راهپو
(
Rāh-poo
)
راه پوينده
راهجو
(
Rāh-joo
)
راه جوينده
راهزاد
(
Rāh-zād
)
زاده شده در راه ، از سرداران خسروپرويز
راهوي
(
Rāhavi
)
منسوب به راه ، راهي ، از الحان موسيقي قديم
راهي
(
Rāhi
)
رونده ، مسافر ، غلام ، بنده
راوش
(
Rāvash
)
ستاره مشتري
راوك
(
Rāvak
)
ظرفي كه در آن مایعی صاف كنند ، صاف و لطيف
راوند
(
Rāvand
)
ريواس ، نام شهري نزديك كاشان ، گياهي از تيره ی ترشك ها
راوي
(
Rāvi
)
روايت كننده
راويز
(
Rāviz
)
گياهي است معروف به شتر خار يا خارشتر
راويس
(
Rāvis
)
صاحب جاه و جلال
راويه
(
Rāviye
)
زن روايت كننده ، بازگو كننده سخن ديگران
رايحه
(
Rāyehe
)
بوي خوش ، باران شبانگاهي
رايزن
(
Rāy-zan
)
رأي زننده ، آن كه در كاري با وي مشورت كنند
رايين
(
Rāien
)
بلوك و قصبه اي در جنوب شرقي كرمان
راکِعَه
(
Rākea
)
رکوع کننده ، فروتن
رباب
(
Robāb
)
ابرسفيد ، آلتي در موسيقي ، نام همسر امام حسين ( ع )
ربابه
(
Robābe
)
رباب ، ابر سفيد
رباح
(
Robāh
)
از نام هاي مردان عرب
ربايا
(
Robāyā
)
جالب ، جذاب ، رباينده
رَبّانیّ
(
Rab-bāni
)
خداشناس ، عابد و عارف
ربك
(
Rabak
)
مرد شوريده عقل
ربيع
(
Rabi`
)
بهار، فصل بهار
ربيعه
(
Rabi`e
)
مؤنث ربيع ، خادم حضرت محمد (ص )
رجا
(
Rajā
)
اميد ، آرزو ، توقع ، اميدواري
رجب
(
Rajab
)
ماه هفتم از سال هجري قمري ، ترسيدن ،بزرگ داشتن ، شرم نمودن
رجح
(
Raj-h
)
افزون ، غالب ، فائق بهتر
رجحان
(
Roj-hān
)
افزون آمدن ، فزوني يافتن
رحم دل
(
Rahm-del
)
دل رحم ، مهربان
رحمان
(
Rah-mān
)
بسيار بخشنده ، مهربان ، روزي دهنده
رحمت
(
Rah-mat
)
بخشايش ، مهرباني ، شفقت
رحمت الله
(
Rahmat-ol-lāh
)
بخشايش ، مهرباني خدا
رحيل
(
Rahil
)
عزيمت ، راه افتادن ، كوچ كردن
رحيله
(
Rahile
)
مؤنث رحيل ، كوچ كننده ، زن رونده و كوچ كننده
رحيم
(
Rahim
)
بخشايشگر و مهربان ، يكي از نام هاي خداي تعالي ، صاحب رحمت ، دلسوز
رحيم الله
(
Rahim-ol-lāh
)
مورد مهر خداوند
رحيمه
(
Rahime
)
زن مهربان و دلسوز
رُخ
(
Rokh
)
صورت ، چهره ، مهره اي در شطرنج
رُخ افروز
(
Rokh-afrooz
)
باد نرم ، نسيم ملايم
رخسار
(
Rokh-sār
)
روي ، صورت ، سيما ، چهره
رخساره
(
Rokh-sāre
)
رخسار ، صورت ، چهره
رخسانا
(
Rokh-sānā
)
مانند رخ و چهره زيبا ، نام دختر داريوش سوم
رخش
(
Rakhsh
)
نامي ثبت شده در كتيبه كعبه زرتشت ، نام اسب رستم
رخشا
(
Rakh-shā
)
تابان و درخشان ، تابنده
رخشاد
(
Rakh-shād
)
شادان ، خوشرو
رخشادخت
(
Rakh-shā-dokht
)
دختر زيبا و نوراني
رخشان
(
Rakh-shān
)
روشن ، فروزان ، تابان ، نوراني
رخشانه
(
Rakh-shāne
)
منسوب به رخش ، رخشان ، نوراني
رخشنده
(
Rakh-shan-de
)
تابان ، پرتوافكن ، فروزنده
رخشيدن
(
Rakh-shidan
)
خورشيد چهره
رخشيده
(
Rakh-shide
)
تابيده شده ، روشن گشته
ردانوش
(
Radā-noosh
)
شب نوش
ردگون
(
Rad-goon
)
نام مادر داريوش و همسر ويشتاسب
رزاق
(
Raz-zāgh
)
روزي دهنده ، يكي از نام هاي خداي تعالي
رزان
(
Razān
)
رنگ كننده ، تاكستان ، باغ انگور
رزم آئين
(
Razm-ā'ein
)
دلاور ، جنگجو
رزم آرا
(
Razm-ārā
)
آرايشگر جنگ ، جنگجو
رزم آور
(
Razm-āvar
)
جنگجو ، جنگاور
رزم خواه
(
Razm-khāh
)
شجاع ، دلير
رزما
(
Raz-mā
)
رزمنده جنگي
رزمان
(
Raz-mān
)
جنگنده ، رزمنده
رزمجو
(
Razm-joo
)
جوينده رزم ، كسي كه از جنگ نمي هراسد، دلير ، شجاع
رزمهر
(
Raz-mehr
)
ياور مهر ، پسر سوخوه سردار جنگاور
رزميار
(
Razm-yār
)
ياري كننده در جنگ
رزمين
(
Raz-min
)
منسوب به رزم
رزين
(
Razin
)
استوار ، پابرجا
رسا
(
Rasā
)
بلند ، رفيع ، رسنده ، لايق
رسادخت
(
Rasā-dokht
)
دختر شايسته ، دختر باهوش
رسام
(
Ras-sām
)
رسم كننده ، نقاش
رسانه
(
Rasāne
)
حسرت ، بلند ، اندوه ، وسيله رساننده خبر
رسپنا
(
Raspanā
)
پایيز ، فصل برگ ريزان
رستا
(
Ras-tā
)
كامياب ، رهنده
رستار
(
Rastār
)
رستگار ، خلاص شونده
رستاك
(
Rastāk
)
شاخه تازه و نو كه از بُن درخت برآيد
رستگار
(
Rast-gār
)
رها شونده ، كامياب ، نجات يافته ، خوشبخت
رستم
(
Ros-tam
)
بزرگ تن ، فرزند زال و نوه سام پهلوان ايراني ، قوي اندام
رسول
(
Rasool
)
فرستاده ، قاصد ، پيام بر، پيك
رشاد
(
Ra-shād
)
هدايت ، راستي ، پيروزي ، رستگاري ، بهراه راست رفتن
رَشادَه
(
Rashāda
)
به راه راست رفتن، راستی و ایستادگی
رشتاك
(
Rash-tāk
)
شاخه نورس گياه
رشد
(
Roshd
)
بارور شدن ، نمو
رشديه
(
Roshdiye
)
اولين شخصي كه در تهران مدرسه تأسيس كرد
رشن
(
Rashan
)
عادل ، دادگر
رشنان
(
Rash-nān
)
مهمان ناخوانده
رشنواد
(
Rash-navād
)
راستگويي ، نام سپهسالار هماي دختربهمن
رشيد
(
Rashid
)
شجاع ، دلير، راهنما ، خوش قد و قامت ، يكي از نام هاي خدا
رشيدالدين
(
Rashid-ed-din
)
صاحب رأی و عقيده در دين
رشيق
(
Rashigh
)
مرد نيكو اندام
رشيقه
(
Rashighe
)
زن نيكو قامت ، زني كه اندام رعنا دارد
رشينه
(
Rashine
)
راستين ، صمغ درخت صنوبر
رَشیدَه
(
Rashida
)
عاقل ، رستگار ،هدایت کننده
رضا
(
Rezā
)
خشنود ، راضي ، سرور ، لقب امام هشتم (ع )
رضوان
(
Rez-vān
)
باغ بهشت ، خشنودي ، رضا ، پسنديده ، تحسين ، آفرين
رِضوانَه
(
Rezvāna
)
خشنودی ، خشنود شدن
رضي
(
Razi
)
مرد خشنود ، راضي
رضي الدين
(
Razi-ed-din
)
مرد خشنود از دين
رضيه
(
Razi-ye
)
خشنود ، پسنديده
رعد
(
Ra`d
)
غرش ابر ، تندر ، آسمان غرش
رعنا
(
Ra`nā
)
متكبر ، زن آراسته ، جميل و زيبا ، خوش قد و قامت