• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1081
تعداد نظرات : 126
زمان آخرین مطلب : 3942روز قبل
نوجوان و جوان
نهاد خانواده به عنوان یکی از مکانیسم‌های اساسی جامعه‌پذیری و انتقال ارزشها و نگرشهای جامعه به نسلهای جدید و جوان همواره مورد تاکید بوده است.در این حوزه،خانواده عامل پیونددهنده نسلهای متفاوت به یکدیگر معرفی شده‌ است.

دوستی های خیابانی و آشنا شدن دختران و پسران به دور از چشم والدین یکی از معضلات اجتماعی است . علل اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی در جوامع باعث شده سن ازدواج بالا رود و جوانان کمتر تشکیل خانواده بدهند که البته دنیای ارتباطات نیز در شیوع این معضل نقش بسزایی را دارد .

انسان دارای نیازهای مختلف زیستی، اجتماعی، عاطفی و شناختی می باشد. او نیازمند خوردن، آشامیدن و تعامل بادیگران است. این تعامل در پی پاسخ به سوال های شناختی خود است و بالاخره مهمترین نیاز انسانی محبت کردن و مورد محبت واقع شدن است. برخی از روانشناسان با بررسی نیازهای مختلف بشری و سطح بندی آن بر تامین نیازهای عاطفی در دوران نوجوانی و جوانی تاکید فراوان دارند.

اما مسئله ای که در اینجا می تواند مطرح باشد. تامین نیازهای عاطفی از طریق رابطه با جنس مخالف است که اصطلاحا در جامعه ما از آن با نام "دوست دختر” و "دوست پسر” یاد می کنند.
مقصود از دوستی های دختر و پسر رابطه ای نسبتا صمیمانه و گرم و پنهانی که از طریق دیدارهای مخفیانه و رد و بدل کردن هدیه یا برقرار ساختن ارتباط تلفنی بین دختر و پسر ایجاد می شود. اما گسترش چنین روابطی تاثیر منفی در کانون های خانوادگی دارد پایه های خانواده سالم که هسته ای از تشکیلات اجتماع می باشد را متزلزل کرده است . لذا برای جلو گیری از پیشرفت این معضل به علل ممنو عیت چنین روابطی پر داخته می شود تا هر ذهن آگاهی با دانستن این مطالب ، آگاه تر از پیش باشد .

متاسفانه پدیده معاشرت و دوستی دختر و پسر قبل از ازدواج در بین جوانان به خصوص دانشجویان،یک‌ واقعیت اجتماعی نوظهور است. به نظر می‌رسد در حوزهء روابط بین دختر و پسر در جامعه به خصوص در بین جوانان،تغییرات نگرشی و ارزشی‌ رخ داده یا در حال شکل‌گیری است و جوانان جهت‌گیری نگرشی و ارزشی‌ متفاوتی به نسبت بزرگسالان و خانواده‌های خود دارند که این امر گویای شکاف‌ نسلی است.

دختران و پسرانی که به طریق غیر مشروع با فردی از جنس مخالف، رابطه دوستانه برقرار می‌کنند، ممکن است از جهات مختلف، آسیب ببینند. آسیب‌ها هرچند متوجه دختر و پسر است، اما دامنه و شدت آن درباره دختران بیش‌تر است.

به اعتقاد آسیب شناسان اجتماعی،دوستی های خیابانی بدون محبت و عشق واقعی بوده و تنها بر اساس نیازهای غریزی و جنسی شکل می گیرد. اگر این روابط به ازدواج هم منتهی شود به حتم پشتوانه عشق و محبت ندارد و پس طبیعی است که چنین ازدواجی دوام پیدا نکند؛ زیرا پسر و دختر جوان بیشتر شریک لذت های جنسی یکدیگر بوده اند و زندگی واقعی پس از ازدواج امری فراتر از ارضای غرایز جنسی است. در تجربه این دوستی ها، فرصتی برای انتخاب و شناخت صحیح زوج ها از یکدیگر به وجود نمی آید، زیرا در اوج هیجانات ناشی از غرایز جنسی، افراد نمی توانند عاقلانه و آگاهانه یکدیگر را بشناسند و انتخاب کنند. اگر هم در اثر شرایط اجباری ازدواج کنند در بیشتر موارد پس از مدتی کوتاه مجبور به جدایی و طلاق می شوند.

آمارها نشان میدهد بیشترین میزان دوستی های خیابانی در سن غریزی است بعضی از پسران ایرانی داشتن دوست دختر را نوعی محبوبیت قدرت اجتماعی و موفقیت برای خود محسوب میکنند و در شرایطی که توانایی تشکیل خانواده از طریق ازدواج را ندارند عده ای از انان نیاز های جنسی و عاطفی خود را از طریق دوستی های افراطی بر طرف می نمایند. متقابلا بعضی از دختران ارتباط با پسران را نوعی جذابیت برای خود تلقی میکنند و متاسفانه اکثر قریب به اتفاق این دختران تصور میکنند که این دوستی ها به ازدواج منتهی می شوند.

روابط خیابانی برای دختران و پسران به یک اندازه عواقب ناخوشایند ی دارد اما آسیب های ایجاد شده بر اثر روابط خیابانی بیشتر متوجه بانوان است چون انها سرمایه ای از دست می دهند که شاید تا آخر عمر سایه ان بر سرشان سنگینی کند،

پیش‌ از هر چیز باید خانواده‌ها به‌ نقش‌ حیاتی‌ خود در برابر فرزندان‌ آگاه‌ شوند تا بتوانند الگوهای‌ صحیح‌ رفتاری‌ را به‌ فرزندان‌ ارائه‌ دهند و هویتی‌ سالم‌ و پویا به‌ آنان ببخشند.والدین‌ باید به‌ نیازهای‌ عاطفی‌ و روحی‌ فرزندان‌ و شیوه‌های‌ صحیح‌ پاسخ‌گویی‌ به‌ این‌ نیازها واقف‌ شوند.

زمانی که خانواده و جامعه نقش اساسی خود را جهت یاری دادن به نسل جوان برای یافتن هویت سالم، مثبت، پویا و سازنده به خوبی ایفا نکنند، نسل جوان با آشفتگی هویت و خلاء وجودی مواجه می شود و برای کاهش اضطراب و رهایی از بحران هویت و سرگشتگی، به این دوستی ها تن می دهد. جوان در تصور و توهم خویش، از طریق دوستی با جنس مخالف، می خواهد به آرامش برسد. او لذت این دوستی را عامل تسکین برای بحران بی هویتی خویش می داند.

به نظر بسیاری از کارشناسان دوستی ها ،ارتباط ها و ابراز علاقه‌های قبل از ازدواج بیشتر کاذب هستند و اگر موجب تشکیل خانواده شود، قدرت تحکیم و تداوم زندگی را ندارد. بیشتر مواقع نیز این روابط و ابراز علاقه‌ها دور از نظر پدر و مادرها انجام می گیرد. اگر این آشنایی‌ها تحت نظارت پدر و مادر نباشد، می‌تواند مشکلاتی را ایجاد کند.

متأسفانه روابطی که در جامعه از طریق ایمیل، چت و موبایل بین دختر و پسر انجام می‌گیرد، در سایه بی‌اطلاعی، عدم کنترل و نظارت خانواده‌ها انجام می‌گیرد. شاید بیش از ۹۵ درصد این ارتباط‌ها تحت نظارت خانواده‌ها نباشد. آگاهی پدر و مادر نسبت به ارتباط، از سوی والدین دختر، بیشتر باید مورد توجه قرار گیرد. پدر و مادر، هر ۲ باید از این روابط آگاهی داشته باشند. گاهی مادرها از روابط دخترشان با یک پسر خبر دارند، اما پدر دختر خبر ندارد، این درست نیست.

ناتوانی خانواده و جامعه در پاسخگویی صحیح و به موقع به نیازهای اساسی نسل جوان عامل دیگری جهت شکل گیری دوستی های خیابانی است. امنیت، احترام، محبت و دوست داشته شدن از جمله نیازهای روانی انسان است که متأسفانه به دلیل سرگرم شدن خانواده ها و جوامع به فراهم ساختن امکانات اقتصادی، این دو نهاد انسان ساز از هنر عشق ورزیدن و احترام گذاردن به نوجوانان محروم می شوند.

نحوه برخورد و عملكرد والدین با فرزندان (از دوران كودكی تا جوانی) نقش بسیار عمده ای در شكل گیری اخلاق، روحیات و فرهنگ آنها دارد. بر همین اساس است كه متخصصین ریشه همه كارها و فعالیت های فرزندان را در نوع عملكرد والدینشان می بینند. یكی از مهمترین بحران های دوران نوجوانی و قبل از ازدواج جوانان دوستی با جنس مخالف است.

بسیاری از جوانان به دلیل برخی كمبودها و فشارها و تنها برای فرار از آنها و رسیدن به آرامش به سمت جنس مخالف سوق می یابند و گمان می كنند كه تمام مشكلاتشان در سایه ازدواج با فرد مقابل قابل حل می باشد. در حالیكه این كار آنها مصداق بارز ضرب المثل «از چاله در آمدن و به چاه افتادن» می باشد.

برای نیل به این هدف والدین‌ باید به‌ نیازهای‌ عاطفی‌ و روحی‌ فرزندان‌ و شیوه‌های‌ صحیح‌ پاسخگویی‌ به‌ این‌ نیازها واقف‌ شوند. در این باره باید با تقویت‌ ارزش‌های‌ اخلاقی، معنوی‌ و انسانی‌ و سست‌ گردانیدن‌ معیارهای‌ مادی‌ در نظر جوانان، تقویت‌ و توسعه‌ مراکز ورزشی‌ و تفریحی‌ و برنامه ‌ریزی‌ صحیح‌ برای‌ اوقات‌ فراغت‌ جوانان، ارائه‌ خدمات‌ رفاهی‌ و اجتماعی‌ جهت‌ برطرف ‌کردن‌ کمبودهای‌ عاطفی‌ کودکان‌ و نوجوانان، پرورش‌ احساس‌ عزت‌ نفس‌ و اعتماد به ‌نفس‌ کودک‌ و نوجوان‌ در خانواده‌ و مدرسه، اطلاع رسانی به خانواده‌ها از طریق‌ تماس‌ با کارشناسان‌ متخصص‌ در امور خانواده، استفاده‌ از فیلم‌ ها و برنامه های‌ تربیتی، پرهیز از سخت گیری‌ و تنبیه‌ و همچنین‌ اجتناب‌ از آسان‌ گیری‌ در تربیت‌ فرزندان، تشویق‌ فرزندان‌ به‌ رعایت‌ تعادل‌ و دوری‌ از بی‌ بندوباری، برقراری‌ احساس‌ امنیت‌ در خانواده‌ و جامعه‌ و جلوگیری‌ از بروز اضطراب‌ در نوجوانان‌ و جوانان زمینه های پیشگیری و مقابله با چنین مواردی را کاهش داد.

برای پیشگیری از چنین آسیب هایی باید خانواده‌ها به‌ نقش‌ حیاتی‌ خود در برابر فرزندان‌ آگاه‌ شوند تا بتوانند الگوهای‌ صحیح‌ رفتاری‌ را به‌ فرزندان‌ ارائه‌ دهند و آنها را در برابر آسیب های اجتماعی واکسینه کنند. وظیفه همه ی پدران ومادران است که در دوران جوانی ونوجوانی به دختر وپسر خود محبت کافی داشته باشندتا این که آنها برای ارضای این احساس به افراد غریبه پناه نبرندوسنگ بنای زندگی وآینده خود را سست وخراب نکنند.میگنا دات آی آر.خلا عاطفی وحاکم نبودن روابط محبت آمیز بین زن وشوهر واعضای خانواده می تواند از عوامل آسیب زا باشد. تهدید و ارعاب علیه زنان و دختران عزت نفس آنان را از میان برده و تشنه ی کوچکترین نگاه محبت آمیز میکند. همچنین نباید فراموش کرد که کارشناسان اجتماعی و انتظامی نیز باید با اطلاع رسانی دقیق خانواده ها و نوجوانان و جوانان را در جریان اخبار و اطلاعات این گونه مسایل قرار دهند زیرا این امر به میزان فراوانی می تواند نقش پیشگیرانه داشته باشد.

اشتباهات والدین در گرایش جوانان به دوستی با جنس مخالف

الف) عدم آموزش صحیح والدین به فرزندان در مورد جنس مخالف

اغلب نوجوانان در سنین دوازده ـ سیزده سالگی، به دلیل بیداری غریزه جنسی نسبت به جنس مخالف مشغولیت ذهنی پیدا می ‌کنند و می‌ خواهند بدانند که جنس مخالف آنها چگونه آدمی است. اگر در این شرایط به آنها درست اطلاعات داده نشود، به علت کنجکاوی به سمت دوستان و اطرافیان می ‌روند تا پاسخ پرسش ‌هایشان را دریافت نمایند. به همین دلیل یا با اطلاعات غلط دوستان و سایت ها و یا با دوستی های خطرناك با جنس مخالف مواجه می شوند.

در دین اسلام برای برخوردهای فرهنگی و اجتماعی زن و مرد با یكدیگر حدود مشخص شده است و برخورد آنها در قالب این حدود هیچ مشكلی ندارد

ب) محدود کردن مطلق فرزند در برخورد با جنس مخالف توسط خانواده

گاه خانواده‌ ها نوجوان خود را از هرگونه برخورد با جنس مخالف محروم کرده و آنها را به شدت از این امر باز می ‌دارند زیرا هر گونه ارتباطی با جنس مخالف را برخلاف شرع و گناه می دانند. در حالیكه در دین اسلام برای برخوردهای فرهنگی و اجتماعی زن و مرد با یكدیگر حدود مشخص شده است و برخورد آنها در قالب این حدود هیچ مشكلی ندارد.

ج) نبود کانون محبت در خانواده

برقراری پیوند روحی و عاطفی عمیق بین والدین و فرزندان از اهمیتی خاص برخوردار است. این پیوند سبب می ‌شود که بسیاری از نیازهای روحی و عاطفی فرزندان در محیط خانواده برآورده شود و آنان دچار کمبودهای عاطفی نگردند. خانواده ها باید بستری فراهم كنند تا دختر خانم ها به راحتی مسائل خود را با آنها در جریان بگذارند تا نیازهای عاطفی شان برطرف شد. افرادی که از چنین روابط روحی سالمی در محیط خانه محرومند، دچار كمبود محبت و عاطفه شده و برای جبران کمبودهایشان به سوی دوستی با جنس مخالف برای تامین نیاز به محبت شان پیش می روند. البته گرایش به این نوع دوستی‌ ها در دختران بیشتر از پسرها می ‌باشد.

د) سختگیری خانواده در مورد ازدواج

متاسفانه برخی از والدین در زمینه ازدواج فرزندانشان تنها به بهانه اینكه بزرگتر و با تجربه ترند و هدفشان خوشبختی و سعادت آنهاست اقدام به تصمیمات و اعمالی می كنند كه برخلاف رضایت فرزندانشان بوده و گاه حتی سعادت را از زندگی آنها دور می كند و مشکلات فراوانی بر سر راه ازدواجشان فراهم می آورد. از این رو اغلب فرزندانی که در چنین خانواده‌هایی رشد می‌کنند برای رهایی از فشارهای روحی حاصله از تحمیل خواسته‌های نابجای اطرافیان و به نوعی پیاده کردن اهداف خود در زندگی، ناخواسته تن به دوستی‌ها و عشق‌ های کاذب و ازدواج های این چنینی می ‌دهند.

اگر ارتباط و ابراز علاقه قبل از ازدواج، بدون نظارت پدر و مادر باشد، قطعا مسایل و مشکلاتی را ایجاد می‌کند و ادامه زندگی مشکل می‌شود. شاید زوج‌ها در یک، یا ۲ ماه اول پس از ازدواج، احساس رضایت کنند، اما پس از آن مشکلاتی به وجود می‌آید. مثلا به یاد دوست قدیمی خودشان می‌افتند و این مسأله، زندگی را با مشکلاتی مواجه می‌کند و تفاهم و صمیمیت‌ها را کم می کند. در آن زمان مطمئنا زن و مرد دیگر حرف جدیدی را نمی‌توانند به هم بگویند. دیگر نمی‌توانند نیازهای عاطفی یکدیگر را برآورده کنند، چون این نیازها را قبل از ازدواج برآورده کرده‌اند. نظارت و آگاهی پدر و مادر می‌تواند از ایجاد چنین شرایطی جلوگیری کند.

اگر پدر و مادر از روابط خبر داشته باشند و بدانند پسر مقابل، شرایط لازم برای ازدواج را ندارد، می توانند با شیوه‌های مناسب، مانع تشکیل یا ادامه این روابط شوند. مشکل این است که این آگاهی در خانواده‌ها وجود ندارد و پس از مدتی که با خبر می‌شوند، راه برگشتی برای آنها وجود ندارد که مطمئنا نتایج آن منفی خواهد بود.

جلوی این ارتباط‌ها را نمی‌توان گرفت؛ نمی‌توان تلفن و اینترنت را جمع‌آوری کرد. کنترل و نظارت پدر و مادر مهم است. اگر شرایط تربیتی و اعتماد در خانواده باشد، فرزندان می توانند خانواده و به‌ خصوص مادر را از این ارتباط آگاه کنند. پدرها و مادرها می‌توانند در همان ابتدای شروع این ارتباط، جلوی توسعه آن را بگیرند. بیشترین آسیبی که خانواده‌ها قبل از ازدواج متحمل می‌شوند، ارتباطات بی‌حدی است که بدون نظارت انجام می‌گیرد.

آمار

نتایج یک تحقیق انجام شده از سوی انجمن مددکاری علمی ایران، نشان می دهد که تنها ۱۰ درصد از ارتباطاتی که قبل از ازدواج در میان دختران و پسران وجود دارد به ازدواج منجر می شود و در ۹۰ درصد باقی این ارتباطات قطع خواهد شد.

در این تحقیق که در ۵ استان بزرگ کشور و از بین ۳۰ هزار نفر نمونه انجام گرفته است نتایج نشان می دهد که از بین همه این افراد تنها ۱۰ درصد با دوست خود ازدواج کرده اند و بقیه ارتباط ها با گذشت زمان به جدایی ختم شده است.

بر اساس نتیجه دیگری که از این تحقیق حاصل شده است، این دوستی ها از ۱ ماه تا ۷ سال ادامه داشته اما در همه موارد نتایج یکسان بوده است.

نکته قابل توجه دیگری که از این پژوهش به دست آمده است نشانگر این موضوع است که از این رقم نیز تنها ۲ درصد از این ازدواج ها با هدف های فردی و علاقه به طرف مقابل انجام شده است و ۸ درصد مابقی به دلایل مالی و دارابودن امکانات فرد به ازدواج منجر شده است.

اما آمارهای به دست آمده:
۱- افراد مجرد نسبت به افراد متاهل دارای بیشترین رابطه با جنس مخالف هستند، به طوری که ۷۶% افراد مجرد و ۲۴% افراد متاهل بودند.

۲- از لحاظ سنی ، بیشترین رابطه با جنس مخالف، بین ۳۰-۲۵ سال سن است.

۳- بیشترین افرادی که دارای دوست دختر هستند، دارای مدرک لیسانس و بالاتر هستند. به عبارت دیگر با افزایش مدرک تحصیلی ، رابطه با جنس مخالف افزایش می یابد.

۴- بیش از ۸۴% پسران با قاطعیت اظهار داشته اند که با این گونه دختران هرگز ازدواج نخواهند کرد، زیرا به نجابت و پاکدامنی آنها به هیچ وجه اعتماد ندارند و معتقدند که این گونه دختران که به آسانی با آنها دوست شده اند، می توانند با هر کس دیگری دوست شوند.
چهارشنبه 6/10/1391 - 12:44
ازدواج و همسرداری
آیا زندگی خانوادگی آن اندازه که برای زنان اهمیت دارد برای مردها مهم نیست؟ آیا عواطف مردها سست تر از زنان است؟ و آیا پایبندی زنان به خانواده و کوششان برای حفظ خانواده بیش از مردان است؟

معمولا به نظر می رسد آنکه می گریزد مرد است و آنکه می ماند زن. آنکه بی خیال است مرد است و آنکه نگران است زن. آنکه جدی نمی گیرد مرد است و آنکه پیگیر می شود زن.

اما آیا واقعا همین طور است؟ حقیقت این است که مردها اگر خانواده دوست تر از زنان نباشند در این زمینه کمتر از زنان هم نیستند. اما نمایش این خانواده دوستی در مردان و زنان بسیار متفاوت است.

گفتنی است مردها به آن اندازه که به نظر می آید، قوی نیستند. مردها هم مثل زنان، خیلی از نگرانی ها را تجربه می کنند، ولی نشان نمی دهند و درباره آن حرف نمی زنند. شاید این رفتار نوعی ملاحظه ی پنهانی باشد. زیرا در صورت ابراز، موجب نگرانی های شدید زنان می شوند.

وقتی زنان مشکلاتشان را با همسرانشان در میان می گذارند و نگرانیها را گزارش می کنند، در واقع این پیام را منتقل می کنند، که تو تکیه گاه زندگی و رافع مشکلات هستی. بدیهی است که چنین کسی درک خواهد کرد که نباید نگرانیهایش را بروز دهد.

مردها برای وفاداری به خانواده هزینه می کنند

شاید مهمترین دلیلی که باعث شده فکر کنیم مردها نسبت به حفظ خانواده خود کم همت تر از زنان اند، مسئله بی وفایی برخی از مردان خانواده دار است. اما لازم به ذکر است که اگر چه مردان، بیش از زنان، به همسرانشان خیانت می کنند، باز هم از این حرف پایداری زنان و سستی مردان نتیجه نمی شود. زیرا وضعیت زنان و مردان در جامعه با هم یکسان نیست تا بتوان عکس العملشان را با هم مقایسه کرد. باید دید آیا همان اندازه که مردان متاهل در معرض تحریک و وسوسه قرار می گیرند، زنان متاهل هم در معرض تحریک و وسوسه قرار دارند؟

کم نیستند زنانی که ابایی ندارند با یک مرد متاهل ازدواج کنند و چه بسا او را مجبور به ترک خانواده اش نمایند. اما مردها به زنان متاهل علاقه ای نشان نمی دهند و به اصطلاح به چنین شکاری نمی روند. البته لازم به تذکر است که این توجیه و توضیح، از جرم مردان ستمکاری که خانواده خود را تباه کرده اند تا به عشقی کذایی برسند، نمی کاهد. اما مردان وفادار و خانواده دوستی که به خاطر حفظ خانواده خود، در مقابل وسوسه ها ایستاده اند، را می ستاید.

مردها کمتر از زنان تقاضای طلاق می دهند

مردها کمتر از زنها تحت تاثیر هیجانات عاطفی تصمیم می گیرند. بنابراین کمتر به طلاق روی می آورند و مشکلات، را کوچکتر از آن چیزی که زنان در نظر می گیرند، ارزیابی می کنند.

در کشور ما بیشترین متقاضیان طلاق ( ۸۲ درصد )، زنان هستند. البته این آمار بی مشکل نیست. زیرا در کشور ما تقاضای طلاق از طرف مردها به لحاظ اقتصادی موجب ضرر ایشان است. به همین علت بعید نیست بگوییم مردها خیلی زیرکانه باعث تقاضای طلاق از طرف زنها می شوند تا از زیر بار مهریه و ... فرار کنند. اما این مطلب توجیه کننده آمار ۸۲ درصدی ( تقاضای طلاق از طرف زنان ) نیست.

البته آستانه تحمل مردان با هم یکسان نیست. بعضی از مردها که ضعیف تر هستند ممکن است خیلی زود به این نتیجه برسند که دیگر هیچ کاری از دستشان برنمی آید. اما باز هم تسلیم شدنشان به معنای مایل بودن به طلاق نیست. بلکه فقط تسلیم شده اند. به همین جهت هم در شرع مقدس ما حق طلاق به مرد داده شده است تا این اتفاق بد کمتر رخ دهد. اما همانطور که می بینیم متاسفانه امروزه اصرار زیاد زنان بر طلاق کار خودش را کرده است.

البته قصدمان از این گفته ها این نیست که زنان و مردان را با هم مقایسه کنیم تا طرف یکی را بگیریم یا دیگری را محکوم کنیم بلکه می خواهیم به بسیاری از بانوانی که نگران رفتارهای شریک زندگی خود هستند، بگوییم مردها را بهتر بشناسید و به آنها اطمینان بیشتری داشته باشید. معتقدیم اگر این باور جای خودش را در بین زنان باز کند، موجب آرامش، اعتماد و تفاهم بیشتری خواهد بود.

منبع: افکارنیوز
چهارشنبه 6/10/1391 - 12:43
اخلاق
چگونه با هر نوع شخصیت موثرترین ارتباط را برقرار کنیم؟

هر انسانی در دنیا بر اساس زندگی اش، تجربیاتش و ... شخصیتش به یکی از این مدل ها نزدیکتر است. هدف اصلی، شناخت درست تیپ شخصیتی افراد است و اینکه چگونه با هر فردی ارتباطی موثر برقرار کنیم.

همه ما آدم ها بنا به نیازهایی که داریم هر روز با افرادی در محل کار، تحصیل، خیابان، مترو، اتوبوس، مغازه و ... در ارتباط هستیم. گاهی در اولین برخورد یا اولین نگاه احساس بدی به ما دست می دهد و همین باعث می شود ادامه ارتباط باعث بحث و جدل شود و به هر دلیلی به مقصودمان نرسیم.

ممکن است شما در روابط خانوادگی دچار مشکل شده باشید. در صورتی که نیازمند ادامه ارتباط هستید، از طرفی گرفتار حرف و حدیث هایی شده اید که هیچ وقت تمامی ندارد و در هر بار ارتباط باعث گرفتاری های بیشتر شما می شود.

به راستی مشکل کجاست؟ مشکل شمایید؟ مشکل آنها هستند؟

گاهی پاک کردن سوال، راه حل مشکل نیست. بارها دیده اید که حتی قطع رابطه اوضاع را نه تنها بهتر نکرده بلکه بدتر نیز کرده پس چگونه باید بر این دسته از مشکلات فائق آمد؟

می خواهیم شما را با راه حل های علمی آشنا کنیم. هر فردی مدل شخصیتی ویژه خود را دارد و با توجه به مدل شخصیتی اش با هر موضوعی یا شخصی رفتار می کند. ممکن است این سوال برایتان پیش آید که به تعداد افراد روی زمین مدل شخصیتی وجود دارد و شما نمی توانید تمام عمرتان را صرف شناخت آنها کنید. اخیرا روش نوینی در شخصیت شناسی با نام اینیاگرام ارایه شده است، یعنی مدل نُه گانه که افراد به 9 تیپ شخصیتی تقسیم می شوند که خود این 9 دسته نیز در 3 دسته: 1- احساسی، 2- فکری و ذهنی، 3- جسمی و حرکتی قرار دارند.

به طور کلی هر انسانی در دنیا بر اساس زندگی اش، تجربیاتش و ... شخصیتش به یکی از این مدل ها نزدیکتر است. هدف اصلی، شناخت درست تیپ شخصیتی افراد است و اینکه چگونه با هر فردی ارتباطی موثر برقرار کنیم.

در ابتدا به معرفی کامل شخصیت افراد کمال طلب می پردازیم که بیشترین اشتیاق آنها تمایل به درستی و کمال و بزرگترین ترسشان دارای عیب بودن است.

شخصیت کمال گرا

ویژگی ها: افراد متعلق به این تیپ بیشتر اوقات عصبانی هستند، سختگیرند، دایم ایراد می گیرند، انتقاد می کنند، بسیار تمیز و منظم هستند، مودبند، کمی وسواسی هستند، بهترین ها را می خواهند، کیفیت برایشان اهمیت خاصی دارد، برای کمیت ارزشی قایل نیستند، هرگز کیفیت را فدای کمیت نمی کنند، بسیار مسوول هستند، از وجدان اخلاقی بالایی برخوردارند، این افراد صفر و یکی هستند، و بر این باورند که همواره یک راهِ درست برای مواجه شدن با هر مشکلی وجود دارد، ایده آل گرا هستند، ترس از خوب نبودن و کامل نبودن آنها را داغان می کند، برای بهبود بخشیدن به همه چیز تلاش می کنند، مشکل پسند هستند، تعجب نکنید اگر چندین بار برای خرید بروند و دست خالی بازگردند، اصلاح طلبی جزیی انکار نشدنی از وجودشان است، از اینکه با آنها شوخی کنید متنفر هستند و جدیت این افراد ویژگی بارزشان هست.

نحوه ارتباط موثر با افراد کمال گرا:
1- هرگز آنان را تحت فشار زمانی برای انجام کاری نگذارید.
2- از آنها ایراد نگیرید، حتی اگر ایرادی هم مطرح است در قالب پیشنهاد عنوان کنید.
3- هرگز آنها را سرزنش نکنید حتی اگر اشتباه کردند.
4- از نظم و دقتشان تمجید کنید
5- با آنها بدقولی نکنید.

بُعد مثبت: کارهایی را که نیاز به سازماندهی، نظم و طبقه بندی دقیق دارد بسیار دقیق انجام می دهند. بسیار دقیق، تیزبین، باوجدان، منظم و مبادی آداب هستند.

بُعد منفی: مشکل بزرگ کمال گراها عصبانیت، خشم و کینه است. اهل غر زدن هستند. در دیدن مشکلات و ایرادها بسیار حرفه ای اند.

برخی از شغل های مناسب:
- وزیر، معاون اداری
- مدیر اجرایی، مدیر فنی
- حسابدار
- برنامه ریز مالی، مشاور
- برنامه ریز شهری
- دادستان
- برنامه نویس کامپیوتر
- جراح

شخصیت کمک گرا، امدادرسان و مهربان

ویژگی ها: افراد متعلق به این گروه شدیدا مهربان هستند و عاشق کمک کردن به دیگران. اغلب برای کمک منتظر درخواست دیگران نیستند و به محض اینکه احساس کنند جایی حضورشان نیاز است درنگ نمی کنند. همیشه به فکر دیگران هستند. دیگرخواهی این افراد بر خود اولویت دارد به گونه ای که اول نیازهای دیگران را می بینند و سپس خود را. این افراد دوست دارند مشکلات دیگران را حل کنند و برای این کارشان مورد توجه و قدردانی قرار گیرند. کمک گراها بسیار مهمان نواز، خونگرم و دوست داشتنی هستند. آنها دوستان بسیاری دارند، خوش قلب، احساساتی، دلسوز و سخاوتمند هستند.

نحوه ارتباط موثر با افراد امدادرسان:

1- با آنها مهربان باشید. از کارهایشان قدردانی کنید.

2- کمک گراها در دایره توجه قرار دارند. در ارتباط با یک فرد کمک گرا بی توجه و غافل نباشید چون سریع ناراحت می شوند و غصه می خورند.

3- حساس هستند. مواظب باشید به احساسات آنها خدشه وارد نشود.

4- از آنها، خوبی ها و نکات مثبتشان جلوی جمع تعریف و تمجید کنید.

بُعد مثبت: برونگرا، خوش قلب، معاشرتی، اهل جمع و گروه، مسوولیت پذیر و بسیار دست و دلباز و تعارفی است.

بُعد منفی: بسیار دگرخواه است و خود را فدای دیگران می کند. دائم به نیازهای دیگران توجه دارد و می خواهد نیازهای آنان را حل کند. گاهی در این مسیر افراطی عمل می کند.

برخی از شغل های مناسب:
- معلم
- طراح مُد
- فروشنده
- پیشخدمت
- طراح گرافیک
- مامور آتش نشانی
- پرستار
- برنامه ریز عروسی
- امدادگر
- خدمات پس از فروش، پیگیری رضایت مشتریان

شخصیت موفقیت طلب

ویژگی: افراد متعلق به این گروه پرانرژی، فعال، کاردان، هدفگرا و با اعتماد به نفس هستند. این افراد دوست دارند مفید واقع شوند و یک لحظه هم بیکار نمانند. برای آنها مهم است که موفق باشند. موفقیت های دیگران را با خود می سنجند و ارزش گذاری می کنند. این افراد به دلیل توانایی فوق العاده در روابط اجتماعی نزد مردم بسیار محبوب هستند، بزرگترین ترس این افراد احساس پوچی و بیهودگی است.

خواستار موفقیت هستند تا بتوانند به گونه ای خود را نشان دهند. آنقدر به فکر خواسته ها و اهدافشان هستند که گاهی وجود خود را فراموش می کنند، حتی ممکن است به جسمشان صدمه وارد کنند. به خوبی آموخته اند آنچه برای دیگران مهم و با ارزش است چیست و آن را انجام می دهند. می ترسند اگر موفق نشوند تحقیر شوند. علاقمند به جمع کردن مدارک گوناگون هستند.

نحوه ارتباط موثر با افراد موفقیت طلب:

1- به آنها احترام زیادی بگذارید. آنها همانند امدادگراها توجه طلب و تایید طلب هستند. از موفقیت هایشان نام ببرید، در حضور دیگران آنها را به خاطر موفقیت ها، تلاش ها و پیشرفت هایشان تمجید کنید. حواستان باشد سعی نکنید فیلم بازی کنید چون سریع متوجه می شوند زیرا افراد تیزی هستند.

2- از این افراد خرده نگیرید. اگر ایرادی وجود دارد بهتر است تشویقی مطرح کنید.

3- اگر در مواجهه با مساله ای موفق نیستند، موضوع را از بعد مثبت شروع کنید و از تلاشی که برای آن کرده اند صحبت کنید، با این کار نیروی دوباره می گیرند و این بار قطعا موفق می شوند.

4- از سرزنش و تحقیر کردن آنها به هیچ نتیجه ای نمی رسید.

بُعد مثبت: آدم های سریعی هستند. شدیدا انعطاف پذیرند. وقتی تصمیم بگیرند چیزی را به دست بیاورند معطل نمی کنند و به دنبال کسب نتایج هستند.

بُعد منفی: خودشان را با موفقیت هایشان می سنجند. در اثر تلاش و کوشش و کار زیاد خود را فراموش می کنند.

برخی از شغل های مناسب:
- نوازنده، بازیگر
- مدیر روابط عمومی
- وکیل
- معاون اجرایی
- دستیار شخصی افراد بانفوذ، قدرتمند یا معروف
- نویسنده
- فروشنده، بازاریاب
- فعال سیاسی یا سیاستمدار
سخنران الهام بخش
- مربی کسب و کار و مشاور زندگی

منبع: میگنا
چهارشنبه 6/10/1391 - 12:41
ازدواج و همسرداری
میگنا - «مهربانی و فداکاری او، توجه او، شفقت و عشق او، بیش از هر چیز دیگر مرا در مدت عذاب روانی ام روی پا نگه داشت. اگر بخواهم شخصی را که در بهبودی من بیشترین تاثیر را داشته است انتخاب کنم. آن شخص مطمئنا همسرم است.» این جملات را نورمن اندلر؛ روان شناس، بعد از بهبود از افسردگی شدیدی که دچارش شده بود، نوشته است.واقعیت این است که هرچند نقش همسران در ایجاد افسردگی در همدیگر به اثبات نرسیده است اما نقش آنان در بهبودی از افسردگی کاملاً اثبات شده است!

نام افسردگی را همه شنیده ایم اما احتمالاً بسیاری از ما تصور می کنیم این بیماری مختص افراد ضعیف است و چون ما قوی هستیم این بیماری هیچ وقت سراغ مان نخواهد آمد. اما بد نیست بدانید از هر چهار خانم یک نفر در دوره ای از زندگی خود مبتلا به این بیماری می شود. درباره آقایان نیز برخی معتقدند هرچند موارد تشخیص داده شده در حدود نصف میزان ابتلای خانم هاست ولی آنها نیز به میزانی برابر با خانم ها دچار این بیماری می شوند و فقط عوامل اجتماعی و محیطی باعث می شود بیماری آنان کمتر از خانم ها تشخیص داده شود. در این شرایط هیچ عجیب نیست اگر در یکی از این روزها متوجه شویم خودمان دچار این بیماری شده ایم یا همسرمان گرفتار افسردگی شده است. اما نکته مهمی که در رابطه با افسردگی وجود دارد نقش روابط بیمار با نزدیکان و به ویژه همسرش است.میگنا دات آی آر.درباره دلایل ایجاد این بیماری نظریات گوناگونی وجود دارد. برخی به تغییرات شیمیایی که در مغز روی می دهد اشاره دارند، برخی به نقش رویدادهای ناگوار تاکید دارند و برخی برای باورها و طرز تفکر فرد بیمار اهمیت قائل می شوند. واقعیت این است که در نهایت نیز نمی توان به صورت قطعی درباره علت ایجاد بیماری اظهارنظر کرد. اما با وجود این نکته مسئله ای که همه درمانگران با رویکردهای گوناگون بر آن تاکید دارند، نقش اطرافیان در کمک به بهبود فرد بیمار است. در این بین همسر بیمار نقشی مهم داشته و می تواند فرآیند بهبود را تسریع یا حداقل از میزان درد و رنج او کم کند.این کار هر چند آسان به نظر می رسد اما در عمل چندان ساده نیست. اگر همسر شما دچار افسردگی است، توجه به نکات زیر می تواند به شما کمک کند تا بتوانید به یاری او بشتابید.

مهم ترین کمک را جدی بگیرید

بعضی معتقدند مهم ترین کمکی که همسری می تواند برای همسر افسرده اش انجام دهد، کمک به تشخیص آن در اسرع وقت است. در بعضی موقعیت ها احتمال بروز افسردگی افزایش می یابد؛ به عنوان مثال بعد از زایمان برخی از خانم ها برای دوره ای کوتاه دچار افسردگی می شوند، که اگر به موقع اقدامات لازم برای بهبود انجام نشود، ممکن است ادامه پیدا کند. اگر علائم افسردگی را در همسرتان می بینید، در اولین قدم او را تشویق کنید به متخصص مراجعه کند. اگر برای او تشخیص افسردگی داده شد، کمک کنید دستورات متخصص اعم از خوردن دارو یا دیگر فعالیت ها،ازجمله شرکت منظم در جلسات روان درمانی، را انجام دهد. در ادامه به علائم اصلی افسردگی اشاره شده است.

با سرماخوردگی روانی آشنا شوید

نداشتن اطلاعات درست درباره افسردگی می تواند باعث سوء برداشت از رفتار فرد مقابل و ایجاد مشکلات بیشتر شود. افسردگی ادراک، نگرش، احساس ، اعمال و تحمل فرد را تحت تاثیر قرار می دهد. افراد افسرده غالباً دیگران را در مشکلات شان مقصر می دانند و در زندگی فقط به اتفاقات تلخ توجه دارند. اگر همسر افسرده تان پیوسته ایراد می گیرد، یادتان باشد این رفتار یکی از ویژگی های بیماری اوست، پس خیلی به دل نگیرید. طی بیماری همسرتان، این نکته را بارها به خودتان گوشزد کنید که او قصد آزار شما را ندارد او بیمار است و این رفتارها نیز علائم بیماری او است و نه ویژگی های شخصیتی اش. اطلاعات کامل تر درباره افسردگی را می توانید از طریق کتاب های مربوطه کسب کنید. اگر اطلاعات تان را از طریق متخصصی که همسرتان به وی مراجعه کرده است کسب کنید بهتر خواهد بود. چرا که علائم افسردگی در همه افراد یکسان دیده نمی شود.

وقتی رابطه زناشویی آسیب می بیند

وقتی همسر ما سرما می خورد ممکن است کمی بی حوصله یا بداخلاق شود اما در مجموع بیماری او آثاری ماندگار یا قوی بر رابطه زناشویی ندارد. اما در رابطه با بیماری های روانی و به ویژه اختلالات خلقی رابطه ما و همسرمان یکی از اولین مسائلی است که طی بیماری می تواند آسیب ببیند. به عنوان مثال افراد افسرده دچار باورهای اشتباه و تفکرات غیرمنطقی هستند. این باورها می تواند برای اطرافیان به شدت آزاردهنده باشد. گاهی اوقات فرد افسرده، ساده ترین رفتار اطرافیان را به عجیب ترین شکل ممکن تفسیر می کند؛ به عنوان مثال کمی دیر جواب دادن به تلفن می تواند به معنای طردشدن، بی علاقگی همسر یا لجبازی او برداشت شود. آشنایی با این باورها در همسرتان می تواند به شما کمک کند از او کمتر دلخور شوید و البته بتوانید با صبر و مدارای بیشتری در کنار او باشید.

گفتمان را فراموش کنید

احساسات و برداشت های افراد افسرده غالباً شکلی افراطی دارد. ممکن است همسرتان چیزهایی بگوید که از نظر شما اشتباه و غیرمنصفانه باشد، در این شرایط از بحث با او بپرهیزید و سعی نکنید به او اثبات کنید فرضاً زندگی بد نیست یا او آدم خوبی است. این طرز برخورد می تواند باعث شود دیگر با شما صحبت نکند، احساس تنهایی بیشتری کند و حتی افسردگی او شدت یابد. زمانی که همسر افسرده تان می گوید «هیچ کسی در این دنیا به فکر من نیست.» در عوض یادآوری مواردی که شما به او توجه داشته اید، می توانید چنین جمله ای بگویید «خیلی تلخ است که این احساس را داری، فکر می کنی چه کاری می توانیم انجام دهیم که احساس بهتری پیدا کنی؟»

یعنی تقصیر من است؟

احساس تقصیر و گناه، احساسی است که معمولا همسران افراد افسرده دچار آن هستند، درباره عوامل ایجاد کننده افسردگی هنوز متخصصان به توافق نرسیده اند، اما معمولاً ترکیبی از عوامل درونی مثل تغییر میزان مواد شیمیایی در مغز و عوامل بیرونی مثل از دست دادن عزیزان یا وجود باورهای غیرمنطقی را در نظر می گیرند، پس این قدر خودتان را در ایجاد بیماری همسرتان مقصر ندانید. در عین حال یادتان باشد افسردگی همسرتان به معنای شکست شما در برقراری ارتباط با همسرتان به صورت کلی نیست و البته فراموش نکنید شدیدترین افسردگی ها نیز درمان می شوند و قرار نیست ماه ها یا سال ها وضعیت شما به این شکل باقی بماند.

اگر تو افسرده ای، من هم خسته ام

در ارتباط با فرد افسرده، ممکن است حس کنید انرژی زیادی صرف می کنید، اما پاسخی دریافت نمی کنید یا به عبارتی از خودگذشتگی زیادی می کنید، اما طرف مقابل به آن توجه ندارد و نیازهای روانی شما را در نظر نمی گیرد. اگر تحمل تان تمام شده است و حوصله ندارید، فکر نکنید آدم بدی هستید یا همسری وفادار نیستید، اگر حس می کنید دیگر حوصله همسرتان را ندارید و نمی خواهید او را ببینید، بهتر است قبل از وخیم تر شدن اوضاع به مشاور مراجعه کنید. اگر در ابتدای ایجاد چنین احساساتی اقدامات لازم را انجام ندهید ممکن است خیلی زود حس کنید به بن بست رسیده اید و دیگر توان ادامه زندگی با همسرتان را ندارید؛ آن هم در شرایطی که تصمیم شما نه بر مبنای فکر و منطق که بر پایه احساسی است که شما برای دوره ای نه چندان طولانی گرفتار آن بوده اید. پس در این زمینه رودربایستی را کنار بگذارید و سعی نکنید ادای قهرمانان را درآورید و کمک تخصصی بگیرید.

خودتان را پاک نکنید

درمان افسردگی معمولاً در کوتاه مدت به نتیجه نمی رسد، این موضوع می تواند باعث خستگی، حساس شدن شما یا حتی عصبانیت تان شود. در این شرایط برای این که انرژی کافی در ارتباط با همسرتان داشته باشید، لازم است زمانی برای خودتان در نظر بگیرید. درست و کامل غذا بخورید، هر روز ورزش کنید، خواب کافی داشته باشید، ارتباط تان را با دوستان و نزدیکان قطع نکنید و تفریح را از یاد نبرید. می توانید با خواندن داستان های طنز یا دیدن فیلم های کمدی مقاومت تان را در برابر این بیماری افزایش دهید. البته توجه داشته باشید زیاده روی در این کارها می تواند باعث دلخوری همسرتان شود و شما را متهم به این کند که او را درک نمی کنید یا از او خسته شده اید. پس جانب تعادل را از دست ندهید.

قایم باشک ممنوع!

افراد افسرده انرژی کمی دارند و در نتیجه ممکن است طی روز خیلی از کارهایی را که دل شان می خواهد انجام دهند، نتوانند انجام دهند. ممکن است شما عصر از سر کار برگردید و ببینید همسرتان هنوز ظرف های صبحانه را نتوانسته جمع کند. یا شوهرتان از صبح تصمیم داشته تلفنی بزند اما هنوز نتوانسته این کار را انجام دهد. در این شرایط احتمالاً او عصبی است. حتی ممکن است از دست شما عصبانی باشد که چرا او را تنها گذاشته اید. قطعاً تحمل چنین شرایطی خیلی سخت و طاقت فرساست.پژوهش ها نشان داده است، داشتن فعالیت بدنی به درمان افسردگی کمک می کند، از طرفی نمی توانیم از فرد افسرده انتظار داشته باشیم که خودش برنامه منظمی برای ورزش بریزد و آن را اجرا کند. اگر برنامه منظم روزانه برای ورزش با همسرتان بگذارید، جدای از کمک به درمان افسردگی او شما نیز از فواید آن بهره مند خواهید شد؛ چرا که تنش تان را کاهش می دهد و به بهبود رابطه شما و همسرتان کمک می کند.

کوچک ترها را از یاد نبرید

اگر فرزند دارید بهتر است از همان ابتدا با او درباره بیماری صحبت کنید و شرایط را توضیح دهید. زمانی که رفتار یکی از والدین تغییر می کند، معمولاً بچه ها به دلیل این که نمی توانند رفتار آن ها را پیش بینی کنند، مضطرب می شوند. در عین حال توجه داشته باشید رابطه عاطفی فرزندتان با یکی از والدینش آسیب دیده، در این شرایط وظیفه شما دوچندان شده و لازم است تا بهبود نسبی اوضاع، رابطه قوی تری با فرزندتان داشته باشید.

راهکار اساسی

شاید هیچ چیز در آرامش دادن به افراد نتواند جای مذهب و یاد خدا را بگیرد. پژوهش ها نیز نشان داده است افرادی که مذهبی ترند کمتر دچار افسردگی می شوند و در زمان ابتلا نیز روند بهبودی سریع تری دارند. اما علاوه بر کمکی که مذهب و معنویت می تواند به همسر افسرده شما کند، خود شما نیز می توانید از این موضوع بهره بگیرید. خدا را فراموش نکنید و به یاد داشته باشید که دل ها آرام نمی گیرد جز با یاد خدا.

سپیده دانایی
چهارشنبه 6/10/1391 - 12:40
ازدواج و همسرداری
تا چندی پیش، روال بر این بود. دختر و پسری كه به اصطلاح دم‌بخت بودند و قصد واقعی آنها ازدواج و تشكیل خانواده بود از طریق والدین، اقوام، آشنایان یا همسایگان به یكدیگر معرفی می‌شدند. پس از تماسی تلفنی با خانواده دختر و طرح چند سوال كلیدی در مورد سن، تحصیلات، طبقه فرهنگی، عقاید و... قرار جلسه اول گذاشته می‌شد.

طی جلسه اول آشنایی كه خواستگاری نام می‌گرفت، دختر و پسر یكدیگر را می‌دیدند و پس از توافق اولیه با نظارت والدین مراحل آشنایی با ضوابط خاصی انجام می‌گرفت، اما در جامعه كنونی ما تعدادی از ازدواج‌های نسل جوان بر پایه آشنایی قبل از خواستگاری شكل می‌گیرد و خیلی‌ها این نوع آشنایی را ملاكی برای انتخاب همسر ایده‌آل خود می‌دانند، اما سوال اینجاست آشنایی قبل از ازدواج تا چه حد تضمین‌كننده یك زندگی مشترك موفق خواهد بود و چه حد و مرزهایی باید در آن رعایت شود؟.

ازدواج در سه مرحله شكل می‌گیرد: آشنایی، نامزدی و عقد.

به طور معمول و سنتی آشنایی از طریق خواستگاری آغاز می‌شود. در این روش پدر، مادر یا خواهر پسری كه قصد ازدواج دارد با توجه به خصوصیات خانوادگی، اخلاقی، فرهنگی، مذهبی و... دختری را انتخاب می‌كنند. البته این انتخاب با نظر و موافقت پسر همراه است و اغلب این نوع خواستگاری‌ها به ازدواجی موفق ختم می‌شود.

آشنایی بی‌ضابطه، رابطه‌ای بی‌سمت و سو

حالا اگر این آشنایی از طریق خود پسر یا دختر، قبل از مراسم خواستگاری صورت گیرد نه‌تنها صحیح و پسندیده نیست، بلكه در اغلب موارد مفید و موفق هم نخواهد بود.

آشنایی قبل از خواستگاری رابطه‌ای بدون تعهد، سطحی، ظاهری و بدون سمت و سو است. روابط حاكم در این نوع آشنایی‌ها اغلب رویایی، فانتزی و براساس احساسات و هیجانات عاطفی دختر و پسر شكل می‌گیرد و هرچند كه برای دو جنس مخالف دلنشین و شیرین است، اما مبتنی بر واقعیت نبوده و كاذب است. در این روابط، عشقی مجازی حكمفرماست كه واقعیت خارجی ندارد.

در این نوع آشنایی‌ها اغلب پسرها قصد ازدواج نداشته و معمولا از دادن تعهد ازدواج طفره می‌روند. این افراد بیشتر به فكر كامروایی خود هستند و برای رسیدن به آن آشنایی را طولانی كرده و نمی‌گذارند رابطه از آشنایی فراتر رود. اگر این نوع آشنایی‌ها به ازدواج ختم شود اغلب ناموفق بوده و با طلاق به شكست منتهی می‌شود.

آشنایی با ضابطه، دوران شناخت اولیه

پس از خواستگاری، دوران آشنایی شروع می‌شود. این دوران بنا به گفته بهشتی، نباید از سه یا چهار جلسه بیشتر به طول انجامد. طی این جلسات دختر و پسر و خانواده‌هایشان تا حدودی با لایه‌های سطحی شخصیت یكدیگر آشنا می‌شوند. این آشنایی نوعی شناخت اولیه و پیش‌زمینه دوران نامزدی است. این دوران اگرچه به قصد ازدواج شروع می‌شود اما به این معنی نیست كه الزاما به وعده ازدواج و نامزدی ختم شود.

چراكه گاهی در همین چند جلسه خانواده‌ها پی به حقایقی برده و حاضر به ادامه این رابطه نیستند بنابراین آشنایی بین دختر و پسر باید ارتباطی هدفدار و با اطلاع خانواده‌ها باشد.

طبق احكام شرعی دختر و پسر در این دوران می‌توانند برای یكبار بدون حجاب ضروری به مشاهده اندام و ظواهر یكدیگر پرداخته تا نداشتن آگاهی در این مورد، منجر به نارضایتی زوجین در آینده نشود.

شناخت‌های عمیقی كه در دوران نامزدی تجربه می‌شود برای دختر و پسر این فرصت و امكان را فراهم می‌كند كه اگر متوجه نبود تفاهم یا تضادی در یكدیگر شدند قبل از وقوع عقد و وارد شدن نام آنها در شناسنامه یكدیگر، وعده ازدواج را منتفی كنند

نامزدی، آشنایی را عمیق‌تر می‌كند

زمانی كه دختر و پسر در چارچوب خانواده قدری باهم آشنا و مصمم به ازدواج شدند دوران نامزدی شروع می‌شود. دوران نامزدی با وعده ازدواج شروع و با عقد به پایان می‌رسد و حداقل خانواده دختر و پسر از آن آگاه هستند. در این دوران تعهد افراد به یكدیگر زیادتر، ارتباطات بیشتر و شناخت‌ها عمیق‌تر شده و افراد خانواده، فامیل و دوستان در این رابطه وارد می‌شوند.

در این دوره می‌توانیم با نمونه‌ای از زندگی مشترك و آینده خود روبه‌رو شویم و درستی و نادرستی تصورات و ذهنیات خود را از یكدیگر اصلاح كنیم. به طور میانگین چهار تا شش ماه فرصت مناسبی است كه دختر و پسر و خانواده‌هایشان باهم آشنا شوند.

این دوران نباید طولانی شود، چراكه یا موجب وابستگی كاذب و غیرمنطقی شده”‹ یا اغلب موجب دلزدگی می‌گردد بنابراین اگر خانواده‌ها در این مدت شش ماه متوجه شدید ”‹نظرها و اعتقاداتشان از هم دور است باید هرچه زودتر قبل از هرگونه وابستگی عاطفی بین دختر و پسر به این دوران خاتمه دهند.

برخی افراد بر این باورند كه شش ماه فرصت بسیار كوتاهی برای شناخت شخصیت واقعی افراد است، اما روان‌شناسان می‌گویند: چه تضمینی وجود دارد كه پس از یك سال یا بیشتر شناخت طرفین از هم كامل شود. گاهی گذر زمان چیزی را عوض نكرده و فقط وابستگی عاطفی كاذب به وجود می‌آورد. نوعی وابستگی كه موجب نادیده گرفتن تضادها و تفاوت‌های شخصیتی دو طرف خواهد شد.

ترس از نامزدی ممنوع

برخی خانواده‌ها با این عقیده كه چون نامزدی رسمیت ندارد و ممكن است پسر، دختر را رها كند یا اسم روی دختر بماند، دوران نامزدی را به بعد از عقد رسمی موكول كرده و این دوران را درفاصله بین عقد و عروسی قرار می‌دهند، اما شناختی كه در دوره آشنایی، نامزدی یا عقد به دست می‌آید با یكدیگر متفاوت بوده و باید برای داشتن یك ازدواج موفق هركدام از این مراحل را در مدت زمان توصیه شده طی كرد.

در واقع شناخت‌های عمیقی كه در دوران نامزدی تجربه می‌شود برای دختر و پسر این فرصت و امكان را فراهم می‌كند كه اگر متوجه نبود تفاهم یا تضادی در یكدیگر شدند قبل از وقوع عقد و وارد شدن نام آنها در شناسنامه یكدیگر، وعده ازدواج را منتفی كنند. نامزدی یك فرصت است و نباید از این فرصت ترسید. هزینه‌های عاطفی، اقتصادی و اجتماعی جدایی در نامزدی بسیار كمتر از جدایی پس از عقد است.

حدود نظارت در دوران نامزدی

دوران نامزدی باید با نظارت همان افرادی كه از نامزدی باخبرند یعنی پدر و مادر دو طرف صورت گیرد. مهم‌ترین حریم نامزدی رابطه جنسی است كه اگر برقرار شود فضای نامزدی از حالت طبیعی خارج و جدایی سخت می‌شود. در این دوران نباید هیچ‌گونه ارتباط جسمانی و پنهانی برقرار شود. در دوران نامزدی دختر و پسر تحت نظر و با توافق خانواده‌ها با حفظ ادب و مراعات ارزش‌های اخلاقی می‌توانند با خانواده‌های یكدیگر رفت و آمد كرده و در حد و مرز مشخصی با هم صحبت كنند یا بیرون بروند تا یكدیگر را بشناسند. در این دوران به جای ایجاد روابط احساسی و هیجانی باید به تحلیل ملاك‌های اصلی زندگی پرداخت و از نظرات یكدیگر باخبر شد.

از مشاور ازدواج كمك بگیرید

مشاوره با كارشناسان دینی، دختر و پسر را به وظایف شرعی خود در قبال همسر و فرزند در طول زندگی مشترك آگاه می‌ کند و شركت در كلاس‌های آموزشی ازدواج می‌تواند زوجین را در برقراری یك ارتباط عاطفی و روابط صحیح زناشویی هدایت كند.

گفت‌وگو در مورد سنجش میزان تمایلات جنسی در دوران نامزدی به منظور جلوگیری از نارضایتی جنسی پس از ازدواج نه‌تنها جایز نیست، بلكه ملاك درستی برای سنجش تمایلات نخواهد بود. دختر و پسری كه هنوز وارد زندگی زناشویی نشده‌اند و تجربه و شناخت كاملی از تمایلات جسمی، جنسی و عاطفی خود ندارند، نمی‌توانند در مورد میزان یا شدت این نوع تمایلات تصمیم‌گیری كنند. در این زمینه مراجعه به كلاس‌های آموزشی و مشاوران خانواده كارساز خواهد بود.

منبع: جام جم
چهارشنبه 6/10/1391 - 12:39
ازدواج و همسرداری
سلامت نیوز: اگر هم دلیل انتخاب تان مشکلی است که در زندگی هر دوی شما وجود دارد و آزارتان می دهد، باز هم بهتر است کمی درنگ کنید. ممکن است روزی این مشکلات از میان برداشته شود و شما دیگر دلیلی برای همدردی با هم نداشته باشید.

حتی اگر همه جوانب کار را در نظر بگیرید، باز هم نمی توانید بگویید که انتخاب شما، صددرصد به یک ازدواج موفق ختم می شود، حتی اگر در شرایط فعلی، همه چیز طبق مراد شما پیش برود، نمی توانید انکار کنید که زندگی در آینده هزار چرخ می زند و چرخ هایش می تواند آدم ها را تغییر دهد. با وجود این، نشانه هایی وجود دارند که می توانند شما را به یک زندگی شکست خورده نزدیک تر کنند و شانس موفقیت تان را بارها و بارها پایین بیاورند؛ نشانه هایی که باخبر بودن از آنها، می تواند چند پله شما را به یک ازدواج موفق نزدیک تر کند.

● درد مشترک کافی نیست

گاهی یک درد مشترک یا حتی هدف مشترک، اصلی ترین دلیل شما برای ازدواج با یک فرد تلقی می شود. چنین دلیلی همیشه برای شما دردسر درست نمی کند اما اگر با گذشت زمان، بهانه های منطقی تری جای آن را نگیرد، می تواند ازدواج شما را با شکست روبه رو کند. گرچه این مشترکات در ابتدا رابطه شما را مجذوب خود می کند اما باید بدانید که برای خوشبخت شدن، به دلایل دیگری هم نیاز دارید.

اگر هر دوی شما عضو یک گروه ورزشی یا تحصیلی هستید و به همین دلیل وقت زیادی را با هم می گذرانید و دغدغه های تان در این حوزه مشترک است، گمان نکنید که عاشق هم هستید. اگر این موضوع را کنار بگذارید، دیگر دلیل زیادی برای بودن باهم نمی توانید پیدا کنید. شما هیجان همراه بودن و حضور در کنار هم را با عشق اشتباه می گیرید و همین تصور به انتخابی نادرست منجر می شود.

اگر هم دلیل انتخاب تان مشکلی است که در زندگی هر دوی شما وجود دارد و آزارتان می دهد، باز هم بهتر است کمی درنگ کنید. ممکن است روزی این مشکلات از میان برداشته شود و شما دیگر دلیلی برای همدردی با هم نداشته باشید. همراه شدن به دلیل نارضایتی از خانواده یا شکست های تحصیلی و اقتصادی، می تواند از نمونه های این انتخاب اشتباه باشد.

● عکس قبلی را انتخاب نکنید

آدم هایی که یک شکست عاطفی را تجربه کرده اند، بیشتر در معرض این خطا هستند. آنها چه یک نامزدی شکست خورده را در کارنامه داشته باشند و چه به دلیل طلاق از همسرشان دچار این بحران شده باشند، در معرض انتخاب نادرست قرار دارند. انگار عادت ما آدم هاست که وقتی ارتباطمان را با فردی به هم می زنیم، خصوصیات منفی اش را درنظرمان فهرست می کنیم و بعد به دنبال کسی می گردیم که هر خصوصیتی در وجودش باشد، جز ویژگی های شریک قبلی زندگی مان.

اگر بی پول بوده به دنبال فردی می گردیم که تمام زندگی اش را کار و فکر پول درگیر خود کرده باشد و اگر مهربان و گرم بوده، به دنبال فردی مغرور و سرد می گردیم. اگر کم سن و سال بوده، تلاش می کنیم دفعه بعد فردی را انتخاب کنیم که اختلاف سنی اش با ما بالا باشد و اگر تحصیلکرده بوده، به دنبال فردی می گردیم که به این مسائل زیاد اهمیت ندهد.

گاهی فکر می کنید شرایط خانوادگی و محل زندگی عشق سابق شما باعث شکست شده است. در این شرایط ممکن است فاصله گرفتن از آن شرایط به هدف اصلی تان تبدیل شود. ازدواج تلگرافی با آدم هایی که شناخت زیادی از آنها ندارید و انتخاب فردی از خانواده ای که با خانواده عشق قبلی تان زمین تا آسمان فرق می کند، می تواند از نمونه های این اشتباه باشد.

● ترس از تنها ماندن

از یک سن که بگذرد، بحران شروع می شود. مرد و زن هم ندارد. ترس از تنها ماندن و اینکه از بین میلیارد ها آدم روی زمین هیچ کس عاشق مان نباشد، رهایمان نمی کند. این ترس طبیعی، یکی از موضوعات دیگری است که می تواند شما را به دامان یک انتخاب اشتباه بیندازد و برایتان پشیمانی به همراه بیاورد. در این مورد شما ممکن است نتوانید تصمیم درست را بگیرید و با یکی از این دو اشتباه رایج روبه رو شوید.

به دلیل ترس از تنهایی و نگاه سنگین اجتماع، نخستین گزینه ای که پیش روی تان قرار می گیرد را قبول می کنید و تنها می خواهید از مجردی طولانی مدت راحت شوید و مسئولیت زندگی تان را خودتان بر عهده بگیرید. چشم هایتان در این زمان بسته می شود و فاصله ها و اختلافاتی که وجود دارد را نمی بینید و با پیدا کردن کوچک ترین مشابهات، خودتان را قانع می کنید که انتخاب تان درست است.

به یاد فرصت هایی که پیش از این از دست داده اید می افتید و به خودتان می گویید «اینقدر صبر نکرده ام که به اینجا برسم!» و با این شعار، از همیشه کمال گراتر می شوید و به فرصت های مناسبی که پیش روی تان قرار دارد، حتی فکر هم نمی کنید. شما دنبال یک انتخاب آرمانی هستید و دلتان می خواهد با چنین انتخابی، مشتی به دهان همه کسانی بکوبید که پیش از این شما را به دلیل تنهایی تان سرزنش می کردند.

● راحت شدن از شر دیگران

نامزد سابق تان رهایتان نمی کند یا سیل خواستگاران نمی گذارد آرامش داشته باشید؟ احتمالا در این شرایط فکر می کنید چاره کار شما ازدواج کردن و متعهد شدن است و برای راحت شدن از شر دیگری، تلاش می کنید زود به جمع بندی برسید و به نزدیک ترین گزینه ممکن پاسخ مثبت دهید. برایتان مهم نیست که از نظر روانی توانایی تشکیل زندگی را دارید یا نه؛ تنها چیزی که به آن فکر می کنید خلاص شدن از این بحران است.

یا احتمال دارد با این ازدواج، بخواهید خود را از فشار های خانواده رها کرده و آمدن خواستگار ها به خانه تان را متوقف کنید اما این تصمیم عجولانه و حساب نشده، می تواند فرصت های مناسب تر را از شما دور ساخته و مجبور تان کند با فردی که هنوز به اندازه کافی با او آشنا نیستید و دل تان را به او نداده اید، زیر یک سقف زندگی کنید؛ انتخابی که با دور شدن از این بحران ها و بیشتر فکر کردن به آن، ممکن است برایتان مسئله ساز شود.

یا شاید فکر کنید با چنین انتخابی، دل نامزد بی مهر سابق تان را می سوزانید و به او می گویید که محتاجش نیستید و گزینه های دیگری برای انتخاب دارید. احتمالا در این شرایط می خواهید ثابت کنید که همه چیز میان تان تمام شده و شما برنده این بازی هستید و زودتر برای ساختن زندگی تان به نتیجه رسیده اید اما فراموش نکنید که روزهای لجبازی می گذرد و این شمایید که باید عمر تان را با این انتخاب تازه بگذرانید.

● لجبازی با خانواده

گاهی مشکلات خانوادگی، شما را به سمت عاشق شدن هل می دهد. پشت کردن به معیار ها و خواسته های خانواده یا پیدا کردن یک پایگاه عاطفی امن، می تواند حتی ناخودآگاه شما را به سمت عشق هدایت کند. در چنین مواردی شما معمولا برعکس آن فردی که خانواده تان منتظر دیدنش هست را برای ازدواج انتخاب می کنید. چنین انتخابی بیشتر احتمال شکست دارد؛ پس خوب به این مثال ها توجه کنید.

دهان کجی به آرزوهای دیرینه خانواده، ممکن است حس انتقام جویی شما را ارضا کند؛ برای مثال اگر والدین تان همیشه آرزو داشته اند که با یک فرد تحصیلکرده ازدواج کنید اما انتخاب شما، فردی پولدار با تحصیلات پایین است که هیچ شباهتی به رؤیای آنها ندارد، تنها هدف شما چه خودآگاه باشد و چه ناخودآگاه انتخاب برخلاف جریان آب است و دیگر به چیزی فکر نمی کنید.
چهارشنبه 6/10/1391 - 12:39
كودك
کودکم در کلاس اول ابتدایی درس می خواند و اختلال یادگیری دارد چه کارهایی باید برای درمانش انجام دهم؟

آشنایی با اختلالات یادگیری

یکی از مسائلی که دانش آموزان به طور جدی با آن روبه رو هستند ناتوانی در یادگیری مطالب آموزشی است به گونه ای که این مشکل ۸ تا ۱۰ درصد از کودکان دبستانی را درگیر کرده است.

اختلالات یادگیری یعنی اختلال در یک یا چند فرآیند روانی پایه که به درک یا استفاده از زبان شفاهی یا کتبی مربوط می شود و به شکل توانایی کامل نداشتن در گوش کردن، فکر کردن، صحبت کردن، خواندن، نوشتن، هجی کردن و یا انجام محاسبات ریاضی ظاهر می شود.

معرفی علل اصلی

علل اصلی شکست این گونه دانش آموزان عبارت است از: نداشتن انگیزش کافی، فقدان توجه و دقت لازم، دقت بیش از اندازه به جزئی از کل و فقدان هماهنگی لازم در حرکات. این گونه از کودکان نیازمند استفاده از خدمات ویژه  اند که می تواند در مدارس و مراکز مشاوره ارائه شود اما سهم عمده آموزش این دانش آموزان به عهده والدین است؛ زیرا بیشترین زمان مفید آنان در خانواده سپری می شود.

توصیه هایی به والدین

نکات و توصیه های زیر می تواند راهنمای والدین برای کار با کودک در منزل باشد:

۱ - تکرار و تمرین: این کودکان دیر یاد می گیرند و زود فراموش می کنند؛ بنابراین تکرار و تمرین ضروری است البته مراحل یادگیری باید در فاصله های زمانی مشخص انجام شود، این کار باعث می شود که به کودک فشار زیادی وارد نشود و علاوه بر آن انگیزه یادگیری در کودک را افزایش می دهد. مطالب درسی باید به شیوه کاملاً عینی آموزش داده شود؛ به عنوان مثال آموزش باید همراه با ارائه تصاویر، وسایل مختلف آموزشی و مثال های عملی و ملموس که کودک با آن ها آشنایی دارد، انجام شود.

۲ - پرسش و پاسخ: با کودک خود مدام صحبت کنید. از او سوال کنید و بگذارید او نیز صحبت کند این کار موجب افزایش مهارت های گوش دادن، فکر کردن و صحبت کردن که از اصول اولیه آموزش هستند، می شود.

۳ - تحریک حواس: حواس پنج گانه کودک را با انجام فعالیت های گوناگون تحریک کنید؛ از جمله این تمرین ها می توان به بازی های تشخیص اشکال مختلف، تشخیص بوهای متفاوت با چشم بسته، تشخیص انواع مزه ها، تشخیص صداها و تشخیص اشیاء گوناگون اشاره کرد. این کار موجب تکامل سیستم عصبی کودک و افزایش قدرت تمیز در کودک می شود.

۴ - آموزش مفاهیم: آموزش مفاهیم، جهت یابی و تشخیص چپ و راست برای این گروه از کودکان بسیار ضروری است. مفاهیمی از جمله بلند و کوتاه، ریز و درشت، کوچک و بزرگ، زیر و رو، بالا و پایین، چاق و لاغر و...

۵ - تقویت مهارت های حرکتی: برای تقویت عضلات بزرگ و ظریف انجام فعالیت هایی مثل: پریدن، پرتاب کردن، گرفتن، دویدن، قیچی کردن تا کردن و مچاله کردن کاغذ، ترسیم خطوط به صورت مارپیچ و زیگزاک، برش الگو از روی کاغذ، استفاده از خمیر برای فشردن در دست و به شکل لوله درآوردن آن، مهره نخ کردن و مواردی از این قبیل توصیه می شود.

۶ - تحریک دقت: برای افزایش دقت کودک به او دستوراتی را برای اجرا بدهید به عنوان مثال به او بگویید: ابتدا کتاب را بردار و سپس ده قدم به طرف تابلو برو و کتاب را روی میز بگذار و هنگام بازگشت مداد را به من بده.

۷ - تحریک سرعت عمل: برای افزایش سرعت در انجام فعالیت های گوناگون و عادت کردن کودک به استفاده مفید از زمان از او بخواهید در مدت زمان مشخص کارهایی را برای شما انجام دهد. مثال: دو دقیقه وقت داری که این تصویر را برای من رسم کنی.

۸ - تحریک حوصله: با در نظر گرفتن این مسئله که کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری دامنه توجه محدودی دارند و به همین علت بسیار کم حوصله هستند، انجام فعالیت هایی در زمینه افزایش حوصله کودک ضروری است. به عنوان مثال می توانید از کودک بخواهید که سکه های ۱۰۰ تومانی را از میان یک کیسه خاک اره پیدا کند و یا مهره های کوچک درون یک کیسه را از میان دیگر مهره ها جدا کند.

۹ - تقلید: انجام بازی های تقلیدی برای رشد تصور بدنی و کنترل حرکات ضروری است مانند تقلید صداهای مختلف و یا راه رفتن به شیوه برخی از حیوانات، مانند: اردک، خرگوش، خرچنگ و...

منبع: خراسان
چهارشنبه 6/10/1391 - 12:38
بهداشت روانی
اختلال وسواسی یک نوع اختلال اضطرابی ناتوان کننده است. در این اختلال مدام افکار مزاحم و ناخواسته ای شکل می گیرند که فرد نمی تواند از دست آنها خلاص شود. مثلاً ممکن است فرد دائماً از این که همه اجسام آلوده هستند هراس داشته باشد و برای رهایی از این هراس مکرراً دست ها و اجسام را بشوید. وسواس شستشو یک نوع از اختلال وسواسی به شمار می رود.

اختلال وسواس جبری که به اختصار به آن اختلال وسواس گفته می شود .دسته ای از اختلال های اضطرابی محسوب می شود که با شیوع نسبتا بالا بر زندگی بسیاری از افراد مبتلا تاثیرات ناخوشایند اجتماعی ,شغلی وخانوادگی می گذارد.در مطلب پیش رو علاوه بر آشنایی با این اختلال به طور مختصر به علل و درمان و سئوال های رایج پاسخ گفته می شود.

اختلال وسواس فکری عملی (به انگلیسی: Obsessive-compulsive disorder، به اختصار OCD)‏، یک اختلال اضطرابی مزمن است که با اشتغال ذهنی مفرط در مورد نظم و ترتیب و امور جزئی و همچنین کمال‌طلبی همراه است، تا حدی که به از دست دادن انعطاف‌پذیری، صراحت و کارائی می‌انجامد

وسواس شامل احساس، اندیشه یا تصویر ذهنی مزاحم است و اجبار شامل رفتاری آگاهانه و عودکننده‌است. ریشه بیماری وسواس اضطراب است و بیماری به دو شکل فکری و عملی بروز می‌کند. چنانچه بیمار در برابر انجام عمل وسواسی مقاومت کند، اضطرابش بیشتر می‌شود. گاهی اوقات کودکان هم دچار وسواس می‌شوند که معمولاً نشانه‌های آن رفتارهای پرخاشگرانه، تکرار کلمات و یا لجبازی با اطرافیان است.[

اختلال وسواس یک بیماری است که با رعایت نظافت عادی افراد فرق می کند و این بیماری در کارکردهایی که مورد انتظار نقش افراد است اختلال ایجاد می کند،‌نکته دیگری که باید به آن توجه کنیم این است که در جامعه ما اختلالات روانی جنبه فرهنگی هم دارد و به نظر می رسد اگرچه بسیاری از افرادی که به اختلال وسواس دچار هستند، وسواس را یک بیماری نمی دانند اما می دانند که این رفتارها غیرعادی است ولی آنها را بیماری محسوب نمی کنند.

بسیاری از افراد بیماری وسواس را در غالب یک سندرم می دانند نه یک بیماری و به همین دلیل ممکن است که برای درمان این بیماری مراجعه نکنند، برخی افراد وسواس احتکار دارند و همه وسایل را جمع می کنند و گاهی این وسواس ها شکل فلسفی به خود گرفته و به عنوان مثال دائم به این موضوع فکر می کنند که این دنیا چگونه بوجود آمده و بحث های فلسفی از این قبیل و برخی دیگر وسواس خرید کردن دارند و این افراد برای سرپوش گذاشتن بر روی اضطراب خود این حالات را دارند

برخی افراد هم هستند که شخصیت های وسواسی دارند و این افراد دارای وجدان کاری بوده و در محیط کار بسیار منضبط و خشک هستند و اتفاقا گفته شده که این افراد بسیار خوب کار می کنند و به نحو احسن وظایف خود را انجام می دهند اما اگر به عنوان مسئول یا مدیر انتخاب شوند زیردست های خود را اذیت می کنند و ویژگی دیگر افراد وسواسی این است که کمال گرا هستند و به همین دلیل کار دیگران مورد تایید وی قرار نمی گیرد و دیگران را اذیت می کنند.

زیربنای بیماری وسواس اضطراب است و برای درمان این افراد در وهله اول باید زیربنای اضطراب شناخته شود و برای این افراد به مدت کوتاهی باید آرام بخش تجویز شود و همچنین تجویز برخی داروها و به کارگیری روش های روانشناختی و رفتار درمانی و شناسایی افکاری که قبل از وسواس از فرد سر می زند و صحبت با بیمار و به کار بردن روش های غرقه سازی عینی توام با مدل سازی و جلوگیری از پاسخ و روش های توقف فکر در بیمار، از جمله روش های درمانی افراد مبتلا به اختلال روانی وسواس است

اختلال وسواسی از انواع خفیف تا بسیار شدید می تواند باشد و می تواند موجب آشفتگی زندگی فردی و اجتماعی شده و حتی کار یا تحصیل فرد را مختل کند.

علت ایجاد وسواس چیست؟

علت دقیق ایجاد وسواس مشخص نشده است ولی علل مختلفی از جمله علل مربوط به مغز، عوامل ژنتیکی و محیطی بر آن تاثیر دارند. تصویربرداری از مغز در بیماران نشان می دهد که فعالیت مغز این افراد الگوی متفاوتی دارد و فعالیت قسمت خاصی از مغز در آنها غیر طبیعی است. این یافته ها و نیز به هم خوردن تعادل واسطه های شیمیایی خاصی مانند سروتونین ممکن است با بیماری در ارتباط باشد.

علائم اختلال وسواسی چیست؟

وسواس یک بیماری مزمن و طولانی مدت است. ممکن است علائم زمانی افزایش و زمانی کاهش یابند. درمان، علائم بیماری را تخفیف می دهد ولی ممکن است برخی از علائم مدتی پس از شروع درمان نیز باقی بمانند.

اضطراب شایع ترین علامت این بیماری است. مثلاً ممکن است فرد احساس کند که اگر یک کار خاص را انجام ندهد اتفاق وحشتناکی رخ می دهد. یا ممکن است مکرراً اجاق گاز ، شیرآب، بخاری، قفل در و … را چک کند و اگر این کار را نکند احساس اضطراب شدید، پریشانی و بی کفایتی به فرد دست می دهد وسواس چک کردن یکی دیگر از انواع وسواس است.

نشانه های اختلال وسواسی شامل:

۱- وسواس:

افکار نابه جا، تکرار شونده، ناخواسته و اجبارکننده ای است که افکار طبیعی فرد را مختل می کند و موجب اضطراب یا هراس می شود. این افکار می توانند فجیع و بی رحمانه و یا به صورت ترس از بیماری باشد و یا مانند ترس زیاد از صدمه دیدن خود یا افراد مورد علاقه ، نیاز شدید به اینکه باید همه کارها کاملاً دقیق و صحیح انجام شوند، هراس از آلودگی و کثیفی اشیا و…

۲- اضطرار و اجبار:

رفتارها یا کارهای عمدی است که برای کنترل افکار وسواسی مکرراً انجام می شوند. فرد به این روش تلاش می کند تا از دست افکار آزار دهنده خود خلاص شود. مانند شستن مکرر یا چک کردن مداوم کاری که انجام شده، شمردن مکرریک عمل مانند شمردن مکرر دفعات شستشو، تکرار کردن کارها مثلاً چیدن مکرر اشیا برای اینکه منظم شوند، جمع آوری و انباشتن اشیا خاص و… افراد مبتلادر آگاهی از بیماری خود متفاوتند. ممکن است گاهی متوجه باشند که افکارشان صحیح نیست و گاهی عمیقاً به آن معتقد باشند.

چگونه اختلال وسواسی تشخیص داده می شود؟

تشخیص اختلال وسواسی با توجه به علائم آن، تاریخچه بیماری و معاینه توسط پزشک صورت می گیرد. وسواس یا اجبار به انجام کار خاص وقت گیر بوده و معمولاً بیش از یک ساعت در روز طول می کشد. همچنین به میزان زیادی روال عادی زندگی روزمره، کار، روابط اجتماعی یا تحصیل فرد را مختل می کند.

مدت درمان افراد مبتلا به اختلال وسواس از افرادی که دارای شخصیت وسواسی هستند طولانی تر است و اصلی ترین بحث در این افراد این است که روابط اجتماعی این افراد بسیار محدود است و این باعث می شود که این افراد از نظر اجتماعی، افراد بی مصرفی شوند و در خانواده هم مشکلات بسیاری هم برای خود فرد بیمار و هم برای اعضای خانواده وی، بوجود می آید.

اختلال وسواسی چگونه درمان می شود؟

درمان اختلال وسواسی از طریق مشاوره، روان درمانی و همچنین به وسیله داروها صورت می گیرد.داروهای ضدافسردگی خاصی هستند که بر واسطه های شیمیایی مغز مانند سروتونین اثر می کنند. برای تاثیر این داروها بر افکار و رفتارها ممکن است به چند هفته زمان نیاز باشد.

روان درمانی نیز از طریق روش رفتار شناختی انجام می شود. با مواجهه تدریجی با عامل هراس و خودداری از انجام کارهای خاص به مرور از اضطراب و هراس فرد کاسته می شود. مثلاً اگر وسواس شستشو دارید مکررا شیئی را که تصور می کنید آلوده است لمس کنید و پس از آن دست های خود را نشویید. اگر این کار را تکرار کنید به تدریج از هراس و اضطراب شما کاسته خواهد شد. این کار در مورد افکار نا بجا نیز موثر است. بهترین روش، استفاده همزمان از دارو و روان درمانی است.
چهارشنبه 6/10/1391 - 12:37
دانستنی های علمی
اگر شما هم به دلیل ضرورت شغلی یا اعتیاد به اینترنت و بازی‌های رایانه‌ای هر روز ساعات طولانی به صفحه مانیتور خیره می‌شوید باید هرچه زودتر با تغییر در عادات غلط خود در استفاده از رایانه، از چشمانتان حفاظت کنید.

 

 

متخصصان چشم پزشکی تاکید دارند که برای کم کردن فشار روی چشم‌ها در هنگام کار با رایانه نکات بهداشتی و توصیه‌های مهم زیر را به کار بگیرید:

 

- پشت میز رایانه صحیح بنشینید. مطمئن شوید که موقعیت قرار گرفتن رایانه نسبت به چشم‌هایتان صحیح و استاندارد باشد. صفحه نمایش رایانه یا به اصطلاح خودمان صفحه مانیتور باید به اندازه طول یک بازو یعنی حدود ۵۰ تا ۶۰ سانتی متر از چشم‌ها فاصله داشته باشد و زاویه آن با چشم‌ها نیز باید ۲۰ درجه پایین‌تر از سطح چشم‌ها باشد. همچنین مچ دست و پاهای خود را نیز در وضعیت مناسب و راحت قرار دهید.

 

- نور اتاق باید مناسب باشد. از کار کردن با رایانه در اتاق خیلی روشن و پرنور یا کاملا تاریک خودداری کنید. به طوری که میزان تابش و انعکاس نور از صفحه مانیتور کاهش پیدا کند. بعلاوه میزان روشنایی، رنگ و کانتراست مانتیور را باید آنگونه که احساس راحتی می‌کنید تنظیم کنید.

 

- از عینک‌های ضداشعه استفاده کنید. ترجیحا برای کاهش فشار صفحه نمایش بر روی چشم‌ها از این عینک‌ها استفاده کنید. بعلاوه می‌توانید روی شیشه‌های عینک را با پوشش‌های ضدانعکاسی بپوشانید تا در صورت استفاده مداوم از رایانه‌ها آسیب و فشار کمتری به چشم‌ها وارد شود.

 

- هر ۲۰ دقیقه یک بار نگاه خود را از صفحه مانیتور بردارید و به نقطه دور در مسافت حدود ۲۰۰ فوتی نگاه کنید. این کار باعث تغییر محل تشکیل کانون تمرکز در عدسی چشم شده و به این عضو حساس و حیاتی استراحت می‌دهد.

 

- برای حفظ رطوبت چشم‌ها زیاد پلک بزنید. هم چنین توصیه می‌شود هر یک ساعت یک بار چشم‌ها را بسته و روی آنها آب بپاشید.

 

- کف دستها را به هم بمالید تا اینکه گرم شوند و سپس آنها را حدود ۴۰ تا ۶۰ ثانیه روی چشم‌ها قرار دهید.

 

- مواد غذایی سرشار از ویتامین A و C و E را به رژیم غذایی روزانه خود اضافه کنید که مهمترین منابع غذایی حاوی این ویتامین‌ها شامل سبزیجات سبز رنگ، مرکبات، گوشت مرغ و فرآورده‌های لبنی هستند. سالم‌ترین میان وعده حین کار از این نظر هویج و خیار و حتی برخی از میوه‌های تازه هستند.

 

- هنگام صبح دو عدد چای کیسه‌ای را داخل یخچال بگذارید و هنگام عصر یا شب در جایی آرام بنشینید و در حالت استراحت حدود پنج تا ۱۰ دقیقه این کیسه‌های کوچک چای را روی چشم‌ها بگذارید. این کار خستگی چشم‌ها را در می‌کند و پف چشم‌ها را کاهش می‌دهد.

چهارشنبه 6/10/1391 - 9:56
بهداشت روانی

مردها وقتی می‌خواهند انتقام بگیرند، انگار که به جنگ می‌روند. آن‌ها معمولا از اسلحه استفاده می‌کنند، در حالی که زن‌ها قصد جنگ ندارند، موضوع برایشان شخصی است و معمولا قربانی را غرق یا خفه می‌کنند.

بهنوش خرم‌روز: این روزها،‌ حادثه دردناک کشتار کودکان کم‌سن و سال در یکی از دبستان‌های نیوتاون آمریکا، توجه رسانه‌ها را به خود جلب کرده است. این رویداد تلخ، سوال‌های زیادی را به همراه داشته است. اما سوالی که شاید کم‌تر کسی در چنین اوضاعی به سراغ آن رفته، این است که چرا در اغلب این موارد خشونت‌های مرگبار، فرد مهاجم،‌ یک مرد است.
به گزارش دیسکاوری، اکثریت رویدادهای مرگبار در دنیا توسط مردان رقم می‌خورند. ماریسا هریسون، استادیار روانشناسی پن استیت هریسبورگ، ‌بر پایه مطالعات خود و مرور مطالعات دیگران می‌گوید: «قاتلین در قریب به اتفاق همه موارد، مرد هستند. حداقل می‌توانم بگویم در 98 درصد موارد. در اکثریت مواقع هم برای این کار، ‌یک انگیزه دارند، ‌مثلا انتقام گرفتن،‌ یا این که با مقتولین نسبتی دارند یا این که قربانیان دست‌کم سمبلی از چیزی معنادار برای قاتل هستند.»
به گفته هریسون، بر اساس مباحث و نظریه‌های روانشناسی تکاملی، یک تهدید برای موقعیت فرد، می‌تواند رفتاری بسیار خشن را به راه بیاندازد. وی با مطالعه 90 مورد قتل‌های با کشتار بالا که در فاصله سال‌های 1996/1375 تا 2008/1387 اتفاق افتاده‌اند، به این نتیجه رسیده که یک تهدید برای موقعیت فرد، برای مثال از دست دادن کار یا مورد آزار قرار گرفتن، در 88 درصد از موارد، عامل محرکه رفتار خشونت‌آمیز مردان بوده‌ است. هریسون در این‌باره می‌گوید: «هر چیزی که به موقعیت یک مرد حمله‌ور شود، در واقع یک تهدید به حساب می‌آید.»
 

زنان هم خشن می‎شوند، ولی ...

البته به گفته روان‌شناسان، این یافته‌ها بدان معنا نیست که زن‌ها خالی از خشونت یا کینه‌ورزی و انتقام‌جویی هستند. بلکه خشونت آن‌ها طبیعت متفاوتی دارد.
فرانک فرلی،‌ روانشناس و از اساتید دانشگاه تمپل در مورد این تفاوت چنین توضیح می‌دهد: «برای مردان، تقریبا شبیه به رفتن به جنگ می‌ماند. مردان معمولا برای تهاجم اسلحه دارند و چیزهایی هم از دوره حضور در ارتش یا خدمت سربازی با خود دارند. لباس شبه‌نظامی‌ها را می‌پوشند و مکانی فیزیکی مانند یک ساختمان را برای حمله انتخاب می‌کنند. در بسیاری از موارد، این انتخاب تصادفی است و رابطه‌ای شخصی با فرد ندارد. اما در مورد زن‌ها موضوع خیلی خیلی متفاوت است. در زن‌ها موضوع خیلی نزدیک و خیلی شخصی است. موضوع به زندگی شخصی یا خانوادگی فرد مربوط است. بسیاری از موارد کودک‌کشی، در واقع توسط مادران صورت می‌گیرد.»
به نظر می‌رسد زنان و مردانی که مرتکب قتل می‌شوند، سلاح‌های متفاوتی را هم انتخاب می‌کنند. به گفته مری ماسکری، استادیار دانشکده پرستاری دکر در دانشگاه بینگهامتون که متخصص سلامت کودکان، سلامت روان و پزشکی قانونی است، مردان معمولا از اسلحه گرم استفاه می‌کنند، در حالی که زن‌ها برای گرفتن جان قربانی، اغلب ‌او را خفه می‌کنند یا این که در آب غرقش می‌کنند.
حتی آمارها هم تا حدی این جمله را تایید می‌کند. گفته می‌شود که 46 درصد از مردان در آمریکا اسلحه دارند، در حالی که این رقم در بین زنان تنها 23 درصد است.
ماسکری در این‌باره می‌گوید: «فرض اول مردم معمولا این است که چنین کشتاری را یک مرد انجام داده است. من فکر می‌کنم باید به شکل دیگری به این موضوع نگاه کنیم. اگر بفهمیم که چرا زن‌ها دست به چنین کاری نمی‌زنند، شاید بتوانیم بفهمیم که به چه دلیل مردان، ‌مرتکب چنین جنایاتی می‌شوند.»
 

انتقام مردانه، انتقام زنانه

بسیاری به انتقام به عنوان انگیزه قتل اشاره می‌کنند. اما هم مردان انتقام می گیرند و هم زنان. هرچند تجزیه اطلاعات موجود در مورد واکنش زنان و مردان به انتقام، تا حدی نشان می‌دهد که تفاوت‌های جنسیتی در این مورد وجود دارد. ماسکری در این‌باره می‌گوید: «به نظر می‌رسد که زنان هم می‌توانند انتقام‌گیرنده‌های خیلی خوبی باشند. زنانی که مورد تجاوزهای جنسی قرار گرفته‌اند، معمولا در مورد انتقام گرفتن خیالپردازی می‌کنند.» اما چه تفاوتی با مردان دارند؟ به گفته ماسکری،‌ این زنان در مورد خیالپردازی‌های انتقام‌جویانه خود دچار احساس گناه می‌شوند.
فرلی به ویژگی‌های روان‌شناختی افراد به عنوان بسته‌ای از ویژگی‌های فردی اشاره می‌کند و معتقد است که ژنتیک روی این ویژگی‌ها موثر است. بخشی از بسته ویژگی‌های بسیاری از زنان، ارتباطات فردی است: روابط، هیجان‌ها و توجه. در حالی که مردان گرایش بیشتری دارند که به دنبال عدالت بروند.
در نتیجه، خشونت زنان با احتمال بیشتری نتیجه یک زندگی فردی بسیار آزاردهنده است، ‌مانند تلاش برای خروج از موقعیت زندگی غیرقابل تحمل. در حالی که مردان بیشتر به دنبال مفهوم انتزاعی عدالت می‌گردند. وی می‌گوید: «در واقع رفتن به جنگ، بخشی از بسته ویژگی‌های یک زن نیست».
همچنین موضوع تفاوت‌های جنسیتی فقط به خود مهاجم برنمی‌گردد. به گفته ماسکری، برخی از قاتلین به طور خاص زنان را هدف قرار می‌دهند. این واقعیت چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ تصویر کلی یک جنسیت در چنین مواردی چه می‌تواند باشد؟ وی می‌گوید: «ما نیاز داریم در این مورد به مطالعه بپردازیم. شاید لازم باشد پروژه‌های مطالعات علمی در حد پروژه رفتن به ماه یا دست‌یابی به ژنوم انسان تعریف شود تا موضوع خشونت در انسان‌ها را کاملا بشناسیم.»

سه شنبه 5/10/1391 - 21:11
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته