• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 760
تعداد نظرات : 84
زمان آخرین مطلب : 3922روز قبل
بهداشت روانی
اگر مضطرب هستید، این مطلب را حتما بخوانید

همه ما در مراحل مختلف زندگی اضطراب را تجربه می کنیم و طبیعی است که هر فردی در مواجهه با موقعیت های تنش زا مضطرب شود. اما احساس اضطراب شدید و مزمن بدون وجود دلیل آشکار بیرونی عادی نیست و بیماری یا اختلال محسوب می شود.

 اضطراب با احساساتی همچون نداشتن اطمینان، درماندگی و نگرانی شدید همراه است و به طور کلی احساس بسیار ناخوشایند همراه با دلواپسی است که با واکنش های جسمانی مانند تنگی نفس،تپش قلب، تعریق یا سردرد بروز پیدا می کند.

در بیشتر موارد فرد می تواند با در پیش گرفتن چند راهکار ساده این علایم را تحت کنترل درآورد اما در مواردی مراجعه به روان شناس ضروری است. امروزه در زندگی شهری با وجود مشکلات عدیده اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، قطعا همه ما گهگاه دچار اضطراب می شویم بنابراین خواندن ادامه مطلب را به خوانندگان توصیه می کنیم.

تفاوت اضطراب و ترس
دکتر اکرم پرند روان شناس و مشاور در این باره به خراسان می گوید: آن چه عامه مردم از اضطراب می دانند، اضطراب فراگیر است که یکی از انواع اختلالات اضطرابی محسوب می شود. اختلالات اضطرابی دامنه گسترده ای از اختلالات روانی شامل انواع وسواس های فکری و عملی، اختلالات وحشت زدگی ، هراس ها یا ترس های مرضی و اختلالات اضطرابی ناشی از مصرف مواد مخدر یا الکل را تشکیل می دهد اما شایع ترین آن همان اضطراب فراگیر است که نگرانی مفرط و مداوم است.

در واقع نگرانی بدون منشاء اضطراب نامیده می شود، مثلا مادری که به محض خارج شدن فرزندش از منزل دایم نگران اوست و دچار اضطراب می شود. نکته این جاست که هراس ها دسته ای از اختلالات اضطرابی است که با اضطراب فراگیر توسط عموم اشتباه گرفته می شود. این دسته از هراس ها که به «فوبیا »معروف است ، منشاء دارد یعنی فرد از یک جسم یا موقعیت یا فضای خاص می ترسد و یا ممکن است از ارتفاع، آسانسور یا خون دچار هراس شدید شود.

 هم چنین ممکن است فردی دچار هراس های اجتماعی شود مثلا از حضور در جمع یا گفت وگو با دیگران هراس داشته باشد و مدت ها طول می کشد تا به بی دلیل بودن هراس خود پی ببرد. از این رو ترس ها در واقع زیرمجموعه اختلالات اضطرابی قرار می گیرد. اضطراب فراگیر شایع ترین نوع اضطراب محسوب می شود و ممکن است در درازمدت به اضطراب شدید، مزمن و بیمارگونه تبدیل شود.

بیشتر علایم اضطراب فراگیر به صورت واکنش های جسمی بروز پیدا می کند. تپش قلب، تعریق فراوان، احساس بی قراری و بی تابی و خستگی مفرط در بیشتر موارد قابل مشاهده است اما گاه علایم دیگری هم بروز می کند. مثلا ممکن است فردی به پرخوری یا کم خوری روی آورد و اگر به اضطراب مزمن تبدیل شود ممکن است فرد را پرخواب یا کم خواب کند. در بسیاری از مواقع کیفیت خواب فرد تحت تاثیر قرار می گیرد و او ممکن است وحشت در خواب را تجربه کند.

عوامل ایجاد اضطراب
دکتر پرند با اشاره به این که اضطراب مانند دیگر اختلالات روانی منشاء درونی یا بیرونی دارد، توضیح می دهد: ژنتیک ازجمله عوامل درونی است که در ایجاد اضطراب نقش مهمی دارد. ویژگی های شخصیتی بعضی از افراد در ابتلا به اختلالات اضطرابی نقش دارد به عنوان مثال افراد کمال گرا بیشتر از دیگران در معرض ابتلا به اضطراب قرار دارند زیرا همواره انتظارات و توقعات بالایی دارند و ممکن است نتوانند به آن ها برسند.

 ازجمله عوامل محیطی موثر در ایجاد اضطراب نیز می توان به بعضی از مشاغلی که استرس زاست، اشاره کرد که تاثیر قابل توجهی در بروز اضطراب دارد.

نکته این جاست که این دسته از اختلالات مانند دیگر اختلالات روانی، مسری است و وقتی یکی از اعضای خانواده مضطرب باشد، آن را ناخودآگاه به دیگران منتقل می کند. اما نبود اضطراب باعث کاهش بار انگیزشی عملکرد و رفتارهای فرد می شود. کسانی که هیچ اضطرابی ندارند و در اصطلاح به آن ها «خونسرد» می گویند، افرادی هستند که درباره انجام امور و کارهای روزانه نگرانی ندارند و بیشتر کارهایشان را با خونسردی افراطی انجام می دهند و ممکن است همین امر مانع پیشرفت آن ها شود.

 بنابراین اگر اضطراب به اختلال تبدیل نشود می تواند مفید باشد و به فرد کمک کند تا به پیشرفت و ترقی برسد. اضطراب طبیعی توسط خود فرد قابل تشخیص است اما مشاور می تواند با یک سری سوالات درباره کیفیت خواب، خوراک، فعالیت های روزانه و بررسی واکنش های جسمی سطح اضطراب فرد را تعیین کند.

هم چنین پرسش هایی درباره تحریک پذیری، بی قراری، ناآرامی و ... به مشاور کمک می کند تا سطح اضطراب فرد تعیین شود. اضطراب به ۳ دسته خفیف، متوسط و شدید تقسیم می شود و بسته به نوع و شدت آن درمان ها آغاز می شود.

درمان های اختلالات اضطرابی
دکتر پرند درباره شیوه های متفاوت درمان اختلالات اضطرابی چنین توضیح می دهد: یکی از شیوه های درمانی، روان تحلیل گری است که شیوه درمانی بسیار طولانی و زمان بری است و توسط روانکاو صورت می گیرد. شیوه رایج تر درمان، شیوه شناختی و رفتاری است که طی آن مشاور به فرد کمک می کند تا بتواند به ریشه اضطراب پی ببرد و آن را درمان کند.

روان شناس در این روش ها روی افکار و باورهایی که در شکل گیری اضطراب نقش داشته است، تمرکز و به فرد کمک می کند تا این باورها را اصلاح کند. اصلاح این باورها باعث می شود فرد زندگی و پیرامون خود را از زاویه جدیدی ببیند و دچار اضطراب های بیهوده نشود.

پس از اصلاح باورها، او باید به صورت عملی کارهایی انجام دهد تا اضطرابش کنترل شود. به عنوان مثال او وضعیت جسمی خود را به هنگام احساس اضطراب مشاهده و سعی می کند با اضطراب مقابله کند. کنترل ضربان قلب، نبض، وضعیت تعریق و... به او کمک می کند تا دریابد با اضطراب در واقع چقدر بدن خود را مستهلک کرده است و به خود آسیب می زند. به این ترتیب می تواند با کنترل شرایط جسمی با اضطراب مقابله کند.

 این روان شناس با اشاره به این که اضطراب از بدو تولد با انسان همراه است، تاکید می کند: اگر نیازهای اولیه یک کودک به غذا، توجه، امنیت و پوشاک را تامین نکنید، می توانید اضطراب را در او ببینید، بنابراین زمانی که نیازهای انسان برآورده نشود، اضطراب خود را نشان می دهد.

همان طور که قبلا اشاره کردیم اگر اضطراب سلامت روانی و جسمانی فرد را تحت تاثیر قرار ندهد، مفید است و مشکلی برای وی به وجود نمی آورد. دکتر پرند با بیان این که اگر فردی «چراهای »زیادی در ذهن داشته باشد و جوابی برای آن نیابد باید روی تغییر افکار و باورهایش تلاش کند، تصریح می کند: بعضی افراد تفکر همه یا هیچ دارند یعنی می خواهند در زندگی فردی یا اجتماعی خود به تمام افکار و باورهای خود پای بند بمانند و انعطاف پذیری لازم را در زندگی اجتماعی ندارند.

این دسته از افراد در طول زمان حمایت اجتماعی اطرافیان را از دست می دهند و ممکن است به علت پای بند بودن به این باورها دچار مشکلات بیشتری شوند، درون نگری و سپس ارزیابی باورها و تلاش برای اصلاح و تغییر باورها یکی از اولین راهکارهای مقابله با اختلالات اضطرابی محسوب می شود.

پذیرش، کلید رفع اضطراب
به عقیده وی آن چه بیش از هر چیز دیگری در جوامع امروز باعث افزایش اضطراب می شود، بالا رفتن سطح توقعات و انتظارات انسان از خود و اطرافیانش است. وی می گوید: هر قدر سطح توقعات بالاتر باشد، دستیابی به آن چه موردنظر است دشوارتر و اضطراب فرد بیشتر خواهد شد، بنابراین داشتن انتظارات منطقی به افراد کمک می کند تا کمتر دچار اضطراب شوند.

از سوی دیگر رفع تنش ها و گرفتاری های روزانه با دید منطقی و صحیح سطح اضطراب را کاهش می دهد. در بسیاری از موارد توجه به علایق و نیازهای فردی در زندگی روزمره در مقابله با اضطراب کمک کننده است. این موضوع به ویژه در مورد مادران صادق است زیرا همواره عادت دارند تمام زندگی خود را صرف فرزندان کنند غافل از این که توجه صد در صد به فرزندان در طول زمان و نادیده گرفتن علایق و نیازهای فردی اضطراب زاست و سلامت روان را به خطر می اندازد.

جمعه 27/2/1392 - 14:35
ازدواج و همسرداری
طلاق عاطفی

مشترک، اما دور از هم و بدون هم؛ یکی از مهم‌ترین انواع طلاق، طلاق عاطفی است که در هیچ کجا به ثبت نمی‌رسد و نمود عینی ندارد اما مهم‌ترین نوع طلاق است.در طلاق عاطفی زن و شوهر عواطف خود را از یکدیگر دریغ می‌دارند و روی ازهم بر می‌تابند، چرا که اعتمادشان به یکدیگر و جذابیتشان برای هم به انتها رسیده است.طلاق عاطفی در یزد رو به افزایش است
 مدیركل دفتر بانوان و خانواده استانداری یزد گفت: متاسفانه طلاق عاطفی در یزد رو به افزایش است.
 مریم عبدالحسین زاده در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنا - منطقه یزد، با بیان اینكه هیچ آمار رسمی در زمینه طلاق عاطفی نمی توان ارائه داد اظهار کرد: وقتی مشاهده می کنیم آمار طلاق رسمی در جامعه افزایش یافته است و یک سری علائم طلاق عاطفی نیز زیاد است متاسفانه به این نتیجه می رسیم كه آمار طلاق عاطفی رو به افزایش می رود و روابط فرا زناشویی و روابط خارج از مدار خانواده بین زن و مرد می تواند مهمترین علت طلاق عاطفی محسوب شود.
 وی افزود: حدود نیمی از آمار طلاق رسمی بین زوجهای جوان و در ۴ سال ابتدای تشکیل خانواده رخ می دهد چرا که زمینه طلاق رسمی، طلاق عاطفی است و این نوع طلاق به شكل گیری طلاق رسمی کمک می کند.
 
عبدالحسین زاده گفت: در طلاق عاطفی زن و مرد زیر یک سقف زندگی می کنند ولی رابطه دوستانه ای با هم ندارند و با هم در کشمکش و تضاد هستند كه مهمترین علت این نوع طلاق، نداشتن مهارتهای همسرداری است چرا که دختران و پسران جوان این مهارتها را کسب نکردند؛ اینکه نسبت به یكدیگر گذشت داشته باشند و از بعضی از مواضع خود کوتاه بیایند و در مجموع مهارتهای ارتباطی شان ضعیف است.
 
وی کاهش روابط خانوادگی و فامیلی یا نداشتن مهارتهای زندگی بین فامیلها را یکی دیگر از علل طلاق عاطفی دانست و اضافه کرد: به عنوان مثال خانواده شوهر با عروس رابطه خوبی ندارند و با گذشت زمان روابط بین فامیل سرد می شود كه این مساله به پدید آمدن طلاق عاطفی كمك می كند.
 وی با اشاره به تفاوتهای فرهنگی به عنوان علت دیگر طلاق عاطفی گفت: ازدواجهای احساسی و هیجانی در جامعه كنونی افزایش یافته است که منجر به طلاق عاطفی می شود؛ به طوری كه پسر با مشاهده یك موضوع مورد علاقه در دختر با او ازدواج کرده و به هیچ مساله دیگری توجه نکرده است و بطور کلی تفاوتهای فرهنگی، تحصیلی، خانوادگی و در یک کلام عدم کفویت زوجین باعث فاصله گرفتن آنها از یکدیگر و سرد شدن روابط خانوادگی و در نهایت طلاق عاطفی می شود.
 مشاور استاندار یزد گفت: کمرنگ شدن ایمان و اعتقادات مذهبی نیز چاشنی قضیه طلاق عاطفی است؛ به طوری که افراد روابط خارج از محدوده خانواده دارند و در نتیجه آمار طلاق افزایش یافته و زمینه بروز آسیبهای دیگر را فراهم می کند.
 وی تصریح کرد: نهادهای دولتی در این خصوص فقط می توانند آموزش بدهند و آموزش مهارتهای همسرداری، ارتباطی، مهارتهای پیش ازدواج و حین ازدواج را افزایش بدهند تا افراد با انتخاب صحیح و چشم باز ازدواج کنند چرا که این دوره های آموزشی بسیار تاثیرگذار است.
عبدالحسین زاده اضافه کرد: خانواده ها نیز فرزندانشان را با اعتقادات دینی تربیت کنند، این وظیفه مسوولین و دولت نیست و دقیقا وظیفه مادر است که فرزندان را با تربیت دینی پرورش دهد.
وی با اشاره به اینكه صله رحم و ارتباطات خانوادگی در جامعه ما کمرنگ شده است، گفت: همچنین استفاده از مشاوره خانوادگی بین زوجین اهمیتی ندارد و اینکه زمانی كه زوجین با مشکلی برخورد کردند باید راه حل را پیدا کنند نه اینکه روابط بین خود را سرد و یا قهر کنند. همه افراد اختلاف سلیقه دارند و باید از تجربه بزركترهای فامیل یا ریش سفیدها استفاده شود و چنانچه به معتمدین خانواده دسترسی نداشته باشند از راهنمایی مشاور خانواده بهره ببرند و به دنبال راه حل مشکل باشند نه اینکه مشکل را بزرگ کنند.
وی گفت: در بسیاری از موارد نشان داده شده که آموزش یا مشاوره صحیح و بکار گرفتن آن می تواند چهره زندگی را تغییر دهد به طوری که یکی از علل افزایش طلاق عاطفی، کمتر رجوع کردن به مشاور و کارشناس می باشد كه در نتیجه شاهد هستیم كه طلاق عاطفی رو به افزایش می رود.
وی خاطرنشان كرد: آگاهی نسبت به حقوق و وظایف همدیگر، آموزش حقوق و وظایف زوجین نسبت به هم را می توان از نهادهای آموزشی انتظار داشت و از طریق آموزش می توانیم شاهد تحکیم بنیان خانواده ها باشیم.
یك مشاور خانواده:

تاثیرات طلاق عاطفی بیشتر از طلاق قانونی است
یک مشاور خانواده در یزد گفت: طلاق عاطفی بیش از طلاق قانونی بر فرزندان تاثیرگذار است به طوری كه ریشه بسیاری از آسیب‌های اجتماعی از طلاق عاطفی ایجاد می‌شود.فاطمه محمدی در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنا - منطقه یزد، اظهار داشت: در طلاق عاطفی زوجین هیچ گونه حس، نشاط و درک متقابلی ندارند و در واقع با یک توفیق اجباری، زیر یک سقف زندگی می‌کنند.وی ادامه داد: ممکن است خانمی به دلیل فشار اقتصادی و اینکه شغل و درآمدی ندارد مجبور است با همسرش زندگی کند و یا این‌كه در صورت جداشدن ممكن است فرزندش را از او بگیرند و یا فرزندش آسیب می‌بیند بنابراین به دلیل فرهنگ جامعه یا حتی فشار خانواده نمی تواند طلاق بگیرد؛ در چنین خانواده‌ای، زوجین مجبورند بدون این‌که تفاهمی داشته باشند زیر یک سقف زندگی کنند.

وی تصریح کرد: اختلافات بین زوجین بتدریج باعث دوری و سرخوردگی آنها شده و طلاق عاطفی پیش می‌آید و در بسیاری از موارد طلاق عاطفی منجر به طلاق قانونی می‌شود. 

محمدی گفت: در طلاق عاطفی، تفاوتهای شخصیتی، نداشتن مهارت‌های ارتباطی، نداشتن مهارت گفت‌وگو و این‌که زوجین بلد نیستند مشکلاتشان را حل کنند و یا سوء تفاهم‌ها سبب می شود زوجین از یکدیگر فاصله گرفته و طلاق عاطفی بوجود آید.وی در خصوص دلایل ایجاد طلاق عاطفی گفت: گاهی اساس ازدواج مشکل دار است به طوری که برخی برای فرار از تنهایی، نیاز جنسی و یا تحت تاثیر جامعه و خانواده در سنین پایین ازدواج می کنند و پس از آن متوجه مشکلات می شوند.

محمدی افزود: برای جلوگیری از پدیده طلاق عاطفی بهتر است افراد پس از رسیدن به بلوغ جسمی، عاطفی و روانی ازدواج کنند؛ از سوی دیگر آداب و رسوم جامعه و یا بیماری‌های روحی و جسمی باعث شکل گیری ازدواج های اجباری می شود.

وی با اشاره به این‌که طلاق عاطفی از آسیب‌های پنهان محسوب می‌شود، بیان کرد: اجتماع متوجه این پدیده نمی‌شود؛ به عبارتی دیگر اجتماع عوامل سطحی را حل می‌کند چرا که این آسیب سطح پوشیده‌ای دارد و از آنجایی که حل نمی شود به قوت خود باقی می ماند و راهکاری برای رفع آن ارائه نمی شود.

این مشاور خانواده گفت: علت بسیاری از آسیب‌های اجتماعی، طلاق عاطفی است به عبارتی پرخاشگری فرزندان، بزهكاری، مشکلات تحصیلی، فرار از خانواده و ناسازگای‌ها به علت طلاق عاطفی والدین است؛ والدینی که با هم ارتباطی ندارند، صمیمت و محبتی در کارشان نیست و به طور كلی طلاق عاطفی تاثیراتی به مراتب بیشتر از طلاق قانونی بر فرزندان می‌گذارد.

وی، آموزش‌های پیش از ازدواج به خصوص برای جوانان در سنین ازدواج، اطلاع رسانی خانواده‌ها از طریق رسانه و مراکز مرتبط را از جمله راهکارهای حل این آسیب اجتماعی پنهان عنوان کرد و افزود: رسانه‌ها باید موضوعاتی مانند نحوه برقراری ارتباط بین زوجین، آموزش مهارت‌های زندگی، مهارت گفت‌وگو و داشتن گفت‌وگوی مناسب در جهت حل مشکلات، و مهارت نه گفتن را در جامعه جا بیندازند و این مساله باید برای همه ارگان‌ها و نهادها اهمیت داشته باشد.
یك مدرس دانشگاه:زوجها برای پركردن خلاهای عاطفی خود به سراغ گزینه‌های جایگزین می‌روند اینترنت، موبایل و ماهواره از عوامل افزایش طلاق عاطفی یک مدرس دانشگاه در یزد گفت: از آنجایی كه امروزه محرک‌های فیزیکی مثل اینترنت، موبایل و ماهواره افزایش یافته است می‌تواند دلیلی برای افزایش طلاق عاطفی در سال‌های اخیر بین زوجین باشد. مهری دهقان در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنا- منطقه یزد، اظهار کرد: تا زمانی که یک بررسی میدانی از زوجین نداشته باشیم نمی‌توانیم اطلاعات کاملی از طلاق عاطفی ارائه بدهیم.

وی در خصوص علل افزایش طلاق عاطفی در سال‌های اخیر بین زوجین گفت: شاید به دلیل اینکه در گذشته محرک‌های فیزیکی مثل اینترنت، موبایل و ماهواره کمتر بود و زوجین بیشتر وقتشان را کنار هم می‌گذراندند و ارتباطات اجتماعی خانواده محدود به داخل خانه بود و در نهایت وابستگی زوج به همسرش نیز بیشتر بود. این مشاور خانواده افزود: اما امروز، با توجه به اینکه زنان مدت زمان بیشتری را بیرون از منزل می‌گذرانند و ارتباطات زوجین در بیرون از منزل افزایش یافته است، زن و مرد خلاهای عاطفی شان را بیشتر در خارج از منزل پر می‌كنند. همچنین رسانه‌های فرهنگی بخشی از وقت فرد را پر می کنند و همچنین امروزه مشارکت اجتماعی افراد با شرکت در باشگاه‌ها، کلاس‌های مختلف و ... افزایش یافته است كه همه این عوامل می‌تواند از عوامل عمومی افزایش طلاق عاطفی در سالهای اخیر محسوب شود. دهقان تصریح کرد: براساس مصاحبه حضوری اینجانب با این زوجین، طلاق عاطفی مربوط به ارتباطات ضعیف بین زوجین است به طوری كه انتظاری که یکی از زوجین از روابط بین زن و مرد داشته زیر سوال رفته و خیلی راحت گزینه‌های جایگزینی را دارد و برای پر کردن خلاهای عاطفی خود به سراغ گزینه‌های جایگزین می‌رود.

وی در خصوص میزان تاثیر مشکلات اقتصادی در بروز این پدیده گفت: از آنجایی كه در گذشته هم مشکلات اقتصادی در خانواده‌ها وجود داشته، نمی‌توان گفت مشکلات اقتصادی در بروز طلاق عاطفی تاثیرگذار است و این در حالی است كه امروز توقعات افراد افزایش یافته است به عبارتی دیگر زمانی که طرفین یکدیگر را درک نکنند یا توقعات بیش از حد داشته باشند مشکلات اقتصادی وجود دارد.

وی ادامه داد: مصرف مواد یا ارتباطات غیر اخلاقی خارج از چارچوب ازدواج، می‌تواند عامل طلاق عاطفی زوجین باشد و افراد با آزادی‌های بی حد و حصر و آزادی‌هایی که خودشان آزادی می‌نامند در حال پر کردن خلاهای عاطفی شان هستند

این مدرس دانشگاه تصریح كرد: بنابراین زمانی که زوجین به دلیل باورهای فرهنگی یا فشار خانواده یا حفظ آنچه خود آن را آبرو می‌نامند مجبورند کانون خانواده و فرزندانشان را از آسیب‌ها حفظ کنند و طلاق قانونی صورت نگیرد در نتیجه به جای حل کردن مشکل، از طریق ارتباط نداشتن و نادیده گرفتن یکدیگر کانون خانواده خود را حفظ می‌کنند

این مدرس دانشگاه گفت: در خصوص طلاق عاطفی، نهادهای دولتی کار خاصی نمی‌توانند انجام دهند چراکه در بسیاری از اوقات افراد آن را بروز نمی‌دهند و زن و مرد برای حفظ ظاهر در میهمانی‌ها حاضر می‌شوند و یا با هم خرید می‌روند و ... و از آنجایی که این آسیب در حریم خصوصی افراد قرار دارد، بسیاری از افراد نمی‌خواهند این قضیه لوث شود بنابراین هر یک از زوجین زندگی و روابط خودشان را دنبال كرده و فقط ظاهر را حفظ می کنند.

وی یادآور شد: نهادهای دولتی از طریق فرهنگ سازی، برگزاری کلاس‌های آموزشی، مشاوره خانواده و جلسات مشاوره گروهی، تبلیغات و توزیع بروشور می‌توانند این آسیب اجتماعی را برای مردم بیان کرده و راهکارهایی ارائه دهند.
 
کارشناس مسوول دفتر مشاوره سازمان بهزیستی استان یزد:
بیشترین زمان وقوع طلاق عاطفی سالهای سوم و چهارم ازدواج است
ابراز عواطف توسط خانواده ها به فرزندان آموزش داده شود
کارشناس مسوول دفتر مشاوره سازمان بهزیستی استان یزد گفت: طبق تحقیقات و مستندات، فرزندانی كه در فضای سرد عاطفی طلاقهای عاطفی پرورش می یابند، آسیب پذیری بیشتری نسبت به فرزندان حاصل از طلاق های رسمی دارند.
 
حسینعلی دهقانی زاده در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنا - منطقه یزد، اظهار داشت: یکی از عوامل ضعف در مهارت های ارتباطی زوجین، عدم اجرای صحیح مسایل عاطفی است که تنش ها و درگیریهای زیاد نیز باعث خستگی عاطفی و در نتیجه طلاق عاطفی می شود.
 
وی بی توجهی های عاطفی در دراز مدت، ازدواجهای اجباری و یا با سطح شناخت پایین و مشکلات شخصیتی و روانی افراد را از دیگر عواملی دانست که منجر به طلاق عاطفی می شود.
کارشناس مسوول دفتر مشاوره سازمان بهزیستی استان یزد، بیشترین زمان وقوع طلاق عاطفی را سالهای سوم و چهارم ازدواج عنوان کرد و اذعان داشت: معمولا روزها و ماههای اول زندگی مشترک ماه عسل نامیده می شود و روابط مطلوب است و در مرحله بعد تنشهایی بین زوجین به وجود می آید که در صورتی که این تنشها را با اعمال و رفتار صحیح حل کنند و این مرحله را با موفقیت بگذرانند، تفکر و ارتباط با باثباتی بین آنها به وجود می آید و در غیر این صورت این تنشها منجر به طلاق عاطفی می شود.
وی یادآور شد: ابراز عواطف یک مهارت خاص است که می بایست از طریق خانواده ها به فرزندان آموزش داده شود و بسیاری از افرادی که این مهارت را آموزش ندیده اند و یا در گذشته شکست های عاطفی را در خانواده تجربه کرده اند، نمی توانند عشق ورزی مطلوبی در زندگی مشترک داشته باشند.
این کارشناس ارشد مشاوره خانواده گفت: بهتر است زوجین تغییراتی در نگرشهای خود نسبت به موارد عاطفی نشان دهند و با اهمیت و آگاهی از نیازهای عاطفی همسر خود و همچنین دادن کادو و هدیه در مناسبت ها، از همسر خود قدردانی كنند.
دهقانی‌زاده بیان كرد: نهادهای مانند سازمان صدا و سیما و سازمان بهزیستی می توانند با ارایه فیلم و کیلیپ و برگزاری دوره های آموزشی نقش اساسی در آگاهی و آموزش زوجین داشته باشند.

پنج شنبه 26/2/1392 - 22:17
ازدواج و همسرداری
شرایط پس از ازدواج را بشناسیم

روحی - روانی و جسمی افراد می‌دانند به طوری که پس از آن، زن و مرد از نظر روحی - روانی، اجتماعی، اقتصادی و... رفتارهای متعادل‌تری از خود نشان می‌دهند؛ البته به شرط آنکه شریک زندگی‌شان را به درستی انتخاب کنند.
پس از ازدواج، نه‌تنها بسیاری از مشکلات روحی – روانی ناشی از حس خلأ یا تنهابودن برطرف می‌شود بلکه با تعریف حد و مرزهای جدید فردی و اجتماعی، رفتارهای فردی و اجتماعی زن و مرد نیز تعدیل می‌شود؛ بنابراین با یک ازدواج موفق، هم بسیاری از تنش‌های روحی – روانی برطرف می‌شود‌، وهم زن و مرد به پختگی و شکوفایی لازم هم می‌رسند. زمانی که مجرد هستیم، باور اینکه کسی را برای ادامه مسیر زندگی انتخاب کنیم و در کنار او باشیم هرچند دور از ذهن و عجیب نیست اما کمی باورنکردنی است؛ باورنکردنی به این دلیل که نمی‌دانیم چه کسی، چه زمانی و با چه خصوصیات و مشخصاتی قرار است رفیق راه ما شود. اما فکر می‌کنم اگر فرصت‌ها را از دست ندهیم و کمی دقت کنیم که چه کسی را در چه زمانی و با چه خصوصیات اخلاقی و شخصیتی انتخاب می‌کنیم، این انتخاب و ادامه مسیر زندگی با این سفر ایدئال چندان سخت و باور‌نکردنی نباشد. بنابراین ازدواج با همه سختی‌هایش حتما فواید مثبتی هم دارد که همه، روزی آن را تجربه می‌کنیم.
 ۲۱ آذرماه – برابر با اول ذی‌الحجه – سالروز ازدواج فاطمه زهرا(س) و حضرت علی(ع) است؛ بهانه‌ای که باعث شد نگاهی به اثرات مثبت ازدواج داشته باشیم.

دلیل ایجاد این تعادل‌های رفتاری، «لزوم بازنگری در رفتارها و صیقل‌دادن آنها» است. درواقع، دختر و پسر نمی‌توانند و نباید با همان رفتارهای دوران مجردی‌شان، زندگی جدید را شروع کنند. یادمان باشد منظور از تغییر رفتارها، پنهان‌کاری یا ریاکاری نیست؛ بلکه منظور نگاهی دوباره به رفتارهای فردی و اجتماعی و «تصحیح» آنهاست.

رفتارهایی مانند تندخویی، عصبانیت، زودرنجی، نداشتن اعتماد به نفس کافی، خجالت و سرخوردگی، اضطراب، ترس و نگرانی و به دنبال آن گوشه‌گیری از اجتماع، مشکلات جنسی، مشکلاتی روحی - روانی و... - که در اغلب جوان‌ها دیده می‌شود - پس از ازدواج و انتخاب همسر مناسب از بین می‌رود. از نگاهی دیگر، ازدواج رفتارهای زن و مرد را تعدیل می‌کند و آنها را از نظر روحی - روانی به تعادل مناسب می‌رساند.

ازدواج و صیقل ما

به این آمار دقت کنیم؛ نزدیک به ۶۵ درصد از جوانان سراسر جهان به یک یا چند نوع اختلال روحی - روانی و حدود ۳۲ درصد آنها، علاوه بر این به یک اختلال جسمی یا جنسی مبتلا هستند. از شاخص‌ترین اختلالات
روحی- روانی جوانان می‌توان به اضطراب، افسردگی، احساس سرخوردگی، تنهایی در زندگی، اعتیاد به سیگار یا انواع موادمخدر، عصبانیت و تندخویی، احساس خستگی و پوچی، ترس از تنهاماندن و... اشاره کرد.

بررسی‌ها نشان می‌دهد که در سال‌های اخیر، آمار دختران مبتلا به کیست تخمدان و رحم یا پسران مبتلا به انواع مشکلات جنسی افزایش یافته است که شاید اصلی‌ترین دلایل آن بالارفتن سن ازدواج در میان قشر جوان در جوامع مختلف باشد.

پس از ازدواج، نه تنها بسیاری از مشکلات روحی – روانی ناشی از یک حس خلأ یا تنهابودن برطرف می‌شود بلکه با تعریف‌شدن حد و مرزهای جدید فردی و اجتماعی، رفتارهای فردی و اجتماعی زن و مرد نیز تغییر می‌کند. توجه بیشتر به نظافت فردی، ضرورت بازنگری و تصحیح رفتارهای فردی، قانونمندشدن رابطه‌های دوستانه، کنارگذاشتن یا کاهش چشمگیر مصرف موادمخدر (درصورتی که به مرحله اعتیاد نرسیده باشد)، حضور بیشتر در اجتماع و در نتیجه آموختن رفتارهای اجتماعی و تصحیح رفتارهای نادرست گذشته، از بین رفتن اضطراب و افسردگی، متعهدشدن و مسئولیت‌پذیری و ... همگی رفتارهای مثبتی است که پس از یک ازدواج موفق در زن و مرد شکل می‌گیرد یا تقویت می‌شود. بنابراین یک ازدواج درست و اصولی می‌تواند به راحتی بسیاری از تنش‌های روحی – روانی و جسمی را برطرف کند. روان‌شناسان ازدواج صحیح و موفق را یکی از راهکارهای درمان بسیاری از نابسامانی‌های رفتاری می‌دانند.

رهایی جسم
به این نمونه ساده اختلال رفتاری دقت کنیم؛ روان‌شناسان معتقدند پرخوری و اضافه‌وزن بسیاری از جوانان یا به عکس، دلزدگی آنها از خوردن و لاغری مفرط، یک رفتار یا واکنش عصبی است که ازدواج می‌تواند یکی از راه‌های درمان آن باشد. بررسی‌ها نشان می‌دهد پس از ازدواج تعداد دفعات مراجعه به پزشک به دلیل بیماری‌های جسمی یا مراجعه به روانپزشک یا روان‌شناس به دلیل مشکلات روحی به‌طور چشمگیری کاهش می‌یابد. از طرفی، امکان ابتلا به بیماری‌های مختلف اعم از جسمی و روحی - روانی کاسته می‌شود. پژوهشگران عقیده دارند دلیل این امر، توجه بیشتر زوج‌ها به سلامت جسمی و روحی - روانی است.

به این بررسی علمی توجه کنید؛ پژوهشگران انگلیسی با بررسی بیش از ۱۵۰۰ جوانی که در زمان مناسب و با انتخاب مناسب، زندگی مشترک را آغاز کرده‌اند، دریافته‌اند که این افراد نسبت به همسالان خود که ازدواج نکرده‌اند، بین ۱۵ تا ۲۰ سال طول عمر بیشتری داشته و سالم‌ترند. این افراد نه تنها از طول عمر بیشتری برخوردار هستند بلکه از نظر جسمی و روحی - روانی نیز در وضعیت بهتری نسبت به همسالان مجرد خود قرار دارند.

احتمال ابتلا به افسردگی، آلزایمر، اضطراب خاص دوران کهولت، ترس از مرگ و تنهایی، ابتلا به انواع بیماری‌های روحی - روانی و جسمی در بین افراد مسن مجرد، بین ۲ تا ۴ برابر بیشتر از افراد مسن غیرمجرد است. نکته جالب‌توجه  اینکه هرچه تعداد افراد مسن سالم از هر نظر در جامعه‌ای بیشتر باشد، دولت می‌تواند به جای صرف بخش عمده‌ای از بودجه کشور برای نگهداری از سالمندان بیمار، آن را صرف شکوفایی جوانان کند. بنابراین ازدواج مناسب نه تنها سلامت زوج‌ها را به دنبال دارد بلکه اثرات مثبتی نیز برای اجتماع دارد.

تکامل شکوفایی

بلوغ جسمی دختران از ۹ تا ۱۴ سالگی و پسرها بین ۱۲ تا ۱۵ سالگی است اما این به معنی بلوغ روحی نیست چراکه در این سن، فقط بلوغ جسمی آغاز شده است. بلوغ روحی– روانی با تغییر مرحله زندگی از کودکی به نوجوانی و از جوانی آغاز می‌شود اما بلوغ نهایی و تکامل روحی – روانی با ازدواج صورت می‌گیرد و تکمیل می‌شود.

ضرورت تعامل با فرد دیگر، به‌ویژه جنس مخالف، برنامه‌ریزی دقیق‌تر برای حال و آینده، تصمیم‌گیری‌های دو نفره و ضرورت پذیرش خواسته و نظر طرف مقابل و... و در یک کلام، قبول نقش و وظایف جدید با شروع زندگی مشترک، زن و مرد را به پختگی لازم می‌رساند. بسیاری از روان‌شناسان اعتقاد دارند که ازدواج آخرین مرحله تکامل روحی و جسمی انسان است.

پرواز روح

پژوهش‌ها نشان می‌دهد که ازدواج مناسب تا ۲ برابر باعث کاهش افسردگی مردان و تا ۵/۱ برابر باعث کاهش افسردگی زنان می‌شود. اما فراموش نکنیم که جدایی نه‌تنها این افسردگی را باز می‌گرداند بلکه می‌تواند تا ۳ برابر افسردگی زنان و تا ۲ برابر افسردگی مردان را افزایش دهد. بنابراین انتخاب صحیح و ازدواج موفق را می‌توان عاملی برای سلامت روحی-روانی دانست؛ درحالی که ازدواج منجر به شکست و ناکامی می‌تواند از هر تنهایی‌ای مخرب‌تر باشد.

علاوه بر درمان افسردگی، مشکلاتی مانند سوءظن به افراد و اجتماع (به‌ویژه در افرادی که شکست عاطفی را تجربه کرده‌اند)، ترس از تنهاماندن، اضطراب و بسیاری از مشکلات روحی -روانی دیگر، با ازدواج موفق از بین می‌رود. روان‌شناسان دلیل اصلی ازبین‌رفتن مشکلات روحی- روانی پس از ازدواج را ایجاد «تعادل در رفتارهای فردی» می‌دانند.

به یک مثال ساده توجه کنیم؛ اگر تا پیش از ازدواج زمان مشخصی برای استراحت یا خواب و بیداری‌مان نداشته‌ایم، پس از ازدواج باید زمان‌بندی مناسب‌تری برای آن درنظر بگیریم. همین نکته ساده، باعث نظم بیشتر در زندگی و در نتیجه سلامت روحی ما می‌شود. این نظم و برنامه جدید – البته اگر به اجبار نباشد – می‌تواند در همه کارها و رفتارهای ما دیده شود و به این ترتیب بسیاری از مشکلات روحی – روانی ما برطرف شود.

بیش از گذشته تعهد را می‌شناسیم

همه ما تا قبل از ازدواج، مسئولیت‌های فردی و اجتماعی فراوانی را به‌عهده می‌گیریم یا به عهده‌مان گذاشته می‌شود. اما با ازدواج، مسئولیت‌ها و نقش‌های جدیدی مانند زن یا شوهربودن، پدر یا مادربودن، عروس یا دامادبودن و... برایمان تعریف می‌شود. پذیرش این نقش‌ها هریک به رفتارهای تازه‌ای نیاز دارد که باید با تلاش و برنامه‌ریزی از عهده انجام آنها برآییم.

این تلاش‌ها روح و جسم ما را به پختگی و تکامل لازم می‌رساند و ما را بیش از گذشته متعهد می‌کند. تا زمانی که مادر یا پدر نشده‌ایم، چطور می‌توانیم معنی واقعی عشق، ایثار، فداکاری و محبت خالصانه را درک کرده و آن را نثار کنیم!؟

آرام‌تر خرج می‌کنیم

دوران مجردی، دوران خرج‌کردن‌های بی‌حد و حساب و شیطنت‌های خاص است اما بعد از ازدواج هرچند ممکن است مثل گذشته ازنظر مالی شرایط چندان بدی نداشته باشیم و دلمان بخواهد باز هم ولخرجی کنیم اما برای داشتن یک زندگی موفق باید با درایت بیشتری خرج کنیم. درواقع، ‌شروع زندگی مشترک، ترمزی (نه سد) برای مخارج بی‌رویه ماست.
یک نکته را هیچ‌وقت فراموش نکنیم؛ هرچند ازدواج می‌تواند بسیاری از مشکلات روحی – روانی و جسمی ما را برطرف کند اما این شرایط ایدئال زمانی اتفاق می‌افتد که در انتخاب خود دقت کنیم؛ انتخاب شریک نامناسب همه رؤیاهای ما را به کابوس تبدیل می‌کند.

مطلب از :مهتاب خسروشاهی

پنج شنبه 26/2/1392 - 22:16
بهداشت روانی
همه چیز درباره هیپنوتیزم

دارد، هنگامیکه شرکت کنندگان نمایش را به برآشفتگی و دستپاچگی در مقابل حضار وامیدارد. اما هیپنوتیزم چیزی فراتراز یک سرگرمی میباشد. هنگامی که توسط یک متخصص با صلاحیت بکارگرفته شود، میتواند بسیاری از مسایل مشکل ساز شما را رفع کند. به خواندن خود ادامه دهید تا با حقایق هیپنوتیزم آشنا گردید.
 
هیپنوتیزم چیست؟
 فرهنگ لغت Webster واژه هیپنوتیزم را اینگونه توصیف می کند: حالتی است مشابه خواب ، که توسط کسی القا شده باشد و تلقیناتش بسادگی و بدون مقاومت توسط فرد پذیرفته میگردد. اگر چه کارشناسان معتقدند، هیپنوتیزم بیشتر نوعی خیالبافی است تا یک خواب.

هیپنوتیزم
هنگام هیپنوتیزم، شما همواره هوشیار هستید و تنها به محرکات بیرونی واکنش نشان می دهید. این اساسا مشابه زمانی است که در حال مطالعه یک کتاب مهم و جذاب هستید. شما حقیقتا” نمیتوانید به چیز دیگری جز موضوع آن کتاب فکرکنید. تمام توجه شما متمرکز خواهد ماند، تا زمانی که وضعیت حس آگاهیتان تغییر کند.
 
 ● هیپنوتیزم چگونه عمل می کند؟
 برای رساندن به این حالت، فرد هیپنوتیزم کننده شما را وادار به تمرکز بروی صدای خود و یا یک شیء میکند. چیزیکه در مرحله بعد رخ میدهید اینست که ذهن آگاه و هوشیار شما فعالیتش در روند تفکر کاهش می یابد، زیرا عمیقا آرامش ذهن پیدا کرده اید. این موضوع سبب میشود ذهن ناخوداگاه شما در دسترس او قرار گیرد.
هنگامیکه هیپنوتیزم میشوید، بیشتر مستعد پذیرش تلقینات در خصوص اینکه چگونه احساس کرده، رفتار نموده و بیاندیشید، خواهید شد. زمانی که فرد هیپنوتیزم کننده با شما سخن میگوید، ذهن ناخوداگاه شما با مقاومت کمتری تلقینات را می پذیرد. این دقیقا مانند حالتی است که فرد هیپنوتیزم کننده مستقیما با شخص تصمیم گیرنده در اداره و نه یک کارمند جزء صحبت میکند.
 
 ● اقسام هیپنوتیزم
 از نقطه نظر علمی، هیپنوتیزم به سه گونه عمده تقسیم میگردد: تلقینی، پسرفتی و تحلیلی. هر کدام از این اقسام توسط متخصصین علم هیپنوتیزم مورد استفاده قرار میگیرند.
تلقین درمانی ، زمانی است که به فرد تلقینات ساده ای القا می شود تا طرز فکر، احساس و کردار وی را تغییر دهند تا اینگونه مشکل او را رفع کنند. هیپنوتیزم کننده های نمایشهای سرگرمی نیز در این گروه قرار می گیرند. هر چند که در آن کار جنبه درمانی مطرح نمی باشد.
 در پسرفت درمانی، فرد هدایت می شود تا خاطرات گذشته خود را بیاد بیاورد، تا وی بهتر بتواند به علت مشکلاتی که اکنون از آنها رنج می برد، پی ببرد.
سرانجام در تحلیل درمانی ، متخصص می کوشد ذهن ناخودآگاه فرد را تحلیل کند تا متوجه مشکل آن گردد.
 
 ● آیا شما می توانید هیپنوتیزم شوید؟
 از نقطه نظر تئوری، هیپنوتیزم بروی همه افراد انجام شدنی است. با این وجود استثناهایی وجوددارند.متخصصین کشف کرده اند که هیپنوتیزم کودکان خردسال، افراد مست و اشخاص دارای بهره هوشی بسیار پایین، عملا” غیر ممکن است. مضاف بر اینکه ناتوانی در تمرکز کامل میتواند هیپنوتیزم شدن را برای فرد غیر میسر سازد.
برای هیپنوتیزم شدن سه پیش نیاز اساسی وجود دارد:
 
▪ باید خواهان و راغب به هیپنوتیزم شدن باشید.

▪ باید به اینکه هیپنوتیزم بروی شما قابل انجام است باور داشته باشید.
 
▪ باید قادر باشید آرام شده و تمدد اعصاب پیدا کنید.

هیپنوتیزم هنگامی به بهترین صورت عمل می کند ، که شما شدیدا” برانگیخته شده باشید و هیپنوتیزم کننده از مشکل خاص شما که برای کمک به او مراجعه کرده اید، آگاه باشد.این تصور که افراد شکاک به هیپنوتیزم و یا دارای اراده قوی قادر به هیپنوتیزم شدن نمیباشند، واهی و غیر واقعی است. درحقیقت متخصصین بر این باورند که چنین افرادی کاندیدهای بسیار مناسبی برای هیپنوتیزم شدن هستند.هرچند که فرد میبایست خود مایل به همکاری باشد.
 
 ● تلقینات پس از هیپنوتیزم
تلقیناتی که شما را هدایت می کند تا اینکه باورشان نمایید، می تواند توسط صدای فرد، کلمات، حرکات، اصوات خاص و حتی یک رایحه خاص آغاز گردد. با وجود این میتواند شستشوی مغزی طولانی مدتی برای شما ایجاد کند. برای مثال هرگاه کلمه “کاستینوپل” را می شنوید اقدام به سرقت منازل میکنید. همانند شخصیت وودی آلن در فیلم نفرین عقرب.
 با این وجود،تلقین درمانی بطور کلی پیرامون تغییر رفتار شما در آینده میباشد. در حین این نوع هیپنوتیزم ، به شما تلقیناتی داده میشود که درآینده میبایست اجرا گردند. برای مثال چنانکه شما تلاش میکنید کشیدن سیگار را ترک کنید، به شما القا میگردد هرگاه هوس سیگار کشیدن کردید، در شما احساس اشتیاق به دویدن و یا چیزی مشابه آن پیدا خواهد شود.اینها تلقینات پس ازهیپنوتیزم نامیده میشوند. شما دیگر تحت هیپنوتیزم نخواهید بود، اما تلقینات به کار خود ادامه خواهند داد. این با کنترل فکر تفاوت دارد که در آن تاثیر یک جلسه هیپنوتیزم درمانی تنها برای مدت تقریبی چندین ساعت تا دوهفته ادامه خواهد یافت. این گونه تلقینات ، بمنظور اینکه بتوانند تاثیر مفید طولانی مدت داشته باشند، نیاز دارند تا در یک دوره چند جلسه ای تقویت گردند. همچنین هیپنوتیزم درمانهای مجرب ، برای شما مطالب خواندنی و CD های صوتی تدارک می بینند تا هر روز خودتان شخصا” به تقویت تلقینات بپردازید.
 
 ● آیا هیپنوتیزم خطری ندارد؟
بزرگترین ترس و واهمه در رابطه با هیپتوتیزم این است که شما را وادار به انجام اعمال پست و غیر اخلاقی نماید. اطمینان داشته باشید شما را نمیتوان وادار به انجام کاری گردانید که در حالت عادی انجامش نمی دهید.
 
بیاد داشته باشید این ذهن ناخودآگاه شما می باشد که در حین هیپنوتیزم مورد درخواست و مخاطب قرار میگیرد و از آن جایی که اخلاقیات شما درآن جای گرفته، شما کاملا از انجام عملی بر خلاف اراده خود مصون میباشید. تنها زمانی هیپنوتیزم خطرناک میباشد که فرد تحت تاثیر الکل و مست باشد.
 
 ● هیپنوتیزم برای چیست؟
قبلا اشاره کردیم که هیپنوتیزم می تواند در درمانهای روانشناسی مورد استفاده قرارگیرد. اما موارد استفاده کاربردی دیگری نیز دارد که شامل:
 
▪ تغییرعادات غلط چون پرخوری و استعمال دخانیات
▪ برطرف کردن ترسهای مفرط
 
▪ کاهش استرس اضطراب و ترس
▪ درمان آسم
 
▪ التیام بیماریهای پوستی
▪ درمان سردردهای میگرن
 
▪ کاهش عوارض شیمی درمانی
▪ کنترل خونریزی در جراحی ها و اعمال دندانپزشکی
 
▪ کنترل فشار خون
▪ بهبود سیستم ایمنی بدن
 
به عنوان یک اصل، هیپنوتیزم همراه با دیگر درمانها مورد استفاده قرار میگیرد و نه لزوما بطور انفرادی.
 
 ● شروع کنید
یافتن متخصص

 هیپنوتیزم زمانی کاربردی وسیع دارد ، که فقط توسط سازمانهای معتبر انجام پذیرد. در واقع انجام عمل هیپنوتیزم، در اکثر کشورها به طور قانونی کنترل نمی گردد. اساسا دو دسته وجود دارند که به حرفه هیپنوتیزم به مفهوم درمانی آن مشغول هستند:
نخست متخصصین علوم پزشکی مجاز، پزشکان، روانشناسان، کارشناسان علوم اجتماعی و روانپزشکان. روی هم رفته این افراد علاوه بر تحصیلات دانشگاهیشان آموزش تخصصی دیده اند تا قادر به انجام عمل هیپنوتیزم گردند.
 دوم هیپنوتیزم کنندگان گواهی نامه دار غیر متخصص. این افراد متخصص پزشکی نمیباشند اما دوره آموزشی ۲۰۰ ساعته هیپنوتیزم را بپایان رسانیده اند.
 
 ● پرسشهای متداول در خصوص هیپنوتیزم:

۱- آیا هیپنوتیزم عوارض زیانبار بلند مدت دارد؟
 خیر. هیپنوتیزم برعکس برای بهبودی تندرستی شما در بلند مدت میباشد. درهرصورت سابقه پزشکی خود را با هیپنوتیزم کننده در میان بگذارید تا مطمئن شوید یک کاندید ایده آل می باشید. همچنین اگر شما زمینه تفکرات توهم آمیز دارید و یا از الکل و مواد مخدر استفاده می کنید، امکان خطر وجود خواهد داشت.
هنگامی که شما از حالت خلسه خارج میگردیید ممکن است اندکی احساس گیجی و و سردرگمی کنید اما هیچگاه این حالت زیاد بطول نخواهد انجامید. احساس اضطراب پس از آن معمولا نشانه اثر بخشی درمانی می باشد. با این حال با هیپنوتیزم کننده خود در خصوص آن صحبت کنید.
 
 ۲ -آیا میتوان تا مدت نامحدود تحت تاثیرهیپنوتیزم باقی ماند؟
هر شخصی که فیلمهایی نظیر Office Space را دیده باشد ، در این فکر است که هرگاه هیپنوتیزم کننده در حین هیپنوتیزم فرد ناگهان بمیرد، چه اتفاقی رخ خواهد داد. نگران نباشید، شما قادر خواهید بود به تنهایی از حالت خلسه خود خارج گردید.یا برای چند دقیقه به خواب فرو خواهید رفت وبطور طبیعی بیدار خواهید شد و یا متوجه آن می شوید که کسی با شما سخن نمیگوید و با یک احساس طراوت چشمان خود را باز می کنید.
 
 ۳-آیا میتوان در هر زمان از آن حالت خارج شد؟
همانطور که قبلا بحث شد ، هیپنوتیزم می باید از طرف شما و با میل داوطلبانه حس ناخودآگاه صورت گیرد. بنابراین ضمیر ناخودآگاه شما همواره تحت کنترل می باشد و هرگاه موضوعی  ناراحتتان کند، قطعا امکان خواهد داشت از آن حالت خارج شوید.
 
 ۴ -آیا میتوان حالت خلسه را بعدا به خاطر آورید؟
هر اندازه جلسه هیپنوتیزم عمیقتر باشد ، به خاطر آوردن لحظات هنگام هیپنوتیزم کمتر خواهد بود. و این ضمیر ناخودآگاه خود شماست که می گوید به چه اندازه هیپنوتیزم عمیق باشد. اکثر افراد قادر هستند حداقل لحظاتی را به خاطر بیاورند.
 
 ● احساس خواب آلودگی میکنید…
 اعتبار هیپنوتیزم بعنوان یک ابزار درمانی قابل اطمینان ، همواره مورد بحث دانشمندان بوده است. اما هزاران مشتری خوشنود ، نمیتواند بی سبب و غیر واقعی باشد.میتواند؟ اگر اعتقاد دارید که هیپنوتیزم برای شما مناسب میباشد ، بهترین توصیه در این نظر این است که با توقعات و انتظارات معقول و اندک به آن مبادرت ورزید.
منبع: irannew.

پنج شنبه 26/2/1392 - 22:12
بهداشت روانی
چگونه افکار خود را قبل از خوابیدن آرام کنیم؟

بزرگ و فوق العاده است. با این حال، گاهی اوقات هنگامی که می خواهیم بخوابیم، این قوه خلاق اصلا خوشایند نمی باشد؛ در واقع، می تواند آزار دهنده نیز باشد. اماجای هیچ نگرانی نیست، زیرا روش های برای حل این مشکل وجود دارد.
به گزارش سلامت نیوز درواقع بیداری شما میتواند دلایل متعددی داشته باشد مثلا در برخی موارد، شما ممکن است بیدار بمانید، چون در رابطه با مشکلی شخصی فکر می کنید و بابت آن نگرانید؛ مانند مشکلات ایجاد شده در محل کار، یا جر و بحث با دوستی صمیمی.
این مقاله به شما کمک می کند تا با وجود مشغله های ذهنی فراوان، باز هم خوابی آرام داشته باشید.

مراحل آرام کردن ذهن:

۱/
سنتی ترین روش برای کنار آمدن با ذهنی پر مشغله در نیمه شب، شمردن است. برای انجام این روش، گوسفندها انتخابی مناسب بشمار می آیند، اما شما می توانید هر چیزی را که دوست دارید انتخاب کنید. منطقی که پشت این رویکرد قرار دارد، می گوید که خسته کردن ذهن، سبب به خواب رفتن می شود. بنابراین، برای رسیدن به این هدف، چیزهای خسته کننده (مانند گوسفند) بهتر و مناسب تر می باشد.

 ۲/ روش دوم، تمرکز بر یک موضوع خاص می باشد، یک موضوع خسته کننده؛ و هدف از آن متوقف ساختن ذهن شما از سریع حرکت کردن می باشد. این روش، نیاز به تمرین بیشتری دارد، زیرا تخیل شما ممکن است این کار را دوست نداشته باشد.

بهتر است در مورد چیزی فکر کنید که تا حد امکان از سر شما دور باشد، مانند انگشت کوچک پای چپ خود. سعی کنید انگشت پای خود را احساس کنید و تنها درباره ی این انگشت فکر کنید. اگر فکرتان منحرف شد، باز هم به انگشت پا بر گردید.

۳/ می توانید موضوع دیگری را نیز تصور کنید، و آن دوچرخه سواری کردن است. مسیری خاص در محله ی خود را که به طور معمول در آن راه رفته، رانندگی کرده، یا دوچرخه سواری می کنید، تصور کنید (برای مثال، از خانه ی خود به محل کارتان یا مرکز شهر). تصور کنید که در امتداد این جاده در حال دوچرخه سواری هستید، و این کار رو واقعا و با تمام جزئیاتش تصور کنید.

 در حالیکه دوچرخه سواری می کنید، نگاهی به اطراف خود کنید، به خانه ها، مغازه ها، درخت ها، و تمام چیزهایی که در مسیرتان با آنها رو به رو می شوید. انجام این کار بسیار خسته کننده می باشد و به احتمال زیاد شما بیش از صد متر را نتوانید تصور کنید (زیرا شما به خواب خواهید رفت).

با کمی تمرین، می توانید بیش از صد متر را نیز در خیال خود تصور کنید.

 ۴/ روش خوب دیگری نیز وجود دارد: تصور کنید که یک میلیارد تومان برنده شده اید؛ آن را در خیال خود مصرف کنید. محاسبه کنید که قیمت یک قایق، یک اتومبیل شیک، یک خانه ی رویایی، کارهای خیریه و غیره، چقدر خواهد بود. تصور جالبی است، این طور فکر نمی کنید؟!!

۵. همچنین، می توانید تلاش کنید تا ذهن خود را قبل از خوابیدن آرام نمایید. انجام جدول کلمات متقاطع، جدول ساداکو، یا کمی خواندن (کتاب یا روزنامه)، ممکن است ذهن شما را آرام کرده و به راحتی به خواب روید.

 توجه: برای برخی افراد، این کار نتیجه ی بالعکس دارد. ممکن ایت سبب شود تا آنها بیشتر بیدار بمانند، بخصوص اگر در حال خواندن کتابی هیجان انگیز باشند. یکی از بهترین انتخاب ها برای خواندن قبل از خواب، خواندن کتاب هایی هیجان انگیز است که قبلاً آنها را خوانده اید و از پایان ماجراها اطلاع دارید. بهتر است بدانید که خواندن کتاب های کدام ژانر شما را بیدار نگاه می دارد و کدام ژانر به خواب می برد.

۶/ به جای آنکه بر ذهن خود تمرکز کنید، ممکن است دوست داشته باشید که بر بدن خود تمرکز نمایید. پیش از خوابیدن کمی نرمش کنید (برای مثال، کمی راه بروید) یا کمی یوگا کار کنید تا بدنتان برای خوابیدن آماده شود. البتّه، انجام این کارها، بر روی برخی افراد اثر معکوس دارد.

۷/ قبل از خوابیدن کمی مراقبه (مدیتیشن)، انجام دهید. مراقبه ذهن شما را آرام می کند و برخی از انواع آن به شما یاد می دهد تا ذهن خود را به طور کامل از افکار مزاحم پاک کنید.

۸/ تلاش کنید، داستانی با جزئیات کامل در ذهن خود بسازید؛ داستانی که شما را جلب خود می کند. مطمئن باشید قبل از به پایان رسیدن داستان، به خواب خواهید رفت. ۹/ بر هر دم و بازدم خود تمرکز کنید. آرام تر نفس بکشید و از نفس کشیدن خود لذّت ببرید. بر این موضوع تمرکز کنید که نفس کشیدن، چه کار لذت بخشی است و چقدر خوب است که می توانید نفس بکشید.

هنگامی که آرام تر نفس می کشید، ضربان قلب شما نیز آرام تر می شود، و در نتیجه ذهن و بدن شما نیز آرام خواهد شد.

۱۰. ذهن خود را از تمامی افکار پاک کنید، و بر موضوعاتی تمرکز کنید که به خالی ماندن ذهن شما از افکار کمک می کنند. اگر فکری خواست وارد ذهن شما شود، مانع ورودش شوید و فقط استراحت کنید.


۱۱/ ذهن خود را از افکاری که شما را بیدار نگاه می دارند، پاک کنید. یک کیسه ی زباله را تصور کنید. افکاری که بر ذهن شما غالب هستند و اجازه نمی دهند تا به خواب روید را از ذهن خود پاک کرده و در این کیسه قرار دهید.

حال که این فکر از ذهن شما خارج شده است، فکر دیگری شما را به خود مشغول می کند. این فکر را نیز در کیسه ی زباله قرار دهید. این کار را ادامه دهید تا زمانی که فکری در ذهن تان باقی نماند. حال سر کیسه را گره زده و آن را تا جایی که می توانید از ذهن خود دور نگاه دارید. حال زمان خوابیدن است.

 ۱۲/ میان وعده ای کوچک خورده و لیوانی شیر گرم بنوشید. گرسنه نبودن به شما کمک می کند تا درباره ی گرسنگی فکر نکنید. این به معنای پُرخوری نیست. می توانید یک عدد موز یا کمی نان گرم بخورید، اما مواد غدایی نمکی مصرف نکنید. زیرا نمک شما را تشنه کرده و مانع از به خواب رفتن شما می شود.

 ۱۳/ یک بطری آب در کنار رختخواب خود بگذارید، و هر زمان که احساس تشنگی کردید، جرعه ای از آن بنوشید.

 ۱۴/ بر روی فعالیت های مورد علاقه ی خود تمرکز کنید (برای مثال، بیسبال، فوتبال یا غیره). خود را در درون بازی قرار دهید.

 ۱۵/ برخی افراد توانایی عجیب اما شگفت انگیزی در استفاده از "رویاهای پشتیبان" دارند. اما رویاهای پشتیبان چیست؟ رویایی است که بارها و بارها آزمایش شده است و ثابت شده که چون یک لالایی آرام، افراد را به خواب می برد. برای مثال، یکی از عیب های خود را تصور کنید و تلاش نمایید تا به نحوی آن را تغییر داده و به سمت درستی هدایت کنید. نترسید؛ این تجربه شگفت انگیز خواهد بود.

۱۶/ تصور کنید که می توانید هر چیزی را در رابطه با خود تغییر دهید (چشم ها، مو، قدرت افسانه ای و غیره). تصور کنید اگر بتوانید کاری را انجام دهید، آن کار را انجام می دهید.

۱۷/ به آرامی خود را بی حس کنید. از انگشت کوچک پای راست خود شروع کنید تا به موهای سر برسید. این کار به احتمال زیاد شما را به خواب خواهد برد. اگر خوابتان نبرد، بار دیگر این کار را شروع کنید، اما این بار آهسته تر. اگر دچار خارش شدید، سعی کنید از آن چشم پوشی نمایید یا اینکه این کار را بار دیگر انجام دهید.

 ۱۸/ به موسیقی ملایمی گوش دهید تا به آرامی به خواب روید. موسیقی سبب می شود تا شما از فکر کردن دست بکشید و این یعنی آرام شدن ذهن و در نهایت به خواب رفتن. موسیقی را به اندازه کافی بلند کنید که حضورش را احساس نمایید، اما نه آنقدر بلند که تمرکز شما را بر هم زند.

نکات راهنمایی کننده

به گزارش سلامت نیوز هنگامی که تصمیم به خوابیدن گرفتید، و هنگامی که در رختخواب دراز کشیدید، صدای "تیک تیک" یک ساعت را در ذهن خود تصور کنید؛ تیک اول برای دم و تیک دوم برای بازدم. به خاطر بسپارید که این کار نباید استرسی به شما وارد آورد و نباید آن را به مثابه ی یک رقابت بدانید. اگر ذهن شما به سادگی منحرف می شود، باز از اول شروع کنید. این کار نیز به تمرین دارد.

داروهایی (اعم از سنتی و جایگزین) نیز وجود دارد که مردم با مصرف آنها می توانند به خوب خوابیدن خود امیدوار شوند. ملاتونین دارویی است که بسیار توصیه می شود، چون کاملا طبیعی و غیر اعتیادآور است. در حالیکه داروهای سنتی در بدن، از طریق مواد شیمیایی کار خود را انجام می دهند، داروهای جایگزین مشخصی وجود دارند که سعی دارند تا به طور مستقیم با ذهن به تعامل بپردازند.

 • مصرف کافئین خود را کاهش دهید.

• شکلات، مواد خوراکی شیرین، و همچنین نوشیدنی های شیرین را تا حد امکان مصرف نکنید. مواد شیرین، شما را بیدار نگاه می دارند. در عوض، نان و شیر مصرف کنید. مصرف مواد شیرین، بخصوص در مورد کودکان، می تواند موجب کابوس های شبانه شود. مصرف بیش از اندازه ی مواد شیرینی می تواند احساس بیماری را در شما ایجاد نماید.

اگر در پاکسازی افکار ذهن خود دچار مشکل هستید، فقط تصور کنید که آنها را درون توالت انداخته اید، پاره پاره کرده اید، و یا در خاک مدفون ساخته اید. برخی افراد با انجام این کار، خواب آرامی را تجربه می کنند.

 • روش دیگری نیز وجود دارد: تمامی افکار مزاحم خود را در یک جعبه قرار دهید، سپس این جعبه را از پنجره به بیرون پرتاب کنید؛ اگر برخی از این افکار باز به ذهن شما باز گشتند، فقط جعبه را به یاد آورید.


 هشدارها

بی خوابی می تواند مشکلی جدی به شمار آید، و اگر بر این باورید که عدم توانایی در خوابیدن، تاثیری منفی بر سلامتی شما خواهد داشت، حتماً به پزشک مراجعه نمایید.

 • اگر با مشکلات خواب به طور مداوم سر و کار دارید و از آن رنج می برید، باید با پزشک خود مشورت نمایید، زیرا ممکن است بیماری جدّی داشته باشید.

به ذهن خود اجازه ی سرگردانی ندهید. نکته ی اصلی در تلاش برای خوابیدن با داشتن تصوری عجیب و غریب این می باشد: بر یک موضوع خاص تمرکز کنید. اگر به ذهن خود اجازه سرگردانی دهید، ممکن است در پایان متوجه شوید در حال فکر کردن به موضوعی هستید که از آن فرار می کردید.

درد مزمن می تواند چرخه ی خواب را بر هم زده و شما را دچار بی خوابی نماید. اگر از دردی مزمن رنج می برید، فراموش نکنید که قبل از خواب داروی خود را مصرف نمایید. اگر نیمه شب باید داروی خود را مصرف کنید، بدون آنکه از جای خود بلند شوید یا بخواهید لامپی را روشن کنید، دارو را بخورید. چیزهایی که به آنها نیاز دارید

یک رختخواب راحت

یک نوشیدنی آرامش بخش (به عنوان مثال، یک لیوان شیر)

یک بالش با اندازه ی مناسب

پنج شنبه 26/2/1392 - 22:10
بهداشت روانی
چطور به آرامش برسیم؟

بروز سکته‌های ناگهانی دارد. در بسیاری از مواقع افراد تصور می‌کنند تنها با حفظ یک رژیم غذایی متعادل و رعایت مواردی که پزشکان به آن توصیه می‌کنند می‌توان به طول عمر زیاد و سلامت زیستن کاملا امیدوار بود. اما این دسته از افراد از این مسئله غافل هستند که انسان موجودی است دووجهی؛ یک وجهش دارای جسم و وجه دیگرش دارای روح و روان است.

از قدیم نیز گفته‌اند که عقل سالم در بدن سالم است. به واقع اگر افراد به مسائل روحی و روانی خود توجه نکنند بسیار امکان دارد وجود استرس و اضطراب و عدم‌تعادل روحی در آنها به بروز بیماری‌های وخیم جسمانی بینجامد.

استرس و اضطراب تأثیرات مخربی دارند که ممکن است احتمال بروز عوارض قلبی و سکته قلبی را در افرا د تشدید کنند.

اما چگونه می‌توان به نعمت بزرگ آرامش دست یافت؟ آیا صرف استفاده از قرص‌های مسکن و آرامش بخش می‌تواند برایمان آرامش به ارمغان آورد؟ یا اینکه راه‌های بهتر و طبیعی‌تر و بدون عوارضی نیز جهت دستیابی به آرامش وجود دارد؟

بسیاری از کارشناسان توصیه می‌کنند افراد به هنگام عصبانیت به پیاده‌روی تند بپردازند که این مسئله می‌تواند در کاهش استرس و اضطراب در افراد مؤثر باشد.

فعالیت ورزشی، به‌ویژه پیاده‌روی شیوه فوق‌العاده مؤثری برای برطرف کردن فشار روحی است.

امروزه میلیون‌ها نفر از مردم  جهان برای مقابله با ناراحتی‌ها و فشارهای روحی روزمره، بعد از کار روزانه خود به فعالیت‌های جسمانی مانند نرمش کردن، دویدن در پارک، دوچرخه سواری با دوستان، پیاده روی و غیره می‌پردازند و از این فعالیت‌ها لذت می‌برند.

پیاده‌روی، بهترین و ارزان‌ترین راه برای کنترل فشار روحی است. پیاده‌روی، صرف‌نظر از سرعت گام‌ها، به‌طور طبیعی میزان استرس را کم می‌کند. فعالیت‌های ورزشی مناسب، به‌طور قابل توجهی در مقابله با استرس نقش دارند.

دوش آب سرد نیز از دیگر راه‌های مقابله با فشارهای روحی و روانی است. سرگرم کردن خود به کار یا مطالعه نیز می‌تواند در شرایط خاص به  آرامش افراد کمک کند؛ البته ایجاد احساس آرامش تنها به این عوامل بستگی ندارد و بیشتر به‌خود فرد و خواست وی برای رسیدن به آرامش و تمرینات روحی و روانی که وی برای رسیدن به این مقصود انجام می‌دهد، وابسته است.

مطلب از آرش نهاوندی

پنج شنبه 26/2/1392 - 22:9
نوجوان و جوان
چطور فرزندانمان را نسبت به سیگار دلزده کنیم؟

کنار گذاشتن آن دشوارتر و احتمال اینکه بعد از ترک اعتیاد اعضای بدن سالم نمانند خیلی زیاد است؛ ازاین‌رو پیشگیری اولیه هزینه کمتری به همراه داشته و مؤثرتر است.

 برای آنکه اعتیاد، به یک بیماری کودکانه تبدیل نشود، باید تمام تلاشمان را به سمت یک هدف متمرکز کنیم: جوانان نباید شروع به سیگار کشیدن کنند.

سیگار اغلب به جذبه و موفقیت ربط داده می‌شود. از هر دو کودک یک نفر در دوران نوجوانی به دام سیگار می‌افتد تا اطرافیان را مبهوت خود کند، از دیگران تقلید کند و آن‌را سمبل عبور به دوران بزرگسالی و استقلال می‌داند. چنانچه شما والدین سیگار می‌کشید، باید از خود بپرسید چگونه فرزندتان را از سیگار کشیدن منصرف کنید، چه زمانی این موضوع را پیش بکشید و چه گفت‌وگویی را درپیش گیرید.

در ۸۰درصد موارد افراد سیگاری نخستین سیگار را در دوران نوجوانی کشیده‌اند.
زمـــانی‌کــه  فرزندان ما  کمابیش به توصیه‌ها، ممنوعیت‌ها و توجیهات پزشکی توجه می‌کند،  بهترین زمان برای پیشگیری است. به‌طورکلی می‌توان به اختصار آنان را به ۳ گروه سنی تقسیم کرد و در هر سن از روشی استفاده کرد.

البته  برای صحبت کردن با آنان در مورد این موضوع سن ایده آلی وجود ندارد؛ هر چه زودتر در مورد آن صحبت شود بهتر است. با این‌حال، کودک بنا به سنش حرف‌شنوی متفاوتی دارد.

دوران کودکی

از سن ۸ تا ۱۲ سالگی کودکان به حد کافی دید صریح و روشنی از سیگار دارند. آنها می‌دانند که سیگار برای سلامتی مضر است، بوی بدی می‌دهد و چشم‌ها را می‌سوزاند. کودک با چشمان خود می‌بیند که افراد سیگاری خانواده به سختی آن‌را ترک می‌کنند. در این سن، کودک تشنه آگاهی در مورد همه موضوعات است. از این‌رو باید بتوان در مورد اثرات مضر سیگار روی دستگاه تنفسی- تصویر نایژه‌های یک فرد سیگاری- و تمام اعضای بدن و مواد مضری که در دود سیگار وجود دارد با او صحبت کرد.

دوران نوجوانی

در این سن، گاه گفت‌وگو با والدین دشوار است (نوجوان در این سن والدینش را مظهر قدرت و اقتدار می‌بیند و می‌خواهد از این  اقتدار رهایی یابد.)، شخصیت آنان همانند بدنشان کاملا شکل می‌گیرد، استدلال علمی و عقلانی بازتاب کمتری دارد، احتمال ابتلا به سرطان کاملا بعید به‌نظر می‌رسد و سیگار کشیدن مربوط به میهمانی‌ها و جشن‌ها و زمانی که برای رفع خستگی در کنار دوستانشان هستند، می‌شود. از این‌رو بهتر است دلایلی که او به سیگار کشیدن وامی‌دارد تحلیل کنید و او را بر آن دارید از خود بپرسد که آیا واقعا به سیگار کشیدن نیاز دارد؟ در سنی که او به‌دنبال مدل‌های جدید هویت می‌گردد باید از استدلال‌های روانشناختی بهره گیرید و « سیگار» را از چشم او بیندازید.

• سیگار به معنای آزادی نیست بلکه بدترین نوع وابستگی‌هاست. سیگاری‌ها به بندهایی که سیگار به دور آنها پیچیده است افتخار نمی‌کنند.
•‌سیگار کشیدن مسیری ضروری به دوره بزرگسالی نیست: پک‌زدن به سیگار چیزی شبیه به مکیدن انگشت شست است که لذت دهانی به‌‌همراه دارد.
• سیگار کشیدن هزینه گزافی به همراه دارد: با توجه به مقدار پول توجیبی‌ای که دریافت می‌کنند، خرید پاکت‌های سیگار می‌تواند مقدار قابل‌توجهی از پولشان را مصرف کند و خرید سی دی، بازی‌های ویدئویی، لباس و چیزهای دیگر را کاهش می‌دهد.
• سیگار کشیدن وسیله‌ای برای جذبه و اغواگری نیست: بوی باقیمانده سیگار روی لباس یا بدن، دندان‌های زرد و نفس فرد سیگاری حقیقتا نشانگر جذبه نیست.
• ‌تأثیر سیگار روی فعالیت‌های ورزشی (کم آوردن نفس) همچنین می‌تواند استدلال مهمی باشد.

اواخر سن بلوغ

در این سن، تحولات دوران بلوغ به‌طور طبیعی رایج‌تر هستند. در این دوره نوجوان توجه بیشتری به استدلال‌های علمی نشان می‌دهد. با این استدلال که سیگار موجب مرگ می‌شود فرد غیرسیگاری را در انتخابش تقویت کنیم و در مورد  فرد سیگاری بهتر است وابستگی او را تجزیه و تحلیل کنیم و از اثرات سیگار که موجب افزایش خطر بیماری‌های قلبی و عروقی می‌شود با او صحبت کنیم.

فرزند شما در هر سنی که باشد، نقش و تصویر والدین و نزدیکان بسیار مهم است. با گوش دادن به حرف‌هایش، با همراهی او در امتناع از سیگار کشیدن و یا ترک کردن سیگار، شما نخستین مخاطبان او خواهید بود و با سیگار نکشیدن و یا ترک کردن سیگار می‌توانید الگوی کاملی برایش باشید.

سیگار یا تلفن همراه

خبر خوب از انگلستان حاکی از آن است که نوجوانان کمتر از گذشته به سمت سیگار می‌روند وهمچنین تعداد جوانانی که صاحب یک دستگاه تلفن همراه هستند بیش از پیش رو به افزایش است. این دو تمایل بارز از سال۱۹۹۶ می‌تواند به یکدیگر مرتبط باشد. فرضیه منتشر شده از کمیته مبارزه با سیگار با خرسندی اعلام می‌دارد که جوانان به تلفن همراه بیشتر از سیگار «وابسته» هستند.

ارقام منتشر شده در روزنامه پزشکی انگلستان شیوا و رسا است. بین سال‌های ۱۹۹۶ و۱۹۹۹، درصد نوجوانان سیگاری ۱۵ ساله از ۳۰درصد به ۲۳درصد کاهش داشته‌ است. با شروع سال ۹۰ گرایش واقعی از سیگار به سمت موبایل مشاهده شده است. در عین حال، درصد جوانانی که دارای تلفن همراه هستند به سرعت افزایش یافته و در گروه سنی ۱۵ تا ۱۷ سال به ۷۰درصد رسیده است.

آیا موبایل نماد جدیدی از سرکشی در جوانان است؟
سیگار و موبایل دو محصولی هستند که نماد ترک دنیای کودکی و ورود به زندگی بزرگسالی هستند.

در گذشته، تبلیغاتی که برای سیگار صورت می‌گرفت دربردارنده مفاهیمی چون آزادی، استقلال و سرکشی بود. امروزه، همان ویژگی‌ها به موبایل نسبت داده می‌شود. اما در جایی که تصویر و حرکات فرد سیگاری تا اندازه‌ای از مد افتاده هستند، تلفن همراه با تکنولوژی مدرنش درخشیده و قلمرو جدیدی را برای تسخیر نوید می‌دهد.

Doctissimo.fr

ترجمه سپیده حسینعلی عراقی:

پنج شنبه 26/2/1392 - 19:2
بهداشت روانی
چطور احساسات ناخوشایند را مهار کنیم؟

دچار ناراحتی و هجوم افکار منفی می‌شویم که گاه توان ما را زایل ساخته و اجازه نمی‌دهد بتوانیم از زمان و لحظات خود استفاده کنیم. در واقع این طرز فکر ما درباره رویدادهای زندگی است که تاثیر تعیین‌کننده‌ای بر نوع احساس ما درباره آنها دارد. بنابراین اگر بتوانیم طرز فکر خود را تغییر دهیم، احساس ما هم تغییر خواهد کرد و می‌توانیم لذت‌ بیشتری را تجربه کنیم. گاهی به علت نداشتن آگاهی لازم، ترس وجودمان را دربرمی‌گیرد، دچار اضطراب می‌شویم و سردرگم می‌مانیم که چگونه باید با این احساسات خود کنار بیاییم.

مثلا وقتی شما از سخن گفتن در میان جمع نگرانید و از آن دوری می‌کنید، دلیلش آن است که توانایی‌اش را ندارید ولی هنگامی که خود را از این لحاظ توانا ساختید، می‌بینید که چگونه می‌توانید بر ترس خود غلبه کنید و به خوبی در جمع سخن بگویید.در واقع احساسات شما نتیجه افکار شماست، بنابراین اگر نگران یا افسرده هستید، با احساسات مخرب خود درگیر نشوید، بلکه افکارتان را تغییر دهید تا احساسات ناخوشایند کم‌کم از بین بروند.

برای آنکه به افکار منفی ناخواسته خود پی ببرید، وقتی احساس بدی دارید، مثلا خشمگین‌و عصبانی هستید، از خود بپرسید من دارم به چه فکر می‌کنم؟ این افکار را به این دلیل ناخواسته می‌نامند که به طور غیر ارادی در ذهن ما به وجود می‌آیند و محصول اندیشه و استدلال نیستند و نمی‌توان به راحتی از دست آنها خلاص شد.

برای اینکه نوع احساس خود را تغییر دهید باید طرز فکرتان را عوض کنید. زیر سوال بردن و جدل کردن با طرز فکرهای قدیمی ناخوشایند است و به تنهایی نمی‌تواند مفید واقع شود. مثلا اینکه فکر کنیم اصلا به درد نمی‌خوریم، کمکی به ما نمی‌کند تا مشکلی را حل کنیم بلکه فقط ما را ناتوان‌تر می‌کند.

بیشتر مشکلات ما ناشی از آن است که آنها را بد تفسیر می‌‌کنیم یعنی گرفتاری‌های خود را به گونه‌ای تفسیر می‌کنیم که منجر به مشکلات عاطفی می‌شوند. مثلا اگر دیگران به ما بگویند که نمی‌توانیم خوب بخوانیم، به جای اینکه فکر کنیم در خواندن کمی مشکل داریم، فکر می‌کنیم آدم ناتوانی هستیم و احساس حقارت می‌کنیم. شما می‌توانید از طریق بحث و گفت‌وگو، بیشتر اندیشیدن و با استفاده از روش‌های سودمند منطقی، دیدگاه موثری برای خود به وجود آورید که باعث ثبات رفتاری و عاطفی بیشتری می‌شوند.

هنگامی که شما طرز فکر خود را زیر سوال می‌برید و آن را واقع‌بینانه‌تر بررسی می‌کنید به توضیحات جدیدی
دست‌ می‌یابید که در حل مشکلات عاطفی شما موثرترند. معمولا هنگام مقابله با افکار منفی با اینگونه سوالات مواجه می‌شویم:
- آیا این فکر درست است؟ اگر درست است بدترین حالت ممکن چیست؟ و آیا می‌توانم با آن مقابله کنم؟
- آیا توضیح معقول و واقع‌بینانه‌ای برای وضعیت موجود دارم؟
- اگر دوست من این مشکل را داشت آیا باز همان سخت‌گیری که در مورد خودم دارم در مورد او هم اینگونه قضاوت می‌کردم؟ اگر اینگونه نیست پس چرا در مورد خود اینگونه رفتار می‌کنم؟
- آیا تمام عوامل مثبت و منفی را با هم در نظر می‌گیرم یا فقط به عوامل منفی فکر می‌کنم؟

تفکرات کاذب: هنگامی که از نظر روحی ناراحت هستیم، وضعیت موجود را به گونه‌ای مغرضانه و تحریف‌شده بررسی می‌کنیم و همین عامل باعث بروز وضعیت روحی بد، رفتار عصبی و نگرانی می‌شود. بعضی از این تفکرات کاذب به این ترتیبند:
نگرش همه یا هیچ: هنگامی که ناراحت و غمگینیم اطراف خود را یا سیاه می‌بینیم یا سفید و در این میان هم نمی‌توانیم حدوسطی قائل شویم. مثلا هنگامی که در رابطه‌ای هستیم که موفق نیست، فکر می‌کنیم با هیچ‌کس دیگری هم نمی‌توانیم ارتباط برقرار کنیم اما راه حل منطقی موضوع این است که بدانیم می‌توانیم حق انتخاب بیشتری داشته باشیم.

بایدها و نبایدها: ما معمولا برای خود قوانین خشک و سختی را در نظر می‌گیریم و اگر نتوانیم آنها را رعایت کنیم دچار عذاب وجدان می‌شویم و احساس گناه می‌کنیم. بنابراین بهتر است خود را از قید و بند اینگونه قوانین خشک رها کنیم زیرا بایدها ونبایدها باعث می‌شوند مطیع نگرش خاصی شویم که ما را زیادی محدود می‌کند. قوانین انعطاف‌پذیر در مقابل قوانین خشک به شما امکان می‌دهند تا این واقعیت را درک کنید که خودتان، دیگران یا جهان به ندرت آنگونه هستند که باید باشند و همچنین شما را قادر می‌سازند تا رفتاری منطبق با این درک منطقی داشته باشید.

بدبینی: یعنی همیشه منتظر بدترین حالت ممکن باشید و هنگامی هم که اتفاق می‌افتد، نتوانید آن را تحمل کنید. مثلا «من مطمئنم که نمی‌توانم شغلی را که می‌خواهم به دست بیاورم و اگر نتوانم اوضاع خیلی خراب خواهد شد!» البته هنگامی که شما متقاضی انجام کاری هستید، احتمال اینکه نتوانید آن را به دست آورید نیز هست، اما این به معنای بدشانسی مطلق شما هم نخواهد بود. شما باید بیاموزید که احتمالات را به گونه‌ای صحیح در نظر بگیرید. مثلا از خود بپرسید تا حالا چند تا از پیش‌بینی‌های احتمالی شما به وقوع پیوسته و درست از آب درآمده‌اند. دفعه بعد که دچار بدبینی شدید این احتمالات منفی را به یاد داشته باشید و بدانید که این احتمال ناگوار به ندرت پیش می‌آید، بنابراین با این نگرش، منطقی‌تر با آن برخورد کنید.

اضطراب: اضطراب ریشه در تصورات آینده شما دارد که به علت موضوعات خطرناک یا تهدیدآمیز، حساس و آسیب‌پذیر می‌شوید. مردم اغلب در مورد خطرات احتمالی مبالغه می‌کنند و توانایی خود را برای مبارزه با آنها دست‌کم می‌گیرند.
هنگامی که مضطرب می‌شوید، ممکن است بعضی از این علائم را تجربه کنید: تنگی نفس، تپش قلب، لرز، عرق کردن و... این علائم در مواجهه با خطراتی چون ترس از طرد شدن بروز می‌کند و باتوجه به ارزیابی شما از وضعیت، ممکن است با واکنش‌های مختلف همراه باشد. وقتی مضطرب هستید به ندرت با سوال مثبتی در ذهنتان مواجه می‌شوید؛ اگر موفق نشدم چه؟ اما برای اینکه بتوانیم ارزیابی واقع‌بینانه‌ای داشته باشیم باید احتمالات مثبت و منفی را با دقت و بدون حذف دیگری مدنظر قراردهیم و بررسی کنیم.

بدیهی است که راه مبارزه با اضطراب، رویارویی با ترس‌هایتان است اما نباید قبل از مواجه شدن با ترس‌ها، انتظار داشته باشید که احساس راحتی و اعتمادبه نفس در شما به وجود آید. به احتمال زیاد باید مدت زمان زیادی در انتظار بمانید؛ شما در شرایطی که مضطرب هستید، می‌توانید با اضطراب خود مبارزه کنید. روبه‌رو شدن با آنچه از آن می‌ترسید، در نهایت ترس شما را از بین می‌برد و بدین‌ترتیب می‌توانید از لحظات خود بیشتر لذت ببرید.افسردگی: هنگامی که افراد دچار افسردگی می‌شوند معمولا از فعالیت‌هایی که قبلا برایشان لذت‌بخش بود کناره‌می‌گیرند و درون خود فرو می‌روند و بدین ترتیب، وضعیت افسردگی را تقویت می‌کنند. در واقع از دست دادن حس خوشی، علاقه، اشتها، انگیزه و همچنین به هم خوردن نظم خواب از علائم ابتلا به افسردگی هستند.

ممکن است با خود فکر کنید:«من دیگر هرگز روی شادی را نخواهم دید و نمی‌توانم این مشکل را تحمل کنم.» در اینجا شما آینده‌تان را براساس احساسات منفی خود پیشگویی می‌کنید؛ در حالی که هرگز نمی‌توانید بفهمید در آینده چه پیش خواهد آمد. برای مقابله با افسردگی می‌توانید از برنامه کاری روزانه استفاده کنید تا سرتان گرم باشد. فعالیت، طرز فکری را که القاکننده افسردگی است از بین می‌برد. پس از اینکه خود را وادار به انجام کاری ‌کنید، انگیزه لازم برای تداوم کار هم به وجود می‌آید. فعالیت مستمر، انرژی و احوال شما را بهتر می‌کند. اندیشیدن و عمل کردن علیه افکار و عقاید منفی و دلسردکننده باعث می‌شود تا بر احساس ناتوانی و ناامیدی چیره شوید و بار دیگر از زندگی لذت ببرید.

عصبانیت:

عصبانیت به این معناست که حس می‌کنید به شکلی به حریم شما تجاوز شده است. این احساس ممکن است در حیطه‌های مختلف باشد، مثلا هنگامی که در کارتان موفق نمی‌شوید عصبانی می‌شوید. شاید فکر کنید ابراز عصبانیت بهترین راه برخورد با آن است و بعد از آن کار، احساس آرامش می‌کنید اما برعکس، این نوع ابراز عصبانیت فقط باعث تقویت آن می‌شود زیرا افکاری که در اصل باعث عصبانیت شما شده‌اند به جای ضعیف شدن، قوی‌تر می‌شوند.بهترین راه مبارزه با عصبانیت این است که فکر نکنید همیشه این عوامل بیرونی هستند که شما را عصبانی می‌کنند بلکه باید سعی کنید خودتان با آن مبارزه کنید و بدانید این شما هستید که اگر بخواهید می‌توانید به جای خشم و عصبانیت، آرامش و خونسردی را انتخاب کنید.

البته عصبانیت به طور مطلق هم نادرست نیست، اما باید سعی کنید پیامدهای احتمالی آن را بررسی کنید و بدانید به جای عصبانی شدن می‌توانید چه واکنش‌های دیگری داشته باشید.

خجالت:

خجالت از این فکر سرچشمه می‌گیرد که تصور می‌کنید در برابر دیگران، کاستی، بی‌کفایتی یا نقطه‌ضعفی از خود نشان داده‌اید و دیگران هم این ارزیابی منفی را قبول دارند. اما برای مبارزه با خجالت ابتدا باید یاد بگیرید که رفتارتان را جدا از خود ببینید:«شاید اشتباه کرده باشم، اما این به آن معنا نیست که همیشه اینگونه عمل کنم و نمی‌توانم درست رفتار کنم.» سعی کنید هیچ گاه به خود برچسب نزنید و خودتان را ضعیف نشمارید.

در واقع تمام این رفتارها بخشی از وجود شما به حساب می‌آیند. بنابراین اگر احساس ضعف می‌کنید پس نباید هیچ کاری را درست انجام دهید. ولی آیا واقعا اینگونه هستید؟! اگر هم از عکس‌العمل دیگران می‌ترسید سعی کنید اصلا به آن توجه نکنید. اگر بتوانید خودتان را قبول داشته باشید و دست‌کم نگیرید، دیگران نیز همین احساس را نسبت به شما خواهند داشت.

احساس گناه: ممکن است گاهی بر اثر انجام بعضی رفتارهای خود احساس گناه کنید. مثلا رعایت نکردن رژیم غذایی و چاق شدن بیش از حد، داشتن احساسات منفی مانند حسودی نسبت به دیگران و... هنگامی که احساس گناه می‌کنید ممکن است سعی کنید بدی‌ها را جبران کنید و برای مثال از شخصی که فکر می‌کنید در حقش بدی کرده‌اید، پوزش بخواهید یا آنقدر به او محبت کنید تا شما را ببخشد. وقتی چنین احساسی دارید سعی می‌کنید احساسات‌تان را بروز ندهید و با گوشه‌گیری و خلوت‌گزینی از جمع فاصله بگیرید.یکی از شیوه‌های موثر مبارزه با احساس گناه، ارزیابی میزان مسئولیت خود در قبال واقعه‌ای است که به خاطر آن احساس گناه می‌کنید. بنابراین فهرستی از تمام افراد و عواملی که با آن مشکل در ارتباط هستند، تهیه کنید و به هر کدام درصدی بدهید. سپس با توجه به میزان تاثیرشان در بروز مشکل‌تان آنها را بررسی کنید. در آخر نیز بکوشید تا از خطاهای خود پند بگیرید و دیگر آنها را تکرار نکنید.

حسادت:

هنگامی که فردی حسادت می‌کند، خواهان منافع یا زندگی خوب است. هنگامی که نسبت به کسی حسادت می‌کنید سعی نکنید خود را متقاعد سازید که نداشتن آنچه او دارد از جهاتی باعث برتری شماست. اگر می‌خواهید آنچه را او دارد شما هم داشته باشید، باید تلاش بیشتری کنید تا بتوانید آن را به دست آورید. در واقع می‌توانید به جای حسادت از رقابت صحیح و سالمی برخوردار شوید.

به طور کلی هنگامی که احساس مشکل آفرین آزاردهنده‌ای دارید، با خود گفت‌وگو کنید و احساسات واقعی‌تان را شناسایی کنید و پس از شناخت مشکل با آن مبارزه کنید و نگذارید مشکلات شما را از پا درآورند و باعث ضعف بیش از حد شما شوند. فراموش نکنید که برای مبارزه با عقاید قدیمی و غلط خود باید به طور زیربنایی آنها را تغییر دهید. اما اگر فکر و عملتان مثل قبل باشد، هیچ تغییری نخواهید کرد. حفظ تغییر به این معناست که همیشه بر رفتار خود نظارت داشته باشید و نگذارید دوباره به عقب برگردید. به عبارت دیگر، اگر می‌خواهید با موفقیت با احساسات ناراحت کننده خود مبارزه کنید و به احساس بهتری برسید، باید پیوسته مانند یک معلم بر رفتار خود نظارت و کنترل داشته باشید.

psychologies magazine

ترجمه : ترجمه - یکتا فراهانی:(روزنامه همشهری)

پنج شنبه 26/2/1392 - 19:1
ازدواج و همسرداری
عادت های یک زوج خوشبخت

تجربه و حتی با تجربه چیز مهمی نباشد با این حال چنانچه پیوسته و با خلوص آنها را به‌کارگیرند، این عادات ستون فقرات روابطی را شکل خواهند داد که...

زندگی سرشار از خوشبختی به راحتی به دست نمی‌آید. زن و مرد برای به دست آوردن آن هر دو باید به یک اندازه وقت و انرژی بگذارند. در زیر توصیه‌هایی برای هر دو ی آنها داریم :

یکدیگر را خوشحال کنید
زوج‌های خوشبخت برای خوشحال کردن هم، خود را وقف یکدیگر می‌کنند. هدف نهایی که همواره روی آن تمرکز می‌کنند خوشحال کردن یکدیگر است نه آنکه موجب ناراحتی یکدیگر شوند. این مسئله خیلی ساده به ‌نظر می‌رسد اما در عمل ممکن است بسیار دشوار باشد. بنابراین سعی کنید فقط به‌مدت یک هفته به‌طورمرتب مراقب هر عملی که انجام می‌دهید یا هر حرفی که می‌زنید، باشید و از خودتان بپرسید: آیا عملی که می‌خواهم انجام دهم یا حرفی که می‌خواهم بزنم موجب خوشحالی همسرم خواهد شد یا اینکه او را ناراحت خواهد کرد؟

برای آنکه به نتیجه برسید، هریک از شما باید ۲ لیست تهیه کنید؛ یک لیست در مورد کارهایی که موجب ناراحتی شما می‌شود و لیست دیگر برای نشان دادن کارهایی که دوست دارید همسرتان برای خوشحال‌کردن شما انجام دهد. سپس لیست‌هایتان را با یکدیگر عوض کنید، خواهید فهمید چه کارهایی را باید و نباید انجام می‌دادید.

آداب مسرت بخش عشق و دوستی را کاملا به‌جا آورید
آداب، عاداتی هستند که موجب ساختن یک رابطه و تقویت آن می‌شوند. در حقیقت حرکات ما بر احساساتمان تأثیر می‌گذارد. شما هنگام راهی کردن همسرتان سر کار و موقع بازگشتش به خانه چه آدابی را به‌جا می‌آورید؟ در اینجا چند پیشنهاد در مورد آدابی که شما و همسرتان باید در باره آن فکر کنید، ارائه می‌دهیم:

- هرروز با ارسال نامه‌ای الکترونیک یا پیامک و یا گفتن سخنی دلنشین به یکدیگر ابراز محبت کنید.
- هر روز به یکدیگر زنگ بزنید (به‌ویژه برای شوهرها مهم است).
- نسبت به تولد یکدیگر اهمیت خاصی قائل شوید. به جای آنکه ۲ روز مانده به تولد در تنگنا قرار بگیرید و در نهایت، هول‌هولکی چند شاخه گل برای همسرتان بخرید، جلوتر در فکر چیزی باشید که حقیقتا موجب شادی هر دوی شما خواهد شد.
- هر شب قبل از خواب، دو کلمه محبت‌آمیز به یکدیگر بگویید؛ هر روز یک تعریف جدید به‌کار ببرید.
- مهم است که دست‌کم هر دو‌هفته یک‌بار ساعاتی را برای شب‌نشینی دونفره و بیرون رفتن فقط به‌خودتان اختصاص دهید.

فضایی ایجاد کنید تا بتوانید حرفتان را صادقانه و آزادانه بیان کنید
هرگاه رابطه‌ای شما را بترساند و نتوانید احساسات و عقاید خود را ابراز کنید، در آن‌صورت آن رابطه نادرست است. زوج‌های خوشبخت بین خود احساس امنیت به‌وجود می‌آورند که به لطف آن می‌توانند بدون هیچ واهمه‌ای، از احساسات، مشکلات و ناکامی‌هایشان حرف بزنند. این آرامش خاطر پایه و اساسی را برای زن و مرد فراهم می‌آورد تا بر مبنای آن مشکلات و مسائلی که موجب ناراحتی آنان می‌شود را با یکدیگر حل و فصل کنند.

گاه پیش می‌آید که فردی با یک‌سری توقعات وارد رابطه‌ای می‌شود. اما اگر از توانایی برقراری ارتباط و مذاکره برخوردار نباشد، این امر منشأ کشمکش و درگیری بر سر قدرت خواهد بود که اغلب رابطه را به تباهی می‌کشاند.

در زمان مشکلات مهارت ارتباطی به‌کار ببرید
تکنیکی که هر زن و مردی باید اتخاذ کنند، «تکنیک گوش دادن_حرف زدن» نامیده می‌شود. درمیان اغلب زوج‌ها، یکی از زوجین حتی قبل از اینکه اجازه دهد طرف مقابل همه حرف‌هایش را در رابطه با مشکلش بزند، می‌خواهد راه‌حل ارائه دهد. «تکنیک گوش‌دادن_حرف زدن» از پیش در نظر دارد قبل از آنکه زن و مرد راه حلی ارائه دهد، هر یک از آنان بتوانند هر چه که برای گفتن دارند را بیان کنند. این امر به آنان اطمینان می‌دهد که طرف مقابل کاملا به همه حرف‌های آنان گوش داده است.«تکنیک گوش دادن- حرف‌زدن» اینگونه عمل می‌کند: یکی از آنان شیئی را میان دستانش می‌گیرد، این شیء نمادی از حق حرف زدن است که به نوبت در دستان طرفین قرار می‌گیرد تا زمانی‌که در دستان یکی از آنان قرار دارد فرد این حق را دارد تا همه حرف‌هایش را بزند. در این مدت طرف مقابل نمی‌تواند هیچ حرفی بزند جز آنکه حرف‌های همسرش را تکرار کند و یا شرح دهد، خصوصا آنکه نمی‌تواند حرف همسرش را قطع کند. سپس نمادی که نشان حق‌حرف زدن است در دستان طرف مقابل قرار می‌گیرد و همان عمل در مورد او نیز انجام می‌شود.

زمانی‌که زن و مرد این تکنیک را به‌کار گیرند، هر یک از آنان بدون آنکه حرفشان قطع شود و یا مورد پرخاش و انتقاد قرار گیرند، اطمینان دارند که حرف‌هایشان کاملا شنیده خواهد شد. زوجین تنها زمانی‌که به‌طور کامل حرف‌های یکدیگر را بشنوند، شروع به بررسی راه‌حل‌هایی که می‌توانند چاره‌ساز مشکل باشند، می‌کنند.

باید به‌طور مرتب به یکدیگر توجه نشان دهید نه آنکه از یکدیگر روی برگردانید
زمانی‌که همسرتان در خانه نشسته و شما از کنارش رد می‌شوید آیا می‌ایستید و کلمه‌ای محبت‌آمیز در گوشش زمزمه می‌کنید یا اینکه با خونسردی و بی‌تفاوتی از کنارش عبور می‌کنید؟ اینجاست که تفاوت بین توجه نشان دادن یا عکس آن، روی‌برگرداندن مشخص می‌شود.

تحقیقات انجام شده در زمینه ازدواج حاکی از آن است که زوج‌های خوشبخت هر فرصتی را برای همدلی با یکدیگر غنیمت می‌شمارند. آنها به‌دنبال راهی هستند تا از نظر احساسی به یکدیگر نزدیک شوند. نزدیک‌شدن به همسر بدان معناست که او در اولویت اولویت‌هایتان قرار دارد؛ یا به عبارتی اولویت شماره یک شماست.
جنبه مهم دیگر این وضعیت آن است که طرفین سعی می‌کنند به اتفاق هم دست به کاری بزنند که برای هر دو آنها شادی‌آور است؛ با یکدیگر به پیاده‌روی بروند، بعد از غذا با هم قهوه یا چای بنوشند، به اتفاق هم مطالعه کنند یا با هم موسیقی گوش دهند. این مثال‌ها، روش خوبی برای نزدیک شدن زن و شوهر به یکدیگر است.یکی از شیوه‌هایی که به‌شدت زن و مرد را به یکدیگر نزدیک می‌کند آن است که زمانی‌که همسرتان وارد اتاق می‌شود، با بلند شدن از جایتان نشان دهید که احترام زیادی برایش قائل هستید. فکر می‌کنید که این حرکت از مد افتاده و قدیمی است؟ مطمئنا بله اما کمک می‌کند تا به طرف مقابلتان احساس خیلی خاصی دهید.
در میان زوج‌هایی که از یکدیگر رویگردان هستند، صمیمیتی دیده نمی‌شود. همانطور که گفته‌اند، هر عمل نیکی، عمل نیک دیگری در پی دارد و هر عمل بدی، عمل بد دیگری به‌دنبال خواهد داشت.

پنج شنبه 26/2/1392 - 18:59
بهداشت روانی
راه های تعادل بین زندگی و کار

شاید شما هم جزو افرادی باشید که گرفتن یک کار برایشان اهمیت بالایی دارد و برای داشتن آن از هیچ تلاشی دریغ نمی کنند. به طور مثال، درس مرتبط با آن را می خوانند یا دوره های لازم برای به دست آوردن شغل موردنظر را می گذرانند. این افراد پس از رسیدن به شغل موردنظر، با همه وجود کار می کنند و دوست دارند به مقام های بالا برسند. برای این منظور شبانه روز تلاش می کنند، زود سرکار حاضر و دیر خارج می شوند. این افراد وجدان کاری بالا دارند اما نمی دانند زندگی خود را نادیده گرفته اند.

 آنها خیلی راحت از دوستان خود دور می شوند و در جمع های آنها حاضر نمی شوند. همه زندگی خود را وقف کار می کنند و فکر و ذهنشان می شود پیشرفت و بالا رفتن.این کار بسیار خطرناک است. شما پس از مدتی احساس خستگی زیاد ناشی از کار پیدا خواهید کرد. دیگر فرد بشاش و سرحال قبل نخواهید بود. مشکلات سلامتی پیدا می کنید و دیگر همچون گذشته تمایل و علاقه ای به شغل خود نخواهید داشت. این نوع کار کردن باعث افزایش استرس و خستگی های ناشی از آن می شود.
 
استرس ناشی از کار چیست؟

شاید جالب باشد بدانید بسیاری از خانم ها حتی پیش از ۳۰ سالگی احساس خستگی می کنند. یکی از روانشناسان برجسته آمریکایی – دیوید بالارد – خستگی های فکری ناشی از کار را به عنوان دوره ای تعریف می کند که افراد حس بیزاری یا بی میلی به شغل خود پیدا می کنند و از انجام آن دلزده هستند و این احساس باعث پایین آمدن کارایی آنها نیز می شود.

برخی از این خستگی ها منجر به ایجاد استرس های دایمی در فرد می شوند. در چنین شرایطی همه تلاش های شما در راستای کنار آمدن و برطرف کردن مسایل استرس‌زا خواهد بود. در ضمن، استرس ناشی از کار می تواند سلامت، شادکامی، روابط و حتی کارایی شما در شغلتان را تحت تاثیر قرار دهد و باعث ویرانی آنها شود.برای پیشگیری از چنین معزلی بسیار مهم است بدانید که باید مراقب چه مسایل و نشانه هایی باشید. در این مطلب ۱۰ نشانه ای که دکتر بالارد در مورد آنها هشدار داده است را ذکر کرده ایم.

۱/    خستگی

یکی از نشانه های استرس کاری این است که همیشه احساس خستگی داشته باشید. این خستگی می تواند روحی، ذهنی یا حتی فیزیکی باشد. در این حالت تصور می کنید هیچ انرژی ای برای انجام کارهای خود ندارید.

۲/    بی انگیزه‌گی

هنگامی که تصور می کنید برای انجام کارهای روزمره خود اشتیاقی ندارید یا دیگر هیچ انگیزه درونی برای کار کردن ندارید، احتمالا دچار خستگی ذهنی ناشی از کار شده اید. این احساس باعث می شود تا صبح سخت از خواب بیدار شوید و خیلی سخت خود را به محل کار خود برسانید.

۳/    ناامیدی، بدبینی و دیگر احساسات منفی

ممکن است این احساس به شما دست دهد که کار شما هیچ اهمیتی ندارد یا اشتیاق خود را برای انجام کاری که همیشه دوست داشته اید را از دست بدهید. شاید تصور کنید بدبین تر از پیش شده اید. از آنجا که همه افراد بر اساس شرایط خود دچار احساسات منفی می شوند، باید تشخیص دهید چه مواقعی این احساسات در شما زیاد و غیرنرمال می شوند.

۴/    مشکلات ادراکی

خستگی های ناشی از استرس های زیاد کاری باعث می شود تا افراد قدرت تمرکز و توجه خود را تا حدی از دست بدهند. هنگامی که استرس داریم همه حواس ما پرت مسایل منفی است و آنها را تهدیدی برای خود می دانیم. به طور کوتاه مدت این نوع ترس ها می تواند ما را در حل مشکلات کمک کنند اما مغز و بدن انسان طوری طراحی شده که فقط در مدت کوتاهی این کار را انجام می دهد و پس از زمانی به حالت و عملکرد عادی خود باز می گردد.

هنگامی که اضطراب همه وجود فرد را فرامی گیرد، تمرکز روی نگرانی ها ادامه پیدا می کند و دیگر قادر نیست به راحتی روی مسایل دیگر تمرکز کند.اضطراب باعث می شود تا  افراد قدرت تصمیم گیری و تمرکز خود را از دست بدهند. ممکن است احساس کنید فراموشکار شده اید و خیلی سخت خاطرات و اتفاقات را به یاد بیاورید.

۵/    در رفتن از زیر کار

آیا مطمئن نیستید که دچار استرس ناشی از کار شده اید؟ خیلی ساده می توانید عملکرد کنونی خود را با عملکرد سال های پیش مقایسه کنید. از آنجایی که استرس ناشی از کار در طولانی مدت ایجاد می شود، سعی کنید دوره طولانی تری را مورد بازبینی قرار دهید تا متوجه شوید آیا از تلاش خود کم کرده یا دچار استرس حاد شده اید یا خیر.

۶/    مشکلات ارتباطی در خانه یا محل کار

این مشکل به دو شکل خود را نشان می دهد: یا با همکاران و اعضای خانواده خود همیشه مشکل دارید و با آنها بحث و دعوا می کنید، یا عقب نشینی و سعی می کنید با همکاران یا حتی در خانه کمتر حرف بزنید و ارتباط نزدیک با کسی برقرار نکنید.

۷/    مراقب خود نبودن

هنگامی که افراد از استرس های ناشی از کار رنج می برند بسیار تمایل به آسیب رساندن به خود دارند. به طور مثال، زیاد سیگار می کشند، غذاهای غیرمفید می خورند، تحرک ندارند یا درست و کامل نمی خوابند. خوددرمانی نیز از دیگر اشکالات این افراد است: آنها خودسرانه قرص خواب مصرف می کنند. یا صبح ها برای سرحال بودن قهوه زیاد می نوشند.

۸/    بیش از حد به کار فکر کردن ... حتی وقتی سرکار نیستید

اگر حتی زمانی که کار نمی کنید نیز همچنان کار و مسایل کاری هستید، احتمالا دچار استرس ناشی از کار شده اید. برای دروی از این وضعیت بغرج باید پس از انجام کارها به خود و نیازهایتان توجه کنید.

۹/    کاهش رضایت و شادکامی عمومی

استرس ناشی از کار می تواند رضایت و خرسندی شما از شغل و حتی زندگی شخصیتان را از بین ببرد. این مساله می تواند در همه مراحل و شرایط زندگی شما مشکل ایجاد کند و از هیچ رابطه ای یا حتی زندگی رضایت نداشته باشید و همیشه تصور کنید در مخمصه گیر افتاده اید.

۱۰/    مشکلات سلامتی

استرس های طولانی مدت، دایم و جدی می تواند به سلامت فرد آسیب برساند. از جمله می توان به مشکلات گوارشی، ناراحتی های قلبی و چاقی مفرط اشاره کرد.نشانه های مبتلا بودن به استرس ناشی از کار را از دید دکتر بالارد برایتان ذکر کردیم. اکنون زمان آن رسیده که بدانید آیا خسته‌ی کار هستید یا خیر؟ اگر تشخیص دادید که این نشانه ها در شما وجود دارد و شما نیز انسان مضطربی هستید، می توانید از راهکارهای زیر برای برطرف کردن آن استفاده کنید.

•    به طور مرتب تمدد اعصاب کنید

مهم نیست که برای تمدد اعصاب خود کتاب می خوانید، به ملاقات دوستان می روید یا مدیتیشن، پیاده روی یا به موسیقی گوش می کنید. مهم این است که همیشه و به طور مرتب برای ریلکس کردن زمان بگذارید.

•    پرورش زندگی غیرکاری

مسایل غیرکاری در زندگی غیرکاری خود پیدا کنید که شما را درگیر و مشغول کنند؛ همچون یک سرگرمی، ورزش یا حتی فعالیت های داوطلبانه در گروه های خاص.

•    قطع اتصال

با اینکه فناوری های ارتباطی کارکردهای مفید بسیاری دارند اما می توانند در زندگی خصوصی، مسافرت و روابط اجتماعی  افراد مضطرب ناشی از کار، اشکال ایجاد کند. برای برطرف کردن این مشکل بهتر است مثلا هنگام شام موبایل یا کامپیوتر خود را کنار بگذارید و همه حواس خود را به خانواده و غذای بدهید که صرف می کنید.

•    به اندازه کافی خوابیدن

محققان اعلام کرده اند خواب کمتر از شش ساعت در شب یکی از دلایل ایجاد استرس های ناشی از کار است زیرا خواب کم در عملکرد کاری فرد و پایین آمدن کارایی او تاثیر مستقیم دارد. خواب کم منجر به خستگی، کاهش انگیزه، حساسیت زیاد نسبت به اتفاق های استرس‌زا، ضعیف شدن قابلیت های مغزی و باعث افزایش اشتباه و تصمیم گیری های غلط می شود. برعکس این مساله نیز کاملا درست است: خواب کافی باعث افزایش عملکرد و بهبود حافظه افراد می شود. یکی از روشهای کاهس استرس کاری داشتن خواب کامل و مناسب در شبانه روز است.

•    منظم بودن

اغلب افرادی که از اضطراب های ناشی از کار رنج می برند، بیشتر مواقع کارهایی که باید انجام شوند را فراموش می کنند یا آنها را درست و کامل انجام نمی دهند. باید برنامه ریزی داشته باشید و منظم باشید. ذهن خود را خالی و فهرستی از کارهای خود را تهیه و در آخر آنها را اولویت بندی کنید. برای راحتی بیشتر می توانید از سیستم های الکترونیک یادآوری کننده استفاده کنید. به این ترتیب نگران عقب افتادن کارهای خود نخواهید بود.

•    شناخت مسایل

بسیار مهم است که شرایط و نشانه های فیزیکی ناشی از استرس زیاد را بشناسید: سردردهای زیاد، گرفتگی شانه ها، گردن درد و معده دردهای مداوم و شدید. در مورد سلامت ذهنی باید بدانید که استرس باعث ایجاد افسردگی می شود و افسردگی به بیشتر شدن استرس ها و خستگی های ناشی از کار می افزاید. بنابراین، اگر مشکلات شما جدی هستند و هر روز بیشتر می شوند باید حتما از متخصص کمک بگیرید. فقط به خانواده و دوستان اکتفا نکنید و حتما نزد مشاور یا روانشناس بروید.

•    مرز بین خود و دیگران را بشناسید

استرس می تواند درونی یا برگرفته از مسایل بیرونی باشد. در مورد منشا داخلی باید از خود بپرسید: «این از کجا آمده است؟» پاسخ این سوال کمک می کند تا متوجه شوید چه چیزی باعث استرس شما شده است و چگونه می توانید آن را برطرف و انگیزه کاری خود را حفظ کنید.

اما برخی از اضطراب ها ناشی از کار هستند. در تحقیقاتی که در سال ۲۰۱۱ میلادی در آمریکا صورت گرفت، بیش از دوسوم کارمندان اعلام کردند کارفرمایان آنها می خواهند در نتیجه رکود اقتصادی، هزینه ها را تا حد امکان کاهش دهند. این هدف نیز به صورت تعدیل نیرو، کم کردن دستمزدها، دادن اضافه کار، زیاد کردن ساعات کاری و ... انجام می شود. این مساله باعث افزایش تقاضا از کارکنان و باعث می شود تا نیروی کار متوجه شود میزان حقوق دریافتی با کار و تلاشی که انجام می دهد برابر نیست و همین باعث استرس و خستگی زیاد می شود.

منبع : جام نیوز

پنج شنبه 26/2/1392 - 18:56
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته