• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 13985
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : آيا در مورد عمر و ابوبكر آيه اي در قرآن وجود دارد؟
پاسخ : درباره ابوبكر،آيه ( ( اذ هما في الغار اذ يقول لصاحبه لاتحزن ... ) ) آمده است ، كه در موردهمراهي او با پيامبر ( ص ) در هجرت از مكه و پناه گرفتن در غار مي باشد .;
کد سوال : 13986
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : معناي هدايت و ضلالت از طرف خدا در قرآن چيست ؟
پاسخ : فهم اين آيه مبتني بر شناخت دقيق اقسام هدايت و ضلالت شرايط هر يك وگونه هاي تعلق مشيت و اراده حكيمانه الهي است . اقسام هدايت در قرآن : درقرآن مجيد از چهار نوع هدايت سخن رفته است : 1 ) هدايت تكويني عام : و7آن همان نظام و مكانيسمي است كه خداوند موجودات را طبق آن آفريده به طوري كه تمام هستي هماهنگ و منسجم به سوي غايتي در حركت وتكاپويند .( ( ربنا الذي اعطي كل شي خلقه ثم هدي ) ) . در برابر اين گونه هدايت هيچ گونه ضلالتي وجود ندارد .2 ) هدايت تكويني اولي خاص : و آن هدايت همه انسان ها از طريق عقل و فطرت به سمت يكسري از حقايق و اصول وارزش هاست كه از آن جهت به ( ( حجت باطن ) ) تعبير شده است . چنين هدايتي چند خصوصيت دارد : الف ) منحصر به انسان ها است . ب ) در ميان انسان ها عمومي و استثنا ناپذير است . ج ) ذاتي و درون بود است . د ) دربرابر آن هيچ گونه ضلالتي نيست . يعني خداوند هيچ كس را با فطرت خداگريز و عقلي گمراه كننده نيافريده است . 3 ) هدايت تشريعي عام : اين گونه هدايت مخصوص انسان ها و طايفه جن مي باشد .زيرا تشريع و قانون گذاري در ظرف اختيار و توان كنش هاي انتخابي و گزينش موضوعيت داردو بدون آن بي معناست . چنين هدايتي نيز از نظر قرآن در ظرف خود فراگير وهمگاني است . يعني خداوند پيامبران را براي همه انسان ها فرستاده و كتاب آسماني خود را براي جميع بشر نازل فرموده است . ( ( ولكل قوم هاد ) ) ( رعد 7 ) و ( اناارسلناك كافه للناس ) ( سبا 28 ) در برابر اين گونه هدايت نيز هيچ ضلالتي نيست . زيرا ضلالت تشريعي به اين معناست كه - نعوذ بالله - خداوند پيامبراني را هم براي گمراه سازي برخي از مردم مبعوث سازد و معارف و احكام و قوانين گمراه كننده اي بر آنان نازل فرمايد در حالي كه خداوند هرگز چنين نمي كند و از اوجز سخن حق نازل نمي گردد ( حقيق علي ان لااقول علي الله الا الحق ) ( اعراف 105 ) دراين جا چند نكته مهم وجود دارد : الف ) اولا خداوند به عنوان هادي و شارع خواستارهدايت همه انسان ها مي باشد و از همين رو دين حق را براي همگان نازل كرده است. ب ) اراده الهي در اين زمينه اين است كه انسان ها با اختيار خود راه درست رابرگزينند نه جبرا وگرنه مي توانست همه را جبرا به راه راست كشاند و نيازي هم به بعثت و رسالت نبود .از اين رو فرمود : ( ( انا هديناه السبيل اما شاكرا و اماكفورا ) ) . ج ) انسان ها در برابر هدايت تشريعي عام - با توجه به اختياري كه دارند - دوگونه موضع اتخاذ مي كنند : برخي در برابر آن راه تسليم و انقيادپيش مي گيرند و برخي به سرپيچي وطغيان مي پردازند .دقيقا ازهمين جاست كه به مرحله بعد و نوع ديگري از هدايت گذر مي كنيم . 4 ) هدايت تكويني پاداشي ( ثانوي ) : اين هدايت مخصوص مومنان است . يعني كساني كه با اختيار خويش در برابر هدايت رسولان الهي و نورافشاني هاي عقل و فطرت تسليم گشتند خداوند باب هدايت ديگري برتر از هدايت هاي قسم پيشين مي گشايد .به عبارت ديگر چون آنان با اختيار خود ازهدايت هاي مراتب پيشين استفاده كردند لذا اين نوع هدايت را پاداشي وثانوي ( يعني مترتب برپذيرش هدايت هاي اولي ) مي نامند .فرق اساسي اين هدايت با مراتب قبلي آن است كه وجه غالب آنها جنبه راهنمايي ( ( ارايه الطريق ) ) داشت ولي اين مرتبه افزون بر آن خاصيت راهبردي ( ( ايصال الي المطلوب ) ) نيز دارد .در برابر اين نوع هدايت ضلالتي نيز هست كه از آن تعبير به ( ( اضلال كيفري ) ) مي شود .يعني همان طور كه پذيرش هدايت هاي نخستين تكوينا شرايط و قابليت راهيابي به مراتب و مدارج بالاتري را درانسان ايجاد مي كند مخالفت و سرپيچي در برابر حقايق الهي و هدايت هاي او رفته رفته ديد حق بين را از انسان مي ستاند و كسي كه كرارا با علم و عمد وآگاهي با حق بستيزد رفته رفته گويي در برابر حق و نورافشاني هاي الهي كروكور و لال مي شود : ( لهم اعين لايبصرون بها و لهم اذان لايسمعون بها ...) ( اعراف 179 ) و به جايي جايي مي رسند كه ( ( نرود ميخ آهنين در سنگ ) ) . اين همان اثر تكويني حق ستيزي و حق گريزي عامدانه و اختياري آنان است . ليكن چنين مكانيسم وتاثير تكويني بر اساس نظام آفرينش الهي است . بنابراين گمراهي فقط در اين مرحله است و آن از يكسو به خود شخص وابسته است . زيرا او با اختيارخود با حق ستيز كرده و از سوي ديگري نيز به خدا استناد دارد ولي نه به اين معنا كه از اول او گمراهش كرد بل چون تعمدا راه خلاف را برگزيد و بر آن پاي فشرد همان را ملكه او ساخت : ( في قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا ) ( بقره 10 ) از زاويه ديگري نيز مي توان به اين مساله نگاه كرد و آن اين است كه خواسته هادو گونه است : 1 ) خواست و مطلوب بالذات ، 2 ) خواست و مطلوب بالعرض . در مثل نجاري كه در مي سازد غرض او از بريدن چوب ها ساختن در است و لاجرم مقداري از آنها به صورت خاك اره بر زمين مي ريزد .حال آيا مي توان گفت : نجار خواسته است كه خاك اره ها بر زمين بريزند؟ اگربگوييم نه گفته آيد كه : پس چرا آنها را اره كرد؟ بنابراين به تعبيري مي توان گفت : بلي او چنين خواسته است ليكن اين نه مقصود بالذات وي بوده . بلكه مقصودش درسازي است و لازمه آن پيدايش چنين ذراتي است . خداوند نيزخواسته است انسان ها به اختيار خويش راه هدايت را گزينند و لازمه اختيارآن است كه بالاخره كساني هم مسير باطل را بپويند .حال آيا مي توان گفت : خدا خواسته كه آنان گمراه شوند؟ و اگر نمي خواست چرا آنان را آفريد وآزادي داد؟ جواب آن است كه غرض اصلي خداوند هدايت يا بي اختياري است و چون پاي اختيار به ميان آيد لاجرم سروكله سرپيچي و طغيان نيزآشكار گردد .بنابراين چون او آزادي داده چنان است كه گويي بالتبع گمراهي را نيز اراده كرده است . ( دقت شود كه اين اراده نتيجه اختيار است و هرگزنافي آن نيست و از همين رو هيچ سلب مسووليتي از انسان نمي كند .زيراهمين انسان گمراه مي توانست در مسير هدايت قرار گيرد كه مطلوب بالذات الهي است و در رتبه متقدم مي باشد .) مساله عزت و ذلت نيز از تحليل فوق روشن مي گردد .به بيان ديگر نظام هستي نظام اسباب و مسببات است و اين كه چه چيز سبب كدامين معلول است دست ما نيست اما گزينش اسباب دراختيار مااست . مثلا خداوند مي فرمايد : ( لله العزه و لرسوله و للمومنين ) ( منافقون 8 ) اگر اين آيه را با آيه شريفه ( تعز من تشا و تذل من تشا ...) ( آل عمران 26 ) بسنجيم نتيجه مي گيريم كه اصل عزت از خداست و ايمان و خداگونگي سبب كسب عزت است. پس هر كس الهي شود خداوند مي خواهد كه عزت يابد و هر كس از خداونددور گردد خداوند خواستار ذلت وي مي گردد و به همين سبب ذليل خواهدشد پس اصل تاثير اسباب از اوست . بنابراين نمي شود كه كسي راه ذلت درپيش گيرد و از آن عزت بطلبد پس در اينكه كدامين راه را برگزينيم مختاريم اما در نتيجه گيري نه. ;
کد سوال : 13988
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : منظور از حديث پيامبر اسلام ( ص ) كه مي فرمايند : ( علي الصبي اذا احتلم الصيام و علي المراه اذا حاض الصيام ) چيست ؟
پاسخ : ظاهرا" روايت ياد شده ، ناظر به يكي ازعلايم سه گانه بلوغ است ( يعني ، احتلام در پسرها و حيض در دخترها ) ؛ اماآنچه ملاك فتواي مشهور فقها واقع شده ، صرف همين روايت نيست ؛ بلكه در مقابل رواياتي داريم كه روي سن براي رسيدن به تكليف تكيه كرده است. ازاين رو وقتي پسر و دختر به سن تكليف شرعي رسيدند ولو اين دو علامت هم در آنها پيدا نشود، باز مكلف به انجام وظايف شرعي هستند و شايد اين گونه روايات مي خواهد بفرمايد اگر در مورد پسر يا دختر ( قبل از رسيدن به سن نه سالگي در دخترها و پانزده سالگي در پسرها ) احتلام و حيض رخ داداينها مكلف به نماز و روزه هستند .البته بحث مفصل و گسترده درباره اين مساله ، در شان فقيه مي باشد و از حوصله اين نوشتار خارج است . علاوه برهمه اينها روايت از نظر سند محل حرف است ؛ چون مرسله مي باشد و تا آن جا كه ما ديديم همين يك روايت به اين مضمون مي باشد .;
کد سوال : 13989
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : درباره عمل اخلاقي و غيراخلاقي كتاب هاي مناسب معرفي كنيد .
پاسخ : براي دستيابي به جواب دقيق و مفصل اين سوال ر.ك : 1- ترجمه الاخلاق سيدعبداله شبر 2- اخلاق اسلامي ( ترجمه جامع السعادات ) مرحوم محمدمهدي نراقي 3- معراج السعادمولي احمد نراقي 4- حقايق فيض كاشاني 5- حلال و حرام مشكيني 6-گناهان كبيره شهيد دستغيب 7- گناه شناسي محسن قرايتي 8- آيين زندگي جواد تهراني ;
کد سوال : 13990
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : شيوه نشر احكام و معارف ديني از زمان ايمه معصومين ( ع ) تا به امروز چگونه بوده است ؟
پاسخ : شيوه ايمه معصومين ( ع ) در نشر احكام و معارف ديني ، نوشتن كتاب نبوده است . پيشوايان معصوم - به خصوص امام صادق وامام باقر ( ع ) - شاگرداني داشته اند كه از آن بزرگواران ، روايات را مي شنيدندو آنها را مي نوشتند .يا اين كه افراد معمولي از ايمه ( ع ) سوالي مي كردند؛ بعدآن مطلب را به ديگري منتقل مي نمودند و بالاخره به گوش فرد با سوادي مي رسيد و آن را يادداشت مي كرد؛ به طوري كه در زمان حضرت عسگري ( ع ) حدود چهارصد كتاب در موضوعات مختلف از ايمه معصومين ( ع ) نوشته و جمع آوري شده بود و اصول چهارصدگانه ناميده مي شد .بعداً در اواخر غيبت صغري و اوايل غيبت كبري ، علماي شيعه ( مثل مرحوم كليني ، شيخ صدوق و شيخ طوسي ( ( ره ) ) ) اين كتاب ها راباب بندي نموده و نظم خاصي دادند و تبديل به چهار كتاب كردند ( كافي ،من لايحضره الفقيه ، تهذيب ، استبصار ) . البته غير از اين چهار كتاب ،كتاب هاي ديگري نيز در همان زمان و كمي بعد نوشته شد .كتابهايي كه درسده هاي بعد ( يعني قرن چهارم و پنجم ) نوشته شد، اغلب جمع آوري ازهمان كتب علماي پيشين بوده است . قابل ذكر است سند هر روايتي كه ازايمه معصومين ( ع ) در اين كتب نقل شده ، در اول همان حديث آمده است. اين اجمالي بود راجع به كيفيت رسيدن روايات ايمه معصومين به دست ما.;
کد سوال : 13991
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : آيا دعاهايي كه براي رفع بيماري ها و يا برطرف شدن فقر و ديدن خواب پيامبران در مفاتيح آمده درست است ؟
پاسخ : دعاي محض بدون پيمودن راه هاي طبيعي براي رسيدن به خواسته ها كفايت نمي كند؛ چرا كه عالم هستي به اذن پروردگار جهان داراي اسباب و مسببات است و سنت الهي بر تاثير علل در جهت ايجاد معلول ها مي باشد .در حديث است كه يكي از پيامبران شفاي بيماري خود را از خداوند درخواست نمود و پروردگار در پاسخ چنين فرمود : ( ( تا دارو نخوري شفايت نخواهم داد ) ) ؛ يعني بايد از ابزار طبيعي و وسايل عادي كه به اذن خداوند در اين جهان هستي قرار دارند به نحو احسن استفاده نمود ولي همواره بايد به خداوند كه همه علل و اسباب مادي و معنوي از او و در اختيار اوست تكيه داشت و به او اميدوار بود .و اما دعاهايي براي ديدن پيامبران در عالم رويا وجود دارد ولي صرفا مقدماتي هستند كه با وجود شرايط ديگري ؛ از قبيل طهارت روح و صفا و معنويت خاص و صلاحيت روحي مي توانند موثر واقع شوند .براي توضيح بيشتر به تفسير نمونه و الميزان ذيل ( آيات 186 بقره و 60 انفال و 26 آل عمران ) مراجعه فرماييد .;
کد سوال : 13995
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : چه گناهاني باعث مجازات جاوداني مي شود؟
پاسخ : آيات قرآن مجيد درباره عذاب ابدي به چندين گروه اشاره كرده است : 1- كفر : ( ( آن كساني كه كافر شدند و به عقيده كفر مردند البته بر آن گروه است لعنت خدا و ملايكه و تمام مردمان ) ) ، ( بقره ، آيه 161 ) . 2- ستمگري : ( ( آنان را كه كافر و ستمگر شدند هيچ گاه خدا نخواهد آمرزيد و به راهي هدايت ننمايد وگرچه راه جهنم كه تا ابد در آن خواهند زيست و اين براي خدا آسان است ) ) ، ( نسا، آيه 168 ) . 3- نفاق : ( ( خدا مرد و زن از منافقان و كافران را وعده آتش دوزخ و خلود در آن داده . همان دوزخ كيفر آنها كافي است و خدا آنها را لعن كرده و به عذاب ابد مي افكند ) ) ، ( توبه ، آيه 68 ) . 4- تكبر : ( ( پس از هر در به دوزخ داخل شويد كه در آنجا هميشه معذب خواهيد بود و جايگاه متكبران كه دوزخ است بسيار بد منزلگاهي است ) ) ، ( نحل ، آيه 29 ) . 5- تكذيب آيات خدا : ( ( و آنان كه آيات ما را تكذيب كردند، آنها اهل آتش دوزخ و در آن مخلدند و آن جا بسيار بد منزلگاهي است ) ) ، ( تغابن ، آيه 10 ) . 6- قتل عمد : ( ( هر كس مومني را به عمد بكشد مجازات او آتش جهنم است كه در آن جاويد معذب خواهد بود .خدا بر او خشم و لعن كند و عذابي بسيار شديدمهيا سازد ) ) ، ( نسا، آيه 93 ) . 7- تجاوز از حدود الهي : ( ( هر كه نافرماني از خداو رسول كند و تجاوز از حدود الهي نمايد او را به آتشي در افكند كه هميشه در آن معذب است و همواره در عذاب ذلت و خواري خواهد بود ) ) ، ( نسا،آيه 14 ) . 8- دشمني با خدا و رسول : ( ( آيا نمي دانند كه هر كس با خدا ورسولش به دشمني برخيزد آتش دوزخ كيفر دايمي او است و اين به حقيقت ذلت و خواري بزرگ است ) ) ، ( توبه ، آيه 63 ) . 9- احاطه بدكرداري : ( ( آري ، هركس اعمالي زشت اندوخت و كردار بد به او احاطه نمود، چنين كس اهل دوزخ است و در آن آتش به عذاب جاويد گرفتار خواهد بود ) ) ، ( بقره ، آيه 81 ) . 10- رباخواري : ( ( .. خداوند تجارت را حلال كرده و ربا را حرام . هر كس پس از آن كه پند و اندرز كتاب خدا بدو رسيد از اين عمل ( ربا خوردن ) دست كشد، خدا از گذشته او در گذرد و عاقبت كار او با خداي مهربان باشد وكساني كه از اين كار دست نكشند آنان اهل جهنم اند و در آن جاويد معذب خواهند بود ) ) ، ( بقره ، آيه 275 ) . 11- دوستي و همكاري با دشمنان اسلام : ( ( .. با آن كه اهل كتاب مدعي ايمانند، باز بسياري از آنها را خواهي ديد كه باكافران ( بت پرست و منكران ) دوستي مي كنند و ذخيره اي كه براي خود پيش مي فرستند و آن غضب خدا است بسيار بد ذخيره اي است و براي آنها دردوزخ عذاب جاويد خواهد بود ) ) ، ( مايده ، آيه 80 ) . 12- شرك : ( ( مشركان رانرسد كه مساجد خدا را تعمير كنند در صورتي كه به كفر خود شهادت مي دهند، خدا اعمالشان را نابود خواهد گردانيد و در آتش دوزخ آنها جاويدو معذب خواهند بود ) ) ، ( توبه ، آيه 17 ) . 13- گناه پيشگي : ( ( كساني كه مرتكب اعمال بد شدند به قدر همان اعمال مجازات شوند و به خواري ورسوايي در افتند و ايمني از عذاب خدا نيابند، گويي روي سياه آنها قطعه اي از شب ظلماني است . آنان اهل آتش دوزخ و در آن هميشه معذب اند ) ) ، ( يونس ، آيه 27 ). ;
کد سوال : 13997
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : چرا ظهور حضرت مهدي ( عج ) در آخرالزمان رخ مي دهد؟
پاسخ : الف ) اينكه ظهور و غلبه جهاني امام عصر ( عج ) در آخر الزمان رخ مي دهد به خاطر شرايط متعددي است كه اين حادثه عظيم به آن وابسته است و آن شرايط مانند ميوه اي كه در زمان خاصي مي رسد، به تدريج در بستر زماني وتاريخي خاص خود رخ مي نمايد .ب ) اينكه آورده ايد : ( ( تقصير ما چيست امامان قبلي را كشتند ...) ) بايد پرسيد چه كسي تقصير كشته شدن امامان را بردوش شما نهاده است ؟ ليكن ما و شما و ديگران هر يك در هر شرايطتاريخي و عصري كه باشيم وظايفي داريم و در برابر نعمتهاي خدا مسوول ودر برابر تحمل دشواري ها در راه خدا پاداش مي بريم . بنابراين بايد شرايطتاريخي و رسالت خود را بشناسيم و به درستي به آنها جامه عمل بپوشيم ،در اين صورت پاداش اخروي و عنايات دنيايي و الطاف امام عصر ( عج ) دستگير ما خواهد بود .ج ) در زمان ظهور امام عصر ( عج ) نيز چنان نيست كه همه چيز به طور اتوماتيك و معجزه وار درست شود .اساساً نبايد به مساله ظهور نگاهي عافيت طلبانه و مسيوليت گريزانه داشت . بلكه براي ظهور آن حضرت و توفيق ايشان در عصر ظهور نيز بايد تلاش ، فداكاري و جانفشاني كرده و قطعاً اگر ما و شما و ديگران آمادگي هاي لازم را در خود كسب نموده بوديم تا كنون در غم فراق آن حضرت نمي سوختيم ، اكنون هم اگر بخواهيم خود را كنار بكشيم تا او بيايد و كارهاي جهان را سروسامان دهد آش همان آش و كاسه همان كاسه خواهد بود .د ) بسيار سطحي نگري و پوچ انديشي است كه خيال شود خدا خواسته است ايمه را بكشند تا ديگران به خوبي آنان پي ببرند!! اساساً اين جهان ميدان مسابقه در عمل است . يكي تا سر حدشهادت در مسير نيكيها ره مي سپرد و به اعلي عليين مي رسد و ديگري درپي هواهاي نفساني و تمنيات پوچ گذران به كثيف ترين اعمال دست مي يازد، و هر يك از دو گروه آن مي دورد كه خود كاشته است . ;
کد سوال : 13998
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : چگونه مي توان نايب امام زمان ( عج ) را در زمان غيبت شناخت ؟
پاسخ : براي شناخت نايب امام زمان ( عج ) معيارهايي وجود دارد كه با توجه به آنها مي توان در هر زمان فرد يا افرادي را يافت كه صلاحيت اين مرتبه راداشته باشند .البته بايد دانست كه اين نيابت ، نيابت خاص نيست ؛ يعني ،امام زمان ( عج ) شخصي را به عنوان نايب خاص خود معرفي نمي كنند؛ بلكه نيابت عام است ؛ يعني ، هر كسي كه داراي صفات خاصي باشد، به طور عام مجاز است كه احكام الهي را بيان كند و شووني را كه امام ( ع ) بر عهده دارند،بر عهده بگيرد .مجموعه اين شرايط از قرآن و سنت استفاده مي شود كه عبارت است از : 1- عالم بودن و داراي قوه اجتهاد و استنباط احكام الهي ازمنابع آن ، 2- داراي زهد و تقوا و پرهيز كردن از دنياپرستي و مفتون شدن به آن ، 3- داشتن بصيرت و عالم به زمان . البته در هر زمان اگر چند نفر داراي اين شرايط بودند، بايد اعلم آنان برگزيده شود و اگر مساوي بودند، انتخاب هر يك از آنها مجاز است . البته در مسايل سياسي و حكومتي به جهت آن كه نظام جامعه مختل نشود، بايد يك نفر ( ولي فقيه ) در راس امور قرار گيرد واختيارات حكومتي نيز در دست او متمركز باشد وگرنه موجب به هم خوردن امور مي گردد.;
کد سوال : 13999
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : قرآن مجيد چگونه بر پيامبر نازل شد؟
پاسخ : - مشهور اين است كه قرآن دو نوع نزول داشته است : 1 -نزول دفعي 2 - نزول تدريجي در نزول تدريجي قرآن در مدت حدود 23سال هماهنگ با حوادث و مقتضيات به تدريج به صورت پنج يا ده آيه ياكمتر و يا بيشتر و حتي گاهي به صورت يك آيه به وسيله جبرييل برپيامبر ( ص ) نازل مي شد ( ( قال الذين كفروا لولا نزل عليه القرآن جمل واحدكذالك لنثبت به فوادك ورتلناه ترتيلاً ) ) ، ( سوره فرقان ، آيه 32 ) و ( ( قرآنا فرقناه لتقراه علي الناس علي مكث و نزلناه تنزيلاً ) ) ، ( سوره اسرا ، آيه 106 ) ولي نزول دفعي قرآن ، نزول يكپارچه حقايق قرآن بر قلب آن حضرت بوده كه درشب قدر صورت گرفته است . ;