• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 356
تعداد نظرات : 840
زمان آخرین مطلب : 4527روز قبل
دعا و زیارت
      
هر کس حرمی دارد؛ حرم خدا مکه، حرم پيامبر مدينه، حرم علی (ع) کوفه و حرم ما قم است هرکس قم(حضرت معصومه) را زيارت کند بهشت بر او واجب می  شود.
                    امام صادق (ع)      
شنبه 8/2/1386 - 9:25
دعا و زیارت
صورت  نيـکو
زيبايي  ظاهر است  و
عقل  نيـکو
زيبايـي  باطـن .
 
             «امام حسن عسکری (ع)»
پنج شنبه 6/2/1386 - 9:8
مصاحبه و گفتگو
چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند . بقیه ی قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چه قدر عمیق است به دو قورباغه ی دیگر گفتند که دیگر چاره ای نیست . شما به زودی خواهید مرد .
دو قورباغه این حرفها را نادیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیدند که از گودال بیرون بپرند . اما قورباغه های دیگر دائما به آنها می گفتند که دست از تلاش بردارید ، چون نمی توانید از گودال خارج شوید ، به زودی خواهید مرد
 بالاخره یکی از دو قورباغه تسلیم گفته های دیگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت او بی درنگ به ته گودال پرتاب شد و مرد
اما قورباغه ی دیگر با حدکثر توانش برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد . بقیه ی قورباغه ها فریاد می زدند که دست از تلاش بردار ،‌ اما او با توان بیشتری تلاش کرد و بالاخره از گودال خارج شد
 وقتی از گودال بیرون آمد ،‌ بقیه ی قورباغه ها از او پرسیدند : مگر تو حرفهای ما را نشنیدی ؟
معلوم شد که قورباغه ناشنواست ، در واقع او در تمام مدت فکر می کرده که دیگران او را تشویق می کنند


چهارشنبه 5/2/1386 - 10:11
شعر و قطعات ادبی

   من گیاهی ریشه در خویشم
   من سکون آبشاران بلورین زمستانم
   من شکوه پرنیان روشن دریای خاموشم
   من سرود تشنه ی بیمار خیزان بهارانم
   مهر دوزختاب افسونسوز شبکوشم
   مرغ زرین بال دریا راز مهتابم
   چشمه سار نیلی خوابم
   چنگ خشم آهنگ پاییزم
   بانگ پنهان خیز توفانم
   بام بیدار گل انگیزم
   سایه سروم که می بالد
   نای چوپانم که می نالد
   آهوی دشتم که می پوید
   من گیاهی ریشه در خویشم که در خورشید می روید

              م.آزاد

چهارشنبه 5/2/1386 - 9:26
شعر و قطعات ادبی
از تهی سرشار
جویبار لحظه ها جاری ست
چون سبوی تشنه کاندر خواب بیند آب ، واندر آب بیند سنگ
دوستان و دشمنان را می شناسم من
 زندگی را دوست می دارم
 مرگ را دشمن
 وای ، اما با که باید گفت این ؟ من دوستی دارم
که به دشمن خواهم از او التجا بردن
جویبار لحظه ها جاری

دوشنبه 3/2/1386 - 10:1
شعر و قطعات ادبی

داریم دلی صاف تراز سینه صبح
در پکی و روشنی چو ایینه صبح
پیکار حسود با من امروزی نیست
خفاش بود دشمن دیرینه صبح

دوشنبه 3/2/1386 - 9:58
شعر و قطعات ادبی

 مستان خرابات ز خود بی خبرند
جمعند و ز بوی گل پرکنده ترند
 ای زاهد خودپرست باما منشین
مستان دگرند و خودپرستان دگرند

دوشنبه 3/2/1386 - 9:56
شعر و قطعات ادبی
در قير شب

ديرگاهي است در اين تنهايی

رنگ خاموشي در طرح لب است.

بانگي از دور مرا مي خواند،

ليك پاهايم در قير شب است.

 

رخنه ای نيست در اين تاريكی:

در و ديوار بهم پيوسته.

سايه ای لغزد اگر روی زمين

نقش وهمي است ز بندی رسته.

 

نفس آدم ها

سر بسر افسرده است.

روزگاری است در اين گوشه پژمرده هوا

هر نشاطی مرده است.

 

دست جادويي شب

در به روی من و غم مي بندد.

می كنم هر چه تلاش،

او به من می خندد.

 

نقش هايی كه كشيدم در روز،

شب ز راه آمد و با دود اندود.

طرح هايی كه فكندم در شب،

روز پيدا شد و با پنبه زدود.

 

ديرگاهی است كه چون من همه را

رنگ خاموشی در طرح لب است.

جنبشی نيست در اين خاموشی:

دست ها، پاها در قير شب است.

يکشنبه 2/2/1386 - 9:25
ادبی هنری
یکی را از ملوک عجم حکایت کنند که دست تطاول به مال رعیت دراز کرده بود و جور و اذیت آغاز کرده، تا به جایی که خلق از مکاید فعل‌اش به جهان برفتند و از کـُربَت جورش، راه غربت گرفتند . چون رعیت کم شد، ارتفاع ولایت نقصان پذیرفت و خزانه تهی ماند و دشمنان زور آوردند.
 
 
هر که فریادرس روز مصیبت خواهد         گو در ایام سلامت، به جوان‌مردى کوش
بنده‌ی حلقه به گوش، ار ننوازى برود             لطف کن، لطف، که بیگانه شود حلقه به گوش
 
باری، به مجلس او در، کتاب «شاه‌نامه» همی خواندند در زوال مملکت «ضحاک» و عهد «فریدون». وزیر، مَلِک را پرسید: هیچ توان‌دانستن که «فریدون» که گنج و ملک و حشم نداشت، چه‌گونه بر او مملکت مقرر شد؟ گفت: آن چون‌آن که شنیدی، خلقی بر او به تعصب گرد آمدند و تقویت کردند و پادشاهی یافت. گفت: ای مَلِک! چو گردآمدن خلقی موجب پادشاهی‌ست، تو مر خلق را پریشان برای چه می‌کنی؟ مگر سر پادشاهی‌کردن نداری؟
 
همان به که لشکر به جان پرورى          که سلطان به لشکر کند سرورى
 
 
ملک گفت: موجب گردآمدن سپاه و رعیت چه باشد؟ گفت: پادشاه را کرم باید تا بر او گرد آیند و رحمت، تا در پناه دولت‌اش ایمن نشینند و تو را این هر دو نیست.
 
نکند جورپیشه، سلطانى          که نیاید ز گرگ چوپانى
پادشاهى که طرح ظلم افکند           پاى دیوار مُـلک خویش بکند
 
مَلِک را پند وزیر ناصح، موافق طبع مخالف نیامد. روی از این سخن درهم کشید و به زندان‌اش فرستاد. بسی برنیامد که بنی عمّ سلطان ، به‌منازعت خاستند و مُـلک پدر خواستند . قومی که از دست تطاول او به جان آمده بودند و پریشان شده، بر ایشان گرد آمدند و تقویت کردند تا مـُلک از تصرف این به‌در رفت و بر آنان مقرر شد
 
پادشاهى کو روا دارد ستم بر زیر دست      دوست‌دارش روز سختى دشمن زورآور است
با رعیت‌صلح کن وز جنگ خصم، ایمن نشین، زان‌که شاهن‌شاه ِعادل را رعیت لشکر است
شنبه 1/2/1386 - 9:51
آموزش و تحقيقات
گروه خونی AB:
 
افرادی منطقی، حسابگر، امین، رو راست، سازمان دهنده، مطیع و در عین حال نیرومند. این افراد به آسانی کسی را نمی بخشند، گاهی خشمگین می شوند، اغماض را دوست ندارند، محافظ کارند و آنها را به آسانی نمی توان شناخت و دستشان را خواند، اینان برای مدیریت و قضاوت و نمایندگی و کارگری و کارفرمایی مناسب ترند.
 
گروه خونی O:
 
افرادی سالم تر، دارای هدفی مشخص، آینده نگر اندیشمند، ودر عین حال بیشتر از دیگران حسود و مقام طلب اند و پر حرفی می کنند. افراد این گروه سیاستمدار ، وزیر و همچنین ورزشکار خوبی می توانند باشند.
شنبه 1/2/1386 - 9:44
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته