• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1412
تعداد نظرات : 428
زمان آخرین مطلب : 5489روز قبل
آموزش و تحقيقات
انسان موجود بسيار پيچيده‌اي است و داراي قدرتهاي عجيب و غريب فراوان مي‌باشد، كه اين خود نشانه و آيت عظمت خالق تواناست(فتبارك الله احسن الخالقين). از اين روست كه مي‌تواند كارهاي خارق‌العاده و غير طبيعي انجام دهد، اين گونه كارها معمولاً از ابعاد فيزيك و متافيزيك وجود بشر منشاء مي‌گيرد. در بعد فيزيك انسان مي‌تواند با كمك ابزار و با انجام تمرينات، سرعت خود را در انجام برخي كارها افزايش دهد و يا نسبت به برخي پديده‌ها عادت پيدا كند كه براي سايرين عجيب مي‌نمايد. در بعد متافيزيك انجام اين كار با استفاده از نيروي‌هاي رواني، فرارواني و روحي صورت مي‌گيرد. برخي افراد با بهره‌گيري از اين توانايي‌هاي خارق‌العاده اقدام به پيشبرد اهداف شوم خود مي‌كنند و يا حداقل اين امور را بهانه‌اي براي كسب درآمدهاي مالي و مادي قرار مي‌دهند. البته محدود افرادي نيز يافت مي‌شوند كه از اين توانمنديها براي خدمت به خلق و يا در انجام كارهاي خير و مثبت بهره مي‌گيرند. در جامعه امروز علي‌رغم تمام پيشرفتهاي صنعتي و علمي، هنوز افراد زيادي براي حل مشكلات خود به اين روشها روي مي‌آورند و به اين بهانه‌ها مورد سوء استفاده قرار مي‌گيرند. لذا بر آنيم تا با تشريح و نقد و بررسي اين مقولات آگاهي لازم را به عموم منتقل نموده تا جلوي سوء استفاده برخي افراد فرصت طلب گرفته شود، همچنين مي‌خواهيم يادآور شويم كه يگانه قدرت مؤثر در عالم خداي قادر مي‌باشد(لله الواحد القهار)، لذا بهتر است براي حل مشكلات بجاي روي آوردن به سحر، طلسم، جادو و امثال آن به درگاه رحمت حضرت حق پناه بريم، جاي بسي تأسّف است كه هنوز در عمل، به اين مطلب مهم اعتقاد پيدا نكرده‌ايم كه«و من يتوكل علي الله و كفي بالله وكيلا».


انجام امور خارق‌العاده معمولاً از طريق علوم غريبه صورت مي‌گيرد. علوم غريبه داراي پنج شاخه اصلي مي‌باشد كه عبارتند از: علم كيميا، علم ليميا، علم هيميا، علم سيميا و علم ريميا. البته اين علوم داراي شاخه‌هاي فرعي نيز مي‌باشند كه از آن جمله مي‌توان به علم اعداد و اوفاق، علم احضار ارواح، علم تنويم مغناطيس و خافيه اشاره كرد. موضوع علم كيميا، چگونگي تبديل صورت يك عنصر به صورت عنصر ديگر مي‌باشد. اين همان است كه در طول تاريخ افراد زيادي به دنبال آن بوده‌اند و قصد تبديل خاك به طلا داشته‌اند. داستانهاي زيادي در ادبيات ملل مختلف دربارة كيميا وجود دارد، ظاهراً عرفا داراي اين قدرت بوده‌اند(آنان كه به يك نظر خاك را كيميا كنند). علم ليميا، علم تسخيرات است. در اين شاخه چگونگي تأثيرهاي ارادي در صورت اتصالش با موجودات ماورائي مورد نقد و بررسي قرار مي‌گيرد. ليميا منجر به كسب قدرت تسخير جن و روح مي‌شود. منظور از تسخير آن است كه موجودات در اختيار و به فرمان انسان باشند.


معمولاً افـراد سودجـو معمولاً افـراد سودجـو براي رسيدن به اهداف خود(كه عمدتاً اهداف غير معنوي و مادي است) از اين موجودات تسخير شده بهره مي‌برند. در علم هيميا، تركيب قواي عالم بالا با عناصر عالم پايين مد نظر است و به آن علم طلسمات نيز مي‌گويند. در طلسم از طريق برخي ابزار و وسايل مادي(عناصر عالم پايين) نيروهاي ماورائي جهت انجام كارها به خدمت گرفته مي‌شوند. ظاهراً طالع‌بيني نيز زير مجموعة هيميا مي‌باشد. در طالع‌بيني اعتقاد بر اين است كه محل و موقعيت قرار گرفتن ستارگان در لحظه تولد نوزاد، بر سرنوشت و آينده او تأثير مي‌گذارد و از اين طريق نسبت به پيشگويي در مورد آينده اقدام مي‌شود. طالع‌بينان معمولاً با استناد به تأثيرات ماه، خورشيد و ستارگان ديگر پيشگويي مي‌كنند. در كل پيشگويي و اطلاع از اخبار آينده مورد تأييد نمي‌باشد، هر‌چند كه ممكن است اين كار عملي باشد. اگر لازم بود انسان از آينده با خبر باشد، مسائل آينده در حجاب و پوشش قرار نمي‌گرفت و يقيناً پوشيده بودن آن حكمت الهي داشته و خير عموم در آن است. سيميا علم تركيب نيروهاي رواني و جسماني است. به عبارت ديگر هماهنگ ساختن و خلط كردن قواي ارادي با قواي مخصوص مادي مي‌باشد. از اين علم براي دست‌يابي و تحصيل قدرت در تصرفات عجيب و غريب در امور طبيعي استفاده مي‌شود. براي مثال تصرف در خيال مردم و تغيير آن از اين دسته است. علم ريميا استفاده از قواي مادي در انجام امور خارق‌العاده است. مانند كاري كه معمولاً شعبده‌بازان انجام مي‌دهند. اين افراد از توان نهفته در امكانات و وسايل مادي با ظرافت خاصي براي انجام كارهاي عجيب و غريب بهره مي‌گيرند. كهانت و سحر نيز از همين مقولات مي‌باشند. كهانت خبرگيري و يا طلب ياري از جن يا ارواح و امثال آن است.


در كلام مـعصومين از كـاهن به عنوان كافر ياد شده است. سحر، انجام امور خارق عادت از طريق دعا، افسون و طلسم مي‌باشد. سحر كفر به خداست و تصرف و دست يازيدن در عالم بر خلاف وضع عادي آن مي‌باشد. سحر ماية شر بوده، شوم‌ترين منابع فساد در اجتماع بشري است. منشاء سحر ابليس مي‌باشد و از اين طريق نيز به ساير شياطين(انسي و جني) منتقل شده است. كساني كه از سحر و جادو استفاده مي‌كنند با شياطين در ارتباط هستند. امروزه وجود و تأثيرات سحر، طلسم و امثال آن از ديدگاه دين و علم اثبات شده است ولي دين رفتن به سمت اين امور و استفاده از آن را شديداً نهي مي‌كند. مبين آن اينكه حضرت علي(عليه‌السلام)ـ امام عارف و آگاه به علوم غيب ـ مي‌فرمايند:«هر كه چيزي از جادو بياموزد، كم يا زياد، كافر است.» موضوع ديگر از اين مقولات نجوم مي‌باشد، كه از دو ديدگاه قابل بررسي است. اول علم نجوم كه توسط دانشمندان فيزيك، رياضي و ستاره‌شناسان و به صورت علمي و يا روشهاي تجربي مورد نقد و بررسي است. دوم علم نجوم كه بيشتر توسط طالع‌بينان و با روشهاي متافيزيك براي كشف امور پنهاني مورد استفاده مي‌باشد. ظاهراً حالت اول بلامانع و حالت دوم محل اشكال است. در حالت دوم مي‌توان به سه صورت به موضوع نظر داشت. اول اعتقاد به تأثير حركات كواكب در موجودات و عالم هستي كه تحريم شده است، دوم اعتقاد به خداي سبحان به عنوان تنها مؤثر در عالم هستي كه انديشه‌اي بسيار عالي است، سوم اعتقاد به اينكه ارتباط حركات كواكب با حوادث و رخدادها از نوع ارتباط كاشف و مكشوف است كه اين ديدگاه اشكال ندارد(تحريم نشده ولي تأييد نيز نشده است). خلاصة كلام آنكه اگر انسان، ستارگان و كواكب و حركات آنها را عامل مؤثر بر سرنوشت بداند(و يگانه قدرت مؤثر بر هستي را از ياد برد) و از اين طريق پيشگويي كند، راه را خطا رفته و از سبيل الي‌الله خارج شده است. در پاورقي صفحة 6235 كتاب گرانقدر''ميزان الحكمه'' به نقـل از مبحث تنجيم كتاب مكاسب آمده است:«پيشگويي كردن از روي اوضاع كواكب و حركات آنها اشكال ندارد، به اين معنا كه كسي، با مشاهدة وضع معيني در ستارگان مانند نزديكي و دوري و مقابله و اقتران ميان دو ستاره، به صورت گمان و تخمين حكم به وقوع فلان حادثه در آينده بكند… و بلكه علي‌الظاهر، پيشگويي كردن به صورت قطع و جزم نيز اشكالي ندارد…» سحر و طلسم علي‌رغم وجود و تأثيرات غير قابل انكار آن، قابل ابطال است. ابطال سحر و طلسم از طرق مختلف امكان پذير است. احتمالاً تنها كار مجاز در امور سحر و طلسم نيز ابطال آن به قصد كمك به خلق با نيت رضاي حق تعالي مي‌باشد. بهترين شيوه براي ابطـال طلسمات، توكـل به خداوند قهـار و جبار و پناه بردن به اقيانوس بي‌كران رحمت او، قرآن كريم مي‌باشد، چرا كه«و ننزل من القرآن ما هو شفاءٌ و رحمه للمؤمنين». براي جلو گيري از تأثيرات سحر و طلسم قرائت قرآن كريم بخصوص سوره‌هاي كافرون، اخلاص، فلق و ناس بسيار مؤثر است. بخصوص تلاوت سوره‌هاي فلق و ناس در ابطال تأثيرات سحر و طلسم بي‌نهايت مفيد مي‌باشد. جاي بسي تأمل و تعمق است كه انسان مي‌تواند آن همه توان و نيروهاي خارق‌العادة خود را(كه موهبتي الهي است) در راه شناخت حق تعالي صرف كند و جزو سالكان طريق الي‌الله قرار گيرد، با اين حال چگونه با استفاده‌هاي منفي از توانمنديهاي خود جزو سالكان در طريق الي شيطان مي‌شود؟! (اعوذ بالله من الشيطان الرجيم)
سه شنبه 2/5/1386 - 17:35
آموزش و تحقيقات

خداشناسي: شناخت خداوند عزوجل آغاز دين داري، از جمله بالاترين شناخت ها و عامل كامل شدن معرفت است. شناخت حضرت حق تعالي سبب دوستي با او و بي نيازي از خلق و دل كندن از دنيا مي شود. كسي كه خدا را بشناسد تنها نخواهد ماند(هو معكم اين ما كنتم) هر چند به ظاهر از خلق دور ماند، چرا كه خداشناسي مونس هر تنهايي و يار و ياور هر بي كسي است.
خداشناسي نيروي هر ناتواني، روشنايي هر تاريكي و شفاي هر بيماري است(يا من اسمه دوا و ذكره شفا). آنكس كه توفيق معرفت حق نصيبش شود، روزها را به روزه و شبها را به عبادت سپري مي كند.
كنترل زبان و شـكم و مصون مـاندن از آفت هاي بيشمار و تبعـات ناشي از آنـها، از بركـات ديگر شناخت خداوند مي باشد.
خدا را بايد به خدا شناخت، اگر از طريق ديگر نيز او را بشناسيم، اين طريق از خود او سرچشمه مي گيرد. مرحوم شيخ صدوق رحمه الله تعالي عليه مي فرمايند:«اگر او را با خردهاي خود شناخته باشيم، اين خردها عطيه الهي اند، اگر به واسطه پيامبران و فرستادگان و حجت هايش او را شناخته باشيم، اين خداي عزوجل است كه آنها را برانگيخته و فرستاده و به عنوان محبت هاي خويش برگزيده است. اگر به واسطه خودشناسي به شناخت او رسيده باشيم، نفس هاي ما نيز آفريده خدايند، بنابراين در هر صورت ما خدا را به خدا شناخته ايم.»
شايد در ذهن برخي آمده باشد كه اگر در دوران كودكي و قبل از سن تكليف مي مردند، مسـتقيم به بهشت مي رفتـند و نـياز به تحـمل اين هـمه مشكلات و سختيها در دنيا نداشتند، مولاي متقيان حضرت علي(عليه السلام) مي فرمايند:«دوست ندارم كه در كودكي مي مردم و به بهشت مي رفتم و بزرگ نمي شدم تا پروردگارم عزوجل را بشناسم.»
شناخت خداوند به سه طريق صورت مي گيرد. اول شناخت او با آيات آفاق كه يك نگاه شهودي و علم حضوري است و طريق عوام مي باشد كه از طريق شناخت طبيعت به خداشناسي مي رسند. دوم شناخت او با آيات انفس(خودشناسي) كه يك نگاه فطري و نظري و علم حصولي است و طريق خواص مي باشدكه از طريق دل به شناخت حق تعالي مي رسند. شناخت خداوند منان با آيات انفس مفيدتر است چون معمولاً با اصلاح صفات و اعمال نفس همراه است. پس انديشيدن در آيات آفاقي و انفسي به شناخت خداوند منتهي مي شود و اين نيز به نوبة خود راهنماي انسان به سوي حق و شريعت الهي مي باشد. سوم شناخت خداوند لطيف از طريق رؤيت مي باشد كه طريق اولياء است و همگان را به آن راه نيست.
از ديدگاه ديگر، انسانها به سه صورت، معرفت حق تعالي را حاصل مي كنند. اول تقليد كه خداوند به واسطه حواس و امور قابل احساس شناخته مي شود، دوم استدلال كه خداوند به واسطه عقل و برهان شنـاخته مي شود و سوم كشف كه به واسطه مكاشفات دروني، خداوند شناخته مي شود.
«مردي به نام مشاجع حضور رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) رسيد و عرض كرد: اي رسول خدا! راه شناخت حق چيست؟ حضرت فرمودند: شناخت نفس. عرض كرد: اي رسول خدا! راه سازگاري با حق چگونه است؟ فرمودند: ناسازگاري با نفس. عرض كرد: اي رسول خدا! راه رسيدن به خشنودي حق چيست؟ فرمودند: ناخشنودي نفس. عرض كرد: اي رسول خدا! راه رسيدن به حق چيست؟ فرمودند: رهاكردن نفس. عرض كرد: اي رسول خدا! راه دست يـافتن به طاعت خدا چگونه است؟ فرمودند: نـافرماني نفس. عرض كرد: اي رسول خدا! راه رسيدن به ياد حق چيست؟ فرمودند: از ياد بردن نفس. عرض كرد: اي رسول خدا! راه نزديك شدن به حق چيست؟ فرمودند: دور شدن از نفس. عرض كرد: اي رسول خدا! راه انس گرفتن با حق چگونه است؟ فرمودند: رميدن از نفس. عرض كرد: اي رسول خدا! راه رميدن از نفس چيست؟ فرمودند: كمك جستن از حق در برابر نفس.»
با اين همه اهميت خودشناسي و خداشناسي، جاي آن است  كه از خود سؤال كنيم، به عنوان مدعيان بودن در مسير تكامل، چقدر معارف لازم را آموخته ايم؟ چقدر توفيق كسب معرفت نصيب ما شده است؟ آيا سرماية لازم(معارف) را جهت بودن در اين مسير فراهم كرده ايم؟ آيا جزء آنان هستيم كه دوست دارند در كودكي مي مردند و مستقيم و بدون زحمت به بهشت مي رفتند؟! يا جزء آنان هستيم كه دوست دارند بزرگ شوند تا بتواند به توفيق خداشناسي نائل گردند؟
 
اميرالمؤمنين حضرت علي(عليه السلام): ـ آغاز دينداري شناخت خداست وكمال شناخت او تصديق وجود اوست. ـ نهايت معرفت، شناخت خود است. جلوه هاي حكمت، ص549و550،ح2و12 مولاي عارفان علي(عليه السلام): ـ شناخت روشنايي دل است. ـ شناخت نشان فضيلت است. ـ شناخت(حق موجب) دست يافتن به خداست. ـ ايمان شناخت با دل است. ميزان الحكمه، ص3555،ح،12168تا12171
پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم): با ايمان ترين شما با شناخت ترين شماست. ميزان الحكمه، ص3555،ح12174 مولاي عارفان علي(عليه السلام): ـ دانش، باروركردن شناخت است. ـ بارورشدن شناخت به تحصيل دانش است، بارورشدن دانش به تصور و فهم (درست و دقيق آن ) است. ميزان الحكمه، ص3557،ح12183و12185
امام حسين(عليه السلام): تحصيل دانش سبب باروري شناخت است. ميزان الحكمه، ص3557،ح12184
سؤال از رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم): مردي به نام مجاشع حضور حضرت رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) رسيد و عرض كرد: اي رسول خدا! راه شناخت حق چيست؟ حضرت فرمودند: شناخت نفس. عرض كرد: اي رسول خدا! راه سازگاري با حق چگونه است؟ فـرمودند: نـاسازگـاري بـا نفس. عـرض كـرد: اي رسول خدا! راه رسيـدن به خشنودي حق چيست؟ فرمودند: ناخشنودي نفس. عرض كرد: اي رسول خدا! راه رسيدن به حق چيست؟ فرمودند: رهاكردن نفس. عرض كرد: اي رسول خدا! راه دست يافتن به طاعت خدا چگونه است؟ فرمودند: نافرماني از نفس. عرض كرد: اي رسول خدا! راه رسيدن به ياد حق چيست؟ فرمودند: ازياد بردن نفس. عرض كرد: اي رسول خدا! راه نزديك شدن به حق چيست؟ فرمودند: دورشدن از نفس. عرض كرد: اي رسول خدا! راه انس گرفتن با حق چگونه است؟ فرمودند: رميدن از نفس. عرض كرد: اي رسول خدا! راه رميدن از نفس چيست؟ فرمودند:كمك جستن از حق در برابر نفس. ميزان الحكمه، ص3569،ح12227
امام صادق(عليه السلام): خودشناسي انسان اين است كه خويشتن را به چهار طبع و چهار ستون و چهار ركن بشناسد. چهار طبعش خون است و صفرا و باد و بلغم، و ستونهايش خرد است كه از خرد، فهم و حافظه مايه مي گيرد، و اركانش نور است وآتش و روح و آب. ميزان الحكمه، ص3571،ح12232
پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله وسلم): ـ دربارة هر چيزي بينديشيد، اما در ذات خدا نينديشيد. ـ در آفرينش خدا بينديشيد، اما در(ذات) خدا نينديشيدكه نابود مي شويد. ميزان الحكمه، ص3597،ح12296و12297
امام علي(عليه السلام): خردها در امواج خروشان ادراك اوگم شدند. ميزان الحكمه، ص3597،ح12305
امام سجاد(عليه السلام): هرگاه اين آيه را مي خواندند:«اگر نعمت خدا را بشماريد نتوانيد آن را شماره كنيد.» مي فرمودند: پاك است آن خدايي كه قدرت شناخت نعمت هـايش را به هيچ كـس نداده، جز همين مقدار بداننـد كه از شنـاخت نعمت هاي او ناتوانند، همچنان كه معرفت ادراك خود را احدي ندارد مگر همين اندازه كه بداند او را درك نمي كند. پس، خداي عزوجل همين اندازه شناخت را ازكسانيكه مي دانند از شناخت او قاصرند، پذيرفت و پي بردن آنها به تقصير و ناتواني خود را شكر(آنان) قرارداد، همچنان كه علم عالمان را به اين نكته كه نمي توانند او را درك كنند ايمان مقرر ساخت. ميزان الحكمه، ص3599،ح12307
امام علي(عليه السلام): ذهن ها او را دريابند اما نه از راه ادراك ، حواس و مشاعر و ديدنيها بر وجود اوگواهي دهند، اما نه به خاطر حضور او در آنها(بلكه از باب دلالت اثر بر مؤثر و فعل بر فاعل) و اوهام بر او احاطه نيافت، بلكه به واسطة اوهام و خردها بر آنان متجلي شد. ميزان الحكمه، ص3603،ح12329
امام رضا(عليه السلام): نخستين گام دربندگي خدا شناخت اوست و پاية شناخت خداوند بلند نام، يگانه دانستن اوست و نظام توحيدش نفي حدّ و حدود از اوست، زيرا خردها بر اين گواهي مي دهندكه هر موجود محدودي مخلوق است. ميزان الحكمه، ص3603،ح12334
مولاي متقيان علي(عليه السلام): ـ هركه خدا را شناخت ، معرفتش كامل گشت. ـ شناخت خداي سبحان، بالاترين شناخت هاست. ـ دوست ندارم كه دركودكي مي مُردم و به بهشت مي رفتم و بزرگ نمي شدم تا پروردگارم، عزوجل، را بشناسم. ميزان الحكمه، ص3585،ح12234تا12236
امام صادق(عليه السلام): …شناخت خدا مونس هر تنهايي است و يار هر بي كسي و روشنايي هر تاريكي و نيروي هر ناتواني و شفاي هر بيماري. ميزان الحكمه، ص3585،ح12237
امام علي(عليه السلام): ثمرة دانش ، شناخت خداست. ميزان الحكمه، ص3585،ح12238
امام علي(عليه السلام): هركه علم و معرفت به خدا در دلش جاي گيرد، بي نيازي از خلق خدا در آن مأوي گزيند. ميزان الحكمه، ص3587،ح12243
امام علي(عليه السلام): غايت شناخت، خشيت است. ميزان الحكمه، ص3589،ح12263
امام علي(عليه السلام): خودشناس ترين مردم، خداترس ترين آنهاست. ميزان الحكمه، ص3589،ح12265
امام باقر(عليه السلام): در سفارش خود به جابرجعفي مي فرمايد: هيچ شناختي چون شناخت تو از نفست نيست. ميزان الحكمه، ص3567،ح12198
مولاي عارفان علي(عليه السلام): ـ برترين شناخت، شناخت انسان از خود است. ـ برترين حكمت اين است كه انسان خود را بشناسدغايت معرفت اين است كه آدمي خود را بشناسد. ـ خودشناسي سودمندترين شناخت هاست. ـ برترين خرد، خودشناسي است. ميزان الحكمه، ص3567،ح12200تا12204
مولاي عارفان علي(عليه السلام): ـ انسان را همين ناداني بس،كه خود را نشناسد. هركه خود را نشناخت، از راه نجات دور افتاد و در وادي گمراهي و ناداني ها قدم نهاد. ـ بزرگترين ناداني، ناداني انسان نسبت به خويش است. ميزان الحكمه، ص3567،ح12212تا12214
مولاي عارفان علي(عليه السلام): ـ هركه خود را شناخت، به نهايت هر شناخت و دانايي رسيد. ـ هركه خدا را شناخت تنها شد. هركه خود را شناخت مجرد شد. هركه دنيا را شناخت از آن دل بركند. هركه مردم را شناخت تنهايي گزيد. ميزان الحكمه، ص3569،ح12220و12221
 مولاي عارفان علي(عليه السلام): ـ هركه خود را شناخت ، پروردگارش را شناخت. ـ خودشناس ترين مردم ، خداترس ترين آنهاست. ميزان الحكمه، ص3569،ح12223و12224
در صحف ادريس آمده است: هر كه آفريده را شناخت، آفريدگار را شناخت و هركه روزي را شناخت، روزي رسان را شناخت و هركه خود راشناخت ، پروردگارش را شناخت. ميزان الحكمه، ص3569،ح12226

سه شنبه 2/5/1386 - 17:29
آموزش و تحقيقات


متافيزيك از پيشوند متا(meta) به معني وراء ، فرا، ماوراء ، بعد و پشت و كلمه فيزيك(physics) به معني طبيعت تشكيل شده است. منظور از “طبيعت” دنيايي است كه در حال حاضر در آن زندگي كرده، آنرا احساس و ادراك مي نماييم. پس متافيزيك به معني ماوراء الطبيعه، مابعدالطبيعه و يا فوق طبيعت است و شامل بخش هايي از جهان بي كران هستي و موجوداتي مي شود كه از حوزة ادراك حواس پنج گانه ظاهري ما خارج است. قرار گرفتن در مسير متافيزيك، نقطه آغاز و نقطه عطفي در زندگي همه است كه منتهي به شناخت و معرفت خداوند عزوجل خواهد شد،(انشاالله) معرفت شامل ابعاد مختلف آن خواهد بود كه نهايت آن معرفت الله است. (معرفت خود، معرفت ساير موجودات، معرفت دنيا، معرفت آخرت، معرفت رسول خدا، معرفت ائمه و…) متافيزيك مسير يك طرفه اي است كه از يك نقطه شروع شده، تا بينهايت ادامه دارد و غير قابل برگشت است، چون دقيقاً متناسب و منطبق با فطرت و درون ما است، هر فردي پس از آشنايي با متافيزيك و قرار گرفتن در مسير آن، آنقدر لذت معنوي خواهد‍‍برد كه خود حاضر به برگشت نمي باشد. اهم مباحثي كه در متافيزيك مورد نقد و بررسي قرار مي گيرند شامل مباني متافيزيك، عوالم متافيزيك، دانش متافيزيك و موجودات متافيزيك مي باشد. مباني متافيزيك به معني شناخت فيزيك و متافيزيك، شناخت زمان، مكان، ماده و انرژي و تبيين وضعيت و نقش آنها در فيزيك و متافيزيك است. عوالم متافيزيك، بخش هايي از جهان هستي است كه از حوزة ادراك ظاهري ما خارج مي باشد، براي مثال عالم ذر و عالم برزخ. در دانش متافيزيك با يك ديدگاه كُل نگر به جستجوي پاسخ سؤالات اساسي همچون فلسفه خلقت انسان و جهان، وضعيت انسان در قبل و بعد از اين جهان و… مي پردازيم(ازكجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود ــ به كجا مي روم آخر، ننمايي وطنم). در بخش موجودات متافيزيك مي توان به فرشتگان، ارواح، جن و ابعاد ماورائي انسان و شايد بسياري از موجودات غير فيزيكي ديگر كه ما از آن آگاهي نداريم اشاره نمود.(الله اعلم) يكي از موجودات مهم متافيزيك جن مي باشد، متأسفانه ديده مي شود كه افراد سودجو تح‍ت عناوين مختلف ارتباط با جن، تسخر جن و فروش موكل جني ادعاي حل مشكلات را دارند. اين در حالي است كه بيشتر اين افراد قصد سوء استفاده هاي مالي و مادي از افراد ناآگاه را دارند. لذا برآنيم كه با در اختيار قرار دادن اطلاعات ديني و علمي، گرد و غبار اوهام و خرافات را از ذهن علاقمندان پاك نماييم تا مورد سوء استفاده قرار نگيرند. همچنين با شناخت اين موجودات ماورائي بيشتر به عظمت و بزرگي حق تعالي پي مي بريم، باشد كه در مقابل او سر تعظيم فرود آوريم.(انشاالله) “جن” از لحاظ لغوي به معناي پنهان و پوشيده مي باشد. جن كلمه اي مفرد است، جمع آن جان يا جنه و هم خانواده آن جنت، مجنون و جنين مي باشد.
جن داراي حركات بسيار سريع مي باشد و به همين دليل قبلاً مي توانست در آسمان نفوذ و استراق سمع كند ولي با ظهور حضرت مسيح(عليه السلام) جلوي ورود و نفوذ آنها به آسمانها به صورت نسبي گرفته شد و با ظهور پيامبر گرانقدر اسلام حضرت خاتم الانبياء(صلي الله عليه وآله وسلم) كاملاً از ورود آنها به آسمانها جلوگيري گرديد، پس جن نمي تواند از آينده و اسرار غيب خبر دهد و آنهايي كه مدعي اين گونه امور هستند، آگاهانه يا ناآگاهانه دروغ مي گويند. خلقت انسان بعد از خلقت جن روي زمين بوده است و جن ها هفت هزار سال پيش از انسان در كره زمين زندگي مي كردند. همانطور كه انسان ها از نسل آدم و حوا بوده، جن ها از نسل مارج و مارجه مي باشند. طول عمر جن از انسان بسيار زيادتر است ولي جن نيز داراي مرگ، تولد و عمر محدود و مشخص مي باشد، همچنين داراي حشر، نشر، معاد، حساب و كتاب اخروي است. از لحاظ مرفولوژي و ظاهري، قيافه واقعي جن با انسان تفاوت دارد(اين موجودات مي توانند با قيافه و ظاهر كاذب نمايان شوند). جن يك امتياز از لحاظ ظاهري نسبت به انسان دارد و آن اينكه مي تواند به هر شكلي كه مي خواهد اعم از انسان و حيوان دربيايد، ولي به شكل پيامبران، ائمه معصومين و شيعيان واقعي ظاهر نمي شود. طول قد جن بسته به سن او، بين سي تا هشتاد سانتيمتر است. جن داراي دو جنس مذكر و مؤنث است و توليد مثل مي كند. نطفه جن بر خلاف انسان از جنس و ماهيت شبيه هوا مي باشد. برخي معتقدند كه انسان و جن مي توانند با همديگر ازدواج نموده، حتي توليد مثل نمايند. دستگاه گوارش جن با انسان تفاوت دارد، جن از پس مانده غذاي انسان بصورت بو كشيدن و يا مزه مزه كردن استفاده مي كنند. بطور معمول جن انسان را مي بيند ولي براي انسان قابل رؤيت نمي باشد.
جن مانند انسان داراي علم، ادراك، قدرت تشخيص، مسئوليت و تكليف است. پيغمبر گرامي اسلام بر جن ها نيز مبعوث شدند و در بين جن ها نيز دين و مذهب و فرقه وجود دارد. جان به دو گروه مسلمان و غيرمسلمان تقسيم شده و مسلمانان آنها نيز در دو گروه اهل تشيع و اهل تسنن قرار مي گيرند. رهبر جن هاي شيعه«سعفر ابن زعفر»مي باشد و لوحي مزيّن به جملة مبارك«يا ابا عبد الله الحسين»برگردن دارد. پدر زعفر در صدر اسلام توسط حضرت علي(عليه السلام) كشته شد و خود نيز به دست آن حضرت مسلمان گرديد. زعفر و لشكريانش در واقعه كربلا به ياري حضرت امام حسين(عليه السلام) شتافتند ولي آن امام بزرگوار اجازه نفرمودند. در منابع مختلف از جمله قرآن كريم، تفاسير، احاديث و كتب علمي از جن ياد شده است. دانشمندان غربي از جن به عنوان ارواح صدادار ياد مي كنند. پيامبر گرامي اسلام كه درود خدا بر او باد مي فرمايند:«خداوند جن را در پنج صنف آفريد: باد، مار، عقرب، حشرات و انسان.»برخي از انسانها جن را مي پرستند، علّامه طباطبائي(رضوان الله تعالي اليه) مي فرمايند:«مشركان سه دسته مي شوند، اول آنهاييكه جن مي پرستند، دوم آنهاييكه ملائكه مي پرستند و سوم آنهاييكه مقدّسيني از بشر را پرستش مي كنند.» ابليس از طوايف جن است و در قرآن صراحتاً به اين مطلب اشاره شده است. ابليس شش هزار سال عبادت كرد و همين امر باعث شد از زمين به آسمان برود و در رده ملائك قرار بگيرد و به درجه اي رسيد كه مرتبة استادي برخي از ملائك را داشت. برخي از جن ها علاقمند به داشتن ارتباط با انسان مي باشند، بعضي انسانها نيز به ايجاد رابطه با جن تمايل دارند، ايجاد اين ارتباط امكان پذير است ولي به هيچ عنوان توصيه نمي شود و نهي شده است، برخي از علما نيز آن را مجاز نمي دانند. دانشمند فرزانه حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي ارتباط با ارواح و جن را براي كشف امور پنهاني جايز ندانستـه انـد.
ارتبـاط با جن و تسخير جن نه تنها هيچ سودي براي انسان ندارد بلكه مضر نيز مي باشد، اگر انساني با جن ارتباط گرفت، ديگر نمي تواند آنرا قطع كند و يا حداقل قطع اين ارتباط داراي عواقب خطرناكي است. قابل ذكر است كه جن در مقابل ارتباط با انسان و بعضاً خدماتي كه ارائه مي كند، چيزهايي از انسان مي گيرد كه جبران آن بسيار سخت بوده، يا غيرقابل جبران است. در صورتيكه جن از طرف انسان احساس خطر كند و يا آسيب ببيند، اقدام به تلافي خواهد كرد و به شخص مورد نظر يا بستگان نزديك، از جمله همسر و فرزندان او آسيب مي زند و يا آزار و اذيّت مي رساند، پس بهتر است در مورد جن به همين مقدار اطلاعات رسيده از منابع ديني و بزرگان اكتفا نموده، جن را بهانه اي براي تفكّر و تدبّر در عظمت خالق آن قرار دهيم. براستي كه اگر انسان تمام عمر خويش را نيز صرف انديشيدن در بزرگي و عظمت حق تعالي نمايد، بسيار اندك خواهد بود.
(و هو العلي العظيم)

سه شنبه 2/5/1386 - 17:21
دانستنی های علمی

هيپنوتيزم از كلمه هيپنوز كه يك لغت يوناني به معني خواب مي باشد گرفته شده است. هيپنوتيزم وضعيت يا حالتي است كه طي آن فرد مي تواند در حالت خلسه، عكس العملهاي خاصي در پاسخ به تلقينات از خود نشان دهد.
تاريخچه هيپنوتيزم به كشورهاي ايران، هند، مصر و يونان باز مي گردد. در ايران قبايل مغ ها مي توانستند با تحمل سختي، خود را به مرحله اي از خلسه برسانند و در آن حالت نسبت به درمان بعضي بيماريها اقدام كنند. در هند، مرتاض ها با تحمل رياضت هاي فراوان مي توانستند به حالت خلسه رفته كارهاي خارق العاده انجام دهند. در يونان و مصر معابد ويژه اي تحت عنوان معابد خواب وجود داشته، ساحران اين معابد قادر بودند افراد را در يك حالت خاصي مشابه خواب قرار دهند و سپس كارهاي خاصي روي آنان انجام دهند. معروف ترين اين معابد، معبد دلفي مي باشد.
تاريخچه هيپنوتيزم در عصر جديد به دكتر فرانس آنتوان مسمر بر مي گردد. اين پزشك اتريشي معتقد بود كه انسان داراي حوزة انرژي خاصي تحت عنوان مغناطيس حيواني مي باشد كه از طـريق آن مي تـوان بيمـاريهـا  را درمان نمود. مسمر بيماران خود را در حالت خلسه قرار مي داد و با شكل و ظاهر خاصي بر آنها وارد مي شد و از اين طريق نسبت به درمان آنها اقدام مي نمود. اين امور بعدها توسط شاگردان مسمر دنبال گرديد و به نام مسمريسم معروف شد. طرح هيپنوتيزم در ايران در عصر جديد توسط دكتر اعلم الملك ثقفي صورت گرفت.
هيپنوتيزم همواره در طول تاريخ داراي دوره هاي پنهان و آشكار بوده است. بدين صورت كه در برخي از برهه هاي زماني به دليل مخالفت برخي مقامات علمي يا سياسي و حكومتي مورد غضب واقع مي شده، طرفداران هيپنوتيزم مجبور به مخفي كردن آن مي شدند. در برخي زمانها نيز مورد مهر و محبت قرار مي گرفت و به صورت علني مطرح و استفاده مي گرديد. جالب آنكه بعضي حاكمان و رجال سياسي براي پيشبرد اهداف خود از اين علوم استفاده مي كردند.
هيپنوتيزم به دو نوع“خود هيپنوتيزم”و“دگرهيپنوتيزم” تقسيم مي شود. در خود هيپنوتيزم شخص خودش را هيپنوتيزم مي كند، در دگر هيپنوتيزم، فرد هيپنوتيزم كننده را عامل يا هيپنوتيزور و فرد هيپنوتيزم شونده را سوژه مي گويند.
هيپنوتيزم داراي كاربردها و استفاده هاي متفاوت مي باشد ولي نوش داروي تمام امور، بيماريها و مشكلات نمي باشد. هيپنوتيزم پزشكي در تسكين درد بيماران، درمان برخي بيماريها و ايجاد بي حسي و بي هوشي استفاده مي شود. تقويت حافظه، تسهيل در يادگيري، ايجاد يا تقويت انگيزه در مطالعه، افزايش بازده در مطالعه و افزايش قدرت خلاقيت از موارد ديگري است كه با هيپنوتيزم قابل حصول مي باشد. هيپنوتيزم در امور جنايي و قضايي نيز براي كشف جنايت و شناسايي جنايتكاران قابل استفاده است. موفقيت هاي شغلي و موفقيت هاي ورزشي نيز با هيپنوتيزم قابل دست يابـي است.برخي اعتقاد دارند در مراحل عميق خلسه هاي هيپنوتيك مي توان به وراي بعد مكان و زمان دست يافت.
هيپنوتيزم با همة محاسنش، داراي خطراتي نيز مي باشد. ايجاد رابطة عاطفي بين عامل و سوژه(در زماني كه آنها از دو جنس مخالف باشند)، توهم قدرت در عامل، احتمال ديوانگي يا مرگ سوژه، اثرات سوئي كه به دنبال تلقينات بيش از حد ممكن است بروز كند، درد در نقاطي از بدن سوژه بعد از بيداري، اختلالات روان پريشي و سخت بيدار شدن سوژه از جمله اين خطرات مي باشد. هيپنوتيزم ممكن است براي افراد مبتلا به بيماريهاي قلبي، عصبي و متابوليسمي مضر باشد.
هيپنوتيزم طي سه مرحله توجيه، القا و كنترل صورت مي گيرد. در مرحله نخست بايد سوژه را بطور كامل توجيه نماييم و توضيحات لازم را در مورد نحوة كاري كه مي خواهيم روي او انجام دهيم ارائه كنيم. در صورت عدم توجيه مناسب، ممكن است سوژه ناخودآگاه مقاومت كند. در مرحلة القاء، با ارائه تلقينات كلامي كه به صورت موزون و هماهنگ ارائه مي شود، سوژه به حالت خواب فرو مي رود. مرحلة سوم، مرحلة كنترل سوژه در خواب است كه مشكل ترين مرحله است. لذا عامل به اطلاعات و تجربيات كافي نياز دارد.
در حالت هيپنوتيزم، سوژه علائمي از خود نشان مي دهد كه بيانگر هيپنوتيزم شدن او مي باشد. كاهش فعاليت جسمي، عميق شدن تنفس، تنگ شدن چشم، افتادن پلك، پيدايش رخوت، افتادن سر، تمايل چشمها در چرخش به سمت بالا و در برخي موارد گرم شدن بدن، افزايش ترشح اشك و پرش در پلك از جمله اين نشانه هاست.
عامل براي انجام هيپنوتيزم ممكن است از ابزار و شيوه هاي مختلف استفاده كند. تلقين كلامي، تأثير نگاه، ارسال انرژي و استفاده از برخي وسايل از اين جمله اند. در تلقين كلامي، كلمات با ريتم موزون و هماهنگ و با لحن تأثيرگذار ادا مي شود. در صورتيكه عامل با نگاه نافذ و بدون پلك زدن به سوژه نگاه كند، مي تواند تأثير تلقيني در سوژه داشته باشد. ارسال انرژي در عامليني كه با انرژيهاي فراحسي و شيوه هاي كنترل و ارسال آن آشنايي علمي و عملي داشته، نيز كمك كننده است. اين افراد تقريباً نيازي به تلقينات لفظي نخواهند داشت. وسايلي مانند انگشتر، تسبيح، آونگ، قرص هاي پلاسبو و امثال آن نيز كمك كننده مي باشند.
عوامل مختلف بر هيپنوتيزم مؤثر است. سن، جنسيت، شغل، شخصيت سوژه و محيط از جمله عوامل اثر گذار مي باشند. افراد زير شش سال هيپنوتيزم نمي شوند، همچنين هيپنوتيزم كردن افراد بالاي سي سال مشكل و افراد مسن بسيار سخت است. خانمها به نسبت آقايان داراي قدرت هيپنوتيزم شوندگي بيشتر مي باشند. شغل مي تواند تأثير مثبت و يا منفي داشته باشد. افرادي كه داراي مشاغل هنري و لطيف مي باشند يا به اقتضاي شغل شان شرطي شده اند، با استفاده از روشهاي مربوطه به راحتي هيپنوتيزم مي شوند. شخصيت سوژه هر چقدر عاطفي تر و تأثير پذيرتر باشد و هر چقدر تجسم سوژه بيشتر باشد، كار عامل راحت تر خواهد بود. نور، رنگ، عطر و صوت محيط مي تواند تأثير مثبت يا منفي داشته باشد. هر چقدر نور كمتر و ملايم تر باشد تأثير بهتري مي گذارد. رنگ محيط بهتر است آرامش بخش باشد، براي مثال رنگ آبي مناسب است. برخي عطرها مانند بوي عود تأثير مثبت دارد. پخش آهنگ و موسيقي ملايم و بدون كلام نيز مفيد است.
يك هيپنوتيزور خوب بايد داراي ويژگيها و صفات خاصي باشد. سلامت و تعادل جسم، روان و روح، داشتن اعتماد به نفس، اعتقاد كامل به هيپنوتيزم، ايجاد تمركز عالي و مستمر، قدرت جاذبه و تأثير گذاري، قدرت تشخيص و قضاوت و اعتقاد به اصول اخلاقي و انساني از جملة اين خصوصيات مي باشند.
تله هيپنوتيزم، نوع خاصي از هيپنوتيزم است كه از راه دور انجام مي شود.
در اين حالت عامل از راه دور و بدون تماس نزديك و مستقيم بر سوژه اثر مي گذارد و او را خواب مي كند. اين حالت براي تأثير گذاري بر سوژه بدون اطلاع او كاربرد دارد. براي تله هيپنوتيزم بايد عامل از قدرت تله پاتي عالي برخوردار بوده، انرژيهاي فراحسي را بشناسد و نحوة استفاده از آنها را بداند. شايع است كه برخي از سازمانهاي جاسوسي در كشورهاي پيشرفته از اين روشها استفاده مي كنند و براي اين منظور دانشمندان مربوطه را در استخدام دارند.
استفاده از هيپنوتيزم از نظر شرعي و ديني بلا مانع است. حضرت آيت الله العظمي خامنه اي، استفاده از هيپنوتيزم را اگر همراه كار حرامي انجام نشود و به قصد امر حرامي نباشد جايز مي دانند. همچنين تعليم و تعلم آن را جايز دانسته اند. حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي استفاده از هيپنوتيزم را مشروط بر آنكه كشف امور پنهاني صورت نگيرد بدون اشكال دانسته اند. حضرت آيت الله العظمي بهجت، هيپنوتيزم را اگر سبب اضرار يا ايذاء به نفس يا غير نباشد جايز مي دانند و با اين فرض تعليم و تعلم آن را جايز دانسته اند. حضرت آيت الله العظمي صانعي كاربرد علم هيپنوتيزم در علوم پزشكي را حرام ندانسته اند.
با وجود كاربردهاي علمي مختلف هيپنوتيزم و با توجه به صدور مجوزهاي شرعي آيا توجه لازم به هيپنوتيزم در كشور ما شده است؟ آيا در عمل جايگاه خود را در دانشگاه و جامعه پيدا كرده است؟ آيا ما جزء كساني هستيم كه بي دليل كوس مخالفت با آن را سر مي دهيم يا جزء آنان كه به دنبال استفاده مفيد از هيپنوتيزم به نفع مخلوقات حق مي باشند؟

سه شنبه 2/5/1386 - 17:15
دانستنی های علمی
مي گويم: من به خط شيخ ما: بهاءالدين عاملي(قدس الله روحه) چيزي را بدين عبارت يافتم:
شيخ شمس الدين محمدبن مكي(شهيد اول) گفت: من نقل مي كنم از خط شيخ احمد فراهاني رحمت الله از عنوان بصري؛ و وي پيرمردي فرتوت بود كه از عمرش نود و چهار سال سپري مي گشت.
او گفت: حال من اينطور بود كه به نزد مالك بن أنس رفت و آمد داشتم. چون جعفر صادق(عليه السلام) به مدينه آمد، من به نزد او رفت و آمد كردم، و دوست داشتم همانطوريكه از مالك تحصيل علم كرده ام، از او نيز تحصيل علم نمايم.
پس روزي آن حضرت به من گفت: من مردي هستم مورد طلب دستگاه حكومتي(آزاد نيستم و وقتم در اختيار خودم نيست، و جاسوسان و مفتشان مرا مورد نظر و تحت مراقبه دارند.) و علاوه بر اين، من در هر ساعت از ساعات شبانه روز، أوراد و أذكاري دارم كه بدانها مشغولم. تو مرا از وردم و ذكرم باز مدار! و علومت را كه مي خواهي، از مالك بگير و در نزد او رفت و آمد داشته باش، همچنانـكه سابقاً حالت اينطور بود كه به سوي وي رفت و آمد داشتي.
پس از اين جريان غمگين گشتم و از نزد وي بيرون شدم، و با خود گفتم: اگر حضرت در من مقدار خيري جزئي را هم تفّرس مي نمود، هر آينه مرا از رفت و آمد بسوي خودش، و تحصيل علم از محضرش منع و طرد نمي كرد.
 پس داخل مسجد رسول(صلي الله عليه وآله وسلم) شدم و بر آن حضرت سلام كردم. سپس فرداي آن روز بسوي روضه برگشتم و در آنجا دو ركعت نمازگزاردم و عرض كردم: اي خدا! اي خدا! من از تو مي خواهم تا قلب جعفر را به من متمايل فرمايي، و از علمش به مقداري روزي من نمايي تا بتوانم بدان، بسوي راه مستقيم و استوارت راه يابم!
 و با حال اندوه و قصه به خانه ام بازگشتم؛ و به جهت آنكه دلم از محبت جعفر اشراب گرديده بود، نزد مالك بن أنس نرفتم. بنابراين از منزلم خارج نشدم مگر براي نماز واجب(كه بايد در مسجد با امام جماعت به جاي آورم) تا به جايي كه صبرم تمام شد.
در اين حال كه سينه ام گرفته بود و حوصله ام به پايان رسيده بود نعلين خود را پوشيدم و رداي خود را بر دوش افكندم و قصد زيارت و ديدار جعفر را كردم؛ و اين هنگامي بود كه نماز عصر را به جا آورده بودم.
پس چون به در خانه حضرت رسيدم، اذن دخول خواستم براي زيارت و ديدار حضرت. در اين حال خادمي از خانه حضرت بيرون آمد و گفت: چه حاجت داري؟!
گفتم: سلام كنم بر شريف.
خادم گفت: او در محل نماز خويش به نماز ايستاده است. پس من مقابل در منزل حضرت نشستم و بر حضرت سلام نمودم. حضرت سلام مرا پاسخ گفتند و فرمودند: بنشين! خداوندت بيامرزد!
پس من نشستم، و حضـرت قـدري به حـال تفـكّر سر به زير انداختند و سپس سر خود را بلند نمودند و گفتند: كنيه ات چيست؟!
گفتم: ابوعبدالله(پدر بنده خدا)!
حضرت گفتند: خداوند كنيه ات را ثابت گرداند و تو را موفق بدارد اي ابوعبدالله! حاجتت چيست؟!
من در اين لحظه با خود گفتم: اگر براي من از اين ديدار و سلامي كه بر حضرت كردم غير از همين دعاي حضرت هيچ چيز ديگري نباشد، هر آينه بسيار است.
سپس حضرت سر خود را بلند نمود و گفت: چه مي خواهي؟!
عرض كردم: از خداوند مسألت نمودم تا دلت را بر من منعطف فرمايد، و از علمت به من روزي كند. از خداوند اميد دارم آنچه را كه درباره حضرت شريف تو درخواست نموده ام به من عنايت نمايد.
 حضرت فرمود: اي اباعبدالله! علم به آموختن نيست. علم فقط نوري است كه در دل كسي كه خداوند تبارك و تعالي اراده هدايت او را نموده است واقع مي شود. پس اگر علم مي خواهي، بايد در اولين مرحله در نزد خودت حقيقت عبوديت را بطلبي؛ و به واسطه عملكردن به علم، طالب علم باشي؛ و از خداوند بپرسي و استفهام نمايي تا خدايت تو را جواب دهد و بفهماند.
گفتم: اي شريف! گفت: بگو: اي پدر بنده خدا(اباعبدالله)!
گفتم: اي اباعبدالله! حقيقت عبوديت كدام است؟
گفت: سه چيز است: اينكه بنده خدا براي خودش درباره آنچه را كه خدا به وي سپرده است ملكيتي نبيند؛ چرا كه بندگان داراي ملك نمي باشند، همه اموال را مال خدا مي بيند، و در آنجاييكه خداوند ايشان را امر نموده است كه بنهند، مي گذارند؛ و اينكه بنده خدا براي خودش مصلحت انديشي و تدبير نكند؛ و تمام مشغولياتش در آن منحصر شود كه خداوند او را بدان امر نموده است و يا از آن نهي فرموده است.
  بنـابراين، اگر بنـده خـدا براي خودش ملكـيّتي را در آنچه كه خدا به او
سپرده است نبيند، انفاق نمودن در آنچه خداوند تعالي بدان امر كرده است بر او آسان مي شود و چون بنده خدا تدبير امور خود را به مدبرش بسپارد، مصائب و مشكلات دنيا بر وي آسان مي گردد و زماني كه اشتغال ورزد به آنچه را كه خداوند به وي امركرده و نهي نموده است، ديگر فراغتي از آن دو امر نمي يابد تا مجال و فرصتي براي خودنمايي و فخريّه نمودن با مردم پيدا نمايد.
پس چون خداوند، بندة خود را به اين سه چيز گرامي بدارد، دنيا و ابليس و خلايق بر وي سهل و آسان مي گردد؛ و دنبال دنيا به جهت زياده اندوزي و فخريّه و مباهات با مردم نمي رود و آنچه را كه از جاه و جلال و منصب و مال در دست مردم مي نگرد، آنها را به جهت عزت و علوّ درجة خويشتن طلب نمي نمايد و روزهاي خود را به بطالت و بيهوده رها نمي كند.
و اين است اولين پله از نردبان تقوي.خداوند تبارك و تعالي مي فرمايد:
«آن سراي آخرت را ما قرار مي دهيم براي كسانيكه در زمين ارادة بلند منشي ندارند و دنبال فساد نمي گردند؛ و تمام مراتب پيروزي و سعادت در پايان كار، انحصاراً براي مردمان باتقوي است.»
گفتم: اي اباعبدالله! به من سفارش و توصيه اي فرما!
گفت: من تو را به نه چيز وصيّت و سفارش مي نمايم؛ زيرا كه آنها سفارش و وصيت من است به اراده كنندگان و پويندگان راه خداوند تعالي و از خداوند مسألت مي نمايم تا تو را در عمل به آنها توفيق مرحمت فرمايد.
سه تا از آن نه امر دربارة تربيت و تأديب نفس است و سه تا از آنها دربارة حلم و بردباري است و سه تا از آنها دربارة عـلم و دانـش است.
پس اي«عنوان»آنها را به خاطرت بسپار و مبادا در عمل به آنها از تو سستي و تكاهل سر زند!
«عنوان»گفت: من دل و انديشه ام را فارغ و خالي نمودم تا آنچه را كه حضرت مي فرمايد بگيرم، اخذ كنم و عمل نمايم.
پس حضرت فرمودند: اما آن چيزهايي كه راجع به تأديب نفس است آنكه: مبادا چيزي را بخوري كه بدان اشتها نداري، چرا كه در انسان ايجاد حماقت و ناداني مي كند؛ و چيزي مخور مگر آنگاه كه گرسنه باشي؛ و چون خواستي چيزي بخوري از حلال بخور و نام خدا را ببر و به خاطر آور حديث رسول اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) را كه فرموند:
«هيچوقت آدمي ظرفي را بدتر از شكمش پر نكرده است. بنابراين اگر بقدري گرسنه شد كه ناچار از تناول غذا گرديد، پس به مقدار ثلث شكم خود را براي طعامش بگذارد و ثلث آن را براي آبش و ثلث آن را براي نفسش.»
و اما آن سه چيزي را كه راجع به بردباري و صبر است: پس كسيكه به تو بگويد: اگر يك كلمه بگويي ده تا مي شنوي به او بگو: اگر ده كلمه بگويي يكي هم نمي شوي!
و كسيكه تو را شتم و سبّ كند و ناسزا گويد، به وي بگو: اگر در آنچه مي گويي راست مي گويي، من از خدا مي خواهم تا از من درگذرد؛ و اگر در آنچه مي گويي دروغ مي گويي، پس من از خدا مي خواهم تا از تو درگذرد.
و اگر كسي تو را بيم دهد كه به تو فحش خواهم داد و ناسزا خواهم گفت، تو او را مژده بده كه من دربارة تو خيرخواه مي باشم و مراعات تورا مي نمايم.
و اما آن سه چيزي كه راجع به علم است: پس، از علماء بپرس آنچه را كه نمي داني؛ و مبادا چيزي را از آنها بپرسي تا ايشان را به لغزشي افكني و براي آزمايش و امتحان بپرسي. مبادا كه از روي رأي خودت به كاري دست زني؛ و در جميع اموري كه راهي به احتياط و محافظت از وقوع در خلافِ امرداري احتياط را پيشه خود ساز. از فتوي دادن بپرهيز همانطور كه از شير درنده فرار مي كني: و گردن خود را جِسر و پل عبور براي مردم قرار نده.
اي پدر بندة خدا(اباعبدالله) ديگر برخيز از نزد من! چرا كه تحقيقاً براي تو خير خواهي كردم؛ و ذكر و وِرد مرا بر من فاسد مكن؛ زيرا كه من مردي هستم كه روي گذشت عمر و ساعات زندگي حساب دارم و نگرانم از آنكه مقداري از آن بيهوده تلف شود. تمام مراتب سلام و سلامت خداوند براي آن كسي باد كه از هدايت پيروي مي كند و متابعت از پيمودن طريق مستقيم مي نمايد.»  
سه شنبه 2/5/1386 - 17:9
آموزش و تحقيقات

همگي کاربران چه مبتدي و چه پيشرفته ، مطمئنأ نرم افزار Paint يا همان نقاشي ويندوز را ميشناسند. همگي زماني را به تفريح صرف اين برنامه کوچک کرده ايم. اما با آمدن نرم افزارهاي حرفه اي ويرايش عکس همچون Corel ، Photoshop و ... اين برنامه ديگر کاملأ به يک نرم افزار ابتدايي تبديل گشته است. اما پيشنهاد ميکنيم اين نرم افزار را اصلا دست کم نگيريد! چرا که توانايي بسيار جالبي در اين برنامه وجود دارد که تاکنون از ديد شما پنهان مانده است. با استفاده از ترفندهاي مخفي که اکنون به شما معرفي خواهيم کرد ميتوانيد اعمالي را با Paint انجام دهيد که جزء ويژگيهاي نرم افزارهاي حرفه اي ويرايش تصوير است. اين ترفند را اکيدأ به شما پيشنهاد ميکنيم.

ابتدا براي اجرا کردن برنامه Paint ، از منوي Start و سپس All Programs وارد Accessories شده و Paint را انتخاب کنيد.

پس از باز شدن برنامه ، از منوي File ، گزينه Open را انتخاب کنيد. سپس در پنجره جديد باز شده يک عکس را براي نمونه انتخاب کرده و روي دکمه Open کليک نماييد.
حالا عکس مورد نظر شما در برنامه باز شده است.

مهر زدن قطعه اي از عکس
در Paint قابليت مخفي وجود دارد که با استفاده از آن ميتوانيد قطعه اي از عکس را همانند مهر کردن تکرار کنيد.
براي اين کار در داخل نوار ابزار برنامه ، ابزار Select را انتخاب کنيد (مستطيل نقطه چين). سپس بر روي قسمتي از عکس با استفاده از موس يک مستطيل ايجاد کنيد. اکنون دست خود را روي دکمه Ctrl نگه داريد و مستطيلي را که ايجاد کرديد جابجا کنيد و رها کنيد. همواره دستتان که روي دکمه Ctrl است اين عمل را ادامه دهيد تا قطعه عکس انتخاب شده همانند عمل مهر زدن تکرار گردد.

ساييدن قطعه اي از عکس
با استفاده از اين قابليت مخفي ، ميتوانيد قطعه اي از عکس را همانند عمل ساييدن روي کل عکس بکشانيد.
براي اين کار در داخل نوار ابزار برنامه ، ابزار Select را انتخاب کنيد (مستطيل نقطه چين). سپس بر روي قسمتي از عکس با استفاده از موس يک مستطيل ايجاد کنيد. اکنون دست خود را روي دکمه Shift نگه داريد و مستطيلي را که ايجاد کرديد جابجا کنيد. ( ترفندستان ) تا زماني که دستتان روي دکمه Shift باشد اين عمل تکرار خواهد شد.

کوچک و بزرگ کردن قطعه اي از عکس
قابليت مخفي ديگري که در Paint وجود دارد کوچک و بزرگ کردن قطعه اي از عکس به شکلي است که ديگر اجزاي عکس تغييري نکند.
براي اين کار در داخل نوار ابزار برنامه ، ابزار Select را انتخاب کنيد (مستطيل نقطه چين). سپس بر روي قسمتي از عکس با استفاده از موس يک مستطيل ايجاد کنيد. اکنون دست خود را روي دکمه Ctrl نگه داريد و يکي از دکمه هاي + و - را بزنيد. دکمه هاي Ctrlو+ عکس قطعه انتخابي را بزرگ و دکمه Ctrlو- قطعه انتخابي را کوچک ميکند.
لازم به ذکر است که اين ترفند را ميتوانيد روي تمامي ابزارهاي ايجاد نقاشي نيز اجرا کنيد. به فرض مثال در نوار ابزار ، ابزار Brush (قلم مو) را انتخاب نماييد. اکنون دست خود را روي دکمه هاي Ctrl و + نگاه داريد تا نقطه بزرگتر شود.

سه شنبه 2/5/1386 - 17:5
دعا و زیارت
مرگ را انواع مختلفي مي باشد، در كتاب ارزشمندتفسير ادبي عرفاني قرآن مجيد از قول عارف واله و شيدا خواجه عبدالله انصاري آمده است:
«مرگ چهار گونه است: مرگ اهانت و لعنت، مرگ حسرت و مصيبت، مرگ تحفه و كرامت، مرگ خلقت و مشاهدت.
مرگ لعنت مرگ كافران است، مرگ حسرت مرگ عاصيان است، مرگ كرامت مرگ مؤمنان است، مرگ مشاهدت مرگ پيغمبران است.
مرگ اهانت، كافران را است كه فرمود: اي محمد اگر مرگ كافران را ببيني و آن زخم فرشتگان عذاب كه از هيبت و نهيب آن كافر ميان او دو آتش و بوي ناخوش گرفتار آمده! كه اگر بنالد بر خود درد افزايد و اگر بزارد ندا(لا بشري) شنود! در آن حال بيني كه گرد بي نوايي بر روهاشان نشسته و آتش در جانشان افتاده، زنهار!
مرگ حسرت، مرگ گناه كاراني است كه روزگار را به غفلت به سر آورده و در طاعات و عبادات تقصير كرده، ناگاه در چنگ ملك الموت افتاده و گرفتار سكرات مرگ شده از يك سو فرشتة رحمت بيند، شرمش آيد كه كار نيك نكرده، و از سوي ديگر فرشتة عذاب بيند، بترسد از اينكه بديها و زشتيها كرده، بيچاره اين بندة عاصي در ميان مانده و چشم بر عيب نهاده تا خود چه آيد! كرامت آيد از غيب يا اهانت؟ فضل ببيند يا عدل؟
مرگ تحفه و كرامت، مرگ مؤمنان و نيك مردان است كه فرشتگان رحمت به صد هزار لطف و كرامت و رفق و راحت و بشري و بشارت ايشان را قبض روح كنند و به الطاف كرم و نوازش بي نهايت پروردگار بشارت مي دهند! كه مصطفي(صلي الله عليه وآله وسلم) فرمودند: عطـاي مؤمن مرگ است،
زيرا حجاب مؤمن از نفس اوست و مرگ برداشتن آن حجاب است، و عارفان را هيچ عطائي و تحفه اي بدان نرسد كه راه دوست بر ايشان گشوده گردد و حجابها برداشته شود.
چقدر تفاوت است ميان گروهي مردگان كه دلها به يادشان زنده مي شود! و ميان گروهي زندگان كه دلها از ديدن آنان سياه مي گردد.
مرگ مشاهدت، مرگ پيمبران است كه اعزاز و اكرام پيمبران و نوازش ايشان به نداي لطف بي واسطه از حضرت عزت روان، گويد: اي نفس مطمئن و آراميده، به سوي خداي خويش خشنود و خوشحال بشتاب.»
پذيرش مرگ ـ اين واقعيت انكار ناپذيرـ براي اكثر انسانها بسيار دشوار است.
 بر اساس پژوهش روانشناسان و روانپزشكان پذيرش مرگ در افرادي كه مردن آنها قطعي شده(و از قبل معلوم است، براي مثال آنهايي كه مبتلا به بيماريهاي لاعلاج بوده) طي پنج مرحله صورت مي گيرد:
1ـ مرحلة انكار: شخص ابتدا مرگ را انكار مي كند و باور نمي كند و سعي دارد آن را رد نمايد.
2ـ مرحلة خشم: در اين مرحله شخص با خشم، عصبانيت و ناراحتي با خبر مرگ خود و رسانندگان اين خبر برخورد مي كند.
3ـ مرحلة التماس: شخص با التماس به افراد مختلف و يا دعا به درگاه خداوند، براي نجات از مرگ كمك طلب مي نمايد.
4ـ مرحلة افسردگي: در اين مرحله انرژي شخص تحليل مي رود، ضعيف مي شود و متوجه مي شود كه موضوع مرگ كاملاً جدي است، لذا حالت افسردگي پيدا مي كند.
5ـ مرحلة پذيرش: در اين مرحله شخص پس از آنكه از هيچ يك از موارد فوق سودي حاصل نكرد، مرگ را مي پذيرد، چون مي بيند راه ديگري وجود ندارد.
در هنگـام مرگ، روح به صورتهـاي مـختلفي خـارج مي شود. در افراديكه به دليل سانحه و تصادف به صورت ناگهاني مي ميرند، روح به شكل آني جدا مي شود، درست مانند فنر فشرده شده اي كه از جاي خود پرتاب شود. در كسانيكه مدتها بيمار بوده اند، به تدريج قواي آنان تحليل مي رود و سپس مي ميرند، روح به صورت تدريجي خارج مي گردد. 
بعد از مرگ و جدا شدن روح از بدن، روح به همراه كالبد مثالي به عالم اثيري منتقل مي شود. به نظر مي رسد مدت زمان براي انتقال روح به عالم اثيري متفاوت باشد. بعضي افراد با سرعت و برخي بسيار كند اين مسير را طي مي كنند. كساني هستند كه به دليل علاقه به دنياي فيزيكي، ماديات و خانواده شان، روحشان ديرتر منتقل مي گردد. اعتقاد بر اين است كسانيكه خودكشي مي كنند، تا زمان واقعي مرگ(كه در لوح محفوظ پروردگار ثبت شده)، روحشان بين فيزيك و اثير سرگردان است، زيرا روحشان نه به عالم اثير مي رود و نه قدرت برگشت به عالم فيزيكي دارد. در انتقال روح از عالم فيزيكي به عالم اثيري ارواح نگهبان، روح را هدايت مي كنند.
زمان مرگ هر انسان از جمله پديده هاي جالب و مورد توجه مي باشد و بسياري، علاقمند به اطلاع از آن مي باشند. اين در حالي است كه زمان مرگ يك امر بسيار سري و محرمانه بوده، كه فقط خداوند متعال از آن اطلاع دارد و در مواقعي كه صلاح بداند آن را به دل برخي بندگان الهام مي كند.
جستجوگري و حقيقت جويي از جمله خصوصياتي است كه انسان را از ساير مخلوقات جدا مي سازد، انسان همواره در جستجوي حقيقت و بطن امور بوده، در طول تاريخ افراد زيادي در اين راه اوقات فراواني را صرف كرده اند، با اين وجود چرا انسان از حقيقت مرگ مي گريزد؟! چرا در جستجوي بطن آن نمي باشد؟! چرا براي شناخت بهتر آن تلاش نمي كند؟! چرا به دنبال علل ترس از مرگ و برطرف نمودن آن نيست؟! چرا به دنبال شناخت دنياي بعد از مرگ نمي باشد؟!
 آيا شنـاخت مرگ، بخشي از خودشناسي كه پايه و اساس خداشناسي است نمي باشد؟! آيا ما جز براي شناخت خداوند متعال خلق شده ايم؟!
سه شنبه 2/5/1386 - 17:3
آموزش و تحقيقات

براي انجام تجربه تله پاتيک حداقل به دو نفر نياز داريم :جنسيت:چون تله پاتي عبارت از انتقال افکاري است که از يک بار عاطفي و احساسي قوي اکنده شده است بنابراين با توجه به غرايزي که خداوند براي
بقاي نسل در نهاد بشر قرار داده است ارتباط بين دو جنس مخالف بايستي روشنتر و پر قدرت تري صورت بگيرد نر وماده هريک به تنهاي ناقص هستند و هر کدام از انها سعي دارد با جستجوي جفت خويش
به کمال برسد جاذبه جنسي يکي از شاهکارهاي افرينش که در پرتو ان موجبات ادامه نسل و رسيدن به تکامل فراهم مي شود قدرت ونيروي عشق بسيار قوي است تا حدي که در بر خي از موارد بر عقل سليم مي شود
در ارتباط تله پاتيک جنسيت از اهميت زيادي بر خوردار است بهترين نتايج درشرايطي صورت مي گيرد که فرستنده پيام مرد و گيرنده زن باشد در شرايطي که برعکس اين باشد نتيجه از انچه که گفته شد کمتر است
همان طور که در ارتباط عاري روزمره با ديگران سعي مي کنيم با توجه به ميزان سن تحصيلات طبقه اجتماعي و قدرت درک انها از زبان و منطق خاصي پيروي کنيم به هنگام بر قراري ارتباط تله پاتي با ديگران
هم بايستي به اين عا مل مهم تو جه کنيم بنابراين اگر بخواهيم با کودکي ارتباط بر قرار کنيم با يستي از تصاوير و سمبلهايي استفاره کنيم که بيشتر مطابق ادراک و روحيات او باشد
در روزهاي پر گرد وغبار و پر باد وطوفان پيش از رگبارها در زمان فعاليتهاي خو رشيد ي و به هنگام وجود کامل قرص ماه از انجام تله پاتي خود داري کنيد زيرا در برخي از افراد در اين ايام
ممکن است کسالتهاي مبهمي از يک سر درد تا افسردگي شدييد حملات اسمي.....متفاوت دچار با شند بنا بر اين هنگامي که هوا کمي ارام وخنک است بهترين زمان براي تمرينات تله پاتي است
اين موضوع در روزهاي که باراني به شرطي که رگبا ر وجود نداشته باشد هم صدق مي کند در زماني که هوا بسيار سرد وگرم است شرايط نا مناسب است شايد دوستان بپرسن چرا دراين موقعها زمانه خوبي نيست
با يد عرض کنم معمولا پيش از رگبارو رعدو برق تحولات شديدي در ميزان فشار و بار الکتريکي هوا پيدا مي شود که هر گونه تماس تاه پاتيک را مانع ميشود مهمترين دليل براي تو جيه عوارض اين اثار
بيان شده پيدايش تغيراتي در ميزان يو نها يا اتمها و ملوکولهايي است که داراي بار الکتريکي در پوست هستند و انسان شديدا نسبت به انها حساس است
:پيام تله پاتيک :بايد متن و لحني داشته باشد که گويي خود او به اين مطالب فکر مي کند و انرا از با زبان خودش بيان مي کند :براي مثال اگر بخواهيم که او دستش را بلند کند اين پيام يا فرمان
به اين صورت صادر مي گردد :حالا من دست رااز زمين بلند مي کنم پس درستي مطالب اين است که همه پيامها را تجسم کنيد اگر کالايي مي خواهيد خريداري کنيد مهم اين نيست که به اين
کالا احتياج داري يا نه کافيست که انگيزه و اشتياق لازم براي خريد يک جنس به وجود ايد

در محيطي ارام بنشينيد ودر حال هيپنوز قرار گيريد دوستان همان طورکه قبلاگفتم بايد اراده قوي براي اين کار داشته باشيد ....

در اين مرحله تصوير فرد مورد نظر را تا پانزده دقيقه يا نيم ساعت در ذهن خود مجسم کنيد به ياد داشته باشيد يک لحظه از ذهن محو نشود اگر چنانچه
ازذهن تصوير رفت ميتونيد يک عکس از فرد مورد نظر را در مقابل چشمان خود قرار دهيد چند دقيقه اي به ان نگاه کنيد بعد چشمان خود را ببنديد
وان را مجسم کنيد ميتونيد اين کار را براي چند بارارامه بدهيد تا موفق به تصوير ان در ذهن شويد تصور کنيد شخصي که مي خواهيدبر او اثر گذاريد
در چند قدمي شما ست يا او را مي توانيد به وضوح ببينيد د رذهن خود خطوط چهره وخطوط بد ن يا نيم رخ اورا مجسم کنيد بين 10تا15دقيقه
جز به هيکل او به صورت زنده نينديشيد تجسم ذهنتان منحرف نشود در اين زمان براي کمک به حافظه متوانيد از ان عکس استفاده کنيد
اکنون تصور کنيد که فکر واحساس فرد مورد نظر ناگهان در تسخير تصويرشما قرار گرفته شما را مي بيند به شما مي اندايشد از ديدن تصوير
شما نمتواند دل بکند از ملاحظه ان لذت مي برد به اين کار ادامه دهيد به ارامي به انچه مي کنيد فکر کنيد ما دام به خود تلقين کنيد من اورا مجبور
ميکنم به من فکر کند کار ديگري نمي تواند بکنداين تصوير ذهن خود را به ذهن او تحميل کنيد دوستان تعجب نکنيد اين حال را مثل يک فيلم مي بينيد
تصو رکنيد از تکنشهايي که شما به او داده ايد به هيجان امده حس کنيد به سوي شما کشيده ميشودوبه خود تلقين کنيد {ارزو دارم اورا ببينم
وانچه رادر دل دارم به او بگويم }ان قدراين تلقين را تکرار کنيد که نتيجه بگيريد تا سر انجام تسليم خواسته شما شوددوستان ارجمند

سه شنبه 2/5/1386 - 17:1
دعا و زیارت
- جن جانوريست داراي شعور و فيزيکي غير ارگانيک که از لحاظ شان وجودي از ديد اديان پايينتر از انسان و بالاتر از حيوان جاي مي گيرد در فرهنگ فارسي به آن ديو و در فرهنگ عرب به آن جن و در فرهنگ لاتين demon ياjinn نام گرفته است. جن به معناي چيزي است که پوشيده شده و منظور پوشيده ماندن او از حواس ماست

?- خصوصيات فيزيکي جن از ديد انسان اعجاب آور است عنصر اصلي وجودي جن آتش است وبه علت نداشتن عنصر خاک در وجودش مانند بارباپاپا مي تواند به هر شکل و اندازه اي تبديل شود و بسياري از چيزها را در يک آن جا به جا کند همچنين سرعت نقل مکان بسيار بالايي دارد مي تواند مثلا ظرف 5 دقيقه فاصله بين لاهور و تهران را طي کرده و برگرد


3- جن ابزار ساز نيست وبه علت خصوصيات فيزيکي منحصر بفرد قادر است در هر مکان و شرايطي زندگي کند وبراي همين به خانه و مسکن نيازي ندارد زيرا سرما و گرما و باد و بوران بر او کارگر نيست جن به وسايل حمل و نقل بي نياز است و از اينجا مي توان فهميد که جن ها داراي صنعت و تکنولوژي نيستند و شهر و کاشانه اي ندارند مکان معمول زندگي آنها کوه وجنگل و دشت است

?- جن مانند همه جانداران غذا مصرف مي کنداما به مقداري بسيار کمتر از انسان.
?-جن ها مثل انسان جنسيت ونر يا ماده دارندتوليد مثل مي کنند و تشکيل خانواده مي دهند و به صورت جماعت زندگي مي کنند و جامعه ندارند

?- جن نسبت به انسان زياد عمر مي کند حدود 1000 سال به بالا .جن هايي که در سوره ي جن از آنها نام برده شده که وقتي اولين بار آيات قرآن را شنيدند از شدت ازدحام داشتند بر سر هم خراب مي شدند احتمالا هنوز زنده اند جن ها مانند انسان داناونادان .فرمانده و فرمانبردار ارباب و بنده کافر و متدين شفيق و شرور دارند.وقتي که مردند از بين ميروند و نيازي به قبر و گورستان ندارند

?- جن داراي عقل است اما نه عقل ابزار ساز و عقل فلسفي و خلاقيت هنري .عقل جن به معناي قوه ي ارزيابي امور روزمره يا همان عقل معاش و قوه تشخيص است به اضافه هوشي سرشار اعم از قدرت خواندن فکر و جستجو و يافتن گذشته و آينده

?- جن ها مانند انسان نامگذاري مي شوند و داراي اسم و رسم و شهرت هستند داراي زبان خاص و قوه تکلم هستند و قادر به فهم زبان آدميان
?- معروف ترين جن ابليس يا همان شيطان نام دارد که وصف حال او را شنيده ايد که چون بسيار در قرب به حق کوشيد به جايگاه فرشته هاي مقرب رسيداما چون حاضر به سجده بر انسان يعني شريک قرار دادن بر خدا نشد از درگاه رانده شد

??- طبيعت بين جن و انسان فاصله گذارده است اين پرده عبارت است از شان وجودي آنها و هراس طبيعي هر دو از هم .جن طبيعتا انسان را مي بيند اما انسان جز در شرايط خاص قادر به رويت جن نيست

??- جن در شرايطي قادر به تسخير انسان و انسان در شرايطي قادر به تسخير جن است انسان مسخر شده را مجنون يا ديوانه يا ديو زده و جن تسخير شده را موکل مي نامند گويند خود جنيان بر سه قسمند ديو.جن وپري که از لحاظ مکاني مادون فرشته هستند

??- جن مي تواند در مواردي تربيت شده به انسان خدمت کند چنين سنتي در ميان جنگيران ايران و پاکستان وهند وجود دارد اما به طور کل نه بودا نه دالاي لاما نه اوليا الله و نه عرفا و نه پيامبران هيچکدام به مدد خواستن از موجوداتي که مثل انسان خطا و اشتباه و گناه مي کنند توصيه نکرده اند اما همگي وجود آنها را تاييد کرده اند

??- جنيان مانند امواج راديويي و ماهواره اي با ما هستند ظاهر نمي شوند اما حاضرمي شوند و بعضي از انها درخانه ها و بدن شخصيت هاي ضعيف رفت و آمد مي کنند يکي از راه هاي دور کردن جنهاي مزاحم خواندن و آويختن 4 آيه از قران است که با قل شروع مي شوند و بسياري ادعيه که درکتب مختلف وجود دارند.اماراه دورکردن انسان شرورچيست!؟

??- جن ها بعضي از ما را به شکل همزاد و غير همزاد دوست دارند و کمکمان مي کنند همينطور جواهرات و اشياي قيمتي ما ازجمله انگشترهايي با نگين سنگ (مخصوصا عقيق)را بسيار دوست دارند (ومخصوصا اگر بر آن آيات و اوراد حک شده باشند) اگر دوستمان داشته باشندو سخني باماداشته باشند بيشتربه خوابمان مي ايند و دلسوزي خود را اعلام مي کنند خيلي ازآنها خدمتگذار ارواح اوليا هستند و دست ماراگرفته اندو خيلي ها هم به کرداراکثرآدميان اهل شيطنت.بيشتر آنها بي ضررند و مثل ما گرفتار اين دنيا و درگير و دار تقدير خويشند

??- اما آنان که ماوراي طبيعت و موجوداتش را باور ندارند چند دسته اند :کساني که انچه که نمي بينند را باور ندارند اينها معمولا فقط آنتي تزقصه هاي جن وپري مادربزرگ ها هستند که حتي زحمت دانستن کوچک ترين اطلاعاتي جز نقد داستان گرمابه هاي تاريک وکوتوله هاي پاسمي و عروسي جن ها رابه خودشان نداده اند اين تيپ آدمها از 7 سالگي که مادر بزرگه داستان هاي جن وپري را براي ترساندن و خواب کردنشان تعريف مي کرده هنوز زير لحاف هستند.و يا اينکه هارد ديسک کوچکشان از مسئله پر شده و ديگر تاب و ياراي درک و پذيرش راز را ندارندمثل من چهارتا کتاب خوانده اند و تمام ماجرا را در همان چهارتا ديده اند.و گروهي که پوچ يا ابسورد هستند کساني که خويش را منکرند چه رسد به ماوراي خويش و گروه آخر کساني که جنها دستشان مي اندازند و در مجالس احضار ارواح در نقش يک روح برايشان شيرين کاري مي کنند تا فردا در مدح روح کتاب چاپ کنند و جايزه بگيرند

جن براي انسان از انسان خطرناک تر نيست همانطور که انسان براي کوسه از کوسه خطرناک تر است!(در تاريخ بشر حتي يک مورد مرگ انسان به دست جن گزارش نشده در حالي که فقط در دوره حکومت استالين 35 ميليون روس به قتل رسيدند آمار کشتار جنگ هاي مذهبي صليبي و جنگ هاي جهاني و قومي و قبيله اي پيش کش) در حقيقت هيچ چيز هراس ناک تر و هوس ناک تر انسان نيست که به قول توماس هابز انسان گرگ انسان است

??- در کل و بدون در نظر گرفتن موارد خاص انها به ما کاري ندارند ماهم به آنها کاري نداريم ازدود و دم و سر و صداهاي شهر و بوي فاضلاب و توالت فراريند مثل ما کارما و مکافات دارند و دست آخر اينکه به عقيده من با تمام اين اوصاف تفاوت اساسي با ما ندارند زيرا که : آنها هم رنج مي کشند
سه شنبه 2/5/1386 - 16:58
آموزش و تحقيقات

درهر تمرين يا برنامه تلپاتيک بين دو فرد فرستنده وگيرنده فاصله اي وجود دارد که مي توان از چند سانتيمتر تا چند هزار کيلو متر متفاوت باشد ميزان فاصله در نحوه و نتيجه ارتباط تلپاتي کمترين تاثيري ندارداگر شما فکر خود را به اين امر معطو ف و در نتيجه شرطي نمايد که در فاصله طولاني بر قرار ي تله پاتي مشکلتر است اين تلقين ذهني بر روي رفتار شما تاثير گذاشته ودر عمل نيز در فواصل نزديک تر نتيجه بهتري کسب مي کنيد اين تصور يا شرطي شدن نادرست و مضر است هرگز به فاصله موجود بين گيرنده و فرستنده اهميتي ندهيد شما به همان ميزان از ظرفيت و قابليتي را که در فاصله نزديک کسب کرده ايد مي توانيد در فواصل طو لاني هم دريافت کنيد - اصول بنيادي دانش تله پاتي توصيه مشود که تجربيات اوليه درفاصله نزديک و ترجيحا در يک اتاق ارام صورت گيرد برخي از صاحب نظران معتقدند که افراد حاضر در اين جلسات بايستي از لحاظ روحي و عاطفي به هم نزديک باشند اگر در تميرنهاي اوليه فرستنده پيام دست راست خود را بر روي دست چپ گيرنده بگذارد اين ارتباط جسمي پيوند روحي و عاطفي بهتري را بين انها ايجاد ميکند در ايين سالکان و عارفان شرق اسيا بويژه چين باستان و سرزمين عجايب هند قسمت راست بدن داراي قدرت يا اهميت مثبت و صادر کننده انرژي مي باشد درحالي که سمت چپ داراي انرژي يا الکتريسته منفي و دريافت کننده ميباشد :زمان مناسب مناسبترين زمان براي ارتباط فکري ساعا ت اخر شب وصبح زود است در عمل انسان مو جودي است که روز را با کار و فعاليت به پايان مي رساند و شبها خسته و کو فته نياز به خوابيدن دارد در شرايط عادي انسان شبها به چرت زدن و خواب الودگي دچار مي شود ودرصورت دراز کشيدن به خواب عميقي فرو مي رود زماني که ما بيدار و مشغول فعاليت هستيم ضمير اگاه ما فعال است بر عکس هر زمان که مادر وضعيت سکوت و ارامش هستيم ضمير ناخود اگاه ما فعال ميشود در اين شرايط انرژي زيادي از مغز ساطع ميشود و پراکندگي اين امواج نمايمگر وجود شرايط ارامش واسايش فيزيو لوژي در مغز است هر گاه ما بتوانيم جسممان را ريلاکس و غير فعال کنيم قدرتها و قابليتاه روحي و رواني فعال و شکوفا ميشود گويي در اين شرايط کانالهايي که براي فعاليت و کارايي لازمند رها وازاد مشوند در اين زمان انسان بهتر وبيشتر مي تواند با ضمير مادون اگاه و ناخود اگاه خويش که منبع الهام و برکات است رابطه بر قرار کند زماني که انرژي زيادي از مغز خارج شود رو ح ميتواند خود را از زير بار سنگيني جسم رها ودر فضا ي بي کران به پرواز در ايد به اين حالت وضعيت خروج روح از بدن مي گويند...

سه شنبه 2/5/1386 - 16:55
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته