• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 619
تعداد نظرات : 415
زمان آخرین مطلب : 5599روز قبل
ادبی هنری

درویشی تهیدست از كنار باغ كریم خان زند عبور میكرد . چشمش به شاه افتاد با دست اشاره ای به او كرد. كریم خان دستور .داد درویش را به داخل باغ اوردند. كریم خان گفت این اشاره های تو برای چه بود. درویش گفت.نام من كریم است        و نام تو هم كریم و خدا هم كریم. ان كریم به تو چقدر داده است. به من چی داده    ؟ كریم خان در حال كسیدن قلیان بود گفت چه میخواهی؟ درویش گفت همین قلیان مرا بس است. چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان كسی نبود جز كسیكه میخواست نزد كریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد. جیب درویش پر از سكه كرد و قلیان نزد كریم خان برد. روزگاری سپری شد. درویش جهت تشكر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد. با دست اشاره هایی كرد. به كریم خان زند گفت نه من كریمم نه تو. كریم فقط خداست جیب مرا پر از پول كرد و قلیان تو هم سر جایش هست

دوشنبه 31/4/1387 - 14:9
ادبی هنری

 

" پر از هوای گریه ام "

 

شب است و من به یاد تو پر از هوای گریه ام . ستاره گوش می كند به های های گریه ام ، تو رفته ای و عشق تو به داد من نمی رسد ، به گوش تو مگر نمی رسد صدای گریه ام ؟!
نگاه من به خون تپید در سكوت درد تو مرا به خویشتن بخوان به خون بهای گریه ام
ترانه ی طلوع را هزار بار گریه كن اگر كه پی نبرده ای به ماجرای گریه ام
شبی كه رفتی و دگر نیامدی ، شكفته شد گلی به یاد  عشق تو در باغ های گریه ام
سكوت جاودان تو ، شكسته ساز سینه را ،  شب است و من به یاد تو پر از هوای گریه ام
دوشنبه 31/4/1387 - 14:1
آموزش و تحقيقات

«اهرام» ناگفته‌های بسیار دارد

بی‌گمان اهرام مصر ناگفته‌های بسیار دارند.
می‌گویند: در مصر عهد دودمان
سوم معمار نابغه‌ای به نام ایم حوتپ Imhotep برای
فرعون مصر، زوسر «جوزر»
(حدود ‌٢٦٤٩ - ‌٢٦٦٣ ق م) مجتمع عظیمی در
سقاره، و گورستان گروهی نزدیک
تختگاه مصر؛ ممفیس می‌سازد.



افزون بر این، هرمی پله پله از سنگ بنا ساخت و
مرقد و تأسیسات جانبی
دیگری در اطراف هرم بدان افزود. هرم عظیم زوسر
که به منظور حفاظت از جسد
فرعون مصر بنا شد؛ کهن‌ترین اثر معماری باقی
مانده از مصر باستان است.
این معماری خود الگویی شد تا آیندگان به تقلید
و تبعیت از آن، دست به کار
ساختمانی عظیمی بزنند که یکی از عجایب
هفتگانه جهان شناخته شود.



معماری پادشاهی کهن، اهداف و انگیزه های آن
دست مایه ای گردید تا مورخان
و باستان شناسان بر این دوره پانصدساله و
شرایط و اوضاع اجتماعی آن را بر
مبنای بناهایی که به هر صورت از سنگ آهک و
گرانیت در مقیاس بزرگ برای
ساختن ساختمان ها در مقبره‌ها به کار
می‌رفت، شناسایی کنند.



جالب این که در این دوره ، معابدی شبیه آن چه
در دودمان یکم و دوم
پادشاهی متداول بود، به ندرت ساخته می‌شد. به
طوری که اشاره شد، در پایان
دودمان سوم پادشاهی، ساختن اهرام آغاز و به
تدریج گسترش پیدا کرد. اما
کمال حشمت این معماری تنها مدیون دودمان
چهارم پادشاهی است که در آن عهد
احداث چنین آرامگاه های پادشاهی با عظمت و
پرشکوه، رونقی فراوان یافت.



ساخت اهرام مهمترین و اصلی ترین سازندگی این
دوره را تشکیل می‌دهد؛ این
معماری بدیع خود موجد تحولی شگرف گردید و تمدن
و فرهنگ فراعنه به یک
شکوفایی بی نظیر دست یافت؛ به گونه ای که مشعل
هدایتی برای صنعتگران مصری
برای یک دوره سه هزار ساله بعدی شد.



اهرام مصر نمایانگر اوج دستاوردهای فنی،
معماری، طراحی و تزیینات است که
تنها در سایه یک سازمانبندی منظم،
استادکارانی بی نظیر و هنرمندانی با
انگیزه های قوی، و مهم تر از همه امنیت کافی و
ثروتی کلان امکان پذیر
بود. دوره دودمان چهارم پادشاهی اندکی افزون
بر یک سده دوام آورد
(‌٢٤٩٨-2613پ م) و شش پادشاه از این دودمان بر
مصر فرمانروایی کردند.



هرم غول پیكر مصر از قدیمی ترین عجایب هفتگانه
است، البته این تنها بنایی
است كه در میان عجایب هفتگانه تا به امروز
باقی مانده است. زمانی كه این
هرم ساخته شد بلندترین ساختمان جهان در آن
زمان محسوب می شدواین رتبه را
تا ‌٤٠٠٠ سال حفظ كرد.



پادشاهان مصر باستان را فراعنه می نامیدند.
یكی از این پادشاهان خفو بود.
در حدود ‌٢٥٨٠سال قبل از میلاد مسیح این هرم
بزرگ را برای محل دفن یاهمان
آرامگاه فرعون ساخته اند. خفو همان
فرمانروایی است كه یونانی ها
اوراخئوپس می نامیدند. و پس از مدتی پسر ونوه ی
خفو نیز برای خود هرم
هایی را ساختند. البته در اطراف ودر مجاورت
این سه هرم چند هرم كوچك نیز
بنا شده اند كه این هرم ها متعلق به درباریان
وملكه‌ها بوده است.



مصریان باستان اعتقاد داشته اند كه انسان پس
از مرگ دوباره زنده می شود و
به همین خاطر در اطراف جسد مومیایی شده ی
مردگان خود موادغذایی و وسایل
دفایی و... رابه همراه آن ها دفن می كردند
واهرام مصر نیز برای حفاظت
ازجسد خفو و فراعنه ی دیگر ساخته شده است.



اهرام مصر از سه هرم بزرگ تشكیل شده است كه
دركنار آن‌ها هرم های كوچكی
نیز وجود دارند. وقتی ما اهرام مصر را از نزدیك
می بینیم هرم وسطی از همه
بزرگتر به نظر می رسد، ولی این اشتباه است،
زیرا كه هرم وسط چون روی زمین
مرتفع‌تری بنا شده است بزرگ تر به نظر می رسد.
ولی در اصل هرم خفو كه سمت
چپ هرم وسط قراردارد از همه بزرگتر است....

دوشنبه 31/4/1387 - 14:0
ادبی هنری
من را به غیر عشق به نامی صدا نکن
غم را دوباره وارد این ماجرا نکن
بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن
با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن
موهات را ببند دلم را تکان نده
در من دوباره فتنه و بلوا به پا نکن
من در کنار توست اگر چشم وا کنی
خود را اسیر پیچ و خم جاده ها نکن
بگذار شهر سرخوش زیبائیت شود
تنها به وصف آینه ها اکتفا نکن
امشب برای ماندنمان استخاره کن
اما به آیه های بدش اعتنا نکن....
*******************
دوشنبه 31/4/1387 - 13:59
ادبی هنری

:::SaRa:::
 

داستنهای ملانصرالدین ا
 

 

داستان نردبان فروشی ملا

روزی ملا در باغی بر روی نردبانی رفته بود و داشت میوه می خورد صاحب باغ او را دید و با عصبانیت پرسید: ای مرد بالای نردبان چکار می کنی؟ملا گفت نردبان می فروشم!
باغبان گفت : در باغ من نردبان می فروشی؟
ملا گفت: نردبان مال خودم هست هر جا که دلم بخواهد آنرا می فروشم.

داستان لباس نو

روزی ملا ملا به مجلس میهمانی رفته بود اما لباسش مناسب نبود به همین جهت هیچکس به او احترام نگذاشت و به تعارف نکرد!
ملا ه خانه رفت و لباسهای نواش را پوشید و به میهمانی برگشت اینبار همه او را احترام گذاشتند و با عزت و احترام او را بالای مجلس نشاندند!ملا هنگام صرف غذا در حالیکه به لباسهای نواش تعرف می کرد گفت: بفرمایید این غذاها مال شماست اگر شما نبودید اینها مرا داخل آدم حساب نمی کردند.

داستان ملا و گوسفند

روزی ملا از بازار یک گوسفند خرید در راه دزدی طناب گوسفند را از گردن آن باز کرد و گوسفند را به دوستش داد و طناب را به گردن خود بست و چهار دست و پا به دنبال ملا را افتاد.
ملا به خانه رسید ناگهان دید که گوسفندش تبدیل به جوانی شده است
دزد رو به ملا کرد و گفت من مادرم را اذیت کرده بودم او هم مرا نفرین کرد من گوسفند شدم ولی چون صاحبم مرد خوبی بود دوباره به حالت اول بازگشتم.
ملا دلش به حال او سوخت و گفت: اشکالی ندارد برو ولی یادت باشد که دیگر مادرت را اذیت نکنی!
روز بعد که ملا برای خرید به بازار فته بود گوسفندش را آنجا دید. گوش او را گرفت و گفت ای پسر احمق چرا مادرت را ناراحت کردی تا دوباره نفرینت کند و گوسفند شوی!؟

داستان خانه ملا

روزی جنازه ای را می بردند پسر ملا از پدرش پرسید : پدرجان این جنازه را کجا می برند؟!
ملا گفت او را به جایی می برند که نه اب هست نه نان هست نه پوشیدنی هست و نه چیز دیگری
پسر ملا گفت : فهمیدم او را به خانه ما می برند!
داستان داماد شدن ملا

روزی از ملا پرسیدند : شما چند سالگی داماد شدید؟
ملا گفت به خدا یادم نیست چونکه آن زمان هنوز به سن عقل نرسیده بودم

دوشنبه 31/4/1387 - 13:58
دعا و زیارت
ماه این همیشه تنها٬
باز امشب در چنگال سیاه شب اسیر تنهایی و ظلمت وامانده٬
اما هیچ ستاره ای یارای یاریش را ندارد٬
ماه امشب چه خواهد کرد؟ آیا به فردا شب دیگری خواهد رسید؟
آیا جهد همیشگی اش را هنوز دارد؟ آیا دلش هنوز برای همه ی تنها مانده های زمینی می تپد؟
من همیشه و باز امشب تنهایم٬ اورا درک می کنم٬
خدایا به تنهایی ات قسم ات می دهم٬ ماه را از تنهایی امشب به سلامت بگذران
دوشنبه 31/4/1387 - 13:57
محبت و عاطفه

من سکوت را دوست دارم به خاطر اُبهت بی پایانش....

فریاد را می­پرستم به خاطر انتقام گم­گشته در عصیانش.........

فردا را دوست دارم به خاطر غلبه­اش بر فلک کَجمَدار .......

پائیز را می­پرستم به خاطر عدم احتیاج ! عدم اعتنایش به بهار ....

آفتاب را دوست دارم به خاطر وسعت روحش ! که شب ناپدید می­شود تا ماه فراموش کند حقیقت تلخی را از او نور می­گیرد....

زندگی : ایده­ال من است و من آن را تقدیس­ می­کنم ! به خاطر اینکه روزی هزار بار نابودش می­کنند اما هرگز نمی­میرد !

کارو

يکشنبه 30/4/1387 - 9:25
دانستنی های علمی

 

هرگز دیگران را نصیحت مکن مگر اینکه آن نصیحت را مکرر به خود کرده باشی و هرگز دیگران را بعد انجام خطاها سرزنش مکن اگر خود را بسیار سرزنش نکرده ای.زیرا انسانی که خود را تربیت نکرده هرگز نمی تواند دیگری را تربیت کند.  

يکشنبه 30/4/1387 - 9:20
ادبی هنری

فردریش ویلهلم نیچه (F.W.Nietzsche) (زادهٔ ۱۵ اکتبر ۱۸۴۴ میلادی - درگذشتهٔ ۲۵ اوت ۱۹۰۰ میلادی). فیلسوف مشهور آلمانی که از مشهورترین عقاید وی نقد فرهنگ، دین و فلسفه‌ٔ امروزی بر مبنای سئوالات بنیادینی دربارهٔ بنیان ارزشها و اخلاق، بوده‌است.

نوشته‌های وی نوع سبک تازه در زبان آلمانی محسوب می‌شد.نوشته‌هایی در نهایت ژرفی و ایجاز، آمیخته با افکاری انقلابی که نیچه خود روش نوشتاری خویش را گزین گویی‌ها می‌نامید.

او در ۱۵ اکتبر سال ۱۸۴۴ در روکن واقع در لایپزیک پروس به دنیا آمد. به دلیل مقارنت این روز با روز تولد فردریش ویلهلم چهارم که پادشاه وقت پروس بود، پدرش نام فرزند خود را فردریش ویلهلم گذاشت.

او [[پس از پاک ۱۸۶۵ تحصیل در رشته الهیات را (در نتیجه از دست دادن ایمانش به مسیحیت) رها می‌کند. نیچه در یکی از آثارش با عنوان «آنارشیست» می‌نویسد: «در حقیقت تنها یک مسیحی واقعی وجود داشته‌است که او نیز بر بالای صلیب کشته شد.». در ۱۷ اوت ۶۵، بن را ترک گفته رهسپار لایپزیگ می‌شود تا تحت نظر ریتشل به مطالعه واژه شناسی بپردازد.او در دانشگاه لایپزیک به فلسفهٔ یونانی آشنا گردید. در پایان اکتبر یا شروع نوامبر یک نسخه از اثر آرتور شوپنهاور با عنوان جهان به مثابه اراده و پنداره و تصور را از یک کتاب فروشی کتابهای دست دوم، بدون نیت قبلی خریداری می‌کند؛ او که تا آن زمان از وجود این کتاب بی خبر بود، به زودی به دوستانش اعلام می‌کند که او یک ‹‹شوپنهاوری›› شده‌است.

در ۲۳ سالگی به خدمت نظام برای جنگ فرانسه و پروس فرا خوانده‌شد، در سرباز خانه به عنوان یک سوار کار ماهر شناخته می‌شود:

‹‹ در اینجا بود که نخستین بار فهمیدم که ارادهٔ زندگی برتر و نیرومند تر در مفهوم ناچیز نبرد برای زندگی نیست، بلکه در اراده جنگ اراده قدرت و اراده مافوق قدرت است!››

با رسیدن به اواخر دهه۱۸۷۰ نیچه به تنویر افکار فرانسه مشتاق شد و این در حالی بود که بسیاری از تفکرات و عقاید او در آلمان جای خود را در میان فیلسوفان و نویسندگان پیدا کرده بود. در سال ۱۸۶۹ نیچه شهروندی «پروسی» خود را ملغی کرد و تا پایان عمرش بی سرزمین ماند. او در حالی که در آلمان، سوئیس و ایتالیا سرگردان بود و در پانسیون زندگی می‌کرد بخش عمده‌ای از آثار معروف خود را آفرید. نیچه به مسیحیت خالص و پاک که به زعم او «در تمام دوران» امکان ظهور دارد احترام فراوان می‌گذارد و با عقاید مذهبی واگنر تضاد شدیدی پیدا کرد.

«لو آندره سالومه» دختر باهوش و خوش طینت یک افسر ارتش روسیه بود که به دردناک ترین عشق نیچه بدل شد. او می‌گوید: «من در مقابل چنین روحی قالب تهی خواهم کرد» و «از کدامین ستاره بر زمین افتادیم تا در اینجا یکدیگر را ملاقات کنیم.»

سرانجام در سال ۱۸۸۹ به دلیل ضعف سلامت و سردردهای شدیدش مجبور به استعفا از دانشگاه و رها کردن کرسی استادی شد و بالاخره در ۲۵ اوت سال ۱۹۰۰ در وایمار و پس از تحمل یکدورهٔ طولانی بیماری براثر سکته مغزی چشم از جهان فرو بست.

 

 

کتاب چگونه آن می شومی که هستیم یا اینک انسان که کتاب جالبی هست البته یکم نیچه تو این کتاب زیادی از خودش تعریف کرده ولی در کل کتاب جالبی هست.

 

شاد باشید و موفق

يکشنبه 30/4/1387 - 9:19
سينمای ایران و جهان

 

در مورد همون فیلم بخونید:

فیلم در ژانر اکشن،جنایی است و علاوه بر برخورداری از جلوه های ویژه ی زیبا دارای دیالوگ های سنگین و موضوعی پیچیده است.در ادامه مطلب اطلاعات جامعی در مورد فیلم همراه با نقد آن موجود است نقدی بر این فیلم را بخوانید.

نمایش تصویر در وضیعت عادی

نویسنده و کارگردان: گای ریچی. مدیر فیلمبرداری: تیم موریس جونز. تدوین:رامش الویهاره، ایان دیفر، جیمز هربرت. موسیقی: ناتانیل مکالی. طراح صحنه:ایو استوارت. بازیگران: جیسون استیهم(جیک گرین)، ری لیوتا(ماکا)، آندره بنجامین(آوی)، وینسنت پاستوره(زاک). 115 دقیقه. محصول 2005 فرانسه، انگلستان.

 
 

ژانر: جنایی، درام، تریلر.

 
 

خلاصه داستان:


 

جک گرین یک قمارباز حرفه ای است. در هیچ قمارخانه ای به او خوش آمد گفته نمی شود، چون او همواره برنده است. یک شب به یک بازی خصوصی با ماکا صاحب یک قمارخانه بزرگ و سر دسته تبه کارن دعوت می شود. هیچ کس جرات آن را ندارد که در بازی بر ماکا پیروز شود، چون نمی خواهد مورد اذیت و آزار افراد بی رحم او قرار گیرد. اما جک در بازی برنده می شود و پس از خروج از قمارخانه افراد ماکا به سراغش می روند. تمامی همراهان جک بر اثر اصابت گلوله می میرند. اما فرشته نجاتی به نام زاک سر می رسد و جان وی را نجات می دهد. زاک او را با آوی آشنا می کند و به جک می گوید برای زنده ماندن باید تمامی توصیه های آنها را بدون هیچ قید و شرطی بپذیرد. جک قبول می کند ، اما خیلی زود زندگی اش وارد مراحل تازه و خطرناکی می شود ...



 

درباره فیلم:


 

بازگشت ریچی به فرم پس از نزول فاحش در فیلم قبلی اش گمگشته. گای ریچی از کارگردان هایی است که سابقه سینمایی اش محدود به ساختن ویدیو کلیپ و فیلم های تبلیغاتی است و کوشیده تا عوامل ساختاری ویدیو کلیپ ها را در فیلم های بلند خود به کار گیرد. همین امر باعث شکل گرفتن فرم روایی تازه ای شده و با دو فیلم موفق قنداق ، ضامن و دو لوله تفنگ تازه شلیک شده و قاپ زدن توانسته نام خود را در تاریخ سینما با افتخار حک کند.


 

رولور یک اکشن است و از نظر تکنیکی روان ، بدیع و ماهرانه و سرشار از انرژی ؛ اما بر خلاف دو فیلم قبلی ریچی این بار به دنیای درونی شخصیت ها اهمیت بیشتری داده است. تک گویی های طولانی گرین و این که دشمن بیشتر در ذهن او لانه کرده و باید بر آن فائق آید، نقطه مرکزی اثر را تشکیل می دهد. ریچی فیلم خود را مانند یک لابیرنت ذهنی طراحی کرده و تماشاگر را مرتباً همراه گرین در راهروهای آن به عقب و جلو می برد تا به مفهوم واقعی حوادث نائل شود.


 

ریچی در این فیلم نیز از اکثر ترفند های کلیپ سازی مانند حرکت آهسته، حرکت تند، فیکس فریم، زوایای نامتعارف دوربین، قطع های سریع ، تقسیم پرده و نماهای نزدیک همراه با صداهای اغراق آمیز به گونه ای هدف مند و تحت کنترل استفاده کرده تا احساس آشفتگی و هرج و مرج ذهنی گرین را به شکلی مناسب بازتاب دهد. رولور نه فقط یک اکشن روانشناختی ، بلکه یکی از بدیع ترین فیلم های سالهای اخیرو نمونه ای خوب از سینمای امروز انگلستان است که دین آن برای هر سینما دوست واقعی فریضه ای واجب به شمار می رود

يکشنبه 30/4/1387 - 9:10
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته