متعلق به اوست به برادر یا خواهر دیگرش بدهد چون او آن را می خواهد چون خطر حسادت زمانی بیشتر می شود که کودک حس کند نه تنها باید از حق خود بگذرد بلکه توجه و محبت خانواده را نیز از دست داده است .


والدین برای تربیت فرزندان باید از یک روش استفاده کنند و فرقی بین آنها گذاشته نشود . معمولاً کودکان خردسال در ارائه ی حسادت خود سیاستی ندارند و نقطه نظرات خود را با طرق مختلف مطرح می کنند مثل اینکه نوزاد را در آغوش گرفته و در یک فرصت مناسب او را پرتاب کرده و یا با ضربات آسیب به او وارد می کنند . در چنین شرایطی پدر و مادر علاوه بر اینکه نباید اجازه دهند که کودک بزرگتر به این اعمال آسیب رسانی چه از لحاظ جسمی و چه کلامی ادامه دهد بلکه هرگز نباید برای حفظ فرزند کوچکتر با تهدیدهای خود ، امنیت فرزند بزرگتر را به خطر اندازند زیرا این حرکات به هر دوی آنان آسیب می رساند و والدین باید از هر دوی آنها مواظبت نمایند . در این مواقع باید به کودک بزرگتر تفهیم شود که زمانی هم او کوچک بوده و چون قدرت نگهداری از خود را نداشته بزرگترها به او کمک می کردند و برای درک بهتر این موضوع بهتر است او در کارهای نگهداری فرزند بعدی سهیم شود تا حسادتش کمتر شود . در زمان خشم کودک بزرگتر ، میتوانیم انگیزه ی اعمالش را به او گوشزد کینم . www.migna.ir


مثل اینکه به او بگوییم که « تو این بچه را دوست نداری » و یا « دوست نداری که او اینجا باشد » می توان عروسکی را به او داد تا او بتواند خشم خود را بر یک عروسک بی جان وارد کند . بعد با جملاتی از قبیل « حالا فهمیدم تو چقدر عصبانی هستی ! این را زودتر به من بگو « یا » هر وقت احساس تنهایی می کنی به آغوش من بیا و « یا » سریع کنار من بنشین من متوجه شده ام و مدت زیادی را با تو خواهم بود تا آن تنهایی تو را رها کند » باعث کاهش حسادت و خشم او شوریم . یکی دیگر از عواملی که موجب کاهش حسادت فرزندان شما می شود این است که جداگانه مورد ابراز علاقه و محبت شما قرار بگیرند .


قدر مسلم آن است که همه دوست ندارند به یک میزان دوست داشته شوند بلکه آنان خواهان کیفیت عشق و محبت شما هستند و برابری آن را نمی خواهند . پس هیچ اشکالی ندارد که فرزندان شما متوجه شوند که آنان را به طور یکسان دوست ندارید بلکه بهتر است در عملکرد شما دریابند که رابطه ی شما با هر یک از آنان جداگانه است . بدینگونه زمانی جداگانه برای هر یک در نظر بگیرید و در تمام آن مدت از فرزندان دیگر حبت نکنید . بگذارید فرزند شما حس کند که کاملاً وقتتان را برای او گذاشته اید . اینگونه رفتارها سبب می شود آتش حسادت کودک خاموش و جایگاه واقعی خود را در خانواده درک کند .

 زمانی كه حس حسادت در ما زنده می شود، احساس می كنیم كه حق با ماست و توقع داریم كه پیروز شویم . گرچه تنها حاصل حسادت ، شكست است و تأثیرات مخربی روی ذهن افرادو روابط دوستانه آنان برجای می گذارد.
چرا حسادت این قدر كشنده و مهلك است ؟ دقت كرده اید ، زمانی كه فردی دچار این حس می شود و یا اگر خود شما به این حس دچار شوید، درست مثل یك قطعه آهن كه جذب آهنربا می شود تمام توجه مامعطوف فرد یا موضوع مسبب این حس می شود و دراین میان به دلیل اینكه ذهن ما تنها روی یك موضوع فكر می كند، افكار مثبت و سازنده از ذهن ما خارج می شود و ذهن منتفی می شود. سپس همانطور كه ذهن ما روی آن موضوع آزاردهنده متمركز می شود ، احساس خشم و نفرت در ما اوج می گیرد. اگر دراین دور باطل گرفتار شویم ، آرام آرام به فردی غیرمنطقی و غیرقابل تحمل تبدیل می شویم. به گذشته فكر كنید ، به زمانی كه شما نسبت به فرد خاصی ، حسادت می كردید، آیا احساس خشم و عصبانیت شما با گذشت زمان عمیق تر و ریشه دارتر نشده است؟ این حس كه بتدریج در وجود شما ریشه می دواند، به شمشیر دولبه ای بدل می شود كه یك لبه آن فرد موردنظر و لبه دیگر آن خود شما را مجروح می كند، زیرا خشم نهفته در وجود شما با آگاهی از آنچه فرد مقابل به دست آورده است یا دارد، اوج می گیرد. با گذشت زمان این حس آنچنان قدرتمند می شود كه زندگی شما را تحت كنترل خود قرار می دهد و شما را وادار می كند برای تلافی كردن و انتقام گرفتن از فرد مقابل سبب آزار خود شوید. اجازه ندهید كه چنین حادثه ای برای شما اتفاق افتد.


● از دام حسادت فرار كنید
▪ شما می توانید از دام حسادت آزاد شوید. اما چطور؟
بسیاری از نوجوانان نسبت به دوستان خود وفادارند و در آنان وظیفه شناسی وجود دارد. وفاداری و احترام تا جایی كه سبب دروغ گفتن و فریب دادن فرد مقابل نشود ، خوب است . بسیاری از افراد دچار این اشتباه می شوند كه دوست آنها دیگر حق ندارد با دیگری دوست شود (دوستی كند). حسادت آنان از این باور سرچشمه می گیرد. به عبارتی این افراد زمانی دچار حسادت می شوند كه دوستشان با دیگران نیز ارتباط دوستانه برقرار كند. افراد حسود نسبت به دوستان خود احساس مالكیت می كنندو دلشان می خواهد رفتار اجتماعی دوست خود را تحت كنترل درآورند. هوشیار باشید : اگر احساس كردید دوست شما سعی دارد شما را كنترل كند و برای شما محدودیت هایی به وجود آورد زنگ خطر برای شما به صدا در آمده است. بعضی اوقات قطع این دوستی به نفع شماست. حتی اگر این قطع ارتباط برای شما بسیار دردناك باشدو سبب اندوه فراوان بشود. بسیاری از اختلافاتی كه در زندگی خانوادگی رخ می دهد نتیجه حسادت یكی از طرفین است . در مقام یك همسر، باید بدانید كه شریك زندگی شما، قبل از آشنایی با شما، خانواده، فامیل و دوستان متعددی داشته است. شما نیز خانواده ای داشتید و با افراد زیادی آشنا بودید. زمانی كه زندگی مشترك خود را آغاز می كنید باید از انتخاب خودمطمئن باشیدو رفتارتان در برابر همسرتان به وضوح بیانگر اطمینان شما از انتخابتان باشد. باید طوری رفتار كنید كه او بداند عشق و علاقه به مادر و محبت به پدر ، خواهر و برادر نمی تواند از شدت علاقه شما نسبت به او بكاهد . هریك از دوستانتان را نیز به دلیل ویژگی خاص رفتاری و نزدیكی فكری برای دوستی انتخاب كرده اید همسر شما باید این را قبول كند كه به عنوان شریك زندگی در فكر و قلب شما جایگاه والایی دارد و هیچ یك از دوستان نمی توانندجای او را نزد شما بگیرند.


● اگر شما حسود هستید:
اگر بهترین دوست شما تغییر كرد و دوستان دیگری پیدا كرد، چه كار می توانید بكنید، هیچ كار !دوست شما فرد مستقلی است و شما نمی توانید او راكنترل كنید. اگر شما از بی وفایی او دچار خشم شده اید چه كار می توانید بكنید، هیچ كار ؟ همه انرژی و نیروی شما صرف جنگیدن با این احساس می شود. بهتر نیست این انرژی و نیرو را صرف پیداكردن دوستان بیشتر كنید . حس حسادت شما تنها باعث آزار دیگران نمی شود، بلكه خود شما هم از این احساس لطمه های فراوانی می خورید . درواقع سبب می شوید سایر دوستانتان نیز شما را ترك كرده، یا از شما دور شوند.
اگر می خواهید این حس خود را از بین ببرید، باید فكر كنید چرا حسادت می كنید؟ چرا احساس می كنید كه مالك دوست یاهمسرتان هستیدو نگران از دست دادن اویید؟
شاید شما از افرادی هستید كه نیاز به تأیید دیگران دارند. علاقه دارید كه همیشه كسی با شما موافق باشد. از این نگرانید كه مردم شما را دوست نداشته باشند. برای یافتن دوست جدید تلاشی نمی كنید، چون هراس دارید كه شما را نپذیرند.
این را بدانید كه هیچ كس مورد تأیید همه قرار نمی گیرد. بنابراین انتظار نداشته باشید كه مورد قبول همگان واقع شوید، اما افرادی هستندكه مورد قبول اكثریت واقع می شوند. اگر شما وظیفه خود را به عنوان یك دوست انجام دهید، می توانید از افرادی باشید كه اكثریت او را تأیید می كنند. سعی كنید با دیگران رفتار دوستانه داشته باشید. اگر دوستان خوبی داشته باشید، احساس حسادت در شما كمتر رشد می كند، زیرا اگر یكی از دوستان ، بنا به هر دلیلی شما را ترك كند ، زیاد ناراحت نخواهید شد. یكی از راههای یافتن دوستان متعدد، شركت در فعالیت های ورزشی و كلاسهای آموزشی مختلف است . اگر فعالیت خاصی را دنبال می كنید، می توانید با سایر افرادی كه چنین فعالیتی دارند، ارتباط دوستانه برقرار كنید.

 

برای درمان حسادت باید چه‌کار کنیم؟


 در درجه اول، باید نحوه تفکر و نگرش خود را تغییر دهیم. باید در خودمان انگیزه ایجاد کرده و اثرات منفی حسادت را به خود یادآوری کنیم. باید متوجه منافع حسادت نکردن باشیم؛ منافعی مانند داشتن یک زندگی توأم با آسایش. سبکی و زشتی این ضعف و حرکات ناشی از آن را مرتبا به یاد آوریم. به خودمان تلقین کنیم که هرگز نسبت به هیچ‌کس حسادت نکنیم. به نعمت‌ها و امتیازها و نقاط مثبت خودمان بیشتر توجه کنیم. روی ارزش‌ها تعمق کنیم و از خودمان بپرسیم که اصلا موضوع مورد فکر ما چه‌قدر ارزش دارد؟ با کار کردن روی عدم دلبستگی، حسادت خودمان را فرو بنشانیم. به عدالت خداوند و استحقاق خودمان بیندیشیم. از رقابت‌های بی‌ثمر بپرهیزیم. وقتی دچار حسادت می‌شویم آن را مدیریت کنیم؛ به این ترتیب که توانایی‌های خودمان را شناخته و در جهت آن حرکت کنیم و اگر نتیجه‌ای حاصل نشد، از روان‌شناس یا روان‌پزشک کمک بگیریم تا مشکل‌مان ریشه‌یابی و راه‌‌های رفع آن روشن شود.

درمان حسادت و احیاء اعتماد به نفس

 - کودک خود را هیچگاه با کودکان دیگر مقایسه نکنید . - در مقابل او برتری کودک دیگر را اعلان ننمائید . - در مقابل دیگران احترام او را نگهدارید .

- از سرزنش و بازخواست او خودداری و در مقابل دیگران به او توهین نکنید .

- ویژگی های خوب و بارز او را به خودش بشناسانید .

- در مقابل دیگران از این مشخصه ها تعریف کنید .

- در مقابل دیگران از او تعریف و تمجید نمایید و توانایی ها و استعدادهایش را بازگو کنید .

زندگی با فرد حسود
داشتن شریك زندگی حسود، میتواند بسیار طاقت فرسا باشد. روشهای زیر میتوانند تا حدی حس حسادت آنان را كاهش دهند:
این مشكل را به چشم دیگری مورد بررسی قرار دهید. به خاطر داشته باشید كه حسادت نشانه عشق است. اگر همسر یا دوست شما برای این رابطه اهمیتی قائل نبود، چنین مشكلی هم به وجود نمی آمد. به این ترتیب به جای اینكه موضع دفاعی بگیرید، كوشش كنید او را درك كرده و از وی حمایت كنید.

رفتار خود را بررسی كنید. اگر میدانید كه بعضی رفتارهای خاص حسادت او را بر می انگیزد،در صورت امكان تا زمانی كه مشكل برطرف شود، آنها را تغییر دهید. فراموش نكنید كه بر سر قولهایی كه میدهید بایستید اما از دادن قولی كه عمل كردن به آن برایتان مشكل است-مانند این كه همواره در دسترس باشید- نیز خودداری كنید. اعتماد او را جلب كنید: از هر فرصتی برای ابراز علاقه به همسرتان و اینكه چرا او را بر دیگران ترجیح میدهید، استفاده كنید. از خصوصیات مثبت وی تعریف كرده و بیش از پیش درباره آینده مشتركتان صحبت كنید.

فراموش نكنید كه حس حسادت لگام گسیخته میتواند بی اندازه خطرناك باشد، اگر روشهای مذكور و موارد مشابه آن نتوانستند در مورد خود یا همسرتان مفید واقع شوند، بی درنگ با مشاور صحبت كنید.

 

حسادت از دیدگاه قرآن
حسد یکی از زشت‌ترین و قبیحترین خصلتهایی است که در هر جامعه‌ای دیده می‌شود. عده‌ای همه چیز را برای خود می‌خواهند. از آسایش و یا پیشرفت دیگران ناراحت می‌شوند. خودخوری می‌کنند و رنج خود را بصورت آزار دادن ، بدگویی و کار شکنی کردن ابراز می‌کنند. به جای اینکه بکوشند تا خودشان هم پیشرفت داشته باشند ، می‌کوشند تا دیگران را ساقط کنند و از ارزش بیندازند. این واکنش همان حسد است که خصلتی ناپسند و نکوهیده است.

کار حسد ممکن است به جایی برسد که حتی برای زوال نعمت از شخص ، محسود خود را به آب و آتش زده و او را نابود کند. چنانچه نمونه‌اش در داستانها و تاریخ معروف است. در نکوهش حسد همین بس که نخستین قتلی که در جهان واقع شد از ناحیه قابیل نسبت به برادرش هابیل بود که بر اثر انگیزه حسد چنین اتفاقی افتاد.

حسد نشانه چند نوع کمبود است.
•فرد حسود خودخواه است و همه چیز را تنها برای خود می‌خواهد.

•کم ظرفیت و زبون است و گرنه در برابر مقام یا پیشرفت یا امتیازاتی که دیگران بدست می‌آورند، خود را اینچنین نمی‌بازد.

•کوردل و کوته بین است و به همین دلیل دیگران را نمی‌بیند، فکر نمی‌کند که دیگران هم حقی دارند و باید به جایی برسند.

•متجاوز است و حاضر است به طرف ضربه بزند و حیثیت و آسایش او را به خطر بیندازد تا به خیال خود عقده و کمبودی را که در خود می‌یابد بگشاید.
شخص حسود در روایات معصومین
•امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید : «اِنَّ الحَسدَ ایَاکُلَ الایمانَ کَما تَاکُلَ النّارَ الحَطَب ؛ حسد ایمان را می‌خورد همانگونه که آتش هیزوم را» (کافی _ ج ۲)


•پیامبر عظیم الشان اسلام در این باره می‌فرماید : «خداوند به موسی بن عمران فرمود : مبادا بر مردم حسد بری ، درباره آنچه من به آنها داده‌ام از فضل خودم. چشمانت را به دنبال آن دراز مکن و دل خود را به دنبال آن روانه مساز، زیرا آنکه حسد برد نعمت مرا بد داشته و از آن قسمتی که میان بنده‌هایم کردم، جلو گرفته و هر که چنین باشد من از او نیستم او هم از من نیست» (کافی _ ج ۲)
•امام جعفر صادق علیه‌السلام می‌فرماید : «اصول الکُفر ثَلاثَه :الحرص و الاستکبار و الحسد ؛ اساس کفر سه چیز است : حرص ، تکبر و حسد» (کافی _ ج ۲)


•حضرت علی علیه‌السلام فرمود : بخیلان و حسودان لایق مصاحبت و همنشینی نیستند و همین در وصف حاسدان بس است که حق تعالی فرموده است : «و مِن شَرِّ حاسِدٍ اِذا حَسَد» پس از شر حاسدان و بخیلان پناه به رب جلیل بریم و بخل نکنیم و حسد بر کسی نبریم که اول گناهی که در آسمان و زمین کرده شد، حسد و بخل بود که شیطان در آسمان به آدم علیه‌السلام حسد برد و به لعنت خدا گرفتار شد.
راه علمی و عملی جلوگیری از حسد
راه علمی به مراجعه کردن و تفکر در آنچه از مفاسد حسد ذکر شد بلکه در مزمت دنیا و فنای آن است تا درخت خبیث دوستی دنیا که ریشه هر گناهی است از دل بیرون رود و آزاد گردد. طریق عملی پیروی نکردن و عملی نبودن چنین خاطره زشتی است. زیرا هر خاطره‌ای که از آن پیروی نشد بخودی خود از بین می‌رود. چنانچه در روایت چنین رسیده که (وسوسه مانند حمله کردن به سگ است. اگر به او اعتنا شود ستیزه‌تر می‌گردد و اگر بی اعتنایی شود دور می‌شود.)

 

 حسادت بیمارگونه چیست؟

اغلب روان‌شناسان توافق دارند که حسادت یکی از شایع‌ترین هیجانات انسانی است که مستقیماً به روابط بین افراد مربوط می‌شود. برخی از روان‌شناسان حتی ادعا کرده‌اند که اگر کسی اصلاً احساس حسادت نداشته باشد، در تعهد خود نسبت به رابطه با دیگران دچار کمبود خواهد بود.
حسادت در انواع مختلفی از روابط ممکن است بروز کند:
•دوستی
•رابطه با جنس مخالف
•رابطه با همجنس
•رابطه بین اولیاء و فرزندان
•رابطه بین خواهر و برادرها
•رابطه بین اعضای خانواده
غالباً حسادت ریشه در کمبود عزت‌نفس و اعتماد به خود دارد و در نتیجه به درجات مختلف، بر حسب این که میزان و سطح عزت‌نفس و اطمینان فرد چقدر باشد، بر روی افراد تأثیر می‌گذارد.
حسادت نیز مانند بسیاری از هیجانات دیگر، معمولاً مسأله مهمی نیست و در واقع می‌تواند به «حفظ» رابطه کمک کند امّا در برخی موارد، میزان آن شدّت می‌گیرد و شروع به منحرف کردن فکر فرد می‌کند و اینجاست که دیگر از جنبه محافظتی خارج شده و جنبه مخرّب به خود می‌گیرد. این نوع حسادت، غیرعادی یا نابهنجار است و روان‌پزشکان آن را حسادت بیمارگونه می‌نامند. حسادت بیمارگونه در برخی موارد حاد ممکن است به خشونت و حتی مرگ بینجامد.


حسادت به عنوان یک هیجان طبیعی انسان
تفاوت عمده‌ای بین حسادت طبیعی و غیرطبیعی وجود دارد، هر چند صاحب‌نظران در مورد نقطه دقیقی که حسادت طبیعی به صورت حسادت بیمارگونه در می‌آید بحث دارند. به عنوان یک قاعده کلّی، حسادت طبیعی را می‌توان چنین تعریف کرد که حسادتی است که فرد حس می‌کند چنانچه:
•همسر یا دوستش را با کس دیگری ببیند
•دوستش او را به خاطر کس دیگری کنار بگذارد
•کودکی در خانواده مورد محبت و علاقه بیشتری از دیگران قرار داشته باشد
احساس حسادت می‌تواند خیلی دردناک باشد امّا در حسادت‌های طبیعی، افراد خود را با شرایط و موقعیت جدید وفق می‌دهند و زندگیشان را می‌کنند.


هنگامی که حسادت از کنترل خارج می‌شود
حسادت بیمارگونه به دو شکل وجود دارد: حسادت وسواسی و حسادت توهمی یا روان‌پریشانه.
در حسادت وسواسی، فرد دارای افکار شدید و تکرار شونده‌ای مبنی بر روراست نبودن یارش است. با وجودی که ممکن است فرد از ته قلب به این گونه افکار اعتقاد نداشته باشد امّا نمی‌تواند فکر کردن درباره آن را متوقف کند و این افکار می‌توانند خیلی زود به صورت مخرّب و ناراحت کننده درآیند. غالباً به علت حسادت وسواسی، روابط از هم می‌گسلند.
حسادت روان‌پریشانه، خطرناک‌تر و حادتر از حسادت وسواسی است. افرادی که از حسادت روان‌پریشانه رنج می‌برند کاملاً مطمئن هستند که یارشان به آن‌ها خیانت می‌کند و بر خلاف حسادت وسواسی هیچگونه شکی در این مورد در ذهنشان وجود ندارد. آن‌ها احتمالاً عقیده دارند که شواهدی نیز برای خیانت یارشان وجود دارد، حتی چنانچه شواهدی واقعاً وجود نداشته باشد.


رفتارهای خطرناک و آسیب‌رسان مرتبط با حسادت روان‌پریشانه عبارتند از:
•تعقیب کردن یار
•استخدام کسی برای تعقیب کردن یار
•سوء تعبیر رویدادهای عادی به عنوان نشانه‌های تقلّب
•رو در رویی با یار و متهم کردن او به داشتن رابطه با دیگران
•رفتار خشونت‌آمیز با یار
•رفتار خشونت‌آمیز با کسی که فکر می‌کند با یارش رابطه دارد

حسادت روان‌پریشانه کمتر از حسادت وسواسی شایع است و ممکن است به علّت اختلالات دیگری چون اسکیزوفرنی، افسردگی، سوء مصرف مواد، زوال عقل و ناتوانی جنسی به وجود آید.


درمان حسادت بیمارگونه
از آنجا که حسادت بیمارگونه طرز فکر فرد را خراب می‌کند، می‌تواند اثرات منفی قابل ملاحظه‌ای بر کیفیت زندگی او بگذارد. با وجود این، چون حسادت بیمارگونه به عنوان یک اختلال ذهنی شناخته می‌شود، درمان‌هایی برای آن وجود دارد.
«درمان‌های گفتگویی» نظیر درمان‌رفتاری شناختی (CBT) برای درمان حسادت بیمارگونه متداول‌تر است. CBT به فرد کمک می‌کند که شیوه تفکر و عملش را تغییر دهد و مشکل وی را قابل تحمل‌تر می‌سازد.
دارودرمانی نیز برای درمان حسادت بیمارگونه به کار می‌رود. برای حسادت وسواسی، داروهای ضدافسردگی مفیدند و برای حسادت روان‌پریشانه، داروهای ضدروان‌پریشی (مانند داروهایی که برای درمان اسکیزوفرنی تجویز می‌شود) ممکن است لازم باشد.
توصیه‌هایی برای دوستان و افراد خانواده کسانی که از حسادت بیمارگونه رنج می‌برند
همجواری با افرادی که از حسادت بیمارگونه رنج می‌برند می‌تواند برای دوستان و افراد خانواده‌شان بسیار سخت باشد. به یاد داشتن این نکته اهمیت دارد که حسادت بیمارگونه یک نوع اختلال ذهنی است که قابل درمان است امّا همچنین باید به یادداشت که خطر خشونت‌آمیز شدن رفتار فرد نیز وجود دارد.
به افرادی که دچار حسادت بیمارگونه هستند می‌توان کمک کرد امّا غالباً آن‌ها کمک را رد می‌کنند و یا اصلاً انکار می‌کنند که نیاز به کمک دارند. با وجودی که باید آن‌ها را تشویق به کمک گرفتن کرد امّا ممکن است آن‌ها از این پیشنهاد عصبانی شوند. با در نظر داشتن این که افرادی که دچار حسادت بیمارگونه هستند ممکن است به خشونت روی آورند، دوستان و افراد خانواده‌شان باید رفتار احتیاط‌آمیزی با آن‌ها داشته باشند. هنگامی که به خشونت روی آورده شد توصیه می‌شود با پلیس تماس گرفته شود. در این شرابط، افرادی که از حسادت بیمارگونه رنج می‌برند، به ویژه از نوع روان‌پریشانه‌اش، ممکن است به اجبار تحت درمان قرار داده شوند. حسادت ممکن است بیش از یک هیجان طبیعی باشد
از آنجا که حسادت معمولاً به عنوان یک هیجان انسانی متداول در نظر گرفته می‌شود، مردم غالباً باور ندارند که حسادت، در شکل حادش، یک نوع اختلال ذهنی است. تفاوت‌گذاری بین حسادت طبیعی و غیرطبیعی گاهی اوقات دشوار است امّا به عنوان یک قاعده کلّی، حسادت طبیعی می‌تواند باعث حفظ رابطه با دیگران گردد در حالی که حسادت غیرطبیعی مخرّب است و غالباً به خشونت می‌انجامد.  www.migna.ir

حسادت غیرطبیعی شایع است و قابل درمان می‌باشد امّا غالباً افرادی که از حسادت بیمارگونه رنج می‌برند از دریافت کمک خودداری می‌کنند. در این موارد ممکن است آن‌ها را به اجبار تحت درمان قرار داد.

 

 آتش حسادت کودکتان را بخوابانید

 

حسادت از جمله هیجانات درونی است كه در نتیجه زندگی اجتماعی به وجود می آید و اگر به خوبی هدایت نشود ممكن است تاثیرات منفی در زندگی داشته باشد چرا كه شخص حسود هم به خود لطمه می زند هم به دیگران.ریشه حسادت بزرگسالان را باید در دوران كودكی آنها جست وجو كرد. در واقع محیط و خانواده تشدیدكننده حس حسادت هستند و اطرافیان با رفتارهای نادرست خود این حس را در كودك تقویت می كنند. حس حسادت در كودكان بین سنین ۲ تا ۵ سالگی شدید است و این میزان در دختران دو برابر پسرهاست .كودكانی كه با یكدیگر یكسال و نیم تا سه سال و نیم تفاوت سنی دارند نسبت به هم بیشتر حسادت می كنند و طبق تحقیقاتی كه در سال ۱۹۸۷ در آمریكا انجام شد نشان داد كودكانی كه مدتی تنها فرزند اول خانواده بودند یا به عبارتی تك فرزند بودند بیشتر از دیگر فرزندان حسادت می كنند و كودكان باهوش تر نیز بیش از سایر كودكان حسادت می ورزند. در مدرسه نیز كودكانی كه در ورزش و یا موقعیت های اجتماعی موفقیت هایی را كسب كرده اند در معرض حسادت دیگر كودكان هستند. شایع ترین عاملی كه باعث ایجاد حسادت در كودكان می شود تولد یك نوزاد جدید است. تولد فرزند دوم در خانواده برای كودك اول به عنوان یك فاجعه قلمداد می شود و زندگیش را دستخوش تغییرات شگرفی می كند چرا كه احساس می كند از طرف كسانی كه قبلاً او را دوست داشته اند طرد شده است. كودكان حسادت خود را نسبت به این موضوع به صورت های مختلفی بروز می دهند، برخی به صورت آشكارا صدمه می زنند، برای مثال نوزاد جدید را كتك زده یا هل می دهند و برخی به علت ترسی كه از والدین دارند به طور مستقیم صدمه نمی زنند بلكه در خیال خود به او آسیب می رسانند و بعضی دیگر از كودكان در خانه شروع به آزار و اذیت دیگران می كنند و دچار كابوس های شبانه، ناخن جویدن و شب ادراری می شوند. برای مقابله با این امر نیاز است كه ابتدا ذهن كودك را نسبت به تولد یك نوزاد جدید آماده كرد به گونه ای كه كودك احساس كند خواهر یا برادری كه تازه متولد شده است به منزله نوعی ثروت است و باید به داشتن او افتخار كرد. ثانیاً با كودك خود ساده و رك صحبت كنید مثلاً به او بگویید: «نوزاد جدید چون نمی تواند خودش غذا بخورد باید به او غذا داد و باعث می شود كه تمام توجه ها به او معطوف گردد پس هرگاه ناراحت شدی، بگو.»
ثالثاً هرگاه كودك را در موقع صدمه زدن به نوزاد دیدید، فوراً او را از این كار بازدارید و راجع به انگیزه او از این كار صحبت كنید مثلاً به او بگویید: «فكر نمی كنی كه نمی گذارد تو را دوست داشته باشم، همه وقتم را گرفته؟ هر موقع از دستش عصبانی بودی بیا، به من بگو.»
نوع دیگر حسادت، حسادت نسبت به خواهر و برادر است كه به علت رفتارهای نادرست اطرافیان ایجاد می شود. حسادت در كودكانی كه والدینش آنها را به طور مستقیم و غیرمستقیم با خواهران و برادرانش مقایسه می كنند و یا آنها مورد توجه بیش از حد پدر و مادر هستند شدیدتر است. گاهی حسادت در رفتار كودكان تغییر محسوسی به وجود می آورد در این هنگام كودك از غذا خوردن اجتناب كرده و بی اشتها شده و دچار ترس های بی دلیل می شود. برای مقابله با این امر نیز هرگز با كودكان بزرگتر و كوچكتر یكسان رفتار نكنید برای فرزندان بزرگتر به دلیل اختلاف سنی آنها با كودك بعدی امتیازات بیشتری قائل شوید و مسئولیت هایی را به آنها واگذار كنید، بر فرض مثال، كودك بزرگتر این حق را پیدا می كند كه پول توجیبی بیشتری داشته باشد و دیرتر به رختخواب برود، هرگز نخواهید كه كودك بزرگتر به خاطر كودك كوچكتر از خودگذشتگی كند و والدین باید مراقب باشند زمانی كه دو كودك با هم مشاجره می كنند سعی كنند كه در مشاجره آنها دخالت نكنند تا آنها خود با یكدیگر كنار بیایند، ولی اگر مشاجره آنها شدت گرفت به دقت به صحبت های هر دو كودك گوش دهند و بعد قضاوت نمایند. اگر كودكی نیز به دلیل بیماری یا معلولیت به توجه بیشتری نیاز دارد دلیل توجه به این فرزند را برای دیگر كودكان توضیح داده كه حس حسادت ایجاد نشود. حسادت حسی است كه اگر تاثیر مثبت داشته باشد به رقابت تبدیل می شود پس سعی كنید همیشه مسابقه و رقابت در خانواده ایجاد كنید. رفتارهای مثبت را در كودكانتان تقویت كنید تا بفهمند كه آنها با هم دوست، یكدل و یكرنگ هستند و نباید به یكدیگر حسادت كنند.
هرگز تلاش نكنید تفاوت بین كودكان را در خفا انجام دهید زیرا كودكان به سرعت متوجه این تبعیض می گردند نكته مهمی كه باید به آن توجه كرد این است كه وقتی زمانی با یكی از كودكان خود می گذرانید سعی كنید فقط با او باشید در آن لحظه به كودك خود اجازه بدهید احساس كند كه او تنها فرزند خانواده است وقتی با یكی به گردش می روید فكرتان را معطوف آن دیگری نكنید، دائماً راجع به او صحبت نكنید، برایش هدیه نخرید و آن لحظات را به طول كامل در اختیار كودكی كه با شما هست، باشید. به كودكان خود یاد بدهید كه در زندگی برای به دست آوردن خیلی چیزها صبر پیشه كنند.و در نهایت اصل بهداشت روانی این است كه نقاط ضعف را شناسایی كرده و با آنها مبارزه كنید و هر چه افرادی كه حسادت می كنند مهارت های بیشتری كسب كنند كمتر حسادت می ورزند و این حسادت منجر به تلاش و كوشش بیشتر می شود. در آخر برای پیشگیری از حسادت در كودكان والدین باید بدانند كه كیفیت محبت برای كودكان اهمیت دارد نه برابری محبت.

 

 www.migna.ir


منبع :

- ویکی بدیا

- سلامت

 

- رشد

پنج شنبه 26/2/1392 - 18:46
بهداشت روانی

ررسی علل، راه کارها و درمان اهمال کاری ( تنبلی ) براساس منابع اسلامی

بررسی علل، راه کارها و درمان اهمال کاری ( تنبلی ) براساس منابع اسلامی

مسأله اهمال کاری در منابع اسلامی از دیر باز مورد توجه بوده و در روایات و ادعیه درباره آن سخن به میان آمده است. این واژه در غرب، به ویژه در عرصه روان شناسی، حدود چهل سال است که مطرح شده است...

 

 


اشاره
بحث اهمال کاری، از جمله مباحث به ظاهر کوچک اما بسیار مهمی است که ریشه ای اخلاقی و روانی دارد. در این مقاله نویسنده محترم سعی نموده است که از منظر روان شناختی و با رویکرد رفتار درمانی به این معضل بپردازد و از منظر منابع دینی، نقلی و عقلی، کتاب و سنّت نیز آن را مورد توجه قرار دهد.

۱/ تاریخچه بحث
مسأله اهمال کاری در منابع اسلامی از دیر باز مورد توجه بوده و در روایات و ادعیه درباره آن سخن به میان آمده است. امیدوارم که در این نوشته، قلمرو بحث به روشنی نشان داده شود تا راه بهره وری بیش تر از آیات و روایات به روی آیندگان باز گردد. ناگفته نماند که علمای اخلاق و عرفای اسلامی، پیوسته اهل سیر و سلوک را از ابتلا به این نابهنجاری اخلاقی رفتاری بر حذر می داشته اند.(۱)

این واژه در غرب، به ویژه در عرصه روان شناسی، حدود چهل سال است که مطرح شده است.(۲) تنها استاد روان شناسی که درباره تاریخچه اهمال کاری بحث کرده است، "پل ت. رینجن باخ"(۳) می باشد. وی کتابی به نام بررسی تاریخی علل اهمال کاری(۴) تألیف کرده است. هرچند موضوع انتخابی او جالب است، اما کمک چندانی برای حل مسأله ارائه نداده است.(۵) پس از وی، دو نفر از نویسندگان به نام های "آلبرت آلیس"(۶) و "ویلیام جیمزنال"،(۷) به نگارش کتاب روان شناسی اهمال کاری(۸) همت گماردند که در نوع خود کاری بدیع و قابل ارائه است.

اما دغدغه خاطر نگارنده این است که این آسیب را بازشناسی کرده و راه تحقیق را صرفا به تجربه محدود نسازد و از راه کارهای وحیانی نیز در این زمینه نیز بهره ببرد.

۲/ تعریف اهمال کاری
روان شناسان در تعریف اهمال کاری گفته اند: اهمال کاری این است که کاری را که تصمیم به اجرای آن داریم به آینده موکول کنیم.(۹) در یک کلمه می توان گفت: جوهره این آسیب روانی "به تعویق انداختن، تعلل ورزیدن، سبک گرفتن و سهل انگاری در کار" است. بنابراین، اهمال هم در امور فردی و هم جمعی معنا و مفهوم پیدا می کند. در نهایت می توان گفت: در همه این معانی نوعی "این دست آن دست" کردن نهفته است.

در زبان عربی واژه های "کسل، ضجر" مرادف اهمال کاری است. عناوینی چون "تهاون"(۱۰) و "إبطاء" چندان دور از این واژه نیستند.(۱۱) دو واژه "مماطله" و "تسویف" نیز مرادف اهمال کاری اجتماعی است که در قول و قرارهای زمانی تحقق پیدا می کند. در کلام صاعدِ امام سجاد علیه السلام در دعای ابوحمزه این گونه آمده است: «و قد افنیت بالتسویف و الآمال عمری»؛(۱۲) خدایا من عمرم را به امروز، فردا کردن (در عمل به عهد و پیمانی که با تو داشته ام) و آرزوهای طولانی و بلند، گذرانده ام. در دعای کمیل تحت عنوان "مطال" این گونه آمده است: «و خدعتنی الدنیا بغرورها، و نفسی بجنایتها و مطالی»؛(۱۳) دنیا به وسیله فریفتن خود و نفسم به جنایت و سهل انگاریش مرا گول زده است.

واژه "بطئ" به معنی کُندی، معنای "اهمال" را می رساند. «و ان کنت بطیئا حین یدعونی»؛(۱۴) گرچه هنگامی که تو مرا به سوی خود خوانده ای، من کندی (سستی) به خرج داده ام. «او لعلک آلف مجالس البطالین فبینی و بینهم خلیتنی»؛(۱۵) خدایا! مبادا مرا مأنوس به هم صحبتی آنان که عمر خود را به بیهودگی می گذرانند دیده ای، که توفیق دعا و عبادت را از من گرفته ای؟

بنابراین، اهمال کاری آسیبی روانی است که از حالات نفس آدمی است. امام علی بن الحسین علیه السلام در مناجاتی به درگاه خداوند این گونه از نفس خود گلایه دارند: «الهی الیک اشکوا نفسا بالسوء ... و تسوّفنی بالتوبة»؛(۱۶) خدایا از نفسم شکْوه دارم که... توبه امروزم را به فردا می افکند. امام به روشنی تسویف را از حالات نفس انسانی دانسته اند.

۳/ ویژگی های اهمال کار
۱/ اهمال کار، تصمیم به انجام کاری می گیرد ولی بدون علت شناخته شده آن را به تعویق می اندازد.

۲/ بی شک همگان، حتی مبتلایان به اهمال کاری، این آسیب روانی را نکوهش کرده و از آن تنفر دارند؛(۱۷) زیرا این حالت در واقع، مصداق ناسپاسی است، حال آن که، انسان ها بر مبنای فطرت خود تمایل به سپاس گزاری دارند و به آن اظهار علاقه می کنند. بنابراین، این بیماری را برخود و دیگران بر نمی تابند.

۳/ اهمال کاری به سرعت به صورت عادت در افراد ظاهر می شود و از نظر آماری، این عادت نزد بیش تر مردم رایج است. آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال می گویند: حدس ما آن است که ۹۵ درصد مردم به این بیماری مبتلا هستند.(۱۸) پس، درمان آن به سهولت انجام پذیر نخواهد بود. بدین جهت، امام حسن عسکری علیه السلام می فرمایند: «رد المعتاد عن عادته کالمعجز»؛(۱۹) کسی که به چیزی عادت کرده، باز گردانیدن او از عادتش شبیه معجزه است.

۴/ این بیماری مسری است و از حالتی به حالت دیگر و از انسانی به انسان دیگر و از فرد به جامعه و از جامعه ای به جامعه دیگر سرایت می کند. بنابراین، باید به تأثیر و تأثرات آن توجه جدی داشت؛ چرا که می تواند به خانواده، جامعه، ملت و فرهنگ یک کشور آسیب رساند. پژوهش های روان شناسی بالینی نشان می دهد که این عادت در جوامع مختلف شایع و روندی رو به رشد دارد.(۲۰)


۴/ انواع اهمال کاران و مراتب آن
انسان ها گاه به چیزی آگاهی می یابند و گاه نسبت به آن جاهل اند. امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند: «... و عالمکم مسوّف»؛(۲۱) آن که عالم و آگاه است در امور روزمره به اهمال کاری مبتلا می شود و در زمانی دیگر به آن معتاد می شود. ولی همه به یک نوع اهمال مبتلانیستند.بنابراین،اهمال کاری دارای انواع ومراتب متعددی است.(۲۲)می توان گفت:اهمال کاران همگی با صورت مسأله برخورد یکسانی ندارند، چنانچه:

۱/ برخی اهمال کاران اصلاً توجهی به رفتار مسامحه آمیز خود ندارند. در واقع، به نوعی مبتلا به غفلت هستند.(۲۳) بنابراین، باید در انتظار طلوع بیداری آنان ماند؛ یا خود بیدار شوند و یا بیدارشان کنند.

۲/ بعضی به این رفتار خود اعتراف داشته ولی قضاوتی درباره آن ندارند. از آن جا که این افراد به زشتی آن پی نبرده اند، به فکر اصلاح خود برنمی آیند.

۳/ گروهی از اهمال کاری خود آگاهی دارند ولی آن را چندان زشت نمی شمارند و حتّی این برچسب را به خود می پذیرند. درمان ایشان نسبت به گروه های پیشین، قدری مشکل تر است. قرآن کریم این گروه را بیش از همه به خسران و زیان نزدیک دیده است، آن جا که می فرماید: «قل هل ننبئکم بالاخسرین اعمالا، الذین ضل سعیهم فی الحیوة الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا» (کهف: ۱۰۳و۱۰۴)؛ (ای پیامبر) آیا به شما خبر دهیم که زیان کارترین (مردم) در کارها چه کسانی هستند؟ آن ها که تلاش هایشان در زندگی دنیا گم (و نابود) شده، با این حال، می پندارند کار نیک انجام می دهند.

۴/ افرادی که به این نارسایی اخلاقی، روانی توجه پیدا کرده و خود را نیز بر این رفتار نابهنجار سرزنش و ملامت می کنند، اما راهکار درمان و برخورد مناسب با آن را نمی دانند.

نکته: باید توجه داشت که درست به همین دلیل، میزان تأثر و ناراحتی اهل اهمال و تساهل نیز یکسان نیست.

۵/ آثار اهمال کاری
آثار اهمال کاری را می توان در اموری چند خلاصه کرد که عبارتند از:

۱/ بیش تر افراد از تأخیر در انجام کار خود و دیگران پشیمان و ناراحتند.

۲/ اهمال کاران در خود احساس پوچی و بی ارزشی می کنند. حضرت باقرالعلوم علیه السلام بستر اهمال کاری و تسویف را به دریایی تشبیه فرموده که غرق شدگان در آن ورطه را به هلاکت می رساند: «ایاک و التسویف، فانه بحر یغرق فیه الهلکی.»(۲۴)

۳/ در بیش تر گزارش هایی که اهمال کاران داده اند، این نکته جلب توجه کرده که همه از بی اعتمادی به نفس خود گلایه کرده اند.(۲۵)

۴/ بالاخره، استمرار بر اهمال کاری انسان را به وادی حیرت و سرگردانی سوق خواهد داد. چنانچه امام صادق علیه السلام به این واقعیت اشاره می فرمایند: «... و طول التسویف حیرة.»(۲۶)


۶/ نتیجه اهمال کاری
شخص اهمال کار به چند عارضه مبتلا خواهد شد که برخی از آن ها عبارتند از:

۱/ افسردگی؛ این بیماری خود گواه و نشانه این است که اهمال کار می خواهد خود را از رنج اهمال کاری نجات دهد. افسردگی دارای نشانه هایی چون: خستگی، سر دردهای شدید، بی خوابی، فشارخون و زخم معده است.

لازم به یادآوری است تا هنگامی که اهمال کاری به شکل اعتیاد در نیامده، افسردگی ناشی از آن درمان پذیر است. اما هنگامی که اهمال کاری عادت شد، درمان آن بسیار دشوار می شود.(۲۷)

۲/ وحشت زدگی درونی، دلهره و احساس ترس های درونی؛

۳/ بی کنترلی و بریدگی.

ناگفته نماند که ویژگی های مزبور، خود از نشانه های شکست روحی شخص اهمال کار می باشند.(۲۸)


بررسی علل اساسی و ریشه یابی اهمال کاری

اگر بتوانیم اهمال کاری را ریشه یابی کنیم، بی تردید درمان آن سهل و آسان خواهد بود. اینک نوبت آن فرا رسیده که به برخی ریشه ها و عوامل اساسی اهمال کاری توجه کرده راهی برای درمان آن بیابیم.

روان شناسان چند عامل مهم را برای این آسیب روانی نام برده اند که آن ها را در دو دسته کلی، مورد بررسی قرار می دهیم:

۱/ آسیب ها و نابهنجاری هایی که مربوط به روان شخص اهمال کار است؛ همچون: خودکم بینی، توقع بیش از حد از خود، پایین بودن سطح تحمل، کمال طلبی وسواس گونه، اشتیاق به لذت جویی کوتاه مدت، فقدان قاطعیت، و عدم اعتماد به نفس.

۲/ آسیب هایی که در ارتباط با دیگر اشخاص و یا محیط اطراف، خود را نشان می دهد؛ مانند: نارضایتی از وضع موجود، عدم تسلط بر کار، نگرش منفی به کار، نگرش غیر واقع بینانه از دیگران، احساس عدم مسؤولیت در برابر دیگران، لجبازی با دیگران، اهمال کاری و پرخاشگری انفعالی، بر چسب زدن به این و آن.

الف. آنچه تنها به شخص اهمال کار بستگی دارد
۱/ احساس خودکم بینی:(۲۹) این احساس بر اثر سه برخورد اجتماعی حاصل می شود.

۱/ کسی که از خود توقع دارد که کاری که به انجام می رساند، از همه بهتر و کامل تر باشد همیشه رفتار او همراه با ترس، اضطراب و تشویش ناخواسته است.(۳۰)

۲/ به طور طبیعی همه خواهان جلب محبت دیگران هستند، ولی چون نمی توانند به اوج آن دست یابند، بنابراین، رنجیده خاطر شده و در نهایت نسبت به آنان خصومت می ورزند.(۳۱)

۳/ هرکس دوست دارد بر ضعف شخصیت خود غالب آید، اما درصد کمی از انسان ها بر آن فایق می آیند. درنتیجه، به اضطراب و نا امیدی مبتلا می گردند.

به نظر می رسد، بهترین درمان برای رهایی از این حالت این است که انسان کاری کند که به حیطه ولایت خداوندی وارد شود تا به آرامشی جدی دست یابد. ولایت به معنای سرپرستی است؛ بر مبنای تحقیقی درون دینی، تعلّق تدبیر خداوند بر موجودات ذی شعور (مانند انسان) همان ولایت است. تا آنجا که دانسته شده خداوند متعال بر بندگان سه گونه ولایت دارد: ولایت عام، ولایت خاص، و ولایت اخص. ولایت عام آن گونه تدبیری است که بر همگان، خواه مؤمن ویا بی ایمان، یکسان اعمال می گردد. اما هر که از ولایت عام خداوند بهره برد و از این نعمت سپاسگزاری کند، خود را در معرض لطف ویژه او، یعنی ولایت خاص، قرار می دهد. ولایت اخص، گونه ای برتر با شکری بی حد و حصر است که اختصاص به معصومان علیهم السلام دارد.(۳۲) در قرآن آمده است: «الا ان اولیاء الله لا خوفٌ علیهم و لا هم یحزنون» (یونس: ۶۲). این جاست که با قدرت و قوایی بی حد و حصر و با شتابی غیرقابل تصور به جلو حرکت می کند.

۲/ دم بینی: برخی انسان ها زمان کوتاهی از عمر خویش را می بینند. گویا همه چیز امروز است و فردایی وجود ندارد، گو این که دم غنیمت باید شمرد. لیکن برنامه برای آینده نداشتن و تنها به امروز نظرکردن، برنامه ریزی را به مخاطره می اندازد. بسیاری از کسانی که به مادی گرایی تمایل دارند دارای چنین بینشی هستند. چنانچه یاران موسی علیه السلام وقتی از شرّ فرعونیان نجات یافتند، هنگامی که عبورشان به گروهی افتاد که در برابر بت ها به سجده افتاده بودند، بی محابا گفتند: «اجعل لنا الها کما لهم آلهه» (اعراف: ۱۳۸)؛ ای موسی همان گونه که آن ها دارای بت هستند، برای ما هم الهه ای را قرار بده تا در برابر آن ها کرنش کنیم. همین اندیشه بیمارگونه بالاخره آنان را به گوساله پرستی سوق داد. این گونه افراد در امر دنیا هم موفق و پیروز نخواهند بود؛ چرا که تنها مزد امروز را می خواهند و به آینده بی توجهند.

۳/ توقع بیش از حد از خود: اگر شما در رفتار خویش توقع بیش از توان خود را داشته باشید، به ناچار نمی توانید به موقع به وعده خود وفا کنید. متأسفانه کامل گراها، ستارگان را هدف قرار می دهند ولی جز هوا نصیبشان نمی شود.(۳۳) هرچند دقت در انجام کار برای خوب انجام گرفتن لازم است، اما تندروی در این خواسته نوعی آرمان گرایی است که منجر به شکست می شود. گفتاری از مولی علی علیه السلام گویای همین واقعیت است: «به راستی که زیان کارترین مردم در معامله و ناامیدترینشان در تلاش و کوشش کسی است که تن خویش را در راه به دست آوردن آرزوهای خود فرسوده کند...»(۳۴)

بی شک توقع بیش از حد از دیگران نیز منجر به شکست و رو در رویی خواهد شد. امام علی علیه السلام در بیان دیگری می فرمایند: «من کلفک ما لاتطیق فقد افتاک فی عصیانه»؛(۳۵) هر که تو را به آنچه در توان و طاقت تونیست وادار کند، در حقیقت تو را درگیر با خود کرده است.

۴/ پایین بودن سطح تحمل(۳۶): کودک هرگاه از چیزی بدش آید، به وسیله جیغ کشیدن و فریاد زدن ناخوشنودی خویش را ابراز می دارد. به تدریج هرچه زمان می گذرد و او بزرگ تر می شود، بر اثر تجارب افزوده شده، قدرت تحمل پذیری او بالا می رود. برخی در برابر ناملایمات شکیبا و صبورند ولی بعضی ها خیلی زود از کوره در می روند.

به اعتقاد ما میزان تحمل پذیری افراد به سرشت، خُلق و خوی، میزان تأثر آن ها، ساختار فیزیولوژی(۳۷) و قدرت اراده آنان بستگی دارد.(۳۸) باید گفت: به طور کلی کسانی که به زندگی خوش بین ترند، ناملایمات زندگی را آسان تر گرفته و کار برای آنان رنج آور نخواهد بود.

۵/ کمال گرایی وسواس گونه: گرچه کمال جویی در نهاد همه انسان ها نهفته شده است و دقت برای خوب انجام گرفتن لازم است، اما کمال گرایی وسواس گونه راه مناسبی برای بالا بردن کیفیت نیست؛ چرا که همیشه برآیند وسواس جز اضطراب و عقب نشینی در انجام کار چیز دیگری نخواهد بود.

حضرت نبی اکرم صلی الله علیه و آله در بیانی می فرمایند: «... یا اباذر ایاک و التسویف بأملک فانک بیومک و لست بما بعده فان یکن غد لک لم تندم علی ما فرطت فی الیوم»؛(۳۹) ای اباذر، تو را از امروز و فردا کردن به خاطر آرزوی درازت بر حذر می دارم. چرا که تو برای امروزت هستی و نه برای روزهای آینده. بله، اگر [قدر امروزت را دانستی] و برای تو فردایی بود، برای آنچه در آن روز گذشته به دست آورده ای، هرگز پشیمان نخواهی شد.

۶/ لذت جویی و راحت طلبی(۴۰): بسیاری از اهمال کاری ها نتیجه لذت جویی آنی و بی تابی در رسیدن به خوشی زودگذر است؛(۴۱) برای مثال، کسی که به برنامه های جدی درسی خود بی اعتناست و بیش تر وقت خود را، حتی در ایام امتحانات به بازی، شب نشینی، تفریح و... می پردازد و یا داوطلب دوره دکتری که به بهانه امتحانات سخت برای ورود به آن، از این فکر صرف نظر کرده و راه پیشرفت را بر خود مسدود می کند و... .

آفات لذت گرایی آنی و راه های درمان آن
برای این کوته بینی، آفاتی را می توان مورد توجه و دقت قرار داد؛ نظیر این که:

۱/ اگر شما در رفتار خود همیشه به لذت زودگذر بیندیشید و راحتی را بر همه چیز مقدم بدارید، نمی توانید با دیگران ارتباط بر قرار کنید. توجه به این نکته لازم است که در پَس ارتباطات اجتماعی، راحتی های فراوانی نهفته است که شما از ترس یک ناراحتی خیالی و موقت ذهنی، از مزایای آن صرف نظر کرده اید.(۴۲) دراحادیث اهل بیت علیهم السلام به روشنی این مطلب گوشزد شده است. این جا به چند نمونه از آن ها اشاره ای خواهیم داشت: امیرالمؤمنین علیه السلام در گفتاری از آثار لذت ها پرده برداری می کنند: «کم من شهوة ساعه اورثت حزنا طویلاً»؛(۴۳) چه بسا ساعتی کامروایی، اندوهی طولانی را به بارآورد و غم و غصه ای فراوان را در پی داشته باشد. و در بیانی دیگر، درباره کسانی که توجه به خطرات لذت های انحرافی داشته ولی با این همه آن را طلب می کنند، می فرمایند: «عجبت لمن عرف سوء عواقب اللذات کیف لا یعف!»؛(۴۴) در تعجبم از آن کس که به نتایج بد لذت ها شناخت دارد ولی از آن دست نکشیده و عفت به خرج نمی دهد!

۲/ شما با تلقین به خود، به باروری این اندیشه که، تحمل دیگران کار دشواری است، کمک کرده اید. چرا به خود نمی گویید، من با وجود مشکلاتی که وجود دارد، سعی می کنم با دیگران رابطه برقرار کنم؟ برای من هیچ چیز تحمل ناپذیر نیست.(۴۵)

۳/ روی آوردن به لذت جویی دراز مدت.(۴۶) رفتار شما، به عنوان کسی که به لذت های آنی، یعنی زندگی لحظه ای، نمی اندیشد و به خوشی های آینده نظر دارد، کاملاً منطقی خواهد بود. برای دستیابی به لذت های ماندنی شکی نیست که باید انتخاب بهتری داشت. کسی که آرزوی رسیدن به مرحله فارغ التحصیلی را دارد، باید بتواند از تفریحات زودگذر صرف نظر کند تا وقت مناسبی برای مطالعه امتحانات خود پیدا کند. کسی که با وجود مشکلات موجود، اوقاتش را صرف کار آموزی های لازم می کند تا کار مشخصی را به عهده گیرد، در حقیقت مشکلات آنی را به خاطر آینده تحمل کرده است.(۴۷) در دستورات اولیای دین هم مردم به ترک لذات ناپایدار برای رسیدن به لذات پایدار و ماندنی تشویق شده اند. از امام علی علیه السلام نقل شده است: «اسعد الناس من ترک لذة فانیه للذة باقیه»؛(۴۸) خوشبخت ترین مردم کسی است که لذت ناپایدار (دنیا) را به خاطر لذت پایدار (آخرت) واگذارد.

۷/ فقدان قاطعیت: امروز روز تعطیلی اوست، تازه از خواب بیدار شده، اتاقش کثیف و همه چیز نامرتب است. او از آن وضع نفرت دارد، از خودش هم بدش می آید ولی نمی داند چه کند و از کجا شروع کند. این توصیف کسی است که دچار اهمال کاری شده، و در نتیجه او را "مهمل" می نامند. کسی که از کار کردن می ترسد، در نتیجه باید کارش را مضاعف انجام دهد(۴۹) و خود را بی محابا در معرکه اشتغال به آن کار بیندازد. بیانی از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که خود حاوی تحلیل روانی بلندی است. آن حضرت می فرمایند: «اذا هبت امرا فقع فیه، فان شدّه توقیه اعظم مما تخاف منه»؛(۵۰) چون از کاری ترسیدی وارد آن کار شو، [زیرا] که خود را سخت پاییدن دشوارتر باشد از وارد نشدن در کار.

۸/ اضطراب: ناراحتی های ناشی از اضطراب، مانند تند بادی سهمگین بر وجود انسان می وزد، به گونه ای که هر وزش آن خود عاملی برای به تعویق انداختن کارهای دیگر است. آثار ترس به صورت هیجان، شرم، احساس گناه و افسردگی بروز می کند. با روش درمانی عقلانی هیجانی با این آسیب های روانی می توان مبارزه کرد.(۵۱) در ادامه، درباره این روش درمانی سخن خواهیم گفت.

اما درمان اضطراب از دیدگاه آیات قرآن کریم، به یاد خداوند بودن است: «الا بذکر الله تطمئن القلوب» (رعد: ۲۸). و به گفته عرفای اسلامی، با استفاده از آیات الهی، نماز ذکر اکبر است: «و لذکر الله اکبر» (عنکبوت:۴۵). چنان که تسبیحات حضرت فاطمه کبری علیهاالسلام «ذکر عظیم» دانسته شده است.(۵۲) ناگفته نماند که ذکر زبانی در مرتبه ای دون ذکر قلبی و جوارحی قرار دارد.(۵۳) در آخر توجه به این نکته ضروری است که کمال نهایی و سعادت حقیقی انسان در گرو رضایت و قرب الهی است و بس، نه این که همچون برخی اومانیست ها(۵۴) چشم به دهان دیگر انسان ها دوخته و سر به آستان انسان های دیگر بساییم.

ب. مواردی که به شرایط محیطی بستگی دارد
اکنون به گروه دیگری از عوامل مؤثر در اهمال کاری، که در ارتباط با دیگرانسان ها (یعنی غیر شخص اهمال کار) می باشند و نیز راه های درمان آن ها اشاره می کنیم:

۱/ نارضایتی از وضع موجود: برخی پنداشته اند که بها دادن بیش از حد به امور مادّی همچون: خوب خوردن، خوش گذراندن و ... از عوامل جدی خودکم بینی می باشد و خودکم بینی به اهمال کاری منتهی می شود. اما باید گفت: دارایی و فقر در ابتلا به اهمال کاری نقش چندانی ندارد. هرچند این خودکم بینی می تواند بر بستر دارایی و یا ناداری قرار گرفته و انگل وار به حیات خود ادامه دهد، ولی به نظر می رسد، آنچه بیش از همه در ایجاد اهمال کاری مؤثر است عبارت است از: «پر توقعی و عدم رضایت از وضع موجود.» آری! پرتوقعی و نارضایتی از وضع موجود دو عامل مؤثر برای ایجاد سرخوردگی است.

در کتاب بشارة المصطفی لشیعه المرتضی آمده است: «اوصانی خلیلی ابوالقاسم علیه السلام بسبع لا ادعهن علی کل حال الی ان اموت: أن انظر الی من هو دونی و لا أنظر الی من هو فوقی...».(۵۵) سلمان فارسی گوید: دوست گرامی ام رسول اکرم صلی الله علیه و آله مرا به چند نکته سفارش کردند که تا آخر عمرم آن ها را از دست نخواهم داد. یکی از سفارشات این بود: [در امور دنیای خود] به پایین دست خود بنگر، نه به بالا دست خود. در وضعیت دوم چون ترس از عدم موفقیت بر جان شخص، غالب می شود. بنابراین، او نمی تواند سعی و تلاش خود را با آرامش به انجام رساند و به شکست می انجامد. پس وحشت و اضطراب بار دیگر سرک کشیده، مانع موفقیت او می شود. بنابراین، هر کاری که شروع می کنید، باید از پیش، خود را برای مواجهه با برخی مشکلات پیش بینی نشده آماده سازید. در حالی که، این احتمال و آمادگی کاملاً طبیعی و منطقی است.

هربرت برث(۵۶) معتقد است که «تحمل ناپذیری در میزان شناخته شده در فرد، موجب حرکت و سازندگی می شود، و در حد افراط، موجبات بی رمقی و رخوت او را فراهم می کند.»(۵۷)

۲/ نگرش منفی نسبت به کار(۵۸): اگر از شما رفتاری سر زند که آن را ناپسند و گناه تلقی کنید، بی شک از آن بابت در خود احساس شرمساری، انفعال، اضطراب و هیجان را فراهم ساخته اید. این هیجان می تواند عامل و موجب عقب انداختن کار شود. وقتی کار را در غیر زمان مقرر به استاد تحویل دادید و او از شما به خوبی تحویل نگرفت، شرمندگی فزونی یافته و پس از آن در انجام کار بعدی سردی بیش تری نشان خواهید داد که این همان اهمال کاری است. بلکه سردی خود عامل پا برجایی اهمال در جان آدمی خواهد بود.(۵۹)

برای درمان این آفت تلاش کنید از خطاها جدا پرهیز کنید تا اندیشه خود کم بینی در شما زدوده گردد و تقویت نشود. توجه داشته باشید که در اسرع وقت اقدام عملی را بر هر چیز دیگری مقدم بدارید.(۶۰)


۳/ نگرش غیر واقع بینانه به دیگران
پل هاک(۶۱) و آرونت بک(۶۲) گفته اند: «افسردگی با خصوصیاتی همراه است. آدم افسرده خود را سرزنش کرده و از دیگران ترحم می طلبد. این حالت ها با حس بدبینی نسبت به این و آن همراه است. از نظر وی، همه چیز بد جلوه می کند، در حالی که مردم بد نیستند. زندگی زیبا و دوست داشتنی است.»(۶۳)

بنابراین، اگر افسردگی درمان گردد و شخص به این باور برسد که باید خودش از درون با بدی ها و زشتی های خود به جنگ و ستیز برخیزد و از حوادث نترسد، به یقین با اهمال به مبارزه پرداخته است.

۴/ احساس عدم مسؤولیت در برابر دیگران(۶۴): اگر انسان در برابر دیگران احساس مسؤولیت نکند و تنها خودمدار باشد، در نتیجه اهمیت چندانی به دیگران نداده و در ارتباط با این و آن کم می آورد.

برای درمان این مشکل، از روش جایگزینی می توان استفاده کرد؛ به این معنا که شخص لحظه ای بیندیشد که اگر او به جای دیگران بود دوست داشت که دوستانش با او چگونه برخوردی داشته باشند. امام علی علیه السلام در نامه ای به فرزندشان امام مجتبی علیه السلام نوشتند: «ای پسر جانم، سفارش مرا بفهم، و خود را میان خویش و دیگران ترازو قرار بده. یعنی از برای دیگری همان را بخواه که برای خود می خواهی و مخواه برای او آنچه را که برای خویش نمی پسندی و ستم مکن هم چنان که برای خود نمی پسندی. و نیکی کن همان طور که برای خود دوست داری.»(۶۵) در کتاب شریف نهج البلاغه بیش از دو بار و در سایر متون اسلامی فراوان آمده است که در برخورد با دیگران از این روش جایگزین بهره برید. بی شک بدون این راه کار تفهیم و تفاهم و ارتباط درست با دیگران حاصل نخواهد شد؛ چرا که انسان بر مبنای خودمداری و خودمحوری می اندیشد و می گوید که چرا دیگران این انانیت را برنمی تابند.

۵/ لجبازی با دیگران: گاه بر اثر استیلای خشم و غضب، شخص از دیگری عصبانی شده و بر مبنای لجبازی با او به رفتاری نا مناسب (اهمال کاری) دست می زند.

اما او باید بداند که راه اصلاح دیگران نه تنها لجبازی نیست که خویشتن داری، تسلط بر خود، و بر خورد مناسب با آن هاست. در بیانات اهل بیت علیهم السلام آثار بسیار بدی برای لجاجت و سر سختی در برابر دیگران آمده است که از جمله آن ها، اموری را می توان نام برد که عبارتند از: شر(۶۶)، درگیری و جنگ و جدال(۶۷)، نابودی(۶۸)، بی رأیی(۶۹)، خسران و ضرر(۷۰)، فساد رأی(۷۱)، ورود به کارهای بی اهمیت(۷۲)، کینه(۷۳)، خود را در معرض بلا و گرفتاری قرار دادن(۷۴) و... .

۶/ تلاش در جلب رضایت همگان: «جو» به مؤسسه "زندگی منطقی در شهر نیویورک"(۷۵) برای مشورت و درمان مراجعه کرده است. او از تن دادن به کارهای فراوان خود، برای جلب رضایت دیگران که او ناخواسته آن ها را از خود می رنجاند، شکوه داشت. همسرش از روی عصبانیت که چرا او فرصت ندارد به کارخانه برسد، منزل را ترک کرده است. او کار رسمی خود را بدین سبب نمی تواند به موقع انجام دهد. بنابراین، او از این جهت فردی اهمال کار معرفی شده است. در نتیجه، افکار او پریشان، درهم، مضطرب، و نگران گشته است. آری، به وی گفته می شود که این گرفتاری ها را خودش به وجود آورده است.

در حال حاضر، چاره آن است که بدون رودربایستی کارهای اضافی را ترک کند، به کارهای اصلی همت گمارد و اندیشه جلب رضای دیگران را از سر بیرون کند.(۷۶) در نگرش اسلامی ما هرکس که خواهان وصول به کمال مطلق است، باید تمام همت خود را در جلب رضای خداوندی معطوف دارد که برترین کمال قابل تصور انسانی است. در کلام وحی، کامل ترین انسان، حسین بن علی علیه السلام ، این گونه توصیف شده است: «یا ایتها النفس المطمئنة، ارجعی الی ربک راضیة مرضیة ...» (فجر: ۲۷و۲۸)؛ ای صاحب نفس آرام، به سوی پروردگارت باز گرد در حالی که، او از تو راضی و تو از او خوشنودی. بنابراین، آخرین و نهایت راه، وصول به بارگاه و مقام رضا و جلب خشنودی حضرت باری تعالی است.

۷/ اهمال کاری و پرخاش گری انفعالی(۷۷): شما خشم خود را فرو می برید ولی بازتاب آن را به صورت کم کاری و یا سهل انگاری نشان می دهید. بدین شکل، در حال رانندگی وقتی از گره خوردن ماشین ها به تنگ آمده اید و لحظه به لحظه بر عصبانیت شما افزوده شده، به جای این که دقیقا در خط ویژه خود رانندگی کنید تا نظم بر قرار گردد، خود مرتکب خلاف شده، تلاش می کنید تا از خط میانی بگذرید. عجیب تر این که، به جای حل مسأله، شما با این لج بازی مشکل ساز شده و به اعتراض دیگران با بی اعتنایی برخورد می کنید. البته، همیشه رفتار بازتابی به شکل پرخاش گری تجلی نمی کند، بلکه گاه با بی اعتنایی، کم کاری، عدم پذیرش خیرخواهی، و تنها گوش دادن و لجبازی کردن برخورد می شود.

اما درمان این آفت، تنها کنترل خود با حفظ خون سردی و آرامش است. باید توجّه داشت که برخی امور از اختیار ما خارج است.(۷۸)


درمان اهمال کاری

پیش از این گفته شد که، اهمال کاری از جمله آسیب های روانی است که تکرار تدریجی آن به شکل اعتیاد درآمده و شخص معتاد به اهمال کاری، ناخواسته زمان را به تأخیر انداخته و فرصت ها را از دست می دهد. اینک در این جا برآنیم تا برخی فنون کاربردی را برای درمان این بیماری روانی برشماریم.

الف. درمان اهمال کاری در شرایط زمان و مکان
پس از پایان بررسی برخی از علل و ریشه های اساسی اهمال کاری، اینک به درمان یک نوع خاص آن (اهمال کاری در زمان و مکان) خواهیم پرداخت.

۱/ قدرشناسی از فرصت به دست آمده: نکته قابل ملاحظه این که، شخص اگر گذر زمان و فرصت های پیش آمده را درک نکند و حرکت زمان را به فراموشی سپرد، در واقع، خود را گول زده است. برای درمان وقت ناشناسی اموری را می توان توصیه کرد:

۱/ توجه به ضایع سازی عمر که با گذر آن، تدبیری بر جبرانش نیست. بیانی از کامل ترین انسان، پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نقل شده است: «یا أباذر ایاک و التسویف بأملک...»؛(۷۹) ای ابوذر تو را از اهمال کاری برحذر می دارم.

۲/ سپس در بیان ضرورت این نکته فرموده اند: «فإنک بیومک و لست بما بعده...»؛(۸۰) چرا که تو برای امروز هستی نه برای فردا.

۳/ «فإن یکن غد لک لم تندم علی ما فرطت فی الیوم...»؛(۸۱) توجه داشته باش که اگر فرصت را غنیمت شمردی و فردایی نداشتی، پشیمان نمی شوی که روز خود را از دست داده ای.

۲/ تعیین وقت معین برای انجام هر کار:(۸۲) از حضرت علی علیه السلام نقل شده است: «کل مؤجل یتعلل بالتسویف»؛(۸۳) آنان که (در انجام کار) مهلت دارند، در انجام آن کوتاهی می کنند. اغلب اهمال کاری ها نتیجه عدم آگاهی شخص از وقت معین برای انجام آن کار است. اگر انجام کاری را مطلق و بدون قالب گیری زمانی در نظر بگیریم، معمولاً اهمال به آن راه می یابد.

برای درمان، باید شخص زمان را بشناسد و بر آن مبنا کار را اندازه گیری کند؛(۸۴) یعنی برای هرکاری زمان پایان در نظر بگیرد.

۳/ تعیین دقیق تاریخ تحویل:(۸۵) با توجه به این که راه پیش گیری از اهمال در انجام کار، تعیین وقت معین برای پایان آن است، لازم است در اندازه گیری زمانی و مقایسه توان خویش در اجرای به موقع آن دقت کافی داشته باشیم.

۴/ استفاده از طرح پنج دقیقه ای:(۸۶) برای این که از ایستا بودن خود در انجام کار جلوگیری کنید، زمان را به اجزای مختلف تقسیم نمایید. به این شکل که، برای شروع هر کار تنها بر مبنای پنج دقیقه وقت در نظر بگیرید و پنج دقیقه پنج دقیقه برای خود برنامه ریزی کنید. کوتاه بودن زمان، به شما کمک می کند تا کار را به انجام رسانید.

۵/ استفاده از فن «جزء جزء»:(۸۷) کار خود را به بخش های کوچک تر تقسیم کنید تا بتوانید بر آن مسلط شده و از عهده انجامش برآیید؛ به عنوان مثال، هر پنج صفحه مقاله خود را بخشی به حساب آورده و پس از انجام هر بخش، پاداشی مناسب برای خود در نظر بگیرید، سپس به انجام سایر بخش ها بپردازید.(۸۸)

۶/ اولویت بندی کارها:(۸۹) اشخاص برای خود وظایف گوناگونی را در نظر می گیرند. هرکسی باید بتواند کارهای با اهمیت تر را با اولویت اول انجام دهد. این تقسیم بندی، بی شک شما را مقید خواهد کرد تا به کاری که فوریت بیش تری دارد، بیندیشید. در این مورد، اگر به طور جدی در انجام آن تسریع نکنید، اهمال کاری شما در سایر امور نیز تأثیر خواهد گذاشت.(۹۰) از امام علی علیه السلام نقل شده است که «الفرصة تمرّ مرّ السحاب، فانتهزوا فرص الخیر»؛(۹۱) فرصت چون ابر می گذرد، پس فرصت های خیر را غنیمت شمارید. شکی نیست که در یک زمان هیچ گاه قادر به انجام چندین کار نیستیم، پس باید ارزشمندترین کار را در اولین فرصت ممکن به انجام رسانیم. www.migna.ir

7. مشخص کردن کارها:(۹۲) احتمالاً دیگران شما را فرد مسامحه کار بدانند، ولی شما بر این باور نباشید و آن ها را خرده گیر بدانید. شاید در بعض موارد این گونه باشد، ولی به طور کلی نظم و ترتیب در زندگی نقش سازنده ای دارد و تأخیر در انجام وظیفه، شخص را با خطری جدی روبه رو می سازد که هرگز قابل جبران نیست. چرا نباید همواره از اوقات خود به نحو منطقی استفاده بهینه برد؟

برای درمان این معضل، باید به برنامه های خود نظم داد و هر کار را در زمان مناسب به انجام رساند. امام علی علیه السلام در وصیت نامه خود به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام می فرماید: «اوصیکما و من بلغه کتابی بتقوی الله، و نظم امرکم»؛(۹۳) شما را و همه فرزندان و خویشان و هر که نامه ام به او برسد، سفارش به خدا پروایی می کنم و این که در کارهایتان نظم داشته باشید.

۸/ اقدام به کار در حد توان: گاه انسان به کاری مبادرت می کند که آن کار از حد توان و طاقت او به مراتب فراتر است. در این جا شخص با انتخاب غلط، زمینه اهمال کاری خود را فراهم ساخته است.

بنابراین، هر کس اول باید توان خویش را در انجام کارها درست برآورد کند و سپس کاری درخور و مناسب با توانش بپذیرد. چنانچه خداوند متعال به اندازه توان هر کس به او مسؤولیت داده است: «لا یکلف الله نفسا الا وسعها» (بقره: ۲۸۶). در آیه ای دیگر آمده است: «لایکلف الله نقساً الا ما آتاها» (طلاق: ۲۷).

ب. درمان جدی بنای اهمال
۱/ تلاش در ایجاد انگیزه و پرهیز از تنبلی و بی حالی: از عوامل دیگر اهمال کاری تنبلی و بی حالی است.(۹۴) طرفداران نظریه "گشتالت" همچون ورتیمر کهلر و کافکا بر این باورند که انسان با اندیشه تکامل گرایی، پیوسته در تلاش برای رفع کمبودهای ذهنی خویش است؛ چرا که انسان ها به نواقص خود آگاهی داشته و برای رفع آن تلاش می کنند. تنها کسانی که تحمل ناکامی را ندارند و خود را در برابر ناملایمات زندگی ضعیف می بینند، دهان به شکوه گشوده و مأیوس می شوند و به تنبلی روی می آورند.(۹۵)

برای درمان تنبلی، چند نکته ذیل قابل توجه است:

۱/ با یک یا چند شکست خود را حقیر ندانید و در انجام کار همت به خرج دهید. با توجه به فواید کوشش(۹۶) و مبادرت در انجام کارها، می توان با بی حالی و تنبلی به مبارزه برخاست. امام علی علیه السلام در نامه ای به برخی از یاران خود این گونه نگاشته اند: «فتدارک ما بقی من عمرک، و لا تقل غدا و بعد غد ...»،(۹۷) پس باقی مانده عمرت را قدر بشناس، و [در مبادرت به انجام کار] فردا، پس فردا مکن.

۲/ عزم را جزم کنید تا بی حالی و سستی را در خود بشکنید. امام علی علیه السلام در این باره فرموده اند: «تداو من داء الفترة فی قلبک بعزیمه»؛(۹۸) درد سستی را با داروی عزم و اراده ای جازم درمان کن.

۳/ درک خطرات بی حالی و تنبلی: توجه به خطرات زیان بار تنبلی، موجب عبرت برای خردمندان است. امام امیرالمؤمنین علیه السلام به دنبال همان نامه مرقوم فرموده اند: «... فانما هلک من کان قبلک باقامتهم علی الامانی والتسویف...»،(۹۹) البته، کسانی پیش از شما بوده اند که به خاطر افتادن در آرزوها و اهمال کاری ها، به هلاکت افتاده اند.

۴/ توجه به نتایج وحشتناک اهمال کاری: نکته ای که می تواند انسان را در فرار از تنبلی کمک کند، نگریستن به نتایج اهمال، تنبلی و بی حالی است. امام علیه السلام مطلب را این گونه به اتمام رسانیده اند: «... حتی اتاهم امر الله بغته و هم غافلون»؛(۱۰۰) تا این که ناگهان حکم خداوند فرا رسیده، در حالی که آنان در غفلت به سر می برده اند.

۵/ پرهیز از غفلت: اگر قدری دقت شود، شخص تنبل در غفلت و بی خبری به سر می برد تا به هلاکت رسد. امام علیه السلام در بیان خود توجه داده اند که «و هم غافلون.»(۱۰۱) نابودشوندگان در ورطه اهمال کاری، در حالت غفلت و بی خبری، همه چیز خود را می بازند. قدری بیندیشید، آیا این گونه نیست؟ اگر چنین است، پس چرا به خویشتن توجه نمی کنید؟ بی شک دانستن علل تنبلی، بی حالی و بی حوصلگی در اصلاح خویشتن مؤثر است.(۱۰۲)

۲/ شکستن بستر اهمال کاری: بی شک توجیه حفظ موقعیت شخصی،(۱۰۳) بستر اهمال کاری است. اهمال کار هر چند بخواهد برای اهمال خود دلیل و برهان اقامه کند ولی خودش می داند که دلایلش قانع کننده نیست، بلکه برای فرار از مسؤولیت، آن براهین ساختگی را عنوان می کند. در ابتدای امر، استفاده از این روش برای فرد اهمال کار قدری شرم آور است ولی به تدریج، با گذشت زمان اقامه این گونه دلایل بی اساس بر او عادی شده و بدتر از آن، درک زشتی توجیه نابجا از بین می رود.(۱۰۴) از این بدتر، شخص با عذر و بهانه تراشی، رفتار خود را منطقی جلوه داده، در نتیجه با این رفتار، اهمال کاری را در خود تقویت کرده و هر بار که عذری می تراشد، یک گام از اصلاح خود دورتر می شود. انسان هرقدر با سوادتر باشد، از توجیهات دقیق تری برای اغفال خود و دیگران سوء استفاده می کند.

اهمال کار برای درمان خویش پیش از هر چیز باید از عامل تقویت و ماندگار شدن اهمال کاری بپرهیزد؛ یعنی از توجیه کارهای خویش اجتناب کند و توجه داشته باشد که خود را گول نزند. امیر بیان علی علیه السلام در این رابطه می فرمایند: «فإن أجله مستور عنه و أمله خادع له، و الشیطان موکل به، یزین له المعصیة لیرکبها،...»؛(۱۰۵) البته، پایان کارش بر او پوشیده و آرزویش او را گول می زند، شیطان نیز موکل اوست تا گناه و عصیان را برای او زینت دهد. توصیه دیگر از آن بزرگوار این است که، شخص اهمال کار راه بازگشت مناسب را به هیچ قیمتی از دست ندهد: «... و یمنّیه التوبة لیسوفها إذا هجمت منیّته علیه أغفل ما یکون عنه...»؛(۱۰۶) انسان را در انتظار توبه نگه می دارد تا آن را به تأخیر اندازد و تا هنگام فرارسیدن مرگ، از هر زمان دیگر نسبت به بازگشت و رجوع غافل تر باشد. بنابراین، امام علیه السلام سرعت به خرج دادن، اهمال نکردن در توبه و بازگشت را دستورالعملی جدی می بینند.www.migna.ir

برای پرهیز از افتادن در ورطه توجیه گرایی، اموری را باید مورد توجه قرار داد:

۱/ برای موجّه جلوه دادن تأخیر در انجام کار، دلایل گوناگون را دستاویز برای دفاع از خود قرار ندهد.

۲/ از دیگران هم توجیه برای فرار از وظیفه را نپذیرد، تا اهمال در آن ها تقویت نشود.

۳/ از کسی که مسؤولیت کاری را داشته، تنها نتیجه کار سؤال شود؛ چرا که برنامه ریزی و مدیریت از وظایف اوست و به ما ربطی ندارد.

۴/ به فرد توجه داده شود که ما نسبت به سوء برنامه ریزی شخص، هیچ مسؤولیتی نداشته و حتی تمایل به شنیدن توجیهات او نداریم.

۵/ توجه داشتن و بیدار باش دادن به این که توجیه کردن اشتباه، خود اشتباهی دیگراست.(۱۰۷)

۶/ توجه به عواقب توجیه گرایی، که اهمال کاری را به شکل اعتیادی بی درمان در می آورد. هنگامی که توجیه عادت شد، به گفته امام علی علیه السلام ، ناگزیر نابهنجاری بر انسان حکومت خواهد کرد: «العادة عدو متملک»؛(۱۰۸) عادت دشمن حکومت کننده و سلطه گر است.

۳/ تلقین درمانی: اکثر روان شناسان بر این باورند که روان درمانی عقلانی هیجانی، سه جنبه شناختی، انگیزشی و رفتاری دارد. این بنیان فکری به فعالیت و کار اهمیت می دهد؛ زیرا کار کردن رفتار منطقی انسان است. اگر رفتار انسان به روشی هدف دار انجام گیرد، جایی برای اهمال کاری نخواهد بود؛ چرا که تنها انجام کار، انسان را از تردید، بی تکلیفی و ترس نجات می دهد. به طور مثال، آن که از سخنرانی در برابر جمع هراس دارد، هر چه آمادگی او برای سخن گفتن کم تر باشد، ترس او بیش تر تقویت می شود؛ چرا که ترس نتیجه ضعف روحی شخص است. در نتیجه، او باید تلاش کند تا با جرأت و بدون واهمه سخنرانی کند. از امام موسی ابن جعفر علیه السلام نقل شده است: «اذا هبت امرا فقع فیه»؛(۱۰۹) هرگاه از انجام کاری هراس داشتی، خود را به ناگاه در آن موقعیت قرار ده. وقتی در برابر انجام کاری پاداش دریافت می کنید، در حقیقت بر انجام آن کار تشویق شده اید و آن را در دفعات بعدی با رغبت بیش تری انجام می دهید.(۱۱۰) ولی هرگاه در برابر کاری که انجام داده اید پاداش دریافت نکنید، در فرصت های بعدی چندان رغبتی برای انجام آن نخواهید داشت. پرمک(۱۱۱) و هلم(۱۱۲) به این نظریه، نکته ای را اضافه کرده اند: دو کار کنار هم را در نظر بگیرید، اگر بر یکی از آن ها پاداش بگیرید و دیگری را پاداش کم تر دریافت کنید، تقویت اولی بر کار دومی تأثیر گذاشته و آن کار نیز تقویت می شود.(۱۱۳)

۴/ تنبیه و شرطی شدن اجتنابی(۱۱۴): گو این که امروزه بسیاری از روان شناسان، تربیت از طریق تنبیه را چندان ارج نمی نهند،(۱۱۵) اما با تکیه بر قرآن، که کلامی وحیانی و خالی از هر اشتباه است، می توان دریافت که راه تربیت برخی از انسان ها، با شیوه تنبیه هموار می گردد.(۱۱۶) علاوه بر این، مناجات ها و دعاهای معتبری، همچون دعاهای موجود در صحیفه سجادیه(۱۱۷) و نیز تجارب فراوان، جملگی دلیل بر مفید بودن تنبیه بجا و مناسب برای درمان اهمال کاری است.(۱۱۸)

شخصی می گفت: هرگاه به موقع کارم را انجام ندهم، تنها تأسف نمی خورم، بلکه برای خود تنبیهی درخور و مناسب در نظر می گیرم. نوع تنبیهات بستگی به میل و سلیقه افراد دارد، که می تواند میهمان کردن افراد، کمک به مستمندان، تمیز کردن اتاق، کمک بیش از اندازه معمول به دیگران، پرداخت صدقه، کمک به همسر در امر خانه و بالاخره، هر کار خیر دیگری که انجامش چندان مورد رغبت نیست، باشد. اگر شخص در پرداخت و یا انجام این گونه تنبیه ها به خود اعتماد ندارد، می تواند دیگری را در جریان امر قرار دارد و یا پول خود را نزد او به امانت بسپارد تا هنگام تخطی از قرار و تعهد خویش، وی آن را به حساب اعانات واریز کند.(۱۱۹) البته، یادآوری میزان جریمه به صاحب امانت و پول لازم است و گرنه اگر شخص اهمال کار بی خبر بماند، تأثیر اصلاحی در رفتار وی نخواهد داشت.

۵/ تغییر محیط: شرایط و محیط می تواند در وضع اهمال کاری فرد، تأثیر داشته باشد. بسیاری از شاگردان در اطاق بسته ای، که کتاب های متنوع و وسایل سرگرم کننده دیگر در آن جا نهاده شده است، نمی توانند برای مطالعه یک موضوع خاص تمرکز داشته باشند؛ چون وقت خود را با مطالعه موضوعات گوناگون کتاب ها و یا گوش دادن به رادیو و ضبط صوت و دیدن تلویزیون و یا لم دادن و آرام آرام به خواب رفتن، از دست می دهند. همه این ها دست به دست هم می دهند تا شخص اهمال کار به دنبال فرصتی برای طفره رفتن باشد. در این صورت، به این اشخاص پیشنهاد می شود که به خواسته خود یا در فضای باز به مطالعه بپردازند و یا اگر مکان خلوتی مانند کتابخانه را مناسب تر دیدند، برای مطالعه به آن جا بروند.(۱۲۰)

۶/ بازی با احتمالات(۱۲۱): بیش تر اهمال کاران منتظر فرصت مناسبی هستند تا حوصله و حال کار پیدا شود، غافل از این که این روش خود بهانه ای برای به تأخیرانداختن فرصت های مناسب است. سؤال این است که چرا از نظریه احتمالات بهره نبریم؟ وقتی کار را با تأخیر انجام دهیم، بی شک شانس بهتر انجام دادن آن را از دست داده ایم. پس چرا با شروع کار، خود را یک گام به بهتر سازی آن نزدیک نکنیم؟(۱۲۲) در حالی که، مکرر تجربه کرده ایم، تا شروع نکنیم حال عبادت نیز خود به خود حادث نمی شود، و کارها بی دلیل به انجام نمی رسد.

۷/ خودتنظیمی و یادآورنده ها(۱۲۳): هرگاه کاری را به تعویق انداختیم، آن را در تقویم خود (و یا دفتری که بدین منظور در نظر گرفته شده) یادداشت کنیم. هر روز که به آن نظر می افکنیم، احساس نفرت از اهمال کاری در ما شکل می گیرد. از این رو در صدد درمان برمی آییم. در این روش، هم تنبیه وجود دارد و هم تشویق؛ تشویق از کاهش دفعات اهمال کاری و تنبیه از زیاد شدن دفعات آن.(۱۲۴) این، همان محاسبه است که دقت در به حساب آوردن می تواند مراقبت انسان را دقیق تر، عمیق تر و جدی تر سازد. در بیان اهل بیت علیهم السلام در این زمینه فراوان توجه داده شده است. امام موسی بن جعفر علیه السلام می فرمایند: «حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا»؛(۱۲۵) پیش از آن که از شما حساب گیرند، به حساب خود برسید. امام علی علیه السلام ، خودتنظیمی و خویش حسابرسی را عامل امنیت از سستی در کارها دانسته و می فرماید: «من تعاهد نفسه بالمحاسبه امن فیها المداهنه»؛(۱۲۶) کسی که با خود پیمان ببندد که از خود حسابرسی کند، از مداهنه (به بیان عامیانه، ماست مالی کردن) در امان است. فرد زمانی کارها را به اتقان خواهد رسانید که به حساب خویش رسیدگی کند.www.migna.ir

8. استفاده از هم پیمانی(۱۲۷): شخص با خود عهد ببندد که اهمال نکند و اگر با خود قراری گذاشت، تلاش کند تا در انجام آن کوشا باشد. در این گونه موارد می تواند با خدای خود،(۱۲۸) و یا با پیامبر و امام، استاد، همسر و یا دوست خود، عهد خود را در بیش تر اهمال کاران منتظر فرصت مناسبی هستند تا حوصله و حال کار پیدا شود، غافل از این که این روش خود بهانه ای برای به تأخیرانداختن فرصت های مناسب است. سؤال این است که چرا از نظریه احتمالات بهره نبریم؟ وقتی کار را با تأخیر انجام دهیم، بی شک شانس بهتر انجام دادن آن را از دست داده ایم.

میان بگذارد و از آنان همکاری بطلبد.(۱۲۹) توجه به الزام آور بودن عهد و میثاق نکته ای غیر قابل انکار و انسانی است. در قرآن کریم، سنت نبوی و اهل بیت علیهم السلام و در فقه شیعه به قانون عقلی مشهور «وفای به عهد»(۱۳۰) بارها توجه شده است.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام در ارتباط با پای بندی به عهد و پیمان می فرمایند: «اعتصموا بالذّمم فی أوتادها»(۱۳۱)، عهد و پیمان را پاس دارید بخصوص با وفاداران. در اهمیت این امر همین بس که خداوند در قرآن عهدشکنان را در ردیف مفسدان در زمین قرار داده است(۱۳۲) و در روایات نیز به صراحت بیان شده است که سلامت دین انسان در گرو وفای به عهد او می باشد که پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمایند: «لا دین لمن لا عهد له».(۱۳۳) در علم اخلاق این شیوه را "مشارطه" گویند که شخصی برای اصلاح نفس خویش هر سحرگاه با خود شرط و قراردادی مجدد می بندد تا که به سوی کمال سیر کند. در گفتاری حکیمانه از امام متقین علیه السلام در آثار پیمان به وفا آمده است: «تعاهدوا امر الصلاة، حافظوا علیها»؛(۱۳۴) با نماز پیمان وفا بند، تا این که بر آن مواظبت کنی. خداوند متعال به مؤمنان دستور می دهد که در پیمان خود، حتی با مشرکان، تا زمان مقرر به آن پایبند باشید: «فاتموا الیهم عهدهم الی مدتهم» (توبه: ۴)؛ پس عهد و پیمان با آن ها را تا مدت مورد قرار به سر رسانید.

۹/ عدم انتظار پیشرفت سریع(۱۳۵): پیش از این یادآور شدیم که اهمال کاری در بلندمدت به حالت اعتیاد درمی آید. درمان آن نیز حوصله لازم را می طلبد که بیان آن در این نوشتار نمی گنجد. در اجرای درمان نباید خود را باخت، بلکه باید با امید و تلاش خود را برای درمان آماده کرد.(۱۳۶) توجه داشته باشید که کارها همیشه در گرو وقت خودش می باشد، تا آن جا که گفته اند: «ان الامور مرهونة باوقاتها»؛ البته هر کاری در گرو وقت خویش می باشد.

۱۰/ روش هیجانی غلبه بر اهمال کاری(۱۳۷): این شیوه، همان روش رفتار شناختی است که از روش عقلانی درمانی(۱۳۸) کارل راجرز(۱۳۹) وام گرفته ایم. چون در این روش مراجعان اعتماد به نفس دارند و تأکید بیش تر بر باقی ماندن آن حالت و به تحرک آمدن است، به برخی از فنون عقلانی هیجانی اشاره خواهیم کرد.

وادار کردن فرد به انجام کار(۱۴۰): به طور طبیعی، حالت شخص از زمانی که خود را باور دارد متفاوت از زمانی خواهد بود که به خود اعتماد ندارد. از این رو، بازخورد او با دیگران در هرکدام از این حالات یکسان نخواهد بود. برای مثال جمله «من مطالعه را دوست ندارم» با عبارت «به طور قطع از مطالعه بی زارم» یکسان نیست. در عبارت دوم، در واقع شما از مطالعه نفرت دارید. در چنین حالتی چه باید کرد؟ تنها راه مبارزه با آفت این بینش است که اگر بنا را بر ادامه تحصیل گذاشته اید، ناگزیر باید وقت بیش تر، تلاش بیش تر، و زمان بیش تری را برای مطالعه صرف کنید. شک نباید کرد که در ما استعداد فراگیری وجود دارد و تنها در ایجاد انگیزه باید تلاش کرد. باید تلقین کنید که کار مشکلی نیست و این مقدار فعالیت از ما ساخته است. آری، تلاش در انجام، تلاش در انجام. امیرمؤمنان علیه السلام می فرمایند: «...متی تکثر قرع الباب یفتح لک»؛(۱۴۱) هرگاه بر کوبیدن دری اصرار ورزی، سرانجام به رویت باز خواهد شد. و نیز از پیامبرگرامی صلی الله علیه و آله نقل است که فرموده اند: «من قرع بابا و لجّ ولج»؛ هر که دری را کوبید و بر آن اصرار ورزید، ناگزیر آن در باز خواهد شد.(۱۴۲)

تمرین مبارزه با شرم و کم رویی(۱۴۳): شخص از این که نمی تواند کارش را به نحو مطلوب و یا به موقع انجام دهد، مبتلا به کم رویی، شرم و آزرم می شود. شرم و ترس ریشه ای مشترک دارند.

درمان: در این جا چند مورد را به عنوان درمان و راهکار عملی اشاره می کنیم:

الف. برای مبارزه با آن تلاش کنید، بر اعصاب خود مسلط باشید. نگذارید که اتفاقات و حوادث شما را تحت تأثیر قرار دهد.

ب. برای بررسی نقاط قوت و ضعف و حدود آن، ضوابطی را در نظر بگیرید تا بتوانید درجه قوت و ضعف و جایگاه هرکدام و اشتباهاتتان را بشناسید.

ج. چون ما مسلمان هستیم، بنابراین عقل و شرع می تواند دو میزان خوبی برای اصلاح رفتار فردی و اجتماعی ما باشد.

د. تلاش کنید از رفتار کسی که به نظر شما کامل است، تقلید کنید. برای یک انسان مسلمان، بهترین و برترین الگو، حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله است.

در قرآن آمده است: «و لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنه»؛ بهترین الگو برای شما رسول خداست. در عصر حاضر، آشنایان به سیره و روش معصومان علیهم السلام ، علما و عرفای والامقام می توانند برترین الگوی زندگی باشند. قدری مطالعه در زندگی بزرگانی مانند، آیة الله بهجت، امام خمینی قدس سره ، علامه طباطبائی رحمه الله ، آیة الله سیدعلی قاضی طباطبائی، میرزای شیرازی، مرحوم محمد بهاری، مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، مرحوم سیداحمد کربلایی، مرحوم ملا حسینقلی همدانی و...، که هرکدام مردان علم و تقوا بوده اند، می تواند الگوی مناسبی برای اخلاق، رفتار و کردار صحیح ما باشد.(۱۴۴)

حتی در زندگی اجتماعی نظر به سیره نبوی(۱۴۵) در برخورد با دیگران، به موقع به خود رسیدن، شانه کردن موها، خود را در آیینه دیدن، دست دادن، تقدم در سلام کردن، احوال پرسی کردن، ارتباط برقرار کردن، همنشینی، همدردی، عیادت، تشییع جنازه، حضور درجمع مردم، شرکت در غم و شادی آنان و... راهکار مناسبی است.(۱۴۶)

پس از قدری نشست و برخاست با افراد صالح و صادق و کسانی که تنها رضایت خداوند برای آنان ملاک قابل قبول است، مطمئن باشید که شما هم این گونه خواهید شد. کم تر به قضاوت مردم و دیگران که هر کدام راه و چاهی را نشان می دهند نظر خواهید کرد؛ بلکه بیش از هر چیز به دنبال کسب کمال و جلب رضای حضرت دوست خواهید بود که از ویژگی های امام علی علیه السلام است: «و لاتأخذه فی الله لومة لائم»؛(۱۴۷) ملامت ملامت کنندگان هرگز او را از مسیر خود باز نمی داشت. البته، این تلاش عاقبت به چنین مرتبه ای ختم می شود: «رضی الله عنهم و رضوا عنه» (توبه: ۱۰۰)؛ خدا از آنان راضی و آنان از خدا راضی اند.

خود آشکاری حقیقی(۱۴۸): شاید دلیل اهمال کاری شما ترس از قضاوت دیگران باشد؛ یعنی به این دلیل دست به کار نمی زنید که مبادا دیگران درباره شما بگویند: «فلانی بی دست و پاست.»

درمان مشکل مزبور این است:

۱/ خود را نبازید (از رو نروید).

۲/ خود را شاد و پرنشاط وارد معرکه کنید.

۳/ ممکن است در اولین برخورد موفق نشوید، اما مهارت هایی را کسب خواهید کرد.

۴/ اگر وارد کار نشوید، همیشه در نقطه صفر باقی خواهید ماند. شک نیست که املای نانوشته نمره اش همیشه بیست است، اما این نوع توفیق در ورود به کار در واقع شکستی باور نکردنی است.www.migna.ir

5. در هر حال خود را نشان دهید.

۶/ هرگز نگویید: «می ترسم در گفتارم اشتباهی رخ دهد و آبرویم برود»، بلکه بگویید: «می گویم و می خواهم اشتباهاتم را اصلاح کنم» و یا «می خواهم حرفم را بزنم.»

۷/ تلاش کنید با مردم صادق و بی تکلّف (رو راست) باشید.

۸/ به خود جرأت شرکت در جمع را بدهید.

۹/ خود را از آن ها دانسته و با آن ها باشید.

نقش بازی کردن(۱۴۹): گرچه نزد ما نقش "بازی کردن"(۱۵۰) جزئی از شیوه روان درمانی عقلی هیجانی است، ولی در این بخش ما از شیوه رفتار درمانی مور نو ریموند کورسینی فرتیز پرلز بهره برده ایم که روش او را "روان نمایشی"(۱۵۱) گویند. این روش در جمع دوستان و آشنایان کاربرد دارد.

فرض کنید برای یک سخنرانی آماده می شوید که هنوز جرأت ارائه آن را ندارید. از دوست و یا همسر خود بخواهید تا در برابر شما به طور جدی و به عنوان یک مستمع بنشیند و شما مقاله خودرادربرابر او ارائه دهید. از او بخواهید تا شما را نقد بزند.

گاه می توان در جمع دوستان و برخی اوقات در مقابل آیینه این تمرین را انجام داد. بعضی مواقع شخص می تواند نوار صوتی و یا تصویری خود را ضبط کرده و خود پای آن بنشیند و به اصلاح سخنرانی خود بپردازد. توجه داشته باشید که در این صورت حقیقتا منتقدانه به خود بنگرید.

ابراز احساسات(۱۵۲): گاه شخص اهمال کار بر اثراهمال کاری خود از جان خویش خسته می شود و به گونه ای نفرت آور به خود می نگرد. با توجه به شکست های متعدد و اهمال کاری هایش، به حالت خشم به خود می نگرد. دراین صورت راه درمان چیست؟

بررسی احساسات و عواطف شخص در روزهای گذشته و برخورد مناسب با آن یکی از شیوه های موفق برای مبارزه با اهمال کاری است. در اولین بار، برای کاوش در احساسات و هیجان ها زیگموند فروید شیوه «تخلیه روانی» را اتخاذ کرده است که البته در همه موارد موفق نبوده است. سپس، گشتالتی ها از این شیوه درمان بهره برده اند، اما با عوارضی که تجدید خاطره شخص را تداعی می کند مواجه شدند. این امر البته، برای سلامت روانی فرد زیان آور بود و نمی توانست تسکین بخش باشد. اما در این جا می توان بدون عوارض، خاطرات گذشته، به آینده نگریست و از این شیوه بهره برد.

ممکن است شما با کسی قرار گذاشته اید که فلان جا حاضر باشد. ولی او سر وقت حاضر نشد. اگر شما از او عصبانی شده اید، نباید تحت تأثیر عصبانیت خود از او انتقاد کنید، هرچند او انتقادپذیر باشد. و یا ممکن است همسرتان دیر به خانه آمده و مدتی طولانی شما را در انتظار گذاشته باشد. توجه داشته باشید که در برخورد اول چگونه با او روبه رو شوید. اگر تحت تأثیر احساسات و هیجان های درونی خویش باشید، بی شک او را از خویش رنجانده اید و اصلاً جای نقدپذیری و اصلاح رفتار را برای او نخواهید گذاشت. کار درست این است که نفرت خود را ظاهر نسازید، ولی به صراحت به او بگویید که کار او اشتباه بوده است. بنابراین، با روش منطقی به دور از احساس تند و پرخاش گری می توان اندیشید و رفتاری جدی داشت. همیشه وقتی رابطه شما با شخص دوستانه و صمیمانه باشد، خیلی راحت تر می توانید احساس خود را بدون عصبانیت نسبت به رفتار او نشان دهید.(۱۵۳)

گاه باید منتظر فرصت بود تا در هنگام مناسب بتوانید به طور طبیعی نظر خود را عنوان کنید. به هر حال، در هنگام عصبانیت، سعی کنید خشم خود را فرو ببرید. در متون اسلامی، بخصوص اخلاق اجتماعی، عنوان "کظم غیظ"، یعنی خشم فرو بردن، عنوانی شناخته شده است.

صحنه پردازی های ذهنی(۱۵۴): بیش ترین کاری که در این زمینه انجام شده است توسط ماکسیک مولتسبی(۱۵۵) و آلبرت آلیس(۱۵۶) بوده است که از روش تصور منطقی هیجانی برای مبارزه با اهمال کاری استفاده کرده اند. آنان تأکید دارند که تا حد امکان موضوع اهمال کاری خود را زیاد جلوه ندهند، بلکه در عوض در جهت جبران آن تلاش کنند. طبیعی است، وقتی کارتان را به موقع انجام نداده اید، پشیمان و ناراحت هستید. ولی به جای ایجاد رخوت و سستی در خود، باید وقت را غنیمت شمرد وآینده را دریافت.(۱۵۷)

سرور عارفان امیرمؤمنان علیه السلام می فرماید: «ان ماضی یومک منتقل و باقیه متهم، فاغتنم وقتک بالعمل»؛(۱۵۸) به راستی در گذشته روز تو (که در آن هستی) انتقال یافته و رفته، و باقیمانده از آن نیز متهم است (و یقین نیست که بدان برسی یا نه) پس در این صورت، وقتی را که در آن هستی به انجام کار غنیمت شمر. بنابراین، باید از جا برخاست و به عمل کوشید.

دسترسی به استعدادهای انسانی(۱۵۹): بعید نیست اهمال کاری زاییده بینش منفی گرایانه انسان نسبت به کار و طرز تلقّی ما باشد. چون این کار را مشکل دیده اید، به آن رغبت نشان نداده اید. باید توجه داشت که وقتی با دیدی منفی به موضوع می نگریم، توانایی خود را به فراموشی می سپریم و یا از آن غافل می شویم. شاید هم توجه به نکات منفی ما را از جهات مثبت و امتیازات آن کار غافل کند.

درمان: ۱/ در این صورت، برای رفع مشکل همان طور که بیش از این گذشت، باید از برنامه های کوتاه مدت بهره برد. هر برنامه را مقدمه برنامه های بعدی قرار داده و گام به گام نتایج کار را مدنظر قراردهید. ناراحتی ها و سختی های زودگذر را فدای اهداف عالی بعدی کنید که ثمرات ماندگاری خواهد داشت.

۲/ توجه داشته باشید که فرار از انجام کار اهمال کاری است و ممکن است لذت و راحتی کاذبی را به همراه داشته باشد، اما رنجی را که در پیش دارید سخت ماندگار بوده و پیامدی ناگوار خواهد داشت.

۳/ با تجربه، تحرک و تلاش امروز برای رسیدن به فردایی بهتر گام بردارید.

۴/ در نظر بگیرید یک لذت جنسی، که به شکل منطقی و اصولی انجام گرفته، چگونه آرامش را به همراه می آورد، ولی آن گاه که به تکرار و افراط افتاد رنج آور شده و ضایعاتی جبران ناپذیر به بارمی آورد.

۵/ به هر حال، راه های مختلف استفاده از اوقات فراغت زندگی را پیدا کنید.

 

 


منابع مقاله:

مجله معرفت، شماره ۶۴، آقاتهرانی، مرتضی؛ - سایت حوزه

پی نوشت ها
۱ به کتاب، چهل حدیث، امام خمینی قدس سره و دیگر کتب اخلاقی بنگرید. واژه هایی چون «ابن الوقت بودن» در عرفان، «غنیمت شمردن عمر» در اخلاق، «پرهیز از لهو لعب و ...» در فقه و کلام، می تواند کلید کار جدید باشد.

۲ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، روان شناسی اهمال کاری، تهران، مؤسسه امید، ۱۳۷۵، محمد علی فرجاد، ص ۱۱

۳/ Paul T. Ringenbach

4. Procrastination Emotive Reasons

5 آلبرت آلیس و جیمزنال، پیشین، ص ۱۰

۶/ Albert Ellis

7. William Jamesnal

8. Reason & Emotion in Psychology Therapy

9 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص ۱۹

۱۰ «تهاون» از ماده «هون» از مصدر «هان» است. «هان الامر علیه» یعنی خداوند کار را بر او آسان و سبک گرفت. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، دارالمعرفه، بیروت، ماده هون.

۱۱ محمد عبدالحمید و محمد عبداللطیف السبکی، المختارمن صحاح اللغه، تهران، انتشارات ناصر خسرو، ۱۳۶۳، ص ۵۵۶

۱۲ محدث قمی، کلیات مفاتیح الجنان، انتشارات نبوغ، ۱۳۷۵، چ ۵، بخشی از دعای ابوحمزه ثمالی

۱۳ همان، بخشی از دعای خضر مشهور به دعای کمیل.

۱۴و۱۵ همان، فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی

۱۶ همان، فرازی از مناجات خمس عشرة، الثانیه، مناجات الشاکین.

۱۷و۱۸ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص ۹

۱۹ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳، ج ۱۷، ص ۲۱۷/

۲۰ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص ۹

۲۱ نهج البلاغه، ترجمه محمددشتی، قم، نشرکوثر،۱۳۷۹، چ۱، ص۶۹۸، حکمت ۲۸۳

۲۲ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص ۲۷

۱۴

۲۳ غفلت را در لغت به معنای " بی توجه بودن و یا بی خبر گشتن" آورده اند. مصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف، قم، بی نا ۱۳۷۶، ماده غفلت. اما در اصطلاح غفلت را می توان از بیانی که امام صادق علیه السلام دارند به روشنی دریافت کرد. ایشان می فرمایند: مردم چهار دسته اند:

شخصی که می داند و می داند که می داند.پس او انسان مرشدی است. بر شما باد به تبعیت از او.

شخصی که می داند و نمی داند که می داند. او غافل است، بیدارش کنید.

شخصی که نمی داند و می داند که نمی داند. او را یاد دهید.

فردی که نمی داند و نمی داند که نمی داند. او گمراه است و از این رو، راهنمایی اش کنید. محمدباقر مجلسی، پیشین، ج۱، ص۱۹۵، ح۱۵

۲۴ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۷۸، ص ۱۶۴

۲۵ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص ۲۳

۲۶ محمدباقر، مجلسی، پیشین، ج ۷۳، ص ۳۶۵

۲۷و۲۸ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص ۲۴/

۲۹/ Self Downing/ Inferiority Feeling.

30و۳۱ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین

۳۲ برای اطلاع بیش تر از بحث ولایت، به دو نوشته گران سنگ محمدتقی مصباح، معارف قرآن، و عبدالله جوادی آملی، ولایت در قرآن، مراجعه کنید.

۳۳ حسین جلالی، دیدار آشنا، ش ۴، قم، مؤسسه امام خمینی، فروردین و اردیبهشت، ۱۳۷۷، ص ۲۱ ۲۷

۳۴ عن علی علیه السلام : انّ اخسر الناس صفقة و اخیبهم سعیا، رجل اخلق بدنه فی طلب آماله و لم تساعده المقادیر علی اردته فخرج من الدنیا بحسراته و قدم علی الآخرة بتبعاته. آمدی، غررالحکم ودررالکلم، قم،دفترنشرفرهنگ اسلامی،۱۳۷۹، چ۳، ترجمه و تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، ج۱، ص۱۰۱، باب الامل و الامانی، ش۲،ص۵۹۴ ۳۵ آمدی، پیشین، ج۲، ص ۴۶، باب الطاقه، ش۱، ص ۵۷۱۳

۳۶/ Low Frustration, Tolerance

37 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص ۱۰۲ -۳

۳۸ روان شناسان به طور معمول در بیان عوامل مؤثر در حالات انسان، از نقش اراده غفلت می ورزند، در حالی که اراده وجه امتیاز انسان از حیوان است. آن ها بیش تر به محیط و وراثت نظر کرده و گویا انسان تنها برایند این دو عامل است. لیکن با قدری تأمل در قرآن، اراده و جایگاه آن بهتر دیده می شود. در قرآن شریف خداوند متعال از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله درخواست کرده که، "فاصبر کما صبروا اولوالعزم من الرسل" (احقاف: ۲۳)؛ پس شکیبا باش همان گونه که رسولان صاحب عزم و اراده این گونه بوده اند. در آیه دیگری آمده:" و لمن صبر و غفر ان ذلک لمن عزم الامور" (شوری: ۴۳)؛ و کسی که صبر کند و دیگران را ببخشد، این حال او از اراده قوی او ناشی می شود. در هر حال از این دو آیه شریفه ارتباط تحمل پذیری و اراده انسان به روشنی آشکار می گردد.

۳۹ بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۷۵

۴۰/ Sort Range Hedonism: The Demand for Immediate Gratification.

41و۴۲ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص ۹۸ / ص ۹۹

۴۳ حرعاملی، وسائل الشیعه، ج۴، باب وجوب غلبه عقل، ص ۲۹

۴۴ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱۸، خطبه، باب ۱۷۷، ص ۴۰۶

۴۵ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص ۱۰۰

۴۶/ Long Range Hedonism

47 برای مطالعه بیش تر از موارد و مثال های دیگر ر.ک.به: روان شناسی اهمال کاری، ص ۱۰۱-۲

۴۸ آمدی، پیشین، ج۲، ص ۴۰۵

۴۹ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص ۱۰۷- ۱۰۸

۵۰ نهج البلاغه، کلمات قصار، ترجمه سید جعفر شهیدی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹، چ ۱۸، ش ۱۷۵، ص ۳۹۲/

۵۱ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص ۱۴۲

۵۲ هادی هاشمیان، دریای عرفان، زندگی نامه و شرح احوال آیه الله سید علی قاضی، قم، مؤسسه فرهنگی طه، ۱۳۷۹، ص ۱۲، اصل ۵

۵۳ امام خمینی، چهل حدیث، صص ۲۵۱-۲۴۶، ح ۱۸

۵۴/ Humanists.

55 عمادالدین ابی جعفر محمد ابن ابی القاسم، الطبری، بشارة المصطفی لشیعه المرتضی، قم: مؤسسه النشرالاسلامی، ۱۴۲۰، ص ۳۴۲، ح ۳۶/

۵۶/ Herbert Berth

57 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص ۹۷/

۵۸/ Guilt or Strame

59 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص ۱۳۸ -۱۳۷

۶۰ همان، ص ۱۴۱-۱۴۰/

۶۱/ Paul Hack

62. Aron Beck

63 همان.

۶۴/ Personal Maintenance

65 ابی محمد ابن شعبه البحرانی، تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیه و آله ، تهران. کتابچی، ۱۳۷۹، چ ۷، ص ۲۷

۶۶ عن علی علیه السلام : "اللجاج بذر الشر". لجاجت تخم بدی کاشتن است. آمدی، پیشین، ج ۲، ص ۱۰۴، ش۲/۸۹۸۶

۶۷ عن علی علیه السلام : "اللجاج مثار الحروب". لجاجت سبب برانگیختن جنگ ها و نزاع هاست. همان، ش ۴/۸۹۸۸/

۶۸ عن علی علیه السلام : "اللجاج ینبوبراکبه". لجاجت مرکبی است که سوار خود را به سر بر زمین می کوبد. همان، ش ۵/ ۸۹۸۹ و ۶/ ۸۹۹۰

۶۹ عن علی علیه السلام : "اللجاج لارأی له". آدم لج باز رأی و اندیشه صحیحی ندارد. همان، ص ۴۰۲، ش ۷/۸۹۹۱ و نیز "اللجاج یفسد الرأی". لجاجت رأی و اندیشه را تباه می سازد. همان، ش ۹/ ۸۹۹۳/

۷۰ عن علی علیه السلام : "اللجاج یعقب الضرّ". لج بازی زیان و خسران در پی دارد. همان،ش ۲۵۶/۱

۷۱ عن علی علیه السلام : "اللجاج یفسد الرأی".لجاجت رأی و اندیشه را تباه می سازد. همان، ش۹/۸۹۹۳/

۷۲ عن علی علیه السلام : "اللجاج تورث ما لیس للمرء الیه حاجه". لجاجت و سرسختی جیزهایی را برای انسان به بار می آورد که نیازی به آن ها ندارد. همان،ش ۳۹۷/۱/

۷۳ عن علی علیه السلام : "اللجاج ینتج الحروب و یوغر القلوب". لجاجت جنگ ها به بار آورده و کینه ها در دلها برافروزد. همان، ش ۳۳ / ۲۰/

۷۴ عن علی علیه السلام : "راکب اللجاج متعرض للبلاء". کسی که مرکب لجاجت را سوار است در معرض بلا و گرفتاری است. همان، ۱۷/۹۰۰۱۱/

۷۵/ Rational Living in New York

76 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، همان، صص ۱۳۱-۱۳۰/

۷۷/ Procrastination of Passive Aggressiveness

78 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص ۱۲۲/

۷۹،۸۰،۸۱ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۷۷، ص ۷۵

۸۲/ Establishing a Set Time for a Routine

83 نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت ۲۸۵، ص ۶۹۸

۸۴ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص ۱۶۲

۸۵/ Deal line

86. The five Minute Plan

87. Bite & Pieces

88 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص ۱۵۵

۸۹/ Priority of uses.

90 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص ۳۰

۹۱ نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت ۲۱، ص ۶۲۶

۹۲/ Uses

93 نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، وصیت ۴۷، ص ۵۵۸/

۹۴ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص ۶۹

۹۵ همان، ص ۱۳۴-۱۳۳

۹۶/ Effort

97 محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۷۳، ص ۷۵

۹۸ الی ۱۰۱ آمدی، همان، ج۲، ص۱۲۰/ در بیانی دیگر می فرمایند: "ضادوا التوانی بالعزم" با عزم اراده با سستی و بی حالی برخورد کن. (همان)

۱۰۲ برای رهیافت به درمان و نیز آزمون درجه تنبلی ر.ک.به: دیوید برنز، از حال بد به حال خوب، شناخت درمانی، نشر پیکان، ۱۳۸۰، تهران، چ۸، ص ۱۹۷ -۲۳۱

۱۰۳/ Self Development

104 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص ۷۶

۱۰۵و۱۰۶ نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خبطه ۶۴، ص۱۱۲/

۱۰۷ چنان که گفته اند: توجیه الغلط غلط آخر.

۱۰۸ غررالحکم، ص ۳۳

۱۰۹ محمدرضا حکیمی و دیگران، الحیاه، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۳۶۳، ص ۲۷۶

۱۱۰ اسکینر صاحب این نظریه است که آن را شرطی کنشگر می نامند.

۱۱۱/ David Premack

112. L. Holm

113 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص ۱۵۱-۱۴۸

۱۱۴/ Penalties & Aversive Conditioning

116 برای مطالعه بیش تر در این زمینه ر.ک.به: عبدالله مجوزی، چرا تنبیه، تهران، سازمان انجمن اولیاء و مربیان، ۱۳۷۹

۱۱۵ آیات فراوانی در قرآن به گونه ای انسان را از تنبیه های تندی چون سوختن و دوری از نیاکان و ... انذار می دهد، تا خود را از خطرات و انحرافات اعتقادی، اخلاقی و رفتاری به دور دارند. این شیوه خود گویای این است که تنبیه و اخطار به آن خود می تواند در بازسازی انسان مؤثر باشد. ناگفته نماند که حدود و اجرای آن در اسلام نوعی تنبیه است که در قرآن نیز آمده است.

۱۱۷ کتاب شریف "صحیفه سجادیه" به انشای امام سجاد علیه السلام و به املای حضرت امام باقر علیه السلام است که در نهایت اتقان و محکمی است. به لطف خداوند، این کتاب ارزشمند امروزه حتی در مغرب زمین نیز در دسترس و قابل استفاده می باشد. جناب ویلیام چیتیک، که از مسلمانان آن دیار بوده و از استادانی است که در زمینه عرفان ابن عربی کار کرده، آن کتاب گرانسنگ را به زبان انگلیسی ترجمه کرده است.

۱۱۸ ژان شاتو، مربیان بزرگ، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۶، چ ۴، ترجمه غلام حسین شکوهی

۱۱۹ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص ۱۵۴-۱۵۲

۱۲۰ همان، ص ۱۶۳-۱۶۲

۱۲۱/ Playing Probabilities

122 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص ۱۶۴-۱۶۳

۱۲۳/ Self Monitors & Reminders

124 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص ۱۶۸-۱۶۷

۱۲۵و۱۲۶ این بیان از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله با دو بیان و از امام صادق علیه السلام نیز می توانید ببینید. محمدی ری شهری، میزان الحکمه، قم، مرکز النشر، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۴۰۶ / ص ۴۰۹

۱۲۷/ The Use of Confederates

128 امام علی بن الحسین علیه السلام در مناجاتی به خداوند متعال این گونه از نفس خویش گلایه می کنند: "و تسوفنی بالتوبه" آری این نفس من توبه امروزم را به فردا افکند. محدث قمی، کلیات مفاتیح الجنان، مناجات دوم (الشاکین) از مناجات خمس عشر. شکی نیست که برای اهل ایمان دعا درمانی، برترین و ماندنی ترین راه تثبیت موقعیت بوده و هست.

۱۲۹ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص ۱۶۸

۱۳۰ در بسیاری از کتب فقهی شیعه نظیر: الخلاف (شیخ طوسی)، مختلف الشیعه (محقق حلّی)، الحدائق الناظرة (محقق بحرانی)، الدروس (شهید اول) و... که از معتبرترین کتب نزد علمای شیعه می باشد، به این اصل مسلم عقلی استناد شده است. برای نمونه کتاب "المکاسب" که یکی از همان کتب می باشد، و کار بزرگ اصولی فقیه و محقق نامدار شیعه شیخ مرتضی انصاری است، می تواند مورد توجه قرار گیرد. این نوشته پس از دو قرن هنوز متن زنده و گرانبها از کتب درسی حوزه های علمیه ما است. اصل عقلی مزبور در جای جای این کتاب، در بحث معاملات، کسب ها و... به کار رفته است. می توان گفت این کتاب مفصل بر پایه قانون عقلی "وفا به عهد و پیمان " نهاده شده است.

۱۳۱ نهج البلاغه، حکمت ۱۵۵/

۱۳۲ بقره: ۶۷/

۱۳۳ بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۹۸/

۱۳۴ نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه ۱۹۹، ص ۴۱۸/

۱۳۵/ Expect Backsliding

136 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص ۱۷۱-۱۷۰

۱۳۷/ Emotive Method of Overcoming Procrastination

138. R.E. T.

139. Carl Ransom Ragers

کارل راجرز ۱۹۰۲ -۱۹۸۷ در امریکا به دنیا آمد و در دانشگاه کلمبیا دکترای خود را دریافت کرده. او از روان شناسان بزرگ انسان گرا و از پیشتازان معارضه با دو مکتب مسلط روان شناسی، یعنی "رفتارگرایی " و "تحلیل روانی" است. راجرز برای بسط نظریه فلسفی خود از نظر فلسفی به مکتب وجودی و از نظر شناختی به مکتب پدیدارشناسی تکیه دارد. گو این که او نتوانست به نظریه خود چهره ای علمی ببخشد، لیکن توانست بر سایر مکاتب روان شناسی در تبیین مکانیکی خرد در باب انسان ، تجدید نظری جدی ببخشد. او کوشیده است تا انسان را موجودی تک معرفی کند و روان شناسی را به این نکته متوجه سازد.

برای مطالعه بیش تر در باب گروه های رویاروی، ر.ک.به: راجرز، گروه های رویاروی، بحثی در روان درمانی گروهی، ترجمه دکتر فرهاد ماهر، انتشارات رشد، تهران، چ۲، ۱۳۷۵

۱۴۰/ Forceful Persuasiveness

141 کلینی، اصول کافی، ج۲، ص۴۸۶، روایت ۴

۱۴۲ مولانا جلال الدین بلخی در مثنوی این حدیث را چنین به نظم در آورده است:

"گفت پیغمبر که چون کوبی دریعاقبت زان در برون آید سری"

۱۴۳/ Shame attaching Exercise

144 درباره هرکدام از این بزرگان کتاب های متعددی نوشته شده است که می توان به آن ها مراجعه کرد.

۱۴۵ برای مطالعه بیش تر به کتاب شریف سنن النبی، تألیف مرحوم علامه محمدحسین طباطبایی، انتشارات پیام آزادی، قم و نیز کتاب سیری در سیره ائمه اطهار و کتاب سیره نبوی از مرحوم شهید آیه الله مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، مراجعه فرمایید.

۱۴۶ برای اطلاع بیش تر به کتاب شریف رساله حقوق امام سجاد علیه السلام مراجعه کنید. در این کتاب امام به حقوق یک یک اطرافیان ما توجه داده ان که جای مطالعه و تحقیق و نیز علمی بسیار خوبی است

۱۴۷ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۳۶، ص ۲۱۷، باب ۴۰، روایت ۱۹/

۱۴۸/ Authentic Self Disclosure

149. Role playing

150. J. L. Mormo Raymond Corsini Fritz Perls

151. Psycho Drama

152. Enpresing Feeling

153 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص ۸۶/

۱۵۴/ Rational Emotiv Imagery

155. Maxic Maultsby

156. Albert Ellis

157 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص۱۸۱/

۱۵۸ آمدی، پیشین، ج۲، ص ۲۷۶، ح ۲۵/۷۸۲۳/

۱۵۹/ Achieving The Potenciality of humanity

··· سایر منابع
الف. عربی:
۱ قرآن کریم.

۲ آمدی، ناصح الدین ابوالفتح عبدالواحد بن محمد. غررالحکم و درر الکلم، ترجمه و تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی. قم. دفتر نشر فرهنگ اسلامی. ۱۳۷۹/ چ۳/

۳ آمدی، غررالحکم و درر الکلم، شرح جمال الدین محمد خوانساری. مقدمه و تعلیق از میر جلال الدین حسینی ارموی. تهران. انتشارات دانشگاه. ۱۳۶۰/ چ۳/

۴ ابن شعبه البحرانی، ابی محمد الحسن بن علی ابن الحسین، تحف العقول عن آل الرسول (ص)، ترجمه محمدباقر کمره ای، تهران، انتشارات کتابچی، ۱۳۷۶، ط ۶/

۵ امام علی علیه السلام ، نهج البلاغه، تنظیم سید رضی، ترجمه و شرح این ابی الحدید معتزلی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۳۸۵ ق. چ۲/

۶ امام علی علیه السلام ، نهج البلاغه، تنظیم سید رضی، ترجمه سید جعفر شهیدی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۹، چ ۱۸/

۷ امام علی علیه السلام ، نهج البلاغه، تنظیم سید رضی، ترجمه محمد دشتی، قم، انتشارات مشرقین، ۱۳۷۹، چ ۴/

۸ شیخ مرتضی انصاری، المکاسب، مجمع الفکر الاسلامی، قم، ۱۴۲۲، چ۲/

۹ الحر العاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، بیروت، احیاء التراث العربی، ۱۳۸۲/

۱۰ محمدرضا حکیمی، و دیگران، الحیاة، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۳۶۳/

۱۱ الراغب الاصفهانی، ابی القاسم الحسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، بیروت، دارالمعرفه، بی تا.

۱۲ علامه محمدحسین الطباطبائی، سنن النبی (آداب، سنن و روش رفتاری پیامبر گرامی اسلام)، ترجمه حسین استادولی، تهران، انتشارات پیام آزادی، ۱۳۷۹، چ۱/

۱۳ عمادالدین ابی جعفر محمدابن ابی القاسم الطبری، بشارة المصطفی لشیعه المرتضی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۲۰/

۱۴ عبدالحمید، محمد محیی الدین و محمد عبد اللطیف السبکی، المختار من صحاح اللغه، تهران، انتشارات ناصر خسرو، ۱۳۶۳/

۱۵ محمدباقر مجلسی، بحارالانوارالجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ ق، ط ۳/

۱۶ محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، ۱۳۶۲/

۱۷ لوئیس معلوف، المنجد، تهران، انتشارات ایران، ۱۳۸۰/

ب. فارسی
۱ راس آلن، روان شناسی شخصیت(نظریه ها و فرایندها)، ترجمه سیاوش جمال فر، تهران، انتشارات بعثت، ۱۳۷۳/

۲ آلیس آلبرت و ویلیام جیمزنال، روان شناسی اهمال کاری، ترجمه محمدعلی فرجاد، تهران، مؤسسه امید، ۱۳۷۵/

۳ دیوید برنز، از حال بد به حال خوب، شناخت درمانی، ترجمه مهدی قراچه داغی، تهران، نشر پیکان، ۱۳۸۵، چ ۷/

۴ ادوانس بلس، روش جدید گام به گام در کاهش تأخیرها، روان شناسی تنبلی، ترجمه مهدی قراچه داغی، نشر دایره، ۱۳۷۹، چ ۵/

۵ حسینی دشتی،مصطفی، معارف ومعاریف،قم،بی نا،۱۳۷۶،چ۱/

۶ خمینی الموسوی،روح اللّه، چهل حدیث، تهران، مرکز نشرفرهنگی رجاء، ۱۳۶۸/

۷ درسلی، پیتر، نظم اجتماعی، در نظریه های جامعه شناسی، ترجمه سعید معیدفر، تهران، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی تبیان، ۱۳۷۸/

۸ راجرز کارل، گروه های رویاروی، بحثی در روان درمانی گروهی، ترجمه فرهاد ماهر، تهران، انتشارات رشد، ۱۳۷۵، چ ۲/

۹ شاتو ژان، مربیان بزرگ، ترجمه غلامحسین شکوهی، تهران، انتشارات دانشگاه، ۱۳۷۶، چ ۴/

۱۰- قمی شیخ عباس، کلیات مفاتیح الجنان، تهران، انتشارات نبوغ، ۱۳۷۵، چ ۵/

۱۱ مجوزی عبدالله، چرا تنبیه، تهران، سازمان انجمن اولیاء و مربیان، ۱۳۷۹/

۱۲ مصباح محمدتقی، توحید در نظام عقیدتی و ارزشی اسلام، قم، اتشارات شفق، ۱۳۷۵، چ۴/

۱۳ مطهری مرتضی، مجموعه آثار (سیره معصومین علیهم السلام )، ج ۱۶، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۷۸، چ ۳/

۱۴ هاشمیان هادی، دریای عرفان (زندگی نامه و شرح احوال آیت الله سید علی قاضی)، قم، مؤسسه فرهنگی طه، ۱۳۷۹/

ج. انگلیسی
۱/ Albert Ellis. Reason & Emotion in Psychology Therapy. New York: Castilla International. 1985.

2. Aron Beck. Cognitive & Emotional Disorder. U.S.A. Predule Press. 1979.

3. Don Gobor. Main Causes of Procrastinations. Los Angeles Caligornia: Predule Press Santa manica Blvd. 1990. 9004.

4. Fred New Man. Typical Procrastinators. Let up Develop! 1975.

5. Harold Green Wald. Derict Decision Therapy. Predule Press. 1984.

6. Paul T. Rengen. Procrastination Over the Ages. New York: Simon & Schuster. 1975.

7. Peter, Mc Milliam. Low Frustrators Tolerance. Los Angeles CA. Predule Press.

8. Phyllis Goldberg. Situational Procrastination. CA. Self Dowing, 1992. 90046.

9. Robert Harper. The New Psychology the Rapy. CA. Predule Press. 1985.

10. Robert H. Moore. Rational Living. CA. Predule Press. 1991. 90046

به نقل از سایت مجموعه یافته های گوناگون نوین آموزشی

پنج شنبه 26/2/1392 - 18:44
بهداشت روانی

آموزش روش صحیح غصه خوری

افسردگی، یک بیماری روانی ناشی از اختلالات مغزی و سیستم عصبی نیست، افسردگی، یک انحراف عاطفی است. به عبارت دیگر، افکار منحرف و فریب‏آلود، مجموعه‏ای از احساسات: غم و اندوه، عدم اعتماد به نفس، بی‏تفاوتی و بی‏حوصلگی، خستگی و ضعف، ناامیدی و... را تحت عنوان افسردگی به دنبال می‏کشند و قربانی خود را به طرف خودکشی سوق می‏دهند.(۱) 

افکار غیرمنطقی، غیرواقعی و فریب‏آلود، میکروب و علت افسردگی هستند و چنانچه این افکار، تصحیح و اصلاح شوند، افسردگی نیز درمان خواهد شد.(۲)

احساس طبیعی غم و اندوه
غم و اندوه ، یک عکس‏العمل سالم و طبیعی در مقابل ضایعات، حوادث، ناامیدی‏ها و تغییرات بد زندگی است که ما اغلب، آن را سرکوب می‏کنیم. ما برای حوادث اسفناک زندگی، برای بیماری‏ها یا برای هر سختی و مشقتی که در زندگی با آن رو به رو می‏شویم دچار غم و اندوه می‏گردیم. ممکن است برای کاری که زمانی بر اثر ناپختگی و جوانی انجام داده‏ایم اکنون غصه‏دار شویم. متأسفانه بسیاری از ما نمی‏دانیم حالت صحیح و سالم غصه خوردن چگونه است و چه‏طور باید با آن برخورد کرد و چه‏طور آن را ارضا کرد ، و از دل بیرون راند؟ ما به خود ، اجازه گریه کردن نمی‏دهیم و غم و غصّه ی خود را انکار می‏کنیم. ما می‏ترسیم اشکمان جاری شود و دردها را بیرون بریزیم. در نتیجه، این عواطف را در سینه حفظ کرده ، هیچ وقت از آنها فارغ نمی‏شویم. آنها با فشاری که روی فکر و قلب ما وارد می‏سازند، رفتار و اعمال روزمره ی ما را از مسیر طبیعی منحرف می‏سازند، به‏گونه‏ای که به عوارضی چون «افسردگی» دچار می‏شویم. روان‏شناسان معتقدند که راه سالم برخورد با غم و اندوه، این است که: «هیچ وقت، فرصت گریه کردن را از دست ندهید».(۳)


نسخه قطعی درمان: خداباوری
بینش خداباورانه و توحیدی می‏گوید که اگر تنها شَوم، باز هم خدا هست. او جانشین همه نداشتن‏هاست. شخص خداباور می‏گوید: من دوستی شنوا، بینا، دانا و مهربان دارم که «بر هر چیز تواناست»(۴) و آن دوست و یاور خوب، «برای ما کافی است».(۵)

شناخت‏درمانی می‏گوید: «با پیش آمدن حادثه‏ای ناگوار، آن را تعمیم ندهید و همیشه منتظر حادثه بدی نباشید. دلیلی ندارد که اتفاق گذشته، باز تکرار شود». اما بینش توحیدی می‏گوید:

«خداباوری ، حصار امنی است که هر که در پناه آن قرار گیرد، هیچ گزندی را توانای غلبه بر او نیست».(۶)
شناخت درمانی می‏گوید: «کامل‏گرایی و همه چیز را در حد بهترین خواستن، مایه رنج است». و بینش توحیدی می‏گوید: «هر پدیده و شی‏ء در جهان، نابودشدنی است مگر آن که رو به‏سوی او دارد. هیچ‏کس و هیچ‏چیز جز او بهترین نیست و او تنها ربّ اعلی و سزاوار دوست داشتن و پرستیدن است».(۷)

 شناخت درمانی ممکن است نگرانی ما را از پاره‏ای مسائل برطرف کند، ولی نمی‏تواند اضطراب و افسردگی را ریشه‏کن کند. تنها خدا، صاحب و ناخدای این کشتی توفان‏زده است که می‏تواند انسان، این مسافر بی‏قرار را ـ که گرفتار کشمکش‏های درونی و بیرونی است ـ ، آرام کند. تنها برداشتن بینش‏های غلط (نفی خدایان دروغین)، موجب رستگاری نیست، بلکه باید بینش خداباورانه به دنبال آن، مطرح و جایگزین شود ، یعنی ارزش‏های فطری و خدایی، جانشین الهه‏ها و ارزش‏های دروغین شود.

 آنچه امروزه با عنوان برنامه‏ریزی عصبی ـ کلامی تحت عنوان اداره مغز مطرح می‏شود، در اسلام، با فلسفه و مفهومی بسیار عمیق‏تر، عنوان شده است.

اسلام می‏خواهد ما اداره‏کننده ی احساسات، عواطف، افکار و تمایلات خود باشیم، نه آنها مدیر ما.(۸)


مذهب و خود ملامتگری

کلیه مذاهب می‏خواهند که ما انسان‏هایی شاد و سرشار از نشاط باشیم و یکدیگر را دوست بداریم. به هنگام خطاکاری، ایمان و اعتقادمان به ما می‏گوید ، چون انسانیم مرتکب اشتباه می‏شویم. ما باید خود و حتی کسانی را که علیه ما کارشکنی می‏کنند ، ببخشیم.در انجیل آمده: «همسایه‏تان را چون خود دوست بدارید». این عبارت در آنِ واحد به دو نکته اشاره می‏کند: دیگران را دوست بدارید : اما خودتان را نیز دوست بدارید. به تعبیری « نه دیگران را سرزنش کنید و نه خود را».

تمام مذاهب به این حقیقت پی برده‏اند که آدمی، موجودی ضعیف است و با وجود تلاش‏های فراوان، باز هم گاهی مرتکب گناه می‏شود. البته ممکن است بتواند رفتارهای اعتراض برانگیزش را به مقدار قابل توجهی کاهش دهد ، اما هرگز قادر نیست آن را کاملاً متوقّف کند. وقتی خداوند ، رفتار نادرست را بر ما می‏بخشد، آیا ما نباید با خویشتن مهربان و سخی باشیم؟

شما با پیروی از تعلیمات مذهبی خود هیچ گاه دچار افسردگی ناشی از خود ملامتگری نخواهید شد. این، الگوی کاملی از همسویی مذهب و روان‏شناسی است، زمانی که در کنار یکدیگر قرار می‏گیرند.(۹)

 

پی نوشت ها:

۱ . روان‏شناسی شادزیستن، جودی تاتل بام، ترجمه: ژیلا نینوایی، تهران: ندای فرهنگ، ۱۳۷۵، ص ۹/

۲ . درمان افسردگی و ضعف‏های روانی، ژیلا نینوایی، تهران: سخن، ۱۳۷۴، ص ۱۲/

۳ . درمان افسردگی، جی رموند دوپاولو ـ کیت راسل ابلاو، ترجمه: مهدی قراچه‏داغی، تهران: البرز، ۱۳۷۴، ص ۱۰۸ .

۴ . سوره زمر، آیه ۳۶/

۵ . سوره بقره، آیه ۲۰ و ۱۰۶ و ۱۰۹/

۶ . اشاره به حدیث مشهور سلسلة الذهب (کلمة لا اله إلاّ اللّه‏ حِصنی). ر.ک: عیون أخبار الرضا(ع)، ج ۲، ص۱۳۴ .

۷ . مذهب و روان‏شناسی، امان‏اللّه‏ خلجی موحد، تهران: نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۸، ص ۴۱/

۸ . اشاره به آیه ۴۳ از سوره فرقان. در این باره ر.ک به: مذهب و روان‏شناسی، ص ۶۷ .

۹ . غلبه بر افسردگی، پل ای.هاک، ترجمه: ضیا اعظامی، تهران: آران، ۱۳۷۴، ص ۵۱ .

 


منبع : مجله پیام زن/نقل لز میگنا

پنج شنبه 26/2/1392 - 18:42
ازدواج و همسرداری
..

ازدواج به‌عنوان سنتی پسندیده در تمامی جوامع در طول تاریخ از جایگاه خاصی برخوردار بوده است...

 

 

 

 شروع زندگی مشترک روزنه‌ای بر ارضای نیازهای زیستی، روانی و اجتماعی می‌باشد. با این حال، بنا به دلایل متعدد امروزه بسیاری از ازدواج‌ها به طلاق منجر می‌شوند.

  انگیزه‌های افراد برای تشکیل زندگی مشترک، متعدد است. بعضی از این انگیزه‌ها به دلیل ناهمخوانی با واقعیت‌های زندگی زناشویی محکوم به شکست می‌شود. در این مطلب سعی ما بر این است تا به انگیزه‌هایی که احتمالاً به شکست در زندگی مشترک (یعنی طلاق) منجر می‌شود، نظری بیافکنیم.

۱. ازدواج به منزلة پاسخی به سنتهای خانواده:

ازدواج در بسیاری از خانواده‌ها به‌عنوان یک سنت محسوب می‌شود. به‌ویژه، زمان ازدواج فرزندان در تعدادی از خانواده‌ها از قواعد خاصی تبعیت می‌کند. مثلاً بعضی از والدین اعتقاد دارند که فرزندانشان در سنین پایین اقدام به تشکیل زندگی مشترک كنند. با توجه به مشکلات متعددی که در مسیر یک زندگی مشترک وجود دارد، تبعیت از این باورها مخاطراتی را برای فرزندان امروزی به دنبال خواهد داشت.

۲. ازدواج به منظور فرار از تنهایی:

انسان موجودی اجتماعی است و در وجود او تعامل با دیگران در ارضای نیازهای انسانی سهم شایسته‌ای دارد. به همین خاطر، بسیاری از افرادی که بنا به دلایل متعدد، تنها زندگی می‌کنند و یا در عین حال که با خانوادة خود زندگی می‌کنند، احساس تنهایی می‌نمایند. گاهی برای کنار آمدن با این خلاء احساسی، به فکر تشکیل زندگی مشترک می‌افتند. به طور قطع ازدواج راهی به‌سوی تعامل، تبادل احساسات، همدلی و همدردی محسوب می‌شود و این فرآیند به ایجاد رضایت در انسان‌ها از زیستن باهم می‌افزاید. اگر احساس تنهایی، ناشی از ضعف مهارت‌های اجتماعی فرد در تعامل با دیگران باشد و یا دلایل شخصیتی و ابتلاء فرد به اختلالات روانی سبب به وجود آمدن چنین حالتی در او شده باشد، در چنین شرایطی ازدواج راه‌حلّ مناسبی برای کنار آمدن با این احساس نیست.

۳. ازدواج به‌منظور جبران کمبودهای شخصی:

گاهی افرادی که در شرایط سختی زندگی می‌کنند و امکانات موجود نیازهای ایشان را ارضا نمی‌کند، برای جبران این خلاء، اقدام به ازدواج می‌کنند. مثلاً دختری که در یک خانوادة فقیر زندگی می‌کند، ممکن است پیشنهاد ازدواج با یک فرد ثروتمند را به راحتی قبول کند.

۴. ازوداج صرفاً به خاطر ارضای نیاز ج ن س  ی:

ازدواج در جامعه، شیوة پسندیده‌ای در جهت ارضای نیازهای جن س  ی است. با این حال، ارضای این نیاز در جامعه، منوط به ازدواج نمی‌باشد. متأسفانه در جامعة ما ازدواج برای جوانان به دلیل مشکلات عدیده، بسیار دشوار شده است. همچنین، عدم‌وجود شرایط خاص برای حلّ نیازهای غریزی افراد از طریق شرعی و قانونی، تبعات خاص یا زمینة پژمردگی احساسات غریزی را به‌وجود آورده و یا این نیاز را به سمت و سویی غیر از جهت اصلی آن منحرف ساخته است. این بن‌بست مضاعف، موجب می‌شود که تعدادی از جوان‌ها به دلیل فشار نیاز ج ن س  ی،  تن به مسئلة ازدواج بدهند و این وضع در کوتاه‌مدت به دلیل مهیّا نبودن سایر عوامل به جدایی زوجین منتهی می‌گردد.

۵. ازدواج به‌منظور داشتن فرزند:

در بعضی اوقات، ازدواج به‌عنوان راهی برای والد شدن محسوب می‌شود. برخی به خاطر نیاز غریزی به داشتن فرزند و ارضای این نیاز به ازدواج گرایش پیدا می‌کنند. چنین انگیزه‌ای بدون در نظر گرفتن سایر عوامل در تشکیل زندگی مشترک تبعات منفی را به دنبال دارد.

۶. پذیرش انتظارات اجتماعی:

امروزه در رسانه‌های گروهی جامعة ما، به‌طور مستقیم و غیرمستقیم، تلاش برای ورود جوان‌ها به زندگی مشترک دیده می‌شود؛ برای مثال، ترویج ازدواج‌های دانشجویی. چنین روندی بدون در نظر گرفتن ملاحظات متعدد، گاهی به گرایش جوان‌ها به ازدواج و درنهایت به دلیل فراهم نبودن شرایط لازم برای ادامة زندگی مشترک، به جدایی زوجین منتهی می‌شود.

۷. رفع مشکل بیکاری:

در جامعة ما بنا به دلایل متعدد، از جمله شرایط استخدام در برخی از مشاغل، متأهل بودن متقاضی است. لذا گاهی این شرایط موجب شکل‌گیری ازدواج در بین جوان‌ها می‌شود که در بعضی‌اوقات به دلیل تداوم بیکاری و عدم کسب شرایط مناسب، موجب جدایی زوجین می‌گردد.

۸. ازدواج به‌عنوان وسیله‌ای برای رسیدن به اهداف دیگر:

گاهی انگیزة اصلی در تشکیل زندگی مشترک، عشق به فرد مقابل و نیاز روان‌شناختی به زیستن با فرد مقابل نیست؛ بلکه وی وسیله‌ای برای رسیدن به اهداف دیگر می‌شود. مثلاً خانمی که دوست دارد در خارج از کشور زندگی کند، ممکن است با پیشنهاد فردی برای ادامة زندگی مشترک در خارج با وی ازدواج کند ولی بعد از ورود به کشور خارجی، در مدت کوتاهی از شریک زندگی‌اش جدا شود.

۹. ازدواج به خاطر بالارفتن سن:

امروزه، بنا به دلایل متعدد، سنّ ازدواج در بین جوان‌ها بالا رفته و این مشکل به‌ویژه برای دختران جامعه به خاطر مسائل فرهنگی استرس‌های متعددی را به دنبال داشته است. لذا گاهی ازدواج به خاطر ترس از تنهایی، از دست دادن زیبایی، از دست دادن والدین، کاهش شور زندگی و ... صورت می‌گیرد. در چنین فضایی امکان سازگاری با مشکلات زندگی، ضعیف بوده و درنهایت ضریب ریسک این ازدواج‌ها بالا می‌باشد.

۱۰. ازدواج به خاطر نجات یک انسان:

گاهی انگیزة فرد برای ازدواج، نجات دادن شخص مقابل از تنهایی، فشارهای زندگی، مشکلات اقتصادی و اجتماعی و دلایل دیگر است. مثلاً دختری که وابستگی شدید به پسری دارد، مسئولیت زندگی وی از جمله کار، مسکن و مسائل مالی را می‌پذیرد. چنین انگیزه‌هایی بعد از مدتی کوتاه رو به خاموشی می‌رود و درنهایت زندگی مشترک را با بحران مواجه می‌سازد.

۱۱. ازدواج به خاطر رفع بحران:

گاهی ازدواج به دلیل آسیب‌دیدگی ج ن  س ی ناخواسته (اذالة بكارت دختر در تماس ج نس  ی با دوست پسر خود) اتفاق می‌افتد. به این معنی که طرفین برای حمل این مشکل به ازدواج تن می‌دهند. چنین شرایطی بدون آمادگی لازم برای ورود به این فضا، مخاطراتی را به دنبال دارد که درنهایت حداقل آن احساس "به تله افتادن" و "حسّ اجبار به ازدواج با یکدیگر" است. چنین شرایطی خطرپذیری فزاینده‌ای برای ادامة زندگی مشترک ایجاد خواهد کرد.

۱۲. ازدواج به خاطر فرار از مشکلات خانوادگی:

گاهی انگیزة افراد برای ازدواج، به دلیل دوری آنها از محیط استرس‌زای خانواده از جمله درگیری والدین، اعتیاد والدین، سوءرفتار جسمی و جنسی، بی‌توجهی، طرد و خشونت و موارد دیگر است. در چنین شرایطی افراد آمادگی روان‌شناختی لازم برای ارزیابی متقابل را نداشته و درنهایت احتمال آسیب‌زا بودن این رابطه بالا می‌باشد.

۱۳. ازدواج به خاطر عشق:

گاهی دو نفر، چنان علاقه‌ای به یکدیگر پیدا می‌کنند که گمان می‌برند به راستی عاشق هم هستند. وقتی هیجان، با سرعت چشمگیری در روابط پیش برود، شناخت یکدیگر به روال عادی و تدریجی خود پیش نمی‌رود، زیرا وقت کافی برای این امر وجود نداشته است. صراحت، صداقت و اعتمادی که لازمة یک رابطة محکم است احتیاج به زمان دارد. یک آشنایی سریع، هر چقدر هم که هیجان‌آور باشد، تنها یک صمیمیت ظاهری به‌بار می‌آورد که به آسانی با نزدیکی و صمیمیت واقعی اشتباه می‌شود، به همین دلیل ازدواج‌هایی که در کوتاه‌مدت اتفاق می‌افتند، مخاطراتی را به دنبال خواهند داشت.

۱۴. ازدواج به خاطر فرار از یکنواختی زندگی:

گاهی افراد بدون آگاهی و آمادگی لازم وارد یک زندگی مشترک می‌شوند و پس از مدتی احساس از دست دادن آزادی‌های فردی و یا احساس در دام افتادن می‌کنند. ازدواج‌هایی که در آن انگیزه مزه کردن زندگی مشترک، بدون توجه به سایر مؤلفه‌ها وجود دارد، اغلب مخاطراتی را به دنبال خواهد داشت.

۱۵. ازدواج به دلیل برداشت غلط از مفاهیم:

افراد در دوران نامزدی ممکن است به فاش‌سازی مسائل شخصی خود بپردازند که گاهی بی‌توجهی به محتوای مطالب ابراز شده مشکلاتی را به دنبال دارد. مثلاً مردی به نامزدش می‌گوید که اعتیاد دارد؛ اما زن می‌گوید چون با صداقت این موضوع را گفته من همسر او می‌شوم و بعد از ازدواج این مسائل ایجاد مشکل خواهد کرد.

۱۶. ازدواج به مفهوم پذیرش جبر:

تعدادی از جوانان، خصوصاً آنهایی که نگرش‌های سنتی دارند، گاهی ازدواج با فرد مقابل برایشان موضوعی از پیش تعیین‌شده محسوب می‌شود. در جامعة ما، گاه این فرآیند با عنوان «قسمت» شناخته می‌شود، لذا این تصور وجود دارد که خواستگار فرد در واقع شخصی است که انگار مقدر شده است با او زندگی کند. چنین طرز تفکری جزء آسیب‌های پیش از ازدواج محسوب می‌شود.

۱۷. دوران کوتاه نامزدی:

دوران نامزدی، حداقل شرایطی را برای آگاهی زوجین از هم فراهم می‌آورد. تعدادی از افراد در این دوران متوجه تفاوت‌های بسیاری بین خود و فرد مقابل می‌شوند یا در این دوران متوجه ناراحتی و یا مبتلا بودن فرد به یک اختلال روانی یا وابستگی او به مواد مخدر می‌شوند. اما به‌رغم وقوف به این مسائل، بنا به دلایل فرهنگی از جمله این‌که به هم خوردن نامزدی را مساوی با بی‌آبرویی و از دست دادن حیثیت خود قلمداد می‌کنند، تن به ازدواج می‌دهند؛ چنین تجاربی در زندگی مشترک، بسیار بحران‌زا بوده و احتمال جدایی زوجین قابل پیش‌بینی است.

۱۸. در کل احتمال آسیب‌زا بودن ازدواج افراد با شرایط زیر قابل پیش‌بینی است:

ازدواج دو فرد با فرهنگ‌های کاملاً متفاوت.
ازدواج در سنین پایین زیر ۲۰ سال.
تفاوت سنی زیاد بین زوجین؛ مثلاً ۱۵ تا ۲۰ سال.
بالاتر بودن سنّ دختر از پسر (زن از مرد).
ازدواج یک مرد ازدواج نكرده با زنی بیوه یا مطلقه.
ازدواج دختر با مردی که از ازدواج پیشین خود فرزندی دارد.
ازدواج دو فرد مطلقه که دارای فرزندان بزرگسال می‌باشند.
ازدواج افرادی که فاصلة طبقاتی اقتصادی - اجتماعی بسیار زیادی با هم دارند.
ازدواج دختری با تحصیلات دانشگاهی با پسری که به لحاظ تحصیلاتی خیلی پایین‌تر از او است.
ازدواج با فرد معتاد به مواد مخدر.
ازدواج با شخصی که قبلاً ازدواج‌های متعددی داشته است.
ازدواج با فردی که خانواده‌اش شدیداً مخالف این وصلت هستند.
ازدواج بدون داشتن اطلاعات کافی از موقعیت فردی، خانوادگی و اجتماعی شخص مقابل.
ازدواج با فردی که ثبات شغلی نداشته و به دلیل مسائل شخصیتی خاص، قادر به سازگاری در محیط کار نیست.
ازدواج با دختر یا پسری که هنوز دانشجو است و از ثبات اقتصادی، شغلی و فکری لازم برخوردار نمی‌باشد.
۱۹. ازدواج به خاطر جذابیت ظاهری:

اهمیت جذابیت جسمانی به‌عنوان یک عامل مهم در دوستی‌ها و مناسبات اجتماعی، غیرقابل انکار است. به‌نظر می‌رسد افرادی که جذابیت ظاهری دارند، رفتارهای پسندیده‌تر و ویژگی‌های شخصیتی بهتری هم داشته باشند. به خاطر چنین تصوری، تعداد زیادی از دختران و پسران مجذوب جذابیت جسمانی هم می‌شوند. زمانی که اهمیت این عامل در معیارهای افراد برای تشکیل زندگی مشترک بدون توجه به عوامل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و شخصیتی افراد لحاظ می‌شود، ضریب خطرپذیری چنین ازدواج‌هایی نیز طبیعتاً بالا خواهد رفت.

*** *** *** *** *** *** *** ***

     در پایان باید به نکته‌ای اشاره کنیم که مسائل مطرح شدة فوق به‌صورت مطلق تأثیرگذار نبوده و موارد استثناء هم وجود دارد.

امیدواریم با توجه به مطالب ذکر شده، بتوانید برای زندگی آیندة خویش، انتخابی صحیح داشته باشید و در راهنمایی دیگران تأثیرگذار باشید.

علی مددیان پاك (كارشناس ارشد روان‌شناسی عمومی)

پنج شنبه 26/2/1392 - 18:41
اطلاعات دارویی و پزشکی

ارتباط خوشبینی و پیری زودهنگام

و استاد دانشگاه علامه طباطبایی ایران، در با باشگاه خبرنگاران،  افزود: خوشبینی با گسترش سطح فعالیت های فکری، از پیری زودهنگام مغز جلوگیری می کند و این در حالی است که بدبینی و سوءظن به علت معطوف کردن و محدود کردن تفکرات فرد به موضوعی خاص، مانع از آن می شود که مغز در مورد ایده ها و یا موضوعات مختلفی به تفکر بپردازد که این یکنواختی، از مهمترین عوامل پیری مغز بشمار می رود.

وی گفت: روابط صمیمانه بویژه احساس امنیت در محیط خانواده و تقویت حس اعتماد بین افراد خانواده، به خصوص زوجهای جوان، موجب تازه نگهداشتن مغز و نورونها می شود.

برجعلی تصریح کرد: ضربه های روحی، بدبینی، استرس و افسردگی، فعالیتهای نورونها را در مغز کاهش داده که گاهی نیز می تواند موجب فراموشی فرد و یا عدم تمرکز وی بر مسایل روزمره شود.

وی در پایان با اشاره به تاثیر آلودگی هوا در کاهش فعالیت نورونهای مغزی، افزود: آلودگی هوا مانع از رسیدن اکسیژن سالم و کافی به مغز شده و از آنجا که این گاز حیاتی مهمترین غذای سلولهای مغزی است، اگر به طور کافی به مغز نرسد، موجب کند شدن فعالیت سلولهای مغزی و تضعیف آنها می شود.

گفتنی است؛ فعالیتهای هر فرد باید براساس سن ذهنی، عاطفی، اجتماعی و اخلاقی او شکل گیرد و تحت فشار قرار دادن شخص بویژه در دوران کودکی، می تواند کارکرد مغز را کاهش دهد.

فعالیت های فکری با افزایش کارکرد نورونهای مغز، مانع از پیری سلولهای مغزی می شود.
دکتر محمود برجعلی،  افزود: فعالیت های فکری با افزایش کارکرد نورونهای مغزی، مانع از پیری سلولهای مغزی در افراد شده و این در حالی است که کاهش این فعالیت ها، می تواند فرد را مستعد بروز آلزایمر و پیری مغز کند.

وی در خصوص نقش نورونها و یا سلولهای مغزی در مغز، اظهار داشت: تمام اطلاعات و داده های یادگیریهایی که فرد در طول زندگی کسب می کند، در همین سلولهای مغزی یا نورونها نهفته است که نقش یک منبع غنی اطلاعات را ایفا می کند.

این دکترا روانشناسی، با اشاره به اینکه نورونها در بین ماه های سوم و چهارم بارداری در جنین شکل می گیرند، تصریح کرد: این نورونها پس از تولد جنین توسط عوامل محرک محیطی همچون آموزش و یادگیری، تعاملات عاطفی و بویژه نوع تغذیه فعال شده و موجب رشد فکری و مغزی کودک می شود.

وی اظهار داشت: طبق آخرین مطالعات و تحقیقات انجام شده، باورهای دینی، رفتارهای مذهبی، رعایت مسایل دینی، ارتباط با قرآن و نهج البلاغه، موجب جوان ماندن مغز و تسریع عملکرد نورونها می شود.

برجعلی افزود: انجام ورزشهای فکری از جمله حل جدول، بازی های فکری و همچنین پرهیز از مصرف فست فودها، از عوامل مهم فعال نگهداشتن نورونهای مغزی و بهبود عملکرد آنها محسوب می شوند.

وی خاطرنشان کرد: فست فودها، غذاهای پرچرب و پر ادویه و یا غذاهای مانده، موجب تحریک سلولهای مغزی و کاهش روند کارکرد آنها در مغز می شود؛ زیرا با مصرف این مواد، نورونها دچار نوعی تنش شده که مانع از تسریع فعالیتهای مغزی می شوند.

پنج شنبه 26/2/1392 - 18:40
بهداشت روانی
چگونه بر تنهایی پس از طلاق غلبه کنید

سلامت نیوز: احساس تنهایی بعد ازطلاق فقط به‌خاطر این نیست که شما همسرتان را از دست داده‌اید، بلکه به این دلیل است که شما پس از طلاق علاوه بر همسرتان، خانواده او و دوستان مشترک‌تان و حتی برخی از دوستان شخصی خودتان که به دلیل اینکه شما اکنون فردی طلاق گرفته هستید حاضر به ادامه دوستی‌شان با شما نیستند،‌ از دست داده‌اید. اینکه زمان تولدتان تعداد آدم‌هایی که به شما تبریک می‌گویند بسیار کمتر از گذشته شده و زمانی که به کمک نیاز دارید تعداد دوستانی که می‌توانید به آنها مراجعه کنید کمتر از گذشته است،‌بسیار آزاردهنده است و می‌تواند موجب افزایش رنج روحی‌تان شود. راهبردهای زیر که چکیده‌ای از مشاور‌ه‌های روان‌شناسان برجسته آمریکایی متخصص در حوزه طلاق است، می‌تواند در این زمینه به شما کمک کند.   

با دوستان و خانواده‌تان باشید

زمانی که شما واقعاً احســـــــاس تنهایی می‌کنید، کاری که می‌توانید انجام دهید، اتکا به خانواده و دوستانی است که هنوز در کنارتان هستند. سعی کنید با آنها ارتباط داشته باشید. می‌توانید با آنها به پارک، رستوران یا مکان تفریحی بروید. این کار به شما امکان می‌دهد که بتوانید با آنها از احساس‌ها و رنج‌هایتان صحبت کنید.

ارتباط برقرار کردن با دوستان و خانواده به شما نشان می‌دهد که دقیقاً از چه افکار، تجربیات و احساس‌هایی رنج می‌برید و همین شناخت تا حد زیادی به شما کمک خواهد کرد. برخی از افراد طلاق گرفته به این دلیل به انزوا پناه می‌برند که حوصله بودن در جمع را ندارند و احساس می‌کنند ممکن است با حضورشان در جمع افراد دیگر را نیز ناراحت کنند. ولی دوستان و خانواده شما که در کنارتان باقی مانده‌اند، شما را درک می‌کنند و متوجه هستند که شما مانند سابق حوصله ندارید. بنابراین به دلیل بی‌حوصلگی‌تان خود را گناهکار ندانید. اگر در این‌ زمان ‌بی‌حوصله‌ نبودید ‌جای ‌تعجب‌ داشت.

کار تازه‌ای را شروع کنید

چیز دیگری که شما می‌توانید برای مقابله با تنهایی انجام دهید، شروع یک کار تازه است. این روش مهمی برای متمرکز کردن توجه‌تان به چیز دیگری غیر از تنهایی است. شما می‌توانید در کاری که تخصص آن را دارید، به شروع یک طرح تازه فکر کنید یا به کلاس‌های آموزشی یا هنری بروید. می‌توانید در یک گروه خیریه داوطلب شوید یا هر کار دیگری که به شما امکان می‌دهد به آن توجه کنید و بر چیــز دیگـــــری متمرکز شوید، انجام دهید. پرداختن به کاری که به موضوع طلاق یا تنهایی‌تان ارتباطی ندارد،‌ روشی مهم برای آغاز فرایند درمان تنهایی و غلبه بر فقدان شبکه‌های حمایتی پیش از طلاق است.

 به یک گروه بپیوندید

 اگرچه دوستان و خانواده برخی اوقات می‌توانند از شما حمایت زیادی کنند، اما برخی اوقات شما برای صحبت با آنها درباره تجربیات یا تنهایی‌تان راحت نیستید. انتخاب دیگر، پیوستن به گروه از افرادی است که طلاق گرفته‌اند.

 این کار به شما امکان می‌دهد با کسانی که تجربیات مشابه شما داشته‌اند یا افرادی که در حال حاضر در شرایط شما هستند، صحبت کنید. این کار امکان ارائه بازخورد احساسات و افکارتان را به شما می‌دهد.

شما می‌توانید با پیوستن به این گروه‌ها دوستان خوب جدیدی نیز پیدا کنید که با شما هم‌زبان هستند.

عضویت در این گروه‌ها می‌تواند امکان فعالیت‌های مشترکی همچون مسافرت‌های گروهی یا فعالیت‌های اقتصادی یا علمی مشترک را به همراه داشته باشد.

به روان‌شناس یا مشـــاور مراجعه کنید

مشاوره با روان‌‌شناس یا مشاور خانواده نیز می‌تواند در شناخت علت‌های رنج‌هایتان و حل آنها به شما کمک کند.   
منبع: مجله سپیده دانایی

پنج شنبه 26/2/1392 - 18:36
بهداشت روانی
آیا احساس می‌کنید که خوشبختی و شادی شما به دیگران بستگی دارد؟

این افراد می‌توانند شریک زندگیتان، اعضای خانواده، دوستان و...باشند. اگر فردی که به او به‌شدت علاقه دارید دیگر با شما نباشد یا نتوانید با یکی از دوستانتان صحبت کنید، دچار افسردگی شوید، گریه کنید و احساس کنید که درون گرداب مهلکی گرفتار شده‌اید، با حالتی از وابستگی عاطفی روبه‌رو هستند.زمانی‌که در وابستگی عاطفی به‌سر می‌برید، هر شب هنگام خواب، دستخوش تشویش و نگرانی زیادی می‌شوید.

حاضرید برای خوشبختی طرف مقابل همه کار انجام دهید. به محض آنکه یک جای کار بلنگد، زنگ خطر به صدا درمی‌آید. با این‌حال، حتی زمانی هم که با بی‌علاقگی آشکار طرف مقابل روبه‌رو می‌شوید، باز هم متقاعد می‌مانید که رابطه همچنان امکان‌پذیر است.زمانی‌که در وابستگی عاطفی به‌سر می‌برید، تلفن بهترین دوست شماست! تقریبا به‌طور مرتب نیاز دارید با چیزی که فکر و خیال شما را مشغول کرده در ارتباط باشید.

وابستگی عاطفی اعتماد به نفس شما را «تخریب می‌کند» و نمی‌گذارد که حقیقتا خودتان باشید! وابستگی عاطفی با احساس خشم، تردید نسبت به‌خود، ترس از طردشدن، ترس از تنهایی، حس عدم‌امنیت، شرم، حقارت یا ترس از اینکه دیگر شما را دوست نداشته باشند یا از شما قدردانی نکنند همراه است.فردی که از وابستگی عاطفی رنج می‌برد، فقط برای دیگران زندگی می‌کند و خودش را نادیده می‌گیرد: زمانی‌که با دوستانش است، خودش را فراموش می‌کند، زمانی‌که مشغول کاری می‌شود، خودش را تمام و کمال وقف آن کار می‌کند تا مورد پسند و قبول دیگران قرار گیرد و یا ذره‌ای از او قدردانی کنند.

آیا جملاتی از این دست به گوشتان نخورده است:
«تو همه چیز من هستی.» (عدم ‌عزت ‌نفس).
«بدون تو، من هیچی نیستم.» (پایین‌آوردن ارزش خود).
«باشه، باشه قبول»(ترس از مورد پسند واقع نشدن).
«منو ترک نکن.»(ترس از تنهایی).
«ببین برات چی کار کردم.» (نادیده‌گرفتن نیازهای خودتان).
«اگه تو بخواهی....»(ترس از تصمیم‌گیری و مسئولیت‌پذیری).

این جملات در حقیقت بیانگر این هستند «من هیچ ارزشی ندارم یا اگر تو من را دوست داشته باشی، در آن‌صورت من هم خودم را دوست خواهم داشت... .»اما خوب است بدانیم میل به نادیده گرفتن خود به نفع دیگران از کجا ناشی می‌شود؟ مطمئنا آن‌را از جایی یاد گرفته‌ایم، اینطور نیست؟شاید یکی از دلایل آن والدینی هستند که محبت چندانی نسبت به فرزندانشان نشان نداده‌اند و یا هیجانات و احساسات آنها را سرکوب کرده‌اند.

زمانی‌که کودک جمله‌ای تأثیرگذار به پدر یا مادرش می‌گوید:« دوستت دارم» به او می‌گوییم «دست از سرم بردار، خسته‌ام می‌کنی.»«مامان بیا می‌خوام بغلت کنم... .» «نه، نه، عجله دارم! کار دارم!باید به کارهای خونه برسم! عجله دارم، عجله دارم!»کودک احساس می‌کند که طرد شده است؛ حس رها شدن، حس آزردگی. از آن گذشته، مطالعه‌ای حاکی از آن است که برخی از کودکان از سن 4سالگی عزت نفس خود را از دست می‌دهند و احساس آزردگی خاطر می‌کنند. تصور کنید نتیجه آن در سنین بزرگسالی چه خواهد شد!

مهم نیست چه مدتی را با فرزندتان سپری می‌کنید بلکه مهم کیفیت زمانی است که با آنها می‌گذرانید. ازاین‌رو، برخی از دلایل وابستگی‌های شدید عاطفی به دوران کودکی بازمی‌گردد. دلایل دیگری هم وجود دارند مثلا می‌توان از ناهنجاری‌های خانوادگی و خانه‌هایی که خشونت، اعتیاد، بی‌توجهی و عدم‌برقراری ارتباط در آن حکمفرماست نام برد که بستر مناسبی برای وابستگی‌های عاطفی را به‌وجود می‌آورد. همچنین درصورت نبود پدر یا مادر نیز احتمال آنکه فرد به‌طور ناخودآگاه در طول زندگی‌‌اش به‌دنبال پر کردن خلأ زندگی‌‌اش باشد زیاد است.برای آنکه سرنوشتتان را در دست گیرید و از نظر عاطفی و احساسی فرزندانی مستقل پرورش دهید، شادی بیشتری را به زندگی خود فرا خوانید و احساس خوبی نسبت به‌خود داشته باشید، ارتباط بهتری با خودتان و با دیگران برقرار کنید و ترس‌هایتان را کنارگذارید.

8 ترفند برای پشت سرگذاشتن وابستگی‌های شدید عاطفی

1-متوجه مشکل باشید.

انسان زمانی‌که دشمنش را نمی‌شناسد به میدان جنگ نمی‌رود! آگاهی نسبت به‌وجود وابستگی، خود قدم بزرگی است که در این راه برمی‌دارید و با وجود همه مشکلاتی که دارید، همه ترس‌ها و نگرانی‌هایتان شما همواره روی پاهای خودتان می‌ایستید. شما قوی هستید و هم‌اکنون با استفاده از این قدرت ترس‌هایتان را پشت سر می‌گذارید. همین قدرت است که به مدد آن دنیایی شخصی بنا می‌نهید؛ دنیایی که در آن خودتان را دوست دارید و با خودتان در آرامش به‌سر خواهید برد.

2-احساسات و نیازهای خود را ابراز کنید.

زمانی‌که مشکلی برایتان پیش می‌آید در مورد آن با همسرتان صحبت کنید. این امر به شما کمک می‌کند تا احساس خیلی بهتری داشته باشید. همسرتان نزدیک‌ترین فرد به شماست؛ فردی که می‌توانید به او اعتماد کنید و نخستین کمک و همراه شما به‌شمار می‌رود.همچنین می‌توانید احساسات‌تان را روی یک کاغذ آورید؛ تشویش‌ها، ترس‌ها و نگرانی‌ها. به راحتی تمام چیزهایی که موجب عصبانیت، آزردگی و خشم شما می‌شوند را روی کاغذ آورید این عمل باعث می‌شود تا چیزهایی که باعث ناراحتی شما می‌شوند، فشار کمتری روی شما بیاورند. همچنین با این کار ذهنتان را رها می‌کنید و روشی است تا از طریق آن زباله‌های فکری‌تان را تخلیه کنید. این عمل مانع شکنجه‌های ذهنی شما می‌شود. این تمرین را به فردا موکول نکنید، هم‌اکنون آن‌را انجام دهید و اثر آن‌را خواهید دید.

3-سطح عزت نفستان را افزایش دهید.

وابستگی عاطفی همواره با عدم‌عزت نفس ارتباط دارد. غیرممکن است که در عین وابستگی‌های شدید احساسی، از عزت نفس بالایی برخوردار باشید. اولین راه حل برای غلبه بر وابستگی عاطفی، آن است که بدون شکنجه و عذاب و تخریب فکری، با مهربانی عمیقا به‌خودتان عشق بورزید.

برای آنکه دوباره به عزت نفس دست یابید نکات زیر می‌توانند مفید باشند:
هر روز ساعتی را برای خوشحال کردن خودتان اختصاص دهید.
روی نکات مثبت و موفقیت‌هایتان تمرکز کنید.
«نه» گفتن را یاد بگیرید.
به خواسته هایتان توجه کنید .
برای آنکه مورد پسند دیگران قرار بگیرید، سعی نکنید خودتان را تغییر دهید.
به‌نظر خودتان اهمیت دهید.
در ذهنتان تصویر مثبتی از خود داشته باشید.
با افراد مثبت نشست و برخاست کنید.
از خودتان مواظبت کنید.

4-از تنها ماندن لذت ببرید

درست است که دوست دارید دوستانتان دور و برتان باشند و به امید آن هستید که دوستان و اعضای فامیل را ببینید اما زمانی‌که آنها پیش شما نیستند یا نمی‌توانید آنها را ببینید احساس غم و تنهایی و همچنین احساس فقدان عشق و محبت می‌کنید. به این مسئله فکر کنید که تنهایی نیز می‌تواند شادی‌آفرین باشد! می‌توانید از این فرصت استفاده کنید و کارهای مورد علاقه‌تان را انجام دهید: کتاب‌خواندن، گوش دادن به موسیقی، ورزش کردن، یادگیری چیزهای جدید و یا کمک به افراد نیازمند... .اگر تنها هستید، لحظات کوچکی که در تنهایی با خودتان می‌گذرانید، می‌توانند لحظات ناب شادی بخشی باشند.

5-چگونه بحران وحشت را به‌طور مؤثر اداره کنید.

برای آنکه به‌طرز چشمگیری ترس و وحشت خود را کاهش دهید، چشم‌هایتان را ببندید و نفس‌های عمیقی بکشید. در واقع، زمانی‌که تنفستان عمیق و طولانی باشد، فعالیت ذهنی‌تان کاهش می‌یابد و بدن آرام می‌شود. غیرممکن است زمانی‌که آرام و عمیق نفس می‌کشید، عصبانی شوید.با انجام این عمل متوجه خواهید شد که بعد از چند دقیقه، آرامش به شما بازخواهد گشت.«خشم و اضطراب دارای نیرو هستند اما نیروی آرامش از آنها بیشتر است.»

6-بر ترس مورد پسند واقع‌نشدن غلبه کنید.

جملات مثبت زیر را با خود تکرار کنید:
«حق دارم بدون آنکه عشق و توجه دیگران را از دست دهم، به دیگران «نه» بگویم.
«هر روز که می‌گذرد برایم آسان‌تر می‌شود که افکارم را بیان کنم و مردم من را به راحتی درک می‌کنند.»
«نمی توانم مورد پسند همه مردم قرار بگیرم و همه را از خود راضی نگه دارم و این امری طبیعی است.»
«حق دارم که تصمیم‌گیری کنم.»
«می‌دانم چه می‌خواهم و آن‌را به‌وضوح بیان می‌کنم.»

7-خود را از احساس گناه رها کنید.

خانمی را در نظر بگیرید که وقتی صبح‌ها از خواب بیدار می‌شود احساس می‌کند شوهرش از دنده چپ بلند شده است، به‌طورناخودآگاه از خودش می‌پرسد «چه‌کار کرده‌ام؟» زمانی‌که پیش دوستانش می‌رود و آنها روی خوش نشان نمی‌دهند، احساس می‌کند که تقصیر اوست که دوستانش در چنین حالتی قرار دارند و حضور او موجب رنجش آنها شده است. باید بدانید که چنین احساسی اغلب موجب می‌شود فرد سکوت کند و احساساتش را ابراز نکند.

همچنین احساس گناه همانند دور باطل عمل می‌کند و اثر گلوله برف را دارد؛ از خود می‌پرسیم که چرا چنین چیزی برایمان پیش آمده است و در نهایت متقاعد می‌شویم که مطمئنا کار بدی انجام داده‌ایم و بعد در وجودمان به‌دنبال نقص‌ها و خطاهای خیالی می‌گردیم و باز هم احساس گناه بیشتری می‌کنیم... .احساس گناه به کلسترول خون شباهت دارد؛ کلسترول خوب و کلسترول بد. احساس گناه بد به‌طور پیوسته از شما یک گناهکار می‌سازد و بدون آنکه بتوانید این احساس را به یک خطای مشخص ربط دهید، دچار احساس مبهم گناه می‌شوید. از این نوع احساس گناه باید دوری کنید!
در عوض، احساس گناه خوب، به احساس مسئولیت ربط دارد. این احساس به امور مشخص و واقعی مربوط می‌شود که وجدانتان به شما ندا می‌دهد؛ دروغ، غیبت، نیش زبان... . ویژگی احساس گناه خوب آن است که می‌توانید به آن خاتمه دهید. ازاین‌رو باید بین احساس گناه خوب و بد مرز مشخصی بگذارید.

8-از افراد موفق و قوی الگو بگیرید.

چنانچه مشکل‌تان را با افرادی که مثل شما دچار وابستگی شدید عاطفی هستند درمیان بگذارید، هیچ دردی از شما دوا نمی‌شود. احتمالا افرادی را در دور و برتان می‌شناسید که دچار این مشکل بوده‌اند اما موفق شده‌اند از پس آن برآیند. آنها را از نزدیک زیرنظر بگیرید و از آنها به‌عنوان یک راهنما استفاده کنید. به آنها نزدیک شوید و از آنان بپرسید معیارها، دستورالعمل‌ها و انگیزه، رفتار و رمز و راز موفقیت آنها چیست. این ارزش‌ها را وارد ذهنتان کنید و آنها را به‌کار گیرید.

Fruitymag.com
ترجمه: سپیده حسینعلی عراقی

پنج شنبه 26/2/1392 - 18:33
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته