• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 808
تعداد نظرات : 320
زمان آخرین مطلب : 3842روز قبل
داستان و حکایت

روزی شاگردی به استاد خویش گفت:استاد می خواهم یکی از مهمترین خصایص انسان ها را به من بیاموزی؟
استاد گفت: واقعا می خواهی آن را فرا گیری؟
شاگرد گفت:بله با کمال میل.
استاد گفت:پس آماده شو با هم به جایی برویم.
شاگرد قبول کرد.
استاد شاگرد جوانش را به پارکی که در آّن کودکان مشغول بازی بودند،برد.

استاد گفت:.... خوب به مکالمات بین کودکان گوش کن.
مکالمات بین کودکان به این صورت بود:
-الان نوبت من است که فرار کنم و تو باید دنبال من بدوی.
-نخیر الان نوبت توست که دنبالم بدوی.
-اصلا چرا من هیچوقت نباید فرار کنم؟
و حرف هایی از این قبیل...

استاد ادامه داد:همانطور که شنیدی تمام این کودکان طالب آن بودند که از دست دیگری فرار کنند.
انسان نیز این گونه است.
او هیچگاه حاضر نیست با شرایط موجود رو به رو شود و دائم در تلاش است از حقایق و واقعیات زندگی خود فرار کند و هرگز کاری برای بهبود زندگی خود انجام نمی دهد.
تو از من خواستی یکی از مهم ترین ویزگی های انسان را برای تو بگویم


و من آن را در چند کلام خلاصه میکنم:تلاش برای فرار از زندگی.

شنبه 23/11/1389 - 13:16
طنز و سرگرمی

خانمی وارد داروخانه می‌شه و به دکتر داروساز می‌گه که به سیانور احتیاج داره! داروسازه می‌گه واسه چی سیانور می‌‌خوای؟ خانمه توضیح می‌ده که لازمه شوهرش را مسموم کنه.

چشم‌های داروسازه چهارتا می‌شه و می گه: خدا رحم کنه، خانوم من نمی‌تونم به شما سیانور بدم که برید و شوهرتان را بکُشید! این بر خلاف قوانینه! من مجوز کارم را از دست خواهم داد..... هر دوی ما را زندانی خواهند کرد و دیگه بدتر از این نمی شه! نه خانوم، نـــه! شما حق ندارید سیانور داشته باشید و حداقل من به شما سیانور نخواهم داد

بعد از این حرف خانمه دستش رو می بره داخل کیفش و از اون یه عکس میاره بیرون؛ عکسی که در اون شوهرش و زن داروسازه توی یه رستوران داشتند شام می‌خوردند. داروسازه به عکسه نگاه می کنه و می گه: چرا به من نگفته بودید که نسخه دارید؟!

شنبه 23/11/1389 - 13:12
داستان و حکایت

خواهر یکی بدخلق و اخمو و غرغرو و دیگری شاد و خندان و خوشرو نزد شیوانا آمدند تا مشکلشان را حل کند. خواهر شاد و خوشرو گفت که زندگی اش تبدیل به مجموعه ای از حوادث خنده دار و شاد شده و حتی همسری هم که نصیبش شده فردی شوخ و شاد و خوش مشرب است و آنها حتی لحظه ای فرصت جدی بودن و متین بودن را ندارند. هیچکس آنها را جدی نمی گیرد و هر وقت می خواهند چیز جدی و محکمی را به کسی بگویند ، شخص مقابل گمان می کند که آنها شوخی می کنند و در نتیجه حرفشان را جدی نمی گیرد.حتی بچه های آنها هم شوخ و شاد و شنگول شده اند و لحظه ای صدای قهقهه خنده از خانه آنها بیرون نمی رود.

خواهر دیگر که بدخلق و اخمو و متین و سنگین بود هم برعکس از شیوانا خواست تا برای مشکلات ناراحت کننده و اتفاقات آزاردهنده ای که هر روز در زندگی او و همسر و فرزندانش رخ می دهد چاره ای بیاندیشد. زن بد اخلاق گفت که حتی لحظه ای در منزل آنها سکوت برقرار نیست و همه به شکلی سرهمدیگر غر می زنند. او گفت که بچه ها و همسرش بر سر مسائل خیلی جزیی شروع به عصبانیت و کج خلقی می کنند و با بزرگ نمایی مشکلات ریز و نادیدنی چنان معرکه ای راه می اندازند که نهایتا با دعوا و گریه و دشنام موضوع موقتا به پایان می رسد.

شیوانا مات و مبهوت به دو خواهر نگاه کرد و گفت:" خوب شما الآن از من چه می خواهید؟"

خواهر بدخلق و ناراحت گفت:" این کاینات و خالق هستی کجاست که به زندگی من آنچه می خواهم را عطا کند و مرا از این دردسر و ناراحتی برهاند!؟ پس چرا هر چه دعا می کنم به من کمک نمی کند!!؟"

خواهر خوش مشرب و شاد هم گفت:" حالا دو دقیقه نخندیدن که چیزی از ما کم نمی کند! چرا خالق کاینات ما را برای دو دقیقه سنگین و متین و باوقار نمی سازد تا حقمان را از دست فرصت طلبان بگیریم!؟" و بعد خواهر شوخ به خنده گفت:" حالا دو دقیقه ده ثانیه هم شد اشکالی ندارد و بعد قاه قاه شروع به خندیدن کرد.

شیوانا به سمت خواهر کج خلق و غرغرو رو کرد و گفت:" کاینات دارد به تو کمک می کند. تو غرغر و بدخلقی و نگاه طلبکارانه به زندگی را انتخاب کردی و کاینات هم با فراهم ساختن مشکلات سخت و شرایط ناراحت کننده ، امکان غر زدن و ناراحتی بیشتر(یعنی همانی که خواستی ) را برایت مهیا می سازد.

و سپس شیوانا رو به خواهر خوش مشرب انداخت و گفت:" مشکل تو هم این است که حتی به کاینات دو دقیقه فرصت سرسنگینی با خودت را نمی دهی و بلافاصله ده دقیقه را به ده ثانیه کاهش می دهی!! تو خودت مسیر بی خیالی و شادی بیش از حد و شوخی انگاشتن همه چیز را انتخاب کرده ای! کاینات هم با جرقه زدن صحنه های خنده دار مقابل چشمان تو و اطرافیان ات به تو کمک می کند تا به آنچه می خواهی یعنی شکار خنده از هر اتفاق ساده در زندگی دست یابی. در واقع خالق هستی همین الآن در حال دادن همان چیزی است که شما در اعماق وجودتان درخواست کرده اید. وقتی همه چیز درست کار می کند شما چرا نزد من آمده اید!؟"

شنبه 23/11/1389 - 13:11
اخبار
تحقیقات نشان می ‌دهد: بوی شیرین گل یاسمن به اندازه والیوم آرامش بخش است و بدون هیچ عارضه جانبی اعصاب را تسکین می ‌دهد.
 
به گزارش سرویس بهداشت و درمان ایسنا، آزمایشات نشان داد که وجود این رایحه در قفس شلوغ موش ‌های آزمایشگاهی باعث می ‌شود که موش‌ ها فعالیت‌ خود را کاهش داده و در کنج قفس آرام بنشینند. وقتی هوایی که مولکول‌ های این رایحه را در خود دارد استشمام شود از ریه ‌ها وارد جریان خون شده و از آن جا به مغز منتقل می ‌شود.
 
اسکن ‌های مغزی نشان داد که این مولکول‌ ها روی ماده شیمیایی موجود در سلول‌ های عصبی موسوم به " گابا " تاثیر می ‌گذارد و با آرام کردن این سلول ‌ها، اضطراب را کاهش داده و آرامش را تقویت می ‌کند.

به گزارش روزنامه تلگراف، پروفسور هانس هات از دانشگاه روهر در بوخوم آلمان در این باره گفت: نتایج این تحقیق می‌ تواند به عنوان مدرکی با اساس علمی برای اثبات رایحه‌ درمانی مورد توجه قرار بگیرد.
 
بررسی‌ ها نشان می ‌دهد که استشمام مولکول ‌های روغن یاسمن، پیام‌ هایی را به منطقه ‌ای از مغز می ‌فرستد که در کنترل احساسات نقش دارند.
 
محققان معتقدند که روغن این گیاه تاثیرات شفابخش گوناگونی دارد.
این رایحه در 83 درصد از عطرهای زنانه و 33 درصد از عطرهای مردانه استفاده می ‌شود.
 
این یافته در مجله شیمی بیولوژیک منتشر شده است.
شنبه 23/11/1389 - 13:7
سلامت و بهداشت جامعه

پژوهشگران سوئدی ثابت کرده اند این باور دیرینه که خواب خوب انسان را زیباتر می کند، صحت دارد. به این ترتیب کسانی که برای مدتی طولانی بی خوابی می کشند، کمتر جذاب و سالم به نظر می رسند.


از چهره داوطلبانی که در این تحقیقات شرکت کردند دو بار عکس گرفته شد. یک بار بعد از هشت ساعت خواب مستمر و یک بار بعد از سی و یک ساعت بی خوابی.
بعد از افرادی دیگر خواسته شد که عکس ها را مشاهده کنند و نظرشان را بگویند. مشاهده گران بدون اطلاع قبلی از تفاوت زمان عکس برداری به این نتیجه رسیدند که در عکس هایی که بعد از بی خوابی گرفته شده، داوطلبان کمتر جذاب به نظر می رسند.


“خواب زیبایی” عبارتی است که به طور سنتی در غرب شناخته شده است، اما بر اساس پژوهشگران بنیاد کارولینسکا در استکهلم این باور قدیمی فاقد شواهد علمی بود.
گروه تحقیقانی از مشاهده گران آموزش ندیده خواست که عکس ۲۳ مرد و زن جوان را بعد از یک شب خواب خوب، بررسی کنند و بعد با عکس هایی که بعد از بی خوابی آنها گرفته شده مقایسه کنند.


همه عکس ها بر اساس معیار معینی گرفته شده اند. فاصله افراد تا دوربین یکسان است، پوستشان از هر نوع لوازم آرایش پاک است و همه آنها با حالت صورت مشابه جلوی دوربین قرار گرفته اند.


طبق گزارش پژوهشگران سوئدی که در”نشریه پزشکی بریتانیا” به چاپ رسیده است، آثار خستگی و عدم شادابی در چهره افرادی که با بی خوابی طولانی مدت مواجه می شوند به وضوح قابل مشاهده است.


به گفته پژوهشگران، این یافته جدید در امور پژشکی بسیار مفید واقع خواهد شد و به پژشکان کمک می کند تا سریعتر به علائم بیماری در مریضان خود پی ببرند.
دکتر درک یان دیک، پروفسور امور مربوط به خواب و فیزیولوژی در مرکز پژوهش خواب در بریتانیا گفته است که تاثیر بی خوابی از آنچه عکس‌ها نشان می دهند بسیار بیشتر است.


او در این باره گفت: “عکس ها در طول روز گرفته شده اند. زمانی که ساعت درونی بدن ما مشخص می کند که زمان بیداری است. آیا می توانید تصور کنید که چهره آنها در طول شب یا ساعات اولیه صبح که ساعت درونی شان حکم می کند بخوابند چطور است؟”

دوشنبه 11/11/1389 - 19:18
سلامت و بهداشت جامعه

اگر آبریزش بینی شما چند هفته ادامه داشت، به پزشک مراجعه کنید. پزشک علت آبریزش بینی را تعیین می کند و به نحو صحیح آن را برطرف می نماید.

 

در هر صورت راه هایی وجود دارد که می توان توسط آنها، آبریزش بینی را قطع کرد. بیشتر درمان ها، یک راه حل موقتی هستند.

 

۱- داروهای آنتی هیستامین مصرف کنید.
اگر آبریزش بینی در اثر آلرژی باشد، مصرف آنتی هیستامین ها تحت نظر پزشک، آن را بند می آورد. مصرف آنتی هیستامین ها باعث خواب آلودگی می شود.

 

۲-داروی سرماخوردگی بخورید.
اگر آبریزش بینی در اثر سرما یا ویروس سرماخوردگی باشد، مصرف داروهای سرماخوردگی تحت نظر پزشک، آن را رفع می کند. این داروها خلط بینی را خشک می کنند و آبریزش بینی را بند می آورند. راهنمای خاص هر دارو را بخوانید و آن را به کار برید.

 

۳- از اسپری بینی استفاده کنید.
شما می توانید این اسپری را در بینی تان بزنید. آبریزش بینی باعث می شود بینی شما قرمز و متورم شود. اسپری بینی این ورم را کاهش می دهد. شما می توانید فقط برای چند روز از این اسپری استفاده کنید، زیرا استفاده طولانی مدت از آن، آبریزش بینی را بدتر می کند.

 

۴- موقع خواب، دستگاه بخور را در اتاق تان روشن کنید.
دستگاه بخور، رطوبت هوا را افزایش می دهد.هوای خشک، آبریزش بینی را بدتر می کند، در حالی که هوای مرطوب، ترشحات لزج بینی را کاهش می دهد.

 

۵- یک  قاشق مرباخوری نمک را در یک لیوان آب گرم حل کنید.
مقداری از این محلول را در یک ظرف قطره چشمی بریزید. سرتان را عقب ببرید و چند قطره از این محلول را در بینی خود بچکانید. سپس نفس بکشید تا محلول نمک، راه های بینی شما را خیس کند. چندین بار این کار را تکرار کنید تا کاملا بینی شما پاک شود. همچنین می توانید قطره بینی کلرور سدیم را از داروخانه بخرید و به جای این محلول نمک استفاده کنید.

 

۶- تکه کوچکی از زنجبیل تازه را بخورید.
معلوم شده است که این درمان خانگی (خوردن زنجبیل)، جریان خون را افزایش می دهد و ترشحات بینی را کم می کند. این کار را
۳ تا ۴ بار در روز تکرار کنید تا آبریزش بینی شما قطع شود.

 * هشدارها:
۱- ترشحات بینی خود را به آرامی خالی کنید (در اصطلاح آرام فین کنید)، چون بینی شما خشک و حساس شده است.
دوشنبه 11/11/1389 - 19:16
طنز و سرگرمی
برای اینکه تشخیص دهید کارمندان جدید را بهتر است در کدام بخش به کار بگمارید، می توانید به ترتیب زیر عمل کنید:
400 عدد آجر در اتاقی بگذارید و کارمندان جدید را به آن اتاق هدایت نمایید. آنها را ترک کنید و بعد از 6 ساعت بازگردید.
 سپس موقعیت ها را تجزیه و تحلیل کنید:

اگر دارند آجرها را می شمرند، آنها را در بخش حسابداری بگذارید.
 اگر از نو (برای بار دوم) دارند آجرها را می شمرند، آنها را در بخش ممیزی بگذارید.
 اگر همه اتاق را با آجرها آشفته کرده اند، آنها را در بخش مهندسی بگذارید.
 اگر آجرها را به طرزی فوق العاده مرتب کرده اند، آنها را در بخش برنامه ریزی بگذارید.
 اگر آجرها را به یکدیگر پرتاب می کنند، آنها را در بخش اداری بگذارید.
 اگر در حال چرت زدن هستند، آنها را در بخش حراست بگذارید.
 اگر آجرها را تکه تکه کرده اند، آنها را در قسمت فناوری اطلاعات بگذارید.
 اگر بیکار نشسته اند، آنها را در قسمت نیروی انسانی بگذارید..
اگر سعی می کنند آجرها ترکیب های مختلفی داشته باشند و مدام جستجوی بیشتری می کنند و هنوز یک آجر هم تکان نداده اند، آنها را در قسمت حقوق و دستمزد بگذارید.
 اگر اتاق را ترک کرده اند، آنها را در قسمت بازاریابی بگذارید .
 اگر به بیرون پنچره خیره شده اند، آنها را در قسمت برنامه ریزی استراتژیک بگذارید.
 اگر بدون هیچ نشانه ای از تکان خوردن آجرها با یکدیگر در حال حرف زدن هستند، به آنها تبریک بگویید و آنها را در قسمت مدیریت قرار دهید.
دوشنبه 11/11/1389 - 19:14
داستان و حکایت
در عصر یخبندان بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند.
خارپشتها وخامت اوضاع رادریافتند تصمیم گرفتند دورهم جمع شوند و بدین ترتیب همدیگررا حفظ کنند.

وقتی نزدیکتر بودند گرمتر میشدند ولی خارهایشان یکدیگررا زخمی میکرد بخاطر همین تصمیم گرفتند ازهم دور شوند ولی بهمین دلیل از سرما یخ زده میمردند.
ازاینرو مجبور بودند برگزینند یا خارهای دوستان را تحمل کنند، یا نسلشان از روی زمین بر کنده شود.

دریافتند که باز گردند و گردهم آیند. آموختند که با زخم های کوچکی که همزیستی با کسی بسیار نزدیک بوجود می آورد زندگی کنند چون گرمای وجود دیگری مهمتراست.

و این چنین توانستند زنده بمانند.


درس اخلاقی :
بهترین رابطه این نیست که اشخاص بی عیب و نقص را گردهم می آورد بلکه
آن است هر فرد بیاموزد با معایب دیگران کنارآید و محاسن آنانرا تحسین نماید.
دوشنبه 11/11/1389 - 19:12
ازدواج و همسرداری

تصور کنید: برنامه ملاقات شما به خوبی پیش رفته است، و او شما را برای صرف آخرین نوشیدنی به منزلش دعوت کرده. شما وارد می شوید، کفش هایتان را از پا در می اورید و انگاه عطر جوراب هایتان در تمام فضای اتاق پخش می شود. امیدوارید که او متوجه نشود؟


آرزوی خوبی است، اما باید بدانید زمانی که نوبت به موارد بهداشتی و نگهداری از بدن می رسد، خانم ها متوجه همه چیز می شوند. و از آنجایی که بیشترین میزان توجه آنها در انتخاب همسر مناسب به مواردی نظیر بو، و بهداشت بر می گردد، جوراب های کثیف و یا ناخن های نا مرتب می توانند به راحتی رابطه شما دو نفر را بر هم زنند.
در این قسمت لیستی از اعضایی که آقایون معمولا به این دلیل که تصور می کنند خانم ها به آن قسمت ها اهمیت نمی دهند، آنها را تمیز نکرده و مراقبت های لازم را در موردشان انجام نمی دهند، را برایتان آورده ایم. امیدواریم پس از مطالعه لیست زیر، جزء افرادی باشید که از این نقاط مراقبت کافی می کنند و اهمیت آن را می دانند.


۱) ابرو
او انتظار ندارد که ابروهای شما همانند خودش کاملا دارای فرم باشد، اما ابروهای پر و در هم و بر هم نیز، چیزی نیست که او انتظار دیدنش را داشته باشد.
▪ در این مورد چه کنید:
اگر شما جز آن دسته از مردهایی هستید که ابروهای پری دارند، باید درست کاری را انجام دهید که خانم ها انجام می دهند: ابروهایتان را بردارید. فقط کافی است موهای بین دو ابرو را بردارید (فقط موهایی که وسط دو ابرو قرار دارند)


۲) ناخن
دستان شما نقطه ای هستند که مطالب بسیاری در مورد نظافت و بهداشت شخصی شما را در اختیار او قرار می دهند. پس اجازه ندهید تا ناخن های چرک و کثیف شما را از دور خارج کنند.
▪ در این مورد چه کنید:
لازم نیست هر هفته مانیکور کنید تا ناخن هایتان فرم داشته باشند، بلکه فقط کافیست از داروخانه یک عدد سوهان خریداری نمایید و سختی ها و لبه های تیز آنرا صاف کنید. هیچ خانم دوست ندارد، کسی او را با ناخن های بد فرم و ناصاف در آغوش بگیرد.


۳) پوست
هیچ خانمی نمی تواند از لمس کردن پوست لطیف و صاف اجتناب کند. آیا این دلیل کافی نیست تا شما را ترغیب به داشتن پوستی لطیف و شاداب نماید؟
▪ در این مورد چه کنید:
خانم ها به وسیله کرم های نرم و مرطوب کننده با خشکی پوست در سرما مبارزه می کنند، آقایون اغلب این کار را انجام نمی دهند. لازم نیست موشک هوا کنید؛ فقط یک قوطی نرم کننده (ترجیحا بدون بو) خریداری کنید و آنرا مرتبا بر روی پوست خود بمالید تا خشکی ها از بین بروند. افرادی که پوست های چربی دارند، باید نمونه هایی را خریداری کنند که بدون روغن (
oil free) باشند، به این ترتیب مشکلاتان به اسانی حل خواهد شد.


۴) پا
ترک پا، قارچ های موضعی، ناخن ها بلند انگشت های پا، و بوی بد آن می تواند به راحتی او را از برقراری رابطه با شما منصرف کند. متاسفانه زمانی که شما کفش هایتان را در می آورید اولین چیزی که یک خانم به آن توجه می کند، همین موارد هستند. اگر نتوانید از این قسمت پنهان بدن خود به خوبی مراقبت کنید، او ممکن است تصور می کند که توانایی مراقبت و نگهداری از سایر اعضای مخفی را نیز ندارید.
▪ در این مورد چه کنید: اگر پودرها و پمادهای روی میز جواب نمی دهند باید با یک پزشک در این مورد مشورت کنید.


۵) موی بینی/ گوش
من موی گوش و بینی یک مرد را با سبیل های بلند و نمایان یک خانم برابر می دانم. یک خانم برای از بین بردن سبیل ها، آنها را موم می اندازد، دکولوره می کند و هر کار دیگری که از دستش بر آید در این زمینه انجام می دهد. آیا شما نیز نباید همین کار را انجام دهید؟
▪ در این مورد چه می کنید: در این قسمت یک راهنمای ساده وجود دارد که باید آنرا اجرا کنید: زمانی که موهای گوش و یا بینی آنقدر بزرگ شده باشند که از سوراخ ها بیرون بزنند، باید نسبت به کوتاه کردن آنها اقدام کنید.


۶) دندان
لبخندی با دندان های درخشان تحت هر شرایطی همه چیز را به نفع شما بر می گرداند. دندان های لکه دار، زرد، و پلاک دار او را به راحتی به سمت دیگری منحرف میکند.
▪ در این مورد چه کنید:
اگر مشکلات دندان هایتان بیش از اندازه حاد شده باید، نزد دندانپزشک بروید؛ اما اگر هنوز به این مرحله نرسیده اید، بهتر است یک خمیر دندان سفید کننده و دهان شویه خریداری کنید. البته باید اشاره کنم که استفاده کردن از آنها را نیز از یاد نبرید.


۷) کمر
کمر شما مورد توجه ترین نقطه بدنتان است، البته نه زمانی که پر است از جوش و موهای زائد.
▪ در این مورد چه کنید:
اگر مشکل شما جوش های غرور است، از کرم و یا لوسیون های پاک کننده استفاده کنید. در مورد موها هم اگر مقدار آنها کم باشد اصلا مسئله ای نیست، تا به حال کمی مو هیچ را اذیت نکرده اما اگر مقدار آن بیش از حد نرمال است باید به سالن زیبایی بروید و آنها را اپیلاسیون کنید .

دوشنبه 11/11/1389 - 19:8
محبت و عاطفه

● چرا مردها عاشق نمی شوند...
آیا پسران ما در فضایی هستند تا بتوانند این حس را تجربه کنند، در حالی که از کودکی دائم به آنها هشدار داده شده که احساسات چیز غلطی است، یک حس زنانه است و نباید خود را دچار احساسات نمایند. احساسات خود را بایستی کنترل کنند، براساس احساس خود رأی صادر نکنند و حتی احساس را به نیشخند می گیرند.
از کودکی در آغوش پدرانی بزرگ شده اند که بدتر از ایشان مغبون فرهنگ مردسالارانه بوده و احساسات را سرکوب کرده اند وآن را یک رفتار زنانه می پندارند و موفق نشده اند فرصتی را به دست آورند تا عشق را به معنای واقعی و بیان احساسات را در محیط سالم و خانواده ببینند، بشنوند و حس کنند.
از کودکی تا پیری تحت لوای نام مردانه، به آنها یاد دادند تا با اشتغال به کارهای سخت، رفتار خشن و حتی گفتار خشک خود را مبرا از احساسات نشان دهند تا به قول مردم مرد شوند و مرد باشند.
از کودکی هر وقت که از لطافت روحشان قطره اشکی در چشمانشان ظاهر شد مورد شماتت و سرزنش قرار می گیرند که چرا گریه می کنید، گریه کار دخترهاست، چرا مثل دخترها حساس و زودرنج شده اید.
از کودکی بین دنیای خودشان و دنیای دختران فرسنگ ها فاصله می بینند،به آنها گفته شده که دختران حساس و ضعیف هستند، که البته یا با این موضوع کنار آمده و با دنیای پسرانه خود رشد کرده اند و یا از همان کودکی از منع بسیار، شیطنت های جنسی شان گل می کند و سربه سر گذاشتن دخترها تفریحشان می شود و یا از کودکی در محیط زنانه و دخترانه رشد کرده و تماماً خلق و خوی دخترانه پیدا می کنند که موفق به تجربه صلابت و سختی های رشد جسمانی پسرانه خود و درک فضای روحی آن نمی شوند.
از کودکی شاهد تضاد رفتار پدر و یا دیگر مردان جامعه اطراف خویش بوده که با زن و یا ناموس خویش چگونه سختگیر ویا چون یک زندانی رفتار می کنند و با زنان بزک کرده کوچه و خیابان چگونه نرم و انعطاف پذیر بوده و آنها را ستایش می کنند.
از کودکی شاهد خلاء عاطفی و معنوی پدر و مادر خویش بوده و هرگز پدر را ندیده که برای مشورتی همسر خویش را به سوی خود بخواند و یکی از فعالیت های روزانه اجتماعی اقتصادی خود را با او درمیان بگذارد و یا حتی در مورد نحوه رفتار فرزندان خویش با هم مشورت کنند و چه بسا بسیار شنیده که پدر، همسر خویش و جمعیت زنان را به ناقص العقلی تشبیه و تمسخر می نماید.
از کودکی شاهد عدم تفاهم پدر و مادر و یک ازدواج اجباری وبه تکلیف بزرگترها بوده و حالا پدر است که از کله سحر از خانه خارج می شود و آخر شب به زور به خانه می آید. مادر خانه هم با سرهم کردن کارهای خانه، خودش را با قدم زدن در خیابان ها و دیدن ویترین های پرزرق و برق یا با راه انداختن مهمانی های مجلل یا پیش فک و فامیل و دوست و همسایه به درد و دل غم و غصه های خانوادگی اش مشغول بوده و ساعت به ساعت ارتفاع چاه خلاء عاطفی خانواده را عمیق تر و عمیق تر می کنند. از کودکی دائم تحت تشویق و عنوان کودک خوب، باید و نباید شده و گاه با تشویق یا تنبیه سعی در تربیت او شده است و او را چون گنجشکی زیبا در قفس طلایی و لوکس اسیر باورهای شکست خورده پدر و مادر محبوس یا مراقبت می کنند و فرصت هرگونه تست و لمس احساس ورفتارهای جدید از او سلب شده است.
از کودکی به خاطر مشاجره و اختلافات پی در پی والدین و جدایی و از هم پاشیدگی خانواده، یا با مادربزرگ، عمه و خاله یا تنها با یکی از والدین، مادر یا پدر و یا همچون گوشت قربانی هر چند مدت یک جا و یا در کوچه و خیابان و داخل پارک ها گذر عمر می کند.
از کودکی با بغض و یک حس مردانه ای که روزی فرا خواهد رسید تا از حق و حقوق مادرش حمایت و ظلم های وارد شده به او را جبران نماید و با این حس ترحم به بقیه زنان دنیا نیز نگاه می کند و چنانچه زن آینده او دختری مظلوم باشد، با این حس، او یک جوانمرد و در غیر این صورت یک انسان سرخورده و مغبون خواهد شد.
از کودکی چنانچه در آغوش مادر و خواهرها و با صفت زنانه خوی گرفته باشد و طی مراقبت های خانوادگی تمام فعالیت های شخصی و اجتماعی خود را با جماعت زنان خانواده هماهنگ کرده و تحت حمایت و مدیریت این قشر رشد کند، در آینده نیز با تغییر فضای محیط زندگی و حتی شریک زندگی، زن او جایگاهی نخواهد داشت جزء یک مادر حامی و بسیار علاقه مند است که همسر او ادامه دهنده نقش مادرش در زندگی اش باشد.
نمی دانم با این همه تجربیات تلخ و زخم و صدمه که به روح پاک این پسران از کودکی تا... وارد شده است و همچون یک نشان حک شده تا پیری با خود حمل می کنند و روز به روز بر داغ زخم خود بیشتر جراحت وارد نموده و خود را تا خوشبختی دورتر و دورتر می بینند و برای دقایقی هم که شده لذت عشق و دوست داشتن را تجربه نکردند وحتی مجالی برای نظاره و مشاهده آن نیز نداشتند، الفبای آن را یاد نگرفتند، اصول آن را نیاموختند، با خود بیگانه اند و علاقه ای به خویش ندارند، با نگاهی پر از غبطه و حسرت به همه چیز و همه کس خیره می شوند، یا از خشم نهفته درون سعی در تخریب محیط خود می کنند تا دیگران هم مثل آنها شوند و یا با تمسک به دیگران آرزوها و خیالات خویش را در وجود دیگران فرافکنی کرده و در پی دیگران انگل وار و برده وار، قصد تحقق خواسته های خویش دارند...
آری آنقدر این فضا مسموم از کمبودها، خشم ها و تضادهای دیده شده و تجربه شده است که نه خود قادر به ایجاد یک فضای سالم و عاطفی برای پرورش دانه های عشق آینده خویش است و نه قادر به پذیرش و نگهداری فضای اکتسابی است که دست بر قضا می تواند شروعی برای تبلور یک محیط عاطفی و عاشقانه سالم باشد.


● چرا زنان عاشق نمی شوند...
آیا دختران ما در فضایی هستند که بتوانند این حس را تجربه کنند؟
در فرهنگی که دختران ما از درون قنداق خود به عقد دیگری درمی آیند و نشان دیگری می شوند. در فرهنگی که دختران ما از همان سنین کودکی با تکه توری سفید در آرزوی ازدواج در بازی های خود به تجسم مرد آینده خود مشغول هستند. در فرهنگی که دختران ما از کودکی شاهد دعای خیر مادر و خاله و عمه و زن دایی برای عروس شدن آنها و به خانه بخت رفتن هستند. در فرهنگی که دختران ما برای فرار از فشار تعصبات خانوادگی پدر و برادران خویش در آرزوی ازدواج و فرار از خانه لحظه شماری می کنند.
در فرهنگی که دختران ما از همان کودکی در آرزوی آمدن یک مرد خوش تیپ و پولدار و مهربان و بردن آنها به سرزمین عجایب هستند.
در فرهنگی که دختران ما شروع عشق را در مالکیت می دانند و تمام تلاش خود را در اسارت و کنترل مردان خویش سپری می کنند.
در فرهنگی که دختران ما نشانه عشق مردان را در توجه بی حد و مرز آنان به خود می دانند و تمام تلاش خود را با هزاران دستاویزی برای جاذبه ای ظاهری متمرکز می کنند.
در فرهنگی که دختران ما از فعالیت های اقتصادی خودکفایی شخصی برحذر می شوند و زندگی مشترک یک ضرورت دفاع مالی است.در فرهنگی که دختران ما چنانچه زندگی مستقلی را در پیش گیرند مورد سرزنش و کنترل و اهانت جامعه اطراف خویش قرار می گیرند.
در فرهنگی که در صورت شکست در زندگی مشترک خود، مادر شدن را دستاویزی برای حفظ خانواده می پندارند.
در فرهنگی که دختران ما ازدواج را همچون یک مسابقه رقابتی برای سبقت گرفتن از دخترخاله، دختر عمه، دختر همسایه و دوست و آشنا می دانند و گذر از این مرحله حکم یک پیروزی را دارد...
در فرهنگی که دختران ما ارزش والای زن بودن خویش را نیاموخته اند و برای کسب سکوی رقابت وارد دنیای مردانه شده و ارزش های زنانه خود را زیر پا می گذارند.
در فرهنگی که دختران ما اغفال زرق و برق های زندگی شده و برای پر کردن خلاءهای خویش به جلوه های ظاهری و بزک های زنانه روی می آورند تا هرچه بیشتر جاذبه و هواخواه پیدا کنند.
در فرهنگی که دختران ما برای رهایی از محدودیت ها و سنت های قدیمی جامعه شعار آزادی های روشنفکرانه سر داده و بستر تمدن خویش را در سنت شکنی و پشت پا زدن به همه ارزش های زنانه می دانند. در فرهنگی که دختران ما همیشه مورد تهدید افراد شرور جامعه می باشند و برای در امان ماندن از شر مردان شرور، باید مردی را به عنوان صاحب و حامی انتخاب کنند.
در فرهنگی که دختران ما با نظاره سرگذشت مادران خویش سناریوی زندگی را تنها در اطاعت و در خدمت بودن و بچه آوردن و بچه بزرگ کردن و در نهایت فراموش شدن خویش و ارزش ها و آرزوهای خود می دانند.
در فرهنگی که دختران ما الگوی واقعی زن بودن و زن ماندن و حفظ جایگاه عاطفی و احساسی خویش بدون رقابت با مردان را گم کرده و نشناخته اند.
آیا مگر نه این است که خیلی از ما پدر و مادرها همیشه با آه و افسوس یاد روزهای جوانی خود می کنیم که چرا باید به هزاران دلیلی که تنها تعداد محدودی از آنها ذکر شد این انتخاب اجباری و این سرنوشت غیرقابل تحمل را داشته باشیم؟ چرا نتوانستیم زندگی خوبی را شروع کنیم و ادامه دهیم؟ چرا ما را مجبور به ازدواج با فلان کس که فلان آشنایی و فلان رابطه با عمو و عمه و همسایه را داشته، نمودند؟ چرا گرفتار تحمل زندگی شده ایم که شب ها تنها فرصتی است تا کودکانمان را در آغوش بگیریم و شیری تلخ که حاصل فشار تنش ها و غصه های روز بوده را به حلق او بریزیم و با دلی پرحسرت و آزرده، آرام آرام گریه کنیم و با صدای هق هق های آرام خود برای طفل دوست داشتنی و پاکمان لالایی بخوانیم.
آیا کودک پسر یا دختری که لالایی او صدای هق هق مادرش است طعم عشق را می چشد؟ آیا تاکنون که دلی پر حسرت داریم و کودکانی شیرین و معصوم در دامن، از تجربه تلخ خود درس گفته ایم تا اکنون که عدم آگاهی و بی تجربگی طعم شیرین لذت زندگی را از ما گرفت، شرایط، امکانات و یک فضای سالم عاطفی برای کودکمان ایجاد نماییم(همان هزاران دلیلی که مانع تجربه یک عشق شیرین و ماندگار در زندگی ما شد) تا او بتواند از همان کودکی آن را حس کند، بیاموزد و در سن خودش آن را تجربه کند!
از خود سؤال کنید، از همسرتان نیز سؤال کنید، سپس تصمیم به پدر و یا مادر شدن بگیرید...
از افراد خردمند و با تجربه، از مشاوران و عالمان این حرفه کمک بگیرید...
مسلماً با همین سطح آگاهی که هستیم نمی توانیم کودکانمان را برای شرایط بهتر و غنی تر رشد دهیم، مگر این که آگاهی خود را غنی سازیم و از حمایت معنوی مشاوران زندگی بهره ببریم.
پس عاشق واقعی کیست و چگونه می توان عشق را تجربه نمود؟
خداوند بزرگ می فرماید اگر می خواهید به عشق من متبلور شوید باید از عشق زمینی آغاز کنید. آیا ما می توانیم با این عشق های دروغین و بی اساس بستر عشق ورزی به خداوند مهربان را طی نماییم، مسلماً خیر... و آیا تا ما خود را از صمیم قلب و با صداقتی بی همتا دوست نداشته باشیم قادر به عشق ورزیدن و محبت به دیگری هستیم؟ مسلماً خیر...
پس روشن شد تا من سایه های عمیق زخم های روح شکنجه شده خود را در زندگی شخصی، اجتماعی خویش نبینم و حس نکنم و از روی محبت، مرهمی صحیح از داروخانه همین طبیعت بخشنده و غنی فراهم نسازم و تا من ارتفاع خواست ها و آرزوهایم را به وسعت توان و قدرت روحی جسمی خویش نیفرازم و تا من ظرفیت کاسه طلب محبت از دیگران را حداقل برابر یا کمتر از میزان بخشش و دهندگی خود تقلیل ندهم و تا من در سایه همت و تلاش، نور آگاهی و معرفت را بر جوانب روحی، جسمی خویش نیندازم و تا من غنچه همیشه شاداب مهرورزی را بدون هیچ شرط و شروطی به مردم هدیه نکنم و تا من موجودیت عشق، دوستی و محبت را با اسارت و کنترل مختل نکنم و تا من عشق را با کلامی ساده و زیبا و یک سلام بی ریا آغاز نکنم، پس خطا رفته ام و دست خالی بازگشته ام.
پس پرنده زیبای عشق را به پرواز درآورید، اگر بر بام شما نشست که به شما تعلق دارد، در غیر این صورت از ازل نیز به شما تعلق نداشته است.

دوشنبه 11/11/1389 - 19:3
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته