• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 518
تعداد نظرات : 242
زمان آخرین مطلب : 4194روز قبل
دعا و زیارت
در زمان پیامبر دو نفر بنام هیث و ماتع در مدینه زندگی می كردند. این دو آدمهای هرزه ای بودند و همواره سخنان زشت می گفتند و مردم را می خنداندند و عفت كلام را مراعات نمی كردند. روزی این دو نفر با یكی از مسلمانان سخن می گفتند و رسول خدا صلی الله علیه و آله در چند قدمی آنها، سخن آنها را می شنید كه می گفتند: هنگامی كه به شهر طائف هجوم بردید و آنجا را فتح نمودید، در آنجا در كمین دختر عیلان ثقفی باش ، او را اسیر كرده و برای خود نگه دار كه او زنی خنده رو، درشت چشم ، جاافتاده ، كمر باریك و قد كشیده است ، هرگاه می نشیند با شكوه جلوه می كند و هرگاه سخن می گوید، سخنش دلربا و جاذب است ، رخ او چنین و پشت رخ او چنان است و...! با این توصیفات آن مسلمان را تحریك كردند، پیامبر فرمود: من گمان ندارم كه شما از مردانی كه میل  به زنان دارند باشید، بلكه به گمانم شما افرادی سفیه هستید، از این رو زیبائیهای زنان را (بدون آن كه خود لذت ببرید) به زبان می آورید و موجب آلودگی دیگران می شوید. آنگاه پیامبر آنها را از مدینه به سرزمین غرابا تبعید كرد، آنها فقط در هفته ، روز جمعه برای خرید غذا و لوازم زندگی ، حق داشتند به مدینه بیایند.
منبع:یکصد موضوع 500 داستان
دوشنبه 5/5/1388 - 2:15
دانستنی های علمی
از یكی از فیلسوفان و مرتاضان هندی پرسیدند: آیا پس از این همه ریاضت و دانش و فرزانگی، هنوز هم به ریاضت مشغولی؟ گفت: آری، گفتند: چگونه، گفت: وقتی غذا می خورم صرفا غذا می خورم و وقتی می خوابم فقط می خوابم.

 

این شاید بزرگترین ثمره ی تمركز است.
آیا شما هم هنگام غذا خوردن می توانید تمام توجهتان را روی غذا خوردن و لذت ومزه ی غذا معطوف كنید یا اینكه معمولا از افكار مربوط به گذشته و آینده آشفته اید و چون به خود می آیید، می بینید غذایتان تمام شده و جز امتلا و پری معده هیچ نفهمیده اید...

 از کتاب :مهارتهای زندگی در هزاره ی سوم

جمعه 2/5/1388 - 19:0
دعا و زیارت
حروف و اعداد در فرهنگ یهود از دیرباز به عنوان کلیدی در راستای دستیابی به قوانین الهی (توراه) و پی بردن به اسرار آفرینش و نظام آن به کار گرفته شده است. ملل دیگر نیز طی قرون متمادی با بهره جستن از این علم و پیروی از اصول مندرجه در کتب قبالا به ویژه «زوُهَر» توانسته‌اند گام‌های بلند و مثبتی در جهت حفظ بقا و غنی‌سازی فرهنگ و تمدن خویش بردارند.

در گذشته هندوهای باستان، مصری‌ها و کلدانیان همانند عبرانی‌ها (یهودیان) از استادان این علم به شمار می‌آمدند. آنان به کم و کیف رموز مخفی اعداد، چگونگی کاربرد و ارتباط دادن آن به زندگی خویش در ابعاد مختلف، کاملا واقف بودند. آنان توانستند با استفاده از حروف ابجد و تطابق آن با ارزش‌های عددی که مشتمل بر مبنای ریاضیات به ویژه ارقام (1 الی 9) می‌باشد، پایه اصلی محاسبات خود را بنا گذارند و به اهداف خود دست یابند.

ناگفته نماند، ترتیب حروف ابجد یا ابوجد همان ترتیب حروف عبری آرامی است که در دوران باستان در خط فنیقی، سریانی و آرامی وجود داشته است. بعدها اعراب حروف ابجد فعلی را که آلِف بِت عبری می‌باشد اقتباس و جایگزین نمودند.

قبالیست‌ها بر این باورند اعداد همانند بروج صور فلکی دارای خصوصیات تأثیرگذار و انرژی‌های ویژه‌ای می‌باشند و قادر مطلق از آن جهت آنها را خلق نموده است تا وسیله‌ای باشند برای ارتباط خودش و مخلوقاتش به ویژه انسان‌ها تا بدین وسیله بشر بتواند طبق ضوابطی معین و از پیش تعیین شده در راستای رسیدن به حد کمال در طی مسیر زندگی و در جهت بهتر ساختن آن، نیز اصلاح اعمال خویش، تزکیه نفس و یا به عبارتی ترک عادت‌های زشت و شهوات و تسلط بر نفس اماره توفیق یابد. مهم‌تر آن که برای کسب آرامش در این دنیا و طلب آمرزش در آخرت از خاصیت‌های نهفته در کلمات الهی (توراه) برای رسیدن به مقصد نهائی که همانا تکامل می‌باشد، بهره جویند.

قبالیست‌ها معتقدند پس از پی بردن به ارزش‌های عددی کلمات، قادر خواهند بود مابین کلمات ارتباط برقرار کنند و از رسیدن به تفاسیر و تعابیر جدید به واقعیت‌های انکارناپذیر زندگی و اعتقادات اصولی آن، همچنین مسائل ماورالطبیعه دست یابند. به طور کلی مطالب «زوهر» در بیشتر آئین‌ها و سنت‌های مذهبی پایه و اساس عرفان بوده و مکتب تصوف نیز از آن سرچشمه می‌گیرد در واقع بعضی از رسوم و آداب سمبولیک، در ابتدا با گرایش به جنبه‌های ادبی آغاز شده و سپس در حول آئین‌های مذهبی به مسائل عرفانی که همان فلسفه اشراق است منتهی شده است.

از دیگر باورهای آنان پیش‌بینی رخدادهای آینده از روی کلمات به کار گرفته در جملات است. یا به عبارتی وقوع حوادثی در گذشته که خبر از واقعه‌ای در آینده می‌دهد.

طبق شواهد به دست آمده از اوائل شکوفایی فرهنگ یهود، این علم به موازات تعالیم توراه شفاهی بسیار مورد توجه علمای یهود قرار داشته است. هر چند به مقتضای زمان و موقعیت‌های اجتماعی و سیاسی هر عصر و دوره زمانی نضج گرفته و زمانی دیگر به حالت رکود درآمده است. با وجود همه مصائب و فراز و نشیب‌ها، تاریخ خود گواه است که هرگز بشریت تا به این اندازه در تمامی سطوح علمی این چنین به پیشرفت‌های شگرف نائل نشده‌ است.

معذالک هستند، بسیار مسائل غامض که برای بشر لاینحل مانده است و امید آن است که جواب و حل آن در آتیه نه چندان دور توسط آیندگان با کمک گرفتن از این علم در پژوهش‌ها به دست آید. ناگفته نماند تقویم عبری یکی دیگر از ابزارهای موثریست که در راستای دستیابی به رازهای پنهان آفرینش اسرار ماورالطبیعه، در این امر به کار گرفته می‌شود. در حال حاضر سازمان فضایی آمریکا (ناسا) برای محاسبات زمانی خود از تقویم عبری که از دقیق‌ترین و اصیل‌ترین گاهشمارهای جهان محسوب می‌شود، استفاده می‌برد.    

گفتن این نکته ضروریست از آن جایی که بحث علم ارقام، بسیار گسترده است و در این فرصت نمی‌گنجد، لذا سعی شده در این نوشتار گلچینی از مطالب، آن هم فقط راجع به عدد هفت که از همه بحث‌انگیزتر و اساس صحبت ماست به اختصار بیان گردد.

عدد هفت در فرهنگ لغات عبری واژه (زَیین) هفتمین حرف از بیست و دو حرف الفبای عبری به شمار می‌رود و آن به معنای سلاح قدیمی یا نمادی از دشنه یا شمشیر تعریف شده است. معنای دیگر تاج است که نمادیست از اقتدار و پادشاهی. در سنگ نبشته‌های هیروگلیف از حرف (زَیین) به عنوان پیکان یا سلاحی که انسان بتواند توسط آن بر عالم چیره و غالب گردد، ذکر شده است. دانشمندان علم ارقام بر این باورند که عدد هفت به عنوان یک عدد مقدس و اسرارآمیز در میان دیگر اعداد از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است.

در کتب مقدس یهود، تعبیر و تفسیرهای زیادی به شکل حکایت و نکات آموزنده در رابطه با عدد هفت بیان شده است. البته هر نکته مظهر واقعیت‌های انکار ناپذیر در جهت شکل‌گیری اراده، اعتقادات بشر و ارشاد شدن آنان برای الحاق شدن به ذات احدیت می‌باشد و آن میسر نخواهد بود مگر آن که شرایطی فراهم شود. به ویژه اولین گام پی بردن به عمق مطالب و یکایک کلمات بیان شده در «توراه» است. سپس تجزیه و تحلیل نمودن آن، حتی اگر یک حرف با صداهای متفاوت (فتحه یا کسره) باشد، نباید فراموش کرد همانگونه که دارای معنا و تفسیرهای گوناگونی خواهد بود به یقین پیام‌آور اسرار پنهان خواهد بود. لذا، از همان آغاز آفرینش که شرح آن در کتاب مقدس بیان شده با تعمق و نگرشی عمیق می‌توان پیام‌هایی در رابطه میان خالق و مخلوق توسط عدد هفت را لمس نمود.

در سفر برشیت (پیدایش) فصل دوم این چنین آمده است.

«کار آسمان و زمین و تمامی تعلقات آن به انجام رسید. خداوند در هفتمین روز، کارش را خاتمه داده بود و روز هفتم را تعطیل نمود. خداوند روز هفتم (شبات) را برکت داد و آن را مقدس نمود. زیرا در روز هفتم از عمل آفرینش فارغ شده بود. خداوند، عالم را در شش روز آفرید». (یکی از احکام دهگانه که در کوه سینا بر حضرت موسی از طرف خداوند نازل گردید نگهداری از روز شبات، هفتمین روز هفته است).

سفر شموت (خروج) فصل 31: «روز شبات را به خاطر داشته باش و آن را مقدس بدار. زیرا روز شبات به منزله یک میثاق و پیمان ابدی است و هر نسل موظف است آن را به نسل دیگر منتقل نماید . این علامتی است میان من و بنی اسرائیل». آن چه که محسوس است نزد یهودیان، شبات (روز هفتم) از مقدس‌ترین و مهم‌ترین ایام هفته به شمار می‌رود. در بخش دیگر از کتاب مقدس در سفر برشیت فصل هفتم، ماجرای طوفان نوح بیان شده است. خداوند نسبت به رفتار مردم خشمگین می‌شود و تصمیم می‌گیرد با ایجاد باران مشرکین را نابود سازد. ضمن آن که از قبل به نوح این چنین می‌گوید: «تو همراه خانواده‌ات داخل کشتی شوید. از تمامی چهارپایان حلال گوشت از هر نوع هفت جفت (نر و ماده‌اش) را انتخاب کن و از چهارپایانی که حلال گوشت نیستند از هر نوع دو تا، از پرنده (حلال گوشت) آسمان هم از هر نوع هفت جفت (نر و ماده‌اش) تا بر روی زمین نسل را حفظ کنی. زیرا هفت روز دیگر من چهل شبانه روز بر زمین باران می‌بارانم. و هر موجودی را که خلق نموده‌ام از روی زمین نابود خواهم کرد». در هفدهم ماه حشوان بارش باران آغاز گردید و پس از انجام باران در روز هفدهم هفتمین ماه کشتی نوح روی کوه‌های آرارات قرار گرفت.

 در فرهنگ گاهشمار نجومی، ماه هفتم (تیشری) دارای اسامی دیگری هم می‌باشد، رومیان باستان آن را Libra ، اعراب، میزان و پارسیان، مهرگان می‌نامیدند. نشانه نمادین آن ترازو است و نشان‌گر تجلی عدل الهی و تعادل، توازن برای زمین و زمینیان محسوب می‌شود و آن تلاشی برپایه متعادل ساختن و قوت بخشیدن به ذهنیت در امر تشخیص، قضاوت و عملکرد انسانهاست. پیرو دستورات خداوند در سفر وییقرا (لاویان) فصل 23، اعیاد خداوند در این ماه توسط حضرت موسی به قوم بنی اسرائیل تأکید می‌شود لذا جهت قرار گرفتن اعیاد و مناسبت‌های روش‌هشانا، کیپور، سوکا، هوشعناربا، شیمنی عصرت و شاووعوت در نزد یهودیان، ماه هفتم از مهمترین ماه‌ها به شمار می‌رود. تیشری مصادف است با آغاز سال نو عبری (روش هشانا) یهودیان بر این باورند که خداوند در این روز پرونده عملکرد یکسال گذشته جهانیان را مورد بررسی قرار خواهد داد. ده روز پس از روش هشانا (یوم کیپور) از مهمترین اعیاد مقدس به نام روز توبه، روزه و کفاره آمده است.

خداوند به موشه (حضرت موسی)، این چنین گفت: اما روز دهم این ماه هفتم روز کیپور، عفو گناهان است. در پانزدهم ماه تیشری، سوکوت یا عید سایبانهاست و آن یادآور الطاف الهی به بنی اسرائیل در بیابان سینا به هنگام خروج از مصر می‌باشد. مدت برگزاری این عید هفت روز در نظر گرفته می‌شود.

هوشعناربا: اجرای سنتی مراسم به زمین، زدن شاخه بید طی انجام دعا و نیایش که در هفتم سوکا برگزار می‌شود.

یکی دیگر از آئین‌های مذهبی یهودیان که در سفر وییقرا فصل بیست و سوم بر آن تأکید شده، ایام عومر می‌باشد. یهودیان به مدت هفت هفته از روز دوم پسح (عید فطیر) تا عید نزول تورا (شاووعوت) روزشماری می‌کنند و آن همزمان با تقدیم پیمانه‌ای از محصول جو بوده است که در روز دوم پسح به خانه خدا تقدیم می‌شد.

در پانزدهمین روز همین ماه (نیسان) برای خداوند عید فطیر است. هفت روز فطیر بخورید. روز اول و روز هفتم برای شما روز اجتماع مقدس خواهد بود. هیچ کاری انجام ندهید. هفت روز قربانی برای خداوند تقدیم نمائید.

در سفر برشیت فصل 21 مشاهده می‌شود که هنگام انعقاد عهد و پیمان میان اوراهام (حضرت ابراهیم) و اوی ملخ چگونه از نماد هفت استفاده شده. اوراهام گوسفندان و گاوانی جهت پیمان بستن به اوی ملخ می‌دهد. اوراهام هفت ماده بره را از آن گوسفندان جدا قرار می‌دهد. اوی ملخ در مورد این هفت بره توضیح می‌خواهد. اوراهام پاسخ می‌دهد: این هفت بره را که از دستم می‌گیری، به عنوان شاهد باشد که این چاه را من حفر کرده‌ام.

در سفر برشیت فصل 29 شرح حال ازدواج حضرت یعقوب و عهد و پیمانی که اجبارا با لاوان منعقد می‌کند، بیان می‌شود؛ یعقوب راحل را دوست می‌داشت، به لاوان گفت هفت سال برای ازدواج با راحل دختر کوچکت به تو خدمت خواهم نمود. لاوان با این امر موافقت می‌کند. پس از ازدواج (یعقوب) متوجه می‌شود به جای راحل، لئا را به نکاح او  در آورده‌اند. چنین مقرر گشت که پس از گذشت یک هفته از عروسی با لئا، لاوان راحل را به ازدواج یعقوب درآورد. در عوض هفت سال دیگر هم به لاوان خدمت کند.

یکی از آموزنده‌ترین و مهمترین ماجراهای درج شده در توراه شرح حال حضرت یوسف، به ویژه در سفر برشیت فصل 41 است که به کرات از عدد هفت نام برده و این چنین بیان شده است: فرعون خواب دید که اینک کنار رودخانه نیل ایستاده است. از نیل هفت ماده گاو خوش قیافه و فربه به بالا آمده و در مرغزار شروع به چریدن می‌کنند. هفت ماده گاو دیگر بدقیافه و لاغر، هفت ماده گاو خوش قیافه و فربه را خوردند و فرعون بیدار شد. فرعون به خواب رفته و بار دوم خواب دید که اینک هفت خوشه چاق و خوب بر یک ساقه بالا آمده و هفت خوشه لاغر که باد شرقی آن را زده بود به دنبال آنها روئیده، خوشه‌های لاغر هفت خوشه چاق و پر را بلعیدند. فرعون بیدار گشت.

پس از آن که ملازمان از تعبیر خواب فرعون عاجز شدند، یکی از درباریان، یوسف را برای تعبیر خواب فرعون از زندان بیرون آورد و یوسف این گونه تعبیر می‌کند، هفت سال سرزمین مصر با فراوانی روبرو خواهد شد و هفت سال بعد از آن قحطی و خشکسالی در سرزمین مصر حکم‌فرما خواهد شد و با تدبیری که حضرت یوسف طی هفت سال فراوانی اندیشیده بود، توانست مصر را از یک خشکسالی حتمی نجات بخشد.

ارتباط عدد هفت در مورد مسائل کشاورزی و اجتماعی درخصوص رفتار طبقه مرفه با غیرمرفه این گونه بیان شده است. سفر وییقرا فصل 25: شش سال زمینت را کشت کن، حاصلش را جمع‌آوری نما. سال هفتم برای آن زمین شبات، تعطیل و استراحت کامل محسوب می‌شود. کشتزارت را نکار، تاکت را هرس ننما، محصول خودروی آن زمین را رهایش کرده، زیرا از آن خداوند است (وقف است). در سال هفتم زمین را آزادش بگذار تا بیچارگان قومت (غلامانت و مزدورانت) محصول آن را بخورند و باقی مانده آن برای مصرف خوراک چهارپایانت و دیگر حیواناتی که در سرزمین تو به سر می‌برند باشد. در مورد تاکستانت و باغ زیتونت هم همین عمل را انجام بده.

در همین فصل آمده بعد از سپری شدن هفت بار تعطیلی یکساله یا به عبارتی گذراندن هفت تا هفت سال پیاپی (49 سال) سال پنجاهم «یوول» است، آن را مقدس بدار. در آن سرزمین برای تمام ساکنانش اعلام آزادی کنید.

از دیرباز طبق سنت یهود، رسم بر آن بوده مراسم سوگواری را هفت روز برگزار کنند. حضرت یعقوب 147 سال عمر نمود که هفده سال از عمرش را در مصر گذرانید. پس از رحلت آن حضرت، حضرت یوسف برای پدرش هفت روز و ملت مصر هفتاد روز مراسم سوگواری به جای آوردند. (برشیت فصل پنجاهم)

یکی از سمبل‌های مهم یهودیت منورا هفت شاخه می‌باشد. چراغدانی که به فرمان خداوند به عنوان یکی از اسباب‌های مکان مقدس (میشکان) توسط قوم بنی‌اسرائیل ساخته شد. در سفر شموت، فصل بیست و پنجم، خداوند از حضرت موسی می‌خواهد برای او مکانی مقدس (با تمام اسباب‌هایش) بسازد تا در میان آنها ساکن شود. بدین منظور از بنی‌اسرائیل می‌خواهد برای ساختن این مکان مقدس از بهترین و نفیس‌ترین اقلام مثل طلا، نقره، مس و پشم با رنگ‌های گوناگون، عطریات، چوب اقاقیا، سنگ‌های عقیق و نگین‌ها و غیره استفاده نمایند. (البته خودشان کلیه این مایحتاج را به عنوان هدیه با رغبت و با رضایت تقدیم کنند). در ادامه این فصل، این چنین می‌فرماید: چراغدانی از طلای ناب درست کن، یکپارچه ساخته شود. پایه و شاخه (میانی) زینت تمام جام شکل، زینت‌های سیبی شکل و زینت‌های گل شکل این چراغدان از خود آن باشد و شش شاخه از دو طرف آن منشعب شود. یا به عبارتی در هر طرف پایه میانی سه شاخه چراغدان قرار گرفته باشد و با تمام متعلقاتش به وزن یک کیکار (معادل 6/57 کیلوگرم) در نظر گرفته شود.

قبالیست‌ها بر این باورند هفت شاخه منورا، مرتبط با دنیای هفتگانه و نمودار اصول تکامل بشر و هر شاخه نمایان‌گر تجلی نور الهی است. همانطور که قبلا اشاره شد، چراغدان متشکل است از یک ستون میانی سه شاخه کناری سمت راست و سه شاخه کناری سمت چپ که به صورت یکپارچه ساخته شده است.

نگرشی دیگر، اما کوتاه در مورد عدد هفت از سایر فصول کتب مقدس:

·خداوند به نوح گفت این علامت (رنگین کمان) عهدی است بین من و جهان. هنگامی که آن را بالای زمین در ابرها پدید آوردم، عهدم را با شما استوار خواهم کرد که دیگر چنین طوفانی زمین را تباه نکند. «برشیت، فصل 9». رنگین کمان دارای هفت رنگ می‌باشد.

·اولین ضربه که خداوند توسط حضرت موسی در مصر بر رود نیل وارد کرده هفت روز به طول انجامید. (شموت فصل هفتم)

·هفت روز پس از بیرون آمدن از مصر، خداوند، عرابه‌ها و سواران تمام لشکریان فرعون را که در تعقیب بنی‌اسرائیل به دریا آمده بودند، با برگشت آب بر رویشان، غرق نمود و قوم بنی‌اسرائیل را نجات داد. ( شموت فصل 14)

·برای جمع‌آوری مائده آسمانی (مان) شش روز آن را برچینید و روز هفتم شبات است. در این روز «مان» وجود نخواهد داشت. (شموت فصل 16)

·هفت روز قربانگاه را تطهیر نموده مقدسش کن تا آن قربانگاه فوق‌العاده مقدس گردد. آن چه با آن قربانگاه تماس یابد مقدس شود.

·تولد و درگذشت حضرت موسی در هفتم ماه آدار به وقوع پیوست.

در جمجمه انسان هفت جایگاه مقدس وجود دارد. دو چشم، دو گوش، دو سوراخ بینی و یک دهان.

 

 

منبع : iranjewish

پنج شنبه 25/4/1388 - 4:4
دعا و زیارت

دكتر یونس حمامی لاله زار
آبان 84

رعایت حجاب، عفت و پاكدامنی از دستورات اكید دین یهود است و از جمله مواردی است كه از قدیم الایام به دقت رعایت میشده است.

رواج حجاب از میان یهود به گونه ای مشهود و مورد تائید مورخین است كه بسیاری از مورخین و اندیشمندان رعایت حجاب در اقوام دیگر مثل عرب و ایران ... را در اثر ارتباط آنها با ملت یهود میدانند و نه تنها از مرسوم بودن حجاب در بین زنان یهود سخن گفته اند، بلكه به سخت گیری های زیاد آنان در این باب گفته اند:

«گرچه پوشش در بین اعراب مرسوم نبوده و اسلام آنرا بوجود آورد ولی در ملل غیر عرب به شدیدترین شكل رواج داشت. در ایران و در بین یهود و ملتی كه از فكر یهود پیروی میكردند، حجاب به مراتب شدیدتر از آنچه در اسلام میخواست وجود داشت». (اشتهاردی، ابوالقاسم، حجاب در اسلام ص 50)

رعایت حجاب از دیدگاه تورات بدیهی بوده است و به اشكال مختلف به آن اشاره شده و ارزش حجاب را تا حدی دانسته كه در موردی برای تنبیه زنان خطاكار، دستور به بازكردن موقتی حجاب آنها داده است. (تورات، سفر اعداد باب 18:5)

در بسیاری از موارد دیگر نیز به رعایت حجاب در كتاب مقدس اشاره گردیده است.

در تورات، سفر تثنیه باب 5:22 خداوند در مورد اهمیت پوشش خاص زنان و مردان چنین فرموده است:

«زن، لوازم و لباس مرد را به كار نبرد و مرد لباس زن را نپوشد. زیرا هركس این كارها را میكند، در نظر خدای خالقت مكروه و ناپسند است».

چگونگی حجاب :

براساس اصول یهود حداقل حجاب برای دختران مجرد: پوشش موی سر هنگام برگزاری نماز و خواندن دعا، پوشاندن دست ها تا زیر آرنج و پاها تا حدود 10 سانتی متر زیر زانو میباشد.

حجاب برای زنان متاهل: زن یهودی ملزم به رعایت پوشش موی سر در مقابل افراد ناحرم، پوشاندن دست ها حداقل تا زیر آرنج و پاها تا حد مچ پا میباشد. كل پوشش بصورت استفاده از روسری یا كلاه بسته به كشورها و فرهنگ های مختلف، متفاوت میباشد.

 

 

منبع :iranjewish

پنج شنبه 25/4/1388 - 4:4
ادبی هنری

این مقاله با عنوان اصلی «Rumi’s Religion of Love» به تاریخ ۲۱ بهمن ۱۳۸۶ در جشن هشت‌صدمین زادروز مولانا در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی (USC) ارائه شده است.

 

1- مثنوی، شاه‌کار مولوی، با حکایت یک نی آغاز می‌شود. نی‌ای که تا حدی نماد روح آدمی‌ست و نوای غم‌بار آن طنینِ دردی‌ست پنهان، در دل هر انسانِ از اصلِ خویش دورمانده‌ای.

مولانا وجه تراژیک زیست آدمی در این جهان را «فراق» می‌داند. ما همه روزگاری جزیی از «دریای مستور امر الوهی» بوده‌ایم؛ اما اکنون قطره‌ی کوچک وجود ما دور از آن دریا در بیابانِ این جهانِ وهم‌آلود افتاده است. از نظر مولوی زندگیِ اصیل، آن است که متصل به امر الوهی باشد؛ از این رو زندگی ما تا زمانی که «جدا از اصل خویش» است، اصیل نیست.

۲- نوای نی به طرز شورانگیزی غم‌بار است. غم‌بار است، چون از «جدایی‌ها شکایت می‌کند» و شورانگیز است، چون شرح دهنده‌ی اشتیاق عمیق به وصال مجدد محبوب است. از دیدگاه مولانا حس پریشانی هم‌واره در ژرفای روح آدمی حضور دارد و روح ما در این جهان هرگز آرام نخواهد بود؛ چه، هم‌واره نوعی «درد فراق» را تجربه می‌کند. از این رو، شکایت نی، آوای غم‌انگیز روح ماست وقتی به یاد منزلگه راستین‌ و گذشته‌های خوشش می‌افتد.

۳- از نظرگاه مولانا زندگی غیر اصیل، یعنی زندگی آمیخته با فراق، سرشار از دو حس قوی‌ست: تشویش و ملالت. دلیل‌اش ساده است: هنگامی که قطره‌ی روح انسان دیگر بخشی از آن دریا نباشد در معرض نیستی قرار می‌گیرد. یک قطره‌ی تنها در مقابل تابش آفتاب به طرفه‌العینی بخار و با وزش باد، در اندک لحظه‌ای خشک می‌شود. زندگی فراق‌آمیز هم، هم‌واره در آستانه‌ی نابودی‌ست و همین تهدیدِ همیشگی منشأ تشویش آدمی‌ست.

از سوی دیگر حکایت زندگی آمیخته با فراق آدمی، به تعبیر مولانا، مانند حکایت شاه‌زاده‌ای‌ست که به زندگی در قصری فراخ عادت داشته و اکنون محکوم به زندگی در زندانی کوچک و بسیار تاریک است که حتا پنجره‌ای هم ندارد. او زمانی که در قصر می‌زیسته همیشه چیز جدیدی برای کشف کردن داشته است:

بی‌کرانگی آسمان، جلوه‌ی رنگ‌‌رنگ غروب و افق بی‌پایان دریا؛ دیگر چه جایی برای ملالت؟ اما اکنون که میان دیوارهای سرد و بی‌منظره‌ محبوس شده، هیچ اتفاق تازه و روح‌بخشی رخ نمی‌دهد و این‌گونه است که او عمیقاً ملول می‌شود.

قطره تا هنگامی که با دریا بود، نامحدود و بی‌کرانه بود، اما اکنون که جدا افتاده، در فردیتِ محدودِ خودش اسیر شده است. منشأ ملالتْ «متناهی بودن» است، محصور شدنْ در کران‌های گریزناپذیر.

از نظر مولوی آدمی برای غلبه‌ی حقیقی بر دردِ تشویش و ملالت در زندگی‌اش تنها یک راه دارد: رسیدن به زندگی اصیل، پیدای کردن راهی به سوی آن منزل ازلی و دوباره به دریا پیوستن؛ چنین سفری‌ست که آرامش و شادی حقیقی را برای روح ما به ارمغان می‌آورد.

۴- اما کدامین راه به سوی آن دریا می‌رود؟ روح آدمی چه‌گونه می‌تواند روزگار وصل خویش را بازجوید؟ مولوی اعتقاد دارد تا هنگامی که مهم‌ترین مانع چنین بازگشتی را نشناخته‌ایم نمی‌توانیم به این سوال پاسخ دهیم. اما به راستی چیست که از اتحاد دوباره‌ی ما با آن دریا و غلبه بر فراق جلوگیری می‌کند؟

پاسخ مولانا ساده و روشن است: مانع، «خودِ» آدمی‌ست، «خویشتن» آدمی.

مولوی برای ما داستان عاشقی را تعریف می‌کند که به سراغ معشوقش می‌رود و در خانه‌ی محبوبش را می‌کوبد. معشوق از پشت در می‌پرسد که چه کسی پشت در است؟ عاشق جواب می‌دهد: «من». معشوق با ناامیدی چنین می‌گوید:

«دور شو. هنوز زمان مناسب نرسیده است. این‌جا برای چنین شخص خامی جا نیست.»

پس از سالی فراق، عاشق بازمی‌گردد و با ترس و لرز در خانه‌ی معشوق را می‌کوبد. معشوق می‌پرسد: «کی‌ست که در می‌زند؟» عاشق این‌بار می‌گوید: تو! «گفت بر در هم تویی ای دل‌ستان.» و این‌جاست که معشوق در را می‌گشاید و می‌گوید‌: «دو «من» در این سرا نمی‌گنجند. حالا که تو، من شده‌ای و از آن «منِ تو» چیزی نمانده، می‌توانی بیایی.»

پیام مولانا روشن است: اگر خواهان وصال معشوق هستی، باید از «خود»ات رها شوی.

این «خود»، برای مولوی همان وجود از خدا جدا شده‌ی آدمی‌ست و دو ویژگی‌ مهم دارد: نخست آن که این «خود» از منظر اخلاقی منشأ خودخواهی و خودپرستی‌ست. شخصی که وجودش پیرامون خودش می‌تند تنها به دنبال منفعت شخصی‌ست و کم‌تر بهایی برای دیگران قائل است. ویژگی دوم و مهم‌تر این که این «خود» خودش را در مقابلِ «دیگران» تعریف می‌کند.

بنابراین «خود» از جنس مرز است؛ حدی‌ست که خویشتن را از وجودهای دیگر تمیز می‌دهد. حد و مرز، دوری و فاصله می‌آفرینند و این‌ها «خود» را از مرتبه‌ی وحدت به مرتبه‌ی فراق تنزل می‌دهند. به همین دلیل است که مولوی این «خود» را اُمّ الخبائث می‌نامد و آن را منشأ اصلی تشویش و ملالت می‌شمارد.

۵- پس چه‌گونه می‌توان این «خودِ» خودخواهِ محدود کننده را درمان کرد؟ روح ما چه‌طور می‌تواند شکوفا شود؟ یا به بیان دقیق‌تر، چه‌گونه می‌توان حد و مرز«خود» را تغییر داد؟ خوب است اشاره شود به طور کلی تغییر حدود و مرزهای«خود» یکی از اهداف دین‌ورزی‌ست:

به عنوان مثال در ودانتای هندی هدف دین‌ورزی فراخ کردن «خویشن خویشِ» آدمی‌ست تا آن‌جایی که تمام موجودات را در بر بگیرد، در آیین بودا هدفْ محو کردن این خود است و در ادیان الهی هدفْ یکی شدن با امر الوهی‌ست.

از دیدگاه مولوی تنها راه چنین تغییر و تبدیلی راه عشق است. مولوی عشق را “طبیب جمله علت‌های ما” می‌نامد و مهم‌تر از آن، «عشق» را علاج خودبینی و تکبر، که در نگاه او منشأ تمام بدی‌ها هستند، می‌داند. او قویاً ما را به عاشق شدن ترغیب می‌کند:

عمر که بی‌عشق رفت، هیچ حسابش مگیر
آبِ حیات است عشق، در دل و جانش پریر

هر که به جز عاشقان ماهىِ بى‌آب دان
مرده و پژمرده است گر چه بود او وزیر

(دیوان کبیر، ۱۰ - ۱۱۹۰۹)

بترین مرگ‌ها بی‌عشقی است
بر چه می‌لرزد صدف؟ بر گوهرش

(دیوان کبیر، ۱۳۲۹۷)

هر که را نبض عشق می‌نجهد
گر فلاطون بود تواَش خر گیر

(دیوان کبیر، ۱۲۳۳۰)

عشق گزین، عشق، بى حیات خوش عشق
عمر بود بار هم‌چنان که تو دیدى

(دیوان کبیر، ۳۲۲۱۰)

اما چرا عشق «طبیب جمله علت‌های ما» است؟

از نظر مولانا قدرت جادویی عشق، توانایی آن در تغییر حدود و مرزهای «خود» است. از دیدگاه او گوهر عشق «قربانی شدن» و جان‌بازی‌ست. عاشق حقیقی کسی‌ست که پای‌کوبان جان بر معشوق می‌افشاند.

انسان به محض آن که عشق را تجربه ‌کند شیوه‌ی زیستن‌اش به کلی دگرگون می‌شود. آدمی قبل از این که عاشق شود، دانسته یا نادانسته، خودش را مرکز جهان می‌پندارد، اما به محض این که عاشق می‌شود ساختار «خود»اش متحول می‌شود.

برای تشکیل پیوند عشق، باید در مقابل دیگری گشاده بود و در صورت لزوم خود را برای محبوب فدا نمود. و همین گشایش و گشودگی مرزهای «خود» آدمی را دگرگون می‌کند و مرکز وجود آدمی را از «خود» به «معشوق» تغییر می‌دهد. مولوی گاهی اوقات این تغییر را «مرگِ پیش از مرگ» یا «مرگ در نور» می‌نامد. از راه عشق است که انسان مجال گسستن از خود و پیوستن به معشوق را می‌یابد.

۶- بیش‌تر عرفای مسلمان، از جمله مولوی، عشق زمینی را پلی به سوی عشق الهی دانسته‌اند. از دیدگاه اینان تجربه‌ی یک عشق زمینی واقعی روح آدمی را آماده‌ی جهش‌های بلندتر و عشق‌ورزی مستقیم به خداوند می‌کند. با این حال مولانا گاهی اوقات از تمثیل دیگری استفاده می‌کند که فهم متفاوت او از رابطه‌ی عشق زمینی و عشق الهی را نشان می‌دهد.

مولوی مدعی‌ست آدمی برای ادراک روح جهان، که همانا خداوند است، به دو آینه نیاز دارد: قلب خویش و قلب معشوق خویش‌. عاشق آینه‌ی خود را در برابر آینه‌ی معشوق قرار می‌دهد و به محض برقراری پیوند عشق این دو آینه یک‌دیگر را تا‌ بی‌نهایت بازمی‌تابانند. بی‌نهایت، در فضای میان دو آینه جلوه می‌کند. تفاوت تمثیلِ آینه و تمثیلِ پل مهم‌ است: آدمی هنگامی که از پل می‌گذرد و به سوی دیگر قدم می‌گذارد دیگر نیازی به پل ندارد؛ اما، مشاهده‌ی بی‌نهایت کاملاً به حضور هر دو آینه وابسته است.

به بیان دیگر در تمثیلِ پل، عشق زمینی تنها ارزش وسیله‌ای دارد و هنگامی که آدمی به خدا رسید، معشوق به کلی بی‌اهمیت می‌شود؛ اما در تمثیلِ آینه، عشقِ زمینی ذاتاً ارزش‌مند است، چرا که امر قدسی تنها از دریچه‌ی وجود معشوق قابل درک است.

خداوند در فضای میان دو انسان جلوه می‌کند و همان‌طور که بسیاری از عرفای مسلمان ادعا کرده‌اند: راه رسیدن به خدا از گذرگاه شفقت بر خلق می‌گذرد.

از این رو، عشق، نه تنها بزرگ آموزگار نوع‌دوستی و دیگردوستی‌ست، بلکه با مرز‌های «خودِ» آدمی را متزلزل می‌کند و به او فرصت منحصر به فردی برای تجربه‌ی امر قدسی از دریچه‌ی وجود معشوق اعطا می‌کند.

به همین دلیل است که مولوی از ما دعوت می‌کند از مرزهای این دین و آن دین بگذریم و خودمان را وقف «مذهب عشق» کنیم. برای مولانا «مذهب عشق» به معنای نفی این دین و آن دین نیست، بلکه مرتبه‌ی بالاتری از معنویت است. این ایده عمیقاً ریشه در تجربه‌ی شخصی مولوی از عشق دارد. قبل از ملاقات با شمس، مولوی مردِ دین بود.

برای مردِ دین، دین مرکز جهان معنویت است و رستگاری تنها از راه یک دین خاص امکان‌پذیر است؛ اما پس از ملاقات با شمس، مولوی مرد خدا شد و برای مرد خدا، هیچ تفاوت بنیادینی میان این دین و آن دین، تا زمانی که انسان را به سوی خدا ره‌نمون‌اند، وجود ندارد.

تجربه‌ی شخصی مولانا از عشق نقطه‌ی عطفی در خداشناسی او بود، نوعی «انقلاب کوپرنیکی». برای مردِ خدا، این خداست که مرکز جهان معنویت است، نه این دین و آن دین خاص و هدفْ مواجهه با خداوند است ورای هر پرده و حجابی‌، حتا حجابِ دین. به همین دلیل است که مولانا خودش را پی‌رو مذهب عشق می‌نامد:

دین من از عشق زنده بودن است
زندگى زین جان و تن ننگ من است

(مثنوی، دفتر ششم، ۴۰۵۹)

ملت عشق از همه دین‌ها جداست
عاشقان را ملت و مذهب خداست

(مثنوی، دفتر دوم، ۱۷۶۰)

۷- سخن آخر این که مولانا هم مانند افلاطون عشق را پاسخی به زیبایی می‌داند. عاشق باید به تمام انواع زیبایی در این جهان حساس باشد. مولوی می‌گوید در مذهبِ او نگریستن به این کتاب و آن کتاب برای شناخت خدا کار بیهوده‌ای است؛ برای شناخت خداوند باید در زیبایی معشوق نگریست:

عاشقان را شد مدرّس حسن دوست
دفتر و درس و سبق‌شان روی اوست

(مثنوی، دفتر سوم، ۳۸۴۷)

زیباییِ الهام‌بخشِ عشق، فراخی و گشادگی‌ای که عشق به ارمغان می‌آورد و هم‌چنین دورنمای اتحاد دوباره با معشوق، مؤلفه‌های مذهب عشق مولانا هستند که درد فراق را درمان و به روح آدمی کمک می‌کنند تا بر حس همیشگی تشویش و ملالت غلبه کند. پاسخ مولوی به تراژدیِ گرفتاریِ آدمی در این جهان، چیزی جز همان پیام عالم‌گیر عشق نیست: دوست داشتن و دوست داشته شدن.

پنج شنبه 25/4/1388 - 3:45
سياست
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در حاشیه مراسم سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) با احمدی نژاد گفتگو كرد.
در حاشیه مراسم سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) در حرم مطهر، اكبر هاشمی رفسنجانی رئیس‌ مجمع تشخیص مصلحت نظام پس از سخنان رهبر فرزانه انقلاب، به كنار محمود احمدی‌نژاد رئیس جمهور رفت و در حالیكه دست وی را گرفته بود برای لحظاتی با یكدیگر به گفتگو پرداختند.


این گفتگو كه افرادی همچون لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی،‌ آیت الله جنتی دبیر شورای نگهبان و موحدی كرمانی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز در حاشیه آن حضور داشتند،‌ با خوش و بش مسئولان عالی‌رتبه نظام با یكدیگر پایان یافت.
در مراسم بیستمین سالگرد رحلت بنیانگذار انقلاب اسلامی، قریب دو میلیون نفر از عاشقان آن امام از سراسر كشور حضور داشتند.
جمعه 15/3/1388 - 16:20
دانستنی های علمی
آیا می دانستید كه بلندترین بادگیر جهان در یزد به ارتفاع ۳۴ متر قرار دارد.

آیا می دانستید كه جویدن آدامس هنگام خرد کردن پیاز مانع از اشک ریزی شما می شود.

آیا می دانستید كه یک نوع پشه وجود دارد که در ثاتیه هزار بار بال میزند.

آیا می دانستید كه اثر لب و زبان هر کس همانند اثر انگشت آن منحصر به فرد است.

آیا می دانستید كه رشد کودک در بهار بیشتر است.

آیا می دانستید كه بلندی شترمرغ به دو متر و نیم و وزنش به ۹۰ کیلو میرسد.

آیا می دانستید كه ۸ دقیقه و ۱۷ ثانیه طول می کشد تا نور خورشید به زمین برسد.

آیا می دانستید كه ظروف پلاستیکی تقریباً ۵۰۰۰۰ سال در برابر تجزیه مقاومند.

آیا می دانستید كه تنها قسمتی از بدن که خون ندارد قرنیه چشم است.

آیا می دانستید كه شترمرغ در ۳ دقیقه ۹۵ لیتر آب می خورد.

آیا می دانستید كه حس بویایی مورچه با حس بویایی سگ برابری می کند.

آیا می دانستید كه کرم های ابریشم در ۵۶ روز ۸۶ برابر خود غذا می خورند.

آیا می دانستید كه زمان بارداری فیل به دو سال می رسد.

آیا می دانستید كه در یک سانتی متری پوست شما ۱۲ متر عصب و ۴ متر رگ و مویرگ است.

آیا می دانستید كه بیشتر سردردهای معمولی از کم نوشیدن آب است.

آیا می دانستید كه انسان امروزی به طور متوسط ۶ سال از عمر خود را تلویزیون نگاه می کند و ۶ سال را صرف غذا خوردن می کند و یک سوم را می خوابد.

آیا می دانستید كه موش دو پای آفریقایی از میدان دید ۳۶۰ درجه برخوردار است.

آیا می دانستید كه مغز انسان تنها ۲ درصد از وزن انسان را تشکیل می دهد ولی ۲۵ درصد اکسیژن دریافتی بدن را به تنهایی مصرف می کند.

آیا می دانستید كه سرعت عطسه یك انسان برابر است با 160 كیلومتر در ساعت.

آیا می دانستید كه آب دریا بهترین ماسك صورت است.

آیا می دانستید كه چشم انسان معادل یك دوربین 135 مگا پیكسل عمل می كند.

آیا می دانستید كه 90% سم مار از پروتئین تشكیل شده است.

آیا می دانستید كه مغز در هنگام خواب فعالتر از وقتی است كه تلویزیون می بینید.

آیا می دانستید كه جوانان هندی شادترین و ژاپنی ها افسرده ترین های جهان هستند.

آیا می دانستید كه قوه چشایی پروانه در پاهای آن تعبیه شده است.

آیا می دانستید كه ۱،۲۶۰،۰۰۰،۰۰۰،۰۰۰،۰۰۰،۰۰۰،۰۰۰ لیتر آب بروی كره زمین وجود دارد كه این مقدار در چرخه آب در گردش است.

آیا می دانستید كه چین اولین تولید کننده برنج در دنیا می باشد.

آیا می دانستید كه کنه حشره ای ریز است و میتواند یک سال تمام بدون غذا زنده بماند.

آیا می دانستید كه دود سیگار موجود در محیط بیشتر از مصرف مواد قندی در پوسیدگی دندانهای کودکان نقش دارد .
شنبه 2/3/1388 - 23:53
سياست

یکی از سناتورهای معروف آمریکا، درست هنگامی که از درب سنا خارج شد، با یک اتومبیل تصادف کرد و در دم کشته شد.

روح او در بالا به دروازه های بهشت رسید و سن پیتر از او استقبال کرد. «خیلی خوش آمدید. این خیلی جالبه. چون ما به ندرت سیاستمداران بلند پایه و مقامات رو دم دروازه های بهشت ملاقات می کنیم. به هر شما هم درک می کنید که راه دادن شما به بهشت تصمیم ساده ای نیست»

سناتور گفت «مشکلی نیست. شما من را راه بده، من خودم بقیه اش رو حل می کنم»

سن پیتر گفت «اما در نامهء اعمال شما دستور دیگری ثبت شده، شما بایستی ابتدا یک روز در جهنم و سپس یک روز در بهشت زندگی کنید. آنگاه خودتان بین بهشت و جهنم یکی را انتخاب کنید»

سناتور گفت «اشکال نداره. من همین الان تصمیمم را گرفته ام. میخواهم به بهشت بروم»

سن پیتر گفت «می فهمم. به هر حال ما دستور داریم. ماموریم و معذور»

و سپس او را سوار آسانسور کرد و به پایین رفتند. پایین .... پایین... پایین... تا اینکه به جهنم رسیدند.

در آسانسور که باز شد، سناتور با منظرهء جالبی روبرو شد. زمین چمن بسیار سرسبزی که وسط آن یک زمین بازی گلف بود و در کنار آن یک ساختمان بسیار بزرگ و مجلل. در کنار ساختمان هم بسیاری از دوستان قدیمی سناتور منتظر او بودند و برای استفبال به سوی او دویدند. آنها او را دوره کردند و با شادی و خنده فراوان از خاطرات روزهای زندگی قبلی تعریف کردند. سپس برای بازی بسیار مهیجی به زمین گلف رفتند و حسابی سرگرم شدند. همزمان با غروب آفتاب هم همگی به کافهء کنار زمین گلف رفتند و شام بسیار مجللی از اردک و بره کباب شده و نوشیدنی های گرانبها صرف کردند. شیطان هم در جمع آنها حاضر شد و لحظات لذت بخشی داشتند.

به سناتور آنقدر خوش گذشت که واقعاً نفهمید یک روز او چطور گذشت. راس بیست و چهار ساعت، سن پیتر به دنبال او آمد و او را تا بهشت اسکورت کرد. در بهشت هم سناتور با جمعی از افراد خوش خلق و خونگرم آشنا شد، به کنسرت های موسیقی رفتند و دیدارهای زیادی هم داشتند. سناتور آنقدر خوش گذرانده بود که واقعا نفهمید که روز دوم هم چگونه گذشت، گرچه به خوبی روز اول نبود.

بعد از پایان روز دوم، سن پیتر به دنبال او آمد و از او پرسید که آیا تصمیمش را گرفته؟

سناتور گفت «خوب راستش من در این مورد خیلی فکر کردم. حالا که فکر می کنم می بینم بین بهشت و جهنم من جهنم را ترجیح می دهم»

بدون هیچ کلامی، سن پیتر او را سوار آسانسور کرد و آن پایین تحویل شیطان داد. وقتی وارد جهنم شدند، اینبار سناتور بیابانی خشک و بی آب و علف را دید، پر از آتش و سختی های فراوان. دوستانی که دیروز از او استقبال کردند هم عبوس و خشک، در لباس های بسیار مندرس و کثیف بودند. سناتور با تعجب از شیطان پرسید «انگار آن روز من اینجا منظرهء دیگری دیدم؟ آن سرسبزی ها کو؟ ما شام بسیار خوشمزه ای خوردیم؟ زمین گلف؟ ...»

شیطان با خنده جواب داد: «آن روز، روز تبلیغات بود...

امروز دیگر تو رای داده‌ای»
پنج شنبه 31/2/1388 - 1:23
انتخابات

سازمان‌دهی و آموزش داوطلبان صیانت از آراء و ناظران صندوق‌های اخذ رأی از لوازم و مقدمات برگزاری سالم انتخابات ریاست جمهوری پیش رو است. با عنایت به پاره‌ای از مشکلاتی که در انتخابات‌های پیشین برای صیانت از آراء و صدور کارت «ناظر» برای بسیاری از نمایندگان نامزدهای اصلاح‌طلب و ورود آن‌ها به حوزه‌های اخذ رأی و نظارت قانونی و مؤثر آنان بر أخذ و شمارش آراء ایجاد شده‌است و همچنین با توجه به ضعف نسبی‌ای که در ثبت‌نام، سازمان‌دهی و آموزش «ناظر» برای ایفای نقش قانونی‌شان در تمام حوزه‌های اخذ رای شهرها و روستاهای کشور در انتخابات‌های پیشین وجود داشته است، ضرورت برنامه‌ریزی جدی‌تر و سازمان‌دهی قوی‌تر اصلاح‌طلبان برای استفاده از حقوق قانونی خود برای نظارت بر صندوق‌ها و کمک داوطلبانه حامیان موسوی به صیانت از آراء بیش از پیش روشن شده است.


از این رو، «موج سوم» (پویش حمایت از خاتمی و موسوی) نیز در یکی از فعالیت‌های 30گانه خود برای افزایش احتمال پیروزی موسوی در انتخابات و در هشتمین طرح «پویش‌یاری»، می‌کوشد در حد بضاعت پویشگران «موج سوم»، میرحسین موسوی را در صیانت از آراء یاری دهد. بدین‌منظور در اولین مرحله، «موج سوم» از داوطلبان صیانت از آراء و نظارت بر اخذ و شمارش آراء به نمایندگی از ستاد میرحسین موسوی دعوت می‌کند فرم ثبت نام «موج سوم» از داوطلبان صیانت از آراء را پر نمایند تا «پویش» بتواند فهرست داوطلبان «نظارت» را به تفکیک 32 استان، 300 شهرستان و 1000 بخش کشور در اختیار کمیته صیانت از آراء ستاد میرحسین موسوی قرار دهد تا پس از گزینش و آموزش داوطلبان در هر بخش، این افراد بتوانند نقش قانونی خود به عنوان ناظران صندوق‌ها را بهتر ایفا نمایند و امکان ارتباط منظم با این داوطلبان و ارائه گزارش لحظه‌ای از وضعیت صدور کارت‌های ناظران، ورود ناظران به حوزه‌های اخذ رای و نظارت آن‌ها بر اخذ و شمارش آراء فراهم باشد و ضریب سلامت انتخابات افزایش یابد.

تنها شرایط مورد نیاز برای پر کردن فرم ثبت نام نظارت بر صندوق‌ها، مصمم بودن داوطلبان برای رأی دادن به میرحسین موسوی و آمادگی‌شان برای حضور در چند ساعت جلسه آموزشی و - در صورت انتخاب شدن به عنوان ناظران صندوق‌ها - حضور در حوزه‌ی اخذ رای تعیین‌شده از ساعاتی پیش از شروع اخذ آراء تا پایان روند شمارش آراء و اجرای دقیق دستورالعمل‌های مشخص شده برای صیانت از آراء و برگزاری سالم و عادلانه انتخابات است.

پویش «موج سوم»، از یکایک حامیان خاتمی و موسوی، پویشگران «موج سوم»، اعضای ستاد 88، یاری و ستادهای انتخاباتی میرحسین موسوی دعوت می‌کند با پر کردن فرم ثبت نام نظارت بر صندوق‌ها، میرحسین موسوی و اصلاح‌طلبان را برای صیانت از آراء یاری کنند و شفاهاً یا از طریق ایمیل و پیامک از آن‌ دسته از دوستان و آشنایان خود که برای ایفای نقش نظارت بر صندوق‌ها آمادگی و توانایی لازم را دارند بخواهند که با پر کردن این فرم به جمع داوطلبان صیانت از آراء بپیوندند. تضمین سلامت اخذ و شمارش آراء بدون همراهی داوطلبانه بدنه حامیان موسوی و پویشگران «موج سوم» دشوار به نظر می‌رسد.

پنج شنبه 31/2/1388 - 0:44
دانستنی های علمی
 یک پژوهشگر و استاد دانشگاه آزاد اسلامی با اشاره به یافته‌های پژوهشی اعلام کرد: افراد بالای 40 سال بیشتر گرایش به مصرف تریاک و جوانان گرایش به مصرف مواد اعتیادآور سنگین دارند.
دکتر مسعود حاجی‌رسولی با اشاره به پژوهشی تحت عنوان «ارزیابی عملکرد مراکز ترک اعتیاد وابسته به سازمان‌های مردم نهاد در درمان معتادان استان تهران» كه با هدف بررسی میزان مقاومت در برابر مصرف مجدد مواد مخدر توسط معتادان درمان شده‌ای که حداقل سه ماه از قطع کامل مصرف مواد مخدر آن‌ها گذشته و نیز میزان اثربخشی روش‌های درمانی به کار گرفته شده به همت او طراحی و اجرا شد، افزود: یافته‌های جانبی این پژوهش نشان داد که درمان با متادون اولین روشی است که معتادان جوان برای ترک اعتیاد خود به آن گرایش پیدا می‌کنند.
وی در ادامه ضمن این كه تحت کنترل بودن در کمپ‌های ترک اعتیاد، مدت پاکی معتادان را افزایش می‌دهد، تاهل را عاملی کمکی در درمان اعتیاد دانست.
این پژوهشگر و استاد دانشگاه آزاد اسلامی همچنین با اشاره به این كه افزایش مدت اعتیاد احتمال بهبودی کامل را کاهش می‌دهد، شیوه تدخینی را رایج‌ترین نحوه مصرف مواد مخدر در کشور ذكر كرد و گفت: اغلب معتادان با روش ترک تدریجی قادر به ترک اعتیاد خود هستند.
او در عین حال یادآور شد: سن، مدت و شدت اعتیاد با توجه به نوع مواد مصرفی، روش درمان، شیوه مصرف و سابقه زندان در مدت پاکی و ماندگاری در ترک معتادان درمان شده، تاثیر معنادار دارد.
شنبه 19/2/1388 - 17:59
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته