• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 13909
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : با توجه به حديث ( كلكم راع و كلكم مسيول عن رعيته ) چگونه مي توان به دنياو تعلقات آن بي توجه بود؟
پاسخ : منظور از عدم توجه به دنيا، نفي تعلق و وابستگي به دنيا است ، نه مسووليت گريزي و بي توجهي به نيازمندي هاي دنيوي فردي واجتماعي ، از طرف ديگر عبارت ( ( كلكم راع و كلكم مسوول ... ) ) تنها مربوط به امور دنيايي و مادي نيست ، بلكه مسووليت در امور معنوي و آخرتي را نيزشامل است . بنابراين هر دو سخن قابل جمع و داراي نتيجه واحدي مي باشد .;
کد سوال : 13910
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : اين كه قرآن مي فرمايد : ( خداوند هر كه را بخواهد گمراه مي كند و هر كه را بخواهد هدايت مي كند ) با اختيار انسان منافات ندارد؟
پاسخ : - فهم اين آيه مبتني بر شناخت دقيق اقسام هدايت و ضلالت ، شرايط هر يك وگونه هاي تعلق مشيت و اراده حكيمانه الهي است . اقسام هدايت در قرآن : درقرآن مجيد از چهار نوع هدايت سخن رفته است : 1 ) هدايت تكويني عام : وآن همان نظام و مكانيسمي است كه خداوند موجودات را طبق آن آفريده به طوري كه تمام هستي هماهنگ و منسجم به سوي غايتي در حركت وتكاپويند .( ( ربنا الذي اعطي كل شي خلقه ثم هدي ) ) . در برابر اين گونه هدايت هيچ گونه ضلالتي وجود ندارد .2 ) هدايت تكويني اولي خاص : و آن هدايت همه انسان ها از طريق عقل و فطرت به سمت يكسري از حقايق و اصول وارزش هاست كه از آن جهت به ( ( حجت باطن ) ) تعبير شده است . چنين هدايتي چند خصوصيت دارد : الف ) منحصر به انسان ها است . ب ) در ميان انسان ها عمومي و استثنا ناپذير است . ج ) ذاتي و درون بود است . د ) دربرابر آن هيچ گونه ضلالتي نيست . يعني خداوند هيچ كس را با فطرت خداگريز و عقلي گمراه كننده نيافريده است . 3 ) هدايت تشريعي عام : اين گونه هدايت مخصوص انسان ها و طايفه جن مي باشد .زيرا تشريع و قانون گذاري در ظرف اختيار و توان كنش هاي انتخابي و گزينش موضوعيت داردو بدون آن بي معناست . چنين هدايتي نيز از نظر قرآن در ظرف خود فراگير وهمگاني است . يعني خداوند پيامبران را براي همه انسان ها فرستاده و كتاب آسماني خود را براي جميع بشر نازل فرموده است . ( ( ولكل قوم هاد ) ) و ( ( اناارسلناك كافه للناس ) ) . در برابر اين گونه هدايت نيز هيچ ضلالتي نيست . زيراضلالت تشريعي به اين معناست كه - نعوذ بالله - خداوند پيامبراني را هم براي گمراه سازي برخي از مردم مبعوث سازد و معارف و احكام و قوانين گمراه كننده اي بر آنان نازل فرمايد در حالي كه خداوند هرگز چنين نمي كند واز او جز سخن حق نازل نمي گردد ( ( و ما يقول الا الحق ) ) . در اين جا چند نكته مهم وجود دارد : الف ) اولا خداوند به عنوان هادي و شارع خواستار هدايت همه انسان ها مي باشد و از همين رو دين حق را براي همگان نازل كرده است. ب ) اراده الهي در اين زمينه اين است كه انسان ها با اختيار خود راه درست رابرگزينند نه جبرا وگرنه مي توانست همه را جبرا به راه راست كشاند و نيازي هم به بعثت و رسالت نبود .از اين رو فرمود : ( ( انا هديناه السبيل اما شاكرا و اماكفورا ) ) . ج ) انسان ها در برابر هدايت تشريعي عام - با توجه به اختياري كه دارند - دوگونه موضع اتخاذ مي كنند : برخي در برابر آن راه تسليم و انقيادپيش مي گيرند و برخي به سرپيچي وطغيان مي پردازند .دقيقا ازهمين جاست كه به مرحله بعد و نوع ديگري از هدايت گذر مي كنيم . 4 ) هدايت تكويني پاداشي ( ثانوي ) : اين هدايت مخصوص مومنان است . يعني كساني كه با اختيار خويش در برابر هدايت رسولان الهي و نورافشاني هاي عقل و فطرت تسليم گشتند خداوند باب هدايت ديگري برتر از هدايت هاي قسم پيشين مي گشايد .به عبارت ديگر چون آنان با اختيار خود ازهدايت هاي مراتب پيشين استفاده كردند لذا اين نوع هدايت را پاداشي وثانوي ( يعني مترتب برپذيرش هدايت هاي اولي ) مي نامند .فرق اساسي اين هدايت با مراتب قبلي آن است كه وجه غالب آنها جنبه راهنمايي ( ( ارايه الطريق ) ) داشت ولي اين مرتبه افزون بر آن خاصيت راهبردي ( ( ايصال الي المطلوب ) ) نيز دارد .در برابر اين نوع هدايت ضلالتي نيز هست كه از آن تعبير به ( ( اضلال كيفري ) ) مي شود .يعني همان طور كه پذيرش هدايت هاي نخستين تكوينا شرايط و قابليت راهيابي به مراتب و مدارج بالاتري را درانسان ايجاد مي كند مخالفت و سرپيچي در برابر حقايق الهي و هدايت هاي او رفته رفته ديد حق بين را از انسان مي ستاند و كسي كه كرارا با علم و عمد وآگاهي با حق بستيزد رفته رفته گويي در برابر حق و نورافشاني هاي الهي كروكور و لال مي شود : ( ( لهم اذان لايسمعون بها و لهم اعين لايبصرون بها ...) ) و به جايي مي رسند كه ( ( نرود ميخ آهنين در سنگ ) ) . اين همان اثر تكويني حق ستيزي و حق گريزي عامدانه و اختياري آنان است . ليكن چنين مكانيسم وتاثير تكويني بر اساس نظام آفرينش الهي است . بنابراين گمراهي فقط در اين مرحله است و آن از يكسو به خود شخص وابسته است . زيرا او با اختيارخود با حق ستيز كرده و از سوي ديگري نيز به خدا استناد دارد ولي نه به اين معنا كه از اول او گمراهش كرد بل چون تعمدا" راه خلاف را برگزيد و بر آن پاي فشرد همان را ملكه او ساخت : ( ( في قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا ) ) . اززاويه ديگري نيز مي توان به اين مساله نگاه كرد و آن اين است كه خواسته هادو گونه است : 1 ) خواست و مطلوب بالذات ، 2 ) خواست و مطلوب بالعرض . در مثل نجاري كه در مي سازد غرض او از بريدن چوب ها ساختن در است و لاجرم مقداري از آنها به صورت خاك اره بر زمين مي ريزد .حال آيامي توان گفت : نجار خواسته است كه خاك اره ها بر زمين بريزند؟ اگر بگوييم نه گفته آيد كه : پس چرا آنها را اره كرد؟ بنابراين به تعبيري مي توان گفت : بلي او چنين خواسته است ليكن اين نه مقصود بالذات وي بوده . بلكه مقصودش درسازي است و لازمه آن پيدايش چنين ذراتي است . خداوند نيز خواسته است انسان ها به اختيار خويش راه هدايت را گزينند و لازمه اختيار آن است كه بالاخره كساني هم مسير باطل را بپويند .حال آيا مي توان گفت : خداخواسته كه آنان گمراه شوند؟ و اگر نمي خواست چرا آنان را آفريد و آزادي داد؟ جواب آن است كه غرض اصلي خداوند هدايت يا بي اختياري است وچون پاي اختيار به ميان آيد لاجرم سروكله سرپيچي و طغيان نيز آشكارگردد .بنابراين چون او آزادي داده چنان است كه گويي بالتبع گمراهي را نيزاراده كرده است . ( دقت شود كه اين اراده نتيجه اختيار است و هرگز نافي آن نيست و از همين رو هيچ سلب مسووليتي از انسان نمي كند .زيرا همين انسان گمراه مي توانست در مسير هدايت قرار گيرد كه مطلوب بالذات الهي است ودر رتبه متقدم مي باشد .) ;
کد سوال : 13912
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : به چه دليل ماه شعبان ماه پيامبر اسلام است ؟
پاسخ : امام زين العابدين ( ع ) ، در دعايي كه در ماه شعبان خوانده مي شود ( شجره النبوه و موضع الرساله ) مي فرمايد : خدايا! اين ماه پيغمبر تو سيد رسولان است و آن ماهي است كه آن را به رحمت و رضوان خود آكنده اي . شيوه رسول خدا ( ص ) [ در اين ماه ] اين بود كه آن را روزه مي داشت و شب زنده داري مي كرد براي تواضع به تو در گرامي داشتن وبزرگداشت آن و به همين حال بود تا هنگام مرگش . پس اگر گفته مي شودشعبان ماه پيامبر است ، به اين جهت است كه پيامبر اكرم ( ص ) علاقه مند به اين ماه بود و در اين ماه به صورت ويژه اي به عبادت ، نماز، روزه و مناجات باخالق يكتا مي پرداخت . خود پيامبر ( ص ) نيز در روايتي مي فرمايد : ( ( شعبان ماه من است ) ) و لزومي ندارد كه ولادت يا وفات حضرتش در اين ماه باشد تاماه رسول خدا باشد.;
کد سوال : 13913
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : آيا چشم زخم جنبه علمي و شرعي دارد؟ در زمان ايمه ( ع ) هم وجود داشته است ؟درمان چشم زخم چگونه است ؟
پاسخ : چشم زخم وچشم زدن در روايات متعددي آمده است و از نظر شرعي ثابت است . ازپيامبر اكرم ( ص ) و حضرت رضا ( ع ) نقل شده است كه مي فرمايند : ( ( چشم زخم حق بوده و داراي واقعيت است ) ) . امام صادق ( ع ) نيز مي فرمايد : ( ( براي در امان ماندن از آن سه مرتبه بگو : ( ( ماشاالله لا قوه الا بالله العلي العظيم ) ) . در تفسير آيه شريفه سوره يوسف كه حضرت يعقوب به يازده فرزندش توصيه مي كند كه از يك دروازه وارد شهر مصر نشويد، برخي ازمفسران گفته اند : علت اين توصيه در امان ماندن از چشم زخم ديگران بوده است . از نظر علمي برخي از دانشمندان چشم زخم را تاكيد نموده اند؛ ولي توجيه علمي معتبري براي آن ذكر نكرده اند و اين مساله همچنان در هاله اي از ابهام و شگفتي باقي مانده است . بوعلي سينا در كتاب ( ( اشارات ) ) مي گويد : براي بعضي از نفوس تاثيراتي در خارج از بدن خودشان هست ، به يك نحوارتباط روحاني مثل ارتباط نفس به بدن . برخي ديگر گفته اند : تشعشعاتي به صورت موج ازچشم شخص بيرون مي آيد و در طرف مقابل اثر مي گذارد.گفتني است كه اين نظريات در مجامع علمي ثابت نشده و چيزي كه هست بسياري از دانشمندان اقرار و اعتراف به وجود چيزي به عنوان چشم زخم دارند .البته تجربه براي اثبات آن كافي است ولو وجه علمي آن معلوم نباشد.اما جهت محفوظ ماندن از چشم زخم غير از گفتن سه مرتبه ( ( ماشاالله لا قوه الا بالله العلي العظيم ) ) ، خواندن معوذتين ( قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذبرب الناس ) و خواندن آيه ( ( و ان يكاد ) ) نيز در روايات آمده است و همين طوراگر انسان از چيزي يا كسي تعجب كند و در چشمش بزرگ جلوه كند، جهت محفوظ ماندن آن چيز يا شخص ، بهتر است ( ( الله اكبر ) ) و يا ( ( ماشاالله لا قوه الابالله العلي العظيم ) ) و يا ذكر خداوند را به هر شكلي بگويد .در موردچيزهايي كه برخي جهت محفوظ ماندن از چشم زخم به همراه خود دارند،گفتني است كه اگر آيه يا دعاي معتبري باشد، اشكالي ندارد .اما براي چيزهاي ديگر دليلي نداريم . در مورد اسفند ( اسپند ) در روايات آمده است كه شياطين را دور مي كند ( چون ضدعفوني كننده خوبي است و در اخبار ازعناصر مضر گاهي به شيطان تعبير شده است ) . دود آن و خودآن اگر در خانه باشد، باعث محفوظ ماندن خانه و اهل آن از شياطين است و براي چشم زخم بي تاثير نيست ، ( بحارالانوار، ح 62، ص 233 ) . ;
کد سوال : 13914
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : آيا خداوند روزي كساني را كه علم ياد مي گيرند، تضمين مي كند؟
پاسخ : - اين معنا مضمون روايتي است كه در اين زمينه وارد شده است ؛ ولي بايد توجه داشته باشيد كه تامين روزي به معناي روزي گسترده نيست ؛ بلكه حداقل معيشتي است كه براي فرد لازم است. البته خداوند هيچگاه بدون تلاش و كوشش ، امكانات را در اختيار افراد قرارنمي دهد .گذشته از اين كه فرد بايد واقعا" طالب علم باشد نه طالب مدرك وهمواره اين ويژگي را حفظ كرده و به آن پاي بند باشد .;
کد سوال : 13915
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : به چه دليلي مراجع گفته اند كه در وضو مستحب است اعضا دو بار شسته شود ودر دفعه سوم حرام است ؟
پاسخ : اين حكم از روايات صحيحه استفاده شده است. ;
کد سوال : 13916
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : طبق حديث ( من مات و لم يعرف امام زمانه ... ) آيا اهل سنت بر مرگ جاهليت مي ميرند؟
پاسخ : - جمله اي كه نقل كرده ايد آيه قرآن نيست ؛ بلكه روايت ازپيامبر اكرم ( ص ) است كه اهل سنت هم آن را نقل كرده اند .جاي شبهه نيست كه اگر كسي امام زمان ( عج ) خودش را بشناسد وامامت آن امام برايش ثابت شود و انكار كند يا امام را نشناسد و نشناختن او از بي مبالاتي و اهميت ندادن نسبت به امور دين باشد ( در حالي كه اسباب شناختن براي او فراهم است ) مردن چنين شخصي ، مردن جاهليت است . اما كساني كه نسبت به امور ديني اهميت مي دهند و زمينه پذيرش واجبات الهي را دارند ( كه يكي از آنها معرفت امام است ) ؛ ولي اسباب و موانعي براي آنها پيش آمده كه اصلا" امامت امام به گوش آنها نخورده و يا براي آنها تفهيم نشده است ،شامل اين حديث نمي شوند .تنها نسبت به آن مقدار از مسايل دين كه به آنهارسيده ، مواخذه مي شوند .تعداد زيادي از اهل سنت ، مساله امامت رانشنيده اند و يا براي آنها تفهيم نشده است و بنا به اعتمادي كه به بزرگان خودشان دارند از آنها تبعيت مي كنند .حكم اين گونه افراد، با كساني كه نسبت به مسايل آگاهند فرق مي كند.;
کد سوال : 13917
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : دلايل وجود حضرت مهدي ( ع ) چيست و آيا آيه اي درباره حضرت مهدي ( ع ) وجوددارد؟
پاسخ : آيات مربوط به حضرت مهدي ( عج ) در قران مجيد فراوان است كه ازبين آنها به ذكر دو آيه اكتفا مي شود .آيه اول : ( ( ولقد كتبنا في الزبور من بعدالذكر ان الارض يرثها عبادي الصالحون ان في هذالبلاغا" لقوم عابدين ؛ به تحقيق در زبور از پس تورات نوشتيم كه مسلما" زمين را بندگان صالح من به ارث خواهند برد، به يقين در اين سخن پيام رسايي است براي قومي كه بندگان خدايند ) ) ، ( انبيا، آيه 105 ) . آيه شريفه از سرنوشت نهايي زمين خبرمي دهد كه بندگان صالح، آن را به ارث خواهند برد .قابل تامل در آيه بالا اين است كه در تورات حضرت موسي و زبور حضرت داوود از اين حكومت يادشده است ، در حالي كه اين دو پيامبر الهي خودشان از انبيايي بوده اند كه حكومت داشتند؛ با اين حال به آنها خبر از حكومت صالحان بر روي زمين داده شده است ( آن هم با اين همه تاكيد ) . مطلب ياد شده ، اين حقيقت راروشن مي كند كه اين وعده الهي ، حكومت ديگري است و آن حكومت بركل زمين مي باشد .كلمه الارض هم اشاره به همين معنا دارد .گفتني است كه براي همين در كتاب اين دو پيامبر، وعده تحقق حكومت جهاني داده شده است و چنين حكومتي تا اين زمان نبوده و مخصوص به زمان ظهور امام زمان ( عج ) است . اختصاص ذكر اين وعده جهاني در تورات و زبور ( از ميان كتاب هاي آسماني ديگر ) ، ظاهرا" به جهت تجربه حكومت مومنان بر بخشي از زمين در زمان حضرت موسي و داوود بوده است . آيه دوم : ( ( وعدالله الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم وليبدلنهم من بعد خوفهم امنا يعبدونني لايشركون بي شييا" و من كفر بعد ذلك فاوليك هم الفاسقون ؛خداوند كساني از شما را كه ايمان آوردند و صالحات را انجام دادند، وعده فرمود كه آنان را قطعا" در زمين به خلافت خواهد گمارد، همان گونه كه كساني را كه پيش از آنان بودند به خلافت گمارد و قطعا" برايشان دينشان رامستقر خواهد نمود؛ ديني كه آن را برايشان پذيرفت و قطعا" آنان را از پس خوفشان به حالت امنيت ، دگرگون مي كند، به جهت آن كه مرا عبادت كنند [ و ] چيزي را با من شريك نگردانند و هر كه بعد از آن كفر ورزد پس قطعا"آنان فاسقانند ) ) ، ( نور، آيه 55 ) . در اين آيه شريفه ، خداوند وعده استقرارحكومت الهي بر روي زمين را به مسلمانان مي دهد؛ حكومتي كه در سايه آن هيچ گونه ترسي نيست و در آن عبادت خداوند بدون شرك انجام مي شود؛يعني ، حكومتي صد در صد اسلامي كه در آن از شرك و نفاق اثري نيست. كاملا" روشن است كه حكومتي با اين خصوصيات ، تا به حال نبوده و تنهاحضرت حجت است كه حكومت جهاني خواهد داشت و دنيا را پر از عدل و داد نموده و ريشه كفر و نفاق را خواهد كند .تشبيه اين حكومت به حكومت پيامبران گذشته ، در نوع حكومت ( يعني الهي بودن آن ) است ؛ نه در خصوصيات آن از جهت جهاني بودن و برچيده شدن كفر و شرك ازسراسر جهان . اما دلايل وجود حضرت مهدي غير از دليل عقل كه حكم مي كند به اين كه در هر زمان بايد حجتي زنده از طرف خداوند بر مردم باشد،روايات متواتر و فراواني هست كه از شيعه و سني نقل شده است . حتي چندنفر از علماي اهل سنت كتاب هايي در مورد حضرت مهدي و اثبات وجودآن حضرت و اين كه خواهد آمد و زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد و...نوشته اند .براي مطالعه بيشتر ر.ك : صفه المهدي ، حافظ ابي نعيم اصفهاني والعرف الوردي في اخبار المهدي ، سيوطي . اطلاعاتي به صورت آماري ازروايات در مورد امام زمان ( عج ) - كه از كتب شيعه و سني استخراج شده است - براي شما ذكر مي شود : 1- روايات بشارت به ظهور حضرت مهدي ( عج ) 675 مورد 2- رواياتي كه مي رساند از اهل بيت پيامبر ( ص ) است 389 مورد 3- رواياتي كه دلالت مي كند از اولاد علي ( ع ) است 214مورد 4- رواياتي كه دلالت مي كند از اولاد فاطمه ( س ) است 192 مورد 5-رواياتي كه دلالت مي كند نهمين فرزند امام حسين ( ع ) است 148 مورد 6-رواياتي كه دلالت مي كند از اولاد امام زين العابدين ( ع ) است 185 مورد 7-رواياتي كه دلالت مي كند از اولاد امام حسن عسكري ( ع ) است 147 مورد8- رواياتي كه دلالت مي كند زمين را پر از عدل و داد مي كند132 مورد 9-رواياتي كه دلالت مي كند عمر حضرت طولاني است 318 مورد 10-رواياتي كه دلالت مي كند حكومت حضرت جهاني است 47 مورد 11-رواياتي كه دلالت مي كند امام دوازدهمين است 136 مورد در پايان روايتي ازيكي از كتاب هاي معتبر اهل سنت ذكر مي شود .رسول خدا ( ص ) مي فرمايد : ( ( اگر از زمانه و روزگار باقي نماند مگر يك روز، خداوند مبعوث خواهد كردمردي از اهل بيت مرا كه زمين را پر از عدل و داد كند چنانچه پر از ظلم وجور شده بود ) ) ، ( مسند احمد حنبل ، ج 1، ص 99 - ج 3، ص 17 و 70 ). ;
کد سوال : 13918
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : علل روي برگرداندن بسياري از مردم از اهل بيت در زمان حضرت علي ( ع ) چه بود؟
پاسخ : - اين سوال يكي ازمهم ترين مسايلي است كه به ذهن هر مسلمان محقق و منصف خطورمي كند؛ زيرا روايات فراواني از زبان رسول اكرم ( ص ) در فضايل حضرت علي ( ع ) و حضرت زهرا ( س ) آمده است . اين روايات را اهل تسنن هم قبول دارند و كتاب هاي روايي آنها مملو از اين احاديث است . علت روي برگرداندن بسياري از مردم از اهل بيت ( ع ) مي تواند چند چيز باشد : 1- حب قدرت و رياست بسياري از بزرگان مهاجرين و انصار؛ 2- وجود نفاق در ميان بزرگان قوم ؛ 3- وجود اختلاف و كينه هايي از گذشته در بين مسلمانان ؛ 4-سست ايماني تازه مسلمانان ؛ 5- وجود كينه ها و دشمني هاي برخي باحضرت علي ( ع ) ( زيرا بسياري از بستگان نزديك آنان در جنگ ها به دست حضرت علي كشته شده بودند ) ؛ 6- نگراني گروهي از اشراف از ادامه راه رسول الله به وسيله اميرالمومنين ( ع ) و عدالت وي ؛ 7- حيله گري و خدعه برخي از افراد و ايجاد جو متشنج و آلوده بعد از پيامبر ( ص ) ( به عنوان مثال تبليغ مي كردند كه ما علي را براي جانشيني پيامبر قبول داريم ولي فعلا"جوان است ( حدود 33 سال ) . 8- ريشه كن نشدن رسوم قبيله اي و عصبيت جاهلي ( برخي از مورخان بر اين نكته تاكيد دارند كه مردم با اين كه حرف هاي حضرت رسول ( ص ) را شنيده بودند، ولي باز منتظر آن بودند كه شخصي طبق سنت قبيله اي براي خلافت برگزيده شود ) . البته براي هر يك از موارد هفتگانه شواهد تاريخي و دلايل كافي وجود دارد .نظير اين قضيه درقرآن آمده و آن داستان موسي و هارون ( ع ) و سامري است . بدين صورت كه پيامبري موسي ( ع ) براي بني اسراييل ثابت شده بود .عصاي او را ديده و يدبيضاي او را مشاهده كرده بودند .ساحران در مقابل چشمان آنان ايمان آوردند .هم چنين ديدند كه چگونه عصاي موسي نيل را شكافت و خود آنهااز آن عبور كردند و فرعون و انصارش غرق شدند و....با اين وجود وقتي موسي ( ع ) هارون را به جانشيني خود نصب كرد و به دستور خدا به كوه طوررفت ..... مردم دوباره بت پرست شدند و جانشيني هارون را قبول نكردند وبه نصايح او گوش فراندادند و گاوي را كه سامري با طلا و زيورآلات خود آنهاساخته بود، پرستيدند .اين در حالي بود كه پيامبرشان نمرده بود و فقط تاخيركرده بود .براي آگاهي بيشتر ر.ك : سوره طه ، آيات 40 - 99 .رسول خدا ( ص ) هم به حضرت علي ( ع ) فرمودند : تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسي هستي و اين شباهت درامور متعددي است كه يكي از آنها عدم تبعيت مردم است. ;
کد سوال : 13920
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : آيا برخي از آيات اختصاص به گذشته دارد يا مي توان براي زمان حال نيز تعميم داد؟
پاسخ : اين كه نام برخي از پيامبران وسرگذشت آنان و يا اقوامشان در قرآن آمده است ، به معناي اختصاص داشتن به آن عصر نيست ؛ زيرا نقل اين مطالب در بردارنده يك سري آموزش ها و نكات تربيتي و آموزنده كلي است كه در همه اعصار قابل استفاده است . به عبارت ديگر اصل در اين گونه موارد شخصيت هاي داستان نيست ، بلكه مهم نكات تربيتي و آموزشي آنها است كه استمرارپذيرو پايا است. ;