• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 868
تعداد نظرات : 316
زمان آخرین مطلب : 3828روز قبل
اخبار
دلیل توقف تولید پژو 206 و پارس دوگانه‌سوز
دلیل توقف تولید پژو 206 و پارس دوگانه‌سوز
این مقام مسوول در مورد توقف تولید برخی از خودروهای دوگانه‌سوز از جمله پژو پارس دوگانه سوز درایران خودرو گفت: این شركت تغذیه بازار خودروهای دوگانه‌سوز را طبق برنامه دنبال می‌كند.
تیراژ تولید خودروهای دوگانه‌سوز و اتوماتیك با توجه به خواست بازار انجام می‌شود.
كیوان وزیری - مدیر اجرا و نظارت بر استانداردهای خودرویی ایران خودرو، در گفت‌وگو با ایسنا، در مورد توقف تولید پژو 206 اتوماتیك و دوگانه‌سوز گفت:‌ تولید این دو نوع پژو206 از ابتدا هم طبق برنامه صورت می‌گرفت.
وی در مورد علت توقف تولید این دو نوع مدل خودرو اظهار كرد:‌ سیاست تولید خودرو با توجه به درخواست بازار تنظیم می‌شود و در مجموع در مورد پژو206 تخطی از برنامه تولید امسال صورت نگرفته است.
این مقام مسوول در مورد توقف تولید برخی از خودروهای دوگانه‌سوز از جمله پژو پارس دوگانه سوز در ایران خودرو گفت: این شركت تغذیه بازار خودروهای دوگانه‌سوز را طبق برنامه دنبال می‌كند.
وی در پاسخ به این سوال كه چرا تولید پارس دوگانه‌سوز در مهر ماه متوقف بود؟ بیان كرد: سیاست ایران خودرو این است كه تولید خودروهای دوگانه سوز بیشتر در اختیار ناوگان حمل‌ونقل شهری قرار گیرد و به همین دلیل بیشتر تمركز تولید خودروهای دوگانه‌سوز روی خودرو سمند است، تا به این طریق به كاهش مصرف سوخت و آلودگی هوا نیز كمك شود
چهارشنبه 17/9/1389 - 15:45
سخنان ماندگار
امام كاظم(سلام الله علیه):

مؤمنان فقیه، دژهاى اسلام‏اند؛ همچنان كه برج و باروى شهر، موجب حفظ شهر است.

الكافی: ج 1، ص 38، ح 3 (موسوعة العقائد الإسلامیة: ح 2749)

چهارشنبه 17/9/1389 - 15:43
شعر و قطعات ادبی
ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت
                                             دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت
مانند مرده ای متحرک شدم ، بیا
                                            بی تو تمام زندگی ام در عدم گذشت
می خواستم که وقف تو باشم تمام عمر
                                        دنیا خلاف آنچه که می خواستم گذشت
دنیا که هیچ ، جرعه آبی که خورده ام 
                                         از راه حلق تشنهء من مثل سم گذشت
بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده ایم
                                            از خیر شعر گفتن ، حتی قلم گذشت
تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم 
                                یک گوشه بغض کرده که این جمعه هم گذشت
مولا شمار درد دلم بی نهایت است
                                               تعداد درد من به خدا از رقم گذشت
حالا برای لحظه ای آرام می شوم
                                         ساعات خوب زندگی ام در حرم گذشت 

سید حمیدرضا برقعی
چهارشنبه 17/9/1389 - 15:38
اخبار
دستگیری ۸۰ دختر و پسر در پارتی شبانه

دستگیری ۸۰ دختر و پسر در پارتی شبانه


هشتاد دختر و پسر كه با خرید بلیت در یك پارتی شبانه حضور پیدا كرده بودند، از سوی ماموران پلیس امنیت در ویلایی در حومه تهران دستگیر شدند.



به دنبال گزارش‌های مردمی به ماموران پلیس امنیت نیروی انتظامی درباره این كه چند نفر به بهانه اجرای موسیقی زنده در یك خانه ویلایی، دختران و پسران جوان را به یك پارتی شبانه دعوت می‌كنند، موضوع برای تحقیق در دستور كار ماموران قرار گرفت.



بررسی و تحقیقات بعدی مشخص كرد این افراد بلیت شركت در این پارتی را از ۳۰ تا ۴۰ هزار تومان فروخته‌اند.

 

● شناسایی محل

با گزارش موضوع به مقام قضایی و صدور دستور قضایی، ماموران پلیس امنیت، محل را شناسایی و پس از ورود به محل پارتی شبانه، ۸۰ دختر و پسر جوان را ـ با لباس‌های نامناسب و در حالت غیرعادی ـ دستگیر كردند.



عباس جعفری دولت‌آبادی، دادستان تهران در این باره به ایسنا گفت: پس از دستگیری ۸۰ دختر و پسر جوان در این پارتی شبانه، ۵ نفر از كسانی كه بلیت‌های این كنسرت را می‌فروختند نیز شناسایی و دستگیر شدند.



دادستان تهران اضافه كرد: ۵ نفری كه این كنسرت را برگزار می‌كردند، برای هر شب اجرا مبلغ ۵ میلیون تومان دریافت می‌كردند و فروشندگان بلیت نیز پس از ارتباط با خریداران بلیت، آنها را در ساعت معینی در یك محل جمع‌آوری سپس به پارتی شبانه منتقل می‌كردند.



وی افزود: اكثر افراد دستگیرشده در این مجلس لهو و لعب در حالت غیرعادی بودند و در بازرسی از محل نیز مقادیری مشروبات الكلی ـ كه در پارتی استفاده می‌شد ـ كشف شده است.



دولت‌آبادی با تاكید بر رسیدگی به پرونده اتهامی متهمان دستگیرشده، گفت:‌ پرونده در دادسرای ارشاد در حال تحقیق و رسیدگی است و به افرادی كه به صورت عمد دست به این اقدام زده و ملك خود را به مركز لهو و لعب تبدیل كنند، هشدار داده می‌شود نسبت به ضبط املاك آنها به نفع دولت، اقدام قانونی انجام خواهد شد.



دادستان تهران اضافه كرد: خانواده‌ها باید مراقبت كافی را از فرزندان خود به عمل آورند و بلیت شركت در مراسم مختلف را از مراكز مجاز و مورد تایید فراهم كنند تا مشكلی برای آنها پیش نیاید...../

چهارشنبه 17/9/1389 - 15:36
سخنان ماندگار

رؤیای  دنیا

«وَ اعْلَمُوا أَنَّ الدُّنْیا حُلْوُها وَ مُرُّها حُلْمٌ وَ الاِْنْتِباهُ فِی  الاْخِرَةِ.»

بدانید كه دنیا شیرینی  و تلخی اش رؤیایی  بیش نیست، و آگاهی  و بیداری  واقعی  در آخرت است.

چهارشنبه 17/9/1389 - 15:32
سخنان ماندگار

 پرهیز از كلام پست و سبك

«لا تَقُولُوا بِأَلـْسِنَتِكُمْ ما یَنْقُصُ عَنْ قَدْرِكُمْ.»:

چیزی  به زبانتان نیاورید كه از ارزش شما بكاهد.
 

چهارشنبه 17/9/1389 - 15:28
شعر و قطعات ادبی
انگور بخواه از بابا

...ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان

مثل تیری که رها می شود از دست کمان

خسته از ماندن و آماده رفتن شده بود

بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود

مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود

مست می آمد و رخساره برافروخته بود

روح او از همه دل کنده ، به او دل بسته

بر تنش دست یدالله حمایل بسته

بی خود از خود ، به خدا با دل و جان می آمد

زیر شمشیر غمش رقص کنان می آمد

یاعلی گفت که بر پا بکند محشر را

آمده باز هم از جا بکند خیبر را

آمد ، آمد به تماشا بکشد دیدن را

معنی جمله در پوست نگنجیدن را

بی امان دور خدا مرد جوان می چرخید

زیرپایش همه کون و مکان می چرخید

بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد

رفت از میسره از میمنه بیرون آمد

آن طرف محو تماشای علی حضرت ماه

گفت:لاحول ولاقوه الابالله

مست از کام پدر، زاده لیلا ، مجنون

به تماشای جنونش همه دنیا مجنون

آه در مثنوی ام آینه حیرت زده است

بیت در بیت خدا واژه به وجد آمده است

رفتی از خویش ، که از خویش به وحدت برسی

پسرم! چند قدم مانده به بعثت برسی

نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد

به تماشای نبرد تو خداوند آمد

با همان حکم که قرآن خدا جان من است

آیه در آیه رجزهای تو قرآن من است

ناگهان گرد و غبار خطر آرام نشست

دیدمت خرم و خندان قدح باده به دست

آه آیینه در آیینه عجب تصویری

داری از دست خودت جام بلا می گیری

زخم ها با تو چه کردند ؟جوان تر شده ای

به خدا بیش تر از پیش پیمبر شده ای

پدرت آمده در سینه تلاطم دارد

از لبت خواهش یک جرعه تبسم دارد

غرق خون هستی و برخواسته آه از بابا

آه ، لب واکن و انگور بخواه از بابا*

گوش کن خواهرم از سمت حرم می آید

با فغان پسرم وا پسرم می آید

باز هم عطر گل یاس به گیسو داری

ولی اینبارچرا دست به پهلو داری؟!

کربلا کوچه ندارد همه جایش دشت است

یاس در یاس مگر مادر من برگشته است؟!

مثل آیینهء در خاک مکدر شده ای

چشم من تار شده ؟یا تو مکرر شده ای؟!

من تو را در همه کرب و بلا می بینم

هر کجا می نگرم جسم تو را می بینم

ارباْ اربا شده چون برگ خزان می ریزی

کاش می شد که تو با معجزه ای برخیزی

مانده ام خیره به جسمت که چه راهی دارم

باید انگار تو را بین عبا بگذارم

باید انگار تو را بین عبایم ببرم

تا که شش گوشه شود با تو ضریحم پسرم...

محمدرضا برقعی

 

* جایی خواندم که روزی در کودکی شهزاده علی اکبر(ع) از پدر انگور خواستند و البته فصل این میوه نبود امام دست در ستون مسجد بردند، و با معجزه ای خوشه انگوری به فرزند خود دادند و فرمودند:خدا آن روز را نیاورد که تو از من چیزی بخواهی و من ....

 

چهارشنبه 17/9/1389 - 15:27
شعر و قطعات ادبی

 برای حضرت علی اکبر(ع)

کسی که عاشق چشمان مست دریا شد

پرید سمت خدا سمت عشق زیبا شد

چه سرنوشت غریبی /طلوع کن خورشید

خدا نوشته تورا تا که آب رسوا شد

شبیه حضرت خورشید آسمانی بود

که رود تشنه شد و غرق در معما شد

غروب تلخ علی اکبر (ع)آسمان پژمرد

شکست پشت پدر درد عشق معنا شد

پرید روح پیمبر زمین ترک برداشت

دوباره مثل خدا کربلا چه تنها شد

 

 

چهارشنبه 17/9/1389 - 15:23
داستان و حکایت
« رعایت آداب اسلامی در اوج قدرت »
روزی امیر المؤ منین علی علیه السلام در دوران خلافتش در خارج کوفه با یک نفر ذمی (یهودی یا مسیحی ) که در پناه اسلام بود، همراه شدند.

مرد ذمی گفت :

بنده خدا کجا می روی ؟

امام فرمود: به کوفه .

هر دو ره راه ادامه دادند تا سر دو راهی رسیدند، هنگامی که ذمی جدا شد و راه خود را پیش گرفت برود، دید که رفیق مسلمانش از راه کوفه نرفت ، همراه او می آید.

مرد ذمی گفت :

مگر شما نفرمودی به کوفه می روم ؟

فرمود: چرا.

شما از راه کوفه نرفتی ، راه کوفه آن یکی است .

می دانم ولی پایان خوش رفاقتی آنست که مرد، رفیق راهش را در هنگام جدایی چند قدم بدرقه کند و دستور پیغمبر ما همین است ، بدین جهت می خواهم چند گام تو را بدرقه کنم . آنگاه به راه خود بر می گردم .

ذمی گفت :

پیغمبر شما چنین دستور داده ؟

امام فرمود: بلی .

- این که آیین پیغمبر شما با سرعت در جهان پیش رفت کرد و چنین پیروان زیاد پیدا نمود، حتما به خاطر همین اخلاق بزرگوارانه او بوده است .

مرد ذمی با امیر المومنین سوی کوفه برگشت هنگامی که شناخت همراه او خلیفه مسلمانان بوده است ، مسلمان شد و اظهار داشت :

من شما را گواه می گیرم که پیرو دین و آیین شما می باشم .

چهارشنبه 17/9/1389 - 15:21
اهل بیت

احیا و ترویج فرهنگ گفتگو

برنامه دیگرى كه حسین ‏بن على(ع) براى اصلاح جامعه و احیاى سنت نبوى و علوى اجرا كرد، احیا و ترویج فرهنگ مذاكره و گفتگو بود، یعنى مهمترین معجزه پیامبر در عصر حاكمیت استبداد قبیله ‏اى و خشونت جاهلى؛ زیرا بعثت نبوى در اصل در نهضت كلامى او تبلور مى‏ یافت و ترویج، تبلیغ و دفاع از باورهاى دینى در غالب اوقات با كلام صورت مى‏ گرفت مگر اینكه دشمن براى خاموش كردن او دست به اسلحه ببرد یا سّد راه تبلیغ و ترویج او گردد كه در این صورت چاره ‏اى جز دست بردن به شمشیر و قلع و قمع تجاوزگران و برداشتن مانع نباشد؛ كلام پیامبر(ص) كه از منبع زلال و لایزال الهى مایه مى‏ گرفت كه بر قلب او فرود مى‏ آمد و از زبان او بر كویر خشك و خشن جاهلیت جارى مى ‏گشت و جان ها و روان هاى تشنه را حیات مى ‏بخشید.

 

گفتگو هاى پیامبر با مشركان، كافران، سران مذاهب و ادیان، نشان از عزم استوار آن حضرت براى بسط فرهنگ گفتگو در جامعه مسلمانان داشت. این فرهنگ را اهل‏بیت پیامبر نیز به نیكى پاسدارى كردند و با گستردن آن میراث بزرگ و ارجمندى با نام «مناظرات» و «احتجاجات» از خود به یادگار گذاشتند و این سنت حسنه را به پیروان خویش آموزش و سفارش فرمودند. اما فرهنگ گفتمان ‏اسلامى، از همان نخست همواره توسط خودكامگان و زورمداران به ویژه در عصر امویان تهدید مى‏ شد زیرا آنان بر هیچ ‏منطق عقلى و عملى تكیه نداشتند و براى قانع كردن و جلب و جذب مردم هیچ منطق محكم و قابل ارائه ‏اى در دستشان نبود. آنان حاكمان بى‏ صلاحیتى بودند كه در پى تحمیل خود و به بردگى گرفتن انسان‏ها بودند و هیچ منطقى انسانها را به پذیرش تحمیل و بردگى دعوت نمى ‏كند لذا چاره‏ اى جز استبداد و توسل به زور و سركوب و تحمیل نداشتند.

 

 

حسین بن على به عنوان وارث پیامبر(ص) زوال فرهنگ دعوت و تبلیغ و ارشاد و جذب را آشكارا مشاهده مى ‏كرد، او مى ‏دید كه خشونت و زور و ارعاب جایگزین منطق، دعوت، مشورت، و مناظره شده است. لذا امام با عمّال حاكمیت استبدادى (ولید و مروان) به گفتگو پرداخت و چون این شیوه را اثر بخش نیافت و عزم هجرت از مدینه به مكه نمود، دوستان و بزرگان خاندان خویش را براى مشورت فراخواند.

«اطرف» برادر آن حضرت امام را از درگیرى با یزید بر حذر داشت زیرا نمى ‏خواست كه به برادرش آسیبى برسد.[1]

 

 

ام سلمه نیز با یادآورى پیش‏گویی هاى پیامبر(ص) سفر به عراق را پرخطر و حسین(ع) را به ترك آن سفارش مى ‏كرد.

 

 

محمد حنفیه برادر دیگر آن حضرت بیعت با یزید را مردود، اما امام را از درگیرى با حزب حاكم اموى پرهیز مى‏داد و چون حسین را در عزم خود استوار یافت، پیشنهاد كرد كه امام از رفتن به كوفه خوددارى كند و به شهرهایى چون مكه و یمن یا به بیابان ها و كوه ها پناه ببرد.

آن حضرت، به همه نصایح و پیشنهادات افراد خاندان خویش با سماحت و متانت گوش فراداد و از خیرخواهى و مهربانى و دلسوزى آنان سپاسگزارى كرد و همگان را با پاسخهاى مناسب و كلمات لطیف نواخت. [2]

 

 

در مكه نیز عبداللَّه بن عمر و عبداللَّه بن زبیر را به حضور پذیرفت و با آنان به گفتگو پرداخت و بخصوص در برابر منطق محافظه ‏كارانه فرزند عمر كه خبر از ناكامى حق و پیروزى خودكامگان صاحب زور و شمشیر مى ‏داد ایستاد و آن را محكوم كرد، و آنگاه از رجعت جامعه به خشونت جاهلى سخن به میان آورد و به او خاطرنشان ساخت كه این پدیده نخستین بار و آخرین بار نخواهد بود، زیرا كه در مقاطعى از تاریخ همواره تكرار شده است چنانكه در قوم بنى‏ اسرائیل اتفاق افتاد و آنها در وضعیتى قرار گرفتند كه خشونت و خونریزى سیرت ایشان شد، آنان خون بى ‏گناهان و پیامبران را مى ‏ریختند و به گونه ‏اى عادى به كار روزانه خود مى‏ پرداختند.[3]

 

 

امام حسین(ع) در تمامى طول نهضت، از آغاز سفر تا لحظه شهادت، به شیوه گفتگو پایبند بود، او نه تنها كه از مكه تا كربلا با گروه هاى مختلف اجتماعى به مذاكره مى ‏پردازد بلكه بنا به نقل طبرى حتى با ابن سعد هم سه و یا چهار بار مذاكره مى‏ كند.[4]

 

 

احتجاج ها و اتمام حجت هاى امام با لشكر جرّار قدّار تا آخرین لحظات عمر نشان از اهمیت و پایبندى آن حضرت با اصل مذاكره در مواقع و مواضع مختلف دارد. او مكرر در برابر سپاه دشمن به سخنرانى مى ‏پردازد؛ آنان را نصیحت مى ‏كند، و ایشان را به حَسَب و نسب خویش آگاه مى ‏كند و به آنان مى‏ گوید:

 

آیا من پسر دختر پیامبر شما، فرزند پسر عموى او كه نخستین مسلمان بود نیستم؟ آیاحمزه ‏سیدالشهدا و جعفر طیار عموهاى من نیستند؟ آیا سخن پیامبر خدا به شما نرسیده كه‏ فرمود: این دو تن سرور جوانان اهل بهشتند؟ اگر شما مرا دروغ‏گو مى‏ پندارید از كسانى چون جابربن ‏عبداللَّه انصارى، اباسعید خدرى، سهل بن سعد ساعدى، زید بن ارقم وانس ‏بن‏ مالك بپرسید!

آیا من كسى از شما كشته ‏ام كه به خونخواهى برخاسته ‏اید؟ یا مالى از شما نابود كرده ‏ام كه تقاص مى‏ كنید یا زخمى بر كسى زده ‏ام كه قصاص مى‏ نمائید»؟

 

آنها هیچ نگفتند.

 آنگاه امام فریاد زد:

«اى شبث بن ربعى، اى حجار بن ابجر، اى قیس بن اشعث، اى یزید بن حارث، آیا شما ننوشتید كه میوه‏ اى اینجا رسیده، باغها سرسبز شده و اینك بشتاب كه به سوى لشكرى آماده مى ‏آیى؟ نه به خدا هرگز مانند مردمان دون، دست بیعت نمى ‏سپارم و مانند بردگان فرارنمى‏ كنم».[5]

 

امام(ع) با این جمله، به عدم تنافى منطق گفتمان با اصول‏گرایى و ذلت‏ ناپذیرى تأكید مى‏ ورزد.

 

 

سیرت نظرى و عملى امام در گسترش این فرهنگ از سوى پیروان و هواداران آن حضرت نیز پیگیرى مى ‏شد چنان كه عباس بن على، زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر در مواضع گوناگون با دشمن جرّار قدار به گفتگو مى ‏پرداختند.[6]

-------------------

[1]. لهوف، ص‏12 و 11.

 

[2]. ارشاد، ص‏201 و 202. كامل، ج‏4، ص‏16.

 

[3]. لهوف، ص‏14، خوارزمى، ج‏1، ص‏190.

 

[4]. طبرى، ج‏5، ص‏414

 

[5]. طبرى، ج‏5، ص‏424-427.

 

[6]. طبرى، ج‏5، ص‏417.

 

چهارشنبه 17/9/1389 - 15:18
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته