• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 892
تعداد نظرات : 213
زمان آخرین مطلب : 4693روز قبل
بیوگرافی و تصاویر بازیگران
 

 

 
تایپوگرافی صدای تصویر است


در پوستر های اولیه که وظیفه معرفی یک کالا یا یک اثر هنری را بر عهده داشتند کلمات و حروف تنها به اطلاع رسانی پوستر کمک می کردند و به عنوان یک عنصر بصری در اندازه های مختلف فضای پوستر را در می گرفتند.
برای نمونه اولین پوستر هایی که پدر و پدربزرگ های ما را برای دیدن نخستین فیلم های سینمای ایران، ترغیب می کردند دارای چنین ویژگی بودند در این پوستر ها مشخصات فیلم از جمله نام بازیگران، کارگردان و... به ساده ترین شکل و به سه زبان فارسی، فرانسه و روسی منتشر می شد.
پیشرفت صنعت چاپ و پیدایش هنر عکاسی با ایجاد تحولی شگرف در طراحی پوستر به تدریج تصاویر را به درون پوستر ها کشاند تا پوستر ها به ترکیبی از نوشته و تصویر بدل شوند.
در این شرایط بود که طراح پوستر مجبور شد برای انتقال پیام به مخاطب به فراگیری اصول زیبا شناسی بپردازد و این امر رفته رفته به اصول و قواعد طراحی پوستر هویتی مستقل بخشید.
در واقع با ورود تصاویر به پوستر ها نه تنها از اهمیت نوشتار در آنها کاسته نشد بلکه به ایجاد جنبشی جدید در نحوه طراحی حروف پوستر انجامید.
چرا که از آن زمان به بعد حروف می بایست در کنار تصاویر که دارای قدرت بصری بالایی بودند جلوه کرده و به انتقال پیام و شعار مورد نظربه مخاطب کمک کنند.
در نتیجه این تحولات لزوم ایجاد یک دگرگونی در فرم ، اندازه و شکل نوشتار در پوستر بیش از پیش حس شد و با گذشت زمان و با شکل گیری شیوه های گوناگون تایپوگرافی، حروف و نوشتار جایگاه ویژه ای در پوستر پیدا کردند. رونالد بارتز ادیب و فیلسوف فرانسوی می گوید: «در گذشته عکس ها و تصاویر معنا را به تصویر می کشیدند و امروزه نوشتار تصاویر را با خود حمل می کنند و تصاویر را با فرهنگ و تصورات آمیخته می سازند»
نوشتار جدا از رسالتی که بر عهده دارد (خبررسانی) با تبدیل شدن به یک فرم در ترکیب بندی (کمپوزیسیون) با کل پوستر یگانه شده و به عنوان یک اثر تجسمی مستقل، نقوش ماندگاری را در ذهن مخاطب بر جای می گذارد. به عبارت دیگر پوستر با جدا شدن از موضوع خود همچون هر اثر هنری دیگر فارغ از زمان و مکان باقی می ماند.
حروف پوستر باید در درجه اول خوانا و سپس خواندنی باشد. خوانا از لحاظ وضوح روشنی و رسا بودن به گونه ای که مخاطب هنگام مشاهده حروف بر خواندن آن هیچ مشکلی برنخورد. خواندنی از این جهت که قرائت کردن نوشتار برای خواننده همراه با نوعی چالش توأم با لذت وعلاقه باشد و هیجان مخاطب را برانگیزد.
امروزه نوشته جدا از تصویر نیست بلکه بخشی از تصویر را تشکیل می دهد و به نوعی تصویر را کامل می کند. نوشتار ، مانند سایر عناصر پوستر در صورتی که صحیح طراحی شود گیرا و تماشایی خواهد بود. البته هماهنگی میان حروف و ترکیب بندی منجسم نیز در جذاب تر شدن نوشتار سهم به سزایی دارد.
نکته حائز توجه در طراحی حروف برای پوستر این است که حروف از طریق نوع شکل و چگونگی قرار گرفتن در صفحه می توانند دارای کاراکتر خاصی باشند که این کاراکتر در صورت هماهنگی با موضوع پوستر می تواند در انتقال هر چه بهتر محتوای مورد نظر به مخاطبان تأثیر به سزایی داشته باشند و از طرفی دیگر نیز حرکت و خط آهنگ کلمات سهم فراوانی در ارزش و محتوای طرح ایفا می کند.
برای طراحی موفق نوشته ها در یک پوستر، جدا از بهره گیری از تکنیک های مختلف و رعایت نظم و تناسب به خلاقیت و ممارستی نیاز است که طراح از طریق آن می تواند به ارائه هر چه بیشتر پیام از طریق نوشتار نزدیک شود. به قول کیت هنریش «تایپوگرافی صدای تصویر است» .
از دیگر نکاتی که نباید فراموش شود این است که متن پوستر نباید در فضای کار گم شود و کم اثر جلوه کند به عبارتی دیگر خواندن متن در پوستر، حتی از فواصل نباید مشکل باشد. رعایت موارد فوق که در غالب تایپوگرافی تعریف می شود می تواند پوستر را به ترکیب بندی و صفحه آرایی (لی اوت) ایده آل نزدیک کند. در نهایت سهیم شدن حروف در ترکیب بندی و میزانپاز پوستر روندی است که به تأثیر گذار شدن پوستر در مخاطب و بیننده می انجامد.
● تایپوگرافی در پوسترهای ایرانی
در طراحی اعلان (پوستر/آفیش)، نوشتار و متن، غیر از وظیفه اطلاع رسانی مکتوب خود نیز یک فرم محسوب می شود و در کل ساختار پوستر از لحاظ ترکیب بندی و صحفه آرایی به کار می آیند.
ایرادی که در اکثر پوسترهای فارسی نسبت به لاتین به چشم می خورد عدم تنوع در فونتهای فارسی است و به ندرت آثاری با تأکید بر روی نوشتار دیده می شود (هرچند که از نظر ارزش گذاری تصویر و نوشته به یک اندازه است) و یا اینکه از تایپوگرافی خلاق و قوی از لحاظ بصری خبری نیست و بیشتر این آثار دارای حروفی مشابه و یک دست از لحاظ فرم هستند.
در حالی که یکی از نقاط قوت پوسترهای لاتین، بخش نوشتاری آن است. حروف و کلمات لاتین، جد از وجه خبری دارای اشکال بصری بوده (به طور مثال کلمه A می تواند برداشتی از سر گاو تعبیر و تلقی شود) خاصی بهره می برند که در ترکیب بندی با سایرعناصر پوستر به جذابیت آن می افزایند. برای نمونه در پوستر های سینمایی که در دو بخش فارسی و لاتین تهیه می شوند. این موضوع آسانتر قابل درک است.
پوستر هی لاتین به خاطر اینکه از فونداسیون و زیباشناسی غربی سرچشمه می گیرند از ساختار منسجم تری برخوردار هستند. در کشور ما نیز اصول پوستر سازی با الگوی غربی تدریس می شود. اما در آموزش و کار عملی همواره مشکل منتهای فارسی با ویژگی های خاص خود و متفاوت از غرب وجود دارد.
حروف فارسی با توجه فرهنگ و سنت های نوشتاری این مرز و بوم به هم چسبیده است که این ویژگی موجب شده تا از قابلیت های چاپی الفبای فارسی کاسته و عرصه برای طراحی هنرمندانه حروف تنگ شود و متقابلاً جدا بودن حروف لاتین از نظر نگارش دست تایپوگرافیست های غربی در طراحی و تثبیت انواع حروف الفباء و حروف لاتین باز کرده است به طوری که هر ساله انواع فونت های گوناگون در طرح ها و شکل های مختلف به دنیای گرافیک ارائه می گردد و طراحان گرافیک برای به کارگیری انواع حروف از نظر شکل و اندازه و... در آثارشان آزادی انتخاب بیشتری دارند.
در پوستر های اولیه طراحی شده در ایران از خط و نوشته صرفاً جهت انتقال مفاهیم و اطلاعات و به عنوان یک اطلاع رسان صرف استفاده می شد و کمتر فرم اشکال بصری آن با توجه به موضوع مورد توجه قرار گرفت. هیچ گاه به طور جدی کار تحقیقاتی به روی خط فارسی انجام نگرفته است تا قابلیت های آن کشف گردد. همواره با دید توریستی به خوشنویسی در حد قلم و مرکب نگاه می کنیم و هیچ گونه تلاش جدی برای عبود از خوشنویسی و رسیدن به تایپوگرافی نرسیده ام.
کمتر به فکر آن بوده ایم تا دارای پالت های مختلف تایپوگرافی از حروف و الفبای فارسی باشیم و این را می توان به حساب کم کاری کسانی گذاشت که در این مقوله به فعالیت می پردازند.
یکی از عوامل موفقیت غربی ها در این زمینه به صنعت چاپ آنها با عمر حدود ۵۰۰ ساله برمی گردد. غربی ها در این زمینه دارای تجربه و اعتبار خاصی هستند . آنها به خوبی به جنبه کاربردی و حروف با توجه به نوع کارکرد ماشین های چاپ اشراف کامل دارند و در گذشته ، چاپگر به نوعی طراح حروف لاتین بود که به فراخور مطالب، اقدام به طراحی فونت لاتین می کرد. به تعبیری می توان چاپگر ها را گرافیست های آن زمان دانست. وجود حدود ۶۰۰۰ فونت مختلف در خط لاتین تا قبل از پیدایش کامپیوتر می تواند علت دیگری برای موفقیت غربی ها باشد که از پشتوانه چاپی آنها نشأت می گیرد. در ایران نیز قبل از ورود کامپیوتر، پوسترهای فارسی در محدودیت فونت ها شکل گرفته است.
اگر در بعضی پوستر ها شاهد آثار درخشانی در زمینه طراحی حروف هستیم ، به دلیل حجم کم آن است و یا اینکه از خلاقیت طراح نشأت گرفته است. بعضی از خطوط فارسی، مانند خط یاقوت که دارای لهجه عربی است و حتی در کاشی کاری های اسلامی نیز از آن استفاده شده جهت پوسترهای که موضوع مذهبی دارند مناسب است و خط نستعلیق که به هویت ملی تبدیل شده در پوستر هایی با این مفهوم می تواند جواب مثبت دهد.
امّا اینها کافی نیستند. در بعضی موارد طراحان گرافیک با الهام از فرم الفبای لاتین و براساس ساختار و معیار قرار دادن آنها به طراحی حروف جدید دست زده که در بعضی زمینه ها به موفقیت های نیز رسیده اند.ورود کامپیوتر به حیطه گرافیک، به کارهای گرافیکی تا چند هزار برابر سرعت داده و موجب تنوع و افزایش فونت ها فارسی شده است. اما هنوز آن چنان که باید و شاید جوابگوی نیاز طراحان گرافیک نیست و همچنان، در کشف استعدادهای خط فارسی . بکارگیری گرافیکی آن به علل مختلف ضعیف عمل کرده ایم.
عدم رشد بلوغ جامعه گرافیکی ایران از جهت تخصص در حیطه های کار گرافیکی باعث شده کسانی که توانایی لازم را در این زمینه دارند به صورت تخصصی کار نکنند و هنوز واژه تایپوگرافیست واژه غریبی باقی بماند، در حالی که یکی از نیازهای مبرم جامعه گرافیک امروز ایران پرورش این گونه نیروهای در هر زمینه ای می باشد.
از طرفی جامعه خوشنویسی ایران که به حد کمال خود رسیده است، باید به عنوان یک مدرسه و مرکز خط شناسی با توجه به پشتوانه عظیم و غنی و با سابقه طولانی در این زمینه به ابداع انواع خطوط جدید و مدرن مطابق نیازهای کنونی جامعه گرافیک اقدام کند.
خطوط شناخته شده فارسی مسیر تکامل خود را طی سالیان طولانی طی کرده است و حال به خلاقیت و شکوفایی خطوط جدید نیاز دارد. طراحان و گرافیست ها با توجه به رشته تخصصی خود نباید به حروف و کلمات و متن آثار خود فقط از جنبه اطلاع رسانی نگاه کنند. نوشتار، فرم و شکل خود را از موضوع و محتوا می گیرد و در کل ترکیب بندی اثر سهیم می شود. امروزه حروف و کلمات و خط فارسی به یک ساختار نو و بدیع نیازمندند.
به نقل از سایت آفتاب

تایپوگرافی صدای تصویر است


در پوستر های اولیه که وظیفه معرفی یک کالا یا یک اثر هنری را بر عهده داشتند کلمات و حروف تنها به اطلاع رسانی پوستر کمک می کردند و به عنوان یک عنصر بصری در اندازه های مختلف فضای پوستر را در می گرفتند.
برای نمونه اولین پوستر هایی که پدر و پدربزرگ های ما را برای دیدن نخستین فیلم های سینمای ایران، ترغیب می کردند دارای چنین ویژگی بودند در این پوستر ها مشخصات فیلم از جمله نام بازیگران، کارگردان و... به ساده ترین شکل و به سه زبان فارسی، فرانسه و روسی منتشر می شد.
پیشرفت صنعت چاپ و پیدایش هنر عکاسی با ایجاد تحولی شگرف در طراحی پوستر به تدریج تصاویر را به درون پوستر ها کشاند تا پوستر ها به ترکیبی از نوشته و تصویر بدل شوند.
در این شرایط بود که طراح پوستر مجبور شد برای انتقال پیام به مخاطب به فراگیری اصول زیبا شناسی بپردازد و این امر رفته رفته به اصول و قواعد طراحی پوستر هویتی مستقل بخشید.
در واقع با ورود تصاویر به پوستر ها نه تنها از اهمیت نوشتار در آنها کاسته نشد بلکه به ایجاد جنبشی جدید در نحوه طراحی حروف پوستر انجامید.
چرا که از آن زمان به بعد حروف می بایست در کنار تصاویر که دارای قدرت بصری بالایی بودند جلوه کرده و به انتقال پیام و شعار مورد نظربه مخاطب کمک کنند.
در نتیجه این تحولات لزوم ایجاد یک دگرگونی در فرم ، اندازه و شکل نوشتار در پوستر بیش از پیش حس شد و با گذشت زمان و با شکل گیری شیوه های گوناگون تایپوگرافی، حروف و نوشتار جایگاه ویژه ای در پوستر پیدا کردند. رونالد بارتز ادیب و فیلسوف فرانسوی می گوید: «در گذشته عکس ها و تصاویر معنا را به تصویر می کشیدند و امروزه نوشتار تصاویر را با خود حمل می کنند و تصاویر را با فرهنگ و تصورات آمیخته می سازند»
نوشتار جدا از رسالتی که بر عهده دارد (خبررسانی) با تبدیل شدن به یک فرم در ترکیب بندی (کمپوزیسیون) با کل پوستر یگانه شده و به عنوان یک اثر تجسمی مستقل، نقوش ماندگاری را در ذهن مخاطب بر جای می گذارد. به عبارت دیگر پوستر با جدا شدن از موضوع خود همچون هر اثر هنری دیگر فارغ از زمان و مکان باقی می ماند.
حروف پوستر باید در درجه اول خوانا و سپس خواندنی باشد. خوانا از لحاظ وضوح روشنی و رسا بودن به گونه ای که مخاطب هنگام مشاهده حروف بر خواندن آن هیچ مشکلی برنخورد. خواندنی از این جهت که قرائت کردن نوشتار برای خواننده همراه با نوعی چالش توأم با لذت وعلاقه باشد و هیجان مخاطب را برانگیزد.
امروزه نوشته جدا از تصویر نیست بلکه بخشی از تصویر را تشکیل می دهد و به نوعی تصویر را کامل می کند. نوشتار ، مانند سایر عناصر پوستر در صورتی که صحیح طراحی شود گیرا و تماشایی خواهد بود. البته هماهنگی میان حروف و ترکیب بندی منجسم نیز در جذاب تر شدن نوشتار سهم به سزایی دارد.
نکته حائز توجه در طراحی حروف برای پوستر این است که حروف از طریق نوع شکل و چگونگی قرار گرفتن در صفحه می توانند دارای کاراکتر خاصی باشند که این کاراکتر در صورت هماهنگی با موضوع پوستر می تواند در انتقال هر چه بهتر محتوای مورد نظر به مخاطبان تأثیر به سزایی داشته باشند و از طرفی دیگر نیز حرکت و خط آهنگ کلمات سهم فراوانی در ارزش و محتوای طرح ایفا می کند.
برای طراحی موفق نوشته ها در یک پوستر، جدا از بهره گیری از تکنیک های مختلف و رعایت نظم و تناسب به خلاقیت و ممارستی نیاز است که طراح از طریق آن می تواند به ارائه هر چه بیشتر پیام از طریق نوشتار نزدیک شود. به قول کیت هنریش «تایپوگرافی صدای تصویر است» .
از دیگر نکاتی که نباید فراموش شود این است که متن پوستر نباید در فضای کار گم شود و کم اثر جلوه کند به عبارتی دیگر خواندن متن در پوستر، حتی از فواصل نباید مشکل باشد. رعایت موارد فوق که در غالب تایپوگرافی تعریف می شود می تواند پوستر را به ترکیب بندی و صفحه آرایی (لی اوت) ایده آل نزدیک کند. در نهایت سهیم شدن حروف در ترکیب بندی و میزانپاز پوستر روندی است که به تأثیر گذار شدن پوستر در مخاطب و بیننده می انجامد.
● تایپوگرافی در پوسترهای ایرانی
در طراحی اعلان (پوستر/آفیش)، نوشتار و متن، غیر از وظیفه اطلاع رسانی مکتوب خود نیز یک فرم محسوب می شود و در کل ساختار پوستر از لحاظ ترکیب بندی و صحفه آرایی به کار می آیند.
ایرادی که در اکثر پوسترهای فارسی نسبت به لاتین به چشم می خورد عدم تنوع در فونتهای فارسی است و به ندرت آثاری با تأکید بر روی نوشتار دیده می شود (هرچند که از نظر ارزش گذاری تصویر و نوشته به یک اندازه است) و یا اینکه از تایپوگرافی خلاق و قوی از لحاظ بصری خبری نیست و بیشتر این آثار دارای حروفی مشابه و یک دست از لحاظ فرم هستند.
در حالی که یکی از نقاط قوت پوسترهای لاتین، بخش نوشتاری آن است. حروف و کلمات لاتین، جد از وجه خبری دارای اشکال بصری بوده (به طور مثال کلمه A می تواند برداشتی از سر گاو تعبیر و تلقی شود) خاصی بهره می برند که در ترکیب بندی با سایرعناصر پوستر به جذابیت آن می افزایند. برای نمونه در پوستر های سینمایی که در دو بخش فارسی و لاتین تهیه می شوند. این موضوع آسانتر قابل درک است.
پوستر هی لاتین به خاطر اینکه از فونداسیون و زیباشناسی غربی سرچشمه می گیرند از ساختار منسجم تری برخوردار هستند. در کشور ما نیز اصول پوستر سازی با الگوی غربی تدریس می شود. اما در آموزش و کار عملی همواره مشکل منتهای فارسی با ویژگی های خاص خود و متفاوت از غرب وجود دارد.
حروف فارسی با توجه فرهنگ و سنت های نوشتاری این مرز و بوم به هم چسبیده است که این ویژگی موجب شده تا از قابلیت های چاپی الفبای فارسی کاسته و عرصه برای طراحی هنرمندانه حروف تنگ شود و متقابلاً جدا بودن حروف لاتین از نظر نگارش دست تایپوگرافیست های غربی در طراحی و تثبیت انواع حروف الفباء و حروف لاتین باز کرده است به طوری که هر ساله انواع فونت های گوناگون در طرح ها و شکل های مختلف به دنیای گرافیک ارائه می گردد و طراحان گرافیک برای به کارگیری انواع حروف از نظر شکل و اندازه و... در آثارشان آزادی انتخاب بیشتری دارند.
در پوستر های اولیه طراحی شده در ایران از خط و نوشته صرفاً جهت انتقال مفاهیم و اطلاعات و به عنوان یک اطلاع رسان صرف استفاده می شد و کمتر فرم اشکال بصری آن با توجه به موضوع مورد توجه قرار گرفت. هیچ گاه به طور جدی کار تحقیقاتی به روی خط فارسی انجام نگرفته است تا قابلیت های آن کشف گردد. همواره با دید توریستی به خوشنویسی در حد قلم و مرکب نگاه می کنیم و هیچ گونه تلاش جدی برای عبود از خوشنویسی و رسیدن به تایپوگرافی نرسیده ام.
کمتر به فکر آن بوده ایم تا دارای پالت های مختلف تایپوگرافی از حروف و الفبای فارسی باشیم و این را می توان به حساب کم کاری کسانی گذاشت که در این مقوله به فعالیت می پردازند.
یکی از عوامل موفقیت غربی ها در این زمینه به صنعت چاپ آنها با عمر حدود ۵۰۰ ساله برمی گردد. غربی ها در این زمینه دارای تجربه و اعتبار خاصی هستند . آنها به خوبی به جنبه کاربردی و حروف با توجه به نوع کارکرد ماشین های چاپ اشراف کامل دارند و در گذشته ، چاپگر به نوعی طراح حروف لاتین بود که به فراخور مطالب، اقدام به طراحی فونت لاتین می کرد. به تعبیری می توان چاپگر ها را گرافیست های آن زمان دانست. وجود حدود ۶۰۰۰ فونت مختلف در خط لاتین تا قبل از پیدایش کامپیوتر می تواند علت دیگری برای موفقیت غربی ها باشد که از پشتوانه چاپی آنها نشأت می گیرد. در ایران نیز قبل از ورود کامپیوتر، پوسترهای فارسی در محدودیت فونت ها شکل گرفته است.
اگر در بعضی پوستر ها شاهد آثار درخشانی در زمینه طراحی حروف هستیم ، به دلیل حجم کم آن است و یا اینکه از خلاقیت طراح نشأت گرفته است. بعضی از خطوط فارسی، مانند خط یاقوت که دارای لهجه عربی است و حتی در کاشی کاری های اسلامی نیز از آن استفاده شده جهت پوسترهای که موضوع مذهبی دارند مناسب است و خط نستعلیق که به هویت ملی تبدیل شده در پوستر هایی با این مفهوم می تواند جواب مثبت دهد.
امّا اینها کافی نیستند. در بعضی موارد طراحان گرافیک با الهام از فرم الفبای لاتین و براساس ساختار و معیار قرار دادن آنها به طراحی حروف جدید دست زده که در بعضی زمینه ها به موفقیت های نیز رسیده اند.ورود کامپیوتر به حیطه گرافیک، به کارهای گرافیکی تا چند هزار برابر سرعت داده و موجب تنوع و افزایش فونت ها فارسی شده است. اما هنوز آن چنان که باید و شاید جوابگوی نیاز طراحان گرافیک نیست و همچنان، در کشف استعدادهای خط فارسی . بکارگیری گرافیکی آن به علل مختلف ضعیف عمل کرده ایم.
عدم رشد بلوغ جامعه گرافیکی ایران از جهت تخصص در حیطه های کار گرافیکی باعث شده کسانی که توانایی لازم را در این زمینه دارند به صورت تخصصی کار نکنند و هنوز واژه تایپوگرافیست واژه غریبی باقی بماند، در حالی که یکی از نیازهای مبرم جامعه گرافیک امروز ایران پرورش این گونه نیروهای در هر زمینه ای می باشد.
از طرفی جامعه خوشنویسی ایران که به حد کمال خود رسیده است، باید به عنوان یک مدرسه و مرکز خط شناسی با توجه به پشتوانه عظیم و غنی و با سابقه طولانی در این زمینه به ابداع انواع خطوط جدید و مدرن مطابق نیازهای کنونی جامعه گرافیک اقدام کند.
خطوط شناخته شده فارسی مسیر تکامل خود را طی سالیان طولانی طی کرده است و حال به خلاقیت و شکوفایی خطوط جدید نیاز دارد. طراحان و گرافیست ها با توجه به رشته تخصصی خود نباید به حروف و کلمات و متن آثار خود فقط از جنبه اطلاع رسانی نگاه کنند. نوشتار، فرم و شکل خود را از موضوع و محتوا می گیرد و در کل ترکیب بندی اثر سهیم می شود. امروزه حروف و کلمات و خط فارسی به یک ساختار نو و بدیع نیازمندند.

چهارشنبه 25/1/1389 - 15:14
بیوگرافی و تصاویر بازیگران
چهارشنبه 25/1/1389 - 15:12
ادبی هنری

آنكه عاشق می شود خدائی دارد

 

بر صندلی چوبی نشسته بود و ژاکتی پشمی به تن داشت و چای می نوشید ؛ بی خیال . فنجان چای اما از خاطره پر بود و انگار حکایت می کرد از مزرعه چای و دختر چایکار و حکایت می کرد از لبخندش ، که چه نمکین بود و چشم هایش که چه برقی می زد

96418761.jpg

و دستهایش که چه خسته بود و دامنش که چه قدر گل داشت . چای خوش طعم بود . پس حتما آن دختر چایکار عاشق بوده و آن که عاشق است ، دلشوره دارد و آن که دلشوره دارد دعا می کند و آنکه دعا می کند حتما خدایی دارد پس دختر چایکار خدایی داشت .
ژاکت پشمی گرم بود و او از گرمای ژاکت تا گرمای آغل رفت و تا گوسفندان و آن روستای دور و آن چوپان که هر گرگ و میش و هر خروس خوان راهی می شد . و تنها بود و چشم می دوخت به دور دست ها و نی می زد و سوز دل داشت .
و آن که سوز دل دارد و نی می زند و چشم می دوزد و تنهاست ، حتما عاشق است و آن که عاشق است ، دعا می کند و آن که دعا می کند حتما خدایی دارد پس چوپان خدایی داشت .
دست بر دسته صندلی اش گذاشت . دست بر حافظه چوب و وچوب ، نجار را به یاد آورد و نجار ، درخت را و درخت دهقان را و دهقان همان بود که سالهای سال نهال کوچک را آب داد و کود داد و هرس کرد و پیوند زد . و دل به هر جوانه بست و دل به هر برگ کوچک .
و آنکه می کارد و دل می بندد و پیوند می زند ، امیدوار است و آن که امید دارد ، حتما عاشق است و آن که عاشق است ، ، دعا می کند و آن که دعا می کند حتما خدایی دارد پس دهقان خدایی داشت .
و او که برصندلی چوبی نشسته بود و ژاکتی به تن داشت و چای می نوشید ، با خود گفت : حال که دختر چایکار و چوپان جوان و دهقان پیر خدایی دارند ، پس برای من هم خدایی است .
و چه لحظه ای بود آن لحظه که دانست از صندلی چوبی و ژاکت پشمی و فنجان چای هم به خدا راهی است .
عرفان نظرآهاری

سه شنبه 24/1/1389 - 23:10
خاطرات و روز نوشت

 

اطلاعیه ******************** اطلاعیه

دوستان تبیانی

چه كسانی  در زمینه كارهای گرافیكی (طراحی آرم ،لوگو،...) فعالیت دارند؟؟

حتما بعد از دیدن این مطلب ،به تمام دوستان خود اطلاع دهید .

 

 

 

 

 

 

 

دوشنبه 23/1/1389 - 23:8
شعر و قطعات ادبی
                 یــــــا اباصالح المهدی ادرکنـــــــا
                       ****************************
لحظه هــایم در فـــراقت دیدنیست

                                         قصه های عشـق من نشنیدنیست


لحظه هــــایم با تــــو معنا میدهند


                                        غصه ی نــــادیدنت نـــاکفتنی ست


در فـــراقت همچنـــان در آتــــشم


                                         نـــاله های ســاز من بشنیدنیست


بــــا همه آزادگــــی گشتم اسیـــر


                                        این اسارت ، دام تو ، بوئیدنیست


گرمی دستان من از دست توست


                                        دستهــــایت ای صنم بوسیدنیست


هستی ام بـــــا عشق معنا میشود


                                       عشق تـــو با جان من دلدادگیست


من شکارم ، عشق تـو دام منست


                                       کارتــو با جـان مـا عیسی دمیست


بیدلم ، بی همدلم ، بر من بتاب


                                       نـــاز تــــو بـا قلب مــا نادیدنیست

دوشنبه 23/1/1389 - 22:46
خانواده

 

رفتم تا با رفتنم به همه بفهمانم که من هم بودم اما

آنها مرا ندیدند حال رفتم تا شاید بارفتنم یادم کنند هرچند میدانم که فراموش شده ایی بیش نیستم...

 

دوشنبه 23/1/1389 - 22:43
خاطرات و روز نوشت
سلام بچه ها امیدوارم حاله همگی تون خوب باشه ، انشاء الله من كه به لطف خدا حالم خیلی بهتر ه ************* یه سوال داشتم از شما : توجه توجه تا چه اندازه با گرافیك و شاخه های آن آشنایی دارید ؟؟؟ ************************************* حتما منتظر جواب هستما / بی نصیب نذارید !!!!!!!!!
دوشنبه 23/1/1389 - 14:19
بیوگرافی و تصاویر بازیگران
علل ناشنوایی بتهوون
 

 

از سال 1796 بتهوون کم کم شنوایی خود را از دست داد.وی در ابتدا

دچار وزوز شدید گوش شد و به گفته خود در گوشهایش صدای

 زنگهایی را می شنید که درک و شنیدن موسیقی را برایش دشوار

می ساخت.او به این دلیل از مکالمه با دیگران نیز طفره

می رفت.علت ناشنوایی بتهوون هنوز کاملا آشکار نیست ولی

 عواملی مانند سیفیلیس ، مسمومیت با سرب ،تیفوس ، بیماری

 خود ایمن مانند لوپوس اریتماتوی سیستمیک و حتی عادت وی در

فروبردن سر در آب سرد برای بیدارماندن به عنوان دلایل ناشنوایی

مورد نظر قرار گرفته اند.در زمان مرگ بتهوون ، جسد وی

کالبدشکافی گردید . گوش داخلی متورم و در گذر زمان دچار

آسیبهایی شده بود.به دلیل سطح بالای سربی که در موهای بتهوون

 یافته شده ، نظریه مسمومیت وی با سرب نیز مطرح شده است.

با این حال ناشنوایی ناشی از مسمومیت با سرب

 سیر متفاوتی نسبت به ناشنوایی بتهوون دارد.

 

وسایل کمک شنوایی بتهوون که یوهان نپوموک ملتسل

در سال 1813 ساخته بود

 

 

ناشنوایی بتهوون از ابتدا کامل نبود.نکته حائز اهمیت این است که

این مشکل در زمانی برای بتهوون جوان رخ داد که وی آهنگسازی

 بسیار موفق بود و با توجه به سیر کند بیماری خود ، می دانست با

یک بیماری مزمن روبرو شده که وی را از پا در نخواهد آورد و او باید تا

 انتهای عمر با این مشکل به زندگی خود ادامه دهد. وی در برخی

 روزها می توانست اندکی سخنان دیگران را بشنود اما از سال 1818

 بود که مکالمات وی با دوستانش روی برگه ها و دفترچه هایی

 نوشته می شد.با این حال ، در این دفترچه ها فقط پرسشهای طرف

مقابل دیده می شود و پاسخهای استاد موسیقی بر ما آشکار

نیست.با وجود ناشنوایی ، استعداد بتهوون به هیچ وجه رو به کاهش

 نگذاشت.در زمان وی ، هیچ فرد متخصصی در امر ناشنوایی وجود

 نداشت.دکتر واگنر در 27 مارس 1827 ناحیه گوش را کالبد شکافی

 نمود.صد سال بعد، دکتر ماراژ در کنفرانسی در آکادمی علوم

فرانسه در مورد ناشنوایی آهنگساز بحث نمود.وی ناشنوایی بتهوون

 را به دلیل التهاب حلزون گوش داخلی یا لابیرنتیت دانست.دکتر ماراژ

 که نامه های بتهوون را بررسی نموده بود ، آغازسر و صداهایی که

 آهنگساز در گوش خود می شنید از سال 1796 دانسته بود.بر این

 اساس بتهوون شصت درصد شنوایی خود را در سال 1801 از دست

داده بود.وی در سال 1816 کاملا ناشنوا گردید.

 

خانه زادگاه بتهوون در شهر بن

 

 

طبق نظر دکتر ماراژ به دلیل حساسیت بالای سیستم شنوایی

بتهوون ، استعداد او به بیماری بالاتر بود.وی می نویسد :

 

زمانی که ناشنوایی از صداهای بلند و با شنیدن همهمه در گوش

 آغاز می گردد و با شنیدن صداهای بلند بدتر می شود ، دلیل آن یک

 ضایعه داخلیست.پس مشکل باید از لابیرنت گوش داخلی و مراکز

مغزی باشد که اعصاب شنوایی از آنها خارج می شوند.

 

در مطالعه ای در سال 1986 دکتر پورو و دکتر میرمون ناشنوایی

 آهنگساز را مورد بررسی قرار دادند.آنها می نویسند :

 

به ویژه ما وضعیت استخوانچه ها را نمی دانیم.بر اساس نوشته های

 بتهوون ، تاریخها و علائمی که وی شرح می دهد ، با در نظر گرفتن

 ایجاد ناشنوایی در مردی جوان بدون التهاب قبلی گوش ، بدون

مشکل ناشنوایی در خانواده ، سیر پیشرونده و بدون پاسخ به درمان

 می توان گفت لابیرنتیت عصبی عامل اصلی ناشنوایی وی بوده

است.در زمان بتهوون ، از علل مهم ناشنوایی ، بیماری سیفیلیس

 بوده که البته قابل اثبات نمی باشد.اگر عامل ناشنوایی وی

سیفلیس باشد وی باید در اواخر دوره نوجوانی

به این بیماری مبتلا شده باشد.

 

ماسکی که در زمان حیات آهنگساز ، احتمالا سال 1806 از

چهره وی ساخته شد.در این ماسک ، آثار بیماری آبله که در

آن زمان بسیار شایع بود دیده می شود.

 

 

با این حال ، علامت مهم لابیرنتیت ، سرگیجه است که نه بتهوون و

نه دوستانش به وجود این مشکل در آهنگساز اشاره ننموده اند.

بر اساس بررسیهای صورت گرفته توسط مک کرون و والش بر روی

موهای بتهوون ، میزان بسیار بالای سرب در موهای آهنگساز کشف

 گردید.مسمومیت با سرب علاوه بر ایجاد ناشنوایی می تواند مسئول

 رفتار عجیب و غریب و حالت تهاجمی بتهوون باشد. در زمان بتهوون

 سرب برای شیرین کردن شراب،جلا دادن ظروف چینی و حتی در

 پزشکی مورد استفاده قرار می گرفت.در زمان مرگ بتهوون در 57

سالگی ، فردیناند هیلر یکی از دوستانش، تار موهایی از سر بتهوون

 جدا نمود و این تارموها در خاندان هیلر باقی ماند.طی هولوکاست،

یک پزشک هلندی به نام کی الکساندر فرمینگ به یهودیان کمک کرد

تا با قایق به سوئد بگریزند.خانواده هیلر موهای بتهوون را به جبران

این کمک به دکتر فرمینگ بخشید.پس از مرگ دکتر فرمینگ ، دخترش

 موهای بتهوون را در حراج ساتبی در لندن به مزایده گذاشت و 582

 تارمو به ابعاد 3 تا 6 اینچ به قیمت 7300 دلار به اعضای مرکز

مطالعات بتهوون در دانشگاه ایالتی سان خوزه کالیفرنیا فروخته

شد.بررسی موهای بتهوون توسط آزمایشگاه ملی آرگون نشان داد

غلظت سرب در موهای بتهوون صد برابر مقدار نرمال است.حتی

 آبهای معدنی که بتهوون به آنها علاقه فراوان داشت ممکن است

منبع سرب بوده باشند.مسمومیت با سرب عامل آسیب عصبی بوده

 و می تواند توضیح دهنده ناشنوایی ، آسیب مغزی و رفتار دوقطبی ،

 دردهای شدید شکمی و مرگ بتهوون باشد.

علل دیگر ناشنوایی بتهوون را چنین دانسته اند :

اتو اسکلروز، مننژیت ، بیماری پاژه استخوان ، عفونت گوش میانی و

 پر کاری غده پاراتیروئید.

 

دسته ای از موهای بتهوون

جمعه 20/1/1389 - 17:12
خانواده

 

سلام بچه ها

امروز خیلی دلم گرفته عجییییییییییییب/دیگه خسته شدم واقعا 

 از زندگی بریدم ... از همه چی ...

تورو خدا واسم دعا كنید ...

خدا یه كمی صبر بهم بده تا تحمل كنم

فقط همین

 

جمعه 20/1/1389 - 14:56
خانواده

ای خدای مهربون دلم گرفته...!

 

خدا می خواست امتحانم کند. ولی خداجون امتحانت خیلی سخت بود...خیلی سخت... .

دلم گرفته ازاین رویای غمگین وسرد. از رویایی که آدمهای تو اجازه ام نمی دهند که بگویم. رویایی که غمگین شده است ومن توانایی گرمی بخشش را ندارم. رویایی که شبم را رنگین می کرد.

دلم گرفته، ازآسمان، که دیگر برایم نمی بارد. آن وقتها وقتی دلم می گرفت باران می بارید ومن زیرباران قدم میزدم، زمانی می شد که باهم می خندیدیم. ولی انگار حالا همه با من قهراند و همه فکر می کنند من قهرم. دیگر حوصله هیچ چیز را ندارم. من نه از سنگم. قلبم از نرم نرمک میپژمرد و هیچ کسی نیست که دراین سرزمین مرا یاد کند. تنم سخت است و دلم ... .

 

دلم گرفته از زمین و زمان. دلم گرفته... . خنجرکی که برسینه ام خورده و مرهمش نوش دارو ست و پادشاه کیکاووس.

من از نزدیک خورده ام، من مرده ام وهیچ کسی نیست که بداند و درک کند. من نه شادم و نه خوشحال. من نه سبز  و نه خرم. من نه آنم و نه این. و من هیچم و هیچ من.

دلم گرفته از خودم. از کلام و همنفسم. از درد و درمانم. از زخم و لبهایم و از قلب و اشک هایم. کلامم بر همنفسم می تازد. دردم را درمان فراموش شده است. زخمم را بوسه ام بر لب نیست. و قلبم که اشکم را نه به شادی و نه از غم، زمنزل گاه خود بیرون می راند. و من باز تنهای تنهایم. همانند 21 سال و 2 ماه و 10 روز پیش. همانند ... همین حالا. من تنهای تنهایم و هیچ کسی نیست که مرا دراین تنهایی یاری کند.

دلم گرفته از خدا...آره از خدا هم دلم گرفته. چون خداهم کمکم نمی کنه. هر که درکلبه ی تنهاییم آمد ، خود گم شد و نتوانست برتنهاییم یاوری باشد. هر که آمد بر دلم تاخت و خاکی بلند کرد و با چوب سواری اش لکه زخمی بر دلم گذاشت و تاخت. من خدارا داشتم. خدا را دوست می انگاشتم وخدا مرا دوست می داشت. به دلم بد افتاده. به دلم ناخلف راه داده. من دلم ازدروغ بیزاراست، نمیدانم چرا دروغ را به لبم فرستاده. خدایا! نازنینم! بهترینم! یاور شبهای بی کسی ام. جز توکسی که از دلم خبر ندارد. جز تو کسی که از من کلامی ندارد. جز تو کسی که مرا ادراکی ندارد...چرا اینگونه بر سرم می کنی؟... چرا بر دلم تار رسوایی می زنی. گله کردم چون گله مندم. بی اشکم چون یک مردم. قدم می زنم چون غرورم را دوست دارم. ولی برای من، که غروری ندارم... . خدای من، بر دلم صبرت روانه دار که مرا دیوانه ی میخانه می کند این دل. رسوای عالم می کند بی هیچ، و نابود دریایی می کند بی حتی یک تکه چوب. هر کسی به فکر خودش شد یار من، و هیچ ندانست من که ام و چه؟

دلم از تو تنگ است... نه ... برای تو تنگ است. همیشه حرفایم را گوش دادی و هیچ نخواستی. همیشه درسهایم یاد دادی و هیچ بر دستم نزدی. ولی  من مرده ای هستم که جسمش برای آبروی یک انسان حرکت می کند، حرف می زند و برای آنکه دوست دارد دعا می خواند...

دلم گرفته از ... .

از هیچ کس دلم نگرفته... ولی چرا مرا هیچ کسی نیست که درک کند؟ چرا هیچ کسی نیست که مرا یاری کند ... چرا؟ و باز آه ی و بخاری و خدایی ولی با این تفاوت که بلند من فریاد می زنم ای خدا:

چراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا ؟؟؟؟؟؟

جمعه 20/1/1389 - 0:38
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته