• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1549
تعداد نظرات : 132
زمان آخرین مطلب : 5373روز قبل
دانستنی های علمی

در اوائل سالهاى پیروزى انقلاب ، اتفاق مى افتد كه بعضى تقاضا مى كردند تا حضرت امام خمینى (مدظله ) عقد ازدواج آنها را بخواند، در یكى از این مراسم ، دختر خانمى كه براى مجلس عقد آمده بود، امام به او فرمود: ((شما مرا وكیل كنید تا شما را به ازدواج این مرد درآورم )).
دختر در جواب امام عرض كرد: ((من شما را در دنیا وكیل مى كنم به شرط اینكه شما در آخرت از من شفاعت كنید)).
امام پس از اندكى درنگ ، فرمود: ((معلوم نیست كه من در آخرت شفاعت كنم ولى اگر خدا اجازه شفاعت داد از تو شفاعت مى كنم !)).

پنج شنبه 18/4/1388 - 16:26
دانستنی های علمی
عمرو بن حمق یكى از یاران مخلص و دوستان صمیمى امیرمؤمنان على (ع ) است ، در جنگ صفّین كه جنگ سختى بین سپاه على (ع ) با لشكر معاویه بود، به على (ع ) عرض كرد: ((ما به خاطر تحصیل مال و یا خویشاوندى ، با تو بیعت نكرده ایم ، بلكه بیعت ما با تو براساس پنج چیز است :
1- تو پسر عموى رسول خدا (ص ) هستى 2- تو داماد آنحضرت و همسر حضرت زهرا (ع ) هستى 3- تو پدر دو فرزند رسول خدا مى باشى 4- تو نخستین فردى هستى كه به پیامبر (ص ) ایمان آوردى 5- تو بزرگترین مرد از مجاهدان اسلام بوده و سهم تو در جهاد با كفار، از همه بیشتر است .
بنابراین اگر فرمان دهى تا كوه را از جاى بركنیم ، و دریا را از آب تهى سازیم تا جان بر تن داریم سر از فرمان تو برنتابیم و دوستانت را یارى نموده و با دشمنانت ، دشمن مى باشیم )).
امیر مؤمنان (ع ) براى این دوست مخلص خود چنین دعا كرد:
اللهمّ نوّر قلیه بالتّقّوى واهده الى صراط مستقیم :
((خداوندا! قلب او را به تقوى و پاكى منوّر گردان و به راه راست هدایتش ‍ كن )).
سپس فرمود: ((اى ((عمرو!)) كاش صد تن در لشكر من مانند تو وجود داشت ))
عمرو بن حمق سرانجام بدستور معاویه به شهادت رسید و سرش را از بدنش جدا كردند و به نیزه زدند و براى همسرش آمنه كه در زندان بود فرستادند.
امیر مؤمنان على (ع ) روزى به او فرمود: ((تو را بعد از من مى كشند، و سرت را از تن جدا كرده و مى گردانند و این سر، نخستین سرى است كه در تاریخ اسلام ، از جائى به جاى دیگر منتقل مى شود، واى بر قاتل تو)).
همانگونه كه على (ع ) خبر داده بود، واقع شد، و ((عمرو)) با اینكه مى دانست به دشواریهاى بسیار سختى گرفتار مى شود، با كمال قدرت و صلابت به راه خود ادامه داد و لحظه اى از خط على (ع ) خارج نشد، و دعاى على (ع ) در وجود او دیده مى شد، او هم دلى پاك و نورانى داشت و هم تا دم مرگ ، در راه راست گام برداشت
پنج شنبه 18/4/1388 - 16:25
دانستنی های علمی
امّسلمه یكى از همسران نیك پیامبر (ص ) بود، خداوند به برادر مادریش ، پسرى داد، نام او را ((ولید)) گذاشتند.
پیامبر (ص ) به آنها اعتراض كرد و فرمود: ((آیا فرزند خود را همنام فرعونهاى خود مى كنید، این نام را تغییر دهید و نامش را ((عبدالله )) بگذارید، بدانید كه بزودى در آینده شخصى از این امت خواهد آمد، كه به او ((ولید)) مى گویند كه بدترین افراد امّت من است و بدى او از فرعون نسبت به قومش بیشتر مى باشد)).
روایت كننده گوید: بعدها مردم معتقد بودند كه او ولید بن عبدالملك (ششمین خلیفه اموى ) است ، و عقیده ما این بود كه او ولید بن یزید بن عبدالملك (یازدهمین خلیفه اموى ) است
پنج شنبه 18/4/1388 - 16:25
دانستنی های علمی
معلّى بن خنیس از یاران و شاگردان مخلص و مبارز و عالم امام صادق (ع ) بود، داود بن على فرماندار مدینه از طرف خلفاى جور بود، به دستور او ((معلّى )) را به شهادت رساندند و اموالش را غارت نمودند.
روزى داود به حضور امام صادق (ع ) آمد در حالى كه عبایش در زمین كشیده مى شد، امام صادق (ع ) به او شدیدا اعتراض كرده و فرمود: ((مولا و دوستم معلّى را كشتى و اموالش را به یغما بردى ، آیا نمى دانى كه انسان هنگامى كه عزیزى را از دست بدهد، خوابش مى برد، ولى در جنگ خوابش نمى برد، سوگند به خدا حتما كه تو را نفرین مى كنم !)).
داود با طعنه و مسخره گفت : ((باشیم و نفرین تو را ببینیم )).
امام صادق (ع ) به خانه اش بازگشت ، آن شب تا صبح نخوابید، همواره به نماز و مناجات پرداخت و در مناجات خود مى گفت : یاذاالقوّة و یا ذالمحال الشّدید و یا ذاالعزّة الّتى كلّ خلقك لها ذلیل ، اكفنى هذا الطّاغیة و انتقم لى منه : ((اى خداوند كه صاحب قدرت و نیروى استوار هستى ، اى خدائى كه داراى عذاب شدید مى باشى ، و اى صاحب شوكتى كه تمام خلق تو در برابر آن خوار و ذلیل اند، مرا از (گزند) این طاغوت (داود بن عبدالله ) كفایت كن و انتقام مرا از او بگیر)).
ساعتى نگذشت كه در مدینه صداها بلند شد كه داود بن على از دنیا رفت .
به این ترتیب امام صادق (ع ) در ان جوّ خفقان و وحشت ، به طاغوتیان اعتراض شدید مى كرد و براى آنها نفرین مى نمود، و به شاگردان و یاران مخلص خود، توجّه خاص داشت
پنج شنبه 18/4/1388 - 16:24
دانستنی های علمی

سید بن طاووس گوید: راویان حدیث گویند: ((هنگامى كه یكسال از عمر مبارك امام حسین (ع ) گذشت ، دوازده فرشته به صورتهاى گوناگون به محضر رسول خدا (ص ) آمدند، یكى به صورت شیر، دومى به صورت گاو، سومى به صورت اژدها و چهارمى به صورت انسان و هشت فرشته دیگر به صورت دیگر كه با چهره هاى برافروخته و چشماى گریان و بالهاى گسترده بودند و عرض كردند: اى محمد (ص ) به فرزندت حسین (ع ) پسر فاطمه آن خواهد آمد كه از ناحیه قابیل (یكى از فرزندان آدم ) به هابیل رسید، و مانند پاداش هابیل به حسین (ع ) داده خواهد شد، و برعهده قاتل او همان بار گناهى است كه بر قاتل هابیل هست .
و در همه آسمانها فرشته مقرّبى نبود، مگر اینكه به محضر حسین (ع ) رسیده و همه پس از عرض سلام ، مراتب تسلیت خود را عرض كرده و از پاداش عظیمى كه به آنحضرت داده مى شود، خبر دادند، و خاك قبرش را به رسول خدا (ص ) نشان مى دادند، و آن بزرگوار عرض مى كرد: خداوندا خوار كن كسى را كه حسین (ع ) را خوار كند و بكش آن را كه حسین (ع ) را بكشد و قاتلش را به آرزویش نرسان )).

پنج شنبه 18/4/1388 - 16:24
دانستنی های علمی
در ماجراى حضرت مسلم بن عقیل و دستگیرى آنحضرت در درگیرى جنگ ، او را اسیر كرده نزد ابن زیاد آوردند.
پس از آنكه حضرت مسلم (ع ) یقین كرد كه او را خواهند كشت ، خواست وصیت كند، در آنجا عمر بن سعد را دید، به او فرموود: ((بین من و تو خویشاوندى هست ، اكنون احتیاج به تو پیدا كرده ام ، لازم است كه نیازم را برآورى ولى این نیاز، سرّى است كه تنها باید تو بدانى )).
عمر سعد دنیاپرست كه تنها به دنیاى خود فكر مى كرد، حاضر نبود كه با مسلم (ع ) بطور سرّى صحبت كند مبادا ابن زیاد به او ظنین گردد.
اما خود ابن زیاد به عمر سعد گفت : ((در مورد حاجت پسر عمویت ، خوددارى مكن )).
در این هنگام عمر سعد برخاست و با حضرت مسلم (ع ) به كنارى رفت ولى ابن زیاد آنها را مى دید.
حضرت مسلم علیه السّلام به او چنین وصیت كرد:
1- شمشیر و زره مرا بفروش و با پول آن قرض مرا ادا كن چرا كه از آن وقتى كه به كوفه آمده ام تا حال ، ششصد درهم (و به قولى فرمود: هزار درهم ) قرض گرفته ام .
2- پیكرم را پس از قتل ، از ابن زیاد بگیر و دفن كن .
3- و براى امام حسین (ع ) نامه بنویس و در آن نامه جریان قتل مرا گزارش ‍ كن .
عمر سعد بلند شد و نزد ابن زیاد آمد و همه این اسرار را فاش نمود، كه ابن زیاد با آن خباثتش عمر سعد را خائن خواند.
در اینكه به وصیت حضرت مسلم (ع ) عمل نشد، فعلا كارى نداریم ، آنچه در اینجا مطرح است ، اوج خباثت و پستى عمر سعد است ، كه اسرار نماینده امام حسین (ع ) را فاش نمود، با اینكه ((كتمان سرّ)) از دستورات مؤ كد اسلامى و اخلاقى انسانى است .
ولى در این اسرار، نكته مهمى جلب توجه مى كند و آن اینكه حضرت مسلم (ع ) وقتى وارد كوفه شد، حدود 20 هزار نفر با او بیعت كردند و اموال بسیار در اختیار او گذاشتند ولى او از بیت المال مسلمین برنداشت به گونه اى كه هنگام شهادت ششصد یا هزار درهم مقروض با اینكه 64 روز در كوفه صاحب اختیار، و والى و فرماندار از طرف امام برحق بود.
نمایندگان و والیان و سرپرستان امور باید این درس بزرگ را از حضرت مسلم (ع ) شهید آغازگر كربلا بیاموزند
پنج شنبه 18/4/1388 - 16:24
دانستنی های علمی

عبیدالله بن زیاد را همه مى شناسید كه دژخیم خون آشام یزید، در كوفه بود و ماجراى كربلاى خونین به دستور مستقیم او به وجود آمد، او از بى رحم ترین افراد تاریخ است .
هنگامى كه حضرت مسلم علیه السّلام نماینده امام حسین علیه السّلام در یك جنگ نابرابر، در كوفه قهرمانانه جنگید تا سرانجام در حالى كه سخت مجروح شده بود، توسط دژخیمان ابن زیاد اسیر شد، او را به فرمان ابن زیاد به فرماندارى نزد ابن زیاد آوردند، اینك حماسه این اسیر قهرمان را بنگرید: مسلم علیه السّلام هنگام ورود به مجلس ابن زیاد، سلام نكرد.
یكى از نگهبانان به او گفت : ((به فرماندار سلام كن )).
مسلم - ساكت باش واى بر تو، سوگند به خدا كه او فرماندار من نیست .
ابن زیاد - اشكالى ندارد خواه سلام كنى و خواه سلام نكنى ، كشته خواهى شد.
مسلم - اگر تو مرا بكشى ، تازه گى ندارد، بدتر از تو، بهتر از مرا كشته است ، از این گذشته تو در شكنجه و زجركشى و رذالت و پستى از همگان پیشى گرفته اى .
ابن زیاد - اى مخالف سركش ، تو بر پیشوایت (یزید) خروج كرده اى وصف وحدت مسلمانان را در هم شكستى ، و فتنه و آشوب برانگیختى .
مسلم - اى پسر زیاد، صف وحدت مسلمین را، معاویه و پسرش یزید درهم شكست ، و فتنه و آشوب را تو و پدرت ((زیاد)) برپا كردید (آیا مرا تهدید به مرگ مى كنى ؟) من امیدوارم كه خداوند مقام شهادت را به دست بدترین افراد خلق به من عنایت فرماید.
ابن زیاد - تو در آرزوى چیزى (رهبرى ) بودى كه به آن نرسیدى و خداوند آن را به اهلش سپرد.
مسلم - اى فرزند مرجانه ، چه كسى شایستگى آن را دارد.
ابن زیاد - یزید بن معاویه .
مسلم - سپاس خداوندى را كه خودش بین ما و شما حكم فرماید.
ابن زیاد - تو گمان كرده اى كه تو را در این امور (رهبرى ) بهره اى است ؟!
مسلم - سوگند به خدا نه اینكه گمان دارم بلكه یقین دارم .
ابن زیاد - بگو بدانم چرا به این شهر آمدى و محیط آرام كوفه را بهم زدى و آشوب و جنگ و خونریزى بپا كردى ؟
مسلم - منظور من از آمدن به اینجا، این امور نبود، و باعث این امور شما بودید، چرا كه منكرات و زشتیها را رواج دادید و نیكیها را دفن نموده و از بین بردید، و بدون رضاى مردم بر آنان حكومت كردید، و امور ضد دستورات الهى را بر آنها تحمیل نمودید و رفتارتان همچون رفتار كسرى و قیصر (شاهان ایران و روم ) بود، فاتیناهم لناء مرفیهم بالمعروف و نهى عن المنكر و ندعوهم الى حكم الكتاب والسنة و كنّا اهل ذلك : ((ما به میان این مردم آمدیم تا آنها را امر به معروف و نهى از منكر كرده و به سوى فرمان قرآن و سنّت دعوت كنیم ، كه شایسته این كار مى باشیم )).
ابن زیاد در برابر گفتار استوار و خلل ناپذیر این اسیر قهرمان ، حضرت مسلم (ع ) دیگر یاراى سخن پراكنى نداشت ، ناچار به فحاشى و ناسزاگوئى پرداخت و به ساحت مقدس على (ع ) و حسن و حسین (ع ) جسارت كرد.
اما حضرت مسلم (ع ) فریاد زد: ((این تو و پدر تواند كه به این ناسزاها سزاوارند نه ما و على (ع ) و فرزندانش ، اى دشمن خدا هر كار مى كنى بكن )).
ابن زیاد كه در آتش خشم و كینه ، شعله ور شده بود، به یكى از دژخیمانش ‍ بنام ((بكر بن حمران ))، دستور داد، حضرت مسلم (ع ) را به بالاى قصر ببرد و گردنش را بزند، او نیز همین فرمان را اجرا كرد.

پنج شنبه 18/4/1388 - 16:23
دانستنی های علمی

سرهنگ مولوى (كه در همان زمان رژیم شاهنشاهى بر اثر حادثه هلیكوپتر، معدوم شد) رئیس ساواك تهران بود، وى بسیار هتاك و بى رحم و قلدر بود، دژخیمان همین سرهنگ مولوى ، آن جنایت فراموش نشدنى مدرسه فیضیه قم را در نوروز سال 42 پدید آورند، حضرت امام در 13 خرداد همان سال در مدرسه فیضیه ، سخنرانى تاریخى و مهمى را ایراد فرمود، و درباره جنایاتى كه رژیم در مدرسه فیضیه انجام داد پرده برداشت ، در این سخنرانى وقتى كه مى خواستند از سرهنگ مولوى ، نام ببرند فرمود: ((آن مردك ، كه حال اسم او را نمى برم ، آنگاه كه دستور دادم گوش او را ببرند، نام او را مى برم )).
دو روز بعد یعنى 15 خرداد 42 امام را دستگیر كردند و در سلولى در پادگان عشرت آباد تهران زندانى نمودند.
مرحوم شهید حاج آقا مصطفى از حضرت امام نقل مى كردند: ((در این هنگام سرهنگ مولوى وارد شد و با همان ژست قلدر مآبانه خود و بطور مسخره آمیز گفت : ((آقا! تازگى دستور نداده اید كه گوش كسى را ببرند؟!)).
او با این سخن مى خواست نیش زهرى بزند و بخیالش ، روحیه امام را تضعیف نماید.
ولى امام پس از چند لحظه سكوت ، سرشان را بلند كرده و با حالتى آرام و مطمئن در پاسخ مى فرمایند ((هنوز دیر نشده است )).

پنج شنبه 18/4/1388 - 16:23
دانستنی های علمی

در روایت آمده : رسول خدا(ص ) با جمعى از اصحاب خود، در خانه اش ‍ غذا مى خوردند، سائلى معول و فلج به در خانه آنحضرت آمد، پیامبر (ص ) به او اجازه ورود داد، وقتى وارد شد چون نمى توانست بنشیند، پیامبر (ص ) او را روى زانوى خود نشاند و نگهداشت و سپس به او فرمود: ((از غذا بخور)).
مردى از قریش كه در مجلس حاضر بود، از دیدن این بیمار مفلوك ، اظهار تنفّر و انزجار كرد، مدتى نگذشت كه همین قریشى مغرور به همین درد، مبتلا شد و جان سپرد.
نیز نقل شده : پیامبر (ص ) غذا مى خورد، در این هنگام ، سیاه چهره اى كه بیمارى آبله گرفته بود، و پوست زخمهاى آبله بدنش جدا شده بود، به حضور رسول اكرم (ص ) آمد، او نزد هر شخصى مى نشست ، آن شخص از نزد او برمى خواست و به كنار مى رفت .
پیامبر (ص ) برخاست و او را در بغل دست خود نشاند و احترام شایانى به او نمود بهتر آن است كه این داستان را با شعر ذیل پایان دهم :

من روى ندیدم بهمه كشور خوبى
كه خوبتر از طلعت زیباى تو باشد

پنج شنبه 18/4/1388 - 16:22
دانستنی های علمی
امام باقر علیه السّلام فرمود: هنگامى كه روز قیامت برپا مى شود (و محاكمه و باز خواست انسانها شروع مى گردد) انسانى را مى آورند و به او گفته مى شود: احتجّ (براى نجات خود، احتجاج كن و دلیل بیاور).
او در پاسخ گوید: ((خداوندا مرا آفریدى و هدایت كردى و رزق و روزى و امكانات مرا گسترده و وسیع نمودى ، و من نیز از این امكانات (حسن استفاده كردم ) و نسبت به انسانها برخورد نیك نمودم ، به آنها بخشیدم ، و بر آنها آسان گرفتم و به آنها كمك كردم ، به امید اینكه امروز (كه روز قیامت است ) مرا مشمول رحمت خود قرار دهى و بر من آسان گیرى و به زندگى من وسعت بخشى )).
خداوند (به فرشتگان رحمت ) خطاب مى كند: صدق عبدى ادخلوه الجنة : ((بنده من راست مى گوید، او را وارد بهشت كنید))
پنج شنبه 18/4/1388 - 16:22
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته