• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1655
تعداد نظرات : 157
زمان آخرین مطلب : 4074روز قبل
اهل بیت
مطلب حاضر برگرفته از کتاب "حماسه حسینی" است که شامل سخنرانی های استاد شهید آیت الله مطهری در خصوص تحریفات صورت گرفته در مورد واقعه عاشورا می باشد.
لازم به ذکر است که مطالب استاد چون سخنرانی بودند پردازش و ویرایش ‌شده اند. متاسفانه با توجه به رشد روز افزون تحریفات و غلو‌هایی که در مورد روز عاشورا و وقایع آن ایجاد شده است؛ بررسی این واقعه بزرگ تاریخ مسلمین، لازم می نمود، بنابراین در چند مقاله به بررسی تحریفات واقعه کربلا می پردازیم.
امید است همه ما بتوانیم با درک واقعیت‌های این واقعه تاریخی به ارزش اصلی نهضت حسینی پی‌ برده و در ترویج واقعیات و ارزش‌های آن تلاش کنیم.
با كمال تاسف باید بگویم تحریف‌هایی كه به دست ما در این حادثه صورت گرفته است همه در جهت پایین آوردن قضیه و در جهت نسخ كردن قضیه بوده و هم در جهت بی خاصیت و بی اثر كردن قضیه بوده است. و در این قضیه، هم گویندگان و علمای امت و هم مردم تقصیر داشته‌اند.
موضوع بحث ما، تحریفات در واقعه تاریخی كربلاست. در بازگویی این واقعه بزرگ تحریفاتی صورت گرفته است لهذا این بحث را در چهار فصل خلاصه می‌كنیم.
فصل اول در اطراف معنی تحریف و انواع تحریف هایی كه در دنیا وجود دارد و اشاره به این كه انواع این تحریف ها در حادثه تاریخی عاشورا واقع شده است.
فصل دوم درباره عوامل تحریف است یعنی به طور كلی در سایر قضایای دنیا كه تحریف صورت می‌گیرد به چه علت صورت می‌گیرد، چرا بشر حوادث و قضایا و احیانا شخصیت ها را تحریف می‌كند؟ مخصوصا در حادثه عاشورا و نقل حادثه كربلا، چه عواملی دخالت داشته است كه تحریفاتی در این قضیه ایجاد شود.
فصل سوم عبارت است از توضیحی درباره تحریف هایی كه در همین داستان و حادثه تاریخی صورت گرفته است.
فصل چهارم در اطراف وظایف ما، اعم از علما و توده‌ مسلمان ما است.

معنای تحریف

تحریف در زبان عربی از ماده "حرف" است یعنی منحرف كردن چیزی از مسیر و وضع اصلی خود كه داشته است یا باید داشته باشد.
به عبارت دیگر تحریف نوعی تبدیل و تغییر است ولی تحریف مشتمل به چیزی است كه كلمه تغییر و تبدیل نیست. شما اگر كاری كنید كه جمله‌ای، نامه ای، شعر و یا عبارتی آن مقصودی را كه باید بفهماند، نفهماند و مقصود دیگری را بفهماند، می‌گویند شما این عبارت را تحریف كرده‌اید. مثلا شما گاهی مطلبی یا حرفی را به یك نفر می‌گویید، بعد آن شخص سخن شما را در جای دیگری نقل می‌كند. پس از آن، كسی به شما می‌گوید فلانی از قول شما چنین چیزی نقل می‌كرد شما می‌فهمید آن چه شما گفته بودید با آنچه كه او نقل كرده خیلی متفاوت است. او سخن‌های شما را كم و زیاد كرده است، قسمتی از حرف های شما را كه مفید مقصود شما بوده حذف كرده و قسمت هایی از خود به آن افزوده است در نتیجه سخن شما نسخ شده و چیزی دیگری از آب در آمده است. آن وقت شما می‌گویید این آدم حرف مرا تحریف كرده است. مخصوصا اگر كسی در سندهای رسمی دست ببرد می‌گویند كه تحریف كرده است. اینها مثال هایی بود برای روشن شدن معنی كلمه تحریف و این كلمه بیش از این احتیاج به توضیح ندارد. حال به شرح انواع تحریف می‌پردازیم:
(مرحوم حسین نوری) این مرد بزرگ، صریحا می‌گوید، امروز باید عزای حسین را گرفت اما در عصر ما برای حسین یك عزای جدیدی است كه در گذشته نبوده است و آن عزای جدید، برای این همه دروغ‌هایی است كه درباره حادثه كربلا گفته می‌شود و هیچ كس جلوی این دروغ‌ها را نمی‌گیرد. به این مصیبت حسین بن‌علی باید گریست نه برای شمشیرها و نیزه‌هایی كه در آن روز بر پیكر شریفش وارد شد.

انواع تحریف

تحریف انواعی دارد كه مهم ترین آنها عبارت است از تحریف لفظی و تحریف معنوی. تحریف لفظی این است كه ظاهر مطلبی را عوض کنند مثلا از یك گفتاری عبارتی حذف شود یا عبارتی اضافه شود و یا جمله‌ها را چنان پس و پیش كنند كه معنی آن فرق كند، یعنی در ظاهر و در لفظ گفتار تصرف كنند. این را تحریف لفظی می‌گویند.
تحریف معنوی این است كه شما در لفظ تصرف نمی‌كنید، لفظ همان است كه بوده. گاهی لفظ را همانطور معنی می‌كنید كه مقصود گوینده بوده ولی گاهی هم لفظ را طوری معنی می‌كنید كه خلاف مقصد و مقصود گوینده است. آن را طوری معنی می‌كنید كه مطابق مقصود خود شما باشد، نه مطابق مقصود اصلی گوینده؛ این را تحریف معنوی می‌گویند.
قرآن كریم كلمه تحریف را مخصوصا در مورد یهودی‌ها به كار برده است و با ملاحظه تاریخ معلوم می‌شود كه اینها قهرمان تحریف در طول تاریخ هستند. نمی‌دانم این چه نژادی است كه تمایل عجیبی به قلب حقایق و تحریف دارد. لذا همیشه كارهایی را در اختیار می‌گیرند كه در آنها بشود حقایق را تحریف و قلب كرد. من شنیده‌ام بعضی از همین خبرگزاری‌های معروف دنیا كه رادیوها، روزنامه‌ها همیشه از اینها نقل می‌كنند منحصرا در دست یهودی‌ها است. چرا؟ برای این كه بتوانند قضایا را در دنیا آن طوری كه دلشان می‌خواهد منعكس كنند و قرآن چه عجیب درباره اینها حرف می‌زنند. این خصیصه یهودیان كه تحریف است، در قرآن به صورت یك خصیصه نژادی شناخته شده است. در یكی از آیات قرآن در سوره بقره می‌فرماید: «افتطمعون ان یومنوا لكم» ؛ ای مسلمانان آیا شما طمع بستید كه اینها به شما راست می‌گویند. اینها همانها هستند كه با موسی می‌رفتند و سخن خدا را می‌شنیدند و اما از همان جا كه بر می‌گشتند تا در میان قومشان نقل بكنند آن را زیر و رو می‌كردند.
افتطمعون ان یؤمنوا لكم و قد كان فریق منهم یسمعون كلام الله ثم یحرفونه من بعد ما عقلوه و هم یعلمون[2]؛ تحریف هم كه می‌كردند، نه از باب این كه نمی فهمیدند و عوضی بازگو می‌كردند، كه اینها ملت با هوشی هستند و خوب هم می‌فهمیدند. اما در عین این كه خوب می‌فهمیدند معذالك حرف‌ها را، سخنان را، كج می‌كردند و به گونه‌ای دیگر برای مردم بیان می‌كردند، تحریف همین است. یعنی پیچ دادن، كج كردن چیزی، از مسیر اصلی منحرف كردن؛ اینها در كتاب‌های الهی تحریف كردند. قرآن بسیاری از جاها یا كلمه تحریف را آورده و یا به صورت دیگری مطلب را بیان كرده است.
ولی مفسرین ذكر كرده‌اند كه تحریفی كه قرآن می‌گوید اعم از تحریف لفظی و تحریف معنوی است؛ یعنی بعضی از این تحریف‌ها كه صورت گرفته است در لفظ بوده و بعضی دیگر در تفسیر و در معنا بوده است كه چون از مطلب خیلی خارج می‌شوم نمی‌خواهم در اطراف این مطلب بیشتر از این بحث كنم.

مثالی برای تحریف

یك نفر از علما نقل می‌كرد كه در ایام جوانیش مداحی از تهران به مشهد آمده بود كه روزها در مسجد گوهر شاد و یا در صحن می‌ایستاد و شعر و مدیحه می‌خواند و غزل معروف منسوب به حافظ را می‌خواند:
ای دل غلام شاه جهان باش و شاه باش
پیوسته در حمایت لطف الله باش
قبر امام هشتم و سلطان دین رضا
از جان ببوس و بر در آن بارگاه باش
این آقا برای این كه او را دست بیندازد، رفته بود و به او گفته بود آقا چرا این شعر را غلط می‌خوانی باید این طور بخوانی:
قبر امام هشتم و سلطان دین رضا
از جان ببوس و بر در آن، بار، كاه باش
یعنی وقتی در حرم رسیدی همان طور كه یك بار كاه را از روی الاغ به زمین می‌اندازند، تو هم فورا خود را به زمین بینداز؛ از آن پس هر وقت مداح بیچاره این شعر را می‌خواند، ‌به جای بارگاه می‌گفت بار كاه و خود را هم به زمین می‌انداخت. به این عمل تحریف گویند.

تفاوت تحریف در موضوع

قابل توجه است که از نظر موضوع، تحریف فرق می‌كند. یك وقت تحریف در یك سخن عادی است. مثل این كه دو نفر در نقل و قول گفتار یكدیگر تحریف كنند. یك وقت هم تحریف در یك موضوع بزرگ اجتماعی است مثل تحریف كردن در شخصیت‌ها. ‌شخصیت‌هایی هستند كه قول و عملشان برای مردم حجت است، ‌خُلقشان برای مردم نمونه است. مثلا كسی سخنی را به علی (ع) نسبت می دهد كه از ایشان نیست یا مقصودش چیز دیگری بوده، این خیلی خطرناك است. خلق و خویی را به پیغمبر، و یا به امام نسبت می دهند در صورتی كه خُلق او طور دیگری بوده است. یا در یك حادثه بزرگ، در یك حادثه تاریخی كه از نظر اجتماعی یك سند اجتماعی و یك پشتوانه اخلاقی و تربیتی است تحریف به وجود آورد. این دیگر چقدر اهمیت دارد و چقدر خطرناك است كه تحریفات چه تحریف لفظی و چه تحریف معنوی در موضوعاتی صورت بگیرد كه آن موضوعات، موضوع عادی نیست. یك وقت كسی در شعر حافظ و یا مثلا در كتاب موش و گربه تحریف ایجاد می‌کند که گرچه نباید چنین اتفاقی بیافتد ولی چندان اهمیتی ندارد. ولی گاهی در یک سند مهم تاریخی تحریف ایجاد می شود.
یكی از استادها مقاله‌ای درباره كتاب موش و گربه كه از نظر ادبی بسیار كتاب با ارزشی است، نوشته بود و ثابت كرده بود كه در آن اثر بسیار دست برده شده است و اشعاری كم و زیاد و كلمات عوض كرده‌ شده‌اند. بعد نوشته بود كه به نظر من قومی در دنیا به اندازه قوم ایرانی بی امانت نیست كه این همه در آثار خودش دخل و تصرف‌ها و تحریف های بی جا بكند. در مثنوی مولوی نیز تحریف شده است. مثلا یك شعر عالی راجع به اثر محبت در مثنوی‌های اصل بوده است كه می‌گوید:
از محبت تلخ‌ها شیرین شود
وز محبت مس‌ها زرین شود
كه حرف حسابی است. محبت مثل چیزی است كه تلخ‌ها را شیرین می كند، محبت حكم كیمیا را دارد كه مس وجود انسان را تبدیل به زر می كند. بعد دیگران آمدند و بدون این كه تناسبی وجود داشته باشد اشعاری به آن افزودند مثلا گفتند:

مردم دو مسوولیت بزرگ دارند:

1- نهی از منكر بر همه واجب است. مردم وقتی متوجه می شوند كه روضه‌ها دروغ است نباید در آن مجلس بنشینند كه حضور در آن مجلس حرام است و باید با آن مجالس مبارزه كنند.
2- مشکل دیگر تمایلی است كه صاحب مجالس‌ و مستمعین به گرم بودن مجلس دارند و به اصطلاح مجلس باید بگیرد، باید كربلا شود. روضه‌خوان بیچاره می‌بیند كه اگر همه روضه‌ها راست و درست باشد آن طور كه شاید و باید مجلسش نمی‌گیرد و مردم هم برای مجالس دعوتش نمی‌كنند، ناچار یك مطالبی اضافه می‌كند. مردم باید این انتظار را از خودشان دور كنند و با رفتارشان آن روضه‌خوانی را كه می‌میراند و مجلس را كربلا می‌كند تشویق نكنند. كربلا می‌كند یعنی چه؟ مردم باید روضه راست بشنوند تا معارفشان، سطح فكرشان بالا بیاید به طوری كه روحشان در یك كلمه اهتزاز پیدا كرد، یعنی روحشان با روح حسین بن‌علی هماهنگ شد و در نتیجه اشكی و‌لو ذره‌ای، و به قدر بال مگس هم از چشمشان بیرون آمد واقعا مقام بزرگی است، اما اشكی كه از راه قصابی كردن از چشم بیرون بیاید اگر یك دریا هم باشد ارزش ندارد.
از محبت مار، موری می‌شود و یا از محبت مثلا سقف دیوار می‌شود و یا از محبت خربزه هندوانه می‌شود و اینها دیگر ربطی به موضوع ندارد كه البته اینها نباید بشود ولی این تحریف‌ها به حیات و سعادت اجتماع ضربه نمی‌زند؛ در مسیر اجتماع، انحرافی ایجاد نمی‌كند اما در چیزهایی كه بستگی به اخلاق و تربیت و دین مردم دارد خطرناك است و وای به آنجا كه در اسناد و پشتوانه‌های زندگی بشر تحریف صورت بگیرد.
حادثه كربلا برای ما یك حادثه بزرگ اجتماعی است. یعنی در تربیت ما، در خلق و خوی ما این حادثه اثر دارد. حادثه‌ای است كه خود به خود بدون این كه هیچ قدرتی ما را مجبور كرده باشد، میلیون‌ها نفر و قهرا میلیون‌ها ساعت از وقت خودمان را برای استماع قضایای مربوط به آن صرف می‌كنیم. میلیون‌ها تومان در این راه خرج می‌كنیم، این قضیه باید همانطوری كه هست و همان طوری كه بوده است بدون كم و زیاد بیان شود و اگر كوچكترین دخل و تصرفی از طرف ما در این حادثه صورت بگیرد،
حادثه را منحرف می كند و به جای این كه ما از این حادثه استفاده بكنیم قطعا ضرر خواهیم كرد. حالا بحث من این است كه در نقل و بازگو كردن حادثه عاشورا ما هزاران تحریف وارد كرده‌ایم!
هم تحریف‌های لفظی یعنی شكلی و ظاهری كه رد مورد اصل قضایا، مقدمات قضایا، راجع به متن مطلب و راجع به حواشی مطلب است و هم در تفسیر این حادثه ما تحریف كرده‌ایم! با كمال تاسف این حادثه، هم دچار تحریف‌های لفظی و هم دچار تحریف‌های معنوی شده است.
گاهی از اوقات لااقل تحریف‌هایی كه می‌شود هماهنگی با اصل مطلب دارد ولی گاهی وقت‌ها تحریف، كوچكترین هماهنگی كه ندارد هیچ، قضیه را هم نسخ می كند، قضیه را به كلی واژگون می كند و به شكلی در می‌آورد كه به صورت ضد خودش در می‌آید. با كمال تاسف باید بگویم تحریف‌هایی كه به دست ما در این حادثه صورت گرفته است همه در جهت پایین آوردن قضیه و در جهت نسخ كردن قضیه بوده و هم در جهت بی خاصیت و بی اثر كردن قضیه بوده است. و در این قضیه، هم گویندگان و علمای امت و هم مردم تقصیر داشته‌اند. حال نمونه‌هایی از بعضی تحریف‌‌هایی كه در لفظ ظاهر یعنی در شكل قضیه به وجود آورده‌اند و چیزهایی كه نسبت داده‌اند را ذكر می‌كنم.
مطلب آنقدر زیاد است كه قابل بیان كردن نیست، آنقدر زیاد است كه اگر بخواهیم روضه‌هایی را كه می خوانند و دروغ است جمع‌آوری كنیم شاید چند جلد كتاب پانصد صفحه‌ای بشود!

معرفی حاج میرزا حسین نوری(ره)

مرحوم حاج میرزا حسین نوری اعلی‌الله مقامه، استاد مرحوم حاج شیخ عباس قمی و مرحوم شیخ علی اكبر نهاوندی در مشهد و مرحوم حاج شیخ محمد باقر بیرجندی محدث، مرد بسیار فوق‌العاده‌ای بوده است. محدثی است كه در فن خودش فوق‌العاده متبحر بوده و حافظه ای بسیار قوی داشت. مردی با ذوق و بسیار با شور و حرارت و با ایمان بوده است. گو این كه این مرد بعضی از كتاب‌هایی را كه نوشته در شان او نبوده و علمای وقت هم ملامتش كردند. ولی معمولا كتاب‌هایش خوب است مخصوصا كتابی در موضوع منبر نوشته است به نام "لؤلؤ و مرجان" كه با این كه كتاب كوچكی است ولی فوق‌العاده كتاب خوبی است. در این كتاب راجع به وظایف اهل منبر سخن گفته است. همه این كتاب در دو فصل است. یك فصل آن درباره "اخلاص" یعنی خلوص نیت است. یعنی شرط گوینده، خطیب، واعظ، روضه‌خوان در منبر این است كه خلوص نیت داشته باشد.
پایه دوم "صدق" است و در اینجاست كه موضوع راست گفتن و دروغ گفتن تشریح شده و انواع دروغ‌ها را چنان بحث كرده كه من خیال نمی‌كنم در هیچ كتابی درباره دروغ و انواع آن به اندازه این كتاب بحث شده باشد و شاید نظیر این كتاب در دنیا وجود نداشته باشد، که این مرد تبحر از خود نشان داده است.
این مرد بزرگ در همین كتاب نمونه‌هایی از دروغ هایی كه معمول است و به حادثه تاریخی كربلا نسبت می‌دهند ذكر می‌كند. آنچه كه من می‌گویم غالبا، همان‌هایی است كه مرحوم حاجی نوری هم از آنها ناله كرده است، و حتی این مرد بزرگ صریحا می‌گوید امروز باید عزای حسین را گرفت، اما در عصر ما برای حسین یك عزای جدیدی است كه در گذشته نبوده است و آن عزای جدید، برای این همه دروغ‌هایی است كه درباره حادثه كربلا گفته می‌شود و هیچ كس جلوی این دروغ‌ها را نمی‌گیرد. به این مصیبت حسین بن‌علی باید گریست نه برای شمشیرها و نیزه‌هایی كه در آن روز بر پیكر شریفش وارد شد. و در مقدمه كتاب هم نوشته است كه فلان عالم بزرگ از علمای هندوستان نامه‌ای به من نوشته و از روضه‌های دروغی كه در هندوستان خوانده می‌شود شكایت كرده و از من خواهش كرده است كه كاری کنم و كتابی بنویسم كه جلوی روضه‌های دروغ در آنجا گرفته شود. بعد مرحوم حاجی می‌نویسد، این عالم هندی خیال كرده است كه روضه خوان‌ها وقتی به هندوستان می روند دروغ می‌گویند نمی‌داند كه آب از چشمه گل آلوده است و مركز روضه‌های دروغ، كربلا و نجف و ایران است و همین مراكز تشیع، مركز روضه‌های دروغ هستند. حالا من برای نمونه یك قسمت‌هایی را بیان می‌كنم كه بعضی از این‌ها مربوط به وقایع قبل از عاشورا، بعضی‌ها مربوط به وقایع بین‌ راه، بعضی‌ها مربوط به ایام اقامت در محرم، بعضی از آن مربوط به ایام اسارت و بعضی‌ها هم مربوط به ائمه، بعد از قضایای كربلا است و اغلب مربوط به روز عاشوراست. حال برای هر كدام، یكی دو نمونه می‌آورم.

مسئولیت مهم مردم

گفتن یك مطلب هم لازم است كه در همه این‌ها مردم مسوولند. یعنی مردمی كه در روضه خوانی‌ها شركت می‌كنند در این قضیه مسوول هستند. مردم دو مسوولیت بزرگ دارند:
1- نهی از منكر بر همه واجب است. مردم وقتی متوجه می شوند كه روضه‌ها دروغ است نباید در آن مجلس بنشینند كه حضور در آن مجلس حرام است و باید با آن مجالس مبارزه كنند.2- مشکل دیگر تمایلی است كه صاحب مجالس‌ و مستمعین به گرم بودن مجلس دارند و به اصطلاح مجلس باید بگیرد، باید كربلا شود. روضه‌خوان بیچاره می‌بیند كه اگر همه روضه‌ها راست و درست باشد آن طور كه شاید و باید مجلسش نمی‌گیرد و مردم هم برای مجالس دعوتش نمی‌كنند، ناچار یك مطالبی اضافه می‌كند. مردم باید این انتظار را از خودشان دور كنند و با رفتارشان آن روضه‌خوانی را كه می‌میراند و مجلس را كربلا می‌كند تشویق نكنند. كربلا می‌كند یعنی چه؟ مردم باید روضه راست بشنوند تا معارفشان، سطح فكرشان بالا بیاید به طوری كه روحشان در یك كلمه اهتزاز پیدا كرد، یعنی روحشان با روح حسین بن‌علی هماهنگ شد و در نتیجه اشكی و‌لو ذره‌ای، و به قدر بال مگس هم از چشمشان بیرون آمد واقعا مقام بزرگی است، اما اشكی كه از راه قصابی كردن از چشم بیرون بیاید اگر یك دریا هم باشد ارزش ندارد
دوشنبه 7/12/1391 - 13:40
اهل بیت
امام حسین (ع) از دیدگاه بزرگان، اندیشمندان و مستشرقین غیر مسلمان

پدید آورنده : سید حسن قریشی ، صفحه 22

 

1 . انگری، کابریل

به عوض اینکه واقعه کربلا، موجب ترس طرفداران حسین (ع) و علی (ع) شود، شجاعت شیعیان را برانگیخت و آنان را به گرفتن انتقام تهییج کرد . (1)

2 . ایروینگ، واشنگتن مورخ آمریکایی

در زیر آفتاب سوزان سرزمین خشک و در روی ریگ های تفدیده عراق، روح حسین فناناپذیر است ; ای پهلوان، و ای نمونه شجاعت وای شهسوار من، ای حسین! (2)

3 . بر و کلمان، کارل خاورشناس و محقق آلمانی

شهادت حسین (ع) علاوه بر نتایج و اثرات سیاسی، موجب تحکیم و اشاعه مذهب شیعه گردید و این مذهب مرکز و مظهر تمایلات ضد عرب شد . (3)

4 . برون، ادوارد مورخ و دانشمند انگلیسی

به عقیده ما دسته شیعه یا طرفداران علی (ع) به قدر کافی هیجان و از خود گذشتگی نداشتند، ولی پس از حادثه کربلا قضیه دگرگون شد و تذکار زمین کربلا که به خون فرزند پیامبر آلوده بود و یادآوری عطش سخت وی و نعش نزدیکانش که اطرافش روی زمین ریخته بود، کافی بود که عواطف سست ترین مردم را به هیجان آورد و روح ها را غمگین سازد . چنانچه به رنج و خطر و حتی نسبت به مرگ بی اعتنا شوند . (4)

5 . پطروشفسکی، ایلیا پاولویچ مورخ بزرگ روسی

حسین (ع) در پیکار نابرابر پس از آن که 33 زخم نیزه و 34 زخم شمشیر بر او وارد آمد از پای در آمد . هم رزمان وی نیز کشته شدند . . . (5)

6 . توندول، بورشو تامداس

شهادت حسین (ع) از همان زمان که طفلی بیش نبودم، در من تاثیر عمیق و حزن آوری می بخشید . من اهمیت بر پاداشتن این خاطره بزرگ تاریخی را می دانم . این فداکاری های عالم از قبیل شهادت امام حسین (ع) سطح بشریت را ارتقاء بخشیده است و خاطره ی آن شایسته است همیشه بماند و یادآوری شود . (6)

7 . توین بی، ارنولد، جوزف فیلسوف و مورخ انگلیسی

معاویه یکی از قریشی های مقتدر نسل خودش بود . حضرت علی (ع) نتوانست با ریاکاری های سیاسی او مقابله کند لذا او و پسرش حسین (ع) نوه پیامبر مظلومانه به شهادت رسیدند . (7)

8 . جمس فردریک

درس امام حسین (ع) و هر قهرمان شهید دیگر این است که در دنیا اصول ابدی عدالت و ترحم و محبت وجود دارد که تغییرناپذیرند . همچنین می رساند که هر گاه کسی برای این صفات ابدی مقابله کند و بشر در راه آن پافشاری نماید، آن اصول همیشه در دنیا باقی و پایدار خواهد ماند . (8)

9 . جوزف، رینو متشرق فرانسوی و مؤلف کتاب اسلام و مسلمین

شیعه دین خود را با شمشیر پیش نبرده، بلکه با نیروی تبلیغ و دعوت پیشرفت کرده و اهتمام آنها به برگزاری مراسم سوگواری موجب شده که تقریبا دو ثلث مسلمانان و بلکه جماعت از هنود و مجوس و سایر مذاهب نیز با آنان در عزای حسین (ع) شرکت کنند . (9)

10 . دیکنس، چارلز

اگر منظور امام حسین (ع) جنگ در راه خواسته های دنیایی خود بود، من نمی فهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند . پس عقل چنین حکم می کند که او فقط به خاطر اسلام فداکاری کرد . (10)

11 . دو کبری، موریس اندیشمند فرانسوی

پیروان حسین به واسطه عزاداری حسین می دانند که پستی و زیر دستی استعمار و استثمار را نباید قبول کنند، زیر شعار پیشرو و آقای آنها تن ندادن زیر بار ظلم و ستم بود . (11)

12 . زیدان، جرجی نویسنده مسیحی لبنانی

پس از رحلت پیامبر . . . حب جاه و مال بر فضایل اخلاقی، فایق آمد و افکار و آرای آل علی (ع) در میان چنان مردمی بی اثر ماند . چنانکه مردم کوفه به خاطر جاه و مال بیعتی را که با حسین بن علی (ع) کرده بودند، در هم شکستند و به این نیز اکتفا نکرده، او را کشتند . (12)

13 . طوماس، مان متفکر آلمان

اگر بین فداکاری مسیح و حسین (ع) مقایسه شود، حتما فداکاری حسین پر مغزتر و با ارزش تر جلوه خواهد نمود . زیر مسیح روزی که آماده برای فدا شدن گردید زن و فرزند نداشت و در فکر آنان نبوده که بعد از او به چه سرنوشتی دچار خواهند آمد . امام حسین (ع) زن و فرزند داشت و بعضی از آنها کودک خردسال بودند و احتیاج به پدر داشتند . (13)

14 . فریشلر، کورت مورخ بزرگ آلمانی

امام حسین (ع) در فداکاری قدم را از حدود فدا کردن خود برتر نهاد و فرزندانش را هم فدا کرد . . . تصمیم ثابت حسین (ع) برای فداکاری مطلق نه ناشی از لجاجت بود نه معلول هوی و هوس و او با پیروی از عقل، مصمم شده بود که به طور کامل فداکاری کند تا این که مجبور نشود بر خلاف پر نسیب (عقیده، آرمان والا) خود به وسیله سازش کاری با یزید بن معاویه و زندگی ادامه دهد .

می دانیم که حسین (ع) خود را برای کشته شدن آماده کرده بود و او که عزم داشت خویش را فدا نماید، چرا توقف نکرد تا به قتلش برسانند و چرا دایم اسب می تاخت و شمشیر می انداخت . . . . حسین (ع) دست روی دست گذاشتن و توقف برای کشته شدن را دور از مردانگی و جهاد در راه پر نسیب خود می دانست در نظر حسین (ع) در همانجا توقف کردن و گردن بر فضا دادن، تا این که دیگران نزدیک شوند . تا او را به قتل برسانند . خودکشی محسوب می شود، یک مرد دلیر و با ایمان خودکشی نمی کند . (14)

15 . کارلایل، توماس دانشمندی بزرگ انگلیسی

بهترین درسی که از تراژدی کربلا می گیریم این است که، حسین و یارانش ایمان استوار به خدا داشتند . آنان با عمل خود روشن کردند که تفوق عددی در جایی که حق و باطل روبرو می شوند اهمیت ندارد . پیروزی حسین با وجود اقلیتی که داشت موجب شگفتی من است . (15)

16 . گاندی، مهاتما رهبر انقلاب بزرگ هندوستان

من زندگی امام حسین (ع) آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خوانده ام و توجه کافی به صفحات کربلا نموده ام، بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستی از سر مشق امام حسین (ع) پیروی کند . (16)

17 . گبن، مسیو

فاجعه کربلا و مصیبتی که بر حسین بن علی (ع) وارد شده، بعد از قرن ها متمادی و اقالیم خیلی دور دست حس شفقت و همدردی خون سردترین و دل سخت ترین خواننده را تحریک نموده و منقلبش می سازد . (17)

18 . مادام، انگلیسی از نویسندگان دائرة المعارف قرن نوزدهم فرانسه

بزرگ ترین دلیل بر اثبات مظلومیت امام حسین (ع) مسلمان ها قربانی دادن بچه شیر خواره اش بود که در هیچ تاریخی سابقه ندارد بچه شیرخواری را برای طلب آب (بی قیمت و قد) بیاورند و آن قوم دغا عوض دادن آب، او را طعمه تیر جفا قرار دادند . این عمل دشمن اثبات مظلومیت حسین (ع) را نمود و به همین نیروی مظلومیت بساط عزت خاندان مقتدر بنی امیه را برچید و رسوای عالمشان نمود . در اثر جانبازی های او و اهل بیت بزرگش دین محمد صلی الله علیه وآله حیات نوینی بخود گرفت . (18)

19 . ماساریک، توماس کشیش متفکر اروپایی

گرچه کشیشان ما هم از ذکر مصائب حضرت مسیح مردم را متاثر می سازند، ولی آن شور و هیجانی که در پیروان حسین (ع) یافت می شود در پیروان مسیح یافت نخواهد شد . گویا سبب این باشد که مصائب مسیح در برابر مصائب حسین مانند پر کاهی است در مقابل یک کره عظیم پیکر . (19)

پی نوشت:

1 . علی و حسین دو قهرمان اسلام: گابریل انکری، ترجمه فروغ شهاب، کتاب فروشی زوار، تهران، بی تا، ص 282 .

2 . درسی که حسین (ع) به انسان ها آموخت، سید عبدالکریم هاشمی نژاد، ص 451 .

3 . تاریخ ملل و دول اسلامی: کارل بروکلمان، ترجمه هادی جزایری، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران 1364، ص 108 .

4 . عظمت حسین بن علی (ع) ، تالیف ابوعبدالله زنجانی، ص 44 .

5 . اسلام در ایران، ایلیا پاولویچ پطروشفسکی، ترجمه کریم کشاورز، پیام، تهران، 1354، ص 54 .

6 . درسی که حسین (ع) به انسان ها آموخت، ص 448 .

7 . تاریخ تمدن: ارنولد توین بی، ترجمه یعقوب آژند، مولی، تهران، 1368، چاپ سوم، ص 45 .

8 . درسی که حسین به انسانها آموخت، ص 449 .

9 . پرتویی از عظمت حسین (ع) ، لطف الله صافی، 440 .

10 . درسی که حسین (ع) به انسان ها آموخت، ص 448 .

11 . همان، ص 451 .

12 . تاریخ تمدن اسلام، جرجی زیدان، ترجمه علی جواهر کلام، امیر کبیر، تهران، 1372، چاپ هشتم، ص 65 .

13 . تحریف شناسی عاشورا در پرتو امام شناسی، داود الهامی، مکتب اسلام، قم 1378، ص 130 .

14 . امام حسین (ع) و ایران، کورت فریشلر ترجمه ذبیح الله منصوری، جاودان، تهران، 1355، چاپ دوم، ص 444 .

15 . درسی که حسین به انسان ها آموخت، ص 448 .

16 . همان، ص 447 .

17 . تاریخ اسلام و عرب، امیر علی، ص 93 .

18 . چهره درخشان حسین بن علی (ع) ، علی ربانی خلخالی، ص 134 .

19 . درسی که حسین (ع) به انسان ها آموخت، ص 451 .

 

http://www.hawzah.net/fa/magazine/magart/114/5467/51551

دوشنبه 7/12/1391 - 13:39
اهل بیت
در مکتب شیعه شخصیت و زیارت امام حسین علیه السلام از موقعیت ویژه ای برخوردار است و روایات بسیاری در مورد ایشان ذکر شده است. در این مطلب چهل حدیث از اهل بیت علیهم السلام در مورد امام حسین علیه السلام می آوریم تا معرفت خود را نسبت به این بزرگوار هر چه بیشتر نماییم.
1- حریم پاك
عن النبى (ص) قال: ... و هى اطهر بقاع الارض واعظمها حرمة و إنها لمن بطحاء الجنة.
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله در ضمن حدیث بلندى مى‏فرماید:
كربلا پاك ترین بقعه روى زمین و از نظر احترام بزرگترین بقعه‏ها است والحق كه كربلا از بساط هاى بهشت است.(1)

2- سرزمین نجات
قال رسول الله صلى الله علیه و آله: یقبر ابنى بأرض یقال لها كربلا هى البقعة التى كانت فیها قبة الاسلام نجا الله التى علیها المؤمنین الذین امنوا مع نوح فى الطوفان.
پیامبر خدا (ص) فرمود: پسرم حسین در سرزمینى به خاك سپرده مى‏شود كه به آن كربلا گویند، زمین ممتازى كه همواره گنبد اسلام بوده است، چنان كه خدا یاران مومن حضرت نوح را در همانجا از طوفان نجات داد .(2)

3- مسلخ عشق‏
قال على علیه السلام: هذا... مصارع عشاق شهداء لا یسبقهم من كان قبلهم ولا یلحقهم من كان بعدهم.
حضرت على علیه السلام روزى گذرش از كربلا افتاد و فرمود: اینجا قربانگاه عاشقان و مشهد شهیدان است شهیدانى كه نه شهداى گذشته و نه شهداى آینده به پاى آنها نمى‏رسند.(3)

4- عطر عشق‏
قال على علیه السلام: واها لك ایتها التربة لیحشرن منك قوم یدخلون الجنة بغیر حساب. (4)
امیرالمومنین علیه السلام خطاب به خاك كربلا فرمود: چه خوشبویى اى خاك! در روز قیامت قومى از تو به پا خیزند كه بدون حساب و بى درنگ به بهشت روند.

5- ستاره سرخ محشر
قال على بن الحسین علیه السلام: تزهر أرض كربلا یوم القیامة كالكوكب الدرى و تنادى انا ارض الله المقدسة الطیبة المباركة التى تضمنت سیدالشهداء و سید شباب اهل الجنة.(5)
امام سجاد علیه السلام فرمود: زمین كربلا در روز رستاخیز، چون ستاره مرواریدى مى‏درخشد و ندا مى‏دهد كه من زمین مقدس خدایم، زمین پاك و مباركى كه پیشواى شهیدان و سالار جوانان بهشت را در بر گرفته است.

6- كربلا وبیت المقدس‏
قال ابوعبدالله علیه السلام: الغاضریة من تربة بیت المقدس.(6)
امام صادق علیه السلام فرمود: كربلا از خاك بیت المقدس است.

7- فرات و كربلا
قال ابوعبدالله: ان أرض كربلا و ماء الفرات اول ارض و اول ماء قدس الله تبارك و تعالى...(7)
امام صادق علیه السلام فرمود: سرزمین كربلا و آب فرات، اولین زمین و نخستین آبى بودند كه خداوند متعال به آنها قداست و شرافت بخشید.

8- كربلا كعبه انبیاء
قال ابوعبدالله علیه السلام: لیس نبى فى السموات والارض و الا یسألون الله تبارك و تعالى ان یوذن لهم فى زیارة الحسین علیه السلام ففوج ینزل و فوج یعرج.(8)
امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ پیامبرى در آسمانها و زمین نیست مگر این كه مى‏خواهند خداوند متعال به آنان رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شوند، چنین است كه گروهى به كربلا فرود آیند و گروهى از آنجا عروج كنند.

9- كربلا، مطاف فرشتگان‏
قال ابوعبدالله علیه السلام: لیس من ملك فى السموات والارض إلا یسألون الله تبارك و تعالى ان یوذن لهم فى زیارة الحسین علیه السلام ففوج ینزل و فوج یعرج.(9)
امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ فرشته‏اى در آسمانها و زمین نیست مگر این كه مى‏خواهد خداوند متعال به او رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شود، چنین است كه همواره فوجى از فرشتگان به كربلا فرود آیند و فوجى دیگرعروج كنند و از آنجا اوج گیرند.

10- راه بهشت‏
قال ابوعبدالله علیه السلام: موضع قبرالحسین علیه السلام ترعة من ترع الجنة.(10)
امام صادق علیه السلام فرمود: جایگاه قبر امام حسین علیه السلام درى از درهاى بهشت است.

11- كربلا حرم امن‏
قال ابوعبدالله علیه السلام: ان الله اتخذ كربلا حرما آمنا مباركا قبل ان یتخذ مكة حرماً.(11)
امام صادق (ع) فرمود: به راستى كه خدا كربلا را حرم امن و با بركت قرار داد پیش از آن كه مكه را حرم قرار دهد.( شایان ذکر است منظور از این روایت درعالم بالا می باشد که قبل از مکه، کربلا حرم امن الهی قرار گرفت.)

12- زیارت مداوم‏
قال الصادق علیه السلام: زوروا كربلا ولا تقطعوه فان خیر أولاد الانبیاء ضمنته...(12)
امام صادق (ع) فرمود: كربلا را زیارت كنید و این كار را ادامه دهید، چرا كه كربلا بهترین فرزندان پیامبران را در آغوش خویش گرفته است.

13- بارگاه مبارك‏
قال الصادق علیه السلام: « شاطى‏ء الوادى الایمن» الذى ذكره الله فى القرآن،( قصص/30) هو الفرات و« البقعة المباركة» هى كربلا. (13)
امام صادق (ع) فرمود: آن « ساحل وادى ایمن» كه خدا در قرآن یاد كرده فرات است و « بارگاه با بركت» نیز كربلا است.

14- شوق زیارت‏
قال الامام باقرعلیه السلام: لو یعلم الناس ما فى زیارة قبرالحسین علیه السلام من الفضل، لماتوا شوقاً.(14)
امام باقرعلیه السلام فرمود: اگر مردم مى‏دانستند كه چه فضیلتى در زیارت مرقد امام حسین علیه السلام است از شوق زیارت مى‏مردند.

15- حج مقبول و ممتاز
قال ابوجعفرعلیه السلام: زیارة قبر رسول الله صلى الله علیه و آله و زیارة قبور الشهداء، و زیارة قبرالحسین بن على علیهما السلام تعدل حجة مبرورة مع رسول الله صلى الله علیه و آله.(15)
امام باقر علیه السلام فرمودند: زیارت قبر رسول خدا (ص) و زیارت مزار شهیدان، و زیارت مرقد امام حسین علیه السلام معادل است با حج مقبولى كه همراه رسول خدا (ص) بجا آورده شود.

16- تولدى تازه‏
عن حمران قال: زرت قبرالحسین علیه السلام فلما قدمت جاء نى ابو جعفر محمد بن على علیه السلام ... فقال علیه السلام ابشر یا حمران فمن زار قبور شهداء آل محمد (ص) یرید الله بذلك وصلة نبیه حرج من ذنوبه كیوم ولدته امه.(16)
حمران مى‏گوید هنگامى كه از سفر زیارت امام حسین (ع) برگشتم، امام باقرعلیه السلام به دیدارم آمد و فرمود: اى حمران! به تو مژده مى‏دهم كه هر كس قبور شهیدان آل محمد (ص) را زیارت كند و مرادش از این كار رضایت خدا و تقرب به پیامبر(ص) باشد، از گناهانش بیرون مى‏آید مانند روزى كه مادرش او را زاده است.

17- زیارت مظلوم‏
عن ابى جعفر و ابى عبدالله علیهماالسلام یقولان: من احب أن یكون مسكنه و مأواه الجنة، فلا یدع زیارة المظلوم.(17)
از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام نقل شده كه فرمودند: هر كس كه مى‏خواهد مسكن و مأوایش بهشت باشد، زیارت مظلوم - امام حسین- را ترك نكند.

18- شهادت و زیارت‏
قال الامام الصادق علیه السلام: زوروا قبرالحسین علیه السلام ولا تجفوه فانه سید شباب أهل الجنة من الخلق و سید شباب الشهداء.(18)
امام صادق (ع) فرمود: مرقد امام حسین علیه السلام را زیارت كنید و با ترك زیارتش به او ستم نورزید، چرا كه او سید جوانان بهشت از مردم و سالار جوانان شهید است.

19- زیارت، بهترین كار
قال ابوعبدالله علیه السلام: زیارة قبرالحسین بن على علیهماالسلام من أفضل ما یكون من الأعمال.(19)
امام صادق (ع) فرمود: زیارت قبر امام حسین علیه السلام از بهترین كارهاست كه مى‏تواند انجام یابد.

20- سفره‏هاى نور
قال الامام الصادق علیه السلام: من سره ان یكون على موائد النور یوم القیامة فلیكن من زوارالحسین بن على علیهماالسلام.(20)
امام صادق (ع) فرمود: هر كس دوست دارد روز قیامت، بر سر سفره‏هاى نور بنشیند باید از زائران امام حسین علیه السلام باشد.

21- شرط شرافت‏
قال الصادق علیه السلام: من اراد ان یكون فى جوار نبیه و جوارعلى و فاطمه علیهم السلام فلا یدع زیارة الحسین علیه السلام. (21)
امام صادق (ع) فرمود: كسى كه مى‏خواهد در همسایگى پیامبر(ص) و در كنارعلى (ع) و فاطمه (س) باشد زیارت امام حسین (ع) را ترك نكند.

22- زیارت، فریضه الهى‏
قال ابوعبدالله علیه السلام: لو ان احدكم حج دهره ثم لم یزرالحسین بن على علیهماالسلام لكان تاركا حقا من حقوق رسول الله (ص) لان حق الحسین فریضة من الله تعالى واجبه على كل مسلم.(22)
امام صادق (ع) فرمود: اگر یكى از شما تمام عمرش را احرام حج ببندد اما امام حسین علیه السلام را زیارت نكند حقى از حقوق رسول خدا (ص) را ترك كرده است؛ چرا كه حق حسین (ع) فریضه الهى و بر هر مسلمانى واجب و لازم است.

23- كربلا كعبه كمال‏
قال ابوعبدالله علیه السلام: من لم یأت قبرالحسین علیه السلام حتى یموت كان منتقص الایمان منتقص الدین، ان ادخل الجنة كان دون المؤمنین فیها.(23)
امام صادق (ع) فرمود: هر كس به زیارت قبر امام حسین (ع) نرود تا بمیرد، ایمانش ناتمام و دینش ناقص خواهد بود به بهشت هم كه برود پایین تر از مومنان در آنجا خواهد بود.

24- از زیارت تا شهادت‏
قال ابوعبدالله علیه السلام: لا تدع زیارة الحسین بن على علیهماالسلام و مُرّ أصحابك بذلك یمدالله فى عمرك و یزید فى رزقك و یحییك‏ الله سعیدا ولا تموت الا شهیدا.(24)
امام صادق (ع) فرمود: زیارت امام حسین علیه السلام را ترك نكن و به دوستان و یارانت نیز همین را سفارش كن! تا خدا عمرت را دراز و روزى و رزقت را زیاد كند و خدا تو را با سعادت زنده دارد و نمیرى مگر با شهادت.

25- حدیث محبت‏
عن ابى عبدالله قال: من اراد الله به الخیر قذف فى قلبه حب الحسین علیه السلام و زیارته و من اراد الله به السوء قذف فى قلبه بغض الحسین علیه السلام و بغض زیارته.(25)
امام صادق (ع) فرمود: هر كس كه خدا خیر خواه او باشد محبت حسین (ع) و زیارتش را در دل او مى‏اندازد و هر كس كه خدا بدخواه او باشد كینه و خشم حسین (ع) و خشم زیارتش را در دل او مى‏اندازد.

26- نشان شیعه بودن‏
قال الصادق علیه السلام: من لم یأت قبرالحسین علیه السلام و هو یزعم انه لنا شیعة حتى یموت فلیس هو لنا شیعة و ان كان من اهل الجنة فهو من ضیفان اهل الجنة.(26)
امام صادق علیه السلام فرمود: كسى كه به زیارت قبر امام حسین نرود و خیال كند كه شیعه ما است و با این حال و خیال بمیرد او شیعه ما نیست و اگر هم از اهل بهشت باشد از میهمانان اهل بهشت خواهد بود.

27- سكوى معراج‏
قال الصادق علیه السلام: من اتى قبرالحسین علیه السلام عارفا بحقه كتبه الله عزوجل فى اعلى علیین.(27)
امام صادق (ع) فرمود: هر كس كه به زیارت قبر حسین علیه السلام نایل شود و به حق آن حضرت معرفت داشته باشد خداى متعال او را در بلندترین درجه عالى مقامان ثبت مى‏كند.

28- مكتب معرفت‏
قال ابوالحسن موسى بن جعفرعلیه السلام: أدنى ما یثاب به زائر ابى عبدالله علیه السلام بشط فرات إذا عرف حقه و حرمته و ولایته ان یغفر له ما تقدم من ذنبه و ما تأخز.(28)
حضرت امام موسى كاظم علیه السلام فرمود: كمترین ثوابى كه به زائر امام حسین علیه السلام در كرانه فرات داده مى‏شود این است كه تمام گناهان بخشوده مى‏شود. بشرط این كه حق و حرمت ولایت آن حضرت را شناخته باشد.

29- همچون زیارت خدا
قال الرضا علیه السلام: من زار قبرالحسین (ع) بشط الفرات كان كمن زار الله.(29)
امام رضا علیه السلام فرمود: كسى كه قبر امام حسین علیه السلام را در كرانه فرات زیارت كند، مثل كسى است كه خدا را زیارت كرده است.

30- زیارت عاشورا
قال الصادق علیه السلام: من زارالحسین علیه السلام یوم عاشورا وجبت له الجنة.(30)
امام صادق (ع) فرمود: هر كس كه امام حسین علیه السلام را در روز عاشورا زیارت كند بهشت بر او واجب مى‏شود.

31- بالاتر از روسپیدى
قال ابوعبدالله علیه السلام: من باب عند قبرالحسین علیه السلام لیلة عاشورا لقى الله یوم القیامة ملطخا بدمه كأنما قتل معه فى عرصة كربلا.(31)
امام صادق (ع) فرمود: كسى كه شب عاشورا در كنار مرقد امام حسین علیه السلام سحر كند روز قیامت در حالى به پیشگاه خدا خواهد شتافت كه به خونش آغشته باشد، مثل كسى كه در میدان كربلا و در كنار امام حسین علیه السلام كشته شده باشد.

32- نشانه‏هاى ایمان‏
قال ابو محمدالحسن العسكرى علیه السلام: علامات المؤمن خمس: صلاة الخمسین، و زیارة الاربعین، والتختم فى الیمین، و تعفیر الجبین والجهر ببسم الله الرحمن الرحیم.(32)
امام حسن عسكرى علیه السلام فرمود: نشانه‏هاى مؤمن پنج چیز است: 1 ـ پنجاه رکعت نماز( نماز یومیه و نمازهای نافله) 2 ـ زیارت اربعین 3 ـ انگشتر به دست راست كردن 4 ـ بر خاك سجده كردن 5 ـ بسم الله الرحمن الرحیم را در نماز بلند گفتن.

33- رواق منظر یار
قال رسول الله (ص): الا و ان الإجابة تحت قبته والشفاء فى تربته، و الائمة علیهم السلام من ولده.(33)
پیامبر خدا(ص) فرمود: بدانید كه اجابت دعا، زیر گنبد حرم او و شفاء در تربت او، و امامان علیهم السلام از فرزندان اوست.‏

34- تربت و تربیت‏
قال الصادق علیه السلام: حنكوا اولادكم بتربة الحسین (ع) فإنها امان.(34)
امام صادق (ع) فرمود: كام كودكانتان را با تربت حسین (ع) بردارید چرا كه خاك كربلا فرزندانتان را بیمه مى‏كند.

35- بزرگترین دارو
قال ابوعبدالله علیه السلام: فى طین قبرالحسین علیه السلام الشفاء من كل داء و هو الدواء الاكبر.(35)
امام صادق (ع) فرمود: شفاى هر دردى در تربت قبر حسین علیه السلام است و همان است كه بزرگترین داروست.

36- تربت و هفت حجاب‏
قال الصادق علیه السلام: السجود على تربة الحسین علیه السلام یخرق الحجب السبع.(36)
امام صادق (ع) فرمود: سجده بر تربت حسین علیه السلام حجابهاى هفتگانه را پاره مى‏كند.

37- سجده بر تربت عشق
‏كان الصادق (ع) لا یسجد الا على تربة الحسین (ع) تذللا لله و إستكانة الیه.(37)
رسم حضرت امام صادق (ع) چنین بود كه: جز بر تربت حسین (ع) به خاك دیگرى سجده نمى‏كرد و این كار را از سر خشوع و خضوع براى خدا مى‏كرد.

38- تسبیح تربت
قال الصادق (ع): السجود على طین قبرالحسین (ع) ینور الى الارض السابعة و من كان معه سبحة من طین قبرالحسین (ع) كتب مسبحا و ان لم یسبح بها...(38)
امام صادق (ع) فرمود: سجده بر تربت قبر حسین (ع) تا زمین هفتم را نور باران مى‏كند و كسى كه تسبیحى از خاك مرقد حسین (ع) را با خود داشته باشد، تسبیح گوى حق محسوب مى‏شود، اگر چه با آن تسبیح هم نگوید.

39- تربت شفا بخش
عن موسى بن جعفرعلیه السلام قال: ولا تأخذوا من تربتى شیئا لتبركوا به فأن كل تربة لنا محرمة الا تربة جدى الحسین بن على علیهماالسلام فأن الله عزوجل جعلها شفاء لشیعتنا و أولیائنا.(39)
حضرت امام كاظم (ع) در ضمن حدیثى كه از رحلت خویش خبر مى‏داد فرمود: چیزى از خاك قبر من برندارید تا به آن تبرك جویید؛ چرا كه خوردن هر خاكى جز تربت جدم حسین (ع) بر ما حرام است، خداى متعال تنها تربت كربلا را براى شیعیان و دوستان ما شفا قرار داده است.

40- یكى از چهار نیاز
قال الامام موسى الكاظم (ع): لا تستغنى شیعتنا عن أربع: خمرة یصلى علیها و خاتم یتختم به و سواك یستاك به و سبحة من طین قبر أبى عبدالله علیه السلام... (40)
حضرت امام موسى بن جعفر علیهماالسلام فرمود: پیروان ما از چهار چیز بى‏نیاز نیستند:
1 ـ سجاده‏اى كه بر روى آن نماز خوانده شود.
2 ـ انگشترى كه در انگشت باشد.
3 ـ مسواكى كه با آن دندانها را مسواك كنند.
4 ـ تسبیحى از خاك مرقد امام حسین (ع) .

پی نوشت ها:

1- بحارالانوار، ج 98، ص 115/ كامل الزیارات، ص 264.
2- كامل الزیارات، ص269، باب 88، ح 8 .
3- تهذیب، ج 6، ص73 / بحارالانوار، ج 98، ص 116.
4- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 4، ص 169.
5- ادب الطف، ج 1، ص 236، به نقل از كامل الزیارات، ص 268.
6- كامل الزیارات، ص 269، باب 88، ح7 .
7- بحارالانوار، ج 98، ص 109/ كامل الزیارات، ص 269 .
8- مستدرك الوسائل، ج 10، ص 244 به نقل از كامل الزیارات، ص 111.
9- مستدرك الوسائل، ج 10، ص 244 به نقل از كامل الزیارات، ص 111.
10- كامل الزیارات، ص 271، باب 89، ح 1.
11- كامل الزیارات، ص 267/ بحارالانوار، ج 98، ص 110.
12- كامل الزیارات، ص 269.
13- بحارالانوار، ج 57، ص 203؛ به نقل از تهذیب. ‏
14- ثواب الاعمال، ص 319؛ به نقل از كامل الزیارات.
15- مستدرك الوسائل، ج 1 ص 266/ كامل الزیارات، ص 156.
16- امالى شیخ طوسى، ج 2، ص 28، چاپ نجف/ بحارالانوار، ج 98، ص 20.
17- مستدرك الوسائل، ج 10، ص 253.
18- مستدرك الوسائل ج 10، ص 256 / كامل الزیارات ، ص 109.
19- مستدرك الوسائل، ج 10، ص 311.
20- وسائل الشیعه، ج 10، ص 330/ بحارالانوار، ج 98، ص 72.
21- وسائل الشیعه، ج 10، ص 331، ح 39.
22- وسائل الشیعه، ج 10، ص 333.
23- وسائل الشیعه، ج 10، ص 335.
24- وسائل الشیعه، ج10، ص335.
25- وسائل الشیعه، ج 10، ص 388/ بحارالانوار، ج 98، ص 76 .
26- كامل الزیارات، ص 193/ بحارالانوار، ج 98، ص 4.
27- من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص581.
28- مستدرك الوسائل، ج 10، ص 236، به نقل از كامل الزیارات، ص 138.
29- مستدرك الوسائل، ج 10، ص250؛ به نقل از كامل الزیارات.‏
30- اقبال الاعمال، ص 568.
31- وسائل الشیعه، ج 10، ص 372.
32- وسائل الشیعه، ج 10، ص 373 / التهذیب، ج 6، ص 52 .
33- مستدرك الوسائل، ج 10، ص 335.
34- وسائل الشیعه، ج 10، ص 410.
35- كامل الزیارات، ص 275 / وسائل الشیعه، ج 10، ص 410.
36- مصباح التمهجد، ص 511/ بحارالانوار، ج 98، ص 135.
37- وسائل الشیعه، ج 3، ص 608.
38- من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 268/ وسائل الشیعه، ج 3 ص 608.
39- جامع الاحادیث الشیعه، ج 12، ص 533.
40- تهذیب الاحكام، ج 6، ص 75.

دوشنبه 7/12/1391 - 13:37
اهل بیت
نویسنده:جواد محدثى
منبع:چهل حدیث عزادارى

عزادارى، احیاء خط خون و شهادت

زندانى كردن «نور» در حصار شب، شیوه كهن ستمگران حاكم، در برخورد و مقابله با «حق» بوده است. خط فكرى و سیاسى امامان شیعه، از همین رو همواره از سوى قدرتها، مورد تضییق و محدود یت و انزواى تحمیلى قرار گرفته بود.
طبیعى است كه در چنان شرایط، نوشتن و گفتن و سرودن و نشر تفكر و راه و خط آنان، از اسلوبهاى مؤثر شیعه به حساب مى‏آمد و پیروان حق، با زبان و قلم و شعر و مرثیه و اشك و عزادارى، در «احیاء امر ائمه» و زنده نگهداشتن حماسه‏ها و بیان فضایلشان تلاش مى‏كردند. در آن عصر خفقان، طرح «خط امامان» ، نوعى مبارزه سیاسى اجتماعى بود و خطرها در پى داشت.
جلسات انس و دیدار شیعیان، وسیله‏اى براى الهام گیرى و یافتن محورهاى «وحدت مكتبى» به حساب مى‏آمد و شعر و مرثیه و نوحه و گریستن و عزادارى بر شهیدان كربلا و سید الشهدا و مظلومیت اهل بیت علیهم السلام در آن عصر «نتوانستن» ها، ابعادى از مسأله زنده نگهداشتن مشعل حق و دعوت به «نور» و «ایمان» بود.
سروده‏هاى موضع دار شاعران شیعى در آنچه كه به اهل بیت مربوط مى ‏شد، به طور عمده دو محور اساسى داشت: مدایح و مراثى.
استفاده از مدح و مرثیه، همواره به عنوان اهرمى در دفاع از حق و مبارزه با حكومتهاى جور، مورد استفاده قرار مى‏گرفت. برپایى مراسم سوگوارى براى ائمه و احیاى خاطره شكوهمند و الهام بخش حیات و جهاد و شهادتشان، همواره در تاریخ، حركت آفرین و بیدارگر بوده است.
سنت شعر گفتن و مرثیه خواندن و گریستن و گریاندن در مجالس سوگ اهل بیت نیز، مورد تشویق و دستور امامان بود، چرا كه عزادارى، رساندن صداى مظلومیت آل على به گوش مسلمانان بود و رسالتى عظیم داشت. اقامه مجالس به یاد آنان، بیان رنجهاى جانكاه پیشوایان حق و خون دلهاى ائمه عدل، فاش ساختن و آشكار كردن ناله مظلومانه آنان در هیاهوى پرفریب اغواگران بود و عزادارى براى شهید، انتقال فرهنگ شهادت به نسلهاى آینده تلقى مى‏شد... و این خط همچنان ادامه یافت، تا اكنون.
در اینگونه مجالس، احساس و عاطفه، به كمك شعورمى‏آید و مكتب عاشورا زنده مى‏ماند و اشك، زبان گویاى احساسهاى عمیق یك انسان متعهد و پاى بند به خط حسینى و كربلایى است.اشك، دلیل عشق است و نشانه پیوند. اشك، زبان دل است و شاهد شوق.
دلى كه به حسین علیه السلام و اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم عشق دارد، بى شك در سوگ آنان مى‏گرید و با این گریه، مهر و علاقه درونى خود را نشان مى‏دهد و گریه بر حسین علیه السلام تجدید بیعت با «كربلا» و فرهنگ شهادت است و امضاى راه خونین شهیدان. اشك، خون مى‏سازد و مجاهد و شهید مى‏پرورد.
جبهه‏هاى گرم ایران اسلامى در سالهاى «دفاع مقدس» ، گویاترین و زنده‏ ترین سندى است كه نشان مى‏دهد چگونه عشق عاشورایى و مراسم نوحه‏خوانى و اشك ریختن بر سالار شهیدان، محرم را ماه «پیروزى خون ‏بر شمشیر» مى‏سازد و اشك را به سلاحى كارى و مؤثر تبدیل مى‏كند.
سابقه عزادارى و سوگوارى بر مظلومیت خاندان پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم بسیار دیرینه است و خود پیامبر و على و فاطمه و...علیهم السلام و فرشتگان و كروبیان و جن و انس بر مظلومیت «آل الله» گریسته و مجالس عزا و گریه بر پا كرده‏اند. حتى انبیاى گذشته هم اشكى ریزان و دلى سوزان و توسل و توجهى به خاندان عصمت و اسوه‏هاى شهادت داشته‏اند.
شبهه آفرینیهاى كج فهمان یا مغرضان نسبت به مسأله گریستن و عزادارى و توسل و اقامه مراسم و شعائر دینى در سوگ امامان مظلوم و شهید، جز از بى خبرى آنان‏از تعالیم اسلام و دستورها و سنتهاى پیامبر اسلام، نشأت نمى‏گیرد.
این مجموعه چهل حدیث كه پیش رو دارید، برخى از احادیث مربوط به این سنت ارزشمند و سازنده را در بردارد.امید است كه آشنایى با فرهنگ دینى و عمل به آن، وسیله نجات ما و سبب شفاعت «اهل بیت» از ما در روز قیامت گردد.

آتش عشق حسینى

" قال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم: ان لقتل الحسین علیه السلام حرارة فى قلوب المؤمنین لا تبرد ابدا."
پیامبراكرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: براى شهادت حسین علیه السلام، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است كه هرگز سرد و خاموش نمى‏شود. (جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص556)

عاشورا، روز غم

قال الرضا علیه السلام:" من كان یوم عاشورا یوم مصیبته و حزنه و بكائه جعل الله عزوجل یوم القیامة یوم فرحه و سروره."
امام رضا علیه السلام فرمود: هر كس كه عاشورا، روز مصیبت و اندوه و گریه‏اش باشد، خداوند روز قیامت را براى او روز شادى و سرور قرار مى‏دهد. (بحارالانوار،ج 44، ص284)

محرم، ماه سوگوارى

قال الرضا علیه السلام:" كان ابى اذا دخل شهر المحرم لا یرى ضاحكا و كانت الكابة تغلب علیه حتى یمضى منه عشرة ایام، فاذا كان الیوم العاشر كان ذلك الیوم یوم مصیبته و حزنه و بكائه... "
امام رضا علیه السلام فرمود: هر گاه ماه محرم فرا مى‏رسید، پدرم (موسى بن‏ جعفر علیهماالسلام) دیگر خندان دیده نمى‏شد و غم و افسردگى بر او غلبه مى‏یافت تا آن كه ده روز از محرم مى‏گذشت، روز دهم محرم كه مى‏شد، آن روز، روز مصیبت و اندوه و گریه پدرم بود. (امالى صدوق، ص 111)

دیده‏هاى خندان

قال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم:" یا فاطمة! كل عین باكیة یوم القیامة الا عین بكت على مصاب الحسین فانها ضاحكة مستبشرة بنعیم الجنة."
پیامبراكرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: فاطمه جان! روز قیامت هر چشمى گریان است، مگر چشمى كه در مصیبت و عزاى حسین گریسته باشد، كه آن چشم در قیامت خندان است و به نعمتهاى بهشتى مژده داده مى‏شود. (بحارالانوار،ج 44، ص293)

سالگرد سوگ حسین (ع)

عن الصادق علیه السلام: "نیح على الحسین بن على سنة فى كل یوم و لیلة و ثلاث سنین من الیوم الذى اصیب فیه."
حضرت صادق علیه السلام فرمود: یك سال تمام، هر شب و روز بر حسین بن على علیه السلام نوحه خوانى شد و سه سال، در روز شهادتش سوگوارى برپا گشت. (بحارالانوار،ج 79، ص102)

بودجه عزادارى

قال الصادق علیه السلام: " قال لى ابى: یا جعفر! اوقف لى من منالى كذا و كذا النوادب تندبنى عشر سنین بمنى ایام منى."
امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: پدرم امام باقرعلیه السلام به من فرمود: اى جعفر! از مال خودم فلان مقدار وقف نوحه خوانان كن كه به مدت ده سال در «منا» در ایام حج، بر من نوحه خوانى و سوگوارى كنند. (بحارالانوار،ج 46، ص220)

نوحه خوانى سنتى

عن ابى هارون المكفوف قال:"دخلت على ابى عبد الله علیه السلام فقال لى: انشدنى، فأنشدته فقال: لا، كما تنشدون و كما ترثیه عند قبره..."
ابوهارون مكفوف مى‏گوید: خدمت حضرت صادق علیه السلام رسیدم. امام به من فرمود: «برایم شعر بخوان». پس برایش اشعارى خواندم. فرمود: اینطور نه، همان طور كه (براى خودتان) شعر خوانى مى‏كنید و همانگونه كه نزد قبر حضرت سید الشهدا مرثیه مى‏خوانى. (بحارالانوار،ج 44، ص287)

پاداش شعر گفتن براى حسین علیه السلام

قال الصادق علیه السلام: "ما من احد قال فى الحسین شعرا فبكى و ابكى به الا اوجب الله له الجنة و غفر له."
امام صادق علیه السلام به جعفر بن عفان فرمود: هیچ كس نیست كه درباره حسین علیه السلام شعرى بسراید و بگرید و با آن بگریاند مگر آن كه خداوند، بهشت را بر او واجب مى‏كند و او را مى‏آمرزد. (رجال شیخ طوسى، ص289)

سرودن براى اهل بیت علیهم السلام

قال الصادق علیه السلام: "من قال فینا بیت شعر بنى الله له بیتا فى الجنة. "
امام صادق علیه السلام فرمود: هر كس در راه ما و براى ما یك بیت شعر بسراید، خداوند براى او خانه‏اى در بهشت، بنا مى‏كند. (وسائل الشیعه،ج 10، ص467)

اصحاب مدح و مرثیه

قال الصادق علیه السلام: "الحمد لله الذى جعل فى الناس من یفد الینا و یمدحنا و یرثى لنا. "
امام صادق علیه السلام فرمود: خدا را سپاس كه در میان مردم، كسانى را قرار داد كه به سوى ما مى‏آیند و بر ما وارد مى‏شوند و ما را مدح و مرثیه مى‏گویند. (وسائل الشیعه،ج 10، ص469)

شعر خوانى در ایام عزا

قال الرضا علیه السلام:" یا دعبل! احب ان تنشدنى شعرا فان هذه الایام حزن كانت علینا اهل البیت علیه السلام."
امام رضا علیه السلام به دعبل (شاعراهل بیت) فرمود: اى دعبل! دوست دارم كه برایم شعرى بسرایى و بخوانى، چرا كه این روزها (ایام عاشورا) روز اندوه و غمى است كه بر ما خاندان رفته است. (جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص567)

مرثیه، نصرت اهل بیت علیه السلام

عن الرضا علیه السلام:" یا دعبل! ارث الحسین علیه السلام فانت ناصرنا و مادحنا ما دمت حیا فلا تقصر عن نصرنا ما استطعت."
امام رضا علیه السلام فرمود: اى دعبل! براى حسین بن على علیه السلام مرثیه بگو، تو تا زنده‏اى، یاور و ستایشگر مایى، تا مى‏توانى، از یارى ما كوتاهى مكن. (جامع احادیث الشیعه،ج 12، ص567)

شیعیان همراه و همدل

قال على علیه السلام: "ان الله...اختار لنا شیعة ینصروننا و یفرحون بفرحنا و یحزنون لحزننا."
على علیه السلام فرمود: خداوند براى ما، شیعیان و پیروانى برگزیده است كه ما را یارى مى‏كنند، با خوشحالى ما خوشحال مى‏شوند و در اندوه و غم ما، محزون مى‏گردند. (غررالحكم،ج 1، ص235)

كشته اشك

قال الحسین علیه السلام:" انا قتیل العبرة لا یذكرنى مؤمن الا بكى."
حسین بن على علیه السلام فرمود: من كشته اشكم. هیچ مؤمنى مرا یاد نمى‏كند مگر آن كه - به خاطر مصیبتهایم- گریه مى‏كند. (بحارالانوار،ج 44، ص279)

یك قطره اشك

قال الحسین علیه السلام: "من دمعت عیناه فینا قطرة بوأه الله عز و جل الجنة."
حسین بن على علیه السلام فرمود: چشمان هر كس كه در مصیبتهاى ما قطره‏اى اشك بریزد، خداوند او را در بهشت جاى مى‏دهد. (احقاق الحق،ج 5، ص523)

بهشت، پاداش عزادارى

قال على بن الحسین السجاد علیه السلام: "ایما مؤمن دمعت عیناه لقتل الحسین و من معه حتى یسیل على خدیه بوأه الله فى الجنة غرفا."
امام سجاد علیه السلام فرمود: هر مؤمنى كه چشمانش براى كشته شدن حسین بن على علیه السلام و همراهانش اشكبار شود و اشك بر صورتش جارى گردد، خداوند او را در غرفه‏هاى بهشتى جاى مى‏دهد. (ینابیع الموده، ص429)

به یاد فرزندان فاطمه علیها السلام

قال السجاد علیه السلام: "انى لم اذكر مصرع بنى فاطمة الا خنقتنى لذلك عبرة."
امام سجاد علیه السلام فرمود: من هرگز شهادت فرزندان فاطمه علیها السلام را به یاد نیاوردم، مگر آن كه به خاطر آن، چشمانم اشكبار گشت. (بحارالانوار،ج 46، ص109)

سوگوارى در خانه‏ها

قال الباقر علیه السلام: "ثم لیندب الحسین و یبكیه و یأمر من فى داره بالبكاء علیه و یقیم فى داره مصیبته باظهار الجزع علیه و یتلاقون بالبكاء بعضهم بعضا فى البیوت و لیعز بعضهم بعضا بمصاب الحسین علیه السلام."
امام باقرعلیه السلام نسبت به كسانى كه در روز عاشورا نمى‏توانند به زیارت آن حضرت بروند، اینگونه دستورعزادارى دادند و فرمودند: برحسین علیه السلام ندبه و عزادارى و گریه كند و به اهل خانه خود دستور دهد كه بر او بگریند و در خانه‏اش با اظهار گریه و ناله بر حسین علیه السلام، مراسم عزادارى بر پا كند و یكدیگر را با گریه و تعزیت و تسلیت گویى در سوگ حسین علیه السلام در خانه‏هایشان ملاقات كنند. (كامل الزیارات، ص175)

اشك على علیه السلام در سوگ شهداى كربلا

قال الباقر علیه السلام: "مر على بكربلا فى اثنین من اصحابه قال: فلما مر بها ترقرقت عیناه للبكاء ثم قال: هذا مناخ ركابهم و هذا ملقى رحالهم و هیهنا تهراق دماؤهم، طوبى لك من تربة علیك تهراق دماء الأحبة."
امام باقر علیه السلام فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام با دو تن از یارانش از «كربلا» گذركردند، حضرت، هنگام عبور از آنجا، چشمهایش اشك آلود شد، سپس فرمود: اینجا مركبهایشان بر زمین مى‏خوابد، اینجا محل بارافكندنشان است و اینجا خونهایشان ریخته مى‏شود، خوشا به حال تو اى خاكى كه خون دوستان بر روى تو ریخته مى‏شود! (بحارالانوار،ج 44، ص 258)

اشك، حجاب دوزخ

قال الباقر علیه السلام: "ما من رجل ذكرنا او ذكرنا عنده یخرج من عینیه ماء و لو مثل جناح البعوضة الا بنى الله له بیتا فى الجنة و جعل ذلك الدمع حجابا بینه و بین النار."
امام باقرعلیه السلام پس از شنیدن سروده‏هاى «كمیت» درباره اهل بیت، گریست و سپس فرمود : هیچ كس نیست كه ما را یاد كند، یا نزد او از ما یاد شود و از چشمانش هر چند به اندازه بال پشه‏اى‏ اشك آید، مگر آن كه خداوند برایش در بهشت، خانه‏اى بنا كند و آن اشك را حجاب میان او و آتش دوزخ قرار دهد. (الغدیر،ج 2، ص202)

بیست سال گریه

قال الصادق علیه السلام:" بكى على بن الحسین علیه السلام عشرین سنة و ما وضع بین یدیه طعام الا بكى."
امام صادق علیه السلام فرمود: امام زین العابدین علیه السلام بیست ساله (به یاد عاشورا) گریست و هرگز طعامى پیش روى او نمى‏گذاشتند مگر این كه گریه مى‏كرد. (بحارالانوار،ج 46، ص 108)

ادب سوگوارى

قال الصادق علیه السلام: "لما مات ابراهیم بن رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم حملت عین رسول الله بالدموع ثم قال النبى صلى الله علیه و آله و سلم: تدمع العین و یحزن القلب و لا نقول ما یسخط الرب و انا بك یا ابراهیم لمحزونون. "
امام صادق علیه السلام فرمود: چون ابراهیم پسر رسول خدا از دنیا رفت، چشم پیامبر پر از اشك شد. سپس پیامبرفرمود: چشم، اشكبار مى‏شود و دل غمگین مى‏گردد، ولى چیزى نمى‏گوییم كه خدا را به خشم آورد، و ما در سوگ تو اى ابراهیم اندوهناكیم. (بحارالانوار،ج 22، ص157)

چشمهاى اشكبار

قال الصادق علیه السلام: "من ذكرنا عنده ففاضت عیناه حرم الله وجهه على النار. "
امام صادق علیه السلام فرمود: نزد هر كس كه از ما (و مظلومیت ما) یاد شود و چشمانش پر از اشك گردد، خداوند چهره‏اش را بر آتش دوزخ حرام مى‏كند. (بحارالانوار،ج 44، ص285)

احیاء خط اهل بیت علیهم السلام

قال الصادق علیه السلام: " تزاوروا و تلاقوا و تذاكروا و احیوا امرنا."
امام صادق علیه السلام فرمود: به زیارت و دیدار یكدیگر بروید، با هم به سخن و مذاكره بنشینید و امر ما را -- كنایه از حكومت و رهبرى- زنده كنید. (بحارالانوار،ج 71، ص352)

مجالس حسینى

قال الصادق علیه السلام للفضیل:"تجلسون و تحدثون؟ فقال: نعم، قال: ان تلك المجالس احبها فأحیوا امرنا، فرحم الله من احیى امرنا."
امام صادق علیه السلام از «فضیل» پرسید: آیا (دور هم) مى‏نشینید و حدیث و سخن مى‏گویید؟ گفت: آرى ‏فرمود: اینگونه مجالس را دوست دارم، پس امر(امامت) ما را زنده بدارید. خداى رحمت كند كسى را كه امر و راه ما را احیا كند. (وسائل الشیعه، ج 10، ص392)

اشكهاى ارزشمند

قال الصادق علیه السلام: "..رحم الله دمعتك، اما انك من الذین یعدون من اهل الجزع لنا و الذین یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا، اما انك سترى عند موتك حضور آبائى لك... "
امام صادق علیه السلام به «مسمع» كه از سوگواران و گریه كنندگان بر عزاى حسینى بود، فرمود: خداى، اشك تو را مورد رحمت قرار دهد. آگاه باش، تو از آنانى كه از دلسوختگان ما به شمار مى‏آیند، و از آنانى كه با شادى ما شاد مى‏شوند و با اندوه ما غمگین مى‏گردند. آگاه باش! تو هنگام مرگ، شاهد حضور پدرانم بر بالین خویش خواهى بود. (وسائل الشیعه،ج 10، ص397)

دلهاى سوخته

قال الصادق علیه السلام: "اللهم...و ارحم تلك الأعین التى جرت دموعها رحمة لنا و ارحم تلك القلوب التى جزعت و احترقت لنا و ارحم الصرخة التى كانت لنا."
امام صادق علیه السلام بر سجاده خود نشسته و بر زائران و سوگواران اهل بیت، چنین دعا مى‏كرد و مى‏فرمود: خدایا...آن دیدگان را كه اشكهایش در راه ترحم وعاطفه بر ما جارى شده و دلهایى را كه به خاطر ما نالان گشته و سوخته و آن فریادها و ناله‏هایى را كه در راه ما بوده است، مورد رحمت قرار بده. (بحارالانوار،ج 98، ص8)

گریه بر مظلومیت شیعه

قال الصادق علیه السلام: "من دمعت عینه فینا دمعة لدم سفك لنا او حق لنا نقصناه او عرض انتهك لنا او لأحد من شیعتنا بوأه الله تعالى بها فى الجنة حقبا."
امام صادق علیه السلام فرمود: هر كس كه چشمش در راه ما گریان شود، به خاطر خونى كه از ما ریخته شده است، یا حقى كه از ما گرفته‏اند، یا آبرویى كه از ما یا یكى از شیعیان ما برده وهتك حرمت كرده‏اند، خداى متعال به همین سبب، او را در بهشت جاودان، براى ابد جاى مى‏دهد. (امالى شیخ مفید، ص175)

ثواب بى حساب

قال الصادق علیه السلام:" لكل شیى‏ء ثواب الا الدمعة فینا. "
امام صادق علیه السلام فرمود: هر چیزى پاداش و مزدى دارد، مگر اشكى كه براى ما ریخته شود - كه چیزى با آن برابرى نمى‏كند و مزد بى اندازه دارد-. (جامع احادیث الشیعه،ج 12، ص548)

كوثر و اشك

قال الصادق علیه السلام: "ما من عین بكت لنا الا نعمت بالنظر الى الكوثر و سقیت منه. "
امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ چشمى نیست كه براى ما بگرید، مگر این كه برخوردار از نعمت نگاه به «كوثر» مى‏شود و از آن سیرابش مى‏كنند. (جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص554)

گریه آسمان

عن الصادق علیه السلام: "یا زرارة! ان السماء بكت على الحسین اربعین صباحا. "
امام صادق علیه السلام فرمود: اى زراره! آسمان چهل روز، در سوگ حسین بن على علیهما السلام گریه كرد. (جامع احادیث الشیعه،ج 12، ص552)

گریه و اندوه مطلوب

قال الصادق علیه السلام:"كل الجزع و البكاء مكروه سوى الجزع و البكاء على الحسین علیه السلام. "
امام صادق علیه السلام فرمود: هر نالیدن و گریه‏اى مكروه است، مگر ناله و گریه بر حسین علیه السلام. (بحارالانوار،ج 45، ص313)

پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم و گریه بر شهید

قال الصادق علیه السلام: "ان النبى لما جائته وفاة جعفر بن ابى طالب و زید بن حارثة كان اذا دخل بیته كثر بكائه علیهما جدا و یقول: كانا یحدثانى و یؤانسانى فذهبا جمیعا."
امام صادق علیه السلام فرمود: وقتى خبر شهادت جعفر بن ابى طالب و زید بن حارثه به پیامبر خدا رسید، از آن پس هر گاه وارد خانه‏ مى‏شد، بر آن دو شهید به شدت مى‏گریست و مى‏فرمود : آن دو شهید، با من هم سخن و همدم و انیس بودند، و هر دو رفتند! (من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص177)

نفسهاى تسبیح

قال الصادق علیه السلام:"نفس المهموم لظلمنا تسبیح و همه لنا عبادة و كتمان سرنا جهاد فى سبیل الله.ثم قال ابو عبد الله علیه السلام: یجب ان یكتب هذا الحدیث بالذهب."
امام صادق علیه السلام فرمود: نفس كسى كه به خاطر مظلومیت ما اندوهگین شود، تسبیح است و اندوهش براى ما،عبادت است و پوشاندن راز ما جهاد در راه خداست. سپس امام صادق علیه السلام افزود: این حدیث را باید با طلا نوشت! (امالى شیخ مفید، ص 338)

فرشتگان سوگوار

قال الصادق علیه السلام: "اربعة الاف ملك عند قبر الحسین علیه السلام شعث غبر یبكونه الى یوم القیامة. "
امام صادق علیه السلام فرمود: چهارهزار فرشته نزد قبر سید الشهدا علیه السلام ژولیده و غبارآلود، تا روز قیامت بر آن حضرت مى‏گریند. (كامل الزیارات، ص 119)

گریه بر حسین علیه السلام

قال الرضا علیه السلام: "یا ابن شبیب! ان كنت باكیا لشى‏ء فابك للحسین بن على بن ابى طالب علیه السلام فانه ذبح كما یذبح الكبش. "
امام رضا علیه السلام به «ریان بن شبیب» فرمود: اى پسر شبیب! اگر بر چیزى گریه مى‏كنى، بر حسین بن على بن ابى طالب علیه السلام گریه كن، چرا كه او را مانند گوسفند سر بریدند. (بحارالانوار،ج 44، ص 286)

مجالسى به یاد ائمه علیهم السلام

قال الرضا علیه السلام: "من جلس مجلسا یحیى فیه امرنا لم یمت قلبه یوم تموت القلوب. "
امام رضا علیه السلام فرمود: هر كس در مجلسى بنشیند كه در آن، امر (و خط و مرام ما) احیا مى‏شود، دلش در روزى كه دلها مى‏میرند، نمى‏میرد. (بحارالانوار، ج 44، ص278)

آثار گریستن بر حسین علیه السلام

قال الرضا علیه السلام: "فعلى مثل الحسین فلیبك الباكون فان البكاء علیه یحط الذنوب العظام. "
امام رضا علیه السلام فرمود: گریه كنندگان باید بر كسى همچون حسین علیه السلام گریه كنند، چرا كه گریستن براى او، گناهان بزرگ را فرو مى‏ریزد. ( بحارالانوار، ج 44، ص284)

اشك و آمرزش گناه

قال الرضا علیه السلام: "یابن شبیب! ان بكیت على الحسین علیه السلام حتى تصیر دموعك على خدیك غفر الله لك كل ذنب اذنبته صغیرا كان او كبیرا قلیلا كان او كثیرا. "
امام رضا علیه السلام فرمود: اى پسر شبیب! اگر بر، حسین علیه السلام آن قدر گریه كنى كه اشكهایت بر چهره‏ات جارى شود، خداوند همه گناهانت را كه مرتكب شده‏اى مى‏آمرزد، كوچك باشد یا بزرگ، كم باشد یا زیاد. (امالى صدوق، ص112)

همدلى با عترت

قال الرضا علیه السلام: "ان سرك ان تكون معنا فى الدرجات العلى من الجنان فاحزن لحزننا و افرح لفرحنا. "
امام رضا علیه السلام به ریان بن شبیب فرمود: اگر تو را خوشحال مى‏كند كه در درجات والاى بهشت با ما باشى، پس در اندوه ما غمگین باش و در شادى ما خوشحال باش. (جامع احادیث الشیعه،ج 12، ص549)
دوشنبه 7/12/1391 - 13:36
اهل بیت
نویسنده:ابوالفضل هادی منش
منبع:ماهنامه دیدارآشنا

سردار شهید حاج همت

«پدر و مادر! من زندگی را دوست دارم، ولی نه آن قدر كه آلوده‏اش شوم و خویش را فراموش و گم كنم. علی‏وار زیستن و علی‏وار شهید شدن و حسین‏وار زیستن و حسین‏وار شهید شدن را دوست دارم».

شهید غلام‌رضا جاوید

«بدانید كه هر كس از آفات و بلایای خانمان سوز گناه، رهایی یابد و در شطّ خون شنا كند، به ساحل نجات راه می‏یابد. شطّ خون در جبهه‏هاست و ساحل نجات؛ كربلا و در ورای خون رفتن».

شهید رضا حسن زاده

«اگر من شهید شدم و جنازه‏ام به دست شما نیامد، بدانید در خاك كربلا گم شده‏ام و در پیش حسین(علیه السلام) هستم»

شهید حسین گلولانی مهاجران

«اگر روزی چشم از جهان فرو بستم، چشمانم را باز بگذارید، تا همه بدانند چشم به راه بودم. چشم به راه ظهور مهدی موعود(عج) تا بیاید و از یاران او باشم... می‏خواستم ضریح امام حسین(علیه السلام) و سقای باوفایش را در آغوش بفشارم و خاك تربتش را توتیای چشم بنمایم».

شهید داود مدنی

«بله! اگر ما می‏توانستیم روزی چون علی(علیه السلام) بر نَفس خود فاتح گردیم و چون حسین(علیه السلام) تشنه لب در دشت كربلا، تیغ شهادت را با آغوش باز بپذیریم و شبی چون حضرت سجاد(علیه السلام) شب را با ناله‏های برخاسته از نهاد دل به درگاه خدا به صبح برسانیم و ...، آن وقت است كه می‏توان گفت: مرگ چون خوابی شیرین است، و اگر غیر از این باشد، مطمئناً دروغ است».

شهید مسعود تفنگچی

«مگر می‏شود كسی عاشق خدا باشد، ولی در دفاع از دین خدا جان ندهد. مگر می‏شود كسی عاشق حسین‏(علیه السلام) باشد، اما برای آزادی و نجات كربلا جان ندهد؟!»

شهید رضا سید ارونقی

«از مصایب سالار شهیدان یاد كنید و برای امام حسین‏(علیه السلام) و خانواده‏اش گریه كنید؛ كه امام صادق‏(علیه السلام) می‏فرماید: هر كس بر امام حسین و واقعه كربلا گریه كند، بهشت بر او واجب می‏شود، و اگر چه نبودیم در كربلا تا او را یاری كنیم، به یاد آن روز زیارت عاشورا می‏خوانیم و گریه و ناله می‏كنیم».

شهید عزّت‏الّله رحمانی

«امروز دو جبهه وجود دارد: یكی، حسینی و دیگری، یزیدی و من راه حسین‏(علیه السلام) را انتخاب كرده‏ام. شما هم از فرصت استفاده كنید و به جبهه حسین(علیه السلام) بپیوندید در هر كربلایی، امام حسین‏(علیه السلام) وجود دارد و حسین زمان ما امام خمینی است. ای حسین! ما هر اندازه‏ای كه مصیبت ببینیم، مشكلات ببینیم، به اندازه مصیبت تو نمی‏شود. یا ابا عبدالله! به یادمان می‏آید وقتی كه عزیزان رزمنده به عملیات می‏روند با یاحسین یاحسین به سوی دشمن حمله می‏برند و ]هنگامی‌كه[ در خون خود غوطه‏ور می‏شوند، حسین حسین می‏گویند. مصیبت تو را فراموش نمی‏كنیم».

شهید سید علی راشدی

«زمانی در میان مكتب‏های مختلف سرگردان بودم، اما قلبی در سینه داشتم سرشار از محبت به علی‏(علیه السلام) و خاندان او و عشقی داشتم به حسین‏(علیه السلام) و عاشورای او كه سفینه نجاتی بود برای نجاتم از میان افكار به هم ریخته»

شهید حمید كریمی

«ای امام حسین! اگر چه در كربلا نبوده‏ام تا به ندای «هل من ناصر ینصرنی»ات، جواب بدهم، ولی ببین كه به ندای حق طلبانه فرزندت خمینی، لبیك گفته و در كربلای خوزستان جان فشانی می‏كنم»

شهید محمد رستگاری

«اینك ما می‏گوییم حسین جان! اگر در فضای داغ و خونین، كسی به فریادت نرسید و ندای تو را لبیك نگفت، ما پیروانت در فضای گرم و خونین ایران زمین، دست مردانگی مشت كرده، به ندای غریبی و تنهایی‏ات لبیك می‏گوییم»

شهید زین العابدین عابدنیا

«ای حسین! اكنون شهیدان بر ما شاهدند و تو ای سید شهیدان! قافله سالار این كاروان هستی. راه عشق نما و به این كاروان متصل فرما! ای بزرگ آموزگار شهادت! و ای سوخته شعله‏های سركش عشق! به تو اقتدا كردم. تو شاهد باش كه هم چون یاران تو به یاری‏ات برخاستم و ندای با صلابت «هل من ناصر ینصرنی» تو را لبیك گفتم.»

شهید عبدالحسین رضایی

«ما وارثان خون حسین‏(علیه السلام) هستیم و ما را در مبارزه كردن با كفار، هیچ ترس و واهمه‏ای نیست».

شهید سیف‌اللّه روستازاده

«باید كلمه عشق را در صحنه عاشورا یافت. چگونگی پیوستن و برگشتن عاشق به حضور معشوق. عشقی كه دل را روانه باری تعالی كرده و فكر دنیوی را سلب می‏كند. حسین‏(علیه السلام)، این عاشق بزرگ و مظهر عشق، چگونگی این امر را به ما ره‌روان حق آموخته است.»

شهید محمد دوست محمدی

«حسین جان! ای معنی انسانیت در زمین و زمان! ای كه به ما درس دادی؛ درس خوب زیستن و خوب مردن. ای نور! ای روشنی! ای چراغ فروزان بر مناره تاریخ در همه عصرها و همه نسل‏ها! امت تو و شاگردان مكتب تو از نزدیك به تو لبیك می‏گویند. مگر نه این است كه تو با حركت كمالی خود، درس انسان بودن و انسان زیستن و انسان مُردن آموختی؟»

شهید محمد رضا پور قدیری

«برادران! بدانید كه زندگی و شهادت پرافتخار امام حسین‏(علیه السلام) سر مشقی بود برای تمام جهانیان و نیك اندیشان و ما می‏كوشیم تا حیات و مرگ خویش را بر اساس ایده آن حضرت قرار دهیم».

شهید سلیمان عبدی

«درود بر عاشقان زیارت كربلای تو یا حسین، كه عاشقانه در راه تو جان می‏سپارند و به عشق این‌كه بر خاك زیر پایت بوسه زنند، جان خود را برای زیارت تو و معبودشان هدیه می‏كنند».

شهید علی رضا زارع

«من رفتم به آن راهی كه برای رسیدن به آن، مشقّات زیادی كشیدم. من رفتم به آن راهی كه آرزویش را داشتم. من می‏روم كه دنباله‏رو خط سرخ ابا عبداللّه الحسین‏(علیه السلام) باشم»

شهید مجتبی طیرانی

«یا حسین! یا حسین! یا حسین! آن قدر فریاد «هل من ناصر ینصرنی»ات نافذ بود و آن‌چنان تنهایی‏ات در آن تفتیده دشت برهوت، دلمان را به آتش كشید كه اكنون در لبیك به تو ای وارث سولان! همه سختی‏ها را با لذت ایثار بر دوش خواهیم كشید».

شهید سعید زینال زاده

«خدایا! در روز رستاخیز، هر كس در پشت سر امام خویش محشور می‏گردد؛ خدایا! مرا به دنبال امام خمینی كبیر و به دنبال جدش حسین‏(علیه السلام) محشور فرما و از شفاعت پیامبر(ص) و حسین‏(علیه السلام) و امام خمینی بی‏نصیب مگردان».

شهید مهدی آقا عباسی

«ما از امام حسین‏(علیه السلام) بالاتر نیستیم كه هستی خود را در راه خدا و دین فدا كرد. ما باید پیروان حسین بن علی‏(علیه السلام) باشیم؛ او كه با خون خود اسلام را زنده كرد».

شهید محمد رضا خانزادی

«ما در اسلام، روزی تاریخی‏تر از عاشورا نداریم، به خاطر این‌كه عاشورا سرمنشأ پیروزی‏های اسلام بود. ما كه در این زمان زندگی می‏كنیم، باید بدانیم كه عاشورا را باید از یادهایمان نبریم. آیا چگونه می‏شود از یاد برد روزی كه امام حسین(علیه السلام) و تمام یارانش به شهادت رسیدند.»

شهید مسعود رستگار

«هر زمان خواستی گریه كنی، بر امام حسین‏(علیه السلام) و فرزندان و اصحابش گریه كن، كه این عزیزان خدا كه بهتر و باوفاتر از آنان خلق نشده، چگونه غریبانه تحت عنوان خارجی كشته شدند و بدن‏های پاكشان سه روز و دو شب بر روی زمین گرم كربلا ماند.»

شهید علی اكبر آذری نظر

«اگر می‏خواهید در مقام و عظمت شما خللی وارد نشود، هیچ گاه زبان به شكایت نگشایید و آن‌چه را كه از قدر و منزلت الهی شما می‏كاهد، بر زبان نیاورید. همیشه سعی كنید سخنان حسین بن علی‏(علیه السلام) را در نظر داشته و برای خود الگو قرار دهید.»

شهید حسین نافله‌زاده

«باید این را دانست كه من این راه حسینی، راه اللّه و شهید شدن را خودم آگاهانه و با بینش اسلامی انتخاب كرده‏ام و هیچ زور و اجباری در این راه نیست، بلكه یك انتخاب آگاهانه است كه شخص، خود، انتخاب می‏كند و من این راه را كه همان راه حسین‏(علیه السلام) و یارانش می‌باشد، خودم انتخاب كرده‏ام. می‏دانم سعادت دنیا و آخرت در همین راه است».

شهید بهروز ابوحمزه

«به میدان آزمایشی می‏روی كه در یك طرف كفر است با تمام امكانات و در طرف دیگر، جوانان سلحشور و با ایمان كه برای حق مبارزه می‏كنند، برای هدفشان و مكتبشان. وقتی این چنین می‏اندیشی خود را در كنار همه آن‌ها و جزو یارانشان احساس می‏كنی، گویی در كنار اسلام فریاد «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنصُرُنی»اش را پاسخ گفته‏ای و دیگر برایت مرگ مفهومی ندارد. چه زیبا و با شكوه است این گونه بودن، این گونه زیستن و این گونه مردن».

شهید مهدی آقا عباسی

«ما از امام حسین(علیه السلام) بالاتر نیستیم كه هستی خود را در راه خدا و دین فدا كرد. ما باید پیروان حسین بن علی‏(علیه السلام)، باشیم؛ او كه با خون، اسلام را زنده كرد».

شهید محمد مصطفی درخشان راد

«لحظه وصل، لحظه شورانگیزی است، لحظه نشاط آوری است. آری! لحظه وصل، لحظه‏ای است كه دل و جان آدمی به نور حق، روشن و از دیدن جمال حق، جان می‏گیرد و چه لذتی بالاتر از این‌كه انسان دل و جانش به جلوه‏های حق روشن شود. برای من كمال افتخار است كه جان فدای این‌چنین راهی كنم. راهی كه حسین بن علی‏(علیه السلام)، امام عاشقان، فدای آن شده است».

شهید مجتبی زكریا پور

« [پدرم] اگر به زیارت رفتید، به امام حسین‏(علیه السلام) بگویید كه من هم جوانی داشتم و آرزویش این بود كه در زمان شما و در ركاب شما باشد، ولی امروز این سعادت را پیدا كرده و به یاری شما آمده».

شهید سید مرتضی آوینی

«عقل می‏گوید: بمان و عشق می‏گوید: برو، و این هر دو، عقل و عشق را خداوند آفریده است، تا وجود انسان در حیرت میان عقل و عشق معنا شود. اگر چه عقل نیز اگر پیوند خویش را با چشمه خورشید نَبُرد، عشق را در راهی كه می‏رود تصدیق خواهد كرد. آن‌جا دیگر میان عشق و عقل هیچ فاصله‏ای نیست... یاران! این قافله عشق است و این راه كه به سرزمین «طفّ» در كرانه «فرات» می‏رسد، راه تاریخ است و هر بامداد، این بانگ از آسمان می‏رسد كه الرَّحیل! الرَّحیل! از رحمت خدا به دور است هر كه این باب شیدایی را بر مشتاقان لقای خویش ببندد. این دعوت آسمانی، فیضانی است كه علی الدوام، زمینیان را به سوی آسمان می‏كشد. بدان كه سینه تو نیز آسمان لایتناهی است، با قلبی كه در آن چشمه خورشید می‏جوشد و گوش كن كه چه خوش ترنمی‌ دارد: «حسین حسین حسین حسین!»... یاران! شتاب كنید كه زمین نه جای ماندن است كه گذرگاه است. گذر از نفس به سوی رضوان حق. هیچ شنیده‏ای كه كسی در گذرگاه، رحل اقامت بیفكند و مرگ نیز در این‌جا چنان با تو نزدیك است، كه در كربلا ... اگر دهر بخواهد با كسی وفا كند و او را از مرگ معاف دارد، حسین‏(علیه السلام) كه از من و تو شایسته‏تر است. الرَّحیل! الرَّحیل! یاران شتاب كنید.
بسیجی عاشق كربلاست و كربلا را تو مپندار كه شهری است در میان شهرها و نامی است در میان نام‏ها. نه! كربلا، حرم حق است و هیچ كس را جز یاران امام حسین‏(علیه السلام) راهی به سوی حقیقت نیست... ما سرگردان‏های مدار نفس را چه می‏رسد كه از ستارگان كهكشان حسین (علیه السلام) سخن بگوییم؟ ما را چه می‏رسد كه از ساكنان حریم قدس و شاهدان محفل قدس سخن بگوییم.
حسین‏(علیه السلام)، سر سلسله شیداییان عشق است و شیدایی را كه به هر كسی نمی‏بخشند. شیدایی حق، پاداش از خود گذشتگی است. شهدا، كلیدداران كعبه شیدایی هستند و كعبه شیدایی، كربلاست... آن‌كه با پای اختیار، قدم در طریق كربلا نهاده است، می‏داند كه خون، حرم سیدالشهداست و این نه رازی است كه بر اغیار فاش شود.
اكنون امام در برابر تاریخ ایستاده است و به صفوف لشكریان دشمن كه هم‏چون سیل مواج شب تا افق گسترده است، می‏نگرد. به عمر سعد در حلقه «صنادید» كوفه چه باید گفت؟ وا اسفاه! كه كلام را از حقیقت جز اندكی نصیب نیست و از آن برتر، سیمرغِ بلند پرواز دل را بگو كه اسیر این قفس تنگ و بال‏های شكسته است».
دوشنبه 7/12/1391 - 13:34
اهل بیت
نویسنده:آیت الله عبدالله جوادی آملی

توصیه هایی برای گویندگان و مداحان مجالس سید الشهداء (ع)

مسئولیت انسان در برابر نعمتها

خدای سبحان هر نعمتی كه به هر كسی می دهد، به اندازه همان نعمت مسئولیت می طلبد. گرچه نعمت عظیم در فرهنگ قرآن، همان نعمت ولایت اهل بیت است؛ و ما بكم من نعمه فمن الله (نحل.53) و هم با مسئولیت همراه است. فرمود: و لتسئلن یومئذ عن النعیم (تكاثر8.). گرچه وجود مبارك امام هشتم (سلام الله علیه) فرمود: نحن النعیم(1) اما این لسان، لسان حصر نیست كه آیه را منحصر كند؛ یعنی شما در قیامت فقط از نعمت ولایت سؤال می شوید و نسبت به نعمت های دیگر مسئول نیستید، اینطور نیست. منتها در رأس امور، ولایت است، برای اینكه جزء اصول كلامی ماست. وگرنه هر نعمتی كه خدای سبحان به انسان داده است، در برابر او سؤالی هم هست. پس مطلب اول، مسئول بودن انسان در برابر نعمتهای الهی است. مطلب دوم این است كه خدای سبحان هر نعمتی كه به ما داد، راه حفظ آن نعمت را هم به ما عطا كرد و ما را مسئول آن نعمت هم قرار داد. یعنی هم راه حفظ و وسیله حفظ را به ما داد، هم به ما هشدار داد كه این نعمت در معرض دستبرد بیگانگان است. هم ما را راهنمائی كرد كه از آن وسیله كمك بگیرید تا از دستبرد بیگانگان حفظ بشود.

ارائه راهكار حفظ نعمت توسط پروردگار

پس هر نعمتی خدا به ما داد، ما مسئول آن نعمت ایم، دوم آن كه برای صیانت هر نعمت، یك وسیله ای هم به ما عطا كرده و ما را موظف كرده است كه از آن نعمت پاسداری كنیم و نگذاریم بیگانگان از آن نعمت سوءاستفاده كنند.
سوم اینكه گفتند: اگر آن نعمت علم و سواد و دانش است، شما باید «صائن للنفس» باشید. یعنی اگر كسی یك فضل علمی دارد، به مقام علمی رسیده است، این گذشته از اینكه باید عادل باشد؛ باید صائنا لنفسه باشد، نفوذناپذیر باشد. بیگانه نتواند در او راه پیدا كند. این كه فرمود: أما من كان من الفقهاء صائنا لنفسه، مطیعا لأمره مولاه، تاركا لهواه(2)، یعنی فقیه هست، عالم هست، آگاه است، و عادل هم هست. هیچ واجبی را ترك نمی كند، هیچ حرامی را هم انجام نمی دهد، اما عدالت كافی نیست كه علم را پاسداری بكند. این شخص باید صیانت نفس داشته باشد.

حفظ نعمت علم در پرتو صیانت نفس

«صیانت» یعنی خویشتن داری، نفوذناپذیری، آگاهی، دشمن شناسی، دوست شناسی، تسلیم نشدن و مانند آن. این سه قید را در مراجع و غیر مراجع ذكر كرده اند؛ یكی فقاهت است، یكی عدالت؛ و یكی صیانت. أما من كان من الفقهاء صائنا لنفسه؛ مطیعا لأمر مولاه، تاركا لهواه. این «مطیعا لأمر مولاه»، یعنی تمام واجبها را انجام می دهد. «تاركا لهواه»، یعنی همه محرمات را انجام نمی دهد. یعنی عادل كامل است. عدالت در عین حال كه لازم است، هرگز كافی نیست. یك چیز دیگری هم لازم است. یعنی سواد كافی، عدالت كافی و شعور سیاسی كافی؛ صائنا لنفسه. این خویشتن دار باشد. مواظب باشد كه بیگانه راه پیدا نكند. چیزی از او نگیرد، چیزی از او نشنود، چیزی از او نداشته باشد. در او نفوذ نكند؛ این كار آسانی نیست. عدالت كار آسانی است، به دلیل اینكه بر همه ما واجب است عادل باشیم منتها اگر كسی عادل نبود، نمی شود به او اقتدا كرد؛ اگر كسی عادل بود، می شود به او اقتدا كرد و مانند آن. وگرنه اینچنین نیست كه عدالت برای یك گروه خاصی واجب باشد!
عدالت، یعنی انجام واجب و ترك حرام؛ این كار بر همه واجب است. یعنی بر هر مسلمانی واجب است عادل باشد. اگر برخی ها متأسفانه فاقد این وصف بودند، از بعضی از كمالات و سمت ها محرومند. وگرنه عدالت اینچنین نیست كه بر بعضی واجب باشد؛ اما صیانت مقدور همه نیست. كسانی كه بخواهند پست های كلیدی در اسلام داشته باشند، باید عالم باشند. متخصص باشند در رشته خودشان عادل باشند نفوذناپذیر هم باشند. این «نفوذناپذیری» نه ارزان به دست می آید، نه فراوان و مبذول هم هست! دیر یاب و كمیاب است.
باید به سراغش رفت و پیدا كرد. بر كسانی كه بخواهند یك سمت های كلیدی پیش خدا داشته باشند، باید صائن لنفسه باشند كه هیچ كسی در آنها اثر نكند.
این صیانت لنفس، مرحله رقیق و نازلش همان است كه در سوره مباركه صف بیان كرده؛ در سوره صف فرمود: این رزمندگان میدان جنگ باید بنیان مرصوص باشند. «رصاص» یعنی سرب. یك وقت است شما یك قصری می سازید؛ ملاطش سرب است. این مرصوص نیست! اما یك وقتی قصری می سازید، یك خانه ای می سازید كه پایه اش سرب است، مصالحش سرب است، ملاطش سرب است، دیوارش سرب است، گچ اش سرب است؛ غیر از سرب چیزی در او كار نرفته. این صدر و ساقه اش مرصوص است. این را می گویند: «بنیان مرصوص». فرمود: ما درمیدان جنگ، رزمندگان رصاصی و سربی می طلبیم. ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا كانهم بنیان مرصوص (صف . 4) این تازه، مال جهاد اصغر است! كسی كه فقیه است، از این باید كاملتر باشد، كسی كه مسئولیت های دیگر دارد، از این باید والاتر باشد كه نفوذ ناپذیر باشد. نفوذناپذیری هم كار آسانی نیست. یك شعور بالا و والای سیاسی عمیق می خواهد. مردم را بشناسد. درون مردم را ببیند، از طعم بد پیشنهاد پیشنهاد دهنده بفهمد این چه كاره است! این نه درحوزه پیدا می شود و نه در دانشگاه. این در مسجد است و حسینیه! این جان كندن و وارستگی می خواهد و گریه های شب می خواهد تا آدم بفهمد این دهن، بدبوست. این آمده پیشنهاد می دهد، این یك كار دارد، این می خواهد بازی با او در بیاورد!
پست های كلیدی در اسلام مال این گروه است. اینها كه صائنا لنفسه؛ یعنی نفوذناپذیر باشد. همانطوری كه درصدد این نیستند كسی را فریب بدهند. كسی هم توان فریب اینها را نداشته باشد.

لزوم استفاده صحیح از نعمتهای الهی

اگر خدای سبحان یك نعمتی به ما داد، جمالی به ما داد، در كنارش یك جلالی هم از ما طلب كرد. كه با آن جلالت و شكوه، از این جمال و نعمت پاسداری بكنیم. سواد یك نعمت است؛ باید با یك جلال از این جمال حمایت كرد. آهنگ خوب، صدای خوب، نغمه خوب، حنجره پاك، این نعمت الهی است. باید یك جلالی باشد، كه از این حنجره پاك حمایت بكند. این حنجره یك وقتی قرآن می خواند، یك وقتی مداحی دارد، اینها خیر و بركت و رحمت است. و همیشه هم نیست؛ طولی نمی كشد، یك نعمتی با یك سرما خوردگی از ما گرفته می شود، پس معلوم می شود زودگذر است! همین كه سن یك مقداری بالا رفت، نزدیك شصت شد، دیگر از ما گرفته می شود. این نعمتی نیست كه بماند. حالا كه ماندنی نیست، یك چند صباحی در اختیار ماست، و جمال هم هست؛ ما باید با جلال از این جمال حمایت بكنیم. نگذاریم بیهوده صرف بشود. اما راه بیهوده صرف كردن آن چی است؟

ضرورت برگزاری مجالس اهل بیت (ع) در شأن آن ذوات مقدس

یك وقت است كه ما داریم مجلس عادی را می گذرانیم، بله در مجلس عادی كف زدن و اینها عیب ندارد. اما یك وقتی به نام كسی كه همتای قرآن كریم است!! «حسین بن علی» یعنی همتای قرآن كریم؛ از این پائین تركه نیست. اینكه فرمود: «انی تارك فیكم الثقلین كتاب الله و عترتی لن یفترقا حتی یردا علی الحوض(3) یعنی این! آنوقت شما اگر بخواهید با كف زدن، از قرآن تجلیل بكنید، این، دیگر مجلس قرآنی نیست. ممكن است چهار تا جوان یا نوجوان خوشش بیاید از كف زدن ها، ولی شما باید عظمت و جلالی داشته باشید كه این نغمه را هر جا مصرف نكنید، هم خوب بخوانید، هم چیزهای خوب بخوانید. مثل اینكه سخنرانان ما و همه ما، وظیفه ما این است كه هم خوب حرف بزنیم، هم حرف خوب بزنیم. هم حرف های علمی بزنیم، مستند به آیات و روایات و عقل برهانی باشد. خرافه و افسانه و داستان بی مغز نقل نكنید. هم خوب حرف بزنید كه مردم بفهمند. ادب را رعایت كنید؛ در گفتارمان، در نوشتارمان، طوری باشد كه ادیبانه باشد. این دو كار وظیفه گوینده هاست. هم خوب حرف زدن، هم حرف خوب زدن. اما آن دو كار هم وظیفه خواننده هاست؛ هم چیزهای خوب بخوانند، هم خوب بخوانند. بنابراین افسانه، قصه، این خواب دید، فلان كس خواب دید؛ وقتی ریشه علمی نداشته باشد، ممكن است اشك بیاید، اما اشك عقلی نیست.

گریه و خنده معقول و نامعقول

شما عزیزان بدانید كه گریه دو قسم است، خنده هم دو قسم است؛ گاهی انسان را قلقلك می دهند، می خندد. این خنده معقول نیست. یك وقت یك طنز ادبی می گویند، انسان می خندد. آن یك خنده علمی است، بین این دو تا خنده فرق است. یك وقتی مارش عزا می زنند، یك كسی اشك می ریزد. یك وقت نام حسین بن علی را می برند، اشك می ریزد؛ این دو تا گریه یكسان نیست.
هر گریه ای كه ثواب ندارد! هر گریه ای كه سازنده نیست. این نعمت را خدا به شما داد كه مثل مارش عزا نباشد. آن معارف را فراوان هم گفتند. شما این جریان مرحوم محتشم كاشانی را، آن ترجیح بندش را دیدید. ادبای فراوانی ترجیح بند گفته اند از بعد از محتشم كاشانی، از فقهاء و غیرفقهاء؛ این بزرگواران ترجیح بندهای زیادی گفتند. انسان به مقدار فهمش ثواب می برد، نه به مقدار حنجره اش!! به مقدار دركش ثواب می برد، نه به مقدار آهنگش! چیزهای خوب خواندن؛ این ترجیح بندهائی كه گفته اند، غالب اینها آن روایات معتبر، تاریخ معتبر، مقتل معتبر را به صورت شعرهای وزین در آوردند و در دسترس قراردادند. همه اینها هم با رثاء و مرثیه سرائی سالار شهیدان همراه است، هم با آهنگ خوب تعدیه می شود. این كارها شده است؛ یعنی اشعار بلند هست.

ضرورت اهتمام به گریه عاقلانه در مرثیه سالار شهیدان

شما به مقداری كه «گریه عاقلانه» بگیرید، كافی است. لازم نیست كه شور ایجاد بكنید و با هر وسیله ای كه شد، با نقل خواب و داستان و اینها كه از عظمت و جلال این خاندان كم بكند، گریه بگیرید. این كار اگر عقاب نداشته باشد، مطمئن باشید ثواب هم ندارد.

راز ماندگاری نهضت كربلا

تلخ تر از كربلا، بدتر از كربلا، هم قبل از كربلا گذشت، هم بعد از كربلا؛ اما هیچ كدام ماندگار نبود! زیر این آسمان، عظمت حسین بن علی مال اوست؛ عظمت كربلا مال اوست. نه قبل نظیر داشت، نه بعد! چون هر كس كه مظلوم شد، سید شهدا نمی شود! بنابراین یك چیزی است بی نظیر در تاریخ. روی قداست او، روی امامت او، این كمتر از قرآن نیست. این به عنوان یك سلحشور جنگی نیست، به عنوان یك ولی فقیه نیست، به عنوان یك رهبر آزادیخواه نیست، به عنوان حامی مظلومان نیست؛ حمایت مظلومان و رهبری و اینها، همه زیر مجموعه كسی است كه همتای قرآن كریم است. این را اگر از عرش پایین بیاورید، دیگر حسین بن علی نیست! این است كه وجود مبارك زینب كبری فرمود: ممكن نیست شما بتوانید نام حسین را محو كنید؛ به خودت زحمت نده! این را در دربار شام گفت. شام آن روز یعنی اقتدار بر پنجاه كشور. آن روز خاورمیانه در اختیار شام بود. یعنی بعد از فتوحات امپراطوری بزرگ ایران و امپراطوری بزرگ روم، در خاورمیانه هیچ كسی نبود مگر اینكه به شام باج می داد! الان به صورت چهل، پنجاه كشور، درآمده. تمام آن روز عربستان حجاز در این وسط قرارداشت؛ شرق اش امپراطوری بزرگ ایران بود، غرب اش امپراطوری بزرگ روم بود، هر دو هم فتح شده و هر دو هم باج می دادند و در اختیار حكومت مركزی بودند. این كه حضرت امیر (سلام الله علیه) برای مصر مالك می فرستاد و برای بخش های وسیع ایران استاندار تعیین می كرد؛ برای اصفهان استاندار، برای آذربایجان استاندار، همه این منطقه وسیع خاورمیانه را حكومت اسلامی گرفته بود. البته آن طرف آب یعنی غرب كه كشف نشده بود، آسیای دور و خاور دور هم بود؛ چین بود، ولی در دسترس نبود. كسی امید اینكه اقیانوس اطلس را طی كند، این اقیانوسها را برود آنطرف، نبود! نه وسیله هوائی بود، نه كشتی های فضائی، بنابراین خاورمیانه هر چه بود، در اختیار شام بود. و همه نماینده ها هم آنجا حضور داشتند. وجود مبارك زینب كبری (سلام الله علیها) در كمال قدرت فرمود: ممكن نیست یزید؛ دست از این كارت بردار. وگرنه ممكن نیست بتوانی نام حسین بن علی را خاموش كنی! كد كیدك واسع سعیك. قسم به خدا، لاتمحوا وحینا، ولاتمیت ذكرنا(4) این نظیر فلسطین نیست، این نظیر هیروشیما نیست، این نظیر افغانستان وعراق نیست؛ این «حسین بن علی» است، كه در تمام عالم دومی ندارد! آنوقت حیف است كه این عظمت با چهارتا خواب و با چهارتا گریه عاطفی غیر معقول اداره بشود!! اگر خدای ناكرده مداحی خوب نخواند و حرف های خوب ارائه ندهد، لتسئلن یومئذ عن النعیم. بنابراین مواظب باشیم؛ گفته های عالمانه، نوشته های عالمانه، منشورات عالمانه و دواوین عالمانه زیاد است. اگر شما بتوانید با آن آهنگی كه خدا به شما داد، دو قطره معقول از چشم كسی بگیرید، برای همه كافی است. آن گریه عاقلانه است كه بهشت را به همراه دارد. و همان گریه بود كه سرمایه این مملكت بود.
حسین بن علی(ع)، ضامن بقای شرف ایران اسلامی الآن شما می بینید هندی ها شب های عاشورا آتش درست می كنند، در آتش هم می روند. اما زیربار ظلم هندوها هم می روند! آن حسینی كه بتواند در روز مبادا یك سرمایه نظامی و ملی برای مملكت باشد، این حسین بن علی است كه تاكنون علمای ما به ما معرفی كرده اند. بعضی از شماها البته انقلاب را خوب درك كردید؛ در زمان انقلاب این بختیار یك راهپیمایی به عنوان حمایت از قانون اساسی قبل از انقلاب راه اندازی كرد، او رژیم منحوس سلطنتی را موروثی می دانست و امضاء می كرد. این به بهانه اینكه قانون اساسی را حمایت كند و از سلطنت جانبداری كند، یك تظاهرات به عنوان حمایت از قانون اساسی راه اندازی كردند و تظاهرات عجیبی هم بود كه گفتند: چهارصد هزار نفر شركت كرده اند. البته چهارصد هزار نفری كه در آن زن و بچه نبود. همه مردان بزرگ، آن هم با صف، نظام گونه كل خیابان انقلاب را پركرده بودند؛ و خیلی هم چشمگیر. رسانه های خارج هم خیلی روی این تكیه كردند و گفتند: خوب مردم ایران همین ها هستند و بس. طولی نكشید؛ تاسوعا و عاشورا و اربعین و 28 صفر، این چهار روز پیش آمد. سیل خروشان مردم ایران حركت كردند. آن راهپیمائی تاسوعا، عاشورا كه سخن از چهارصد هزار و نظائر آن نبود كه؛ میلیونی بود این چهارتا راهپیمائی كار را یكسره كرد! همه آنها ناچار شدند فرار كنند. خب این سرمایه با اشك عاقلانه فراهم شده است.

نام مبارك سیدالشهداء(ع)، رمز پیروزی در دفاع مقدس

جنگ را همین سرمایه اداره كرد شما در جبهه های جنگ شركت كردید، در شب های عملیات شركت كردید. اول یا حسین، یا حسین بود؛ بعد در خاكریز سوم، چهارم سرود ای ایران، ای ایران! سرودها در خاكریزهای سوم، چهارم بود. آن نوارهائی كه می گذاشتند در خاكریز اول؛ كربلا، كربلا بود. این حفظ كرد. آن وقت این سرمایه حیف نیست كه آدم خدای ناكرده برای اینكه چهارتا اشك غیرمعقول بگیرد، چیزهای غیرعالمانه بخواند!!
استفاده از علم ها، تجلی خرافات در عزاداری ها مطلب دیگر در مورد این علم ها است كه حركت می دهند؛ من یادم هست خودم تا مادامی كه آمل بودم و درس می خواندم، مرحوم پدرم زنده بود، روز عاشورا او كفش نمی پوشید! چون می دانید شمال، غالباً بارندگی است. مخصوصاً آن سالهائی كه با زمستان همراه بود. بارندگی بود، گل بود. اصلاً او می گفت: عاشورا، من كفش بپوشم؟!! این دأب ایشان بود. با پای برهنه عزاداری می كرد. البته هر جا كه می رفتند، بعد می رفتند كنار حوض؛ پایشان را می شستند، بعد می رفتند منبر. این حسین با این وضع برای ما مانده! آدم این عزاداری را می كند؛ پا برهنه بشود برای او فخر است. اما حالا این علم بلند كردن چی است؟! این «آهن سرد بی خاصیت» برای چی است؟! یك چیزی باشد، بالاخره معقول باشد؛ و این عزیزانی هم كه این كار را می كنند، بچه های مخلصی اند. جوانهای پرشور مخلص حسینی هم هستند.

وظیفه گویندگان و مداحان برای هدایت نسل جوان به عزاداری های صحیح

وظیفه ماست به آنها بگوئیم چه ثواب دارد، چه ثواب ندارد. بگوئیم: پا برهنگی خوب است، سر و سینه زدن خوب است، مشكی پوشیدن خوب است، جزع كردن خوب است، آن دیگری خوب نیست. این وظیفه ماهاست كه بگوئیم و او هم عمل می كند. او داعی ندارد عمل نكند جوان است، مسلمان است، پرشور است، حسینی است. اصلاً تلاش و كوشش اش برای این است كه رضای اهل بیت را به دست بیاورد.
جامعه مداح ها این وظیفه را دارند كه به این عزیزان بگویند كه شما روز عاشورا آن سینه ای كه می زنید، آن ضجه ای كه می زنید، آن پابرهنگی ای كه دارید، قدم به قدم ثواب دارد. اما این آهن بی خاصیت، این را برای چی بلند می كنید كه صلیب گونه ساخته شده؟ اینها خوب نیست؛ آن چیزهای دیگری كه بخواهد خدای ناكرده همراه اینها بشود، اینها خوب نیست. مبادا این جمال حسینی بدون جلال بماند! وگرنه بیگانه دستبرد می زند؛ اگر نعمتی خدا به ما داد، هر جمالی داد؛ حالا جمال علم بود، جمال آهنگ خوب بود، نعمت صوت بود. هرچه بود، یك جلالی هم به ما داده است. این جلالت و شكوه به منزله بنیان مرصوص است كه از این جمال حمایت می كند. اگر به یوسف (سلام الله علیه) جمال داد، جلال فاستعصم هم به او داد كه از جمالش حمایت كرد. این جور نیست كه خدا یك نعمتی به كسی بدهد، راه حفظ اش را ندهد! راه حفظ هم می دهد یقیناً. این راه حفظ را كه داد؛ انسان خودش از این نعمت استفاده می كند، به جا هم استفاده می كند؛ چند برابر هم بهره می برد، به دیگران هم منتقل می كند، و دیگران هم مشمولش می شوند.
و آن عزاداری همان است كه وجبت له الجنه را به همراه دارد...

پانوشتها:

1- بحارالانوار. جلد .24 صفحه .52 باب 29
2- وسائل الشیعه. جلد .27 صفحه 131
3- همان ج 27 ص 189
4- بحار، جلد 45 ص 160

دوشنبه 7/12/1391 - 13:33
اهل بیت
نویسنده:غلام‌رضا گلی‌زواره
منبع:ماهنامه دیدارآشنا

چگونگی پیدایش تعزیه

یكی از جلوه‌های سوگواری‌های مردم، اجرای مراسم تعزیه‌ و شبیه‌‌خوانی است. بررسی‌های تاریخی مؤید آن است كه این سوگنامه نمایشی، نوع تكامل یافته‌ای از دسته‌های سینه‌زنی، مرثیه‌خوانی و نوحه‌سرایی است. قرائن نشان می‌دهند كه در عصر صفویه، مقدمات عزاداری به این شكل فراهم گردید، اما هیچ سیاح و مورخی پیدایش تعزیه در این ایام را تأیید نمی‌كند.
براساس گزارش ویلیام فرانكلین انگلیسی كه در عصر زندیه، مسافرتی به ایران كرده است، در شیراز و با تشویق كریم‌خان زند، مراسم تعزیه آب فرات و عروسی قاسم برگزار شده است. كریسكی و برتلس كه آثاری در این‌باره دارند، از اجرای شبیه‌خوانی در دوره زندیه سخن گفته‌اند.
به هنگام فرمانروایی قاجارها خصوصاً در زمانِ فتح‌علی‌شاه و ناصرالدین شاه قاجار، تعزیه رونق فزاینده و گسترده‌ای یافت و اجرای آن در سراسر ایران متداول گردید؛ اما دست‌اندركاران آن غالباً وابسته به حكام و سلاطین و وابستگان دربار قاجار بوده‌اند، به گونه‌ای كه می‌توان نفوذ فرهنگ شاهان را در بیش‌تر مجالس تعزیه این عصر، شاهد بود. همین‌كه اشرافیت، فرهنگ رفاه طلبی و خوش‌گذرانی به تعزیه نفوذ كرد، نسخه‌های آن‌را دچار خدشه و تحریف ساخت، عده‌ای از شاعران و تعزیه‌نویسان برای خوش‌آمد عوامل ستم و تأمین مقاصد سلاطین، صحنه‌هایی را به مجالس تعزیه اضافه كردند، كه ارتباطی به سوگواری‌های محرم و فرهنگ عاشورا نداشت، محتوا و مضامین نسخه‌ها سیر نزولی گرفت و با فرهنگ قرآن و عترت مغایرت یافت. این روندِ پرآفت موجب گردید، تا بسیاری از عالمان شیعه، شبیه‌خوانی را مورد انتقاد جدی قرار دهند.

اولیا و اشقیا در تعزیه

نباید این واقعیت را فراموش كرد كه مردمانی صادق، از گذشته در تلاش بوده‌اند، عزاداری سالار شهیدان را با شور و اشتیاق افزون‌تری برگزار كنند و از طریق برپایی مجالسِ روضه‌خوانی، مرثیه‌سرایی و به راه‌انداختن دسته‌جات سینه‌زنی و زنجیرزنی، ارادت قلبی و اشتیاق درونی خود را به ساحت مقدس خاندان عترت و به‌ویژه امام حسین(علیه السلام) و قهرمانان دشت نینوا نشان دهند. آنان از روی سوز درونی همواره در این اندیشه بوده‌اند كه چه كنند عزاداری با تأثیر بیش‌تری برگزار شود و بیش از گذشته احساسات حاضران را تحریك كند. از این رهگذر، تعزیه با اقتباس از نوحه‌های سینه‌زنی، روضه‌ها و الهام از تاریخ انبیا و برخی حماسه‌های دینی و تأثیرپذیری از اسطوره‌های پهلوانان ایرانی قبل از اسلام، حضور خود را اعلام كرد و با استقبال پرشور مردم مواجه ‌گردید.
تعزیه صرفاً به تشریح وقایع كربلا نمی‌پردازد و طیف وسیعی از حوادث تاریخی صدر اسلام و زندگی پیامبر و امامان پس از سالار شهیدان ـ حسین بن علی(علیه السلام) را در بر می‌گیرد. با این‌حال، كربلا كانون اصلی این نمایش است و در هركدام از مجالس تعزیه‌ای كه به لحاظ تاریخی به قبل و یا بعد از ماجرای عاشورا اختصاص دارد، به حوادث نینوا گریزی زده می‌شود.
در تعزیه برای ترسیم مصائب كربلا و سایر وقایع مذهبی، دو صف كاملاً مشخص ترسیم می‌گردد، اولیا و موافق‌خوان‌ها كه با رنگ لباس، نوع صدا، مضامین كلمات، همراهی گروه موزیك و حمایت تماشاگران، موضع خود را به عنوان انسان‌هایی فداكار، وارسته و عاشق شهادت و علاقه‌مند به قرب حق مشخص می‌كنند، و اشقیا كه درست در مقابل اولیا قرار می‌گیرند، با صداهایی خشن، پای بر زمین كوبیدن، حالت جانیان را به خود گرفتن و دور خیمه‌های اهل بیت دویدن،‌انجام كارهای جنایی از جمله بریدن سركودكان، ضرب وشتم زنان حرم، نفرت تماشاگران را نسبت به ستمگران بر می‌انگیزند، مخالف خوان، ضمن این‌كه می‌كوشد نقش اصلی خویش یعنی شقاوت و ستمگری را ایفا كند، ‌امام را با ستایشی عالی وصف می‌كند و به پستی و حقارت دشمنان اهل بیت(علیه السلام) اعتراف می‌نماید و حتی خود و فرماند‌هان خویش را مذمت كرده و بر یزید و یزیدیان لعنت می‌فرستد.

تأملی در محتوا و پیام تعزیه

تعزیه، با همه جلوه‌های جالبی كه دارد، زبان حالی منطبق با شأن اهل بیت ندارد و گاهی حوادثی در آن به اجرا گذاشته می‌شود، كه به افسانه شباهت دارد تا ماجرای حقیقی. به علاوه، حماسه آفرینی‌های شكوه‌مند فداكاران عاشورا در مواقعی به صورت ذلت‌آور، تحریف شده و‌ آمیخته به خرافات ترسیم می‌گردد. صحنه‌آرایی‌ها و شرح و بسط داستان‌ها در تعزیه، نباید به گونه‌ای باشد كه سیره و سخن اهل بیت(علیه السلام) را به گونه‌ای مغایر با منابع روایی و كتاب‌های معتبر تاریخی نشان دهد؛ به علاوه افزودن مطالب به تعزیه‌ برای جلب تماشاگران و جذاب شدن نمایش‌ها اگر واقعیت نداشته باشد، براساس موازین شرعی، «كذب»،‌ «افترا» و «حرام» است.

هدف عزاداری چیست؟

هدف اصلی عزاداری ـ به هر شكل و شیوه‌ای كه برگزار می‌گردد ـ آن است كه سوگواران را با مكتب حماسه و شهادت آشنا كند، مكتبی كه اسلام و امر به معروف و نهی از منكر را زنده كرد، در برپایی چنین سنت‌هایی، باید كوشید پرتوهایی از خورشید فروزان كربلا و نیز معنویت آن انقلاب مقدس، بر روح و ذهن مردم بتابد و نوعی تحول روحی، قلبی و درونی در وجودشان پدید آورد، تا به سوی فضائل، كسب مكارم، اصلاح رفتارها و انجام اعمال پسندیده، و بهبود روابط اجتماعی گام بردارند و در برابر معاصی و ابتذال به هیچ عنوان بی‌تفاوتی نشان ندهند. عزاداری برای امامی كه حماسه‌ای مقدس به وجود آورد و منظومه‌ای منور از ایثار و فداكاری سامان داد و موجب عزت اسلام و جامعه اسلامی گردید، حاوی مفاهیم ارزشمند و فضیلت آفرین است و بزرگ‌داشت چنین حركت شكوهمندی، همراهی عاطفی با حماسه آفرینان كربلاست و نشان از هم‌گامی و هماهنگی با برنامه عاشورا دارد. باید گفت كه پیروی از پیام رهبر این نهضت است كه ارزش والایی دارد. تردیدی نیست آن چشمی كه بر امام حسین(علیه السلام) نگرید و آن دلی كه برای مصائب شهیدان نینوا نسوزد، چشم و دل بشری نیست، اما این مطلب، از آن سخن موهوم و باطل جداست كه گفته‌اند: «امام حسین(علیه السلام) شهید شد تا مردم دور هم جمع شوند و بركشته شدن او بگریند و بعد هم اگر چه عمری در گناه و عصیان به سر برده باشند، آمرزیده شوند؛ زیرا امام فدای امت گنه‌كار گردید!!؟»
امید كه عزاداری‌های ما دور از هر انحراف و نقص و طبق تأكید اهل بیت برگزار شود.
دوشنبه 7/12/1391 - 13:26
اهل بیت
نویسنده:میثم شکوهى
دوباره ماه محرم فرا رسید، با آن شور و حال همیشگی، دوباره شهرهاى ایران زمین سیه پوش شده‌اند و هیئات ‌سینه‌زنى و زنجیرزنى در مساجد و حسینیه‌ها و تکایا آماده برگزارى هر چه باشکوه‌تر مراسم و آئین‌هاى این ایام و عرض ارادت بر ساحت مقدس آقا اباعبدالله الحسین (ع) و شهداى کربلا شده‌اند. اما مسئله که همیشه دغدغه‌هاى خاطر دوستداران و محبان اهل بیت علیهم السلام بوده کیفیت و نحوه برگزارى این عزادارى‌ها و سوگوارى‌هاست به گونه‌اى که هم بتوانیم از این میراث ارزشمند و سرمایه‌ گرانبها که موجب افتخار عالم اسلام و تشیع است بهره‌ معنوى کافى ببریم و هم آن را از آسیب‌هاى احتمالى که تهدید کننده‌ بقا و استمرار آن خواهد بود حفظ کرده و بر نسل‌هاى بعد از خود منتقل کنیم. بدون شک هر مکتب و فرهنگى هر چند غنى و پرمایه نمى‌تواند از تهدیدات، بدایع و دخول اندیشه‌هاى مخرب مبرا باشد و فرهنگ عاشورا و نحوه عزادارى و سوگوارى‌ها هم از این قاعده مستثنى نیست. کما اینکه که مثلا عزادارى‌ها و مجالس بزرگداشت شهداى کربلا که به نوعى مى‌توان گفت احیا کننده مکتب عاشورا است همیشه دستخوش تغییرات و نوآورى‌هایى شده که هر چند بعضى از نوآورى‌ها و تغییرات نگران کننده نیست اما برخى دیگر با شئون اهل بیت علیهم السلام در مغایرت و تضاد بوده خصوصا در چند سال اخیر این روند تهدید کننده رشد قابل توجهى داشته به طورى که در برخى موارد واکنش شدید علما و حتى مردم را در بر داشته است. لذا ضرورى است که با شناخت این آسیب‌ها و عوامل تهدید کننده و همچنین ارائه راهکارهاى اصولى و اساسى براى مقابله با آنها، این فرهنگ مقدس را که خود ضامن بقاى اسلام ناب است حفظ کرده و در راه اشاعه‌ هر چه بیشتر و بهتر این فرهنگ مقدس و غنى گام برداریم.
اما در باب آسیب‌شناسى مراسم سوگوارى و عزا مى‌توانیم این آسیب‌ها را به دو دسته‌ عوامل داخلى و خارجى تقسیم کنیم. آسیب‌هاى داخلى که بسیار هم خطرناک است عواملى است که بیشتر در اثر جهالت و نادانى و عدم شناخت و معرفت صحیح نسبت به واقعه‌ عاشورا و هدفى که مکتب حسینى آن را دنبال مى‌کند به وجود مى‌آید تا از روى عدم اخلاص یا خداى ناکرده اغراض شخصى و ... و البته بد نیست که در اینجا به چند نمونه از آن به‌عنوان مثال اشاره کنیم:
-1 کم کردن اصل هدف و مقصود نهضت امام حسین (ع:) باید گفت متاسفانه بسیارى از ما مقصود اصلى قیام امام حسین‌(ع) و شهداى کربلا و فلسفه‌ حفظ و احیاى نهضت حسینى را در برگزارى مجالس و مراسمات نادیده گرفتیم و این بسیار خطرناک است. اینکه شیعیان و دوستداران اهل بیت علیهم السلام به نشانه ارادت و اخلاص نسبت به حضرات معصومین علیهم‌السلام اقدام به برگزارى این گونه مجالس مى‌کنند بسیار خوب است و البته که اگر با کیفیت صحیح و مطلوب انجام گیرد بنا بر روایات متعدد و صریح مایه‌ خیر و برکت چه در دنیا و چه در آخرت و رسیدن به ثواب و پاداش اخروى خواهد شد. اینکه شکى نیست. اما نکته مهم این است که نباید تنها به‌شکل حماسى و صورت زیباى اجراى عزادارى‌ها بپردازیم و از اصل غافل شویم. بایستى در نظر داشته باشیم که آن چیزى که نهضت و قیام عاشورا را تا ابد زنده نگاه مى‌دارد هدف مقدسى است که پیامبر (ص) و ائمه معصومین علیهم السلام به خاطر آن مصائب و رنج‌هاى بیشمارى را متحمل ‌شدند. باید آن اصول و آن اهداف را بشناسیم و مجالس و مراسم‌ها را براساس آن مبانى مدیریت کنیم.
-2 خالى بودن مداحى‌ها و عزادارى‌ها از وعظ و نصایح اخلاقى و دینی: مجالس عزاى ایام محرم فرصت خوبى را براى انتقال نکات اخلاقى و همچنین آشنایى مردم و خصوصا جوانان و نوجوانان با حقیقت دین به وجود مى‌آورد. اما با کمال تاسف در بسیارى از این مجالس، وعاظ و مداحان از این فرصت به وجود آمده بهره‌ لازم و کافى را نمى‌برند و گاها دیده شده که مجلس چندین ساعت به طول مى‌انجامد اما یک نکته‌ اخلاقی، یک حکم و مسئله‌ دینى و فقهى بر مخاطبان عرضه نمى‌شود. اگر ما معتقدیم که امام حسین ‌علیه السلام هدف قیام خود را امر به معروف و نهى از منکر و احیاى سنت جدش رسول خدا (ص) مى‌دانست و اگر مدعى هستیم که دنباله روى مسیر امامت و ولایت هستیم باید تمام تلاش خود را براى احیاى فریضه‌ امر به معروف و نهى از منکر و تعلیم حقایق و احکام دین و اسلام به کار گیریم. اصلا به اعتقاد بنده در این برهه حساس از زمان باید استفاده از این مجالس در جهت امر به معروف و نهى از منکر بخصوص براى قشر جوان و نوجوان ما یکى از اهداف اصلى باشد.
این طور نباشد که اگر جوانى وارد مجلسى از مجالس آقا حسین بن على (ع) مى‌شود بدون اینکه بر اطلاعات دینى او افزود شود یا اینکه یک نکته اخلاقى را فرا گیرد از مجلس خارج شود. متاسفانه امروز شاهد آنیم که جایگاه خطابه و منبر و وعظ در مجالس ما کم رنگ شده است و بسیارى از مجالس حتى بدون یک سخنرانى بر پایان مى‌رسد و باید فکرى به حال آن کرد.
-3 نقل مقتل‌ها و حوادث غیر واقعى و غیر مستند از حادثه‌ عاشورا: گاها دیده شده که بعضى از مداحان و ذاکران اهل بیت علیهم السلام مطالبى را در مراسمات سوگوارى براى عزاداران و مردم عنوان مى‌کنند که هیچ گونه سند و مدرکى در کتاب‌هاى موجود دال بر وقوع آن نیامده البته همان طور که مقام معظم رهبرى در یکى از سخنرانى‌هاى خود نقل کردند “نباید به دنبال مطلبى باشیم که دقیقا در تاریخ اثبات نشده باشد چون در این صورت هیچ چیز نباید بگوییم بلکه باید به دنبال چیزى باشیم که معقول باشد” البته خود ایشان عنوان کردند که “اگر خواستیم به‌طور هنرى پیرایه‌هایى را به آن بدهیم اشکال ندارد اما به شرط اینکه این پیرایه‌ها همه چیزنشود” .به قول شهید مطهرى این طور نباشد که همه چیز را از لسان الذاکرین بگیریم و همان را بگوییم.
-4 رفتارها و عملکردهاى افراطى و ناشایست در هنگام عزادارى‌ها: در این مورد باید گفت متاسفانه در چند سال اخیر بارها مشاهده شده که در برخى مجالس عزاى اهل بیت علیهم‌السلام رفتارهایى بروز پیدا مى‌کند که برخلاف شئون منزلت حضرات معصومین علیهم السلام بوده و در بسیارى از موارد اسباب تبلیغات سو‌ء از جانب دشمنان اسلام و مذهب تشیع گردیده. رفتارهایى مثل آسیب رساندن بر بدن و خون آلود کردن جسم، برهنه شدن هنگام عزادارى‌ها، عزادارى‌هاى بى‌موقع به طورى که باعث آزار و اذیت دیگران شود مثلا در بعضى از شهرها تا نزدیک‌هاى اذان صبح به عزادارى مى‌پردازند و براى همسایگان هیئت مزاحمت ایجاد مى‌‌کنند و این مسئله با هدف و فلسفه عزاى امام حسین (ع) در مغایرت است، چشم و هم‌چشمى روساى هیئت‌ها و رقابت‌هاى پوچ و بى‌فایده مثلا چون فلان هیئت فلان سیستم را دارد ما هم باید داشته باشیم! به کار بردن جملات و کلمات ناشایست توسط بعضى از مداحان که با عظمت خاندان پیامبر (ص) منافات دارد و علما هم اکیدا توصیه کردند که این گونه عبارات در این مجالس استفاده نشود یا مداحى با آهنگ و سبک‌هاى مناسب مجالس لهو و لعب که اخیرا مقام معظم رهبریهم توصیه‌هاى زیادى در این زمینه داشتند، برخى از مداحان به تازگى اشعار یا نوحه‌هاى عزادارى را همراه با سبک‌هاى موسیقى‌ها و ترانه‌هایى که هیچ سنخیتى با مراسم عزادارى ندارد و حتى در برخى موارد با سبک‌هاى مبتذل، به کار مى‌برند که این کارى فوق‌العاده ناشایست است و موجب وهن مذهب و بى‌احترامى به ساحت مقدس ائمه هدى علیهم السلام خواهد بود. هر چند در اخلاص و صدق نیت بسیارى از کسانى که این اعمال و رفتار را انجام مى‌دهند شکى نیست اما به هر حال این گونه رفتارها براى مراسم عزادارى و سوگوارى که از بزرگترین شعایر اسلامى است مخرب و تهدید کننده است.
-5 مسئله دریافت پول و مزد توسط مداحان و ذاکران: متاسفانه این یکى از بدترین آسیب‌هایى است که در این ایام وجود دارد. اخیرا برخى از مداحان اقدام به پخش کردن کارت تبلیغ براى خود نموده‌اند و حتى در بعضى از جاها دفترهایى تحت عنوان دفتر مداحى دایرگردیده که با دریافت پول از مشتریان و معرفى مداح آقا و خانم! براى خود دکان به راه انداختند. بسیار مایه‌ تأسف است که عده‌اى براى سودآورى مادى مراسمات عظیمى مثل عزادارى سید و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) را زیر سوال برده‌اند و این مجالس را که مزین به نام اولیاء الله و مقدس‌ترین و آبرومندترین بندگان خداوند است را با مسائل مادى خدشه‌دار کردند.
به هر حال عواملى که ذکر شد مهم‌ترین آسیب‌هاى فرهنگ عاشورا تلقى مى‌شود و البته مسائل دیگرى هم وجود دارد اما مسئله‌اى که ما نباید به راحتى از کنار آن بگذریم، برنامه‌ریزى‌هاى خطرناکى است که دشمنان اهل بیت علیهم السلام و تشیع و حتى دشمنان اسلام که همیشه به فکر تفرقه در صفوف مسلمانان بودند براى کم رنگ کردن و یا نابودى این فرهنگ عظیم و مقدس انجام مى‌دهند. آنها به این مسئله واقفند که تا زمانى که روح نهضت و قیام عاشورا در بین مردم ما خصوصا نسل جوان و فرهیخته ما وجود دارد به هیچ عنوان نمى‌توانند کوچکترین آسیبى بر سایر ارزش‌ها و اعتقادات و نظام و مملکت اسلامى ما وارد آورند، پس بدیهى است که آنها برنامه‌ریزى‌هاى فرهنگی، تبلیغاتى وسیعى را در جهت خاموش کردن روحیه ظلم ستیزى و عدالتخواهى رهروان حسینى انجام دهند. حضرت امام (ره) فرمودند :“ما هر چه داریم از محرم و صفر است”، یعنى نقطه قوت و اتکا مردم ما همین عاشورا و روحیه شهادت و جانبازى است و همین روحیه باعث شده که ملت ما سال‌ها در مقابل استکبار و دشمنان دین و قرآن سینه سپر کنند. بدیهى است دشمنان ما که همیشه به دنبال نابودى نقاط قوت و پایدارى ملت ما بوده‌اند در قبال این مسئله بى‌کار ننشسته‌اند و ما مى‌توانیم جلوه‌هایى از این کینه و دشمنى را در انفجارهاى مکرر حرمین شریفین عکسریین علیهما السلام و فتاوى خطرناک و تفرقه‌انگیز بعضى از سران وهابیت و یا در اظهار نظرهاى بى‌شرمانه و وقیحانه یکى از نامزدهاى انتخابات ریاست جمهورى ایالات متحده مشاهده کنیم. اما چیزى که مهم است این است که مردم ما و دوستداران اهل بیت علیهم السلام نسبت به این توطئه‌هاى شوم آگاه باشند و آنها را دفع نمایند و البته یکى از مهم‌ترین راهکارها، حفظ وحدت بین فرقه‌ها و مذاهب اسلامى است. مسئله‌اى که بارها و بارها رهبرمعظم انقلاب بر آن تاکید داشتند و در فرصت‌هاى گوناگون آن را یادآورى کردند.
بنا به گفته ایشان ما نباید روى نقاط اعتقادى حساس یکدیگر دست بگذاریم، یعنى نه ما شیعیان کارى کنیم که احساسات آنها جریحه‌دار شود و نه آنها عملکردى برخلاف اعتقادات ما داشته باشند. بزرگترین نیازى که در دنیاى امروز براى مسلمین احساس مى‌شود حفظ وحدت و یکپارچگى و صلابت امت اسلامى است و تنها با چنگ زدن به این مهم است که ما مى‌توانیم اقتدار و قاطعیت خود را در مقابل دشمنان قسم خورده‌ دین و قرآن حفظ کنیم و در مقابل زیاده‌خواهى‌ها و مطامع نامشروع جبهه استکبار بایستیم.

توصیه‌ها:

لازم است روساى هیئات مذهبى و مداحان، سخنرانان و عزاداران مجالس سوگوارى به چند نکته توجه داشته باشند:
-1 جهت‌دار کردن مجالس در راستاى اهداف عزاداری: همان طور که قبلا ذکر شد باید اهداف عزادارى‌ها و فلسفه تجدید آن را شناخت و مجالس را در راستاى رسیدن به آن اهداف مدیریت کرد و لازمه این کار معرفت ، شناخت و بصیرت کافى داشتن در مورد قیام عاشورا است. یعنى باید دید امام حسین (ع) در قیام و نهضت عاشورا به دنبال چه اهداف و مقاصدى بود، همان را اصل قرار داده و مجالس و مراسمات را حول محور همان اصول اداره نماییم.
-2 ایجاد بستر مناسب براى جذب جوانان و نوجوانان: البته در این باب باید گفت: که عشق و ارادت به اهل بیت علیهم السلام و خصوصا حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) در روح و جان جوانان و نوجوانان ما از بدو تولد نهادینه شده، اما با این حال باید این نکته را توجه داشت که امروز دشمنان قسم خورده اسلام و مذهب، نوک پیکان زهرآلوده خود را به سمت اندیشه، افکار و عقاید پاک و مقدس قشر جوان و نوجوان ما نشانه گرفته‌اند و با در اختیار داشتن قدرت رسانه‌اى و تبلیغاتى هجوم فرهنگى عظیمى را براى تضعیف ریشه‌هاى ایمانی، اعتقادى و فرهنگى نسل جوان ما به راه انداختند. لذا در چنین شرایطى مى‌بایست این مراسمات و مجالس را به سنگرى امن براى جوانان و نوجوانان تبدیل کرد و با استفاده از شیوه‌هاى اصولى و راهکارهاى منطقی، آنها را به سمت این مجالس جذب کنیم و از هجمه فرهنگى و تبلیغات مسموم و نامشروع دشمن بکاهیم.
-3 پرداختن به مسائل و معضلات اجتماعى و فرهنگى و شبهات دینى و اعتقادى مردم: یکى از مواردى که مى‌توان براى برگزارى مجالس عزادارى استفاده مفید برد همین موضوع است که نیازها و دردهاى کنونى جامعه در زمینه مسائل اعتقادی، دینی، فرهنگى و اخلاقى را بشناسیم و در همین فرصت‌هاى به وجود آمده به آنها پاسخ گوییم. متاسفانه کسانى که متصدى امور فرهنگى و دینى جامعه هستند مقدارى در این مهم سهل‌انگارى مى‌کنند. سوال این است که در کدام ایام سال مى‌شود این جمعیت‌هاى عظیم را با این شور و شوق در مساجد و حسینیه‌ها و تکایا جمع‌آورى کرد؟ در چه ایام دیگرى غیر از دهه‌ اول محرم چنین فرصتى براى پاسخ به شبهات دینى و حل معضلات اجتماعى و فرهنگى پیش مى‌آید؟ پس باید فرصت را مغتنم بشماریم و این نیازها و دردهاى اجتماع را به طور علمى تجزیه و تحلیل و مورد کنکاش قرار دهیم و آنگاه آنها را در سخنرانى‌ها و خطابه و منبرهاى ایام محرم مطرح کرده و راهکارهاى اساسى ارائه کنیم. اگر ما این کار را کرده‌ بودیم و مى‌کردیم چه بسا بسیارى از این معضلات و چالش‌هاى امروز اجتماع که خصوصا گریبانگیر نسل جوان ما شده است مرتفع مى‌شد. البته راهکارهاى ما هم باید علمى و منطقى و منطبق با استدلال باشد تا اثر بخشى داشته باشد و براى نسل فهیم و فرهیخته امروز جامعه ما قابل پذیرش باشد.
-4 افزودن معرفت، محبت و ارادت مردم بر ائمه هدى علیهم السلام: در این مراسمات باید شوق و اشتیاق و ارادت مردم را به ائمه اطهار علیهم السلام تقویت کنیم. مقام معظم رهبرى در یکى از سخنرانى‌هاى خود مى‌فرمایند: “حال شما که موسس یا گوینده ‌چنین مجالسى هستید ببینید چه کارى مى‌توانید بکنید که عواطف مردم بر اثر حضور در این مجالس نسبت به حسین‌بن على علیه‌السلام واهل بیت پیغمبر روز به روز بیشتر شود یا ایشان در باب افزایش معرفت به مردم مى‌فرمایند: ویژگى که بایددراین مجالس به وجود آید این است که مردم نسبت به اصل حادثه عاشورا معرفت روشن‌تر و واضح‌ترى پیدا کنند این طور نباشد که ما در مجلس حسین‌بن على علیه السلام بر منبر برویم یا سخنرانى کنیم اما موضوع سخنرانى حضارآن مجلس اعم از جوان و غیرجوان و زن ومرد اهل فکر وتامل را به این فکر فرو ببرد که ما به این مجلس آمدیم و گریه هم کردیم اما براى چه؟ قضیه چه بود؟ چرا باید براى امام حسین علیه السلام گریه کرد؟... اصلا چرا امام حسین علیه السلام به کربلا آمد وعاشورا را به‌وجود آورد؟ بنابراین به‌عنوان منبرى یا سخنران، باید به موضوعاتى بپردازید که جوابگوى چنین سوالاتى باشد.”
و بالاخره نکته آخر اینکه از رفتارهاى غیرمعقول و ناصحیحى که به وجهه این مجالس مقدس آسیب مى‌زند و موجب بدبینى مردم مى‌شود دورى کنیم . یعنى همان مواردى را که در قسمت رفتارهاى افراطى گفته شد را ترک کنیم تا روز به روز برشکوه وعظمت این مجالس افزوده شود وان‌شاءالله وجود نازنین حضرت ولى عصرارواحنا له الفدا از ما راضى و خشنود باشد‌.
فلسفه تکرار و تجدید عزادارى‌ها: یکى از مهمترین سوالاتى که براى ما پیش مى‌آید این است کهآیا لزومى دارد که ما هرسال این مراسمات را انجام دهیم؟آیا احیاى این مجالس سود و فایده‌اى دارد ؟ و سوالاتى از این قبیل و در این مورد باید گفت در احیاى این عزادارى‌ها به منزله احیاى بسیارى از ارزش‌هاى الهى ودینى و حتى ارزش‌هاى انسانى است .یعنى وقتى ما امام حسین (ع) را به‌عنوان نماد و سمبل ظلم ستیزی،‌ عدالتخواهى‌،شهادت و جانبازى فى سبیل‌الله مى‌شناسیم. با عزادارى وسوگوارى واحیاى پیام‌هاى عاشورا در واقع اولا اعلام مى‌داریم که ما امتى ظلم ستیز و عدالتخواه هستیم و به دنبال این ارزش‌ها هستیم و مى‌خواهیم این مفاهیم ارزشى ومقدس را زنده کنیم. ثانیا به دنبال آن هستیم که دیگران را هم نسبت به این ارزش‌ها متنبه وآ‌گاه کنیم . امروز بر کسى پوشیده نیست که ما انقلاب‌اسلامى خود را با شعارهاى ظلم‌ستیزى ،عدالتخواهى و زیر بار ذلت نرفتن به پیروزى رساندیم که همگى این ارزش‌ها را از واقعه عاشورا و قیام امام حسین (ع) آموخته بودیم یا در جنگ تحمیلی8 ساله یگانه الگوهاى ما شهداى کربلا بودند که توانستیم در مقابل دنیاى استکبار و زیاده خواهان بایستیم ، خوب وقتى ملل دیگر دنیا چه مسلمان‌،‌چه غیرمسلمان دیدند که ما با تکیه بر چه اصول وارزش‌هایى توانستیم بر مشکلات و موانع فایق آییم و آن کارهاى عظیم را انجام دادیم کم کم به فکر افتادند و از آن غفلت همیشگى بیدار شدند و توانستند از پیام‌ها و درس‌هاى عاشورا برعلیه استکبار و زیاده خواهان و قلدران دنیا استفاده کنند و خود را از بند حقارت و اسارت و سقوط بیگانگان رها کنند بایداین نکته را در نظر داشته باشیم که احیاى نهضت عاشورا یعنى پایدارى واستمرار استقلال ما مملکت ما وحیثیت وآبروى ما در دنیا. بى‌دلیل نبوده که حضرت امام(ره) همه چیز را از محرم دانستند. ما عاشورا راحفظ مى‌کنیم یعنى اسلام اصیل و ناب را حفظ مى‌کنیم .
یعنی، اعتقادات را حفظ مى‌کنیم، انسانیت را حفظ مى‌کنیم. همان کسانى که امروز به دنبال حقوق بشر هستند،. باید بدانند تمام حقوق بشر در پیام‌هاى عاشورا خلاصه مى‌شود. کسانى که امروز به دنبال عدالت مى‌‌گردند باید آن را در پیام نهضت حسینى بجویند. اصلا به قول شهید مطهرى “عزادارى بر امام حسین یکى از شعارهاى ماست” شعارى که اگر به فراموشى سپرده شود آزادى و آزادیخواهی، عدالت و عدالتخواهی، ظلم ستیزى و دادخواهى و بسیارى دیگر از این مفاهیم که بشر امروز بیش از هر زمان دیگر به آنها راغب است فراموش مى‌شود.
دوشنبه 7/12/1391 - 13:24
اهل بیت
نویسنده:سید عباس حسینى
در تمام حركت‏هاى بزرگ اصلاح‏طلبانه و انقلاب‏هاى رهایى‏بخش حساس‏ترین مسئولیت‏ها بر عهده نیروهاى توانمند جوان قرار داده مى‏شود . در نهضت عاشورا نیز مهمترین و سرنوشت‏سازترین نقش‏ها را نیروهاى جوان عهده دار بودند كه طى آن هفتاد و دو تن از بهترین مردان شهید شدند .
امام رضا ( علیه السلام) به «ریان ابن شبیب‏» فرمود: «اى پسر شبیب! هجده نفر از ما بنى‏هاشم در كربلا شهید شدند كه در روى زمین نظیر نداشتند . این هجده نفر به استثناى فرمانده لایق و پیشواى عالى‏قدر خود امام حسین ( علیه السلام) كه پنجاه و فت‏ساله بود، همه جوان بودند; جوانان سى و پنج‏ساله و كمتر تا نوجوانان دوازده ساله و ده ساله! سایر جانبازان كربلا نیز اكثرا نسل جوان بودند . در حقیقت مى‏توان گفت اكثریت فداكاران قهرمان كربلا را جوانان تشكیل مى‏دادند» . (1)
هنگامى كه یزید بن معاویه شرافت و فضیلت را لگد كوب مى‏كرد این جوانان فداكار مردانه قیام كردند . سیماى جوانى این جوانان پر شور و از جان گذشته تا همیشه در تاریخ رستاخیز حسینى مى‏درخشد . آرى چهره تابناك آن جوانان بود كه تلؤلؤ خاص قیام تاریخى حسین ( علیه السلام) را در دل قرن‏ها به‏یادگار باقى نهاد .

ویژگى‏هاى جوانان كربلا:

در اینجا ویژگى‏هاى جوانانى كه تا آخرین قطره خون خویش از رهبرى و اهداف والاى این نهضت دفاع كردند، اشاره مى‏كنیم . امیدواریم كه این‏كار به آشنایى بیشتر نسل جوان جامعه اسلامى با اسوه و الگوهاى جاودان نهضت عظیم عاشورا كمك نماید .
الف . ایمان راسخ: جوانان پاكباز عاشورا به دلیل پرورش در دامان خانواده‏هاى مؤمن و پرهیزكار، به كامل‏ترین مراحل ایمان ست‏یافته و در راه حاكمیت احكام الهى آماده شهادت بودند .
وقتى امام حسین ( علیه السلام) در مسیر كربلا در منزل «قصربنى مقاتل‏» به دنبال خوابى كه دیده بودند، جمله «انالله و انا الیه راجعون‏» را بر زبان آوردند . «على اكبر» جلو رفت و علت را جویا شد . حضرت فرمود: «اسب سوارى جلو من در خواب ظاهر شد و گفت: این قوم شبانگاه در حركت است و مركب به استقبالشان مى‏آید .» على اكبر گفت: «پدرم! آیا ما بر حق نیستیم؟» حضرت فرمود: «سوگند به خدا كه ما برحقیم .» على اكبر گفت: «پس ما را باكى از مرگ نیست‏» (2)
ب . بصیرت: در دوران حكومت اموى، به دلیل تبلیغات زهرآگین علیه خاندان پیامبر ( صلى الله علیه و آله)، تشخیص حقانیت امام حسین ( علیه السلام) كار آسانى نبود . حتى بسیارى از سیاستمداران بزرگ تحت تاثیر وضع حاكم، قیام آن حضرت را مورد انتقاد قرار مى‏دادند . در چنین موقعیتى عده‏اى از جوانان با بصیرت نسبت‏به ضرورت قیام امام حسین ( علیه السلام)، بدون هیچ تردیدى، با تمام وجود به حمایت از او پرداختند . امام صادق ( علیه السلام) در توصیف صفات حضرت عباس ( علیه السلام) مى‏فرمایند: «خدا رحمت كند عموى ما عباس را، او از بصیرت و ژرف بینى بسیار نافذ و ایمان بسیار استوار برخوردار بود . به همراه اباعبدا ... به جهاد پرداخت و در نهایت هم به فیض شهادت نایل آمد .» (3)
آرى، به بركت همین بینش ژرف و بصیرت كامل، دشمن نتوانست راه او را از امام حسین ( علیه السلام) جداسازد .
ج . وفادارى: بارزترین صفت جوانان كربلا، وفادارى آنان به امام زمانشان است كه در سخت‏ترین شرایط، حاضر نشدند محمد خود را با امام، نقض كنند .
امام صادق ( علیه السلام) با اشاره به نهایت وفادارى علمدار كربلا فرمود: «شهادت مى‏دهم كه در برابر جانشین رسول خدا ( صلى الله علیه و آله) همواره تسلیم بودى ... همیشه به جهت‏خدا وفادار ماندى و لحظه‏اى از خیرخواهى براى او كوتاهى نكردى ...» (3)
د . ادب: از ویژگى‏هاى دیگر یاران امام حسین ( علیه السلام) به ویژه جوانان كربلا، آراستگى به فضیلت ادب است . در این میان،
قمربنى هاشم داراى منزلى خاص است . حضرت عباس ( علیه السلام) بدون اجازه در كنار امام حسین ( علیه السلام) نمى‏نشست; هنگامى كه در حضور برادر مى‏نشست، همانند یك بنده در مقابل مولاى خود بر روى دو زانو در كمال تواضع مى‏نشست .
ه . جوانمردى: یكى دیگر از ویژگى‏هاى جوانان كربلا، جوانمردى و از خودگذشتگى آنان است . در بین این جوانان، حضرت ابوالفضل در جوانمردى زبانزد است .
هنگامى كه عباس تنهایى امام را دید، اجازه خواست تا عازم میدان شود . امام از او درخواست كرد تا براى كودكان حرم كمى آب تهیه كند . مشك و نیزه‏اش را برگرفت و پس از شكستن محاصره فرات، وارد آن شد . براى لحظه‏اى قصد آشامیدن آب جارى فرات كرد، اما عطش امام و اهل او را از نوشیدن آب بازداشت . گویا مى‏گفت:
یا نفس من بعد الحسین هونى
و بعده لاكنت ان تكونى
هذالحسین شارب المنون
و تشربین بارد المعین؟! (4) و . پایبندى به احكام و ارزش‏ها: ویژگى دیگر اصحاب امام حسین ( علیه السلام)، پاسدارى از احكام الهى و پافشارى بر ارزش‏هاى اصیل دینى است . مثلا در هنگام ظهر در بحبوبه جنگ، دست از جنگ برداشته و مشغول نماز مى‏شوند .
ز: رشادت: وهب جوانى بیست و پنج‏ساله بود كه بعد از اجازه از امام حسین ( علیه السلام)، به میدان تاخت و با رشادت عحیبى مى‏جنگید، به طورى كه نوزده سواره و بیست پیاده را كشت . آن‏گاه هر دو دست او را قطع كردند . او هم‏چنان جنگید تا او را اسیر كرده و نزد عمر سعد آوردند . عمر سعد كه صلابت و دلاورى او را دیده بود، به او گفت: ما اشد صولتك: «چقدر صولت و رشادت سختى دارى؟» . سپس دستور داد گردنش را زدند .
ح . صبر واستقامت: مصائب امام سجاد ( علیه السلام) از جمله سه‏شبانه روز تشنگى و شدت تب و التهاب، ناظر شهادت و كشته شدن پدر و برادر خردسال و عموها و عموزادگان و كلیه یاران بودن تاراج خیمه‏ها و اسارت بانوان اهلبیت نشان دهنده عظمت صبر و استقامت آن امام بزرگوار است .
علاوه بر موارد مذكور، ایثار و فداكارى، شجاعت و شهامت، عفو و بخشش، آزادگى و عزت نفس و اخلاص و رافت و ... از دیگر اوصاف جوانان كربلاست . (5)

جوانان كربلا

  • 1 - عباس بن على ( علیه السلام) پدرش امیرالمؤمنین ( علیه السلام)، مادرش فاطمه‏ام‏البنین و كنیه‏اش ابوالفضل است . «عباس‏» جوانى دلاور، زیبا و بلند بالا بود . وقتى‏كه سوار اسب مى‏شد، پاهایش به زمین مى‏رسید . او علاوه بر مزایاى جسمى، از نظر ملكات روحى و كمالات نفسانى نیز بعد از برادرش امام حسین ( علیه السلام) در میان همه جوانان و رجال اهل‏بیت ( علیه السلام) نظیر نداشت .
    در جنگ‏هاى صفین و نهروان در ركاب پدر بزرگوارش مشاركت داشت .
    به خاطر سیماى جذاب و نورایش، او را «قمر بنى هاشم‏» مى‏خواندند و به خاطر آوردن آب به خیمه‏ها، «سقا» لقب یافت .
    امام سجاد ( علیه السلام) مى‏فرماید: «خدا رحمت كند عمویم را كه جان خویش را در راه برادرش فدا كرد تا آنكه دست هایش قطع شد . خداوند دو بال به او داده است كه به وسیله آن با فرشتگان در بهشت پرواز مى‏كند . چنانكه خداوند براى جعفر بن ابیطالب قرار داده است .»
    وقتى كه امام حسین ( علیه السلام) بر بالین خون آلود حضرت عباس ( علیه السلام) حاضر شد، فرمود: الان انكسر ظهرى و لت‏حیلتى . (6)
    حضرت ابوالفضل در كربلا سى و چهار ساله بود .
  • 2 - على بن حسین ( علیه السلام) (امام زین العابدین): امام سجاد ( علیه السلام) در حادثه كربلا بیست و دو ساله بود و آن‏روزها بیمار بود . همین بیمارى نیز باعث گردید كه وى از خطر كشته شدن نجات یابد و دودمان پیامبر ( صلى الله علیه و آله) در روى زمین باقى بماند .
    حضرت امام سجاد ( علیه السلام) مصائب و مشكلات و اذیت‏هاى بسیارى را تحمل كرد و با سخنرانى‏ها و افشاگرى‏هایى در مجالس عبیدالله زیاد و یزیدبن معاویه، باعث زنده نگاه داشته شدن عاشورا و به لرزه در آمدن پایه‏هاى حكومت اموى گشت .
    دوران زندگى آن حضرت را مى‏توان به دو بخش خلاصه كرد:
    1 . بیست و دو سال ملازمت‏با پدر بزرگوارش .
    2 . سى و پنج‏سال دوران امامت، یعنى دشوارترین دوران خفقان حكومت امویان، كه آن‏حضرت در سخت‏ترین شرایط به وظیفه امامت ادامه داد و عالى‏ترین معارف و اخلاقیات و امور سیاسى و اجتماعى را در لباس دعا بیان فرمود .
    حضرت امام سجاد ( علیه السلام) بنابر قول مشهور در بیست و پنج و به قولى دوازده محرم سال نودوپنج هجرى قمرى به وسیله هشام بن عبد الملك در سن حدود پنجاه وشش سالگى به شهادت رسید .
  • 3 . على بن الحسین (على اكبر ( علیه السلام))، پدرش امام حسین ( علیه السلام)، و مادرش لیلى دختر ابى مره مى‏باشد .
    به على اكبر معروف بود و از حیث‏شجاعت و نبوغ، بهترین یادگار جدش على بن ابیطالب بود و از لحاظ چهره زیبا و تناسب اندام و خوى نیكو و گفتار نغز از همه كس به جد بزرگوارش رسول اكرم ( صلى الله علیه و آله) شبیه‏تر بود . نخستین شهید از بنى هاشم در روز عاشورا بود كه جسد مباركش قطعه قطعه گردید و نزدیكترین شهیدى است كه در كنار امام حسین ( علیه السلام) دفن شده است . سن او را از هیجده سال تا بیست و هفت‏سال نقل كرده‏اند .
  • 4 . عبدالله بن على ( علیه السلام):
    پدرش، على ( علیه السلام) و مادرش فاطمه‏ام البنین مى‏باشد كه به توصیه برادرش حضرت عباس ( علیه السلام) به میدان كارزار شتافت . او اولین فرزند ام‏النبین است كه در روز عاشورا به شهادت رسید . سن او در هنگام شهادت بیست و پنج‏سال بود .
  • 5 . عثمان بن على: پدرش على و مادرش ام‏البنین است . به خاطر علاقه شدید ى كه حضرت على ( علیه السلام) به «عثمان ابن مظعون‏» داشت، نام فرزندش را عثمان گذاشت . وى دومین فرزند ام‏البنین است كه در روز عاشورا به شهادت رسید . او به هنگام شهادت نوزده ساله بود . (7)
  • 6 . جعفربن على ( علیه السلام): پدرش امیرالمؤمنین ( علیه السلام) و مادرش فاطمه‏ام البنین مى‏باشد . امام على ( علیه السلام) به واسطه علاقه و محبتى كه به برادرش «جعفر طیار» داشت، نام فرزندش را «جعفر» نهاد .
    امام حسین ( علیه السلام) به وى فرمود: به كارزار بشتاب تا تو را مانند دو بردارم (عبدا ... و عثمان) شهید ببینم . وى در هنگام شهادت . نوزده سال من داشت . این سه برادر و حضرت عباس ( علیه السلام)، امان نامه شمر (لعنة‏ا ... علیه) را رد كردند و امام حسین ( علیه السلام) را تنها نگذاشتند .
  • 7 . ابوبكر بن على ( علیه السلام): پدرش على ( علیه السلام) و مادرش لیلى دختر مسعود بن خالد بود . او را «محمد اصغر» و یا «عبدا ...» مى‏خواندند . او در روز عاشورا پس از كارزار با دشمن، به محاصره در آمده و به شهادت رسید . نوشته‏اند: جسد بى‏جان او را در آبراه خشكى در كربلا یافتند .
  • 8 . قاسم بن الحسن ( علیه السلام): پدرش امام حسن مجتبى ( علیه السلام) و مادرش «رمله‏» مى‏باشد .
    در شب عاشورا در پاسخ امام حسین ( علیه السلام) كه فرمود: «مرگ در نظر تو چگونه است؟» گفت: «شیرین‏تر از عسل‏» .
    او پس از اصرار زیاد از امام حسین ( علیه السلام) اجازه به میدان رفتن گرفت و این‏چنین رجز مى‏خواند:
    ان تنكرونى فاناابن الحسن
    سبط النبى المصطفى المؤتمن
    هذا حسین كالاسیر المرتهن
    بین اناس لاسقوا صوب الحزن (8)
    او كارزار سختى نمود و با اینكه نوجوانى كم سن و سال بود، پس از كشتن سى و پنج نفر از دشمنان، در نهایت‏بر اثر ضربت‏شمشیر نقش بر زمین گشت و به شهادت رسید . سن او سیزده سال بود .
  • 9 . ابوبكر بن الحسن ( علیه السلام): پدرش امام حسن مجتبى ( علیه السلام) و مادرش، كنیز آن حضرت بود . او از مدینه همراه عمویش امام حسین ( علیه السلام) به كربلا آمد و بعد از شهادت برادرش قاسم، به میدان آمد و جنگید تا به فیض شهادت نایل گشت .
  • 10 . عبدالله بن الحسن ( علیه السلام): پدرش امام حسن مجتبى ( علیه السلام) و مادرش، دختر شلیل بن عبدالله مى‏باشد . عبدالله در كربلا نوجوانى بود كه به سن بلوغ نرسیده بود و چون عمویش حسین ( علیه السلام) را زخمى و بى‏یاور دید، خود را به آن حضرت رسانید و گفت: «به خدا قسم از عمویم جدا نمى‏شوم‏» . در آن هنگام شمشیرى به طرف امام حسین ( علیه السلام) روانه شد . عبدالله دست‏خود را سپر شمشیر قرار داد و دستش به پوست آویزان شد و فریاد زد: «عموجان‏» ! حسین ( علیه السلام) او را در بغل گرفت و به سینه چسبانید و فرمود: برادرزاده! بر این مصیبت كه بر تو وارد آمده است، صبر كن و از خداوند طلب خیر نما، زیرا خداوند تو را به پدران صالحت ملحق مى‏كند . ناگاه حرمله بن كاهل تیرى بر او زد و او در دامان عمویش حسین ( علیه السلام)، به شهادت رسید . وى نوجوانى یازده ساله بود .
  • 11 . عون بن عبدالله: پدرش، عبدالله و مادرش حضرت زینب ( علیها السلام) است . او در اوائل راه مكه به كربلا، در «وادى عقیق‏» به امام حسین ( علیه السلام) پیوست . او در روز عاشورا به میدان نبرد تافت و شمشیر زد تا به شهادت رسید .
    مى‏نویسند: تا خبر شهادت او به پدرش عبدالله رسید، گفت: «به خدا قسم، شهادت پسرم در ركاب حسین ( علیه السلام) مصیبت مرا آسان مى‏كند ...»
  • 12 . محمدبن عبدالله: پدرش، عبدالله و مادرش خوصاء مى‏باشد . او با برادرش «عون‏» در راه مكه به كربلا در «وادى عقیق‏» به امام حسین ( علیه السلام) پیوست و در روز عاشورا قبل از برادرش عون به میدان رفت و به شهادت رسید . وقتى خبر شهادت او به پدرش عبدالله رسید، گفت: «اگر چه من توفیق یارى حسین را نیافتم، ولى با تقدیم پسرانم او را یارى كردم .»
  • 13 . عبدالله بن مسلم: پدرش، مسلم بن عقیل و مادرش، رقیه دختر حضرت على ( علیه السلام) مى‏باشد . وى در روز عاشورا در میدان جنگ، سه مرتبه با دشمن كارزار كرد .
    دشمن به سوى او تیرى رها كرد و و عبدالله دستش را روى صورت گذاشت تا از اصابت تیر جلوگیرى كند . تیر دستش را به پیشانى دوخت . تیرى دیگر، قلب او را نشانه گرفت . شهادت او در روز عاشورا این‏گونه بود .
    عبدالله، چهارده سال داشت .
  • 14 . محمد بن مسلم: پدرش مسلم‏بن‏عقیل و مادرش از كنیزان بود . او در روز عاشورا پس از شهادت برادرش «عبدالله‏» در حمله دسته جمعى فرزندان ابیطالب به دشمن شركت كرده، سپس به شهادت رسید . او سیزده ساله بود .
  • 15 . عبدالرحمن بن عقیل: پدرش، «عقیل‏» برادر على ( علیه السلام) و مادرش از كنیزان است . وى از عموزادگان امام حسین ( علیه السلام) است . امام حسین ( علیه السلام) فریاد زد: «اى عموزادگان من! صبر و مقاومت پیشه سازید ... بعد از این دیگر هرگز سختى و مصیبتى نخواهید دید .» وى در روز عاشورا در حمله دسته‏جمعى فرزندان ابیطالب به دشمن، شركت كرد و به شهادت رسید .
  • 16 . جعفربن عقیل: پدرش «عقیل‏» و مادرش «خوصاء» مى‏باشد «جعفر» در روز عاشورا به میدان جنگ شتافت و در حالى كه مادرش جلوى خیمه ایستاده بود و او را نظاره مى‏كرد، به شهادت رسید .
  • 17 . سیف بن الحارث «الهمدانى‏»
  • 18 . مالك بن عبدالله «الهمدانى‏»
  • 19 . شبیب
    «سیف‏» و «مالك‏» پسر عموى یكدیگر بودند و به همراه غلامشان «شبیب‏» به سپاه امام حسین ( علیه السلام) پیوستند .
    روز عاشورا آن دو در حالى كه مى‏گریستند، به خدمت‏حضرت رسیدند . امام (7) فرمود: «چرا گریه مى‏كنید؟» آن دو گفتند: فدایت‏شویم، براى خودمان گریه نمى‏كنیم، ولى براى شما گریه مى‏كنیم كه در محاصره دشمن قرار گرفته‏اید و ما بیش از جانمان چیزى نداریم تا با آن از تو حمایت كنیم .»
    حضرت به آن‏ها فرمود: «خداوند از بابت علاقه و همدردیتان با من به شما پاداش دهد .»
    آن‏ها در حالى‏كه یكدیگر را حمایت مى‏كردند، در جنگ دشمن به شهادت رسیدند . غلامشان در حمله اول روز عاشورا به شهادت رسید .
  • 20 . عائذ بن مجمع: او به همراه پدرش مجمع بن عبدالله در بین راه به امام ( علیه السلام) ملحق شد و حربن یزید خواست نگذارد . امام ( علیه السلام) فرمود: «این‏ها یاران منند و نباید آن‏ها را از این كار باز دارى‏» آن‏ها به امام ملحق شدند و راهنماى آن‏ها طرماح بود . صاحب حدائق، آن دو را در شمار شهداى حمله اول ذكر كرده است . دیگران گفته‏اند با پدرشان در یك‏جا شهید شدند و این قبل از حمله اول در آغاز جنگ بوده است . (11)
  • 21 . عمروبن قرظه: پدرش قرظه از اصحاب رسول خدا ( صلى الله علیه و آله) و از یاران على ( علیه السلام) بود . عمرو قبل از شروع جنگ در كربلا، به امام حسین ( علیه السلام) پیوست . در روز عاشورا به میدان رفت و جنگید، ولى به سوى حسین ( علیه السلام) برگشت، تا آن حضرت را از دشمن محافظت كند . او خود را سپر حضرت كرده و تیرها به صورت و سینه‏اش برخورد مى‏كرد تا آسیبى به امام حسین ( علیه السلام) نرسد .
    او در حالى‏كه بدنش پر از جراحت‏شده بود، رو به حضرت كرد و گفت: «یابن‏رسول الله! آیا به عهد خود وفا كردم؟» حضرت فرمود: «در بهشت جلوى من خواهى بود و سلام مرا به رسول خدا برسان .» در همین لحظه عمرو به زمین افتاد و به شهادت رسید .
  • 22 . عمرو بن جناده: عمرو كه جوانى بیست و یك ساله بود، پس از شهادت پدرش، مادرش به او گفت: «پسرم برو از حریم امام دفاع كن و در برابرش با دشمن جنگ كن .» او بعد از اجازه از امام حسین ( علیه السلام) به دشمن حمله كرد و چنین مى‏خواند:
    امیرى حسین و نعم المیر
    سرور الفؤاد البشیر النذیر
    على و فاطمة والداه
    فهل تعلمون له من نظیر
    او هم‏چنان جنگید، تا به شهادت رسید . دشمن سرش را از بدن جدا كرد و به طرف حسین ( علیه السلام) پرتاب كرد . مادرش، سر فرزند را برداشت و آن را بر سر یكى از سپاهیان عمربن‏سعد زد و او را به هلاكت رساند . (12)
  • 23 و 24 . عبدالله بن عروه و عبدالرحمن بن عروه:
    این دو برادر از اشراف و دلیران كوفه بودند و جدشان از یاران على ( علیه السلام) بوده است . آن‏ها در كربلا به امام حسین ( علیه السلام) ملحق شدند و در روز عاشورا به نزد حضرت آمده و سلام كردند و گفتند: «دوست داریم كه در برابرت مبارزه كرده و از حریم تو دفاع كنیم .» حضرت به آن‏ها فرمود: «آفرین بر شما باد .» این دو برادر در نزدیكى امام ( علیه السلام) با دشمن مبارزه كردند تا شهید شدند . در زیارت ناحیه مقدسه آمده است: «السلام على عبدالله و عبدالرحمن ابنا عروه بن حراق الغفاریین‏»
  • 25 . وهب
  • 26 . همسر وهب (هائیه)
    وهب مردى دلاور و از مسیحیان كوفه بود كه با دیدن معجزه امام حسین ( علیه السلام) و با شنیدن پیام امام ( علیه السلام) با همسر و مادر خود به سوى كربلا حركت كرد و مسلمان شد . او در روز عاشورا با توصیه مادرش و اجازه امام حسین ( علیه السلام) به میدان رفت و با صولت عجیبى جنگید، به‏طورى كه نوزده سوار و بیست پیاده را كشت و سپس هردو دستش را قطع كردند . وهب همچنان جنگید تا به شهادت رسید . پس سر بریده او را به سوى لشكر امام حسین ( علیه السلام) انداختند . مادرش سر او را به آغوش كشید و سپس آن را به سوى دشمن انداخت . امام حسین (7) فرمود: «اى مادر وهب به خیمه برگرد . پسرت اكنون با رسول خداست .» وهب هنگام شهادت بیست وپنج‏سال داشت . او و خانواده‏اش در روز عاشورا ده روز بود كه به اسلام گرویده بودند و در پیكر وهب اثر هفتاد ضربه شمشیر و نیزه و تیر دیده مى‏شد . (13)
    «هانیه‏» همسر وهب، خود را به جنازه به خون غلتیده همسرش وهب رساند، خون‏هاى پیكر او را پاك مى‏كرد و گفت: «بهشت‏برتو گوارا باد» . شمر وقتى او را دید، به غلامش رستم دستور داد او را بكشد . رستم با عمود بر آن نوعروس زد و او را كشت . این نخستین زن و یگانه زنى بود كه در كربلا در راه دفاع از حریم امام حسین (7) به شهادت رسید (14)
  • 27 و 28 . عبدالله بن یزید و عبیدالله بن یزید
    «عبدالله‏» و «عبیدالله‏» همراه پدرشان «یزید» كه از شیعیان بصره بودند همراه عده‏اى دیگر از بصره بیرون آمده و در محلى به نام (ابطح) در نزدیكى مكه به امام حسین ( علیه السلام) پیوستند .
    در روز عاشورا «عبدالله‏» و «عبیدالله‏» در حمله اول كه دسته جمعى بود، به شهادت رسیدند .
  • 29 . عبدالرحمن بن مسعود: عبدالرحمن همراه با پدرش مسعود بن الحجاج، از شیعیان و شجاعان مشهور بودند كه با لشكر عمربن سعد از كوفه خارج شدند، ولى پیش از درگیرى به امام حسین ( علیه السلام) پیوستند .
    «عبدالرحمن‏» و پدرش در روز عاشورا و در حمله اول، به شهادت رسیدند .
  • 30 . عمار بن حسان: از شیعیان مخلص و از شجاعان دلیر و معروف بود . پدرش حسان از اصحاب امام على ( علیه السلام) بود . عمار از مكه در خدمت امام ( علیه السلام) بود و از آن حضرت جدا نشد تا در روز عاشورا در حمله اول به فیض عظیم شهادت نائل گشت .
  • 31 . حبشى بن قیس بن سلمه: جد او از اصحاب رسول خداست و از قبیله نهم است . او در ایامى كه خبر از جنگ در كربلا نبود، خدمت امام بود و به همراه آن حضرت به كربلا آمد و در روز عاشورا به شهادت رسید .
    امید آنكه با تامل و تفكر در ایثار و فداكارى این جوانان، آنان را اسوه زندگى خویش قرار دهیم .
    با یكى از سخنان امام حسین ( علیه السلام) در عظمت‏یارانش و اهل بیتش، سخن را به پایان مى‏بریم:
    فانى لا اعلم اصحابا اولى و لا خیرا من اصحابى و لااهل بیت ابر و لااوصل من اهل بیتى فجزاكم الله جمیعا عنى خیرا
    «من یارانى برتر و بهتر از یاران خود ندیده‏ام و اهل بیت و خاندانى نیكوتر و به صله رحم پایبندتر از اهل بیتم نمى‏شناسم . خدا شما را به خاطر یارى من پاداش نیكو عطا فرماید . (15)

پى‏نوشت‏ها:

1 . سیماى جوانان در قرآن و تاریخ اسلام، على دوانى، ص 209 .
2 . همراه با سیدالشهدا از مدینه تا كربلا، ص 20 .
3 . اعیان الشیعه، ج 7، ص 430 .
4 . سردار كربلا، ص 229 .
5 . همراه با آن على ( علیه السلام) از عاشورا تا اربعین، حشمت الله قنبرى، ص 63 .
6 . مجله دیدارآشنا، ش 22، ویژگى‏هاى جوانان عاشورایى، ص 17 .
7 . فتح خون، سیدمرتضى آوینى، ص 120 .
8 . سیدبن طاووس، لهوف، ص 113 .
9 . همان .
10 . همراه با آل على (7) از عاشورا تا اربعین، ص 61 .
11 . قصه كربلا، نظرى منفرد، ص 284 .
12 . بحار، ج 45، ص 27 .
13 . تعالى السبطین، ج 1، ص 286 .
14 . سوگنامه آل محمد ( صلى الله علیه و آله)، محمدمهدى اشتهاردى، ص 106 .
15 . لهوف سیدبن طاووس، ترجمه عقیقى بخشایشى، ص 116 .

دوشنبه 7/12/1391 - 13:19
اهل بیت
قال الامامُ الصَّادقُ (علیه السلام):
مَنْ زَارَ الْحُسَیْنَ علیه السلام عَارِفاً بِحَقِّهِ كَتَبَ اللهُ لَهُ ثَوَابَ اَلْفَ حَجَّهٍ مَقْبُولَهٍ وَ اَلْفَ عُمْرَهٍ مَقْبُولَهٍ ، وَ غَفَرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنْبِهِ وَ مَا تَأخَّرَ .
هر كسی كه حسین (علیه السلام) را با معرفت حق و مقام او زیارت كند،خداوند ثواب هزار حجّ پذیرفته و هزار عمره ی پذیرفته را برایش بنویسد و گناهان گذشته و آینده ی او را ببخشد.
(بحارالانوار،ج100،ص257)
*****
قالَ الامامُ الصَّادقُ (علیه السلام) : اِنَّ الحُسَین بْنَ علی (علیه السلام) ... یَقُولُ:
لَوْ یَعْلَمُ زائِری مَا اَعَدَّ اللهُ لَهُ لَكَانَ فَرَحُهُ اَكْثَرُ مِنْ جَزَعِهِ ، وَ اِنَّ زائِرَهُ لَیَنْقَلِبُ وَ مَا عَلَیْهِ مِنْ ذَنْب.
حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:
به درستی كه حسین بن علی (علیه السلام) فرمودند:
اگر زایر من بداند كه خداوند چه برایش آماده كرده است،شادیش بیشتر از بی تابیش (از رنج سفر) خواهد بود. و همانا زایر او پاك از هر گناهی به خانه ی خود بر می گردد.
(وسایل الشیعه،ج10،ص 318)
*****
قالَ الامامُ الصَّادقُ (علیه السلام):
مَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَین (علیه السلام) ، لِلّهِ و فِی اللهِ اَعْتَقَهُ مِنَ النَّار و آمَنَهُ یَوْمَ الفَزَعِ الأكْبَرْ.
آن كس كه به خاطر خدا و در راه او زایر قبر حسین (علیه السلام) گردد ، خداوند او را از آتش دوزخ آزاد می كند و از فزع اكبر (خوف بزرگ) در روز قیامت ایمنش خواهد ساخت.
(كامل الزیارات ، ص 146)
*****
قالَ الامامُ الصَّادقُ (علیه السلام):
مَنْ لَمْ یَأتِ قَبْرَالْحُسَیْنِ (علیه السلام) حَتّی یَمُوتَ كانَ مُنّتَقَصَ الدِّینِ ؛ مُنّتَقَصَ الإیمانِ ، و رانْ اُدخِلَ الجَنَّهَ كانَ دونَ المؤمنینَ فی الجنهِ.
حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:
هر كه تا زنده هست به زیارت قبر حسین (علیه السلام) نرود،دین و ایمانش ناقص باشد و اگر به بهشت هم برود مقامش در آنجا از همه ی مؤمنان پایین تر باشد.
(بحارالانوار،ج101، ص 4)
*****
قالَ الامامُ الصَّادقُ (علیه السلام):
اِیتُوا قَبْرَالحُسَینِ (علیه السلام) فِی كُلِّ سَنَهٍ مَرَّهً .
حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:
سالی یك بار به زیارت قبر حسین (علیه السلام) بروید.
(بحارالانوار،ج101، ص 13)
شنبه 5/12/1391 - 23:10
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته