• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 211
تعداد نظرات : 292
زمان آخرین مطلب : 2878روز قبل
دنیای گیاهان و حیوانات

نقاشی‌های به جا مانده از مصر باستان نشان می‌دهد که مصری‌های 3000 سال پیش با تهیه چسب آشنا بوده و از آن استفاده می‌کرده‌اند.

از زمان‌های بسیار دور تاکنون، برای تهیه چسب‌های طبیعی از بقایای بدن حیوانات، به‌خصوص استخوان و پوست گاو و اسب استفاده می‌شده است.

در پوست و استخوان حیوانات، ماده‌ای به نام کلاژن وجود دارد که با استفاده از آن می‌توان چسب تهیه کرد. برای این منظور، پوست و استخوان را آنقدر می‌جوشانند تا ماده مورد نظر از آنها خارج شود

با استفاده از صمغ بعضی درختان نیز می‌توان چسب‌های طبیعی تهیه کرد. اما همه این چسب‌های طبیعی یک اشکال اساسی دارند؛ آنها در آب گرم به راحتی حل می‌شوند.

امروزه با روش‌های صنعتی، چسب‌های مقاومی تولید می‌شود که در دندانپزشکی، جراحی، هواپیماسازی، نصب پل‌های هوایی و بسیاری امور دیگر کاربرد دارند.

پنج شنبه 23/8/1387 - 14:10
طنز و سرگرمی
جمعی در مجلسی دور هم نشسته بودند و از هر دری با هم حرف می‌زدند. یکی شروع کرد به تعریف ماجرایی و گفت که روزی دو کم هوش به هم بر خوردند؛

 

اولی به دومی گفت: «اگر بگویی در این سبد چیست، یک تخم مرغ و اگر گفتی چند تاست، هر هشت‌تای آن را به تو خواهم داد» دومی کمی فکر کرد و گفت: «سوال سختی پرسیدی، یک راهنمایی کن تا کمی آسان شود.»

 

اولی گفت: «چیزی سفید است که وسطش زرد است!»

دومی با خوشحالی فریاد زد: «فهمیدم ترب است. وسط ترب را خالی کرده‌اند و توی آن را زردک گذاشته اند!»

 

وقتی گوینده ماجرا را تمام کرد، همه حاضران در مجلس خندیدند. وقتی خنده ها آرام گرفت و سکوت ایجاد شد، یکی از میان جمع گفت: «آخرش معلوم شد، توی سبد او چه بود؟

زردک: نوعی هویج است به رنگ زرد و بسیار شیرین

پنج شنبه 23/8/1387 - 13:56
ادبی هنری

تاجری کارگران زیادی را به کار گرفت تا برایش کار کنند. هنگامی که کار به انجام رسید، تاجر به هر یک دستمزدش را داد مگر یک نفر که پیش از آنکه مزدش را بگیرد، در پی کاری فوری از آنجا رفت.

تاجر مزد او را کنار گذاشت و با آن تجارت کرد تا اینکه سرمایه سودآورد و افزایش یافت.

پس از مدتی مرد باز آمد و حقش را طلب کرد. تاجر به گلّه‌ای از شتر و گاو و گوسفند اشاره کرد و گفت: «اینها همه مال توست.»

مرد گلّه را گرفت و خوشحال روانه شد. زمانی گذشت تا اینکه روزی مرد تاجر همراه با دو نفر از دوستانش به مسافرت رفت. هنگامی که در صحرا پیش می‌رفتند، به غاری رسیدند. وارد غار شدند تا کمی استراحت کنند. چیزی نگذشته بود که ناگهان بیرون از غار، سنگی بزرگ از جا غلتید و فرو افتاد و دهانه غار را بست و مردان را در غار زندانی کرد. آنها درمانده و شگفت‌زده شدند. یکی از آن دو گفت: «دوستان، بیایید خداوند را دعا کنیم و او را به بهترین کارهایی که انجام داده‌ایم قسم دهیم تا یاریمان دهد.»

دو مردی که همراه مرد تاجر بودند بهترین کارهایشان را به یاد آوردند و صخره کمی شکافت. امّا نه آنقدر که بتوانند از آن خارج شوند. هنگامی که نوبت به مرد تاجر رسید خداوند را به کاری خواند که برای آن مرد کارگر انجام داده بود. ناگهان صخره شکافت و آن سه مرد از غار نجات یافتند.

چهارشنبه 22/8/1387 - 16:38
دانستنی های علمی

در دنیا دو تصویر برای من زیباست، تصویر گل و تصویر مادرم.

بالزاک

 

 

تار و پود روح مادر را از مهربانی بافته اند.

امرسون

 

مادر شاهکار طبیعت است.

گوته

 

مادر سازنده جهان و تابلوی آفریدگار است.

بتهوون

 

یک بوسه مادر من بود که مرا نقاش کرد.

رافائیل

 

شاید یک مادر بتواند با فرزند بالغ خود مخالفت کند اما هرگز نمی تواند در برابر کودک خردسالش که بازوان کوچکش را به سویش دراز کرده تا او را درآغوش بگیرد مخالفت کند.

ماریا فون تراپ

 

وقتی مردم از شغلم می پرسند می گویم: قبل از هر چیز من یک مادرم.

فرزندان شما نماینده افکارتان هستند آنان در حکم جملاتی هستند که عقاید شما را بیان می کنند.

ژاکلین جکسون

 

مادر واسطه ای است که از طریق وی کودک نورسیده وجود خود را به صورت یک انسان اجتماعی متحول می کند.

بیتا رانک

 

زمانی که یک مادر به فرزندش نگاه می کند که آرام در میان عروسکهایش به خواب رفته است، به این فکر می کند که فردایشان هرچه قدر هم زیبا باشد هرگز نمی تواند جای آن لحظه ناب را بگیرد.

ژوآن بینز

 

یادم می آید وقتی ساعت دو نیمه شب با صدای کودک گرسنه ام از خواب برمی خواستم از دیدار دوباره اش تمام وجودم لبریز از شادی و عشق می گشت.

مارگارت درابل

 

ناگهان عشق چون موجی در وجودم پیچید و وادرام کرد تا به سوی گهواره بروم و آن موجود کوچک و معصوم را در آغوش بگیرم.

روزی توماس

سه شنبه 21/8/1387 - 12:1
شهدا و دفاع مقدس

فرهنگنامه جبهه

آب گرمکن، آب سردکن:

به دستگاههای آب سردکن در عقبه گردان یا لشکر در جبهه جنوب می گفتند که از فرط گرمی هوا، خصوصا با وجود عطش بچه ها، یا به علت نبودن برق و استفاده مکرر رزمندگان از آن، واقعا چیزی از آب گرمکن کم نداشت.

اتوبوس بهشت:

خمپاره، گلوله توپ و تانک و ... به اعتبار این که بچه ها نوعاً به وسیله آمدن و اصابت آن ها، به فیض شهادت می رسند و به تبع آن به بهشت خشنودی حق تعالی راه می یابند.

پدر بزرگ تیربار:

کاتیوشا، چهلچله، خمسه خمسه.

تلفن خدا 24434:

مقصود نمازهای یومیه است که به ترتیب: صبح: دو رکعت، ظهر: چهار رکعت، عصر: چهار رکعت، مغرب: سه رکعت و نماز عشاء، چهار رکعت هستند.

یعنی خط ارتباط بنده با خدا برای مکالمه و عرض حاجات، نماز است.

شب پرواز:

شب عملیات، شب های قدر.

طرح چماقی:

برنامه نشدنی، کار بی حساب و کیلویی. به کسی که چنین طرح هایی می دهد و خیلی جدی، دیگران را هم به آن توصیه می کند، بچه ها به شوخی می گویند: زود برو داخل چادر تا ماهواره های دشمن نگیرندت که کار جنگ لنگ بماند.

کبریتی برگشتن:

به شهادت رسیدن و با تابوت آمدن، افقی برگشتن.

نارنجک دستی:

غذای تخم مرغ و سیب زمینی.

به جهت سخت بودن خوردن و سنگین بودن هضمش، به آن نارنجک دستی گفته می شد، به نحوی که به قول خودشان بدون « سمبه روان » یعنی آب، پایین نمی رفت.

هوای میگی: آسمان روشن و صاف و بدون مه که برای آمدن میگ های دشمن مناسب بوده است.

يکشنبه 19/8/1387 - 17:26
ادبی هنری

در بنی اسرائیل زاهدی بود که هفتاد سال در صومعه ای خدا را عبادت می کرد. بعد از هفتاد سال به پیغمبر آن روزگار وحی آمد که به زاهد بگو عمرت را در عبادت من گذراندی همان گونه که قول دادم به فضل و رحمت خویش بیامرزمت.

زاهد گفت: من را به فضل و رحمت خویش به بهشت بری؟ پس آن هفتاد سال عبادت چه می شود؟

پروردگار در همان ساعت دردی را به سمت یکی از دندان هایش فرستاد و فریاد آن زاهد به هوا رفت و پیش پیامبر گریه و زاری نمود و شفا خواست.

وحی آمد: که هفتاد سال عبادت را بده و شفا بگیر.

زاهد قبول کرد.

فرمانی آمد از پروردگار کاینات که: آن عبادت های تو در مقابل درد دندان افتاد، چه ماند اینجا به جز فضل و رحمت من.

شنبه 18/8/1387 - 22:40
ادبی هنری

مردی نزد حکیمی رفت و پیش او از تنگدستی اش شکایت کرد. حکیم از او پرسید: آیا دوست داشتی که نابینا بودی اما در عوض ده هزاردرهم داشتی؟

مرد پاسخ داد:نه

 

آیا دوست داشتی گنگ و لال بودی اما در عوض ده هزار درهم داشتی؟

مرد پاسخ داد: نه

 

آیا دوست داشتی دو دست و دو پا نداشتی اما به جای آن بیست هزار درهم داشتی؟

مرد پاسخ داد: نه

 

آیا خوب بود اگر دیوانه بودی و در عوض، ده هزار درهم داشتی؟

مرد پاسخ داد: نه

 

آیا باز هم از پروردگار و مولایت شکایت می کنی در حالی که او به تو دست کم پنجاه هزار درهم نعمت عطا کرده است؟

مرد فقیر دگرگون و پروردگار تعالی را به خاطر نعمت هایی که به او بخشیده بود شکر گفت. او از آن پس عزم کرد که هیچ گاه از فقرش پیش بندگان خدا شکوه نکند و نیازش را تنها با پروردگار یکتایش در میان بگذارد

اقتباس از کتاب 101نکات اخلاقی

چهارشنبه 15/8/1387 - 16:41
طنز و سرگرمی

هزارپایی به خانه‌اش می‌رفت، مردی جلوی او را گرفت و گفت: «راست و درست بگو چند تا پا داری؟» هزارپا که تا به حال پاهایش را نشمرده بود، شروع کرد به شمردن به بیست نرسیده بود، مرد گفت: «خب خب بسه، همه‌‌اش را هم که بشمری بیست تا نمی‌شود، پس هزار پا نیستی‌ای دروغگو.»

هزارپا مدتی هاج و واج ماند، دوباره راه افتاد. راه زیادی نرفته بود که خانم پیری جلوی او را گرفت و گفت: «خوب شد دیدمت؛ تمام عمر دلم می‌خواست بدانم واقعا چند تا پا داری؟»

هزارپا دوباره شروع کرد به شمردن، به پانزده نرسیده بود که بیرزن گفت: «نه بابا، هزار تا پا نداری، الکی برای خودت اسم و رسم دست و پا کردی!»

هزارپا آهی کشید و راه افتاد از دور دخترکی را دید که به طرفش می‌آمد. آرزو کرد واقعا هزارپا داشته باشد تا با خیال راحت به دخترک بگوید من یک هزارپا هستم.

تا آرزو کرد، آرزویش برآورده شد، یکهو صاحب هزار تا پا شد. دخترک تا او را دید، جیغ بلندی کشید و گفت: «وای... از دور فکر کردم یک هزار پاست؛ اما یک هیولاست...»

سه شنبه 14/8/1387 - 22:51
دعا و زیارت
 امام‌ صادق‌(ع) می‌فرماید:

هر كسی‌ حسین‌(ع) را زیارت‌ كند، گناهان‌ او بر در خانه‌اش‌ پلی‌ شود. بعد از آن‌كه‌بگذرد، چنان‌ كه‌ یكی‌ از شما پل‌ را پشت‌ سر گذاشته‌، هنگامی‌ كه‌ از آن‌ می‌گذرد.

 امام‌ صادق‌(ع) می‌فرماید: كسی‌ كه‌ امام‌ حسین‌(ع) را زیارت‌ كند وعارف‌ به‌ حق‌ آن‌ حضرت‌ باشد گویا این‌ كه‌ خدا را در عرش‌ خودش‌ زیارت‌ كرده‌ است‌.

امام‌ صادق‌(ع) می‌فرماید: زیارت‌ آن‌ حضرت‌ واجب‌ است‌ بر هر كس‌ كه‌ اعتقاد به‌ولایت‌ آن‌ حضرت‌ داشته‌ باشد

يکشنبه 13/5/1387 - 19:55
دعا و زیارت

ایمان با زبان استوار است

اگر مقام ماندنی بود به تو نمی رسید

ترک گناه آسان تر از درخواست توبه است

فرصت مانند ابر از افق زندگی می گذرد

امام علی (ع) 

چهارشنبه 4/2/1387 - 18:17
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته