مرگ و طلبكاران انسان
هر انسانى در طول عمر خود طلب كارانى دارد كه هر كدام از آنان چیزى را طلب مى كنند. بعضى در تمام عمر، خود را طلبكار مى دانند و بعضى در هنگام مرگ . امام سجاد علیه السلام تعداد طلبكاران انسان را چنین معرفى مى كند. روزى به آن حضرت گفته شد: چگونه صبح كردى ؟ فرمود: صبح كردم در حالى كه هشت نفر هر كدام چیزى را از من مى طلبند. 1 - خداوند متعال واجبات خود را از من مى طلبد. 2 - پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله روش و سنت خود را مى طلبد. 3 - اهل و عیال روزى خود را طلب مى كنند. 4 - نفس عماره طالب شهوت است . 5 - شیطان خواستار معصیت مى باشد. 6 - دو ملك نویسنده اعمال ، درستكارى را مى خواهند. 7 - ملك الموت طالب روح من است . 8 - قبر طالب بدن است هنگامى كه عمر انسان به پایان مى رسد و در بستر مرگ قرار مى گیرد. عده اى ناشناس به عنوان طلب كار اطراف او را مى گیرند و هر كدام از آنان چیزى را طلب مى كنند. از جمله این طلبكاران ، شیطان ، فرشته مرگ ، فرشتگان رحمت و فرشتگان غضب هستند
شب عروسى زهرا است . براى زهرا فقط یك پیراهن نو خریده اند به عنوان پیراهى شب زفاف و یك پیراهن قبلى هم داشته است . سائلى در شب زفاف مى آید در خانه زهرا صدا مى كند: من عریانم كسى نیست مرا بپوشاند؟ دیگران متوجه این سائل نمى شوند كه چیزى به او بدهند. زهرا كه عروس این خانه است و به اصطلاح معروف عروسى است كه به تخت است مى بیند كسى متوجه نیست فورا تنها حركت مى كند مى رود در خلوت این لباس نو را از تنش مى كند و لباس كهنه خودش را مى پوشد و لباس نو را تقدیم سائل مى كند. وقتى مى آید، مى پرسند پیراهنت كو؟ مى گوید: در راه خدا دادم . براى زهرا اینها چه عظمتى و چه اهمیّتى دارد؟ لباس یعنى چه ؟ تشكیلات و دبدبه یعنى چه ؟ زهرا اگر دنبال فدك مى رود از باب این است كه اصلا احقاق حق را واجب مى داند و الا فدك چه ارزشى دارد؟ چون اگر نمى رفت دنبال فدك ، تن به ظلم داده بود و انظلام و ظلم پذیرى بود، والا صد مثل فدك را آنها در راه خدا مى دادند. چون انظلام نباید كرد زهرا حق خودش را مطالبه مى كند، یعنى ارزش فدك براى حضرت زهرا از جنبه حقوقى بود نه از جنبه اقتصادى و مادى . از جنبه اقتصادى و مادى ارزشش فقط این قدر بود كه اگر فدك داشته باشم ، به دیگران بتوانم برسم . آرى ، زهرا چنین شب عروسیى داشت . ولى زهرا قبل از وفات مخصوصا لباس پاكیزه اى پوشید كه احتضارش در آن حالت باشد. اسماء بنت عمیس گفت : یك روز - حال یا هفتاد و پنج روز و یا نود و پنج روز بعد از وفات رسول اكرم - دیدم مثل اینكه حال بى بى بهتر است ، از جا حركت كرد و نشست سپس حركت كرد و غسل نمود و بعد فرمود: اسماء! آن لباسهاى پاكیزه مرا بیاور. اسماء مى گوید من خیلى خوشحال شدم كه الحمدللّه مثل این كه حال بى بى بهتر است . ولى یك جمله اى بى بى گفت كه تمام امیدهاى اسماء به باد رفت . فرمود: اسماء من الا ن رو به قبله مى خوابم تو لحظه اى ، لحظاتى با من حرف نزن ، همین كه مدتى گذشت ، مرا صدا كن ، اگر دیدى جواب ندادم بدان كه لحظه مرگ من است . اینجا بود كه تمام امیدهاى اسماء به باد رفت . طولى نكشید كه اسماء فریاد كشید و به سراغ على رفت ، و على را از مسجد صدا كرد و حسنین آمدند.
زهرا پس از پدر همواره رنجور و بیمار بود و دستارى را كه از شدت درد به سر بسته بود هرگز باز نكرد. روز به روز زهرا لاغرتر و ناتوان تر مى شد. بعد از پدر همیشه زهرا را با چشمى گریان دیدند: مُنهَدَّةَ الرُكنِ این جمله خیلى معنى عجیبى دارد. ركن یعنى پایه ، مثل یك ساختمان كه پایه هایى دارد و روى آن پایه ها ایستاده است . از نظر جسمانى ، پا و ستون فقرات ركن انسان است یعنى انسان كه مى ایستد روى این بنا استخوانى مى ایستد. گاهى از نظر جسمانى ، انى ركن خراب مى شود، مثل كسى كه فرض كنید پاهایش را بریده باشند یا ستون فقرابش درهم شكسته باشد. ولى گاهى انسان از نظر روحى آنچنان درهم كوبیده مى شود كه گویى آن پایه هاى روحى كه روى آن ایستاده است خراب شده است . زهرا را بعد از پدر اینچنین توصیف كرده اند. زهرا و پیغمبر عاشقانه یكدیگر را دوست مى دارند. نگاه كه میكند به فرزندانش امام حسن و امام حسین بى اختیار مى گرید، مى گوید: فرزندان من كجا رفت آن پدر مهربان شما كه شما را به دوش میگرفت . شما را به دامن مى گذاشت و دست نوازش به سر شما مى كشید
امام مجتبى (ع ) مى گوید: در دوران كودكى شبى بیدار ماندم و به نظاره مادرم زهرا(س ) در حالى كه مشغول نماز شب بود گذراندم . پس از آنكه نمازش به پایان رسید متوجه شدم كه در دعایایش یك یك مسلمین را نام مى برد و آنها را دعا مى كند خواستم بدانم كه درباره خودش چگونه دعا مى كند. اما با كمال تعجب دیدم كه براى خود دعا نكرد. فردا از او سؤ ال كردم : چرا براى همه دعا كردى امّا براى خودت دعا نكردى ؟ فرمود: یا بنى ! الجار ثم الدار. پسرم ! اوّل همسایه بعد خانه !