• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1378
تعداد نظرات : 171
زمان آخرین مطلب : 3799روز قبل
اهل بیت

زندگی امام یک ‌پارچه و واحد است و هر کس آن را مطالعه کند، هماهنگی کاملی در آن مشاهده می‌کند. جای شگفتی نیست که می‌بینیم امام در خانه خدا به دنیا می‌آید، در خانه خدا به شهادت می‌رسد و در طول زندگی نیز به عبادت و سجده در خانه خدا مشغول است.

خبرگزاری فارس: جای شگفتی نیست که امام‌ علی در خانه خدا به دنیا می‌آید و در خانه خدا به شهادت می‌رسد

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، کتاب «حدیث سحرگاهان» از بیانات امام موسی صدر که با ترجمه علیرضا محمودی در موسسه فرهنگی و تحقیقات امام موسی صدر منتشر شده است و به گفتارهای تفسیری امام موسی‌صدر می‌پردازد و ترجمه کتاب «احادیث السحر» وی است که در سال 1999 در بیروت منتشر شده است و افزون بر مطالب آن کتاب، حدود بیست بخش از متون نویافته نیز در آن گنجانده شده است.

این کتاب گفتارهای تفسیری است که امام موسی صدر در سحرگاهان ماه مبارک رمضان در رادیو لبنان بیان کرده است. با توجه به اینکه این سخنرانی‌ها در آخرین سال‌های حضور امام موسی صدر در لبنان ایراد شده است، به نوعی عصاره اندیشه و فکر امام موسی صدر در زمینه‌های مختلف و انعکاس و خلاصه معرفت وجودی امام صدر است. در بخشی از کتاب که به اعمال شب قدر اختصاص یافته است، می‌خوانیم: 

«بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * حم * وَالْکِتَابِ الْمُبِینِ * إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَة مُبَارَکَـةإِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ * فِیهَا یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ * أَمْرًا مِنْ عِنْدِنَا إِنَّا کُنَّا مُرْسِلِینَ * رَحْمَـةً مِنْ رَبِّکَ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ * (دخان، 1-6) 

[حا، میم. سوگند به این کتاب روشنگر. ما آن را در مبارک شبی نازل کردیم. ما بیم‌دهنده بوده‌ایم. در آن شب هر فرمانی بر حسب حکمت صادر می‌شود، فرمانی از جانب ما. و ما همواره فرستندۀ آن بوده‌ایم. رحمتی است از جانب پروردگارت و هر آینه او شنوا و داناست.]

سورۀ دخان، که بدان علت که کلمۀ «دخان» در آن آمده است به این اسم نامیده شده است، از سوره‌هایی است که در شب قدر می‌خوانند. این آیات ابتدایی که خواندیم، آشکارا نشان می‌دهد که سوره به طور مشخص به موضوع «لیلةالقدر» می‌پردازد. بنابراین بهتر است که ما نیز دربارۀ همین موضوع بحث کنیم، به خصوص که موضوع پیچیده‌ای است و در میان مسلمانان جزو اسرار به شمار می‌آید. 

*معنایی که سوره دخان از لیله‌القدر روشن می‌کند با مفهوم شایع متفاوت است

این سوره مفهوم «لیلةالقدر» را روشن می‌کند، معنایی که با مفهوم شایع متفاوت است. چرا که می‌فرماید: «ما قرآن را در شبی مبارک نازل کردیم» و در سورۀ قدر بر این تأکید شده که قرآن در شب قدر نازل شده است: «إنّا أَنزَلناهُ فِی لَیلَة القَدرِ» بنابراین «شب مبارک» ‌‌‌ همان شب قدر است که قرآن در آن شب نازل شده است. این آیه‌ها معنای شب قدر را این‌گونه تفسیر نازل شده است. این آیه‌ها معنای شب قدر را این‌گونه تفسیر می‌کند که شب قدر‌‌‌ همان شب نزول قرآن است و در قرآن هر چیزی روشن شده، و حلال و حرام و صحیح و فاسد و نیز حقایق شرعی توضیح داده شده است. همچنین تعریف همۀ ارزش‌های غیبی و مفاهیم و تعالیم آسمانی آمده است. 

«إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَة مُبارَکَة إِنّا کُنّا مُنذِرِینَ» این جمله از نظر نحوی به مثابه حال است برای جملۀ پیشین و معنای جمله این است که ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم، در شبی مبارک در حالی که ما در آن شب بیم‌دهنده بوده‌ایم. یعنی بر آن بودیم که بیم دهیم و درصدد خلق و تکوین نبودیم، یعنی بر آن بودیم آنچه را جایز نیست و همچنین محرمان را تشریع کنیم. 

«فیها یُفرَقُ کُلُّ أَمرٍ حکیمٍ»؛ همۀ امور محکم و ثابت را در این شب توضیح می‌دهند. این امر محکم چیست؟ «أَمراً مِن عِندِنا إِنّا کُنّا مُرسِلِینَ» همچنین این جمله هم حال است برای جملۀ قبلی یعنی در حالی که ما فرستاده بودیم و درصدد فرستادن تعالیم دینی و احکام اسلامی، این امور محکم را می‌فرستادیم. خلاصۀ معنای این آیات این است که ما در حال انذار و در حال فرستادن رسولان و در حال رحمت از سوی خدا، قرآن کریم را در شب مبارک نازل کردیم. پس شب قدر‌‌‌ همان شب مبارک است. در حقیقت شب تشریع ابعاد همۀ امور است. شب نزول قرآن یا به تعبیر امروزی شب قانون اساسی. بنابراین هنگامی که مسلمانان شب قدر را گرامی می‌دارند، در حقیقت خاطرات عزیز‌ترین شب از شب‌های تاریخ خود را گرامی می‌دارند. شبی که قرآن کریم در آن نازل شده و همه چیز برای امت تعریف شده و راه برای او تبیین شده است. زمانی که این شب را گرامی می‌داریم در حقیقت با این شب تجدید عهد می‌کنیم و در برابر خویش تصویر جدیدی از نزول قرآن قرار می‌دهیم تا گذشتۀ خویش را محاسبه و بررسی کنیم و راه و تصمیم آینده را برگیریم.

*شب قدر معنای دیگری غیر از مفهوم نزول قرآن دارد

در روایاتی که از رسول خدا (ص) نقل شده، آمده است که شب قدر تا روز قیامت در این امت باقی است. معنای احادیث این است که شب قدر معنای دیگری غیر از مفهوم نزول قرآن نیز دارد. قرآن در شب قدر نازل شده، اما در این شب مبارک چیز دیگری نیز وجود دارد. آن چیز چیست؟ ‌ای کسانی که این شب را گرامی می‌دارید و به آن ایمان دارید! در این شب مبارک چه چیز نازل شده است؟ به اعتقاد من، معنای شب قدر با مفهوم روزه در ماه رمضان کاملاً مرتبط است. ملاحظه می‌کنیم که روزه آماده‌سازی انسان روزه‌دار است برای اینکه در درجۀ اول حجاب را از برابر دیدگان عقل برمی‌دارد و سبب می‌شود که او ببیند و فکر کند و بیاموزد و بیشتر از روزهایی که غذا بیشتر می‌خورد، بفهمد. از سوی دیگر روزه انسان را نسبت به دردهای دیگران حساس می‌کند و این‌گونه عاطفۀ او را حساس تر و فراگیر‌تر می‌کند. سوم اینکه روزه نوعی آمادگی و پایداری در خود انسان ایجاد می‌کند، چرا که او در برابر خواهش‌ها و وسوسه‌ها و سختی‌ها می‌ایستد و در نتیجه صبر او بیشتر می‌شود و صبر با روزه رابطه‌ای ژرف دارد. در آیه کریمه می‌فرماید: «وَ استَعِینُوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاةِ» معنای صبر در احادیث‌‌‌ همان روزه است. ملاحظه می‌کنیم که روزه به انسان روزه‌دار سه ویژگی می‌بخشد: فهم بیشتر و احساس بیشتر و صبر بیشتر. این عناصر سه‌گانه در حقیقت وسایلی است تا آدمی برای آیندۀ خویش و تعیین سرنوشت خود تصمیم بگیرد. پس انسانی که روزه می‌گیرد، در نتیجه روزۀ خود بینشی روشن‌تر دارد و دردهای جامعه را بیشتر حس می‌کند و صبر او برای ادامۀ راه افزون‌تر می‌شود. پس این انسان، کسی است که می‌تواند تصمیم بگیرد و راهی برای آیندۀ خویش ترسیم کند و سرنوشت خویش را از خلال این تصمیم مشخص کند.

*ماه رمضان، دورۀ آموزشی است که سرنوشت انسان را مشخص می‌کند

بنابراین ماه رمضان، دورۀ آموزشی است که سرنوشت انسان را مشخص می‌کند و معنایش این است که سرنوشت او طی سال آینده بر اساس چارچوبی است که در ماه رمضان در قلب مؤمن و در درجه‌ای که مؤمن بدان می‌رسد، طراحی می‌شود. این بدان معناست که ماه رمضان ماه آموزش است و در نتیجۀ ایام قدر، آن هنگام که آدمی به این دورۀ آموزشی می‌رسد، به درجۀ کاملی رسیده است. این درجه به طبیعت حال در دهۀ آخر ماه رمضان قرار دارد و بنابراین بسیاری از روایات تأکید دارد که شب قدر یکی از شب‌های دهۀ آخر ماه رمضان است. در برخی از روایات آمده است که هر انسانی شب قدری دارد که با شب قدرِ انسان دیگر تفاوت دارد و این معنا بر مفهومی که از ارتباط میان شب قدر و روزه برگرفتیم منطبق است.

معنای دیگری نیز وجود دارد که با مفهوم دعا مرتبط است. هنگامی که آیات روزه را در ماه رمضان ملاحظه می‌کنیم، درمی‌یابیم که قرآن کریم آیۀ دعا را ضمن آیات روزه قرار داده است: «وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ...» این آیه در وسط آیات روزه است، بنابراین آشکارا میان دعا و استجابت دعا و روزه ارتباط وجود دارد. طبیعی است انسانی که بینشی واضح‌تر و شعور و احساس بیشتری نسبت به مسائل دیگران دارد و در نتیجه عقل و قلب او به نور ایمان نورانی است، به خدا نزدیک‌تر است و دعای او مستجاب. بی‌شک دعا تأثیری شگرف در سرنوشت انسان و در تصمیم برای این سرنوشت دارد. بنابراین ماه رمضان، زمان استجابت دعاست و دعا در این حالت، حال صفای قلب، حال دوری آدمی از کینه‌ها، حال بینش انسان و احساس کردن مسائل دیگران و صبر اوست. در این حالت است که شرایط دعا فراهم است و دعای آدمی مستجاب می‌شود و در نتیجه ماه رمضانمان در سرنوشتمان تأثیر می‌گذارد. همچنین این معنا بر معنای دوم نیز منطق است، بدین اعتبار که رسیدن آدمی به درجه‌ای عالی از مقام استجابت دعا عادتاً در دهۀ آخر است. چرا که زمانی طولانی از روزه گذشته و این‌گونه به معنای جدیدی برای شب قدر می‌رسیم که در این امت استمرار دارد. شاید شب قدر معنای دیگری نیز داشته باشد که خدا از آن مطلع است. والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته.»

به گزارش فارس، در این کتاب، 89 قسمت از مباحث تفسیری امام موسی صدر گنجانده شده که 58 قسمت آن تفسیر بخش‌هایی از سوره‌های بلند قرآن است که موضوعات مختلفی را در بر دارد و سی قسمت آن تفسیر سور قصار قرآن کریم است و یک بخش به نام «قرآن معجزه جاودان» شامل مباحثی درباره قرآن و تفسیر آن است.

 

مراسم احیای شب قدر در بعلبک

شیخ محمد یعقوب، زکریا حمزه، حسین الموسوی، حسین کنعان در عکس حضور دارند.

 

*شهادت امام علی (ع) در بیانات امام موسی صدر

کتاب «انسان آسمان» که در بردارندۀ 13 جستار از امام موسی صدر دربارۀ امیرالمؤمنین (ع) است 11 جستار آن برای نخستین بار منتشر شده است. امام علی در چند سطر، میلاد امام علی، امام علی و پویایی رهبری، ابلاغ پیام در غدیر خم، روز ولایت، روز امام علی، انسانیت پارسا پیشه، عید غدیر، عید ولایت، امام علی معیار راستین سنجش، بعد درونی شخصیت امیر مؤمنان، شهادت امیر مؤمنان، شأن امت و سرنوشت آن و پیشینۀ غدیر برخی از عناوین این اثر را تشکیل می‌دهد که به قلم احمد ناظم به فارسی ترجمه شده است.

سخنرانی امام موسی صدر در سال 1969 که از  نواری صوتی، موجود در مرکز مطالعات و تحقیقات امام موسی صدر در بیروت آماده شده است به موضوع شهادت امام علی (ع) پرداخته است و در این زمینه می‌خوانیم: 

*امام علی(ع) جمع اضداد است در وحدت ایمان

«بسم الله الرحمن الرحیم. والصلوة والسلام علی سید الخلق وخاتم المرسلین محمد وآله الطاهرین. 

برادران گرامی! در این شب و در این مناسبت باید دربارۀ چند نکته صحبت کنم که پاره‌ای از آن‌ها کاملاً مرتبط با این مناسبت است. البته این مطالب متعدد، در منطق ایمان، یکی به شمار می‌آید، همچنان‌که امام علی (ع) نیز برخوردهایی داشت که ضد و نقیض به نظر می‌رسید و شاعران با اشاره به این موارد گفته‌اند امام شخصیتی است که اضداد در او گرد آمده‌اند. این موارد متضاد نیز با وجود شکل‌های گوناگونی که دارند، در منطق ایمان یکی هستند.

این مسئله جای شگفتی ندارد. برق نیز با اینکه امری واحد است، در ظاهر کارکردهای متضاد و گوناگونی دارد. وقتی از برق در وسایلی همچون اتو یا دیگر وسایل گرمازا استفاده می‌شود، گرما تولید می‌کند ولی وقتی در یخچال به کار می‌رود، سرما تولید می‌کند. برق، هم حرکت ایجاد می‌کند هم سکون؛ هم رانش هم کشش. می‌دانیم که یکی از ویژگی‌های الکتریسیته این است که فضای مغناطیسی ایجاد می‌کند و اشیا را به سمت مرکز می‌کشد و از حرکت می‌اندازد ولی در عین حال، ابزاری است برای ایجاد حرکت؛ مانند پنکه و خودرو‌ها. 

برق، پدیده‌ای واحد است، ولی به علت آثار و کاربرد‌هایش، چنین به نظر می‌رسد که شکل‌های گوناگون و متضادی دارد.

از این ویژگی، قاعده‌ای برای ربط دادن میان امور گوناگون به دست می‌آید که ما می‌خواهیم دربارۀ آن بحث کنیم. این امور گوناگون، همچنین نمایانگر سیره و روش امام (ع) در زندگی پرفراز و نشیب ایشان است. در حقیقت این گوناگونی در ظاهر، در سرتاسر هستی به چشم می‌خورد. آفریدگار هستی یکی است و سرچشمۀ وجود، خدای یگانه است، ولی این خدای یگانه از یک زمین و یک آب و یک هوا، انواع گوناگونی از گل‌ها و شکوفه‌ها و نیز میوه‌های متعددی با رنگ‌ها و مزه‌ها و بوهای گوناگون می‌آفریند.

 

*هیچ تمایز و تفکیکی میان امور گوناگون در زندگی انسان وجود ندارد

اینجاست که رمز هم‌گرایی وحدت و کثرت (در اصطلاح فلسفی) روشن می‌شود. بر این اساس، هیچ تمایز و تفکیکی میان امور گوناگون در زندگی انسان وجود ندارد و انسان در هیچ شغل یا موقعیتی نمی‌تواند از وارد شدن به دیگر مسائل بپرهیزد. این حقیقت در جسم و روح انسان جلوه‌گر است. این حقیقت موجب می‌شود که اسلام در زندگی اجتماعی انسان حضور فعال داشته باشد. اگر ما بخواهیم از ایمان و اخلاق خود پاسداری کنیم، آیا می‌توانیم فعالیت‌های روزمره را نادیده بگیریم و هر طور بخواهیم عمل کنیم و بگوییم آنچه مهم است، دل انسان است و دل من نیز پاک است؟ نه، دل پاک جز در بدن پاک نمی‌تواند وجود داشته باشد. اگر بدن به پلیدی و گناه آلوده شود، دل نیز آلوده می‌شود. به همین ترتیب، در جامعۀ آلوده نیز انسان نمی‌تواند پاک بماند، چراکه انسان، هم از جامعه اثر می‌پذیرد و هم در آن اثر می‌گذارد. از این روست که اسلام به تشکیل جامعۀ پاک و سالم اهتمام ورزیده است تا پاکی و شایستگی‌های حقیقی انسان در آن شکوفا شود. بنابراین، نمی‌توان مسائل و امور را از یکدیگر جدا کرد. البته جدا نبودن مسائل از یکدیگر به هیچ وجه به معنای جدا نبودن تخصص‌ها از یکدیگر نیست. درست است که انسان موجودی واحد است، ولی دانش پزشکی پس از پیشرفت خود به شاخه‌هایی همچون دندان‌پزشکی، چشم‌پزشکی و تخصص‌های دیگر در زمینۀ قلب و اعصاب و گوارش و مانند آن تقسیم شد. 

فراوان بودن مسائل دانش یا اندیشه، انسان را بر آن می‌دارد که تخصص‌ها را جزئی و از یکدیگر جدا کند و در عین حال پیوسته بودن این پدیده‌ها و ارتباط داشتن این امور با یکدیگر را حفظ کند. جامعه نیز پدیده‌ای واحد است و هیچ یک از ما خواه روحانی باشد یا پزشک یا مهندس، نمی‌تواند از وارد شدن به دیگر زمینه‌ها و دیگر امور بپرهیزد. ولی این بدان معنا نیست که کار‌شناس در پزشکی، کار‌شناس در سیاست نیز هست یا عالم دین از امور دخانیات نیز آگاه است یا استاد علوم طبیعی می‌تواند مهندس ساختمان‌سازی یا جاده‌سازی یا مدیر کارخانه نیز باشد. تخصص‌ها را باید از یکدیگر متمایز کرد، ولی این بدان معنا نیست که پزشک به این بهانه که پزشک است، وظایف ملی خود را نادیده بگیرد یا روحانی به بهانۀ اینکه عالم دین است، از وظایف ملی و قومی خود شانه خالی کند.

بنابراین، مسائل به یکدیگر پیوسته‌اند یا به تعبیر دقیق‌تر، مسائل یکی هستند ولی باید تخصص‌ها را از یکدیگر متمایز کرد وگرنه هرج و مرج پیش می‌آید؛ چراکه خداوند انسان را با توانمندی‌های گوناگون آفریده است. 

*در زندگی امام (ع) اموری ناهمگون و متضاد دیده می‌شود

اما موضوعاتی که دوست دارم امشب دربارۀ آن‌ها صحبت کنم: این دومین مراسمی است که به مناسبت بزرگداشت شهادت امیر مؤمنان، علی (ع) برگزار می‌شود. این مراسم را کمیتۀ تعلیمات دینی مدارس در جنوب و کل لبنان برگزار می‌کند. اعضای کمیتۀ تعلیمات و اساتید آموزش دینی در مدارس اقدام به برگزاری و اجرای این مراسم کرده و در آن به سخنرانی پرداخته‌اند. کمیتۀ تعلیمات دینی برای پر کردن خلأ اعتقادی و دینی و تربیتی در مدارس رسمی شکل گرفته است؛ چراکه تعدد ادیان و مذاهب در این کشور، وزارت آموزش و پرورش را با مشکل روبه‌رو کرده است و از این رو، از ارائۀ تعلیمات دینی در مدارس خودداری می‌کند. این مسئله در میان جوانان ما که در خانه و خیابان و هم‌اکنون در مدرسه از آموزش‌ها و تربیت‌های اسلامی محروم‌اند، خلئی پدید آورده است که خطری بزرگ به شمار می‌آید و جوانان را در آستانۀ لغزش و انحراف قرار می‌دهد. تلاش برای ارائۀ تعلیمات دینی در مدارس، تلاشی ارزشمند و افتخارآمیز برای دستیابی به پرورش و ارشاد دینی جوانان است. تفاوت امسال با سال گذشته این است که این تلاش‌ها گسترش یافته و بودجۀ آن نیز دو برابر شده است ولی با این حال، این هنوز نتوانسته است همه جای لبنان را پوشش دهد. امیدواریم به یاری خداوند در سال‌های آینده بتوانیم این خدمات را به همۀ مناطق لبنان تقدیم کنیم. این تلاش‌ها از برکات امام علی (ع) و دستاورد جهاد ایشان است و از این رو، این کمیته مناسبت‌های مربوط به امام علی (ع) را گرامی می‌دارد.

همان طور که گفتم، در زندگی امام (ع) اموری ناهمگون و متضاد دیده می‌شود: می‌بینیم با دشمنان خدا سرسخت و درشت‌خوست و با دوستان خدا و ستم‌دیدگان، مهربان و نرم‌خو. همۀ ما سخن منسوب به یکی از اولیا را شنیده‌ایم که سه روز پس از شهادت امام به زیارت ایشان رفت: گاهی می‌بینیم که به‌تنهایی نهصد یهودی را در یک روز می‌کشد و بار دیگر می‌بینیم در برابر کودکی یتیم و بیوه‌زنی ناتوان، به خود می‌لرزد. امام مقداری غذا برمی‌دارد و به خانۀ آن بیوه‌زن که شوهرش در جنگ صفین کشته شده بود، می‌رود و کودکانش را سرگرم می‌کند تا آن زن داغ‌دار بتواند برای فرزندانش غذایی آماده کند. امام تنور را برمی‌افروزد و چهرۀ خود را در برابر آتش آن می‌گیرد و می‌گوید: «بچش‌ای ابوالحسن، این‌ جزای‌ کسی است‌ که‌ حقوق‌ یتیمان را ضایع‌ کند.» [1] آن قدرت و شکوه و جبروت در برابر دشمنان خدا کجا و این ناتوانی در برابر یتیمان و نیازمندان کجا! در برابر ستمگران او را نیرومند و مغرور می‌بینیم، ولی وقتی شب فرا می‌رسد، در برابر خداوند همچون بیمار به خود می‌پیچد و همچون مصیبت‌زده می‌گرید.

این دوگانگی و تضاد را که در همۀ عرصه‌های زندگی امام به چشم می‌خورد، چطور می‌توان تفسیر کرد؟ او به اندازه‌ای بخشنده بود که برخی از دشمنانش گفتند: اگر او دو خانه داشته باشد، یکی پر از طلا و دیگری پر از کاه، طلا‌ها را پیش از کاه‌ها انفاق می‌کند. ولی همین بخشندگی، در برخورد امام با برادرش عقیل به طرز شگفت‌آوری به بخل و آزمندی تبدیل می‌شود. عقیل از امام خواست که به سهم گندم او بیفزاید و به تعبیر خودِ امام: «مِن بُرِّکُم صاعاً.» (یک مَن گندم از بیت‌المال شما.) [2] ولی امام که امین اموال مسلمانان بود، نمی‌توانست به برادر خود بیش از سهمش بدهد. از این رو تکه آهنی را گداخت و نزدیک او برد. «او چنان فریاد برآورد که بیمار از درد، و نزدیک بود از داغی آن پاره‌آهن گداخته، بگدازد.» [امام (ع) می‌فرماید:] «به او گفتم: مادران داغ‌دار بر تو بگریند، از آهنی می‌نالی که انسانی به بازیچه آن را گرم ساخته است و مرا به آتشی می‌کشانی که خدای جبّارش به خشم گداخته؟ تو از آزار حرارتی اندک بنالی و من از شعلۀ سرکش دوزخ ننالم؟» [3]

 

*جای شگفتی نیست که می‌بینیم امام در خانۀ خدا به دنیا می‌آید، در خانۀ خدا به شهادت می‌رسد

این صحنه را چطور می‌توانیم تفسیر کنیم؟ آن بخشندگی کجا و این سخت‌گیری کجا!

زندگی امام یک‌پارچه و واحد است و هر کس آن را مطالعه کند، هماهنگی کاملی در آن مشاهده می‌کند. جای شگفتی نیست که می‌بینیم امام در خانۀ خدا به دنیا می‌آید، در خانۀ خدا به شهادت می‌رسد و در طول زندگی نیز به عبادت و سجده در خانۀ خدا مشغول است.

ایمان این‌گونه است و مؤمن جز این‌گونه نمی‌تواند باشد. مگر نه اینکه قرآن کریم فرموده است: «مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ» [4] سخت‌گیری بر کافر و مهربانی با یکدیگر، هر دو یک حقیقت هستند همچنان‌که گرما و سرمای ایجاد شده از برق نیز حقیقت واحد دارند. چرا این طور است برادران؟ اگر ایمان، انگیزه و خاستگاه حرکت‌های انسان مؤمن باشد، می‌بینیم در راه خدا و در مسیر حق نیرومند است ولی در جای دیگر ناتوان و ضعیف. انسان مؤمن وقتی احساس می‌کند خدا با اوست، برای حرکت در این خط انگیزه پیدا می‌کند و نیرو می‌گیرد و دیگر از هیچ کس نمی‌هراسد ولی وقتی احساس کند خدا از او خشنود نیست، احساس ترس می‌کند و سست می‌شود و برای حرکت به تردید می‌افتد.

امیر مؤمنان وقتی در میدان جنگ می‌ایستد و خدا را پشتیبان قلب خود می‌یابد و خود را دست خدا می‌بیند، به پیش می‌رود و باکی ندارد که آیا او به کام مرگ درآید یا مرگ او را به کام خود فرو کشد. به پیش می‌رود، زیرا نیرو و توان خود را از خود نمی‌داند، بلکه از سوی خدا می‌بیند. در این مسیر چنین قدرتی دارد ولی در جای دیگر چنین قدرتی را در خود نمی‌یابد... وقتی از زبان رسول خدا به او می‌گویند نهصد یهودی را بکش، باکی ندارد، زیرا عاطفه و قلب او تابع ارادۀ خداوند است؛ همچنان‌که در آیۀ مربوط به حدّ آمده است: «وَلَا تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ.» [5]

بنابراین، امام علی (ع) در میدان نبرد احساس می‌کند دست قدرت خدا با اوست، اما در جای دیگر، نه. هنگام کمک به تهی‌دستان از تنگدست شدن خود نمی‌ترسد و آنان را بر خود مقدّم می‌دارد، هرچند خودش سخت نیازمند باشد. چرا؟ زیرا احساس می‌کند با گنجینۀ پایان‌ناپذیر خداوند در ارتباط است و از این رو، بدون ترس و درنگ انفاق می‌کند. ولی هرگز چیزی در راه باطل و به ناحق نمی‌دهد، زیرا در این صورت، گنجینۀ خداوند در اختیار او نیست.

*او درد و رنج دیگران را حس می‌کرد، زیرا این حس از ایمان به خدا سرچشمه می‌گیرد

رمز اقتدار امام و نمود یافتن رفتارهای متضاد و گوناگون در حیات ایشان این است. امام علی (ع) سمبل انسان یکتاپرستی است که همه چیز را با ترازوی حق و عدالت می‌سنجد و میان برادر یا نزدیکان خود و کسی که از او دور است، فرقی نمی‌گذارد. او وقتی به این می‌اندیشد که شاید در حجاز یا یمامه کسی باشد که به قرص نانی حتی امید نداشته یا مزۀ سیری را نچشیده باشد، پریشان می‌شود و خود را به خاطر اینکه مبادا دردهای همسایگان و دیگر افراد امت را نادیده بگیرد، نکوهش می‌کند و می‌گوید مرا برای آن نیافریده‌اند که چون چارپایانِ در آغل بسته که همۀ نگرانی و مقصودشان نشخوار علف است، غذاهای لذیذ و دلپذیر به خود مشغولم دارد یا همانند آن حیوانِ‌‌ رها گشته باشم که تا چیزی بیابد و شکم از آن پرکند، خاکروبه‌ها را به هم می‌زند. [6]

او درد و رنج دیگران را حس می‌کرد، زیرا این حس از ایمان به خدا سرچشمه می‌گیرد و بهترین راه برای عبادت خدا، خدمت کردن به آفریدگان اوست که آفریدگان همگی عیال خدا هستند و محبوب‌ترین کس در نزد خداوند کسی است که برای عیال او سودمند‌تر باشد. ایمان، خاستگاه حرکت امام است و همین ایمان در جایی او را برمی‌انگیزد و جای دیگر او را باز می‌دارد. جایی او را به بخشندگی می‌خواند و جای دیگر او را به بخل ورزیدن وا می‌دارد. هر مؤمنی باید این‌گونه باشد.

هر اندازه ایمان انسان مؤمن بالا‌تر رود، بر توانایی و دلاوری او افزوده می‌شود و از این روست که می‌گوییم بهترین ابزار برای پیروز شدن بر دشمن در جنگ و جهاد، بالا بردن ایمان و نزدیک‌تر شدن به خداوند است. امیر مؤمنان در سفارش به پسر خود، محمد بن حنفیه فرموده‌اند اگر کوه‌ها متزلزل شوند، تو پایدار بمان. سرت را به عاریت به خداوند بسپار و پا‌هایت را چونان میخ در زمین استوار کن. [7] خواهش می‌کنم به این نکته توجه کنید. سرت را به عاریت به خداوند بسپار، یعنی وقتی می‌جنگی این طور فکر کن که عمر تو به دست خداست و سرت و زندگی‌ات، امانت خداوند در نزد توست، چراکه سر نماد زنده بودن توست و اگر سرِ انسان قطع شود، انسان زنده نمی‌ماند. در این صورت از چه هراس داری؟ وقتی ببینی سرت را نزد موجودی امین و توانمند و شکست‌ناپذیر به امانت سپرده‌ای، دیگر از چه بترسی؟

*وضعی که به آن خو گرفته‌ایم و آن را زندگی می‌نامیم، از نظر امام زندگی نیست

این احساس که مرگ و زندگی به دست خداست و خدا آفریدگار مرگ و زندگی است، انسانی را که بر حق است، در حرکت و رفتارش نیرومند می‌کند. ولی همین قهرمانی که از مرگ نمی‌هراسد، زیرا احساس می‌کند سرش را به عاریت به خدا سپرده است، اگر بخواهد به انسانی ستم‌دیده و بر زمین افتاده یک سیلی بزند، می‌ترسد. چرا؟ زیرا می‌داند خدا در مسیر باطل با او همراه نیست و از او پشتیبانی نمی‌کند. این است فرق میان اعتماد به نفس و اعتماد به خدا. زندگی امام خلاصه می‌شود در یک سجده، یک موضع و یک میزان و معیار. پیامبر (ص) دربارۀ او فرموده است: «علی با حق و حق با علی است. هرکجا علی باشد، حق نیز بر محور او می‌گردد.» [8] درود خداوند بر آن پیشوایی که هر بار نامش را می‌بریم، زنده و تازه می‌شود. اگر اندکی بیندیشیم و به ندای او در این عصر و این اوضاع گوش فرادهیم، می‌شنویم که بر سر ما بانگ برمی‌آورد و نمی‌پذیرد که ما پیرو او و برادران او در امت خوانده شویم، چراکه او خواری و زبونی را نمی‌پذیرد و در جنگ با دشمن خدا، ترس برایش معنا ندارد. ما سخت نیازمند مطالعۀ زندگی امام و پیروی از سیرۀ او هستیم.

برادران! امشب و دیگر شب‌ها سخنان بسیاری گفته شده است و هیچ یک از ما با علی و سیرۀ علی (ع) ناآشنا نیست. پس چرا ما دیگر از سیرۀ پاک او تأثیر نمی‌گیریم؟ چرا در کنار چشمه ایستاده‌ایم و با اینکه احساس تشنگی می‌کنیم، از آن نمی‌نوشیم: «بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِهِم مَّا کَانُوا یَکْسِبُونَ» [9] ما نیازمند کمی خودجوشی و تفکر عمیق هستیم. باید به این باور برسیم که وضعی که به آن خو گرفته‌ایم و آن را زندگی می‌نامیم، از نظر امام زندگی نیست. امام در جنگ صفین خطاب به اصحاب خویش فرمود: «المَوتُ فی حَیاتِکُم مَقهُورینَ وَالحَیاةُ فی مَوتِکُم قاهِرینَ.» [10] (مقهور شدن در زندگیتان، مرگ است و پیروزمندانه مردنتان، زندگی است.)

این حقیقت است و نه سخنی از سر احساس. دوست دارید مفهوم این جمله را برایتان توضیح دهم؟ برادران! تفاوت میان مرگ و زندگی چیست؟ در نگاه سطحی، مرده حرکت نمی‌کند، حرف نمی‌زند، تأثیری در اطراف خود نمی‌گذارد، چیزی را نه به جلو می‌راند، نه به عقب می‌کشد و هیچ تعامل و داد و ستدی با دیگران ندارد. این طور نیست؟ حتی بستر و لباس‌ها و کفن خود را نیز نمی‌تواند حرکت دهد. مرده این طور است. موجود زنده چطور؟ نماد زندگی، حرکت و پویایی و تأثیرگذاری بر محیط پیرامون است. در گذشته وقتی می‌خواستند بفه‌مند انسانی مرده است یا زنده (این مربوط به روزگار قدیم است و شما پزشکان امروزی از این روش استفاده نمی‌کنید) آینه‌ای را جلو دهانش می‌گرفتند. اگر روی سطح آینه را بخار می‌گرفت، می‌فهمیدند که او زنده است وگرنه، معلوم می‌شد که او مرده است؛ چراکه مرده حتی نمی‌تواند کوچک‌ترین تأثیری روی آینۀ مقابل دهان خود بگذارد.

 

*نماد مرگ و زندگی و فرق میان این دو، در حرکت و حرکت‌آفرینی و تأثیرگذاری بر اطراف است

بنابراین، نماد مرگ و زندگی و فرق میان این دو، در حرکت و حرکت‌آفرینی و تأثیرگذاری بر اطراف است. البته آنچه در اطراف بدن مرده است، در آن تأثیر می‌گذارد. چرا؟ اگر مرده‌ای اینجا‌‌ رها شود، میکروب‌ها، سرما و گرما، حتی حشرات ریز هم می‌توانند در آن تأثیر بگذارند و آن را فاسد و متلاشی کنند. می‌توانند هر‌گاه بخواهند مکان و حالت او را تغییر دهند. بنابراین، حقیقت مرگ، بی‌تأثیر بودن در محیط و تأثیر گرفتن از آن است و حقیقت زندگی، تأثیرگذاری در محیط. این، مفهوم سادۀ مرگ و زندگی است.

 

*سرنوشت انسان مقهور را دشمن رقم می‌زند

حال ببینیم مفهوم زندگی از نگاه امام علی (ع) چیست. امام علی بن ابی‌طالب (ع) می‌فرماید: انسان مقهور انسانی است که دشمن بر او چیره شده است، یعنی اراده‌اش را از او گرفته و سرنوشت او را خود رقم می‌زند و کم و زیاد می‌کند، چنین انسانی که دشمن اراده‌اش را بر او تحمیل کرده، مرده است؛ یعنی آنچه در اطراف اوست در او اثر می‌گذارد، نه تنها دشمن، که هر آنچه در اطراف اوست، در او اثر می‌گذارد. جوانان گوش کنید: انسانی که تابع محیط و جامعۀ خود است و در برابر مُد ـهر اندازه که ناپسند باشد تسلیم است و جرئت حق‌گویی و راست‌گویی ندارد، شجاعت امر به معروف و نهی از منکر ندارد و از محیط خود می‌ترسد، چنین انسانی مغلوب محیط است و هیچ تأثیری در محیط نمی‌گذارد و تنها از آن تأثیر می‌پذیرد. چنین فردی مردۀ حقیقی است. انسان زنده آن است که در پیرامون خود تأثیر می‌گذارد و سازندۀ جامعۀ خویش است. وضع خانه و امت و محیط خود را اصلاح می‌کند یا به اصلاح آن کمک می‌کند و در آن تأثیر می‌گذارد. چنین انسانی بر دشمن خود چیره می‌شود و سرنوشت آنان را رقم می‌زند و اجازه نمی‌دهد دشمنانش سرنوشت او را تعیین کنند.

انسان زنده این‌گونه است. انسانی که علی (ع) می‌خواهد این‌گونه است. و عجیب اینجاست که چنین انسانی حتی اگر در ظاهر بمیرد، باز زنده است. چرا؟ شما جوانان و دانشجویان کتاب‌هایی را خوانده‌اید یا دارید که مؤلف آن از دنیا رفته است، ولی همچنان در شما تأثیر می‌گذارد و شما را متحول می‌کند. زندگی این است. حتی پس از مرگ و از ورای قبر و در گذر تاریخ طولانی، بر دیگران تأثیر می‌گذارد و از راه کتاب، از راه سخنان، از راه مسجد‌ها و مؤسسه‌ها، از راه تربیت و تأثیرگذاری، از راه مکتب فکری خود و از راه الگو بودن، جامعه را دگرگون می‌کند. انسان زنده این است، زیرا ملاک حقیقی زنده بودن، حرکت و تأثیرگذاری و دهش است.

 

*انسان زنده‌ای که با هر بادی همسو می‌شود، مرده است

اما انسان زنده‌ای که با هر بادی همسو می‌شود... و آن‌گاه موجی از این سمت می‌آید... موج ترس می‌آید... یا موج فریب، کرنش، تهدید و عقب‌نشینی... در منطق امام، این‌گونه زندگی کردن، زندگی نیست؛ مردگی است. ما باید خودمان به خودمان رحم کنیم. اگر ما به خودمان رحم نکنیم، چه کسی به ما رحم می‌کند؟ آیا می‌پذیریم که در زندگی فراموش شویم و ما را نادیده بگیرند و بدین ترتیب، جزو مردگان باشیم، پیش از آنکه مرده باشیم؟ آیا به این مردگی ادامه می‌دهیم؟ هرگز! فکر نمی‌کنم شما چنین سرنوشتی را بپذیرید. ما «علی» هستیم. نمی‌گویم هر یک از ما می‌تواند همۀ جهان را دگرگون کند. چنین ادعایی، خیال‌پردازی و آرمان‌گرایی دور و دراز است. باید واقع‌گرا باشیم. به اندازۀ محیط کوچک خودمان، به اندازۀ روح و جسم خودمان، به اندازۀ کسانی که پیرامون ما هستند و به اندازۀ دوستان و خویشان خود می‌توانیم تأثیرگذار باشیم. می‌توانیم تربیت‌کننده باشیم. می‌توانیم حرکت‌آفرین باشیم. می‌توانیم به موجودی زنده و دارای حیات تبدیل شویم. این است حیاتی که امام علی بن ابی‌طالب (ع) می‌خواهد. جای شگفتی نیست که شهادت ایشان در شب قدر رخ می‌دهد؛ شبی که سرنوشت انسان رقم می‌خورد و انسان، نتیجۀ روزه و شب‌زنده‌داری و دعا و تمرین و دیگر اعمال خود را می‌گیرد و می‌تواند بر نفس خود چیره شود و آیندۀ خود را سعادتمند سازد.

 

*شبی که از مرگِ علی زندگی ساخت، ما نیز از مرگ خود زندگی بسازیم

به همین اندازه بسنده می‌کنم و در پایان به درگاه خداوند متعال دعا می‌کنیم و از او می‌خواهیم که ما را به واقعیت‌هایی که در آن به سر می‌بریم، آگاه کند و ذره‌ای همت برای عمل کردن و بیرون آمدن از دایرۀ حرف زدن عطا کند... چه بسیار حرف زدیم و عمل نکردیم، چه بسیار مسئولیت‌ها که به گردن گرفتیم ولی انجام ندادیم، چه بسیار تعهد‌ها که پذیرفتیم ولی بدان پایبند نماندیم تا بدانجا که از پی هر آواز رفتیم و با وزش هر باد به این سو و آن سو شدیم. علی بن ابی‌طالب (ع) چنین انسانی را نمی‌خواهد. در شب بزرگداشت یاد او تلاش کنیم حتی به اندازۀ یک گام، حتی به اندازۀ ذره‌ای، به قول شما به اندازۀ سر سوزنی به سوی تأثیرگذاری در محیط و تأثیر نپذیرفتن از آن حرکت کنیم. سخنان خود را به پایان می‌برم و برای شما و کمیتۀ تعلیمات آرزوی موفقیت و توفیق الهی می‌کنم و امیدوارم سال آینده برای ما سالی باشد که بتوانیم سرنوشتمان را خودمان رقم بزنیم و بتوانیم تقدیر زندگیمان را به دست بگیریم و بتوانیم راه فداکاری و جان‌فشانی را در پیش بگیریم تا عزت از دست رفته و سرزمین‌های اشغال شده را باز پس بگیریم و از زندگی و کشور خود پاسداری کنیم.

بیایید در شب علی (ع)، شبی که از مرگِ علی زندگی ساخت، ما نیز از مرگ خود زندگی بسازیم. این کار بسیار آسان است. شهادت در منطق قرآن حیات است. قرآن کتاب شعر یا ادبیات نیست، کتاب حقیقت است. می‌فرماید: «وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ» [11] آیا این حقیقت را انکار می‌کنید؟ منطق قرآن این است. حیات واقعی این است، زیرا وقتی انسانی شهید می‌شود، تأثیر می‌گذارد و می‌سازد و پیام خود را به دیگران و به امت بازتاب می‌دهد.»

به گزارش فارس، مطالب این کتاب را می‌توان به سه بخش تقسیم کرد. بخش اول، مجموعه گفتارهای امام موسی صدر به مناسبت ولادت امیرالمؤمنین، بخش دوم سخنان وی دربارۀ واقعۀ غدیر و لایت حضرت علی (ع) و بخش سوم مطالبی است که امام موسی صدر به مناسبت شهادت حضرت بیان کرده است.

در پیوست این کتاب نیز تصاویر دست‌نوشته‌ای از امام موسی صدر دربارۀ امام علی (ع) آمده است که ترجمۀ آن با عنوان «علی (ع) در چند سطر» در ابتدای کتاب آمده است. کتاب «انسان آسمان» در 1500 نسخه و با قیمت 80 هزار ریال در مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر سال جاری منتشر و روانه بازار نشر شد.

سه شنبه 8/5/1392 - 20:36
رمضان

در روایات، درباره غسل، احیا و تلاش در عبادت در شب بیست و یکم و شب بیست و سوم تأکید شده و آمده است: شب قدر در میان یکى از این دو شب است.

خبرگزاری فارس: جزئیات کامل اعمال مستحبی در شب ۲۱ ماه مبارک رمضان

خبرگزاری فارس ـ گروه آیین و اندیشه: در تمام سال، شبى به عظمت و فضیلت شب قدر نمى‌رسد. شبی که بهتر از هزار ماه (بیش از 83 سال، تقریبا به اندازه عمر طولانی هر انسان) است و عمل در آن شب از عمل در هزار ماه (بیش از 83 سال) که شب قدر در آن نباشد، برتر است.

حضرات معصومین علیهم‌السلام شب قدر را به طور دقیق، تعیین نکرده‌اند و آن را مردّد در میان سه شب (نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم) ذکر فرموده‌اند، تا مؤمنان با انجام اعمال شب‌هاى قدر، در هر سه شب و به دست آوردن حال خوشِ معنوى و کسب فیض در این شب‌ها، به آمادگى کامل، جهت دریافت عنایات ویژه الهى دست یابند.

هر چند از برخی روایات، استفاده می‌شود که شب‌هاى بیست و یکم و بیست و سوم به شب قدر بودن، نزدیکترند.

اعمال شب‌هاى قدر

اعمال شب‌هاى قدر بر دو قسم است. یک قسم آن مشترک میان هر سه شب است و قسم دیگر اعمالى است که مخصوصِ هر یک از این سه شب است.

اعمال مشترک شب‌هاى قدر که در هر سه شب (19، 21 و 23) انجام می‌گیرد

1ـ غسل شب قدر است. مرحوم «علاّمه مجلسى» گفته: بهتر است غسلِ شب‌هاى قدر را مقارن غروب آفتاب انجام دهند که نماز مغرب را با غسل بخوانند.

2ـ دو رکعت نماز بخواند؛ که در هر رکعت بعد از حمد، هفت مرتبه سوره «قُل هُوَ اللّه» را تلاوت کند و بعد از پایان نماز، هفتاد مرتبه بگوید: اَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَ أَتُوبُ اِلَیْهِ در روایتى از رسول خدا صلى الله علیه وآله آمده است: کسى که این عمل را بجا آورد، از جاى خویش بر نخیزد مگر این که خداوند متعال او و پدر و مادرش را بیامرزد و خداوند فرشتگان را مأمور مى‌کند تا سال آینده براى وى حسنات بنویسند....

3ـ امام باقر علیه‌السلام درباره عمل دیگر این شب فرمود: قرآن را بگشاید و در برابر خود قرار دهد و بگوید:

اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِکِتابِکَ الْمُنْزَلِ وَ ما فیهِ، وَ فیهِ اسْمُکَ (الاعظَمُ) الاکبَرُ، وَ

(خدایا از تو خواهم به حق کتاب فرستاده شده ات و آنچه در آن است که در آن است نام بزرگت و)

اَسْماؤُکَ الْحُسْنى، وَ ما یُخافُ وَ یُرْجى، اَنْ تَجْعَلَنى مِنْ عُتَقائِکَ مِنَ النّارِ

(نام‌هاى نیکویت و آنچه بدانها ترس و امید شود که قرارم دهى از زمره آزاد شدگانت از دوزخ.)

سپس حاجت خود را از خدا بخواهد.

4ـ مراسم قرآن به سر گرفتن است. به فرموده امام صادق علیه‌السلام: قرآن مجید را بر سر بگذارد و بگوید:

اَللّهُمَّ بِحَقِّ هذَا الْقُرْآنِ، وَ بِحَقِّ مَنْ اَرْسَلْتَهُ بِهِ، وَبِحَقِّ کُلِّ مُؤْمِن مَدَحْتَهُ فیه

(خدایا به حق این قرآن و به حق آن کس که او را بدین قرآن فرستادى و هر مؤمنى که در آن مدحش کردى)

وَ بِحَقِّکَ عَلَیْهِمْ، فَلا اَحَدَ اَعْرَفُ بِحَقِّکَ مِنْکَ.

(و به حق تو بر ایشان زیرا هیچ کس به حق تو از خودت آشناتر نیست.)

آنگاه ده مرتبه بگوید: بِکَ یا اللهُ و ده مرتبه بِمُحَمَّد (صلى الله علیه وآله) و ده مرتبه بعَلِىٍّ (علیه‌السلام) و ده مرتبه بِفاطِمَةَ (علیهاالسلام) و ده مرتبه بِالْحَسَنِ (علیه‌السلام) و ده مرتبه بِالْحُسَیْنِ (علیه‌السلام) و ده مرتبه بِعَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ (علیهماالسلام) و ده مرتبه بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِىٍّ (علیهماالسلام) و ده مرتبه بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد (علیهماالسلام) و ده مرتبه بِمُوسَى بْنِ جَعْفَر (علیهماالسلام) و ده مرتبه بِعَلِىِّ بْنِ مُوسى (علیهماالسلام) و ده مرتبه بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِىٍّ (علیهماالسلام) و ده مرتبه بِعَلِىِّ بْنِ مُحَمَّد (علیهماالسلام) و ده مرتبه بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ (علیهماالسلام) و ده مرتبه بِالْحُجَّةِ (علیهالسلام)

در پایان هر حاجتى که دارد از خداوند طلب کند و در تمام این اذکار، نهایت حضور قلب و توجّه به درگاه خدا را حفظ کند.

نکته: بهتر است اگر مى‌خواهند توسّل گرفته، یا ذکر مصیبتى کنند قبل یا بعد از دعا باشد و دعا را قطع نکنند.

5ـ زیارت امام حسین علیه‌السلام. به فرموده علاّمه مجلسى، زیارت امام حسین علیه‌السلام در هر یکى از این سه شب، مستحبّ مؤکّد است، و در روایتى آمده است که سبب آمرزش گناهان مى‌شود. و اگر دسترسى به زیارت از نزدیک نداشته باشد، از دور زیارت کند.

6ـ احیا داشتن شب‌هاى قدر است. یعنى این شب را تا صبح بیدار باشد و با عبادت و دعا و تلاوت قرآن و جلسات سخنرانى دینى و پرسش و پاسخ‌هاى مذهبى و یا مطالعه کتاب هاى تفسیر و عقاید و مواعظ سپرى کند.

در روایتى از امام باقر علیه‌السلام آمده است: هر کس شب قدر را احیا دارد، گناهان او آمرزیده شود، هر چند زیاد باشد.

و بهتر است روز قبل مقدارى استراحت کند و غذا و نوشیدنى کمتر بخورد تا خواب بر او غلبه نکند و کسانى که توانایى بر احیا ندارند، بهتر است اوّل شب را استراحت کنند و سحرگاهان بیدار باشند و عبادت نمایند. (نه اینکه اول شب را بیدار باشند و وقت سحر تا اذان صبح بخوابند)

7ـ صد رکعت نماز بگزارد (هر دو رکعت به یک سلام مانند نماز صبح) که فضیلت بسیار دارد و افضل آن است که اگر توانایى داشته باشد، در هر رکعت بعد از حمد، ده مرتبه سوره قل هو اللّه احد را بخواند.

8ـ مرحوم «شیخ کفعمى» در «مصباح» نقل کرده است که امام زین العابدین علیه‌السلام این دعا را در شب‌هاى نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم در حالت ایستاده و نشسته و در رکوع و سجود مى‌خواندند:

اَللّهُمَّ اِنّى اَمْسَیْتُ لَکَ عَبْداً داخِراً، لا اَمْلِکُ لِنَفْسى نَفْعاً وَلا ضَرّاً،

(خدایا من شام کردم در حالى که بنده خوارى هستم که مالک سود و زیانى براى خویش نیستم)

و لا اَصْرِفُ عَنْها سُوءاً، اَشْهَدُ بِذلِکَ عَلى نَفْسى، وَاَعْتَرِفُ لَکَ بِضَعْفِ قُوَّتى

(و نتوانم از خویشتن پیش آمد ناگوارى را بازگردانم و این مطلبى است که من آن را بر خویش گواهى دهم و به ناتوانى خود و بی‌چارگیم)

وَ قِلَّةِ حیلَتى، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَاَنْجِزْ لى ما وَعَدْتَنى

(در برابرت اعتراف دارم پس درود فرست بر محمّد و آل محمّد و وفا کن برایم بدانچه بر من)

وَجَمیعَ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ مِنَ الْمَغْفِرَةِ فى هذِهِ اللَّیْلَةِ، وَاَتْمِمْ عَلَىَّ ما

(و همه مؤمنین و مؤمنات وعده فرمودى از آمرزش در این شبو تمام کن بر من آنچه را)

اتَیْتَنى، فَاِنّى عَبْدُکَ الْمِسْکینُ الْمُسْتَکینُ، اَلضَّعیفُ الْفَقیرُ الْمَهینُ،

(به من دادى زیرا که من بنده بینواى مستمند ناتوان تهیدست خوار توام)

اَللّـهُمَّ لا تَجْعَلْنى ناسِیاً لِذِکْرِکَ فیـما اَوْلَیْتَنى، وَلا لاِحْسانِکَ فیما

(خدایا مرا فراموشکار از یاد خویش در آنچه به من انعام فرمودى و از احسانت در آنچه به من)

اَعْطَیْتَنى، وَلا ایِساً مِنْ اِجابَتِکَ، وَاِنْ اَبْطَاَتْ عَنّى فى سَرّآءَ اَوْ ضَرّآءَ،

(عطا کردى قرار مده و قرارم مده ناامید از اجابت خویش و اگرچه دیرزمانى طول کشد چه در خوشى و چه در سختى)

اَوْ شِدَّة اَوْ رَخآء، اَوْ عافِیَة اَوْ بَلاء، اَوْ بُؤْس اَوْ نَعْمآءَ، اِنَّکَ سَمیعُ الدُّعآءِ.

(در دشوارى یا در آسایش در تندرستى یا گرفتارى در تنگدستى یا در نعمت براستى تو شنواى دعایى.)

9ـ مرحوم «علاّمه مجلسى» مى‌فرماید: بهترین اعمال در این شب ها طلب آمرزش گناهان و دعا براى امور دنیوى و اخروى است، هم براى خود و هم براى پدر و مادر و خویشان و برادران مؤمن؛ چه زنده باشند و چه از دنیا رفته باشند و همچنین ذکرهاى مختلف و صلوات بر محمّد و آلش، تا آن جا که مقدور است، انجام دهد.

10. در بعضى از روایات وارد شده است که دعاى «جوشن کبیر» را در این سه شب بخوانند.

11. در روایتى آمده است که شخصى خدمت رسول خدا صلى الله علیه وآله رسید و عرض کرد: اگر شب قدر را درک کردم، چه چیزى را از خداوند طلب کنم؟ فرمود: عافیت و سلامتى را بخواه.

اعمال مختص شب بیست و یکم

این شب، فضیلتش از شب نوزدهم بیشتر است.

در روایات درباره غسل و احیا و تلاش در عبادت در این شب و شب بیست و سوم تأکید شده و آمده است که شب قدر در میان یکى از این دو شب است. و در چند روایت وقتى که از معصوم علیه‌السلام خواستند تا معیّن کنند که شب قدر، در میان کدام یک از این دو شب است، معیّن نکردند، بلکه فرمودند: ما اَیْسَرَ لَیْلَتَیْنِ فیما تَطْلُبُ (احیاى هر دو شب براى آنچه مى‌خواهى مشکل نیست.)

1ـ دعایى است که در «مصباح المتهجّد» و «کافى» نقل شده است که در شب بیست و یکم خوانده مى‌شود:

یا مُولِجَ اللَّیْلِ فِى النَّهارِ، وَمُولِجَ النَّهارِ فِى اللَّیْلِ، وَمُخْرِجَ الْحَىِّ مِنَ

(اى فروبرنده شب در روز و اى فروبرنده روزدر شب و اى بیرون آورنده زنده از)

الْمَیِّتِ، وَمُخْرِجَ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَىِّ، یا رازِقَ مَنْ یَشآءُ بِغَیْرِ حِساب، یا اَللهُ

(مرده و بیرون آورنده مرده از زنده‌اى روزى دهنده هرکه را خواهى بى حساب اى خدا،)

یا رَحْمـنُ، یا اَللهُ یا رَحیمُ، یا اَللهُ یا اَللهُ یا اَللهُ، لَکَ الاسْمآءُ الْحُسْنى،

(اى بخشاینده، اى خدا اى مهربان اى خدا اى خدا... از آن توست نامهاى نیکو)

وَالاْمْثالُ الْعُلْیا، وَالْکِبْرِیآءُ وَالاْلاءُ، اَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ

(و نمونه‌هاى والا و بزرگى و نعمتها از تو خواهم درود فرستى بر محمّد و آل)

مُحَمَّد، وَ اَنْ تَجْعَلَ اسْمى فى هذِهِ اللَّیْلَةِ فِى السُّعَدآءِ، وَ رُوحى مَعَ

(محمّد و نام مرا در این شب در زمره سعادتمندان قرار دهى و روحم را با)

الشُّهَدآءِ، وَاِحْسانى فى عِلِّیّینَ، وَاِسآئَتى مَغْفُورَةً، وَاَنْ تَهَبَ لى یَقیناً

(شهدا مقرون سازى و احسان و نیکوکاریم را در بلندترین درجه بهشت و گناهانم را آمرزیده کنى و به من یقینى عطا کنى که)

تُباشِرُ بِهِ قَلْبى، وَاِیماناً یُذْهِبُ الشَّکَّ عَنّى، وَتُرْضِیَنى بِما قَسَمْتَ لى،

(همیشه با دلم همراه باشد و ایمانى به من بدهى که شک و تردید را از من دور سازد و بدانچه روزیم کرده‌اى خشنودم سازى)

وَ آتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً، وَ فِى الاْخِرَةِ حَسَنَةً، وَ قِنا عَذابَ النّارِ الْحَریقِ،

(و بدهى به من در دنیا نعمت نیک و در آخرت نعمت نیک و نگهدارى ما را از عذاب آتش سوزان)

وَ ارْزُقْنى فیها ذِکْرَکَ وَ شُکْرَکَ، وَ الرَّغْبَةَ اِلَیْکَ وَ الاْنابَةَ، وَ التَّوْفیقَ لِما

(و روزیم کنى در این شب ذکر خود و سپاسگزاریت و اشتیاق و بازگشت بسویت و توفیق براى انجام آنچه را)

وَفَّقْتَ لَهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ

(موفق داشتى بدان محمّدو آل محمّد را که بر او و بر ایشان سلام باد.)

2ـ مرحوم «شیخ کفعمى» از «سیّد بن باقى» نقل کرده است که در شب بیست و یکم مى‌خوانى:

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَاقْسِمْ لى حِلْماً یَسُدُّ عَنّى بابَ

(خدایا درود فرست برمحمّد و آل محمّد و چنان بردباریى بهره‌ام کن که ببندد بر من دَرِ)

الْجَهْلِ، وَهُدىً تَمُنُّ بِهِ عَلَىَّ مِنْ کُلِّ ضَلالَة، وَغِنىً تَسُدُّ بِهِ عَنّى بابَ کُلِّ

(نادانى را و هدایتى به من ده که بر من منّت نهد از رهانیدن از هر گمراهى و بى نیازیى به من بده که درهاى انواع فقر را به تمامى بر من ببندد)

فَقْر، وَقُوَّةً تَرُدُّ بِها عَنّى کُلَّ ضَعْف، وَعِزّاً تُکْرِمُنى بِهِ عَنْ کُلِّ ذِلَّة، وَرِفْعَةً

(و نیرویى به من ده که هرگونه سستى را از من باز گرداند و عزتى که از هر خوارى مرا گرامى دارى و رفعت مقامى)

تَرْفَعُنى بِها عَنْ کُلِّ ضَعَة، وَاَمْناً تَرُدُّ بِهِ عَنّى کُلَّ خَوْف، وَعافِیَةً تَسْتُرُنى

(که بدان وسیله مرا از هر پستى بلند کنى و امنیّتى که بوسیله آن هر ترسى را از من دور کنى و تندرستى که بدان وسیله)

بِها مِنْ کُلِّ بَلاء، وَعِلْماً تَفْتَحُ لى بِهِ کُلَّ یَقین، وَیَقیناً تُذْهِبُ بِهِ عَنّى کُلَّ

(مرا از هر بلایى بپوشانى و دانشى که به آن هر یقینى را بر من مفتوح گردانى و یقینى که بدان وسیله هر)

شَکٍّ، وَدُعآءً تَبْسُطُ لى بِهِ الاجابَةَ فى هذِهِ اللَّیْلَةِ، وَفى هذِهِ السّاعَةِ

(شک و تردیدى را از من دور سازى و دعایى که اجابتش را بر من بگسترانى در همین امشب و در همین ساعت)

السّاعَةِ السّاعَةِ یا کَریمُ، وَ خَوْفاً تَنْشُرُ لى بِهِ کُلَّ رَحْمَة، وَعِصْمَةً تَحُولُ

(اى بزرگوار و ترسى به من بده که هر رحمتى را بدان وسیله بر من بگسترانى و مرا چنان خودنگهدار کن که همان)

بِها بَیْنى وَ بَیْنَ الذُّنُوبِ، حَتّى اُفْلِحَ بِها بَیْنَ الْمَعْصُومینَ عِنْدَکَ، بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.

(حالت میان من و گناهان حائل شود و بدان وسیله در پیشگاه معصومین (و خود نگهداران) درگاهت رستگار باشم به رحمتت اى مهربانترین مهربانان.)

3ـ به فرموده «شیخ مفید»، در این شب صلوات بسیار فرستد و بر ظالمان و غاصبان حقوق آل محمّد صلى الله علیه وآله و همچنین بر قاتل امیرمؤمنان علیه‌السلام بسیار لعن فرستد و براى خویش و پدر و مادرش و سایر مؤمنان دعا کند.

4ـ دعا براى وجود مبارک امام زمان علیه‌السلام و فرج آن حضرت، یکى دیگر از اعمال این شب است.

در روایتى که «سیّد بن طاووس» از حمّاد بن عثمان نقل کرده مى‌خوانیم: در شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان به محضر امام صادق علیه‌السلام شرفیاب شدم، امام از من پرسید که آیا غسل کرده‌اى؟ گفتم: آرى، امام حصیرى طلبید و مرا نیز به کنارش فرا خواند.

آن حضرت، مشغول نماز شد و من نیز نزدیک آن حضرت نماز مى‌خواندم. وقتى که از نمازها فارغ شدیم، آن حضرت دعا کرد و من آمین گفتم، و این کار ادامه داشت تا صبح طلوع کرد.

امام اذان و اقامه گفتند و برخى از خدمتکاران را فرا خواند و نماز صبح را به امامت آن حضرت بجا آوردیم.

امام صادق علیه‌السلام بعد از نماز، به تسبیح و تقدیس پروردگار پرداخت و بر پیامبر صلى الله علیه وآله درود فرستاد و براى مؤمنان دعا کرد. آنگاه به سجده رفت و ساعتى در سجده بود، و در آن مدّت جز صداى نَفَس حضرت چیزى را نمى‌شنیدم، سپس دعایى خواند از جمله در دعایش عرض کرد:

وَ أسْألُکَ بِجَمیعِ ما سَأَلْتُکَ وَ ما لَمْ أَسْأَلْکَ مِنْ عَظیمِ جَلالِکَ، ما لَوْ

(از تو تقاضا مى‌کنم به جمیع آنچه که تو را با آن خواندم و آنچه را نخواندم، از عظیم جلال تو که اگر)

عَلِمْتُهُ لَسَأَلْتُکَ بِهِ، أَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَ أَهْلِ بَیْتِهِ، وَ أَنْ تَأْذَنَ لِفَرَجِ

(مى‌دانستم تو را با آن خواندم. از تو مى‌خواهم بر محمد و اهل بیتش درود بفرستى و اجازه فرج)

مَنْ بِفَرَجِهِ فَرَجُ أَوْلِیائِکَ وَ أَصْفِیائِکَ مِنْ خَلْقِکَ، وَ بِهِ تُبیدُ الظّالِمینَ

(و ظهور کسى را بدهى که با ظهور او گشایشى در کار اولیاى تو و برگزیدگان از خلقت ظاهر مى‌شود و به وسیله او ظالمان را نابود)

وَ تُهْلِکُهُمْ، عَجِّلْ ذلِکَ یا رَبَّ الْعالَمینَ.

(و هلاک مى‌سازى. اى پروردگار عالمیان، در ظهورش تعجیل فرما.)

پس از آن که امام سر از سجده برداشت، عرض کردم: جانم به فدایت! شما براى فرج کسى دعا کردید که با فرج او گشایشى در کار دوستان و اولیاى الهى حاصل خواهد شد. مگر آن کس شما نیستید؟

امام فرمود: نه! او قائم آل محمّد است!

آنگاه امام صادق علیه‌السلام نشانه‌هاى ظهورش را بیان کرد و در ادامه فرمود: «شب و روز، منتظر ظهور مولایت باش! زیرا خداوند هر روز در شأن و کارى است، و انجام کارى او را از کار دیگر باز نمى‌دارد». (وَ تَوَقَّعْ اَمْرَ صَاحِبِکَ لَیْلَکَ وَ نَهارَکَ، فاِنَّ اللهَ کُلُّ یَوْم هُوَ فی شَأن، لا یَشْغَلُهُ شأنٌ عَنْ شَأن).

نکته: از شب بیست و یکم، دهه آخر ماه رمضان شروع مى‌شود که بسیار پر ارزش و مغتنم است. در هر شب از شب‌هاى این دهه، غسل مستحب است و روایت شده است که رسول خدا صلى الله علیه وآله در هر شب از شب‌هاى دهه آخر ماه رمضان غسل مى‌کرد.

همچنین اعتکاف در مساجد در این دهه مستحب است و فضیلت فراوان دارد و در روایتى از رسول خدا صلى الله علیه وآله اعتکاف در دهه آخر ماه رمضان برابر دو حج و دو عمره شمرده شده است.

رسول خدا صلى الله علیه وآله در دهه آخر ماه رمضان در مسجد معتکف مى‌شد. بسترش را جمع مى کرد و آماده و مهیّا و با نشاط به شب زنده‌دارى و عبادت مى‌پرداخت.

 

از همه مؤمنان گرانقدر التماس دعا داریم.

دوشنبه 7/5/1392 - 17:31
شعر و قطعات ادبی

محمدمهدی سیار شعری با عنوان «استرجاع» برای شب‌های قدر با یاد حاج محمد‌اسماعیل دولابی، حاج آقا مجتبی تهرانی و حاج آقا خوشوقت سروده است.

خبرگزاری فارس: ما عاقبت «انا الیه راجعون» بر لب/ از کوچه بن‌بست دنیا بازمی‌گردیم

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، محمدمهدی سیار شاعر متعهد و برگزیده جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی شعری درباره شب قدر سروده و در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است.

 

این شعر با عنوان «استرجاع» و با یاد حاج محمد اسماعیل دولابی، حاج آقا مجتبی تهرانی، و حاج آقا خوشوقت (رحمهم الله) سروده شده است.

 

آری همین امروز و فردا باز می‌گردیم

ما اهل آنجاییم از اینجا باز می‌گردیم

 

با پای خود سر در نیاوردیم از این اطراف

با پای خود یک روز اما باز می‌گردیم

 

چون ابرها صحرا به صحرا برد ما را باد

چون رودها صحرا به صحرا باز می‌گردیم

 

این زندگی مکثی‌ست ما بین دو تا سجده

استغفراللهی بگو، ما باز می‌گردیم

 

بین جماعت هم نماز ما فرادا بود

عمری ست تنهاییم و تنها باز می‌گردیم(1)

 

ما عاقبت "انا الیه راجعون" بر لب

از کوچه بن بست دنیا باز می‌گردیم

 

(1)و لقد جئتمونا فرادا کما خلقناکم اول مره( همانا تنها به سوی ما آمدید، آن سان که در آغاز آفریدیمتان)انعام/94

 

* خطوط آخر

 

غزلی  در سوگ مولای متقیان امام علی (علیه السلام).از کتاب حق السکوت(برگزیده جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی)

 

 

امام رو به رهایی عمامه روی زمین

قیامتی شد ـ بعد از اقامه ـ روی زمین

 

خطوط آخر نهج البلاغه ریخت به خاک

چکید خون خدا در ادامه روی زمین

 

خودت بگو به که دل خوش کنند بعد از تو

گرسنگان "حجاز" و "یمامه" روی زمین(1)

 

زمان به خواب ببیند که باز امیرانی

رقم زنند به رسم تو نامه روی زمین:

 

"مرا بس است همین یک دو قرص نان زجهان

مرا بس است همین یک دو جامه روی زمین... " (2)

 

***

...تو رفته ای و زمین مانده است و  ما اینک

و میزهای پر از بخش نامه روی زمین!

 

 

(1) چگونه سیر بخوابم در حالی که شاید در "حجاز" یا "یمامه" گرسنه ای حسرت نانی برد.(نهج البلاغه:نامه 45)

(2) بدانید که امام شما بسنده کرده از دنیا به دوجامه اش و از خوراکها به دو قرص نانش.(همان منبع) 

دوشنبه 7/5/1392 - 17:29
بهداشت روانی

استرس موقعیتی است که معمولا با یک وضعیت تهدید‌آمیز که خارج از کنترل ماست، ایجاد می‌شود اما انواع خاص خود را دارد که در این مقاله بیشتر آنها را می‌شناسیم.

خبرگزاری فارس: آیا انواع استرس را می‌شناسید؟

به گزارش خبرگزاری فارس، استرس می‌تواند در انواع مختلف مانند حاد، مزمن و استرس حاد عارضی باشد.

در این مقاله، شایعترین انواع استرس را مورد بحث قرار می‌دهیم؛ بنابراین شما می‌توانید آنها را به راحتی شناسایی کنید و اقدامات مناسب برای مدیریت موثر بر روی آنها انجام دهید.

آیا می دانستید؟

خنده می‌تواند در مدیریت استرس به کاهش سطح هورمون‌های استرس مانند کورتیزول و آدرنالین به شما کمک کند.

در دنیای رقابتی سریع امروز، استرس اجتناب ناپذیر است؛ استرس واکنش غریزی بدن ما به یک موقعیت خاص، فکر یا احساس است.

استرس می‌تواند از منابع مختلف راجع به یک برنامه کاری گیج‌کننده تا از دست دادن یک دوست و یا یک رابطه مشکل دار بوجود آید.

صرف نظر از منبع، استرس همیشه می‌تواند با تغییر در شیوه زندگی و تغییر در روش درک ما از یک عامل استرس‌زا خاص مدیریت شود.

به عنوان مثال، در تغییرات مربوط به کار به عنوان یک فرصت برای یادگیری چیزهای جدید را می‌توان مشاهده کرد، این در حالی است که دیگران ممکن است به دلیل یادگیری چیزهای جدید و مواجه شدن با چالش‌های جدید احساس اضطراب کنند.

بنابراین، واکنش ما به یک عامل استرس زای خاص تا حد زیادی به چگونگی درک آن بستگی دارد.

استرس می‌تواند «خوب» یا «بد» باشد، اگر چه عبارت «استرس» معمولا به مفهوم بد آن مورد استفاده قرار می‌گیرد.

به جزء استرس خوب و بد، چندین نوع دیگر از استرس وجود دارد که شما باید در مورد مدیریت استرس بهتر و کارآمد آگاه باشید.

برای بیشتر آگاه کردن ما در این مقاله به انواع استرس و جزییات آن می‌پردازیم.

استرس خوب

استرس خوب شکل مثبتی از استرس است؛ این استرس می‌تواند فرد را برای انجام بهتر کار خود تحریک کند تا سریع‌تر عمل کند.

یک فرد می‌تواند در کسب یک شغل جدید و یا ملاقات با یک شخصیت معروف وضعیت ویژه‌ای از هیجان و همچنین روح‌بخش را دریافت کند.

این نوع استرس، «استرس خوب» نامیده می‌شود که از نظر جسمی و روانی برای فرد مضر نیست.

این نوع از استرس می‌تواند اثر مثبت بر سلامت و عملکرد فرد حداقل در کوتاه مدت داشته باشد.

پریشانی

پریشانی یا آنچه که ما معمولا عبارت استرس را به ‌کار می‌بریم، دارای اثر منفی بر سلامت و رفاه عاطفی است.

پریشانی اغلب احساسات شدیدی را مانند خشم، تحریک‌پذیری، ترس، اضطراب و وحشت را ایجاد می‌کند.

گاهی اوقات، پریشانی همچنین می‌تواند با علائم فیزیکی مانند تپش قلب، تنگی نفس و افزایش فشار خون آشکار شود.

پریشانی یا استرس بد به سه نوع پریشانی حاد، پریشانی‌های حاد عارضی و پریشانی مزمن طبقه‌بندی می‌شود.

پریشانی و اضطراب حاد

پریشانی حاد شایع‌ترین نوع استرس است که به طور ناگهانی رخ می‌دهد و شما را وحشت‌زده و بهت زده می‌کند.

اگر چه استرس حاد فقط برای مدت زمان کوتاهی طول می‌کشد، این نوع تقریبا همیشه نیازمند یک واکنش است.

استرس حاد اغلب واکنش پرواز و یا جنگ را در فرد ایجاد می‌کند.

مصاحبه شغلی و یا یک امتحان که شما به اندازه کافی در آن آماده نیستید، برخی از نمونه‌هایی از استرس حاد هستند.

نشانه‌های استرس حاد را به راحتی می‌توان شناخت. این علائم می‌تواند شامل ناراحتی عاطفی، سردرد، میگرن، افزایش ضربان قلب، تپش قلب، سرگیجه، تنگی نفس، دست‌ها یا پاها سرد و عرق کردن بیش از حد باشد.

پریشانی حاد عارضی

اصطلاح استرس حاد عارضی که معمولا برای یک موقعیت، زمانی که استرس حاد تبدیل به هنجار می‌شود، مورد استفاده قرار می‌گیرد.

بنابراین، استرس حاد عارضی با حملات مکرر از استرس حاد توصیف می‌شود.

افرادی که این نوع استرس را دارند اغلب خودشان برای سازماندهی زندگی خود تقلا می‌کنند و لیست کامل و بی پایان از چیزهایی که باید انجام دهند را تکمیل می‌کنند.

آنها اغلب در این لیست خواسته‌های غیر ضروری را قرار می‌‌دهند و به خود فشار می‌آورند که این نوع استرس در نهایت می‌تواند باعث بی‌قراری و زود‌رنجی آنها شود.

مردم مبتلا به ناراحتی حاد عارضی همیشه در عجله به سر می‌‌برند.

این نوع از استرس می‌تواند به مشکلات مربوط به کار منجر شود، علاوه بر آن، روابط میان فردی را از بین می‌برد.

از علائم شایع استرس حاد عارضی تحریک‌پذیری، سردرد مداوم، تنش، میگرن، فشار خون بالا و درد قفسه سینه می‌باشد.

پریشانی مزمن

پریشانی مزمن استرسی که برای مدت طولانی همچنان ادامه دارد؛ استرس مزمن معمولا از یک رویداد  طولانی مدت یا شرایطی که نمی‌تواند کنترل شود، ‌ناشی می‌شود.

فقر، احساس به دام افتاده در یک شغل نفرت‌انگیز، یک رابطه مشکل‌دار و یک تجربه بد روحی در دوران کودکی، برخی از نمونه‌هایی از رویدادها یا شرایطی است که می‌تواند به استرس مزمن منتهی ‌شود.

استرس مزمن اغلب حس ناامیدی و بدبختی را بوجود می‌آورد و می‌تواند سلامت جسمی و روانی را ویران کند.

خستگی روانی و جسمی ناشی از استرس مزمن گاهی اوقات می‌تواند باعث مشکلات بهداشتی مانند، حملات قلبی و سکته مغزی شود.

در این نوع استرس همچنین می‌تواند به افسردگی، خشونت و خودکشی در موارد شدید منجر شود.

شاید این بدترین جنبه‌ استرس مزمن است که مردم به این نوع از استرس گرفتار می‌شوند، از این روز اغلب نادیده گرفته می‌شوند و یا به عنوان یک شیوه زندگی مورد توجه قرار می‌گیرند.

درمان استرس مزمن آسان نیست و معمولا به درمان پزشکی و رفتاری، همراه با تکنیک‌های مدیریت استرس نیاز است.

طبقه‌بندی‌های دیگر

گاهی اوقات استرس یا اضطراب به چند دسته دیگر مانند فیزیکی، شیمیایی، عاطفی، روانی، پس از سانحه، روانی و معنوی تقسیم می‌شود.

دکتر«کارل آلبرشت» مشاور مدیریت، مدرس و نویسنده چهار نوع استرس را در کتاب خود با عنوان «استرس و مدیریت» تعریف کرده است.

این چهار نوع از استرس به استرس زمان، استرس پیش‌بینی، استرس موقعیتی و استرس برخورد شناخته شده است.

استرس زمان، در این استرس ما در یک زمان و دوره معین کوتاه چیزهای زیادی را باید انجام دهیم.

استرس پیش‌بینی، استرسی است که ما را در رابطه با تجربه داشتن در آینده نگران می‌کند.

استرس موقعیتی، در این نوع استرس که معمولا با یک وضعیت تهدیدآمیز همراه است که خارج از کنترل ما ایجاد می‌شود.

به عبارتی دیگر، هنگامی که ما در مورد ملاقات و برقراری ارتباط با یک شخص خاص و یا یک گروه از مردم احساس اضطراب داریم با استرس برخورد مواجه می‌شویم.

بنابراین، استرس می‌تواند چند نوع داشته باشد و بر این اساس درمان و مدیریت آن به طور قابل ملاحظه‌ای می‌تواند متفاوت باشد.

گام اول مدیریت استرس شناسایی نوع استرسی است که شما در حال تجربه آن هستید و همچنین نوع عوامل استرس‌زا (وقایع و افکار) که در حال ایجاد استرس است، می‌باشد.

هنگامی که استرس خاص خود را شناسایی کردید، شما می‌توانید اقدامات مناسب برای کنترل و یا مدیریت آن انجام دهید.

مدیتیشن، یوگا و تکنیک‌های تمدد اعصاب همراه با نگرش مثبت نسبت به زندگی، می‌تواند تا حدزیادی در کنترل استرس به شما کمک کند.

اما گاهی اوقات، کمک‌های حرفه‌ای ممکن است برای از بین بردن و یا کنترل عوامل تنش‌زا، به ویژه اینکه اگر به سلامت جسمانی و روانی شما آسیب وارد آورد، ضروری باشد.

سلب مسئولیت: این مقاله صرفا به هدف اطلاع رسانی منتشر شده است و روشی برای جایگزینی مشاوره و توسط کارشناس در مورد این موضوع نمی‌باشد.

نویسنده این مقاله: بورا چندامیتا

مترجم: مریم قره داغی

دوشنبه 7/5/1392 - 17:27
اهل بیت

امام علی(ع) می‌فرمایند: به خدا سوگند از آگاهی لازمی برخوردارم و هرگز غافلگیر نمی‏شوم که دشمنان ناگهان مرا محاصره کنند... سوگند به خدا، من همواره از حق خویش محروم ماندم و از هنگام وفات پیامبر(ص) تا امروز حق مرا از من بازداشته‌اند.

خبرگزاری فارس: روایتی از مظلومیت امام علی(ع) از زبان ایشان

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، ماه مبارک رمضان ماهی است که شب‌های قدرش با نام مبارک امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب(ع) عجین شده است، به همین مناسبت بر آن شدیم در این بهار قرآن، تفألی بهارانه به نهج‌البلاغه داشته باشیم تا بتوانیم خوشه‌ای از کلام گرانبهای مولا و مقتدای خویش برچینیم.

 

*خطبه 6 و مظلومیت امیرالمؤمنین

«وَاللَّهِ لَا أَکُونُ کَالضَّبُعِ تَنَامُ عَلَى طُولِ اللَّدْمِ حَتَّى یصِلَ إِلَیهَا طَالِبُهَا وَیخْتِلَهَا رَاصِدُهَا وَلَکِنِّی أَضْرِبُ بِالْمُقْبِلِ إِلَى الْحَقِّ الْمُدْبِرَ عَنْهُ وَبِالسَّامِعِ الْمُطِیعِ الْعَاصِی الْمُرِیبَ أَبَداً حَتَّى یأْتِی عَلَی یوْمِی فَوَاللَّهِ مَا زِلْتُ مَدْفُوعاً عَنْ حَقِّی مُسْتَأْثَراً عَلَی مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِیهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَاله حَتَّى یوْمِ النَّاسِ هَذَ»

به خدا سوگند از آگاهی لازمی برخوردارم و هرگز غافلگیر نمی‏شوم که دشمنان ناگهان مرا محاصره کنند و با نیرنگ دستگیرم کند، من همواره با یاری انسان حق طلب، بر سر آن کس می‏کوبم که از حق روی گردان است و با یاری فرمانبر مطیع، نافرمان اهل تردید را درهم می‏شکنم تا آن روز که دوران زندگانی من به سر آید، پس سوگند به خدا، من همواره از حق خویش محروم ماندم و از هنگام وفات پیامبر(ص) تا امروز حق مرا از من بازداشته و به دیگری اختصاص دادند.

 

*خطبه 73 و  ویژگی‏های امام علی(ع) از زبان خود

«لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّی أَحَقُّ بِهَا مِنْ غَیرِی وَ وَاللَّهِ لَأُسَلِّمَنَّ مَا سَلِمَتْ أُمُورُ الْمُسْلِمِینَ وَلَمْ یکُنْ فِیهَا جَوْرٌ إِلَّا عَلَی خَاصَّةً الْتِمَاساً لِأَجْرِ ذَلِکَ وَفَضْلِهِ وَزُهْداً فِیمَا تَنَافَسْتُمُوهُ مِنْ زُخْرُفِهِ وَزِبْرِجِهِ»

همانا می‏دانید که سزاوارتر از دیگران به خلافت من هستم، سوگند به خدا به آنچه انجام داده‏اید گردن می‏نهم تا هنگامی که اوضاع مسلمین رو براه باشد و از هم نپاشد، و جز من به دیگری ستم نشود و پاداش این گذشت و سکوت و فضیلت را از خدا انتظار دارم و از آن همه زر و زیوری که به دنبال آن حرکت می‏کنید، پرهیز می‏کنم.

 

*خطبه 86 و  ویژگی‏های امام علی(ع)

«وَاعْذِرُوا مَنْ لَا حُجَّةَ لَکُمْ عَلَیْهِ وَأَنَا هُوَ أَ لَمْ أَعْمَلْ فِیکُمْ بِالثَّقَلِ الْأَکْبَرِ وَأَتْرُکْ فِیکُمُ الثَّقَلَ الْأَصْغَرَ وَرَکَزْتُ فِیکُمْ رَایَةَ الْإِیمَانِ وَوَقَفْتُکُمْ عَلَى حُدُودِ الْحَلَالِ وَالْحَرَامِ وَ أَلْبَسْتُکُمُ الْعَافِیَةَ مِنْ عَدْلِی وَفَرَشْتُکُمُ الْمَعْرُوفَ مِنْ قَوْلِی وَفِعْلِی‏ وَأَرَیْتُکُمْ کَرَائِمَ الْأَخْلَاقِ مِنْ نَفْسِی فَلَا تَسْتَعْمِلُوا الرَّأْیَ فِیمَا لَا یُدْرِکُ قَعْرَهُ الْبَصَرُ وَلَا یَتَغَلْغَلُ إِلَیْهِ الفکر»

مردم عذر خواهی کنید از کسی که دلیلی بر ضدّ او ندارید و آن کس من هستم، مگر من در میان شما بر اساس «ثقل اکبر» که قرآن است عمل نکردم و «ثقل اصغر» عترت پیامبر(ص) را در میان شما باقی نگذاردم، مگر من پرچم ایمان را در بین شما استوار نساختم و از حدود و مرز حلال و حرام آگاهیتان ندادم، مگر پیراهن عافیت را با عدل خود به اندام شما نپوشاندم و نیکی‏ها را با اعمال و گفتار خود در میان شما رواج ندادم و ملکات اخلاق انسانی را به شما نشان ندادم، پس وهم و گمان خود را در آنجا که چشم دل ژرفای آن را مشاهده نمی‏کند و فکرتان توانایی تاختن در آن راه ندارد، به کار نگیرید،

 

*خطبه 93 و ویژگی‏های علمی و سیاسی امام علی(ع)

«أَیهَا النَّاسُ فَأَنَاَ فَقَأْتُ عَینَ الْفِتْنَةِ وَلَمْ یکُنْ لِیجْتَرِئَ عَلَیهَا أَحَدٌ غَیرِی بَعْدَ أَنْ مَاجَ غَیهَبُهَا وَاشْتَدَّ کَلَبُهَا فَاسْأَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَوَ الَّذِی نَفْسِی بِیدِهِ لَا تَسْأَلُونِی عَنْ شَی‏ءٍ فِیمَا بَینَکُمْ وَبَینَ السَّاعَةِ وَلَا عَنْ فِئَةٍ تَهْدِی مِائَةً وَتُضِلُّ مِائَةً إِلَّا أَنْبَأْتُکُمْ بِنَاعِقِهَا وَقَائِدِهَا وَسَائِقِهَا وَمُنَاخِ رِکَابِهَا وَمَحَطِّ رِحَالِهَا وَمَنْ یقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلًا وَمَنْ یمُوتُ مِنْهُمْ مَوْتاً وَلَوْ قَدْ فَقَدْتُمُونِی وَنَزَلَتْ بِکُمْ کَرَائِهُ الْأُمُورِ وَحَوَازِبُ الْخُطُوبِ لَأَطْرَقَ کَثِیرٌ مِنَ السَّائِلِینَ وَفَشِلَ کَثِیرٌ مِنَ الْمَسْئُولِینَ»

ای مردم من بودم که چشم فتنه را کندم و جز من هیچ کس جرأت چنین کاری را نداشت، آنگ اه که امواج سیاهی‏ها بالا گرفت و به آخرین درجه شدّت خود رسید، پس از من بپرسید پیش از آن که مرا نیابید، سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، نمی‏پرسید از چیزی که میان شما تا روز قیامت می‏گذرد و نه از گروهی که صد نفر را هدایت یا گمراه می‏سازد، جز آنکه شما را آگاه می‏سازم و پاسخ می‏دهم.

و از آنکه مردم را بدان می‏خواند و آنکه رهبریشان می‏کند و آنکه آنان را می‏راند و آنجا که فرود می‏آیند و آنجا که بار گشایند و آنکه از آن‌ها کشته شود و آنکه بمیرد، خبر می‏دهم، آن روز که مرا از دست دادید و نگرانی‏ها و مشکلات بر شما باریدن گرفت و بسیاری از پرسش کنندگان به حیرت فرو رفته می‏گویند، سر انجام چه خواهد شد که گروه بسیاری از پرسش شوندگان از پاسخ دادن فرو مانند.

 

*خطبه 118 و علل نکوهش کوفیان

«مَا بَالُکُمْ أَمُخْرَسُونَ أَنْتُمْ فَقَالَ قَوْمٌ مِنْهُمْ یا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ إِنْ سِرْتَ سِرْنَا مَعَکَ فَقَالَ علیه‌السلام مَا بَالُکُمْ لَا سُدِّدْتُمْ لِرُشْدٍ وَلَا هُدِیتُمْ لِقَصْدٍ أَ فِی مِثْلِ هَذَا ینْبَغِی لِی أَنْ أَخْرُجَ إِنَّمَا یخْرُجُ فِی مِثْلِ هَذَا رَجُلٌ مِمَّنْ أَرْضَاهُ مِنْ شُجْعَانِکُمْ وَ ذَوِی بَأْسِکُمْ»

شما را چه می‏شود هرگز ره رستگاری نپویید و به راه عدل هدایت نشوید، آیا در چنین شرایطی سزاوار است که من از شهر خارج شوم، هم اکنون باید مردی از شما که من از شجاعت و دلاوری او راضی و به او اطمینان داشته باشم، به سوی دشمن کوچ کند.

يکشنبه 6/5/1392 - 18:51
اهل بیت

هنگامی که فرق مظلوم‌ترین فرد عالم شکافته شد، جبرئیل بانگ برآورد که سوگند به خدا که ارکان هدایت درهم شکست و ستاره‌های دانش نبوت تاریک و نشانه‌های پرهیزکاری بر طرف شد و عروه الوثقی الهی گسیخته شد.

خبرگزاری فارس: محل ضربت خوردن حضرت علی(ع) در مسجد کوفه+تصاویر و نقشه

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، هنگامی که سه نفر از باقیمانده خوارج در مکه هم‌قسم شدند تا نقشه شوم خویش را در ماه رمضان سال 40 هجری قمری عمل کنند، زمان زیادی نگذشت، دو نفر از آن‌ها که برای قتل معاویه و عمرو بن عاص رهسپار محل مأموریت خود شدند، در اجرای نقشه خود ناکام ماندند و تنها عبدالرحمن بن ملجم مرادی در شب نوزدهم ماه رمضان فرق مظلوم‌ترین فرد عالم را شکافت.

عبدالرحمن بن ملجم مرادی همراه با شبیب بن بجره اشجعی در سحرگاه شب نوزدهم ماه مبارک رمضان در مسجد کوفه کمین کرد و هنگامی که امیرالمؤمنین(ع) سر بر سجده نهاد، شمشیر زهرآگین خود را فرود آورد، در این هنگام حضرت علی(ع) در محراب مسجد افتاد و فرمود: «بسم الله و بالله و علی ملّة رسول الله فزت و ربّ الکعبه»، سوگند به خدای کعبه که رستگار شدم.

امام(ع) در حالی که خون از سر و صورت شریفش جاری بود، فرمود: «هذا ما وعدنا الله و رسوله»، این همان وعده‌ای است که خداوند متعال و رسولش به من داده‌اند، در این زمان چون امام توان برگزاری نماز جماعت را نداشت، به امام حسن(ع) فرمود نماز را ادامه دهد و خود نشسته نماز را اقامه کرد.

نقل شده است که جبرئیل در میان آسمان و زمین ندا داد و گفت: «تهدّمت والله ارکان الهدی وانطمست أعلام التّقی وانفصمت العروه الوثقی قُتل ابن عمّ المصطفی قُتل الوصیّ المجتبی قُتل علیّ المرتضی قَتَله أشقی الْأشقیاء»، سوگند به خدا که ارکان هدایت در هم شکست و ستاره‌های دانش نبوت تاریک و نشانه‌های پرهیزکاری بر طرف شد و عروه الوثقی الهی گسیخته شد، زیرا پسر عموی رسول خدا(ص) شهید شد، سید الاوصیا و علی مرتضی به شهادت رسید، وی را سیاه بخت‌ترین اشقیاء به شهادت رسانید.

 

 

محل ضربت خوردن امام علی(ع) در محراب مسجد کوفه

يکشنبه 6/5/1392 - 18:50
آموزش و تحقيقات

عضو هیئت مدیره انجمن راینولوژی ایران گفت: خارش، تورم و التهاب گوش در کمین شناگران استخرهای کلردار است و استخرهایی که با ازن ضدعفونی می‌شوند سالم‌ترند.

خبرگزاری فارس: خارش، تورم و التهاب گوش در کمین شناگران استخرهای کلردار

ابراهیم رزم‌پا در گفت‌وگو با خبرنگار بهداشت و درمان فارس اظهار داشت: بیماری گوش شناگران در واقع التهاب پوست و مخاط کانال خارجی گوش است که به علت تحریک مداوم با آب و مواد ضد عفونی کننده آب استخرها به خصوص مواد شیمیایی مانند کلر به وجود می‌آید.

عضو هیئت مدیره انجمن راینولوژی ایران گفت: علائم اولیه این التهاب می‌تواند خارش جزئی و درد کم گوش باشد که اگر این التهاب و تورم ادامه پیدا کند می‌تواند در مراحل شدید به خارش و درد بیشتر منجر شود و در موارد حادتر نیز باعث بسته شدن کانال گوش و گرفتگی و سنگینی گوش شود.

استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران تصریح کرد: بسیاری از افراد با احساس خارش و ناراحتی در ناحیه گوش، کلید و گوش پاک کن را داخل گوش کرده و گوش خود را می‌خارانند که این کار باعث به وجود آمدن خراش‌های سطحی در کانال گوش و در نهایت ایجاد عفونت در گوش می‌شود که در مراحل بعدی علاوه بر درد شدید ناحیه گوش، ترشح نیز پدیدار می‌شود.

عضو هیئت مدیره انجمن راینولوژی ایران گفت: اولین و مهمترین درمان در مواجهه با خارش و تورم گوش خشک کردن گوش است. بهتر است افراد برای خشک کردن گوش از سشوار استفاده کنند و از وارد کردن دستمال یا گوش پاک کن که باعث تحریک بیشتر گوش می‌شود و تأثیری بر خشک کردن گوش ندارد بپرهیزند.

رزم پا ادامه داد: این دسته از افراد دقت کنند که تماس کمتری با آب داشته باشند یا اینکه در استخرهایی که از مواد شیمیایی مثل کلر و شوینده‌ها برای ضد عفونی کردن آب استفاده می‌کنند استفاده نکنند.

عضو هیئت مدیره انجمن راینولوژی ایران گفت: امروزه دیده شده که بعضی از استخرها از موادی مانند ازن برای ضد عفونی کردن آب استفاده می‌کنند که ترجیحاً آب این استخرها سالم‌تر است.

متخصص گوش، حلق و بینی ادامه داد: افراد در مواجهه با خارش و التهاب گوش بهتر است - با رعایت موارد ذکر شده - به پزشک مراجعه کنند تا متخصص گوش، حلق و بینی، ترشحات و جرم موجود در گوش را خالی کند و به اصطلاح گوش را تمیز کند چرا که اگر گوش دارای جرم باشد و آب وارد گوش شود حجم آن بیشتر شده و تحریک و درد بیشتری را برای فرد به دنبال دارد.

رزم‌پا در پاسخ به پرسش فارس مبنی بر مزایای استفاده از گوشی شنا در استخر گفت: استفاده نکردن این گوشی‌ها بهتر از استفاده کردن آن است چرا که دیده شده آب از کنار این گوشی‌ها وارد گوش می‌شود اما اگر گوشی‌هایی پیدا شد که پوشش مناسب داشته باشند و از ورود آب به کانال گوش بکاهند استفاده از آن‌ها مفید است.

عضو هیئت مدیره انجمن راینولوژی ایران افزود: در مواردی که فرد با درد و تورم گوش مواجه است و گوش عفونی نیست می‌تواند از قطره بتامتازون استفاده کند اما اگر تورم گوش همراه با عفونت بود استفاده از آنتی‌بیوتیک موضعی یا سیستمیک نیز تجویز می‌شود.

وی افزود: در موارد نادری با گوش دردهای متورمی مواجه می شویم که عفونت آن قدر شدید است که نیاز به بستری بیمار در بیمارستان و تزریق آنتی بیوتیک است.

يکشنبه 6/5/1392 - 18:44
اطلاعات دارویی و پزشکی

 

همه ما تجربه‌اش را داریم، تجربه گرفتگی عضلات بدن که با دلایل مختلفی مبتلایمان می‌کند.

اغلب این گرفتگی ها در نواحی گردن،کتف،کمر و پشت پا طی انجام کارهای روزانه،بلند کردن اشیاء از روی زمین، هنگام ورزش کردن و حتی در خواب نیز اتفاق می افتد. آماده نبودن عضله هنگام ورزش و یا انجام کارهای سنگین، استرس، کمبود مواد معدنی مورد نیاز بدن و حتی کم آبی از دلایل گرفتگی عضلات محسوب می شود.

البته دکتر بهروز توانا، متخصص طب فیزیکی معتقد است که ریشه بیشتر گرفتگی های عضلانی به خستگی و آماده نبودن عضله هنگام انجام کارهای سنگین یا ورزش هایی که طی آنها عضلات بدن بشدت در فعالیت است مانند شناکردن باز می گردد که موثر ترین روش کنترل و درمان آن ماساژ دادن و گرم کردن محل گرفتگی است.

در واقع یکی از شایع ترین عوامل ایجاد درد شدید در پشت و گردن افراد آن است که این درد معمولا با ماساژ دادن و گرم کردن موضع، قابل کنترل و رفع است و نیازی به درمان از طریق روش های جدی تر درمانی ندارد.

وقتی عضلات نیز دچار استرس می شود

گرفتگی عضلات یکی از عکس العمل های ایمنی و طبیعی بدن نسبت به اختلالاتی است که در عملکرد ماهیچه یا رشته های عصبی اطراف آن پیش می آید. گرفتگی پشت که بسیار شایع است معمولا بر اثر حرکت های ناگهانی و نامناسب اتفاق می افتد که ممکن است باعث کشش های شدید در بافت ماهیچه ای و عصبی عضلات این ناحیه شود و درد و ناراحتی همراه دارد. البته گرفتگی عضلات پشت گاهی هم می تواند نشانه ای از وجود صدمات و مشکلات جدی تری در ناحیه ستون فقرات باشد که نیاز به پیگیری های تخصصی خواهد داشت.

اما دکتر توانا در گفت وگو با جام جم با تاکید بر نقش فشارهای عصبی و استرس ها در بروز گرفتگی و اسپاسم عضلانی در نواحی گردن،کمر و پشت پا می گوید: بسیار اتفاق می افتد که فشارهای عصبی منجر به گرفتگی عضلات پشت پا در خواب بشود.این اتفاق حتی طی بارداری نیز به دنبال بروز استرس، برای خانم باردار در ماه پایانی بارداری و کاهش فعالیت وی اتفاق می افتد.حتی در بسیاری افراد گرفتگی های عضلانی با ریشه عصبی در ناحیه معده و روده اتفاق می افتد که در قالب درد معده و کولیت های روده ای بروز پیدا می کند. بی شک در چنین مواردی مصرف داروهای آرام بخش و ضد اضطراب در رفع گرفتگی عضلانی بسیار موثر خواهد بود.

کمبود مواد معدنی به دامن عضلات می افتد

گرفتگی عضلات در بسیاری موارد به بروز اختلال در تعادل مواد معدنی و آنزیم ها در بدن مربوط می شود که دکتر توانا درباره با آن چنین توضیح می دهد: کاهش یا افزایش منیزیم، کلسیم، سدیم و پتاسیم در خون منجر به انقباض عضله و جلوگیری از بازگشت آن به حالت اول می شود. البته برای تشخیص مقادیر غیرطبیعی این مواد آزمایش خون انجام می گیرد. در صورت تشخیص کمبود منیزیم از طریق آزمایش خون بررسی کاملی درباره علت این کمبود انجام و با تجویز مقادیر لازم از این عنصر، مشکل گرفتگی عضلانی رفع می شود. مقدار کم یا زیاد کلسیم در خون نیز می تواند منجر به بروز فلج عضلانی موقتی بشود که با بررسی و درمان علل این کمبود مشکل گرفتگی عضلات نیز از بین می رود. البته وجود کلسیم غیرطبیعی در بدن ممکن است به بیماری های روده، کلیه یا غدد پاراتیروئید مربوط بشود.

کم آبی و اسپاسم عضلانی

نباید فراموش کرد که از اولین نشانه های گرفتگی عضلات، درد شدیدی است که بسته به موقعیت ناحیه صدمه دیده، در پشت یا گردن ظاهر می شود. این درد که با انقباض دردناک ماهیچه همراه است، ممکن است بین چند ثانیه تا چند دقیقه طول بکشد و در اکثر موارد بدون نیاز به اقدام خاصی رفع می شود.متخصصان طب فیزیکی معتقدند که در موارد نادری قرار گرفتن در پوزیشن یا موقعیت غلط هنگام کار و فعالیت روزانه مثل نشستن ها و ایستادن طولانی و برداشتن اجسام سنگین به طریقه اشتباه از روی زمین به گرفتگی عضلانی منجر می شود.

حتی دکتر توانا به کم آبی بدن به دنبال مصرف کم آب و مایعات و درد عضلانی ناشی از آن اشاره می کند و می گوید:کم آبی منجر به بالا رفتن میزان اسید لاکتیک در عضلات و بروز درد عضلانی می شود. در واقع از دست دادن آب بدن مهم ترین عامل نرسیدن خون کافی به عضلات و گرفتگی آن است.به بیان دیگر در فعالیت طولانی مدت همچون ورزش های سنگین در هوای گرم، مقدار زیادی از مایعات بدن دفع می شود، در این حالت حجم خون کاهش یافته و مقدار کافی خون برای رساندن اکسیژن به تمام عضلات در حال ورزش وجود ندارد.در نتیجه عضلات در حال فعالیت، خون کافی دریافت کرده و به سمت اسپاسم یا گرفتگی پیش می روند.با نوشیدن آب قبل از فعالیت و هر 15 دقیقه یک بار در حین فعالیت می توان از بروز چنین گرفتگی هایی پیشگیری کرد.

گرفتگی عضلات، خواب تان را آشفته می کند

متخصصان طب فیزیکی علت گرفتگی عضلانی هنگام خواب را معمولا به علت فشردگی یک عصب یا واکنش خاص عضلانی می دانند و توضیح می دهند اگر در هنگام خواب فرد غلت بزند، ممکن است که عصبی تحت فشار قرار گیرد، در این هنگام یک پیام از محل فشردگی آغاز و به عضله مربوط به آن منتقل می شود.همچنین در هنگام غلت زدن در خواب، عضلات منقبض می شود که این عمل باعث کشیدگی تاندون های متصل به عضله می شود. در این هنگام یک پیام از مغز به عضله رفته و باعث انقباض آن می شود. در این حالت فرد احساس گرفتگی دردناک می کند. بهترین توصیه برای پیشگیری از این نوع گرفتگی های عضلانی، کشش دادن به عضلات، پیش از خواب است.

درمان گرفتگی عضلانی؛ ساده و در دسترس

مسلما در گرفتگی های عضلانی بسته به علت گرفتگی می توان از درمان ساده چون گرم کردن موضع و تقویت عضلات با ورزش های مناسب تا دارو درمانی،انجام تمرینات طب فیزیکی، فیزیوتراپی و مصرف مواد معدی ضروری بهره گرفت.

نکته مهم در گرفتگی عضلات آن است که بدانید این نوع اسپاسم ها دو پیام دارد. یکی این که ما را متوجه وجود مشکلی در بدن مان می کند که با بررسی و پیگیری ممکن است دریابیم که موقتی و زودگذر است یا این که نیاز به درمان خاص خود را دارد. دیگر این که تاکیدی است بر این که باید حرکات تان را محدود سازید تا مانع صدمات بیشتر در آن ناحیه از بدنتان شوید چرا که این علائم معمولا براثر فعالیت بدنی زیاد تشدید می شود و پس از یک دوره استراحت، کمتر شده یا از بین می رود.

پونه شیرازی / جام جم

يکشنبه 6/5/1392 - 18:40
رمضان

نسیم رحمت الهی بار دیگر پس از ما‌ه‌ها انتظار شروع به وزیدن گرفته است تا غبار گناهان را از دل بندگان بزداید، نسیم شب قدری که با ملائکه و روح به حضور حجت الهی می‌رسد تا این رحمت واسعه الهی در زمین گسترده شود.

خبرگزاری فارس: اعمال مشترک لیالی قدر/ تقدیری که با امضای امام زمان(عج) رقم می‌خورد

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، بار دیگر پس از ماه‌ها انتظار، بهترین شب خدا از راه می‌رسد و مردم خداجوی کشورمان خود را برای بهره‌برداری بیشتر از شب‌های قدر آماده می‌کنند، شبی که از هزاران ماه بهتر است و نظیری ندارد و در آن شب تقدیر امور سال رقم می‌خورد و ملائکه و روح که اعظم ملائکه است در آن شب به اذن پروردگار به زمین نازل می‌شوند و به خدمت امام زمان(عج) مشرف می‌شوند و آنچه برای هر کس مقدر شده است بر امام(عج) عرضه می‌کنند، خوشا به حال آنان که بهترین ره‌ توشه را از این شب‌ها می‌برند.

اعمال شب قدر بر دو نوع است: یکی آنکه در هر سه شب انجام می‌شود و دیگر آنکه مخصوص هر شبی است.

*اعمال مشترک لیالی قدر

-  غسل: مقارن غروب آفتاب که بهتر است نماز عشاء را با غسل خواند.

- دو رکعت نماز: در هر رکعت بعد از سوره «حمد»، 7 مرتبه سوره «توحید» بخواند و بعد از فراغ 70 مرتبه «اَستَغفُرِاللهَ وَاَتوبُ اِلَیهِ» و در روایتی است که از جای خود برنخیزد تا حق تعالی او و پدر و مادرش را بیامرزد.

- قرآن مجید را بگشاید و بگذارد در مقابل خود و بگوید: «اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلِکَ بِکِتابِکَ المُنزَلِ وَما فیهِ اسمُکَ الاَکبَرُ واَسماۆُکَ الحُسنی وَما یُخافُ وَ یُرجی اَن تَجعَلَنی مِن عُتَقائِکَ مِنَ النّار» پس هر حاجت که دارد بخواهد.

- مصحف شریف را بگیرد و بر سر بگذارد و بگوید:

«اَللّهمَّ بِحَقِّ هذاالقُرآنِ وَبِحَقِّ مَن اَرسَلتَه بِه وَبِحَقِ کُلِّ مومنٍ مَدَحتَهُ فیهِ وَ بِحَقِّکَ عَلَیهِم فلا اَحَدَ اَعرَفُبِ بِحَقِّکَ مِنکَ».

ده مرتبه بگوید: بِکَ یا الله

ده مرتبه: بِمُحَمَّدٍ

ده مرتبه: بِعلیٍّ

ده مرتبه: بِفاطِمَةَ

ده مرتبه: بِالحَسَنِ

ده مرتبه: بِالحُسَین ِ

ده مرتبه: بِعلیّ بنِ الحُسین

ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ

ده مرتبه: بِجَعفَر بنِ مُحَمَّدٍ

ده مرتبه: بِموُسی بنِ جَعفَر ٍ

ده مرتبه: بِعلیِّ بنِ مُوسی

ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ

ده مرتبه: بِعَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ

ده مرتبه: بِالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ

ده مرتبه: بِالحُجَّةِ.

پس از این عمل هر حاجتی که داری طلب کن.

- زیارت امام حسین(ع): در روایت آمده است که چون شب قدر می‌شود منادی از آسمان هفتم ندا می‌کند که حق تعالی آمرزید هر کسی را که به زیارت قبر امام حسین(ع) علیه السلام آمده است.

- احیا داشتن این شب‌ها: در روایت آمده هر کس احیا کند شب قدر را گناهان او آمرزیده شود، هر چند به عدد ستارگان آسمان و سنگینی کوه‌ها و وزن دریاها باشد.

- 100رکعت نماز بخواند که فضیلت بسیار دارد و افضل آن است که در هر رکعت بعد از سوره «حمد»، 10 مرتبه سوره «توحید» بخواند.

- این دعا خوانده شود: «اَللّهُمَّ اِنّی اَمسَیتُ لَکَ عَبدًا داخِرًا لا اَملِکُ لِنَفسی وَاَعتَرِفُ...»

*نگاهی گذرا به اعمال هر شب قدر

شب نوزدهم:

- 100 مرتبه «اَستَغفُرِاللهَ رَبی وَاَتوبُ اِلَیه»

- 100مرتبه  «اَللّهُمَّ العَن قَتَلَةَ اَمیرَالمومنینَ»

- دعای «یا ذَالَّذی کانَ...» خوانده شود .

- دعای «اَللّهَمَّ اجعَل فیما تَقضی وَ...» خوانده شود.

شب بیست و یکم:

فضیلتش زیادتر از شب نوزدهم است و باید اعمال آن شب را از غسل، احیاء، زیارت، نماز، قرآن بر سر گرفتن، صد رکعت نماز، دعای جوشن کبیر و غیره در این شب به عمل آورد.

امام صادق(ع) فرمود: تقدیر امور و سرنوشت‌ها در شب قدر، یعنی شب نوزدهم تحکیم، در شب بیست و یکم امضا ‏و در شب بیست و سوم صورت می‏گیرد.

شب بیست و سوم:

شب شریفی است، طبق روایت امام صادق(ع) در این شب تقدیرات ما امضا می‌شود، پس بکوشیم با عبادت خاصانه بهترین تقدیرات را از او خواسته و تمنا کینم آنچه از خیر هست برای ما امضا شود و شرور با نگاه رحمت خداوند مهربان از زندگی ما دفع شوند.

شنبه 5/5/1392 - 19:29
رمضان

استاد تاریخ اسلام می‌گوید: سالک طریقت می‌کوشد با استمرار در عبادت و روزه‌داری به رهایی از غفلت و نسیان برسد.

خبرگزاری فارس: روزه عرفا برای ترک غفلت و نسیان است/ افطار عرفا دیدن روی محبوب است

خبرگزاری فارس ـ گروه آیین و اندیشه: به اعتقاد عرفا و صاحبان اندیشه و حکمت، عرفان دارای چند جنبه عام و خاص است که به نظر بسیاری از بزرگان، این بخش عام می‌تواند برای عموم مردم قابل استفاده و مورد استناد باشد. عرفای واقعی راه‌ها و روش‌های متعددی را در طی و طریق خود می‌گذرانند که می‌تواند برای همه الگو باشد.

بخشعلی قنبری، استاد تاریخ اسلام و مدرس نهج‌آلبلاغه درباره اهمیت نشر عرفان اسلامی می‌گوید: پرداختن به چنین عرفانی و بسط آن در جامعه باعث جلوگیری از ورود افکار و اندیشه‌هایی چون حلقه‌ها و عرفان‌های کاذب می‌شود و در واقع یک مصونیت به مردم می‌دهد.

درباره نحوه عبادت عرفا بالاخص روزه‌داری و تأثیرات آن در وجود انسان و ضرورت نشر اندیشه‌های عرفای اسلامی در جامعه با بخشعلی قنبری، استاد عرفان و ادیان دانشگاه آزاد اسلامی و نهج‌البلاغه پژوه به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه می‌خوانید:

عارف معرفت بی‌واسطه به جهان دارد

* مقدمتاً بفرمایید معرفت عرفا نسبت به جهان و هستی چگونه است؟

-عارف به جهان شهودی نگاه می‌کند یعنی عرفا معتقدند آنچه از جهان هستی می‌خواهیم حاصل کنیم شهودی است. به اصطلاح اهل منطق و فلسفه بین فاعل شناسا (قلب) و متعقل شناسا (سوژه) هیچ فاصله‌ای نباید باشد. همانطور که می‌دانیم معرفت‌های ما همه با واسطه است یعنی چشم وساطت می‌کند تا من صورت یک نفر را ببینم و به وساطتت آن ذهن من تصویری برداشته و در آن زمان که آن شخص را می‌بیند، آن تصویر را با دیده‌اش مطابقت می‌دهد، این همان معرفت حصولی است.

اما عارف به این نوع معرفت قانع نیست و نمی‌خواهد بین خودش و متعلق او واسطه و فاصله‌ای باشد، به طور مثال یک عارف مثال می‌زند که زمانی که انسان سردرد دارد به این سردردش آگاهی دارد اما آیا معنای درک سردرد این است که آن را بیرون از وجودش دیده است؟ خیر بنابراین در احساس و آگاهی پیدا کردن به سردرد شاهد یک وحدت است یعنی وحدت بین معنی که درک می‌شود و مُدرک یا وحدت بین «من»، «مدرک» و «درک» که هر سه اینها یک معنی دارد.

*بنابراین عرفا چه نوع آگاهی از جهان دارند؟

-عرفا معتقد هستند که آگاهی‌‌های ما به جهان هستی از نوع دوم است یعنی بین ما و جهان هستی هیچ فاصله‌ای وجود ندارد البته درباره اینکه این ادعا چه اندازه درست است یا خیر، نظری ندارم.

اما این را باید بگویم که در جهان یک نظام دوئالیستی (دوگانگی) حاکم است، یعنی یک جهان ظاهر داریم و یک باطن. آنچه از طریق معرفت معمولی حاصل می‌شود جهان ظاهر با متعلقاتش است.

2 وجه اعمال عبادی

*بنابراین آیا اعمال عبادی ما هم دو وجه دارد؟

-دقیقاً یکی از مسلماتی که در دنیای ما وجود دارد، اعمال دینی و عبادی است که آن نیز دو وضعیت ظاهری و باطنی دارد. راه رسیدن به این وضعیت ظاهر داشتن عقل، حس و چیزهایی است که همه انسان‌ها دارا هستند ولی برای رسیدن به باطن این حواس کفایت نمی‌کند و یک حس قلبی لازم است.

روزه عرفا دارای یک سرّ باطن است

*روزه در بین عبادت‌ها چگونه عملی است و چطور از سوی عرفا بدان توجه می‌شود؟

-انسان‌ها از اذان صبح تا اذان مغرب را روزه می‌گیرند البته این ظاهر قضیه است عرفا می‌گویند این ظاهر یک باطن هم دارد و البته ظاهر خیلی هم مهم نیست. مولوی فردی را که روزه گرفته و تنها به ظاهر قناعت می‌کند، خود را به بی‌حالی زده تا دل مردم را خام کند به یک «گربه زاهد» تشبیه می‌کند و می‌گوید این روزه گرفتن ثمری ندارد. بنابراین مولوی و سایر عرفا روزه را دارای یک سرّ باطن می‌دانند البته آنها صورت ظاهر روزه را نیز نفی نمی‌کنند اما در آن متوقف نمی‌شوند و لذا معتقدند که سالک طریقت می‌کوشد تا به استمرار در اعمال عبادی و اشتغال به اذکار و ادعیه در کنار چشیدن حس گرسنگی و تشنگی برای رهایی از آنچه در ظاهر وجود دارد، دست یابند.

*نهایتا نتیجه این نوع عبادت چیست؟

-رها شدن از غفلت و نسیان، چرا که عارف معتقد است که این دنیا بر پایه غفلت نهاده شده و انسان در این دنیا در غافل است اگر بتوانیم درست روزه بگیریم و درست عبادت کنیم، خواهیم توانست از این غفلت نجات پیدا کنیم.

باطن روزه، امساک از ماسوی‌الله است

*روزه به تعبیر عرفانی چه معنی دارد و روزه‌دار چه کسی است؟

-مولوی زمانی که به بحث روزه می‌رسد، می‌گوید که انسان باید در روزه همه مسایل را لحاظ کند روزه و سایر عبادات نور شریعت است و باعث می‌شود تا راه دستیابی به کمال را بشناسیم و بدست آوریم، وی ظاهر روزه را امساک از طعام می‌داند اما برای روزه معنای خاصی قایل است همانطور که هر واژه‌ای یک معنی دارد، روزه هم بار معنایی دارد و معنایش در عرفان یعنی خود نگه‌داری، پس روزه‌دار عرفانی فردی است که از غیر خدا امساک کند، ظاهر این امساک نخوردن و نیاشامیدن است ولی باطنش امساک از ماسوی‌الله است.

افطار حقیقی، دیدن روی محبوب است

*افطار حقیقی نزد عرفا چگونه است؟

-عرفا حتی در افطار هم معنی ظاهری نداشتند یعنی اینکه غروب خورشید و زمان خوردن را افطار بدانند بلکه افطار حقیقی را اینگونه تفسیر می‌کردند که اگر روز را چنان روزه بگیری که شب چشمت به جمال دوست روشن شود، این افطار واقعی بوده است. به طور مثال در ماه مبارک رمضان که می‌گویند چشم از نامحرم باید گرفت، مولوی می‌گوید که در زمان روزه باید چشم از هر نامحرمی بپوشی تا شب زمان افطار چشمت گشوده شده و لذا نتیجه روز، افطار شب است و این افطار یعنی دیدار پروردگار، در غیر دیدن محبوب، روزه پذیرفته نیست. بنابراین این بدین معناست که اعمال دینی انسان باید عاشقانه باشد همانطور که در عشق‌های زمینی می‌بینیم چشم عاشق جز معشوقش را نمی‌بیند، عارف عاشق هم همینگونه است، بنابراین در عرفان می‌گویند با روزه به نوعی انسان، نفس خود را نیز تزکیه می‌کند.

بخشش مال و خلوص نیت، انسان را به تزکیه نفس می‌رساند

*منظور از این تزکیه نفس چیست؟

- در روزه داری چون گرسنه و تشنه می‌شویم به یاد گرسنگان می‌افتیم و عواطفمان ایجاب می‌کند که به دیگران خالصانه ببخشیم، زمانی که اینکار را انجام می‌دهیم از محبت مالی دنیا خالی می‌شویم و از یک غفلت نجات پیدا می‌کنیم. مولوی در این باره می‌گوید: «استن این عالم ای جان غفلت است / هوشیاری این جهان را آفت است».

از آنجا که گفتند خورد و خوراک این دنیا غفلتی را می‌آورد زمانی که روزه می‌گیریم روزه ما را به ایثار مال می‌کشاند و آن ما را از غفلت نجات داده و به یک هوشیاری می‌رساند.

مولوی معتقد است که هرگاه دنیا در دید کسی پست شد، آن زمان خدا خود را به او نشان می‌دهد بسیاری از بزرگان اینگونه دیدگاهی داشتند، بنابراین اگر کسی روزه درست بگیرد این روزه اعتقاد او را نشان می‌دهد؛ «این نماز و روزه و حج و جهاد / هم گواهی دادن است از اعتقاد»

عارف به دیدار قانع است نه به دینار

*دیدگاه سایر عرفا جز مولانا درباره روزه و اعمال عبادی چیست؟

-دیدگاه عرفا در این رابطه یکسان است خیلی عرفا معتقدند که اعمال دینی و شریعت باید رعایت شود و آنها هم مثل سایر مسلمانان روزه می‌گرفتند اما آنها معتقد بودند که این نباید به اینجا ختم شود وگرنه فرد عارف نیست، عامی است. البته بزرگان معتقد هستند که کسانی هم که برای ثواب روزه بگیرند، روزه‌شان قبول است منتها همانطور که مولانا هم می‌گوید عارف به این ثواب راضی نیست بلکه به دیدار قانع است نه به دینار.

در آثار افرادی چون مرحوم علامه طباطبایی هم این اندیشه‌ها دیده می شود منتها نکته اینجاست که بسیاری از اندیشه‌های عرفانی علامه اجازه نشر نگرفت برخی چیزهایی هم که از آثار او باقی مانده این مباحث عرفانی را تأیید می‌کند، در اندیشه امام خمینی (ره) نیز این نگاه خیلی پررنگ است در برخی از آثارشان درباره نماز، روزه حتی تلاوت قرآن، نگاه عرفانی موج می‌زند، ایشان هم به جنبه‌های باطنی و معنوی ماه رمضان کاملا اعتقاد داشتند.

عرفان مورد نیاز مردم و جامعه است

*در نهایت آیا لازم است اندیشه‌های عرفانی درباره هر نوع عبادت بالاخص روزه در بین عموم مردم نیز بسط و نشر پیدا کند؟

-سؤال به جایی است در این  زمینه دو نظریه وجود دارد؛ نخست عده‌ای که اعتقاد دارند عرفان عملی اختصاصی معرفت خاصی است و نباید عمومی شود لذا به اعتقاد برخی بزرگان کتاب‌های عرفانی نباید به زبان‌های دیگر از زبان اصلی ترجمه شود. در مقابل این نظریه دیگر که من معتقد بدان هستم، می‌گوید که درست است بخشی از عرفان اختصاصی افراد فرزانه و خاص است حتی علامه طباطبایی هم در برخی درس‌هایشان عموم حضور نداشتند اما یک تبصره‌ای هم وجود دارد اینکه نیاز به عرفان در یک سطحی عام است یعنی همه انسان‌ها از جهتی که دیندار هستند می‌توانند نگاه عرفانی داشته باشند و این را نمی‌توان جلویش را گرفت، بنابراین نگرش عرفانی داشتن به موضوعات دینی و غیردینی امر عمومی است و من معتقدم این بخش عرفان باید تعمیم داده شود چرا که مورد نیاز مردم و جامعه است.

گسترش نشر عرفان سالم بهترین راه مبارزه با حلقه‌های نوظهور است

*ضرورت این نیاز از کجا احساس می‌شود؟

-از گرویدن مردم به حلقه‌ها و عرفان های کاذب، اگر این نیاز از طریق صحیح تأمین نشود آیا از بین می‌رود؟، خیر منع کردن به معنای تأمین شدن نیست لذا نیازمند این مباحث هستیم و اگر صاحبان فکر این نیاز را تأمین نکنند به دست کسانی می‌افتد که شاید دلسوز نباشند، بنابراین بهترین راه مبارزه با حلقه‌ عرفان‌های نوظهور بسط و گسترش عرفان صحیح و سالم است وگرنه اگر درِ مغازه‌های نادرست را ببندیم باید درِ مغازه درست را باز کنیم.

*در نهایت سخن پایانی؟

-اینکه تلاش کنیم عرفان ناب اسلامی را که هیچ خطری ندارد گسترش دهیم و نیاز مردم را رفع کنیم این نیاز یک حق است و یک مصونیت به مردم می‌دهد. عرفان اسلامی ریسک نیست، خطر و حلقه مخفیانه نیست، عرفان نهج‌البلاغه و قرآن و نیازمند بسط و نشر است.

شنبه 5/5/1392 - 19:27
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته