• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 994
تعداد نظرات : 248
زمان آخرین مطلب : 5038روز قبل
دعا و زیارت

سلام علیكم ورحمه الله ...

...استادی داشتیم كه همیشه توصیه می كرد برای تهذیب نفس اول ببینید میلتون به كدام یك از لذت های دنیا بیشتره .سپس سعی كنید ازون در حداقل نیاز استفاده كنید .برای هر كسی این شرایط متفاوته .مثلا روزه ی سكوت برای كسی كه پر حرفه عمل شاقیه واگه بتونه زبانشو از گویش های یاوه كنترل كنه گامی در جهت تهذیب نفسشه ...
....نیازی نیست كه همیشه نیاز به زمان معینی داشته باشیم .مهم اینه كه به این باور برسیم كه هر لحظه از زندگی ما لحظه ی پایان عمر ماست وفرصتی دیگر نمانده است .پس برای تهذیب نفس همیشه ودر همه حال میشه اقدام كرد .

...ونكته ی آخر بعنوان مفتاح شروع این اعمال" خواستنه" كه اگر بخواهیم خستگی ودلزدگی در كار نیست بلكه همه اش شور است واشتیاق وخواستن وطلب...

...بهترین اعمال اول اینكه برای پیشگیری از آلودگی های قهری محیط همواره با وضو باشیم ...نكته ی دوم اینكه مجالست خود رو با نیكان قرار بدیم ...و مرحله ی بعد ..كم سخن گفتن ...كم خوردن ...كم خوابیدن ...و در آخر با هر كسی نشست وبرخاست نداشتنه ...

... در این مسیر همواره ذكر گفتن ... وبا قرآن مانوس بودن هم مثل این میمونه كه همیشه باك اتومبیلمون پر از بنزین باشه وپر انرژی گام برداریم ...

ملتمس دعا هستم .
پنج شنبه 30/2/1389 - 19:27
دعا و زیارت
آموزه های زندگانی حضرت زهرا (س)11دیدگاههای اخلاقی در سیره و سخنی الهی

 

دیباچه سخن

 

 

خاکِ دل آن روز که می‏بیختند

شبنمی از عشق در آن ریختند

دل که به آن قطره نم‏اندود شد

بود کبابی که نمک‏سود شد(1)

آفرینش، دفتر معرفت و آینه عشقی است که با تمامی جلوه‏های خود جمال محبوب را در نگاه روشن‏ضمیران به تماشا می‏گذارد. و انسانهای کامل، عاشق‏ترین افراد بوده که دست هر برگی، دفتری می‏بینند و هر موجودی را آیت و نشانه‏ای از آفریدگار می‏دانند. تمامی هستی در نگاه اینان بر مبنای عشق و زیبایی استوار است و همه لحظه‏ها و ذرّه‏ها برگرفته از «اسمای حُسنای الهی» است.

زمزمه همیشه فرزانگان و شیفتگان این سخن است که:

عاشق شو ورنه روزی کار جهان سر آید

ناخوانده درس مقصود زین کارگاه هستی

وارستگی از بدیها و آراستگی به خوبیها در سیره و سخن پاکان سرچشمه در شناخت، شوق و عشق بی‏کران آنان به آفریدگار هستی دارد و «تخلّق به اخلاق الهی» زیبایی حقیقی با یکایک نامهای خداوند است که در این گستره، انبیاء، اولیاء و صالحان برجسته بوده‏اند و رسول(ص) و اهل‏بیت ـ علیهم‏السلام ـ در اوج آراستگی، شیفتگی و عشق نگریسته می‏شوند. اینان «نگاران به مکتب نرفته»ای هستند که با شایستگیهای خویش ریزش رحمت و لطف خداوند را چنان به سوی خود روانه ساختند که «مسأله‏آموز صد مدرس» شده‏اند.

... در بخشهای پیشین، دوازده جلوه از آراستگیها و زیباییهای دخت آفتاب؛ فاطمه زهرا ـ علیهاالسلام ـ را در آینه «دیدگاههای اخلاقی در سیره و سخنی الهی» نظاره کردیم. اکنون آخرین بخش از این موضوع را با هم می‏نگریم:

 

13. بیم و امید نسبت به پروردگار

 

 

«خوف و رجا» یا «بیم و امید» نسبت به اعمال خود و الطاف خداوند، از صفات بسیار پسندیده‏ای است که بدان سفارش فراوانی شده و تمامی کسانی که گامهایی در مسیر خودسازی و تهذیب نفس برداشته‏اند، خود را بدین صفت آراسته‏اند.(2) آنان که ترس و بیم در وجودشان بیش از امید باشد، انسانهایی مأیوس، نومید و خودباخته‏ای هستند که آینده را تاریک دیده و کوششی در بازسازی و نوسازی گذشته خویش نمی‏کنند و از آن سو، افرادی که رجا و امید فراوانی در خود انباشته‏اند، به مرحله‏ای از بی‏باکی در انجام گناهان و ارتکاب نافرمانیهای خداوند می‏رسند که در پس آن دوری از تفکر و توبه و بازگشت قرار دارد و سرانجام آنان بدانجا می‏رسد که با این امید پوچ و همراه با وسوسه‏های شیطانی، یگانه سرمایه خدادادی خود یعنی عمر خویش را تباه ساخته و آنگاه بیدار می‏شوند که این بیداری هیچ سودی برای آنان نخواهد داشت.

آنان که با حفظ تعادل بیم و امید در خویش، نسبت به کارهای نیکوی خود مغرور نشده و در باره آینده و پایان عمر خود ترسی مقدس در خود احساس می‏کنند، دچار خودخواهی، غرور، تکبر و تحقیر دیگران نسبت به عبادات خود نشده و بدون هیچ هراسی به ارتکاب گناهان رو نمی‏کنند تا با بهانه‏ای واهی ـ یعنی کریم و غفور بودن خداوند بدون سنجش و دقت! ـ به سوی عذاب ابدی رهسپار شوند و از آن سو، از یأس نسبت به رحمت خداوند ـ که خود بزرگترین گناه نسبت به گناهان افراد است ـ مصون می‏مانند.

آری سفارشی که در مراحل مختلف زندگی به انسانها می‏شود آن است که دوره جوانی با اندکی خوف بیشتر طی شود و در ایام کهنسالی، امیدی افزون‏تر وجود داشته باشد تا دوری از نافرمانیها در ایام قدرت و غرور جوانی بهتر مهیا شود و عشق و امید به رحمت الهی هنگام کوچیدن از دنیا به سرای ابدی، زمینه‏ساز اصلاح برخی کاستیهای گذشته و رجای به آینده شود. اما محور اصلی هم‏طرازی بیم و امید و درخواست عاجزانه از خداوند در برقراری تعادل این دو در تمامی زمینه‏ها خواهد بود؛ شیوه‏ای که صالحان و پاکان به هنگام راز و نیاز با خدای خویش دارند:

«تَتَجافَی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُون رَبَّهُم خَوفا و طَمَعا و مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُون»(3):

بخیزند شبها خود از خواب ناز

خدا را بخوانند با صد نیاز

بخوانند او را به امید و بیم

نه شوق بهشت و نه ترس جحیم

نمایند انفاق از رزق خویش

از آنچه خداوند بنهاده پیش(4)

فاطمه زهرا ـ علیهاالسلام ـ بزرگ‏بانویی آشنا با مفاهیم قرآن و باخبر از رحمت بی‏کران الهی بود اما خوف از عذاب الهی، چنان تأثیری در وجود او می‏گذاشت که گاه بر زمین افتاده و فریاد «وای، وای» او به گوش اطرافیان می‏رسید. وقتی آیات عذاب بر رسول خدا(ص) نازل شد که:

«و اِنَّ جهنَّم لموعدهم اجمعین * لها سبعة ابواب لکل بابٍ منهم جزءٌ مقسوم»(5)

و به یقین وعده‏گاه همه آنان (گمراهان) دوزخ است. [دوزخی] که برای آن هفت در است و از هر دری بخشی معین از آنان [وارد می‏شوند].

پیامبر اکرم ـ درود خداوند بر او و دودمان پاکش باد ـ به شدت گریست و یاران آن حضرت نیز گریه کردند. زهرای مرضیه(س) از گریه پدر آگاه شد و پرسید: یا ابتِ فَدَیْتُک ما الّذی اَبْکاک؟

ای پدر! فدایت شوم چه چیزی تو را گریاند؟

رسول خدا(ص) آیات عذاب الهی را که تازه نازل شده بود برای فاطمه ـ علیهاالسلام ـ قرائت کرد. ناگاه زهرا(ع) از ترس و خوف خداوند بی‏حال بر زمین افتاده، فرمود:

«الویل ثم الویل لمن دخل النّار»(6) وای و وای بر کسی که داخل آتش جهنم شود.

و روزی که رسول خدا(ص) برای دیدن دخت دلبندش به خانه فاطمه رفته بود، به هنگام انجام وضو رو به سوی او کرده فرمود: دخترم فاطمه! در چه حالی هستی؟

زهرای مرضیه در جواب پدر عرض کرد: «و اللّه‏ِ لَقَدْ اِشتدّ حُزنی و اشتَدَّ فاقَتی و طالَ اَسفی»(7)

سوگند به خدا که حزن و اندوه من فزونی گرفته و تهیدستی من فراوان است و تأسفم بسیار؛ که برای سفر طولانی آخرت چه آماده کرده‏ام؟(8)

چنین بینش و نگاه مقدس به زندگی، شیوه‏ای درس‏آموز به پیروان واقعی فاطمه(ع) دارد که هیچ گاه در مراسم شادی و به هنگام خوشی‏ها و شادمانیها گوهر وجود خود را با ضربه‏های گناه و آلودگیهای معصیت خُرد و بدبو نسازند. بی‏شک این سخن هیچ گونه تضادی با شاد بودن و شادمانی کردن ندارد بلکه «جهالت» و «غفلت» در هنگامه‏های حساس ـ که عرصه‏های امتحان دین‏باوران در سنجش میزان پایبندی آنان به دستورات پیشوایان است ـ پس از ورود آدمی از مرز سخن به وادی عمل، او را سرافکنده و شرمسار بیرون می‏کند و «آگاهی» و «هوشیاری» در تمامی صحنه‏های امتحان، پیروزی و سربلندی برای پیروان اندیشمند و خردورز به ارمغان می‏آورد.

عبرت‏پذیری فاطمه(ع) در شب عروسی و استفاده شایسته آن حضرت از تغییر و تحولات زندگی چنان بود که در آغازین لحظه‏های شروع زندگی خود با علی(ع)، چون به خانه شوهرش پای گذارد، این شب پرخاطره و ماجرای به یادماندنی را این گونه توصیف کرد:

«علی! در باره حال و رفتار خود فکر کردم، به یاد پایان عمر خویش و منزلگاه دیگر به نام قبر افتادم که: اکنون از خانه پدر به خانه شما منتقل شده‏ام و روزی دیگر از اینجا به طرف قبر و قیامت خواهم رفت. در این آغازین لحظه‏های زندگی، تو را به خدا سوگند می‏دهم که بیا به نماز بایستیم تا با هم در این شب خدا را [به یاد آینده خود و جایگاه جاودان خویش] عبادت کنیم.»(9)

از آن سو، امید و عشق فاطمه(ع) به پروردگار متعال چنان در رواق وجود او موج می‏زد که هر چه می‏دید زیبایی، جمال و خوبی بود. روزی که رسول خدا(ص) رو به دخترش کرده فرمود: «فاطمه! هم اکنون فرشته وحی در کنار من است و از طرف خدا پیام آورده تا هر چه بخواهی انجام شود؛ حال، چه خواسته و حاجتی داری؟»

یاس یاسین با عشق و امیدی صد چندان رو به پدر کرده، گفت:

«شَغَلنی عَنْ مَسأَلَتِهِ لذّةُ خدمتِه، لا حاجة لی غیرُ النظر الی وجهه الکریم»(10)

لذتی که از خدمت حضرت حق می‏برم مرا از هر خواهشی باز داشته است؛ حاجتی جز این ندارم که پیوسته ناظر جمال زیبا و والای خداوند باشم.

 

14. تسلیم حق؛ اطاعت کامل از پروردگار

 

 

سر به فرمان حق گذاشتن، اطاعت و تبعیت کامل، «تسلیم شدن» انسان در برابر خداوند است. فرمانی که پروردگار متعال خود ما را بدان مأمور ساخت که: «و سلّموا تسلیما»(11)؛ به فرمانِ [رسول خدا] به خوبی گردن نهید. اگر اسلام به معنای تسلیم است(12) و مسلمانِ واقعی کسی است که دیگران از دست و زبان او سالم باشند(13) و بهترین راههای اطاعت «سُبلُ السّلام»(14) معرفی شده است؛ همه و همه بدین خاطر است که در راه اطاعت و عبودیت، آنچه ارزش واقعی به اعمال می‏بخشد، «کیمیای تسلیم و اطاعت محض» است بدون آنکه کوچکترین انحرافی در گفتار، رفتار و یا پندار انسان رخ دهد و آسیبی به دین خدا و بندگان خداوند وارد شود.

ره‏آورد این «تسلیم و اطاعت»؛ فراهم شدن زمینه بهره‏گیری از هدایت و بشارت قرآن(15)، دستیابی به هدایت خاص الهی(16)، پدید آمدن ابزارهای معنوی جهت ساده‏سازی تحمل سختیها و مصایب(17)، بسترسازی استجابت دعا(18) و انجام عاشقانه انفاق(19)، احسان(20)، صله رحم(21)، انصاف(22) و تصدیق معارف ناب دینی(23) با تمامی وجود خواهد بود و ثمره این صفت آسمانی همنشینی با انبیا، صدیقان، شهیدان و صالحان خواهد بود که اینان همدمانی بسیار نیکو و پسندیده خواهند بود:

«وَ من یطعِ اللّه‏ و الرّسول فاولئک مع الّذین انعم اللّه‏ُ علیهم مِنَ النَبیین و الصدّیقین و الشّهداء و الصالحین و حَسُنَ اولئکَ رفیقا».(24)

آنان که از رهگذر آموزه‏های الهی و آسمانی معصومان ـ علیهم‏السلام ـ به حکمتها، برکات و آثار تسلیم و اطاعت در برابر دستورات خداوند، رسولان، امامان و پیشوایان پاک و مقدس، پی برده، ابعاد عقلانی و عاطفی خود را با این صفت والا زینت بخشند، نسیمی از اطمینان، آرامش و آسایش روحی و جسمی در وجود خود احساس می‏کنند به گونه‏ای که در سنگلاخهای مسیر زندگی، هیچ سرمایه‏ای را با این گوهر گرانمایه مبادله نمی‏کنند؛ همیشه خود را در محضر خداوند دیده و هیچ گاه احساس پوچی، تنهایی و گمراهی نمی‏یابند.

چنین باور گرانقدری، سیره و سخن فاطمه زهرا ـ علیهاالسلام ـ را چنان ارزش جاودانی بخشید که برای تمامی زمانها و همه افراد به عنوان الگویی پویا، به روز و شایسته مطرح خواهد بود.

آنگاه که اراده و تقدیر الهی را در آینده زندگی خود از زبان پدر شنید، با آبشاری از عشق و بینش فرمود: «خشنودم به آنچه که خدا برایم رضایت داده است.»(25)

و چون خود را در مقابل رسول خدا می‏بیند، افزون بر آنکه سر تسلیم بر تصمیم پیامبر(ص) فرود می‏آورد و می‏گوید: «در برابر خواسته‏های رسول‏اللّه‏ مطیع هستم.»(26)

و حتی می‏فرماید: «انت اولی بی من نفسی»؛(27)

ای رسول خدا! شما بر من سزاوارتر از خودم هستی.

و به هنگام دریافت دستور امام و مقتدای خود، حضرت علی(ع) در باره منصرف شدن از نفرین به ستمگران به خاطر ستم برخی از آنان به شوهر خویش و غصب حق خود، در حالی که خشم و اندوه سراپای آن دردانه هستی را فرا گرفته بود با تمامی توان، دست اطاعت بر سینه گذارده، راه خود را از سوی مسجد پیامبر(ص) به طرف خانه برگردانده و با دنیایی از تسلیم و پیروی از امام زمان خود، اینچنین می‏فرماید:

«اذا ارجع و اصبر و اسمع له و اطیعَ»(28) حال که شوهرم و امام و پیشوایم فرمان داده که به خانه برگردم، می‏روم و صبر می‏کنم و سخن او را می‏پذیرم و از وی اطاعت می‏کنم.

و به دنبال آن شوهر مظلوم و معصوم خود را نگریسته می‏فرماید:

«علی! جانم فدای جان تو و روح من سپر بلاهای جان تو یا اباالحسن! همواره با تو خواهم بود، اگر تو در خیر و نیکی به سر می‏بری با تو خواهم زیست و یا اگر در سختی و بلاها گرفتار شدی باز هم با تو خواهم بود.»(29)

اوج اطاعت و تسلیم زهرای مرضیه ـ علیهاالسلام ـ روزی جلوه‏گر گردید که پیشاپیش خبر شهادت پاره تن خود حسین(ع) را در کربلا شنید. در این توفان غم و ماتم ـ که هیچ مادری توان آگاهی از آن را در خود نمی‏بیند ـ چون فاطمه تمامی این مصایب و سختیها را در محضر خداوند و بنا به خواست الهی می‏بیند، سر تسلیم فرود آورده و در سخنی کوتاه، بلندای معرفت، عشق و دلدادگی خود را نسبت به پروردگار مهربان این گونه توصیف می‏کند:

«یا اَبَه! سَلّمتُ و رَضیتُ و تَوکّلتُ عَلَی اللّه‏»؛(30)

پدرجان! در برابر خواسته‏های خدا تسلیم بوده و راضی‏ام و در این باره به خدا توکل کرده‏ام.

حضرت آیت‏اللّه‏ خامنه‏ای این صفت ارجمند زهرای مرضیه(ع) را چنین توصیف می‏فرماید:

«بعد از مقامات معنوی و مراتب روحانی فاطمه زهرا ـ علیهاالسلام ـ که ماها قادر نیستیم آنها را درست بفهمیم ـ خصوصیت عملی آن بزرگوار این بود که در همه شرایط، تسلیم محض حکم الهی و راه خدا بود. همین تسلیم محض بود که در طول تاریخ اسلام، از این بزرگوار یک مجاهد بی‏نظیر و یک پرچم مظلومیت و حقانیت به وجود آورد. تا امروز هم این پرچم برافراشته است و روز به روز مکانت آن موجود عالی‏قدر افزوده شده است.»(31)

 

15. خودسازی، تهذیب نفس و آراستگی به

 

همه خوبیها

نفس انسان گوهری گرانبهاست که مراقبت و محافظت از آن در تندبادهای زندگی، آدمی را به ارزشهای حقیقی و مقامات بسیار والا رسانده(32) و چنین نَفسی را محبوب‏ترین موجودات روی زمین می‏کند.(33) عظمت به گونه‏ای است که خداوند متعال خود بدان قسم خورده و فرموده است:

«و نفسٍ و ما سوّاها فالهمها فجورها و تقواها»(34)

سوگند به نفس و آن کس که آن را درست کرد؟ سپس پلیدکاری و پرهیزکاری‏اش را بدان الهام کرد.

غفلت و رهاسازی نفس، آن را در سراشیبی سقوطی قرار می‏دهد که صاحب خود یعنی انسان را همراه با خود به هلاکت می‏رساند زیرا آن چنان تنزل می‏کند که «نفس اماره» نام می‏گیرد و همیشه به پلیدیها و بدیها فرمان می‏دهد (اِنَّ النَّفس لامّارة بالسُوء)(35)؛ آنان که با هوشیاری، دقت و مراقبت از فزون‏طلبیها و هواهای نفس خود کاسته، گامی در کنترل و لجام زدن به این نفس سرکش بردارند، پس از چندی با اندک آلودگی، دچار پشیمانی و سرزنش نفس گشته، آن را «نفس لوّامه» می‏یابند که با کوتاهی در مراقبت و غفلتهای گوناگون دچار نکوهش نفس می‏شوند، و این نشان از کمال و حرکت به سوی تکامل بیشتر است.

آنگاه که گامهای خودسازی بیشتر شده و شاخسار وجود از خارهای گناهان و زشتیها پاک گردید و چونان گلزارهای زیبا، معطر و روح‏بخش درآمد، «نفس مطمئن» پدید می‏آید که آرامش در تمامی حالات انسان ایجاد می‏کند و تمامی آفرینش را در نگاه صاحب آن تجلی لطف و عنایت پروردگار دانسته و همه حوادث را زیبا می‏بیند گرچه در مسیر حیات سخت‏ترین و تلخ‏ترین ماجراها برای او ایجاد شود. در این حال خطاب به او می‏شود که: «یا اَیَّتُها النَّفسُ المُطْمَئِنَّةُ اِرجِعی اِلی ربّک راضیةً مَرْضیة فَادْخُلی فی عبادی و ادخلی جَنَّتی»(36)

الا ای که با یاد پروردگار

رسیدی به آرامشی و قرار

بیا این زمان سوی یزدان خویش

به سوی خدا گام بگذار پیش

که هستی تو خشنود از کبریا

ز تو نیز راضی است یکتا خدا

کنون در صف بندگانم در آی

به باغ بهشتم تو می‏کن سرای(37)

رسالت نخست تمامی رسولان خداوند در بین مردم چنین وظیفه بسیار ارزشمند است که در فرهنگ قرآن نام «تزکیه» به خود گرفته است و پیش از «تعلیم کتاب و حکمت» قرار دارد.(38) استمرار بخش این رسالت عظیم، پیشوایان معصوم ـ درود خداوند بر آنان باد ـ هستند که این شیوه عرشی در سیره و سخن آنان به خوبی دیده می‏شود.

کوثر آفرینش، فاطمه زهرا ـ علیهاالسلام ـ که یگانه معصومی است که از جمع بانوان به چنین مقام بی‏نظیر و چشمگیری رسیده است و افزون بر درس‏آموزی زنان، مربی تمامی مردان نیز خواهد بود، در صحنه‏های مختلف فرهنگی اجتماعی، اقتصادی، نظامی و سیاسی اسوه‏ای جامع بوده و در گفتار و رفتار خویش شیوه‏هایی نو، کارآمد و زنده برای پیروان خود به یادگار گذارد.

او دل کندن از دنیای منفی و ذلت‏بار و نفی تمامی وابستگیها را اولین قدم در راه پالایش نفس از آلایشهای مختلف زندگی می‏دانست(39) و عبادت، انفاق، تلاوت و عمل به قرآن، نماز، روزه تکالیف و آزمایشهای خداوند را عوامل خودسازی انسان دانسته(40) و از سوی دیگر خردورزی و تعقل صحیح را همراه با ابعاد عاطفی، مسیری هموار برای دستیابی به قله سعادت و سلامت نفس می‏دید. از این‏رو نخست باورهای توحیدی خود را به میدان عمل آورد و در راه تحصیل رضایت پروردگار خویش از تحمل مشکلات عبادت و پدید آمدن مصایب در زندگی هراس به خود راه نداد، بلکه به استقبال هر یک می‏شتافت.(41)

ایمان به غیب و خشیت از خداوند به همراه انفاق و صدقه و به دست آوردن امنیت روحی و اطمینان قلب، عامل ارزنده‏ای در تکمیل تطهیر نفس در نگاه آن بانوی بزرگوار بود. ویژگی ارجمند و چشمگیر فاطمه ـ علیها السلام ـ آن بود که زمانهای مناسب را به خوبی می‏شناخت و در بهره‏برداری از فرصتهای عبودیت و بندگی سر از پا نمی‏شناخت. از آنجا که مادر بود، افزون بر نقش فردی نوعی وظیفه مربی‏گری در خود می‏دید، بدین خاطر با آراستگی در سخنان و زیبایی در رفتار، شیوه پسندیده‏ای از دین و دین‏مداری در نگاه فرزندان خود باقی می‏گذارد و چون نقشی محوری در هدایت افراد جامعه ایفا می‏کرد، زندگی خود را چون زندگانی رسول خدا(ص)، در اوج زهد، ساده‏زیستی، احسان، ایثار و تمامی مکارم اخلاق قرار داده بود.(42)

حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ با توجه به مجموع صفات مادر خود، آن عزیز را چنین می‏ستاید:

«فی اِبْنَةِ رسولِ اللّه‏ لی اُسوةٌ حَسَنة»(43)

در [شیوه زندگانی] دخت رسول خدا، برای من سرمشق نیکویی وجود دارد.(44)

و رهبر عظیم‏الشأن انقلاب، حضرت آیت‏اللّه‏ خامنه‏ای، زهرای اطهر را صحیفه صفات آسمانی و مجمع خوبیها دانسته می‏فرماید: «در زندگی معمولی این بزرگوار، یک نکته مهم است و آن جمع بین زندگی یک زن مسلمان در رفتارش با شوهر و فرزندان و انجام وظایفش در خانه از یک طرف و بین وظایف یک انسان مجاهدِ غیور خستگی‏ناپذیر در برخوردش با حوادث سیاسی مهم بعد از رحلت رسول اکرم(ص) که به مسجد می‏آید و سخنرانی و موضعگیری و دفاع می‏کند و حرف می‏زند و یک جهادگر به تمام معنا و خستگی‏ناپذیر و محنت‏پذیر و سختی تحمل‏کن است. از طرف دیگر، همچنین از جهت سوم، یک عبادتگر و بپادارنده نماز در شبهای تار و قیام‏کننده للّه‏ و خاضع و خاشع برای پروردگار است و در محراب عبادت، این زن جوان مانند اولیای کهن الهی، با خدا راز و نیاز و عبادت می‏کند.

این سه بعد را با هم جمع کردن، نقطه درخشان زندگی فاطمه زهرا ـ علیها السلام ـ است. آن حضرت این سه جهت را از هم جدا نکرد. بعضی خیال می‏کنند انسانی که مشغول عبادت می‏باشد یک عابد و متضرع و اهل دعا و ذکر است و نمی‏تواند یک انسان سیاسی باشد. یا بعضی خیال می‏کنند کسی که اهل سیاست است ـ چه زن و چه مرد ـ و در میدان جهاد فی سبیل‏اللّه‏ حضور فعال دارد اگر زن است، نمی‏تواند یک زن خانه با وظایف مادری و همسری و کدبانویی باشد و اگر مرد است نمی‏تواند یک مرد خانه و دکان و زندگی باشد. خیال می‏کنند اینها با هم منافات دارد؛ در حالی که از نظر اسلام، این سه چیز با یکدیگر منافات و ضدیت که ندارد، در شخصیت انسان کامل، کمک‏کننده هم است.»(45)

آری به چنین شیوه‏های زنده و بالنده که برای همه زمانها قابل عرضه و الگوبرداری است از بینشی جامع و روشن خبر می‏دهد که در دو چهره، تجلی می‏یابد:

1ـ تخلیه یا وارستگی از صفات ناپسند

2ـ تحلیه یا آراستگی به صفات پسندیده.

در جلوه نخست پیراستگی از شرک، کبر، ناپاکی نفس، تفرقه، خشم الهی، مرگ نابهنگام، کم‏فروشی، پلیدی، لعنت الهی، بی‏عفتی و ریای اعمال مطرح می‏شود، از این‏رو عالمه آل‏طاها، فاطمه زهرا ـ علیهاالسلام ـ می‏فرماید: «پروردگار سبحان «ایمان» را واجب فرمود و بدان زنگار شرک از دلها زدود؛ با «نماز»، کبر و خودپرستی را از شما دور ساخت، «زکات» را سبب تزکیه و تهذیب نفس شما قرار داد و فزونی رزق، در آن نهاد، ... «امامت ما» را مایه ایمنی از تفرقه و پراکندگی نمود و «نیکی به والدین» را موجب سلامت از خشم الهی دانست؛ «قصاص» را مایه حیات و زندگانی دانست و «تمام پرداختن پیمانه و وزن» را مانع کم‏فروشی و کاهش بیان کرد. «نهی از شرب خمر» را برای پاکی از پلیدی و دوری از تهمت را حجابی برای مصون ماندن از لعنت خداوند شمرد؛ پیمایش راه عفت را در «ترک سرقت» دانست و «حرمت شرک» توسط خداوند به خاطر اخلاص به ربوبیت الهی و یکتاپرستی در عبودیت او بیان گردید.»

آراستگی به صفات آسمانی و زینت یافتن به زیورهای معنوی در سخن حضرت زهرا(ع) این گونه تجلی یافته است: «خداوند مهربان «روزه» را زمینه‏ساز تثبیت اخلاص، «حج» را آزماینده دین، «طاعت ما» را مایه وفاق و همدلی، «جهاد» را عزت برای اسلام، «شکیبایی و صبوری» را مددکار جلب اجر الهی، «امر به معروف» را پدیدآورنده مصلحت عموم جامعه، «صله ارحام» را موجب افزایش عمر و فزونی نعمتها و «وفای به نذر» را زمینه‏ساز رحمت و غفران الهی قرار داد.»

ناگفته نگذریم که «مجموعه معارف فاطمی ـ بویژه گفته‏ها و نکته‏های اخلاقی آن حضرت ـ در این سخن خلاصه می‏شود که نوع نگاه و باور و برداشت زهرای مرضیه به «خدا»، «خلق» و «خلقت»، چونان کوثری پاک و شفاف می‏ماند که از هر تیرگی به دور مانده است، از این‏رو سخنان او از عمق جان سرچشمه می‏گیرد و آنچه می‏گوید، افزون بر آنکه می‏داند، می‏بیند؛ چنین یقین روشن و روشنی‏افروز است که آن بانو را «سیده نساء العالمین» یعنی «برتر از تمامی زنان» ساخته و گفتار و رفتار وی را نمودار زیبای «اخلاق محمدی» و «آیات خداوندی» نموده است.

بی‏شک یگانه راه پیرویِ تمام عیار هر یک از ما، کوشش در دستیابی به چنین نگرش و تصمیم به گامهای مؤثر در غبارروبی از کعبه دل، دور ساختن آن از تمامی بتهای خودپرستی و خودخواهی و زینت بخشیدن با اخلاق الهی و آموزه‏های اسوه‏هایی چون کوثر هستی، فاطمه زهرا ـ علیهاالسلام ـ خواهد بود.

پنج شنبه 30/2/1389 - 19:24
دعا و زیارت

معیار و میزان

قرآن کریم، سفره گسترده فیض الهی و کلام نورانی پروردگار انسان و جهان است. این منشور آسمانی، معیار و محک درستی و نادرستی اندیشه‏ها، احکام و رفتار به شمار می‏آید و هر چه با رهنمودهای آن ناهماهنگ باشد، فاقد ارزش و اعتبار است.

از آنجا که برای شناخت درست از نادرست در هر موضوعی به «معیار» و «میزان» نیاز است، رجوع به این کتاب الهی در هر زمینه، به ویژه اخلاق و خودسازی و هنجارهای رفتاری یک ضرورت است.

این سند نبوت و معجزه جاوید حضرت رسول ـ صلی‏الله علیه وآله وسلم ـ در صورتی می‏تواند در زندگی و اخلاق فردی و اجتماعی ما تأثیرگذار باشد که «امامت قرآن» را بپذیریم؛ به هدایت آن گردن بنهیم و آن را به عنوان «الگو» قبول و خود را به آن عرضه کنیم و ارزیابی اخلاق و عمل خویش را با این «میزان» انجام دهیم. آنگاه روشن می‏شود که چه کسی «اخلاق قرآنی» دارد و چه کسی از چنین تربیتی دور شده است.

قرآن کریم، پیامبر عزیز ما را «اسوه حسنه» معرفی می‏کند(1) و او را به مدال «انّک لعلی خلقٍ عظیم»(2) مفتخر می‏سازد. آن حضرت نیز خود را مؤدب به اخلاق الهی و متخلّق به اخلاق قرآنی ساخته، می‏فرمود: «ادَّبنی ربّی فاحسَنَ تأدیبی»؛(3) «پروردگارم مرا تأدیب و تربیت کرده و خوب ادبم کرده است.»

از زبان یکی از همسران پیامبر نیز درباره اخلاق آن حضرت نقل شده است که: «خُلْقُ رسول اللّه القرآنُ»؛(4) «اخلاق او قرآن بود.» این نشان می‏دهد که تجسم و تبلوری از قرآن را در رفتار پیامبر خدا می‏توان مشاهده کرد. پس در راستای هدف بعثت نبوی که فرمود: «بُعِثْتُ لاِءَتمم مکارم الأخلاق»؛(5) بجاست اخلاق قرآنی را هم از کلام وحی و هم از سیره نبوی بیاموزیم و خلق و خوی خویش را با این معیارهای نورانی آراسته سازیم. به چند نمونه در این نوشتار، بسنده می‏شود:

 

1ـ امیر نفس و اسیر نفس

 

از برجسته‏ترین صفات یک انسان وارسته و اخلاقی، «تسلط بر نفس» در مقابل کششهای نفس امّاره و تمایلات و وسوسه‏های شیطانی است. از این خصیصه می‏توان به عنوان «تقوا» و «عفاف» هم نام برد.

قدرت اراده و انتخاب، معجزه می‏کند، به شرط آنکه از این نعمت الهی و ودیعه ربانی بهره شایسته ببریم و بذر وجود را به برگ و بار بنشانیم.

کنترل قوای درونی و غرایز از طغیان و عصیان که در فرهنگ قرآن از آن به «جهاد با نفس» تعبیر می‏شود، ثمره این حسن استفاده از آن قدرت است؛ ثمره آن هم رسیدن به بهشت الهی است.

در قرآن کریم می‏خوانیم:

«وَ اَمّا مَنْ خافَ مقامَ رَبِّه و نَهیَ النَّفسَ عَنِ الهوی، فإِنَّ الجَنَّة هی المأوی»(6)

«هر کس از جایگاه پروردگارش بیمناک باشد و "نفس" را از هوی و هوس بازدارد، به یقین جایگاهش بهشت برین است.»

بیم از خدا و حاضر و ناظر دیدن او، به انسان نیروی کنترل نفس می‏دهد. خشم و غضب قابل کنترل است و جایگزین آن «حلم» است. شهوت و غریزه جنسی را می‏توان با تقوا مهار کرد و به «عفاف» رسید. حرص و طمع را هم می‏توان با مناعت طبع به بند کشید و بر اریکه «قناعت» تکیه زد. بخل و حسد را نیز می‏توان درمان کرد و از دام دنیازدگی رست. خمیر مایه همه اینها، مهار زدن بر تمنیّات سیری‏ناپذیر نفس حیوانی است. نفس سرکش را می‏توان رام ساخت و به جای «اسیر نفس» شدن، «امیر نفس» شد.

وادادگی برخی به جایی می‏رسد که نه تنها با تمنیّات و شهوات نفس مجاهده نمی‏کنند، بلکه به «نفس‏پرستی» دچار می‏شوند و نفس و خواسته‏هایش برای آنان بتی می‏شود که خود را در آستان آن قربانی می‏کنند.

اگر قرآن کریم، ملامت‏گرانه می‏فرماید:

«اَفرَأیتَ مَنِ اتَّخذَ اِلهَهُ هَواه؟»(7)

«آیا دیدی آن را که هوای خویش را معبود خود قرار داد؟»

اشاره به این گونه اسیران نفس و پرستندگان هوسهایند که به جای «امارت بر نفس» دچار «اسارت نفس» شده‏اند.

 

2ـ خودفراموشی و خدا فراموشی

 

به جای آنکه روح، در خدمت جسم باشد (که اغلب دچار آنند)، اگر جسم و تن مَرکب شود و روح و خرد، «سوار»، آنگاه جز در «ساحل بیداری» و «خانه پاکی» فرود نخواهد آمد.

رجوع به فطرت خدایی و زدودن گرد و غبار غفلت و نسیان از آینه جان، گل وجود را شکوفا می‏سازد. ولی به دنبال «خدافراموشی»، «خودفراموشی» است و در پی خودفراموشی هم، باختن زندگی و سوختن جاودانه در دوزخ عقوبت.

این معادله را قرآن کریم، چنین بیان می‏کند:

«نَسُوا اللّه فَاَنساهُمْ اَنْفُسَهم»(8)

«خدا را فراموش کردند، خداوند هم آنان را از خودشان فراموشاند!»

اینکه فرموده‏اند: عالم محضر خداست و در محضر خدا گناه نکنید، یک حقیقت قرآنی است و هشداری است که آن «فراموشی» پدید نیاید. کدام صحنه و عمل است که از خدا پوشیده بماند؟ و چه کسی می‏تواند کاری کند و حرفی بزند که از خدای بصیر و سمیع، مکتوم و مخفی بماند؟ هشدار قرآن کریم چنین است:

«اَلَم یَعلم بِاَنَّ اللّهَ یَری؟»(9)

«آیا ندانست که خدا می‏بیند؟»

چه چیزی جز یک شرم مقدس می‏تواند انسان را به این مرحله از رشد فکری و شکوفایی معنوی برساند که از خدای متعال که همه جا حاضر و ناظر اعمال اوست شرم کند و نافرمانی نکند؟

کسی که خود را و فطرت خویش را و هدف خلقت خود را از یاد برد، «بندگی خدا» را هم فراموش می‏کند و از چنین کسی انتظار «رشد» و فلاح و رستگاری نیست.

«خودآگاهی»، کیمیای گرانبهایی است که تضمین کننده رستگاری انسان است. «غفلت» نیز، زیربنا و ریشه عمده تباهیها و سقوطهای اخلاقی است.

قرآن کریم، هم خودش «ذکر» است و یاد، هم پیامبران را «مذکِّر» و یادآور می‏شمارد؛ هم نماز را «ذکر خدا» معرفی می‏کند و هم یادآور حقایقی همچون: ضعف و زبونی انسان، کوتاهی عمر، حسابرسی قیامت، فرجام بهشت یا دوزخ، نعمتهای الهی و لزوم شکر، دشمنی شیطان با انسان، تباه شدن جوهره انسان در اثر حرص و آز، سرنوشت شوم اقوام لجوج و ناسپاس گذشته و ... است.

این گونه است که مفتاح ذکر، گشاینده درهای سعادت به روی انسان می‏شود. قرآن کریم توصیه می‏کند که مبادا اموال و اولاد، شما را از «یاد خدا» غافل و سرگرم کند و در نتیجه از خاسران شوید:

«یا ایّها الَّذینَ آمَنوا لا تُلهِکُمْ اَموالُکُمْ وَ لا اَوْلادُکُمْ عَنْ ذکراللّه ...»(10)

چرا که این گونه فراموشی، به فراموشی انسان از خویش و سعادت و فرجامش منتهی می‏شود و همین؛ بزرگ‏ترین خسارت و باخت برای اوست. قرآن، هم یادآور پیوسته و مکرر «ربوبیت خدا»ست، هم یادآور «عبودیت انسان»، تا از گلیم بندگی پای را فراتر نگذارد و به محدوده طغیان و عصیان وارد نشود.

خداوند، ستارالعیوب است، ولی غافل و جاهل نیست. در خلوت و جلوت و تنهایی و جمع، با ماست و از ضمیر و ظاهر ما آگاه است.

«وَ هُوَ مَعَکُمْ اَیْنَما کُنْتُمْ واللّهُ بما تَعْمَلُونَ بصیر»(11)

روز قیامت، چه آبروهایی که بر خاک رسوایی می‏ریزد! این سزای آنان است که گوهر «یاد» را گم کرده و گرفتار غفلت از «خدا» و «خود» شده باشند.

 

3ـ شست و شوی روح

 

گاهی اشتغالات روزمره و گرفتاریهای زندگی، انسان را از رسیدن به «خود» و رشد دادن به نهال وجود غافل می‏سازد و روح، دچار فرسایش می‏شود. اگر خستگی جسم با تفریحات سالم و استراحت از بین می‏رود، خستگیهای روحی هم در سایه‏سار نیایش و دعا به آرامش می‏رسد.

«آب»، تشنگی جسم را فرو می‏نشاند و «اشک» تشنگی روح و جان را. از این رو، «نیایش» یکی از ضروری‏ترین نیازهای زندگی است.

قرآن بارها تأکید کرده، تا انسانها در معبد نیایش، سرِ بندگی و خضوع بسایند و با تهجد و دعا و ذکر و استغفار، بنده بودن خویش را به یاد آورند. فرمانهای «اعبدوا اللّه» که در قرآن است، برای بیدار ساختن فطرت خداجویی است.

انسان تا «بنده» نشود، «آزاد» نمی‏شود. در پیشگاه خداوند، هر که خاضع‏تر و بنده‏تر و خاکی‏تر باشد، عزیزتر و مقرب‏تر است.

«اِنَّ الَّذینَ عِنْدَ ربِّک لا یَستکبرونَ عَنْ عبادته ...»(12)

«آنان که نزد پروردگار تواند، از پرستش او متکبرانه سرباز نمی‏زنند.»

اگر زبان فطرت ما تجلی و ظهور یابد، همان «عبادت» می‏شود. باید روزی چند بار، روح را در «چشمه بندگی» شستشو داد و نهال فطرت را آبیاری کرد. عبادت هم، اگر عارفانه و آگاهانه و با بصیرت باشد، غبار رذایل را از چهره جان می‏زداید و پرده غفلت را ـ اگر بر سراچه دلها آویخته باشد ـ کنار می‏زند. عبادت، نوعی سپاس به درگاه ولی نعمت ماست. در قرآن هم فرمان «عبادت» و «شکر» با هم آمده است: «وَ اعْبُدوهُ وَ اشکروا له ...».(13)

اگر دل را از غرور و عجب و خودخواهی و خودبینی پاک کنیم، تبدیل به یک «آینه» می‏شود و در این آینه، نور خدا تجلی می‏کند. آلودگی درونی، غبار چهره جان است. آینه غبار گرفته، چهره‏ای تیره و غیرشفاف نشان می‏دهد. پس راهی جز زدودن گرد و غبار غفلت از سیمای آینه دل نیست، تا بتواند جلوه‏گاه نور گردد.

 

4ـ رعایت حرمتها

 

پاسداشت حرمتها و مراعات حریمها، جلوه‏ای دیگر از تربیت قرآنی است. حق پدر و مادر، از مهم‏ترین حقوق است که «احسان به والدین» در کنار «عبادت خدا» آمده است و قرآن چنین مؤکد به رعایت حرمت پدر و مادر فرمان می‏دهد و از تندی و پرخاش نسبت به آنان برحذر می‏دارد و به سخن نیک و لحن شایسته در گفتار و برخوردی خاضعانه و متواضعانه با ایشان و گشودن بال رحمت و رأفت مهر بر سر آنان و نیز خیرخواهی و دلسوزی و دعا درباره آنان دستور می‏دهد.

اینها همه، در آیه «اِمّا یَبْلُغَنَّ عندکَ الکِبَرَ اَحدهُما او کلاهُما فَلا تَقُلْ لهما اُفٍّ ...»(14) آمده است.

اخلاق قرآنی، در حرمت نهادن به پدر و مادر و قدرشناسی از زحمات آنان جلوه‏گر است. قرآن بارها در کنار دعوت به توحید و نهی از شرک، به «احسان به والدین» دستور داده و در جایی هم به وضوح و صراحت، سپاسگزاری در آستان خدا و سپاس نسبت به پدر و مادر را کنار هم مطرح کرده است:

«اَنِ اشْکُرْ لی وَ لِوالدیک»(15)

سلوک قرآنی، تنها در پیمودن راههای پرپیچ و خم عرفانی و تهذیب نفسهای پارسایانه و تقواهای شگرف نیست. ادب و احترام نسبت به پدر و مادر هم، که امری پیش پا افتاده و خانوادگی و فامیلی است، از گردونه «اخلاق قرآنی» بیرون نیست.

در روایات، رعایت ادب و احسان نسبت به آن دو را به این دانسته‏اند که: آنان را به اسم صدا نکنی؛ به احترامشان برخیزی؛ از آنان جلوتر راه نروی؛ با آنان بلند و پرخاشگرانه سخن نگویی؛ نیازهایشان را برآوری؛ خدمتگزاری به آنان را وظیفه‏ای بزرگ بدانی و از آنان در سن کهولت و سالخوردگی و از کارافتادگی مراقبت کنی. آنان، گوهرهای خانگی‏اند و حفظ این گوهرها، فرمان قرآن است.

 

5ـ صدق و راستی

 

«راستی» در گفتار و کردار، در نیت و عمل، در دوستی و رفاقت، در گواهی و مشارکت، در قول و قرار و عهد و پیمان، در امتحان و کار، در همسایگی و روابط و ... یک ارزش مهم اخلاقی به شمار می‏رود. در مقابل، دروغ و نیرنگ و شیادی، گندم‏نمایی و جو فروشی، وعده دادن و خلف وعده کردن، از مظاهرِ «عدم صداقت» است که بنیان جامعه را بر هم می‏زند.

میدان «صدق»، تنها در گفتار نیست. صداقت در ابراز محبت و صدق در عهد و صدق در ایمان هم از مصادیق راستی است. قرآن کریم دستور می‏دهد که با راستان باشید: «وَ کُونوا مع الصّادقین».(16)

از حضرت اسماعیل با عنوانِ «صادق الوعد» یاد می‏کند؛(17) از مقام والای صدیقین ستایش می‏کند و روز قیامت را روزی می‏داند که صدق صادقان و راستی راستان به فریادشان می‏رسد: «هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصّادقینَ صدقهم».(18)

از لقبهای پرافتخار و دوست داشتنی حضرت زهرا ـ سلام‏الله علیها ـ نیز، «صدیقه» است.

تربیت شده اخلاق قرآنی، نه دروغ می‏گوید؛ نه ریا و تظاهر می‏کند؛ نه دیگران را فریب می‏دهد؛ نه دچار نفاق و دورویی می‏شود؛ نه برای جلب منافع مادی، کم‏فروشی و احتکار و تقلب می‏کند. ناهمخوانی ظاهر و باطن و یکی نبودنِ «بود» و «نمود»، از عدم صداقت سرچشمه می‏گیرد.

از قول بایزید بسطامی چنین نقل شده است:

«یا چنان نمای که هستی، یا چنان باش که می‏نمایی.»

امام باقر ـ علیه‏السلام ـ فرمود: بد بنده‏ای است آنکه دو چهره و دو زبان داشته باشد؛ در حضور برادر دینی او را می‏ستاید و پشت سر، او را می‏خورد!(19)

«صداقت سیاسی» هم خود را در مسائل اجتماعی و فعالیتهای گروهی و جناح‏بندیها و طرفداریها و موضع‏گیریها نشان می‏دهد و دورویی از بازیگری و رندی آشکار می‏شود.

اساس اسلام بر «صداقت» است. سعدی چه نیکو گفته است:

طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی صدق پیش آر، که اخلاص به پیشانی نیست

6ـ حُسن خُلق

 

تندخویی و بداخلاقی، جهنمی سوزان برای خود فرد و دیگران است. «حسن خلق» و رفتار نیک و برخورد شایسته، جامعه و محیط و خانه و محل کار و آموزشگاه و اداره را به «بهشت» تبدیل می‏کند.

ماهی به آب زنده است و یک مسلمان اجتماعی به حسن سلوک و خوش خلقی و مدارا با دیگران. قرآن کریم، اخلاق کریمانه حضرت رسول ـ صلی‏الله علیه وآله وسلم ـ را می‏ستاید و با لقبِ «اِنَّک لَعلی خُلْقٍ عظیمٍ» مفتخرش می‏سازد و عامل محبوبیت و رمز جاذبه و موفقیت او را عطوفت و مهربانی و اخلاق نرم و زیبا معرفی می‏کند:

«وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غلیظَ القلبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ»(20)

«اگر خشن و تندخو و سخت دل بودی، مردم از دور تو پراکنده می‏شدند.»

بنده حلقه به گوش ار ننوازی برود لطف کن لطف، که بیگانه شود حلقه به گوش

پیامبر اکرم ـ صلی‏الله علیه وآله وسلم ـ بخش مهمی از موفقیت خویش را در تبلیغ دین و دعوت مردم، مدیون اخلاق نیک خود بود. رفتارا و دلِ سرسخت‏ترین دشمنان و متکبرترین جاهلان را نیز نرم و رام می‏کرد. آن حضرت می‏فرمود:

«انسان با "حسن خلق" می‏تواند به درجه "صائم قائم" برسد، یعنی کسی که روزها روزه و شب‏ها مشغول عبادت و تهجد است.»(21)

خداوند در قرآن به پیامبر عزیزش دستور می‏دهد که با مردم با عفو و فرمان به نیکی و اعراض از جاهلان برخورد کند و از اصحاب او نیز با عنوانِ «رُحَماء بینهم» یاد می‏کند. مسلمان اگر «حسن خلق» نداشته باشد، به اخلاق قرآنی آراسته نیست؛ هر چند شب و روزش به عبادت بگذرد!

 

7ـ پرهیز از بدگمانی

 

نحوه فکر و شناخت، در نحوه عمل و رفتار انسان مؤثر است. کسی که گمان و حدس را پایه قضاوتها و عملهای خود قرار دهد، بسیار خطا می‏کند و به اشتباه می‏افتد.

«سوء ظن»، بدگمانی‏ای است که ریشه معرفتی و یقینی ندارد و هر کس به مردم بدبین شد، هم ایمان خویش را می‏سوزاند و هم رابطه‏اش با دیگران اختلال می‏یابد. اگر کسی بتواند گمان خود را کنترل کند و از سوء ظن رها شود، زندگی را برای خود گوارا می‏سازد و جلوی بسیاری از خلافها و گناهان و جرایم نیز گرفته می‏شود.

قرآن به مؤمنان چنین دستور می‏دهد:

«اِجتَنِبُوا کثیراً مِنَ الظَّنِّ اِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ اِثْمٌ»(22)

«از بسیاری از گمانها بپرهیزید، به یقین برخی از گمانها گناه است.»

آنکه با عینک بدبینی به جهان و آفرینش می‏نگرد، خود را در معرض تباهی قرار می‏دهد. بدبینی به مردم نیز پیامدهای ناگوار اجتماعی دارد. بدگمانی، سرطان روح و ویروس تباه کننده روان و اندیشه است.

توصیه دینی این است که نسبت به کار دیگران، تا آنجا که می‏توان باید خوشبین بود و کارها را «حمل به صحت» کرد و برای افعال دیگران «محمل صحیح» یافت. اگر بدبینی در جان انسان نفوذ کند، به راحتی دروغ می‏گوید و تهمت و افترا می‏زند و غیبت می‏کند و به علاوه، «آرامش روان» را هم از انسان سلب می‏کند.

 

8ـ فروتنی و خاکساری

 

خاکساری و تواضع، گوهری است که عارفان خودشناس و خداشناس آن را دارند و برخورد متواضعانه با همنشینان و دوستان را مایه عزت و سربلندی می‏دانند و آن را وسیله جذب دلها و محبتها قرار می‏دهند.

رسول خدا ـ صلی‏الله علیه وآله وسلم ـ در برخورد با مردم این ویژگی را داشت، نرم و متواضع و خاکی بود.

«فَبما رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ»(23)

تواضع، جلوه‏های مختلف دارد. نحوه نگاه، نحوه سخن گفتن، نوع راه رفتن، کیفیت غذا خوردن، شیوه نشستن و برخاستن، رفتار با دیگران، لباس پوشیدن و ... همه و همه، هم می‏تواند متکبرانه باشد، هم متواضعانه.

قرآن کریم از ویژگیهای بندگان خاص، یکی هم تواضع را نام می‏برد:

«وَ عبادُ الرَّحمن الذین یَمْشُونَ عَلَی الأَرضِ هَوْناً ...»(24)

«بندگان خدا در روی زمین متواضعانه راه می‏روند ... .»

از توصیه‏های لقمان حکیم به فرزندش یکی هم تواضع است:

«فرزندم! چهره خود را از روی بی‏اعتنایی از مردم بر نگردان، روی زمین متکبرانه راه مرو، که خداوند متعال مغروران فخر فروش را دوست نمی‏دارد. در راه رفتن میانه‏رو باش، صدایت را پایین بیاور، همانا زشت‏ترین صداها صدای الاغ است.»(25)

انسانِ خویش گم کرده و مغرور، ضعفها و کاستیهای خود را فراموش می‏کند و بر دیگران کبر و فخر و بزرگی می‏فروشد و رفتاری از روی بی‏اعتنایی و تحقیر با دیگران دارد و هیچ کس را در دانش و کمال و کاردانی و خوبی و پاکی، مثل خود نمی‏داند. نتیجه چنین چیزی جز غرور و کبر نیست.

تواضع در گفتار و رفتار و نشست و برخاست و معاشرت و نگاه و سلام و ... جوهره تهذیب شده انسان را آشکار می‏سازد. از این رو انبیا و اولیای الهی، اخلاقشان تواضع و برخوردشان فروتنی بود.

 

9ـ سپاس نعمت

 

تا انسان «نعمت» را نشناسد، به حالتِ «شکر» نمی‏رسد. راه شاکر شدن، شناخت نعمت و صاحب اصلی نعمت است. باید «داشته»ها را با «نداشته»ها سنجید و برخورداریها را با نداشته‏ها مقایسه کرد و به نعمتها آگاه شد و آنها را سپاس گفت. این، اخلاق و تربیت قرآنی و نبوی است.

در سراسر قرآن، توجه دادن به نعمتها مشهود است. یاد کردن از اولیای الهی که قدرشناس نعمتهای خدا بوده‏اند نیز، فراوان در آیات کلام الله به چشم می‏خورد.

قرآن کریم تصریح دارد که شما قدرت شمارش نعمتهای الهی را ندارید:

«وَ اِنْ تَعُدُّوا نِعْمَة اللّهِ لا تُحْصُوها»(26)

ولی از سوی دیگر توصیه به یادکرد نعمتها و شکر آنها می‏کند:

«اُذْکُرُوا نِعْمتی الَّتی اَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ»(27)

از دست و زبان که برآید کز عهده شکرش به در آید؟

به هر حال، شاکر بودن، اخلاق شایسته قرآنی است. یکی از کلیدهای گشایش «باب شکر» توجه به برتریها و برخورداریهاست. این نیز به مواهب مادی محدود نمی‏شود. تندرستی، جوانی، عقل، مسلمانی، امنیت، فراغت، حافظه، محبت اهل بیت، ولایت، ترک گناه، ذوق هنری، روحیه خدمت‏رسانی، گویایی زبان، محبوبیت اجتماعی، زیبایی، برخورداری از پدر و مادر خوب، داشتن معلم شایسته و دوستان پاک و ... همه از نعمتهای ارزشمند الهی‏اند و می‏بینید که اگر قصد شمارش باشد، انسان به ستوه می‏آید و بی‏شماری نعمتها زبانش را می‏بندد.

اما قانون الهی و سنتی که در قرآن به آن تصریح شده، این است که:

«لَئِنْ شَکَرْتُمْ لاَءَزیدَنَّکُمْ»(28)

«اگر شکر و سپاس کنید، بر شما می‏افزایم.»

شکر نعمت، نعمتت افزون کند کفر نعمت، از کَفَت بیرون کند

برای شکرانه نعمت هم باید از او توفیق خواست، که بی‏مدد او، از عهده شکر کوچک‏ترین نعمتش هم بر نخواهیم آمد.

نمونه‏های اخلاق قرآنی فراوان است. آنچه گفته آمد، تنها نمونه‏ای از بسیار است. باشد که به خُلق قرآنی آراسته شویم و کتاب خدا را الگوی رفتار خویش سازیم.

پنج شنبه 30/2/1389 - 19:20
قرآن

گفت: پروردگارا به سبب اینکه مرا (به خاطر انسان ) گمراه ساختی (معاصی و اعمال زشت را) در زمین برایشان می‌آوریم و جملگی آنان را گمراه می‌نمایم.
از این آیه می‌فهمیم که شیطان از دو طریق دست بکار می‌شود:
الف- با تزیین و آراستگی گناهان و اعمال زشت به شیوه ای زیبا و خوشایند، شخص را وسوسه می‌کند تا به گناه بپردازد، در واقع چنین کاری به مانند چاه عمیقی است که روی آن زیبا پوشیده شده باشد. در این هنگام شکار بیچاره به سوی چاه می‌آید و فریب این زیبا‌یی‌های فتنه‌انگیز را می‌خورد و همین که می‌خواهد گل‌های روی چاه را بردارد، در چاه می‌افتد.
آری شیطان آن قدر گناهان را آرایش می‌دهد و لذت و شیرینی کاذب به آنها می‌بخشد، تا اینکه شکار خود را به دام می‌اندازد. در این میان فقط دلهای بیدار، سالم و آگاه این آرایش دروغین را تشخیص می‌دهند و فریب آن را نمی‌خورند.
ب- قسم دوم از نقشه، فریب وگول زدن انسان برای گمراهی او است. این مرحله در واقع اثر و نتیجه‌ی طبیعی قسم اول است. تردیدی نیست کسانی که در این چاه تاریک می‌افتند با آن الفت و انس می‌گیرند، طوریکه اصلا نور و روشنایی را دوست ندارند، چرا که آنان تابشی از نور را دیده و با دست خویش یا با وسائل دیگر روی چشمان خود را در برابر آن پوشانده‌اند، پس هدایت آنها غیر ممکن می‌شود .
راههای نفوذ شیطان:
راههای نفوذ شیطان جهت فریب انسان فراوان و گوناگون‌اند، طوریکه بر نوع انسان و متناسب با سستی یا محکمی ایمانش تاکتیکی مناسب بکار می‌گیرد. موضوع انسان نیز متفاوت است. یعنی افراد مؤمن به میزان نزدیکی یا دوری انسان به خدا، آن راهها را درک می‌کنند و تردیدی نیست که خداوند مؤمنان راستین را برای کشف و درک این گونه راه‌ها یاری می‌دهد. اما اگر شخص ایمانش ضعیف باشد و از خداوند و دستورات دین خدا دور شود، مسلماً خداوند پرده‌ی ظلمات را برروی قلبش می‌کشد، به گونه‌ای که آن راه‌ها را نمی‌بیند و آن را تشخیص نمی‌دهد، گمان می‌برد هر کاری را که انجام می‌دهد، خوب است. راه‌های مهم و بزرگ نفوذ شیطان عبارتند از:
1- خشم و شهوت.
2- حسودی، حرص و طمع .
3- زیاد خوردن هر چند حلال هم باشد.
4- دوست داشتن تزیین و آرایش اثاثیه‌ی منزل، خانه و لباس .
5- عجله و عدم ثبات در کارها.
6- حب و دوستی مال.
7- بخل و ترس از فقیر شدن.
8- تعصبات مذهبی.
9- مجادله و مناقشه.
10- سوء ظن نسبت به مسلمانان.
11- ایجاد یأس و نا امیدی دردل مردم.
12- از هم جدا کردن خانواده‌ها.
13- افراط در شوخی و مزاح.
14- نجوی ( راز گویی نهانی).
15- بدگویی کردن در غیاب کسی.
16- عیب‌جویی از دیگران.
17- سکوت در برابر منکر.
موارد فوق الذکر نمونه‌های بزرگ و بارزی است از راه‌های نفوذ شیطان برای فریب انسان.
خلاصه شیطان از چهار سو در کمین انسان نشسته است. قرآن در این زمینه می‌فرماید: «قال فبما اغویتنی لاقعدن لهم صراطک المستقیم ثم لآتینهم من بین ایدیهم و من خلفهم و عن ایمانهم و عن شمائلهم و لاتجد اکثرهم شاکرین»( اعراف: 16-17)
ابلیس گفت: بدان سبب که مرا گمراه ساختی، من نیز به طور حتم بر سر راه مستقیم تو در کمین آنان می‌نشینم (و با هر وسیله ممکن در گمراهی ایشان می‌کوشم)سپس از پیش رو و از پشت سر و ازطرف راست و چپ به سراغ ایشان می‌روم و گمراه می‌سازم و از راه حق منحرفشان می‌نمایم تا بدانجا که) بیشتر آنان را (مؤمن به خود) و سپاس‌گزار نخواهی یافت.
راه‌های نفوذ شیطان
عزیزان می‌خواهیم دست به دست هم دهیم و از فریب و وسوسه‌ی شیطان خود را نجات دهیم و با قلبی سلیم به پیشگاه خداوند برگردیم، همان‌گونه که پیامبر رحمت، انسان را دلسوزانه به‌ سوی نجات و رستگاری راهنمایی نمود. عن جابر قال: قال رسول الله(ص): «مَثَلی و مَثَلُکُم کَمَثَلِ رَجُلٍ اَوْقَدَ ناراً فَجَعَلَ الجَنادِبُ و الْفَراشُ یقَعْنَ فیها و هُو یذُبُّهُنَّ عَنْها و أنا آخِذٌ بِحجْزکُم عَنِ النارِ و أنْتُم تُفْلِتون مِنْ یدی» (مسلم آنرا روایت کرده‌ است) جابر از پیامبر چنین روایت کرده است: مَثَلِ من با شما مَثَلِ مردی است که آتشی روشن نموده و حشرات و پروانه‌ها خود را داخل آن می‌اندازند و آن مرد می‌خواهد آن‌ها را از آتش دور نماید؛ من هم دست شما را می‌گیرم تا از آتش دوزخ نجات یابید، امّا بعضی از شماها خود را از دست من رها می‌سازید و خود را به داخل آتش می‌اندازید.
ما هم می‌خواهیم دست شما را بگیریم تا از عذاب و غضب خدا دور باشید. آیا نمی‌خواهید دست به دست ما دهید تا همگی به سوی رستگاری بشتابیم؟
در این‌جا به شرح و توضیح راه‌های نفوذ شیطان بپردازیم، پس با ما همراه باشید تا گوش‌جان به شرح و توضیح آن فرا دهیم.
راه اول، خشم و غضب:
یکی از راه‌های نفوذ شیطان به درون انسان، خشم و غضب است. خشم و غضب مانند آتشِ شعله‌ور شده است و شیطان نیز از آتش خلق شده است. شیطان گفت: «خَلَقْتنی مِنْ نارٍ و خَلَقْتَهُ من طین» مرا از آتش و آدم را از خاک آفریدی، این حالت در قلب انسان نیز نهفته است. همان‌گونه که آهنگر در کوره‌ی آتش می‌دمد و زغال‌ها را شعله‌ور می‌سازد و سپس آهن را روی آن می‌گذارد تا گداخته شود و به دلخواه خود اشکال و آلت‌های گوناگون درآورد، شیطان نیز از طریق شعله‌ور ساختنِ آتش غضب در دل انسان، آن‌قدر وسوسه ایجاد می‌نماید تا بر عقلش غالب شود و او را زیر سلطه‌ی خود درآورد؛ آنگاه انسان را به سوی هرچه بخواهد سوق می‌دهد. هنگامی‌که آتش خشم و غضب شعله‌ور شد و شدت گرفت، صاحبش کور و کر می‌شود، سپس آثارش در اعضا و جوارح انسان ظاهر می‌گردد.
آثار آن در زبان انسان این است که فرد خشمگین، فحش و ناسزا می‌گوید، گاهی لفظ طلاق را بر زبان جاری می‌نماید و باعث متلاشی شدن خانواده می‌گردد؛ گاهی سوگند می‌خورد امّا ناچار می‌شود آن را بشکند و مرتکب گناه شود و خلاصه جز زشتی بر زبان نمی‌راند.
امّا آثار آن در قلب این است که حقد و کینه و حسد به دل می‌گیرد و این خصلت در دلش طوری نقش می‌بندد که محبت دیگران را از دست داده و در فکر انتقام جویی برمی‌آید.
آثارش در بقیه‌ی اندام‌ها از جمله دست، این است که به وسیله‌ی آن دیگران را کتک می‌زند؛ به وسیله‌ی هر چیزی که در دستش باشد به دیگران ضربه وارد می‌نماید، گاهی خشم آن‌قدر شدت پیدا می‌کند که منجر به قتل می‌شود، و گاه‌گاهی بر اثر خشم، خودکشی می‌نماید. گاهی هر وسیله‌ای به دستش برسد، به زمین می‌کوبد و می‌شکند و... .
وای از دست این خصلت ویرانگر!
سروران و عزیزان، بیایید تا ضمن بیان آثار سوء و ویرانگر خشم و غضب به چاره‌اندیشی پرداخته و از این خصلت خطرناک جلوگیری نماییم.
چاره‌ی خشم و غضب
چاره‌ی خشم و غضب را بایستی با معجونی از علم و عمل جُست.
راه‌حل اوّل، علم: اوّل به آیات و احادیثی که درباره‌ی فضیلت فروخوردن خشم و غضب وارد شده، بنگریم که خداوند می‌فرماید: «الذین ینفقون فی السراء و الضراء و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس والله یحب المحسنین» ( آل‌عمران:134) کسانی که در فراخی و تنگ‌دستی انفاق می‌کنند و خشم خود را فرو می‌خورند و از مردم درمی‌گذرند؛ و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.
باز می‌فرماید: «خذ العفوَ و أمُرْ بالمعروف و اعرض عن الجاهلین و امّا ینزغنک من الشیطان نزغ فاستعذ بالله إنه سمیع علیم» (- اعراف:200ـ‌199) گذشت پیشه کن و به (کار) پسندیده فرمان ده و از نادان رُخ برتاب و اگر از شیطان وسوسه‌ای به تو رسد، به خدا پناه بر، زیرا که او شنوای داناست. و عن عَبْدالله بن عَمْرو انّه سَئَلَ رسول‌ اللهِ(ص) «مَاذا ینْقِذُنی مِنْ غَضَبِ اللهِ؟ قالَ: «لا تَغْضَبْ» از عبدالله بن عمرو روایت شده که از پیامبر سؤال نمود: چه چیز مرا از غضب خدا نجات می‌دهد؟ پیامبر(ص) فرمود: خشمگین مشو.
هر کس در هنگام خشم و غضب فرموده‌های خدا و رسولش را به یاد آورد و بلافاصله خدا و رسول را در ذهن خود تصور نماید و عقل خود را قاضی قرار دهد، آیا خدا و رسول را بر شیطان ترجیح می‌دهد و خشم خود را فرو می‌خورد یا به‌عکس شیطان را بر خدا و رسول ترجیح می‌دهد و آتش خشمش را بیشتر شعله‌ور می‌سازد؟ نزد او کدام‌یک بهتر و محبوب‌تر است؟
راه‌حل دوم، عمل: فرمایشات پیامبر را در این راستا عملی نماید. پیامبر(ص) فرموده است که در هنگام غضب، بگویید: «أعوذ بالله من الشیطان الرجیم» اگر در هنگام خشم ایستاده بودید، بنشینید و اگر نشسته بودید، دراز بکشید، اگر باز هم خشم فروکش نکرد، با آب سرد وضو بگیرید، چون آتش به وسیله‌ی آب خاموش می‌شود. قال رسول: «انّ الْغَضَبَ من الشیطانِ وَ إنَّ الشَیطانَ خُلِقَ من نارِ و اِنّما تُطْفِأُ النَّارُ بالماء فاذا غَضِبَ اَحدُکُمْ فَلْیتَوضَّأْ»
امیدواریم این راه‌کار را عملی نموده‌ و یکی از راه‌های نفوذ شیطان را بر او ببندیم.

پنج شنبه 30/2/1389 - 13:38
بیماری ها

افسردگی و راههای مقابله با آن

 

در میان احساسات منفی، افسردگی گاه دشمن شماره یك انسان خوانده می‌شود. این احساس مانند عصبانیت، خشم و خجالت درجات گوناگونی دارد.
افسردگی موجب كاهش بازدهی و فعالیت می‌گردد. گفته می‌شود اگر بتوان این عامل را در تمام انواع و درجاتش مهار كرد، تولید ناخالص ملی افزایش می‌یابد و بودجه كشور تنها طی چند سال به حالت توازن می‌رسد. آیا به این مساله فكر كرده‌‌اید كه چه روزهای فراوانی حوصله كار كردن نداشته‌اید؟ احتمالا در آن روزها به افسردگی خفیف دچار بوده‌اید. افسردگی مانند سایر احساسات منفی ناشی از تفكرات غیرمنطقی و نامعقول است. به عبارت دیگر اگر افراد به چیزی نینادیشند خودبه خود بروز افسردگی را غیرممكن می‌سازند. به همین دلیل است كه شوك‌درمانی در درمان این بیماری موثر واقع می‌شود. در شوك درمانی افكار افسردگی آور مهار و متوقف می‌شوند. در نتیجه پس از پایان كار فرد افكاری را كه موجب افسردگی‌اش شده بود دیگر به یاد نمی‌آورد! افسردگی تلفیقی از احساس تاسف، خود‌كم‌بینی و زیاده‌خواهی است.
این احساس از سایر احساسات منفی مانند عصبانیت، خشم و خجالت پیچیده‌تر است زیرا احساس تاسف برای خویش به آن افزوده شده است. بدین‌ترتیب كه فرد به دلیل تعلق خاطر یا دلبستگی به كسی یا چیزی احساس می‌كند بدون آن نمی‌تواند خوشبخت گردد و برای خود تاسف می‌خورد. اما واقعیت این است كه خوشبختی به داشتن چیزی بستگی ندارد. یادآوری این نكته ضروری است كه انسان روزی چیزهای مورد علاقه‌اش را از دست می‌دهد. همه ما با افراد سالخورده‌‌یی روبرو شده‌ایم كه در زندگی چیزهای بسیاری را از دست داده‌اند اما همچنان با شهامت و شادمان هستند. هرچند داشتن دارایی، لحظات خوش، پول و عشق خوشایند است اما برای خوشبختی ضروری نیست. خیلی از افراد زحمت زندگی بر بالای قله‌یی در تبت را به خود روا داشته‌اند تا این درس را بیاموزند. اما نیازی نیست شما دست به این كار بزنید. برای یادگرفتن این نكته راههای آسانتری پیش پای شماست كه البته نیاز به تمرین و تكرار دارد. آنچه در زیر آورده شده نمونه‌یی از افكار و تصوراتی است كه موجب بروز افسردگی می‌گردند:
1) اگر این افراد مرا دوست نداشته باشند نمی‌توانم احساس خوشبختی كنم.
2) من آدم درمانده و ضعیفی هستم. هیچ ویژگی مثبتی در من نیست.
3) فردی با شرایط من لیاقت زندگی‌كردن را ندارد.
4) بدون داشتن فلان‌چیز فرد شایسته‌یی نخواهم بود.
راههای مقابله با این افكار چیست؟
1) چه كسی گفته است من بدون داشتن عشق این افراد نمی‌توانم احساس خوشبختی كنم؟ قبل از اینكه این افراد وارد زندگی من شوند هم فرد خوشبختی بودم.
2) چطور ممكن است فرد درمانده و عاجزی باشم؟ درست است كه در مواردی با شكست مواجه شده‌ام، اما این اصلا بدان معنا نیست كه فرد درمانده و ناتوانی هستم. من هنوز هم زنده‌ام، پلك‌ می‌زنم و نفس می‌كشم. پس درمانده نیستم.
3) چرا باید مرگ را ترجیح دهم؟ وقتی زنده هستم قدرت انتخاب دارم، اما وقتی از دنیا بروم دیگر قدرت انتخاب نخواهم داشت.
4) چه كسی گفته است من باید فلان‌چیز را داشته باشم تا فرد لایقی محسوب شوم؟ چرا باید با‌هوش‌تر، خوش‌قیافه‌تر یا بهتر باشم؟ درست است كه داشتن این صفات بهتر است اما برای خوشبختی ضروری نیست. من می‌توانم از زندگی تنها به دلیل بودنم لذت ببرم. بنابراین تا روزی كه نفس می‌كشم برای خودم كارآمد و مفید هستم.
هشدار! مراقب باشید گرفتار غرور یا خودبینی نشوید. آنچه گفته شد به این معنا نیست كه خود را بهتر از آنچه هستید بدانید یا نسبت به نظرات دیگران بی‌تفاوت باشید و یا حتی از دستیابی به اهداف والاتر صرف نظر كنید. بلكه این مطالب گویای آن است كه برای دوری از افسردگی باید كمی شهامت و شادابی به خود هدیه دهید. تنها از این طریق است كه عشق بیشتری دریافت می‌كنید، بیشتر به خود عشق می‌ورزید و در زندگی به اهداف بزرگتری نایل می‌شوید.

پنج شنبه 30/2/1389 - 11:43
بیماری ها
راه های مقابله با عصبانیت
با این توضیحات کلی، امیدوارم درک خشم و عصبانیت ساده تر شده باشد.  در اینجا می پردازم به پاسخ خواننده عزیزی که راه های مقابله با عصبانیت را پرسیده اند.  مهمترین نکته ای که در مقابله با خشم باید بدانیم اینست که عصبانیت یک احساس طبیعی و درونی است.  باین معنی که احساس عصبانیت درست و خوب است، ولی نحوه ابراز آن باید همراه با گفتگو و حتا بدون حمله لفظی به افراد دیگر باشد.  
ریشه عصبانیت در درون شخص است.  باین گونه، صرفنظر از آنچه در اطراف انسان می گذرد، مسئولیت عصبانی شدن با شخص عصبانی است.  یکی از مشکلات برخورد با عصبانیت اینست که شخص عصبانی بطور معمول دیگران و یا شرایط خارج از خود را مسئول این حساس می داند و با سرزنش کردن اطرافیان، موجب ناراحتی بیشر میشود.  پس، اولین راه مقابله با عصبانیت، بعهده گرفتن مسئولیت این احساس است.  در بحبوحه عصبانیت، نمیشود با بحث و گفتگو مشکلی را حل کرد.  دومین راه مقابله اینست که بحث و گفتگو را متوقف کرد و با نفس عمیق کشیدن، از محل خارج شدن، دست و صورت را آب زدن و ایجاد سکوت و آرامش، آتش خشم را خاموش کرد.  وقتی می بینیم خودمان و یا دیگران عصبانی هستیم، بلافاصله باید بگوییم «من الان خیلی عصبانی هستم و احتیاج دارم که خودم را آرام کنم».  و یا به شخص عصبانی بگوییم «بنظر میرسد الان وقت خوبی برای ادامه این بحث نیست، بگذار کمی هر دو آرام شویم و بعد به گفتگو ادامه خواهیم داد».
 بی احترامی و داد و بیداد و ناسزا گفتن، به خشم می افزاید.  در بحبوحه عصبانیت، سرزنش کردن نتیجه منفی دارد.  در چنین شرایطی، بویژه وقتی با کودکان و نوجوانان روبرو هستیم باید احساس عصبانیت آنها را تایید کنیم.  بکار بردن جملاتی مانند:  «من می بینم که تو احساس عصبانیت میکنی.  همه آدم ها حق دارند عصبانی شوند، من آماده ام که تو برایم توضیح بدهی از چه عصبانی هستی و یا اگر ترجیح میدهی، بعداً راجع باین موضوع صحبت خواهیم کرد».  این نوع برخورد به احساس آرامش می افزاید.  بطور کلی افرادی که زیاد عصبانی میشوند، قادر نیستند احساسات و خواسته های خود را درست بیان کنند.  باین گونه، در مواردی که همه چیز آرام است میتوان آنها را تشویق به صحبت و بازگو کردن احساسات و نیازهایشان کرد.  واقعیت این است که شخص عصبانی در عین حال از چیزی رنج میبرد، ولی یا آگاه به این احساس درونی نیست و یا توانایی بازگو کردن آن را ندارد.  گاه نیز  بدلایلی می ترسد از احساسات درون سخنی گوید.  ترس و عصبانیت دو روی یک سکه هستند.
اگر بدانیم که دلیل مهم عصبانیت یک احساس دردناک درونی است، بهتر میتوانیم  با شخص عصبانی برخورد کنیم.

در زمینه خشم و عصبانیت در آینده اطلاعات بیشتری در اختیار خوانندگان عزیز قرار خواهم داد.
پنج شنبه 30/2/1389 - 11:42
بیماری ها

مهارتهای مقابله با استرس

 

مهارت‌های ارتباطی توانایی و قابلیت‌هایی هستند که شخص به کمک آنها میتواند با دیگران ارتباط مؤثرتر و بهتری برقرار نماید و وی را قادر می‌سازد تا عواطف و نیازهایش را به درستی بیان کند. مهارت‌های اجتماعی به تعامل‌های اجتماعی موفقیت‌آمیز، درک اجتماعی و انتخاب پاسخ‌های سودمند در روابط اجتماعی و استقلال در زندگی کمک می‌کند.

راهکارهای بهبود مهارتهای ارتباطی و اجتماعی

مهارت‌های ارتباطی شامل ارتباط‌های کلامی و غیر کلامی است:

ارتباط کلامی مانند سوال کردن، همدردی نشان دادن و پاسخ دادن به طرف مخاطب است.

ارتباط غیر کلامی مانند نحوه نشستن، حرکات دستها و سر، ارتباط چشمی و از این قبیل.

مهارتهای ارتباطی مستلزم شناخت فرد از خود و آگاهی از رفتارهای اجتماعی مثل نحوه ابراز وجود، گفتگوی موثر، برقراری ارتباطات دوستانه و صمیمانه و ... است.

چند مثال برای برقراری ارتباط موثر:

- سعی کنید با شخصی که تازه ملاقات
می‌کنید، یک یا دو مورد از اطلاعات شخصی خود را با او تبادل کنید.

- در مورد سرگرمی‌ها و علائق خود با دیگران صحبت کنید و در این مورد از آنها نیز جویا شوید.

- سعی کنید در محل‌های عمومی به رفتارهای مقبول اجتماعی دقت کنید و از آنها الگوبرداری نمایید.

- سرعت صحبت کردن و تون صدای مناسب را در موقعیت‌های اجتماعی متفاوت تمرین کنید.

- سعی کنید از لطیفه‌های جالب و غیر زننده در جمع دوستان و خانواده استفاده کنید.

- برای بهبود روابط خود، گوش دادن فعال را تمرین کنید و به صحبت دیگران توجه و دقت کنید.

- برای تمرین برقراری ارتباط کلامی، از تلفنی به مراکز خدماتی آغاز نمایید.

- با مطالعه روزنامه و مجلات متداول د رجامعه سعی کنید اطلاعات شخصی خود را از رویدادها و مسائل اجتماعی بالا ببرید و از آنها در ارتباطات خود با دیگران استفاده کنید.

- سعی کنید ابراز وجود یا رفتارهای قاطعانه را با خانواده و دوستان خود تمرین کنید و از رفتارهای کاملا منفعلانه و پرخاشگرانه اجتناب کنید.

- برای ابراز وجود، نظر و احساس خود را در مورد موضوعات مورد بحث بیان کنید.

- تا آنجا که می‌توانید در میهمانی‌ها و مجامع عمومی شرکت کنید.

- متناسب با مکانی که در آنجا حضور پیدا می‌کنید، لباس خود را انتخاب کنید.

- زمان مناسبی را برا ی صحبت با دیگران انتخاب کنید و از پر حرفی و یا سکوت بیش از حد بپرهیزید.

پنج شنبه 30/2/1389 - 11:39
بیماری ها

 راههای مقابله با پرخاشگری

 

 

خشم و ترس از علائم بیماری اسکیزوفرنیا است. هر کدام از حالات هیجانی فوق می‌تواند واکنش به هذیان‌ها یا توهمات بیمار باشد. از آنجایی که بیمار نسبت به افکار هذیانی خود اعتقاد کامل دارد، واکنش‌های هیجانی و رفتاری مربوطه به آن را از خود نشان می‌دهد. بعنوان مثال انزوای بیمار می‌تواند ناشی از ترس وی از این فکر باشد که «وی تحت تعقیب قرار دارد».

برخی شرایط و موقعیت‌ها رفتارهای پرخاشگرانه را در بیمار شعله‌ور می‌سازد. شناخت این شرایط می‌تواند در پیشگیری از این رفتارها و ایجاد جّو آرام در کانون خانواده تأثیر زیادی داشته باشد.

توجه به نکات زیر خانواده را در تشخیص موقعیت‌های ایجاد کننده پرخاشگری کمک می‌کند:

1) شناخت موقعیت‌هایی که بیمار دچار پرخاشگری می‌شود.

2) عوامل روانی و هیجانی درون بیمار و وقایع خارجی (در خانه، فامیل، همسایه‌ها، محیط کار) که رفتارهای پرخاشگرانه را در بیمار ایجاد می‌کنند را بشناسید.

3) عوامل تشدید کننده و تداوم‌دهنده رفتارهای پرخاشگرانه را بشناسید.

4) عوامل یا شرایطی که در کاهش رفتار پرخاشگرانه فرد مؤثر هستند را شناسایی نمایید.

راه‌های مقابله با پرخاشگری

با استفاده از روش‌های زیر می‌توان در کاهش رفتارهای پرخاشگرانه مؤثر واقع شد.

1) هنگامی که فرد عصبانی است از نزدیک شدن به وی و تماس بدنی با او اجتناب کنید.

2) با فرد همدردی کنید و اجازه دهید عواطف و احساسات خود را بیان کند. به عنوان مثال می‌توانید به او بگویید: «آیا چیزی ناراحتت کرده»، «تمایل داری از چیزهایی که شما را عصبانی می‌کند صحبت کنی».

3) بهتر است سایر افرادی که تحمل و حوصله کمتری دارند و قبلاً نشان داده‌اند که در مقابل پرخاشگری فرد عصبانی می‌شوند، محیط را ترک کنند.

4) زمان عصبانیت و پرخاشگری فرد سعی کنید تنها در منزل نباشید. از همراهی سایر اعضاء خانواده، دوستان یا همسایه‌ها استفاده کنید.

5) در موارد خیلی شدید از پلیس و اورژانس پزشکی کمک بخواهید.

6) در صورت استمرار رفتارهای پرخاشگرانه فرد، اقدامات لازم جهت بستری کردن وی را آماده نمائید.

7) هیچگاه بیمار را فریب ندهید حتی اگر فکر کنید که بنفع او است. تلاش کنید همیشه با او روراست باشید و روشن صحبت کنید.

پنج شنبه 30/2/1389 - 11:38
بیماری ها
 
بهداشت و سلامت >
 



قلب اندام اصلی دستگاه گردش خون است. با هر ضربان قلب، خون به سراسر بدن فرستاده می شود و اکسیژن و موادغذایی به همه سلول های بدن می رسد. قلب معمولاً بین 60 تا 100 بار در دقیقه می زند اما برحسب ضرورت می تواند تندتر هم بزند. تعداد ضربان قلب صدهزار بار در روز و بیشتر از 30میلیون بار در سال و حدود 5/2 میلیارد بار در یک عمر هفتادساله است. بیماری های قلب و دستگاه گردش خون به دو گروه مادرزادی و اکتسابی تقسیم بندی می شود. منظور از بیماری مادرزادی، بیماری است که از لحظه تولد وجود دارد، اما در بیماری های اکتسابی بیماری طی دوران نوزادی، کودکی، نوجوانی و بزرگسالی به وجود می آید. بیماری های مادرزادی قلب، ناهنجاری هایی هستند که در ساختار قلب از بدو تولد وجود دارد. از هر هزار تولد تقریباً هشت نوزاد دچار بیماری های قلبی مادرزادی هستند که ممکن است خفیف تا شدید باشد. بیماری های مادرزادی قلب هنگام رشد جنین در رحم مادر به وجود می آید و معمولاً هم دلیل آن ناشناخته است (گاهی به علت اختلالات ژنتیک است، اما اغلب به این دلیل نیست). آنچه در بیماری های مادرزادی قلب مشترک است، روند رشد غیرطبیعی و ناقص قلب و یکی از نشانه های رایج این بیماری صدای غیرعادی قلب است که به هنگام معاینه پزشکی مشخص می شود. از بیماری های شایع اکتسابی قلب، بیماری های زیر را می توان نام برد.

1- آریتمی؛ انحراف از ریتم طبیعی ضربان قلب است. آریتمی هم می تواند اکتسابی و هم می تواند به دلیل ناهنجاری های مادرزادی باشد. آریتمی سبب نامنظمی ضربان قلب یعنی یا ضربان غیرعادی تند یا ضربان غیرعادی کند می شود و در هر سنی هم احتمال وقوع دارد و بنابر نوع اختلال ریتم که شامل تعداد، نظم، محل آغاز تحریک و توالی فعالیت ها است آن را با جراحی، دارو، یا به کمک دستگاه ضربان ساز که ضربان قلب را ایجاد و تنظیم می کند (Pacemaker) درمان می کنند.

2- کاردیومیوپاتی؛ یک بیماری مزمن قلبی است که سبب ضعیف شدن عضلات قلب می شود. این بیماری ابتدا روی محفظه پایینی قلب یعنی بطن ها اثر می گذارد و سپس با پیشرفت بیماری عضلات قلب و حتی بافت های اطراف آن هم صدمه می بیند و در موارد شدیدتر سبب ازکارافتادگی قلب و حتی مرگ می شود. کاردیومیوپاتی اولین علت پیوند قلب در کودکان است.

3- بیماری شریان های قلبی؛ شایع ترین اختلال قلب در بزرگسالان است و بیشتر به دلیل آترواسکلروزیس (atherosclerosis) است یعنی رسوب چربی، کلسیم و سلول های مرده در دیواره درونی شریان های قلبی که سبب کندی جریان خون در این رگ ها و حتی گاهی سبب انسداد و تشکیل لخته شده که منجر به سکته قلبی می شود.

کلسترول یک ماده مومی شکل است که در سلول های بدن در خون و در برخی مواد غذایی یافت می شود. بالا رفتن میزان کلسترول خون یکی از فاکتورهای پرخطر برای بیماری های قلبی و حتی سکته قلبی است. کلسترول توسط لیپوپروتئین ها با جریان خون حمل می شود و دو نوع کلسترول LDL (لیپوپروتئین با وزن مخصوص پایین) و HDL (لیپوپروتئین با وزن مخصوص بالا) بسیار شناخته شده هستند. افزایش میزان LDL (کلسترول بد) خطر بیماری های قلبی و سکته مغزی را افزایش می دهد در حالی که افزایش HDL (کلسترول خوب) از بدن در برابر این بیماری ها حفاظت می کند.

4- بیماری فشارخون؛ هنگامی که فشارخون به طور قابل ملاحظه یی بالاتر از حد طبیعی باشد، فرد دچار بیماری فشارخون است که می تواند عامل آسیب رساندن به قلب و شریان ها یا دیگر ارگان های بدن شود. نشانه های این بیماری شامل سردرد، خون دماغ، سرگیجه و احساس منگی است.

نوزادان، کودکان و نوجوانان هم می توانند دچار این بیماری شوند که احتمالاً در این سنین به دلیل عوامل ژنتیک است. عواملی مانند تغذیه نامناسب، اضافه وزن، بی تحرکی و بیماری هایی نظیر بیماری های قلبی یا کلیوی بیماری فشارخون را تشدید می کنند.

5- بیماری قلبی روماتیسمی؛ معمولاً از عوارض درمان نشدن گلودردهای عفونی (چرکی) و تب روماتیسمی است. این بیماری منجر به آسیب های دائمی در قلب و حتی مرگ می شود. عفونت روی دریچه های قلب اثر می گذارد و سبب سفتی یا زخم شدن دریچه های قلب می شود. التهاب و ضعیفی عضلات قلب هم گاهی همراه این بیماری دیده می شود اما اگر عفونت های گلو با آنتی بیوتیک های مناسب و به موقع و به خوبی درمان شود می توان از این بیماری پیشگیری کرد.

6- سکته مغزی؛ تنگی یا انسداد عروق تغذیه یی مغز یا پارگی رگ های خون رسان مغز که منجر به پخش شدن خون در ناحیه مغز می شود، می توانند آسیب هایی به سلول های مغزی بزنند. افرادی که دچار این عارضه شده اند، ضعف و بی حسی در یک سمت بدن، سردرد شدید و ناگهانی، تهوع و استفراغ، تاری دید و مشکل در صحبت کردن، راه رفتن و حرکت را تجربه کرده اند.

عواملی مانند سبک زندگی، رژیم غذایی، ورزش و معاینات پزشکی در حفظ سلامت قلب به ما کمک می کند.

سبک زندگی؛ استرس یکی از عوامل بروز بیماری های قلبی است. با دعا کردن و نیایش می توانید استرس را کم کرده و به آرامش برسید. پیاده روی و گفت وگو با دوستان نیز موثر است. عصبانیت و خشم خود را کنترل کنید. افرادی که خیلی زود عصبانی می شوند تقریباً سه برابر بیشتر از افراد خونسرد دچار حملات قلبی می شوند. سعی کنید اندامی متناسب داشته باشید. حتی کمی اضافه وزن هم سبب افزایش فشار خون می شود و در نتیجه خطر بیماری قلبی را افزایش می دهد. عادت های مضر را ترک کنید. طبق گزارش انجمن قلب امریکا (AHA) با ترک سیگار تا پنجاه درصد خطر بیماری های قلبی کاهش می یابد. همچنین افرادی که سه سال از ترک سیگار آنها می گذرد از نظر خطر ابتلا مانند افراد غیرسیگاری می شوند. استراحت و مرخصی از کار برای قلب مفید است. تحقیقات نشان داده است مردان بین 32 تا 57 سال که سالی یک بار به تعطیلات می روند کمتر از مردانی که بدون تعطیلی کار می کنند از بیماری های قلبی می میرند.

رژیم غذایی؛ مردمی که غذاهای مدیترانه یی یا آسیایی می خورند کمتر از آنهایی که رژیم غذایی امریکایی دارند، به بیماری های قلبی مبتلا می شوند. غذاهایی که سبب کاهش کلسترول می شوند برای قلب مفید هستند از جمله میوه ها (سیب، آواکادو، میوه های خشک، گریپ فروت، پرتقال و توت فرنگی)، سبزی ها (بروکلی، هویج، ذرت، باقالی استوایی و پیاز)، غذاهای دریایی و به خصوص ماهی های حاوی اسیدهای چرب امگا3 (ماهی آزاد و کبودماهی)، سویا، میوه های مغزدار (گردو، فندق، پسته و...)، نان های سبوس دار و غلات.

خوردن چربی را محدود کنید. به جای گوشت قرمز از گوشت ماهی، مرغ پوست کنده و بوقلمون استفاده کنید. خوردن چندین بار ماهی در هفته خطر حمله قلبی را به نصف کاهش می دهد. از لبنیات کم چرب استفاده کنید. شیرسویا نیز مفید است. اگر مبتلا به فشار خون هستید مصرف سدیم را کاهش دهید. از خوردن نمک و غذاهای فرآوری شده، بپرهیزید. برای مزه دار کردن غذاهای بی نمک از سالسا (نوعی سس تند) فلفل، ادویه کاری یا سیر استفاده کنید.

ورزش؛ ورزش های هوازی (اروبیک) بهترین داروی پیشگیری از بیماری های قلبی است. همچنین پیاده روی و دوچرخه سواری نیز مفید هستند. انجمن قلب امریکا اعلام کرده است که وزنه برداری (چند بار در هفته) برای قلب برخی از افراد سودمند است زیرا عضلات قوی تر می تواند میزان ضربان قلب و فشار خون را کم کند و داشتن بافت های عضلانی بیشتر فرآیند متابولیسم بدن را زیادتر می کند که در نتیجه از چاقی جلوگیری می شود.

معاینات پزشکی؛ کنترل فشار خون و کلسترول خون بسیار مفید است و حداقل سالی یک بار برای ارزیابی وضعیت قلب باید به پزشک مراجعه شود. افراد مبتلا به بیماری فشار خون باید با رعایت رژیم غذایی و مصرف داروهای پایین آورنده فشار (که پزشک تجویز کرده است) به سلامت قلب خود کمک کنند. همچنین افراد مبتلا به دیابت که اغلب هم بزرگسالان با دیابت نوع دوم هستند دو تا چهار برابر بیشتر در معرض سکته قلبی و سکته مغزی قرار دارند بنابراین باید دیابت را کنترل و مهار کنند. از دیگر عوامل افسردگی است. تحقیقات انجمن قلب امریکا نشان می دهد که افراد افسرده 7/1 برابر بیشتر از افراد معمولی در معرض بیماری های قلبی قرار دارند پس برای درمان افسردگی باید اقدام کرد.

بنابراین با کنترل این فاکتورها می توانید از سلامت قلب خود محافظت کرده و از عوارض و مشکلات طولانی مدت بیماری های آن در امان بمانید.

پنج شنبه 30/2/1389 - 11:35
بیماری ها

 


فشار خون بالا یکی از شایع ترین بیماری ها در غرب و به نوعی در کل دنیای امروز است. گمان می رود از هر چهار فرد بالغ یک نفر فشار خون بالای متوسط و از هر 13 نفر یک نفر فشار خون خیلی بالا دارد. اگرچه بسیاری از مردم تصور می کنند فشار خون بالا، بیماری مهمی نیست، اما در صورت درمان نکردن به عواقب وخیم پزشکی منجر می شود. تحقیقات نشان داده است ناتوانی در درمان فشار خون بالا سبب بروز سکته می شود. فشار خون بالا همچنین فرد را در معرض خطر ابتلا به آنژین صدری (حملات قلبی)، نارسایی قلبی و آسیب کلیوی قرار می دهد. در افرادی که دیابت (افزایش قند خون) دارند، فشار خون بالا باعث بروز مشکلات چشمی جدی شده که ممکن است به کوری منجر شود. حسب تعریف، فشار خون نیروی وارد شده بر دیواره سرخرگ ها ناشی از تخلیه خون از قلب به درون شبکه وسیع سرخرگ ها و سیاهرگ ها و میلیون ها مویرگ است. در بدن سالم، دیواره عروق خونی قابلیت انعطاف دارد و هیچ مانعی در مسیر جریان خون وجود ندارد، به طوری که جریان خون به طور مداوم در سراسر بدن حرکت می کند و خون اکسیژن دار سرشار از مواد غذایی را به سلول ها می رساند و مواد زائد و دی اکسید کربن را از دور خارج می کند. وقتی دیواره عروق تحت تاثیر شرایط نامطلوب قرار می گیرد، قابلیت انعطاف خود را از دست می دهد و جریان خون دچار مشکل می شود، در نتیجه قلب مجبور است بیشتر تلاش کند تا خون را به بدن برساند. توجه، مشکل در اینجاست که افزایش فشار خون ممکن است بدون علامت باشد. فکر نکنید در صورت داشتن فشار خون بالا حتماً باید سردرد داشت یا دچار خون دماغ شد. مهم است همه بدانند که باید به طور مرتب فشار خون خود را بررسی کنند تا در صورت افزایش، با استفاده از داروهای کاهنده فشار خون درمان شود. امروزه با توجه به فهم اثرات سوء فشار خون بالا روی قلب و کلیه، درمان این بیماری بیشتر صورت می گیرد. اگر مبتلا به فشار خون (هیپرتانسیون) هستید، بدانید راه های ساده، موثر و منحصر به فردی برای درمان آن وجود دارد. هر قدر فهم ما در خصوص چگونگی و سبک زندگی روی سلامتی زیادتر می شود، بیماران توانایی بیشتری در خودیاری برای درمان فشار خون بالا پیدا می کنند. نکات ساده یی مانند چه غذاها و نوشیدنی هایی بخوریم، سیگار یا قلیان نکشیم و چگونه از استرس دوری کنیم، به مقدار زیادی در کنترل فشار خون بالا موثرند. در موارد خفیف بیماری، رعایت معیارهای ذکرشده باعث پایین آمدن فشار خون بدون نیاز به دارو خواهد شد. حتی اگر برای درمان فشار خون بالا (هیپرتانسیون) به دارو نیاز داشته باشید، رعایت موارد فوق الذکر در رابطه با کنترل بیماری به شما کمک کرده و احساس موثر بودن درمان را القا می کند.

فشار خون چیست

قلب از طریق رگ های بزرگی که سرخرگ نامیده می شوند، خون را به سراسر بدن فرستاده، اکسیژن و مواد غذایی مورد نیاز مغز و دیگر سلول های بدن را تامین می کند. فشار خون سرخرگ ها به وسیله میزان تلاش قلب و سلامتی عروق خونی مشخص می شود. فشار خون بالا یا هیپرتانسیون زمانی رخ می دهد که این فشار افزایش یابد.

میزان طبیعی فشار خون چقدر است

فشار خون طبیعی اغلب متغیر است. میزان فشار خون از فردی به فرد دیگر تغییر کرده و در هر فرد طی روز به طور طبیعی بر اساس کار قلب بالا یا پایین می رود. با افزایش سن فشار خون به آرامی بالا می رود. در یک فرد جوان طبیعی، متوسط فشار خون حدود 80/120 است. به طور ایده آل فشار خون باید زیر 85/140 باشد، اگر فشار خون به طور مداوم از این میزان بالاتر رفت و مثلاً به 90/160 رسید، نیازمند درمان است.

آیا فشار خون بالا بیماری است

فشار خون بالا به تنهایی یک ناخوشی نیست. در حقیقت بیشتر افرادی که فشار خون شان بالاست احساس خوبی دارند و فاقد علامت هستند. به هر حال درمان فشار خون بالا مهم است زیرا اگر فشار خون برای یک مدت طولانی بالا بماند به رگ های خونی آسیب می رساند و منجر به بروز مشکلات جدی مانند اختلالات بینایی، تصلب شرایین، حمله قلبی، سکته و نارسایی قلبی و کلیوی می شود.

اندازه گیری فشار خون

- برای گرفتن صحیح فشار خون بازو باید عریان باشد، لذا در موقع اندازه گیری فشار خون لباس راحتی بپوشید که آستین آن به راحتی بالا رود.

- قاعدتاً بین بازوی راست و چپ اختلاف فشاری وجود ندارد.

- زمانی که بازوبند یا کاف (کیسه قابل باد شدن) فشارسنج را دور بازویتان می بندند، خود را شل کرده و نفس بکشید.

- قبل از اندازه گیری فشار خون، چای، قهوه یا هر نوع نوشابه حاوی کولا ننوشید.

- یک تا دو ساعت قبل از اندازه گیری فشار خون، سیگار یا مواد حاوی نیکوتین مصرف نکنید.

شیوه اندازه گیری فشار خون

1- بازوبند یا کافی که دور بازویتان بسته می شود، توسط معاینه گر باد می شود و موقتاً جریان خون را قطع می کند و صدای نبض از طریق گوشی قرار داده شده روی بازویتان شنیده می شود.

2- وقتی فشار بازوبند به آهستگی کاهش می یابد، خون جریان پیدا کرده و معاینه گر ضربه یی را می شنود. اولین صدای شنیده شده را سیستول می نامند.

3- وقتی که قلب در بین دو ضربه استراحت می کند، ستون جیوه پایین آمده و صدای جریان خون به وضوح شنیده نمی شود، زمانی که صدا کاملاً قطع شد، اندازه دوم یا فشار دیاستولیک ثبت می شود.

قرائت فشار خون

قرائت فشار خون به دو صورت است؛ می نویسیم 80/120 می خوانیم «120 روی 80». صورت کسر زمانی است که قلب منقبض شده و فشار سیستولی نامیده می شود و مخرج کسر یعنی قلب در حال استراحت است و فشار دیاستولی نامیده می شود.

فشار سیستولی؛ حداکثر فشار عروق خونی، زمانی است که قلب منقبض می شود و خون به داخل سرخرگ ها رانده می شود. وقتی اولین صدای ضربان قلب شنیده می شود، فشار سیستولی اندازه گیری می شود که منعکس کننده کار قلب است و می تواند وابسته به فعالیت فرد باشد. در یک شخص سالم فشار سیستولی در حالت نرمال بین 120تا140 میلیمتر جیوه است.

فشار دیاستولی؛ پایین ترین فشار عروق خونی، زمانی است که قلب در حال استراحت است و با خون پر می شود. در یک شخص سالم فشار دیاستول 80 میلیمتر جیوه است. به طور کلی پزشکان ترجیح می دهند این فشار بالاتر از 85 نرود، گرچه در بعضی شرایط تا 90 میلیمتر جیوه نیز قابل قبول است.

ترس از پزشک

اضطراب باعث بالا رفتن فشار خون می شود، بنابراین مهم است که شخص قبل از گرفتن فشار خون آرام باشد. فشار خون بعضی افراد با دیدن پزشک بالا می رود، که به این حالت فشار خون «روپوش سفید» یا «مطبی» گفته می شود. هنوز علت این مساله به درستی شناخته نشده است. مشخص شده است بعضی از مردم وقتی به پزشک مراجعه می کنند از ترس تشخیص نگران کننده، دچار اضطراب شده و این اضطراب به تنهایی باعث بالا رفتن فشار خون می شود.

پزشک به دنبال چیست

فشار خون بالا یا هیپرتانسیون به وسیله هر دو فشار سیستولی و دیاستولی تشخیص داده می شود. معمولاً اگر فشار سیستولی بالا رود فشار دیاستولی نیز بالا می رود و بالعکس. اعتقاد بر این است که بالا رفتن فشار دیاستولی مهم تر از بالا رفتن فشار خون دیاستولی است، زیرا علامتی از سفتی و تنگی سرخرگ های کوچک و متوسط است. هیپرتانسیون به اشکال زیر است؛

- فشار سیستولی 140 یا بالاتر

- فشار دیاستولی 90 یا بالاتر

- هم فشار سیستولی و هم فشار دیاستولی بالا باشند.

کنترل فشار خون در منزل

گاهی اوقات پزشک به خصوص زمانی که برای اولین بار برای شما دارو تجویز می کند، به شما پیشنهاد می کند فشار خود را در منزل کنترل کنید تا اطلاعاتی در رابطه با پاسخ به درمان به وی بدهید. در این موارد می توانید فشار خون تان را روزانه یا حتی چند بار در روز بررسی کنید.

بایدها و نبایدها؛ اگر تصمیم به خرید و استفاده از فشارسنج دارید، به دنبال کسی باشید که به دقت به شما آموزش دهد و اگر در رابطه با استفاده صحیح از آن شک دارید از پزشک یا فرد مطلعی کمک بخواهید. بالاخره به یاد داشته باشید یک بار بالا بودن فشار خون مهم نیست بلکه بالا بودن فشار خون در یک دوره از زمان مهم است. برای به دست آوردن تصویر طولانی مدت از فشار خون تان باید هر روز در یک زمان مشخص و در شرایط یکسان فشار خون را اندازه گیری کنید. برای اجتناب از قرائت نادرست فشار خون، زمانی را انتخاب کنید که آرام هستید. (5 دقیقه استراحت قبل از اندازه گیری مفید است.)

برای نتیجه گیری بهتر به موارد ذیل توجه کنید؛



- یک زمان به خصوص از روز (خواه صبح یا شب) فشار خون را اندازه بگیرید.

- تا نیم ساعت بعد از مصرف قهوه یا کشیدن سیگار صبر کنید، زیرا کافئین و نیکوتین به طور موقت فشار خون را بالا می برند.

- آرام نشسته و چند دقیقه با آرامش نفس بکشید.

- زمانی که فشار خون می گیرید بازوبند را در سطح قلب قرار دهید.

تشخیص هیپرتانسیون

چون فشار خون بالا معمولاً بدون علامت است، برای آگاهی از وضعیت فشار خون لازم است به طور منظم بررسی شوید. چون فشار خون با افزایش سن تمایل به بالا رفتن دارد، این مساله اهمیت بیشتری پیدا می کند. فواصل بررسی براساس سطح سلامتی و نظرات پزشک متفاوت خواهد بود.

چه کسانی دچار فشار خون بالا می شوند

اینکه چرا بعضی از ما بیش از دیگران، فشار خون بالا داریم کاملاً مشخص نشده است، اما عوامل قطعی خطر شناخته شده اند.

نژاد؛ بعضی نژادها مانند سیاهپوستان بیشتر از دیگران در معرض خطر ابتلا به فشار خون بالا هستند که ممکن است تا حدودی به روش دفع نمک بدن وابسته باشد.

سن؛ فشار خون به طور ثابت از 20 تا 40 سالگی افزایش می یابد و بعد از آن تمایل دارد که با سرعت بیشتری بالا رود.

جنس؛ در دهه های دوم و سوم زندگی فشار خون زنان مختصری پایین تر از فشار خون مردان است. اما در اثر تغییرات هورمونی (به طور مثال در حاملگی یا مصرف قرص های ضدبارداری) ممکن است شرایط تغییر کند. همین مورد در زنانی که هورمون جایگزین (استروژن) مصرف می کنند، صحت دارد.

شرح حال خانوادگی؛ اگر یکی از والدین یا هر دو فشار خون بالا داشته باشند، خطر ابتلا به این بیماری دو برابر می شود.

وزن اضافی؛ چاقی علامت خطری برای فشار خون بالا است. وزن بالا سبب فشار روی قلب می شود.

رژیم غذایی؛ یک رژیم پر از چربی و نمک، فاقد کلسیم و منیزیم و فسفر باعث بالا رفتن فشار خون می شود. از خوردن غذاهای بسته بندی شده (کنسروی) خودداری کنید و میوه و سبزیجات بیشتر بخورید.

استرس؛ نقشی که اضطراب در به وجود آوردن فشار خون بالا ایفا می کند، هنوز نامشخص است. به هر حال کسانی که فشار خون شان در موقعیت های استرس زا بالا می رود (به این افراد آتشی مزاج می گویند) بیشتر در معرض افزایش فشار خون بالا هستند.

سیگار؛ سیگاری ها بیش از افراد غیرسیگاری فشار خون بالا دارند. نیکوتین عروق را تنگ می کند.

بیماری ها؛ تعدادی از بیماری ها و بسیاری از اختلالات هورمونی فشار خون بالا ایجاد می کند. افراد دیابتی به دلیل اختلالات طبی بیشتر در معرض خطر ابتلا به سکته و مشکلات قلبی و کلیوی قرار دارند. خطر این عوارض زمانی که شخص دچار فشار خون بالا یا هیپرتانسیون است، بیشتر می شود.

اثرات فشار خون بالا روی بدن

بعضی از پزشکان فشار خون بالا را «قاتل آرام» می نامند، زیرا به آهستگی و با علائم کم یا بدون علامت به قلب، عروق خونی، کلیه و دیگر اعضا آسیب می رساند. در حقیقت حدود نیمی از افرادی که فشار خون بالا دارند، به طور کامل از آن بی خبرند. گاهی اوقات اگر فشار خون به طور غیرمترقبه بالا رود آن را به صورت سردرد، سرگیجه و تاری دید تجربه می کنند. اگر فشار خون بالا باشد پزشک دنبال علائم آسیب به اعضا می گردد. جست وجوی این علائم شامل دیدن ته چشم، گوش دادن به قلب برای آشکار کردن نامنظمی ها، بررسی جریان خون در سرخرگ ها و بررسی شکم برای علائمی مثل بزرگی کلیه است.

بیماری های همراه

چون فشار خون بالا باعث بروز آسیب به قلب و عروق خونی می شود، در صورت عدم درمان می تواند سبب بروز مشکلات طبی شده که خیلی از آنها جدی یا بالقوه کشنده هستند. می توان با بررسی منظم فشار خون و درمان مناسب از برخی از این بیماری ها اجتناب کرد.

نارسایی قلبی؛ تلاش برای پمپ کردن در مقابل فشار بالای عروق سبب بروز فشار روی قلب می شود. این کار اضافی طی زمان، قلب را بزرگ می کند. عاقبت، قلب نارسا شده و خون کافی را نمی تواند به بدن برساند. با پیشرفت این وضعیت علائمی مثل ضعف و خستگی بروز می کند. بعداً به واسطه بزرگی قلب مایع در ریه ها و پاها جمع شده سبب بروز سرفه، تنگی نفس، تورم ساق و مچ پا می شود.

نارسایی کلیه؛ آسیبی که به ساختمان سرخرگ های کلیه وارد می شود، سبب انسداد جریان خون به کلیه ها می شود. در نهایت کارایی و عملکرد کلیه تحت تاثیر قرار می گیرد و قادر نخواهد بود کار اصلی خود را که دفع مواد زائد، دارو و الکل است، انجام دهد. در مراحل اولیه علائمی مثل تهوع و کاهش اشتها و خستگی بروز می کند.

ضعف بینایی؛ فشار خون بالا به عروق چشمی آسیب می رساند. این، اولین سرنخ قابل رویتی است که فشار خون بالا روی اندام های دیگر ایجاد می کند. پزشک با معاینه ته چشم، صدمات را تشخیص می دهد. نهایتاً فشار خون بالا سبب آسیب شبکیه می شود که می تواند به تاری دید یا کوری منجر شود.

سکته مغزی؛ افراد دارای فشار خون بالا تا 7 برابر بیشتر در معرض خطر سکته هستند. تخمین زده می شود در صورتی که فشار خون بالا درمان شود، مرگ 4 نفر از هر 10 نفری که در اثر سکته می میرند، قابل پیشگیری است. سکته (گاهی اوقات حمله مغزی نامیده می شود) زمانی اتفاق می افتد که جریان خون به مغز (معمولاً به وسیله لخته خون) قطع می شود. گاهی اوقات سکته به دلیل نازکی جدار رگ های خونی کوچک ناشی از فشار خون بالا است که سبب پارگی عروق می شود. در دیگر موارد قسمت مبتلا می میرد که به اختلالات تکلم، بینایی و فلج منجر می شود.

حمله گذرای ایسکمی؛ فشار خون بالا همچنین می تواند سبب بروز حمله گذرای ایسکمی (TIA) یا سکته گذرا شود که ممکن است به صورت موقتی باعث اختلال بینایی، سرگیجه و تغییرات حسی شود. اگرچه فرد به حالت عادی برمی گردد، ولی در معرض خطر سکته واقعی است. نشانه ها ناگهانی بروز می کند، اما همیشه بهبود کامل می یابد.

فراموشی (دمانس)؛ گاهی اوقات یکسری از سکته های کوچک که شدید نیست، ولی سبب ضعف ناگهانی و دوبینی شده، به تدریج سبب آسیب به بافت مغز می شود. اگر به مدت طولانی این وضعیت ادامه یابد، فرد فراموشکار و گیج می شود. گاهی اوقات ممکن است با بیماری آلزایمر اشتباه شود. به هرحال در این وضعیت درمان دارویی می تواند از بدتر شدن وضعیت جلوگیری کند.

بیماری عروق قلبی؛ اگر سرخرگ تامین کننده خون قلب در نتیجه فشار خون بالا، سخت، غیرقابل ارتجاع، باریک و مسدود شود، خون کافی به قلب نخواهد رسید. علائم بیماری قلبی شامل درد، احساس فشار یا خفقان در قفسه سینه (آنژین صدری)، سکته قلبی یا مرگ است.

سکته (حمله) قلبی؛ اگر سرخرگ های کرونری (تامین کننده خون قلب) باریک شوند، خون کافی به قلب نمی رسد، یا اگر یک سرخرگ به وسیله لخته مسدود شود قسمتی از قلب بدون خون مانده و می میرد که به این حالت سکته (حمله) قلبی گویند.

بیماری عروق محیطی؛ وقتی عروق خون رسان پاها آسیب می بیند، خون کافی به انگشتان نمی رسد. این حالت به نوبه خود می تواند باعث درد ساق ها به خصوص در راه رفتن شود. بیماری عروق محیطی ممکن است سبب زخم پاها و حتی گانگرن (قانقاریا) به دلیل نرسیدن خون به پاها شود. زخم پا همچنین به سیگار و دیابت نیز نسبت داده می شود.

پنج شنبه 30/2/1389 - 11:32
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته