• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2157
تعداد نظرات : 811
زمان آخرین مطلب : 4800روز قبل
داستان و حکایت

 

شما هم سعی کنید از راهکار های خلاقانه در زندگیتان استفاده کنید:
در تورنتو کانادا یه دانشگاه بود.
تازگی ها مد شده بود دخترها وقتی می رفتن تو دستشویی ، بعد از آرایش کردن آیینه رو می بوسیدن.
تا جای رژ لبشون روی آینه دستشویی بمونه.
مستخدم بیچاره از بس جای رژ لب پاک کرده بود خسته شده بود.
موضوع رو با رییس دانشگاه در میون می ذاره.

فرداش رییس دانشگاه تمام دخترها رو جمع می کنه جلوی در دستشویی و می گه :
کسانیکه که این کار رو می کنن خیلی برای مستخدم ایجاد زحمت می کنن.
حالا برای اینکه شما ببینین پاک کردن جای رژ لب چقدر سخته، یه بار جلوتون پاک می کنه.
مستخدم با آرامش کامل رفت دستمال رو فرو کرد تو توالت، بعد که دستمال خیس شد، شروع کرد به پاک کردن آینه.
از اون به بعد دیگه هیچکس آیینه ها رو نبوسید.

سه شنبه 28/10/1389 - 23:34
آلبوم تصاویر

 


 


سه شنبه 28/10/1389 - 23:32
محبت و عاطفه

http://www.megzz.com/images/27710870840685119661.jpg

  ...نه

فردا نه

...چند ساعت بعد هم نه

...چند ثانبه دبگر هم نه...

...همین الان

برای مادرت یک کاری بکن

اگر زنده است دستش را

اگر به آسمان رفته است ...  قبرش را ….

اگر پیشت نیست ...  یادش را ….

اگر قهری...چهره اش را ….

اگر آشتی هستی پایش را...

ببوس...

يکشنبه 26/10/1389 - 0:58
داستان و حکایت
استاد دانشگاه با این سوال ها شاگردانش را به یك چالش ذهنی کشاند.

آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟


شاگردی با قاطعیت پاسخ داد:"بله او خلق کرد"

استاد پرسید: "آیا خدا همه چیز را خلق کرد؟
"

شاگرد پاسخ داد: "بله، آقا
"

استاد گفت: "اگر خدا همه چیز را خلق کرد، پس او شیطان را نیز خلق کرد. چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نمآیانگر صفات ماست، خدا نیز شیطان است
"

شاگرد آرام نشست و پاسخی نداد. استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانست ثابت کند که عقیده به مذهب افسانه و خرافه ای بیش نیست
.

شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت: "استاد میتوانم از شما سوالی بپرسم؟
"

استاد پاسخ داد: "البته
"

شاگرد ایستاد و پرسید: "استاد، سرما وجود دارد؟
"

استاد پاسخ داد: "این چه سوالی است البته که وجود دارد. آیا تا کنون حسش نکرده ای؟
"

شاگردان به سوال مرد جوان خندیدند
.

مرد جوان گفت: "در واقع، سرما وجود ندارد. مطابق قانون فیزیک چیزی که ما از آن به سرما یاد می کنیم در حقیقت نبودن گرماست. هر موجود یا شی را میتوان مطالعه و آزمایش کرد وقتیکه انرژی داشته باشد یا آنرا انتقال دهد. و گرما چیزی است که باعث میشود بدن یا هر شی انرژی را انتقال دهد یا آنرا دارا باشد. صفر مطلق (460- f) نبود کامل گرماست. تمام مواد در این درجه بدون حیات و بازده میشوند. سرما وجود ندارد. این کلمه را بشر برای اینکه از نبودن گرما توصیفی داشته باشد خلق کرد." شاگرد ادامه داد: "استاد تاریکی وجود دارد؟
"

استاد پاسخ داد: "البته که وجود دارد
"

شاگرد گفت: "دوباره اشتباه کردید آقا! تاریکی هم وجود ندارد. تاریکی در حقیقت نبودن نور است. نور چیزی است که میتوان آنرا مطالعه و آزمایش کرد. اما تاریکی را نمیتوان. در واقع با استفاده از قانون نیوتن میتوان نور را به رنگهای مختلف شکست و طول موج هر رنگ را جداگانه مطالعه کرد. اما شما نمی توانید تاریکی را اندازه بگیرید. یک پرتو بسیار کوچک نور دنیایی از تاریکی را می شکند و آنرا روشن می سازد. شما چطور می توانید تعیین کنید که یک فضای به خصوص چه میزان تاریکی دارد؟ تنها کاری که می کنید این است که میزان وجود نور را در آن فضا اندازه بگیرید. درست است؟ تاریکی واژه ای است که بشر برای توصیف زمانی که نور وجود ندارد بکار ببرد
."

در آخر مرد جوان از استاد پرسید: "آقا، شیطان وجود دارد؟
"

زیاد مطمئن نبود. استاد پاسخ داد: "البته همانطور که قبلا هم گفتم. ما او را هر روز می بینیم. او هر روز در مثال هایی از رفتارهای غیر انسانی بشر به همنوع خود دیده میشود. او در جنایتها و خشونت های بی شماری که در سراسر دنیا اتفاق می افتد وجود دارد. اینها نمآیانگر هیچ چیزی به جز شیطان نیست
."

و آن شاگرد پاسخ داد: شیطان وجود ندارد آقا. یا حداقل در نوع خود وجود ندارد. شیطان را به سادگی میتوان نبود خدا دانست. درست مثل تاریکی و سرما. کلمه ای که بشر خلق کرد تا توصیفی از نبود خدا داشته باشد. خدا شیطان را خلق نکرد. شیطان نتیجه آن چیزی است که وقتی بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبیند. مثل سرما که وقتی اثری از گرما نیست خود به خود می آید و تاریکی که در نبود نور می آید
.

نام مرد جوان یا آن شاگرد تیز هوش كسی نبود جز ، آلبرت انیشتن

يکشنبه 26/10/1389 - 0:57
آلبوم تصاویر










يکشنبه 26/10/1389 - 0:54
آلبوم تصاویر


تصاویر دیدنی: تنازع بقا در سال 2010













يکشنبه 26/10/1389 - 0:52
اخبار

 

این مَرد وحشتزده آخرین نفسهایش را کشیده، شاید چشمانش
را گرفته تا شاهد لحظات وحشتبار آخرین نباشد… اما چرا ؟

شهر پمپی، شهری در ایتالیای اِمروزی یا روم باستان در روز ۱۹ اوت سال ۷۹ میلادی در پی فعالیت آتشفشانی کوه وزوو که ۲۸ ساعت ادامه داشت به زیر ۶ متر کوهی از مواد مذاب و خاکستر آتشفشانی رفت. حادثه آنقدر ناگهانی روی داد که همه چیز در شهر به همان حالت که در اثنای زندگی روزمره بود دست نخورده ماند و امروز دقیقا به همان گونه که دو هزار سال پیش بودند باقی است. گویی زمان منجمد شده است.

این شهر به وسیله انفجارهای آتشفشانی کوه «وزوو» نابود شد. آتشفشان وزوو سمبل کشور ایتالیا و قبل از آن نشانه شهر ناپل است.

کوه آتشفشانی وزوو اگرچه طی دو هزار سال گذشته آرام بوده است اما نام آن را کوه اخطار گذارده اند. چنین نامی به دلیل فجایع و حوادثی بوده است که در تاریخ از این کوه به ثبت رسیده است. فاجعه ای که برای «سدوم و عمورا» روی داد شباهت زیادی به حوادث تخریب گر شهر پمپی داشته است. در سمت راست وزوو شهر ناپل و سمت شرق آن شهر پمپی قرار دارد. مذاب و خاکستر ناشی از فوران آتشفشانی که دو هزار سال پیش روی داد حیات را از این شهر برچید.

z4 پمپی، شهری که ناپدید شد و مردمی که سنگ شدند  | تاریخ باستان تمدن عکسهای تاریخی

لب ها، چشمانش و پوست بدنش ذوب شده است، بجز جمجمه اَش تمامه سنگ شده است.

z16 پمپی، شهری که ناپدید شد و مردمی که سنگ شدند  | تاریخ باستان تمدن عکسهای تاریخی

گویا آتشفشان در نهایت سکوت جان مردم را کنده است

z18 پمپی، شهری که ناپدید شد و مردمی که سنگ شدند  | تاریخ باستان تمدن عکسهای تاریخی

به نظر می رسد این مرد در حال فرار بوده است

z11 پمپی، شهری که ناپدید شد و مردمی که سنگ شدند  | تاریخ باستان تمدن عکسهای تاریخی

از ۲۰هزار نفر جمعیت پمپی دو هزار نفر ناپدید شدند و مابقی آرام آرام مذاب و به تلی از مجسمه های سنگی تبدیل شدند
z9 پمپی، شهری که ناپدید شد و مردمی که سنگ شدند  | تاریخ باستان تمدن عکسهای تاریخی

جمعی از کودکان و بزرگسالان، منتظر قایقی بودند که هیچوقت نیامد

z3 پمپی، شهری که ناپدید شد و مردمی که سنگ شدند  | تاریخ باستان تمدن عکسهای تاریخی

یکی جمع شده، یکی به پشت آرامیده – اما یکی بیدار شده و تا تکانی بخورد! جانش کنده شده است

z1 پمپی، شهری که ناپدید شد و مردمی که سنگ شدند  | تاریخ باستان تمدن عکسهای تاریخی

متوجه هیچ نشده است، گویا ناگهان مواد بر رویش ریخته است که حتی نتوانسته است دستی تکان دهد

z8 پمپی، شهری که ناپدید شد و مردمی که سنگ شدند  | تاریخ باستان تمدن عکسهای تاریخی

اعضای خانواده ای که در کنار هم مردندمواد مذاب کوه وزوو به آنی تمامی شهر را از نقشه منطقه جاروب کرد. جالب ترین جنبه این حادثه آن است که هیچ کس نتوانسته است در مقابل فوران آتشفشان وحشتناک وزوو بگریزد. یک خانواده در حال صرف غذا در یک لحظه تبدیل به سنگ شده اند. زوجهای بسیاری پیدا شدند که در حین انجام  آمیزش جنسی تبدیل به سنگ شده بودند. صورت برخی از اجساد انسانهای سنگ شده که از داخل زمین کشف شده اند همچنان سالم و صحیح باقی مانده است. صورت آنها حالت گیج و منگ دارد

z7 پمپی، شهری که ناپدید شد و مردمی که سنگ شدند  | تاریخ باستان تمدن عکسهای تاریخی

pompeii ancient.ir پمپی، شهری که ناپدید شد و مردمی که سنگ شدند  | تاریخ باستان تمدن عکسهای تاریخی

مردی که سر همسرش را در بغل گرفته و منتظر پایانند

z12 پمپی، شهری که ناپدید شد و مردمی که سنگ شدند  | تاریخ باستان تمدن عکسهای تاریخی

پدر – فرزند – مادر

z10 پمپی، شهری که ناپدید شد و مردمی که سنگ شدند  | تاریخ باستان تمدن عکسهای تاریخی

مرگ مردم پمپی در یک لحظه رخ داد، فاجعه هرچه بود، همه چیز به همان حالت اولیه و بدون تغییر باقیمانده است. در سال ۱۹۹۱ نیمی از این شهر از زیر خاکستر بیرون کشیده شد. هر ساله جمعیت زیادی از موزه طبیعی پمپی دیدن می کنند و این شهر به یکی از جاذبه های گردشگری ایتالیا تبدیل شده است

z6 پمپی، شهری که ناپدید شد و مردمی که سنگ شدند  | تاریخ باستان تمدن عکسهای تاریخی

سگی که بیرون خانه ای زنجیر شده بود

z5 پمپی، شهری که ناپدید شد و مردمی که سنگ شدند  | تاریخ باستان تمدن عکسهای تاریخی

همه خوابیده اند، همه سنگ شده اند، حتی کودکان شیر خوار

z14 پمپی، شهری که ناپدید شد و مردمی که سنگ شدند  | تاریخ باستان تمدن عکسهای تاریخی

به نظر می رسد مرد بیدار شده و بویی برده، اما …

z15 پمپی، شهری که ناپدید شد و مردمی که سنگ شدند  | تاریخ باستان تمدن عکسهای تاریخی

يکشنبه 26/10/1389 - 0:41
داستان و حکایت

این متن نه تنها برای بچه هایمان بلکه برای همه ما که در این جامعه امروزی زندگی می کنیم موثر می باشد.
توصیه میشود حتما مطالعه شود!

یک شخص جوان با تحصیلات عالی برای شغل مدیریتی در یک شرکت بزرگ درخواست داد.
در اولین مصاحبه پذیرفته شد؛ رئیس شرکت آخرین مصاحبه را انجام داد.
رئیس شرکت از شرح سوابق متوجه شد که پیشرفت های تحصیلی جوان از دبیرستان تا پژوهشهای
پس از لیسانس تماماً بسیار خوب بوده است، و هرگز سالی نبوده که نمره نگرفته باشد.

رئیس پرسید: ((آیا هیچ گونه بورس آموزشی در مدرسه کسب کردید؟))
جوان پاسخ داد: ((هیچ.))
رئیس پرسید: ((آیا پدرتان بود که شهریه های مدرسه شما را پرداخت کرد؟))
جوان پاسخ داد: ((پدرم فوت کرد زمانی که یک سال داشتم، مادرم بود که شهریه های مدرسه ام را پرداخت می کرد.))
رئیس پرسید: ((مادرتان کجا کار می کرد؟))
جوان پاسخ داد: ((مادرم بعنوان کارگر رختشوی خانه کار می کرد.))

رئیس از جوان درخواست کرد تا دستهایش را نشان دهد.
جوان دو تا دست خود را که نرم و سالم بود نشان داد.
رئیس پرسید: ((آیا قبلاً هیچ وقت در شستن رخت ها به مادرتان کمک کرده اید؟))
جوان پاسخ داد: ((هرگز، مادرم همیشه از من خواسته که درس بخوانم و کتابهای بیشتری مطالعه کنم. بعلاوه، مادرم می تواند سریع تر از من رخت بشوید.))
رئیس گفت: ((درخواستی دارم. وقتی امروز برگشتید، بروید و دستهای مادرتان را تمیز کنید، و سپس فردا صبح پیش من بیایید.))

جوان احساس کرد که شانس او برای بدست آوردن شغل مدیریتی زیاد است.
وقتی که برگشت، با خوشحالی از مادرش درخواست کرد تا اجازه دهد دستهای او را تمیز کند.
مادرش احساس عجیبی می کرد، شادی اما همراه با احساس خوب و بد، او دستهایش را به مرد جوان نشان داد.
جوان دستهای مادرش را به آرامی تمیز کرد.
همانطور که آن کار را انجام می داد اشکهایش سرازیر شد.
اولین بار بود که او متوجه شد که دستهای مادرش خیلی چروکیده شده، و اینکه کبودی های بسیار زیادی در پوست دستهایش است. بعضی کبودی ها خیلی دردناک بود که مادرش می لرزید وقتی که دستهایش با آب تمیز می شد.

این اولین بار بود که جوان فهمید که این دو تا دست هاست که هر روز رخت ها را می شوید تا او بتواند
شهریه مدرسه را پرداخت کند. کبودی های دستهای مادرش قیمتی بود که مادر مجبور بود برای پایان
تحصیلاتش، تعالی دانشگاهی و آینده اش پرداخت کند.

بعد از اتمام تمیز کردن دستهای مادرش، جوان همه رخت های باقیمانده را برای مادرش یواشکی شست.
آن شب، مادر و پسر مدت زمان طولانی گفتگو کردند.
صبح روز بعد، جوان به دفتر رئیس شرکت رفت.

رئیس متوجه اشکهای توی چشم های جوان شد، پرسید:
((آیا می توانید به من بگویید دیروز در خانه تان چه کاری انجام داده اید و چه چیزی یاد گرفتید؟))
جوان پاسخ داد: ((دستهای مادرم را تمیز کردم، و شستشوی همه باقیمانده رخت ها را نیز تمام کردم.))
رئیس پرسید: ((لطفاً احساس تان را به من بگویید.))

جوان گفت:
1-اکنون می دانم که قدردانی چیست. بدون مادرم، من موفق امروز وجود نداشت.
2-از طریق با هم کار کردن و کمک به مادرم، فقط اینک می فهمم که چقدر سخت و دشوار است برای اینکه یک چیزی انجام شود.
3-به نتیجه رسیده ام که اهمیت و ارزش روابط خانوادگی را درک کنم.

رئیس شرکت گفت: ((این چیزیست که دنبالش می گشتم که مدیرم شود.))
می خواهم کسی را به کار بگیرم که بتواند قدر کمک دیگران را بداند، کسی که زحمات دیگران را برای انجام کارها بفهمد، و کسی که پول را بعنوان تنها هدفش در زندگی قرار ندهد. شما استخدام شدید.

بعدها، این شخص جوان خیلی سخت کار می کرد، و احترام زیردستانش را بدست آورد.
هر کارمندی با کوشش و بصورت گروهی کار می کرد. عملکرد شرکت به طور فوق العاده ای بهبود یافت.

یک بچه، که حمایت شده و هر آنچه که خواسته است از روی عادت به او داده اند،
((ذهنیت مقرری)) را پرورش داده و همیشه خودش را مقدم می داند. او از زحمات والدین خود
بی خبر است. وقتی که کار را شروع می کند، می پندارد که هر کسی باید حرف او را گوش دهد، زمانی که
مدیر می شود، هر گز زحمات کارمندانش را نمی فهمد و همیشه دیگران را سرزنش می کند. برای این جور شخصی،
که ممکن است از نظر آموزشی خوب باشد، ممکن است یک مدتی موفق باشد، اما عاقبت احساس کامیابی نمی کند.
او غر خواهد زد و آکنده از تنفر می شود و برای بیشتر بدست آوردن می جنگند. اگر این جور والدین حامی هستیم،
آیا ما داریم واقعاً عشق را نشان می دهیم یا در عوض داریم بچه هایمان را خراب می کنیم؟

شما می توانید بگذارید بچه هایتان در خانه بزرگ زندگی کنند، غذای خوب بخورند، پیانو بیاموزند،
تلویزیون صفحه بزرگ تماشا کنند. اما هنگامی که دارید چمن ها را می زنید، لطفاً اجازه دهید آن را تجربه
کنند. بعد از غذا، بگذارید بشقاب و کاسه های خود را همراه با خواهر و برادر هایشان بشویند.
برای این نیست که شما پول ندارید که مستخدم بگیرید، می خواهید که آنها درک کنند، مهم نیست که
والدین شان چقدر ثروتمند هستند، یک روزی موی سرشان به همان اندازه مادر شخص جوان سفید خواهد شد.
مهم ترین چیز اینست که بچه های شما یاد بگیرند که چطور از زحمات و تجربه سختی قدردانی کنند و
یاد بگیرند که چطور برای انجام کارها با دیگران کار کنند.

شنبه 25/10/1389 - 0:52
داستان و حکایت

 

سرباز از برج دیده بانی نگاه می کرد و عکاس را می دید که بی خیال پیش می آمد.
سه پایه اش را به دوش می کشید.
هیچ توجهی به تابلوی«منطقه نظامی/ عکاسی ممنوع» نکرد.
هوا سرد بود و حوصله نداشت از دکل پایین بیاید.
مگسک را تنظیم کرد و لحظه نفس در سینه اش حبس شد.
تلفن که زنگ زد، تیرش خطا رفت.

ـ جک خواهرت از مینه سوتا آمده بود تو را ببیند.
همان که می گفتی عکاس روزنامه است.
فرستادمش سر پستت تا غافلگیر شوی ...

شنبه 25/10/1389 - 0:47
آموزش و تحقيقات

 

هر خانمی مایل است زیبایی خدادادی خود را حفظ کند. برای رسیدن به این هدف راه‌های زیادی وجود دارد. هرکس روش یا نکته جدیدی را یاد می‌گیرد اطرافیان خودش را هم از آن مطلع می‌کند…

در این میان گاهی مشکلاتی برای ظاهر افراد پیش می‌آید که لازم می‌شود به پزشک متخصص مراجعه کنند. برخی خانم‌ها دوست دارند همیشه ظاهری بی‌عیب داشته باشند ولی با پزشکشان رودربایستی دارند. ما به شما می‌گوییم مشکل شما، مشکل خیلی‌هاست پس خجالت نکشید و درمان‌تان را آغاز کنید.

 

چرا زیر ابرو دارم:
بی‌هیچ رودربایستی به شما می‌گوییم که اکثر خانم‌ها اطراف ابروها، پشت لب و روی چانه‌شان موهای زاید دارند. گاهی این موها خبر از بیماری‌هایی مانند نشانگان تخمدان پلی‌کیستیک می‌دهد. اما معمولا موی زاید صورت خانم‌ها ارثی است و جای نگرانی ندارد. می‌توانید با کرم‌های موبر، بند و موم به طور موقت از این موهای بد قیافه راحت شوید. لیزر و الکترولیز هم روش‌های زدودن تقریبا دایم این موها هستند.

راهی برای رفع سلولیت می‌شناسید:

مطمئنا هیچ خانمی دوست ندارد روی پاهایش ناهمواری‌های زشت ببیند. چربی‌هایی که زیر پوست چنین ظاهری به خود می‌گیرند، سلولیت نامیده می‌شوند.

سلولیت معمولا روی ران‌ها و نشیمن‌گاه بروز می‌کند. برای از بین بردن این ظاهر ناخوشایند می‌توانید به ورزش روی آورده و چربی‌های اضافی‌تان را آب کنید. داروهایی هم وجود دارند که با ورود به بدن سلولیت را هدف می‌گیرند. کرم‌های موضعی برطرف‌کننده سلولیت حاوی کافئین هستند و ممکن است به طور موقت سلولیت را بدتر کنند.

چرا گاهی اوقات جلوی بقیه قرمز می‌شوم:
اکثر مردم در برخی مواقع هیجان‌انگیز قرمز می‌شوند، به خصوص اگر احساس شرم یا خجالت‌زدگی کنند. اما اگر به طور تصادفی هرازگاهی گونه، پیشانی و چانه‌تان قرمز می‌شود، ممکن است به بیماری پوستی روزاسه مبتلا باشید. دارو‌های این بیماری به صورت قرص و کرم موضعی وجود دارد. اگر در برخورد‌های اجتماعی به‌صورت متناوب قرمز می‌شوید و تپش قلب هم دارید، احتمالا درباره مساله اجتماعی خاصی اضطراب دارید.

موهایم زود سفید شده‌اند:
اگر هنوز به ۴۰ سالگی نرسیده‌اید و بیش از نصف موهایتان سفید شده‌اند، به سفیدی زودرس مو دچار شده‌اید. این حالت ممکن است در برخی موارد به دلیل اختلال در رنگدانه مو‌ها یا بیماری‌های تیروییدی ایجاد شود. اما بیشتر افراد، سفیدی زودرس موها را از والدین‌شان به ارث می‌برند. البته یادتان باشد سفیدی زودرس به هیچ‌وجه به معنای ورود کل بدن به مرحله پیری نیست.

چرا پایین تنه‌ام جوش می‌زند:
این برآمدگی‌های ریز سفید و قرمزی که روی پوست ظاهر می‌شوند در واقع اپیدرم پوستند که شاخی می‌شوند. این بیماری پوستی بی‌خطر است و می‌تواند روی پوست پشت، گونه‌ها، بازو و ران‌ها ظاهر شود. این بیماری می‌تواند سال‌ها با شخص باقی بماند اما معمولا از ۳۰ سالگی به بعد از بین خواهد رفت. تا رسیدن به آن سن برای کاهش این زواید می‌توانید پوستتان را مرطوب نگاه دارید.

چرا دهانم بو می‌دهد:
روزی ۲، ۳ بار مسواک می‌زنید، نخ دندان هم می‌کشید اما هنوز احساس بد عمی -که خود یکی از دلایل بدبویی دهان است- در دهانتان دارید. این حالت می‌تواند به دلیل ریفلاکس اسید معده، خشکی دهان، بیماری‌های لثه‌ای یا حتی عفونت‌های سینوسی باشد اما محتمل‌ترین علت این مشکل به رژیم غذایی‌تان برمی‌گردد. اگر سیر و پیاز خورده باشید خمیر دندان نعنایی هم نمی‌تواند قدمی برایتان بردارد. اگر حذف غذاهای تند و تیز از رژیم غذایی، بوی بدن دهانتان را برطرف نکرد سری به پزشک بزنید.

این خط‌های کشش سفید رنگ چگونه به وجود آمدند:

هنگام بارداری، افزایش وزن یا کاهش وزن شدید، پوست کشیده می‌شود. این کشش می‌تواند روی پوست خط‌هایی را به جا بگذارد که معمولا قرمز یا بنفش هستند اما بعد از مدتی به رنگ سفید روشن در می‌آیند. این خطوط معمولا روی کمر، ران‌ها، نشیمن‌گاه، سینه و قسمت پایینی پشت ایجاد می‌شوند. برای کاهش این خطوط داروهایی وجود دارد. جراحی لیزر هم برای از بین بردن آنها موثر است. محلول‌ها و کرم‌ها فایده چندانی برای محو کردن این خطوط ندارند.


آیا جوش‌های ریز ناشی از اصلاح، درمان دارد
:
بهترین راه پیشگیری و درمان چنین وضعیتی این است که دیگر موهای زایدتان را با تیغ نزنید. کرم‌های موبر و لیزر درمانی هم راه‌های جایگزین هستند. اگر مایلید به تیغ زدن ادامه دهید بهتر است ابتدا دوش آب گرم بگیرید سپس با استفاده از مقدار کافی ژل موهای زایدتان را بزدایید.

چرا دندان‌هایم تیره شده‌اند:
اگر مرتب چای، قهوه، نوشابه‌های گازدار و آبمیوه‌های رنگی می‌خورید جواب این پرسش را می‌دانید. کشیدن سیگار و مصرف برخی دارو‌ها هم می‌توانند دندان‌ها را تیره کنند. اولین قدم برای داشتن دندان‌های سفیدتر، مسواک زدن و نخ دندان کشیدن منظم است. به این ترتیب باقیمانده‌های مواد غذایی که دندان‌ها را تیره می‌کنند از دندان‌ها زدوده می‌شوند. مواد سفیدکننده دندانی از ژل‌های بدون نسخه گرفته تا سفیدکننده‌های داخل مطب متفاوتند اما همگی می‌توانند دندان‌ها را سفیدتر کنند.

چرا پاهایم پینه بسته‌اند:
پینه پوست ضخیم شده است و معمولا روی مچ و پاشنه پا ایجاد می‌شود. پوست در نواحی پینه‌بسته، ضخیم می‌شود تا از فشار وارد بر پا هنگام راه رفتن جلوگیری کند. مسلما از این ظاهر زرد، زبر و پوسته‌پوسته به ستوه آمده‌اید. برای رفع آن می‌توانید پاهایتان را در آب گرم قرار دهید و سنگ‌پا بزنید تا پوست‌های مرده زدوده شود.

چرا ناخن‌هایم لایه‌لایه می‌شوند:
اگر دست‌هایتان مرتب با آب و صابون‌های قوی در تماس باشند، ناخن‌ها ترد و شکننده می‌شوند. برای جلوگیری از این وضعیت دست‌هایتان را کمتر در معرض آب و مواد شوینده قرار دهید و مرطوب‌کننده بزنید. اگر ناخن‌هایتان علاوه بر شکنندگی زرد یا سفید هم شده‌اند ممکن است دچار یک عفونت شده باشند. پماد‌های ضدقارچ زیادی در داروخانه‌ها موجودند اما معمولا مشکلتان را حل نمی‌کنند. بهتر است به پزشک مراجعه کنید و قرص‌های خوراکی ضدقارچ بگیرید.

چرا اینقدر عرق می‌کنم:
بدن عرق می‌کند تا خنک شود اما اگر در اوقاتی که لزومی ندارد، عرق می‌کنید، مثلا وقتی آرام در اتاق نشسته‌اید، احتمالا دچار بیماری هیپرهیدروز هستید. در این صورت زیربغل، کف دست‌ها و پاهایتان خیلی عرق می‌کنند. برای اینکه عرقتان را کم کنید، می‌توانید از ضدعرق‌های بدون نیاز به نسخه، داروها یا تزریق بوتاکس کمک بگیرید.

کمک! دارم کچل می‌شوم:
ریزش مو در زنان شایع‌تر از آن است که فکر می‌کنید.۴۰ درصد زنان در ۴۰ سالگی دچار ریزش موی آشکار می‌شوند، آن هم به دلیل مشکلات تیروییدی ، بارداری، عدم تعادل هورمونی و مصرف برخی داروها. به پزشک مراجعه کنید. اگر مشکلتان جدی باشد می‌توان با محلول‌های محرک، رشد موهایتان را تحریک کرد. اگر هم دچار مشکلات هورمونی باشید برایتان داروهایی تجویز می‌شود تا مقادیر آنها را متعادل سازد.

چرا پاهایم بو می‌دهند:
حتی اگر مرتب دوش بگیرید ممکن است بوی پاهایتان از بین نرود. باکتری‌های بوزا کف پاها را برای سکونت و فعالیت ترجیح می‌دهند. آن بوی ناخوشایند ناشی از ترکیب عرق پا با این باکتری‌هاست. سعی کنید همیشه پاهایتان را خشک نگاه دارید. کفش‌هایی بپوشید که روزنه داشته باشند. هر روز جوراب‌های تمیز بپوشید و در کفشتان مواد بوزدا بریزید.

شنبه 25/10/1389 - 0:45
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته