كسی رو که دوست داری، آزاد بگذار، اگر قسمت تو بود، بر می گرده، وگرنه بدون از اول مال تو نبوده

زندگی سرگذشت درگذشت آرزوهاست

وقتی برگ های پاییزی رو زیر پاهات له میکنی بدون که روزی بهت نفس میدادن

اگر در زندگي به ناگاه يکي از سيمهاي سازت پاره شد آهنگ زندگي را آنچنان ادامه بده که هيچ کس نداند بر تو چه گذشت

کاش ماه مي دانست از اين همه ستاره و سياره فقط يکي مشتريست!

پيش از آنکه انسان پا بر زمين بگذارد خدا تکه ای خورشيد و پاره ای ابر به او داد و فرمود: ای انسان زندگی کن و بدان در آزمون زندگی اين ابر و اين خورشيد فراوان به کارت می آيد.

انسان نفهميد که خدا چه می گويد. پس از خدا خواست تا گره ندانستنش را باز کند.

خداوند گفت: اين ابر و اين خورشيد ابزار کفر و ايمان توست.

زمين من آکنده از حق و باطل است. اگر حق را ديدی خورشيدت را به ميان آور تا آشکارش کنی. آنگاه مؤمن خواهی بود.

اما اگر حق را بپوشانی نامت در زمره ی کا فران خواهد بود.

انسان گفت: من جز برای روشنگری به زمين نمی روم و می دانم اين ابر هيچ گاه به کارم نخواهد آمد.

...

انسان به دنيا آمد. اما هر گاه حق را پيش روی خود ديد چنان هراسيد که خورشيد از دستش افتاد. حق دشوار بود و ناگوار. حق سخت و سنگين بود. انسان حق را تاب نياورد. پس هر بار که با حقی رو به رو شد آن را پوشاند تا زيستنش را آسان کند.

فرشته ها می گريستند و می گفتند: حق را نپوشان. اين کفر است. اما انسان هزاران سال بود که صدای هيچ فرشته ای را نمی شنيد. انسان کفران کرد و کفر ورزيد و جهان را ابرهای کفر او پوشاند.

...

انسان به نزد خدا باز خواهد گشت. اما روز واپسين او يوم الحسره نام دارد...

و خدا خواهد گفت: قسم به زمان که زيان کردی.

حق نام ديگر من بود . . .

خدایا!

زندگی سرشار از هزاران نگرانی است

و ذهن از یک فکر به سوی فکر دیگری پرواز می کند

در میان چنین هیاهویی

شنیدن ندای خاموشی که در قلبم

با من سخن می گوید، دشوار است.

خدایا!

مرا موهبت آن بخش که در ذهنم در کشاکش این غوغای روزمره

بر تو متمرکز باشد

و هر روز دقایقی با تو ارتباط برقرار کنم.

چنان متبرکم کن که ندای تو را بشنوم

و سیمای تو را

که پر از لطف و زیبایی ست

به چشم دل مشاهده کنم.

بچه ها را بعد از تنبيه در آغوش بگير

شجاع باش حتي اگر قلباً شجاع نيستي به آن تظاهر كن هيچ كس تفاوتش را نخواهد فهميد.

دوستان تازه پيدا كن اما دوستان قديمي را عزيز بدار