بگوید رهایم كند
این بی حوصله گی
این فكر مخدوش
یا ذهن اشفته
بگوید رهایم كند.
می خواهم یك لحظه به این لحظه بیندیشم
اینجا
چشم كدام خسته از آواز من
خواهد گریست
آیا میان آن همه اتفاق من از سر اتفاق زنده ام
!؟
چون باران ترس اور از میان گذشته هایم قد علم كن دیر یا زود باید آشكار شد
درسهای از شیطان دو
حوصلت سر اومده؟؟؟ بی كاری ؟؟ كاری نداری ؟ یه كم سس گوجه فرنگی بریز توی كفش داداشت. جیبهای ابجیت و پر از دوده بخاری كن. یه سوزن هم توی پات فرو كن كمی هم شكر توی موهات بریز. اسباب و وسایل شخصیت و روی پله ها پهن كن یه كم هم ژله به قفل در بمال. كمی گل بخور اونهم مال خاك روس بهتر عمل میكنه رو دیوار نقاشی بكش چند تا تیله توی راهرو قل بده توی كلاه بابات هم یه كم جوهر بریز قرمز بهتر آبی هم بد نیست در این مورد با سلیقه شخصی خوب از بیكاری در اومدی گفتم حوصلتون سر رفته این كارهارو بكنید ولی راه بهتری بود زیر شعله حوصلتون رو پائین بكشید تا این هم مصیبت نكشید اینهم حرفی حالا مونده به خودت هر كاری رو دوست دارید انجام دهید خوب بعد از تصمیم گیری خوب حالا برو بالا یه چرت بزن و به كارهات فكر كن كه كارهای شیطانی چه حالی میده ادم یاد كودكیش می افته
زمان طولانی انتظار می كشیدم برای تحقق یك معجزه همه به من می گفتند قوی باشم صبر كنم و حتی قطره ای هم اشك نریزم