• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 681
تعداد نظرات : 69
زمان آخرین مطلب : 5705روز قبل
دعا و زیارت
مرگ ابوطالب و خدیجه
مرگ ابوطالب و خدیجه در یكسال اتفاق افتاد سه سال پیش از هجرت و پیغمبر (ص) از دو سوی آزرده شد . ابوطالب پشتیبان او بود و محمد (ص) در حمایت وی بسر می برد و با بودن او قریشیلن نمی توانستند به وی صدمه بزنند چون او مرد، گستاخی را نسبت به پیامبر(ص) بیشتر می كردند تا آنجا كه خاك بدو می افشاندند . ولی خدیجه بدو آرامش می داد و بهنگام سرزنش و دشنامهای مخالفان به دلداری اش می پرداخت.
با مردن ابوطالب ریاست بنی هاشم به ابولهب رسید . ابولهب از دشمنان سرسخت پیامبر(ص) بود و پیامبر(ص) از این پس كسی را داشت كه در حمایت وی از گزند قریش در امان باشد . ناچار در همین ایام سفر به طائف كرد تا قبیله ثقیف را كه در آن شهر زندگی میكردند به اسلام بخواند كه در آنجا سه تن از بزرگان شهر كه فرزندان عمربن عمیر بودند به دین خود خواند لكن آنان با سردی با وی رفتار كردند . یكی گفت من جامه های كعبه را پاره پاره كرده باشم اگر تو پیغمبر باشی و هر یك حرفی در جهت رد دعوت ایشان مطرح نمودند .  
پیغمبر (ص) به تاكستانی پناه برد. در آنجا لحظاتی چند با خدا مناجات كرد و اینچنین فرمود :
خدایا ، ای پروردگار مستضعفان ، تو پروردگار منی ، مرا به كسی وا مگذاری، به بیگانه ای كه به من رو ترش كند یا دشمنی كه مرا به دست او سپرده ای ، اگر چه عافیت تو بر من وسیعتر است ، تو را به نور ذات تو سوگند میدهم و ....
عتبه و شیبه پسران ربیعه چون این سخنان را شنیدند غلام خود را كه نصرانی بود با طبقی انگور نزد وی فرستادند . غلام  كه عددسی (عداس) نام داشت با شنیدن ذكر مناجات خالصانه پیامبر و نیز مشاهده رفتار و منش آسمانی آن وجود یگانه از دین نصرانی برگشت و مسلمان شد و پیغمبر از طائف به مكه بازگشت.  
سه شنبه 1/5/1387 - 20:36
دعا و زیارت
ظهور اسلام
محمد (ص) در سالهای نزدیک به بعثت از مردم کناره می گرفت و به پرستش خدای یکتا می پرداخت. سالی یک ماه در کوهی به نام حِـرٰاء منزوی می شد و عبادت می کرد. در این مدت هر مستمندی نزد او می رفت به او اطعام می داد . سپس با سپری شدن ماه عبادت به مکه می آمد و پیش از آنکه به خانه برود هفت بار یا بیشتر کعبه را طواف می کرد و به خانه خود می رفت .
در یکی از همین سالهای گوشه گیری وی در حِرٰاء بود که به پیغمبری مبعوث شد. محمد (ص) گفته است ; جبرئیل نزد من آمد و گفت بخوان، گفتم خواندن نمی دانم ، دگر بار گفت بخوان ، گفتم چه بخوانم ، گفت اقرا باسم ربک الذی خلق ; . چنان که مشهور است سالیان عمر او به هنگام بعثت به چهل سال رسیده بود.
رسول خدا (ص) با تلقی آیه های آغاز سوره العلق که نخستین آیه های نازل شده بر او است و با شریف رسالت از خلوتگاه خود به داخل مکه باز می گردد. در چنین حالت که تا آن شب برای او سابقه نداشته است طبیعی است که پیش از هر کار دیگری به خانه باز گردد. در خانه او 3 تن به سر می بردند. خدیجه بانوی گرامی وی ، پسر عموی او علی بن ابیطالب و زیدبن حارته و باز طبیعی است که نخستین کس از مردان که به او گرویده باشد علی بن ابیطالب باشد و از زبان خدیجه (س) نوشته اند پس از آنکه محمد (ص) به پیامبری رسید تا مدت 3 سال دعوت او پنهانی بود . لیکن بعضی با توجه به ترتیب نزول آیه های قرآن گویند که دعوت عمومی به فاصله ای اندک از بعثت بوده است. ادامه دارد
سه شنبه 1/5/1387 - 20:36
دعا و زیارت
قریشیان چون دیدند مسلمانی روز به روز در مكه  پیش می رود و نیز دیدند كه نجاشی مهاجران حبشه را به فرستادگان تحویل نداد تصمیم گرفتند محمد(ص) و بنی هاشم را در فشار اقتصادی قرار دهند. بدین جهت عهدنامه ای نوشتند كه از این پس نباید كسی به فرزندان هاشم و عبدالمطلب زن دهد یا از آنان زنی بخواهد ، نباید چیزی به آنان بفروشد و چیزی از آنان بخرد . سپس این عهدنامه را در خانه كعبه آویختند .
 از این پس بنی هاشم و بنی عبدالمطلب ناچار در دره ای كه شعب ابی یوسف نام داشت و به شعب ابی طالب معروف گشت محاصره شدند . محاصره بنی هاشم 2 یا 3 سال طول كشید . در این مدت كه انان به سختی بسر می بردند یكی دو تن از خویشاوندان ایشان شبانه گندم یا دیگر خوراكی به آنان می رساندند. شبی ابوجهل كه با هاشمیان سرسختانه دشمنی می كرد از این ماجرا آگاه شد و حكیم بن خرام را كه برای خدیجه بار گندم می برد مانع گردید . دیگران مداخله كردند و به سرزنش ابوجهل پرداختند اندك اندك گروهی از كرده خویش پشیمان گشتند و به طرفداری از بنی هاشم برخاستند كه چرا بنی مخزوم در نعمت به سر برند و پسران هاشم و عبدالمطلب در سختی بمانند . سرانجام گفتند این عهدنامه بایستی باطل شود . جمعی از شركت كنندگان در پیمان تصمیم گرفتند آن را پاره كنند . به روایت ابن هشام از ابن اسحاق چون به سروقت پیمان نامه رفتند دیدند موریانه آن را خورده و تنها جمله « باسمك اللهم » از ان باقی مانده است.
ابن هشام نویسد ، گروهی اهل علم گفته اند ابوطالب به انجمن قریش رفت و گفت برادرزاده ام  می گوید موریانه پیمان نامه ای را كه نوشته اید خورده و تنها نام خدا را باقی گذاشته . ببینید اگر سخن او راست است محاصره را بشكنید و اگر دروغ می گوید او را به شما خواهم سپرد . چون به سروقت نامه رفتند دیدند موریانه همه آنرا جز نام خدا خورده است . بدین سان پیمان محاصره بنی هاشم شكسته شد و آنان از شعب (دره) ابوطالب بیرون آمدند. 
سه شنبه 1/5/1387 - 20:36
دعا و زیارت
به همان نسبت كه رقم نو مسلمانان بالا می رفت معارضه قریش با محمد (ص) بیشتر می شد ولی چنانكه نوشتیم پیغمبر (ص) در حمایت ابوطالب بود و به موجب پیمان قبیله ای نمی توانستند به شخص او آسیب جانی برسانند . اما نسبت به پیروان او مخصوصاً آنانكه پشتیبانی نداشتند از هیچگونه آزار و سختگیری دریغ نمی كردند . آزار این نومسلمانان بر پیغمبر(ص) گران بود ، ناچار به ایشان دستور داد به حبشه بروند . به آنها گفت در آن سرزمین پادشاهی است كه كسی از او ستم نمی بیند . به‌آنجا بروید و در آنجا بمانید تا خداوند شما را از این مصیبت برهاند . همینكه قریش از هجرت نومسلمانان به حبشه آگاه شدند عمربن عاص و عبداله بن ابی ربیعه را نزد نجاشی پادشاه حبشه فرستادند تا آنان را باز گردانند . در مجلس نجاشی نمایندگان قریش  گفتند :
تنی چند از غلامان بی خرد ما از دین پدران خود دست كشیده به دین تازه ای گرویده اند كه ما وشما آن را نمی شناسیم ، بزرگان مردم ما از شما می خواهند كه آنان را نزد ایشان برگردانید . نجاشی گفت باید سخنان آنان را نیز بشنویم ، چون از مسلمانان پرسش كرد جعفربن ابیطالب به نمایندگی آنان گفت :
ما مردمی بت پرست بودیم ، مردار می خوردیم و از هیچ زشتی روی نمی گردانیدیم ، خداوند از میان ما پیغمبری برگزید كه او را می شناسیم و راستگو می دانیم . او ما را به یگانه پرستی ، راستگویی ، امانتداری ، رعایت خویشاوند، برپاداشتن نماز و دادن زكات امر فرموده و........
نجاشی از آنان درباره حضرت عیسی علیه السلام سؤال كرد كه جعفر آیه هایی از سوره مریم را خواند ، سپس نجاشی چوبی برداشت و گفت فاصله میان این گفته و آنچه عیسی بن مریم آورده چند این چوب بیش نیست ، پس به نمایندگان قریش روكرد و گفت بروید ! من ایشان را به شما نخواهم داد مسلمانان هم در آنجا ماندند .  
سه شنبه 1/5/1387 - 20:35
دعا و زیارت
اسلام آوردن حمزه
روزی ابوجهل نزدیك كوه صفا به پیامبر (ص) برخورد و سخنان ناشایست به وی گفت ، پیغمبر بدو پاسخ نداد . كنیزی از عبدالله بن جدعان در آنجا بود و این ماجرا را دید . دیری نگذشت  كه حمزه از شكار به مكه بازگشت . عادت حمزه چنان بود كه چون از شكار برمی گشت كعبه را طواف می كرد سپس به انجمنهای قریش می رفت و با آنها سخن می گفت . قریش حمزه را بخاطر جوانمردیهایش دوست می داشتند . این بار كه حمزه به عادت خود بدیدن آشنایان مشغول بود آن كنیز نزد او رفت و گفت نبودی تا ببینی ابوجل به برادرزاده ات چه گفت. حمزه به سر وقت ابوجهل رفت ، او را دید كه در مسجد در میان مردم نشسته است . كمان خود را بر سر وی كوفت چنانكه سر ابوجهل زخمی بزرگ برداشت . سپس گفت تو محمد را دشنام می دهی مگر نمی دانی من به دین او در آمده ام هر چه او بگوید من هم می گویم . بنی مخزوم خواستند به یاری ابوجهل برخیزند لكن وی گفت حمزه را بگذارید ، چه من برادرزاده اش را دشنام های ناخوشایند دادم.
این پیامد سبب شد كه حمزه در شمار مسلمانان در آید . از آن پس قریش چون دیدند محمد(ص) پشتیبانی قومی چون حمزه دارد و او را از آسیب آنان نگاه خواهد داشت كمتر متعرض وی شدند .

سه شنبه 1/5/1387 - 20:35
دعا و زیارت
نصب حجرالاسود
حادثه دیگری که پیش از بعثت حضرت محمد صل الله علیه و آله رخ داد و موقعیت او را در دیده مردم که نشان می دهد داستان نصب حجرالاسود است .
می دانیم خانه کعبه در دوران جاهلیت هم در نظر عرب محترم بود .
سالی سیل به درون کعبه راه یافت و دیوارهای خانه را شکست ، قریش دیوارها را بالا آوردند و چون خواستند حجرالاسود را نصب کنند بین سران قبیله ها اختلاف بالا گرفت رئیس هر قبیله می خواست این شرافت را نصیب خود کند . مسئله در شرف درگیری بود که بزرگان قبیله طشتی پر از خون خون آوردند و دست خود را در آن فرو بردیند و این کار مانند سوگندی بود که به موجب آن باید جنگید تا پیروز شوند. سر انجام پذیرفتند نخستین کسی را که از در « بنی شیبه » وارد مسجد شود به داوری بپذیرند و هر چه او گفت انجام دهند. نخستین کسی که داخل شد محمد (ص) بود. بزرگان قریش گفتند او امین است و داروی وی را می پذیریم. سپس داستان را به اون گفتند ، محمد (ص) گفت جامه ای بگسترانید و چون چنین کردند حجرالاسود را در میان آن گذاشت و گفت رئیس هر قبیله گوشه ای از جامه را بردارد چون جامه را برداشتند و بالا بردند خود حجرالاسود را برداشت و بر جای آن نهاد و با این داروی از خونریزی بزرگ ممانعت کرد
سه شنبه 1/5/1387 - 20:35
دعا و زیارت
حلف الفضول
دیگر از حوادث مهم دوره زندگانی پیامبر مکرم اسلام صلوات الله علیه و آله قبل از رسیدن به رسالت ، حاضر شدن ایشان در حلف الفضول است .
داستان حلف الفضول چنان است که قبیله های ساکن مکه با یکدیگر پیمانهایی بسته بودند و به موجب آن پیمانها هر قبیله از تعرض قبیله دیگر در امان بود اما اگر غریبی به شهر می آمد و به آن ستمی می شد هیچ پیمان و قبیله ای نبود که از آن حمایت کند .
نوشته اند مردی از بنی اسعد بن خزیمه برای تجارت به مکه آمد مردی از بنی سهم کالای وی را خرید اما بهای آن را نپرداخت ، مرد فروشنده دادخواهی کرد و نزد قریش رفت ، قریشیان بدو پاسخ دادند که چون تو هم پیمان ما نیستی نمی توانیم از تو حمایت کنیم مرد مالباخته چون از همه جا ناامید شده بود بر بالای کوه ابو قبیس رفت و  شعرهایی در مظلومیت خود خواند و از قریش یاری خواست ، قریشیان پشیمان شدند و دور خانه عبدالله بن جدعان پیمانی بستند که از این به بعد نگذارند به هیچ غریبی ستمی برسد .
چون این پیمان علاوه بر پیمانها و سوگندهای گذشته بود ، آن را حلف الفضول نامیدند .
سه شنبه 1/5/1387 - 20:35
دعا و زیارت
اغاز زندگی مشترک
حضرت محمد (ص) در سن بیست و پنج سالگی بود که ابوطالب بدو گفت کاروان قریش آماده برای رفتن به شام است خدیجه دختر خویلد گروهی از خویشان تو را سرمایه داده است که برای او تجارت کنند و در سود آن شریک باشند. اگر بخواهی تو را نیز می پذیرد و سپس با خدیجه در این باب سخن گفت و او نیز پذیرفت .
از ابن اسحاق روایت شده است که خدیجه چون امانت داری و بزرگواری محمد (ص) را شناخته بود به وی پیام فرستاد اگه آماده تجارت در مال من باشی سهم تو را بیش از دیگران خواهم پرداخت. از این سفر سود فراوانی نصیب خدیجه شد ، چه مردی را به تجارت گرفته بود که در امانت ، راستگویی و درستکاری شهرت داشت. پس از این سفر تجاری بود که خدیجه به ازدواج محمد (ص) در آمد.
محمد (ص) چنانکه ذکر گردید بیست و پنج سال سن داشت و سن خدیجه را چهل سال نوشته اند. اما با توجه به فرزندانی که خدیجه به دنیا آورد می توان احتمال داد که سن او کمتر از این مقدار می باشد و تاریخ نگاران عرب رقم چهل را به خاطر اینکه رقم کاملی است انتخاب کردند
سه شنبه 1/5/1387 - 20:35
دعا و زیارت
تاریخ نویسان نوشته اند حضرت محمد صلوات الله علیه به هنگام کودکی در یکی از سفرهای عمویش به شام به همراه وی رفت و در بین راه در محلی که بصری نام دارد راهبی نصرانی به نام بحیرا نشانه های پیامبری را در او دید و سفارش او را به عمویش کرد و مخصوصا بدو توصیه کرد که این کودک را از آسیب یهودیان که دشمن وی هستند برکنار دارد و نوشته اند چون کاروانیان از نزد بحیرا پراکنده شدند وی محمد صل الله علیه را نگاه داشت و گفت : تو را به لات و عزی سوگند می دهم آنچه از تو می پرسم پاسخ بده ، محمد (ص) گفت : مرا به نام لات و عزی مپرس که هیچ چیز را چون این دو بت ناخوش نمی دارم ، سپس بحیرا او را به خداوند سوگند داد .
 
جنگ فجار
از حوادثی که در دوران نوجوانی محمد (ص) رخ داد جنگ فجار بود . جنگ فجار چون در یکی از ماههای حرام رخ داد بدین نام خوانده شد .
توضیح : آنکه پیش از اسلام جنگ در چهار ماه ذیقعده ، ذیحجه ، محرم و رجب حرام بود و اسلام نیز این قانون را امضاء کرد .
بعضی از مورخان نوشته اند این جنگ بین دو قبیله کنانه و قیس بوده و چند بار حملات طرفین تکرار گردید
سه شنبه 1/5/1387 - 20:35
دعا و زیارت
کودکی و جوانی رسول اکرم
سال دقیق ولادت پیامبر معلوم نیست ، ابن هشام و دیگران نوشته اند ولادت ایشان در عام الفیل بوده است ، یعنی سالی که ابرهه با پیلان برای خراب کردن کعبه آمد .
این تاریخ اگر برای کسانیکه خود آن حادثه را دیده اند روشن باشد برای دیگران قطعی نیست زیرا هم اکنون نمی توان گفت حادثه فیل در چه سالی بوده است ، چون تاریخ نویسان رحلت پیامبر را در سال  632 میلادی نوشته اند و حضرتش به هنگام رحلت 63 ساله بود ، پس یال تولد او باید بین 569-570 میلادی باشد .
عبدالله پددر او پس از اینکه آمنه دختر وهب ،رئیس طایفه بنی زهره را به زنی گرفت ، چند ماه بعد از عروسی در یکی از سفرهای تجارتی خود هنگام بازگشت از شام در یثرب در گذشت .
 بعضی از مورخان نوشته اند عبدالله چند ماهی پس از ولادت حضرت محمد صل الله علیه و آله درا فانی را وداع گفت .
به هر حال پیامبر اکرم دوران شیرخوارگی را نزد زنی از قبیله بنی سعد که حلیمه نام داشت سپری کرد ، در شش سالگی مادر گرامی خود را از دست داد و نیای او عبدالمطلب سرپرستی وی را عهده دار گردید .
 در هشت سالگی ، عبدالمطلب جهان را بدرود گفت و حضرت تحت سرپرستی عمویش ابوطالب در آمد .
سه شنبه 1/5/1387 - 20:35
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته