• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 319
تعداد نظرات : 701
زمان آخرین مطلب : 3798روز قبل
شعر و قطعات ادبی
 

باز باران ،با ترانه ،

 

با گهرهای فراوان،

 

می خورد بر بام خانه،

 

یادم آرد روز باران،

 

گردش یک روز دیرین خوب و شیرین،

 

توی جنگلهای گیلان.

 

کودکی ده ساله بودم

 

شاد و خرم، نرم و نازکف چست و چابک،

 

با دو پای کودکانه،می دویدم همچو آهو،می پریدم از سر جو،

 

دور می گشتم زخانه،

 

می شنیدم از پرنده،از لب باد و زنده،

 

داستانهای نهانی،رازهای زندگانی،

 

برق چو شمشیر بران،پاره می کرد ابرها را،

 

کودکی ده ساله بودم

 

شاد و خرم ،نرم و نازک ،چست و چابک،

 

با دو پای کودکانه،می دویدم همچو آهو،می پریدم از سر جو،

 

سبزه در زیر درختان،رفته رفته گشت دریا،

 

توی این دریای جوشان،جنگل وارونه پیدا.

 

بس گوارا بود باران،به چه زیبا بود باران!

 

می شنیدم اندر این گوهرفشانی،رازهای جاودانی،پندهای آسمانی،

 

بشنو ای کودک من!

 

پیش چشم مرد فردا،

 

زندگانی ـخواه تیره،خواه روشن،

 

هست زیبا، هست زیبا، هست زیبا.

  
جمعه 10/8/1387 - 18:43
موسيقي
 

رضا گلشن ( راد ) ، فرزند میرزا اسماعیل گلشن ، به سال 1298 در محله بازار تهران متولد شد ، مرحوم اسماعیل گلشن كه خود از موسیقی بهره مند بود و در دسته موزیك ارتش در فوج نادری ( سال 1310 ) تروممپت می نواخت . پسرش رضا را از همان نوجوانی به مدرسه موزیك كه سرپرستی آن با شادروان سالار مغزز بود می فرستد و او ، در آنجا به علت این كه انگشتانش كوچك بود و به قره نی نمی رسید ، ابتدانواختن فلوت را یاد گرفت سپس بعد از دو سال روی به قره نی آورد ، استاد اولیه رضا گلشن مرحوم سرهنگ ایروانی بود كه افسری جدی و وارد به موسیقی و نت و خودش ویولون و قره نی را با استادی می نواخت . رضا گلشن مدت پنج سال در مدرسه تعلیم می گیرد و چون از استعدادی خوب و با ارزش بر خوردار بود به زودی به سرپرستی دسته موزیك نظامی عباس آباد منصوب می شود و تا سال 1336 كه باز نشسته شد ، در این سمت باقی بود .
وی در سال 1324 رسما همكاری خود را با رادیو آغاز كرد و چون فردی بود ارتشی و مشكلاتی داشت از جهت شركت در برنامه های متفرقه هنری غیر از برنامه های خاص ارتش ، لذا كلمه ( راد ) را به آخر اسمش گلشن اضافه نمود تا برایش مشكلی ایجاد نشود . به هر حال رضا گلشن ، در اولین سال همكاری خود با رادیو ، در اركسترهای : صبا ، اركستر های شماره یك ، دو ، پنج ، شش و اركستر شما و رادیو شركت و تا سال 1350 كه رادیو و تلویزیون در هم ادغام شدند ادامه می یابد . وی ضمن این كه بسیاری مواقع سلو می نواخت از ذوق آهنگسازی نیز بهره مند بود و حدود یكصدو پنجاه ساخت كه خوانندگانی نظیر : غلامحسین بنان ، محمودی خوانساری ، اكبر گلپایگانی ، اسداله پیوند ، جمال وفایی ، منتشری و غیره ... خوانده اند . رضا گلشن از هنرمندان متواضع و بی ادعای موسیقی ایرانی می باشد و در حد تواناییش به این هنر خدمت كرد .
منبع ..:: بزرگان موسیقی سنتی ایران ::..
پنج شنبه 9/8/1387 - 17:47
شعر و قطعات ادبی

اگر زلفت به هر تاری اسیری تازه ای دارد


مبارک باشد اما دلبری اندازه ای دارد


تغافل برد از حد شوخ چشم من نمی داند


جفا قدری ستم حدی و ناز اندازه ای دارد


محبت را لب خاموش و گویا هر دو یکسان است


چو بلبل آتش پروانه هم آوازه ای دارد


اگر سودای لیلی بر سرت افتاده مجنون شو


که هر شهری به صحرای جنون دروازه ای دارد


دل مجذوب خود را با تغافل بیش ازین مشکن


که در قانون خوبان امتحان اندازه ای دارد


 
پنج شنبه 9/8/1387 - 17:46
محبت و عاطفه
می دانی....پزشکان که هیچ حتی ماموران بازیافت هم از این قلب شکسته قطع امید کرده اند....
چهارشنبه 8/8/1387 - 19:34
محبت و عاطفه

راه خودم را می رفتم،اما ناگهان نگاه دلم پیچید!!!

 

تصادفی رخ داد....

 

افسر کروکی کشید،دلم را مقصر اعلام کرد

 

و من تا آخر عمر باید خسارت بدهم!!!

 
چهارشنبه 8/8/1387 - 19:33
شعر و قطعات ادبی

نازنین آمد و دستی به دل ما زد ورفت


پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت


کنج تنهایی ما را به خیالــــی خوش کرد


خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت


درد بی عشقی مــــا دید و دریغش آمد


آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت


خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد


که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت


رفت و از گریه ی توفانــــی ام اندیشه نکرد


چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت


بود ایــــــا که ز دیوانه ی خود یاد کند


آن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت


سایه آن چشم سیه با تو چه می گفت که دوش


عقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت



 

چهارشنبه 8/8/1387 - 19:31
موسيقي

در خانه کوچک من

هدیه ای برای تو نیست.

 

سهم من از آسمان برای تو!!!

 

تولدت مبارک....

  (احسان خواجه امیری)
سه شنبه 7/8/1387 - 21:47
دانستنی های علمی

محکم ترین کلمه (پشتکار) است....آن را داشته باش

 

سمی ترین کلمه ( بخت) است .... به امید آن نباش

 

لطیف ترین کلمه ( لبخند) است.... آن را حفظ کن

 

ضروری ترین کلمه ( تفاهم) است....آن را ایجاد کن

 

سالم ترین کلمه (سلامت) است....به آن اهمیت بده

 

اصلی ترین کلمه (رفاقت)  است ...از آن سوءاستفاده نکن

 

زیبا ترین کلمه (راستی )  است ...با آن روراست باش

 

زشت ترین کلمه (تمسخر)  است ....دوست داری با تو چنین شود؟

 

موقر ترین کلمه (احترام) است....برایش ارزش قایل شو.

 
سه شنبه 7/8/1387 - 21:45
شعر و قطعات ادبی

 گاهی مسیر جاده به بن بست می رود           گاهی تمام حادثه از دست می رود


گاهی همان کسی که دم از عقل میزند            در راه هوشیاری خود مست می رود


گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست     وقتی که قلب خون شده بشکست می رود


اول اگرچه با سخن از عشق آمده                 آخر خلاف آنچه که گفته است می رود


گاه یکسی نشسته که غوغا به پا کند              وقتی غبار معرکه بنشست می رود


اینجا یکی برای خودش حکم می دهد            آن دیگری همیشه به پیوست می رود


وای از غرور تازه به دوران رسیده ای          وقتی میان طایفه ای پست می رود


هرچند مضحک است و پر از خنده های تلخ      بر ما هرآنچه لایقمان هست می رود


این لحظه ها که قیمت قد کمان ماست             تیریست بی نشانه که از شصت می رود


بیراهه ها به مقصد خود ساده می رسند            ما مسیر جاده به بن بست می رود

       افشین یداللهی
سه شنبه 7/8/1387 - 21:44
خاطرات و روز نوشت
گفته بودی دلتنگی هایم را با قاصدك ها قسمت كنم تا به گوش تو برسانند. می گفتی قاصدكها گوش شنوا دارند غم هایت را در گوششان زمزمه كن و به باد بسپار . من اكنون صاحب دشتی قاصدكم. اما مگر تو نمی دانستی قاصدكهای خیس از اشك، می میرند

وطاقت دوری را ندارند


دوشنبه 6/8/1387 - 18:46
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته