• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1624
تعداد نظرات : 692
زمان آخرین مطلب : 4326روز قبل
داستان و حکایت

مردی در كنار رودخانه‌ای ایستاده بود.

ناگهان صدای فریادی را ‌شنید و متوجه ‌شد كه كسی در حال غرق شدن است.

فوراً به آب ‌پرید و او را نجات ‌داد...

اما پیش از آن كه نفسی تازه كند فریادهای دیگری را شنید و باز به آب ‌پرید و دو نفر دیگر را نجات ‌داد!

اما پیش از این كه حالش جا بیاید صدای چهار نفر دیگر را كه كمك می‌خواستند ‌شنید ...!

او تمام روز را صرف نجات افرادی ‌كرد كه در چنگال امواج خروشان گرفتار شده بودند ، غافل از این كه چند قدمی بالاتر دیوانه‌ای مردم را یكی یكی به رودخانه می‌انداخت...!

چهارشنبه 31/1/1390 - 20:10
آلبوم تصاویر

 

چهارشنبه 31/1/1390 - 20:9
سخنان ماندگار

 

روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی.

اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!

دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی !

سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی !!!

پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من  می توانم این کارها را انجام  دهم؟

لقمان جواب داد :

اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد .  

اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است .  

و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست...

 

چهارشنبه 31/1/1390 - 20:6
سخنان ماندگار

از زرتشت پرسیدند زندگی خود را بر چه بنا كردی؟

گفت : چهار اصل
1- دانستم رزق مرا دیگری نمیخورد پس آرام شدم
2- دانستم كه خدا مرا میبیند پس حیا كردم
3- دانستم كه كار مرا دیگری انجام نمی دهد پس تلاش كردم
4- دانستم كه پایان كارم مرگ است پس مهیا شدم
 

چهارشنبه 31/1/1390 - 20:2
داستان و حکایت

میگویند حدود ٧٠٠ سال پیش، در اصفهان مسجدی میساختند.

روز قبل از افتتاح مسجد، کارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرین خرده کاری ها را انجام میدادند.

پیرزنی از آنجا رد میشد وقتی مسجد را دید به یکی از کارگران گفت: فکر کنم یکی از مناره ها کمی کجه!

کارگرها خندیدند. اما معمار که این حرف را شنید، سریع گفت : چوب بیاورید ! کارگر بیاورید ! چوب را به مناره تکیه بدهید. فشار بدهید. فششششششااااررر...!!!

و مدام از پیرزن میپرسید: مادر، درست شد؟!!

مدتی طول کشید تا پیرزن گفت : بله ! درست شد !!! تشکر کرد و دعایی کرد و رفت...

کارگرها حکمت این کار بیهوده و فشار دادن مناره را پرسیدند ؟!

معمار گفت : اگر این پیرزن، راجع به کج بودن این مناره با دیگران صحبت میکرد و شایعه پا میگرفت، این مناره تا ابد کج میماند و دیگر نمیتوانستیم اثرات منفی این شایعه را پاک کنیم...

این است که من گفتم در همین ابتدا جلوی آن را بگیرم !

چهارشنبه 31/1/1390 - 19:43
آلبوم تصاویر




















 

چهارشنبه 31/1/1390 - 19:40
سخنان ماندگار

علت هر شکستی،عمل کردن بدون فکر است. (الکس‌مکنزی)

يکشنبه 28/1/1390 - 18:32
تست های هوش و روان شناسی و سرگرمی
معما

دهقانی تعدادی گوسفند برای فروش به شهر برد.

نصف آن ها را به اضافه نیم گوسفند به یک نفر فروخت.

نصف به اضافه نیم از گوسفند های باقی مانده را به نفر دوم فروخت.

و نصف به اضافه نیم از گوسفند های موجود را نیز به نفر سوم فروخت.

و با 3 گوسفند که باقی مانده بود به ده برگشت.

او چند گوسفند به شهر برده بود؟

 

 

32

34

38

  هیچ کدام

يکشنبه 28/1/1390 - 18:19
سخنان ماندگار



 

به جای پدرم درآمد؛ بگوییم : خیلی راحت نبود 

به جای خسته نباشید؛ بگوییم : خدا قوت


به جای دستت درد نکنه ؛ بگوییم : ممنون از محبتت، سلامت باشی


به جای ببخشید مزاحمتون شدم؛ بگوییم : از این که وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشکرم


به جای گرفتارم؛ بگوییم : ‌در فرصت مناسب با شما خواهم بود
 

به جای دروغ نگو؛ بگوییم : راست می گی؟ راستی؟


به جای خدا بد نده؛ بگوییم : خدا سلامتی بده


به جای قابل نداره؛ بگوییم : هدیه برای شما


به جای شکست خورده؛ بگوییم : با تجربه


به جای فقیر هستم؛‌بگوییم : ثروت کمی دارم


به جای بد نیستم؛ بگوییم :‌ خوب هستم


به جای بدرد من نمی خورد؛ بگوییم : مناسب من نیست


به جای مشکل دارم؛ بگوییم : مسئله دارم


به جای جانم به لبم رسید؛ بگوییم : چندان هم راحت نبود
 

 به جای فراموش نکنی؛ بگوییم : یادت باشه


به جای من مریض و غمگین نیستم؛‌ بگوییم :‌ من سالم و با نشاط هستم


به جای غم آخرت باشد؛ بگوییم : شما را در شادی ها ببینم 

جای جملاتی از جمله چقدر چاق شدی؟، چقدر لاغر شدی؟، چقدر خسته به نظر می‌آیی؟، چرا موهات را این قدر کوتاه کردی؟، چرا ریشت را بلند کردی؟، چراتوهمی؟، چرا رنگت پریده؟، چرا تلفن نکردی؟، چرا حال مرا نپرسیدی؟  بگوییم:

سلام به روی ماهت، چقدر خوشحال شدم تو را دیدم،  همیشه در قلب من هستی و....




يکشنبه 28/1/1390 - 17:39
ریزه کاری های خانه داری


برای فرار مورچه ها

دانستنی های بسیار مفید
برای شما عزیزان www.taknaz.ir


پوست خیار را نزدیك سوراخ مورچه‌ها قرار دهید.


 

برای خلاص شدن از دست موش

دانستنی های بسیار مفید
برای شما عزیزان www.taknaz.ir

در محلی كه موش را پیدا كرده‌اید فلفل سیاه بپاشید. موشها فرار خواهند كرد.

 

برای خلاص شدن از دست حشرات در هنگام شب

دانستنی های بسیار مفید
برای شما عزیزان www.taknaz.ir


برگهای نعنا را نزدیك تخت و بالش و در اطراف اطاق خود قرار دهید

چهارشنبه 24/1/1390 - 20:31
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته