• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 13973
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : چرا در برخي روايات اثرات و ثواب هاي زياد مثل آمرزش جميع گناهان براي بعضي از اعمال ذكر شده است
پاسخ : در اين مورد چند نكته اساسي را بايد در نظر گيريد : 1 - اين گونه روايات نيز مشتمل بر صحيح و سقيم هستند .2 - مقصود از روايت هايي كه آثار خاصي را براي برخي از اعمال ذكر كرده اند، اين نيست كه فلان عمل ( ( علت تامه ) ) آن اثر است ؛ بلكه مقصود اقتضاي اثر است . ( ( علت تامه ) ) ،مجموع علل موثر بر يك چيز با رفع تمام موانع است . تاثير چنين علتي برمعلول حتمي و ضروري است ، و به هيچ وجه تخلف بردار نيست . در حالي كه ( ( مقتضي ) ) يكي از شرايط موثر بر يك پديده است كه در صورت فقدان موانع ، مي تواند اثر كند، ولي اگر مانعي بر سر راه آن قرار گيرد، توان تاثيرندارد .چنين چيزي در جهان ماديات و اسباب و مسببات طبيعي نيز هست ؛مثلاً اگر گفته مي شود : ( ( آتش سبب احتراق چوب است ) ) به نحو مقتضي است ؛ يعني ، تا ديگر شرايط مانند وجود اكسيژن پديدار نشوند و موانع برطرف نشود، عمل احتراق صورت نخواهد گرفت . بنابر اين اگر كسي چوب تري را در آتش اندازد و با گذشت چند دقيقه از احتراق خبري نباشد، نبايددر آن گزاره ترديد كند؛ بلكه بايد جست و جو كند كه آيا آن گزاره مشروط به شرايطي نيز هست يا نه ؟ و آيا مانعي براي تاثير آتش در چوب وجود دارد ياخير؟ آن گاه خواهد ديد كه اين گزاره ضمن دارا بودن ارزش صدق ، مشروطبه شرايط متعددي از قبيل وجود اكسيژن و عدم موانعي چون رطوبت درچوب ، تناسب ميزان حرارت آتش با مقدار مقاومت چوب و ... است . ليكن اگر تمام شرايط و رفع موانع مفروض پديد آمد؛ يعني علت تامه محقق شد،حتماً چوب آتش خواهد گرفت و تخلف آن ، به معناي كذب گزاره فوق مي باشد .تاثير اين اعمال نيز به نحو ( ( جزالعل ) ) و ( ( مقتضي ) ) است ، و همواره باديگر شرايط عمل مي كند .اما اينكه آن شرايط دقيقاً چيست ؟ سهم هر يك تاچه اندازه است ؟ آيا تاثير اين عمل و هر شرط ديگر در همه موارد يكسان است ؟ يا ممكن است در موردي نقش اصلي تري را ايفا كند و در جاي ديگرعامل ديگر؟ مكانيسم تاثير چگونه است ؟ آيا ديگر ابزارها را در اثرگذاري تقويت مي كند يا خود مستقيماً اثر مي گذارد؟ اينها و ده ها سوال ديگر،مسايلي است كه ريشه عقلي و فكري بشر هنوز در حدي نيست كه بتواند به طور كاملاً دقيق به آنها پاسخ گويد، و يكي از خدمات بزرگ انبيا به بشر، آگاه سازي وي از وجود چنين عاملي است كه عقل به تنهايي قادر به شناخت آن نيست . آنچه به طور كلي مي توان با ژرف كاوي فلسفي و تحقيق در نصوص ديني دريافت اين است كه : اولاً، دايره عليت منحصر به علل و معلولات مادي نيست ؛ بلكه علل طبيعي مقهور ماورا طبيعت هستند .ثانياً، برخي ازشرايط و موانع تاثير در روايات آمده است ؛ از جمله اين شرايط مي توان ( ( تقوا ) ) را نام برد و از جمله موانع مي توان از فسق ، عقوق والدين ، ترك امر به معروف و نهي از منكر، عدم هماهنگي وي با حكمت الهي و سنت هاي خدادر نظام آفرينش سخن به ميان آورد .ثالثاً، در نصوص ديني آمده است كه پذيرش برخي از اعمال ، مشروط به اين است كه اگر حقي از مردم به ذمه شخص مي باشد آن را ادا كند و اگر واجبي از او فوت شده ، قضا نمايد .رابعاً،اموري مانند خيانت به ملت موضوعاً از دايره شمول عبارت ذكر شده خارج است . اينگونه مطالب در دين ، قيود تعريفي و يا حكمي زيادي دارند كه به طور منفصل و جداجدا در لابه لاي نصوص ديني يافت مي شوند.;
کد سوال : 13974
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : تفسير درالمنثور چگونه كتابي است و آيا صحت دارد كه در آيه ابلاغ بعد از كلمه ( من ربك ) في حق علي بوده است ؟
پاسخ : درمورد تفسير در المنشور بايد بدانيد كه منابع عمده اين كتاب كه توسط جلال الدين سيوطي نوشته شده ، كتب اهل سنت نظير صحيح بخاري ، صحيحمسلم ، سنن نسايي و تفسير طبري و ...مي باشد و در اين كتاب به صحت روايات نقل شده هيچ اشاره اي نشده است و احاديث صحيح و ضعيف ازهم جدا نشده است لذا اين قول و قولهاي مشابه بيشتر از جانب كساني است كه يا شناخت كافي از شيعه نداشته اند و يا احتمالاً دشمني با مذهب اهل بيت داشته اند، به طور كلي شيعيان و عموم مسلمين قايل به هيچگونه تحريفي در آيات و محتوا و حتي كلمات قرآن كريم نيستند و در مورد آيه مذكور دلايل مختلف عقلي ، قرآني ، روايي و تاريخي ، شان نزول آن را درمورد حضرت علي ( ع ) ثابت مي كند.بايد دانست در گذشته برخي عبارتهاي تفسيري و شان نزول آيات ، در كنار آيات قرآن ذكر مي شده است و يا در روايتي ، از امامان ( ع ) وقتي درباره معناي آيه اي ازقرآن سوال مي شد آنان معناي تفسيري و يا مصداق آن را بيان مي كردند كه براي برخي اين اشتباه پيش آمده است كه شيعه ، معتقد به اضافاتي در آيات است . در صورتيكه اين عبارتهاي اضافي ، به عنوان تفسير و تعيين مصداق است و براي عموم شيعيان آشكار است كه آيات قرآن همان است كه از زمان پيامبر ( ص ) به ما رسيده است وهيچگونه اضافه و كاستي در آن راه ندارد.;
کد سوال : 13975
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : ياران امام زمان ( عج ) چند نفرند و از چه شهرهايي هستند؟
پاسخ : بنابر نقل روايات اصحاب و ياران خاص آن حضرت 313 نفر به تعداد ياران رسول خدا ( ص ) در غزوه بدر خواهدبود كه تعداد آنان از شهرهاي مختلف مشخص است و ما بعضي از آنها را ذكرمي كنيم : 24 نفر از طالقان ، 18 نفر از قم ، 14 نفر از كوفه ، 12 نفر از هرات ، 12نفر از مرو، 3 نفر از سجستان ، 3 نفر از رقه ، ( نزديك مرز سوريه و تركيه است ) ، 12 نفر از گرگان ، 9 نفر از بيروت ، 8 نفر از مداين ، 8 نفر از نيشابور،3 نفر از بصره ، 3 نفر از خابور ( نزديك مرز عراق و سوريه در استان حسكه وديرزور ) ، 7 نفر از ري ، 7 نفر از طبرستان ( مازندران ) ، 6 نفر از يمن ، 5 نفر ازطوس ( مشهد ) ، 3 نفر از دمشق ، 2 نفر از مدينه منوره ، 5 نفر از تفليس ، 4 نفراز همدان ، 4 نفر از ديلم ، 4 نفر از زنجار، 4 نفر از فسطاط ( در كشور عراق ) ، 2نفر از سبزوار و بقيه از ساير شهرها و مناطق خواهند بود .در اين مورد به كتاب ( ( منتخب التواريخ ، ص 1119 ) ) مراجعه كنيد .كتاب هاي ديگر؛ مانند ( ( الزام الناصب ) ) از سوي اهل سنت نيز مطالب فوق را توضيح داده است ) ) . ;
کد سوال : 13977
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : در آيه 54 سوره اعراف مراد از قرار گرفتن خدا بر عرش و خلقت زمين و آسمان در 6 روز چيست
پاسخ : در آيه مورد نظر شما، ( آيه 54 سوره اعراف ) چند مطلب نياز به توضيح و تفسيردارد : الف ) خلق آسمان ها و زمين در شش روز، ب ) قرار گرفتن خداوند برعرش ، پ ) تسخير خورشيد و ماه و ستارگان . اما خلق آسمان ها و زمين درشش روز : بحث آفرينش جهان در شش روز، در هفت مورد از آيات قرآن مجيد آمده است . ممكن است اين سوال به ذهن آيد كه قبل از آفرينش آسمان و زمين ، شب و روز وجود نداشته كه اينها در آن آفريده شود .شب وروز از گردش زمين به دور خود و در برابر نور آفتاب به وجود مي آيد، لذابرخي از مفسران مي گويند يوم در اين آيات به معناي روز اصطلاحي نيست ،بلكه به معناي يك دوران است . خواه اين دوران يك سال باشد يا صد سال. شواهد فراواني وجود دارد كه مي فهميم يوم به معناي دوران نيز استعمال مي گردد .راغب در مفردات مي گويد : ( ( يوم گاهي به مقدار زمان ميان طلوع وغروب آفتاب گفته مي شود و گاهي به مدتي از زمان ، هر مقدار بوده باشد ) ). هم چنين حضرت علي ( ع ) در نهج البلاغه مي فرمايد : ( ( الدهر يومان : يوم لك و يوم عليك ؛ دنيا دو روز است : روزي به سود تو است و روزي به زيان تو ) ). در تفسير برهان در ذيل همين آيه روايتي نقل شده كه امام فرمود : ( ( في سته ايام يعني في ست اوقات ؛ شش روز يعني شش وقت و دوران ) ) ، ( تفسير نمونه ،ج 6، ص 202، ذيل همين آيه اين شش دوران را چنين بيان مي نمايد : گاز،ماده مذاب ، منظومه شمسي و جدايي زمين از خورشيد، سرد شدن زمين ،رويش گياهان در زمين و خلق انسان ها و حيوانات ) . در اين جا سوال ديگري مطرح مي گردد كه خداوند با وجود قدرت بي انتهايي كه دارد، چرا آسمان هاو زمين را در يك لحظه نيافريد؟ بزرگان جواب هايي داده اند، كه به يكي ازآنها اشاره مي كنيم : خداوند حكيم است و براي جهان و تمامي امور اسباب وقوانيني قرار داده كه بر طبق آنها كارها را انجام دهد ؛ مثلاً براي اين كه دانه گندمي به خوشه تبديل شود، مقرر فرموده كه حتماً دانه زير خاك و تحت وضع مناسب رطوبت و نور در مدت چند ماه قرار گيرد .اين برنامه براي جهان هستي فوايد فراواني دارد، در حالي كه مي توانست در يك لحظه گندم را خلق كند، ولي در اين صورت مصالح و منافعي از جهانيان فوت مي گشت كه با حكمت او سازگار نمي باشد .يكي از آن منافع مي تواند شناخت نظم خداوند در كارها و نشان دادن مراحل مختلفي كه حاكي از دقت و ظرافت وي دارد، باشد .اما قرار گرفتن خداوند بر عرش : عرش در لغت به معناي چيزي است كه داراي سقف باشد .گاهي به خود سقف نيز عرش گفته مي شود .گاهي هم به معناي تخت هاي بلند مانند تخت سلاطين نيز آمده است ، ولي هنگامي كه در مورد خداوند به كار مي رود، منظور مجموعه جهان هستي است كه در حقيقت تخت حكومت پروردگار است ( ( استوا علي العرش ) ) كنايه از تسلط زمامدار بر چيزهايي است كه تحت سلطه او است ومستلزم اين نيست كه واقعاً تختي وجود داشته باشد .لذا وقتي مي گوييم زمامدار فلان كشور از تخت فرو كشيده شد يا مردم او را بر تخت نشاندند،كنايه از به حكومت رسيدن يا سرنگون شدن است . اما اين كه خورشيد و ماه و ستارگان همه مسخر خداوند هستند، بايد گفت ( ( سخر ) ) اگر بدون تشديدخا تلفظ گردد، با فتح يا كسر خا، به معناي مسخره و استهزا و ريش خند است و اگر با تشديد خا تلفظ گردد، به معناي فرمان بردار و خدمت گذار مي باشد.در قرآن آياتي مشتمل بر هر دو واژه وجود دارد، ولي تمام آياتي كه تسخيرموجودات در برابر خداوند يا در برابر انسان ( به اذن خدا ) را مطرح مي كنند،از واژه دوم مي باشند، كه يك نمونه آن همين آيه شريفه است كه مي فرمايد : خورشيد و ماه و ستارگان ، فرمان بردار او هستند .يك نمونه هم آيه 12 سوره نحل است كه مي فرمايد : ( ( خداوند شب و روز و خورشيد و ماه و ستارگان رارام و فرمان بردار شما قرار داد ) ) . يعني همه در خدمت منافع شمايند و به نفع شما كار مي كنند .براي توضيح بيشتر مي توانيد به تفسير نمونه ، ج 10، ص 122 مراجعه فرماييد.;
کد سوال : 13979
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : اگر در آيه وضو كلمه روسكم عطف به ارجلكم است چرا كلمه رووس با فتحه خوانده مي شود
پاسخ : كلمه ( ( ارجلكم ) ) در آيه وضو عطف بر ( ( بروسكم ) ) است. كلمه ( ( روس ) ) گرچه در ظاهر مجرور به حرف جر است ولي اعراب محلي آن ( ( نصب ) ) است . چون مفعول براي ( ( امسحوا ) ) است . در برخي از قرايات نيز ( ( ارجل ) ) مجرور خوانده شده است . ;
کد سوال : 13980
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : دليل وجود آيات متشابه در قرآن چيست ؟
پاسخ : موضوعي كه اشاره كرده ايد، بسيار با اهميت است ، شايد جهات ذيل دليل وجود آيات متشابه در قرآن باشد : الف ) الفاظ و عباراتي كه در گفتگوهاي انساني به كار مي رودتنها براي نيازمندي هاي روزمره به وجود آمده و به همين دليل به محض اين كه از دايره زندگي محدود مادي بشر خارج شويم و مثلاً سخن درباره آفريدگار كه نامحدود از هر جهت است و يا قيامت و دوزخ و بهشت كه ماقادر به درك عمق آنها نيستيم به ميان مي آيد به روشني مي بينيم كه الفاظ مابراي بيان اين معاني كافي نيست و ناچاريم كلماتي را به كار بريم كه از جهات مختلف نارسايي دارد، همين نارسايي هاي كلمات سرچشمه قسمت قابل توجهي از متشابهات قرآن است . براي توضيح بيشتر به اين مثال توجه كنيد.در كتاب اول ابتدايي هيچ نوع متشابهي وجود ندارد ( يعني جملات و ياكلماتي كه داراي احتمالات گوناگون معنايي باشند ) چرا كه آن اثر صرفاً براي آموزش الفبا و كلمات ساده و مفاهيم بسيار ابتدايي توليد شده است . ولي دركتاب ادبيات و يا رياضيات و يا ...سال چهارم دبيرستان موارد بسياري به چشم مي خورد كه اولاً فهم آن براي عموم ميسر نيست ، ثانياً بايد آن را نيز نزداستاد و معلم آموخت و ثالثاً موارد متشابه فراواني در آن وجود دارد كه بادقت تامل و مراجعه و گفتگو بايستي به حل آن پرداخت . حال چنانچه قدمي بالاتر برويم در يك اثر ادبي مانند حافظ و يا مولوي و يا اثر فلسفي مانند اشارات ابن سينا و يا فلسفه هگل و ...روبرو شويم مشاهده خواهيم كرد كه اين موارد به شكل مضاعفي افزون شده است و بدون استفاده و شرحو تامل و دقت نمي توان به عمق آن دست يافت و حتي در مواردي معناي واضحي براي آن نمي توان يافت . اكنون به كتابي مي رسيم كه : كتاب خداي جهان است و در حقيقت كاتالوگ هستي است ، متكفل بيان و آغاز و انجام جهان و انسان است ، متكفل بيان عوالم هستي و روابط آنهاست ، احكام و مقررات اخلاقي و اجتماعي و ...را در خود دارد، داراي رموز و اسرارفراواني در خود مي باشد .آيا انتظار ساده و همه كس فهم بودن و نبودن جملات متشابه در آن انتظاري معقول است ؟ خلاصه آن كه اگر قرآن آيات متشابه دارد بدان لحاظ است كه پيچيده ترين روابط و عوالم وجود را به كلام كشيده است و چون ذات موضوع پيچيده و بسيار بلند است كلمات درهمين حد مي توانند بيانگر آنها باشند در عين حال هيچ كلام غير قابل فهمي در قرآن نيست و حتي آيات متشابه آن با رجوع به محكمات قابل فهم است البته نه براي همه بلكه براي اهل فن و كساني كه ابزارهاي لازم علمي را براي رسيدن به آن فراهم سازند.;
کد سوال : 13981
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : نظر قرآن در مورد حيات در كرات ديگر چيست ؟
پاسخ : در برخي از روايات آمده كه غير از منظومه شمسي ، منظومه هاي ديگري هست كه در برخي از كرات آنها، موجودات زنده اي وجود دارند .ظاهربرخي از آيات قرآن نيز چنين است ؛ مثلاً در آيه 29 سوره ( ( شوري ) ) مي فرمايد : ( ( ومن آياته خلق السموات والارض و مابث فيهما من داب ؛ و ازنشانه هاي او است آفرينش آسمان ها و زمين و آنچه از جنبندگان در آن دوپراكنده ساخته است ) ) . چنان كه مشاهده مي شود، در اين آيه يكي ازنشانه هاي خداوند، آفرينش و پراكندن جانداران در زمين و آسمان ها قلمدادشده است . براي آگاهي بيشتر ر . ك : ( ( قرآن ، تورات ، انجيل و علم ) ) ، دكترموريس بوكاي ، ترجمه : مهندس ذبيح الله دبير.;
کد سوال : 13982
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : قرآن در چه زماني جمع آوري شد
پاسخ : در رابطه باچگونگي جمع آوري قرآن ، لازم است به كتاب هاي مربوط به تاريخ قرآن مراجعه فرماييد .رواياتي كه از اهل سنت پيرامون جمع آوري قرآن توسطخلفا نقل شده ، از جهات متعددي مخدوش است . مجموعه اين روايات راآيت الله العظمي خويي در كتاب ( ( البيان ) ) جمع آوري كرده و مورد نقد وبررسي قرار داده است . از بررسي اين اخبار، چندين اشكال اساسي به دست مي آيد كه ايشان به تفصيل بدان پرداخته اند؛ از جمله اين كه : 1- وجودتناقضات فراوان بين اين اخبار؛ از جمله اين كه برخي از آنها جمع آوري قرآن را به ابوبكر نسبت مي دهد، برخي به عمر و برخي از آنها دلالت دارند كه وقتي عمر از دنيا رفت هنوز قرآن جمع آوري نشده بود و عثمان به آن مبادرت ورزيد .2- تعارض اين اخبار، با رواياتي كه جمع آوري قرآن را به دوران پيامبر ( ص ) مستند مي سازد .3- تعارض اين روايات ، با آياتي از قرآن كه نشان مي دهد از زمان نزول قرآن سوره ها از يكديگر متمايز بوده اند .4-تعارض اين روايات با حكم عقل ؛ زيرا عقل حكم مي كند كه پيامبر ( ص ) بايداهتمام فوق العاده اي به جمع آوري و تنظيم و كتابت قرآن داشته باشند .5-مخالفت اين روايات با اجماع مسلمانان ، بر اين كه قرآن به تواتر اثبات مي شود؛ در حالي كه اين روايات دلالت دارد كه بسياري از آيات قرآن با خبرواحد رسيده است و اين حجيت قطعي قرآن را خدشه دار مي سازد .6-بعضي از اين روايات ، مستلزم كاستي و زيادت در قرآن است و اين مخالف حكم قرآن مبني بر عدم امكان تحريف كتاب مي باشد .پس از ذكر اين مطالب ، آيت الله خويي مي فرمايند : ( ( نسبت دادن جمع آوري قرآن به خلفا ودوران بعد از پيامبر ( ص ) يك امر موهوم و پندار غلط و بي اساس است كه باقرآن ، سنت ، اجماع و عقل مخالف مي باشد ) ) . براي آگاهي بيشتر، ر.ك : بيان در علوم و مسايل كلي قرآن ، ترجمه : محمد صادق نجمي ، هاشم هريسي ،ص 299 و 328 .;
کد سوال : 13983
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : ميزان اعتبار حديث غدير چقدر است و معناي ولايت در آن حديث چيست؟
پاسخ : در رابطه با مساله حج الوداع و غدير خم ، عين واقعه را به نقل از ترجمه الغدير ( ج 1، ص 29 - 37 ) تقديم مي داريم . لازم است بدانيد كه اين واقعه و خطبه پيامبر اكرم ( ص ) در آن ، مورد اجماع واتفاق جميع مسلمانان شيعه و سني است و جايگاه ويژه اي در نصوص ديني و ادبيات و اشعار مسلمانان - اعم از عرب و غير عرب - دارد .در متون اسلامي هيچ روايتي به اندازه اين واقعه به حد فوق تواتر نرسيده است واحدي را ياراي ترديد در آن نيست . در ميان صحابه پيامبر ( ص ) 110 نفر و ازتابعين 89 نفر آن را نقل كرده اند و طبقات راوي آن ، به 360 نفر رسيده است. شاعران بسياري نيز اين جريان را به نظم آورده اند ؛ از جمله : در قرن اول : اميرالمومنين ( ع ) ، حسان بن ثابت انصاري ، قيس بن سعد بن عباده انصاري ،عمر و بن عاص بن وايل ، محمد بن عبدالله حميري . در قرن دوم : كميت بن زياد، سيد اسماعيل بن محمد حميري ، شعيان بن مصعب كوفي . در قرن سوم : ابو تمام حبيب بن اوس طايي ، دعبل بن علي بن رزين الخزاعي و درقرون بعد ده ها نفر ديگر .از اهميت اين واقعه ، همان بس كه علامه اميني يازده جلد كتاب ارزشمند ( ( الغدير ) ) را پيرامون اين حادثه به نگارش درآورده است . اكنون اين سوال رخ مي نمايد كه اگر اين واقعه در ميان همه مسلمين ،اجماعي و مورد اتفاق است ، پس اختلاف در چيست ؟ اساس اختلاف برسر همان ماهيت و دلالت اين واقعه است : 1- برادران اهل تسنن اظهارمي دارند كه اين حادثه عظيم تاريخي و سخنان و تاكيدات پيامبر اكرم ( ص ) ،صرفاً به معناي لزوم ( ( محبت و دوستي ) ) حضرت علي ( ع ) است ، و هيچ دلالتي بر امامت و زمامداري و لزوم پيروي از ايشان ندارد .دليل آنان نيز آن است كه ( ( ولايت ) ) چند معنا دارد و يكي از معاني آن ( ( دوستي ) ) است . بنابراين تا زماني كه به اين معنا قابل حمل است ، نمي توان به معاني ديگر آن تمسك جست . 2- ديدگاه شيعه اين است كه ماهيت اين حادثه و سخنان پيامبراكرم ( ص ) ، نصي صريح و قاطع بر امامت و پيشوايي حضرت علي ( ع ) است و قراين و شواهد حالي ، مقالي و مقامي به گونه اي است كه هرگز نمي توان آن را تنها به دوستي و محبت تفسير كرد .البته بايد توجه داشته باشيد كه شيعه ادله بي شمار ديگري از قرآن و عقل و سنت بر امامت آن حضرت در دست دارد و اين مساله يكي از آن ادله مي باشد، نه تنها دليل . در عين حال اين رخداد، حجتي قاطع و خلل ناپذير است و به هيچ روي نمي توان از آن دست برداشت . دلايل و قرايني كه بر صحت ديدگاه شيعه گواهي مي دهد، عبارت است : 1- معناي ولايت : لغت شناسان و كتاب هاي برجسته و ممتاز لغت ،كلمه ولايت را به معناي سرپرستي ، عهده داري امور، سلطه ، استيلا، رهبري و زمامداري معنا كرده اند .در اين جا معناي اين كلمه را با برخي از مشتقاتش فقط از كتاب هاي لغت اهل سنت برايتان نقل مي كنيم : - راغب اصفهاني مي نويسد : ( ( ولايت ؛ يعني ، ياري كردن . و ولايت ؛ يعني ، زمامداري وسرپرستي امور و گفته شده است كه ولايت و ولايت مانند دلالت و دلالت است و حقيقت آن ( ( سرپرستي ) ) است . ولي و مولي نيز در همين معنا به كارمي رود ) ) ، ( المفردات الراغب ، ص 570 ) . - ابن اثير مي نويسد : ( ( ولي ؛ يعني ،ياور ...و هر كس امري را بر عهده گيرد، ( ( مولي و ولي آن است ) ) . سپس خودش مي گويد : ( ( و از همين قبيل است حديث ( ( من كنت مولاه فعلي مولاه ) ) ... و سخن عمر كه به علي ( ع ) گفت : ( ( تو مولاي هر مومني شدي ) ) ؛يعني ، ( ( ولي مومنان گشتي ) ) ، ( النهاي، لابن اثير، ج 5، ص 227 ) . - صاحب صحاح اللغ مي نويسد : ( ( ... هر كس سرپرستي امور كسي را به عهده گيرد ولي او است ) ) ، ( الصحاح في لغ العرب ، ج 6، ص 2528 ) . - صاحب مقاييس مي نويسد : ( ( .. هر كس زمام امر ديگري را به عهده گيرد ( ( ولي او است ) ) ، ( معجم مقاييس اللغ، ج 6، ص ص 141 ) . اكنون با اين گفته هاي مصرحارباب لغت ، چگونه مي توان ( ( من كنت مولاه فعلي مولاه ) ) را به ( ( دوستي ) ) صرف معنا كرد و سرپرستي اجتماعي و زمامداري را از آن جدا ساخت ؟!مگر نه اين است كه ( ( ابن اثير ) ) لغت شناس معروف عرب و سني ، خودش تصريح مي كند كه كلمه ( ( مولي ) ) در روايت ( ( من كنت مولاه فعلي مولاه ) ) از زبان پيامبر ( ص ) و در گفتار عمر در همين معنا به كار رفته است ؟ 2- خطاب تند وقاطع الهي : آيا اگر حادثه غدير صرفاً براي اعلام دوستي حضرت علي ( ع ) بود، آن قدر اهميت داشت كه خداوند به پيامبرش وحي كند، كه اگر آن راابلاغ نكني ، رسالت الهي را انجام نداده اي ؟ خداوند مي فرمايد : ( ( يا ايهاالرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس ان الله لايهدي القوم الكافرين ) ) ، ( مايده ، آيه 70 ) . آيا اين اخطار شديد اللحن به خوبي نشان نمي دهد كه مساله بالاتر از اين حرف هااست ؟ البته محبت اميرالمومنين ( ع ) جايگاه بسيار بلندي دارد و يكي ازنشانه هاي ايمان است ؛ ليكن بحث در اين است كه اين خطبه بنا به دلايل ذكر شده ، قطعاً منحصر به ( ( ولايت محبت ) ) نيست . 3- دلداري خدايي : در آيه ياد شده ، خداوند پيامبر را دلداري داده ، مي فرمايد : در راستاي اجراي اين ماموريت ، خداوند تو را در مقابل توطيه هاي مردم محافظت مي كند ( ( والله يعصمك من الناس ) ) . آيا اين مساله نشان نمي دهد كه اين ماموريت ، مساله مهمي بوده است كه پيامبر ( ص ) بيم آن داشته كه برخي بر اثر هواهاي نفساني به مقابله برخاسته و توطيه كنند؟ آيا فقط با اعلام دوستي حضرت علي ( ع ) جاي چنين خوفي بود؟ 4- گزينش مكان : آيا اين كه پيامبر ( ص ) جحفه را - كه مكان جدا شدن و انشعاب مسافران است - انتخاب كردند، تاهمگي قبل از انشعاب در سخنراني آن حضرت حضور داشته باشند و نيزاين كه پيامبر ( ص ) دستور دادند كساني كه از آن مكان گذشته بودند برگردند،و صبر نمودند تا كساني هم كه عقب مانده بودند، از راه برسند و ...نشانه چيست ؟ اين كه دستور دادند كه شاهدان به غايبان اطلاع دهند و اين ( ( نباعظيم ) ) را به گوش همگان برسانند، دلالت بر اين ندارد كه مساله ، براي امت اسلامي فوق العاده مهم و حياتي است ؟ آيا عاقلانه است كه پيشواي بزرگ مسلمانان در آخرين سخنراني براي جمعيت باشكوه حج گزاران و در آن گرماي سوزان ، مسافران خسته و كوفته را گرد آورد و با اين تاكيدات ، با آنان سخن بگويد و تنها مقصودش اين باشد كه بگويد : ( ( علي را دوست داشته باشيد ) ) ؟! 5- نزول آيه اكمال : اين كه پس از اجراي اين ماموريت ، آيه نازل شدكه : ( ( اليوم اكملت لكم دينكم و رضيت لكم الاسلام ديناً ) ) ، ( مايده ، آيه 3 ) . آيادلالت بر اين ندارد كه مساله بالاتر از صرف محبت بوده و آيا فقط با دوستي حضرت علي ( ع ) - نه رهبري و پيشوايي آن حضرت - دين كامل شد وخداوند اسلام را پسنديد؟ اگر مساله فقط دوستي و مودت بود، كه در اين رابطه قبلاً آيه اي نازل شده و از اين جهت نقصي در دين نبود ؛ زيرا آيه قل لااسالكم عليه اجراً الا المود في القربي ) ) ، ( شوري ، آيه 23 ) قبلاً نازل گشته بود.پس نتيجه مي گيريم كه آيه اكمال ، پيام ديگري را در بر دارد .6- چراپيامبر ( ص ) در آن حادثه ، به مسايل اعتقادي استشهاد نموده و در كنار آنهامساله ولايت را مطرح كردند؟ 7- چرا پيامبر ( ص ) عترت را در كنار قرآن و به عنوان ( ( ثقل اصغر ) ) ذكر نمودند؟ 8- چرا پيامبر ( ص ) فرمودند : قرآن و عترت از يكديگر جدا نمي شوند و فرمودند : امت بايد به هر دو چنگ زند؟ آياصرف دوست داشتن قرآن كافي است يا بايد از آن پيروي كرد و آن را امام وپيشواي خود دانست ؟ وحدت سياق نشان مي دهد كه در مورد اهل بيت ( ع ) ، نيز بايد همين گونه رفتار كرد و آنان را سرمشق ، الگو و پيشواي عملي خود قرار داد .9- چرا پيامبر ( ص ) به مساله ايفاي رسالت و سپس به ( ( اولويت ) ) خود بر مومنين انگشت مي گذارد و بلافاصله مساله ولايت را طرحمي كند؟ 10- چرا پيامبر ( ص ) مساله ولايت را سه يا چهار بار تكرار مي كند؟اين همه تاكيد براي چيست ؟ 11- چرا پيامبر ( ص ) بعد از اين حادثه فرمودند : ( ( الله اكبر ) ) بر اكمال دين و اتمام نعمت و خشنودي خدا به رسالت من و ولايت علي ( ( بعد از من ) ) ؟ نكته مهم در اينجا اين است كه اگر مقصود از ( ( ولايت ) ) محبت باشد ديگر قيد ( ( بعد از من ) ) ، زايد است ؛ زيرا محبت حضرت علي ( ع ) مقيد به زمان پس از مرگ پيامبر ( ص ) نيست و بسيارمسخره است اگر منظور پيامبر ( ص ) را اين بگيريم كه بعد از رحلت من ، علي را دوست بداريد؟ زيرا محبت علي ( ع ) با حيات پيامبر ( ص ) قابل جمع است و اين رهبري امام علي ( ع ) است كه پس از پيامبر ( ص ) مورد نظر مي باشد ؛زيرا در يك زمان وجود دو پيشوا در عرض هم ممكن نيست . 12- چرا بعد ازاين ماجرا، مردم با حضرت علي ( ع ) بيعت كردند؟ مگر دوستي بيعت دارد؟بيعت در لغت به معناي التزام به فرمان برداري و تبعيت است و حتي ابوبكرو عمر نيز با آن حضرت بيعت كرده و هر يك گفتند : ( ( بخ بخ لك يا علي ،اصبحت مولاي و مولي كل مومن ) ) . 13- نكته ديگر آن كه همه حاضران در آن جلسه از خطابه پيامبر ( ص ) مساله ( ( امامت و پيشوايي حضرت علي ( ع ) ) ) رافهميدند و بلافاصله ( ( حسان بن ثابت انصاري ) ) از پيامبر ( ص ) اجازه گرفت واشعاري زيبا سرود كه در يكي از ابيات آن از زبان پيامبر ( ص ) چنين مي گويد : ......... قم يا علي فانني =رضيتك من بعدي اماماً و هادياً يعني : اي علي !برخيز، خرسندم كه تو امام و هادي بعد از من مي باشي . ذكر اين نكته لازم است كه تقرير ؛ يعني ، سكوت و عدم مخالفت پيامبر ( ص ) در برابر يك سخن يا رفتار در نزد همه مسلمانان - اعم از شيعه و سني - حجت و جزسنت است . بنابراين اگر مساله غدير معنايي غير از امامت داشت ، چراپيامبر ( ص ) سخنان ( ( حسابن بن ثابت ) ) را تاييد كرده و او را تشويق فرمودند؟و چرا ديگران اعتراض نكردند كه منظور پيامبر ( ص ) ( ( امامت و هدايت ) ) امت نبوده است ؟ 14- نكته بسيار جالب توجه ديگر، مساله ( ( جابر بن نضر ) ) يا ( ( حارث بن النعمان الفهري ) ) است . در روايت است كه پس از انتشار سخن پيامبر ( ص ) در غدير خم ، وي نزد پيامبر ( ص ) آمده و عرض كرد : ( ( اي محمد؛ از جانب خدا به ما گفتي شهادت دهيم كه جز خداي يگانه پروردگاري نيست و شهادت دهيم كه تو پيامبر خدايي و نماز بخوانيم و روزه بداريم وحج انجام دهيم و زكات بپردازيم ما نيز همه اينها را از تو پذيرفتيم ؛ ليكن به اين حد راضي نگشتي و پسر عمويت را بر ما برتري دادي و گفتي : ( ( هر كه رامن مولاي اويم ، اين علي مولاي او است ) ) . اكنون بگو كه اين سخن را از پيش خود گفتي ، يا از جانب خدا؟ پيامبر ( ص ) فرمودند : سوگند به آن كه جز اوخدايي نيست ، اين مطلب از سوي خداوند است . در اين هنگام او برگشت وبه سوي اسب خود شتافت ، در حالي كه مي گفت : خدايا! اگر آنچه محمد ( ص ) مي گويد حق است ، پس سنگي بر ما ببار، يا ما را به عذابي دردناك گرفتار كن ! هنوز به اسب خود نرسيده بود كه از طرف خدا، سنگي برسرش باريد و او را بر زمين كوبيد و جانش را بگرفت . آن گاه اين آيه نازل شدكه : ( ( سال سايل بعذاب واقع ، للكافرين ليس له دافع ، من الله ذي المعارج ) ) ، ( سوره معارج ، آيات 1 - 3 ) . اكنون بايد ديد چه چيزي در سخن پيامبر ( ص ) نهفته بود كه آن مرد خيره سر را بر آشفته كرد؟ آيا اگر صرف مساله محبت ودوستي بود، اين همه لجبازي و خيره سري پديد مي آمد؟ مسلماً مساله بالاتراز اين بوده است ؛ زيرا شخص مزبور از طرفي دلي پر كينه نسبت به حضرت علي ( ع ) داشت و از سوي ديگر، مي ديد با ولايت آن حضرت ، بايد عمري تحت فرمان و رهبري ايشان سپري كند واز سر بي خردي و كبر و كژانديشي ،مرگ و عذاب را بر ولايت مولاي متقيان و فخر كاينات ترجيح داد .براي آگاهي بيشتر ر . ك : الغدير - متن عربي - ج 1، ص 239 - 246 . 15- نكته مهم ديگر آن كه ، خود اميرالمومنين در روز ( ( شوري ) ) براي اثبات امامت خود، به حادثه غدير استناد كردند .عامربن واثله مي گويد : ( ( در روز شوري باعلي ( ع ) كنار درب خانه ايستاده بودم و شنيدم كه اميرالمومنين ( ع ) خطاب به آنان فرمود : من براي شما دليلي مي آورم كه احدي نمي تواند بر آن خدشه اي وارد كند .سپس فرمود : ( ( اي جماعت ! - آيا در ميان شما كسي هست كه پيش از من به يگانگي خداوند ايمان آورده باشد؟ گفتند : نه . - آيا در بين شما كسي هست كه برادري چون جعفر طيار داشته باشد كه با ملايك پرواز مي كند؟گفتند : نه . - آيا كسي از شما غير از من عمويي همچون حمزه - شمشير خداو شمشير رسول خدا ( ص ) - دارد؟ گفتند : نه . - آيا غير از من كسي از شماهمسري چون فاطمه ( س ) دختر پيامبر ( ص ) و سرور زنان اهل بهشت دارد؟گفتند : نه . - آيا كسي از شما فرزنداني مانند حسن و حسين دو سرور جوانان اهل بهشت دارد؟ گفتند : نه . - آيا كسي از شما هست كه [ به دستور قرآن ] پيش از نجواي با پيامبر ( ص ) صدقه داده باشد؟ گفتند : نه . - آيا در ميان شماغير از من كسي هست كه پيامبر ( ص ) درباره اش فرموده باشند : ( ( من كنت مولاه فعلي مولاه ، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره ، ليبلغ الشاهد الغايب ) ) ؟ گفتند : نه ) ) . براي آگاهي بيشتر ر . ك : الغدير - متن عربي -ج 1، ص 159 - 213 . 16- شاهد ديگر آن است كه پس از اعلام ولايت اميرالمومنين ( ع ) ، پيامبر ( ص ) چنين دعا كردند : ( ( اللهم وال من والاه ، و عادمن عاداه و احب من احبه ... ؛ خدايا! آنكه علي را به ولايت برگزيند تو ولي او باش و آن كه با او به عداوت در آيد، با او دشمني كن و دوست بدار آن كه علي را دوست دارد ...) ) ، ( الغدير، ج 1 ، ص 11 ) [ توجه داشته باشيد كه اين قسمت در متن عربي وجود دارد و در ترجمه ارسالي به خوبي ترجمه نشده است ] . اكنون به خوبي روشن مي شود كه اگر مقصود از ولايت ، همان محبت و دوستي باشد، آن گاه دعاي بعدي پيامبر كه عرض داشتند : ( ( و احب من احبه ) ) تكرار و لغو خواهد بود .بنابراين وجود هر دو سخن نشان مي دهد كه اينها، دو موضوع متفاوت مي باشند و ولايت چيزي برتر از صرف محبت است و البته از لوازم ولايت ، محبت و دوستي ولي است . ;
کد سوال : 13984
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : بهترين فايده خواندن زيارت جامعه چيست
پاسخ : خواندن دعاها وزيارت هاي وارده از سوي معصومين ( ع ) فوايد متعددي دارد؛ زيرا ايمه اطهار ( ع ) سعي داشتند پاره اي از حقايق مهمي چون خداشناسي و توحيد،هدف از خلقت ، خودشناسي ، پيامبرشناسي ، امام شناسي ، اسراري راجع به دنيا و آخرت ، حقيقت بندگي و عبوديت و راه هاي آن و خيلي مطالب مهم ديگر را در قالب و چارچوب ادعيه و زيارات ، براي مسلمين بيان كنند .درميان اين ها، زيارت جامعه كبيره ، در پي شناساندن حقيقت امامت ، آشنايي باامامان معصوم ( ع ) و بيان ولايت تكويني و تشريعي آنان است . البته مضامين بعضي از فرازهاي اين زيارت ها به حدي پرمحتوا و مشكل است كه نياز به شرح و تفسير توسط بزرگان دين دارد .در هر حال يكي از منابع پرارزش براي شناخت و آشنايي با پيشوايان معصوم ( ع ) زيارت جامعه كبيره است . ;