• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 837
تعداد نظرات : 1481
زمان آخرین مطلب : 5043روز قبل
رمضان
عاشقان عیدتان مبارک باد............
جمعه 20/7/1386 - 11:42
دانستنی های علمی
از عارفی پرسیدند وفادارترین مردی که دیدی که بود؟ او گفت: جوانی که هنوز ازدواج نکرده بود و هنوز نمی دانست همسرش کیست و چه شکل و قیافه ای خواهد داشت اما با این وجود هرگاه با دختری جوان برخورد می کرد شرم و حیا پیشه می کرد و خود را کنار می کشید. او وفادار ترین مردی بود که در تمام عمرم دیده بودم
جمعه 13/7/1386 - 17:31
دعا و زیارت

آنان که علی را خدا پندارند...

 کفرش به کنار،عجب خدایی دارند...!

چهارشنبه 11/7/1386 - 14:58
دعا و زیارت

بسم رب

علی(ع) را «چه» کشت؟! (مقاله ای از دکتر محسن اسماعیلی) - شهادت امیرمومنان، حضرت علی علیه‌السلام، از دردناک‌ترین فجایعی است که در تاریخ بشر اتفاق افتاده است. او نه تنها برای شیعیان و مسلمانان، که برای تمام دل‌های حق‌طلب، عدالت‌خواه و جویای فضایل اخلاقی، اسطوره‌ای دوست‌داشتنی بوده و هست. برای همین است که همه جان‌های پاک، شیفته و سوگوار شهادت مظلومانه اوست و هنوز هم این پرسش در برابر قتل ناجوانمردانه او باقی است که چرا؟

بررسی و تحلیل فاجعه شهادت حضرت علی (ع)، حداقل از دو زاویه قابل انجام است؛ نخست آنکه بپرسیم او را چه کسی و چگونه کشت؟ مقدمات و آثار این حادثه چه بود؟ دیگر آنکه به دنبال یافتن «چرا»یی این اقدام ضدانسانی باشیم. شیوه اول همان روش «تاریخ نقلی» است که در جای خود مفید و آموزنده است، اما نباید در آن متوقف ماند. باید به «تاریخ تحلیلی» هم‌رو آورد و فارغ از اینکه چه کسی مرتکب این فاجعه دهشت‌بار شده است، بررسی کرد که چرا چنین شد. پاسخ به این سؤال دوم است که از تکرار فاجعه جلوگیری می‌کند وشهادت علی)ع) را مانند زندگی او برای ابدیت درس‌آموز و سزاوار اندیشیدن می‌کند. یکی از بزرگترین و اصیل‌ترین متفکرانی که در این باره اندیشیده است، استاد شهید مرتضی مطهری است و قصد ما در اینجا بازخوانی و مروری گذرا بر یافته‌های ایشان است. آن بزرگوار به مناسبت بحث «اسلام و نیازهای زمان» ضمن توجه به این تفاوت، آن را چنین مطرح کرده و پاسخ می‌دهد: «یک وقت می‌گوییم علی(ع) را که کشت و یک وقت می‌گوییم چه کشت؟ اگر بگوییم علی را که کشت؟ البته عبدالرحمن ابن‌ملجم، و اگر بگوییم علی(ع) را چه کشت، باید بگوییم جمود و خشک‌مغزی و خشکه مقدسی» (مجموعه شهیدمطهری، ج21، ص 92).

این نکته‌ای است که به مناسبت‌های مختلف در کتاب‌های گوناگون شهید مطهری مورد توجه و تأکید قرار گرفته است. ایشان جمود فکری را مهم‌ترین تهدید برای جامعه و تفکر اسلامی می‌داند و بارها نسبت به تکرار آن هشدار داده است. از نظر وی خوارج و قاتلان علی علیه‌السلام تنها مصداقی از این خطر بزرگ هستند؛ نه تنها مصداق آن و بالاتر اینکه نشانه‌های حیات و حضور روحیه خوارج همواره وجود داشته و دارد. استاد مطهری در کتاب «جاذبه و دافعه علی (ع)» می‌نویسد: «بحث از خارجی‌گری و خوارج به عنوان یک بحث مذهبی، بحثی بدون مورد و فاقد اثر است، زیرا امروز چنین مذهبی در جهان وجود ندارد. اما در عین حال بحث درباره خوارج و ماهیت کارشان برای ما و اجتماع ما‌ آموزنده است. زیرا مذهب خوارج هر چند منقرض شده است اما روحاً نمرده است؛ روح خارجی‌گری در پیکر بسیاری از ما حلول کرده است.»!! (مجموعه آثار، ج16، ص 333).
معنای جمود و روح خارجی‌گری چیست؟ نشانه‌های آن کدام است؟ نمونه‌های آن چیست؟ به چه دلیل به این اندازه خطرناک است و همواره باید درباره آن اندیشید؟ و بالاخره راه مبارزه با آن کدام است؟ اینها پرسش‌هایی است که در ادامه پاسخ آنها را از لابه‌لای آثار شخصیتی جست‌وجو می‌کنیم که به تعبیر امام خمینی (ره) آثار او بدون استثنا خوب و آموزنده است.

روح خارجی‌گری، انفکاک تعقّل از تدیّن است
از نظر شهید مطهری «باید بگوییم جمود و خشک مغزی و خشکه مقدسی» بود که موجب آفرینش فاجعه‌ای به بزرگی ترور علی علیه السلام در محراب عبادت شد و این همان خطری است که همواره جوامع بشری را تهدید می‌کند. برای درک اهمیت این خطر بزرگ باید در نظر داشت که تعقّل و تدیّن دو بال برای پرواز فرد یا جامعه به سوی خوشبختی و کمال است.
بدیهی است که پرواز با هیچیک از این دو بال، به تنهایی، انجام شدنی نیست. همان‌گونه که حذف دین‌ورزی از زندگی بشر، به بهانه خردمندی خیانت به او و پرتاب انسان به قعر بدبختی‌هایی است که نمونه آن را امروزه در غرب شاهد هستیم، نادیده گرفتن خردورزی با شعار دین داری هم آثار نکبت‌باری درپی خواهد داشت. بالاتر اینکه در مقایسه آثار شوم این دو، بدون تردید تمسک به ظواهر دین منهای تفکر و اندیشه دارای عواقب وحشتناک‌تری است. در نصوص دینی هم اصالت با عقل و تعقل است و حتی میزان ارزش دینداری افراد با اندازة خردورزی آنان سنجیده می‌شود. آنان که به اسم دین بدیهیات و داده‌های عقلی را انکار می‌کنند، نه تنها خود به گوهر دین‌ دست نیافته‌اند، که با ارائه چهره‌ای زشت از بزرگ‌ترین نعمت الهی مانع گرایش دلهای پاک به آن می‌شوند و چه خیانتی بالاتر از این؟! اینان با توقف در ظواهرِ احکام از اهداف دین دور شده و بلکه علیه آنها اقدام می‌کنند و خوارج جلوه بارز چنین مردمانی بوده‌اند. «ابن‌ابی‌الحدید می‌گوید: اگر می‌خواهید بفهمید که جمود و جهالت چیست، به این نکته توجه کنید که اینها وقتی قرار گذاشتند این کار را بکنند، مخصوصاً شب نوزدهم رمضان را انتخاب کردند. گفتند: ما می‌خواهیم خدا را عبادت بکنیم و چون می‌خواهیم امر خیری را انجام بدهیم، پس بهتر این است که این کار را در یکی از شبهای عزیز قرار بدهیم که اجر بیشتری ببریم» (مجموعه آثار، ج21، ص93).
این چنین است که شهید مطهری جوهره خارجی‌گری را جداسازی عقل از دین دانسته و هشدار می‌دهد که «انفکاک تعقل از تدین را که همان روح‌ خارجی‌گری است»، هنوز هم زنده و خطرناک می‌بیند. ایشان تصریح می‌کند «مذهب خارجی‌گری با اینکه دیری نپایید اما روحش در تمام قرون و اعصار اسلامی جلوه‌گر بوده است تا اکنون که عده‌ای از نویسند‌گان معاصر و روشنفکر دنیای اسلام نیز طرز تفکر آنان را به صورت مدرن و امروزی در آورده‌اند و با فلسفه حسی پیوند داده‌اند» (مجموعه آثار، ج16، ص 333).
عجیب اینکه از نگاه مطهری حتی مکتب اخباری‌گری در میان شیعیان هم متأثر از روح خارجی‌گری است (همان) و «این دو جریان خیلی شبیه یکدیگر هستند»! (مجموعه آثار، ج21، ص 111).
خالی کردن آموزه‌ها و گرایش‌های دینی از بُن مایه‌های عقلی، گرفتن روح از بدن و میراندن آن است؛ همان‌ کاری که کلیسا کرد و همه ادیان، و از جمله اسلام، هنوز هم که هنوز است تاوان آن را می‌پردازند. برای همین است که در قرآن و سایر متون دینی این همه بر تعقّل و تدبّر پافشاری شده است. دانشمند فرزانه دوران ما استاد محمدرضا حکیمی، که خدایش به سلامت دارد، سال‌ها است با طرح نظریه «اهداف دین و احکام دین» هشدار داده و می‌دهد که باید از تحجرگرایی و جمود بر ظواهر احکام و غافل ماندن از اهداف تشریع آنها بر حذر بود. گرفتار آمدن در چنین دامی موجب آن می‌شود که با تحول زمان و نیازهای آن، احکام دینی نه تنها از فلسفه تشریع خود دور گردند، که به ضدّ خود تبدیل شده و بهانه‌ای به دست بدخواهان دهد تا اسلام را متهم به ناکار آمدی و عدم پاسخ‌گویی به نیاز بشر کنند؛ گناهی که بخشودنی نیست.

نشانه‌ها و پیامدهای مذهب خوارج
گفته شد آنچه از نظر استاد مطهری جوهره مذهب خوارج و سبب به شهادت رساندن علی علیه‌السلام بود، انفکاک تعقّل از تدیّن و روحیه جمود و خشکه مقدسی است. قاتلان علی (ع) نه تنها انسان‌های بی‌دین نبودند، که از شدت توجه به ظواهرِ دینی حتی مرتکب گناه کبیره را کافر می‌دانستند و این همان چیزی است که «در مجموع روحیه آنها را خطرناک، بلکه وحشتناک کرد».
مطهری در کتاب جاذبه و دافعه علی (ع)  با اشاره به این نکته و تاکید بر اینکه خطر نفی خردگرایی به نام دین‌ورزی همچنان باقی است و بارها در تاریخ اسلام تکرار شده است، «ممیزات خوارج» و نشانه‌های پیدایش روح خارجی‌گری را چنین بر می‌شمارد (مجموعه آثار، ج16، صص 316-327) :
1.
خوارج روحیه‌ای مبارز‌ و فداکار داشتند و در راه عقیده و ایده خویش سرسختانه می‌کوشیدند.
2.
مردمی عبادت پیشه و متنسّک بودند. شبها را به عبادت می‌گذراندند و بی‌میل به دنیاوزخارف آن بودند.
3.
مردمی جاهل و نادان بودند . در اثر جهالت و نادانی حقایق را نمی‌فهمیدند و بدتفسیر می‌کردند.
4.
مردمی تنگ نظر و کوته دید بودند. اسلام و مسلمانی را در چهار دیواری اندیشه‌های محدود خود محصور کرده و مدعی بودند که همه بد می‌فهمند و یا اصلاً نمی‌فهمند و همه جهنمی هستند.
اجتماع این خصوصیات پیامدهای مهمی نیز برای جامعه دارد که دو پیامد اصلی و مهم آن را خود علی )ع) خطاب به خوارج فرموده‌اند : « همانا شما بدترین مردم هستید. شما تیرهایی هستید در دست شیطان که از وجود پلید شما برای زدن نشانه خود استفاده می‌کند و به وسیله شما مردم را در حیرت و تردید و گمراهی می‌افکند»(نهج‌البلاغه، خطبه  125).
این دو پیامد مهم چیست؟
نخست آنکه به دلیل کنار نهادن تفکر و تحمل، خوارج به وسیله‌ای در دست صاحبان قدرت تبدیل می‌شوند. به عبارت دیگر «خطر جهالت این‌گونه افراد و جمعیت‌ها بیشتر از این ناحیه است که ابزار و آلت دست زیرک‌ها قرار می‌گیرند و سدّ راه مصالح عالیه اسلامی واقع می‌شوند. همیشه منافقان بی‌دین، مقدسان احمق را علیه مصالح اسلامی بر می‌انگیزانند؛ اینها شمشیری می‌گردند در دست آنها و تیری در کمان آنها» (مجموعه آثار، ج16، ص 323).
حماقت جاهلان متنسّک باعث شد تا از طریق آنان پیروزی حتمی یاران علی (ع) در جنگ صفین جای خود را به پذیرش آتس بس و حکمیت اجباری دهد، حکمیت نیز منجر به عزل علی(ع) گردد و سپس علی (ع)را به گناهِ ناکردة پذیرش حکمیت متهم و بعد هم ترور نمایند.
دومین پیامد خطرناکی که در نهج‌البلاغه بر آن تاکید شده است، پیدایش فتنه و گمراهی در میان عوام است. خوارج به دلیل تمسک به شعارهای دینی و عمل به ظواهر احکام، دیگران را فریب می‌دهند و به همین دلیل مبارزه با آنان سخت‌ترین جهاد است. علی علیه‌السلام از روحیه خارجی‌گری به «هاری» که یک بیماری مسری و خطرناک است یاد می‌کند و می‌فرماید به دلیل ظاهر فریبنده خوارج کسی جز من جرأت در آوردن چشم این فتنه را نداشت(نهج‌البلاغه،  خطبه 92).
به همین دلیل است که شهید مطهری در میان همه مشکلات، خوارج را «مشکل اساسی» آن حضرت می‌نامد(مجموعه آثار، ج16، ص 598). و «این است که علی(ع) به عنوان یک افتخار بزرگ برای خود می‌گوید: این من بودم و تنها من بودم که خطر بزرگی که از ناحیه این خشکه مقدسان به اسلام متوجه می‌شد، درک کردم. پیشانی‌های پینه بسته اینها و جامه‌های زاهد مآبانه‌شان و زبان‌های دائم الذکرشان و حتی اعتقاد محکم و پابرجا‌یشان نتوانست مانع بصیرت من گردد. من بودم که فهمیدم اگراینها پابگیرند، همه را به درد خود مبتلا خواهند کرد و جهان اسلام را به جمود و ظاهر گرایی و تقشّر و تحجری خواهند کشانید که کمر اسلام خم شود. مگر نه این است که پیغمبر(ص  فرمود دو دسته پشت مرا شکستند: عالم لاابالی و جاهل مقدس مآب.» (همان، ج16، ص 320).
چهارشنبه 11/7/1386 - 13:52
دعا و زیارت
سلام بر علی(ع)، آن روز که در کعبه زاده شد، آن روز که مظلومانه و غریب در مسجد به شهادت رسید و آن روز که سرافرازانه محشور خواهد شد
چهارشنبه 11/7/1386 - 13:42
رمضان

چه بسیار کم اند روزه داران و چه بسیارند گرسنگی کشندگان

امام علی (ع)

پنج شنبه 5/7/1386 - 13:13
دعا و زیارت
دعای فرج و گشایش امور

ملا محمود عراقی (ره) در کتاب دارالسّلام می فرماید:
سال 1266، با امام جمعه تبریز، حاج میرزا باقر تبریزی(ره)، در تهران بودم و در خانه آقا مهدی ملک التجار تبریزی منزل داشتیم.
 
من مهمان امام جمعه بودم؛ ولی ایشان به خاطر این که از طرف شاه اجازه نداشت به تبریز مراجعت کند و با من هم انسی داشت، مرا نزد خود نگه داشت و مخارج خورد و خوراکم را می داد.
من هم چون فکر نمی کردم مسافرت طول بکشد، تهیه ندیده بودم و به همین جهت از نظر مخارج جانبی از قبیل حمام و امثال اینها در فشار بودم و چون کسی را هم نمی شناختم،

 نمی توانستم قرض بگیرم.
روزی در میان تالار حیاط، با امام جمعه نشسته بودم. برای استراحت و نماز برخاستم و به اتاقی که در بالای شاه نشین تالار واقع است، رفتم و مشغول خواندن نماز ظهر و عصر شدم. بعد از نماز، در طاقچه اتاق کتابی دیدم. آن را برداشته و گشودم دیدم ترجمه جلد سیزدهم بحارالانوار است که در احوالات حضرت حجت علیه السلام می باشد.

 
وقتی نظر کردم، قضیه ابی البغل کاتب در باب معجزات آن حضرت را دیده و خواندم. بعد از خواندن قضیه با خود گفتم: با این حالت و شدتی که دارم، خوب است این عمل را تجربه نمایم. برخاستم، نماز و دعا و سجده را بجا آوردم و از خدای متعال برای خود فرج را طلب کردم. بعد هم از غرفه پایین آمدم و در تالار نزد امام جمعه نشستم.

ناگاه مردی از در وارد شد و نامه ای به دست ایشان داد و دستمال سفیدی جلویش گذاشت. وقتی نامه را خواند آن را با دستمال به من داد و گفت: اینها مال تو می باشد. ملاحظه کردم دیدم آقا علی اصغر تاجر تبریزی، که در سرای امیر تجارتخانه داشت، بیست تومان پول در دستمال گذاشته و در نامه ای به امام جمعه نوشته که این را به فلانی بدهید.
وقتی خوب دقت کردم، دیدم که از زمان تمام شدن دعا و استغاثه من، تا زمان ورود نامه و دستمال، بیشتر از آن که کسی از سرای امیر بیست تومان بشمارد و نامه ای بنویسد و به این جا بفرستد، وقت نگذشته بود

.
جریان را که دیدم تعجب کردم و سبحان الله گویان خندیدم. امام جمعه از علت تعجب من پرسید.

واقعه را برای او نقل کردم. گفت: سبحان الله پس من هم برای فرج خود این کار را انجام دهم.

گفتم: زود برخیز. او هم برخاست و به همان اتاق رفت. نماز ظهر و عصر را خواند و بعد از نماز، عمل مذکور را انجام داد. خیلی نگذشت؛ امیری را که سبب احضار او به تهران شده بود، ذلیل و معزول کرده و به کاشان فرستادند و شاه به عنوان عذرخواهی نزد امام جمعه آمد و ایشان را با احترام به تبریز برگردانید. بعد از آن، این عمل را ذخیره کردم و در مواقع شدت و حاجت به کار می بردم و آثار سریع و غریبی مشاهده می نمودم.

از جمله این که:

سالی در نجف اشرف مرض وبای شدیدی آمد بعضی از مردم را هلاک و بعضی دیگر را مضطرب کرده بود. وقتی این وضع را دیدم از دروازه کوچک شهر نجف بیرون رفتم و در خارج دروازه، این عمل را تنها بجا آوردم و رفع وبا را از خدا خواستم.
روز بعد به آشنایان خبر دادم که وبا رفع شد. گفتند: از کجا می گویی؟
گفتم: دلیلش را نمی گویم؛ اما تحقیق کنید، اگر از دیشب به بعد کسی مبتلا نشده باشد، راست است.
گفتند: فلان و فلان امشب وبا گرفته اند.
گفتم: نباید این طور باشد؛ بلکه باید پیش از ظهر دیروز و قبل از آن بوده باشد.
وقتی تحقیق نمودند همان طور بود که من گفته بودم و بعد از آن، دیگر مرض در آن سال دیده نشد و مردم آسوده شدند؛ ولی علت را ندانستند.
و نیز مکرر اتفاق افتاده است که برادرانی را در شدت دیده ام و به این عمل واداشته ام و آنها سریعاً به فرج رسیده اند. حتی یک روز در منزل یکی از برادران بودم. آن جا بر شدت و مشکلاتش مطلع شدم.

این عمل را به او تعلیم نموده، به منزل آمدم. بعد از مدتی صدای در بلند شد دیدم همان مرد است و می گوید: از برکت دعای فرج، برای من فرجی حاصل شد و پولی رسید تو هم هر قدر لازم داری بردار.
گفتم: من از برکت این عمل به چیزی احتیاج ندارم؛ اما بگو ببینم جریان چیست؟
گفت: من بعد از رفتن تو، به حرم آقا امیرالمومنین علیه السلام مشرف شدم و این عمل را بجا آوردم. وقتی بیرون آمدم، در میان ایوان مطهر کسی به من برخورد و آن قدری که نیاز داشتم در دست من پول نهاد و رفت.
خلاصه من از این عمل آثار سریعی دیده ام اما در غیر موارد حاجت و اضطرار به کسی نداده و به کار نبرده ام؛ زیرا از اینکه آن بزرگوار عجل الله تعالی فرجه الشریف این دعا را دعای فرج نامیده اند، معلوم می شود که در وقت فشار و شدت اثر می نماید.

 

التماس دعا

پنج شنبه 5/7/1386 - 13:4
محبت و عاطفه
چارلي چاپلين به دخترش: هيچ گاه چشمانت را براي کسي که معني نگاهت را نمي فهمد گريان مکن قلبت را خالي نگه دار اگر هم يه روزي خواستي كسي را در قلبت جاي دهي سعي كن كه فقط يك نفر باشد به او بگو كه تو را بيش تر از خودم وكمتر از خدا دوست دارم زيرا كه به خدا اعتقاد دارم وبه تو نياز دارم
سه شنبه 3/7/1386 - 12:10
دانستنی های علمی
1- عامه ی مردم روح خود را می فروشند تا با عایدات آن عمری را با وجدان طی کنند ( لوگان پارسال اسمیت ) .

2- هرگز به دوستانت کاستی هایشان را در جمع نگو چون ممکن است عیوب خود را برطرف کنند اما مطمئنن هیچگاه تو را به خاطر این تذکر نمی بخشند ( لوگان پارسال اسمیت ) .

3 - جامعه مثل آب نمک است شنا کردن در آن بد نیست اما بلعش وحشتناک است ( سایمن استرانسکی ) .

4 - پول همه چیز زندگی نیست اما می تواند همه چیز را بخرد ( ادموند استاکول ) .

5 - ازدواج عوام ، آنان را از شخصیت تهی و از خصوصیات اخلاقی خالی می کند ( رابرت لویی استیونسن ) .

6 - ازدواج مکالمه ی طولانی دو انسان است که هر ازچند گاه به مشاجره می انجامد ( رابرت لویی استیونسن ) .

7 - جامعه ی آزاد جامعه ای است که افراد منزوی در آن امنیت کامل داشته باشند ( آدالی استیونسن ) .

8 - برای اکثر مردم مرگ در راه اصول آسان تر از زندگی کردن بر اساس آن است ( آدالی استیونسن ) .

9 - انتهای راه، مرگ است ؛ تکامل در انتهاست ؛ هیچ چیز کامل نیست ؛ یک معادله با سه مجهول ( جیمز استفنر ) .

10 - یک مرد بدون زن مثل ماهی بدون آب است اما یک زن بدون مرد مانند یک ماهی بدون دوچرخه است (گلوریا استاین
) .

11 - بدون تو تحمل بهشت ممکن نیست و با تو دوزخ دیگر مکانی جهنمی نیست ( جان اسپارو ، سنگ نوشته اش بر قبرهمسرش ) .

12 - تعریف من از ازدواج چنین است : قضیه با دو نفر آغاز میشود که زندگی را بدون وجود یکدیگر غیرقابل تحمل می بینند و بعد از مدتی به همان دو نفر ختم می شود که حالا دیگر زندگی را در کنار هم غیرقابل تحمل می بینند (سیدنی اسمیت
) .

13 - عشق مثل باد روده است تا موقعی که در وجود توست خودت را ناراحت می کند و زمانی که ابراز می شود دیگران را می آزارد ( سرجان ساکلینگ ) .

14 - این یک اصل غیرقابل تردید است : کسانی که دائما از شرافت حرف می زنند از آن بویی نبرده اند ( رابرت سرتیس ).


15 - همیشه دوست داشتم فرصتی دست می داد تا فروتنی را تمرین کنم اما همواره به خاطر می آوردم که من مهم تر از آن هستم که اوقاتم را صرف چنین اموری کنم ( اسحاق سینگر ) .

16 - عشق ، خطای فاحش فرد در تمایز یک آدم معمولی از بقیه ی آدم های معمولی است ( برنارد شاو ) .


17 - او هیچ چیز نمی داند ولی تصور می کند وتظاهر می کند که همه چیز را می داند ، این تعریف مختصر یک نماینده ی مجلس است ( برنارد شاو ) .


18 - دو تراژدی دردناک در زندگی وجود دارد : یکی اینکه در عشقت ناکام شوی و دیگر اینکه به وصال عشقت برسی( برنارد شاو ) .


19 - زمانی که گفتم تا آخر عمر مجرد می مانم نمی دانستم که آنقدر عمر می کنم که ازدواج کنم ( ویلیام شکسپیر ) .
دوشنبه 2/7/1386 - 13:2
دانستنی های علمی

شكسپیر : اگر كسی را دوست داری رهایش كن اگر سوی تو برگشت از آن توست و اگر برنگشت از اول برای تو نبوده .

دانشجوی زیست شناسی : اگر كسی را دوست داری ، به حال خود رهایش كن ... او تكامل خواهدیافت.


دانشجوی آمار : اگر كسی را دوست داری ، به حال خود رهایش كن ... اگر دوستت داشته باشد ، احتمال برگشتنش زیاد است و اگر نه احتمال ایجاد یك رابطه مجدد غیر ممكن است
.

دانشجوی فیزیك : اگر كسی را دوست داری ، به حال خود رهایش كن ...اگر برگشت ، به خاطر قانون جاذبه است و اگر نه یا اصطكاك بیشتر از انرژی بوده و یا زاویه برخورد میان دو شیء با زاویه صحح هماهنگ نبوده است
.

دانشجوی حسابداری : اگر كسی را دوست داری ، به حال خود رهایش كن ... اگر برگشت ، رسید انبار صادر كن و اگر نه ، برایش اعلامیه بدهكار بفرست
.

دانشجوی ریاضی : اگر كسی را دوست داری ، به حال خود رهایش كن ... اگر برگشت ، طبق قانون 2=1 1 عمل كرده و اگر نه در عدد صفر ضربش كن
.


دانشجوی كامپیوتر : اگر كسی را دوست داری ، به حال خود رهایش كن ... اگر برگشت ، از دستور كپی - پیست استفاده كن و اگر نه بهتر است كه دیلیت اش كنی
.

دانشجوی خوشبین : اگر كسی را دوست داری ، به حال خود رهایش كن... نگران نباش بر می گردد.


دانشجوی عجول : اگر كسی را دوست داری ، به حال خود رهایش كن ... اگر در مدت زمانی معین بر نگشت فراموشش كن
.

دانشجوی شكاك : اگر كسی را دوست داری ، به حال خود رهایش كن ...اگر برگشت ، از او بپرس " چرا " ؟


دانشجوی صبور : اگر كسی را دوست داری ، به حال خود رهایش كن ...اگر برنگشت ، منتظرش بمان تا برگردد
.

دانشجوی رشته صنایع : اگر كسی را دوست داری ، به حال خود رهایش كن ...اگر برگشت ، باز هم به حال خود رهایش كن ، این كار را مرتب تكرار كن...
دوشنبه 2/7/1386 - 12:46
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته