• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
روز ناگزير
تعداد بازدید : 3427
اين روزها که مي گذرد ، هر روز احساس مي کنم که کسي در باد فرياد مي زند احساس مي کنم که مرا از عمق جاده هاي مه آلود يک آشناي دور صدا مي زند آهنگ آشناي صداي او مثل عبور نور مثل عبور نوروز مثل صداي آمدن روز است آن روز ناگزير که مي آيد روزي که عابران خميده يک لحظه وقت داشته باشند تا سربلند باشند و آفتاب را در آسمان ببينند روزي که اين قطار قديمي در بستر موازي تکرار يک لحظه بي بهانه توقف کند تا چشم هاي خسته ي خواب آلود از پشت پنجره تصوير ابرها را در قاب و طرح واژگونه ي جنگل را در آب بنگرند آن روز پرواز دستهاي صميمي در جستجوي دوست آغاز مي شود روزي که روز تازه ي پرواز روزي که نامه ها همه باز است روزي که جاي نامه و مهر و تمبر بال کبوتري را امضا کنيم و مثل نامه اي بفرستيم صندوقهاي پستي آن روز آشيان کبوترهاست روزي که دست خواهش ، کوتاه روزي که التماس گناه است و فطرت خدا در زير پاي رهگذران پياده رو بر روي روزنامه نخوابد و خواب نان تازه نبيند روزي که روي درها با خط ساده اي بنويسند : " تنها ورود گردن ک
: نظرات کاربران
ناشناس
کیفیت نداشت
0
موافقم
0
مخالفم
دوشنبه 4/6/1387 - 15:10
ناشناس
بسیار خوب است
0
موافقم
0
مخالفم
جمعه 1/6/1387 - 12:12
نظر خود را درباره اين عکس بيان کنيد .