• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 356
تعداد نظرات : 840
زمان آخرین مطلب : 4527روز قبل
دعا و زیارت
 
امام علي (ع) مي فرمايند:
فرصت همچون ابر زودگذر است؛ پس مهيا باشيد تا از فرصتهايي که داريد بهره بگيريد.
دوشنبه 31/2/1386 - 9:51
فلسفه و عرفان
در كتاب پوشاك باستانى ايرانيان در ذيل عنوان «پوشاك اقليت‏هاى ميهن ما» در مورد حجاب زنان زرتشتى چنين مى‏خوانيم:
«اين پوشاك كه بانوان زرتشتى از آن استفاده مى‏كنند، شباهتى بسيار نزديك به پوشاك بانوان نقاط ديگر كشور ما دارد؛ چنان‏كه روسرى آنان از نظر شكل و طرز استفاده، نظير روسرى بانوان بختيارى است و پيراهن، شبيه پيراهن بانوان لُر در گذشته نزديك است و شلوار، از لحاظ شكل و بُرش، همان شلوار بانوان كُرد آذربايجان غربى است و كلاهك، همان كلاهك بانوان بندرى است».
حجاب در شريعت يهود:
ويل دورانت مى‏نويسد: اگر زنى به نقض قانون يهود مى‏پرداخت، چنان‏كه مثلاً بى‏آن‏كه چيزى بر سر داشت به ميان مردم مى‏رفت، و يا در شارع عام نخ مى‏رشت، يا بر هر سنخى از مردان، درد دل مى‏كرد، يا صدايش آن‏قدر بلند بود كه چون در خانه‏اش تكلّم مى‏نمود، همسايگانش مى‏توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت، مرد حق داشت بدون پرداخت مهريه‏اى او را طلاق دهد.
او همچنين مى‏نويسد:
... و به استعمال سرخاب و سرمه، نكوهيده مى‏شمردند. موافق بودند كه مرد، بايد براى پوشاك زن خويش سخاوتمندانه خرج كند؛ لكن غرض آن بود كه زن، خود را براى شوهر خويش بيارايد نه براى ساير مردها.
حجاب در مسيحيت:
«جرجى زيدان»، دانشمند مسيحى در اين‏باره مى‏گويد:
«اگر مقصود از حجاب، پوشانيدن تن و بدن است، اين وضع، قبل از اسلام و حتى پيش از ظهور دين مسيح، معمول بوده است و آثار آن هنوز در خود اروپا باقى مانده است».
در اين ارتباط، نگاهى به «انجيل» مى‏اندازيم:
«... و همچنين زنان خويشتن را بيارايند به لباس مُزيّن به حيا و پرهيز، نه به زلف‏ها و طلا و مرواريد و رخت گران‏بها* بلكه چنان‏كه زنانى را مى‏شايد كه دعواى ديندارى مى‏كند به اعمال صالحه * ...».(انجيل، رساله پولس به تيموناؤس، باب دوّم، فقره 9 - 15)
«همچنين اى زنان، شوهران خود را اطاعت نماييد تا اگر بعضى نيز مطيع كلام نشوند، سيرت زنان ايشان را بدون كلام دريابد * چون‏كه سيرت طاهر و خدا ترس شما را ببينند * و شما را زينت ظاهرى نباشد از بافتن موى و متحلّى شدن به طلا و پوشيدن لباس * بلكه انسانيت باطنى قلبى در لباس غير فاسدِ روح حليم و آرام كه نزد خدا گران‏بهاست * زيرا بدين‏گونه، زنان مقدسه در سابق نيز كه متوكّل به خدا بودند، خويشتن را زينت مى‏نمودند و شوهران خود را اطاعت مى‏كردند * مانند ساره كه ابراهيم را مطيع بود و او را آقا مى‏خواند و شما دختران او شده‏ايد» ( انجيل، رساله پطرس رسول، باب سوم، فقره 1 - 6 )
در د
ين اسلام :
يا ايها النبي قل لازواجك و بناتك و نسا المومنين يدنين عليهن من جلابيبهن ذلك ادني ان يعرفن فلا يوذين و كان الله غفورا رحيما «اى پيامبر! به همسران و دختران خويش و بانوان با ايمان بگو كه روپوش خود را برگيرند تا به عفاف و حُريّت شناخته شوند و مورد آزار و تعرّض هوسرانان قرا نگيرند و خداوند، آمرزنده و مهربان است».(سوره احزاب، آيه 59)
«اى زنان پيامبر! شما اگر تقوا داشته باشيد، همانند ديگران نيستيد. بنا براين، هرگز نرم و نازك با مردان، سخن مگوييد تا آن‏كه دلش بيمار است، به طمع افتد. بلكه متين و نيكو سخن بگوييد و خانه را منزلگاه خويش قرار دهيد و هرگز مانند دوره جاهليت نخستين،(براى نامَحرمان) آرايش و خودآرايى نكنيد و نماز را برپا داريد و زكات را بپردازيد و از خدا و رسولش اطاعت نماييد».( سوره احزاب، آيه 32)
شنبه 29/2/1386 - 9:44
فلسفه و عرفان
جبران خليل جبران( نويسنده معروف مسيحي) مي نويسد:" علي از جهان درگذشت، در حاليكه شهيد عظمت خود شد. در حالي كه نماز ميان دو لبش بود و دلش از شوق پروردگار لبريز بود. عرب حقيقت مقام و قدر علي را نشناخت، تا از ميان همسايگان پارسي آنان، مردمي به پا خاستند و بين گوهر و سنگ ريزه را فرق گذاشتند.
شنبه 29/2/1386 - 9:39
دانستنی های علمی
اگه بلدی خودتو زود ببخشی که هیچ وگرنه مرتب به خاطر اشتباهات تحقیر میشی ، اگه خودت عادت کردی مرتب به خاطر اشتباهها سرتو پایین بندازی دیگه توقع نداشته باش آدمای اطرافت دنبال کشف استعدادهای تو راه بیفتن و حلقه گل گردنت کنن !!
اگه ترسیدی و نشستی ، اگه ترسیدی و برگشتی ، برای همیشه می بازی ، حذف میشی ، مهره های ضعیف توی بازی دنیای ما زود حذف می شن پس اگه می خوای حذف نشی و همچنان توی بازی بمونی ، به نشونه بودنت توی این صفحه بزرگ یه حرکتی بکن...
شنبه 29/2/1386 - 9:32
شعر و قطعات ادبی
فرقون خاکو بردار! هيشکي نمونه بيکار!
     قانون اين جا اينه : قبل خروسا بيدار                                              
بايد هميشه دود کنه، دودکش کوره پزخونه
هر کسي کم کاري کنه، اضافه کاري مهمونه
آجُرپز کوچيک ما، هش تا خزونو ديده بود
جاي گچ و تخته سياه به خاک رُس رسيده بود
قالباي چهارتايي تو دست اون جا نمي شد
مثل ستاره دختري تو دنيا پيدا نمي شد
جُز يه مادربزرگ پير همدم ديگه ای نداشت
از سر صُب تا بوق سگ آجُر تو کوره ها مي ذاشت
شبا توي آلونکش روياهاي قشنگ مي ديد
خواب کلاس مدرسه، خواب توپ سه رنگ مي ديد
اما صُبا تو گوش اون صداي آدم بده بود
به جاي زنگ مدرسه، دوباره اون عربده بود
بايد هميشه دودکنه دودکش کوره پزخونه
هر کسي کم کاري کنه اضافه کاري مهمونه
يه روز سرد، تنگ غروب، گريه امونشو بُريد
قصه ي ناتموم اون، به برگ آخرش رسيد
خسته بود از آجُر و خاک، خسته بود از خوابِ دروغ
خسته بود از آدماي مُرده ي اين شهر شلوغ
کارگر قشنگ ما، حسابي غمگين شده بود
اون قالب چهارتايي انگاري سنگين شده بود
وقتي مي خواس آجُرا رو تو کوره جاسازي کنه
حس کرد يکي هُلش ميده مي خواد با اون بازي کنه
گريه چشاشو بسته بود آجُرو پيش پاش نديد
تو کوره افتاد و يه نور تا آسمون تتق کشيد
ستاره رفته آسمون با دودِ کوره پزخونه
اضافه کاري نداره، از چش دنيا پنهونه
مادربزرگ! بگير بخواب! چه وقت بي قراريه؟
امشبو منتظر نباش! شايد اضافه کاريه
آي آدما! گوش نکنين، قصه ي ما کرکريه
تو خونه راحت بخوابين! ديواراتون آجُريه
 
"يغما گلرويي"
شنبه 22/2/1386 - 9:42
فلسفه و عرفان
             
روزی خليفه "عمربن عبدالعزيز"از عربی شامی پرسيد: عاملان من در ديار شما چه می کنند و رفتارشان چگونه است ؟ عرب شامی با تبسمی رندانه جواب داد: چون آب در چشمه صاف و زلال باشد ، نهرها و جويبارها هم صاف و زلال خواهد بود. هميشه آب از سر چشمه گل آلود است.
عمربن عبدالعزيز از پاسخ صريح و کوبنده عرب شامی به خود آمد و درسی آموزنده آموخت.
امثال و حکم جلد1
شنبه 22/2/1386 - 9:36
دانستنی های علمی
آريا برزن يكي از سرداران بزرگ تاريخ ايران است كه در برابر تازش(جمله)اسكندر مقدوني به ايران زمين، دليرانه از سرزمين خود پاسداری كرد و در اين راه جان باخت و حماسه (دربند پارس) را از خود در تاريخ به يادگار گذاشت. (رواياتي وجود دارد كه آريا برزن از اجداد لُرها و يا كُردهاي امروي بوده).

«اسكندر مقدوني» در سال 331 پيش از ميلاد پس از پيروزي در سومين جنگ خود با ايرانيان ( جنگ آربل
Abele يا گوگامل Gaugamele
) و شكست پايانی ايران، بر بابل و شوش و استخر چيرگي يافت و براي دست يافتن به پارسه(تخت جمشيد)، پايتخت ايران روانه اين شهر گرديد. اسكندر براي پيروزي بر پارسه سپاهيان خود را به دو پاره بخش كرد: بخشي به فرماندهي (پارمن ين) از راه جلگه (رامهرمز و بهبهان كنوني) به سوي پارسه روان شد و خود اسكندر با سپاهيان سبك جنگ افزار(اسلحه) راه كوهستان (كوه كهكيلويه كنوني) را در پيش گرفت و در تنگه‌هاي دربند پارس (تنگ تك آب كنوني) با ايستادگي ايرانيان روبرو گرديد.
در جنگ دربندپارس، آخرين پاسداران ايران، با شماري اندك، به فرماندهي آريابرزن، در برابر سپاهيان پرشمار اسكندر دلاورانه پدافند(دفاع) كردند و سپاهيان مقدوني را ناچار به پس نشيني نمودند. با وجود آريابرزن و پاسداران تنگه‌هاي پارس، گذشتن سپاهيان اسكندر از اين تنگه‌هاي كوهستاني امكان‌پذير نبود. از اين رو «اسكندر» به نقشه ي جنگي ايرانيان در جنگ ترموپيل
Thermopyle
متوسل شد و از بيراهه و گذر از راههاي سخت كوهستاني خود را به پشت نگهبانان ايراني رساند و آنان را درمحاصره گرفت.
آريابرزن با 40 سوار و 5 هزار پياده و وارد كردن تلفات سنگين به دشمن، خط محاصره را شكست و براي ياري به پايتخت به سوي پارسه شتافت ولي سپاهياني كه به دستور«اسكندر» از راه جلگه به طرف پارسه رفته بودند، پيش از رسيدن او به پايتخت، به پارسه دست يافته بودند. آريابرزن با وجود سرنگوني پايتخت و درحالي كه سخت در پيگرد(تعقيب) سپاهيان دشمن بود، به وارانه(برعکس) منطق جنگ، حاضر به تسليم نشد و آنقدر در پيكار با دشمن پافشرد تا گذشته از خود او، همه يارانش از پاي درافتادند و جنگ هنگامي به پايان رسيد كه آخرين سرباز پارسي زير فرمان آريوبرزن به خاك افتاده بود.

جنگ دربند پارس در ايران و جنگ ترموپيل در يونان شباهت‌هاي زيادي با يكديگر دارند. نقشه‌اي كه «خشايارشا» بدان دست زد، همان نقشه‌اي بود كه «اسكندر» نيز بدان متوسل شد و رشادتي هم كه «لئونيداس»اسپارتي در ترموپيل بروز داد، مشابه رشادتي است كه «آريوبرزن» در تنگه دروازه پارس نشان داد.
چهارشنبه 19/2/1386 - 9:45
دانستنی های علمی
‌الف‌ - اصل‌ کرامت‌ انسان:
مهمترین‌ اصل‌ و پایه‌ حقوق‌ بشر «کرامت‌ انسانی» است. قرآن‌ کریم‌ در این باره، در آیه 70 از سوره «اسراء»، می فرماید: «لقد‌ کرمنا بنی‌ آدم»؛ یعنی بیگمان، فرزندان‌ آدم‌ را کرامت‌ بخشیدیم.
مهمترین منشأ کرامت‌ انسان دمیدن‌ روح‌ الهی‌ در آدم‌ است. اصل کرامت‌ انسان ‌پایه‌ و اساس بسیاری از امور قرار می گیرد. بر اساس‌ اصل‌ کرامت‌ است که‌ اصل‌ آزادی‌ انسان‌ اعلام‌ شده‌ است.
در روا‌یتی‌ از حضرت علی(ع)، نقل‌ شده‌ است‌ که‌ فرمود: مردم‌ همه‌ آزادند، مگر کسی‌ که‌ بر ضد خود به‌ برده بودن‌ اقرار کند.
با این‌ حال، از آنجا که‌ پیش از اسلام‌ نظام‌ برده ‌داری‌ حاکم‌ بود، حکومت‌ اسلامی‌ با وضع‌ مقررات‌ فراوان‌ فقهی‌ و تشویق‌ برده‌داران‌ و سایر مردم‌ در راه آزادی‌ بردگان، اقدامهایی انجام داد. به عنوان مثال، در سراسر فقه‌ به‌ کفاره ها‌ برخورد می‌کنیم‌ که‌ برای‌ بسیاری‌ از تخلفها‌ مقرر شده‌ است‌؛ و یکی از کفاره ها آزادی‌ بردگان‌ است. حضرت علی (ع) نیز در راه آزادسازی بردگان تلاش‌ فراوانی‌ کرد. در روایتی‌ آمده‌ است‌ که علی(ع) هزار بنده‌ را آزاد کرد. این‌ آزادی‌ تنها مربوط‌ به‌ بردگان‌ مسلمان‌ نبود، بلکه‌ شامل اقلیتهای‌ دینی‌ نیز می‌شد. در خبری‌ آمده‌ است‌ که امیرالمؤ‌منین(ع) غلام‌ نصرانی‌ را خریداری‌ و آزاد کرد.
 با این‌ حال‌، در آزاد کردن‌ بردگان‌ مصالح‌ دنیوی‌ آنان‌ در نظر گرفته‌ می‌شد؛ بدین‌ سبب،‌ آن‌ حضرت‌ از آزادسازی‌ نابینایان‌ و افراد زمینگیر نهی‌ کرد تا این‌ گونه‌ افراد، پس‌ از آزادی، دچار مشکلات‌ اجتماعی‌ نشوند. این‌ ممنوعیت‌ نوعی‌ تأمین‌ اجتماعی‌ برای‌ افراد ناتوان‌ و زمینگیر محسوب‌ می‌شود. حضرت علی(ع) در  دوره حکمرانی خود نیز‌ به‌ اصل‌ کرامت انسان‌ توجه‌ داشته‌ و کارگزاران‌ خود را به‌ رعایت‌ آن‌ تذکر داده‌ است. به عنوان مثال، در فرمان‌ حکومتی‌ خویش‌ به‌ مالک‌اشتر می‌فرماید: ... و مهربانی‌ بر رعیت‌ و دوستی‌ ورزیدن‌ با آنان‌ و مهربانی‌ کردن‌ با همگان‌ را برای‌ دل‌ خود پوششی‌گردان؛ و همچون‌ جانوری‌ شکاری مباش‌ که‌ خوردنشان‌ را غنیمت‌ شماری؛ زیرا‌ رعیت‌ دو دسته‌اند: دسته‌ای‌ برادر دینی‌ تو و دسته‌ دیگر در آفرینش‌ با تو همانندند. گناهی‌ از ایشان‌ سر می‌زند یا علتهایی‌ بر آنان‌ عارض‌ می‌شود، یا خواسته‌ و ناخواسته‌ خطایی‌ بر دستشان‌ می‌رود. به‌ خطاشان‌ منگر و از گناهشان‌ درگذر.
‌حضرت علی(ع) نه ‌تنها رعایت‌ کرامت‌ انسان‌ را در حال‌ حیات انسان‌ لازم‌ می‌دیدند،‌ سفارش‌ می کردند که بعد از مرگ‌ انسان‌ نیز احترام آدمی باید حفظ‌ شود، حتی‌ اگر او دشمن‌ باشد. آن‌ حضرت‌ در وصیتنامه خود‌ در مورد قاتل‌ خویش‌، «ابن‌ملجم»‌، فرمودند: دست‌ و پا و دیگر اندام‌ او را مبرید، که‌ من‌ از رسول‌ خدا (ص) شنیدم‌ که می‌فرمود: «بپرهیزید از بریدن‌ اندام‌ مرده،‌ هرچند سگ‌ دیوانه‌ باشد».
ب‌ - اصل‌ «خداجو» بودن‌ انسان:‌
انسان‌، به طور فطری، خداجوست؛ زیرا او را با چشم‌ دل (نه‌ با چشم‌ سر)‌ می‌بیند. انسان خدایی‌ را می‌طلبد که‌ به او آشنایی‌ دارد و شیفته‌اش‌ شده‌ است. اگر انسانها در پی غیر خدا می روند، به تعبیری، فطرت خود را نادیده گرفته اند؛ و به تعبیری دیگر، در تشخیص مصداق به بیراهه رفته اند. از این روست که حافظ می فرماید:
همه کس طالب یارند، چه هشیار، چه مست
ج‌ - ‌ اصل جاودانه‌ بودن‌ انسان:
از دیگر مبانی مهم‌ حقوق‌ بشر در اسلام‌ این‌ است‌ که‌ سرانجام انسان نابودی‌ و نیستی‌ نیست. علی(ع) در وصیت‌ خود به‌ امام‌ حسن(ع) به‌ همین‌ اصل‌ اشاره‌ کرده است و می فرماید: بدان‌ که تو برای‌ آن‌ جهان‌ آفریده‌ شده‌ای،‌ نه‌ برای‌ این‌ جهان.
منبع:
* محمدبن‌ الحسن‌ الحر العاملی، وسائل‌ الشیعه‌ الی‌ تحصیل‌ مسائل‌ الشریعة، ج‌ 16، ص‌ 32
*بحارالانوار
*نهج البلاغه
 
چهارشنبه 19/2/1386 - 9:39
خواستگاری و نامزدی
آیا می دانید که سه ركن اصلی زندگی سالم رشد اخلاقی و اجتماعی و عاطفی؛ و دو مهارت اساسی برای این کار هنر گوش دادن مؤثر و صداقت در بیان است؟! 
 در زندگی، مشکلاتی هست که باید به آنها دقت کنیم تا زندگی سالمی داشته باشیم. یکی از این مشکلات خشونت است.
   خشونت در رفتار و عمل سبب از بین رفتن عشق بین همسران می شود و شیرازه زندگی زناشویی را از هم می پاشد. برای اینكه از این پس به همسر خود خشونت به خرج ندهید، به یاد داشته باشید که:
1.  آنچه بر خود می پسندید، بر همسرتان نیز بپسندید.
2. در ذهن خود تكرار كنید كه در هیچ موقعی و با هیچ دلیلی حق ندارید با همسرتان با خشونت رفتار كنید.
3. اگر رفتار پرخاشگرانه را یاد گرفته‌اید و به نوعی به آن گرفتار شده‌اید، باور كنید كافی است بخواهید تغییر كنید.
4. اگر نمی توانید بتنهایی این کار را بکنید. با روانشناسان، مشاوره کنید و برای رفع این مشکل با او همكاری كنید. بدون شک، موفق خواهید شد.
5.  بخش خطرآفرین رفتارها و یا كلمات پرخاشگرانه این است كه افراد دیگری هم كه شاهد این رفتارهایند پس از آن به خود اجازه می دهند به همسرتان بی احترامی كنند و یا اینكه دیگر برای وی احترامی قائل نمی شوند و دیگر اینكه فرزندان شما نیز این روش را خواهند آموخت و هر زمان كه احساس ناراحتی كنند، براحتی به دیگران پرخاش می كنند.
سه شنبه 18/2/1386 - 9:29
فلسفه و عرفان
گویند صاحبدلی برای اقامه نماز به مسجد رفت. نمازگزاران او را شناختند پس از او خواستند که بعد از نماز به منبر برود و پند گوید. نماز جماعت تمام شد چشمها همه به سوی او بود، مرد صاحبدل برخاست و در پله نخست منبر نشست. بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود. آنگاه خطاب به جماعت گفت مردم، هرکس از شما که می داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد برخیزد.
کسی برنخاست! پس او دوباره گفت حالا هرکس از شما که آماده مرگ کرده است بر خیزد. باز کسی بر نخاست و مرد دوباره گفت: شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید اما برای رفتن نیز آماده نیستید!.
دوشنبه 17/2/1386 - 11:11
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته