• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 619
تعداد نظرات : 415
زمان آخرین مطلب : 5606روز قبل
دانستنی های علمی

 

شجریان به روایت شجریان

www.hamtaraneh.com

 

تولدم روز اول مهر ماه سال یکهزارو سیصد و نوزده خورشیدی در مشهد است، در خانواده ای که پدر بزرگم (علی اکبر) صدای بسیار رسایی داشته و به زیبایی آواز می خوانده است.

 او از مالکین بزرگ مشهد بود و از خواندن در جمع پرهیز داشته ، گاه برای دوستان سرشناسی که به دیدارش می آمده اند می خوانده است. پدرم مهدی از صدای پر طنین و رسا برخوردار بود و در جوانی آواز خواندن را شروع می کند ولی خیلی زود در محیط بسته و سنتی به قرائت قرآن رو آورده و تا آخر عمر بر همان عقیده باقی ماند و آواز را رها کرد و در قرائت قرآن جایگاه خاصی در مشهد پیدا نمود و شاگردان زیادی برای تلاوت قرآن قرآن تربیت کردکه از جمله خود اینجانب است.

تمام وقت من از شش سالگی به خواندن قرآن با صدای خوش می گذشت . در دوازده سالگی شهره ی خاص و عام بودم و در مجامع بزرگ مذهبی و یا سیاسی آن موقع تلاوت اول برنامه با من بود. به علت توانایی در تلاوت قرآن با صدای خوش، چشم و چراغ همه اعضاء و دانش آموزان مدرسه و مردم بودم. در سال چهارم دبیرستان بر خلاف خواسته ام به دانشسرای مقدماتی رفتم و راه معلمی پیش گرفتم و از بیست سالگی به معلمی در دهات خراسان پرداختم. یک سال بعد ازدواج کردم با دختری که او هم معلم دبستان بود. همسرم خیلی با من همراه بود و با کمک او بر مشکلات مالی یک زندگی بسیار محقر پیروز شدیم.

از نوجوانی برای فراگیری گوشه های آوازی به هر دری می زدم و از هر کسی که شمه ای اطلاع داشت سئوال می کردم.  به ندرت دسترسی به رادیو پیدا می کردم تا موسیقی دلخواهم را بشنوم آن هم زمانش کوتاه بود و حاصلی نداشت ، تا اینکه در محیط شبانه روزی دانشسرا میسر شد "برنامه گلها" و برنامه "ساز تنها" را بشنوم و تمریناتم را شروع کنم . کمی بعد دبیر موسیقی مان آقای جوان نیز راهنمایی و کمک کردند. بیشترین تمرینات سازنده در دوران معلمی در خارج شهر بود که فراغتی داشتم و اغلب به کوه و صحرا می دم و تکنیک و متد را با سلیقه ی خودم تجربه و تمرین می کردم و صداهای گوناگون و تحریرها و چهچه ها را دستور کار خود قرار داده بودم.دوستم همکلاسیم (ابولحسن کریمی) از ابتدای کار معلمی سنتوری با خود آورده بود که بنوازد ، ترغیب شده مضراب دستم بگیرم و ببینم می شود زد ، بعد دیدم عجب کار مشکلی است تا دمدمه های صبح نشستم و ان قدر تمرین کردم تا توانستم آهنگی را دست و پا شکسته اجرا کنم و از آن به بعد سنتور شد یار غار من.
چندی بعد صدای سنتور جلال اخباری را از رادیو مشهد شنیدم و خوشم امد ، پیدایش کردم و با هم دوست شدیم . سازی می زد و من هم می خواندم و تمرینات آواز با ساز و فراگیری نت و نواختن صحیح سنتور را با ایشان شروع کردم.

همان ابتدای کار هم صدای سنتور مشقی ام بسیار بد بود به فکر افتادم که سنتوری بسازم. کمی نجاری می دانستم با زیر رو رو کردن تمامی کاروانسراها و چوب فروشی ها و با دادن یک انعام 5 توانی الوار پهن از چوب توت بیست ساله را پیدا کردمآن را مطابق اندازه ها بریدم . در ان زمان کسی در مشهد گوشی سنتور نمی فروخت ، مجبور شدم صد عدد میخ نمره شش بخرم و آن ها را با سوهان دستی کوچک کنم. این سنتور که دوازده خرکه بود ساخته شد و من با یک دلبستگی عجیب به این ساز ، تمرینات سنتورم را بیشتر کردم. با اینکه برای اولین بار بود چنین کاری کرده بودم و در مورد پل گذاری سنتور تجربه و اطلاعی نداشتم ولی سنتور صدای دلنشینی داشت. غیر از آن سنتور سنتورهای دیگری ساخته یا در حال ساخت داشتم که کا پل گذاری را برای موزون تر کردن صداها تا به حال ادامه داده ام و خوشبختانه به نتایج قابل توجهی هم رسیده ام . در نظر دارم در آینده کتاب یا جزوه ای درباره ی تجارب کار پل گذاری های گوناگون که روی سنتورها کرده ام همراه با نتایج آن ها منتشر کنم تا در این زمینه کار مفیدی انجام داده باشم

در سالهای بعد از چهل با هنرمندان رادیو خراسان آشنا شده بودم ولی حاضر به ضبط برنامه موسیقی نبودم . در رادیو خراسان گاه اشعار عرفانی و مذهبی و گاهی تلاوت قرآن داشتم.
سال 1345 خورشیدی به اصرار دوستم ابوالحسن کریمی برای شرکت در امتحان شورای موسیقی به اتفاق او به تهران رفتم. راهی برای نام نویسی و شرکت در امتحان پیدا کردیم. در اتاق شورا میز کنفرانس بزرگی بود و حدود 12 تا 13 نفر اعضا شورا نشسته بود ، آقای مشیر همایون شهردار رییس شورا و آقایان حسنعلی ملاح ، علی تجویدی و مختاری و دیگران بودند. گفتند بیات ترک بخوان ! من هم از مایه بلند دو سه بیتی خواندم و در مایه ی بم فرود امدم . ضربی با یک شعر هم به درخواست آقای ملاح خواندم.بعد اقای تجویدی پرسیدند تصنیف هم می خوانی ؟ چون تصنیف خواندن را دوست نداشتم و دون شان آواز خوان می دانستم ، بسیار جدی گفتم ابدا.
جوابی که بعد از یکماه از نتیجه امتحان به ما دادند این بود که فعلا رادیو بودجه ندارد که خواننده استخدام کند و فعلا رادیو نیاز به خواننده ندارد.

سال بعد به وسیله آقای دکتر شریف نژاد (که معاون رادیو خراسان بود و بسیار به من لطف داشت) قرار گذاشتیم در تابستان که ایشان در تهران هستند من هم به تهران بروم . باایشان شبی به منزل آقای حسین محبی (که اپراتور با سابقه رادیو و برنامه ی گل ها بود) رفتیم و او که دوستی نزدیکی با دکتر داشت فردای آنروز مرا همراه با یک نوار که در " سه گاه " خوانده بودم به اقای داود پیرنیا (مسئول و تهیه کننده ان زمان برنامه گلها ) معرفی کرد که همان معرفی راهگشای من به رادیو ایران و و برنامه ی گلها که منظور اصلی ام بود گردید.
با سپاس از دلسوزی های ابولحسن کریمی و محبت های دکتر شریف نژاد و یادی خوش از زنده یاد حسین محبی .


 
1319
تولد اول مهر ماه در مشهد
1324
اغاز خوانندگی های کودکانه در خلوت
1326
ورود به سال اول پانزدهم بهمن در مشهد.
1327
اموختن تلاوت قران در نزد پدر
1328
شرکت در مجمع تلاوت قران در نه سالگی.
1329
اغاز تلاوتهای قران در میتینگها و اجتماعات سیاسی ان سالها . گذراندن سال چهارم مدرسه در دبستان فرخی.
1331
تلاوت قران برای اولین بار در رادیو خراسان به دعوت رییس رادیو.
1332
قبولی در امتحانات شم ابتدایی با عنوان شاگرد ممتاز در بین دانش اموزان مشهد.اغاز تحصیل در دبیرستان شاه رضا.
1334
شرکت در مسابقات فوتبال دبیرستانهای مشهد.
1336
ورود به دانشسرای مقدماتی در مشهد.اشنایی با اقای جوان اولین معلم موسیقی شجریان ( معلم سرود و موسیقی دردوران تحصیل در دانشسرای مقدماتی در مشهد).
1338
اغاز همکاری با رادیو خراسان و اجرای اوازهای بدون ساز و قراعت قران برای رادیو به طور افتخاری.
1339
دریافت دیپلم دانشسرای مقدماتی و استخدامدر اموزش و پرورش و انتقال به بخش رادکان و تدریس در دبستان خواجه نظام الملک و اشنایی با سنتور.
1340
اشنایی با نت و فراگیری سنتور نزد اقای جلال اخباری و شروع سنتور سازی و تحقیق برای بهتر کردن صدای سنتور . جشن عقد کنان در 21 مهر ماه با دوشیزه فرخنده گل افشان در شهر قوچان.
1341
جشن عروسی در مشهد (در 20 مرداد ماه) و اغاز یک زندگی خانوادگی سی ساله با ایشان که حاصل ان سه دختر و یک پسر است.
1342
انتقال از بخش رادکان به روستای شاه اباد مشهد به عنوان مدیر دبستان شاه اباد. تولد راحله فرزند اول در 2 مهر ماه در مشهد. ساختن اولین سنتور خود با چوب توت.
1344
تولد دختر دوم افسانه در 28 اردیبهشت ماه در مشهد.(افسانه بعدها با پرویز مشکاتیان ازدواج میکند).انتقال از شاه اباد به شهر مشهد و تدریس در کلاس ششم دبستان پهلوی از مهر ماه.شرکت در مسابقات والیبال معلما مشهد.
1345
انتقال از دبستان پهلوی به دبستان عبداللهیان مشهد و نظامت و معاونت دبتان مذکور.
1346
تدریس در دبستان های مشهد و انتقال در 25 اذر از مشهد به تهران.تدریس در دبیرستان صفوی . اغاز فعالیت با برنامه های رادیو ایران. اشنایی با استاد احمد عبادی. راه یابی به کلاس درس اواز استاد اسماعیل مهرتاش و انجمن خوشنویسان نزد استاد بوذری.اشنایی با رضا ورزنده (استاد سنتور) در تابستان همین سال. اجرا و ضبط اولین برنامه ی در رادیو ایران که با عنوان ((برگ سبز شماره ی 216 )) در شب جمعه 15 اذر ماه پخش شد.کار در رادیو با نام مستعار ((سیاوش بیدکانی)) تا سال 1350 خورشیدی و بعد در رادیو و تلویزیون با نام خودش. اشنایی با اسماعیل مهرتاش در کلاس اواز ایشان.
1347
انتقال از اموزش و پرورش به وزارت منابع طبیعی . راه یابی به کلاس خط استاد حسن میرخانی.
1348
تولد دختر سوم مژگان در 27 هردیبهشت ماه در تهران. تاسیس و شروع رادیو اف-ام به طریقه ی استریو فونیک و اجرای برنامه ی ((سه گاه)) به همراهی سه تار عبادی و تار مجد برای اولین بار به طریقه ی استریو . شرکت در جشن هنر شیرازبرای اولین بار. قبولی در امتحان خط (مرحله ی عالی) . راه یابی به کلاس خط استاد حسین میرخانی.
1349
اغاز همکاری با برنامه های تلویزیون ملی ایران در برنامه ی ((هفت شهر عشق)) غیره. قبولی در امتحان خط (مرحله ی ممتازی) انجمن خوشنویسان وزارت فرهنگ و هر . سفر به برغان با استاد حسین میر خانی (خطاط) ابراهیم بوذری (استاد خط شجریان) خسرو زعیمی ( مدیر عامل انجمن خوشنویسان)فرامرز پیل ارام(نقاش و استاد نقاشیخط شجریان).
1350
اشنای با استاد فرامرز پایور و مشق سنتور نزد ایشان و اموزش ردیف اوازی صبا نزد فرامرز پایور . اشنایی ئ همکاری با هوشنگ ابتهاج((ه . الف . سایه)در برنامه های (گل های تازه))رادیو.
1351
شروع تهیه ی برنامه های گلهای تازه توسط هوشنگ ابتهاج در رادیو و همکاری با او. اغاز فراگیری ردیف های اوازی و تصانیف قدیمی نزد استاد عبدالله دوامی.برگذاری کنسرتی در شمال ایران با منصور صهرمی و هنرمندان دیگر.دیدار و اشنایی با اقای دوامی به وسیله ی فرامرز پایور.
1352
اشنایی با استاد نور علی برومند و فراگیری شیوه ی اوازی سید حسن طاهر زاده نزد ایشان در مرکز خط ئ اشاعه ی موسیقی و اشنایی با هنر جویان مرکز: محمد رضا لطفیو ناصر فرهنگفرو حسین علیزاده و جلال ذوالفنون و گنجه ای و مقدسی و حدادی و دیگران.
1353
سفر برای کنسرت های هندو پاکستان و افغانستان با استاد احمد عبادی . سفر به چین و ژاپنن با احمد احرار و کریم فکور و حسین ملکو پرویز قاضی سعید به عنوان میهمانان ویژه برای گشایش پروازهایی به این دو کشور.
1354
تولد همایون در 30 اردیبهشت ماه در تهران . ماموریت رادیو و تلویزیون برای کنسرتهای فروردین در ایالات مختلف امریکا.انتقال از وزارت منابع طبیعی (به عنوان مهمور خدمت)به رادیو.قطع رابطه با مرکز اشاعه ی موسیقی و ادامه ی درس اواز در منزل استاد نورعلی برومند.
1355
شرکت در جشنواره ی توس (نیشابور)با فرامرز پایور , سایه, حسن ناهید, رحمت الله بدیعی, محمد اسماعیلی, عبدالوهاب شهیدی و هوشنگ ظریف.حضور در برنامه ی جشن هنر شیراز ( در حافظیه) با محمد رضا لطفی و فرهنگفر و اجرای برنامه ی ((راست پنجگاه)).کناره گیری رسمی و قطع رابطه ی کامل از رادیو در اسفند ماه.اجرای اواز در صفحات ردیف نوازی کانون پرورس فکری کودکان و نوجوانان . بهره گیری از محضر اقای برومند (در منزل خود استاد) شیوه ی اواز مرحوم طاهر زاده (اخرین جلسه روز چهار شنبه 29 دی ماه).فوت رضا ورزنده(29 دی ماه) و نور علی برومند (30 دی ماه) . اغاز ضبط تصانیف قدیمی با صدای عبدالله دوامی.
1356
اجرای برنامه ی ((نوا)) به همراهی محمد رضا لطفی و گروه شیدا در جشن هنر شیراز.اجرای موسیقی ((چهره به چهره)) و ((گلبانگ)) . کناره گیری از رایو به خاطر جو نامساعد. تاسیس شرکت دل اواز برای انتشار برنامه های خود.
1357
احراز مقام اول تلاوت قران سراسر کشور در مرداد ماه. اجرای بخشی از ((تلاوت قران)) .انتشار البوم ((گلبانگ))( دو نوار). همکاری در تاسیس کانون ((چاوش)) با هوشنگ ابتهاج و محمد رضا لطفیبرای ادامه ی فعالیت های موسیقی در خارج از رادیو تلویزیون(شجریان در انجا تدریس میکرد).
1358
اشنایی با فیلسوف یگانه استاد غلامرضا دادبه( جانسوز) در منزل استاد خط مرتضی عبدالرسولی ئ اغاز فراگیریی و شناخت بایگانی های فرهنگ و نوا ,... فرهنگ پهلوانی و جوانمردان , فرهنگ مادرنوایی .اجرای موسیقی ((خلوت گزیده)) .(( پیغام اهل راز)) ( شامل دو نوار : راز دل و انتظار دل).اخرین کنسرت ها با گروه پایوردر مهر ماه در تالار رودکی . کنسرت ماهور با محمد رضا لطفی و گروه شیدا در تالار رودکی و دانشکاه ملی در ابان ماه.
1359
فوت استاد دوامی . اجرای موسیقی ((عشق داند)) ( در ابو عطا) اجرای موسیقی ((ساز قصه گو)) ( اواز سه گاه در انتشار مجدد, البوم پیغام اهل راز). انتشار نوار موسیقی ((پیغام اهل راز )) (شامل دو نوار : راز دل انتظار دل).
1361
اولین کنسرت در سفارت ایتالیا به همراهی پرویز مشکاتیان و ناصر فرهنگفر (آستان جانان) پس از سه سال کناره گیری از فعالیت های کنسرتی - اجرای موسیقی نوا (مرکب خوانی) و سر عشق ( ماهور) و بیداد
1362
اجرای موسیقی ((همایون مثنوی)) با منصور صارمی. اجرای موسیقی ((چهار گاه)) (با فرهنگ شریف) و دیگر اواز ها در برنامه های خصوصی.
1364
اجرای موسیقی ((گنبد مینا ))و ((جان عشاق)). انتشار نوار موسیقی ((بیداد)).
1365
انتشار نوارهای موسیقی (نوا)) ( مرکب خوانی ),((سر عشق)) (ماهور) و ((استان جانان)). ضبط ده اواز به همراهی ویولن حبیب الله بدیعی در مونیخ در منزل دکتر علی خادمی.
1366
اغاز کنسرت ها در اروپا پس از انقلاب و شروع همکاری با گروه عارف . اجرای موسیقی ((دود عود)) ,((دستان))و...
1367
برگذازی سه شب کنسرت برای بزرگداشت حافظ در تالار رودکی( وحدت).انتشار نوار ((دستان)).
1368
اجرای ((ماهور)) و ((ابو عطا)) در کنسرت های بهاره در اروپا با پیرنیاکان, جمشید عندلیبی, و اعیان. اجرای ((نوا)) و ((افشاری)) در کنسرت های پاییزه اروپا به همراهی مشکاتیان و گروه عارف و دو شب کنسرت در اسفند ماه به دعوت شهردار بارسلون در این شهر به همکاری نی حسین عمومی , تار طلایی و تنبک شمیرانی.
1369
سفر به تاجیکستان به دعوت خصوصی وزیر فرهنگ و هنر تاجیکستان پرده برداری از پیکره ی باربد و دو شب کنسرت در کاخ باربد به همراه کمانچه ی محمود تبریزی زاده , سه تار رضا قاسمی , و تنبک مجید خلج. کنسرتهایی در امریکا به همراهی پیرنیاکان عندلیبی و اعیان. اجرای مو سیقی ((سرو چمان)) , (( پیام نسیم)) , و ((دل مجنون)) ( هر سه در امریکا). کنسرت شجریان برای زلزله زدگان رودبار در لس انجلس. سخنرانی در پنج دانشگاه معتبر امریکا برای دانشجویان و محققین.
1370
برگذاری پنج شب کنسرت در پارک ارم و هشت شب کنسرتهای افتخاری برای مردم جنوب شهر تهراندر فرهنگسرای بهمن ( کشتارگاه سابق تهران) در اسفند ماه.برگذاری کنسرت شکوهمندی به مدت پنج شب در محوطه ی چهل ستون اصفهان.کنسرتهای اروپا با جهاندار و گروه اوا . جدایی از همسر اول خانم فرخنده گل افشان. اجرای موسیقی ((دل شدگان)) و ((اسمان عشق)). انتشار نوارهای موسیقی ((سرو چمان)) , ((پیام نسیم)),(( دل مجنون)) و (( خلوت گزیده)).
1371
ازدواج با همسر دوم خانم کتایون خوانساری. کنسرتهای مرحله ی دوم در امریکا با داریوش پیر نیاکان ,جمشید عندلیبی و همایون شجریان ( اگوست تا نوامبر) .برنامه ای با هابیل علی اف و همایون شجریان در سالن تالار رودکی(وحدت) ,تهران. اجرای موسیقی ((یادایام)) . انتشار نوارهای ((دل شدگان )) و ((اسمان عشق)).
1372
انتشار گزارشی همراه با گفتگویی با شجریان تحت عنوان (( محمد رضا شجریان استاد اواز ایران کجاست؟)) در نشریه ی نوید فضیلت,شماره ی 16 ,سال 2, مهر ماه ,تهران. اجرای(( سه گاه )) و (( راست پنجگاه)) در کنسرتهای اروپایی به همراهی محمد رضا لطفی و مجید خلج در تابستان.
1373
اجرا برنامه ی ((قاصدک)) در کنسرتهای دور اروپا با پرویز مشکاتیان و همایون شجریان.
1374
کنسرتهای اصفهان,شیراز,ساری, کرمان, و سنندج با گروه اوا.برگذاری کنسرتی در اروپا با محمد رضا لطفی در ابات ماه.اجرای موسیقی ((چشمه ی نوش)) در ( فرانسه).انتشار نوارهای موسیقی ((همایون مثنوی)) ,(( گنبد مینا )),(( جان عشاق)), چشمه ی نوش))و (( یاد ایام)). اجرای موسیقی ((در خیال)).
1375
درگذشت پدر در 18 اذر ماه در سن 85 سالگی.اجرای موسیقی ((رسوای دل)) در دبی.انتشار موسیقی(( در خیال)) . انتشار نوار موسیقی ((ساز قصه گو)) ( اواز سه گاه در انتشار مجدد, البوم پیغام اهل راز).
1376
تولد پسر دوم رایان (از ازدواج دوم) در ونکوور کانادا.اجرای برنامه های((سه گاه)) و ((ماهور)) در کنسرتهای دور اروپا با همکاری داریوش طلایی, سعید فرجپوری و اهمایون شجریان در پاییز .اجرای موسیقی(( شب ,سکوت , کویر)) .اجرا و انتشار موسیقی ((معمای هستی)) در کلن, المان. اجرا و انتشار موسیقی ((شب وصل)). انتشار نوار موسیقی ((رسوای دل)). انتشار نوار موسیقی ابوعطا((عشق داند)).
1377
اجرای کنسزتهای تهران,اصفهان, و دور اروپا با گروه اوا. برگذاری کنسرت درامریکا در شهریور ماه.اجرای (( ارام جان )) .انتشار نوار ((پیام نسیم). انتشار نوار موسیقی ((شب ,سکوت, کویز)). انتشار نوار موسیقی((چهره به چهره)).انتشار نوار موسیقی((راست پنجگاه)).
1378
اجرای ((ماهور)) و((افشاری)) در پنج کنسرت به نفع دانش اموزان در شهر هشتگرد.بریافت جایزه ی پیکاسو ئ دیپلم افتخار یونسکو تز دبیر کل یونسکو ((اقای مایور)) در پاریس, شهریور ماه. انتشار نوار ((ارام جان)) . اجرای ((اهنگ وفا)) .انتشار نوار ((تلاوت قران)) (1) و (2).
1379
انتشار کتاب((راز مانا)) ( زندگی,دیدگاه و اثار استاد اواز ایران, محمد رضا شجریان)کار محمد جواد غلامرضا کاشی ,محسن گودرزی, و علی اصغر رمضانپور, نشر کتاب فردا, چاپ اول تهران.اجرای برنامه ی ((نوا ))و ((داد و بیداد)) (زمستان) در کنسرتهای دور اروپا و امریکا و کانادا به همراهی حسین علیزاده,کیهان کلهر و همایون شجریان. عمل جراحی کلیه و دهانه های معده در واشنگتن در 20 اسفند ماه.
1380
عمل جراحی برای چسبندگی روده در تهران در ابان ماه.
1381
 اجرای برنامه ی (( راست پنجگاه ))و(( مرکب خوانی)) در کنسرتهای دور اروپا و کانادا با حضور حسین علیزاده, کیهان کلهر و همایون شجریان. انتشار نشریه ی (( دفتر هنر )) شماره ی 15, ویژه ی محمد رضا شجریان ,در اسفند ماه ,در کالیفرنیا.

منبع:مجله بین الملل موسیقی ایران

دوشنبه 3/4/1387 - 9:40
دانستنی های علمی

نوشتهای از پائولوکوئیلو

شوالیه ای به دوستش گفت: بیا به کوهستانی برویم که خداوند در آنجا سکنی دارد. می خواهم ثابت کنم که خداوند فقط بلد است که از ما چیز ی بخواهد، در حالی که خودش برای سبک کردن بار ما کاری نمی کند

.دیگری گفت: خوب، من هم می آیم تا ایمانم را نشان دهم

.همان شب به قله کوه رسیدند... و از درون تاریکی آوایی را شنیدند: سنگ ها ی روی زمین را بر پشت اسبان تان بگذارید

.شوالیه اول گفت: دیدی؟! بعد از این کوهنوردی، می خواهد بار سنگین تری را هم با خود ببریم! من که اطاعت نمی کنم

شوالیه دوم به دستور آوا عمل کرد. وقتی پای کوه رسید، سپیده دم بود، و نخستین پرتوهای آفتاب بر سنگ های شوالیه پارسا تابید: الماس ناب  الماس ها بودند

.استاد می گوید: تصمیم های خداوند اسرارآمیز، اما همواره به سود ماست

دوشنبه 3/4/1387 - 9:37
آموزش و تحقيقات

اجازه دهید قبل از بیان دلایل این حقیقت را روشن کنیم که تنها شما نیستید که ریزش مو را تجربه می کنید بلکه اکثر زنان چنین اختلالی را تجربه کرده اند . کم شدن مو در زنان به دلایل متفاوتی اتفاق می افتد ولی بحث جدی در این رابطه -حداقل در مورد زنان - صورت نگرفته است در بسیاری از موارد دلایل ریزش مو قابل تشخیص و درمان است .

بنابر این اجازه دهید ابتدا بعضی از فاکتورهای رایج که باعث ریزش مو می شود را بیان کنیم.
1- کمبود آهن : فقر آهن -در صورت داشتن یا نداشتن آنمی- می تواند منجر به ریزش مو شود. ولی بهتر است قبل از اینکه خودسرانه از قرص های آهن مکمل استفاده کنید با پزشک خود در این زمینه مشورت کنید تا از در صورت تشخیص نیاز توسط پزشک از مکمل ها استفاده کنید. زیرا آهن بیش از اندازه در بدن نیز منجر به بروز بعضی مشکلات می شود.
2- اختلالات غده تیروئید: در هر دو حالت کم کاری یا پرکاری غده تیروئید ریزش مو اتفاق می افتد.
3- کاهش مقدار استروژن: خیلی از زنان ، ریزش مو را در دوران یائسگی و بعد از آن تجربه می کنند . زمانیکه ترشح مقدار استروژن در بدن کاهش می یابد. سایر تغییرات هورمونی- برای مثال تغییر میزان استفاده از داروهای ضد حاملگی - نیز می تواند منجر به ریزش مو شود.
4- تغییرات هورمونی بعد از حاملگی : مادرانی که تازه کودکان خود را متولد کرده اند از ابتدا تا بعد از 6 ماه نیز ریزش مو را تجربه می کنند و این زمانی است که مقدار استروژن در خون در حال برگشت به مقدار نورمال است. در حقیقت چیزی که به نظر ریزش موی شدید می آید در واقع تنظیم چرخه رشد طبیعی مو است 0( نسبت به زمان حاملگی که در اثر میزان زیاد هورمون ریزش مو از حد نورمال کمتر می شود)
telogen efflovium-5-(تلوژن افلووین): این یک اصطلاح برای بیان ریزش مو به صورت موقت و ناگهانی است که در اثر استرس یا جراحی اتفاق می افتد و به طور عمومی تا دو ماه بعد از بیماری ادامه دارد (این اصطلاح همچنین برای بیان ریزش ناگهانی مو که در نتیجه یکی از علت های ذکر شده اتفاق می افتد مانند تغییرات هورمونی بعد از زایمان نیز صدق می کند.)
6- داروها: خیلی از داروها منجر به ریزش مو می شود . بنابر این اگر این مسئله برای شما نگران کننده است بهتر است با پزشک خود در مورد مصرف داروهای جایگزین مشورت کنید.
7 - مقدر زیاد ویتامین آ یا سلنیوم: در موارد نادر ممکن است از این مکمل استفاده شود زیرا در بسیاری موارد مصرف مولتی ویتامین نیاز را مرتفع می کند.
مطالعات متعدد اخیر که در مورد علت ریزش مو در مردان صورت گرفته نشان می دهد که مصرف دخانیات نیز باعث افزایش ریزش مو می شود اما مشخص نیست که در زنان نیز چنین تاثیری داشته باشد . اما به طور کلی مصرف سیگار بنابه دلایل بسیار مضر است . بنابراین فرق نمی کند که آیا ریزش مو نیز در بین این دلایل باشد یا نه.
اما بهترین کار برای کسی که ریزش مو را تجربه کرده این است که دلیل اصلی را شناسایی و درمان کند. و بهترین نقطه برای تشخیص انجام تست خون است تا ازاین طریق میزان آهن، هورمون های تیروئید و وضعیت استروژن خون مشخص شود.
اگر پزشک علت قابل درمان برای ریزش مو تشخیص نداد ممکن است ریزش مو نتیجه فاکتورهای ژنتیکی باشد که غیر قابل اجتناب است اما با این حال داروهایی و جود دار که رشد دوباره مو را تحریک می کند.
• روگان(نام تجاری برای داروی ماینوکسیدل): این دارو به صورت موضعی مصرف می شود یعنی به صورت مستقیم روی پوست سر مالیده می شود و با اتساع رگ های خونی پوست سر ، خون رسانی به پوست سر راافزایش می دهد . در نتیجه فولیکول ها ی مو مواد مغذی و اکسیژن بیشتری دریافت می کند و در فولیکول های مو شروع به بزرگتر شدن می کند و بعد از مدتی موها پر پشت تر می شود. البته قابل ذکر است که زنان حامله و شیرده نباید از این دارو استفاده کنند.
• پروپسیا(نام تجاری برای داروی فناستراید): این دارو به صورت قرص به فروش می رسد و مانع تبدیل تستسترون به دهیدروتستسترون یا DHT می شود (دهیدروتستسترون هورمونی است که به تدریج باعث کم شدن فولیکول های مو و درنتیجه کم شدن چرخه رشد مو می شود) البته این دارو برای درمان ریزش مو در مردان تجویز می شود اما ممکن است مانع ریزش مو در زنان نیز شود. البته همان طور که درمورد داروی اول بیان شد زنان حامله یا زنانی که قصد حامله شدن دارند نباید از این دارو استفاده کنند. مطالعات در مورد خاصیت مصرف این دارو در زنان به نتایج ضد و نقیصی رسید ه لذا مصرف این دارو درمورد تمام زنان کارساز نیست.
البته در مورد دو داروی ذکر شده لازم است به این نکته اشاره شود که مادامی که این دارو مصرف می شود ریزش مو قابل درمان و کنترل است ولی اگر درمان کنار گذاشته شود وضعیت به حالت قبل برمیگردد .                                         

دوشنبه 3/4/1387 - 9:35
دانستنی های علمی

زادگاه گوریل‌انگوری و رفقا-3

 

تلویزیون- هانا و باربرا چگونه «هانا-باربرا» شدند؟
حکایت زوج شدن این دو نابغة تولید کارتون، مثل تمام زوج های موفق هالیوود دهه30 است که رکود اقتصادی و بیکاری و هزار و یک مشکل دیگر آن‌ها را در کمپانی‌های مختلف تولید فیلم دور همدیگر جمع می‌کرد، توانایی‌های یکدیگر را می‌شناختند و خلاصه کلی رفیق می‌شدند.
 

اوایل ویلیام هانا در یکی از شرکت‌های تولید انیمیشن وابسته به کمپانی «برادران وارنر» کار می‌کرد، اما طولی نکشید که آن شرکت از کمپانی وارنر جدا شد و به کمپانی تولید فیلم مشهور «مترو- گلدین-مه‌یر» یا همان «ام‌‌جی‌ام» ملحق شد.

اولین مجموعة کارتونی‌ای که هانا برایشان ساخت آن‌قدر بازتاب داشت که رؤسای شرکت تصمیم گرفتند تولیدات انیمیشن‌شان را گسترش دهند، هانا ترفیع گرفت و کمپانی کارکنان بسیاری را استخدام کرد که جوزف باربرا یکی از آن‌ها بود.

او ابتدا یک شاگرد خیاط ساده در یکی از محله‌های نیویورک بود که همیشه برای مجله‌ها طرح می‌فرستاد و بالاخره هم در یک استودیوی نه چندان معتبر به عنوان طراح و نویسندة متن استخدام شد.

باربرا چند سال بعد به شرکت تولید کارتون «تری تونز» و از آن‌جا به همین«ام‌جی‌ام» رفت تا از سال1939 همکار همیشگی و پایة ثابت ویلیام هانا شود. همان موقع بود که آن‌ها زوج موش و گربه، کارتون معروف «تام و جری» را معرفی کردند و فقط برای همین پروژه، 17 سال همکار بودند و 7جایزة اسکار هم نصیبشان شد.

هانا و باربرا در کمپانی «ام‌جی‌ام» علاوه بر تولید مجموعه‌های کارتونی، کارهای فرعی هم انجام می‌دادند، مثلا با کارگردانی به اسم جورج سیدنی شرکتی را تشکیل دادند و به ساختن آگهی‌های تجاری اولیة تلویزیونی مشغول شدند. رؤسای شرکت «ام‌جی‌ام» با وجود تمام موفقیت‌ها و جوایز هانا و باربرا، درِ استودیوی انیمیشن‌اش را در سال1957 بستند.

هانا و باربرا از آن به بعد به طور تمام وقت مشغول تولید سری‌های کارتونی برای تلویزیون شدند. اولین سری کارتونی آن‌ها، نمایش «راف و ردی» بود که از کانال ان‌بی‌سی پخش شد و برای اولین بار از صدای کمدین‌ها و صداپیشگانی مثل داس باتلر و دان مسیک روی چهرة کاراکترهای اصلی استفاده شد، مثلا باتلر با لهجة غلیظ و کشیدة آریزونایی به جای شخصیت ردی که یک سگ بود حرف می‌زد و بعدها روی کاراکترهای مشهور دیگر «هانا-باربرا» مثل سگ ساده لوح سری «یوگی و دوستان» (هاکلبری هوند) یا شیر ترسو و صورتی رنگ همان سریال (اسناگلپوس) هم حرف زد.

شركت «هانا-باربرا پروداکشنز» سال1960 بود که توسط هانا و باربرا تشکیل شد و مدت‌ها ساختمان و تشکیلات مستقلی نداشت تا بالاخره در ساختمانی در هالیوود غربیِ کالیفرنیا مستقر شد و قرارداد پر و پیمانی هم با بخش تلویزیونی کمپانی تولید فیلم «کلمبیا پیکچرز» بست تا خیالش از بابت توزیع کارهایش راحت شود.

موسیقی متال

این ته سینماست. خسرو دهقان، زمانی می‌گفت تام و جری هر فیلمی كجاست؟ گربه باید موش را بگیرد و موش باید فرار كند. توی این، همه چیز هست: تعلیق، تحرك، هیجان، ریتم و حركت. یك داستان جهانی.

از عبید زاكانی خودمان گرفته كه منظومة موش و گربه را نوشته تا فرد كوئیمبی كه تهیه‌كنندة مهم‌ترین قسمت‌های مجموعة تام و جری بوده. گربه به موش می‌رسد یا نه؟ موش را می‌خورد یا نه؟ پس طرح، درجه یك است.

آخرش است. نقطة تمركز مهم است. فیلمسازهای زیادی در تاریخ سینما آرزو داشته‌اند كه چنین فرصتی گیرشان بیاید. هفت هشت دقیقه‌ای كه با تعقیب قطب‌های مثبت و منفی آن را پر كنند.

این‌طوری می‌شود تماشاگر را تا همه جا برد. می‌توان سرگرمش كرد. شعار كمپانی متروگلدوین‌مایر (كه تام و جری هم جزو محصولات معروفش به حساب می‌آید) این است:  THAT’S   INTERTANMENT(یعنی این است سرگرمی). منتها این كلمة سرگرمی، چیز كمی نیست. خیلی چیزها همراهش می‌آید.

برای به دست آوردن‌اش خیلی چیزها را باید داشت و اضافه كرد. فعلا كاری به ساخت و اجرا نداریم. بخشی از آن چه تماشای تام و جری را برای بشر شهرنشین جذاب می‌كند، این‌هاست:

اخلاق:

«انسان، گرگِ انسان است.» این شعار قدیمی را كه فراموش نكرده‌اید؟ در آرمانشهر كه زندگی نمی‌كنیم. این شهری است كه ورود و حضور هر فرد تازه به حرفه، خانه، كابین مترو و اتاقك تاكسی، به منزلة تنگ شدن جا برای بقیه است.

حداقل، دیدگاه كلی این است. یك دنیای پر از «شوكت». سعی می‌كنیم با دلخوشی‌های لحظه‌ای، مهربانی‌های بی‌پشتوانه، شعارهای سطحی همه چیز را رله كنیم و نمی‌شود. كارتون‌های تام و جری نمونه‌های نه حتی اغراق‌ شده، كه صادقانة چنین دنیایی را نشانمان می‌دهد. نگاه می‌كنیم و باور می‌كنیم.

موش قرار است گربه را بدرد و گربه موش را. نكتة اصلی قدرت است. به آن قسمت‌هایش نگاه كنید كه موش، با خوردن محلولی یا هر چیزی، قدرتی بیش از حد پیدا می‌كند. پس سراغ چه هدفی می‌رود؟ با گربه همان معامله‌ای را می‌كند كه تا پیش از آن، گربه با او می‌كرد.

فراموش نكنیم كه اغلب دعواهای این دو تا، سر چیزهای مشترك است: جای مشترك، خوراك مشترك، زندگی مشترك. تام و جری را نگاه می‌كنیم و مسیر زندگی‌مان را، پوست كنده و بی‌شیله پیله می‌بینیم. همین است كه هست.

دیگر از آن شعارها، اخلاق‌گرایی قلابی و مهربانی‌های الكی خبری نیست. تام و جری را نگاه می‌كنیم، اما خیالمان راحت است كه همة این چیزها برای یك موش و گربه اتفاق می‌افتد. ما فقط تماشاگریم.

نفرت:

در تام و جری حتی از این هم پیشتر می‌رویم. این‌جا تنازع بقا مطرح نیست. از مبارزه‌ای با هدف زنده ماندن خبری نیست.

آن‌چه اهمیت دارد، یك‌جور تلاش برای پوززنی است. عشق و نفرت توأم. آن‌چه اهمیت دارد، بازیگرانی هستند كه می‌خواهند روی طرف مقابل را كم كنند.

 داستان است دیگر، زیاد سخت نگیرید. این است كه خیلی وقت‌ها كه گربه، موش را گیر می‌آورد، طرف را نمی‌خورد.

مثلا تصمیم می‌گیرد آتشش بزند. ریزریزش كند. آزارش بدهد. قرار نیست گربه، موش را بگیرد و بخورد تا زنده بماند. 

بازی:

تام و جری نمی‌میرند. فرصت ریكاوری و به هوش آمدن دارند. دوباره از نو زنده می‌شوند. خشونت وحشتناك فیلم این‌جاست كه بروز می‌كند.

دندان‌های تام با شلیك توپ گلف توسط جری، می‌شكند، با ضربة تبر جری، تام از وسط نصف می‌شود. سر تام، با ضربة ماهی‌تابه، تخت می‌شود.‌ چنان ضربه‌ای توی سر تام می‌خورد كه به یك چهارپایه تبدیل می‌شود. از سر تا ته‌اش می‌سوزد. و از این قبیل.

اما بعد از همة این بلاها یك فید داریم و دوباره همه چیز از نو شروع می‌شود. تام باز سرحال و قبراق، دنبال جری می‌دود. این فرصت زنده‌ ماندن، این توان برای ادامة زندگی، به ما این فرصت را می‌دهد كه وارد چالش‌های اخلاقی نشویم. همه چیز به بازی شبیه می‌شود با همة قواعدش.

انگار هم بتوانید دق‌دلی‌تان را سر رفیقتان خالی كنید و هم بدانید در نهایت، مشكلی برایش پیش نمی‌آید. درست مثل بازی‌های دوران كودكی. اصلا بازی به همین درد می‌خورد. شما را سرحال می‌آورد و در عین حال عقده‌هایتان را خالی می‌كند. هر بازی، یك جور زندگی است با قواعد اخلاقی و اجتماعی جدید. مدل تام و جری‌وارش این است.

عشق:

دربارة نفرت حرف زدیم و حالا بد نیست ماجرا را با میلی كه این دو شخصیت كارتونی نسبت به همدیگر دارند، تمام كنیم. هر نفرت اصیلی، یك جور میل و علاقه هم درش هست. پس بیایید از این زاویه نگاه كنیم كه گربه بدون موش و تام بدون جری، هیچ معنایی ندارند.

هیچ به این نكته فكر كرده بودید؟ در این كارتون‌ها اگر موش نباشد، گربه، شخصیت، هدف و وجودش را از دست می‌دهد. دیگر بازی‌ای در كار نخواهد بود. پس همه چیز چقدر بی‌مزه می‌شود.

در فیلم اژدها دل، اژدها به شوالیه‌ای كه عزم كشتنش را كرده می‌‌‌گوید: «ای شوالیه اگر من نباشم، تو با چه كسی مبارزه خواهی كرد؟» و این سؤال را این دو نفر هم می‌توانند از هم بپرسند.

جمع‌بندی كنیم. در یكی از قسمت‌های مجموعه، جری، خانه و زندگی‌ و تام‌اش را بی‌خیال می‌شود و به شهر می‌رود. اما آن‌جا همه چیز به شكل اغراق شده‌ای وجود دارد.

ماجرا از حالت بازی خارج می‌شود. این‌جا دیگر واقعا همین متروپلیسی است كه داریم در آن زندگی می‌كنیم. جایی كه همه تلاش می‌كنند تا برای زنده ماندن، حقوق بقیه را زیر پا بگذارند، تا جای بیشتری بگیرند.

جری این حال و هوا را كه می‌بیند، دستپاچه می‌شود، به نفس نفس می‌افتد. از شهر درمی‌رود و دوباره برمی‌گردد پیش تام و از ته دل او را می‌بوسد. حالا می‌تواند دوباره بازی را از نو شروع كند و وارد كارتون شود.

شهر این قسمت از مجموعه، زیادی واقعی است. جری از پردة شیشه‌ای رد شده و وارد دنیای ما شده و فهمیده كه دنیای او و جری، خــیــلی نــشــاط‌آورتـــر و دوست‌داشتنی‌تر از دنیایی است كه ما داریم در آن زندگی می‌كنیم.

همة چیزهایی كه تا این‌جا گفتیم، شرط اول كار است. این روابط شاید به اشكال دیگر و در كارتون‌ها و قصه‌های دیگر هم وجود داشته باشد (آن ریاكاری كه بعضی‌ها قاتی‌اش می‌كنند به كنار)، ولی آن‌چه تام و جری را از بقیة نمونه‌های مشابه متمایز می‌كند، حتی از دنباله‌هایی كه بعدا برای سری اصلی ساخته شد، گذشته از خلوصش، ساخت و اجرای عالی است: مثلا خلاقیتی كه در طرح و نقشة تك‌تك بلاهایی كه این دو تا سر هم می‌آورند وجود دارد، و تكنیك بالای انیمیشن‌اش و استفاده به جای سازندگان آثار از وسایلی كه در حوزة خاص داستان‌های هر قسمت وجود دارد (مثلا كنار دریا، سالن بولینگ، زمین گلف و... ).

این نكتة آخری به بهترین شكل در اپیزود معروف و اسكار گرفتة Conserto Cat شكل می‌گیرد. وقتی تمام داستان در میان سیم‌های یك دستگاه پیانو می‌گذرد و در عین حال به درستی، قطعة معروف فرانتز لیست، توسط موش و گربه اجرا می‌شود. می‌بینید؟ دیگر حتی بازی هم نیست. همه چیز، شبیه یك قطعة موسیقی است.

موش‌ها و آدم‌ها

تم اصلی مجموعۀ تام و جری، یعنی درگیری بین دو شخصیت رقیب، هیچ‌چیز تازه‌ای نبود. ماجرای موش و گربه هم که یک داستان قدیمی است (عبید زاکانی خودمان شش قرن پیش داستانی با همین ایده نوشته).

در تاریخ سینما، می‌توان سراغ یک انیمیشن صامت و سادۀ موش و گربه در سال 1916 را هم گرفت. اولین گربۀ معروف کارتونی، فلیکس (در ایران کارتون‌هایش با نام «گربة ملوس» پخش می‌شد)، و اولین موش معروف دنیای انیمیشن، میکی‌ماوس هم از سال‌ها پیش (به ترتیب از 1919 و 1928) به شهرت رسیده بودند. با این حال، تام و جری، دوست‌داشتنی‌تر از همۀ آن موش و گربه‌های قبلی شدند و ماندگارتر.

از كجا شروع شد؟

اولین قسمت تام و جری در 1940 ساخته شد. عنوانش بود «پیشی اخراج می‌شود.» اسم گربه، جاسپر بود و موش هنوز اسم نداشت. (اسم‌های تام و جری از قسمت دوم به موش و گربه داده شد.)

شکل کاراکترها هنوز تثبیت نشده بود و مثلا جاسپر به گربۀ واقعی شباهت بیشتری داشت؛ سرِ گرد و بدن پشمالو و فاصلۀ زیاد بین دو گوش. جوزف باربرا و  ویلیلام هانا طرح را سال 1938 به کمپانی داده بودند، ولی مسؤولان متروگلدین‌مایر چیز جالبی در آن ندیده بودند و طرح، دو سال معطل مانده بود.اما وقتی همین قسمت نامزد اسکار شد، وضع تغییر کرد.

 اسم تام و جری را جوزف باربرا پیشنهاد کرد.

 او قبلا فیلم‌نامه‌ای با محور یک زوج کمدی (یک لاغر بلندقد مومشکی و یک چاق موطلایی) به این اسم‌ها نوشته بود که چندان موفق نبود.

او دوست داشت این اسم‌ها را روی یک کار جدید و موفق بگذارد.

 

تام و جری سازان

در فاصلة سال‌های 1940 تا 1958، مثلث طلاییِ هانا، باربرا و کوییمبی، 108 کارتون تام و جری برای کمپانی متروگلدین‌مایر ساختند. جوزف باربرا نویسنده بود، ویلیلام هانا، کارگردان و کوییمبی، تهیه‌کننده.

 فرد سی. کوییمبی (1965-1886)، تهیه‌کنندۀ پرقدرت تام و جری، برای همین کارتون‌ها هفت بار اسکار بهترین انیمیشن کوتاه را برد و نه بار هم نامزد دریافت این جایزه شد.

اهمیت قضیه وقتی بهتر معلوم می‌شود که بدانیم در آن سال‌ها، والت دیزنی و سایر کمپانی‌ها رقابت تنگاتنگی بر سر این جایزه داشتند.

دربارۀ کوییمبی گفته‌اند او در مقام یک تهیه‌کننده، مدیری فوق‌العاده بود.

ولی در مقام یک تهیه‌کنندة کارتون، فاقد حس طنز لازم بود.

دنباله‌ها

  متروگلدین مایر، بعد از جدایی هانا و باربرا، چند بار سفارش ساخت سری‌های جدید تام و جری را داد. معروف‌ترین دنباله‌ساز تام و جری، چاک جونز خالق باگز بانی است که در فاصلۀ 1963 تا 1967، بیست قسمت دیگر از تام و جری را کارگردانی کرد.

از آن‌جا که سیاست متروگلدین‌مایر در این سری‌های جدید، فروش کارتون بدون هزینۀ زیاد بود، این سری‌ها هیچ‌کدام به خوبی آن دورۀ اول از آب درنیامدند. خود چاک جونز دربارۀ این سری‌های جدید می‌گوید: «این کارها چیزی جز تکرار کم‌رنگ گذشته‌ها نیستند.» ولی باز همین قسمت‌ها هم خوب فروختند.

  سال 1945 جری حضوری چند دقیقه‌ای در فیلم «لنگرها را بکشید» داشت. کمپانی وارنر هم در سال‌های 1992 و 2001 دو فیلم سینمایی بلند از تام و جری ساخت. این فیلم‌ها آن تم درگیری موش و گربه را نداشتند و برای همین،  هیچ‌کدامشان نتوانستند چیزی به کارنامۀ تام و جری اضافه کنند.

   از سال 1975، کمپانی هانا-بابرا چندین سری جدید از تام و جری با حضور شخصیت‌های کارتونی خود این کمپانی (یعنی گوریل انگوری و یوگی و دیگران) تولید کرده. مجموع این سری‌ها 48 قسمت است. معمولا منتقدان از این 48 قسمت با عنوان «تام و جری کودک» یاد می‌کنند و آن‌ها را در بحث از تام و جری به حساب نمی‌آورند.


   از روی تام و جری بازی‌های ویدیویی و کامپیوتری مختلفی ساخته شده است که البته محبوبیت کارتون‌ها را ندارد.

الان كجا هستند؟

  از سال 1986 که تد ترنر متروگلدین مایر را خرید، تام و جری هم جز محصولات کمپانی تایم-وارنر شده. حالا کارتون‌های قدیمی تام و جری را می‌شود در شبکه‌های کارتونی وابسته به این کمپانی مثل شبکه‌های TNT و بوم‌رنگ تماشا کرد.

  ماجراها

  هانا و باربرا خودشان استوری‌برد قصه را می‌کشیدند و بعد به دست طراحان می‌دادند. اصرار داشتند که دقیقا همان چیزی که می‌خواهند از آب دربیاید و طراحان خودشان چیزی به کار اضافه نکنند.

معروف بود که ویلیام هانا روی حالت چشم‌ها خیلی حساس بود و بیشتر حالت‌های چشم‌های تام و جری را بارها و بارها می‌کشیدند تا رضایت او جلب شود.

  بعضی روان‌شناس‌ها به خشونت موجود در کارتون ایراد می‌گرفتند و آن را مناسب کودکان نمی‌دانستند.

یکی از منتقدان گفته بود: «اگر کارتون‌های والت دیزنی را رؤیا دیدن بنامیم، آثار تام و جری کابوس هستند.» معمولا از قسمت اسکاری «دردسر موش» (1944) به عنوان خشن‌ترین و بی‌رحمانه‌ترین اثر تام و جری یاد می‌کنند.

در این قسمت، انواع خشونت‌ها از برخوردهای ساده تا اسلحة سرد و گرم دیده می‌شود و شاهد آسیب به تمام قسمت‌های بدن دو کاراکتر هستیم.

  تــم بــســیاری از داستان‌های تام و جری از رمان‌ها و فیلم‌های مشهور گرفته می‌شد.

مثل قسمت اسکاری «دو تفنگدار» (سه تفنگدار)، «موشی برای شام می‌آید» (حدس بزن چه کسی برای شام می‌آید؟)، «دکتر جکیل و آقای موش» (دکتر جکیل و آقای هاید)، «جری و جامبو» (دامبو، فیل پرنده)، ... قسمت «یانکی دودل ماوس» که اولین اسکار را در 1943 گرفت و از روی شخصیت معروف یانکی دودل دندی (یک قهرمان ملی آمریکا) ساخته شد، قسمت اسکاری «یوهان موشه» که با شوخی با زندگی یوهان اشتراوس، آهنگساز اتریشی و خالق «دانوب آبی» ساخته شد، و شخصیت جوجه اردک که از داستان جوجه اردک زشت آمده بود.

  بارها از مضامین تام و جری تعبیر سیاسی شد، اما سازندگان به شدت آن را رد می‌کردند. در انگلستان دهه 1970، تام و جری به دلیل تم پیروزی موجود کوچک بر دشمن بزرگش و احتمال انطباق با شرایط داخلی این کشور (ماجراهای ارتش آزادی‌بخش ایرلند شمالی) ممنوع بود. جامعه‌شناسان، تام و جری را نمونۀ کاملی از آنارشیسم توصیف می‌کنند.

  متوسط زمان قسمت‌های قدیمی‌تر تام و جری، 7دقیقه و نیم بود. اما از 1952، کمپانی تصمیم گرفت برای کاهش هزینه‌ها، زمان کارتون‌ها 6 دقیقه باشد. هانا و باربرا، به این کاهش یک و نیم دقیقه‌ای اعتراض داشتند و معتقد بودند این‌طوری باید ماجراها و طرح‌ها را کمتر کنند. آخرش سر همین شد که این دوتا از متروگلدین‌مایر زدند بیرون و کمپانی انیمیشن خودشان، هانا-باربرا را تأسیس کردند.

دوشنبه 3/4/1387 - 9:31
آموزش و تحقيقات

 

ویژگی‌های جدید جی‌میل

از 4 سال پیش که سرویس میل گوگل راه‌اندازی شد، همواره علامت بتا را در کنار لوگوی آن می‌دیدیم، این موضوع باید مایه خوشحالی کاربران آن باشد، چون نشان می‌دهد، هنوز گوگلی‌ها، جی‌میل را محصول نهایی خود نمی‌دانند و در صدد هستند هر از چندگاه ویژگی جدیدی به آن اضافه کنند.

از صبح امروز Google lab، ویژگی‌های جدیدی به جی‌میل اضافه کرده است، شما می توانید با رفتن به قسمت setting (شمال شرقی صفحه!) و بعد کلیک روی labs، لیستی از این ویژگی‌ها را ببینید و بر حسب سلیقه خود آنها را فعال کنید.

 gmail lab.gif

اگر labs را ندیدید با یک بار sign out و sign in، به احتمال فراوان مشکلتان حل می‌شود.

بعضی از این ویژگی‌های جدید از این قرار هستند:

- ابرستاره‌ها: می توانید علاوه بر ستاره از آیکون‌های دیگری برای نشان‌گذاری میل‌های خودتان استفاده کنید.

- مشاهده عکس‌های پروفایل دوستانتان، هنگام چت با آنها.

- شخصی‌سازی میانبرهای صفحه کلید

- ترک اعتیاد!: کسانی که اعتیاد چک کردن زود به زود میل دارند، می توانند با این ویژگی به طور موقت و مثلا برای 15 دقیقه صفحه میلشان را بلوک کنند.

- Mouse gestures: با راست کلیک کردن روی صفحه و حرکت دادن موس، یک سری اعمال از پیش تعیین شده انجام می‌شود. مثلا اگر موس را به سمت راست ببرید، به صورت خودکار، به میل بعدی راهنمایی خواهید شد.

گوگل بر اساس میزان استقبال کاربرانش از این ویژگی‌های «آزمایشگاهی»، تعدادی از آنها را به صورت پیش‌فرض در جی‌میل خواهد گنجاند

دوشنبه 3/4/1387 - 9:27
آموزش و تحقيقات

رژیم غذایی مناسب برای داشتن پوستی زیبا                   

1- بـه سُس اسپاگتی، هویج اضافه کنید. بـا این کــه               
وجـود آن اصــلاً حس نمی شود، اما کاروتین موجود در آن
برای پوستتان بسیار مفید است.

2- بـه سالاد، اسفناچ اضافه کنید. اسـفـنـاج بـیـش از
انواع دیگر سبزیجات، کاروتین در خود دارد.

3- هـر روز از یک دسر میوه ای استـفاده کنید که از
مـاست وانیلی و میوه های تازه درست می شود. در این
نــوع دسر از میوه هایی مثل زردآلو، هلو، انبه و پاپایه که
حاوی میزان زیادی کاروتین هستند استفاده می شود.

4- برای درست کردن دسری که برای پوستتان مفید است، هندوانه را به شکل توپی بریده و برای چاشنی از نعناع استفاده کنید.

5- کلم بروکلی تازه را در یخچال نگاه داشته و به صورت پیش غذا قبل از شام بخورید.

6. همیشه شامتان را همراه با میوه صرف کنید. می توانید در سالاد شامتان از زردآلو یا هلوی تازه یا کنسرو شده استفاده کنید.

7- میوه های گرمسیری مثل انبه یا پاپایه را هم امتحان کنید.

8. در پاستا و سالاد گوجه فرنگی از اسفناج تازه یا  کلم بروکلی استفاده کنید.

9. در سُ سالسا به جای گوجه فرنگی از پاپایه استفاده کنید.

10.  آب میوه هایی را برای خوردن انتخاب کنید که از میوه هایی با کاروتین بالا درست شده باشند. به جای خوردن همان آب سیب یا آب پرتقالی همیشگی، انتخاب های خود را وسیع تر کنید.

یک رژیم غذایی مفید برای پوست شما
دوست دارید بدانید که برای داشتن پوستی نرم، صاف و بی لکه چه باید بکنید؟ باید بدانید که بدون اصلاح رژیم غذاییتان، هیچیک از محصولات بهداشتی پوست در جهان نمی توانند سلامت پوست شما را تضمین کنند. در اینجا می خواهیم رژیم غذایی را به شما معرفی کنیم که باعث شادابی و سلامت پوست شما می شود.

* ماهی حاوی روغنی است که باعث تقویت پوست می شود. در این رژیم، برای ناهار و شام ماهی خورده می شود تا صافی و درخشندگی پوست تامین شود.

* بذر کتان حاوی مقدار زیادی اسید چرب امگا 3 می باشد که برای سلامتی پوست بسیار موثر است. در این رژیم غذایی این ماده را به سیریال صبحانه اضافه می کنند.

* ویتامین A برای حفظ سلامتی پوست ضروری است. در این رژیم از هویج، سیب زمینی شیرین، کدوی زمستانی، کلم بروکلی، اسفناج، و کلم پیچ و همه ی سبزیجاتی که حاوی ویتانمین A هستند استفاده می شود.

* ویتامین E نیز برای سلامتی پوست مفید است. این رژیم حاوی خشکبار، از جمله فندق و بادام می باشد.  


صبحانه 

انتخاب اول:

- شوربای آرد جو دوسر که با سرشیر و یک قاشق غذا خوری روغن کتان مخلوط با ذغال اخته درست می شود.

- آب پرتقال


انتخاب دوم:

- سیریال کامل همراه با سرشیر، توت فرنگی و یک قاشق غذاخوری روغن کتان

- آب گریپ فروت


انتخاب سوم

- گرانولا کم چربی مخلوط با یک قاشق غذاخوری روغن کتان و پودر مخلوط میوه، همراه با ماست ساده

- آب گوجه فرنگی به همران لیمو

 ناهار

انتخاب اول

- 3 اونس تن مخلوط با یک قاشق مایونز کم چرب، گوجه فرنگی خرد شده، کرفس، هویج و فلفل سبز

- دو فنجان کاهو از قسمت های سبزتر برگ

- یک قطعه نان گندم به همراه دو قاشق چای خوری مارگارین  تهیه شده با روغن زیتون

- یک فنجان سرشیر


انتخاب دوم

- سالاد میگوی کباب شده با سُس ویناگرته

- هویج کوچک

- 6 بیسکوییت

- یک فنجان سرشیر


انتخاب سوم

- بوقلمون

- ½ فنجان سُس سالسا به همراه یم فنجان فلفل زرد، سبز و قرمز

- یک فنجان سرشیر


عصرانه


یکی از این موارد را می توانید انتخاب کنید:


- سیب تازه، پرتقال یا نارنگی

- یک مشت آجیل

-  ½ فنجان آجیل، میوه خشک یا چوب شور

- یک فنجان ماست به همراه ذغال اخته، تمشک یا توت فرنگی

- 6 هویج کوچک
 

 شام


انتخاب اول

- فیله پخته شده

- ½ فنجان برنج قهوه ای

- یک فنجان اسفناج بخارپز شده به همراه آبلیمو، سیر و فلفل

- پودینگ وانیلی، با توت

- چای سبز


انتخاب دوم

- گوشت گاو

- ½ فنجان شربت توت فرنگی

- چای سبز


انتخاب سوم

- گوشت خوک

- ½ فنجان پوره سیبزمینی

- ½ فنجان کلم بروکلی بخارپز شده به همراه روغن زیتون و سیر

- ½ فنجان ماست

- چای سبز 
 

بایدها و نبایدها


بایدها:

*  روزی حداقل 8 لیوان آب بنوشید. می توانید آن را با کمی لیموی تازه طعم دار کنید.

*  حداقل هفته ای سه بار از غذاهای دریای استفاده کنید، چون روغن موجود در ماهی باعث درخشندگی و تقویت پوست می شود.

*  حداقل روزی شش میوه بخورید. (میوه ها را از انواع و رنگ های مختلف انتخاب کنید—گوجه فرنگی قرمز، فلفل سبز، پرتقال)

*  دقت کنید که حتماً 20 تا 30 درصد کالری های رژیم غذاییتان از چربی های سالم مثل روغن زیتون، آوکادو، روغن کانولا  تشکیل شده باشد.

*  هرروز از کرم های ضد آفتاب استفاده کنید. مهم نیست که هوا چطور باشد یا کجا زندگی کنید.

*  هنگام رفتن بیرون از منزل حتماً ار کلاه های سایبان دار استفاده کنید تا از برخورد مستقیم آفتاب به پوست صورتتان جلوگیری شود.

 

نبایدها:

*  از خوردن میان وعده های پرچرب مثل چیپس، غذاهای سرخ شده و شکلات خودداری کنید.

*  از کشیدن سیگار تا حد امکان خودداری کنید.

دوشنبه 3/4/1387 - 9:26
دانستنی های علمی

 

ناکجا آباد آق یوگی!

هانا- باربرا در سال 1973، کلکسیونی از کاراکترهایی را که تا آن‌موقع در مجموعه‌های تولیدی خودش خلق کرده بود، در یک کشتی پرندة فانتزی به سرپرستی یوگی خرسه
 (Yogi Bear)، دور هم جمع کرد و مجموعة تلویزیونی «یوگی و دوستان» را سر و شکل داد.

در این مجموعه، رفقا در جست‌وجوی سرزمینی بودند که از هرگونه آلودگی و جنایت پاک باشد. برای همین در هر اپیزود با یکی از بدمن‌های منفور مثل آقای وندال، آقای آلوده (Mr. Pollution) ، برادران حسد ( the Envy Brothers ) و... مقابله می‌کردند.

کشتیِ دار و دستة یوگی و هدف آن‌ها برای یافتن سرزمین موعود، اشاره‌ای مستقیم به داستان حضرت نوح (ع) دارد. جالب است که بسیاری از بیننده‌های همیشگی و متعصب مجموعه‌های تلویزیونی دهه 1960 و 1970، این یکی را به خاطر مدت زمان نسبتا طولانی هر اپیزودش (حدود سی دقیقه با آگهی تجارتی) و این که بیش از حد در هر قسمت سعی داشت پیام اخلاقی بدهد، نپسندیدند!

قبل از انقلاب، مجموعه‌های جداگانة کاراکترهای یوگی و دوستان همگی دوبله شده و از تلویزیون پخش می‌شد. اما بچه‌های بعد از انقلاب، این شخصیت‌های معروف هانا - باربرا را یکجا و فقط در همین کشتی چوبی پرنده دیده‌اند و می‌شناسند.

به همین دلیل، خیلی از کاراکترها و خصوصیات آن‌ها فراموش شده؛ کاراکترهایی که زمانی بر و بچه‌های تخس دهه 1960 و 1970 با آن دنیایی داشتند و خصوصیات و تکیه‌کلام‌های این شخصیت‌ها، جزئی از فرهنگ پاپ شده بود.

یوگی و بوبو

( Yogi Bear and Boo Boo Bear )
وقار و خوش‌لباسی یوگی خرسه، ناخودآگاه شمایل هنرپیشه‌های کلاسیک هالیوود را تداعی می‌کند (انتخاب صدای ناصر طهماسب برای این کاراکتر خاص، برای خودش نکته‌ای است). کلاه و یقه و کراوات یوگی در مقابل تیپ شلخته و بدون لباس زوج همیشگی‌اش بوبو خرسه، توی چشم می‌خورد. این کاراکترها اولین‌بار در مجموعة هاکلبری هوند  (the Huckleberry Hound Show)، در سال 1958 در تلویزیون ظاهر شدند و نقش فرعی داشتند، اما کمپانی هانا - باربرا در 1961 یک مجموعة  مجزا برایشان ساخت و نامش را The Yogi Bear Show  گذاشت.

اسم یوگی (Yogi Bear) از نام ستارة بیسبال آن موقع یوگی برا (Yogi Berra) گرفته شده است. برخلاف یوگی که همیشه دوست داشت باهوش‌تر از آن‌چه هست به نظر برسد، همراهش بوبو، بی‌خیال بود. این زوج بعد از پخش Yogi’s Gang ، در مجموعه ‌های زیادی مثل Yogi’s Space Race
 در 1978 و Yogi’s TreasureHunt  در 1985 ظاهر شدند.

اوگی داگی و داگی د د ی

( Augie Doggie and Doggie Daddy )
زوج سگ پدر و پسر مجموعه  که خیلی خاطر یکدیگر را می‌خواهند، اولین بار توسط هانا - باربرا در مجموعة The Quick Draw McGraw Show ظاهر شدند.

داگی ددی به سبک اجرا کنندة نمایش‌های مشهور تلویزیونی و به‌خصوص جیمی دورنات حرف می‌زند و دلش می‌خواهد «پسر عزیزش» اوگی داگی که تقریبا غیرقابل کنترل است به بهترین شیوة ممکن بزرگ شود.

ابتدا جای اوگی داگی، داس باتلر حرف می‌زد و دائم تکرار می‌کرد: «پدر عزیزم» اما بعدها پاتریس زیمرمن جایش را گرفت. داگ یانگ نقش داگی ددی را می‌گفت.

هاكلبری هوند
 ( Huckleberry Hound )


سگ ساده و متینی به رنگ آبی که یک پاپیون قرمز ساده بسته و کلاه دارد. هاک، دومین ستارة هانا - باربرا بعد از نمایش Ruff and Reddy Show در اواخر دهه1950 بود. هــاکلبری هــوند، هـمراه یـوگی و بوبو و قسمت‌های مربوط به پیکسی و دیکسی، مجموعه The Huckleberry Hound Show  را تشکیل می‌دادند. این قضیه تا سال 1961 که نمایش یوگی و بوبو جدا شد و نمایش هاکی ولف و دینگ اِ لینگ
 ( Hockey Wolf and Ding a Ling ) جایش را گرفت، ادامه داشت.

داس باتلر که بسیاری از کاراکترهای هانا - باربرا را با صدای جادویی و با تیپ‌های متفاوت گفته است، هاک را با لهجة کشدار جنوبی می‌گفت تا شخصیت ساده و روستایی‌مآب هاک بیشتر مشخص شود. (انتخاب اسم هاکلبری برای این کاراکتر، ادای دین هانا و باربرا به شخصیت داستانی هاکلبری فین است.) هاک مرتب تکیه کلام «اُ ما دارلینگ، کلمنتین» را می‌گفت. کاراکتر هاک بعد از نمایش یوگی و دوستان در مجموعة Yogi’s Space Race  هم تکرار شد.

والی گی تور
( Wally Gator )

این تمساح با کلاه صورتی و یقة سفید، یکی دیگر از کاراکترهای مشهور هانا - باربرا است. والی گی‌تور که اسمش براساس واژة Alligator انتخاب شده، مادامی که در باغ وحش آقای تویدل (با صدای دان مسیک) مشغول است هیچ غمی ندارد.

اما آقای تویدل همیشه مواظب بود که والی گی‌تور از روی کنجکاوی از آن جا بیرون نرود .

Wally Gator یکی از بخش‌های سه گانة Touch Turtle & Dum Dum, Hardy Har Har, Lippy the Lion  بود که در سال 1962 نمایش داده می‌شد.

كوئیك درامك گرا و بابالویی
(Quick Draw McGraw and Baba Looey )


کوئیک درا، اسب شش‌لول‌بندی است که ظاهرش مثل وسترن های کلاسیک سینما است و با گویش و لهجة داس باتلر، به سرعت شمایل جان وین در ذهنمان نقش می‌بندد (چیزی که در دوبلة هوشمندانه و خوب صادق ماهرو هم رعایت شده).

الاغ مکزیکی‌الاصلی هم به نام بابالویی که باز هم داس باتلر با صدای افسانه‌ایش این‌دفعه آن را با لهجة مکزیکی گفته است، همراه همیشگی کوئیک درا است. این زوج، اولین بار در سال 1959 و در سومین کارتون معروف هانا - باربرا،Show The Quick Draw McGraw، ظاهر شدند.

نام بابالویی براساس ترانه‌ای به اسم «Babalu» که در سریال تلویزیونی I Love Lucy توسط دنسی آرناز در دهه 1940 خوانده می‌شد، انتخاب شده است. کوئیک درا در بعضی قسمت‌ها مثل زورو لباس می‌پوشید و به تقلید از او برای حمله به دشمنان از طنابی آویزان می‌شد و فریاد می‌زد «El Kabon»: که دوبله شد: «کابونگت می‌کنم!» با این که بابالویی در خیلی از کارها باهوش‌تر از کوئیک درا بود، اما به کوئیک درا ایمان قلبی داشت و می‌خواست مثل او رفتار کند، رابطه‌ای که یادآور دُن کیشوت و سانچو پانزا است.

اسنگلپوس
( Snagglepuss )
این کاراکتر، مخلوق هانا – باربرا، شیر صورتی رنگی است که اولین بار در سال 1959 در نمایش تلویزیونی کوئیک درامک گرا ظاهر شد و بعدها در نمایش یوگی خرسه، قسمت مجزایی شد.

اسنگ شیر کوهی است و در غار زندگی می‌کند. داس باتلر به جای اسنگلپوس با گویشی شبیه به شیر ترسوی داستان جادوگر شهر اُز (که برت لار با صدای آرام و کشدار جای آن حرف زده است) حرف می‌زد.

در بعضی قسمت‌ها، شکارچی ریزنقشی به نام میجر ماینر (Major Minor)، اسنگ را تـعقــیب مــی‌کـرد کــه یادآورشکارچی باگزبانی بود.

 

 

پیتر  پوتاموس
( Peter Potamus )
اولین نمایش تلویزیونی این اسب آبی بزرگ بنفش رنگ، با لباس مخصوص جهانگردهای انگلیسی، ســال 1964 بــود در کــنار دو اپیــزود دیــگر

 Yippee Yappee & Yahooey, Breezly & Sneezly.  پیتر و همراهش سوسو(  SoSo که یک میمون است)، عشق گشتن دور دنیا با بالن بودند. پیتر برای مخالفت با هر کسی، از تکنیک قوی «هیپو هاریکین» استفاده می‌کند که همان باز کردن بیش از حد دهانش است.

ماگیلا گوریلا
( Magilla Gorilla )

در اولین نمایش تلویزیونی‌اش بین سال‌های 1964 تا 1967، ماگیلا کاراکتر اصلی بود و شخصیت‌های دیگری مثل ریکوچت ربیت ( Ricochet Rabbit ) در همین نمایش خلق شدند.

ماگیلا، گوریلی است که در فروشگاه حیوان های اهلی آقای پیبلز، برای فروش گذاشته شده، اما هر کس او را می‌خرد سریع مرجوعش می‌کند. اُجی(!oh Gee)  دختری بود که آرزوی خریدن ماگیلا را داشت ولی پول کافی برای خریدن نداشت. همیشه در پایان هر قسمت نوشته می‌شد.


«Will Try Again Next Week!»  اگر یادتان مانده باشد، ماگیلا توی کشتی پرندة یوگی، مســؤول راه انـــدازی موتورخانه بود.

اسكیدلی  دیدلی
( Squiddly Diddly )

اختاپوسی با کلة گرد و کلاه ملوانی که در پارکی به اسم Bubble Land که در زیر آب واقع است و شبیه دنیای زیر دریا است زندگی می‌کند.

اولین بار در The Atom Ant / Secret Squirrel Show  ظاهر شد. اسکید دوست داشت از سرزمین بابل لند فرار کند و ستارة موسیقی شود، اما همیشه با مخالفت رئیس بابل لند مواجه می‌شد.

دوشنبه 3/4/1387 - 9:20
دانستنی های علمی

کشیشی از پسر بچه ای پرسید:(می دانی تورا که آفرید؟)

پسر لحضه ای به فکر فرو رفت.سپس رو به بالا به صورت کشیش نگریست و گفت :(البته که می دانم.خداوند بخشی از مرا آفرید!.)

کشیش پرسید: (منظورت از «بخشی از مرا » چیست؟)

پسرک پاسخ داد:(خداوند مرا کوچولو آفرید.بقیه را خودم رشد کردم)

«رشد بقیه»و به عبارتی (رشد در مراحل بعدی زندگی) وظیفه مادام العمر هر مخلوقی است.

اسرار الهی

آیا هرگز در باره قدرت دانه هندوانه اندیشیده اید؟نظاره گر قدرت و توان آن بوده اید؟

دانه ای از هندوانه قدرت آن را دارد که خود را از درون زمین به بیرون کشید و دربرون آن 200000برابر وزن خود وزن یابد.لحظه ای که قادر به توضیح این مطلب باشید که دانه هندوانه چگونه این همه مواد را در خود جمع می کند,چگونه رنگی ماورای تقلید بر سطح خود منقش می سازد,و سپس,چگونه لایه ای سپید رنگ بر پوسته درونی خود تشکیل می دهد,ودر درون آن قلبی سرخ فام,مرصع به دانه های سیاه به وخود می آورد,دانه هایی که هر یک,بار دیگر توانایی سر بر آوردن از زمین و بزرگ شدن تا 200000 برابر وزن جود را دارند...

(پس به توانایی های خود شک نکنیم و از آن خوب استفاده کنیم)    

دوشنبه 3/4/1387 - 9:13
دانستنی های علمی

من نمی‌دونم!

جوانی بود به اسم گری گالیور كه از روی نقشة به ‌جا مانده از پدرش و برای پیدا كردن او راه افتاده بود و سر از یك جزیرة ناشناخته درآورده بود كه آدم‌هایش به اندازة انگشتان دست بودند.

و آن‌وقت با آن آدم‌ها، (لی‌لی‌پوتی‌ها) رفیق شده بود و  آن‌ها هم به او در جست‌وجویش كمك می‌كردند.

رفقای لی‌لی‌پوتی گالیور، پنج‌ تا بودند: یكی پادشاهشان بود كه اسمش پمپ بود و شكم گنده‌ای داشت و همیشه خودش را جای بابای گالیور حساب می‌كرد؛ یكی فلرتیشیا كه دختر شاه و موطلایی بود؛ یكی دیگر كه از بقیه عاقل‌تر و قدبلندتر بود؛ یكی بانكو، تنها لی‌لی‌پوتی‌ای كه كلاه نداشت؛ و بالاخره گلوم با آن تكیه‌كلام مشهور «من می‌دونم» كه همیشه آیة یأس بود.

Glum كه در اصل به معنای افسرده است، اسم یكی از شخصیت‌های «ارباب حلقه‌ها» هم هست. یك آدم عوضی هم بود به اسم كاپیتان لیچ كه فكر می‌كرد آن نقشه، نقشة گنج است و مدام دنبال گالیور بود. همین هفت‌ تا كاراكتر، به اضافة سگ گالیور كه تگ نام داشت، همة ماجراها را پیش می‌بردند و ما را میخكوب خودشان می‌كردند.

این كارتونی بود كه ویلیام هانا و جوزف باربرا در سال 1968 با الهام از رمانی به همین اسم ساختند. البته كارتون، ربط خیلی زیادی به داستان اصلی نداشت. فقط اسم، یكی بود و ایدة سرزمین لی‌لی‌پوت و آدم‌های كوچكش. وگرنه هیچ‌ كدام از آن شخصیت‌ها و ماجراها در اصل رمان نیست.

اصل «سفرهای گالیور» را جاناتان سویفت انگلیسی در 1762 نوشته و یكی از شاهكارهای ادبیات فانتزی (این هنر اختصاصی بریتانیایی‌ها) به حساب می‌آید. البته رمان سویفت، در دل داستان فانتزی‌اش، كلی هم تكه به سیاستمداران احمق روزگار خودش می‌اندازد و معمولا داستان را در ردة ادبیات استعاری هم دسته‌بندی می‌كنند.

ماجرا از این قرار است كه یك پزشك به اسم لیوئل گالیور كه از روی علاقه ناخدای كشتی شده، برای جهانگردی و دیدار سرزمین‌های تازه، می‌زند به دریا و بعد از گرفتار شدن در یك طوفان، سر از سرزمین آدم كوچولوها درمی‌آورد؛ سرزمین لی‌لی‌پوتی‌ها و بلفوسكاندها كه با هم جنگ و اختلاف دارند.

بعد از آن‌جا، به سرزمین غول‌ها، بروبدینگ می‌رود كه حسابی بداخلاق هستند. بعد به شهر هندسه و موسیقی لاپوتا می‌رسد (این ایده را استاد میازاكی كارتون كرده) كه زیادی از خودراضی هستند. و در سفر چهارم هم به سرزمین اسب‌های سخنگو می‌رسد كه آن‌ها را بهتر از همة آدم‌ها می‌بیند و در همان‌جا ـ بهترین سرزمینی كه تا آن روز دیده ـ ماندگار می‌شود.

یك چیز دیگر هم هست. وقتی داشتم توی اینترنت دنبال جمع كردن اطلاعات برای یادداشت كارتون «ماجراهای گالیور» می‌گشتم، تازه متوجه شدم كه كل كارتون، 17 قسمت 25 دقیقه‌ای بوده. و این، بیشتر از هر چیزی مایة تعجب بود.

ماندگاری كارتون در ذهن من و همسالانم، خیلی بیشتر از این حرف‌ها بود. لغت «لی‌لی‌پوت» و صفت «لی‌لی‌پوتی‌»، تكیه‌كلام «من می‌دونم» كه حتما باید با صدای بم گفته می‌شد، تقلید لهجة كاپیتان لیچ كه اگر خوب از آب درمی‌آمد، آدم بدجنس بود، اسم «فلرتیشیا» كه به صورت صفت استفاده می‌شد،... و یادِ آن صدای اغواگر امواج دریا در ابتدای تیتراژ. عجیب است. یعنی همة این‌ها فقط با 17قسمت توی ذهن و زبان ما رفته‌اند؟!

گاوچران تنها رو به غروب

برای من و امثال من که همة بچگی‌شان با نسخه‌های قدیمی و زهوار دررفته و چند بار صحافی شدة «تن‌تن» سپری شده، «لوک خوش‌شانس» یا همان لاکی لوک خودمان، یک‌جور جزیرة گنج دست‌نیافتنی بود که مثل فیلم‌های هندی، یک دفعه دیدیم صاحبش شده‌ایم.

در آن سال‌هایی که باید دعا می‌کردی آدم بزرگ‌ها چند تا از کمیک‌بوک‌های قدیمی را توی انباری و کارتن کتاب‌های قدیمی داشته باشند تا بتوانی ازشانِ کش بروی، قبول کنید تصور تماشای کارتون «لوک خوش‌شانس»، آن هم در بهترین زمان هفته برای ما (صبح‌های جمعه ) از تلویزیون خیلی خوش‌خیالی می‌خواست؛ آن هم کارتونی که قهرمانش یک كابوی اصیل بود.

«لوک خوش‌شانس» بعد از «تن‌تن» و «آستریکس»، معروف‌ترین و موفق‌ترین کاراکتر غیرانگلیسی دنیای کمیک‌بوک‌هاست. این غیرانگلیسی بودن نه به ملیت شخصیت داستان، که به‌ ملیت طراح و نویسندة آن برمی‌گردد.

موریس بلژیکی (2001 - 1923) در اوایل دهه 40 میلادی در یکی از معروف‌ترین مجلات کمیک فرانسوی به اسم Spirou طراحی می‌کرد و پس از این که گذارش به غرب وحشی می‌افتد و شش سال در آن‌جا ماندگار می‌شود، تصمیم می‌گیرد شخصیت گاوچرانی را خلق کند و با فیلم‌های وسترن آن دوران شوخی کند. از همین‌جاست که لوک خوش‌شانس زاده می‌شود.

لوک خوش‌شانس، کابوی تنهایی ا‌ست که به ‌جز اسب روشنفکرش «جالی جامپر» و یک سگ دست و پا چلفتی به اسم «ران‌تان‌پلان» (که ما ایرانی‌ها به اسم «بوش‌وگ» می‌شناسیم‌اش)، هیچ همدم دیگری ندارد.

کار و بارش هم این‌ است که در دهکده‌های پرت و دورافتادة آمریکا دنبال مجرمان سابقه‌دار و فراری بگردد و آن‌ها را به چنگال قانون بسپارد. اما نکتة جالب داستان، این‌جاست که تقریبا اکثر شخصیت‌های فرعی که حضور ثابتی در کتاب‌های لوک دارند از روی شخصیت‌های واقعی الهام گرفته شده‌اند؛ مانند بیلی بچه (Billy the Kid)، کالامیتی جین (Calamity Jane)  و گروه جس جیمز (Jesse James) که در زمان خودشان جزو معروف‌ترین خلافکارهای ایالات متحده بودند.

حتی قاضی روی بین (Roy Bean) هم که در بعضی داستان‌ها سروکله‌ا‌ش پیدا می‌شود، در زمان حیاتش یکی از خوش‌نام‌ترین قاضی‌های آمریکا بود و هنوز هم از او به ‌عنوان یکی از اسطوره‌های قانون‌مداری یاد می‌شود.

اما معروف‌ترین شخصیت‌های فرعی داستان که بیشترین حضور را هم در مجموعه دارند، برادران دالتون‌اند که دشمنی‌شان با لوک، اکثر اتفاق‌های کتاب را رقم می‌زند. اتفاقا در تاریخ آمریکا هم، گروه خلافکاری به‌ نام دالتون‌ها می‌شود پیدا کرد که تخصص‌شان در سرقت از بانک‌ها بود، اما این دالتون‌های واقعی، آن دالتون‌هایی نیستند که در کتاب‌های لوک خوش‌شانس حضور دارند.

دالتون‌های اوریجینال، یک بار در یکی از کتاب‌های اولیة لوک حاضر شدند و در انتهای کتاب هم دخلشان درآمد و کشته شدند.

ولی این دالتون‌هایی که ما می‌شناسیم،پسرعموهای آن دالتون‌های اصلی هستند که در کتاب بعدی،سر و کله‌شان پیدا شد و تصمیم گرفتند راه اقوامشان را ادامه بدهند.

تا حالا 71 کتاب از مجموعه داستان‌های لوک خوش‌شانس منتشر شده که آخرینش همین دو سال پیش روی پیش‌خوان کتابفروشی‌ها رفت. در ده کتاب اول، خود موریس علاوه بر طراحی صحنه‌های داستان، نویسندگی آن‌ها را هم برعهده داشت، اما بعد از آن در سال1957 تصمیم گرفت  ‌سراغ رنه گوسینی برود و از او بخواهد تا داستان‌ها را بنویسد.

از این‌جا به بعد، موریس تنها داستان‌های گوسینی را تصویر می‌کرد و اتفاقا این همکاری که تا زمان مرگ گوسینی ادامه داشت، باعث شد شهرت و موفقیت مجموعه چند برابر شود.

پس از گوسینی، موریس دست از کار نکشید و 21 کتاب دیگر با کمک نویسنده‌های مختلف منتشر کرد تا این که اجل به ‌سراغ او هم آمد و در سال 2001 دار دنیا را وداع گفت.

آخرین کتابی که گوسینی تصویر کرد، یک سال بعد از مرگش منتشر شد و دو سال بعد، هفتاد و یکمین کتاب لوک خوش‌شانس در حالی منتشر شد که به‌ جای نام طراح، نام دیگری غیر از موریس چاپ شده بود.

در 1983 کمپانی «هانا ـ باربرا» با همکاری موریس، اولین مجموعه انیمیشن لوک خوش‌شانس را تهیه کرد که 26 قسمت بود.

پس از آن در سال 91 بیست و شش قسمت دیگر هم توسط همین کمپانی به بازار ارائه شد که مانند سری اول، تجربة موفقیت‌آمیزی برای هانا ـ‌ باربرا بود. آخرین سری انیمیشن‌های تولید شدة لوک خوش‌شانس هم به سال 2001 برمی‌گردد که یک مجموعة 52 قسمتی از ماجراهای او به تصویر درآمد.

مجموعه‌ای که هم به لحاظ کیفی در سطح پایین‌تری نسبت به مجموعه‌های پیشین بود و هم چندان به داستان‌های اصلی وفادار نبود و شخصیت‌های تازه‌ای در خود داشت. علاوه بر این در سینما و تلویزیون هم چند باری سعی شد تا به لوک، جان داده شود، اما همة این تجربه‌های انگشت‌شمار به شکست انجامید.

در انتهای هر قسمت از داستان‌های لوک خوش‌شانس، نمای ثابتی وجود دارد که در نسخة دوبله شده چیزی از آن نمانده: لوک سوار بر جالی و در حالی که بوش‌وگ هم آن‌ها را دنبال می‌کند رو به غروب، آرام و خسته حرکت می‌کند و به‌تدریج صدای موسیقی اوج می‌گیرد و خواننده‌ای با صدایی خسته شروع می‌کند به خواندن: «من گاوچران تنهایی هستم که از خانه‌ا‌م دور افتاده‌ام...»

I’m a poor lonesome cowboy, and a long way from home…

 

 

دوشنبه 3/4/1387 - 9:10
خانواده

 

سالها پیش كه كودك بودم

سر هر كوچه كسی بود كه چینی ها را

بند میزد به عشق

و من آن روز به خود می گفتم آخر این هم شد كار؟

ولی امروز كه دیگرخبری از او نیست

نقش یك دل كه به روی چینی است

تركی دارد و من

در به در وكوی به كوی

پی بند زنی می گردم.............

دوشنبه 3/4/1387 - 9:8
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته