• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 619
تعداد نظرات : 415
زمان آخرین مطلب : 5598روز قبل
مصاحبه و گفتگو

به دوستان گلم

کتابی هست تحت عنوان « خشم و هیاهو » اثر ویلیام فالکنر که شخصا من خودم از ان کتاب و نویسنده اش خوشم اومد. امیدورم این کتاب رو بخونید و خوشتون بیاد.  
مروری بر « خشم و هیاهو »


 

ویلیام فاکنر، نویسنده‌ی آثاری چون:
 در بستر مرگم ، حریم، مرثیه برای راهبه، روشنایی ماه اوت، آبشالم ، آبشالم!، تسخیر ناپذیر، سه گانه ، دهكده، شهر، عمارت، موسی، ناخوانده در غبار.
 دوستی می‌گفت برای درك فصل اول «خشم و هیاهو» باید یك عقب‌مانده‌ی ذهنی باشی!
این جمله چندان هم طنز نیست، چرا كه آثار « فالكنر» آثاری سخت خوان هستند و این نه به خاطر نوع سوژه‌ای كه نویسنده روایت می‌كند كه به جهت ساختار و سبك بیان آن سوژه است. رمان‌های « فالكنر» حتا خوانندگان حرفه‌ای را نیز دچار سرگردانی می‌كند. به طور مثال اغلب كسانی كه از فصل اول «خشم و هیاهو» كه راوی آن یك عقب مانده‌ی ذهنی است، جان سالم به در برده‌اند! و كتاب را تا آخر خوانده‌اند، برای فهم درست روابط بین آدم‌های داستان، برگشتی به آغاز داستان داشته‌اند تا خط داستان را بهتر درك كنند. در واقع شما از خواندن «خشم و هیاهو» قبل از آن كه دچار لذت شوید، هیجان زده از خود خواهید پرسید در چند صفحه‌ی قبل چه اتفاقی افتاده بود و یا این «كوینتین» همان «كوینتین» است؟!
البته عده‌ای از منتقدین اعتقاد دارند از  مقایسه‌ی بیوگرافی « فالكنر» با آثارش می‌توان به این نكته پی برد كه یكی از منابع نوشتاری او، در وافع گذشته‌ی خودش بوده. « ویلیام فالكنر» هم مانند اغلب شخصیت‌های داستان‌هایش، متولد یكی از ایالات جنوب آمریكا بوده. او هم مانند شخصیت‌های «خشم و هیاهو» در ابتدا در خانواده‌ای سرشناس زندگی می‌كرده كه رفته رفته دچار فقر و تنگدستی شده‌اند. با این حساب می‌توان گفت فالكنر نه تنها داستان‌سرای قابلی بوده، بلكه تصویرگری قهار از لایه‌های عمیق و بسیار واقعی زندگی نیز هست و لابد از این جهت است كه وقت خواندن «خشم و هیاهو» این ذهنیت در خواننده زنده می‌شود كه خانواده‌ی «كامپسون‌ها» نمونه ای كوچك شده از انسان‌های جهان معاصر است، جهان آشوب زده‌ی رو به انحطاط.
 
شاد باشید و موفق
"حتی تو"

 

شنبه 8/4/1387 - 11:31
آموزش و تحقيقات

۱۰ نکته درباره دهان‌شویه‌ها

 

۱) عمده ترین عوامل جرم زدای موجود در دهان شویه ها، شامل این موارد است: فنل، آمونیاک، الکل، روغن‌های فرار و ترکیبات ید.

۲) از مهم ترین نکات درباره دهان‌شویه‌ها این است که استفاده نابجا از آنها ممکن است موجب پنهان‌سازی پوسیدگی دندان و در نتیجه تأخیر در درمان بیماری‌هایی مانند التهابات شدید لثه و عفونت‌های چرکی دهان و لثه شود.

۳ ) در صورتی که پس از مسواک‌‌ زدن کامل، بوی بد از دهان خارج شود، تشخیص بیماری‌های لثه ارزش دارد. در این شرایط نباید آن را با دهان‌شویه‌های معطر پوشاند و باید به دندانپزشک مراجعه کرد.

۴) فلوراید، در برخی دهان‌شویه‌ها، ماده اصلی است و در برخی دیگر جزیی از فرمولاسیون دارویی برای پیشگیری از پوسیدگی دندان است.

۵) برخی دندانپزشکان به عنوان درمان کمکی برخی از بیماری‌های دهان و دندان یا پاک‌ سازی و بهبود پس از جراحی‌های دهان و دندان، دهان‌شویه‌های حاوی آب اکسیژنه یا سرم شستشو تجویز می‌کنند.

۶) مصرف درازمدت دهان‌شویه‌های اکسیژنه موجب تحریک بافت نرم، از دست رفتن کلسیم سطوح دندان‌ها و رویش موهای سیاه روی زبان می‌شود.

۷) ستیل پیریدینیوم از محلول‌های دهان‌شویه است که می توانید برای ضدعفونی یا خوش‌بو کردن دهان خود، ۲۰ قطره از آن را در نصف فنجان آب حل کنید و هر سه ساعت یک بار، دهانتان را با آن بشویید.

۸) کلرهگزیدین از دیگر محلو‌ل‌های دهان‌شویه است که می‌توانید روزی دو بار، در صبح و شب، پس از مسواک‌ زدن مقداری از آن را به مدت ۳۰ ثانیه در دهان قرقره کنید. این محلول برای ضدعفونی‌کردن و التیام بخشیدن به التهابات لثه و زخم‌های مخاطی دهان مانند آفت به کار می‌رود.

۹) برای تأثیر بهتر دهان‌شویه‌ها، پس از استفاده‌ کردن از آنها، تا ۵ دقیقه از شستن دهان و نوشیدن مایعات پرهیز کنید.

۱۰) تهوع، استفراغ، دردهای شکمی، تنگی‌نفس و اختلال هوشیاری از عوارض بلع اتفاقی کلرهگزیدین و ستیل پیریدینیوم است که باید بلافاصله با مرکز فوریت‌های پزشکی تماس گرفت

شنبه 8/4/1387 - 11:24
خواستگاری و نامزدی

 

گذری کوتاه بر فعالیت‌های هنری فرامرز پایور

 

فرامرز پایور Image

 

 

فرامرز پایور یک معلم به معنای حقیقی کلمه است. معلم سنتور و معلم موسیقی... او برای نوازندگی سنتور صاحب یک دوره‌ی آموزشی کامل است: هم مدون، هم مدرج. که اگر شاگردش هم نباشید، او معلم شماست. علاوه بر این، روش تدریس دارد. یعنی هدف آموزش‌اش تعریف شده است و انتقال مطلب‌اش راه و روش مشخصی دارد.
 

می‌توان گفت دوره‌ی آموزش پایور برای سنتور در آموزش موسیقی‌ و سازی ایرانی، بی‌همتاست. روش سنتی آموزش ردیف برای این‌که شاگرد یاد بگیرد چه‌طور ساز بزند یا سازَکی بزند تا ردیف را بیاموزد - که هنوز هم پیروانی دارد - پیشینه‌ی جاافتاده‌ای در موسیقی‌ ایرانی دارد. نقد این مساله را به زمان دیگری موکول می‌کنیم؛ اما به زعم نگارنده‌، آموزش ساز یا موسیقی با ردیف، مانند آموزش زبان فارسی با یک متن ادبی قدیمی مثل «گلستان سعدی» است. در آموزش می‌شود یا بهتر است از متون اصل و واقعی استفاده کرد، اما اگر تمام محتوای آموزشی متن واقعی باشد، در فراگیری آن متن هم تردید وجود دارد؛ چه رسد به کسب یک مهارت.

اما پایور برای سنتور محتوای آموزشی تعیین کرده است. پایور ردیف صبا را که خود نزد «ابوالحسن صبا» آموخته بود محور آموزش سنتور قرارداد و دست به تدوین و تالیف دوره‌ی خود زد. البته دوره‌ی چهار جلدی‌ ردیف صبا سرِ کلاس، توسط خود صبا دست‌نویس می‌شد و پس از فوت ایشان بود که گردآوری و چاپ شد. یعنی همان سال‌هایی که فرامرز پایور اولین قدم‌هایش را برای تالیف و تدوین دوره‌ی آموزش سنتور برداشت.

سال 1340 بود که اولین کتاب آموزش سنتور به نام «دستور سنتور» منتشر شد. دیدگاه آموزشی دستور سنتور به وضوح گواه نگاه مولف آن است:

اول: سطح آن پیش از ردیف صبا تعیین شده؛ یعنی باید قبل از ردیف صبا تدریس شود. تا نوآموز با ردیف صبا شروع نکند.

دوم: درس‌ها این‌طور چیده‌شده‌اند: «آسان به سخت»، «کوتاه به بلند»، «ریتم ساده به ترکیبی»، «کند به تند»، «ریتم یکنواخت به متغییر (با کشش‌های متنوع و سکوت‌ها)»، «مضراب‌های ساده به مُرکّب» و «سیم‌های سفید به زرد و بعد پشت خرک».

سوم: پیش از درس شماره‌ی یک، تمرین‌های مضراب برای اجرا، نه روی ساز بلکه روی میز آورده شده تا نوآموز با انواع مضراب‌ها و ترکیب آنها آشنا شده و به آنها مسلط شود.

چهارم: همین تمرین‌های مضراب، تمرینِ اجرای ریتم‌های آینده نیز هستند.

پنجم: نوآموز پیش از درس شماره‌ی یک در چندین صفحه‌ی آغازین کتاب با مباحث مختلفی آشنا می‌شود: «خط حامل و نت‌هایی که در گستره‌ی صوتی سنتور قرار دارند»، «کشش‌ها از گرد تا سه‌لاچنگ»، «فاصله‌های یک پرده، نیم و ربع پرده با علامت‌هایشان» و «شناسایی نت‌ها روی سنتور».

ششم: بسیاری از درس‌ها با توضیح همراه است تا نوآموز اطلاعات لازم و تکمیلی را به‌دست آورد... درباره‌ی: «تئوری»، «علامت‌ها و قواعد نت‌نویسی»، «نکاتی که در آینده بحث خواهد شد»، «ریتم‌ها»، «تمهیدات اجرایی»، «آهنگ‌های محلی، قدیمی یا شناخته‌شده‌ای که در این کتاب گنجانده شده است» و همچنین «شعر آهنگ‌های با کلام» که آنها نیز آورده شده‌اند.

هفتم: در آخر کتاب بخشی به تمرین مضراب یا اتود (برای اجرای ریز، تکیه، تریل، تریوله، زینت، سرمضراب و جز آن) اختصاص داده شده تا نوآموز سنتور برای نواختن ردیف‌ آماده شود. (این بخش از ابتدا در دستور سنتور نبوده و پایور چند سال بعد از انتشار کتاب آن‌را به دستور سنتور اضافه‌کرده است.)

هشتم: کوک سنتور برای تمام خرک‌ها داده شده است.

نهم: نقشه‌ای از ساز و مضراب نیز در آخر کتاب ترسیم شده است.

از انتشار دستور سنتور به بعد، تلاش پایور به غنا بخشیدن به آموزش سنتور در ادامه‌ی ردیف صبا معطوف شد. به سخن دیگر، او به اصول و روش استاد خود برای آموزش سنتور پایبند بود؛ اما به گسترش آموزش سنتور از مبتدی تا عالی اعتقاد داشت. به‌طوری که تا بیست سال پس از انتشار دستور سنتور، یعنی تا سال 1360، آموزش ابتدایی‌ سنتور را با دستور سنتور کافی دانسته و تنها در این مدت به طراحی و تدوین ادامه‌ی آموزش سنتور بعد از ردیف صبا پرداخته بود و دوره‌ی کامل آموزش سنتور از مبتدی (با دستور سنتور) تا عالی (با «ردیف چپ‌کوک») را آماده کرد. تا این‌که در سال 1360، نیاز تازه‌ای ایجاد شد. نگارنده‌ی این نوشته به کلاس پایور رفت و دستور سنتور را در چهار ماه گذراند و آماده‌ی کتاب اول ردیف صبا شد. اما استادش او را – که 10 سال بیشتر نداشت - برای ردیف صبا خیلی جوان می‌دانست. این‌چنین شد که به فکر طراحی و تالیف پلی افتاد که دستور سنتور را به ردیف صبا متصل کند و آخرین حلقه‌ی آموزشی‌ خود را آماده سازد. استاد قدم‌به‌قدم شاگرد حرکت می‌کرد و درس‌ها را که دیگر آهنگ و تمرین نبودند به خط خود می‌نوشت، تا این‌که چند سال بعد این دستنویس‌ها چاپ شد و «ردیف ابتدایی» نام گرفت.

این ردیف مورد استقبال فراوان باقی شاگردان پایور قرار گرفت و ابتدا آنانی که خود مشغول تدریس سنتور بودند، سپس دیگر شاگردان با شنیدن این ردیف مشتاق فراگیری آن شدند. شیرینی‌ جملات آوازی (بخصوص وقتی با شعر اجرا می‌شد) و تازگی و جذابیت ضربی‌ها باعث گرایش شاگردان شد و دیری نگذشت که پایور تدریس ردیف ابتدایی بعد از دستور سنتور و قبل از ردیف صبا را اجباری کرد.

از مشخصه‌های این ردیف می‌توان به نکات زیر اشاره کرد:
1- نمونه‌ای از ردیف است که ساده و کوتاه شده.
2- هر آواز یک مقدمه و رنگ دارد.
3- برخلاف ردیف صبا با شور شروع می‌شود. (ردیف صبا با سه‌گاه شروع می‌شود.)
4- راست‌پنجگاه و نوا ندارد.
5- سهم قطعات ضربی یا متریک بیش از غیر متریک‌هاست. (در ردیف صبا عکس این است.)
6- به مضراب و تکنیک خاص سنتور خیلی توجه شده است.

مشخصه‌ی آخر همان است که پایور در ردیف دیگری از خود به نام «ردیف عالی» یا چپ‌کوک به آن پرداخته است، البته مفصل‌تر، غنی‌تر و عمیق‌تر. هدف ردیف ابتدایی آشنایی مقدماتی با ردیف موسیقی بوده؛ اما در ردیف عالی او قصد تکمیل اندوخته‌های شاگردانش را دارد. در فاصله‌ی این دو ردیف (یعنی ردیف ابتدایی و عالی)، شاگرد سنتور ردیف صبا را می‌آموزد و چند کتاب (پیش‌درآمد، چهارمضراب، رنگ و قطعات دیگر) که همگی قطعات ضربی ساخته خود پایور هستند را درس می‌گیرد.


 

او تنها با دوره‌ی درجه‌بندی‌شده و کاملش نیست که به ما یادآور می‌شود معلم است. پایور دارای روش آموزش است. به‌نظر می‌رسد که معلم کسی است که نه فقط مطلبی را به شاگرد انتقال می‌دهد؛ بلکه راه یادگیری آن مطلب را می‌آموزد. چیزی که درباره‌ی او صادق است و متاسفانه بسیاری از آن محرومند.

از ویژگی‌های روش آموزش وی به این توصیه‌ها و تمهیدها می‌توان اشاره‌کرد:
1- شاگردان چگونه تمرین کنند: برای صحیح اجرا کردنِ حتی یک جمله در یک قطعه یا اجرای خیلی سریع یا به یادداشتن آموخته‌های گذشته و بسیاری مسایل دیگر که شاگردِ ساز را سردرگم یا درمانده می‌کند همیشه راه حلی وجود داشت.
2- شاگردان چه‌وقت ساز بزنند: زمان تمرین قبل از کارهای دیگر مثل اول صبح.
3- چه‌مقدار تمرین کنند: هر چه بیشتر بهتر! با پیشرفت ساز در همان مقطع ابتدایی و توقع استاد کم‌ترین زمان تمرین روزانه دو ساعت است.
4- کجا تمرین کنند(!): پشت در بسته، نه! دور از دیگران تمرین کردن باعث می‌شود نوازنده نتواند در حضور جمع ساز بزند.
5- او به شکل مرتب و مداوم (به‌مدت چند سال، آن‌هم در سخت‌ترین شرایط زندگی‌ ایرانی‌ها) آخرین پنج‌شنبه هر ماه کنسرت کلاسی برگزار می‌شد. هر ماه تعدادی از شاگردان برنامه‌ی موسیقی‌ای از آموخته‌های خود را آماده‌ می‌کردند تا در حضور شنوندگان اجرا کنند. شرح این کنسرت‌ها، برنامه‌ریزی‌هایش‌، تدارک‌ها و تمهیدات لازم، آماده‌سازی شاگردان و صدها نکته‌ی دیگر که یادش به‌خیر مجالی مستقل را طلب می‌کند.
6- او آرشیو صوتی بزرگی در اختیار شاگردان قرار داده بود تا موسیقی ایرانی گوش کنند و نیز آثاری را که جزو درس‌های‌شان بود با بهترین اجراها بشنوند.
7- کلاس به شکل جمعی برگزار می‌شد. شاگردان در حضور همکلاسی‌های‌شان درس به استاد تحویل می‌دادند. وی نیز شاگردان را تشویق می‌کرد که در زمان درس دیگران حضور داشته باشند.
8- او به برخی از شاگردان خود اصول اولیه‌ی نواختن تمبک را می‌آموخت و از آنان می‌خواست در ضربی‌ها بخصوص پیش‌درآمدهای سنگین همکلاسی‌های خود را همراهی کنند. (در پایان هم نوازنده‌ی سنتور باید از نوازنده‌ی تمبک تشکر می‌کرد.)

پایور با بهره‌مندی از ویژگی‌های معلمی‌ خود به تعلیم و تربیت موسیقی‌دان نیز می‌پرداخت. همکاری‌های وی با خوانندگان و نوازندگان بی‌شمار در طول چهار دهه، صرفاً همراهی در اجرا یا شرکت در جلسات تمرین نبوده است. به سخن دیگر، بایگانی موسیقایی‌ وی در کنار دانش ویژه‌اش از موسیقی گذشتگان و استادان خود، آمیخته با ویژگی‌های آموزشی خودش، فعالیتش را در سطحی فراتر از دیگر سرپرستان گروه‌های موسیقی قرار می‌داد.
یا شاید این‌چنین بگوییم شایسته‌تر باشد که همنشینی با پایور به هر شکل همواره آموزنده و غنی بود؛ خواه شاگردش باشی یا نوازنده‌ی گروهش یا همپای کوه‌پیمایی‌هایش...

نوازندگی
شیوه‌ی نوازندگی پایور منحصر به خود اوست. به‌طوری که سنتور او به‌راحتی از دیگران قابل تشخیص است. اما اگر بخواهیم وجه تمایز نوازنده‌ای از نوازنده‌ی دیگری را بشناسیم، ابتدا باید مقوله‌هایی را تعریف کنیم که در اجرای یک ساز قابل دریافت و مشاهده‌اند. این مقوله‌ها به‌عبارتی همان عناصر تشکیل دهنده‌ی موسیقی اجرایی‌ یک تک‌نواز محسوب می‌شوند. در اینجا 10 مقوله‌ی اصلی و زیرمجموعه‌های‌شان برای مشاهده و دریافت اجرای سنتور پیشنهاد می‌شود:

1- کوک: میزان دقت کوک و تنوع نغمات در خرک‌های مشابه مثل کوک‌کردن لابکار، کرن و بمل روی سیم‌های زرد، سفید و پشت خرک.
2- محتوای موسیقی‌ به تعبیر: ریتم و تنوع آن در پیش‌درآمد، چهارمضراب، رنگ و جز آن (موسیقیِ متریک)، ریتم و تنوع آن در اجرای آواز (موسیقیِ غیرمتریک)، بداهه‌نوازی در مقابل موسیقیِ از پیش آماده‌شده، خاستگاه ملودی‌ها به معنای بدیع‌بودن یا مبتنی بر ردیف بودن یا برگرفته از موسیقیِ نواحی بودن‌شان و جز آن، پیوستگی در مقابل گسستگی متن موسیقی و انسجام در مقابل پراکندگی متن موسیقی.
3- شکل، میزان و تناسب استفاده از سیمهای زرد، سفید و پشت خرک.
4- نحوه مضراب زدن (نحوه فرودآوردن مضراب روی سیم، فاصله مضراب از خرک، نقش مچ، ساعد و انگشتان).
5- تناسب شدت مضراب دست راست با چپ.
6- سرعت اجرا
7- صحت و دقت اجرا
8- شیوه یا رنگ صوتی (تمبر) که به‌غیر از شیوه‌ی نوازندگی به ساختمان ساز نیز وابسته است.
9- انواع مضراب‌ها و تکنیک‌های ساز مانند ریز، تکیه، سرمضراب، جفت، شلال و جز آن.
10- وضعیت ظاهری مانند حالت نشستن، وضعیت قرار‌گرفتن پاها، مضراب‌گرفتن، حالت چهره و جز آن (اگر اجرا دیده شود).
بررسی و نقد سنتور پایور با این معیارها مجالی مستقل می‌طلبد که به آینده موکول می‌شود.


آهنگسازی
درباره‌ی آهنگ‌هایی که پایور برای سنتور ساخته یک نقطه‌نظر خاص وجود دارد. تقریباً همه‌ی این آهنگ‌ها در دوره‌ی آموزش سنتور وی موجود است. به سخن دیگر؛ شاید به‌جز چند قطعه، آهنگ‌هایی که استاد پایور برای سنتور ساخته زیر مجموعه‌ای از دوره‌ی آموزشی وی برای سنتور باشند. آیا او آهنگ‌هایش را درس داده یا قطعات درسی مکتب خود را اجرا کرده است؟

شاید بشود گفت هر دو. از تعریف آهنگ و قطعه‌ی درسی که بگذریم – البته اگر در موسیقی ایرانی برای این‌دو تعریف دقیقی وجود داشته باشد – به‌نظر می‌رسد که به‌دلایلی، برخی از آهنگ‌ها بیشتر شکل درسی یا آموزشی داشته و پایور با بهره‌گیری از امکانات و تکنیک سنتور آنها را ساخته باشد. از سوی دیگر، اگر مجموعه‌ی کتاب‌های چاپ‌شده را متد یا دوره‌ی آموزش سنتور بدانیم، بعضی قطعات بیشتر آهنگ هستند تا درس.

برای تمام هفت دستگاه، پنج آواز و گوشه‌های اصلی آنها - در فرم‌های پیش‌درآمد، مقدمه، چهارمضراب و رنگ - قطعات ضربی وجود دارد. در کتاب ردیف ابتدایی و نیز ردیف عالی (چپ‌کوک)، براساس ردیف ایرانی، موسیقی‌ غیرمتریک (آواز) هم برای سنتور طراحی و تصنیف شده است. می‌توان گفت پایور تنها موسیقی‌دان و نوازنده‌ی ایرانی است که تقریباً تمام آثاری که برای ساز خودش ساخته مکتوب و چاپ شده است.

ممکن نیست آهنگ‌های او را با دیگران اشتباه کنیم... خاص خود اوست... شبیه کار دیگران نیست... با قدیمی‌ترها تفاوت دارد و جالب این‌که از او هم توسط بعدی‌ها تقلید نشده است. درست است که سبک نوازندگی وی وجه تمایز مهمی در این قضاوت محسوب می‌شود، اما اگر آثاری که پایور برای سنتور ساخته را با سنتور دیگران هم بشنوید (چیزی که بندرت به گوش عموم رسیده است)، باز هم تشخیص آن مشکل نیست.

از جمله مشخصه‌های آثار او می‌توان به این نکات اشاره کرد:
1- توجه به تکنیک سنتور (در غالب موارد، اجرای آنها با سازی غیر از سنتور یا غیرممکن است یا بی‌معنا)
2- دشواری‌ اجرا
3- سرعت بالا
4- جمله‌های بلند (معمولاً خارج از گستره‌ی چهار یا پنج نغمه)
5- پاساژهای متعدد
6- مضراب جفت روی ترکیبی دوتایی از سه پوزیسیون سنتور (زرد/سفید یا زرد/پشت‌خرک یا سفید/پشت‌خرک)
7- ریز با تک متصل
8- تاکید روی چند الگوی ریتم و حفظ آن در طول قطعه


بعضی از این‌ها مشخصه‌های بنیادین موسیقی‌ پایور هستند که تنها در سنتورِ وی شنیده نشده‌اند، بلکه در آثارش برای سازهای دیگر نیز قابل دریافت‌اند. او چند دونوازی یا دوئت برای سنتور و سازهای دیگر ساخته (مانند «گفت‌و‌گو برای سنتور و ویلن»)، قطعات بدیع و جذابی (مانند «هفت پیکر») را برای گروه سازهای ملی آهنگسازی کرده و چند اثر برای یک ساز ایرانی و ارکستر تصنیف کرده که با همکاری موسیقی‌دانان دیگر انجام شده است. از آن میان می‌توان از «کنسرتینو سنتور» (به‌همراه «حسین دهلوی») و قطعه‌ای برای سه‌تار و ارکستر (با همکاری «احمد عبادی») نام برد.

تنظیم و گروه‌نوازی
پایور در آثار ارکستری‌اش طیف گسترده‌ای از سازها را مورد توجه قرار داده است؛ از یک ترکیب کاملاً سنتی تا گروهی بزرگ که «گروه سازهای ملی» یا «گروه پایور» نام داشته است. ترکیب سنتور، تار یا کمانچه و تمبک شاید کوچک‌ترین گروه او بوده باشد. (البته اگر همنوازی‌های وی با تمبک را تک‌نوازی محسوب کنیم.) این‌چنین به‌نظر می‌رسد که او چه در همکاری با استادان تکنواز مثل «تهرانی»، «بهاری» یا «شهناز» و چه در همکاری با هنرمندانی چون «رحمت‌اله بدیعی» و «ناهید»، اندازه‌ی گروه و تنوع رَنگ صوتیِ سنتی ایرانی را در محدوده‌ی چهار یا پنج ساز مد نظر داشته است.
استفاده از سازهایی که یا اصلاً جزو سازهای موسیقی سنتی محسوب نمی‌شدند یا بیشتر فقط نقش تک‌نواز داشتند، نگرشی دیگر در سازبندی آثار اوست. قیچک (یا غژک)، قیچک آلتو، عود، رباب و بم‌تار سازهایی بودند که در گروه سازهای ملیِ او به ترکیب سنتی اضافه شدند. در این‌باره نکات زیر حایز اهمیت به نظر می‌رسد:

1- انتخاب سازهایی چون قیچک و رباب از سازهای محلی ایران.
2- استفاده از قیچک با صدایی بم‌تر و گرفته در کنار کمانچه.
3- افزایش پویایی (دینامیک) ارکستر با افزودن تعداد سازهایی با گستره‌ها‌ی صوتی متفاوت.
4- افزودن سازهایی با گستره‌‌ی صوتی بم مانند قیچک آلتو و رباب.

از دیگر مسایل قابل‌توجه، ایفای نقش این سازها در ارکستر بوده است و به نظر می‌رسد که معرفی آنها به شنوندگان نیز مد نظر بوده ‌باشد. شاید به همین دلیل بود که در هر برنامه یا قطعه، بخشی هرچند کوتاه به این سازهای ناشناخته محول می‌شد. جمله‌های تنها (سولو) برای عود و یا گروه قیچک‌ها و رباب یا بم‌تار می‌تواند شاهد همین اندیشه باشد.

درباره‌ی گروه‌های او نیز از این خصوصیات می‌توان‌ به نکات زیر اشاره کرد:
1- پویایی‌ یا دینامیک صوتی ‌متناسب و متعادلِ همه‌ی سازها؛ چه از نظر هماهنگی دینامیکی بین سازها و چه از نظر پویایی کل گروه، خواه سه نفره باشد، خواه نه نفره.
2- کوک دقیق گروه و حفظ آن در طول برنامه.
3- اجرای همیشه هماهنگ.
4- اجرای همیشه صحیح (به قول خود او: «بی‌غلط»).
5- آداب و رفتار شایسته‌ی صحنه.

بخشی دیگر از فعالیت‌ هنری پایور تنظیم آثار خود، آهنگ‌های قدیمی و آثار برجسته‌ی موسیقی‌دانان بزرگِ پیش از خود برای ارکستر ایرانی بوده است. ترکیب ارکستر، گاه ترکیبیِ سنتی و گاه ارکستری بزرگ‌تر با قیچک و رباب و عود و بم‌تار بوده است. موسیقی‌ تنظیم‌شده یا صرفاً قطعاتِ سازی (در مقابل آوازی) بودند که در اصل برای یک ساز ساخته شده بودند، مانند «پیش‌در‌آمد»، «چهارمضراب»، «ضربی» و «رنگ» یا آوازی بودند به شکل تصنیف و کارِعمل یا هر دو. چرا که او در تدوین برنامه‌های موسیقی‌اش علاقه‌مند و معتقد به اختصاص بخش جداگانه‌ای به موسیقی سازی بود، چه روی صحنه و چه در ضبط و تولید صفحه‌ی گرامافون یا کاست.

از میان ویژگی‌های این آثارِ تنظیم‌شده به مشخصه‌های زیر می‌توان اشاره‌کرد:
1- موسیقی‌ گروه سازهای ملی معمولاً دارای بافت هم‌صدایی است. همه‌ی سازها یک ملودی اجرا نکرده؛ بلکه ملودی اجرا‌شده توسط گروهی از سازها با ملودی‌های تکمیلی گروهی دیگر همراهی می‌شود.
2- معمولاً به هر ساز یا یک گروه ساز (مثل قیچک‌ها) یک بخش تک‌نوازی یا سولو اختصاص داده می‌شود. تمبک نیز از این قاعده مستثنا نیست.
3- سرعت قطعه‌ی تنظیم‌شده در برخی موارد بیشتر از قطعه‌ی اصلی است.
4- ریتم قطعه‌ی تنظیم‌شده در چند اثر با اصل آن تفاوت دارد.
5- صدای سنتور غالب نیست. به انواع سازها مساوی توجه شده است.

سخن آخر: اجرا و همکاری‌های هنری...
اجراهای پایور هم روی صحنه بوده است و هم به شکل ضبط‌شده. ضبط‌های زنده‌ی تلویزیونی، کنسرت‌های «تالار رودکی»، جشن‌های هنر شیراز، کنسرت‌های دور دنیا و ایران و ضبط در استودیوهای ضبط موسیقی، چند مثال از فعالیت‌های متنوع و متعدد اجرایی‌ وی است.
پایور چهل سال روی صحنه موسیقی اجرا کرده و مشغول تولید بی‌وقفه‌ی موسیقی بوده است. شاید به‌همین دلیل تنها موسیقی‌دان و آهنگساز ایرانی است که غالب آثارش از صحنه شنیده شده و یا از آنها نمونه‌ی صوتی‌ ضبط شده است.

فهرست همکاران هنری او از دهه‌ی سی تا دهه‌ی هفتاد، فهرستی طولانی از نام‌های استادان و هنرمندان است. آن هنرمندانی که برای نخستین بار سازهای ناشناخته‌ای را نواختند و آن استادانی که وارث موسیقی گذشتگان بودند و از پیش ما رفتند یا خود گنجینه‌ای از موسیقی‌ ایرانی شده‌اند و هنوز با مایند... از صبا تا شجریان...

 

 

سبز باشید و بهاری 

شنبه 8/4/1387 - 11:23
محبت و عاطفه

گل عشق تو هستم شبنمم باش....دلم دنیای زخمه مرحمم باش
ز درد بی کسی قلبم شکسته...به شهر بی کسی ها همدمم باش
---------------------------
ما غمزده شهر خرابیم ....گر خانه خرابیم ز کس کینه نداریم
یک شهر پر از دشمن و یک دوست مثل تو داریم
-----------------------------
منتظر دیدار تو هستم...سهل است بگویم که گرفتار تو هستم....من در پی این حادثه غمخوار تو هستم
هر چند که دور از منی و من ز تو دورم.....بر جان تو سوگند که دوستدار تو هستم
-------------------------------------------------
تقدیم به آنکه دارمش دوست....تقدیم به انکه قلبم از اوست....اگر مهتاب از تن بر کند پوست....جدا هرگز نگردد یادم از دوست
--------------------------------
روزگاری مردم دنیا دلشان درد نداشت. هرکسی غصه اینکه چه می کرد نداشت.چشمه سادگی از لطف زمین می جوشید. خودمانیم زمین این همه نامرد نداشت
---------------------------------
میدونی اس ام اس خالی یعنی چه؟ یعنی به یادتم ولی حرفی برای گفتن ندارم
-------------------------
سنگینی باری که خدا بر دوش ما می گذارد آنقدر زیاد نیست که کمرمان را خرد کند. آنقدر است که ما را برای دعا به زانو در اورد
--------------------------------
با تو از خاطره ها سرشارم. با تو تا اخر شب بیدارم. عشق من دست تو یعنی خورشید. گرمی دست ترا کم دارم
-------------------------
نگاهم مثل یک مرغ مهاجر....به دنبال حضورت کوچ میکرد. به غیر از انتظارت قلب من را....کسی اینگونه بی طاقت نمی کرد

----------------------------

بزرگترین افسوس آدمی این است که حس می کند می خواهد اما نمی تواند

و به یاد می آورد زمانی را که می توانست اما نمی خواست

--------------------------------

هرکجا محرم شدی چشم خیانت باز دار.... چه بسا محرم که با یک نقطه مجرم می شود
-------------------------------
بگذار هر روز، دلیلی باشد در دست
بگذار هر روز، عشقی باشد در دل
بگذار هر روز،دلیلی باشد برای زندگی
صدای خنده مستانه اش آمد، اما پنجره ام دیگر گشوده نخواهد شد
چرا که دیگر از این پنجره ها که انتظارم را به تمسخر می گیرند بیزارم
خوش باش که من عمری ست به شنیدن خنده ی سرخوش و مستانه ات، به نگاهی دزدانه از پس پنجره دلخوشم
---------------------------
شاد و سربلند باشید..................
...

شنبه 8/4/1387 - 11:19
محبت و عاطفه
یادداشتی از طرف خدا
به: شما
تاریخ
: امروز
از: رئیس
موضوع
: خودت
عطف به : زندگی
من خدا هستم. امروز من همه مشكلاتت را اداره میكنم . لطفا به خاطر داشته باش كه من به كمك تو نیاز ندارم. اگر در زندگی وضعیتی برایت پیش آید كه قادر به اداره كردن آن نیستی برای رفع كردن آن تلاش نكن ، آنرا در صندوق ( چیزی برای خدا تا انجام دهد ) بگذار . همه چیز انجام خواهد شد ولی در زمان مورد نظر من ، نه تو . وقتی كه مطلبی را در صندوق من گذاشتی ، همواره با اضطراب دنبال (پیگیری) نكن . در عوض روی تمام چیزهای عالی و شگفت انگیزی كه الان در زندگی ات وجود دارد تمركز کن . ناامید نشو .
شاید یك روز بد در محل كارت داشته باشی : به مردی فكر كن كه سالهاست بیکار است و شغلی ندارد

ممكنه غصه زودگذر بودن تعطیلات آخر هفته را بخوری : به زنی فكر كن كه با تنگدستی وحشتناكی روزی دوازده ساعت ، هفت روز هفته را كار میكند تا فقط شكم فرزندانش را سیر كند

وقتی كه روابط تو رو به تیرگی و بدی میگذارد و دچار یاس میشوی : به انسانی فكر كن كه هرگز طعم دوست داشتن و مورد محبت واقع شدن را نچشیده

وقتی ماشینت خراب میشود و تو مجبوری برای یافتن كمك مایلها پیاده بروی : به معلولی فكر كن كه دوست دارد یكبار فرصت راه رفتن داشته باشد

ممكنه احساس بیهودگی كنی و فكر كنی كه اصلا برای چی زندگی میكنی و بپرسی هدف من چیه ؟ شكر گذار باش . در اینجا كسانی هستند كه عمرشان آنقدر كوتاه بوده كه فرصت كافی برای زندگی كردن نداشتند

وقتی متوجه موهات كه تازه خاكستری شده در آینه میشی : به بیمار سرطانی فكر كن كه آرزو دارد كاش مویی داشت تا به آن رسیدگی كند

ممكنه تصمیم بگیری این مطلب رو برای یك دوست بفرستی :  ممكنه در مسیر زندگی آنها تاثیری بگذاری كه خودت هرگز نمیدانستی
شنبه 8/4/1387 - 11:18
محبت و عاطفه

 شبی در امتداد سحر  ...

 

 شبی تاریک و پر از سکوت در اتاقم تنهاتر از همیشه... ناامید از فردایی روشن... بازم نقش چشمات در خیالم... تنها جایی که با همه بی قراریهام احساس آرامش میکنم... خاطرات با تو بودن در حال رفت وآمد در ذهنم هستن... هنوز چشم به راهتم آخه چرا این نفسام تلخه واسم؟ ای کاش زودتر از موعود مقررم فرشته مرگ مرا به کام خویش می گرفت و این روح خسته را به آسمونا میبرد... هر جا که باشه دیگه بدتر از این جا که نیست... شاید این جوری یک بار بمیرم... ولی الان همه لحظاتم شده مردن و زنده شدن... بذار حداقل یک کم از قصه عشقمون بگم تا شاید خوابم ببره... یکی بود یکی نبود غیر خدا هیچکی نبود یکی عاشقی بود که یک معبودی داشت... عاشقه دل خوش به وجود معبودش بود و پرستش اون بالاترین عبادتش بود... نمیدونست که یک روز الهه اش میره دنبال سرنوشتش و اونو تنها میزاره... و هیچی جز یادش براش یادگاری نمیزاره... نشنیدم چی گفتی: یک کم تندتر بگو: چی! روزهای شاد هم داشتیم! خوبه! ولی میدونی چیه: این حرفتم باور میکنم آره روزهای شاد هم داشتیم ولی این قدر روزای غمگین داشتیم که شادیهای کوچیکمون لا به لای دریای غمها گم شدن...

تقدیم به عاشقان

 

 

             *************************************

 

به سوی تو می آیم...      

 

   به سوی تو قدم برمیدارم شمرده شمرده... نمی دانم مقصد کجاست؟ ولی بی هدف در کوچه پس کوچه های زندگی قدم بر میدارم... برگهای بید مجنون خانه مان کم کم رنگ زردی به خود می گیرند... منم خیلی وقته که تو پاییزم ولی خبر ندارم... فصلی دیگر بدون تو برایم آغاز گشته... و من دیگه هیچی نمیدونم... و یا اینکه نمی توانم شکست را باور کنم... شاید روزی برایم بهار باشد ولی اون روز هم خیلی دوره حتی خیلی دورتر از تصوراتم... دیگه کاسه صبرم لبریزتر از همیشه شده... دیگه نیستی که واسم کاسه بزرگتری بیاری و بهم امید بدی که تحمل کن... میدونم برای همه عشق اولش زیباست و هر چی بیشتر میگذره بیشتر در این دریا پر تلاطم فرو میروند... و چه زیباست که تو شناگر قابلی باشی و از پس موجها بربیایی... ولی من خیلی کوچیکم حتی کوچکتر از یک مورچه که تو بهش ترحم میکنی زیر پات له نشه... ولی من نا خواسته یا خواسته له شدم...! بگذریم که آیا زیر پای تو له شدم؟ یا زیر پای سرنوشت؟ به هر حال بذار بگم که زیر پای سرنوشت! تا همه نگن تو عشق واسه زیبایهاش می خواستی و حالا که به آرزوت نرسیدی می خواهی مرا محکوم کنی...! من تو رو با همه وجودم می خواستم... الانشم این دردها را به جونم می خرم و میکشم... آره سخته برام بی تو بودن وبی تو موندن... ولی این درد تنهایی و بی تو بودن را با یاد اون روزهای بهاریمون تحمل میکنم...

*********************************************

شاد باشین

شنبه 8/4/1387 - 11:17
آموزش و تحقيقات

  خربزه (بطیخ


یك كارشناس تغذیه با اشاره به وجود 37 میلی‌گرم ویتامین C در هر یك ‌صد گرم میوه خربزه، نقش این میوه را در طراوت و شادابی پوست و جلوگیری از بیماری‌های لثه موثر دانست.

یوسف نقیایی در گفت‌وگو با خبرنگار بهداشت و درمان خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) منطقه یزد، میوه خربزه را در زمره میوه‌های شیرین برشمرد و اظهار كرد: هر یك صد گرم خربزه، 8 گرم كربوهیدرات دارد كه بیشترین نوع قند موجود در آن از نوع گلوكز و فروتوز است، بنابراین مصرف بیش از حد آن برای بیماران دیابتی توصیه نمی‌شود.

این كارشناس تغذیه یك گرم فیبر، ‌12 میلی‌گرم كلسیم، 17 میلی‌گرم فسفر،‌ 238 میلی‌گرم پتاسیم،‌1250 واحد پیش‌ساز ویتامین A و 31 كیلو كالری انرژی را از مواد تشكیل دهنده در هر یك صد گرم خربزه عنوان كرد.

وی تاكید كرد: ‌میزان پتاسیم موجود در خربزه برای بیماران مبتلا به بیماری قلبی - عروقی بسیار موثر است و مصرف این ماده غذایی نقش به سزایی در پیشگیری از بیماری‌های قلبی و عروقی دارد.

وی با اشاره به مقدار قابل توجه پیش‌ساز ویتامین A موجود در میوه خربزه، گفت: پیشگیری از بیماری‌های چشمی،‌ جلوگیری از بیماری‌های عفونی، ‌طراوات و شادابی پوست از جمله اثرات خربزه به علت داشتن این ویتامین است.

این كارشناس تغذیه در پایان متذكر شد: یك لیوان خربزه قطعه قطعه شده كه حدود 240 گرم وزن دارد، یك واحد غذایی محسوب می‌شود

درمورد خربزه هم گفتنی است:
خربزه میوه ای شیرین، لذیذ و گواراست كه انواع گوناگونی دارد و بهترین آن خربزه خراسان است.


خواص درمانی خربزه

1- خربزه دارای ویتامینA است، از این رو درترمیم و تجدید سلول های بدن نقش دارد.

2- خربزه با داشتن خاصیت ادرارآور بودن در بیماری هایسنگ كلیه و مثانه مفید است؛ دراین بیماری ها باید نمك و فلفل كمتر خورده شود.

3- خربزه سرشار از ویتامین هایA ،D وC و سلولز است.

4- خربزه به علت دارا بودن خاصیت ملیّن، برای معالجه یبوست تجویز می شود.

5- اگر گوشت خربزه را له كنید و به صورتمرهم روی سوختگی های سطحی پوست بدن بگذارید، آن را معالجه خواهد كرد.

6- تخم خربزه برای سرفه حاد، درد سینه و حلق و تب های شدید مفید است.

7- خربزه باعثافزایش شیر در زنان شیرده می شود.

8- مغز تخم خربزه ی بو داده طبیعت گرم دارد.

9- مغز تخم خربزه ی بو داده دارای خاصیتادرار آور، نرم كننده است.

10- خربزه برای اشخاص مبتلا به سل ریوی و كم خونی مفید است.

11- خربزه، رنگ چهره را روشن می كند و بیماری استسقاء ( احساس تشنگی دائمی ) را درمان می نماید.

13- خربزه بههضم غذا كمك می كند و رودل را برطرف می نماید.

14- خوردن 8 گرم دم كرده ی پوست خشك شده ی خربزه ، سنگ مثانه را دفع می كند.

احتیاط لازم در مصرف خربزه

1- مصرف زیاد خربزه باعث نفخ می شود، در نتیجه در ناحیه معده و روده ایجاد درد می نماید.

2- باید خربزه را بعد از غذا مصرف نمود، زیرا در غیر این صورت تولید اسهال و ورم روده می كند.

3- خوردن خربزه كال در كسانی كه معده ضعیف دارند، تولید اسهال می كند. همچنین خلط را می افزاید و برای سینه درد و سرماخوردگی مضر است

شنبه 8/4/1387 - 11:16
دانستنی های علمی

 

یوگا،جادوی جوانی صورت(قسمت سوم)

 

 

•لیست ده گانه
لیست مواردی كه ضد ساختار صورت هستند در زیر آمده است. لیست را پر كرده و ببینید چه مواردی را می خواهید بهبودبخشید. برای این منظور به یك برنامة ورزشی احتیاج دارید.

1ـ لبها
2ـ غبغب آویزان
3ـ ابروان افتاده
4 ـ پلك های افتاده
5 ـ معایب بینی
6 ـ چین خوردگی گردن
7 ـ گونه های خوابیده
8 ـ خط های بوجود آورنده ناشی از حالات عادی صورت
9 ـ چروك ایجاد شده در صورت
10 ـ چروك ناشی از تحلیل عضلاتی

1 ـ لبهای نازك و سخت

با افزایش سن لب ها و ناحیه اطراف آن نازك و خشك می شوند. از عوامل ایجاد كننده آن می توان فشارهای عصبی كشیدن سیگار و اشعة خورشید و عادات حركتی صورت را نام برد. خط های ایجاد شده در لب ها اثرات فرو رفتگی آن می تواند سن شما را بیشتر از آنچه كه هست نمایش دهد و از زیبایی شما بكاهد. با ورزش های صورت می توانید عضلات اطراف دهان را ساخت لبانی برجسته تر و ظاهری جوان تر به صورت داد.

2 ـ غبغب آویزان
در سن 30 سالگی و یا بیشتر آرواره شروع به افتادن می كندو با قوی كردن عضلات آرواره ها و گردن می توان حالت آرواره ها را حفظ كرد. با انجام روش های مربوطه می توانید حتی در صحبت كردن هم اعتماد به نفس به دست آورید. با انجام این ورزش می توانید از بزرگ شدن غبغب جلوگیری كنید.

3ـ ابروان افتاده
هنگامیه كه عضله دور چشم ضعیف می شود ابرو شروع به افتادن می كند كه این وضعیت از نیم رخ بیشتر نمایان است. بوسیله ورزش دادن عضلات، ابرو به صورت طبیعی بالا كشیده می شود. همچنین می توان با قوی كردن عضله بسیار كوچك ولی مهم پلك بالایی چشم، حالت چشم را جوان تر نمایش داد تا صورت حالتی هشیار تر و زنده تر پیدا كند.

4 ـ پلك افتاده
حتی اگر شما مشهور ترین ستاره سینما یا ملكه زیبایی هم باشید راه فراری از پایین افتادن پلك ها ندارید. گاهی وراثت هم سبب ایجاد نواری در بالای چشم شده كه در بعضی مواقع پلك مانند روكش بر روی چشم می افت. در این وضعیت سن فرد دوبرابر به نظر می رسد. با ورزش دادن عضلات كوچك پلك ها چشمانی بزرگتر و گردتر و ظاهری آگاه تر و سر حال تر پیدا كرده و با خون رسانی بیشتر به این ناحیه چشمانتان براق تر شده و چشمانی شبیه به ستاره ها پیدا می كنید.

5 ـ معایب بینی
بندرت كسی از بینی اش راضی است . با افزایش سن بینی چه كوچك چه بزرگ، بلند یا كوتاه، بزرگتر می شود. با شل شدن عضلات گونه فضایی خالی در اطراف بینی پدیدار می گردد. بهترین راه برای محكم نگه داشتن بینی قوی كردن عضله كوچك بینی كه در زیر سوراخ بینی قرار دارد می باشد. ورزش دادن روزانه این عضله سبب بهبودی شكل بینی و سفت شدن دهان و جمع و جور شدن لب بالایی می شود.

6 ـ چین خوردگی گردن
حتی جوانان می توانند گردنی با پوست شل و چین خورده داشته باشند كه در اثر قرار گرفتن در برابر خورشید، رژیم ناكافی و كمبود ورزش پیش می آید. بالا رفتن سن هم وضع را وخیم تر می كند. پوست گردن به جهت حساس بودن، سن را بیشتر از دیگر نواحی بدن نشان می دهد و این مسئله در افرادیكه گردن باریك دارند حادتر می شود. با ورزش دادن این عضلات می توانید سایز عضلات گردن خود را تغییر و وضعیت آن را بهبود بخشید.

سبز باشید و بهاری

شنبه 8/4/1387 - 11:15
محبت و عاطفه

به آبشار گفتم که تو کیستی ؟

گفتا که اشک کوه

گفتم از چه می گرید کوه

گفتا آنزمان که ناله های درهمشکسته جداییها را میشنود

و درددل های تنهایی که تنها پیش او می گرید

و بغضهایی فروخورده که نزدش میشکنند

قلب سنگیش آهسته میشکند

میجوشد

و آرام آرام.....

 آبشار میشود.....

 

شنبه 8/4/1387 - 11:13
محبت و عاطفه
همیشه خاک باش.
حتی اگر احتمال می دهی که آن گل فراموش کند که ریشه اش در کجاست.
انسان از خاک است ،
وتنها در این جایگاه والاترین مقام را دارد.
با مهربانی وبی توقع بپروران و محکم نگه دارریشه ها را،
وبستری آرام باش خستگان را.
آنکه سرکشی می کند وریشه اش را بیرون می کشد ،خود را می خشکاند.
وآنکه از کبر سر بر خاک نمی گذارد ،خسته و کوفته ی همیشگی خواهد بود.
پس خاک در جایگاه خود می ماند.
اوهمیشه خاک است صبور ومفید.
با آنکه همیشه لگد مال است.
او خوب می داند که پر خاش وسرکشی اورا به گردی مضر مبدل خواهد کرد.
زخاک آفریدت خداوند پاک                  پس ای بنده افتادگی کن چوخاک
چوگردن کشیدآتش هولناک                  به بیچارگی تن بینداخت خاک
چو آن سرفرازی نمود این کمی            از آن دیو کردند ازاین آدمی
شنبه 8/4/1387 - 11:11
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته