• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 609
تعداد نظرات : 775
زمان آخرین مطلب : 4161روز قبل
خواستگاری و نامزدی
شنبه 3/2/1390 - 15:39
بهداشت روانی
 

در دنیای پراضطراب امروز آرامش وراحتی خیال نعمتی است که بسیاری آرزوی آن را دارند اما برای رسیدن به آن تنها آرزو کافی نیست بلکه باید قدم پیش نهاد و کاری کرد. آنچه در پی می آید برخی تکنیکهای روانی شناختی است که ضمن کمک به رفع تشویش ونگرانی آرامش و نشاط و شادی را در زندگی ما رونق می بخشد.

راز اول : با خدا ارتباط برقرار کنید

حداقل نیاز انسان به روح خدایی مانند احتیاج نوزاد به مادر است به همان میزان که جسم برای ادامه حیات به هوا وغذا نیازمند است، روح و باطن نیز به هدایت الهی وروح ربانی محتاج است.

آرامش جان، زمینی حاصلخیز است که دانه های”خواست ونیاز”درآن به خوبی می روید.نیازهای به حق را دریاد خداوند که آرامش جان وقلب است بکارید تا به خوبی تحقق یابند. خداوند همراه کسی است که او همراه خداوند باشد با توجه به خداوند وخواندن نامهای اوهمراهی وپشتبانی خدا را به سوی خودجلب کنید پس به خداوند توجه کنید تا الهی شوید! به خدا توکل کنید.هرچه ارتباط شما با خدا این نیروی عظیم وخرد لایتناهی بیشتروبیشترشود آرامش ونشاط بیشتری را در خود تجربه می کنید و هر چه ارتباط شما با خدا محدودتر شود ترس واضطراب بیشتری بر شما چیره می شود. خداوند فرموده است”اگر مرا یاری کنید شما را یاری می کنم وقدمهایتان را استوار میگردانم”یار خدا بودن یعنی براساس قوانین الهی رفتار کردن، گناه نکردن، کمک به دیگران، نرنجاندن دیگران، احترام به والدین و درواقع یار خدا بودن همان یاری کردن به خود است.

رازدوم:ازآنچه هستید راضی باشید

بدن وسیله زندگی است نه جوهرآن.آن قدرکه ما انسانها با ظاهر جسمی خود مشخص می شویم یک درخت با تنه اش مشخص نمی شود.تجربیات ما باید مثل درخت به ما شکل بدهد ولی این کار را نمی کند.فقط جوهره وجودمان است که با شرایط محیط از بین نمی رود، شکسته نمی شود ویا درمعرض دید وبررسی دیگران قرار نمی گیرد.وجود داشتن پر معنا وپر مفهوم است.من وجود دارم، من هستم، من این جا هستم، من در حال شدن هست، تنها من هستم که زندگی را می سازم و..هر کدام از ما انسانها در این دنیا ما موریتی خاص داریم.باکمک به دیگران ومهرورزی به آنان باعث تکامل روحمان می شویم.رسالت اصلی ما در این دنیا بیدار شدن و بیدار کردن است وزندگی ما به منزله یک سفراست و هدف نیست.منظور از بیداری فعال شدن در همه ابعاد وجود و همه زوایای زندگی است مانند بیداری جسمی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و…خلاصه در یک کلام”بیداری الهی”.

راز سوم:مثبت فکر کنید

یاد بگیرید که احساس هایتان را از طریق افکار مثبت مهار کنید.به دقت افکارتان را زیرنظربگیرید و هنگامی که یک فکر منفی هجوم می اورد خودتان را وارسی و به جای آن یک فکر مثبت جایگزین کنید.ذهن مثبت اوضاع مثبت را به خود جلب می کند.به خاطر داشته باشید که عالم به نیات ما پاسخ می دهد.

افکار وعقاید ما به صورت انرژی از وجودمان ساطع میشود وبه جهان بیرون راه می یابد ومحیط سعی می کند آنچه را می خواهیم به ما هدیه کند.راز توفیق آن است که میزان انرژی خود را در جهت مثبت و صعودی افزایش دهیم و برای خود ودیگران همیشه بهترینها را بخواهیم.چرا که حتی اگر در مورد دیگران نیت بد و منفی داشته باشیم آثار مخرب آن گریبانگیر خودمان می شود.چه زیباست که بهترین نیات وآرزوها وافکار را برای خود ودیگران داشته باشیم تا به اوج آرامش وشادی برسیم.

راز چهارم:بر آرامش درونی تمرکز کنید

در دل توفان هم آرامش نهفته است.مهم نیست که درهرزمانی از روز چه اتفاقی بیفتد.هر چه مسایل به نظر مشکل وپر دردسر بیایند و هر چه قدر که بخواهیم کارهای زیادی را در آن واحد انجام دهیم باید فقط به خلوتگاه درون خویش برگردیم و آرامش درونی پیدا کنیم.برای دسترسی به خلوتگاه درونی چشمهایتان را ببندید و روشنایی آرام و ملایمی را درون خود تصور کنید.این فضا جایی است که ضربان قلب شما به فرمان شما آرام می تپد.به آن جا بروید واز دوردست استاد معنویتان از راه میرسد در گوشتان زمزمه می کند:”هر جا می توانید خوبی کنید در هر چه می توانید به هر شکل که می توانید هروقت که می توانید به همه اشخاصی که می توانید و تا زمانی که میتوانید”نور سفیدی فضای دلتان را آرام می کند.سپس بر این آرامش حاصل شده تمرکز کنید.

راز پنجم:قضاوت خود را به تاخیر بیندازید

در این جهان هیچ حادثه ای بر حسب تصادف ودر همه وقایعی که روی میدهند لطف و رحمت الهی نهفته است.تمام حوادث برای ما پیامهایی دارند که سبب تکامل روحمان میشوند.مثلاً شما می توانید پیام آن حادثه به ظاهر بد را بعد از گذشت مدت زمانی بفهمید و یا حتی ممکن است تا زمانی که زنده هستید، متوجه نشوید زیرا بسیاری از این وقایع فراسوی درک ما و جزء اسرار الهی هستند و تلاش برای فهم حکمت خداوند با هوش محدودمان مانند سنجش اقیانوس با پیمانه است.همچنین در ذهن الهی، از دست دادنی ای وجود ندارد واگر شما به ظاهر چیزی را از دست میدهید معادل آن شئ و یا حتی بالاتر از آن را به دست خواهید آورد و تمام این اشیاء وسیله ای برای تکامل و زیبایی شما هستند.بیایید کاملاً بپذیریم که در هر موقعیت نامطلوب، نیکی پنهانی برای همه وجود دارد.”ساقی هر چه ریزد لطف اوست”

راز ششم:صفتهای مثبت خود را افزایش دهید

از غیبت، تهمت و صفتهای نسنجیده درباره افراد یا حوادث، حسادت، كینه، دروغ، جر وبحث كردن با دیگران و خلاصه رنجاندن دیگران به شدت پرهیز كنید.زیرا كسی كه با انجام دادن این گونه اعمال تراكمی از نیروهای منفی عذاب می كشد، خودتان هستید. زمانی كه به دیگران خوبی و كمك می كنید تجمعی از نیروهای مثبت به دور خودتان فراهم می اورید و این نیروهای مثبت باعث آرامش و شادی شما می شوند.هنگامی كه وضو می گیرید الكتریسیته های ساكن را به سطح بدن خود می اورید.آب نیز زسانا است وشما امواج الفا {امواج آرامش بخش} تولید می كنید.با كشیدن مسح سراین امواج را به كورتكس مغزانتقال می دهید و باعث می شوید كه ناحیه شلوغ ذهن آرام گیرد.با مسح پا انتقال امواج آلفا را در اندامهای پایینی سرعت می بخشید.بیشترین منطقه ای كه در كره زمین امواج آلفا دارد كعبه است.زمانی كه شما نماز می خوانید و جهت خانه خدا قرار می گیرید وهفت قسمت بدن شما با زمین تماس پیدا می كند، امواجی را دریافت می كنید كه باعث آرامش شما می شوند.برای افزایش نیروهای مثبت خود می توانید در یك وان حمام پر از آب ونمك به مدت بیست دقیقه قرار بگیرید.در بطری های رنگی آب خوراكی بریزید و به مدت دو ساعت در معرض نور شدید آفتاب قرار دهید سپس آنها را در یخچال بگذارید و در موقع لزوم بنوشید.بدون كفش وجوراب روی چمن راه بروید زیرا طبیت منبع انرژی نیروهای مثبت است.

راز هفتم:به دستورات اخلاقی احترام بگذارید

از كنجكاوی كردن در زندگی دیگران دوری كنید.از خواندن نامه های شخصی ودفتر خاطرات محرمانه دیگران و گوش دادن به مكالمات خصوصی آنها اجتناب كنید.بدون در زدن واجازه گرفتن وارد هر مكانی نشوید.سعی در اثبات درستی نظرات و عقاید خود به دیگران نداشته باشید.تلاش نكنید كه به زور افكار و عقاید دیگران را تغییر دهید، زیرا در صورت رعایت نكردن این دستورات آرامش خود را بر هم می زنید.به پدر ومادر خود نیكی كنید.با آنان با صدای بلند صحبت نكنید.

“بتی.جی ایدی”می گوید:”از زمانی كه شما به درگاه خداوند دعا می كنید این دعاها به صورت شعاع های نورانی به طرف آسمان بالا می روند و فرشته ها برای اجابت به زمین می آیند ولی در میان این شعاعهای نورانی یكی از همه فوق العاده قطورتر و نورانی تر است و فرشتگان به محض مشاهده آن سریع به آن رسیدگی می كنند.این پرتو قدرتمند و خیره كننده مربوط به دعای پدر ومادر در حق شماست.دعای مادر خالصانه ترین دعاهاست.چه زیباست به والدین خود از صمیم قلب احترام بگذارید ونیازهای آنان را تامین كنید زیرا كه مهر و نیكی به آنان سبب آرامش و نشاط درشما می شود.

راز هشتم:حس ها را از یكدیگرجدا كنید.

اغلب ما به این مسئله توجه چندانی نداشته ایم كه حواس پنجگانه خود را از یكدیگر تفكیك و آنها را به صورت مجزا از یكدیگر حس كنیم.ذهنتان را برای بالا بردن آگاهی حسی، پرورش دهید.امروز بر بینایی تمركز كنید، فردا بر مزه، روزبعد بر بویایی و…مثلاً زمانی كه در حال دوش گرفتن در حمام هستید قطرات آب را روی بدن خود احساس كنید واز اینكه باعث تمیزی وآرامش شما می شود، لذت ببرید.موقعی كه در حال غذا خوردن هستید فقط به طمع و مزه غذا تمركز كنید.وقتی در حال ریختن چای در استكان هستید به صدای ریزش آن گوش دهید.به این ترتیب، شروع به جدا كردن تجربیات حسی تان از یكدیگر كنید و از هر كدام لذت ببرید.

رازنهم:دید جدیدی پیدا كنید

پرهای دم طاووس رنگارنگ هستند وهنگامی كه از زاویه ای خاص به آنها نگاه می كنید درخشش وزیبایی بی نظیری دارند.خیلی از مسائل در زندگی هنگامی ارزش خود را نشان می دهند كه از زاویه درست دیده شوند.ولی نگرشهای متشابه وكلیشه ای، دیدن این زیبایی ها را مشكل می سازد.اگر به هر مسئله ای از زاویه ای درست نگاه كنید در آن چیزهای با شكوه وزیبایی خواهید دید.سعی كنید همه چیز وهمه كس را با چشمهای تازه ای ببینید كه از طریق عادت تیره وتار نشده اند.با این روش شما می توانید ثروتهای نامحدودی را كشف كنید.به خاطر داشته باشید كه اگر از زاویه ای درست به تمام چیزها واشخاص نگاه كنید هرشخص یا هرشیء از طرف خالقتان برای شما ارمغان و پیام زیبایی به همراه خواهد داشت.

رازدهم:وسایل اضافی را از محیط زندگیتان خارج كنید

اشیاءدرون خانه تان را لمس كنید واز خودتان بپرسید آیا به این وسایل احتیاج دارم؟كتابها را از درون قفسه بیرون بیاورید وببینید آیا دوباره قصد خواندن این كتابها را دارید.هرشیء یادگاری را بررسی كنید واز خودتان بپرسید:”آیا هنوزلحظه ای را كه این شیء به یادم می آورد برایم مهم وبا ارزش هستند؟”لباسهایتان را باز كنید وتوجه كنید كه آیا به تمام این لباسها احتیاج دارید واز آخرین باری كه آنها را پوشیده اید چه قدر زمان می گذرد و آیا دوباره تصمیم به پوشیدن آنها دارید؟بعد از این بررسی كاملی كه به عمل می اورید تمام وسایل ولباسهای اضافی تان را به دیگران ببخشید و یا آنها را حراج كنید.زیرا كه هر شیء انرژی خودش را دارد واگربه كار نرود درخانه به آب راكد تبدیل می شود.همچنین جای مناسبی برای جوندگان و پشه ها می گردند.پس مراقب باشید وبگذارید انرژی آزادانه جریان یابد وآب جاری گردد.اگر كهنه ای را نگه دارید تازه ها جایی برای تجلی خویش نمی یابند.پس برای چرخش انرژی و پیشرفت درزندگی تان وسایلی را كه احتیاج ندارید ازمحیط خارج سازید

شنبه 3/2/1390 - 15:34
دانستنی های علمی

پزشکان حاذق و مردان خدا را که صاحب نفس و کرامات خارق العاده باشند مسیحا نفس یا عیسی دم می نامند و از این دو اصطلاح و نظایر آن به منظور تجلیل و بزرگداشت آنان استناد و استشهاد می کنند.

اکنون ببینیم مسیحا کیست و از نفس گرمش چه آثاری بروز و ظهور کرده که به صورت ضرب المثل درآمده است.

منظور از مسیحا همان حضرت عیسای مسیح فرزند حضرت مریم و چهارمین پیامبر اولوالعزم می باشد که کیفیت تولد و شرح زندگانی طفولیتش را همه کس کمابیش می داند.
عیسی بن مریم هنوز از مرحلۀ دوازده سالگی نگذشته بود که همراه مادرش به بیت المقدس رفت و در حوزه های درس علمای بنی اسراییل وارد شد.مراتب نبوغ و استعدادش به جایی رسید که پس از قلیل مدتی در صف علما و محققان جای گرفت و چون لب به سخن می گشود گفتارش را همه تصدیق می کردند.طولی نکشید که با قوم بنی اسراییل به مباحثه و احتجاج پرداخت و در رد عقایدشان که در حول ماده و ماده پرستی دور می زد از هیچ چیز نهراسید. سپس همراه مادرش به ناصره بازگشت و در سن سی سالگی به مقام رسالت نایل آمد و فرشتۀ وحی بر او نازل شد.

با وجود آنکه یهودیان در منجلاب فساد و تباهی غرقه شده به گفتاری جز آنچه را که جمع مال و اندوختن سیم و زر بر آن مترتب باشد توجه نداشتند حضرت عیسی بر طبق فرمان الهی پیغمبری و رسالت خویش را بر آنها اعلام و آنان را به متابعت و پیروی از دین جدید دعوت کرد. از هر دری وارد شد و به هر وسیله ای متوسل گشت ولی در مقابل جبهۀ متحد و نیرومند روحانی نماهای بنی اسراییل کاری از او ساخته نبود. پس به جانب قرا و قصبات رهسپار گردید و از هر فرصتی برای تبلیغ رسالت و ارشاد و هدایت آنان به صراط مستقیم حق و حقیقت فروگذار نکرد. مردم دهکده ها که تحت تأثیر سخنان فریبنده و تبلیغات شوم سران روحانی بنی اسراییل قرار داشتند بر صحت مدعا و حقیقت رسالتش علامت و اعجاز خواستند.

عیسی بن مریم که در مقابل آن گمراهانش چاره ای جز اعجاز ندید به تأیید الهی مرغانی از گل ساخت و به آنها جان بخشید تا به پرواز در آمدند. در جای دیگر کوران مادرزاد را نعمت بینایی بخشید و مبتلایان به بیماری برص را معالجه کرد.

روستاییان گمراه بنی اسراییل به این اندازه قانع نشده از او خواستند چنانچه اموات را از گور در آورد و زنده کند به رسالت و پیامبریش ایمان خواهند آورد.حضرت عیسی هر قدر آنها را از خواهش چنین معجزاتی برحذر داشت و عجز و انکسار خویش را که بشری ناتوان است و فقط وحی بر او نازل می شود به آنان گوشزد کرد فایده نبخشید. پس با حالت تضرع دست نیاز به سوی خدای قادر متعال دراز کرد تا این آخرین حجت را بر گمراهان ظاهربین اتمام نماید. ایزد بی چون مسئولش را اجابت فرمود و حضرت عیسی آخرین معجزۀ باهره را بر آنان عرضه داشته مردگان را به اذن و فرمان خدای بزرگ زنده ساخت و اجساد پدر و مادر و برادر و سایر اقارب و بستگانشان را از ژرفنای گور بیرون کشیده جان بخشید.
پیداست که این گونه امور صرفاً در ید قدرت قادر تواناست و هیچ کس جز به تأیید الهی قادر به انجام چنین اعمالی نیست.

کاری به فرجام کار نداریم که قوم بنی اسراییل با وجود مشاهدۀ این همه اعجاز و حجتها به عصیان و گمراهی ادامه داده او را ساحر و جادوگر خواند و جز عدۀ معدودی به او نگرویدند. غرض از تمهید و تنظیم مطالب بالا این بود که این همه معجزات حضرت عیسی بن مریم یعنی معالجۀ بیماران، نعمت بینایی بخشیدن به کوران و نابینایان و بالاخص زنده کردن مردگان موجب گردید که عبارت مسیحا نفس و اصطلاح دم عیسی زبانزد خاص و عام شد و از آن در موارد لزوم استشهاد و تمثیل می کنند.
منبع: isfahanportal.ir

شنبه 3/2/1390 - 15:31
شخصیت ها و بزرگان

ممکن است علت و سببی اعضای دو خانواده، دو طایفه، دو قبیله، دو شهر و یا دو کشور را به خاک و خون بکشاند و دامنۀ اختلاف و منازعه مدتی متمادی به طول انجامد.در این گونه موارد علت العللی را که موجب بروز چنان نزاع و قتال شده باشد به خون سیاوش تشبیه و تمثیل می کنند.

بدون شک در طول تاریخ و تمامی قرون و اعصار کشتارهای هولناکی در گوشه و کنار جهان رخ داده و خونهای زیادی بر زمین ریخته است ولی خون سیاوش شاهزادۀ نامدار ایرانی که ناجوانمردانه در سرزمین تورانیان به قتل رسید رنگ دیگری داشت و جهش و جوشش آن به حدی تند و تیز بود که به گفتۀ فردوسی:

بساعت گیاهی از آن خون برست
جز ایزد که داند که آن چون برست

باید دید سیاوش کیست و خون ناحق او را چگونه بر زمین ریختند که به صورت ضرب المثل درآمده است.
سیاوش فرزند کاووس شاه- کیکاووس- بود و از سوی مادر با افراسیاب خویشاوندی داشت. چون به رشد سن پهلوان رسید نامی ایران رستم دستان او را به زابلستان برد:

هنرها بیاموختش سر بسر
بسی رنج برداشت کآمد به بر


سیاوش چنان شد که اندر جهان
بمانند او کس نبود از جهان

آن گاه نزد پدرش کیکاووس آمد و مورد نقد و نوازش قرار گرفت. روزی پدر و پسر نشسته بودند که سودا به همسر شاه و دختر شاه هاماوران از در درآمد و به یک نگاه عاشق شیدای سیاوش شد.
پس از چند روز از همسرش کیکاووس خواست که سیاوش را به اندرون کاخ سلطنتی فرستد تا خواهرانش را ببیند، ولی باطناً مقصودش این بود که آن جوان ماه طلعت را در دام عشق خویش اسیر کند. کاووس شاه از پیام سودابه خوشنود شده به فرزند پهلوانش تکلیف کرد به اندرون برود و با خواهرانش دیدار کند.

سیاوش که به نیت باطنی سودابه پی برده بود در جواب شاه عرض کرد:

مرا راه بنما سوی بخردان
بزرگان و کار آزموده روان


چه آموزم اندر شبستان شاه؟
به دانش زنان کی نمایند راه؟


بدو گفت شاه، ای پسر شاد باش
همیشه خرد را تو بنیاد باش


پس پردۀ من ترا خواهرست
چو سودابه خود مهربان مادرست

سیاوش با نهایت اکراه و بی میلی به اندرون رفت و با خواهرانش دیدار کرد ولی تحت تأثیر عشوه گریهای سودابه واقع نشد و به حضور شاه بازگشت. بار دوم و سوم نیز حسب الامر پدر به اندرون خرامید و در مقابل طنازیها و خواهشهای بی شرمانۀ سودابه:

سیاوش بدو گفت کاین خود مباد
که از بهر دل من دهم دین به باد


چنین با پدر بی وفایی کنم
ز مردی و دانش جدایی کنم


تو بانوی شاهی و خورشید گاه
سزد کز تو ناید بدینسان گناه

سودابه که مقصود را حاصل ندید از بیم آنکه سیاوش راز و رمز دلدادگی وی را به پدرش بگوید و کار به رسوایی بکشد:

بزد دست و جامه بدرید پاک
به ناخن دو رخ را همی کرد چاک


یکی غلغل از کاخ و ایوان بخاست
تو گفتی شب رستخیزست راست


بگوش سپهبد رسید آگهی
فرود آمد از تخت شاهنشهی


خروشید سودابه در پیش اوی
همی ریخت آب و همی کند موی


چنین گفت، کآمد سیاوش به تخت
برآراست چنگ و برآویخت سخت


که از تست جان و تنم پر ز مهر
چه پرهیزی از من تو ای خوب چهر


بینداخت افسر ز مشگین سرم
چنین چاک شد جامه اندر برم

کاووس شاه چون سخنان سودابه شنید سیاوش را به حضور طلبید و جریان قضیه را استفسار کرد. سیاوش که چاره جز حقیقت گویی ندید آنچه از سودابه بر وی گذشت یکایک بیان کرد و مشاجرات لفظی بین او و سودابه در حضور سیاوش در گرفت:

چنین گفت با خویشتن شهریار
که گفتار هر دو نیاید بکار


بدان باز جستن همی چاره جست
ببوئید دست سیاوش نخست


برو بازوی و سرو بالای او
سراسر ببوئید هر جای او


ز سودابه بوی می و مشگ ناب
همی یافت کاووس و بوی گلاب


ندید از سیاوش چنان نیز بوی
نشان بسودن ندید اندروی


غمین گشت و سودابه را خوار کرد
دل خویشتن را پر آزار کرد

ولی چون به سودابه علاقمند بود و از او چند فرزند خردسال نیز داشت لذا به همان اندازه توبیخ و شماتت قناعت ورزید، سودابه که خود را در مقابل سیاوش مغلوب دید در مقام انتقام برآمد.
توضیح آنحکه در اندرون کاخ سودابه زن خدمتکاری زندگی می کرد که آبستن و باردار بود. سودابه دارویی به او خورانید تا بچه های دو قلویش سقط شد.
آن گاه زن خدمتکار را پنهان کرد و جنین سقط شده را در طشت زرین نهاده خود به جای زائو شیون برداشت. خبر به کیکاووس رسید و سراسیمه به اندرون شتافت:

ببارید سودابه از دیده آب
همی گفت، روشن ببین آفتاب


همی گفتمت کاو چه کرد از بدی
به گفتار او خیره ایمن شدی


دل شاه کاووس شد بدگمان
برفت و در اندیشه شد یک زمان


همی گفت کاین را چه درمان کنم
نشاید که این بر دل آسان کنم


کیکاووس به اخترشناسان متوسل شد. همگی یکدل و یکزبان گفتند:

دو کودک ز پشت کسی دیگرند
نه از پشت شاهند و زین مادرند


نشان بد اندیش ناپاک زن
بگفتند با شاه و با انجمن


پس از یک هفته زن خدمتکار را بیافتند ولی هر چه زجر و شکنجه اش دادند حقیقت مطلب را نگفت:


چنین گفت جادو که من بیگناه
چه گویم بدین نامور پیشگاه


ندارم ازین کار هیچ آگهی
سخن هر چه گویم بود ز ابلهی


سپهبد کیکاووس به ناچار همۀ موبدان را به حضور طلبید و در کشف حقیقت استمداد کرد.

چنین گفت موبد به شاه جهان
که درد سپهبد نماند نهان


چو خواهی که پیدا کنی گفتگوی
بباید زدن سنگ را بر سبوی


ز هر دو سخن چون بدینگونه گشت
بر آتش بباید یکی را گذشت


سابقاً معمول چنین بود که متهمان را از آتش عبور می دادند و معتقد بودند که گناهکار در درون آتش می سوزد و بی گناه از آن به سلامت و بدون کمترین رنج و الم به کنار می آید.
سودابه به عذر و بهانۀ اینکه سقط جنین بهترین گواه اوست حاضر نشد از آتش بگذرد ولی سیاوش که خود را از هر گونه اتهامی پاک و مبری می دانست:

به پاسخ چنین گفت با شهریار
که دوزخ مرا ازین سخن گشت خوار


اگر کوه آتش بود، بسپرم
ازین ننگ خواریست گر نگذرم


خرمنی از آتش برافروختند و به سیاوش تکلیف کردند که از آن بگذرد. سیاوش بدون هیچ بیم و هراسی اسب بتاخت و در میان آتش جستن کرد. پس از چند لحظه:

ز آتش برون آمد آزاد مرد
لبان پر زخنده، و رخ همچو ورد


چنان آمد اسب و قبای سوار
که گفتی سمن داشت اندر کنار


چو بخشایش پاک یزدان بود
دم آتش و باد یکسان بود


همی داد مژده یکی را دگر
که بخشود بر بیگنه، دادگر


چو پیش پدر شد سیاوخش پاک
نه دود و نه آتش نه گرد و نه خاک


فرود آمد از اسب کاووس شاه
پیاده سپهبد پیاده سپاه


سیاوخش را تنگ در بر گرفت
ز کردار بد پوزش اندر گرفت

پدر و پسر سه روز متوالی به عیش و عشرت پرداختند و سپس کاووس شاه سودابه را پیش خواند و به دژخیم فرمان داد که او را حلق آویز کند.

سیاوش چین گفت با شهریار
که دل را بدین کار رنجه مدار


بمن بخش سودابه را زین گناه
پذیرد مگر پند و آید به راه


سیاوخش را گفت، بخشیدمت
از آن پس که بر راستی دیدمت


دیر زمانی نگذشت که باز آتش انتقام سودابه زبانه کشید و خواست بار دیگر ذهن کاووس شاه را مشوب کند که در این موقع قشون افراسیاب به ایران زمین روی آورد و شاه به اشارۀ موبدان سیاوش را با لشکری آراسته و به همراهی تهمتن به جنگ تورانیان روانه کرد.

چین بود رأی جهان آفرین
که او جان سپارد به توران زمین


به رأی و به اندیشۀ نابکار
کجا باز گردد بد روزگار


سیاوش و رستم تهمتن با سپاهی گران جانب توران در پیش گرفتند و تا بلخ بتاختند. گرسیوز فرماندۀ سپاه توران بود و چون سیاوش یارای زورآزمایی نداشت شخصاً نزد افراسیاب رفت و از لشکریان مجهز و بی حد و حصر ایران که نامدارانی چون رستم و سیاوش و بهرام و زنگه بر آن فرماندهی می کردند سخنها گفت.
افراسیاب برآشفت و گرسیوز را از خود براند. سپس فرمان بسیج داد تا بامدادان به سوی بلخ روی آورد و سیاوش را گوشمالی دهد ولی شبانگاه خواب هولناکی دید و از تخت به زیر افتاد:

خروشی برآمد از افراسیاب
بلرزید بر جای آرام و خواب


فکند از سر تخت خود را به خاک
برآمد ز جانش آتش سهمناک


گرسیوز بر بالینش حاضر شد و علت را پرسید. افراسیاب با دیدگان بی فروغ گفت: مرا به حال خود بگذار. زیرا در عالم خواب بیابانی پر از مار و عقرب دیدم که خیمه و خرگاه من در گوشه ای از آن بیابان برپا شد. ناگهان باد شدیدی وزیدن گرفت و پرچم مرا سرنگون کرد. در این موقع نیروی تازه نفسی از ایران زمین بر من و لشکریانم تاختند و از کشته پشته ساختند. پهلوان نامداری از قشون ایران مرا به اسارت گرفت و نزد کاووس شاه برد. جوان ماه پیکری که در کنار شاه نشسته بود شمشیر از میان کشید و مرا به دو نیم کرد:

دمیدی بکردار غرنده میغ
میانم به دو نیم کردی به تیغ


خروشید می من فراوان ز درد
مرا ناله و درد بیدار کرد

به اشارت گرسیوز و فرمان افراسیاب کلیۀ موبدان را احضار کردند و تعبیر خواستند. یکی از موبدان امان خواست و گفت:

به بیداری اکنون سپاهی گران
از ایران بیاید دلاور سران


یکی شاهزاده به پیش اندرون
جهاندیده با او بسی رهنمون


که بر طالعش بر کسی نیست شاه
کند بوم و بر راه بما بر تباه


مقصودش همان سیاوش است که اگر با او جنگ بکنی در صورت غلبه دمار از روزگار ما برآورد و چنانچه کشته شود خونش سراسر توران زمین را فرود گیرد و همه جا را به خاک و خون کشاند.

اگر با سیاوش کند شاه جنگ
چو دیبه شود روی گیتی به رنگ


ز ترکان نماند کسی را به گاه
غمی گردد از جنگ او پادشاه


وگر او شود کشته بر دست شاه
به توران نماند سر و تختگاه

سراسر پر آشوب گردد زمین
ز بهر سیاوش به جنگ و به کین

افراسیاب از این تعبیر و سخنان موبد غمگین گشت و پس از مشاوره با سران سپاه در مقام صلح و آشتی با سیاوش برآمد و گرسیوز را با اسبان و هدایای گران قیمت به همراهی دویست تن از نخبۀ سپاهیان به سوی او گسیل داشت و پیشنهاد صلح کرد.
سیاوش و رستم پس از یک هفته کنکاش و رأی زدن، به شرط آنکه افراسیاب یک صد تن از سرداران منتخل را به عنوان گروگان فرستد پیشنهاد گرسیوز را پذیرفتند و پیمان صلح ب همین ترتیب گردید. آن گاه سیاوش و لشکریان ایران در بلخ ماندند و گرسیوز به سوی افراسیاب و رستم به حضور کیکاووس شتافت.
افراسیاب از انعقاد صلح و آشتی شادمان شد ولی کیکاووس به قبول صلح تن نداد و نسبت به رستم که معتقد بود سستی نشان داده است خشمگین گردید و گفت:

به نزد سیاوش فرستم کنون
یکی مرد با دانش و پر فسون


بفرمایمش کآتشی کن بلند
به بند گران پای ترکان ببند


پس آن بندگان را سوی ما فرست
که سرشان بخواهم ز تنشان گسست


رستم از در موعظه درآمد و کاووس را از اشتعال نائرۀ جنگ با افراسیاب و تکلیف پیمان شکنی به فرزندش سیاوش بر حذر داشت ولی کاووس تسلیم نشد و رستم را به سختی از درگاهش رانده طوس را با لشکری گران و نامه ای تند و تیز به نزد سیاوش فرستاد تا جنگ را آغاز کند و در غیر این صورت فرماندهی سپاه را به سپهبد طوس واگذار نماید. سیاوش که در عالم جوانمردی حاضر نبود پیمان شکنی کند و صد تن گروگان بی گناه را به دست دژخیم سپارد پس از وصل نامۀ پدر، یکی از سرداران خود به نام زنگه را با گروگانها به نزد افراسیاب بازگردانید و تقاضا کرد که راه گریز و عبوری به وی دهد:

یکی راه بگشای تا بگذرم
به جائی که کرد ایزد آبشخورم


یکی کشوری جویم اندر نهان
که نامم ز کاووس گردد نهان


زنگه با گروگانها به حضور افراسیاب رفت و پیشنهاد سیاوش را عرضه داشت. افراسیاب پس از مشورت با سردار نامی خود پیران ویسه موافقت کرد که سیاوش به توران بیاید و مانند فرزندی در نزد افراسیاب زندگی کند. سیاوش پذیرفت و قشون را تا آمدن سپهبد طوس به بهرام سپرد و خود جانب توران گرفت. افراسیاب و پیران ویسه مقدم سیاوش را گرامی داشتند و در بزم و رزم، او را تنها نمی گذاشتند. دیر زمانی نگذشت که سیاوش با جریره دختر پیران ویسه و پس از چندی با فرنگیس دختر افراسیاب ازدواج کرد. آن گاه منشور کشور ختن گرفت و با فرنگیس به آن سوی شده بر تخت سلطنت نشست و دو شهر گنگ دژ و سیاوشگرد را در آن سرزمین بنا کرد.
پس از چندی به سیاوش الهام شد و یا از گردش زمانه استنباط کرد که به زودی کشته می شود و سرزمین ایران و توران از خونش به جوش آمده هزاران تن مقتول و آبادیها با خاک یکسان خواهد شد.
این درد دل سیاوش با پیران ویسه:

تو ای گرد پیران بسیار هوش
بدین گفته ها پهن بگشای گوش


فراوان بدین نگذرد روزگار
که بر دست بیدار دل شهریار


شوم زار من کشته بر بیگناه
کسی دیگر آید برین تاج و گاه


تو پیمان همی داری و رأی راست
ولیکن فلک را جز اینست خواست


ز گفتار بدگوی و از بخت بد
چنین بیگنه بر سرم بد رسد


به ایران رسد زود این گفتگوی
کس آید بتوران بدین جستجوی


برآشوبد ایران و توران بهم
ز کینه شود زندگانی دژم


پر از جنگ گردد سراسر زمین
زمانه شود پر ز شمشیر کین


بسی زرد و سرخ و سیاه و بنفش
کز ایران بتوران ببینی درفش


بسی غارت و بردن خواسته
پراکندن گنج آراسته


از ایران و توران بر آید خروش
جهانی ز خون من آید بجوش


چون سالی گذشت سیاوش از جریره دختر پیران ویسه صاحب فرزندی به نام فرود شد. روزی گرسیوز برادر افراسیاب به دیدار سیاوش آمد و در میدان چوگان بازی به او پیشنهاد کرد که با دو تن از پهلوانان نامدار تورانی به نام گروی زره و دمور کشتی بگیرد. سیاوش پذیرفت و هر دو پهلوان تورانی را یکی پس از دیگری چون شاهینی که کبوتر را در چنگال گیرد سبکبار از زمین برداشت و در مقابل گرسیوز نهاد. گرسیوز از آن همه قوت و زورمندی اندیشه کرده در نزد افراسیاب به سعایت و بدگویی از سیاوش پرداخت. گروی زره و دموز نیز که در توران زمین پهلوانانی مشهور و نامدار بودند کینۀ سیاوش را در دل گرفتند تا روزی از او انتقام گیرند. سرانجام سعایت گرسیوز کار خود را کرد و افراسیاب از ترس آنکه مبادا سیاوش بر وی چیره شده توران را ضمیمۀ ایران کند پیشدستی کرده به جنگ سیاوش شتافت و از سپاهیان سیاوش به جز معدودی ایرانیان که با او بودند همه گریختند. سربازان و پهلوانان تا آخرین نفر جنگیدند و همگی کشته شدند.
سیاوش به دست دشمن اسیر شد و او را با خفت و خواری به نزد افراسیاب بردند و به زندان افکندند. هر چه فرنگیس دختر افراسیاب عجز و لابه کرد وعفو و بخشش همسرش را خواست و پدر را از انتقام هولناک ایرانیان بر حذرداشت بر اثر سعایت گرسیوز مؤثر واقع نشد. در این مورد حکیم ابوالقاسم فردوسی چه زیبا و دل انگیز آن صحنه را مجسم می کند:

ز دانا شنیدم یکی داستان
خرد شد بدینگونه همداستان


که آهسته دل کی پشیمان شود
هم آشفته را هوش درمان شود


شتاب و بدی کار اهریمن است
پشیمانی و رنج جان و تن است


به بندش همی دار تا روزگار
برین مرترا باشد آموزگار


چو باد خرد بر دلت بروزد
از آن پس ورا سر بریدن سزد


مفرمای اکنون و تیزی مکن
که تیزی پشیمانی آرد به تن


سری را کجا تاج باشد کلاه
نشاید برید، این خردمند شاه


چه بری سری را همی بیگناه
که کاووس و رستم بود کینه خواه


پدر شاه و رستمش پرورده است
به نیکی مر او را برآورده است


ببینیم پاداش این زشتکار
بپیچی به فرجام ازین روزگار


بیاد آور آن تیغ الماسگون
کزان تیغ گردد جهان پر ز خون


وزان نامداران ایران گروه
که از خشمشان گشت گیتی ستوه


چو گودرز و گرگین و فرهاد و طوس
ببندند بر کوهۀ پیل کوس


فریبرز و کاوس درنده شیر
که هرگز ندیدش کس از جنگ سیر


چو بهرام و چون زنگۀ شاوران
چو گستهم و گژدهم کند آوران


زواره فرامرز و دستان سام
همه تیغها برکشند از نیام


دلیران و شیران کاووس شاه
همه پهلوانان با فر و جاه


بدین کین ببندند یکسر کمر
در و دشت گردد پر از نیزه ور


مفرمای کردن بدین بر شتاب
که توران شود سر بسر زین خراب


بدیشان چنین پاسخ آورد شاه
کزو من به دیده ندیدم گناه


ولیکن بگفت ستاره شمر
به فرجام ازو سختی آید پسر


لاجرم گروی زره، همان پهلوان مغلوب و کینه توز مأمور شد که سیاوش را به قتل آورد و گردن زند. پس شاهزادۀ ایرانی را از زندان بیرون کشید و کشان کشان او را به همان جایی برد:

که آنروز افکنده بودند تیر
سیاوخش و گرسیوز شیر گیر


چو پیش نشانه فراز آمد اوی
گروی زره آن بد زشتخوی


بیفکند پیل ژیان را به خاک
نه شرم آمدش زان سپهبد نه باک


یکی طشت بنهاد زرین برش
به خنجر جدا کرد از تن سرش


کجا آنکه فرموده بد طشت خون
گروی زره برد و کردش نگون


به ساعت گیاهی از آن خون برست
جز ایزد که داند که آن چون برست


دیر زمانی از کشته شدن سیاوش نگذشته بود که همسرش فرنگیس فرزندی بزاد و نامش کیخسرو نهاد. تفصیل این واقعه و جنگهای خونینی که در این رابطه به وقوع پیوسته بسیار طولانی و از حوصلۀ این مقاله خارج است که خوانندۀ محترم در صورت تمایل باید به شاهکار فردوسی در کتاب گرانقدر شاهنامه مراجعه کند. اجمالاً آنکه چون کاووس شاه از قتل ناجوانمردانۀ سیاوش آگاه شد به خونخواهی فرزند برخاست.
رستم دستان که از کاووس دوری جسته و تا این زمان در زابلستان به سر می برد چون مرگ جانگزای سیاوش را شنید با سپاهی گران به خدمت کاووس آمد.

نگه کرد کاووس در چهر اوی
چنان اشک خونین و آن مهر اوی


نداد ایچ پاسخ مر او را ز شرم
فرو ریخت از دیدگان آب گرم


تهمتن برفت از بر تخت اوی
سوی کاخ سودابه بنهاد روی


ز پرده به گیسوش بیرون کشید
ز تخت بزرگیش در خون کشید


به خنجر بدو نیم کردش براه
نجنبید بر تخت، کاووس شاه


آن گاه اجازۀ پیکار گرفت و گفت:

نه توران بمانم نه افراسیاب
ز خون شهر توران کنم رود آب


مگر کین آن شهریار جوان
بخواهم از آن ترک تیره روان


چو فردا برآید بلند آفتاب
من و گرز و میدان افراسیاب


نائرۀ جنگ مشتعل گردید و سالهای متمادی بین طرفین درگیر بود تا اینکه فرود و کیخسرو فرزندان سیاوش هم به حد رشد رسیدند و به خونخواهی و انتقامجویی قد علم کردند.

همه شهر ایران کمر بسته اند
ز کین سیاوش جگر خسته اند


خلاصه خون سیاوش نه تنها هزاران سردار را به دیار نیستی و نابودی کشانید بلکه افراسیاب و برادرش سپهبد گرسیوز نیز در این موج خون غرقه گردیدند و به دست کیخسرو فرزند سیاوش اسیر و کشته شدند.

منبع:isfahanportal.ir

شنبه 3/2/1390 - 15:27
طنز و سرگرمی

 

● فروردین

خبر یا رازی را درباره یکی از دوستانتان میشنوید . که دیدگاه شما را نسبت به او تغییر میدهد . یکه تازی در برخی امور ممکن است برای شما ، عواقب خوبی نداشته باشد . مسافر عزیزی را ملاقات خواهید کرد که لازم است استقبال گرمی را از او بعمل اورده . با این کار محیطی شاد و اوقات خوشی را برای او و خودتان رقم بزنید. مسائلی پیشرو دارید که لازم است در موردشان کاملا سنجیده عمل کنید. و عقاید و خواسته هایتان را شجاعانه بیان کنید و از کسی رودربایستی نداشته باشید.

● اردیبهشت

دراین ماه مورد آزمایش قرار می گیرید که انشاالله سربلند از آن بیرون بیایید .یک دلجویی به دوستی بدهکار هستید که بهتر است آنرا فراموش نکنید .در مورد موضوع مهمی با شما مشورت و نظر سنجی خواهد شد که لازم است بدون هیچ عجله ایی نظرتان را با تحقیق پیرامون موضوع یاد شده اعلام کنید .با دوستی اختلافی جزیی و ساده پیدا می کنید که بهتر است پیش داوری را کنار بگذارید و با دقت بیشتری مورد بررسی قرار دهید.

● خرداد

لازم است در این روزها زندگیتان را از یکنواختی برهانید و هیجان خاصی به آن ببخشید تا همه چیز رنگ تازه تری به خود بگیرد.مطمئن که خود شما قبل از همه از این موضوع منفعت خواهید برد.حامل خبر برای شخصی خواهید بود که لازم است در آن تامل کنید ! به قضاوت در مورد مسئله ایی دعوت می شوید که باید حسابشده و دقیق پاسخ بدهید . در فکر تهیه پولی هستید که به زودی تامین می شود .پس این قدر ذهن تان را مشغول نکنید.

● تیر

سوالی در ذهن دارید که تا کنون هنوز به جواب نرسیده اند .اما طی روزهای آتی شرایطی پیش می آید که به جواب صحیح دست می یابید .جرقه ایی در ذهن تان می زند که لازم است آن را به طور جدی دنبال کنید و مطمئن باشید که در سایه تلاش به موفقیت می رسید .روزهایی سر شار از انرژی و شادی پیش رو دارید که باید قدرشان را بدانید و از لحظه لحظه های آن نهایت استفاده را ببرید.

● مرداد

مسائلی را پیش رو دارید که نحوه مواجهه با آنها تعیین کننده و مهم است پس در این راه از مشورت با افراد ذیصلاح غفلت نکنید.اتفاق خوشایندی برای شما پیش بینی می شود که باید این رخداد را غنیمت بشمارید چون می تواند در سرنوشت شما تاثیری مثبت داشته باشد.مدتی است که انتظار دیداری پر هیجان را می کشید .منتظر باشید که طی روزهای آینده این رویای شما به واقعیت می پیوندد.

● شهریور

قرار است اتفاق جدیدی در زندگیتان رخ بدهد .بنابراین ذهن تان را سخت درگیر کرده است و نگرانی بیش از حدی دارید .اما اگر کمی دقت کنید و از تجربیات دیگران نیز استفاده کنید خواهید دید که چه راحت می توانید از پس آن برآیید .به یک مهمانی دعوت خواهید شد که ملاقات هایی همراه با خاطرات خوش در پی دارد .برای خرید وسیله ای نقشه می کشید که لازم است زیر بار وام نروید .چرا که پرداخت آن برایتان دشوار خواهد شد.

● مهر

روزهای خوبی پیش رو دارید و شرایط برای رشدتان مهیاست .پس از فرصت هایی که دارید باید نهایت استفاده را ببرید . مسئولیتی را بر عهده گرفته اید که باید نسبت به آن متعهد باشید چرا که می تواند زمینه ساز مسائل مهمتر برای شما باشد .در این روزها از افراد آگاه کمک بگیرید چرا که تصمیم گیری برای شما کمی دشوار است .سندی را امضا خواهید کرد که در دراز مدت نتیجه خوبی خواهد داشت .

● آبان

در مورد پیشنهادی که دارید عجله نکنید .زیرا آنقدر ها هم که فکر می کنید جالب و سودمند نیست و به زودی در ارتباط با آن متوجه مسائل حاشیه ایی بیشتری خواهید شد . مورد تحسین کاری قرار می گیرید و این تشویق به لحاظ کاری برای شما تعیین کننده خواهد بود .دیداری از عزیزی تازه می کنید که موجب خوشحالی هر دو طرف خواهد شد .

● آذر

کار جدیدی به شما پیشنهاد میشود که موجب گشایش پنجره های تازه به روی شما میشود . اختلاف نظر با دوستی دارید که به زودی برطرف خواهد شد اما لازم است برای جلوگیری از تکرار آن دقت بیشتری داشته باشید. اتفاقی برایتان رخ میدهد که فکر میکرده اید یک آرزوی محال است . اما این اتفاق خوشایند شادی و نشاط را میهمان قلبتان خواهد کرد.

● دی

در این روزها با ماجرای جالبی روبرو خواهید شد که زندگیتان را از یکنواختی خارج میکند . طی روزهای اتی پرستاری و مرافبت از عزیزی برایتان پیشبینی میشود که شکر خدا این کار را به بهترین وجه ممکن انجام میدهید . و سربلند خواهید شد . مسائل و پیچیدگیهایی که با آن دست به گریبان هستید فقط یک سوء تفاهم است . پس میتوانید آن را با یک نشست دوستانه و گفتگوی صادقانه حل و فصل کنید

● بهمن

پیامی را دریافت میکنید که موجب میشود شور و شادی جایگزین رخوت و ناامیدی شود . شخص خیر خواهی پند و اندرز های جالبی برایتان دارد که باید انها را آویزه ی گوش قرار داده و جامعه ی عمل بپوشانید . ایده ی شما برای سرمایه گذاری در یک پروژه ی اقتصادی کار امد و بسیار مفید است . در سایه این تفکز مثبت افتصادی میتوانید تحولی مثبت در زندگیتان ایجاد کنید

● اسفند

همکار یا همشاگردی جدیدی به جمعتان میپیوندد که معاشرت و دوستی با وی افق تازه ای را پیش روی شما قرار میدهد که در زندگیتان مفید و موثر خواهد بود . اتفاق مثبتی برایتان رخ میدهد که حاصل تلاش و کوشش چندین ماهه شماست . چشم به راه خبری هستید که برایتان مهم وسرنوشت ساز است منتظر دریافت این خبر در همین ماه باشید . در حال حاضر شرایط یرای خرید آنچه مورد نیازتان است مهیا است پس درنگ جایز نیست.

منبع:aftab.ir

شنبه 3/2/1390 - 15:23
تزیینات و دکوراسیون
 

شما چقدر به ثبت لحظات زندگی تان در قالب تصویری ثابت (عكس) علاقه مندید؟

اگر از جمله كسانی هستید كه دوربین عكاسی تان همواره در دسترس است احتمالاً با مجموعه زیادی از عكس های مختلف مواجه اید. در فصل تابستان هم كه به خاطر گشت و گذار های متعدد درون شهری و برون شهری بازار عكس و عكاسی بسیار داغ است. بنابراین به این مجموعه نیز روزبه روز افزوده می شود.

همان طور كه می دانید هر مجموعه ای نیازمند مكانی برای نگهداری است. رایج ترین جایگاه حفظ عكس نیز آلبوم است كه امروزه در شكل ها و فرم های مختلف به بازار آمده ولی اشكال اینجا است كه رجوع به آلبوم و یادآوری خاطرات ثبت شده هر چند صباحی یك بار انجام می گیرد حال آنكه بسیاری از ما دوست داریم عكس های عزیزانمان و یا تصاویر شكار شده از وقایع به یادماندنی زندگی مان مانند عكس های عروسی، فارغ التحصیلی و غیره را به دفعات بیشتری ببینیم. بنابراین باید عكس های مورد نظر را از میان بقیه عكس ها برگزیده و به طریقه دیگری نگهداری كنیم.

رایج ترین راه برای این منظور خرید چند قاب عكس و نصب آنها بر روی دیوار است با این روش نگهداری از عكس گذشته از مزایای آن دارای مشكلاتی است زیرا كه برای نصب قاب ها باید تعداد زیادی سوراخ بر روی دیوار ایجاد كرد. به این ترتیب تغییر مكان قاب عكس ها سبب بر جای ماندن سوراخ های ناشی از نصب های قبلی است كه ظاهری نازیبا را پدید می آورند.پس برای هر نوع تغییری تا تعمیر و رنگ آمیزی بعدی دیوار باید صبر كرد.

روش دیگر برای نگهداری عكس ها اختصاص دادن مكانی جهت قرار دادن مجموعه ای از قاب عكس ها است برای این منظور سطح روی سنگ شومینه، طبقات مجزای نصب شده بر روی دیوار و میز های كنار مبل، مكان های مناسبی هستند.

حال آنكه امروزه ترتیب دادن میزی كه معمولاً گرد هم انتخاب می شود به همین منظور برای قرارگیری قاب عكس های مختلف به عنوان یك قاب عكس از جمله پرطرفدارترین عناصر دكوراسیونی خانه های امروزی به شمار می آید. وجود چنین جایگاهی دیگر مشكلات نصب و محدودیت های بعدی آن را ندارد و فضایی زیبا و پر از خاطره را در گوشه ای از محیط خانه به وجود می آورد ولی با توجه به موارد فوق اگر از اختصاص دیوار و یا دیوار هایی از فضای زندگی تان به عكس های عزیزانتان لذت بیشتری می برید و یا آنكه امكان اختصاص چنین میزی به جهت محدودیت های فضا برایتان میسر نیست، راهكار ی ابتكاری برای حل مشكلات نصب تابلو به دیوار وجود دارد.

برای این منظور كافی است میله ای به طولی متناسب با دیوار مورد نظر از جنس فلز یا چوب و یا حتی پلاستیك با قطری حداكثر ۳ سانتی متر تهیه كنید. بهترین محل برای تهیه این میله ها و تجهیزات مورد نیاز برای نصب آنها فروشگاه های مخصوص فروش چوب پرده و لوازم مربوط به آنها است. شما می توانید از چوب پرده های میله ای ساده از یكی از جنس های یادشده در فوق برای این منظور استفاده كنید كه در میان این موارد میله پرده های فرفورژه زیباتر هستند. زیرا آنها از تركیب یك میله فرد و كله گی مدل دار تشكیل شده اند كه با نظر و طرح شما قابل انتخاب و سفارش هستند. به این ترتیب همین تركیب و نصب آن به دیوار خود عنصری دكوراتیو محسوب می شود.

مرحله بعدی نصب این میله ها وسط دیوار و در ارتفاع مورد نظر است. برای این منظور به تجهیزات دیوار كوب مخصوص همان میله پرده نیازمندید كه با تهیه آن و نصب این میله پرده و تنها با ایجاد دو سوراخ بر روی دیوار برای همیشه جایگاه مناسبی برای قاب عكس های خانوادگی تان خواهید یافت.

حال نوبت به قاب عكس ها می رسد در واقع هدف آویختن قاب عكس ها به میله است لذا به مقداری روبان یا نوار و یا هر چیز دیگر شبیه به آن كه از مقاومت خوبی برخوردار باشد نیاز دارید ولی آنچه باید مورد توجه قرار گیرد طول مورد نیاز از روبان یا نوار است این طول به ابعاد هر یك از قاب عكس های انتخابی و فاصله قسمت پایینی قاب تا دیگر لوازم دكوراسیونی قرار گرفته در پای دیوار و ارتفاع محل نصب میله از زمین بستگی دارد.

پس از آنكه به نتیجه ای مطلوب برای محل قرارگیری قاب عكس بر روی دیوار دست یافتید، فاصله ضلع بالای قاب عكس را تا میله اندازه بگیرید سپس آن را دو برابر كرده و به عدد ۳۵ اضافه كنید. عدد به دست آمده میزان نوار و یا روبانی است كه برای آویختن آن قاب عكس مورد نیاز است. ممكن است شما بخواهید از قاب عكس هایی با ابعاد و فرم های مختلف استفاده كرده و یا حتی آنها را در فواصل گوناگونی از سطح میله بیاویزید. در این صورت محاسبات نوار مورد نیاز هر كدام را جداگانه انجام دهید.

منبع : groohashpazi.blogfa

شنبه 3/2/1390 - 11:23
بهداشت روانی

 

فکر می‌کنید روانشناسی فقط برای دانش ‌آموزان، دانشگاهیان و درمانگران است؟ اشتباه می‌کنید. از آنجا که روانشناسی موضوعی هم کاربردی و هم تئوریک است، از آن می‌توان به طرق مختلف استفاده کرد. با اینکه تحقیقات انجام گرفته در این زمینه برای خوانندگان عمومی سنگین است اما نتایج این آزمایشات و تحقیقات می‌تواند کاربرد مهمی در زندگی روزمره ما داشته باشد. از اینرو در زیر به 10 مورد از مهمترین کاربردهای روانشناسی در زندگی اشاره می‌کنیم.

 

1.      انگیزه پیدا کنید.

هدفتان چه ترک کردن سیگار باشد، چه کم کردن وزن یا یاد گرفتن یک زبان جدید، روانشناسی درس‌های زیادی برای ایجاد انگیزه دارد. برای بالا بردن سطح انگیزه‌ تان برای انجام یک کار، از نکات زیر که از تحقیقات انجام گرفته در روانشناسی آموزشی و شناختی به دست آمده است استفاده کنید.

·         برای بالا نگه داشتن سطح علاقه‌ تان، با عناصر جدیدی آشنا شوید.

·         برای جلوگیری از خستگی و یکنواختی، تکرار و تناوب کار را تغییر دهید.

·         چیزهای جدیدی یاد بگیرید که براساس دانش کنونیتان باشد.

·         اهداف مشخص برای خود تعیین کنید که مستقیماً با آن کار در ارتباط باشند.

·         برای کاری که خوب انجام می ‌دهید به خودتان پاداش دهید.

 

2.      مهارت‌های رهبریتان را ارتقاء دهید.

مهم نیست که مدیر یک دفتر باشید یا مدیر یک کلوپ مخصوص جوانان، داشتن مهارت‌های خوب مدیریتی و رهبری در نقطه ‌ای از زندگیتان به درد خواهد خورد. همه آدم‌ها رهبر به دنیا نمی‌آیند اما چند نکته ساده که از تحقیقات روانشناسی مربوط به این موضوع به دست آمده است، می‌تواند به شما برای ارتقاء مهارت‌های رهبریتان کمک کند. یکی از مشهورترین تحقیقات انجام گرفته بر روی این موضوع به سه سبک مدیریتی مشخص می‌پردازد. نکات زیر برگرفته از یافته ‌های این تحقیق است:

·         افراد گروه را به ‌خوبی راهنمایی کنید اما اجازه دهید همه نظراتشان را ابراز کنند.

·         درمورد راهکارهای احتمالی برای مشکلات با اعضای گروه صحبت کنید.

·         بر تقویت ایده‌ ها تمرکز داشته باشید و به نظرات خلاق گروه پاداش دهید.

 

3.      ارتباط عمومیتان را قوی‌تر کنید.

ارتباط عمومی فراتر از نحوه حرف زدن و نوشتن شماست. تحقیقات نشان می‌دهد که نشانه‌ های غیرکلامی سهم زیادی در ارتباطات میان فردی دارد. برای اینکه به طور موثری پیامتان را به فرد مقابل برسانید، باید یاد بگیرید چطور به صورتی غیرکلامی خود را ابراز کنید و در افراد پیرامونتان نیز به دنبال اشارات غیرکلامی باشید. در زیر به چند استراتژی مهم اشاره می‌کنیم:

·         ارتباط چشمی قوی داشته باشید.

·         نشانه‌های غیرکلامی را در دیگران تشخیص دهید.

·         یاد بگیرید از تن صدایتان برای تقویت پیامتان استفاده کنید.

 

4.      یاد بگیرید دیگران را بهتر درک کنید.

درست مثل ارتباط غیرکلامی، توانایی شما در درک احساساتتان و احساسات اطرافینتان نقش مهمی در روابط و زندگی شغلیتان بازی می‌کند. واژه هوش احساسی به توانایی شما برای درک احساسات خودتان و دیگران اطلاق می‌شود. این مسئله آنقدر اهمیت دارد که برخی از روانشناسان اعتقاد دارند هوش احساسی شما بسیار مهم‌تر از هوش فکریتان است. اما چطور می‌توانید هوش احساسیتان را تقویت کنید؟ راهکارهای زیر می‌تواند کمکتان کند:

·         واکنش ‌های احساسی خود را به دقت ارزیابی کنید.

·         تجربیات و احساساتتان را در دفترچه ‌ای یادداشت کنید.

·         سعی کنید موقعیت‌های مختف را از دیدگاه دیگران ببینید.

 

5.      تصمیمات درست‌تری بگیرید.

تحقیقات انجام شده در روانشناسی شناختی اطلاعات زیادی درمورد تصمیم‌گیری ارائه می‌کند. با اعمال این راهکارها در زندگیتان، می‌توانید یاد بگیرید تصمیمات هوشمندانه‌ تری اتخاذ کنید. دفعه بعدی که خواستید یک تصمیم بزرگ بگیرید، سعی کنید از تکنیک‌های زیر استفاده کنید.

·         سعی کنید به موقعیت از دیدگاه‌ های مختلف نگاه کنید: دیدگاه منطقی، احساسی، شهودی، خلاقانه و دیدگاه مثبت‌گرا و منفی‌گرا.

·         هزینه‌ها و فواید احتمالی یک تصمیم را در نظر بگیرید.

·         از روش‌های تجزیه و تحلیل شبکه ‌ای استفاده کنید که برای میزان ارضاء هر نیاز با هر تصمیم یک نمره می‌دهد.

 

6.      حافظه ‌تان را تقویت کنید.

تابحال به این فکر کرده‌اید که چرا می‌توانید یک اتفاق خاص که در دوران بچگیتان اتفاق افتاده را به خوبی به یاد بیاورید اما اسم مشتری که چند روز پیش به شما مراجعه کرد را به یاد نمی‌ آورید؟ تحقیقات زیادی درمورد نحوه فرم‌ گرفتن خاطرات جدید و همچنین نحوه فراموش کردن ما انجام گرفته است. چطور می‌توانید قدرت حافظه ‌تان را تقویت کنید؟

·         روی اطلاعات تمرکز کنید.

·         آنچه یاد گرفته‌ اید را تکرار کنید.

·         از انحراف حواس جلوگیری کنید.

 

7.      تصمیمات مالی هوشمندانه ‌تری اتخاذ کنید.

تحقیقات انجام گرفته در این زمینه که به اقتصاد رفتاری معروف است به نتایج خوبی دست یافته است که می‌توانید برای اتخاذ تصمیمات مالی مدیریتی از آنها استفاده کنید. یک تحقیق نشان داده است که کارمندان و کارگران می‌توانند با استفاده از برخی از راهکارهای زیر پس ‌انداز خود را سه‌ برابر کنند:

·         وقت تلف نکنید! از همین امروز پس ‌انداز کردن را شروع کنید.

·         برای اختصاص دادن برخی از عایدات آینده خود به پس ‌انداز زمان بازنشستگی از قبل اقدام کنید.

·         مراقب تعصبات شخصی که موجب انتخاب‌های مالی ضعیف می‌شود باشید.

 

8.      نمره بهتری بگیرید.

دفعه بعدی که وسوسه شدید که از امتحانات کلاسی، امتحان میان‌ ترم و پایان‌ ترم شکایت کنید، این تحقیق را به یاد بیاورید که نشان داد امتحانات کلاسی به شما کمک می‌کند چیزهایی که یاد گرفته‌اید را بهتر به خاطر بسپارید، حتی اگر در امتحان از آن سوال نیامده باشد.

یک تحقیق دیگر نشان داده است که امتحان دادن خیلی بهتر از درس خواندن به تقویت حافظه شما کمک می‌کند. در این تحقیق مشخص شد دانش ‌آموزانی که مرتب امتحان می‌دادند، 61 درصد از درس آموخته شده را به یاد داشتند اما فقط 40 درصد از آنهایی که فقط درس می‌خواندند مواد درسی را به یاد داشتند. اما چطور می‌توانید این یافته‌ها را در زندگی تعمیم دهید؟ وقتی می‌خواهید اطلاعات جدید یاد بگیرید، هرازگاهی از خودتان امتحان بگیرید تا آنچه یاد گرفته ‌اید را در حافظه‌ تان بسپارید.

 

9.      بازده کاریتان را بیشتر کنید.

گاهی اوقات به نظر می‌رسد که هزاران کتاب، سایت و مجله به ما می‌گوید چطور از روزمان استفاده بیشتری ببریم اما چقدر از این توصیه‌ ها در تحقیقات واقعی به اثبات رسیده‌ اند؟ بعنوان مثال، به دفعاتی فکر کنید که شنیده‌ اید انجام همزمان چند کار می‌تواند سرعت، دقت و بازده کارتان را کم می‌کند. برای بالا بردن بازده کاریتان چه درسی از روانشناسی می‌توانید بگیرید؟ اینها برخی از راهکارها در این رابطه هستند:

·         وقتی روی کارهای پیچیده و خطرناک کار می‌کنید از انجام همزمان کارهای دیگر خودداری کنید.

·         روی کاری که در دست دارید تمرکز کنید.

·         از منحرف شدن حواستان جلوگیری کنید.

 

10.  سالم‌ تر باشید

روانشناسی می‌تواند ابزار مفیدی برای تقویت سلامت عمومی شما هم باشد. از راه ‌های تقویت ورزش و تغذیه سالم‌تر گرفته تا درمان افسردگی، زمینه روانشناسی سلامت استراتژی ‌های بسیار مفیدی ارائه می‌دهد که به شما کمک می‌کند سالم‌تر و شادتر زندگی کنید. برخی نمونه‌هایی که می‌توانید مستقیماً وارد زندگیتان کنید عبارتند از:

·         تحقیقات نشان داده است که هم نور خورشید و هم نور مصنوعی می‌تواند علائم اختلالات فصلی را کاهش دهد.

·         تحقیقات نشان داده است که ورزش درمانی بسیار موثر برای افسردگی و همچنین اختلالت ذهنی است.

·         تحقیقات نشان داده است که کمک به دیگران برای درک خطرات رفتارهای ناسالم به انتخاب ‌های سالمتری می ‌انجامد.

شنبه 3/2/1390 - 11:8
بهداشت روانی

دروغ عبارتست از یک عامل روانی- اجتماعی مانند تلفظ شفاهی یا غیر شفاهی که با آن فرد سعی می کند به طور کم و بیش عمدی، ایمان نامشابه به آنچه که سازنده آن به حقیقتش مومن است در ذهن دیگران وارد کند.

 

دروغ معمولا بیانی خلاف واقع و یا کتمان یک واقعیت است و عملی است که فرد کم و بیش به طور عمدی سعی می کند گفتار یا عمل نادرست را در ذهن دیگران درست و حقیقی جلوه دهد. دروغ در واقع سخن و مطلبی است که مطابق با واقع و حقیقت نیست یعنی بین آنچه که توسط فرد بیان می شود و آنچه در جهان خارج وجود دارد در رابطه منطقی و صحیح وجود ندارد.

دروغ گویی یک صفت ناپسند است که بعضی از افراد بدان مبتلا هستند و در میان بعضی چنان شایع است که گویی به صورت عادت تلقی می شود .

اکثر والدین از این امر شکایت دارند که علی رغم این که تمام امکانات خود را برای تربیت صحیح فرزندشان بکار برده اند و برای راست گویی آنان از هیچ کوششی دریغ نورزیده اند، با این وجود، فرزندشان دروغ می گوید . باید توجه داشت که این لغزش از دوران کودکی پایه گذاری شده است; زیرا وقتی کودک در روزهای اول زندگی توانایی سخن گفتن را پیدا می کند و قادر به حرف زدن می شود، حتی اگر دروغ بگوید، چون سخن او برای والدین شیرین است، در نتیجه، با خنده و شادی از او استقبال کرده و او را مورد تشویق قرار می دهند; غافل از این که همین امر موجب رشد این نابهنجاری در کودک می شود و بدین سان شخصیت کودک شکل می گیرد .

دروغ معمولا بیانی خلاف واقع و یا کتمان یک واقعیت است و عملی است که فرد کم و بیش به طور عمدی سعی می کند گفتار یا عمل نادرست را در ذهن دیگران درست و حقیقی جلوه دهد

دروغ گویی بیشتر جنبه آموختنی(اکتسابی) دارد زیرا انسان ها فطرتا و ذاتا دروغگو نیستند، بلکه دروغگویی را از محیط زندگی خود مانند خانواده، مدرسه و بطور کلی از اجتماع آموخته اند. حتی می توان به جرات گفت که پایه و اساس دروغگویی (بخصوص در کودکان و نوجوانان) از خانواده شروع می شود.

از سن ۵ یا ۶ سالگی به بعد افراد از نظر رشد ذهنی به مرحله ای می رسند که به تدریج می توانند حرف راست را از دروغ تشخیص دهند. از این دوره به بعد صفت دروغگویی در بعضی از افراد شکل می گیرد و گاهی بر اثر شدت زیاد به شکل بیماری در می آید که قسمتی از شخصیت فرد را تشکیل می دهد.
دروغگویی
پیامدهای دروغ گویی

دروغ گویی مانند سایر بیماری های روانی و عاطفی، ابتدا از یک مساله ساده کوچک آغاز می شود و چنان چه به موقع درمان نشود، به یک بیماری روحی تبدیل می شود که مشکلات بسیاری را برای فرد مبتلا و دیگران فراهم می سازد . از نظر روانی، دروغ گویی برقرار کردن نوعی رابطه بیمار گونه با دیگران است که علاوه بر شخص، دیگران را نیز دچار ناراحتی و مشکل می کند . دروغ گویی عامل اصلی فسادهای دیگر است، به طوری که شاید بتوان گفت کلید ورود به سایر فسادهاست . «در یک کنفرانس سراسری آموزش و پرورش در سانفرانسیسکو گفته شد، تا وقتی که مدارس آمریکا نتوانند نسلی که دروغ نگوید، افترا نزند، قانون نشکند و به حقوق دیگران تجاوز نکند، به وجود آورند، نمی توانند خود را موفق بدانند . تدریس، خواندن، نوشتن، دانش، و هنر کافی نیست و نمی تواند هدف اصلی آموزش و پرورش باشد، بلکه مهم ترین وظیفه آموزش و پرورش، تدریس دروغ نگفتن است که عامل اصلی تمام فسادهاست .»

دروغ گویی مانند سایر بیماری های روانی و عاطفی، ابتدا از یک مساله ساده کوچک آغاز می شود و چنان چه به موقع درمان نشود، به یک بیماری روحی تبدیل می شود که مشکلات بسیاری را برای فرد مبتلا و دیگران فراهم می سازد

به هر حال دروغگویی هر دلیلی که داشته باشد مسلما باعث بروز تغییراتی در فرد می شود و لذا شناخت این تغییرات به ما کمک خواهد کرد تا با موفقیت بیشتری تفاوت حرف راست و دروغ را متوجه شویم. در این زمینه مطالعات بسیار متنوعی صورت گرفته است و سعی شده است از علائم و نشانه های فیزیولوژیکی گرفته تا تغییرات رفتاری افراد دروغگو مورد بررسی قرار گیرد. در ادامه به توضیح مختصری از این علائم و نشانه می پردازیم. البته فراموش نکنید که منظور ما از ارائه این یادداشت ترویج بدگمانی و یا مچ گیری نیست. آنچه در یادداشت ذیل به شما ارائه می گردد تنها نتایج پژوهش های علمی دانشمندان علم روانشناسی است:
علایم و نشانه های دروغگویی

مطالعات نشان داده که در هنگام دروغگویی فشار خون افراد و کارکردهای بدنی شان افزایش می یابد. یعنی به طور کلی دروغگویی بر حرکات افراد نیز تاثیر می گذارد. برای مثال اگر توجه کرده باشید در برخی از موارد افراد دروغگو اعضای صورت خود را لمس می کنند آنها اغلب بینی، لب ها و یا گوش خود را لمس می کنند. اگر توجه داشته باشید در چنین شرایطی فرد گوینده از نگاه کردن مستقیم به چشمان شما خودداری می کند، زیرا آنها دوست دارند از خیره نگاه کردن سرباز زنند و مسیر حرکت چشمان خود را دائما از جایی به جای دیگر جابجا کنند. همچنین اگر می بینید که فرد گوینده بیش از حد خیره خیره به چشمان شما نگاه می کند و نگاههایش مظنون است، این خود می تواند نشانه دیگری از عدم صداقت وی باشد.
پیامد دروغ

نقطه مقابل هر فرد پر نفوذترین مکان ارتباطی به شمار می رود به همین دلیل وقتی فردی اقدام به دروغگویی میکند ناخودآگاه سعی می کند در میدان دید مخاطب قرار نگرفته و سعی می کند که در زاویه(گوشه) قرار بگیرد.

افراد دروغگو تمایل دارند دستانشان در خارج از میدان دید مخاطب قرار بگیرد و بطور معمول کف دست این افراد دیده نمی شود. از طرف دیگر اظهارات آنها به نظر بسیار سفت و سخت و قاطع می رسد و به موازات آن سعی می کنند میزان حرکات بدنی شان را به حداقل برسانند. به لبخند این دسته از افراد توجه کنید!! یک لبخند تمام عیار نیست و بیشتر شبیه به یک لبخند بیجا و ابلهانه است و تنها ماهیچه های محدودی از صورت را به خود اختصاص می دهد.

برخی دیگر از افراد در هنگام دروغ گفتن به شدت دچار تعریق می شوند. وقتی از افراد دروغگو زیاد سوال پرسیده شود عصبانی می گردند و به این ترتیب شدت تعریق شان زیاد می شود. اگر فکر میکنید طرف مقابل شما در حال دروغ گفتن است سعی کنید از او چندین سوال مشابه بپرسید و واکنش او را مورد ارزیابی قرار دهید.

لبخند افراد دروغگو بیشتر شبیه به یک لبخند بیجا و ابلهانه است و تنها ماهیچه های محدودی از صورت را به خود اختصاص می دهد.

در پایان لازم به ذکر است که تا زمانی که دروغگویی به صورت عادت در نیامده باشد و جز شخصیت ثابت فرد نشده باشد معمولا با نشانه هایی توام است. این قبیل نشانه ها عبارتند از: پریدگی رنگ، واکنش های عضلانی، برافروختگی و سرخ شدن صورت، هیجان زیاد، ضربان قلب، رفتارهای تصنعی، تناقض گویی و فراموشی است اما در صورتی که دروغگویی استمرار یابد و جز شخصیت فرد درآید فرد بر واکنش های خود مسلط گردیده و از بروز علائم ظاهری جلوگیری می کند تا جایی که فرد بدون بروز هیچ گونه علائم و نشانه هایی به دروغگویی می پردازد.

جمعه 2/2/1390 - 22:51
ازدواج و همسرداری
ه = همدل باشه

م= مهر و محبت داشته باشه
س= ساده زیستی رو دوست داشته باشه

ر= راستگو و صدیق باشه

م= مومن باشه

ن=نیکی کنه به همه

ا= آروم باشه

س=سرتق و لجوج نباشه

ب = بابک باشه یعنی امین و درستکار باشه
جمعه 2/2/1390 - 22:16
آموزش و تحقيقات

تحقیقات اخیر دانشمندان آمریکایی بر روی خنده، نشان دهنده آن است که خندیدن افراد با صدای بلند می تواند به اطرافیان منتقل شود. در حقیقت خندیدن با دهان باز و با صدای بلند، لحظات شاد و خنده آور را برای اطرافیان تداعی کرده و موجبات خنده و شادی آنها را فراهم می آورد.
این تحقیقات که توسط یک تیم تحقیقاتی در دانشگاه جورجیا آمریکا انجام شد بیانگر این حقیقت است که لبخند زدن یا خندیدن با صدای کم نمی تواند بر اطرافیان تاثیرگذار باشد. آنها معتقدند حال که خندیدن با صدای بلند مسری است و می تواند باعث شادی و خنده اطرافیان شود بنابر این می تواند تاثیرات بسیار مثبتی در روابط اجتماعی افراد داشته باشد.
به دنبال این تحقیقات روز به روز مراکز خنده درمانی در سراسبر جهان در حال رشد است؛ مراکزی که در آن به مراجعین آموزش می دهند که با هم خندیدن بهتر از به هم خندیدن است.

جمعه 2/2/1390 - 22:9
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته