• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
    جستجو :
راهپو ( Rāh-poo )
راه پوينده
راهجو ( Rāh-joo )
راه جوينده
راهزاد ( Rāh-zād )
زاده شده در راه ، از سرداران خسروپرويز
راهوي ( Rāhavi )
منسوب به راه ، ‌راهي ، از الحان موسيقي قديم
راهي ( Rāhi )
رونده ، مسافر ، غلام ، ‌بنده
راوش ( Rāvash )
ستاره مشتري
راوك ( Rāvak )
ظرفي كه در آن مایعی صاف كنند ، صاف و لطيف
راوند ( Rāvand )
ريواس ، نام شهري نزديك كاشان ، گياهي از تيره ی ترشك ها
راوي ( Rāvi )
روايت كننده
راويز ( Rāviz )
گياهي است معروف به شتر خار يا خارشتر
راويس ( Rāvis )
صاحب جاه و جلال
راويه ( Rāviye )
زن روايت كننده ، بازگو كننده سخن ديگران
رايحه ( Rāyehe )
بوي خوش ، ‌باران شبانگاهي
رايزن ( Rāy-zan )
رأي زننده ، آن كه در كاري  با وي مشورت كنند
رايين ( Rāien )
بلوك و قصبه اي در جنوب شرقي كرمان
راکِعَه ( Rākea )
رکوع کننده ، فروتن
رباب ( Robāb )
ابرسفيد ، آلتي در موسيقي ، نام همسر امام حسين ( ع )
ربابه ( Robābe )
رباب ، ابر سفيد
رباح ( Robāh )
از نام هاي مردان عرب
ربايا ( Robāyā )
جالب ، جذاب ، رباينده
رَبّانیّ ( Rab-bāni )
خداشناس ، عابد و عارف
ربك ( Rabak )
مرد شوريده عقل
ربيع ( Rabi` )
بهار، فصل بهار
ربيعه ( Rabi`e )
مؤنث ربيع ، خادم حضرت محمد (ص )
رجا ( Rajā )
اميد ، ‌آرزو ، توقع ، اميدواري
رجب ( Rajab )
ماه هفتم از سال هجري قمري ، ترسيدن ،بزرگ داشتن ، شرم نمودن
رجح ( Raj-h )
افزون ، غالب ، فائق بهتر
رجحان ( Roj-hān )
افزون آمدن ، فزوني يافتن
رحم دل ( Rahm-del )
دل رحم ، مهربان
رحمان ( Rah-mān )
بسيار بخشنده ، ‌مهربان ، روزي دهنده
رحمت ( Rah-mat )
بخشايش ، ‌مهرباني ، ‌شفقت
رحمت الله ( Rahmat-ol-lāh )
بخشايش ، مهرباني خدا
رحيل ( Rahil )
عزيمت ، ‌راه افتادن ، كوچ كردن
رحيله ( Rahile )
مؤنث رحيل ، كوچ كننده ، زن رونده و كوچ كننده
رحيم ( Rahim )
بخشايشگر و مهربان ، يكي از نام هاي خداي تعالي ، صاحب رحمت ، دلسوز
رحيم الله ( Rahim-ol-lāh )
مورد مهر خداوند
رحيمه ( Rahime )
زن مهربان و دلسوز
رُخ ( Rokh )
صورت ، چهره ، مهره اي در شطرنج
رُخ افروز ( Rokh-afrooz )
باد نرم ، نسيم ملايم
رخا ( Rokhā )
سنگ مرمر
رخسار ( Rokh-sār )
روي ، صورت ، سيما ، چهره
رخساره ( Rokh-sāre )
رخسار ، صورت ، چهره
رخسانا ( Rokh-sānā )
مانند رخ  و چهره زيبا ، ‌نام دختر داريوش سوم
رخش ( Rakhsh )
نامي ثبت شده در كتيبه كعبه زرتشت ، نام اسب رستم
رخشا ( Rakh-shā )
تابان و درخشان ،‌ تابنده
رخشاد ( Rakh-shād )
شادان ،‌ خوشرو
رخشادخت ( Rakh-shā-dokht )
دختر زيبا و نوراني
رخشان ( Rakh-shān )
روشن ، فروزان ، ‌تابان ، نوراني
رخشانه ( Rakh-shāne )
منسوب به رخش ، ‌رخشان ،‌ نوراني
رخشنده ( Rakh-shan-de )
تابان ، پرتوافكن ،‌ فروزنده
رخشيدن ( Rakh-shidan )
خورشيد چهره
رخشيده ( Rakh-shide )
تابيده شده  ، روشن گشته
ردانوش ( Radā-noosh )
شب نوش
ردگون ( Rad-goon )
نام مادر داريوش و همسر ويشتاسب
رزاق ( Raz-zāgh )
روزي دهنده ، يكي از نام هاي خداي تعالي
رزان ( Razān )
رنگ كننده ، تاكستان ،‌ باغ انگور
رزم آئين ( Razm-ā'ein )
دلاور ، جنگجو
رزم آرا ( Razm-ārā )
آرايشگر جنگ ، جنگجو
رزم آور ( Razm-āvar )
جنگجو ، جنگاور
رزم خواه ( Razm-khāh )
شجاع ، دلير
رزما ( Raz-mā )
رزمنده جنگي
رزمان ( Raz-mān )
جنگنده ، رزمنده
رزمجو ( Razm-joo )
جوينده رزم ، كسي كه از جنگ نمي هراسد، دلير ، شجاع
رزمهر ( Raz-mehr )
ياور مهر ، پسر سوخوه سردار جنگاور
رزميار ( Razm-yār )
ياري كننده در جنگ
رزمين ( Raz-min )
منسوب به رزم
رزين ( Razin )
استوار ، پابرجا
رسا ( Rasā )
بلند ، رفيع ، رسنده ، لايق
رسادخت ( Rasā-dokht )
دختر شايسته ،‌ دختر باهوش
رسام ( Ras-sām )
رسم كننده ، نقاش
رسانه ( Rasāne )
حسرت ، ‌بلند ، اندوه ، وسيله رساننده خبر
رسپنا ( Raspanā )
پایيز ، فصل برگ ريزان
رستا ( Ras-tā )
كامياب ، ‌رهنده
رستار ( Rastār )
رستگار ، ‌خلاص شونده
رستاك ( Rastāk )
شاخه تازه  و نو كه از بُن درخت برآيد
رستگار ( Rast-gār )
رها شونده ، كامياب ، نجات يافته ، خوشبخت
رستم ( Ros-tam )
بزرگ تن ، فرزند زال و نوه سام پهلوان ايراني ، قوي اندام
رسول ( Rasool )
فرستاده ، قاصد ، پيام بر، پيك
رشاد ( Ra-shād )
هدايت ،‌ راستي ، پيروزي ، رستگاري ، بهراه راست رفتن
رَشادَه ( Rashāda )
به راه راست رفتن، راستی و ایستادگی
رشتاك ( Rash-tāk )
شاخه نورس گياه
رشد ( Roshd )
بارور شدن ، نمو
رشديه ( Roshdiye )
اولين شخصي كه در تهران مدرسه تأسيس كرد
رشن ( Rashan )
عادل ، ‌دادگر
رشنان ( Rash-nān )
مهمان ناخوانده
رشنواد ( Rash-navād )
راستگويي ، نام سپهسالار هماي دختربهمن
رشيد ( Rashid )
شجاع ، دلير، راهنما ، خوش قد و قامت ،‌ يكي از نام هاي خدا
رشيدالدين ( Rashid-ed-din )
صاحب رأی  و عقيده در دين
رشيق ( Rashigh )
مرد نيكو اندام
رشيقه ( Rashighe )
زن نيكو قامت ، زني كه اندام رعنا دارد
رشينه ( Rashine )
راستين ، صمغ درخت صنوبر
رَشیدَه ( Rashida )
عاقل ، رستگار ،هدایت کننده
رضا ( Rezā )
خشنود ، راضي ، سرور ، لقب امام هشتم (ع )
رضوان ( Rez-vān )
باغ بهشت ، خشنودي ، رضا ، پسنديده ، تحسين ، آفرين
رِضوانَه ( Rezvāna )
خشنودی ، خشنود شدن
رضي ( Razi )
مرد خشنود ، راضي
رضي الدين ( Razi-ed-din )
مرد خشنود از دين
رضيه ( Razi-ye )
خشنود ، پسنديده
رعد ( Ra`d )
غرش ابر ، تندر ، آسمان غرش
رعنا ( Ra`nā )
متكبر ، زن آراسته ، جميل و زيبا ، خوش قد و قامت