• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 518
تعداد نظرات : 242
زمان آخرین مطلب : 4194روز قبل
دعا و زیارت

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

زن بیچاره ، مشك آب را به دوش كشیده بود و نفس نفس زنان به سوى خانه اش مى رفت .

 

 مردى ناشناس به او برخورد و مشك را از او گرفت و خودش به دوش كشید.

 كودكان خردسال زن ، چشم به در دوخته منتظر آمدن مادر بودند. در خانه باز شد.

 كودكان معصوم دیدند مرد ناشناسى همراه مادرشان به خانه آمد و مشك آب را به عوض مادرشان به دوش ‍ گرفته است . مرد ناشناس مشك را به زمین گذاشت و از زن پرسید:

 

خوب معلوم است كه مردى ندارى كه خودت آبكشى مى كنى ،

چطور شده كه بى كس مانده اى ؟

شوهرم سرباز بود. على بن ابیطالب او را به یكى از مرزها فرستاد و در آنجا كشته شد. اكنون منم و چند طفل خردسال .

 

مرد ناشناس بیش از این حرفى نزد. سر را به زیر انداخت و خداحافظى كرد و رفت ، ولى در آن روز آنى از فكر آن زن و بچه هایش بیرون نمى رفت . شب را نتوانست راحت بخوابد.

 

صبح زود،زنبیلى برداشت و مقدارى آذوقه از گوشت و آرد و خرما در آن ریخت و یكسره به طرف خانه دیروزى رفت و در زد.

كیستى ؟

 

همان بنده خداى دیروزى هستم كه مشك آب را آوردم ، حالا مقدارى غذا براى بچه ها آورده ام

خدازتوراضى شودوبین ما و على بن ابیطالب هم خدا خودش حكم كند!

 

 

در باز شد و مرد ناشناس داخل خانه شد، بعد گفت :

دلم مى خواهد ثوابى كرده باشم ، اگر اجازه بدهى ، خمیر كردن و پختن نان ، یا نگهدارى اطفال را من به عهده بگیرم

بسیار خوب ! ولى من بهتر مى توانم خمیر كنم و نان بپزم ، تو بچه ها را نگاه دار تا من از پختن نان فارغ شوم .

 

زن رفت دنبال خمیر كردن . مرد ناشناس فورا مقدارى گوشت كه خود آورده بود كباب كرد و با خرما، با دست خود به بچه ها خورانید. به دهان هركدام كه لقمه اى مى گذاشت مى گفت :

 

فرزندم ! على بن ابیطالب را حلال كن ، اگر در كار شما كوتاهى كرده است

خمیر آماده شد. زن صدا زد: بنده خدا همان تنور را آتش كن .

مرد ناشناس رفت و تنور را آتش كرد. شعله هاى آتش زبانه كشید و چهره خویش را نزدیك آتش آورد و با خود مى گفت :

 

حرارت آتش را بچش ، این است كیفر آن كس كه در كار یتیمان و بیوه زنان

كوتاهى مى كند

 

در همین حال بود كه زنى از همسایگان به آن خانه سر كشید و مرد ناشناس ‍ را شناخت ، به زن صاحب خانه گفت :

واى به حالت ! این مرد را كه كمك گرفته اى نمى شناسى ؟!

 این امیرالمؤمنین على بن ابیطالب است

 

زن بیچاره جلو آمد و گفت :

 اى هزار خجلت و شرمسارى از براى من ، من از تو معذرت مى خواهم .

 

نه ، من از تو معذرت مى خواهم كه در كار تو كوتاهى كردم

 

-----------------------------------------

 

موفق ودرپناه حق باشید

 

پنج شنبه 10/11/1387 - 19:11
دعا و زیارت

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

زن بیچاره ، مشك آب را به دوش كشیده بود و نفس نفس زنان به سوى خانه اش مى رفت .

 

 مردى ناشناس به او برخورد و مشك را از او گرفت و خودش به دوش كشید.

 كودكان خردسال زن ، چشم به در دوخته منتظر آمدن مادر بودند. در خانه باز شد.

 كودكان معصوم دیدند مرد ناشناسى همراه مادرشان به خانه آمد و مشك آب را به عوض مادرشان به دوش ‍ گرفته است . مرد ناشناس مشك را به زمین گذاشت و از زن پرسید:

 

خوب معلوم است كه مردى ندارى كه خودت آبكشى مى كنى ،

چطور شده كه بى كس مانده اى ؟

شوهرم سرباز بود. على بن ابیطالب او را به یكى از مرزها فرستاد و در آنجا كشته شد. اكنون منم و چند طفل خردسال .

 

مرد ناشناس بیش از این حرفى نزد. سر را به زیر انداخت و خداحافظى كرد و رفت ، ولى در آن روز آنى از فكر آن زن و بچه هایش بیرون نمى رفت . شب را نتوانست راحت بخوابد.

 

صبح زود،زنبیلى برداشت و مقدارى آذوقه از گوشت و آرد و خرما در آن ریخت و یكسره به طرف خانه دیروزى رفت و در زد.

كیستى ؟

 

همان بنده خداى دیروزى هستم كه مشك آب را آوردم ، حالا مقدارى غذا براى بچه ها آورده ام

خدازتوراضى شودوبین ما و على بن ابیطالب هم خدا خودش حكم كند!

 

 

در باز شد و مرد ناشناس داخل خانه شد، بعد گفت :

دلم مى خواهد ثوابى كرده باشم ، اگر اجازه بدهى ، خمیر كردن و پختن نان ، یا نگهدارى اطفال را من به عهده بگیرم

بسیار خوب ! ولى من بهتر مى توانم خمیر كنم و نان بپزم ، تو بچه ها را نگاه دار تا من از پختن نان فارغ شوم .

 

زن رفت دنبال خمیر كردن . مرد ناشناس فورا مقدارى گوشت كه خود آورده بود كباب كرد و با خرما، با دست خود به بچه ها خورانید. به دهان هركدام كه لقمه اى مى گذاشت مى گفت :

 

فرزندم ! على بن ابیطالب را حلال كن ، اگر در كار شما كوتاهى كرده است

خمیر آماده شد. زن صدا زد: بنده خدا همان تنور را آتش كن .

مرد ناشناس رفت و تنور را آتش كرد. شعله هاى آتش زبانه كشید و چهره خویش را نزدیك آتش آورد و با خود مى گفت :

 

حرارت آتش را بچش ، این است كیفر آن كس كه در كار یتیمان و بیوه زنان

كوتاهى مى كند

 

در همین حال بود كه زنى از همسایگان به آن خانه سر كشید و مرد ناشناس ‍ را شناخت ، به زن صاحب خانه گفت :

واى به حالت ! این مرد را كه كمك گرفته اى نمى شناسى ؟!

 این امیرالمؤمنین على بن ابیطالب است

 

زن بیچاره جلو آمد و گفت :

 اى هزار خجلت و شرمسارى از براى من ، من از تو معذرت مى خواهم .

 

نه ، من از تو معذرت مى خواهم كه در كار تو كوتاهى كردم

 

-----------------------------------------

 

موفق ودرپناه حق باشید

 

پنج شنبه 10/11/1387 - 19:10
فلسفه و عرفان

این داستان رو بخونید.

مطمئنم هیچوقت داستانشو فراموش نمی کنید.
كوهنوردی می خواست به قله ی بلندی صعودكند.پس ازسالهای سال تمرین وآمادگی هنگامی كه قصدداشت سفرخودراآغازكندشكوه وعظمت پیروزی راپیش روی خودآورد وتصمیم گرفت صعودرابه تنهائی انجام دهد اوسفرش رازمانی آغازكردكه هوارفته رفته روبه تاریكی می رفت ولی قهرمان ما به جای آنكه چادربزندوشب رازیرچادربه صبح برساند به صعودش ادامه داد تااینكه هواكاملا" تاریك شد به جزتاریكی هیچ چیزدیده نمی شد سیاهی شب همه جاراپوشانده بودومردنمی تواست چیزی ببیندحتی ماه وستاره ها پشت انبوهی ازابرپنهان شده بودندكوهنوردهمانطوركه داشت بالامی رفت درحالی كه چیزی به فتح قله نمانده بود پایش لیزخورد وباسرعت هرچه تمامتر سقوط كرد سقوط همچنان ادامه داشت واودرآن لحظات سرشار ازهراس تمامی خاطرات خوب وبدزندگی اش رابه یادمی آورد داشت فكرمی كردچقدربه مرگ نزدیك شده است كه ناگهان دنباله طنابی كه به دور كمرش حلقه خورده بود بین شاخه های درختی درشیب كوه گیر كردومانع ازسقوط كاملش شد درآن لحظات سنگین سكوت كه هیچ امیدی نداشت از ته دل فریادزد خدایاكمكم كن !


ناگهان ندائی ازآسمان پاسخ داد ازمن چه می خواهی؟
- نجاتم بده خدای من!
- واقعا"فكرمی كنی می توانم نجاتت دهم؟
- البته! توتنهاكسی بودی که تا ایجا توانستی من را نجات دهی و می توانی مرانجات دهی.
- پس آن طناب دوركمرت راببر!
وبعدسكوت عمیقی همه جارافراگرفت.
اما مردتصمیم گرفت باتمام توان مانع ازپاره شدن طناب حلقه شده به دور كمرش شود. روزبعد گروه نجات گزارش داد كه جسد منجمد شده یك كوهنورد درحالی پیدا شدكه طنابی به دوركمرش حلقه شده بودوتنها یک متربازمین فاصله داشت.........
من وشماچی؟چقدر تاحالا به طنابی درتاریكی چسبیدیم به خیال نجات؟
تاحالا چقدرحس كردیم كه خداوند فراموشمان كرده؟یكبار امتحان كنیم .
"بیاید طناب رو رها كنیم"

پنج شنبه 10/11/1387 - 19:7
خانواده

 

به پرنده ای فکر کن که تو قفسه. یه صاحب داره که عاشقانه دوستش داره و ازش نگهداری می کنه و تمام سعیش رو می کنه تا پرنده راحت زندگی کنه. مطمئنا این صاحبه ایمان داره که هیچ کس پرنده رو قدر اون دوست نداره و هیچ کس نمی تونه به خوبی اون ازش محافظت کنه.

می دونی پرنده چه حسی داره؟؟؟ پرنده تمام عمرش از اون صاحب متنفره. چون اون ذات پرنده رو ازش گرفته. پرواز و آزادی ذات پرنده است. مهم نیست اگر پرنده آزاد بود چقدر می تونست زنده بمونه. شاید مدتها قبل یه گربه دخلش رو آورده بود. اما اینجوری پرنده خودش زندگی کرده بود. نه اینکه کسی برای زندگیش تعیین تکلیف کنه. صاحب پرنده جای خدای پرنده رو می خواد بگیره. غافل از اینکه در اولین فرصتی که پرنده راحی برای فرار پیدا کنه بدون حتی یک لحظه دلسوزی برای صاحبش می گذاره و از قفس فرار می کنه. از صاحبش فرار می کنه تا خودش رو زندگی کنه. بدون هیچ نگرانی و کنترلی!

اینو واسه همه اونهایی گفتم که در عین عاشقی می خوان دیگران رو کنترل کنند و فکر می کنن خوب و بد دیگرون رو بهتر از خودشون می دونن. اون معشوق کم کم متنفر می شه و در اولین فرصت شک نکن که فرار می کنه. دیدم که می گم!!!

پنج شنبه 10/11/1387 - 18:51
دانستنی های علمی

 تصویری از پشه مالاریا

پنج شنبه 10/11/1387 - 18:46
سياست
نگاهی به اقدام خبرنگار عراقی در حمله به بوش از منظر اخلاق حرفه ای


تصاویر مربوط به حمله خبرنگار شبکه البغدادیه به رئیس جمهور ایالات متحده که هنگام دست دادن وی و مالکی کفش های خود را به سوی بوش پرتاب کرد و دشنامی که وی به بوش داد را همه شبکه های خبری جهان مخابره کردند.

این اقدام " منتظر الزیدی " به عنوان واکنش یک شهروند عراقی که کشورش بیشتر از پنج سال است از سوی نیروهای خارجی اشغال شده قابل فهم است ، دور از انتظار نیست که در این سالهالی اشغال دوستان و یا عزیزان جناب " منتظر الزیدی " نیز از دست رفته باشند و وی از این اشغالگری زخم هایی بر دل و سینه داشته باشد و از روی نفرت و کینه به چنین عمل مخاطره آمیزی دست زده باشد.

او حق دارد که از بوش نفرت داشته باشد؛ در این سالها مشابه این اقدام را حتی در خود ایالات متحده هم بسیار شاهد بوده ایم و رسانه ها و تلوزیون ها بارها تصاویر حمله لفظی و فیزیکی به بوش، بلر، رامسفد، چنی، رایس و پاول را پخش و مخابره کرده اند و این اقدام بارها از سوی خانواده قربانیان جنگ از سربازان امریکایی و شهروندان کشورهای اشغال شده رخ داده است.

اما در این میان تا چه اندازه از منظر اخلاقی و حرفه ای اقدام " منتظر الزیدی " قابل توجیه است. باید توجه کنیم که " منتظر الزیدی " در نشست مشترک روسای جمهور ایالات متحده و عراق با نمایندگان رسانه های گروهی به عنوان خبرنگار شبکه البغدادیه  در ردیف سوم جایگاه خبرنگاران نشسته بود و دست به این اقدام زد و اگرچه از نظر سیاسی بسیاری در عراق و خارج از این کشور با اقدام وی موافق خواهند بود از نظر حرفه ای و اخلاق روزنامه نگاری این حرکت پسندیده نیست.

این که وی با استفاده از پوشش حرفه ای خود دست به چنین اقدامی زده صرف نظر از این که در آن زمان در چه شرایط روحی ای قرار داشته است مساله ای قابل تمایز است.

خبرنگاران و روزنامه نگاران در مدت عمر حرفه ای خود بارها با شخصیت های سیاسی بین المللی زیادی مواجه می شوند اما اگر قرار باشد در چنین موقعیت هایی دست به اقدامات احساسی بزنند دیگر سنگ روی سنگ بند نمی شود.

شخصیت های سیاسی و دیپلماتیک هم چنین وضعی دارند به عنوان مثال نماینده جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل متحد یعنی آقای دکتر خزاعی در کنفرانس ادیانی که اخیرا از سوی عربستان در نیویورک و با حضور رئیس جمهور اسرائیل برگزار شد حضور یافت و سخنرانی هم کرد و مواضع جمهوری اسلامی را در این کنفرانس بیان کرد .

حال اگر قرار بود که دکتر خراعی در این مراسم  و یا دیگر موقعیت هایی که نماینده ای از اسرائیل هم حضور دارند مثلا برود با نماینده اسرائیل به عنوان نماینده اسرائیل یقه به یقه و مثلا مشتی حواله چشمان وی کند. البته ممکن است در تهران برخی به اقدام وی احسنت بگویند اما دستگاه دیپلماسی کشورمان ناچار است با وی بدرود بگوید.

سالها قبل نیز نماینده خبرگزاری جمهوری اسلامی در اسپانیا که امروز اتفاقا از نزدیکان دولت نهم است در پاسخ به خبرنگاری که از وی پرسیده بود نظر شما در مورد فتوای قتل سلمان رشدی چیست؟ ، گفت: "من اگر همین امروز سلمان رشدی را ببینم وی را خواهم کشت و فتوای قتل را در مورد وی اجرا خواهم کرد ". همین اظهار نظر موجب اخراج وی از کشور اسپانیا شد و با همین موضع گیری عمر حرفه ای این خبرنگار سابق در عرصه رسانه به پایان رسید.

با این تفاصیل باید به این نکته توجه داشت که خبرنگار وقتی در موضعیتی قرار می گیرد نباید آن چنان مجذوب دیدگاه های خود شود که دست به اقدامی غیر حرفه ای بزند. در این موقعیت ها بحث نظر و دیدگاه سیاسی شخصی یک چیز است و وظیفه حرفه ای چیز دیگر .

همانطور که ما از یک پزشک انتظار داریم وقتی با بیمار مواجه می شود تنها به مسولیت حرفه ای خود در مورد انسان بیمار که نیازمند به کمک درمانی وی است عمل کند و نه اینکه از بیمار سوابق سیاسی و نظرات عقیدتی اش را جویا شود. در این دوره و زمانه البته خبرنگارانی هستند که دیدگاه سیاسی ، ایدئولوژی و عقیدتی را با کار به اصطلاح حرفه ای خلط کرده اند و هم از این مانده و از ان ورطه هم رانده شده اند.

شاید این مثال را شنیده باشید که یکی از خبرنگاران وقتی برای گزارش رویدادهای مقابل سفارت دانمارک در زمان اعتراض ها به اقدام یک کارکاتوریست این کشور رفته بود خبری با این مضمون ارسال کرد که : "وضعیت در مقابل سفارت دانمارک به حدی متشنج و نا آرام است که از دست نیروهای انتظامی مستقر در محل هم کاری بر نمی آید و حتی خبرنگار خبرگزاری ... نیز از دقایقی قبل وارد سفارت شده است " ! فردای ان روز وقتی سردبیر آن خبرگزاری موجه گافی که در انتشار ان خبر داده بود شد و همچنین بار حقوقی که انتشار این خبر می تواند برای خبرگزاری اش داشته باشد ، خبر مذکور را اصلاح کرد و سطری از خبر را که حکایت از ورود خبرنگار محترم به سفارت دانمارک داشت اصلاح کرد.

پنج شنبه 10/11/1387 - 0:34
سياست

نگاهی به عملکرد رادیو فارسیBBC
در ماجرای اعاده حاکمیت ایران برجزایرخلیج فارس

(سال های1970 تا 1973)


 

یادداشت امروز خبر آنلاین : تلویزیون فارسی بی بی سی از ساعت 17 امروز(چهارشنبه) به وقت تهران آغاز به کار می کند. بهروز آفاق مسئول بخش آسیای سرویس جهانی بی بی سی درباره این تلوزیون و عملکرد آن در گفتگویی اعلام کرد:

« ما نه طرفدار و نه مخالف کسی هستیم. سعی می‌کنیم با بی‌طرفی و انصاف و دقت کارمان را بکنیم و دلیلی نمی‌بینم کسی نگران این باشد که ما می‌خواهیم غرض‌ورزی، دشمنی و یا بدخواهی بکنیم » .1-

در این مطلب من سعی می کنم با نگاهی به عملکرد گذشته بخش فارسی سرویس جهاین بی بی سی به نقد این ادعای بهروز آفاق درموردبی طرفی و انصاف از زاویه دید منافع ملی کشورمان ایران بپردازم و نشان دهم در مقاطع حساس تاریخی بخش فارسی سرویس جهانی بی بی سی بر خلاف گفته بهروز آفاق کاملا در جهت منافع استعمار بریتانیا و بر خلاف منافع ایران عمل کرده است.

با نگاهی به عملکرد نزدیک به هفتاد سالی که از تاسیس بخش فارسی در بی بی سی می گذرد (دوم دی 1319 ) در نقاط حساس و برهه های حساس و بزنگاه های مهم تاریخی عملکرد بخش فارسی بی بی سی بر ضد منافع ملی ایران و کاملا منطبق با خواست و نظر بریتانیا بود. چه اینکه در نهایت سرویس جهانی بی بی سی صرفا با نیت اطلاع رسانی و برای کمک به جریان انتقال آزاد اطلاعات تاسیس نشده و قرار است اهداف دولت متبوع خود را تامین کند.

در یک نگاه کلی در سه نقطه تاریخی بیش از همه عملکرد رادیو بی بی سی بر خلاف منافع ملی ایران بود:

1- تاسیس رادیوفارسی BBC با هدف زمینه چینی وتوجیه افکار عمومی ایران برای اشغال خاک کشورمان از سوی متفقین در شرایطی که ما در جنگ بین الملل دوم اعلام بی طرفی کرده بودیم ، همچنین تخریب وجهه رضا شاه پهلوی و خنثی کردن تبلیغات نازی های آلمان و رادیو فارسی برلین راه اندازی شد.

2- درجریان جنبش ملی شدن نفت و کارزاری که دولت مصدق بر ضد استعمار پیز و چپاول منابع ملی ایران آغاز کرد و در نهایت زمینه چینی برای ساقط کردن دولت دکتر مصدق.

3- مساله اعاده حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه خلیج فارس که در این برهه نیز رادیو فارسی بی بی سی کاملا منطبق با خواست و اراده بریتانیا و در همسویی کامل با ادعاهای شیخ شارجه و اعراب در مورد جزایر خشم شاه سابق ایران را برانگیخت.

در اینجا تنها به ذکر اجمالی دو مورد نخست می پردازم و به صورت تفصیلی به مساله مورد علاقه این وبلاگ و نشان دادن عملکرد گردانندگان رادیو فارسی بی بی سی در ایامی که ایران می کوشید حاکمیت خود را بعد از حدود 70 سال اشغال جزایر ایرانی از سوی اشغال گران انگلیسی، بر این بخش از خاک وطن اعاده کند.

بر اساس اسنادی یکی از گزارش های آرشیو ملی بریتانیا که سال گذشته بعد از گذشت 30 سال از تولید آن منتشر شد، محمد رضا شاه پهلوی در تاریخ چهارم ماه می 1971 در دیدار با ویلیام لوس و دونالد موری دو تن از نمایندگان تام‌الاختیار دولت بریتانیا که به عنوان داور میان ایران واعراب در حل مساله جزایر سه گانه خلیج فارس به تهران آمده بودند با انتقاد شدید از گزارش های رادیو فارسی بی بی سی عملکرد این رادیو را بر خلاف منافع ملی ایران ارزیابی کرد.2-

انتقاد شاه از عملکرد رادیو فارسی بی بی سی در گزارش لوس به اجمال مطرح شد، ولی در گزارش دیگری كه دونالد موری از این نشست ارایه كرد ذكر شد كه ایران به شدت از دورویی لندن از برخورد خصمانه رسانه‌های كشورشان با منافع خود گله‌مند بود.

شاه تاكید داشت : « بریتانیا نمی‌تواند مرتبا به ایران “دستور داده و توقع رفتار دوستانه داشته باشد” ولی رسانه‌های آن كشور مرتبا با ایران دشمنی ورزند » .

به گفته وی، « شاید درباره نشریاتی چون اكونومیست و گاردین بتوان پذیرفت كه دولت در مطالب آن‌ها دخالتی ندارد، ولی درباره بی‌بی‌سی چنین عذری پذیرفته نیست » .3-

به تصریح دو گزارش موجود، مقامات بریتانیایی حاضر در این نشست ضمن تلاش برای سلب مسوولیت از خود در مطالب رسانه‌ها آشكارا تلاش كردند تا با ذكر این كه دولت بر نشریات نظارت نداشته و نظارت شان بر بخش جهانی بی‌بی‌سی نیز محدود است، موضوع را تغییر داده و از مساله برخورد خصمانه رسانه‌های بریتانیا با ایران بگریزند.

اعتراض ایران به موضع‌گیری‌های رسانه‌های بریتانیایی به خصوص بخش‌های فارسی و عربی سرویس جهانی شبكه بی‌بی‌سی كه به اعتقاد آنان علیه منافع ملی ایران بود امری سابقه‌دار بود و مقامات لندن نیز به خوبی در جریان آن بودند. از جمله در گزارش محرمانه سوم مه “استیون ایگرتون” دبیر خصوصی وزیر خارجه (كه خود بعدها به سفارت كشورش در عراق و عربستان رسید) به این موضع پرداخته و پیش‌بینی شده بود كه مسوولان ایرانی از جمله اردشیر زاهدی ( وزیر خارجه وقت ایران در کابینه امیر عباس هویدا) ممكن است اعتراض خود در این باره را با همتاهای بریتانیایی خود در میان بگذارند. با وجود لحن صریح مقامات ایرانی در مذاكره با دیپلمات‌های بریتانیایی، لوس در گزارش سفر خود تكرار كرد كه باب مذاكره همچنان باز است و مساله تعیین حق مالكیت جزایر را باید در حالت تعلیق حقوقی باقی گذارد.4-

عملکرد خلاف منافع ملی ایران از سوی رادیو فارسی بی بی سی از سال 1970 تا 1973 ادامه داشت و همین مساله در کنار پخش گزارشی از حکومت پهلوی و شخص شاه کاسه صبر وی را لبریز کرد و وی در تاریخ دوم اکتبر 1973 (دهم مهر 1352), در شرایطی که لرد کرینگتون وزیر دفاع وقت بریتانیا و دبیر کل بعدی پیمان ناتو برای یک دیدار رسمی در ایران به سر می برد دستور تعطیلی دفتر موسسه بی بی سی در تهران را صادر کرد و به جان بیرمن(John Bierman) رییس این دفتر در تهران دستور داد تا ظرف مدت 48 ساعت خاک ایران را ترک کند.5- جالب است که بدانید این تنها دفعه ای در تاریخ فعالیت های بی بی سی در ایران است که دفتر آن در تهران (برای مدت بیش ازیک سال) تعطیل می شود.

به اعتقاد برخی از مسئولان پهلوی محمد رضا شاه صرفا از باب انتقاد بی بی سی فارسی نسبت به خود و خاندانش از این شبکه ناراحت نبود و مشکل شاه با بی بی سی مرتبط با منافع ملی ایران می شد. این موضوع را به وضوح در مساله جزایر سه گانه خلیج فارس و اعاده حاکمیت ایران بر آن ها و مواضع ضد ایرانی و هواداری از اعراب از سوی سرویس جهانی بی بی سی می توان یافت.


با نگاه به این سه مثال خصوصا در مساله جزایر سه گانه خلیج فارس به راحتی می توان صحت ادعا و ماهیت اهداف سرویس جهانی بی بی سی از تاسیس تلوزیون جدید فارسی را که قرار است از امروز آغاز به کار کند بهتر درک کرد.

-----------------------------------------------------
پی نوشت ها :
1- رادیو زمانه، فرنگیس محبی، مجله لندنی رادیو زمانه، ۲۲ دی ۱۳۸۷، گفت وگو با بهروزآفاق، مسئول راه‌اندازی تلویزیون فارسی بی‌بی‌سی، « تلویزیون بی‌بی‌سی، طرفدار و مخالف کسی نیست» .

zamaaneh

2- شهروند امروز، شماره 61 ، پرونده ویژه، مجید تفرشی، جــدال درخـلیـج فــارس؛ داسـتان اعـاده حاكمیت ایران بر جـزایر سـه‌گـانه خلیج‌فارس در سـال 1350، بــراســاس اسـناد تازه آزاد شده رسمی ‌و مـــحرمانه دیپلماتیك در آرشیو مــلی بــریــتـانـیـا ، صفحه 5 كتابچه شهروند.

shahrvandemrouz

3- همان ، صفحه 6 كتابچه شهروند.
4- همان
5- دیروز و امروز، ایران در سال ۱۹۷۳ بر اساس اسناد آرشیو ملی بریتانیا، گزارش ها و رویدادهای مربوط به ایران در سال 1973 میلادی از لابلای اسناد رسمی محرمانه و منتشر نشده در آرشیو ملی بریتانیا ، بخش ششم،23 دی 1382، سید مجید تفرشی .

mtafreshi

-------------------------------------------------------------------------

لینک اصلی این یادداشت در خبر آنلاین:

http://khabaronline.ir/news-2218.aspx

 

پنج شنبه 10/11/1387 - 0:30
اخبار

خبرگزاری ترند آذریابجان امروز تیترزد : " ایران باز هم نظامی گنجوی را بعنوان شاعر فارس معرفی کرد" این تیتر را که خواندم کلی خنده ام گرفت و تعجب کردم که چرا در هزاره سوم هنوز هم این بحث ها مطرح است ؟

شما هم قبل از هر قضاوتی بخشی از متن این خبر را بخوانید:
« جمهوری اسلامی ایران شاعر شهیر قرن 12 آذربایجان- نظامی گنجوی را مجدداً بعنوان شاعر فارس معرفی کرد. به گزارش خبرگزاری ترندنیوز به نقل از خبرگزاری مهرنیوز ایران، انتشارات "امیرکبیر" ایران آثار "خسرو و شیرین"، "لیلی و مجنون"، "اقبال نامه"، "شرفنامه"گنجوی را با ویراستاری بهروز ثروتیان مجدداً به چاپ رساند
».

در ادامه هم آقای "تمکین جعفراف" خبرنگار ترندنیوز این توضیحات را به خبر خود اضافه کرده است که :
« نظامی گنجوی شاعر و متفکر آذربایجانی  قرن 12 است. اسم کامل او جمال الدین الیاس بن یوسف نظامی گنجوی است.  در سال 1141 در شهر گنجه آذربایجان متولد شده و تا پایان عمر از این شهر خارج نشده و در وطن خود به خلق آثار ش پرداخته است. وی در سال 1209 در این شهر نیز به درود حیات گفته است » .

این مساله برای مردم آذریابجان بدیهی است که نظامی گنجوی شاعر و اندیشمند قرن دوازدهم آذربایجان است اما دستگاه های تبلیغاتی رسمی در جمهوری اسلامی ایران نظامی را شاعری ایرانی معرفی می کنند؛ حتی سفیر ایران در باکو اعلام کرده در خصوص اینکه نظامی گنجوی شاعری با ملیت کدام کشور است "اظهار نظرخواهد کرد" .
ولی اصرار بر این جدال هیچ فایده ای به سود دو ملت همسایه ایران و آذربایجان ندارد. جمهوری اسلامی از این منظر که حدود دو سده قبل تمام سرزمین هایی که امروز به آذربایجان، ارمنستان و گرجستان خوانده می شود بخشی از خاک ایران بوده و به ایران بزرگ تعلق داشته به مساله نگاه می کند و بر این اساس مفاخر فرهنگی این خطه را از آن ایران می داند.

از طرفی ملت جمهوری آذربایجان نیز بر اساس این واقعیت که نظامی گنجوی شاعری اهل گنجه آذربایجان بوده و همواره در این شهر زندگی و فعالیت می کرده وی را شاعری آذریبایجانی می دانند. که البته هر دو این تحلیل ها از منظر گاه خود درست است.
از این موضوع که بگذریم ما در ایران از قیبل این دعواها با کشورهای همسایه مان بسیار داریم و مدام بر سر یکی از این کشورها داد می زنیم که آهای مولوی ایرانی است، یا رودکی، ناصر خسرو و ... . اما در عمل هیچ کاری برای گسترش و نشر فرهنگ و آثار این مفاخر بشری انجام نمی دهیم.
والله زشت است برای ما که یونسکو برای مولوی سالگرد برگزار کند و در ایران - به گفته برخی از اهل تحقیق- آثار مولوی با سانسور به چاپ برسد. اصلا این مولوی هرزه سرا را بدهید به ترکیه و خیال ما را راحت کنید. نظامی را هم همینطور.
اصلا در ایران ما در چند دانشکده ادبیات کرسی رودکی شناسی یا نظامی یا فردوسی داریم ؟
به واقع جمهوری اسلامی باید از این که هر کدام از کشورهای منطقه متولی شناسایی یکی از مفاخر فرهنگی گذشته کشورمان به جهان می شوند، استقبال هم کند چرا که ما به دلیل تعدد و کثرت موضوع نمی رسیم به همه این ها رسیدگی کنیم.
از این گذشته اگر واقعا بحث بر سر این است که کدام شاعر در فلان سده قبل در فلات ایران می زیسته یا فارسی شعر می گفته که این افتخاری برای ما به عنوان ایرانی نیست. بلکه ما باید به خود ببالیم که کشورمان در طی قرون گذشته چنان عرصه ای از طراوت فرهنگی و بالندگی هنری را فراهم آورده بود و این چنین بوستان فرهنگ جهانی را معطر کرده است.

یک نکته باریکتر زمو نیز اینجاست: ما گاهی متوجه نیستیم که در هزاره سوم زندگی می کنیم و مفاخر فرهنگی در این سده دیگر در اقلیم های فرهنگی زندگی نمی کنند. امروز یک هنرمند اهل جغرافیای مخاطب و دوستدارانش است.
دیگر این بحث ها کهنه شده است که بگوئیم اقبال لاهوری به فارسی شعر می گفت یا مولانا ایرانی بود. امروز باید ببینیم اندیشه مولانا آیا جهانی شده و یا حرفی که اقبال یا جبران خلیل جبران می گوید دردی از بشریت امروز دوا می کند.
بله روزگاری گنجوی در جغرافیای باستانی ایران می زیسته است اما امروز او را بدون شک باید آذربایجانی دانست چون آنجا مردمانی هستند که به او عشق می ورزند و او را از خود می دانند. ما هم نباید به علاقه مردمانی اینگونه حسود باشیم.

پنج شنبه 10/11/1387 - 0:15
دانستنی های علمی

برای منظوری سایت Google را باز کردم و کلمه IRAN را در بخش جستجوی تصویر نوشتم و کلید را زدم در صفحه اول نتیجه جستجو آن چه خشن تر و بد تر از آن پیدا نمی شد زیر جستجوی عنوان IRAN تحویلم داد.

تصویری از صحنه اعدام جمعی و تصاویری از موشک و بمب و سلاح های کشتار جمعی و البته کارتون هایی که موضوع آن مضحکه حاکمان ایران است.

این تصویری است که از کشور من در دنیا وجود دارد.

 


 

پنج شنبه 10/11/1387 - 0:5
موسيقي

در یک سحرگاه سرد ماه ژانویه، مردی وارد ایستگاه متروی واشینگتن دی سی شد و شروع به نواختن ویلون کرد.
این مرد در عرض ۴۵ دقیقه، شش قطعه ازبهترین قطعات باخ را نواخت. از آنجا که شلوغ ترین ساعات صبح بود، هزاران نفر برای رفتن به سر کارهای‌شان به سمت مترو هجوم آورده بودند.

سه دقیقه گذشته بود که مرد میانسالی متوجه نوازنده شد. از سرعت قدم‌هایش کاست و چند ثانیه‌ای توقف کرد، بعد با عجله به سمت مقصد خود براه افتاد.

یک دقیقه بعد، ویلون‌زن اولین انعام خود را دریافت کرد. خانمی بی‌آنکه توقف کند یک اسکناس یک دلاری به درون کاسه‌اش انداخت و با عجله براه خود ادامه داد.

چند دقیقه بعد، مردی در حالیکه گوش به موسیقی سپرده بود، به دیوار پشت‌ سر تکیه داد، ولی ناگاهان نگاهی به ساعت خود انداخت وبا عجله از صحنه دور شد،

کسی که بیش از همه به ویلون زن توجه نشان داد، کودک سه ساله‌ای بود که مادرش با عجله و کشان کشان بهمراه می ‌برد. کودک یک لحظه ایستاد و به تماشای ویلون‌زن پرداخت، مادر محکم تر کشید وکودک در حالیکه همچنان نگاهش به ویلون‌زن بود، بهمراه مادر براه افتاد، این صحنه، توسط چندین کودک دیگرنیز به همان ترتیب تکرار شد، و والدین‌شان بلا استثنا برای بردن‌شان به زور متوسل شدند.

در طول مدت ۴۵ دقیقه‌ای که ویلون‌زن می نواخت، تنها شش نفر، اندکی توقف کردند. بیست نفر انعام دادند، بی‌آنکه مکثی کرده باشند، و سی و دو دلار عاید ویلون‌زن شد. وقتیکه ویلون‌زن از نواختن دست کشید و سکوت بر همه جا حاکم شد، نه کسی متوجه شد. نه کسی تشویق کرد، ونه کسی او را شناخت.

هیچکس نمی‌دانست که این ویلون‌زن همان (جاشوا بل ) یکی از بهترین موسیقیدانان جهان است، و نوازنده‌ی یکی از پیچیده‌ترین فطعات نوشته شده برای ویلون به ارزش سه ونیم میلیون دلار، می‌باشد.

جاشوا بل، دو روز قبل از نواختن در سالن مترو، در یکی از تاتر های شهر بوستون، برنامه‌ای اجرا کرده بود که تمام بلیط هایش پیش‌فروش شده بود، وقیمت متوسط هر بلیط یکصد دلار بود.

این یک داستان حقیقی است،نواختن جاشوا بل در ایستگاه مترو توسط واشینگتن‌پست ترتیب داده شده بود، وبخشی از تحقیقات اجتماعی برای سنجش توان شناسایی، سلیقه و الوویت ‌های مردم بود.

نتیجه: آیا ما در شزایط معمولی وساعات نا‌مناسب، قادر به مشاهده ودرک زیبایی هستیم؟ لحظه‌ای
پنج شنبه 10/11/1387 - 0:0
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته