• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1227
تعداد نظرات : 536
زمان آخرین مطلب : 5012روز قبل
بیماری ها
سازمان جهانی بهداشت تائید کرد که سرانجام در برخی از کشورها مواردی از جهش یافتگی ویروس آنفلوآنزای H1N1 ثبت شده است.
ویروس شناسان از چند ماه قبل نسبت به جهش یافتگی ویروس H1N1 هشدار داده و ابراز نگرانی کرده بودند. اکنون سازمان جهانی بهداشت تائید کرد که ویروس عامل آنفلوآنزای A در حال جهش است و تاکنون مواردی از این جهشها نیز در برخی از کشورها ثبت شده اند.
به گفته این سازمان بین المللی، تاکنون در نروژ سه مورد بیمار مشاهده شده اند که در ویروس عامل بیماری آنها جهشهایی وجود داشته است.
همچنین سازمان جهانی بهداشت در حال بررسی جهشهایی در برزیل، چین، ژاپن، مکزیک، اوکراین و آمریکا است اما تاکنون در این موارد خبری به اطلاع عموم نرسیده است.
این سازمان در بیانیه خود اعلام کرد: "به نظر می رسد که جهشها به روشی فوری و پراکنده ایجاد شده باشند. تاکنون هنوز ارتباط میان تعداد اندک بیماران مبتلا به ویروس جهش یافته و جهشهای مقاوم شده پیدا نشده است. به هر حال این اطلاعات هنوز ناقص است و بنابراین مشخص نیست که این جهشها تا چه حد بر روی سلامت مردم اثر می گذارند."
به گفته مقامات نروژی، جهشها نباید در میزان اثربخشی واکسنهای ضد ویروس H1N1 تغییر ایجاد کنند. به نظر می رسد که یکی از این جهشها با ذات الریه ارتباط دارد اما با وجود این به ارزیابی دقیق میزان اثربخشی واکسنها بر روی این جهشها نیاز است.
در نروژ دو مورد بیمار با ویروس جهش یافته مرده اند و مورد سوم به شدت بیمار است.
این جهش می تواند توانایی ویروس را برای ورود به عمق سیستم تنفسی نشان دهد و تائید کند که این ویروس می تواند سبب بروز یک بیماری بسیار حاد شود.
تاکنون در نروژ 23 مورد مرگ تائید شده در اثر آنفلوآنزا به ثبت رسیده اند که این رقم بالاتر از متوسط مرگ در اثر آنفلوآنزا در سایر کشورهای اروپایی است.
مقامات بهداشتی انگلیس نیز در حال بررسی پنج مورد بیمار در بیمارستانی در ولز هستند. در این پنج مورد یک گونه از ویروس مشاهده شده است که نسبت به داروی ضد آنفلوآنزای "اوزلتامیویر" مقاوم شده است.
تازه ترین اطلاعات سازمان بهداشت جهانی نشان می دهد که تاکنون 6 هزار 770 نفر در دنیا در اثر ابتلا به یک ویروس ترکیبی از سه ویروس آنفلوآنزای فصلی، نوع A و پرندگان جان خود را از دست داده اند.
تاکنون در آمریکا 22 میلیون نفر به این ویروس آلوده شده و 3 هزار و 900 نفر قربانی بیماری آنفلوآنزا شده اند که از این تعداد 171 مورد کودک بوده اند.
 
 
 




امانت داری و اخلاق مداری
استفاده از این مطلب فقط با ذکر منبع " غلی احمدی" مجاز است.
باتشکر
شنبه 7/9/1388 - 21:7
بیماری ها

دانشمندان انگلیسی با کشف جدید خود مدرکی جدید برای اثبات وجود رابطه میان فازهای مختلف کره ماه و بروز بیماریهایی مانند صرع در انسان به دست آوردند.
نسل کنونی بشر به تدریج اعتقاد خود را نسبت به افسانه ها و داستانهایی که از گذشته های دور درباره ارتباط میان ماه کامل یا فازهای مختلف ماه با حالات انسان و بیماری های مختلف نقل می شدند را از دست داده است اما اکنون دانشمندان طی مطالعات جدیدی توانسته اند رابطه ای میان بیماری صرع و فازهای مختلف قمری بیابند.

دانشمندان رویال کالج لندن دریافتند که تعداد حملات صرع که در اثر فعالیتهای الکتریکی در مغز به وجود می آیند، زمانی که ماه در درخشانترین حالت خود قرار دارد، کاهش پیدا می کند.

برای انجام این مطالعه دانشمندان تعداد حملات شدید صرعی طی دوره های 24 ساعته را با نسبت میزان درخشش نور ماه در روزهای مختلف تحت نظر گرفته و دریافتند در فازهایی که ماه درخشان است، میزان حملات صرع طی 24 ساعت میان داوطلبان کاهش پیدا می کند به بیان دیگر حملات صرع در شبهایی که ماه بسیار درخشان است، کمتر رخ می دهند.

بر اساس گزارش دیلی میل، متخصصان معتقدند عملکرد هورمون ملاتونین که تنها در شبها و در تاریکی ترشح شده و فعال می شوند، می تواند یکی از توجیهات اصلی این پدیده به شمار رود.

باتشکر

شنبه 7/9/1388 - 21:6
کامپیوتر و اینترنت

 برنامه جانبی ارسال "اس. ام. اس" رایگان ویژه تلفن همراه هوشمند "آی فون" در روی فروشگاه آنلاین اپل قابل بارگذاری است.
برنامه جانبی "اسکبی" نوعی "اسکایپ" ویژه ارسال "اس. ام. اس" است که از این پس امکان استفاده از آن روی "آی فون" نیز وجود دارد.

کاربرانی که این برنامه جانبی را به صورت رایگان از سایت فروشگاه اپل بارگذاری می کنند می توانند حداکثر 100 درصد در هزینه های ارسال "اس. ام. اس" خود صرفه جویی کنند.

این برنامه جانبی همانند سرویسهای تلفن از راه اینترنت اسکایپ عمل می کند و کاربران اسکبی می توانند به جای استفاده از کانالهای کلاسیک "جی اس ام" از طریق اینترنت پیامهای کوتاه را ارسال کنند.

براساس گزارش کاتاوب، از آنجا که ترافیک کاربران آی فون در اتصال به اینترنت بسیار بالا است بنابراین استفاده از این سرویس می تواند تاحد قابل ملاحظه ای در هزینه های آنها صرفه جویی کند.

باتشکرعلی احمدی

شنبه 7/9/1388 - 20:42
كودك

ظهور و بروز آثاری پربار و متناسب با فرهنگ اسلامی ‌ ایرانی در قلمرو ادبیات كودك و نوجوان، مهر تاییدی بر مولودی مبارك در تاریخ فرهنگ و ادب كشور ما پس از انقلاب است؛ آثاری از قبیل شعر، داستان، رمان و دیگر قالب‌های ادبی كه بسته به جذابیت ظاهر و ساختار درون، مخاطبان خود را در مقاطع مختلف زمانی یافته‌اند.
تحقیقا می‌توان گفت آنچه در گذشته خود را در قد و قامت منظومه، كلام ادبی و... به طیفی گسترده از جامعه عرضه می‌داشت، دربردارنده آثاری بزرگسال محور از حیث محتوا، اندیشه و حتی فرم بود كه علی‌رغم اراده كوشندگان انگشت شمار این وادی در بهره‌گیری از محاوره‌گویی صرف [خویشاوند با زبان و نوع بیان ساكنان پایتخت]، واژگان سهل و ساده در شعر و كلام منظوم و فضاسازی‌های رقیق و پیرنگ‌های ضعیف داستانی در قصه‌ها، نثرها و پاورقی‌های رایج در آن دوره، ثمری نمی‌داد و تداوم روش نگاه از بالا به مخاطبی كه در آن آثار به دنبال صدای خود می‌گشت، این خط فاصله را در طول زمان پررنگ و پررنگ‌تر می‌كرد.

تولیدات 3 دهه اخیر در ادبیات كودك و نوجوان به لحاظ كمی‌ خیره‌كننده و به لحاظ كیفی مستحق تشویق و تكریم است و صدالبته نقد مشفقانه و منصفانه می‌تواند از مصادیق همین تشویق و تكریم باشد، هرچند با وجود ظرفیت‌های قابل قبول در قاطبه اهل قلم، رسانه و... تا امروز كمتر مورد توجه قرار گرفته است وگرنه تا امروز، حداقل باید این مطلب كلی گفته یا نوشته می‌شد كه در شعر كودك و شعر نوجوان كه قابل تفكیك از یكدیگر هستند، سالیانی چند نگرش نزدیك به هم به مدد تشكیلات مدیریتی و همراهی رسانه، مدام به تكرار خود پرداختند تا آنجا كه برای مقطعی به خروجی نهایی این حوزه پرمخاطب تبدیل شدند، اما وضعیت مذكور بالاخره سپری شد و در ایستگاه‌های بعدی، مسافران و شاعران جوان و جدیدی به این قطار پیوستند كه طبیعتا مخاطبانی تازه نفس و نوجو نیز با آنها همراه و همصدا شدند.

واقعیت امروز شعر كودك و نوجوان، پس از 3 دهه از اعلام موجودیت ادبیاتی مختص به گروه‌های سنی یادشده كه در آغاز نوشتار از این اتفاق به عنوان مولود مبارك نام بردیم، گویای نكاتی است كه مرور آن برای پژوهشگران و محققان فرهنگی كشور، بسیار سودمند و روشنگرانه است، چرا كه با سرعتی غیرقابل تصور از محدوده فولكلورها و مثل‌ها و منظومه‌های عاریه‌ای از فرهنگ‌های دیگر عبور كرده‌ایم و مبانی اعتقادی، دینی و ملی خودمان را دستمایه تعامل اثربخش به بچه‌ها قرار داده‌ایم، در عین حال باید پذیرفت كه تا قله فاصله بسیاری داریم، اما حركت روبه جلو ادامه دارد، اینجاست كه می‌توان به سهولت رویش‌ها را دید. اكنون وقت آن رسیده است كه بیاییم و واقع‌گرایانه بیندیشیم و قضاوت كنیم، آیا اجازه داده‌ایم این رویش‌ها به بار بنشینند تا جامعه از بروز و ظهور آنها مطلع شود؟ آیا نهادها، سازمان‌ها و مراكز مرتبط با هنر و ادبیات كودك و نوجوان، فرهنگسازی با ادبیات را عمیقا باور دارند یا...؟!

علی احمدی

شنبه 7/9/1388 - 20:41
ادبی هنری

زمانی، ویتگنشتاین می‌گفت: می‌خواهم كتابی بنویسم كه در آن جز شوخی و جوك چیزی نباشد.
اگر به این نكته دقت كنیم، متوجه می‌شویم كه سرشت خود فلسفه در حقیقت با طنز و خنده درآمیخته است؛ طنزی كه بی‌تردید دردآور است به‌ویژه آنجا كه- به قول بیكن- فلسفه را شكستن بت‌های ذهنی می‌دانیم. نیز از همین‌رو بوده كه ژیل دلوز كاركرد فلسفه را آشكارساختن حماقت‌ها و نادانی‌ها می‌داند. طنز هم با بیان امری خلاف‌آمد آنچه در جریان عادی امور می‌گذرد، درواقع به برجسته‌سازی زبونی‌ها و پستی‌ها می‌پردازد و اینجاست كه این تقابل در عین دردی كه در ما برمی‌انگیزد، ما را می‌خنداند.

هفته گذشته یكی از سلسله‌نشست‌های شهر كتاب مركزی اختصاص داشت به درس‌گفتارهایی درباره سعدی و طنز كه در آن دكتر رضا داوری به بیان نسبت فلسفه و طنز پرداخت و در بخشی دیگر از سخنان خود به طنز در آثار سعدی اشاره كرد. گزارش این نشست را می‌خوانیم:

«غالباً سعدی را شاعر اخلاق دانسته‌اند و البته نظر درستی است   اما نصیحت اخلاقی سعدی غیرمستقیم است. از این حیث می‌توان سعدی را شاعر اخلاق و طنز نامید. سراسر آثار سعدی طنز است؛ حتی در قصاید وی سخن طنز‌آمیز وجود دارد. اصولاً زمانه سعدی، زمانه طنز است.»  این جمله‌ها، آغازگر سخنان دكتر رضا داوری در نشست درس‌گفتارهایی در باب سعدی بود.

او در ادامه با تأكید بر اینكه گفتار سعدی طرب‌انگیز و طیبت‌آمیز است و خود شاعر هم متوجه این ویژگی سخن‌اش هست، درباره طنز، در گذشته و امروز چنین گفت: «طنز یا اخلاقی است یا سیاسی. در زمان قدیم بیشتر اخلاقی بوده تا سیاسی؛ برعكس امروز كه بیشتر سیاسی است. طنز تا دهه‌های اخیر این معنای امروزی را نداشت؛ طنز با طعنه در زبان استعمال می‌شد. در گذشته به كتاب «اخلاق‌الاشراف» عبید‌ زاكانی طنز نمی‌گفتند اما امروزه آن را طنز تلقی می‌كنیم. طنز یك صورت ادبی است.»

با این حال، نویسنده كتاب «شاعران در زمانه عسرت» ‌معتقد بود كه سعدی را با طنز نمی‌شناسند. كسانی هم بر این نظرند كه سعدی هزلیات گفته و طنز ندارد یا اصلاً چنان سعدی را تفسیر كرده‌اند كه معلوم شود، طنز او را  نفهمیده‌اید. اجمالاً طنز با طیبت، هجو و هزل مرادف نیست. هر كدام از اینها مصداق‌های خاص خود را دارد. سعدی هم همه اینها را در آثارش دارد. نویسنده كتاب «وضع كنونی تفكر در ایران» درباره نسبت فلسفه و طنز گفت: «كی‌یركگارد، طنز را به سقراط نسبت داده است. طنز سقراطی معروف است. طنز برای فلسفه نیست و همه فیلسوفان اهل‌طنز نیستند اما شاعران و نویسندگان اهل‌طنزند. شعر بی‌طنز نداریم؛  البته گاهی آشكار است و گاهی پنهان.

 نكته دیگر آنكه طنز ضرورتاً خنده‌دار و خنده‌انگیز نیست؛ گاهی ما را می‌خنداند و گاهی می‌گریاند. برای مثال، با خواندن «قلعه حیوانات» اورول می‌خندیم  اما در دل می‌گرییم. برعكس با خواندن كتاب  «1994» همین نویسنده با چشم گریه می‌كنیم و از دل می‌خندیم! از شاعران گذشته ما، مولوی هم اهل طنز بود. به یك معنا او زندگی را طنز می‌دید.

هر جدی هزل است پیش هازلان
هزل‌ها  جد است پیش عاقلان

البته همه نویسندگان و شاعران هرچه می‌گویند طنز نیست؛ گاهی درد آنچنان بر سخن غلبه دارد كه طنز را می‌پوشاند. از این‌رو، من طنز را در معنای «Trony» به‌كار می‌برم. این‌ طنز شاید خنداننده نباشد. وقتی دیالوگ‌های افلاطون را می‌خوانید، گاهی ممكن است احساس نشاط به شما دست دهد. افلاطون در كتاب «جمهوری» شخصی به ‌نام «كالیكس» را دست می‌اندازد و یا در گفت‌وگوی «هیپیاس» ‌او هیپیاس را به‌اصطلاح باد می‌كند و سرانجام به او سوزن می‌زند و باد غرورش را خالی می‌كند!

خب این خواننده را به خنده وامی‌دارد. برگسون هم رساله كوچكی به‌نام خنده دارد. او در این رساله درباره سرشت خنده سخن می‌گوید. به‌نظر برگسون، در عالمی كه همواره در آن نظم، حركت و سیری هست  اگر چیزی از این مدار و نظام خارج شود، برای ما مضحك به نظر می‌رسد. در واقع با تغییر نظم و حركت، هرچیزی خنده‌آور است.»

رئیس فرهنگستان علوم در توضیح  بیشتر گفته برگسون درباره طنز بر این نظر بود كه طنز‌نویس یا طنز‌گو چیزی را به ما نشان می‌دهد كه با عرف نمی‌خواند ولی خود را عرف می‌داند؛ با عقل نمی‌خواند ولی خود را عقل می‌داند. بی‌تردید، چیزی كه خلاف عرف یا عقل باشد، ما آن را عرف یا عقل نمی‌دانیم؛ طنز‌نویس است كه این هنر را دارد كه این دو را در مقابل هم قرار دهد. از یك زاویه، طنز نشان‌دادن حماقت و سفاهت است.

طنز به مدد خردمندی و با تجسم آن، سفاهت را نشان می‌دهد، همان‌گونه كه با تجسم عدل، ظلم را. همه طنز‌نویس‌ها با وصف این تقابل است كه زبان طنز می‌گشایند. در آثار سعدی هم این وصف و طرح تقابل هست. با این حال، عقل طنز‌نویس، عقل حاكم نیست. عقل او با عقل ما پیوند برقرار می‌سازد و در واقع به ما نهیب می‌زند كه دیدی چه شد؟ «دیدی چه گذشت؟» او نمی‌‌گوید كه این وضعیت خوب است یا بد، فقط نشان می‌دهد.

او آینه‌ای در برابر ما قرار می‌دهد. سقراط هم در آغاز همه‌چیز را كنار می‌گذارد و جست‌وجوگر را  تا پایان راه با خود همراه می‌سازد؛ اما وی (جست‌وجوگر) اعتراض می‌كند كه این راه به نتیجه نرسید! هنر سقراط همین است كه او را با خود برده است. نویسنده كتاب «دفاع از فلسفه» با بیان اینكه دردها و مسائل همواره در زندگی وجود دارند، اظهار داشت: «اگر بپذیریم كه می‌توانیم مسائل را حل كنیم گرفتار سعدی و سقراط می‌شویم و اینجاست كه آنها ما را مسخره می‌كنند و در واقع جهل ما را به رخ می‌كشند.»

نویسنده كتاب «فلسفه در دام ایدئولوژی» پیدایی طنز را به دوران پایانی انحطاط تمدن‌ها نسبت داد و در تشریح آن گفت:در آغاز انحطاط تمدن‌ها ذوق‌طنز وجود ندارد. طنز نوعی تیزی و درك تند و نفوذ در چیزها را می‌طلبد. صبح كه روزنامه‌ها را ورق می‌زنیم، با مطالب جدی زیادی مواجه می‌شویم اما اگر خوب دقت كنیم، همه آنها سراسر طنز هستند. این‌طنز، تاریخی نمی‌شود؛ وقتی تاریخی می‌شود كه گشایشی پیدا شده باشد. در آغاز تاریخ‌ها،  شاعران و فیلسوفان باید چیزهایی را بشكنند.

نیچه با طنزش این كار را می‌كند. وقتی او به مدرنیته و تجدد حمله می‌برد - كه البته خیلی برای این كار زود است- او در حقیقت گذشته را نفی می‌كند. نفی در اینجا، در معنای نفی مطلق نیست؛ نفی به معنای جا باز كردن برای چیزی است كه دارد می‌آید. این سلاح طنز است. اولین رمان تاریخ جدید، «دن‌كیشوت» است.

دن كیشوت پر از درد و گریه است اما ظاهر آن، آدم را می‌خنداند. دن كیشوت قرون وسطا را نفی می‌كند، برای آنكه چیزی دیگر جای آن را بگیرد. كی‌یركگارد فكر می‌كرد كه با هگل كار فلسفه به پایان رسیده است لذا او با طنز سقراطی بود كه با هگل‌گرایی درافتاد. فیلسوف نوپراگماتیست آمریكایی، ریچارد رورتی دمكراسی را بر فلسفه مقدم می‌داند. به نظر وی دمكراسی نیازی به فلسفه ندارد. او برای اثبات این امر، به طنز متوسل می‌شود. من خیلی درباره طنز رورتی نمی‌توانم چیزی بگویم. به نظرم طنز او كمی به لاابالی‌گری نزدیك است.»

نویسنده كتاب «فلسفه در روزگار فروبستگی» در پاسخ به این پرسش كه «  اگر نویسنده یا شاعر طنز‌پرداز تنها تقابل‌ها را توصیف كند، به دام بی‌تفاوتی نمی‌افتد؟» گفت:«درست است كه طنز‌نویس، تقابل‌ها را توصیف می‌كند اما قبلا ترجیح خود را در دل داده و شما باید با آن همدل شوید. طنز درد  و حقارت را آشكار می‌سازد.

در كتاب بزرگ ارسطو «هنر شاعری» كه متاسفانه بخش تراژدی آن بر جای مانده است، آمده كه تراژدی، علو انسان را آشكار می‌سازد و كمدی پستی انسان را. طنز كمدی نیست اما به آن نزدیك است؛ به این معنا كه ارسطو می‌تواند به ما كمك كند تا سرشت‌طنز را بهتر دریابیم. وقتی بی‌اخلاقی‌ها و كج‌فهمی‌ها و بی‌عقلی‌ها شایع می‌شوند، طنز وجود ندارد. باید دایره این شیوع آن‌قدر تنگ شود تا كسانی آن را از بیرون بنگرند.»

دكتر رضا داوری در پایان سخنانش دوباره به وصف سعدی و حكایات و شعرهای طنزآمیز وی بازگشت و یادآور شد:« باتوجه به آنچه گفته شد،  زبان سعدی همه طنز است، حتی وقتی طبیعیات او را می‌خوانیم. برای مثال این بیت او را نگاه كنید:

برخیز تا یك سو نهیم این دلق ازرق‌فام را
 بر باد قلاشی دهیم این شرك تقوانام را

خب! این شعر سراسر طنز است. در اینجا می‌خواهم چیزی بگویم؛ اما بیم از آن دارم كه به ساحت اهل ادب جسارت كنم و آن اینكه هر جای كتاب سعدی را تفال بزنیم و باز كنیم طنز است. برخلاف نظر پژوهشگرانی چون علی دشتی، در كتاب «پرده پندار»، بر این نظرم كه حتی فردی مثل عطار هم در حكایات «تذكره‌الاولیا»ی خود طنز‌پردازی كرده است.
 

علی احمدی

شنبه 7/9/1388 - 20:39
ادبی هنری

در فرهنگ بشری هیچ خط از خطوط وابسته به زبانهای معروف نیست که نشان دهنده ی تلفظ کامل فصحای آن زبان باشد. پدید آمدن لهجه ها و گویش ها در درون هر زبان هر امری طبیعی و ناگزیر است. از سوی دیگر، خطها در جنب کاستی ها، کژی هایی هم دارند، یعنی امکان تصحیف نویسی. در خط عربی – فارسی چندین حرف یا گروه حرف هست که تفاوتشان با یکدیگر فقط در نقطه است و در قدیم تا قرنها این نقطه ها را کتابت در نمی آوردند. بعدها هم که رعایت آنها شایع شد، همچنان امکان تصحیف نویسی و تصحیف خوانی وجود داشت، و همچنان وجود دارد. به این دلایل و دلایلی که بعداً گفته خواهد شد، اختلاف قرائات در هر متنی، به ویژه متون کهنی پیش می آید.

در همین دیوان حافظ اختلاف قرائات فراوانی رخ داده است. حتی اگر نسخه ی اصلی از دیوان حافظ به خط خود او در دست بود، باز هم این اختلافات پیش می آمد. مگر آنکه هرگز از روی آن استنساخی نکرده باشند و نکنند و فقط همان متن واحد را، آن هم به طریق چاپ عکسی کاملاً روشن و خوانا به طبع برسانند. در این صورت هم فقط یکی از علل اختلاف آفرین، یعنی دخالت نسخه نویسان حذف می شد، ولی بقیه ی علل به قوت خود باقی بود و پدید آمدن اختلاف قرائت و طرز خواندن و وصل و فصل اجزای جمله و نظایر آن ناگزیر بود. بعضی از معروفترین اختلاف قرائات شعر حافظ – که فرآورده ی طبیعت و تفاوت زبان و خط و تصحیحات و تجدیدنظرهای خود او و تصحیفات نسخه نویسان و علل و عوامل دیگر، از جمله دخالت دقت یا بی دقتی و ذوق یا بی ذوق مصححان و طالعان – است از این قرار است:

ورخود / ارخود / گر خود + می دهد هر کسش افسونی / می دمد… + طفلِ یکشبه / طفل، یکشبه؛ سپهرِ بر شده پرویز نیست / سپهر، بر شده پرویز نیست + کشتی شکستگان / کشتی نشستگان + عَبوس زهد / عُبوس زهد (قرائت شاذّ) + به وجه خمار بنشیند / خمار ننشیند + زین بخت / زین بحث + مهیّا / مهنّا + آن تحمل که تو دیدی / آن تجمل که تو دیدی + بخور، دریغ مخور/ مخور دریغ و بخور + از سر فکر / از سر مکر + شیخ خام / شیخ جام + بخروشم از وی / نخروشم از وی + بادپیما / باده پیما + پیرانه سر مکن هنری / پیرانه سر بکن هنری + به هوس ننشینی / به هوس بنشینی + به آبی فلکت دست بگیرد / بی ادبیست + بدین قصه اش / بدین وُصله اش + صلاحِ کار / صلاحکار (قرائت شاذ)؛ در باب / دُریاب + گل نسرین / گل و نسرین + شکر ایزد / شکر آنرا + همه ساله / همه ی سال و دهها نظیر اینها.

در قرآن مجید نیز همین مسأله، حتی به طر عمیقتر و سیعتر، پیش آمده است. همه ی قرآن شناسان و مورخان قرآن اتفاق نظر دارند که قرآن در عهد رسول اکرم(ص) و با نظارت همه جانبه ی ایشان نوشته و در چندین نسخه جمع شده بود، ولی مدوّن بین الدّفتین، مانند یک کتاب عادی نبود. حتی اتفاق نظر – ولی در درجه ی کمتری – هست که ترتیب توالی سوره ها را نیز از آغاز تا پایان، یا در مورد اکثر سوره های قرآن، خود حضرت رسول (ص) تعیین کرده بود. علت آنکه در حیات پیامبر(ص) قرآن به تدوین نهائی نرسید این بود که تا آخرین سال، باب وحی گشوده بود، و علاوه بر آن گاه گاه از طریق وحی به پیامبر(ص) گفته می شد که جای آیاتی را جابجا کند.

لذا امکان نداشت و پیامبر(ص) مأذون نبودن که قرآن را به شکل نهائی مدون کنند. به ویژه که شمار حافظان قرآن و اعتماد بر حفظ آنان بسیار بود. در عهد ابوبکر، علی المشهور بر اثر تکانی که بر اثر شهید شدن عده ی کثیری از قرّاء و حافظان قرآن در جنگ با مرتدان و مدعیان نبوت پیش آمد، به اهمیت تدوین قرآن پی بردند و زید بن ثابت یکی از جدی ترین و قدیمی ترین کاتبان وحی را مأمور تهیه ی مقدمات این امر حیاتی کردند. او بر مبنای همه ی نوشته های کاتبان وحی و گرفتن دو شاهد از حافظان قرآن بر هر آیه ی مکتوب، این امر سترگ را آغاز کرد که در عهد خلافت عمر هم، به ویژه با پیگیری او و نیز ترتیب دادن هیأتی از کاتبان و حافظان وحی برای مشورت با زید، جمع و کتابت و تدوین قرآن ادامه یافت.

علل عمده ی اختلاف قرائات چند امر بود از جمله:

 1) اختلاف لهجات. چنان که مثلاً تمیمی ها به جای «حتّی حین»، «عتّی عین» می گفتند؛

 2) نبودن اِعراب در خط عربی و مصاحف امام؛ تا عهد علی بن ابی طالب(ع) که به رهنمود ایشان و به پیگیری ابوالاسود دؤلی اقدامات اولیه ای صورت گرفت ولی کمال و تکمیل ان دو سه قرن به طول انجامید؛

 3) نبودن اعجام یا نقطه و نشان حروف. برای رفع این نقیصه در اواخر قرن اول، در عهد حجاج بن یوسف، کوششهائی به میان آمد ولی کمال و تکمیل آن نیز تا آخر قرن سوم طول کشید؛

 4) اجتهادات فردی صحابه و قاریان و به طور کلی قرآن شناسان که هر یک استنباط نحوی و معنایی و تفسیری خاصی از یک آیه و کلمات آن داشتند؛

 5) دور شدن یا دور بودن از عهد اول اسلام و مهد اول اسلام – مکه و مدینه؛

 6) نبودن علائم سجاوندی و وقف و ابتدا و هر گونه فصل و وصلی که بعدها علم قرائت و تجوید عهده دار تدارک آن شد. نمونه ی معروفی که از این کمبود زاده شده و اختلاف نظر کلامی دامنه دار و دراز آهنگی در میان فریقین پدید آورده، وقف یاعدم وقف در کلمه ی «الله» و «العلم» در آیه ی هفتم سوره ی ال عمران است: ... و ما یعلم تأویله الاّ الله [ ] و الراسخون فی العلم [ ] یقولون آمنّا به کلٌّ من عند ربنا؛

که طبق علامات وقفی که در تمامی یا اکثریت قرآنهای خطی و چاپی آمده، پس از «الله» و «وقف لازم» تجویز شده است. ولی بعضی، و بلکه بسیاری از مفسران شیعه این وقف را نه در آنجا، بلکه پس از کلمه ی «العلم» لازم می دانند. این تفاوت در وقف، یا به تعبیر امروز در نقطه گذاری، باعث تفاوت معنایی عمیقی می شود. چه در صورت اول و وقف پس از «الله»، معنای آیه این می شود که تأویل آیات متشابهه را فقط خداوند می داند؛ و راسخان در علم سر تسلیم و ایمان و اذعان فرود می آوردند. و در صورت دوم «الراسخون فی العلم» عطف به «الله» می شود، و چنین معنا می دهد که آنان نیز تأویل آیات متشابهه را می دانند.

اختلاف قرائات در سراسر قرآن مجید، طبق کتاب التیسیر فی القراءات السبع، تألیف ابوعمر و عثمان بن سعید دانی ( 372-444ق)، که از معتبرترین و کهن ترین منابع ثبت قرائات هفتگانه و روایان چهارده گانه است، در حدود 1100 مورد، از مهم و غیرمهم است و بیشتر از دو سوم از آنها به ادغام یا اظهار یا حاضر / غایب خواند  صیغه ی مضارع ( به اختلاف «یـ» و «تـ» بر سر فعل مضارع) مربوط می شود.

حال باید دید مراد ازچارده روایت چیست؟ از قرّاء سبعه عده ی کثیری نقل کرده اند، ولی قران شناسان و قرائت شناسان بعدی، روایت دو تن از راویان هر قاری را که از نظر ضبط و صحت سند و طول ملازمت و آموزش نزد قاریان یا مقریان هفتگانه، دقیقتر و پذیرفتنی تر بوده است، به اصطلاح استاندارد کرده اند، لذا چهارده روایت پدید آمده است.
در اینجا اسامی قاریان هفتگانه و راویان چهارده گانه ی آنها را – که صاحبان چهارده روایت اند نقل می کنیم:

1) عبدالله بن عامر دمشقی (متوفای 118 ق). راوی اول او: هشام بن عمار (153-245ق)؛ راوی دوم او: ابن ذَکْوان، عبدالله بن احمد (173-242ق).

2) عبدالله بن کثیر مکی (45-120ق). راوی اول: البَزّی، احمد بن محمد (170-ح 243ق)؛ راوی دوم: ابوعمر محمد بن عبدالرحمن ملقب به قُنْبُل  (195-291ق).

3) عاصم بن ابی النَّجود (76-128ق). راوی اول: حفص بن سلیمان (90- ح 180ق)؛ راوی دوم: شعبة بن عیّاش (95-194ق).

4) زَبّان بن علاء = ابوعمر و بصری (ح 68-154ق). راوی اول: حفص بن عمر الدوری (متوفای 246ق)؛ راوی دوم: ابوشعیب سوسی، صالح بن زیاد( 190-261ق).

5) حمزة بن حبیب کوفی (80-156ق). راوی اول: خَلاّد بن خالد کوفی = ابوعیسی شیبانی (142-220ق)؛ راوی دوم: خَلَف بن هِشام (150-229ق).

6) نافع بن عبدالرحمن مدنی (70-169ق). راوی اول: وَرْش، عثمان بن سعید مصری 0110-197ق)؛ راوی دوم: قالون، عیسی بن مینا 0120- ح 220ق).

7) کسائی، علی بن حمزة (119-189ق). راوی اول: لیث بن خالد (متوفای 240ق)؛ راوی دوم: حفص بن عمر الدوری (که راوی ابوعمر و بصری، زبّان بن علاء هم بوده است). (برای تفصیل بیشتر التیسیر دانی، استانبول 1930، صص 4-7؛ النشر ابن جزری، قاهر، ج 1، صص 99-174؛ ترجمه ی الاتقان تهران، امیرکبیر، 1363، ج 1، ص 246).

باید گفت که پس از احراز اعتبار و اشتهار این روایات چهارده گانه، بعضی قرائت شناسان قرون بعد، سه قاری بزرگ دیگر را نیز پذیرفته اند، ودیگر به روایات و قرائات دیگران اعتنا و اعتماد نکرده اند. سپس در قرون بعدتر، سه روایت و قرائت از این میان بر سایر قرائات تفوق یافته است که عبارتند از روایت الدوری از ابوعمر و بصری؛ روایت ورش از نافع؛ و روایت حفص از عاصم. بعدها روایت عاصم بر روایت الدوری فایق شد و جز در مغرب، روایت ورش را هم تحت الشعاع قرار داد. و هنگامی که عصر طبع قرآن فرا رسید، عمدتاً روایت حفص از عاصم را مبنا قرار دادند و امرزه اکثریت قریب به اتفاق قرآنهای سراسر جهان اسلام به این روایت و قرائت است.

اینکه حافظ قرآن را به چارده روایت از برداشته به این معنی است که در هر سوره، کلمات و تعابیر هر آیه ای را که دارای اختلاف قرائت بوده، بر طبق روایات چهارده گانه ی استاندارد که بر شمردیم، باز می شناخت؛ و فی المثل می دانسته است که حفص – راوی عاصم، و به روایت از او – در آیه ی سیزدهم از سوره ی احزاب، «لا مُقام لکم» را به ضم میم مقام خوانده است بقیه، یعنی 13 راوی و 6 قاری دیگر، به فتح میم خوانده اند. طبعاً در همه ی قرآنهای چاپی موجود هم، که روایت حفص از عاصم را مبنا قرار داده اند، طبق روایت او ضبط شده است.
به عبارت دیگر می توان گفت که حافظ حدود 1100 مورد اختلافات قرائت قرآنی را (طبق ثبت کتاب التیسیر که از دیر باز معتبر و مطرح بوده) از برداشته و نسبت به آنها چنان احاطه و استحضار ذهنی داشته که در هر مورد وجوه مختلف آن را با استناد به بعضی از راویان چهارده گانه – یعنی به بعضی از چارده روایت – بیان می کرده است. بدیهی است که درهر مورد از اختلاف قرائات، چهارده قول یا قرائت یا روایت نداریم، بلکه یکی یا گروهی از راویان، آن قرائت را روایت کرده اند و باقی قرائت دیگر را. و بندرت اتفاق افتاده است که گروه قاریان و راویان در یک مورد، سه یا چهار نظر مختلف و متفاوت از هم داشته باشند.

حال نظری به معنای این بیت حافظ:

عشقت رسد به فریاد ارخود به سان حافظ        قرآن زبر بخوانی در چارده روایت

بیندازیم. اتفاقاً این بیت نمونه ای بارز از ابیات حافظ است که خود چند فقره و در چند مورد اختلاف آراء و اختلاف قرائت برانگیخته است. چارده روایت آسانترین مشکل این بیت بود که به تفصیل شرح شد. اولین لغزشگاه معنایی این بیت در عبارت «عشقت رسد به فریاد است، که بعضی – حتی از افاضل – چنین تصور می کنند که مراد از آن رسیدن عشق به مرحله ی فریاد است، یعنی نوعی اوج گرفتن و به فریاد پیوستن عشق. منشأ این اشتباه خوانی و اشتباه اندیشی آنست که عادتاً عشق با آه و ناله و فریاد قرین است. ولی رسیدن عشق به اوجی به نام فریاد، چیز مهمی یا کمالی برای عشق نیست. آشنایان ره عشق اعم از عرفا و عشق ورزان دیگر نگفته اند که بالاترین مرحله و معراج عشق، داد و فریاد است. اتفاقاً فریاد و قیل و قال متعلق به مرحله ی فرودین و نازل عشق است، نه مرحله ی متعالی آن. به فریاد رسیدن یک تعبیر عادی و مأنوس در زبان فارسی قدیم و جدید است. حافظ خود می گوید:

- به فریادم رس ای پیر خرابات ...

- رحم کن بر من مسکین و به فریادم رس...

فریادرس هم از همین به فریاد رسیدن ساخته شده است. مراد حافظ از «عشقت رسد به فریاد» این است که عشق به فریاد تو می رسد، به داد تو می رسد، از تو دستگیری می کند. یک منشأ دیگر اشتباه در این قرائت غلط، جهش یا رقص یا جا به جا شدن ضمیر است. در شعر فارسی از همان آغاز تا کنون این امرسابقه دارد که گاه محل ضمیر در جمله جا به جا می شود که در شعر سعدی و حافظ نمونه فراوان دارد. سعدی گوید:

وگر به چشم ارادت نگه کنی در دیو                فرشته ایت نماید به چشم، کروبی       (گلستان، اول باب پنجم)

یعنی فرشته ای کروبی نماید به چشمت. حافظ گوید:

شاه اگر جرعه ی رندان نه به حرمت نوشد                   التفاش به می صاف مروّق نکنیم

مشکل دیگر این بیت در ارخود یا ورخود یا گرخود است. ضبط قزوینی ارخود، ضبط سودی گرخود و ضبط خانلری، جلالی نائینی – نذیر احمد، عیوضی – بهروز ورخود است. بعضی ها در تفاوت معنای این سه شکل مبالغه کرده اند و تصور کرده اند فقط با ورخود  می توان معنای درست این بیت را پیدا کرد. حال آنکه – چنان که خواهیم دید – سودی با ضبط گرخود درست ترین و سر راست ترین معنا را به دست داده است.

باید گفت که این سه شکل تفاوت محسوسی با هم ندارند و معنای هر سه برابر است با حتی اگر یا اگر هم. چنان که حافظ در موارد دیگر گوید:

گرخود[=حتی اگر] رقیب شمعست، اسرار از او بپوشان              کاین شوخ سربریده بند زبان ندارد

سیلست آب دیده و هر کس که بگذر                گرخود[=حتی اگر] دلش ز سنگ بود هم ز جا رود

تاج شاهی طلبی، گوهر ذاتی بنمای                 ورخود [= حتی اگر] از تخمه ی جمشید و فریدون باشی

حال به معنای کلی بیت بپردازیم. بعضی بر آنند که این بیت فحوای متشرعانه دارد و تأکید آن بر اهمیت و احترام نهادن به قرآن مجید و قرآن شناسی است و چنین معنی می کنند: اگر قرآن را مانند حافظ از بر و با چارده روایت بخوانی، آنگاه با احراز این شرط است که عشق رهایی بخش و رستگار کننده به تو روی می آورد و دستگیر و راهنمایت می شود و به فریادت می رسد. یعنی ژرف کاوی در قرآن و حفظ و قرائت ماهرانه ی آن و تأمل در بطون معانی آن، شرط عروج عاشقانه و معراج عارفانه است اشکال این معنی – که در جای خود معنای متینی است – این است که جمله را شرطی می گیرد و ورخود [= ارخود، گرخود] را به معنایی که گفتیم و در حافظ سابقه دارد، برابر با حتی اگر نمی گیرد.

قرائت دوم قرائتی است عارفانه که برای عشق اولویت و اهمیت نهایی قائل است و می گوید حتی اگر مانند حافظ قرآن خوان و قرآن دان باشی، بایدت از عشق بی نصیب نباشی و به فضل و فهم و زهد و علم اکتفا نکنی و بدانی که سرانجام آنچه رهایی می بخشدت و به فریادت می رسد همانا عشق است، نه زهد و علم.

سودی – با آن که ضبطش گر خود است – جمله را شرطی معنا نکرده و حق معنای این بیت را به خوبی ادا کرده است: «اگر تو هم مثل حافظ قران شریف را چهارده روایت از حفظ بخوانی، باز هم برای وصول کافی  نیست، بلکه عشق به فریادت می رسد. وصول الی الله با عشق است نه با از بر خواندن قرآن سبعه [= هفت سُبع] با چهارده روایت. والاّ به قیاس این لازم می آمد تمام کسانی که قرآن شریف را خوانده اند، اولیاء الله باشند.» (شرح سودی، ج 1، ص 581). بعضی از معاصران قرائت تازه ای پیش نهاده اند: قرآن زبر نخوانی، به جای بخوانی: که راهی به دهی نمی برد. زیرا «بسان حافظ» (که حافظ قرآن بوده) و «از بر خواندن» به خوبی می رساند که انتظار فعل مثبت باید داشت و مراد خواندن قرآن است، نه نخواندن آن.

به این نکته هم باید اندیشید که حافظ پس از آن که بارها به حفظ قرآن و قرآن شناسی خود مباهات کرده است، گویی با این بیت حدیث نفس، یا عتاب و خطابی نیز به خود دارد که غره مشو و «بکوش خواجه و از عشق بی نصیب مباش».

 

شنبه 7/9/1388 - 20:33
بیماری ها

 روزها، هفته ها و فعالیت های خاصی برای قلب شما می تواند سخت و مضر باشد. یکی از پرسش های طنز گونه متخصصان قلب از بیماران حاضر در مطبشان به هنگام معاینه این است که ترافیک بیرون چه طور بود؟!

ولی این تنها یک سوال طنز گونه نیست باید بدانید که گیر کردن در ترافیک باعث افزایش فشار خون  می شود  و احتمال حملات قلبی را سه برابر می کند.  یکی دیگر از شرایط جالب که می تواند احتمال حملات قلبی را زیاد کند که در ادامه توضیح می دهیم.

صبح اول وقت

احتمال حملات قلبی در ابتدای صبح 40% بیشتر از زمان های دیگر است. زیرا به محض بیدار شدن انسان از خواب بدن شروع به ترشح آدرنالین و سایر هورمون های استرس می کند که باعث افزایش فشار خون و نیاز به اکسیژن می شود. بعلاوه خون به خاطر کاهش اکسیژن غلیظ شده و پمپاژ آن سخت تر خواهد بود و تمام این ها برای قلب مضر است. برای پیشگیری از این مشکل بهتر است زمانی را برای بیدار شدن از خواب به آرامی در نظر بگیرید . اگر عادت به ورزش صبحگاهی دارید قبل از آن حتما خود را با حرکات نرمشی آماده و گرم کنید تا استرس یکباره به قلب وارد نشود. و اگر در حال مصرف داروهای رقیق کننده خون هستید مثل بتا بلوکرها قبل از رفتن به بستر آن را مصرف کنید .

صبح روز یک شنبه یا شنبه

20% از حملات قلبی در صبح این روز به خصوص اتفاق می افتد. البته این زمان به خصوص برای ما ایرانیان شنبه خواهد بود که بعد از استراحت و تفریح جمعه قرار است به کارهفتگی بر گردیم و همین مسئله می تواند استرس زا و شاید ناراحت کننده باشد. بهتر است در روز جمعه تماما استراحت کنید و سعی کنید شب هنگام به موقع به بستر روید به خصوص اگر قرار است صبح شنبه یا یک شنبه زود از خواب برخیزید. در غیر این صورت فشار خون بالا می رود زیرا بدن به خاطر کم خوابی خسته است و ریتم آن نابسامان می باشد. شاید بهتر است بگوییم ساعت خواب و بیداری در تمام اوقات باید برنامه ریزی شده و منظم باشد.

بعد از وعده های غذایی پر چرب و سرشار از کربوهیدرات

مطالعات نشان می دهد که این نوع مواد غذایی  باعث انقباض  رگ های خونی می شود و احتمال لخته شدن خون را افزایش می دهد. بنابر این بهتر است در مصرف این نوع غذاها و مقدار مصرف آن دقت کنید. تا آنجا که امکان دارد غذاهای پرتئینی را جایگزین کنید. مصرف روزانه آسپرین نیز می تواند مانع از سخت شدن خون شود.

در طول حرکات شکمی

حرکات شکمی و گوارشی باعث افزایش فشار به قفسه سینه می شود و بازگشت خون به قلب را کاهش می دهد. برای پیشگیری از این وضعیت بهتر است در رژیم غذایی خود فیبر بیشتری بگنجانید، و از تقلا کردن در این وضعیت اجتناب کنید و آب کافی مصرف کنید.

در هنگام ورزش های سخت به خصوص اگر آمادگی نداشته باشید.

در چنین وضعیت هایی قلب به دلیل عدم همراهی با چنین تلاش و تقلا و افزایش هورمون های استرس  اصولا قربانی می شود. در چنین موقعیتی ضربان قلب و فشار خون بالا می رود. برای پیشگیری از این وضعیت بهتر است هر روز به طور مرتب ورزش کنید ولی بهتر است افزایش تمرینات خود را به تدریج صورت دهید.

پشت میز تریبون

قرار گرفتن در پشت میز تریبون نیز درست مثل انجام تمرینات ناهماهنگ بدنی است. فشار خون را بالا می برد، ضربان قلب زیاد شده و سطح آدرنالین بالا می رود. کنترل اعصاب در این لحظه ها سخت به نظر می رسد ولی در هر حال باید صورت گیرد و یا قبل از سخنرانی از داروهای بتابلوکر استفاده شود.




امانت داری و اخلاق مداری
استفاده از این مطلب فقط با ذکر منبع " علی احمدی" مجاز است.
باتشکر
شنبه 7/9/1388 - 20:30
بیماری ها

برس زدن ابروها و مژه ها در رشد آن موثر می باشد. برای این کار باید با یک برس کوچک و تمیز روزی چند بار ، مژه ها و ابروها را برس بزنید

برای تقویت موهای صورت بهتر است از روش های زیر استفاده کنید:
پوسته چوبی فندوق را از آن جدا کرده و بسوزانید، خاکستر حاصل را به موی صورت خود (ریش ، سبیل، ابرو) مالیده و خوب ماساژ دهید.
مقداری روغن بادام را با پوسته زیتون مخلوط کرده، و بگذارید حدود 3 روز بماند، پس از گذشت این مدت، حدود 30 دقیقه آن را جوشانده و سپس صاف نمایید، این مایع صاف شده برای تقویت موهای مژه و ابرو مفید بوده و همچنین باعث روییدن و پرپشت شدن موهای صورت می شود.
هورمون دنبلان برای پرپشت کردن ریش و سبیل بسیار موثر است. برای این کار بهتر است از ورقه های نازک دنبلان استفاده کنید و آنهارا بر روی صورت و آن قسمت هایی که میخواهید پر مو شوند قرار داده و پس از گذشت 1 ساعت آنها را برداشته و صورت خود را بشویید. این عمل را هر روز تکرار کنید و نتیجه اش را شخصا مشاهده نمایید.
میوه سفید نارگیل و مغزهای چرب، مانند گرود، بادام از اگر ریز و پودر نموده و بر روی ابروها و سبیل بمالید باعث مشکی شدن آنها میگردد و اگر خشک شده آنها را بسوزانید از خاکستر آنها هم می توانید استفاده کنید. مالیدن زرده و سفیده تخم مرغ به موهای صورت، باعث درآمدن ریش و سبیل و پرپشت شدن آنها می شود.
سیر را بسوزانید و به صورت خاکستر در آورید و به آن تره کوهی نیز اضافه کنید، این مواد را در روغن زیتون جوشانده و به صورت خود بمالید.

 

 




امانت داری و اخلاق مداری
استفاده از این مطلب فقط با ذکر منبع " علی احمدی" مجاز است.
باتشکر
شنبه 7/9/1388 - 20:28
بیماری ها

 یك فوق تخصص گلوكوم از آب ‌سیاه به عنوان «دزد خاموش» نام برد و افزود: این بیماری از این‌رو به عنوان دزد خاموش نام‌گذاری شده است كه فرد بر اثر ابتلا به آب‌سیاه ، باارزش‌ترین عضو بدن خود (چشم) را بدون نشانه از دست می‌دهد.
دكتر یدالله اسلامی در حاشیه نوزدهمین كنگره سراسری چشم پزشكی در جمع خبرنگاران با بیان این‌كه در دنیای پیشرفته امروز 50‌ درصد بیماران از ابتلای خود به این عارضه اطلاعی ندارند، گفت: ‌در جامعه ما دو‌سوم افراد از بیماری خود بی‌خبرند.

وی با بیان این‌كه زمانی با استفاده از شیوه‌های آزمایشگاهی و تشخیصی به وجود آب سیاه پی برده می‌شود كه بیش از 50 درصد سلول‌های عصبی به مرگ دچار شده‌اند، گفت: گلوكوم‌ (آب سیاه) بیماری مرگ سلولی است كه این سلول‌ها دوباره بازسازی و نوسازی نمی‌شوند. از این رو گلوكوم (آب سیاه) ‌مشكل و معضل جهانی است.

دكتر اسلامی با تاكید بر ضرورت آگاه‌سازی مردم در زمینه بیماری آب سیاه گفت: گلوكوم در مراحل نخست بیماری نشانه‌ای اعم از كاهش دید، درد و یا حتی علائم هشدار دهنده ندارد. این در حالی است كه آسیب‌های ناشی از این بیماری غیر قابل برگشت و غالبا در مراحل پیشرفته تشخیص داده می‌شود.

وی با بیان این‌كه افراد با سابقه فامیلی، افراد به شدت دور یا نزدیك بین و سالمندان بیشتر در معرض ابتلا به گلوكوم (آب سیاه) هستند، افزود: بنابراین غربالگری افراد در معرض خطر نظیر بیماران مبتلا به دیابت، استفاده‌كنندگان داروهای كورتونی یا ابتلا به بیماریهای با افزایش ترشح كورتون توصیه می‌شود.

این عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشكی تهران با بیان این كه پس از آسیب سلول عصبی، محیط آلوده‌ای ایجاد می‌شود كه مرگ سلول‌های مجاور را سبب می‌شود، گفت: امروزه سوال‌های گوناگون بدون پاسخ باقی مانده كه در صورت پاسخ‌دهی ایده‌های نویی در چشم پزشكی به شمار می‌رود. به عنوان مثال این كه چگونه می‌توان محیط آلوده را پاكسازی كرد تا آسیب كمتری به سلولهای زنده برسد.

این فوق تخصص گلوكوم درمان آب سیاه را شامل انواع دارویی، جراحی و درمان با لیزر عنوان كرد و افزود: متناسب با نیاز بیمار یكی از این شیوه‌های درمانی به كار برده می‌شود.

دكتر اسلامی با بیان این‌كه با شروع درمان آسیب وارده به سر عصب برنمی‌گردد بر خطر آفرین بودن بیماری و ضرورت آگاه سازی مردم تاكید كرد و افزود: مطالعه انجام شده در مركز چشم پزشكی فارابی نشان داد كه افرادی با شرایط اقتصادی و اجتماعی پایین، بیشترین مراجعان به كلینیك گلوكوم را شامل می‌شوند كه این امر خود موید نقش حیاتی آگاه‌سازی در پیشگیری از بروز بیماری است.

به گفته وی، براساس مطالعه دیگری در سطح شهر تهران، شیوع گلوكوم 2 درصد برآورد شده است.

این عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشكی تهران، آغاز معاینات چشمی را برای سنجش فشار داخل چشم از 40 سالگی الزامی برشمرد و افزود: البته برای افراد در معرض خطر زمان زودتری توصیه می‌شود.

وی ادامه داد: براساس نتایج معاینات بالینی درخصوص سنجش فشار داخل چشم و بررسی سر عصب و در صورت لزوم تست‌های آزمایشگاهی فاصله زمانی برای معاینات بعدی مشخص می‌شود.

دكتر اسلامی درمورد اهمیت این موضوع به نامگذاری روز جهانی «آب سیاه» به پیشنهاد انجمن جهانی آب سیاه و انجمن جهانی بیماران مبتلا به آب سیاه در تقویم سالیانه اشاره كرد.
 

 




امانت داری و اخلاق مداری
استفاده از این مطلب فقط با ذکر منبع " علی احمدی" مجاز است.
باتشکر
شنبه 7/9/1388 - 20:26
سينمای ایران و جهان

 فیلم سینمایی "ببر خیزکرده، اژدهای پنهان" ساخته آنگ لی با 128 میلیون دلار پرفروشترین فیلم خارجی به نمایش درآمده در سینماهای آمریکا در نخستین دهه از هزاره سوم است.
ایندی وایر اعلام کرد: در آستانه ورود به سال 2010 و در شرایطی که دو فیلم اسپانیایی "آغوش‌های گسسته" ساخته پدرو آلمودوار و چینی "رد کلیف" به کارگردانی جان وو به تازگی در سینماهای آمریکا به نمایش عمومی درآمده‌اند، نگاهی به فهرست موفقترین فیلم‌های خارجی یک دهه اخیر در گیشه آمریکای شمالی خالی از لطف نیست.

در میان 10 فیلم برتر این فهرست شش فیلم از سینمای آسیا قرار دارد و در میان 30 فیلم اول، هفت فیلم متعلق به سینمای فرانسه، سه فیلم از سینمای اسپانیا و سه فیلم از سینمای آلمان است. این در حالی است که در دهه 1990 سینمای اروپا فاتح مطلق گیشه سینماهای آمریکا بود و ایتالیا با "زندگی زیبا است"، "پستچی" و "سینما پارادیزو" سهمی عمده در این موفقیت داشت.

اما در نخستین دهه از قرن بیست و یکم فیلم سینمایی "ببر خیزکرده، اژدهای پنهان" از تایوان با فروش رویایی 128 میلیون دلار در صدر پرفروشترین فیلم‌های خارجی به نمایش درآمده در سینماهای آمریکا ایستاده و فاصله آن تا فیلم بعدی حدود 70 میلیون دلار است. "قهرمان" ژانگ ییمو در این فهرست با 54 میلیون دلار فروش دوم است.

23 فیلم از 30 فیلم پرفروش خارجی یک دهه اخیر در آمریکا تولید سال‌های 2000 تا 2006 هستند و سال 2006 با داشتن هفت فیلم در این فهرست جایگاهی ویژه دارد. ضمن اینکه هنوز فیلمی از سال 2009 نتوانسته به فهرست پرفروشترین‌ها راه یابد و "کوکو پیش از شنل" از فرانسه امسال در آمریکا حدود پنج میلیون دلار فروخته است.

پدرو آلمودوار فیلمساز سرشناس اسپانیایی در این فهرست دو فیلم دارد؛ "بازگشت" محصول 2006 با 13 میلیون دلار و "با او حرف بزن" محصول 2002 با 9 میلیون دلار. استودیو سونی با هفت فیلم و میرامکس با پنج فیلم در فهرست فیلم‌های پرفروش خارجی در صدر هستند.

20 فیلم پرفروش خارجی در سینماهای آمریکا در 10 سال اخیر عبارتند از:

"ببر خیزکرده، اژدهای پنهان" 128 میلیون دلار، "قهرمان" 54 میلیون دلار، "هزارتوی پن" 38 میلیون دلار، "آملی" 33 میلیون دلار، "بی‌باک جت لی" 25 میلیون دلار، "بازی کنگ فو" 17 میلیون دلار، "خاطرات موتورسیکلت" 17 میلیون دلار، "میمون آهنی" 15 میلیون دلار، "عروسی موسمی" 14 میلیون دلار، "و مادر تو نیز" 14 میلیون دلار.

"بازگشت" 13 میلیون دلار، "نگهبان" 12 میلیون دلار، "زندگی دیگران" 11 میلیون دلار، "برادری گرگ" 11 میلیون دلار، "خانه خنجرهای پرنده" 11 میلیون دلار، "زندگی به رنگ صورتی" 10 میلیون دلار، "با او حرف بزن" 9 میلیون دلار، "شهر خدا" هشت میلیون دلار، "یتیمخانه" هفت میلیون دلار و "جالباسی" هفت میلیون دلار

باتشکرعلی احمدی

شنبه 7/9/1388 - 20:24
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته