• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 860
تعداد نظرات : 184
زمان آخرین مطلب : 4726روز قبل
شهدا و دفاع مقدس
چمران از دید خودش

" همیشه می خواستم كه شمع باشم ، بسوزم ، نور بدهم و نمونه ای از مبارزه و كلمه حق و مقاومت در مقابل ظلم باشم . می خواستم همیشه مظهر فداكاری و شجاعت باشم و پرچم شهادت را در راه خدا به دوش بكشم. می خواستم در دریای فقرغوطه بخورم و دست نیاز به سوی كسی دراز نكنم. می خواستم فریاد شوق و زمین وآسمان را با فداكاری و آسمان پایداری خود بلرزانم. می خواستم میزان حق و باطل باشم و دروغگویان ومصلحت طلبان و غرض ورزان را رسوا كنم. می خواستم آنچنان نمونه ای در برابر مردم به وجود آورم كه هیچ حجتی برای چپ و راست نماند، طریق مستقیم روشن و صریح و معلوم باشد، و هر كسی در معركه سرنوشت مورد امتحان سخت قرار بگیرد و راه فرار برای كسی نماند..."
" من دنیا را طلاق دادم. خدای بزرگ مرا در آتش عشق و محبت سوزاند. مقیاسها و معیارهای جدید بر دلم گذاشت و خواسته های عادی و مادی و شخصی در نظرم حذف شد. روزگاری گذشت كه دنیا و مافیها را سه طلاقه كردم و ازهمه چیز خود گذشتم. از همه چیز گذشتم و با آغوش باز به استقبال مرگ رفتم و این شاید مهمترین و اساسی ترین پایه پیروزی من در این امتحان سخت باشد."
" من اینقدر احساس بی نیازی می كنم كه در زیر شدیدترین حملات هم از كسی تقاضای كمك نمی كنم ، حتی فریاد بر نمی آورم حتی آه نمی كشم در دنیای فقر آنقدر پیش می روم كه به غنای مطلق برسم و اكنون اگر این كلمات دردآلود را از قلب مجروحم بیرون می ریزم برای آنست كه دوران خطر سپری شده است و امتحان به سر آمده و كمر فقر شكسته و همت و اراده پیروز شده است."
" خدایا از آنچه كرده ام اجر نمی خواهم و به خاطر فداكاریهای خود بر تو فخر نمی فروشم، آنچه داشته ام تو داده ای و آنچه كرده ام تو میسرنمودی، همه استعدادهای من، همه قدرتهای من، همه وجود من زاده اراده تو است، من از خود چیزی ندارم كه ارائه دهم، از خود كاری نكرده ام كه پاداشی بخواهم.
خدایا هنگامی كه غرش رعد آسای من در بحبوحه طوفان حوادث محو می شد و به كسی نمی رسید، هنگامی كه فریاد استغاثه من در میان فحش ها و تهمت ها و دروغ ها ناپدید می شد... تو ای خدای من، ناله ضعیف شبانگاه مرا می شنیدی و بر قلب خفته ام نورمی تافتی و به استغاثه من لبیك می گفتی. تو ای خدای من، در مواقع خطر مرا تنها نگذاشتی، تو در تنهایی، انیس شبهای تار من شدی، تو در ظلمت نا امیدی دست مرا گرفتی و هدایت كردی. در ایامی كه هیچ عقل و منطقی قادر به محاسبه نبود، تو بر دلم الهام كردی و به رضا و توكل مرا مسلح نمودی... خدایا تو را شكر می كنم كه مرا بی نیاز كردی تا از هیچكس و از هیچ چیز انتظاری نداشته باشم.

سه شنبه 30/4/1388 - 11:27
شهدا و دفاع مقدس
انگیزه مقدس

در روزهای اول جنگ، شهید چمران غیر از این كه نماینده تهران بود، عضو دولت یعنی وزیر دفاع هم بود. در یك جلسه غیرعلنی و غیررسمی در مجلس كه برای گزارش وزیر دفاع برگزار شده بود، همه نماینده‌ها حضور داشتند. آقای چمران آمدند پشت تریبون و شروع كردند به ارائه گزارش وضعیت جبهه‌ها،‌ واقعاً وضعیت نامناسبی بود و طبعاً گزارش بیسار تلخی بود.
عصبانیت نمایندگان مردم
نمایندگان خوزستان، مخصوصاً نماینده خرمشهر، مرحوم معروفی‌زاده و نماینگدان آبادان، آقای رشیدیان و آقای ایرج صفایی دزفولی و نماینده اهواز، آقای عادل اسری‌نیا خیلی عصبانی بودند، برای این كه مردم را كه موكلشان بودند، آماده دفاع می‌دیدند اما دستگاه‌های مدافع را آماده نمی‌دیدند، البته غیرعادی نبود، چون ارتش یك سازمانی بود كه به دلیل آسیب دیدگی نیروهایش یك چندم شده بود و توانایی لازم را نداشت و در ضمن آقای دكتر چمران به عنوان نماینده ارتش معرفی شده بود. این نمایندگان شروع به اعتراض كردند ولی خوب واقعاً وضعیت مردم آن مناطق هم بسیار بد و تاسف‌آور بود.
جالب بود كه شهید چمران به تمام این پرخاشها و در مقابل اعتراضات خیلی بد این افراد، كه البته از سر دلسوزی بود، و با روش نامناسبی به شخص او حملات بی‌ربط می‌كردند. كوچكترین واكنشی نشان نداد و فقط انگیزه این معترضین را می‌دید. ایشان متوجه قالب نامناسب آنها نشد به صورتی كه اصلا لحن صدایش هم در پاسخ هیچ تغییری نكرد و این برای من بسیار برجسته بود كه فردی اینچنینبرغضبش مسلط شود و با آرامش تمام به سوالات آنها پاسخ داد
  دكتر احمد توكلی
 
سه شنبه 30/4/1388 - 11:25
شهدا و دفاع مقدس

ابوترابی از قلم چمران
.... من شهادت میدهم که سخت‌ترین ماموریت ها را عاشقانه می‌پذیرفت و هر چه وظیفه‌ی او خطرناکتر می شد خوشحالتر و راضی‌تر به نظر می‌رسید.
من شهادت می‌دهم که عالی‌ترین نمونه‌ی پاکی و تقوا و عشق و محبت و شجاعت و فداکاری بود و روح بلند و ایمان کوه آسا و اراده فولادین وجودش تشعشع می‌کرد که همه‌ی محیط را روشن می‌نمود و رزمندگان تحت فرمانش، جذب و محو وجودش شده بودند و پروانه وار به دور شمع وجودش می‌گشتند و می‌سوختند.
من شهادت می‌دهم که اولین کسی بود که با همراهی گروه چریکی خود وارد « دُبّ حردان » معروف شد و ضربات سختی به دشمن زد که بالاخره او را وادار به عقب نشینی کرد.
من شهادت می‌دهم که راز و نیاز شبانه‌اش با خدا و نماز صبحگاهش و دعا و استغفار و سخنان آتشین قبل از عزیمت به نبرد، آن قدر سوزانگیز و عمیق و خالصانه بود که همه‌ی ما را منقلب می‌نمود و در روح دوستانش آتشفشان به پا میکرد.
من شهادت می‌دهم، همرزمانش شهادت می‌دهند، آسمان بلند و ستارگانش شهادت می‌دهند که سیدعلی اکبر ابوترابی درمنطقه اهواز با همه‌ی وجودش شب و روز در راه خدا علیه طاغوت، کفر جهل مبارزه نمود و در یک ماموریت خیلی خطرناک بدون ذره‌ای ترس و وحشت به قلب دشمن نفوذ کرد و حماسه‌ی ناگفتنی از خود به یادگار گذاشت و ...
 

 
سه شنبه 30/4/1388 - 11:24
شهدا و دفاع مقدس

ارزش علم و معرفت از زبان شهید چمران
ای خدا ، من باید از نظر علم از همه برتر باشم، تا مبادا که دشمنان مرا از این راه طعنه زنند. باید به آن سنگدلانی که علم را بهانه کرده و به دیگران فخر می‌فروشند، ثابت کنم که خاک پای من هم نخواهند شد. باید همه آن تیره دلان مغرور و متکبر را به زانو در آورم، آنگاه خود خاضع ترین و افتاده ترین مرد روی زمین باشم. ای خدای بزرگ آنها که از تو می‌خواهم ، چیزهایی است که فقط می‌خواهم در راه تو به کار اندازم و تو خوب میدانی که استعداد آنرا داشته‌ام. از تو می‌خواهم مرا توفیق دهی که کارهایم ثمر بخش شود و در مقابل خسان سر افکنده نشوم.
دکتر چمران در ریاضیات و بخصوص درس هندسه ، آنقدر توانا بود که حریفی نداشت. شاگردان او نه تنها ریاضیات که همه چیز از فلسفه ، تاریخ علم الاجتماع از او می‌آموختند. خیلی کم درس می‌خواند و همیشه سر کلاس درس را یاد می‌گرفت. از خطاط ، نقاش و عکاسی بسیار ماهر و زبردستی بود. نقاشی بسیار زیبایی از حضرت علی علیه‌السلام در کودکی می‌کشد. بعد از اتمام دبیرستان در کنکور رتبه 15 کشوری را کسب می‌کند و در رشته الکترونیک در دانشکده فنی شروع به تحصیل می‌کند. مهندس بازرگان استاد درس ترمودینامیک وی بود. بسیار سختگیر بود و به کسی نمره بیشتر از 15 یا 16 نمی‌داد، اما به مصطفی نمره 22 می‌دهد. مهندس بازرگان به همه می‌گوید: برای چنین دانشجویی نمره من همین است. دوره مهندسی برق (الکترومکانیک) دانشکده فنی تهران را با نمره ممتاز و شاگرد اولی به پایان رساند و با استقاده از بورس تحصیلی ویژه شاگردان ممتاز برای ادامه تحصیل راهی آمریکا شد. ابتدا در دانشگاه تگزاس آمریکا مشغول تحصیل شده و درجه فوق لیسانس برق را دریافت نمود. سپس در سال 1342 از دانشگاه برکلی در کالیفرنیا دکترای خود را در رشته مهندسی برق در پلاسما و گداخت هسته‌ای دریافت کرد، که در آن زمان جدیدترین دانش روز غرب بوده است. آن روزها در آمریکا ، پلاسما موضوع درجه یک بود. فیزیک پلاسما ، یعنی بمب هیدروژنی ، چیزی هم که ایشان درست کرد یک لامپ پیشرفته در ابزار جنگی بود. در درسهای آن روز رایانه آنالوگ ، جزو مهمترین و سخت ترین درسها بود. مصطفی از آن نمره 20 گرفت. در حال حاضر همه جزواتی را که او نوشته است درس می‌دهند. خلاصه یادداشتهای ایشان از درس فیزیک پلاسما ، که آنرا در سال 1961 گذرانده ، محتوای بسیار غنی دارد و انگار به روز است. وقتی در دانشگاه برکلی در حال گذراندن دوره دکتری است، به یکی از همکاران که چند سال از دکتر چمران زودتر فارغ التحصیل شده کمک می‌کند، بطوری که در پایان نامه دکتر ویلیام هارتمن می‌بینیم، از دکتر چمران به نیکی یاد می‌شود.
موضوع پایان نامه چند صد صفحه‌ای دکتر چمران در مقطع دکترا ،باریکه الکترون در مگنترون با کاتد سرد است. مگنترون یک لامپ الکتریکی است که اولین کارهای مربوط به آن در سال 1921 انجام گرفت. اولین مگنترون یک دو قطبی استوانه‌ای بود که در میدان مغناطیسی طولی (موازی با محور استوانه) قرار گرفته بود. کاتد آن رشته نازک داغ و آند آن استوانه‌ای بود. الکترونهایی که از سطح کاتد جدا می‌شوند به طرف آند حرکت می‌کنند، ولی در اثر میدان مغناطیسی ، جهت حرکت آنها تغییر می‌کند و می‌توانند به طرف کاتد برگردند. اگر میدان الکتریکی افزایش یابد الکترونها می‌توانند به آند برخورد کنند و جریان بزرگ الکتریکی بوجود می‌آید، این پدیده را مگنترون می‌نامند.
از مگنترون به عنوان لامپ تقویت کننده یا نوسان ساز هم می‌توان استفاده کرد. در رساله دکترای ایشان بررسیهای نظری درباره نوسان پلاسما ، پدیده‌های پخش بار فضایی و همچنین بررسیهای عملی درباره اثر شکل آند بر مدارهای نوسانی و نقطه ضعف و قوت آنها به عمل آمده است. از مکانیک آماری برای بررسی انعکاس و حرکتهای گردابی پلاسما نیز استفاده شده است. 

سه شنبه 30/4/1388 - 11:7
دعا و زیارت

همانندى ولایت پیامبر و حضرت زهرا و اهل‏بیت

موضوع دوازدهم در حقیقت تابع و حاصل موضوع یازدهم است. كیفیت خلقت یكسان چهارده معصوم علیهم‏السلام، ایجاب مى‏كند كه در تمام شئون ولایت نیز ردیف یكدیگر باشند؛ لذا اثرات بغض و یا محبت، اطاعت و یا عصیان نسبت به هر معصومى برابر و یكسان با آثار و داد و یا عناد، سر پیچى و یا پیروى نسبت به هر یك از معصومین دیگر مى‏باشد. اخبار وارده در این موضوع بسیار زیاد و فوق‏العاده است و شیعه و سنى همگى به این روایات معتقد بوده و به صحبت آنها اعتراف دارند. در اینجا چند روایت از این دسته اخبار براى نمونه نقل مى شود: «اخذ الرسول الاكرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم بید الحسن والحسین، فقال: من احبنى و احب هذین و اباهما و امهما كان معى فى درجتى یوم‏القیامة». (1)

«رسول خدا دست حسنین را گرفت و فرمود: هركس مرا، و این دو فرزند مرا، و پدر و مادر این دو را دوست بدارد، روز قیامت با من هم‏درجه خواهد بود».
هم‏درجه بودن با پیامبر اكرم مطلبى است كه جا دارد بطور تفضیل درباره‏ى آن بحث و بررسى بعمل آید تا كاملا موضوع بر همگان روشن گردد.
آیا چگونه امكان دارد كسى در روز قیامت با رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم هم‏درجه باشد؟ مگر بشرى مى‏تواند به درجه‏ى رفیع و بى‏نظیر پیامبر اكرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم نائل شود؟ آیا چطور ممكن است كه انسانى به درجه‏ى والاى امیرالمؤمنین دسترسى پیدا كند؟ در این كلام حضرت رسول یك سر مگو، و یك راز نگفتنى نهفته است و آن عبارت از این است كه آن حضرت مى‏خواهد بگوید: هركس مرا و عترت مرا دوست بدارد به درجه‏ى مؤمنین به ولایت نائل شده است، و با من در ردیف موالیان و در صف معتقدین به ولایت قرار دارد، اگرچه در این صف و در این درجه، هر فردى داراى رتبه‏ى متفاوت و مخصوص به خود مى‏باشد، چنان كه موحدان و افراد باایمان را در روز قیامت درجات متفاوت بیشمارى است، مؤمنین به ولایت را نیز به تعداد افرادشان درجاتى است ولى در عین حال همه‏ى آنان، در صف موحدین، در صف معتقدین، و در درجه‏ى مؤمنین به ولایت با محمد بن عبداللَّه هم‏صف، هم‏ردیف، هم‏دین، و هم‏درجه‏اند، و یا به عبارت دیگر، ممكن است عده‏اى به درجه‏ى شهادت نائل آیند ولى رتبه و مقام معنوى هر یك با دیگرى متفاوت بوده، و تنها در مرتبه‏ى شهادت همه- با نسبتهاى مختلف- مشترك باشند و با حفظ مراتب و مقامات مخصوص به خود، یكدیگر هم‏صف و هم‏ردیف.
باید توجه داشت كه درجات معنوى به تعداد افراد بشر متفاوت است، مثلا جمیع موحدین اگر چه به «درجة التوحید» نائل شده و با یكدیگر در این موضوع نزدیك و هم‏درجه‏اند، لیكن خود این درجه، انبیا دارد، اوصیا دارد، علما دارد، شهدا دارد، مخلصون دارد، كه هر یك را مقام و مرتبه‏ى بسیار متفاوت و مخصوص به خود است، و تنها در موحد بودن با هم مشتركند، و عینا همین گونه است «درجة الولایه» و «درجة المحبه».
روایت مورد بحث را عده‏اى از علماء سنى در كتابهاى خود نقل كرده‏اند كه از جمله‏ى آنان: احمد بن حنبل در مسند احمد، ترمذى در جامع صحیح- كه یكى از صحاص ششگانه است-، خطیب بغدادى در تاریخش، ابن عساكر در تاریخش، جزرى (2) در اسنى المطالب، ابن اثیر در اسدالغابه، ابوالمظفر در تذكره، محب‏الدین طبرى در «ریاض» و «ذخائر»، ابن حجر عسقلانى در «تهذیب» و ابن‏حجر هیتمى در «صواعق».
ابن حجر هیتمى در تشریح حدیث مذكور مى‏فرماید:
«لیس المراد بالمعیه هنا المعیه من حیث المقام، بل من جهه رفع الحجاب...». (3)
این دانشمند سنى بسیار نیكو مطلب را درك نموده است كه مى‏گوید- در اینجا كه پیامبر اكرم مى‏فرماید: هر كس مرا و على و زهرا و دو فرزندم حسن و حسین را دوست بدارد با من در روز قیامت هم‏درجه است- مبادا چنین به نظر آید كه مقصود هم‏مقام بودن با رسول خداست، بلكه مراد این است كه چون هر مسلمان با ایمانى به على و اولاد على محبت داشته باشد، خداى تعالى او را به جوار رحمتش نزدیك مى‏فرماید، و در مركز لطف و احسانش قرار مى‏دهد، و پرده‏ها برداشته مى‏شود، در این مقام رفع حجاب، و بى‏پرده در محضر حق تبارك و تعالى قرار گرفتن، با پیامبر هم‏صف و همراه است.
ابن‏حجر آنگاه به سخن چنین ادامه مى‏دهد:
«... نظیر ما فى قوله تعالى: (فأولئك مع الذین انعم اللَّه علیهم من النبیین والصدیقن والشهداء والصالحین، و حسن اولئك رفیقا) (4)
«چنانكه خداى تعالى مى‏فرماید: مسلمانان مؤمن، با انبیاء و صدیقین و شهدا و صالحین- كه خدا نعمتهاى خویش را به آنان عطا فرموده است- همگام و همراهند، و چه رفیقان نیكویى؛» و كاملاً روشن است كه در این آیه یكسان بودن مقامات مطرح نیست بلكه مراد برابر بودن همه‏ى اهل ایمان است در معرض فیض، و در جلوه‏گاه رحمت، و بى‏پرده در محضر لطف و مرحمت خدا قرار گرفتن. وگرنه هر یك از انبیا، صدیقین، شهدا، علما، صالحین، ابرار، اخیار، و مخلصون را مقامى خاص و جداگانه، و درجه و مرتبه‏اى مخصوص به خود مى‏باشد. پنج تن آل‏عبا علیهم‏السلام را نیز مرتبه و مقامى است بى‏نظیر و مخصوص به خودشان كه هر پنج تن بطور یكسان در آن مشتركند، و هرگز كسى را به آن مقام والا راه نیست.
روایات دیگرى در این مورد علماى سنى و شیعه نقل كرده‏اند كه برخى از آنها ذكر مى‏شود:
حضرت رسول اكرم مى‏فرماید:
«من احب هولاء (یعنى الحسن والحسین و فاطمة و علیا) فقد احبنى و من ابغضهم فقد ابغضنى». (5)
«هركس اینان یعنى حسن و حسین و فاطمه و على را دوست بدارد، مرا دوست داشته است، و كسى كه با اینان دشمنى كند، با من خصومت كرده است».
و درباره‏ى حضرت صدیقه زهرا علیهاالسلام مى‏فرماید:
«... من آذاها فقد آذانى، و من آذانى فقد آذى اللَّه، (6)
«و ذلك قوله تعالى (ان الذین یوذون اللَّه و رسوله لعنهم اللَّه فى الدنیا و الاخرة...) (7)
«هركس فاطمه را بیازارد مرا آزرده است، و هر مرا اذیت كند گویى خدا را آزرده است، چنانكه خداى تعالى مى‏فرماید: (همانا آن كسانى كه خدا و رسول او را بیازارند، خدا آنان را در دنیا و آخرت لعنت كرده و از رحمت خود دور فرموده است)»؛ كه با توجه به فرمایش پیامبر اكرم آزار حضرت صدیقه سلام‏اللَّه‏علیها برابر است با ایذاء نسبت به خدا و رسول او. روایاتى كه نقل شد و احادیثى كه از قول پیامبر اكرم در این موضوع بیان مى‏شود، همگى عبارات كتب عامه است كه شیعه و سنى در صحت آنها متفق‏القول هستند:
«فاطمة بضعة منى، من اغضبها اغضبنى»،
«فاطمه پاره‏ى تن من است، هر كس او را خشمگین كند، مرا به خشم آورده است».
«فاطمة بضعة منى، یوذینى ما آذاها، و یغضبنى ما اغضبها»،
«فاطمه پاره‏ى تن من است، آنچه فاطمه را بیازارد، مرا نیز آزرده مى‏سازد، و آنچه فاطمه را به خشم آورد مرا هم غضبناك مى‏كند».
«فاطمة بضعة منى، یقبضنى ما یقبضها، یبسطنى ما یبسطها»،
«فاطمه پاره‏ى تن من است، آنچه او را دلگیر كند مرا گرفته خاطر مى‏سازد، و آنچه او را مسرور گرداند، مرا شاد مى‏نماید».
«فاطمة بضعه منى، یوذینى ما آذاها، و ینصبنى (8)
ما انصبها»،
«فاطمه پاره‏ى تن من است، آنچه او را آزرده كند مرا مى‏آزارد، و آنچه او را به زحمت اندازد مرا دچار مشقت مى‏نماید».
علماى فریقین روایات بسیار دیگرى از پیامبر اكرم با مفهومى تقریبا همانند احادیث مذكور- ولى با عبارات مختلف- نقل كرده‏اند كه چند نمونه از آنها را در اینجا یادآور مى‏شویم:
«فاطمة بضعة منى، یسعفنى (9) ما یسعفها»،
«فاطمة شجنة (10) منى، یبسطنى ما یبسطها، و یقبضنى ما یقبضها»،
«فاطمة مضغة منى، من آذاها فقد آذانى»،
«فاطمة مضغة منى، یقبضنى ما قبضها، و یبسطنى ما بسطها»،
«فاطمة مضغة منى، یسرنى ما یسرها».
هدف و منظور ما از نقل این احادیث شریف در منقبت حضرت صدیقه زهرا سلام‏اللَّه‏علیها این است كه بر همگان ثابت شود موضوع محبت و یارى آن حضرت، و یا بغض و دشمنى واذیت او، عینا همانند محبت و دوستى با پیامبر اكرم و یا عدوات و عناد نسبت به مقام نبوت است؛ و اعتقاد داشتن به این مطلب، هرگز منحصر به یك مذهب خاص نیست، بلكه این موضوع كاملاً اسلامى و كلى است، و بدون تردید از معتقدات تمام مسلمین جهان است.


1ـ مسند احمد حنبل ج 1/ 77 (طبع احمد محمد شاكر: ج 2/ 25، 26/ ح 576)، سنن ترمذى- كتاب المناقب، باب 21- ج 5/ 641، 642/ ح 3733، معجم صغیر طبرانى ص 399/ ح 961، معجم كبیر طبرانى ج 3/ 50/ ح 2654، تاریخ بغداد ج 13/ 287، 288، الریاض النضره ج 3/ 189، ذخائرالعقبى ص 23، 91، نظم دررالسمطین ص 210، تاریخ مدینه دمشق (ط دارالفكر) ج 13/ 196، فرائدالسمطین ج 2/ 25، 26/ ح 366، مختصر تاریخ دمشق ج 7/ 11، تهذیب الكمال ج 29/ 359، 360، اسدالغابه ج 4/ 29، سیر اعلام النبلاء ج 12/ 135، تاریخ الاسلام ذهبى- حوادث و وفیات 241 الى 250- ص 508، اسنى المطالب ص 121، 122، تهذیب التهذیب ج 10/ 430، الصواعق المحرقه ص 213، 264، 284، نزهةالمجالس 2/ 232، كنزالعمال ج 12/ 97/ ح 34161، 103/ ح 34196، ج 13/ 639/ ح 37613، منتخب كنزالعمال ج 5/ 92، در السحابه ص 269، رشفه الصادى ص 44.
یكى از روات این حدیث نصر بن على بن نصر جهضمى است. عبداللَّه بن احمد بن حنبل مى‏گوید: «زمانیكه نصر بن على این حدیث را نقل نمود متوكل دستور داد او را هزار تازیانه بزنند. جعفر بن عبدالواحد با متوكل صحبت كرد و پیوسته به او گفت: این مرد (یعنى نصر بن على) از اهل سنت است. جعفر بن عبدالواحد آنقدر این سخن را گفت تا متوكل از او دست برداشت». (تاریخ بغداد ج 13/ 288، تهذیب‏الكمال ج 29/ 360، تاریخ الاسلام ذهبى- حوادث و وفیات 241 الى 250- ص 508، سیر اعلام النبلاء ج 12/ 135، تهذیب التهذیب ج 10/ 430).
خطیب بغدادى نیز مى‏گوید: «متوكل از آنجائى كه پنداشت نصر بن على رافضى است دستور زدن او را داد، ولى زمانى كه دانست او از اهل سنت است وى را رها نمود». (تاریخ بغداد ج 13/ 288، سیر اعلام النبلاء ج 12/ 135، تهذیب‏الكمال ج 29/ 360).
ذهبى پس از نقل ماجراى نصر ب على با متوكل مى‏گوید: «متوكل سنى بود ولى در او نصب (یعنى دشمنى با على) نیز بود». ذهبى سپس مى‏گوید: «نصر بن على از امامان ثابت قدم (و مورد اعتماد) اهل سنت است». (سیر اعلام النبلاء ج 12/ 135).
2ـ شمس‏الدین محمد بن محمد بن محمد ابوالخیر دمشقى مقرى شافعى معروف به این جزرى متوفاى 833 هجرى. شرح حال او را بصورت مبسوط مى‏توان در كتاب الضوء اللامع ج 9/ 255- 260 یافت. در آنجا صاحب كتاب، مشایخ وى را در فقه و اصول و حدیث و معانى و بیان برشمرده و مى‏گوید: افرادى بوده‏اند كه به او اجازه‏ى افتاء و تدریس و اقراء داده‏اند. سپس تصانیف ابن جزرى را در علوم مختلف ذكر مى‏كند و از آنها تجلیل مى‏نماید. از جمله كتبى كه صاحب الضوء اللامع براى او برمى‏شمرد كتاب «اسنى المطالب فى مناقب آل‏ابى‏طالب» مى‏باشد. شرح حال ابن جزرى را در كتاب الشقایق النعمانیه ج 1/ 39- 49، و در تعالیق الفوائد البهیه ص 140 نیز مى‏توان یافت. (الغدیر ج 1/ 129).
3ـ الصواعق المحرقه ص 213.
4ـ سوره‏ى النساء، آیه‏ى 69
5ـ زیرنویس=زید بن ارقم مى‏گوید:
«كنت عند رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم جالسا، فمرت فاطمه علیهاالسلام، و هى خارجه من بیتها الى حجره نبى اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم و معها ابناها: الحسن و الحسین، و على فى آثارهم، فنظر الیهم النبى صلى اللَّه علیه و آله و سلم فقال: من احب هولاء فقد احبنى، و من ابغضهم فقد ابغضنى». (تاریخ مدینه دمشق- قسم ترجمه الحسین ع- ص 91، مختصر تاریخ دمشق ج 7/ 120، 121، كنز العمال ج 12/ 103/ ح 34194).
یعنى «من نزد پیامبر اكرم نشسته بودم كه فاطمه- در حالى كه حسن و حسین با او بودند و على نیز در پى آنان روان بود- از خانه‏ى خود به سوى حجره‏ى پیامبر آمد. رسول خدا فرمود: هر كس كه اینها را دوست بدارد مرا دوست دارد و هركس كه با اینان دشمنى ورزد با من دشمنى نموده است».
در اینجا توجه خوانندگان را به قسمتى از یك روایت «سلمان» جلب مى‏نماییم. جناب سلمان از پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم نقل مى‏كند كه حضرت فرمود: «یا سلمان من احب فاطمه بنتى فهو فى الجنه معى، و من ابغضها فهو فى النار...». (فرائدالسمطین ج 2/ 67/ ح 391).
یعنى «اى سلمان هركس كه دخترم فاطمه را دوست بدارد در بهشت با من خواهد بود و هركس كه بغض و دشمنى فاطمه را در دل داشته باشد در آتش جاى خواهد گرفت...».
6ـ این قسمت از روایت در كتب عامه نیز موجود است. «مجاهد بن جبر» این حدیث را به این صورت نقل مى‏نماید:
«خرج النبى صلى اللَّه علیه و آله و سلم و هو آخذ بید فاطمه، فقال: من عرف هذه فقد عرفها، و من لم یعرفها فهى فاطمه بنت محمد صلى اللَّه علیه و آله و سلم، و هى بضعه منى، و هى قلبى و روحى التى بین جنبى، فمن آذاها فقد آذانى، و من آذانى فقد اذى اللَّه». (الفصول المهمه ص 139، نزهةالمجالس ج 2/ 228، نور الابصار ص 41).
7ـ سوره‏ى الاحزاب، آیه‏ى 57.
8ـ زبیدى در توضیح این كلمه چنین مى‏گوید:
«و فى الحدیث: (فاطمه بضعه منى، ینصبنى ما انصبها) اى یتعبنى ما اتعبها، و النصب التعب، و قیل المشقه...». (تاج العروس ج 1/ 485).
9ـ زبیدى مى‏گوید: «ما روى فى الحدیث: (فاطمه بضعه منى، یسعفنى ما یسعفها) اى ینالنى ما یالها، و یلم بى ما یلم بها». (تاج العروس ج 6/ 139).
10ـ به معنى شاخه‏ى درخت و به معنى هر چیزى است كه پاره و شعبه‏اى از كل یك چیز باشد. (تاج‏العروس ج 9/ 250).
دوشنبه 29/4/1388 - 18:47
دعا و زیارت

مقام ركنیت فاطمه زهرا نسبت به امیرالمؤمنین

موضوع هفتم مشترك بودن فاطمه سلام‏اللَّه‏علیها است بارسول اكرم در مقام ركن بودن نسبت به على بن ابى‏طالب سلام‏اللَّه‏علیه.
جابر بن عبداللَّه چنین روایت مى‏كندكه پیامبر اكرم به على فرمود:
«سلام علیك ابا الریحانتین، اوصیك بریحانتى من الدنیا من قبل ان ینهد ركناك، و اللَّه خلیفتى علیك. فلما مات النبى صلى اللَّه علیه و آله و سلم قال (على): هذا احد الركنین الذین قال رسول‏اللَّه. فلما ماتت فاطمة قال: هذا الركن الثانى الذى قال رسول‏اللَّه». (1)

«سلام بر تو، اى پدر دو ریحانه‏ى من، یا على محافظت آن دو را به تو سفارش مى‏كنم قبل از آنكه هر دو ركن تو از بین برود، تو را به خدا مى‏سپارم كه او نگهدارنده‏ى توست.
(جابر بن عبداللَّه روایت را چنین ادامه مى‏دهد):
پس از رحلت پیامبر اكرم، امیرالمؤمنین فرمود: این بود یكى از دو ركن من كه رسول خدا مى‏فرمود، و اینك منهدم گردید؛ و هنگامى كه فاطمه سلام‏اللَّه‏علیها چشم از جهان فروبست، على فرمود: این بود همان ركن دومى كه به قول پیامبر اكرم، امروز از دست دادم».
این حدیث را عده‏اى از علما به این شرح نقل كرده‏اند:
حافظ ابونعیم در حلیة الاولیاء، حافظ ابن‏عساكر در تاریخ شام، حافظ محب‏الدین طبرى در ریاض و ذخائر، امام احمد بن حنبل (امام حنابله)، حافظ كنجى شافعى در كفایه، ابوالمظفر سبط بن جوزى در تذكره، حافظ سیوطى در جامع كبیر و جمعى دیگر از دانشمندان و محققین. در اینجا لازم است ركن بودن به على علیه‏السلام را دقیقا بررسى كنیم كه آیا مراد از این «ركنیت» چیست؟ و حقیقت این رتبه‏ى معنوى كه مقام بسیار والا و بزرگى است چگونه مى‏باشد. آنچه مسلم است این است كه در این مقام، هر معنایى كه در شان پیامبر اكرم تصور شود عینا بهمانگونه و بهمان ترتیب در شان حضرت صدیقه سلام‏اللَّه‏علیها وارد است، و به عبارت دیگر، حضرت زهرا علیهاالسلام در مقام ركنیت مثل و همانند پیامبر اكرم، و در این منقبت همتا و شریك و برابر با رسول خدا مى‏باشد.
یقینا مقصد از ركن على بودن، این نیست كه فاطمه علیهاالسلام اداره‏كننده‏ى امور خانواده و كدبانوى خانه و كاشانه‏ى على، و گرداننده‏ى چرخ زندگانى و آسایش بخش او و خاندان اوست، زیرا كه اینها از وظایف حتمى هر زن مسلمان است. مهم این است و رمز عظمت زهراى اطهر آنجاست كه با وجود آیه‏ى (الرجال قوامون على النساء) (2)
كه موضع كلى مردان و زنان را نسبت به یكدیگر تعیین مى‏نماید، پیامبر اكرم در یك مورد استثنائى، حضرت صدیقه را ركن على مى‏خواند، بهمانگونه كه خودش را. رسول خدا به هر معنى و مفاد، و به هر نحو و كیفیتى كه ركن على محسوب مى‏شود، فاطمه سلام‏اللَّه‏علیها نیز به همان ترتیب، به همان نسق، و به همان وضع، ركن مساوى و همتاى دیگر در این منقبت است. در اینجا مى‏توان گفت كه این ركن بودن به على از مقام شامخ ولایت سرچشمه مى‏گیرد، و از شئون ولایت است كه هر یك از آن سه وجود مقدس، ركن دو نفر دیگر مى‏باشد، و این موضوع امكان‏پذیر نیست مگر اینكه فاطمه سلام‏اللَّه‏علیها نیز در مقام ولایت همتا و همانند و برابر با پیامبر اكرم و على بوده باشد، یعنى چنان كه رسول خدا ركن ولایت، اساس اسلام، و اصل مودتى است كه خدا آن را اجر نبوت قرار داده است، حضرت زهرا علیهاالسلام نیز در این شئون شریك، برابر، و همتاى او است و به همین مناسبت است كه پیامبر اكرم مى‏فرماید: «لو لم یخلق اللَّه على بن ابى‏طالب، ما كان لفاطمة كفو». (3)
«اگر خدا على ابن ابى‏طالب را نمى‏آفرید فاطمه شبیه و نظیرى در عالم‏نداشت».
در روایت دیگرى آن حضرت خطاب به على مى‏فرماید:

«لولاك یا على لما كان لفاطمه كفو على وجه الارض». (4)
«یا على اگر تو نبودى، فاطمه را بر روى زمین همانند و نظیرى نبود».
مقصود پیامبر اكرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم از كفو كه در این روایات و احادیث دیگر در شان حضرت زهرا بكار برده است، چیست؟ آیا منظور آن حضرت، كفو در مال، همانند در فقر و غنا، و یا همتایى در خلقت ظاهرى است؟ بطور یقین نه؛ بلكه مقصود كفو و همانند در مقام ولایت و صفات و فضائل است. بلى، فاطمه علیهاالسلام در شئون ولایت همتاى على است، همانگونه كه خود پیامبر اكرم چنین است. چنانكه رسول خدا ركن ایمان، ركن اسلام، ركن توحید، ركن منطق و بیان، و ركن حقیقت و شرف انسان است، و به همان معنى و مفهوم، حضرت زهرا و ائمه‏ى اطهار نیز ركن و اساس و اصل و پایه و بنیادند.
در زیارت مبعث، (5) على علیه‏السلام را بعنوان ركن بودن چنین خطاب مى‏كنیم:
«... و صل على عبدك و امینك الاوفى... و ركن الاولیاء و عماد الاصفیاء...». (6)
كه ركن و پایه و ستون و تكیه‏گاه جمیع اولیا و اصفیا مى‏باشد، ركن و تكیه‏گاهش بفرمایش پیامبر حضرت صدیقه سلام‏اللَّه‏علیها است.
در یكى از زیارات مطلقه نیز حضرت امیرالمؤمنین «سید الاوصیاء و ركن الاولیاء» نامیده شده است، (7) و در زیارت وارث حضرت اباعبداللَّه الحسین چنین عرضه مى‏داریم:
«اشهد انك من دعائم الدین و اركان المؤمنین»؛ (8) و در زیارت عید فطر و قربان (9)و همچنین در زیارت اربعین حسین علیه‏السلام(10)
«اشهد انك من دعائم الدین و اركان المسلمین، و معقل المؤمنین»؛
و در زیارت جامعه‏ى كبیره:
«... و ساسة العباد، و اركان البلاد، و ابواب الایمان».(11)
آرى چهارده معصوم علیهم‏السلام همگى اركان توحید و ایمان و اسلام هستند، و هر یك از آنان ركن است براى سایر معصومین. حضرت صدیقه سلام‏اللَّه‏علیها در این مقام- نظیر و همانند و همتاى رسول اكرم- ركن است براى امیرالمؤمنین سلام‏اللَّه‏علیه.


1ـ حلیةالاولیاء ج 3/ 201، مقتل الحسین خوارزمى ج 1/ 62، ذخائرالعقبى ص 56، فرائدالسمطین ج 1/ 382، 383/ ح 314، نظم دررالسمطین ص 98، الریاض النضره ج 3/ 105، كفایةالطالب ص 93، 94، تاریخ مدینه دمشق (ط دارالفكر) ج 14/ 166، 167، تاریخ ابن‏عساكر (ترجمه الحسین ع) ص 120، كنزالعمال ج 11/ 625/ ح 33044، منتخب كنزالعمال ج 5/ 35.
محب‏الدین طبرى قبل از نقل این روایت مى‏گوید: «رسول خدا كنیه‏ى «ابوالریحانتین» را (هم) بر على گذارده بود». (الریاض النضره ج 3/ 104).
2ـ سوره‏ى النساء، آیه‏ى 34.
3ـ باین روایت به همین لفظ در ینابیع الموده ص 237 موجود است. همچنین در فردوس الاخبار ج 3/ 418/ ح 5170 (به لفظ: لو لم یخلق على ما كان لفاطمه كفو)، و در مقتل الحسین خوارزمى ج 1/ 66 (به لفظ: لو لم یكن على ما كان لفاطمه كفو) آمده است.
4ـ متن روایت چنین است:
«عوتب النبى صلى اللَّه علیه و آله و سلم فى امر فاطمه، فقال: لو لم یخلق اللَّه على بن ابى‏طالب ما كان لفاطمه كفو، و فى خبر: لولاك لما كان لها كفو على وجه الارض». بحارالانوار ج 43/ 107.
5ـ منظور دعایى است كه در روز مبعث بهنگام زیارت بارگاه ملكوتى امیرالمؤمنین علیه‏السلام مى‏خوانیم. بنابر قول مشهور در بین علماى شیعه روز مبعث، بیست هفتم رجب مى‏باشد.
6ـ این قسمت از زیارت امیرالمؤمنین علیه‏السلام كه مخصوص روز مبعث مى‏باشد چنین است: «... اللهم صل على محمد و آل‏محمد، و صل على عبدك و امینك الاوفى، و عروتك الوثقى، و یدك العلیا، و كلمتك الحسنى، و حجتك على الورى، و صدیقك الاكبر، سید الاوصیاء و ركن الاولیاء، و عماد الاصفیاء، امیرالمؤمنین، و یعسوب الدین، و قدوه الصدیقین، و امام الصالحین...». (مصباح الزائر ص 95- 96، مزار الشهید ص 32، بحارالانوار ج 97/ 379).
7ـ قسمتى از این زیارت مطلقه‏ى امیرالمؤمنین كه از امام صادق علیه‏السلام روایت شده و مرحوم شیخ مفید آن را نقل نموده است چنین است: «... اللهم صل على محمد و آل‏محمد، و صل على امیرالمؤمنین عبدك المرتضى، و امینك الاوفى، و عروتك الوثقى، و یدك العلیا، و جنبك الاعلى، و كلمتك الحسنى، و حجتك على الورى، و صدیقك الاكبر، و سید الاوصیاء، و ركن الاولیاء، و عماد الاصفیاء، امیرالمؤمنین، و یعسوب الدین، و قدوه الصالحین، و امام المخلصین...». (مصباح الزائر ص 78- 79، بحارالانوار ج 97/ 307).
8ـ مصباح المتهجد ص 664، بحارالانوار ج 98/ 200.
9ـ مصباح الزائر ص 172، مزار الشهید ص 184، بحارالانوار ج 98/ 353.
10ـ مصباح الزائر ص 154، مزار الشهید ص 211، المزار الكبیر ص 172، بحارالانوار ج 98/ 332.
11ـ عیون الاخبار ج 2/ 277، بحارالانوار ج 99/ 127- 128.
همچنین در یكى از زیارتهاى حضرت امیرالمؤمنین علیه‏السلام مى‏خوانیم:
«... اشهد انك و الائمه من ولدك سفینه النجاه، و دعائم الاوتاد، و اركان البلاد، و ساسه العباد...». (المزار الكبیر ص 76، 77، بحارالانوار ج 97/ 342، 148)؛
و در یكى از دعاهاى روز عید غدیر مى‏خوانیم:
«... اللهم صل على محمد و آل‏محمد، الائمه القاده، و الدعاه الساده، و النجوم الزاهره، و الاعلام الباهره، و ساسه العباد، و اركان البلاد...». (اقبال الاعمال ص 492، بحارالانوار ج 95/ 320)؛
و در توقى شریف حضرت كه براى استشفاع به محمد و آل‏محمد علیهم‏السلام است مى‏خوانیم: «... قد اتاكم اللَّه یا آل‏یاسین خلافته و علم مجارى امره فیما امره فیما قضاه و دبره و رتبه و اراده فى ملكوته، فكشف لكم الغطاء، و انتم خزنته و شهداوه و علماوه و امناوه، ساسه العباد و اركان البلاد و قضاه الاحكام...». (بحارالانوار ج 91/ 37. همچنین مراجعه كنید به مصباح‏الزائر ص 223، 224، بحارالانوار ج 99/ 93).
دوشنبه 29/4/1388 - 18:27
دعا و زیارت

محدثه بودن حضرت زهرا (س)

منتقب نهم اشتراك حضرت صدیقه سلام‏اللَّه‏علیهاست با امیرالمؤمنین و یازده فرزند معصومش، در محدث  بودن (یعنى شنیدن حدیث فرشتگان).
منصبهاى الهى سه قسم است: نبوت، رسالت، و امامت.

علماى عامه در كتب خود نقل كرده‏اند كه عبداللَّه بن عباس آیه‏ى (و ما ارسلنا من قبلك من رسول و لا نبى) (1)را بدینگونه قرائت مى‏كرده است: «و ما ارسلنا من قبلك من رسول و لا نبى و لا محدث». (2)
دانشمندان شیعه و سنى همگى قائل به وجود محدث در اسلام مى‏باشند و معتقدند كه بعد از پیامبر اكرم یقینا بشرى محدث (الهام گیرنده و گوش فرادهنده به حدیث فرشتگان) باید وجود داشته باشد؛ انسانى كه تمام گفتار و كردارش مطابق فرامین الهى و مورد تصدیق و تصویب خدائى است.
هم‏صحبت و هم‏راز چنین فردى، آن فرشته‏اى است كه واسطه‏ى فیض از جانب خداست و شخص محدث آنچه دستور مى‏گیرد با كمال فرمان‏پذیرى به آنها عمل مى‏كند.
اعتقاد ما شیعیان این است كه ائمه‏ى اطهار همگى محدث مى‏باشند. (3)


دانشمندان سنى نیز قائلند بر این كه بعد از پیامبر اكرم بشرى محدث باید وجود داشته باشد تا فرشتگان به او حدیث گویند، و از جانب خداى تعالى راههاى حق و باطل را به او نشان دهند. علماى عامه مى‏گویند، كسى را كه- بعد از رسول خدا- هم‏صحبت فرشتگان است خود پیامبر اكرم معین فرموده است و آن شخص، عمر است! (4)


لیكن ما شیعیان معتقدیم كه آن شخص محدث بعد از پیامبر وجود مقدس على سلام‏اللَّه‏علیه است. (5)


در اینجا چند روایت از كتب اهل سنت- كه در آنها به كلمه‏ى محدث اشاره شده است- ذكر مى‏كنیم:
بخارى در صحیحش در مناقب عمر بن خطاب مى‏گوید:
«قال النبى صلى اللَّه علیه و آله و سلم: لقد كان فیمن كان قبلكم من بنى‏اسرائیل رجال یكلمون من غیر ان یكونوا انبیاء فان یكن (6) من امتى منهم احد فعمر». (7)
پیامبر اكرم فرمود: در دوران قبل از اسلام مردانى از بنى‏اسرائیل محدث بوده‏اند، بدون اینكه از انبیا باشند، و از امت من عمر محدث مى‏باشد».
مسلم (8) در صحیحش در فضائل عمر تقریبا با همین مفهوم، از رسول خدا روایت مى‏كند:
«قد كان فى الامم قبلكم محدثون، فان یكن فى امتى منهم احد فان عمر بن الخطاب منهم». (9)


موضوع محدث بودن یك مسئله‏ى اسلامى است نه مذهبى، زیرا فریقین (شیعه و سنى) در این مطلب هم‏راى و هم‏سخن هستند، و طبق روایاتى كه ذكر شد، و احادیث دیگر به وجود شخص محدث از طرف علما سنى نیز كاملإ؛))ّّ تصریح شده است، ولى آنچه بسیار شایان توجه و دقت مى‏باشد، این است كه در پایان تمام این روایات، راویان سنى، نام عمر بن خطاب را ملحق و اضافه نموده‏اند. تشخیص اینكه آیا عمر محدث بوده است یا على، كار بسیار سهل و آسانى است، زیرا نمونه‏ى گفتار هر یك از آنان كه در تاریخ ضبط است روشنگر این مسئله مى‏باشد.
كسى كه در بستر احتضار پیامبر به رسول خدا مى‏گوید:
«ان الرجل لیهجر» (10)
«یعنى این مرد (مقصود پیامبر است) هذیان مى‏گوید»، گفتارش بخوبى نشان مى‏دهد كه آیا استاد او فرشته است یا شیطان.
كلینى رحمةاللَّه‏علیه در كتاب كافى مسئله را چنین عنوان مى‏كند كه فرق میان رسول و نبى و محدث چیست، و سپس روایاتى را كه روشنگر و مشخص‏كننده‏ى این سه منصب الهى است ذكر مى‏نماید. حضرت امام باقر سلام‏اللَّه‏علیه در ذیل این آیه چنین مى‏فرماید: «و ما ارسلنا من قبلك من رسول و لانبى)(11) و لا محدث». (12) رسول كسى است كه فرشته‏ى واسطه‏ى نزول وحى الهى با او سخن مى‏گوید، و او ملك را مى‏بیند و مى‏شناسد و با فرشته گفتگو مى‏كند. و این رتبه بسیار عالى است. محدث كسى است كه هنگام گفتگو فرشتگان آنها را نمى‏بیند، و در این مورد روایات بسیار از حضرت باقر و حضرت صادق سلام‏اللَّه‏علیهما نقل شده است كه چند حدیث براى نمونه ذكر مى‏شود:
«ان اوصیاء محمد محدثون»، (13)


«بدرستى كه اوصیاء محمد همگى محدث بوده‏اند».
«الائمه علماء صادقون، مفهمون، محدثون»، (14)
«ائمه همگى دانشمند، راستگو، داراى فهم بسیار خداداد، و محدث مى‏باشند».
«المحدث یسمع الصوت و لا یرى شیئا»، (15)
«محدث آن كسى است كه صداى فرشته را مى‏شنود، ولى چیزى را نمى‏بیند».
«كان على علیه‏السلام محدثا»، (16)
«على علیه‏السلام محدث بوده است».
از حضرت صادق سؤال مى‏شود، مقصود از محدث چیست؟ آن حضرت فرمود:
«یاتیه ملك فینكت فى قلبه كیت كیت». (17) «محدث كسى است كه فرشته بر او نازل مى‏شود و نكات وحى را بر قلب او عرضه مى‏دارد (بدون اینكه ملك را مشاهده كند)».
روایاتى كه ذكر شد از جمله احادیث مسلم و قطعى است كه از ائمه اطهارعلیهم‏السلام وارد شده است و مقصود ما از نقل آنها، اثبات این مطلب است كه روشن شود در این منصب، در این منقبت، حضرت صدیقه سلام‏اللَّه‏علیها با على و اولاد معصومین او شریك است و او نیز محدثه بوده، چنان كه امامان دوازده‏گانه محدث بوده‏اند.
حضرت صادق مى‏فرماید:
«فاطمه بنت رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله كانت محدثه و لم تكن نبیة، انما سمیت فاطمة محدثة، لان الملائكة كانت تهبط من السماء فتنادیها- كما تنادى مریم بنت عمران-: یا فاطمة (ان اللَّه اصطفاك و طهرك و اصطفاك على نساءالعالمین)، یا فاطمه (اقنتى لربك واسجدى واركعى مع الراكعین) (18)فتحدثهم و یحدثونها، فقالت لهم ذات لیله: الیست المفضله على نساءالعالمین مریم بنت عمران؟ فقالوا: لا، ان مریم كانت سیده نساء عالمها و ان اللَّه عز و جل جعلك سیده نساء عالمك و عالمها و سیده نساءالاولین و الاخرین». (19)
«فاطمه دختر رسول خدا محدثه بود نه پیامبر. فاطمه را از این جهت محدثه نامیده‏اند كه فرشتگان از آسمان بر او نازل مى‏شدند و با او- همانگونه كه با مریم بنت عمران گفتگو داشتند- این چنین سخن مى‏گفتند: یا فاطمه بدرستى كه خداى تعالى تو را پاك و منزه گردانید و از تمام زنان عالم تو را برگزید.
(حضرت صادق به سخن چنین ادامه مى‏دهند): شبى حضرت صدیقه سلام‏اللَّه‏علیها به فرشتگان هم‏صحبت خویش فرمود: آیا آن زن كه از جمیع زنان عالم برتر است مریم بنت عمران نیست؟ جواب دادند: نه، زیرا مریم فقط سیده‏ى زنان عالم در زمان خودش بود، ولى خداى تعالى تو را- هم در زمان مریم، و هم در بین زنان دیگر از اولین و آخرین، در تمام زمانها- بانوى بانوان جهان قرار داده است».
این روایت را عده‏اى از دانشمندان نقل كرده‏اند. در برخى از احادیث تصریح شده است به اینكه: جبرئیل هم‏صحبت حضرت صدیقه سلام‏اللَّه‏علیها بوده است. روایات وارده در این موضوع صریحا حاكى از این است كه بعد از رحلت پیامبر اكرم از خداوند متعال براى تسلى خاطر حضرت زهرا علیهاالسلام، فرشتگان را هم‏صحبت و مانوس او گردانید، و در این مورد حضرت صادق مى‏فرماید:
«... ان فاطمه مكثت بعد رسول‏اللَّه خمسة و سبعین یوما و قد كان دخلها حزن شدید على ابیها، و كان جبرئیل یاتیها فیحسن عزاها على ابیها، و یطیب نفسها، و یخبرها عن ابیها و مكانه و یخبرها بما یكون بعدها فى ذریتها، و كان على یكتب ذلك فهذا مصحف فاطمة». (20)
«فاطمه بعد از رحلت پیامبر اكرم بیش از 75 روز زنده نماند، و غم جانسوز داغ پدر قلب او را لبریز كرده بود، به این جهت جبرئیل پى در پى به حضورش مى‏آمد و او را در عزاى پدر سلامت باد مى‏گفت، و تسلى‏بخش خاطر غمین زهرا بود؛ و گاه از مقام و منزلت پدر بزرگوارش سخن مى‏گفت، و گاه از حوادثى كه بعد از رحلت او بر ذریه‏اش وارد مى‏گردید خبر مى‏داد؛ و امیرالمؤمنین سلام‏اللَّه‏علیه نیز آنچه جبرئیل املاء مى‏كرد همه را به رشته‏ى تحریر در مى‏آورد، و مجموعه‏ى این سخنان است كه به مصحف فاطمه موسوم گردید».
روایت دیگرى در كتاب كافى، از حضرت صادق سلام‏اللَّه‏علیه به این شرح نقل شده است: «ان اللَّه تبارك و تعالى لما قبض نبیه دخل على فاطمة من وفاته من الحزن ما لا یعلمه الا اللَّه عز و جل، فارسل الیها ملكا یسلى منها غمها و یحدثها؛ فاخبرت بذلك امیرالمؤمنین فقال لها: اذا احسست بذلك و سمعت الصوت، قولى لى، فاعلمته فجعل یكتب كل ما سمعت حتى اثبت من ذلك مصحفا، قال: ثم قال: اما انه لیس من الحلال والحرام، ولكن فیه علم ما یكون». (21)
«هنگامى كه خداى تعالى پیامبرش را قبض روح فرمود، از غمهاى گرانبارى كه قلب زهرا را در مصیبت پدرش فراگرفت، جز خداى عزوجل كسى آگاه نبود. به این جهت حق تعالى فرشته‏اى را مونس زهرا سلام‏اللَّه‏علیها فرمود كه تسلى‏بخش غمهاى او و هم‏صحبت او در تنهائى او باشد.
فاطمه سلام‏اللَّه‏علیها این مطلب را به على علیه‏السلام بازگو نمود؛ و حضرت فرمود هرگاه احساس كردى كه فرشته به حضورت آمد، و صداى او را شنیدى مرا خبردار كن. از املاء جبرئیل و فرشتگان دیگر كه امیرالمؤمنین كاتب آنها بود، مصحف فاطمه فراهم آمد، كه على درباره‏ى آنها فرمود: در این مصحف مسائل شرعى از حلال و حرام مطرح نیست بلكه دانشى است از آنچه كه (واقع شده و یا) بوقوع خواهد پیوست».
محدثه بودن فاطمه سلام‏اللَّه‏علیها از مسلمات است، بطورى كه در زیارت آن حضرت نیز وارد شده است:
«السلام علیك ایتها التقیة النقیه، السلام علیك ایتها المحدثة العلیمة». (22)
در نتیجه، حضرت صدیقه سلام‏اللَّه‏علیها در مقام محدثه بودن (هم‏صحبت فرشتگان بودن) با امیرالمؤمنین و یازده معصوم دیگر علیهم‏السلام شریك مى‏باشد، و احراز این مقام جز براى آن كس كه «ولى» است امكان‏پذیر نیست، و چون فاطمه سلام‏اللَّه‏علیها ولیةاللَّه است، در سایه‏ى مقام ولایتش، فرشتگان با او سخن مى‏گویند. پیامبر اكرم و امیرالمؤمنین، مقام ولایت را توأم با محدث بودن، بیان كرده‏اند، هر نبى بعد از خودش یك ولى را جانشین قرار داده است، رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم نیز امیرالمؤمنین، فاطمه، و حسن و حسین و اولاد معصومین علیهم‏السلام او را اولیاء پس از خویش قرار داده است، و دارا بودن این مرتبه‏ى والاى محدث بودن در امت رسول خدا جز براى این سیزده معصوم براى هیچ یك از افراد امت معقول نیست، و تمام حركات، اطوار، گفتار و كردار حضرت صدیقه سلام‏اللَّه‏علیها نمایانگر مقام محدثه بودن آن حضرت است.


پی نوشت ها
1ـ (و ما ارسلنا من قبلك من رسول و لا نبى الا اذا تمنى القى الشیطان فى امنیته فینسخ اللَّه ما یلقى الشیطان ثم یحكم اللَّه آیاته و اللَّه علیم حكیم) سوره‏ى الحج، آیه‏ى 52.
2ـ صحیح بخارى- كتاب المناقب، بب مناقب عمر بن الخطاب- ج 5/ 78- 79، تفسیر قرطبى ج 12/ 79، الدر المنثور- ذیل آیه‏ى 52 از سوره‏ى الحج- ج 4/ 366.
3ـ اصول كافى ج 1/ 176، 243، الاختصاص 328، 329، بصائر الدرجات ص 318، 319، 372، كنزالفوائد ص 176، خصال صدوق ج 2/ 474، 106، معانى‏الاخبار ص 102، عیون الاخبار ج 1/ 169، الغیبه (نعمانى) ص 60، الغیبه (طوسى) ص 92، 93، 97، بحارالانوار ج 25/ 77، 116، ج 26/ 66، 72، 74، 75، 77، 79، 81، ج 36/ 272، ج 39 399 395 393 383/ 152.... 36/ 282
4ـ صحیح بخارى- كتاب المناقب، باب مناقب عمر بن الخطاب- ج 5/ 78- 79، صحیح مسلم- كتاب فضائل الصحابه، باب (2) من فضائل عمر، ح 23- ج 4/ 1864/ ح 2398، مشكل الاثار ج 2/ 257، الریاض النضره ج 2/ 287، اعلام الموقعین ج 4/ 182، الدرالمنثور- ذیل آیه‏ى 52 از سوره‏ى الحج- ج 4/ 366 و بسیارى از مصادر دیگر.
5ـ الاختصاص ص 275، 286، 287، 329، كنز الفوائد ص 176، 177، بصائر الدرجات ص 321- 324، 366، 367، اختیار معرفه الرجال ص 118، بحارالانوار ج 26/ 67- 70، 79، 80، 81، ج 38/ 216، ج 39/ 40 152/ 141- 47 142/ 75.
6ـ علماى عامه درباره‏ى عبارت «فان یكن» مى‏گویند: این عبارت به معناى تردید و شك در محدث بودن عمر نیست بلكه به معناى تاكید و اختصاص است، و مانند این است كه شما بگویید «ان كان لى صدیق فهو زید» یعنى اگر من دوستى داشته باشم همانا زید است. در اینجا منظور این است كه گوینده درباره‏ى دوستى زید تردید و شك دارد بلكه مى‏خواهد از مقوله‏ى مبالغه خصوصیت دوستى زید را نشان دهد». (مراجعه بفرمایید به: الجامع الصغیر ج 4/ 507، الغدیر ج 5/ 45 44).
7ـ صحیح بخارى-كتاب المناقب، باب مناقب عمر بن الخطاب- ج 5/ 78- 79.
8ـ حافظ ابوالحسین مسلم بن حجاج بن مسلم قشیرى نیسابورى متوفاى 261 هجرى. وى صاحب كتاب معروف «صحیح»مى‏باشد.
9ـ صحیح مسلم- كتاب فضائل الصحابه، باب (2) من فضائل عمر، ح 23- ج 4/ 1864/ ح 2398.
10ـ ابوحامد غزالى و سبط بن جوزى حنفى چنین روایت مى‏كنند:
«و لما مات رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم قال قبل وفاته بیسیر: ائتونى بدواه و بیاض لاكتب لكم لاتختلفوا فیه بعدى. فقال عمر: دعوا الرجل فانه لیهجر»(یعنى: رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم كمى پیشتر از وفاتش فرمود: براى من دوات و كاغذ بیاورید تا براى شما چیزى بنویسم كه بعد از من با یكدیگر اختلاف نكنید. عمر گفت: این مرد را رها كنید او هذیان مى‏گوید).
(سر العالمین و كشف ما فى الدارین ص 21 (ط النعمان)، تذكره الخواص ص 62). جسارتى كه عمر به پیامبر اكرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم نموده بقدرى شیطانى و فضاحت بار است كه محدثین عامه- بدون آنكه منكر اصل واقعه گردند- به انحاء گوناگون سعى در كتمان عبارت وى نموده‏اند و معمولا مى‏گویند: «عمر چیزى به پیامبر گفت كه معنایش این بود كه درد بر پیامبر غلبه نموده است». ( شرح نهج‏البلاغه ابن ابى‏الحدید ج 6/ 51، (ط قدیم: ج 2/ 20». ابن ابى‏الحدید پس از نقل این ماجرا مى‏گوید: این حدیث را بخارى و مسلم در صحیح‏هاى خود نقل كرده‏اند و محدثین همگى بر صحت آن اتفاق نظر دارند.
مسلم در صحیح و احمد بن حنبل در مسند خود بدون اینكه به نام عمر اشاره كنند مى‏گویند: در پاسخ پیامبر گفتند: «ان رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم یهجر»(رسول خدا هذیان مى‏گوید). (صحیح مسلم- كتاب الوصیه، باب ترك الوصیه، حدیث 21- ج 3/ 1259/ ح 1637، مسند احمد بن حنبل ج 1/ 355).
بخارى آنگاه كه مى‏خواهد كلام عمر را نقل كند مى‏گوید: عمر گفت: «غلب علیه الوجع» درد بر پیامبر غلبه نموده است (به عبارت دیگر یعنى سخنانى كه پیامبر مى‏گوید از شدت درد است و گفتارش تحت كنترل عقل او نیست). بخارى این روایت را در سه موضع از كتاب خود نقل مى‏كند:
(1)- صحیح بخارى- كتاب الاعتصام...، باب كراهیه الخلاف- ج 9/ 200.
(2)- صحیح بخارى- كتاب المغازى، باب مرض النبى وفاته- ج 6/ 29.
(3)- صحیح بخارى- كتاب المرضى و الطب، باب قول المریض«قوموا عنى»- ج 7/ 219.
مسلم این عبارت عمر را به سه گونه نقل مى‏كند:
(1)- در نخستین روایت مى‏گوید: افراد پس از دستور پیامبر گفتند: «ما شانه؟ ا هجر»؟ (رسول خدا هذیان مى‏گوید).
(3)- مسلم در روایت سوم عاقبت نام همر را مى‏آورد ولى از طرف دیگر عبارت او را بخیال خود چنین تعدیل شده نقل مى‏كند: عمر گفت: «ان رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم قد غلب علیه الوجع» (درود بر پیامبر غلبه نموده است). (صحیح مسلم- كتاب الوصیه، باب ترك الوصیه، احادیث 20، 21، 22- ج 3/ 1257 الى 1259/ ح 1637).
ماجرایى كه به آن اشاره شد چهار روز قبل از فوت پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم در روز پنجشنبه اتفاق افتاده است. حفاظ عامه بطرق مختلف روایت كرده‏اند كه ابن عباس مى‏گریست و از این ماجرا با عبارت «رزیه یوم الخمیس» (مصیبت روز پنجشنبه) یاد مى‏نمود.
بعضى از علماى عامه بقدرى جاهلانه در توجیه این گفته‏هاى عمر برآمده‏اند كه باید نام آن توجیهات را عذرهاى بدتر از گناه گذارد. محمد فواد عبدالباقى در حاشیه‏ى صحیح مسلم مى‏گوید:
«علمایى كه درباره‏ى این حدیث سخن گفته‏اند عبارت عمر را (یعنى جسارت وى به پیامبر را) نشانه‏ى علم و فضیلت و دقت نظر عمر مى‏دانند، چون عمر ترسید از اینكه پیامبر مطالبى بنویسد كه اى بسا آنان از انجام آن عاجز باشند و لذا مستحق عقوبت گردند، چون اگر پیامبر مى‏نوشت، آن اوامر نص مى‏شد و دیگر در مقابل آنها نمى‏شد اجتهاد كرد»! (صحیح مسلم- كتاب الوصیه، باب ترك الوصیه، ذیل حدیث 20- ج 3/ 1257/ ح 1637).
11ـ سوره‏ى الحج، آیه‏ى 52.
12ـ این قرائت در روایات بعضى از ائمه اطهار علیهم‏السلام‏نقل شده است، كه از جمله‏ى آنها مى‏توان منابع زیر ارا برشمرد:
روایت امام زین‏العابدین در اصول كافى ج 1/ 270، كنز الدرجات ص 176، 177 و بحارالانوار ج 26/ 81، 82 درج است (همچنین مراجعه بفرمایید به بصائر الدرجات ص 369).
روایت امام باقر علیه‏السلام در اصول كافى ج 1/ 176، 175، بصائر الدرجات ص 324، 368- 370، الاختصاص ص 328، اختیار معرفه الرجال ص 118 و بحارالانوار ج 11/ 41، ج 26/ 69، 70، 74، 77- 80، ج 40/ 142 موجود است.
روایت امام صادق علیه‏السلام را نیز در اصول كافى ج 1/ 177، بصائر الدرجات ص 370، 371، الاختصاص ص 329 و بحارالانوار ج 26/ 78 مى‏توان یافت.
13ـ از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام نقل است كه: «ان اوصیاء محمد (علیه و علیهم‏السلام) محدثون». (اصول كافى ج 1/ 270).
همچنین امام باقر علیه‏السلام در روایتى مى‏فرمایند: «... ان الاوصیاء محدثون». (رجال الكشى ص 178/ ح 308، بحارالانوار ج 26/ 81)؛ و در روایت دیگرى مى‏فرمایند: «ان اوصیاء على محدثون». (بصائر الدرجات ص 321، بحارالانوار ج 26/ 72).
امیرالمومنین علیه‏السلام نیز مى‏فرمایند: «انى و اوصیائى من ولدى مهدیون كلنا محدثون». (بصائر الدرجات ص 372، بحارالانوار ج 26/ 79).
شیخ مفید آخرین روایت را بدینگونه از امیرالمومنین علیه‏السلام نقل نموده است: «انى و اوصیائى من ولدى ائمه مهتدون كلنا محدثون». (الاختصاص ص 329).
همچنین روایتى از امیرالمومنین نقل است كه حضرت فرمودند: «انا و احد عشر من صلبى ائمه محدثون». (الغیبه (طوسى) ص 93).
14ـ اصول كافى ج 1/ 271، بصائر الدرجات ص 319.
این روایت از فرمایشات امام رضا علیه‏السلام مى‏باشد و به این صورت نیز نقل شده است: «الائمه علماء، حلماء، صادقون، مفهمون، محدثون». (بحارالانوار ج 26/ 66: به نقل از امالى طوسى).
همچنین روایتى از حضرت رسول اكرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم نقل است كه حضرت فرمودند: «من اهل بیتى اثنا عشر نقیبا محدثون مفهمون، منهم القائم بالحق، یملاالارض عدلا كما ملئت ظلما و جورا». (مناقب آل ابى‏طالب ج 1/ 300، بحارالانوار ج 36/ 271).
15ـ بصائر الدرجات ص 370، بحارالانوار ج 26/ 75، 76.
این عبارت بصورتهاى مختلفى در روایات نقل شده است كه ما بعضى از آنها را ذیلا ذكر مى‏نماییم:
«المحدث الذى یسمع الصوت و لا یرى شیئا».
«المحدث الذى یسمع الصوت و لا یرى الصوره».
«المحدث الذى یسمع الصوت و لا یرى شیئا».
«المحدث فهو الذى یسمع كلام الملك و لا یرى و لا یاتیه فى المنام».
«المحدث الذى یسمع كلام الملائكه و حدیثهم و لا یرى شیئا بل ینقر فى اذنه و ینكت فى قلبه».
«المحدث فهو الذى یسمع و لایعاین و لا یوتى فى المنام».
(«الامام) یسمع الصوت و لا یرى و لا یعاین الملك».
«الامام هو الذى یسمع الكلام و لا یرى الشخص».
«انهم (اى الاوصیاء) لایرون ما كان رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم یرى، لانه كان نبیا و هم محدثون».
«المحدث فهو الذى یحدث فیسمع و لا یعاین و لا یرى فى منامه».
(«الامام) یسمع الصوت و لا یرى و لا یعاین».
مراجعه بفرمایید به: اصول كافى ص 1/ 176، 177، 243، بصائر الدرجات ص 322، 368- 374، الاختصاص ص 328، 329، كنز الفوائد ص 177، بحارالانوار ج 11/ 41، ج 26/ 74- 82.
16ـ مراجعه بفرمایید به: اصول كافى ج 1/ 270، 271، امالى طوسى ج 2/ 21، 22، الاختصاص ص 286، 287، 329، كنز الفوائد ص 176، 177، بصائر الدرجات ص 321- 323، 366، 372، اختیار معرفه الرجال ص 118، بحارالانوار ج 26/ 67- 70، 79، 80، 81، ج 38/ 216، ج 39/ 40 152/ 141- 47 142/ 75.
17ـ امالى طوسى ج 2/ 21، 22، بحارالانوار ج 22/ 327.
18ـ اصل آیه‏ى قرآنى چنین است: (یا مریم ان اللَّه اصطفاك و طهرك و اصطفاك على نساءالعالمین- یا مریم اقنتى لربك واسجدى و اركعى مع الراكعین) سوره‏ى آل‏عمران، آیه‏ى 43 42.
19ـ علل الشرائع ج 182، بحارالانوار ج 14/ 206، ج 43/ 78، 79. همچنین مراجعه بفرمایید به: بصائر الدرجات ص 372، الاختصاص ص 329، بحارالانوار ج 26/ 79.
20ـ اصول كافى ج 1/ 241، بصائر الدرجات ص 153، 154، بحارالانوار ج 22/ 546، ج 26/ 41، ج 43/ 194 156 80 79.
21ـ اصول كافى 1/ 240، بحارالانوار ج 22/ 545، ج 43/ 80.
22ـ اقبال الاعمال ص 624، بحارالانوار ج 97/ 199 195.
دوشنبه 29/4/1388 - 17:58
دعا و زیارت
پیشگفتار مدیریت مسجد در زمان حاضر انما یعمر مسجدالله من امن بالله والیوم الاخر واقام الصوۀ واتی الزکوۀ ولم یخش الاالله فعسی اولئک ان یکونوا من المهتدین .[1]مسجدها را تنها کسانی آباد میکنند که به خدا وروز باز پسین ایمان آورده اتد ونماز بر پا داشته اند وزکات داده اند وجز از خدانترسیده اند پس امید است که اینان از راه یافتگان باشند .  کهن ترین منابع تاریخی اشاره شده است که اولین انسان درزمین اولین مسجد را برای عبادت خداوند یگانهدر این سیّاره بنا کردهاست ودرست ترین یافته های ما نیز تاکید دارد که خانه خدا در مکه مکرمه اولین خانه ای  بوده است که برای عبادت مردم به دستور خدا ودست آدم (u) بنا گردیده است.که پس از گذشت زمانی روبه ویرانی  گذاشته است وحضرت ابراهیم(u) به تعمیر وتجدید بنای آن پرداخته است و قرآن کریم بر این حقیقت تاریخی تا کید دارد .واذ یرفع ابراهیم القواعد من البیت واسماعیل  ربنّا تقبل منّا انّک انت السمیع العلیم .[2]هنگامی که ابراهیم واسماعیل پا یه های خانه خدا (کعبه )رابالا میبردند ]می گفتند[  ای پروردگار ما از ما بپذیر که در حقیقت تو شنوای دانایی. پس ابراهیم(u) و اسماعیل(u) پایه‏های آن را که پیش از آن‏ها وجود داشته و ویران شده به پا کرده‏اند چنانکه از آیه فهمیده می‏شود. و در بیانات امیر مؤمنان(u) نیز بر وجود کعبه از زمان حضرت آدم(u) تاکید شده است. آن حضرت در بخشی از خطبه قاصعه می‏فرماید. الاترون انالله سبحانه اختبر الاولین من لدن آدم(u) الی الاخرین من هذالعالم ......[3] آیا نمی نگیرد؟ که خداوند پاک از زمان خلقت آدم(u) و پیشنیان تا آخرین کسی از جهانیان را آزمایش کرد با سنگ‏هایی که سود و زیانی نمی‏رساند و بینا و شنوا نیست آنگاه آن سنگ‏ها را خانه محترم خویش قرار داد. این فرمایش نیز با آیه پیشین تطبق کامل دارد و بهترین منبعی است که می‏گوید کعبه پیش از تولد حضرت ابراهیم(u) وجود داشته است. و علاوه بر این دعای حضرت ابراهیم(u) در مورد فرزندان خود که در آیه قبلی آمده است بر پایه این اعتقاد بوده که خانه کعبه پیش او بر پا بوده است و به سبب حوادث روزگار خسارت دیده و ابراهیم و اسماعیل(u) آن را تعمیر کرده‏اند و حضرت ابراهیم(u) با رها کردن همسر خود و فرزندش اسماعیل در کنار خانه خدا این دعای خاشعانه را انشا کرده است: ربنا انی اسکنت من ذریتی بوادٍ غیر ذی ذرعٍ1 پس مسجد الحرام جای نور افشانی و عبادت و سرچشمه پیدایش مساجد در زمین است. عملیّات ساخته کعبه مشرفه در مکه مکرمه اعلان برپایی مؤسسه‏های توحیدی بزرگ در تاریه این سیاره (زمین) بوده است چرا که این پروژه خدایی (بیت عمیق) اعلام ولادت مساجدها در زمین و پخشی شدن آن‏ها نشانگر وجود انسان بر روی این سیاره زمین بود  و این پروژه پیوسته به دنبال خود مساجد و پخش شدن آن‏ها و پیامبران خداوند و صالحان و پرستش کنندگان را در زمین گسترده خدا زا اول شروع تاریخ تا امروز داشته است. 1-مسجد چیست ؟2-مسجد ها چه اهمیت دارند ؟3-مشکلات مسجدها چیست ؟4-راه حل ها .واژه مسجد همزمان با پیدایش مسجد امت اسلامی و هچرت پیامبر گرامی(r) به مدینه‏ در فرهنگ اسلامی رایج شده است واز نظر لغوی از ماده سَجَدَ (به معنای کسی که برای پرستش پیشانی به خاک بمالد) گرفته شده است و به معنای مکانی است که در آن عبادت یاسجده می کنند.2و امروزه مسجد به مکانی گفته می شود درآن نماز خوانده می شود وصاحب جواهر از فقهای نا مدار شیعه نیز در تعریف شرعی آن گفته است ومکانی است که برای مسلمانان جهت خواندن نماز وقف شده است.3 همه می دانیم که مسجدها از نظر اهمیّت یکسان نیستند برخی از آنها به دلیل جایگاه ویژه  فکری واجتماعی وجغرافیایی که در جهان اسلام دارند اهمیّت بیشتری دارند واثر گذاری آنها درمیان مسلمانان بیشتر است مانند مسجدالحرام ومسجدالنبی ومسجدالاقصی که به دستور خداوند حکیم بر پا گشته اند تا مرکز پخش نور هدایت وخوبی ها در میان مردم باشند در حالی که برخی از مساجدکه درشهرها وروستاها ومحله ها بر پا شده اند از چنین ویژگی برخودار نمی با شند بنابراین مساجدی مانند:مسجدالحرام در مکه مکره که وضعیت مادی معنوی آن در زندگی همه امت اسلام موثر ومحل برگزاری کنگره حج است که خداوند همه ساله زمینه آن را فراهم می کندودر یک زمانصدها هزار نفر زائرمسلماناز هر رنگ نژادوفرهنگ و...گرد می آیندمی بسیاری از برنامه ها وراهکارهای پیشرفت علمی وادبی و...امت اسلامی وسربلندی آن چگونگی رویارویی با برنامه های دشمنان امت اسلامی را ترسیم کند .آری مسجدالحرام می تواند فرصت های بسیاری را برای مسلمانان فراهم آورد تا در مورد کارهای مادی ومعنوی خود برنامه ریزی کنند و پس از مسجدالحرام مسجدالنبی در مدینه منوره ودیگر مساجد در جای جای جغرافیای اسلام هر کدام به اندازه و تناسب خود نیز از  چنین جایگاهی برخوردارند. از این رو برخی از کار این دو مسجد را چنین بر شمرد. 1- تبادل تجربه‏های فکری و فرهنگی میان مسلمانان در سرزمین‏های گوناگون 2- فراهم آوردن ابزارهای لازم برای نزدیک شدن مسلمانان به هم و همفکری آن‏ها در درک امور سیاسی و مبارزاتی و مشکلات عمومی امت اسلام و فراهم ساختم زمینه راه حل‏ها و روش‏های رویارویی با مشکلات امت اسلامی. 3- بررسی موضوعات فقهی، دینی، سیاسی و هر آنچه مسلمانان لازم دارند و کامل کردن آن‏ها و حتی برای رسیدن به این هدف می‏توان در کنار خانه خدا دانشگاهی نیز تأسیس کرد و از نخبه‏گان امت اسلامی برای تدریس در آن دعوت نمود. 4- بر پا کردن کنفرانس‏های گوناگون برای تبادل نظر افرادی کرد در حوزه نهضت‏های اسلامی و رهایی مسلمانان فعالیت دارند و نیز می‏توان مرکزی جهانی برای فعالیت‏های اسلامی در کنار خانه خدا بر پا کرد. آری اگر مسلمانان خانه‏ی خدا را رهبر خود قرار دهند و از آن بهره لازم را ببرند می‏تواند زندگی آنان دگرگون سازد و آنان به سمت و سوی بزرگواری و دادگری و زندگی لبریز از خوی و رفاه و رشد ....... رهنمون گردد. و اروپائیان اشغالگر نیز سپس از جنگ جهانی اول بیشتر از همین امر می‏ترسیدند چون می‏دانستند که تا زمانی که قرآن و کعبه در اختیار مسلمانان قرار دارد آن‏ها نمی توانند در خاورمیانه و دیگر مناطق مسلمان نشین حضور داشته باشند زیرا قرآن و کعبه دو عامل بسیار قوی برای به جنبش در آوردن مسلمانان برای آزادی و رهایی از دست اشغالگران بود. البته این درک اروپا از قرآن و کعبه درک درستی بوده است. زیرا قرآن و کعبه در صورتی که بهره برداری درست واقع شوند، می‏توانند پایه اصلی بیداری امت اسلام باشد و پیروزی آنان را تضمین کند هر چند روزگار آن را نخواهد و دشمنان آن را نپذیرند. 5- گردهم یی دوره‏ای رهبران جهان اسلام برای حل مشکلات سیاسی جاری امت اسلامی و تهیه ستراتژی‏های آینده قرآن 6- شناساندن اسلام به جهانیان و پخش علوم قرآن به زبان‏های زنده دنیا. 7- پخش برنامه‏های رادیو و تلویزیون جهانی برای شناساندن اسلام عزیز و تاریه آن و شخصیت‏های آن و علوم آن مطابق با درک مشترک میان مسلمانان. 8- بر پایی مرکز جهانی برای مساجد و نقش عبادت برای وضع برنامه‏هایی برای برگرداندن مساجد به جایگاه طبیعی خود در حرکت امت اسلامی و حمایت و پشتیبانی آن. 9- ایجاد صندوق جهانی برای جمع آوری زکات برای پشتیبانی گروه‏های اسلامی نیازمند. و مساجد دیگر نیز هر یک مناسب با موقعیت خود می‏توانند در زندگی فردی و اجتماعی امت اسلام ایفای نقش کنند. پس از طی مراحل مساجد می‏توانند در جایگاه طبیعی خود قرار گیرند و استفادهای زیر را برای مسلمانان داشته باشد:1- محل پرستش خدا باشند:از اولیت‏های مساجد در جهان اسلام این است که پایگاه اصلی عبادت و توجه آنان به خدا باشد هنگامی که وقت نماز می‏رسد پیر و جوان برای انجام فریضه نماز لبیک گویان به طرف مساجد سرازیر شوند و صفوف خود را منظم کنند و نماز جامعت برقرار شود و شایسته است اهل یک دیگر را بر آباد کردن مساجد بوسیله عبادت و اعتکاف و قرائت قرآن تشویق کنند و به نماز جماعت اهمیت دهند چرا که اینگونه عبادات علاوه بر داشتن اهمیت ذاتی آثار چون شناخت مسلمانان نسبت به هم و زیاد شدن دوستی و همکاری میان آنان و دیدار یکدیگر و عبادت مریضان و امر به معروف و نهی از منکر و .... و ارتباط نیکو میان مؤمنان در شهرها و روستاها و محله‏ها با خود دارد. 2- پایگاه شناخت و فرهنگ سازی اسلامی باشند:از اهداف دیگری که شایسه است در مساجد مورد توجه خاصی قرار گیرد آموزش احکام دینی و ارزش‏های الهی مانند: واجبات اخلاق و ادب و .... به مسلمانان می‏باشد. مساجد در دوران شکوفایی مسلمانان قبله‏گاه همه پویندگان معرفت که از دانش‏های گوناگون در مساجد بهره‏مند می‏شدند و معانی کتاب خدا را فرا می‏گرفتند. این دانشمندان و رواۀ حدیث و مفسران قرآن و تاریخ نویسان که تمدن اسلامی را شکوفا کردند. فارغ التحصیلان مساجد شهرهای اسلامی از بخارا در شرق تا قرطبه در غرب بودند مانند مسجد الحرام ، مساجد شهرهای شام و فلسطین و مدینه و کوفه و بصره و جامع الازهر و مسجدهای اصفهان و قم و خراسان ....البته تدریس علوم اسلامی و احکام شرعی ممکن است در سطوح گوناگون باشد کمترین حد آن بیان یک موضوع دینی محدود و بیشترین حد آن برپایی حوزه علمیه دایمی در مسجد است و می‏توان برخی از فعالیت‏های فرهنگی مساجد را چنین تقسیم بندی کرد. الف) برقرار کردن جلسه هفتگی درس دینی مختصر که امام جماعت یا نایب او آن را اداره کند مانند شرح یک آیه یا یک روایت ...ب) برقراری جلسات درسی هر روزه در یک زمان معین و به صورت پرسش و پاسخ ج) برگزاری جلسات برای گروه خاصی از مردم مثلاً برای دانشجویان یا طلاب حوزه و در این کلاس‏ها درس فقهی یا تاریخی یا نظام اجتماعی اسلام ... تدریس شود. د) درس‏ها بر طبق سطح فرهنگی و سنتی افراد تقسیم شود و درس‏های گوناگون برای افراد گوناگون تدریس شود. هـ) تشکیل کلاس‏های علوم اسلامی مانند اصول فقه و تفسیر و کلام و اخلاق و ... بر طبق برنامه ریزی خاص و افراد خاصی ......3- محل نمایش گروهی باشند: از یکی از عبادت‏های مهم برای مسلمانان دعا است پیامبر گرامی(r) در همه حالات شادی و غم و تنگناها و هنگام غذا خوردن و پس از آن هنگام خواب و پس از آن و در نماز و .... دعا می‏کردند و خاندان پیامبر(r) و همچنین اصحاب و افراد شایسته امت اسلامی در طول تاریخ نیز بسیار دعا می‏کردند. به همین خاطر مساجد باید به دعای گروهی اهمیت بدهند چون دعا اهمیت روانی و عبادی دارد و در دعاها بسیاری از ارزش‏ها و مفاهیم دینی بیان شده است مانند توحید و چگونگی سخن گفتن بندگان خدا با خدا و یاری خواستم از او و .... و در مساجد می‏توان در مورد دعا به روش زیر عمل نمود:الف) خواندن دعا به صورت گروهی با صدای خوش و بلند و خواندن دعای ویژه هر روز و دعاهایی که رسیده از پیامبر و ائمه(u) بویژه دعای صحیفه سجادیه که زبور آل محمد(r) نامیده شده است. ب) خواندن دعای مناسبت‏ها مانند دعای ماه مبارک رمضان و روز جمعه و عیدها و.... ج) بهتر است معنای دعاها گفته شود تا اثر بیشتری داشته باشند. د) تشویق نمازگزاران به خواندن دعاها در منازل خود برای گسترش جوّ معنوی در خانواده و خانه‏ها. 4- کتابخانه عمومی مسجد: یکی از شرایط مسجد اثر گذار در زندگی مسلمانان وجود کتابخانه‏ای عمومی در آن است که مهمترین کتاب‏های اسلامی و فرهنگی در آن باشد مانند تفسیرهای قرآن و کتاب‏های روش زندگی پیامبر(r) و امامان(u) و کتاب‏های کودکام و زنانو مسئولان کتابخانه باید کارهای زیر را انجام دهند. الف) تشویق نمازگزاران و خانواده‏های آن‏ها به مطالعه بویژه در ارتباط با قرآن کریم.ب) تشویق مردم به نوشتن و تالیف کتاب و مقاله و ... ج) برپایی کانون‏های فرهنگی و جشن‏های اسلامی به مناسبت‏های گوناگون .... د) تهیه نشریات و جزوه‏های سودمند در مورد مسایل اسلامی و اجتماعی هـ) ایجاد صندوق برای جمع آوری کمک‏ها جهت پشتیبانی مادی کتابخانه و) تهیه و نصب نشریه دیواری با مشارکت نویسندگان بویژه نوقلم‏ها برای نشر دانش و تمرین نویسندگی و ایجاد حس سیاسی در نمازگزاران 5- اردوهای سیاحتی و زیارتی:برای پیوستگی مؤمنان و قوی‏تر شدن رابطه برادری میان آن‏ها بهتر است از طرف مسجد در شهرها و روستاها اردوهای تفریحی مردانه و زنانه برقرار شود مانند رفتن به اماکن مقدسه و یا شهرهای تاریخی و باید در این اردوها برنامه‏های فرهنگی گنجانده شود مانند مسابقات فرهنگی و ادبی و نماز جماعت و ورزشی و ... 6- امور خیریه:مساجد شایسته‏ترین مکان برای خیریه و فعالیت‏های اجتماعی است مانند تأسیس صندوق قرض الحسنه و یا صندوق حمایت از ایتام و فقرا و کمک به ازدواج جوانان و معالجه مریضان و کمک به سالخوردگان ناتوان و ... البته همه این فعالیت‏ها باید زیر نظر افراد با فرهنگ توانا و مورد اعتماد باشد و سپردن این فعالیت‏ها به یک گروه اداره کننده به تقسیم کارها و انجام بهتر و ادامه آن‏ها کمک می‏کند.  اهمیت مساجداز آغازین روزهای تاریخ اسلام و پیدایش گروه‏های مسلمان ساخت مسجد پابه پای حضور مسلمانان در مناطق جغرافیایی گوناگون از روستا‏ها گرفته تا شهرها و شهرستان‏ها و در میان بیابانگردان آغاز شده است و هم اکنون نیز ادامه دارد. مسجد نشانگر هویت امت اسلامی است که آن‏ها را از دیگر گروه‏ها و ملت‏ها و قومیت‏ها از نظر تمدن و فرهنگ جدا می‏سازد. و قرآن کریم با بیان اهمیت برپایی چنین مؤسسه‏هایی توحیدی که زینب بخشی تمدن اسلامی است شرط می‏کند که ساختن مساجد با اذن خداوند باشد برای بالا بردن ارزش‏های معنوی تمدن اسلامی و یا شمردن خداوند و بزرگ شمردن او و خواندن نماز و دعا و تلاوت قرآن و .... در قرآن کریم آمده است. فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه .... 1 در خانه‏هایی که خدا رخصت داده که قدر و منزلت آن‏ها رفعت یابد و نام خدا در آن‏ها برده شود در آن خانه‏ها هر بامداد و شامگاه او را نیایش می‏کنند مردانی که نه تجارت و نه داد و ستدی، آن‏ها را در بیانات روشن پیامبر(r) و پیشوایان معصوم(u) نیز بر اهمیت ساختن مساجد و آباد کردن و گسترش آن‏ها در هر سرزمین که مسلمانان حضور دارند و خدا را عبادت و ستایش می‏کنند تاکید شده است. از صحابی بزرگوار ابوذر غفاری(y) روایت که گفت پیامبر(r) فرمود هر کسی باندازه لانه مرغی مسجد بسازد خداوند در بهشت برای او خانه‏ای می‏سازد.2 و امام صادق(u) از پدارن بزرگوار خود از امیر المؤمنان علی(u) روایت کرده است که فرمود: خداوند هنگامی که بخواهد مردم زمین را گرفتار عذاب کند می‏گوید اگر نبودند کسانی که دوستداران مرا دوست دارند و مسجدهای مرا آباد می‏کنند و سحرگاهان استغفار می‏کنند اگر آن‏ها نبودند عذاب خود را فرو می‏فرستادم از یاد خدا و بر پا داشتن نماز و دادن زکات به خود مشغول نمی‏دارد و از روزی که دل‏ها و دیده‏ها در آن زیر و رو می‏شود هراسند.3و امیرالمؤمنان علی(u) می‏فرماید: هر کسی که به مسجدها رفت و آمد کند یکی از هشت چیز را به دست می‏آورد. 1- برادر دینی 2- دانشی که نمی‏دانست 3- آیه محکمه 4- رحمت منتظره 5- سخنی که او را از بدی و پستی باز دارد. 6- شنیدن سخنی که او را هدایت کند. 7- گناهی را ترک می‏کند به خاطر خدا 8- گناهی را ترک می‏کند به خاطر حیا از مردم1بنابراین گر چه مسجد در اصل جایگاه عبادت و ستایش است ولی مکان گسترش خوبی‏ها و نیکی‏هاست. مشکلات مساجد در زمان ما:مساجد روزگاران بسیاری از تاریخ اسلام درخشیده‏اند و محلی برای پرتو افشانی دانش و ساختن فرهنگ درست و استوار کردن صف‏ها وحدت مسلمانان و پادگانی برای مرزداران و مجاهدان راه خدا و جایگاه اخلاق نیکو بوده‏اند. ولی گاهی مساجد از انجام مأموریت و رسیدن به اهداف خود ناتوان شده‏اند و عقب مانده‏اند و نتوانسته‏اند نقش خود را در اصلاح و خدمت به امت اسلامی ایفا کنند. و قطعاً عامل اصلی این حالت‏ها درخشش و سقوط در برخی از زمان‏ها و یا برخی از شهرها خود مسلمانان بوده‏اند به طوری که هرگاه مسلمانان هوشیار بوده‏اند و افراد شایسته و مسئولیت پذیر و خیرخواه زیاد بوده‏اند و به وظایف خود در توجیه و بیداری مردم و اثر گذاری در میان امت چه در مساجد چه در بیرون آن عمل کرده‏اند مساجد در جایگاه مثبت خود قرار گرفت‏اند و سبب بزرگی و افتخار مسلمانان بوده‏اند و هنگامی که افراد سوجو و مصلحت گرا و مدعیان دروغین علم و معرفت رهبری مساجد را در دست گرفته‏اند (همانطور که امروزه در برخی کشورهای اسلامی جریان دارد دولت‏های به ظاهر مسلمان می‏کوشند با بیذاری اسلامی و برپایی ارزش‏ها و اصالت‏های اسلامی مقابله کنند) مساجد نتوانسته‏اند نقش خود را ایفا کنند و حتی برخلاف مأمویت‏های خود عمل کرده‏اند. امروزه مساجد در بسیاری از کشورها با مشکلات زیادی روبرو هستند که آن‏ها را از مأموریت انقلابی خود دور می‏کند و اهداف برخی از این مشکلات را در زیر می‏آوریم. 1- در جهان اسلام برخی حکومت‏ها مساجد را طبق برنامه‏های خود اداره می‏کنند و آن‏ها را از هدف اصلی یعنی بیدار کردن امت اسلامی و آگاه ساختن آنان بر معارف الهی که در اسلام وجود دارد باز می‏دارند. مساجد در سایه اینگونه سیاست‏های نادرست بیشتر به موزه‏ها شباهت دارند که با زندگی امت اسلامی و مسایل روز آن کار ندارند. و این سیاست که در برخی از کشورهای اسلامی با شدت بیشتر جریان دارد باعث می‏شود مسلمانان به جای احکام و مسایل واقعی اسلامی مسایل و موضوعات انحرافی را به عنوان مسایل اسلامی فرا گیرند و مساجد به عنوان موسساتی که در خدمت حاکمان و سیاست‏های غرب گرایانه آن‏ها قرار داده‏اند که زیان‏های سنگین بر مسلمانان وارد آورده و آن‏ها را از فرهنگ درست اسلامی دور کرده است و سبب آشفتگی و خشونت‏ طلبی شده است که برای مسلمانان جز نگرانی و درگیری و خونریزی نتیجه‏ای نداشته است. 2- وجود برخی امامان جماعت و سخنرانان نالایق در برخی کشورها وشهرها سخنرانان وامامان جماعت نادان مسجدها رادر دست گرفته اند واین افراد تنها به کارهای صوری وکلیشه ای می پردازند ویا به دستورهایی که از اداره اوقاف وادارات دولتی صادر میشود عمل می کنند .این افراد حتی به خود زحمت مطالعه وآگاهی از حقایق اسلام را نمی دهند وار ماموریت بزرگ که بر عهده آنهاستشانه خالی می کنند در حالی که منصب امامتجماعت از بزرگترین مسئولیت ها در پیشگاه خداوند می باشد و در آخرت از آن باز خواست خواهد شد به ویژه اگر سخنران در حق اسلام عزیز کوتاهی کند وامت اسلام را از حقیقت دین اسلام واهداف بزرگ آن منحرف نماید.بسیاری از وعاظ وامامان نماز در مساجداین کشورها دانسته یا ندانسته در خدمت ستمکاران قرار دارند به ویژه اگر به خاطر نادانی خود با طرح مسا ئل پوچی وبی فایده ودوراز ذوق وذهن مردم و واقعیت های زندگی به ویژه نوجوانان که مفاهیمی را می پذیرند که بتوانند باور کنند نه مفاهیمی که دور از ذهن است به پوسته اسلام مربوط می شود .البته امامان و سخنرانان هم هستند که با مجاهدت وفداکاری نقش خود را در بیداری مسلمانان وراهنمایی آنان به بهترین وجه انجام میدهند به گونه ای که آنها را در امتداد راهو روش پیامبران واولیای خدا قرار می دهد که پیامهای خدا را به مردم می رساند وآنان را هدایت می کنند .3-نداشتن برنامه های زنده :نداشتن برنامه های زنده که به مشکلات مردم وحل آنها بپردازد مانند مشکل ازدواج جوانان واشتغال بیکاران واتیام ومریضان ... دست کم در حدّی که مردم رابه مسجد ربط می دهد از دیگر مشکلات مساجد امروزی است . جمع آوری صدقات وخیرات وتشویق مردم به انجام کارهای خیر چیزی است که در بیشتر مساجد امکان دارد واز ماموریت های اساسی امام جماعت به دست گرفتن این کارهاست یا خودش یا رابطش برای تشویق مردم به مسجد وبیان این موضوع که مسجد علاوه بر اهمیّت دادن به جهان آخرت به رنج های مردم توجه دارد ودردهای آنان را احساس مکند و همین موضوع سبب می شود که مردم به اهمیّت مسجد ونقش واقعی آن دو در جهان اسلام ودعوت آن به سوی خوبی وگسترش آن وجلوگیری از زشتی ها پی ببرند و علاوه بر این مردم با این کارها درک می کنند که اسلام دینی جامع مین خواسته های دنیوی واخروی است وسخنان سخنرانان و امام جماعت مسجد صرفاًحرفهای بی محتوی نیست بله آنها به کارهای مردم و درد های آنها توجه دارند .4-کلیشه ای وتکراری بودن برنا مه های مسجد :بسیاری از مساجد در کشور های اسلامی هنگام نماز باز میشود وپس از یکی دو ساعت بسته می شود ومردم چنین برداشت می کنند که مساجد تنها برای نمازخواندن ساخته شده اندوبا این کار هدف وماموریت اصلی مساجد فراموش می شود وکارهای عبادی از واقعیت های زندگی جدا میگر دد در حالی که مساجد علاوه براینها جای خواندن نماز که می شود آن را تا آخر وقت هم خواند  به ویژه برای آنان که دارای عذر شرعی هستند مانند مسافران و...ونمازهای مستحبی وقرآن ودعا وذکر و...انجام دادرا هم میشود در مسجد خواند .ماموریت اصلی مساجد رسیدگی به امور مادی ومعنوی مسلمانان است که به برخی از آنان اشاره خواهد شد.5-رخنه خرافات در مساجد :از مشکلات دیگری که برخی مساجد ازآن رنج می برند رخنه خرافات واعتقادات بی پایه  وپوچ خوابیدن در آنها وحرف زدن پشت سر دیگران ودروغ گویی وبردن آبروی مسلمانان  وکشیدن سیگار و... می باشد به ویژه اعتقادات خرافی که متاسفانه توسط برخی از هیئت ها ترویج می شود ودر دراز مدت باعث سرخودگی نسل جوان وبی اعتقادی آنان به مقدسات دینی می گردد .

[1]- سوره توبه آیه 18[2]- سوره بقره آیه 127[3] - نهج البلاغه خطبه قاصعه1- سوره ابراهیم آیه 372- المنجد3- جواهر الکلام جلد 14 صفحه 69 چاپ بیروت1- نور آیه 36-372- من لا یحضره الفقیه ج 1 صفحه 235 - عن ابی ذرالغفاری قال: ان رسول الله(r) قال: من بنی مسجداً قدر مفحص قطاه بنی الله له بیتاً فی الجتۀ3- ثواب الاعمال صدوق باب ثواب التحاب فی اله عزوجل - عن الصادق(u) عن ابائه عن المیر المؤمنین قال: انی الی اذا اراد ان یصیب اهل الارض بعذاب قال لو لا الذین یتحابون فی و یعمرون مساجدی و یستغفرون بالاسحار لو لا هم لا نزلت عذابی. 1- من لایحضره الفقیه ج 1 ص 237 باب فضل المساجد و حرم‏ها – قال امیر المؤمنین(علیه السلام) : من اختلف الی المساجد اصاب احدی الثمان اخاً مستفاداً فی الله عزوجل او علماً مستطرفاً اوایۀ محکمۀ او رحمۀ منتظرۀ او کلمه ترّده عن ردی اویسمع کلمۀ تدار علی هدی او یترک ذنباً خشیۀً او حیاۀ  

 

يکشنبه 28/4/1388 - 12:58
شهدا و دفاع مقدس
عملیات کربلای 2عملیات کربلای 2 در منقطه‏ای به وسعت تقریبی 50 کیلومتر مربع از جبهه‏های شمالی نبرد در تاریخ 10 شهریور 1365 اجرا شد. در این عملیات بار دیگر ارتفاعاتی در منطقه حاج عمران به تصرف رزمندگان اسلام در آمد. در این عملیات نیروهای دشمن متحمل 3000 نفر کشته و زخمی و 200 نفر اسیر شدند. لشکر 10 سیدالشهدا(ع نیز در این عملیات با استعداد 5 گردان با رمز یا اباعبدالله الحسین اردکنی وارد عمل شد و تا تاریخ 24/7/65 در منقطه باقی ماند. از جمله شهدای شاخص لشکر در این عملیات شهید عزیز فرهاد آسمانی بود. گردان حضرت علی اکبر(ع) در این عملیات وظیفه پدافند از ارتفاع موسوم به شهدا را بر عهده داشت و طی چند روز دفاع جانانه توسط گروهان الحدید (ادوات) پاتک‏های سنگین دشمن را دفع کرد.
يکشنبه 28/4/1388 - 12:55
شعر و قطعات ادبی
باید که لهجه کهنم را عوض کنم
این حرفِ مانده در دهنم را عوض کنم
یک شمعِ تازه را بسرایم از آفتاب
شمع قدیم سوختنم را عوض کنم
هرشب میان مقبره ها راه می روم
شاید هوای زیستنم را عوض کنم
بردار شعر های مرا مرهمی بیار
بگذار وصله های تنم را عوض کنم
بگذار شاعرانه بمیرم از این سرود
از من مخواه تا کفنم را عوض کنم
من که هنوز خسته باران دیشبم
فرصت بده که پیرهنم را عوض کنم
علی داوودی
يکشنبه 28/4/1388 - 12:53
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته