• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1568
تعداد نظرات : 388
زمان آخرین مطلب : 3779روز قبل
دنیای گیاهان و حیوانات

شیوه عجیب تنفس نوعی سوسمار آن‌ را به بازمانده احتمالی زمین به هنگام بروز بلای طبیعی نابودکننده دیگر گونه‌ها، تبدیل می‌کند.

2-1982.jpg

به گزارش سرویس علمی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، مطالعه جدید نشان می‌دهد «سوسمار صحرایی» (ساوانا مانیتور) مانند پرندگان، از طریق حلقه‌ای یک طرفه نفس می‌کشد.

 

این یافته‌ها عجیب است، زیرا جریان هوای تک‌جهتی پرندگان به دلیل نیازشان به اکسیژن بالای حین پرواز تکامل یافته است.

 

محققان دانشگاه اوتا معتقدند این ویژگی در سوسمارها می‌تواند اقدامی سازگارانه با سطوح پایین‌تر اکسیژن بر روی زمین باستانی بوده باشد.

 

در ابتدای عصر تریاسه و حدود 250 میلیون سال پیش، اکسیژن 12 درصد هوا را در مقایسه با 21 درصد کنونی، تشکیل می‌داد.

 

ماتیو ودل، زیست‌شناس دانشگاه علوم بهداشت وسترن نیز گفت: ما می‌دانیم زمانی که سیارک بعدی به زمین برخورد کند، سوسمارهای صحرایی وارثان زمین خواهند بود.

 

یافته‌های جدید نشان می‌دهد تنفس یک طرفه شاید 270 میلیون سال پیش و 20 میلیون‌ سال زودتر از آنچه تصور می‌شد، پی‌ریزی شده است.

 

به جز تمساح امریکایی، سوسمار صحرایی تنها خزنده شناخته‌شده‌ای است که می‌تواند به این شیوه نفس بکشد.

 

این شیوه متفاوت از روش نفس کشیدن انسان‌ها و دیگر پستاندارانی است که دارای الگوی تنفسی «جزر و مدی» یا دو طرفه هستند.

 

تنفس جزر و مدی بدین معناست که هوا از طریق مسیرهای هوایی وارد ریه‌ها می‌شود و سپس دوباره از همان مسیر به بیرون جریان می‌یابد.

 

ریه‌های پرندگان به جای اینکه مانند ریه انسان تا حدی با هوای مانده پر شوند، حاوی هوای با محتوای اکسیژن بالاتری هستند که به آنها حین پرواز کمک می‌کند.

 

کالین فارمر، نویسنده ارشد این مطالعه و دانشیار زیست‌شناسی دانشگاه اوتا، معتقد است چون ریه‌های سوسمارها دارای ساختار متفاوتی از ریه‌های پرندگان و تمساح‌ها هستند، ممکن است جریان هوای یک طرفه به طور مستقل تکامل یافته باشد.

 

چنین تکاملی حدود 250 میلیون سال پیش در شاه‌سوسماران رخ داده و این گروه موجب پیدایش تمساح‌ها، دایناسورها و پرندگان شده است.

 

دانشمندان حاضر در این مطالعه، با استفاده از سی‌تی اسکن‌، تصاویر سه‌بعدی از ریه‌های این سوسمار را برای تجسم‌بخشی به آناتومی ریه آن انجام دادند.

 

آنها از طریق جراحی، مترهای جریان‌ هوا در برونش‌های پنج سوسمار مانیتور را با هدف اندازه‌گیری مسیر جریان هوا کاشتند.

 

با استفاده از ریه‌های برداشت‌شده از 10 سوسمار مرده، این محققان جریان هوا را هنگام پمپاژ آن به درون و خارج از ریه‌ها اندازه‌گیری کردند.

 

آنها همچنین آب پر از گرده گل آفتاب‌گردان و میکروکره‌های پلاستیکی را از خلال ریه‌های سوسمار پمپاژ کردند و حرکت گرده‌ها و کره‌ها نیز مسیر هوای تک‌مسیره را نشان داد.

 

این مطالعه نشان داد هوا وارد نای سوسمار می‌شود و سپس به درون مسیرهای اصلی هوایی که وارد ریه می‌شوند، جریان می‌یابد. اما به جای جریان‌یافتن دوباره به صورت جزر و مدی و از همان راه در مسیر بازگشت، هوا از مسیر هوایی تک‌جنبی به مسیر بعدی و از خلال بین مسیرها حرکت می‌کند.

 

نتایج این تحقیق حاکی از آن است دیدگاه‌های پیشین در خصوص عملکرد الگوهای یک طرفه جریان هوا ناکافی هستند.

يکشنبه 1/10/1392 - 13:56
آموزش و تحقيقات

امروز(شنبه) ساکنان نیمکره شمالی زمین شاهد کوتاهترین روز و بلندترین شب سال خواهند بود که نشانگر یکی از چهار ایستگاه اصلی مسیر زمین در سفر سالانه آن به دور خورشید است.

218-10.JPG

به گزارش سرویس علمی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، محور چرخش زمین تقریبا در فضا ثابت است، حتی در حالت چرخش زمین بدور خورشید در طول یکسال این محور تغییر نمی‌کند.

 

در نتیجه وقتی زمین در مکان خاصی از مدار قرار می‌گیرد، نیمکره شمالی بسمت خورشید متمایل شده و ساکنان این مناطق شاهد آغاز فصل تابستان خواهند بود.

 

شش ماه بعد وقتی زمین در جهت مخالف خورشید قرار می‌گیرد، نیمکره شمالی از خورشید دور شده و فصل زمستان آغاز می‌شود؛ در این زمان ساکنان نیمکره جنوبی شاهد انقلاب تابستانی هستند.

 

انقلاب تابستانی و زمستانی در نیمکره شمالی به ترتیب در 21 ژوئن (31 خرداد) و 21 دسامبر (30 آذر) آغاز می‌شوند.

 

امروز شنبه 21 دسامبر (30 آذر) ساکنان نیمکره شمالی زمین با پشت سر گذاشتن طولانی‌ترین شب سال، فرا رسیدن فصل زمستان را جشن می‌گیرند.

 

همزمان با آغاز انقلاب زمستانی، قطب شمال زمین در حداکثر شیب از خورشید قرار گرفته و آفتاب ظهر در پایین‌ترین نقطه افق دیده می‌شود.

 

در این زمان خورشید در بیشترین فاصله از خط استوای آسمانی (celestial equator) قرار می‌گیرد.

 

در طول شش ماه آینده در نیمکره شمالی، روزها طولانی‌تر شده و خورشید مدت زمان بیشتری در افق باقی خواهد ماند.

 

اما برعکس در نیمکره جنوبی زمین، مردم شاهد طلوع زود هنگام و غروب دیر هنگام خورشید هستند؛ انقلاب زمستانی در نیمکره جنوبی 21 ژوئن (31 خرداد) آغاز می‌شود.

 

گوگل نیز با تغییر لوگوی خود، آغاز انقلاب زمستانی و شروع فصل زمستان را جشن گرفته است.

يکشنبه 1/10/1392 - 13:55
بهداشت روانی

یک عصب‌شناس با تأکید بر اینکه عواملی مانند تغذیه نامناسب،مانند نوشیدن چای و قهوه، ساعت کار و استراحت ناکافی به اختلال خواب منجر می‌شود گفت:‌ افراد مضطرب و نگران بیشتر می‌خوابند.

خبرگزاری فارس: افراد مضطرب و نگران بیشتر می‌خوابند

حسن عشایری در گفت‌وگو با خبرنگار بهداشت و درمان فارس و در پاسخ به پرسش یک شهروند به مشاور سلامت درباره اختلال خواب اظهار داشت: از نظر آماری، عمده‌ترین اختلالات خواب به نحوه زندگی افراد مربوط می‌شود.

وی افزود: تغذیه، ساعت کار، استراحت و کیفیت زندگی افراد می‌تواند زمینه‌‌ساز اختلال خواب شود.

عشایری تصریح کرد: برخی بیماری‌ها، اختلالات هورمونی و عصب‌شناختی که منشاء عضوی دارند و بر خواب فرد مبتلا تاثیر می‌گذارد قابل تشخیص و درمان است.

وی گفت: مبتلایان به افسردگی و جنون شیدایی معمولاً مشکلات خواب دارند و با وجود ساعت‌های زیادی که می‌خوابند باز هم احساس خواب‌آلودگی می‌کنند.

عشایری افزود: علاوه بر عوامل فیزیولوژیکی‌، مصرف نوشیدنی‌های محرک مانند چای و قهوه موجب کاهش خواب می‌شود.

این عصب‌شناس تصریح کرد: البته مصرف چای و قهوه در برخی افراد موجب بی‌خوابی نمی‌شود اما به طور کلی کافئین و تئین جزو آلکالوئیدهایی هستند که موجب اختلال خواب می‌شوند.

وی افزود: نکته‌ای که باید مطرح شود این است که نوشیدن چای عادت است نه اعتیاد.

این متخصص بهداشت روانی گفت: افراد مضطرب و نگران نیز دچار اختلال خواب می‌شوند. این افراد برای دوری از اضطراب به خواب پناه می‌برند تا برای ساعاتی مسائل‌شان را فراموش کنند.

عشایری اظهار داشت: در وجود همه ما ساعت درونی وجود دارد که خودکار است. اگر این ساعت بر هم بریزد، خواب دچار اختلال می‌شود.

عشایری تصریح کرد: آلودگی‌های صوتی و خودروهایی که صدای موزیک آن‌ها زیاد است خواب افراد را مختل می‌کند.

وی افزود: به دلیل اینکه برخی مشاغل نیاز به هوشیاری دارند و از طرفی این ویژگی در نتیجه خوابی راحت به وجود می‌آید، کسانی که شبها خوب نمی خوابند نمی‌توانند با هوشیاری کار کنند.

این عصب‌شناس خاطرنشان کرد: دانش‌آموزانی که به دلیل صداهای ناهنجار نمی‌توانند بخوابند، در طی روز و در مدرسه دچار اختلال هوشیاری و کاهش یادگیری می‌شوند.

يکشنبه 1/10/1392 - 13:54
شهدا و دفاع مقدس

همسر خلبان شهید «حمیدرضا سهیلیان» می‌گوید: شهید کشوری و شهید سهیلیان به نجاری علاقه داشتند؛ وقتی این دو خلبان وسیله چوبی می‌ساختند یکدیگر را دعوت به دیدن کار هنریشان می‌کردند.

خبرگزاری فارس: خلبانانی که به نجاری علاقه داشتند/ به سهیلیان می‌گفتند: خلبان بی‌باک

به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس(باشگاه توانا)، 21 روز از جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران می‌گذشت؛ لحظه‌های سرنوشت‌ساز رقم می‌خورد، «شیرودی» در حال سینه زدن در مراسم عزاداری بود، «کشوری» زیر تیغ جراحی و «سهیلیان» در حال پرواز و اوج گرفتن؛ او اوج گرفت و پیکر سوخته‌اش بر زمین نشست. در پاسداشت مقام سرلشکر خلبان شهید «حمیدرضا سهیلیان» به گفت‌وگو با همسر وی «سوسن رجبیان» نشستیم. 

* قبل از انقلاب هم حجاب داشتم

متولد 1337 تهران هستم؛ پدرم کارمند وزارت بهداری بود؛ بنده از 9 سالگی به تکالیف دینی توجه داشتم؛ با اینکه در دوران رژیم پهلوی، پوشش نامناسب در جامعه بود، تلاش می‌کردم که بدحجاب نباشم؛ با حجاب ناقصی که داشتم، به شدت احساس گناه ‌کردم و با هدایت خداوند، پوشش کاملی گرفتم؛ البته این پوشش با چادر نبود.

حمیدرضا هم دومین فرزند خانواده بود. 3 برادر و 3 خواهر داشت. او در خانواده مذهبی رشد کرده بود. وقتی حمیدرضا در کلاس ششم متوسطه درس می‌خواند، از نعمت پدر محروم شد؛ او در قبال خانواده احساس مسئولیت می‌کرد. بعد از گرفتن دیپلم، وارد دانشکده افسری شد و دوره خلبانی را پشت سر گذاشت.

* تنها شرطم برای ازدواج

خواهرم با یک خلبان که دوست شهید سهیلیان بود، ازدواج کرده بود؛ بعد از مدتی حمیدرضا هم مرا از شوهر خواهرم خواستگاری کرد؛ یکی از ملاک‌های بنده برای ازدواج این بود که فرد مورد نظر حتماً به نماز توجه داشته باشد؛ شوهر خواهرم در رابطه با شهید سهیلیان گفت: «آدم خوبی است، با خدا و نمازخوان است».

بنده کلاس یازدهم بودم که حمیدرضا با خانواده به خواستگاریم آمدند؛ شرط ازدواج ما در مباحث اعتقادی بود؛ سال 55 نامزد شدیم؛ من درسم را برای گرفتن دیپلم ادامه دادم؛ آن دوران در تهران بودیم و شهید سهیلیان هم در پایگاه هوانیروز کرمانشاه بود و موقعیتی که پیدا می‌کرد به تهران می‌آمد و به ما سر می‌زد.

در آن دوران برای آموزش زبان انگلیسی به آموزشگاه شکوه در انقلاب می‌رفتم؛ حمیدرضا با موتور می‌آمد دنبالم و باهم به تجریش می‌رفتیم؛ آن موقع تجریش، تجریش بود؛ نه به این شلوغی؛ باهم باقلا می‌خوردیم و در خیابان‌ها می‌گشتیم و به خانه می‌آمدیم.

* خیابان شهید سهیلیان

اسم خیابان محل زندگی شهید سهیلیان در نارمک «شیرمرد» بود؛ او با شوخی می‌گفت: «این خیابان را به اسم ما چند برادر گذاشتند، شیرمرد!». بعد از شهادت حمیدرضا، اسم آن خیابان را شهید سهیلیان تغییر دادند.

* اولین دیدار با خانواده شهید کشوری

دوران نامزدی خیلی شیرینی داشتیم؛ منزل خواهرم در کرمانشاه بود؛ یک بار حمیدرضا اجازه مرا از پدرم گرفت و باهم به کرمانشاه رفتیم؛ در آنجا با خانواده خواهرم بیرون می‌رفتیم؛ برای اولین بار هم با خانواده شهید کشوری در کرمانشاه دیدار کردیم.

* روز به یادماندنی از ماهیگیری شهید کشوری و سهیلیان

در دوره نامزدی که به کرمانشاه رفته بودیم، به همراه خانواده شهید کشوری به تفریح می‌رفتیم؛ آن موقع شهید کشوری فرزند داشت؛ شهید سهیلیان و کشوری علاقه به ماهیگیری داشتند؛ هر دفعه که به ماهیگیری می‌رفتند، کلی ماهی می‌گرفتند؛ یک‌بار که باهم برای تفریح رفته بودیم، آنها هر چقدر تلاش کردند نتوانستند ماهی بگیرند؛ برای اینکه اطرافیان فکر نکنند اینها ماهیگیری بلد نیستند، تورهایشان را پر از سنگ کرده و با خنده به طرف ما ‌آمدند؛ بعد از گذشت سال‌ها یک وقت‌هایی با همسر شهید کشوری این خاطره را یادآوری می‌کنیم و می‌خندیم. 

* خلبانانی که به نجاری علاقه داشتند

من و حمیدرضا در آبان سال 56 ازدواج کردیم؛ مهریه‌ام 124 هزار تومان بود؛ هنوز خانه‌های سازمانی آماده نبود؛ در محلی که 5 کیلومتر مانده به پادگان هوانیروز کرمانشاه مستقر شدیم و منزل ما در طبقه همکف بود؛ مادرم مقداری از وسایل جهیزیه را خرید، مقداری را هم پول داد و رفتیم در کرمانشاه تخت و کمد، اجاق گاز و یخچال و ... خریدیم.

در کرمانشاه با خانواده شهید کشوری رفت و آمد داشتیم؛ شهید کشوری و شهید سهیلیان به نجاری علاقه داشتند؛ مثلاً سهیلیان میز چرخ خیاطی و میز ناهارخوری درست کرده بود؛ یادم است برای دور میز ناهارخوری او زوار می‌زد و من هم اتو می‌کشیدم. مدتی هم که باید چند تکه وسایل چوبی می‌ساختیم، او در ماه مبارک رمضان صبح‌ سر کار می‌رفت، بعد از ظهر به خانه می‌آمد و در تراس نجاری می‌کرد. وقتی این دو خلبان وسیله چوبی می‌ساختند یکدیگر را دعوت به دیدن کار هنریشان می‌کردند.

* پخش اعلامیه در مسجد

قبل از پیروزی انقلاب اسلامی حمیدرضا و شهید کشوری خارج از پادگان برای پخش اعلامیه‌ها به مساجد می‌رفتند؛ در نماز جماعات حضور پیدا می‌کردند و زمانی که مردم به سجده می‌رفتند، شهید کشوری و سهیلیان اعلامیه‌های امام(ره) را در مسجد و بین مردم پخش می‌کردند. خانوادگی در راهپیمایی‌ شرکت می‌کردیم.

زمانی هم که امام خمینی(ره) در 12 بهمن 57 وارد ایران شدند، با حمیدرضا در تهران بودیم؛ همسرم به شدت بیمار بود؛ تب بالایی داشت؛ بعداً از تلویزیون حضور امام(ره) در تهران را دیدیم.

* چرا به سهیلیان می‌گفتند: خلبان بی‌باک

شهید سهیلیان مأموریت‌های زیادی رفته بود؛ در یکی از مأموریت‌ها طی حمله دشمن ترکشی به «باک» هلی‌کوپتر حمیدرضا اصابت می‌کند و بنزین آن تخلیه می‌شود؛ او با توکل به خدا هلی‌کوپتر را به سلامت به پادگان می‌رساند؛ همرزمانش از این کار متعجب می‌شوند و بعد از آن به او می‌گفتند: «خلبان بی‌باک».

بی‌باک بودن دو معنی داشت یک جسور بودن و دیگر اینکه او با «باک» خالی از بنزین هلی‌کوپتر را هدایت کرده بود. این خاطره را دوستان بعد از شهادت حمیدرضا برای ما بازگو می‌کردند.

یک بار هم طی مأموریتی گلوله‌ای به شیشه هلی‌کوپتر اصابت می‌کند و از بالای سر حمیدرضا می‌گذرد؛ او بعد از این جریان می‌گفت: «لیاقت نداشتم شهید شوم، باید آن تیر به پیشانی من می‌خورد».

* به شهید سهیلیان وابسته بودم

حمیدرضا خیلی خانواده دوست بود؛ 5 ـ 4 ماه بعد از ازدواج باردار شدم؛ در آن دوران خیلی انار می‌خوردم و او هر طور بود، برای من این میوه را تهیه می‌کرد؛ بعد از اینکه دخترمان «هانیه» به دنیا آمد، همسرم می‌خواست تکه طلا برای من هدیه بخرد که گفتم نمی‌خواهم، وسیله‌ای برای منزل بگیر؛ او هم رفت یک یخچال فریزر گرفت.

با اینکه شهید سهیلیان در پایگاه هوانیروز کارش سنگین بود اما وقتی به منزل می‌آمد، دخترمان روی دستش بود و با او بازی می‌کرد؛ هر وقت‌ هم که مهمان داشتیم مرا کمک می‌کرد.

احترام زیادی برای یکدیگر قائل بودیم؛ وقتی سفره غذا باز بود، تا من سر سفره نمی‌آمدم، غذا نمی‌خورد، صدا می‌زد: «سوسن خانم، سوسن جان، بفرمایید غذا ...».

گاهی وقت‌ها احساس می‌کردم نکند اتفاقی برای حمیدرضا بیفتد؛ قبل از شهادتش چند بار خواب دیدم که او شهید شده است؛ بیدار می‌شدم و خدا را شکر می‌کردم که در کنارم است.

حدود 4 سال زندگی مشترک ما طول کشید؛ روزهای بسیار شیرینی بود، آن قدر به هم وابسته بودیم که وقتی او به مأموریت می‌رفت، حوصله کاری نداشتم. شهید سهیلیان به گل و گیاه علاقه داشت؛ پایین ساختمان را خودش گلکاری کرده بود.

دستش به کار خیر بود؛ اگر می‌خواست کار خیری انجام دهد، کسی متوجه آن نمی‌شد. تظاهر به خوبی نمی‌کرد. به قدری خوب بود که شهادتش خیلی بر من سخت گذشت.

تصویر دوم از سمت راست؛ شهید سهیلیان

* آخرین دیدار

بعد از حمله صدام در شهریور 1359، شهید سهیلیان شب دیر وقت به منزل رسید؛ مادر حمیدرضا هم چند روزی برای مهمانی به منزل ما آمده بود؛‌ بعد از نماز صبح در حالی که صدای هواپیماهای عراقی ‌به گوش می‌رسید، او آماده شد و گفت: «الان می‌روم مادرشان را به عزا می‌نشانم»؛ او مثل قرقی رفت؛ رفتن همانا و دیگر او را ندیدم بعد هم ما را از پایگاه کرمانشاه به تهران فرستادند.

در همان اوایل جنگ چند بار به شهید سهیلیان گفته بودند که برو مرخصی پیش همسر و خانواده مجدداً در پایگاه حضور داشته باش، اما شهید گفته بود: «الان اینجا بیشتر به من احتیاج دارند». بعد از آخرین دیدار حتی یک بار هم تلفنی باهم صحبت نکردیم.

اتفاقاً در ایامی که از او خبر نداشتم، با منزل مادرش تماس گرفته بود، آنها گفته بودند خانه مادرم هستم، بعد من از منزل مادرم به سمت منزل مادر شوهرم حرکت کرده بودم، با منزل مادرم تماس گرفته بود و در آنجا نبودم. به همین جهت نتوانستیم حتی برای آخرین بار باهم صحبت کنیم.

* روزی که کمرم شکست

روز 21 مهر ماه روز تلخی برای من است؛ آن روز من، خواهر و خواهر شوهرم برای دیدار با اقوام به شمال رفته بودیم؛ تلفن منزلشان زنگ زد؛ گفتند: «به تهران برویم». همیشه به بچه‌های خواهرم می‌گفتم: «دعا کنید که خدا پشت و پناه همه باشد از جمله بابا فریدون و عمو حمید». در مسیر، بنده با دخترم «هانیه» و فرزند خواهرم جلوی ماشین نشسته بودیم. عموی شهید هم رانندگی می‌کرد. زن‌عمو و خواهر و خواهر شوهرم هم عقب ماشین نشسته بودند. وقتی به بچه‌ها می‌گفتم دعا کنید، خانم‌ها که صندلی عقب ماشین نشسته بودند، گریه ‌کردند و من هم متوجه نبودم جریان چیست.

آخر شب که به تهران رسیدیم، منزل مادرشوهرم رفتیم. دیدم شوهر خواهرم جلوی در ایستاده است. در ذهنم می‌آمد که حمید شهید شده است، اما نمی‌خواستم بپذیرم. وقتی وارد منزل مادرشوهرم شدم، خواهر شوهر و مادرشوهرم پریشان بودند. خواهر شوهرم را بغل کردم و گفتم: «چه شده است؟» گفتند: «چیزی نشده است، می‌گویند حمید زخمی شده است» گفتم: «این حرف‌ها را نزنید».

آن شب شهید سهیلیان را در خواب دیدم. موهایش ریخته بود. صبح بیدار شدم، اما هنوز قبول نمی‌کردم که برای حمید اتفاقی افتاده باشد. صبح برادرم تماس گرفت، بعد از احوالپرسی گفتم: «از حمید چه خبر؟» او گفت: «خواهر جان تو که با خدا هستی، اگر هم یک وقت شهید شود، او دوست داشته، نباید ناراحت شوی»، گفتم «نه از این حرف‌ها نزنید». به اجبار این موضوع را به من القا کردند.

یک روز بعد شوهر خواهرم پیکر شهید سهیلیان را پس از تشییع بزرگ در کرمانشاه با هلی‌کوپتر به تهران آورد. در تهران هم تشییع پیکر او انجام گرفت، طوری که نمایندگان مجلس شورای اسلامی هم برای تشییع آمده بودند. آن روز جمعیت زیادی در پاستور حضور داشتند. نمایندگان مجلس به بنده تسلیت می‌گفتند و من هم می‌گفتم: «به من تبریک بگویند که همسرم شهید شده است».

آن روز واقعاً احساس کردم که شکسته شدن کمر یعنی چه. بعداً به من گفتند پیکر حمید سوخته است. قبل از اینکه او را داخل قبر بگذارند با او صحبت می‌کردم و می‌گفتم «حمید جان رفتی و مرا تنها گذاشتی، شفاعت مرا هم بکن و از من راضی باش». بعد از شهادت حمید، همسر شهید کشوری اوضاع روحی مرا پرسید و به او گفتم: «یا باورم نمی‌شود یا اینکه خداوند صبر بزرگی به من داده است، تنها چیزی که به من آرامش می‌دهد این است که می‌دانم جای حمید خوب است وگرنه دوری خیلی سخت است».

بعد از شهادت سهیلیان با خانواده شهدا به دیدار امام(ره) رفتیم، به ایشان گفتم: «برای شهید من دعا کنید»؛ ایشان دعا کردند و دست بر سر دخترم کشیدند.

اوایل شهادت حمید، خیلی به خوابم می‌آمد. حتی قبل از اینکه خوابم ببرد، می‌فهمیدم که امشب او را در خواب خواهم دید. بعضی وقت‌ها در خواب می‌فهمیدم که شهید شده و بعضی وقت‌ها می‌گفتم: «زنده‌ای، آمده‌ای؟!».

گریه‌های من در فراق حمیدرضا مخفیانه بود؛ تا 3 ـ 4 ماه بعد از شهادت او، سرود «ملوانان، خلبانان، پیروز باشید...» را که از رادیو یا تلویزیون می‌شنیدم از خود بی‌خود می‌شدم. البته فقط گرمای اشک را روی صورتم احساس می‌کردم. بیان رویدادهای آن روزها راحت است اما روزهای سختی را پشت سر گذاشتیم.

* جمله‌ای از شهید که تسکینم می‌داد

قبل از جنگ یکی از همکاران حمیدرضا در غرب شهید شد. ما به دیدن خانواده آنها رفتیم، بعد از دیدار به شهید سهیلیان گفتم: «الهی بمیرم حمید، پیکر این شهید سوخته بود». حمید گفت: «موقعی که روح از بدن جدا شود،‌ مهم نیست که جسم بسوزد یا سالم بماند»، این جمله همیشه در ذهنم بود. بعد از شهادتش وقتی فهمیدم که هلی‌کوپتر حمیدرضا یک بار در آسمان یکبار هم در زمین منفجر شده و پیکر او سوخته است، این حرف او تسکینم می‌داد و سبب آرامش من می‌شد. او می‌گفت: «اگر من شهید شدم گریه و زاری نکنی» وقتی می‌گفتم: «تو را خدا این حرف‌ها را نزنید» او می‌گفت: «در این دوره زمانه مرگ در بستر ننگ است».

تصویر نخست از سمت راست شهید سهیلیان و تصویر سمت چپ شهید شیرودی

* روایت شیرودی از ناجی سر پل ذهاب

بعد از شهادت حمیدرضا دوستانش خاطراتی از او برایم تعریف می‌کردند. در اوایل جنگ شرایط سرپل‌ ذهاب خیلی حساس بود؛ اگر این منطقه مثل خرمشهر از دست می‌رفت ما باید خیلی کشته می‌دادیم تا آن را به دست بیاوریم؛ بعد از اینکه شهید سهیلیان به همراه خلبانان دیگر توانست سرپل ذهاب را نجات دهد،‌ خبرنگاران صدا و سیما ‌خواستند با او مصاحبه کنند؛ اما نپذیرفت.

بعد از شهادت حمیدرضا، شهید شیرودی برای من این گونه تعریف می‌کرد: «سهیلیان کار مهمی انجام داده بود؛ دشمن سیم خاردارها را رد کرده بود؛ دستور داده بودند که نیروها عقب‌نشینی کنند؛ سهیلیان گفته بود، من نمی‌روم هیچ کس هم حق ندارد یک هلی‌کوپتر از اینجا به عقب ببرد. به ترتیب سهیلیان، شیرودی و چند خلبان دیگر نشستند این چند نفر با همان با هلی‌کوپتر مهمات پادگان را بر سر دشمن ریختند و سرپل ذهاب نجات پیدا کرد».

* تیرها را منحنی شلیک می‌کرد

دوستان سهیلیان می‌گفتند: حمید در زدن هدف خیلی مهارت داشت، او وقتی روی هدف تمرکز می‌کرد، با شلیک به صورت منحنی، گلوله به هدف می‌خورد. به او می‌گفتیم: «حمید چگونه منحنی شلیک می‌کنی» او می‌گفت: «من کاری نمی‌کنم تیر را رها می‌کنم و خداوند آن تیر را بر سر دشمن می‌زند».

او در ادامه تعریف می‌کرد یکبار با حمید رضا به اهواز رفتیم، گفتم: «حمید این تانک را به صورت منحنی بزن» گلوله به تانک خورد و گفت: «من که گفتم گلوله را شلیک کنم، خدا بر سر دشمن می‌زند». حمیدرضا وقتی کاری می‌کرد، می‌گفت: «خدای من» و نمی‌گفت من.

او حتی در یک روز 54 تانک عراقی زده بود؛ یکی از دوستانش می‌گفت: «او با یک تیر، یک تانک را می‌زد؛ تیر هدر نمی‌داد».

* نیروهایش از او راضی بودند

بعد از شهادت حمیدرضا، سربازان از او تعریف می‌کردند و می‌گفتند: «خیلی متواضع و مهربان بود؛ وقتی برای گرفتن مرخصی به اتاقش می‌رفتیم، به احترام ما از جا بلند می‌شد». یک بار هم بر حسب اتفاق یکی از سربازان را دیدم او وقتی فهمید همسر شهید سهیلیان هستم، گفت: «ما در جایی بودیم که صعب‌العبور بود؛ او برای ما با هلی‌کوپتر غذا می‌آورد».

* نذری که بعد از شهادت ادا شد

او توجه زیادی به مردم محروم داشت؛ یک وقت‌هایی که گوسفند قربانی می‌کردیم، گوشتش را با شهید سهیلیان بین مردم محروم کرمانشاه تقسیم می‌کردیم. وقتی حمیدرضا به مأموریت می‌رفت، نگرانش می‌شدم؛ یک بار برای سلامتی سهیلیان  قربانی نذر کردم؛ این نذرم ادا نشده بود که بعد از شهادتش نذرم را ادا کردم و مثل گذشته بین مردم محروم تقسیم کردم.

* شهید قول شفاعت داد

یک سال بعد از شهادت حمید، به کرمانشاه رفتم تا اسباب و اثاثیه منزل‌مان را به تهران بیاورم. دایی‌ام ماشین باری داشت. منزل ما طبقه همکف بود. شیشه‌های منزل‌مان شکسته بود و گربه‌ها رفته بودند در اتاق. از بس این گربه‌ها «کبوتر» و «یا کریم» آورده و آنجا خورده بودند، روی موکت قرمز رنگ پُر از پر کبوتر و موی گربه بود. با سختی اتاق را تمیز کردیم.

همان روزها همسایه بالایی برایم تعریف می‌کرد: در خواب دیدم شهید سهیلیان آمده است و می‌خواهد نماز بخواند.

گفتم: آقای سهیلیان آمده‌اید اینجا نماز بخوانید؟

آقا حمید گفت: می‌دانید که سوسن آمده و اثاث‌ها را جمع کند؟ به همین خاطر من آمده‌ام او را کمک کنم.

پرسیدم: راست می‌گویند که شهید 40 نفر را شفاعت می‌کند؟

آقا حمید گفت: بله، هر کسی که راه خدا را برود، شفاعت می‌کنم.

پرسیدم: سوسن خانم را هم شفاعت می‌کنید؟

آقا حمید گفت: سوسن خانم که برای خودش یک باغ دارد.

* گمنامی شهید سهیلیان

شهید سهیلیان در این سال‌ها گمنام بود؛ با توجه به اینکه در جریان سرپل ذهاب وقتی می‌خواستند با او مصاحبه کنند، از مصاحبه امتناع کرد چون می‌خواست گمنام بماند، پیش خود احساس می‌کردم که در طول این سال‌ها حرفی از او نزنم؛ در حالی که اسم و رسم شهدا نباید در غفلت بماند.

گفت‌وگو از فاطمه ملکی

يکشنبه 1/10/1392 - 12:57
عقاید و احکام

جام جم آنلاین: زمانی که هنوز گاری و درشکه برروی سنگفرش‌های خیابان ناصر خسرو در حال حرکت بود کارش را شروع کرد، حالا پیرمرد 83 سال دازد و 69 سال می‌شود که به کار گلدوزی و تولید و فروش پرچم‌های مذهبی مشغول است، وارد حجره‌اش که شدیم خیلی صمیمانه نگاهمان کرد.

وقتی از او پرسیدم از حال و هوای آن روزهایی که کارش را شروع کرده بود تعریف کند انگار او را به حال و هوای نوجوانی بردم؛ زمانی که حاج آقای محمدی معروف این بازار، فقط 14 سال داشت و به تماشای دسته های عزاداری می پرداخت، با چشمانی که شوق آن روزها را می توانستی در درونش ببینی با حسرت می گوید: در قدیم ناصر خسرو اینگونه نبود جمعیت خیلی کم بود و ماشین تردد نداشت، دسته های عزاداری در تهران خیلی ساده سینه زنی می کردند. او از دسته عزاداری شهید طیب حاج رضایی که هیات داری را باب کرد نیز یاد می کند و ادامه می دهد هم اکنون دسته های عزاداری آنقدر زرق و برق دار شده اند و نوحه ها با ریتم تند پخش می شود که دیگر آن حال و هوای گذشته را ندارد.

همانطور که به صحبت هایش گوش می دهم نگاهی هم به پرچم هایی که به عنوان نمونه برروی دیوار نصب شده و تا سقف مغازه بالا رفته می اندازم، همه جور پرچمی می بینید؛ سه گوش، قرنیزهای کتیبه ای، کتل، شال علامت، دوچوبه، پرچم های بادی که روی آن جملاتی در وصف امام حسین و اهل بیت (ع) نوشته شده بود، جنس پارچه ها متفاوت بود و به گفته خودش اغلب پارچه های مورد استفاده چینی است آن هم به خاطر قیمتش که ارزان تر از پارچه های داخلی است. محمدی علاقه زیادی به هیات های عزاداری آذربایجان دارد، او می گوید: مراسم آنها خیلی گیرا و تاثیرگذار است و البته از چهار هیات بنی فاطمه، فاطمیون، پیرعطاء و دلریش هم به عنوان هیات های بزرگ تهران یاد می کند که سابقه حدود صد ساله دارند.

پرچم های هزار تومنی و چند میلیونی

درباره مشتریانش می پرسم و این که گران ترین پرچم های مذهبی چه قیمت دارد. او توضیح می دهد که همه نوع مشتری وجود دارد از هیات های کوچک گرفته تا متوسط و بزرگ و این که بازار خرید پرچم در طول سال رواج دارد و پرچم ها با توجه به جنس و اندازه اش از حدود هزار تومان تا سه میلیون تومان به فروش می رسد، همانطور که توضیح می دهد دو خانم وارد مغازه می شوند و یک پرچم برای روضه خوانی بی بی رقیه سفارش می دهند. حاج محمدی می گوید پرچم های مذهبی در طول سال همواره مشتری دارد و مردم برای جلسات مذهبی خود برای شب های سه شنبه، چهارشنبه و پنجشنبه و روزهای خاص از ما خرید می کنند و اینگونه نیست که با تمام شدن ایام محرم فروش ما تعطیل شود اما اوج فروش ما در همان ایام ماه محرم است.

پرچم فروش های ناصر خسرو همچنان به فعالیت خود ادامه می دهند اما مغازه دارهایی که در10 روز اول محرم سنج و زنجیر و طبل می فروختند حالا دیگر به شغل روتین خود بازگشته اند.

رامین ذبیحی که خود پرچم فروش است می گوید: در 10 روز اول محرم برخی مغازه دارها که در طول سال کت و شلوار یا محصول دیگری می فروشند اقدام به فروش لوازم مورد نیاز هیات های عزاداری می کنند اما بعد از این ایام بازار این لوازم رونقی ندارد اما شش مغازه پرچم فروشی ناصر خسرو در طول سال در همین صنف فعالیت می کنند.

گران ترین علم ها

بعد از خیابان ناصر خسرو به خیابان امام خمینی (ره) نرسیده به چهار راه سیروس سری می زنم؛ جایی که یکی از علامت سازان پیشکسوت سال ها در آنجا فعالیت می کند، تیغ های بلند علم کنار در مغازه روی هم چیده شده است و اسب بزرگ فلزی که روی دوپایش ایستاده وسط مغازه نظرها را جلب می کند، اسبی که گفته می شود نشان اسب ذوالجناح امام حسین (ع) است.

ویترین پر است از نمادهای مختلف که برروی علم سوار می شود مرغ رخ، کبوتر، شیر، خروس، ماهی و دیو که هرکدام مفهوم خودش را دارد. حاج جواد جوادی یکی از قدیمی ترین علامت ساز های تهران است که حدود 40 سال این صنعت را زنده نگه داشته است.

وی می گوید: علامت سازی فقط مختص ایام محرم نیست و از آنجا که ساخت آن زمان بر است معمولا سفارش و ساخت آن در طول سال انجام می شود. او می گوید پیشکسوتان علامت ساز بیشتر در اصفهان هستند ولی به دلیل کار هنری که بر روی آن انجام می دهند و همین طور زمان بر بودنش تعداد کارهای تولیدی کمتر است اما تولید انبوه علم در تهران انجام می شود. از جوادی درباره هنرمندان پیشکسوت علامت ساز می پرسم، او توضیح می دهد: چهار برادر به نام گل محمدی از قدیمی های این صنعت بودند که البته دو نفر از آنها فوت شده اند و دو نفردیگر به دلیل کهولت سن این شغل را انجام نمی دهند و هم اکنون در تهران چند نفر هستیم که به این شغل ادامه می دهیم.

در کارگاه استاد جوادی چند اوستا کار دیگر هم فعالیت می کنند که هر کدام بر روی یکی از قطعات و اجزای علامت کار می کنند. این را پسرش تعریف می کند او می گوید کارها به صورت سری کاری است و بعد از اجرای ساخت جزءبه جزء اجزای علامت کار به اتمام می رسد و بعد بر روی شاسی سوار می شود و اینجاست که کار به اتمام می رسد.

درباره تعداد تیغ های روی علم و معنی آن از استاد جوادی سوال می کنم. او توضیح می دهد که تعداد تیغ هایی که یک علم را تشکیل می دهد عدد فرد است به دلیل آنکه یک شاه تیغه در وسط قرار می گیرد و تیغ های دیگر در دو سمتش. شاه تیغ نماد نیزه است و سر شاه که بالای تیغ است نماد سر مبارک امام حسین(ع) و تیغ های دیگری که در اطراف قرار می گیرد نماد یاران امام حسین است. جوادی ادامه می دهد علامت هایی که در ایام تاسوعا و عاشورا گذاشته می شود نمادی است از عزاداری عاشقان حسینی در دسته های سینه زنی و هر کدام از اجزایش از تیغ ها تا زنگوله ها و پرنده هایش حرفی از واقعه کربلا و 72 شهید آن دارند.

او می گوید: معمولا هیات ها با توجه به کوچکی و بزرگی شان و همچنین محله ای که دسته در آن به حرکت درمی آید تعداد تیغ ها را سفارش می دهند که از سه تا نهایت 23 تیغه را شامل می شود.

از کار و بارش می پرسم، می گوید: حدود چند سال پیش به خاطر مسائل ترافیک علم کشی را ممنوع کرده بودند که بر روی کار ما هم تاثیر گذاشته بود، اما الحمدلله هم اکنون وضع بهتر شده است و در سال 60 - 50 علم می سازیم و از شهرستان ها نیز سفارش می گیریم.

درون مغازه اش چشم می گردانم. غیر از نمادهای دست سازی که از پرندگان و حیوانات اسطوره ای در ویترین گذاشته شده تیغه ها به صورت نیمه ماشینی تولید شده است که همین موضوع قیمت را هم کاهش داده است. به گفته استاد جوادی هر علم با توجه به تعداد تیغه فولادی که بر روی آن سوار شده است از 400 هزار تومان تا سه میلیون تومان است. این استاد علامت ساز ادامه می دهد: فنر هایی که در کار استفاده می شود قبلا از آلمان وارد می شد اما به دلیل تحریم ها هم اکنون از هند وارد می شود.

او گران ترین علم ها را ساخته دست هنرمندان اصفهانی می داند که تمام مراحل کار، دستی انجام می شود و گاه با توجه به تقاضای یک هیات حتی آن را طلاکوب می کنند که برای هر علم از 50 تا 100 مثقال طلا مورد استفاده قرار می گیرد.

درباره قیمت علم در اصفهان از او می پرسم و توضیح می دهد: قیمت علم هایی که به صورت کار دست ساخته می شود با توجه به ابعاد و مزد استادی که بر روی آن کار کرده است متفاوت است و می توان گفت یک علم پنج تیغ که به صورت دستی و هنری ساخته شده است حدود 25 میلیون تومان است.

بازار پر رونق نوحه

یکی دیگر از اقلامی که در ماه محرم و حتی سایر روزهای عزاداری بازار پرفروشی دارد سی دی نوحه ها و روضه هاست، در این ایام هر وقت از کنار خودرویی رد می شوید انواع نوحه خوانی ها را می شنوید که برخی آنقدر ریتم شان تند است که به حال و هوای عزاداری نمی خورد.

پاساژ مهستان یکی از مکان هایی است که به بورس فروش انواع سی دی، دی وی دی، نرم افزار، پوستر و بنرهای مذهبی تبدیل شده است. از کنار مغازه ها که رد می شوید سی دی نوحه و روضه افرادی چون محمود کریمی، عبدالرضا هلالی، حسین سیب سرخی و جواد مقدم در ویترین به نمایش گذاشته شده است.

سیدمرتضی حسینی صاحب یکی از این مغازه ها توضیح می دهد: مراحل مراسم عزاداری شامل روضه، زمینه، واحد و شور است که هنگام اجرای مراسم صداها ضبط و تکثیر می شود و خریداران سی دی های مخصوص ایام عزاداری دو دسته اند یکسری دنبال سی دی شور با ریتم تند هستند و یکسری به دنبال روضه هستند.

درباره فروش در ایام محرم می گوید: فروش سی دی های عزاداری در طول سال به مناسبت های مختلفی که پیش می آید همواره خریدار دارد اما در ایام محرم بخصوص در ده روز اول فروش چهار، پنج برابر می شود و حتی سفارش خرید از شهرستان ها و حتی خارج از کشور هم رونق می گیرد.

درباره آلبوم های جدید از مداح ها می پرسم، او می گوید: زمانی بود که بسیاری از این مداح ها معروف نبودند و کسی آنها را نمی شناخت، اما ما با ضبط صدا و تکثیر آنها باعث معروفیت شان شدیم اما امسال برخی از آنها گفته اند که شما باید بیایید و سی دی صدا را از ما خریداری کنید، این در حالیست که این کار با بحث موسیقی فرق می کند و این حرکت شان باعث می شود کارها دیر به دست مردم برسد.

يکشنبه 1/10/1392 - 12:54
اطلاعات دارویی و پزشکی

نتایج یک مطالعه جدید نشان می‌دهد داروی رقیق کننده خون موسوم به «وارفارین» خطر سکته مغزی را به طور موقت در مبتلایان به آریتمی قلبی افزایش می‌دهد.

getty-663.jpg

به گزارش سرویس «سلامت» خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، بسیاری از افراد مسن از داروی وارفارین به منظور رقیق شدن خونشان و حفاظت از سلامت قلب استفاده می‌کنند. محققان در این مطالعه دریافتند افرادی که به آریتمی قلبی مبتلا هستند نسبت به افرادی که از این دارو مصرف نمی‌کنند نزدیک به دو برابر بیشتر با خطر سکته مغزی مواجه هستند.

 

دکتر «لائورنت آزولای» از دانشگاه مک‌گیل مونترال گفت: در این بررسی اطلاعات پزشکی بیش از 70 هزار بیمار در انگلیس مورد تحلیل قرار گرفت.

 

این تیم پزشکی در بررسی‌های خود مشاهده کردند افراد مبتلا به آریتمی قلبی که از قرص وارفارین استفاده کرده بودند در 30 روز نخست مصرف این دارو دو برابر بیشتر در معرض سکته مغزی بودند.

 

به گزارش ایسنا به نقل از هلث دی نیوز، محققان همچنین اظهار داشتند: خطر سکته مغزی در هفته نخستی که بیمار داروی وارفارین را مصرف می‌کند بسیار بالاست اما پس از گذشت این 30 روز خطر سکته مغزی در مصرف کنندگان این دارو نسبت به افرادی که وارفارین مصرف نکرده بودند به کمتر از نصف کاهش می‌یابد.

شنبه 30/9/1392 - 14:51
اطلاعات دارویی و پزشکی

بررسی گروهی از پزشکان دانمارکی نشان می‌دهد که مصرف داروهای افسردگی در دوران بارداری با خطر ابتلای کودک به اوتیسم مرتبط نیست.

33-67.jpg

به گزارش سرویس «سلامت» خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، بر اساس مطالعات پیشین پزشکان آمریکایی و سوئدی مصرف داروهای افسردگی در دوران بارداری احتمال ابتلای کودک به اوتیسم را دو برابر افزایش می‌دهد.

 

«آندرس وید» از موسسه «استاتنس سرم» در کپنهاگ گفت: در هر دو بررسی پیشین تنها گروه کوچکی از کودکان مبتلا به اوتیسم که مادرشان در دوران بارداری داروهای افسردگی مصرف کرده بودند، مورد مطالعه قرار گرفتند.

 

به گفته آندرس وید در مطالعه اخیر اطلاعات پزشکی بیش از 600 هزار نوزاد دانمارکی مورد بررسی قرار گرفت که در مجموع مشخص شد ارتباطی میان مصرف داروهای افسردگی در دوران بارداری و خطر ابتلای نوزاد به اوتیسم وجود ندارد.

 

به گزارش ایسنا به نقل از هلث دی نیوز، «کریستینا چمبرز»، مدیر مرکز ارتقا سلامت مادران و رشد نوزاد دانشگاه کالیفرنیا در مورد نتایج این مطالعه گفت: باید بررسی شود تا خطر ابتلا به اوتیسم در کودکان تا چه حد به نوع داروی مصرفی مادران آنان ارتباط دارد و آیا فاکتورهای نهفته دیگر نیز همچون سبک زندگی اشتباه در این وضعیت دخیل هستند.

شنبه 30/9/1392 - 14:50
تغذیه و تناسب اندام

یک کارشناس تغذیه توصیه کرد: والدین باید تا یک سالگی از دادن گوجه فرنگی، مرکبات، ماهی و ادویه به کودکان خودداری کنند.

ghazaye kodak.jpg

مریم شیرمستی در گفت وگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)منطقه کرمانشاه، با بیان اینکه تغذیه کمکی به نوزاد باید از سن چهار تا شش ماهگی آغاز شود، گفت: اگر تغذیه کمکی قبل از این سن آغاز شود می‌تواند مشکلات گوارشی برای نوزاد ایجاد کند.

 

وی ادامه داد: تغذیه کمکی که بعد از این دوران آغاز می‌شود باید از غذاهایی با غلظت کم از جمله فرنی باشد. توصیه می‌شود غلظت آن نزدیک به غلط شیر مادر باشد.

 

این کارشناس تغذیه با تاکید بر اینکه دادن غذای کمکی به نوزاد باید به تدریج از یک قاشق مرباخوری در مدت یک هفته تا سه تا چهار قاشق غذاخوری افزایش پیدا کند، خاطرنشان کرد: بعد از فرنی می‌توان از حریره بادام و شیربرنج استفاده کرد.

 

شیرمستی تصریح کرد: بعداز مدتی می توان سوپ را به غذاهای کودک اضافه کرد که توصیه می‌شود سوپ مخلوطی از پروتئین مرغ یا گوشت، سیب زمینی، هویج و جعفری میکس شده باشد.

 

به گفته وی بهتر است از جو، رب گوجه و ادویه برای سوپ کودک در این سن استفاده نشود.

 

این کارشناس تغذیه یادآور شد: برای هفته‌های بعد می توان انواع پوره سبزیجات از جمله هویج، سیب زمینی، کدوحلوایی و ... را به کودک داد. همچنین انواع مرکبات، گوجه فرنگی، کیوی، آلبالو، توت فرنگی، عسل، خربزه و ماهی از جمله مواد غذایی است که تا یک سالگی نباید به کودک داده شود.

 

وی با بیان اینکه بعد از یکسالگی هم نباید غذاهای ممنوعه را یکباره به کودک داد، گفت: استفاده از غذاهای مصنوعی از جمله سوسیس و کالباس، غذاهای دارای رنگ مصنوعی، نوشابه و ادویه همچنان تا دو سالگی برای کودک توصیه نمی‌شود.

شنبه 30/9/1392 - 14:49
اطلاعات دارویی و پزشکی

فوق‌تخصص آسم، آلرژی و ایمونولوژی بالینی گفت: ‌افراد مبتلا به آسم باید از تلنبار کردن کاغذ و کتاب بر روی هم بپرهیزند چرا که گرد و خاک لا به لای آنها می‌تواند حاوی مایت باشد و برای کودکان و بزرگسالان مبتلا به آلرژی و آسم خطرناک باشد.

خبرگزاری فارس: تلنبار کردن کاغذ و کتاب برای مبتلایان به آسم و آلرژی خطرناک است

دل‌آرا بابایی در گفت‌وگو با خبرنگار بهداشت و درمان فارس، اظهار داشت: طی 3 دهه گذشته آلرژن‌ها رو به افزایش است و این افزایش به دلیل تغییر در سبک زندگی و تغییرات محیطی به وقوع پیوسته است.

فوق تخصص آسم، آلرژی و ایمونولوژی بالینی گفت:‌ طی مطالعاتی که انجام شده، اکثر افراد بیشتر زمان خود را در فضای در بسته می گذارند؛ بنابراین وجود آلرژن‌های محیط بسته که به آسم و آلرژی می‌انجامند بسیار حائز اهمیت است.

عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تصریح کرد: ‌عمده‌ترین آلرژن‌ها، مایت و کپک‌ها هستند که در محیط بسته به دو صورت قابل رؤیت یا غیر قابل رؤیت وجود دارند.

وی افزود: لایه‌های جرم سیاه‌رنگ کنار کاشی‌ها در سرویس‌های بهداشتی یا در سقف منازل و کلاً در محیط‌های دارای رطوبت زیاد نشان از کپک‌ها و نداشتن تهویه مناسب در این محیط‌هاست.

فوق تخصص آسم، آلرژی و ایمونولوژی بالینی ادامه داد:‌ ریشه‌کنی کپک و مایت بسیار مشکل است؛ چرا که آلرژن مایت سنگین است و در هوا معلق نیست و وقتی روی قالی و موکت می‌نشیند با هر بار راه رفتن فرد منتشر می‌شود و به میزان دو ساعت در هوا معلق می‌ماند و دوباره ته‌نشین می‌شود.

بابایی گفت:‌ برای ریشه‌کنی مایت می‌توان از جاروبرقی که دارای فیلتر HEPA باشد استفاده کرد؛ همچنین باید گردگیری به طور منظم انجام شود و رطوبت منزل از 50 درصد کمتر باشد.

عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تصریح کرد: افراد باید از تل انبار کردن کاغذ و کتاب بر روی هم بپرهیزند چرا که گرد و خاک لابه لای آنها می‌تواند حاوی مایت باشد و برای کودکان و بزرگسالان مبتلا به آلرژی و آسم خطرناک باشد.

فوق تخصص آسم، آلرژی و ایمونولوژی بالینی ادامه داد: رختخواب‌های پشمی، کرکی و کاموایی همگی دارای میلیون‌ها مایت هستند.

بابایی توصیه کرد: بیماران مبتلا به آسم و آلرژی باید از رختخوابی که جنس پنبه یا ابر یا الیاف مصنوعی دارند استفاده کنند چرا که این رختخواب‌ها قابلیت نفوذ کمتر آلرژن‌ها را دارند؛ همچنین باید از ملحفه ضد مایت استفاده کنند.

شنبه 30/9/1392 - 14:49
بهداشت روانی

یک مشاور روانشناس با مذموم خواندن تملق و چاپلوسی، به اکتسابی بودن این رفتار ناپسند و یادگیری آن اشاره کرد و گفت: تکرار این رفتار موجب می‌شود افراد در درازمدت از یکدیگر بدشان بیاید و جامعه را بیمار کنند.

خبرگزاری فارس: تملق و چاپلوسی جامعه را بیمار و بدبین می‌کند

اصغر کیهان نیا در گفت‌وگو با خبرنگار بهداشت و درمان فارس، اظهار داشت: کسانی که نان را به نرخ روز می‌خورند و اعتقادی به جوانمردی و انسانیت ندارند، افرادی «غیرمسئول نسبت به جامعه» هستند.

وی افزود: این افراد فقط به فکر منافع خود هستند و در قبال منافع مردم و جامعه احساس مسئولیت نمی‌کنند.

کیهان نیا با بیان ضرب‌المثل «گذشتن خر از پل» تصریح کرد: استدلال افراد غیرمسئول نسبت به جامعه این است که مهم این است که خر من، از پل بگذرد و اگر بعد از آن پل خراب شود مهم نیست.

این مشاور روانشناس گفت: افراد «غیرمسئول نسبت به جامعه» سعی می‌کنند مثلاً با ترفند‌های متفاوت از پرداخت اقساط وام‌های بانکی جلوگیری کنند. عدم پرداخت مالیات، رفتار ناپسندی است که این دسته افراد به آن مبادرت می‌ورزند.

کیهان‌نیا تصریح کرد: متأسفانه در برخی خانواده‌ها این نوع رفتار‌ها به جای بار منفی، مثبت تلقی شده و این گونه رفتار‌های ناپسند به زرنگی افراد نسبت داده می‌شود.

وی ادامه داد: تکرار این رفتار‌ها و تائید آن از سوی برخی افراد می‌تواند تملق و چاپلوسی را زیاد کند. بخشی از ترویج این رفتار ناپسند به دلیل انتظار طرف مقابل برای تعریف و تمجید از سوی دیگران است اما بهترین شیوه مقابله با این نوع رفتار‌ها اجازه ندادن به فرد متملق است.

این متخصص بهداشت روانی با ذکر حکایتی از کریم‌خان زند گفت: می‌گویند عموی کریم خان زند به شیراز می‌رود و چند روزی مهمان وکیل الرعایا می‌َشود. روزی به کریم‌خان زند می‌گوید که خواب پدر او را دیده در حالی که در بهشت جامی از آب کوثر می‌نوشد. کریم خان دستور می‌دهد تا او را از شهر بیرون کنند و در آن هنگام  می‌گوید: «وقتی تملق آغاز گردد، کار رعیت به سامان نگردد.»

وی با بیان تبعات تملق در جامعه اظهار داشت: تکرار این رفتار موجب می‌شود تا افراد در دراز مدت از یکدیگر بدشان بیاید و جامعه را بیمار کنند.

این مشاور روانشناس خاطرنشان کرد: رفتار تملق و چاپلوسی اکتسابی است و از والدین و اطرافیان آموخته می‌شود. از طرفی پاداش این رفتار که با گفتن عباراتی چون «خیلی زرنگی» و «آفرین» گفته می‌شود، فرد متملق را به ادامه رفتارش ترغیب می‌کند.

شنبه 30/9/1392 - 14:48
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته