• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 332
تعداد نظرات : 331
زمان آخرین مطلب : 3980روز قبل
دانستنی های علمی

ثروت ، ریشه شهوت هاست.

شنبه 12/8/1386 - 9:28
دانستنی های علمی

شکیبایی دو گونه است: شکیبایی بر آنچه خوش نمی داری و شکیبایی در آنچه دوست می داری.

شنبه 12/8/1386 - 9:27
دانستنی های علمی

ثروتمندی در غربت، چون در وطن بودن، وتهیدستی در وطن ،غربت است.

شنبه 12/8/1386 - 9:26
دانستنی های علمی

هیچ ثروتی چون عقل و هیچ فقری چون نادانی نیست. هیچ ارثی چون ادب و هیچ پشتیبانی چون

مشورت نیست.

شنبه 12/8/1386 - 9:25
دانستنی های علمی

سخاوت آن است که تو آغاز کنی، زیرا آنچه با درخواست داده می شود یا از روی شرم و یا از بیم

شنیدن سخن ناپسند است.

شنبه 12/8/1386 - 9:25
طنز و سرگرمی

امتحان رانندگی: سرهنگ، اگه یک نفر وسط خیابون بود بوغ میزنی یا چراغ؟؟ غضنفر: برف پاک کن رو می زنم............یعنی یا برو اینور یا برو اونور

چهارشنبه 9/8/1386 - 9:12
ادبی هنری

استر طلخک را بدزدیدند، یکی می گفت گناه تُست که از پاسداری آن سستی نمودی، دیگری می گفت:

گناه مهتر است که در طویله را باز گذاشته. طلخک با عصبانیت گفت: در این صورت دزد از همه

بی گناه تر است.

چهارشنبه 9/8/1386 - 9:10
ادبی هنری

فتحعلی شاه قاجار گه گاهی شعر می سرود و روزی شاعرِ دربار را به داوری گرفت. شاعر هم که

شعر را نپسندیده بود، بی پروا نظر خود را باز گفت.فتحعلی شاه فرمان داد او را به طویله برند و در

ردیف چهارپایان به آخور بندند. شاعر ساعتی چند آنجا بود تا آنکه شاه

شعر را برایش خواند. سپس پرسید: حالا چطور است؟؟؟؟؟ شاعر هم بی آنکه پاسخی بدهد، راه خروج

پیش گرفت. شاه پرسید: کجا می روی؟؟ گفت: به طویله!!!

دوباره او را خواست و از نو
چهارشنبه 9/8/1386 - 9:9
ادبی هنری

روزی حضرت روح الله می گذشت. ابلهی با وی دچار شد و از حضرت عیسی سخنی پرسید؛ بر

سبیل تلطّف جوابش باز داد و آن شخص مسلّم نداشت و آغاز عربده و سفاهت نهاد.چندان که او

نفرین می کرد، عیسی تحسین می نمود........عزیزی بدان جا رسید؛ گفت: ای روح الله چرا زبون

این ناکس شده ای و هر چند او قهر می کند، تو لطف می فرمایی و با آن که او جور و جفا پیش

می برد تو مهر و وفایش می نمایی. عیسی گفت: ای رفیق، موافق کلّ اناء یترشّح بمافیه، از کوزه

همان برون تراود که در اوست؛ از او آن صفت می زاید و از من این ورت می آید. من از وی

در غضب نمی شوم و او از من صاحب ادب می شود. من از سخن او جاهل نمی گردم و او از

خلق و خوی من عاقل می گردد.

چهارشنبه 9/8/1386 - 9:8
ادبی هنری

مقدسی اردبیلی برای رفتن از نجف به کاظمین، حیوانی را اجاره کرده بود. شخصی امانت کوچکی

به او داد که به صاحبش برساند. مرحوم مقدس اردبیلی امانت را در جیب خود گذاشت. اما بر آن

حیوان سوار نشد و وقتی دلیلش را پرسیدند،جواب داد: این حیوان را از صاحبش اجاره کردم که خود

بر آن سوار شوم، نه اینکه چیز دیگری با خود بیاورم. حالا این خیانت در امانت است که من سوار

حیوان شوم!!!!!!!

چهارشنبه 9/8/1386 - 9:8
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته