• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2590
تعداد نظرات : 2639
زمان آخرین مطلب : 1629روز قبل
مهدویت
ای کاش کسی برای آقا تب داشت
یادی ز امام منتظر بر لب داشت


قربان غریبی ات شوم مهدی(عج) جان
ای کاش که صاحب الزمان، زینب داشت
جمعه 28/8/1395 - 14:40
مهدویت
چه غریبونه گذشتند جمعه های سوت و کور

هنوز اما نرسیدی ای تجلی ظهور

با تو ام، با تو که گفتی، تکیه گاه عاشقایی

میدونم یه دنیا نوری، ساده ای، بی انتهایی

مث لالایی بارون، تو کویر بی صدایی

تو خود عشقی، میدونم، ناجی فاصله هایی

تو همون حس غریبی که همیشه با منی

تو بهوونه ی هر عاشق واسه زنده بودنی

تو امید انتظاری تو دلای ناامید

مثل دیدن ستاره تو شبای ناپدید

عمریه دلم گرفته گله دارم از جدایی

غایب همیشه حاضر تو کجایی، تو کجایی

تو کجایی، تو کجایی
جمعه 21/8/1395 - 12:55
مهدویت
ای کاش کسی برای آقا تب داشت
یادی ز امام منتظر بر لب داشت


قربان غریبی ات شوم مهدی(عج) جان
ای کاش که صاحب الزمان، زینب داشت
جمعه 7/8/1395 - 13:23
مهدویت
در کدامین شب کوفه باز خواهی گشت؟
در کدامین اوج
در کدامین عروج
چشم به راه آمدنت،
در پس تمامی دریچه های زمین ایستاده ام
چقدر دلم تنگ شده است!
و چشم هایم چه بزرگ شده اند!
و نطفه یک سؤال که در سرم بارور می شود!
پس تو کی می آیی؟
تو ای وسعت بیداری
ای همه دریایی،
که دلم لبریز از عطش های بیابانی است.


اگر او را ببینم
جسارت گفتن؟! دیدن و پرواز ... فقط همین

اگر او را ببینم به او می گویم:
دریا به دریا،
کوه به کوه، صحرا به صحرا
در انتظار تو پیمودم

اگر او را ببینم به او می گویم:
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی

اگر او را ببینم به او می گویم:
بابی انت و امی فداک

اگر او را ببینم به او می گویم:
چه بگویم ؟ باید از غم نگفتن ها گفت...

اگر او را ببینم به او می گویم:
مولای من اکنون این دل های مشتاق در انتظار عدل توأند.
در انتظار جوانه زدن کلمه حق، ای ستاره عدل بیا و چشم دلمان را به قدومت روشن کن .

اگر او را ببینم به او می گویم:
... جمعه ها صدها نگاه بر آسمان خیره می شوند.
جمعه ها هزاران دل منتظر، از شوق به سرآمدن انتظار، در قفس تنگ سینه برایت می تپند.
ای صاحب جمعه ها! بیا و دلتنگی غروب جمعه ها را بر طرف ساز.


اگر او را ببینم به او می گویم:
بیا که علوم، سرگردان سر برآوردن هستند، امّا نمی دانند مسیر و صراط کجاست؟

اگر او را ببینم به او می گویم:
ای راهبر انسان های در راه مانده! در ساحل پیروزی چشم به راه توییم و فریاد می کشیم که: مهدیا ... بیا


اگر او را ببینم به او می گویم:
به تو می اندیشم
من در این تنهایی
به تو می اندیشم
بی تو در تک تک گل های بهار
بی تو در زمزمه بین گل و سبزه و آب
به تو می اندیشم
بعد تو؛
یک یک گل ها خشکید
بعد تو کاج بلند،
صبحگاهان به صدای خوش باد،
هیچ لبیک نگفت
و قناری در باغ،
مرد در گوشه سرد و تاریک
و درخت گل سرخ،
قهر کرد با همه اهل زمین
به تو می اندیشم!
کاش می شد که سرانجام تو را می دیدیم
و تو با عطر گل یاس به ما می گفتی
که محبت زیباست
که درخت گل سرخ
هر کجا
می تواند باشد
و گل شادی هر سو
تا ابد زنده و شاداب
می زند گلبرگی
بر سر دخترک شاه و فقیر
و زمان خوبی
تا ابدیت جاریست
کاش می شد که سرانجام
تو را می دیدم .
به تو می اندیشم

جمعه 30/7/1395 - 15:19
مهدویت

از انتظار خسته ام و یا دلم گرفته است؟

                                          تو مدتی است رفته ای , بیا دلم گرفته است

نگاه سرد پنجره به کوچه خیره مانده بود

                                       گمان کنم بداند او چرا دلم گرفته است

گذشتم از هزاره ها در امتداد دوری ات

                                             به ذهن من نمی رسد کجا دلم گرفته است

  به چشم خود ندیده ام شکوه چهره ی تو را

                                             شبی بیا به خواب من , بیا دلم گرفته است


جمعه 23/7/1395 - 13:26
مهدویت
هل من ناصر ینصرنی؟؟؟؟
"کیست که مرا یاری کند"

نوای اشنایی است...نه؟؟

حتما میگویید نوای دلنشینی است که۱۴۰۰سال پیش امام حسین(ع) درصحرای کربلا طنین انداز کرد؟؟

آری...

امام حسین(ع)با این نوا و۷۲یار باوفا قیام خود را به سرانجام رساند...

اما...امروز نوای مظلومانه ی اقایمان،اقای غریبمان بی جواب مانده ...

چه امت بی وفایی هستیم   که۱۴۰۰سال است امام غریبمان نتوانسته۳۱۳یار برای خودش بیابد...

ما چقدر بدبختیم که چند سال و اندی است اماممان چادر را به خانه های ما ترجیح میدهد...

نوای"هل من ناصر ینصرنی"را درحالی میگوید که ما با مانتوی کوتاه،موهای بیرون ریخته،شلوار های تنگ،ودست در دست کسی که...
چه میدانم...
هر حال میگذریم...بدون اینکه نوای دلنشین اقا را بشنویم...
عمری است خود را به نشنیدن زده ایم!

بغضش میگیرد وگریه میکند...
گریه برای ما،این امت بی وفایش…
وما همچنان درحالی که ارایش صورتمان روزبه روز غلیظتر میشود مشغول متر کردن کوچه هاهستیم...

چه جوابی برای نوای اماممان داریم؛
ارتباط با نامحرم؟؟؟
بی حجابی؟؟؟
بی بندوباری؟؟؟
دنیا طلبی؟؟؟

تاکی جواب خوبی را با بدی میدهیم؟!

ارتباط های پست وزود گذر را جایگزین ارتباط با اماممان کنیم؟؟
میگویند رفتار واخلاق دوست روی انسان تاثیر دارد...تصور کنید دوستمان امام زمان باشد؟!!!؟

شیرینی دوستی با امام مهربانمان را به دوستی های تلخ وزود گذر دنیا ندهیم...

کمی فکر کنیم...

خنده ی اماممان یا گریه ی روز قیامت مان؟؟
دل اماممان یا دل...؟؟

انانی که مدافع حرم اند عاشقانی اند که دل از دنیا بریده وبه جنگ مستقیم با دشمن میروند...
 
اما...

جنگ غیر مستقیم ما همین جاست...
حفظ سنگرحجاب؛
حفظ نگاه؛
کنترل ذهن ودل؛
مقاومت دربرابر گناه؛
جنگ با نفس؛
این جنگ،جنگ غیرمستقیم ماست...

یاران امام زمان تنها کسانی نیستند که ظهور را دیده وبه ان حضرت میپیوندند...

کسانی که با پاکدامنی خود دل امام زمان(عج) را شاد میکنند یاران حقیقی ایشانند...

پس بیایید یار خوبی برای اماممان باشیم؛
یادمان نرود:"مهدی فاطمه تنهاست
جمعه 16/7/1395 - 12:50
مهدویت
مولای من یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
 
"محرم هر سالم 
بدون تو گذشت "
.
امسال 
به همراهیت مشکی میپوشم 
به همدردیت اشک میریزم 
به رسم وفا و بندگی فقط دعای فرجت را میخوانم 
.
امسال محرمم 
برای خدا و ولیش...
جمعه 16/7/1395 - 12:48
مهدویت

انتظار ...
امدنت را به انتظار  می نشینم 
سالهاست که دیدگان  منتظرم  به طلوع روشن تو  خیره مانده است 
با حس غریب حضورت در نبودنت ، انس گرفته ام 
همدم لحظه های تنهایم اشک فراق توست
صبح های غیبتت غروب ندبه های دلتنگیست
کمیل سجد ه های ارادتم  را به نجوای توسل  نامت دخیل می بندم
شمارگان نفس هایم  دانه های تسبیح انتظار را به پای ظهورت بی قرار می سازد 
بیا که که امدنت  را انتظار کافی نیست 
جمعه 9/7/1395 - 18:57
مهدویت

 

دوباره باز خواهم گشت

نمی دانم چه هنگام ، از کدامین راه

ولی یکبار دیگر ،  باز خواهم گشت

و چشمان تو را ، با نور خواهم شست

و از عرش خداوندی ، شما را هدیه های تازه خواهم داد

به دستان برادر ،  دست خواهم داد

به زلف کودکان ، گیلاس خواهم زد

نوازش های مادر را ، دوباره زنده خواهم کرد

زن همسایه را ،  نور و هوا و آفتابی تازه خواهم داد

به ننوی یتیمان ، من تکان از عرش خواهم داد

به لب های فرو بسته ، امید خنده خواهم داد

به دیوار حریم عشق ، یکبار دگر ، من تکیه خواهم زد

به گندم ، من حدیث نو شکفتن ، یاد خواهم داد

به شمع روشن محفل ، رموز همنشینی با پر پروانه را ، من یاد خواهم داد

گل نرگس به دشت مهربانی ، هدیه خواهم برد

کمرهای خمیده از شقاوت ،  راست خواهم کرد

برای فهم زیبایی ، دوباره واژه خواهم ساخت

دوباره مزه لبخند را ،  من بر لبان خشک خواهم راند

نگاه مهربانانه ، امید گرمی خانه

رسوم عشق ورزی را ،  دوباره زنده خواهم کرد

برای قفل لب هاتان ، برای فتح دل هاتان ، کلید تازه خواهم داد

برای سر نهادن ، تا سحر بگریستن ، آنک هزاران شانه خواهم داد

ز رخسار پدر ،  من شرمساری را

ز چشم مادران ، من اشک و زاری را

تباهی را ، تباهی را ، تباهی را ، دوایی تازه خواهم داد

برادر با برادر ، صلح خواهم داد

به خواهر ، مهربانی ، یاد خواهم داد

به مردم بانگ خواهم زد:

هلا ای عاشقان خسته نومید ، به پیش آرید دفترهای مشق زندگانی را

که من سر مشق های تازه خواهم داد

برای صبح فردا ، مشقتان این است

هزاران بار بنویسید ، آزادی ، محبت ، عشق

و یکصد بار بنویسید ، انسان بنده حق است

و بنویسید ، رنگ آسمان آبی است

سیاهی ها  ز دفترهای قلب خویش برگیرید

کنون با خط خوش ، زیبا

در اوراق سفید قلبتان این جمله را صد باره بنویسید

خدا نور است ، زیبایی است

خدا آزادگی را دوست می دارد

و می خواهد که بند هر اسارت را

ز فکر و روح و دست و پای ، برگیرید

و مشق عشق ، خواهم داد

و آغوش محبت ، باز خواهم کرد

و مادر را دوباره از سرای سالمندان ، من به سوی خانه خواهم برد

و پیران را دوباره ، گوهر هر خانه خواهم کرد

پدرها را ،  نوازش های کودک ، یاد خواهم داد

به دست کودکان ، نان و پنیر و عشق ، خواهم داد

دوباره با سعادت بندگی کردن

خدایی زندگی کردن

سروشی تازه خواهم داد

به نام عشق و زیبایی ، دوباره خطبه خواهم خواند

و عزت را ، دوباره زنده خواهم کرد

به انسان یاد خواهم داد

بهایش را ، قرار با خدایش را

به باران بارش رحمت

به دریا زایش گوهر

به تن ها ، شوق آزادی

به اندیشه ، رهایی

یاد خواهم داد

به باغ خشک و بی حاصل

هزاران بوته ی بابونه خواهم داد

 به نجوای شبانگاهان ، دو صد لبیک

به باغ زرد پاییزی ، قبای سبز

به رود ساکت و خاموش ، خروش تازه خواهم داد

و هر چه رسم بد عهدی

ز پهنای زمین برچیده خواهم کرد

نمی گویم چه هنگام ، از کدامین راه

لیکن باز خواهم گشت

به ابر آسمان ، باران

به باران ، شوق باریدن

به بارش ، شوق رویاندن

به رویش ، باور گندم

به گندم ، حسرت سفره

به سفره ، شرم نان آور

به نان آور ، طلوع صبح صادق را

خدا را ،  یاد خواهم داد

 به حکام زمان عشق به مردم را

به مردم باور خود را

به عالم شمع دینداری

به دینداران ، سلوک عشق ورزی ، یاد خواهم داد

برای هفت سین عیدتان ، آری

سحرگاهان ، سروش سبز سیمای سعادت ساز ساقی ، هدیه خواهم کرد

به محنت پیشه گان ، امید

به پر بشکستگان ، پرواز

به ره گم کردگان ، مشعل

به حق گم کردگان ، میزان

به تنها ماندگان ، یاران

به غرقه گشته گان ، یزدان

به یلدا روزگاران ، من بهاران

هدیه خواهم داد

نمی دانم کدامین روز آدینه

ولی با تو صبور منتظر ، آهسته می گویم

سرای عشق را یکبار دیگر ، آب و جارو کن

منم "مهدی"

دوباره باز خواهم گشت

 

کیوان شاهبداغ خان

http://k1shahbodagh.blogfa.com/post/12 

جمعه 2/7/1395 - 10:17
تبریک و تسلیت
با نام علی به عرش پرواز کنیم
صدها گره از خلق خدا باز کنیم
هو یا مددی بخوان و ذکر صلوات
کز لطف و کرامتش صد اعجاز کنیم
عید سعید غدیر خم مبارک باد
سه شنبه 30/6/1395 - 16:12
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته