• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
    جستجو :
عدنان ( `Ad-nān )
شماره ، شمرده شده
عديل ( `Adil )
همتا بي مانند
عديله ( `Adile )
مؤنث عديل ، زن بي نظير
عذرا ( `Az-rā )
رخسار ، چهره ، لقب حضرت مریم
عذری ( `Ozrā )
پوزش ، معذرت
عَرَفات ( Arafāt )
شناخته شده های قلبی
عرفان ( `Er-fān )
معرفت
عروس ( `Aroos )
كنايه از دختران و زنان زيباروي
عُروه ( `Orve )
دستاويز ، آنچه به آن اعتماد دارند
عزالدين ( `Ez-zod-din )
موجب عزت و كرامت و ارجمندي
عزت الله ( `Ez-zatol-lāh )
جاه و مقام خداوند
عِزرا ( `Ez-rā )
ياري و امداد
عزّ ( `Ezz )
ارجمندي
عزّت ( `Ez-zat )
عظمت و بزرگواري و ارج و سرافرازي
عزيز ( `Aziz )
ارجمند ، گرانمايه  و محترم ، گران ، يكي از صفات خداي تعالي
عزيزالدين ( `Azizod-din )
گرامي در دين
عزيزالله ( `Azizol-lāh )
گرامي نزد خدا
عزيزه ( `Azize )
مؤنث عزيز ، كنايه از كسي كه بسيارمحبوب باشد
عسكر ( `As-kar )
لشگر، سپاه
عسل ( `Asal )
انگبين ، شهد ، نوش
عشرت ( `Esh-rat )
مصاحبت كردن ، سازگاري ، خوشگذراني
عشيق ( `Ashigh )
عاشق ، محبوب ، دوست
عَشیر ( Ashir )
دوست نزدیک و همدم
عَشِیّ ( `Āshi )
اول شب ، شامگاه
عشِیَّه ( `Ashiya )
اول شب ، شامگاه
عصام الدين ( `Esāmod-din )
بسته دين و آیين
عصّار ( `As-sār )
روغن گير
عصمت ( `Esmat )
پاكي ، نگهداري از نفس ، پاكدامني و دوري از گناه
عصمت الدين ( `Esmatod-din )
پاك دامن در دين
عِضدالدين ( `Ezeddin )
بازو و پشتيان دين
عِضّد ( `Ezad?? )
بازو ، ساعد
عطاء‌ ( `Atā' )
بخشش ، انعام
عطاءالله ( `Atā'ol-lāh )
بخشش خداوند
عطار ( `At-tār )
عطر فروش ، دارو فروش
عطارد ( `Atārod )
كوچكترين ستاره منظومه شمسي
عطرگل ( `Atre-gol )
بوي گل
عطريه ( `Atriye )
منسوب به عطر
عطيّه ( `Ati-ye )
بخشش ، عطا ، انعام ، هديه
عظمت ( `Azemet )
بزرگي ، بزرگواري
عظيم ( `Azim )
بزرگ ، والامقام ، كلان ، يكي از صفات خداي تعالي
عظیمه ( `Azime )
مؤنث عظیم، زن والا مرتبه
عفت الزمان ( `Ef-fatoz-zamān )
پاكدامن در زمان
عفت السادات ( `Ef-fatos-sādāt )
پاكدامن سادات
عَفراء ( `Afra' )
زمين بي نشاني كه كسي در آن پا ننهاده ، كنايه از دختر زيبا
عِفّت ( `Ef-fat )
پرهيزکاري ، پارسایي
عَفُوّ ( Afov )
بسیاربخشنده ، عفو کننده
عفيف ( `Afif )
پارسا
عفيف الدين ( `Afifod-din )
پاكدامن دين و آيين
عفيفه ( `Afife )
زن پارسا و پاكدامن
عقيق ( `Aghigh )
سنگي زينتي با رنگي متفاوت
عقيل ( `Aghil )
خردمند ، عاقل ، نام برادر بزرگ
عقيله ( `Aghile )
زن خردمند ، سرور و مهتر قوم
علاء ( `Alā' )
بزرگوارشدن ،‌ رفعت ، برتري
علاء الدوله ( `Ala-'od-dowle )
بزرگوار در دين
علاء الدين ( `Alā-'ed-din )
بزرگوار در دين و آيين
عَلاّم ( Allām )
بسیار دانشمند ، فرزانه
علامه ( `Al-lāme )
بسيار دانا و دانشمند
علم الهدي ( `Alamol-hodā )
درفش هدايت
علوان ( `Elvān )
بلند مرتبه ، والامقام
علوي ( `Alavi )
منسوب به علي ، كسي كه از اولاد علي بن ابيطالب است
علويه ( `Alavi-ye )
منسوب به علي ، زني كه از اولاد علي است
علي ( `Ali )
بلند ، بزرگ ، شريف ، بزرگوار و برتر ، بهتر و برتر و رفيع ، نام اولين امام شيعيان جهان
علي اصغر ( `Ali-asghar )
نام فرزند خردسال امام حسين ( ع ) كه در كربلا شهيد شد
علي اكبر ( `Ali-akbar )
نام فرزند امام حسين ( ع ) كه در كربلا شهيد شد
علي يار ( `Ali-yār )
يار و مددكار علي
عُليا ( `Ol-yā )
بلند مرتبه ، نام دختر امام موسي ( ع )
عليرضا ( `Ali-rezā )
علي  خشنود و راضي
عليم ( `Alim )
دانشمند
عُليه ( `Oliye )
مؤنث علي ، بلندمرتبه ، ارجمند
عماد ( `Emād )
قصد كردن ، عمود ، تكيه گاه
عمادالدين ( `Emāded-din )
ستون ، تكيه گاه دين
عمر ( `Omar )
آباد كننده ، آباد ، عمر كننده ، نام خليفه مسلمين
عُمران ( `Om-rān )
آباداني ، معمور كردن ، نوسازي
عِمران ( `Em-rān )
نام پدر حضرت موسي ، نام سومين سوره ازقرآن
عَمرو ( `Amr )
زندگي
عمّار ( `Am-mār )
دير ماندن و ديربستن ، مرد با ايمان
عميد ( `Amid )
رئيس و سرور قوم ، مهتر ، سخت غمگين
عميدالدين ( `Amid-ed-din )
سرورالدين
عنايت ( `Enāyat )
آهنگ ، احسان كردن ، ميل و محبت
عنايت الله ( `Enāyatol-lāh )
مورد توجه خداوند
عنبر ( `Ambar )
بوي خوش ،‌ ماده چرب و خوشبو كه از ماهي گرفته مي شود
عندليب ( `Andalib )
بلبل ،‌ هزار دستان ، خوش صدا
عنقاء ( `Anghā )
زني كه گردن كشيده دارد ، سيمرغ
عهد ( `Ahd )
شناختن كاري
عهديه ( `Ah-diye )
مؤنث عهد ، مجازاً از زن هم پيمان و مقيد به آداب و رسوم
عَوان ( `ĀVān )
نه پیر و نه جوان
عوف ( `Oof )
يكي از اصحاب امام حسين
عون ( `Own )
مددكار ، ياري كننده
عُوّيد ( `Ovveyd )
فايده دهنده ، سود بخش
عيان ( `Ayān )
ديدن ، به چشم ديدن
عيدان ( `Idān )
چوب ها
عيسو ( `Isoo )
داراي گيسوي پُرپشت
عيسي ( `Isā )
شعاع ، پرتو آفتاب ، دهقان ،‌ از پيامبران اولوالعزم
عين ( `Eyn )
گاو وحشي ، روان شدن آب اشك ، چشم
عين الله ( `Ey-nol-lāh )
چشم خدا
عيوق ( `Ayyoogh )
ستاره اي روشن و سرخ رنگ
عيّار ( `Ay-yār )
حيله گر ، جوانمرد ، پيك سريع