• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 588
تعداد نظرات : 663
زمان آخرین مطلب : 2637روز قبل
شعر و قطعات ادبی
عاشقی پیداست از زاری دل
نیستبیماری چو بیماری دل

علت عاشق ز علتها جداست
عشق اسطرلاب اسرار خداست
سه شنبه 5/4/1386 - 11:4
خواستگاری و نامزدی
زندگی سخت نیست ما سختش میکنیم عشق قشنگ نیست ما قشنگش میکنیم دل ما تنگ نیست ما تنگش میکنیم دل هیچکس سنگ نیست ماسنگش میکنیم
سه شنبه 5/4/1386 - 11:4
خواستگاری و نامزدی
تا وقتی غم داری در را به روی شادیمبند اما وقتی شاد میشوی پنجره را به روی اندوه بگشا.
سه شنبه 5/4/1386 - 11:3
خواستگاری و نامزدی
در اندیشه ی آنچه كرده ای نباش ، دراندیشه آنچه نكرده ای باش.
سه شنبه 5/4/1386 - 11:3
دانستنی های علمی
روزها گذشت و گنجشك با خدا هیچ نگفت .
فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت " . می اید ، من تنها گوشی هستم كه غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام كه دردهایشرا در خود نگه می دارد و سر انجام گنجشك روی شاخه ای از درخت دنیا نشست .
فرشتگان چشم به لبهایش دوختند ، گنجشك هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود :
"
با من بگو از انچه سنگینی سینه توست ." گنجشك گفت " لانه كوچكی داشتم ،ارامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی كسی ام . تو همان را هم از من گرفتی . اینتوفان بی موقع چه بود ؟ چه می خواستی از لانه محقرم كجای دنیا را گرفته بود ؟ وسنگینی بغضی راه بر كلامش بست. سكوتی در عرش طنین انداز شد . فرشتگان همه سر به زیرانداختند.
خدا گفت " ماری در راه لانه ات بود . خواب بودی . باد را گفتم تالانه ات را واژگون كند. انگاه تو از كمین مار پر گشودی . گنجشك خیره در خدایی خدامانده بود.
خدا گفت " و چه بسیار بلاها كه به واسطه محبتم از تو دور كردم وتو ندانسته به دشمنی ام بر خاستی.
اشك در دیدگان گنجشك نشسته بود . ناگاهچیزی در درونش فرو ریخت. های های گریه هایش ملكوت خدا را پر كرد.
سه شنبه 5/4/1386 - 11:2
خواستگاری و نامزدی
هیچ كس نمی تواند ما را بهتر ازخودمان فریب دهد
كاش می شد سر نوشت رو از سر نوشت
سه شنبه 5/4/1386 - 11:2
دانستنی های علمی
اگه یه روزی /یه جایی/ یه وقتی خیلیاحساس تنهایی کردی بدون خدا این شرایط رو محیا کرده که باهاش حرف بزنی!
سه شنبه 5/4/1386 - 11:1
محبت و عاطفه
 
زیر این گنبد نیلی زیر این چرخ کبود
توی یک صحرای دور یه برج پیر و کهنه بود
یه روزی زیر هجوم وحشی بارون و باد
از افق کبوتری تا برج کهنه پرگشود
برج کهنه سرپناه خستگیش شد
مهربونیشمرحم شکستگیش شد
اما این قصه برج و کبوتر سرآغاز یک دلبستگی شد
اول قصمونوتو می دونستی، می دونستی
من نمی تونستم برم تو می تونستی، می تونستی
باد وبارون که تموم شد اون پرنده پر کشید
التماس و اشتیاق یه چشه برج و ندید
عمربارون عمر برج کهنه بود
بعد از اون حتی تو خوابم اون پرنده روندید
ای پرندهمن ای مسافر من
من همون پوسیده گوشه نشینم
هجرت تو هرچی بود معراج تو بود
اما من اسیر مرداب زمینم

دنیایی که همراه با عشق به خداباشه زیباترین رنگ عالم را دارد.
پنج شنبه 31/3/1386 - 17:31
دانستنی های علمی
 
زیباتر از عشق چیزی ندیدم و بالاتر ازعشق چیزی نخواستم
به خاطر عشق است که دنیا را زیبا میبینم
و به خاطرعشق است که خدا را حس میکنم و او را میپرستم
دنیایی که همراه با عشق به خداباشه زیباترین رنگ عالم را دارد.
پنج شنبه 31/3/1386 - 17:29
خواستگاری و نامزدی
 
agar dar donya sedaiee bemanad sedaye eshg ast , va moosighi tanha kalame gooyaye asheghan (beth hoven)
پنج شنبه 31/3/1386 - 17:28
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته