• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 13896
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : منظور از ( اولي الامر ) در قرآن و احاديث چيست و به چه كساني اطلاق مي شود؟
پاسخ : درپاسخ اين سوال بايد گفت اگر منظور شما از اولي الامر معناي مضيق اولي الامر و همان اولي الامري باشد كه در سوره نسا آيه 59 وارد شده است ( ( اطيعوالله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم ) ) باشد .در اين زمينه بايدگفت كه عموم مفسران شيعه اولي الامر را بر حسب روايات ماثوره و بعضا"بر حسب قراين داخل در آيه شريفه به ايمه معصومين ( ع ) تفسير كرده اند.توضيح اين كه روايات بسيار متعددي دلالت بر اين مطلب دارد كه اولي الامر امامان معصوم ( ع ) مي باشند .چنان كه حضرت رسول ( ص ) در پاسخ ازاين سوال مي فرمايند : ايشان جانشينان من و ايمه معصومين ( ع ) مي باشند، ( تفسير الميزان ، ج 40، ص 408 ) . علاوه بر روايات متعدد مفاد آيه نيز براين مطلب دلالت دارد زيرا در آيه نيز اطاعت از پيامبر و اولي الامر مطلق است وهيچ قيد و شرطي ندارد و اين دليل آن است كه آنان برخلاف حكم خدا هيچ دستوري نمي دهند و الا يك نوع تضاد در حكم خدا پيش مي آيد واين در صورتي امكان دارد كه پيامبر و اولي الامر معصوم باشند و هرگز گناه ياخطايي از آنان سر نزند زيرا اگر احتمال داشت به ناروا يا اشتباه حكمي ازآنان صادر شود، لازم بود استثنا شود .با اين حساب ، منظور از اولي الامر درآيه شريفه كساني هستند كه همانند پيامبر ( ص ) معصومند و هرگز خطا يا گناهي از آنان سرنمي زند و به اتفاق دانشمندان شيعه ، اينان همان امامان دوازده گانه مي باشند، بنابراين اولي الامر واقعي حتي در زمان غيبت نيزخود امام زمان ( عج ) مي باشند .اما اگر منظور شما از اولي الامر معناي موسع آن و منظور از امر به معناي حكومت مي باشد؛ يعني ، كساني كه در زمان غيبت امام معصوم ( ع ) از طرف آن بزرگواران براي رهبري و اداره جامعه اسلامي منصوب شده و داراي ولايت مي باشند، چنان كه به اين مطلب دلايل عقلي و نقلي متعددي اشاره دارد مانند : توقيع شريف از جانب امام زمان ( عج ) كه مي فرمايند : ( ( اما الحوادث الواقعه فارجعوا الي رواه حديثنافانهم حجتي عليكم و انا حجه الله عليهم ) ) يا مقبوله عمر بن حنظه كه امام صادق ( ع ) مي فرمايند : ( ( من كان منكم قد روي حديثنا و نظر في خلالنا وحرامنا و عرف احكامنا فليرضوا به حكما فاني قد جعلته حاكما" عليكم فاذاحكم بحكمنا فلم يقبل منه فانما استخف بحكمنا و علينا راد والراد عليناكالراد علي الله و هو علي حد الشرك بالله ) ) ، ( اصول كافي ، ج 1، ص 67 ) وروايت ديگر...، در اين صورت هر چند همه فقها به صورت عام از طرف امام زمان ( عج ) منصوب مي باشند ولي در عمل يكي از فقها حق اعمال ولايت داردزيرا موجب هرج و مرج و اختلال نظام مي شود بنابراين ولي فقيه واجدالشرايطي كه اقدام به تشكيل حكومت اسلامي كرد، بر ساير افراد حتي فقها و مراجع تقليد، ولايت دارد و ولي امر و حاكم و رهبر جامعه اسلامي شناخته مي شود .براي آگاهي بيشتر ر.ك : 1- آيت الله جوادي آملي ،ولايت فقيه ، ص 98 2- كاظم قاضي زاده ، انديشه هاي فقهي سياسي امام خميني ، ص 174 3- محمدجواد نوروزي ، نظام سياسي اسلام ، ص 180;
کد سوال : 13897
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : با توجه به آيه 19 سوره آل عمران كه دين نزد خدا اسلام است آيه 68 سوره مايده را چگونه توجيه مي كنيد و تكليف پيروان ساير اديان چيست ؟
پاسخ : آيه 62 سوره ( ( مايده ) ) بيانگر يك ملاك كلي و اساسي است در باب اين كه سعادت و رستگاري در گرو التزام جدي و حقيقي به دو چيز گران بها است : 1- تصحيح عقايد و ايمان راستين به حقايق ديني ، 2- عمل صالح و كنش براساس آنچه خداوند بشر را به آن مامور كرده است . بنابراين آيه ياد شده ،فخرفروشي هاي پوچ و بي اساس برخي از ارباب اديان را - كه به صرف مسيحي يا يهودي خواندن فرد، چنين وانمود مي كردند كه رستگاري درست از آن ايشان است و ديگران كاملا" از آن بي بهره اند ( ( لايدخل الجنه الا من كان هودا" او نصاري ) ) - مردود شمرده است . به عبارت ديگر مفاد اين آيه شبيه اين آيه است كه : ( ( ليس بامانيكم ولا اماني اهل الكتاب من يعمل سو يجزبه ) ) ، ( نسا، آيه 123 ) . ليكن بايد توجه داشت كه مفاد فوق ، به معناي پذيرش پلوراليسم ديني نيست ؛ زيرا : اولاً، آيه مزبور در صدد بيان همه جزييات نيست ؛ بلكه يك اصل كلي را مطرح كرده و قيود و ويژگي هاي ديگر را درآيات ديگر بيان كرده است ؛ از قبيل : 1- ( ( ان الدين عند الله الاسلام ) ) ، ( آل عمران ، آيه 19 ) . 2- ( ( و من يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه ) ) ، ( آل عمران ،آيه 85 ) . 3- ( ( قل ان كنتم تحبون الله فاتبعوني يحببكم الله ) ) ، ( آل عمران ، آيه 31 ) . 4- ( ( فلا و ربك لايومنون حتي يحكموك فيما شجر بينهم ثم لايجدوافي انفسهم حرجا" مما قضيت ) ) ، ( نسا، آيه 65 ) و . ...بنابراين آيات ياد شده در حكم مفسر و بيانگر دايره و ويژگي هاي ايمان مورد نظر در آيه پيشين است . ثانيا"، قرآن مجيد اساسا" عناويني مانند يهوديت و نصرانيت را به رسميت نمي شناسد و تنها اسلام و مسلماني واقعي را به رسميت شناخته ودر آيات بسياري پيامبران الهي را مسلمان دانسته است . در سوره آل عمران آيه 67 آمده است : ( ( ما كان ابراهيم يهوديا" ولا نصرانيا" ولكن كان حنيفا"مسلما ...) ) و در سوره يوسف آيه 101 دعاي او را چنين نقل مي كند : ( ( رب قداتيتني من الملك و علمتني من تاويل الاحاديث فاطر السموات والارض انت ولي في الدنيا والاخره توفني مسلما" والحقني بالصالحين ) ) . از سوره ( ( بقره ) ) ، آيه 128 و ( ( اعراف ) ) ، آيه 127 نيز مشابه اين دعا را از زبان حضرت ابراهيم ( ع ) و حضرت موسي ( ع ) نقل كرده است . هم چنين در قرآن ايمان آوردگان حقيقي مسلمان ناميده شده اند؛ از جمله در سوره ( ( حج ) ) ، آيه 78آمده است : ( (... مله ابيكم ابراهيم هوسماكم المسلمين ... ) ) و مسلماني ، همان ايمان و پيروي از پيامبران الهي در عصر بعثت و بقاي شريعت آنها است نه در زمان نسخ آن . ثالثا"، حقيقت ايمان به خداوند كه در آيه 62 سوره ( ( مايده ) ) بيان شده است ، در بردارنده و متضمن اين معنا است كه اوامر الهي تماما"مورد توجه والتزام قرار گيرد و اين بدون پيروي از انبياي الهي ممكن نيست. از طرف ديگر هر پيامبر صاحب شريعتي ، نسبت به آمدن پيامبر بعدي و لزوم گرويدن به او بشارت داده است ؛ چنان كه قرآن مجيد بشارت رسالت حضرت ختمي مرتبت ( ص ) به وسيله حضرت عيسي ( ع ) را چنين گزارش نموده است : ( ( و اذقال عيسي بن مريم للحواريين يا بني اسراييل اني رسول الله اليكم مصدقا" لما بين يدي من التوراه و مبشرا" برسول ياتي من بعدي اسمه احمد ...) ) ، صف ، آيه 6 ) . و چون لازمه ايمان به خداوند پيروي ازرسولان او و در آخر، پيوستن به آخرين سفير الهي است . در اين راستاخداوند ايمان نياوردن به پيامبر اكرم ( ص ) و كتمان بشارت هاي انجيل دراين باره را در جاي جاي قرآن مورد عتاب و نكوهش قرار داده است و دردنباله آيه ياد شده اين جريان را به منزله ( ( اطفا نور الهي ) ) قلمداد كرده وعاملان آن را كافر خوانده است : ( ( يريدون ليطفوا نورالله بافواههم والله متم نوره ولو كره الكافرون ) ) ، ( صف ، آيه 7 ) . رابعا"، در همان آيه 62 سوره ( ( مايده ) ) ظرافت هايي وجود دارد كه مخالفت قرآن با پلوراليسم ديني را نشان مي دهد .يكي از آن علايم - كه علامه طباطبايي در تفسير ( ( الميزان ) ) به آن اشاره كرده اند - اين است كه قرآن مجيد به دنبال عبارت ( ( ان الذين امنواوالذين هادوا ...) ) نفرموده است . ( ( من امن منهم ؛ بلكه فرموده است : ( ( من امن ) ) ؛ يعني ، ضميري به موصول ( الذين ) بر نگردانده است ، با آن كه از نظرادبي در صله ، برگرداندن ضمير به موصول لازم است . علت اين برنگرداندن ضمير اين است كه تقرير و امضايي نسبت به آنان در كار نباشد؛ در حالي كه در مورد امت پيامبر اكرم ( ص ) برخلاف آن آيه ، عمل نموده و مي فرمايد : ( ( وعدالله الذين آمنوا و عملوا الصالحات منهم مغفره و اجرا" عظيما" ) ) ، ( فتح،آيه 29 ) . بنابراين قرآن به هيچ روي سرپيچي از پيامبر خاتم را روا ندانسته وآن را كفر و بي ايماني معرفي كرده است . خداوند نيز حضرت محمد ( ص ) رابه سوي همه انسان ها مبعوث ساخته و همگان را موظف به گرويدن به آيين خاتم گردانيده است . گفتني است كه پيروان ديگر اديان سه دسته اند : 1-كساني كه حقانيت اسلام برايشان روشن شده است . اين گروه هيچ عذري درسرپيچي از اسلام نداشته و اگر به آن ايمان نياورند قطعا" گرفتار عذاب ابدي خواهند شد .2- كساني كه حقانيت اسلام را نشناخته اند؛ ولي عمدا" ازبررسي و تحقيق پيرامون آن شانه خالي كرده اند؛ در حالي كه همه شرايطلازم براي درك حقانيت اسلام را در اختيار داشتند اين گروه نيز عذري درپيشگاه خداوند نداشته و معذب خواهند بود .3- كساني كه ناآگاه بوده و دراين راستا خود مقصر نيستند؛ بلكه اساسا" غافل بوده و نداي اسلام رانشنيده اند و يا ابزارهاي لازم را براي تحقيق در اختيار نداشته اند .اين گروه ( ( مرجون لامر الله ) ) هستند ودر صورت درستكاري براساس آيين قبلي بافطرت الهي ، ممكن است خداوند بر آنان نظر رحمت كند.;
کد سوال : 13898
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : با توجه به اينكه ملايكه بعد زماني و مكاني ندارند نزول آنها در شب قدر كه زمان معيني است چگونه تصور مي شود؟
پاسخ : الف ) در اين سوال نزول فرشتگان همسان با نزول و فرود آمدن باران كه سير مكاني از بالا به پايين است انگاشته شده است . در حالي كه نزول و مشتقات آن مانند انزال ، تنزيل ، تنزل و ...در غالب موارد به اين معنا استعمال نشده ومعاني ديگري دارد .در مثل : 1- قرآن مجيد مي فرمايد : ( ( و ان من شييي الاعندنا خزاينه و ما ننزله الا بقدر معلوم ) ) ، ( حجر، آيه 21 ) . در اين آيه تنزيل به معناي آفرينش است و نزول اشيا از خزاين الهي چيزي جز آفرينش آنهانيست چه اين مساله كاملا" بديهي است كه درختان ، انسان ها و ...از بالاي آسمان بر زمين فرو نمي بارند .2- در مورد قرآن نيز نزول و مشتقات آن مكرربه كار رفته است . در اين موارد نيز روشن است كه قرآن از مكاني در بالا به زمين فرود نيامده ، بلكه حقيقتي علوي داشته كه مرتبه به مرتبه تنزل يافته تابه وجود لفظي رسيده است . نحوه نزول ملايكه نيز احيانا" چيزي متناسب بانحوه وجودي آنها است . ب ) همه فرشتگان در يك سطح وجودي نيستند،بنابراين چه بسا اين پندار كه همه آنان مجرد تام باشند خالي از اشكال نباشد.;
کد سوال : 13901
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : علي ( ع ) فرموده اند،بافردمتكبررفتاري متكبرانه داشته باشيد درحديث ديگري آمده ، به كسي كه به شماظلم يا بدي كرد،درحد توان به اوخوبي كنيد جمع آن چگونه است ؟
پاسخ : احسان و نيكي به كسي كه ستمي را بر آدمي روا داشته از بهترين ابزارهاي تربيت است ( البته اين در رابطه با تعارضات شخصي است نه مظالم اجتماعي ) ولي به دليل تفاوت هاي فردي و ديگر خصلت هاي شخصيتي فرمول يكساني در مورد اندازه محبت نمي توان ارايه نمود حتي در مواردي ممكن است محبت نتيجه معكوس داشته باشد .از جمله مواردي كه عفو و گذشت تاثير نامطلوبي به جا مي گذارد افتادگي در برابر متكبران است ( البته متكبر كسي است كه تكبر و خود بزرگ بيني ملكه و صفت راسخ او شده ) لذا در احاديث در اين مورد دستور مقابله به مثل داده شده است . ;
کد سوال : 13902
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : با توجه به دو آيه 273 بقره و 10 ضحي وظيفه ما نسبت به سايلين چيست ؟
پاسخ : اولاً، آيه 273 سوره ( ( بقره ) ) در مورد صدقات واجب ( يعني مصرف زكات ) است ؛ ولي آيه شريفه ( ( و اما السايل فلا تنهر ) ) يك حكم اخلاقي است و صدقات مستحبي را شامل مي شود .بنابراين مانعي ندارد كه به حكم آيه اول ، دادن صدقه به كساني نفي شود ولي در آيه ديگر اثبات گردد، زيرا نوع صدقه در آن دو متفاوت است . ثانيا"، جمله ( ( لايسالون الناس الحافا" ) ) وصف است نه قيد، به عبارت ديگر ملاك در آيه نيازمندي است ؛ ليكن برخي از مومنان نيازمند، بر اثر تعفف از سوال والحاف خودداري مي كنند .خداوند در اين آيه از آنان ياد نموده كه همواره نام آنان زنده باشد .هم چنين بيان نموده كه مبادا آنان كه همواره به سوال وپرسش گري مي پردازند، موجب فراموشي متعففين و از بين رفتن حقوق ايشان شوند .از آنچه گذشت روشن مي شود كه وظيفه ما در مورد سايلان ،توجه به وضعيت واقعي آنان است و در صورتي كه آنان را نيازمند تشخيص داديم ، لازم است در حد توان آنها را دستگيري كنيم. ;
کد سوال : 13903
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : علت تاكيد علما در مورد خواندن زيارت جامعه كبيره چيست ؟ آيا اين دعاتفسيري هم دارد؟
پاسخ : يكي از علت هاي تاكيد علماي رباني بر خواندن زيارت جامعه كبيره و مداومت برآن اشتمال آن زيارت بر مضاميني عاليه و معارف بلندي كه ترسيم كننده صراط مستقيم الهي وخط صحيح زندگي است مي باشد× چه اينكه آن زيارت مشتمل بر ياد كردي از پيامبر اكرم ( ص ) و ايمه معصومين - عليهم الصلوه والسلام - آن بنيان گذاران تمدن و فرهنگ اسلامي و تصويري از جايگاه معنوي و مقام رفيع ايشان نزد خداوند تبارك و تعالي ( واسطه فيض بين خلق و خالق و محور آفرينش و حركت به سوي خداوند بودن ) و جايگاه اجتماعي و عهده داري نقش رهبري جامعه دعا براي علو درجات و رفعت مقام آن رهبران الهي و تجديد عهد و پيمان بر ايمان و تسليم در برابر آنها اظهار برايت از مخالفانشان و دعا و تضرع به درگاه ربوبي و درخواست توفيق براي باقي ماندن در خط ولايت و ... و بسياري ديگر از معارف اسلام ناب محمدي است كه نقش تكرار اين زيارت به عنوان يك شعار و آرم در ابعاد اعتقادي فرهنگي تربيتي اجتماعي و سياسي بسيار روشن است . لازم به يادآوري است دانشمندان اسلامي بر اين زيارت شرحهاي مختلفي نگاشته اند× همچون كتاب ( ( فوايد نافعه شريفه در شرح زيارت جامعه ) ) ( ميرزا محمد توتونچي ) ( ( مقام ولايت در شرح زيارت جامعه ) ) ( احمد زمرديان ) ( ( شرح زيارت جامعه كبيره ) ) ( سيد محمد حسين شبستري ) ( ( نجوم لامعه ) ) ( ابوتراب هدايي ) و ... گرچه ممكن است رايج نبوده و يا پاسخ گوي نياز روز و نسل نو نباشد ولي هر چه باشد هنوز دقت و تفكر و تامل درباره آن معارف جا داشته و نيازمند به نگارش شرح و بسط هاي بيشتري مي باشيم . اخيرا نيز حجت الاسلام فاطمي نيا جلسات متعددي در تفسير آن سخن گفته اند كه در برخي از نوارفروشي هاي مذهبي موجود است . ;
کد سوال : 13904
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : چرا ظاهر برخي روايات متناقض اند مثلا در ثواب الاعمال ؟
پاسخ : مطلب اول - توضيحي درباره روايات متعارض : بسياري از رواياتي كه به ظاهر متعارض مي نمايند، در واقع متعارض نيستند؛ بلكه مكمل و قرينه همديگرند .توهم تعارض در اين گونه روايات ، از نگاه ابتدايي و بدون تامل ناشي مي شود، در حالي كه با تامل ، مي توان اين روايات به ظاهر متعارض راجمع كرد .گاه روايتي حكمي عمومي را بيان مي كند و روايت ديگر، مواردي خاص را از شمول حكم خارج مي نمايد، يا روايتي حكمي را با اطلاق بيان مي كند و روايت ديگر قيدهاي آن حكم را مشخص مي نمايد؛ مثلا" روايتي مي گويد : ( ( ربا حرام است ) ) و روايتي ديگر مي گويد : ( ( رباي بين پدر و فرزنداشكال ندارد ) ) وقتي مردم در برابر اين دو سخن قرار مي گيرند مي فهمند كه مقصود واقعي متكلم اين است كه ربا براي غير پدر و فرزند حرام است . ياروايتي مي گويد : ( ( همه مردم بر اموال خود مسلطند ) ) و روايتي ديگر مي گويد ( ( تصرفات مالي مريض در مرض موت ، منوط به اذن وارث است ) ) و روايتي ديگر مي گويد : ( ( سفيه ، حق تصرف در اموال خود را ندارد ) ) . از اين سخنان فهميده مي شود كه مراد گوينده از سخن اول ، همه انسان ها غير از سفها و غيراز مريض نزديك به مرگ است . اين شيوه ، در زبان قانونگذاري بشري و هم درزبان عرفي متداول است . مطلب دوم - عوامل پيدايش تعارض در روايات : مهم ترين عواملي كه باعث تعارض در روايات مي شود، به شرح زير مي باشد : 1 .يكي از دو روايت متعارض ، جعلي باشد .فقيه ، در جست و جوي روايات صحيح، ملاك هايي را رعايت مي كند كه در علم رجال به آن پرداخته مي شود.سند بعضي از روايات موجود در منابع روايي ، صحيح نيستند و به عنوان روايات ضعيف ، كنار گذاشته مي شوند؛ ليكن غير فقيه به بررسي هاي سندي نمي پردازد و با همسان انگاري همه روايات ، آن ها را متعارض مي پندارد .2.در بين رواياتي كه واجد شرايط اعتبار سندند تعارض پيش مي آيد .در اين صورت احتمال دارد يكي از دو روايت در واقع جعلي بوده است ، ولي نشانه هاي جعلي بودن آن از بين رفته است . در چنين مواقعي فقيه با قراين ديگري ، صحيح را از سقيم باز مي شناسد .3 .يكي از دو روايت متعارض ، براثر ( ( تقيه ) ) صادر شده باشد .جو اختناق خفقان حاكم در زمان امامان معصوم ( ع ) ، گاه آنان را مجبور مي ساخت كه سخني را مطابق يكي از مذاهب اهل سنت بگويند .اين حالت كه به آن ( ( تقيه ) ) گفته مي شود، يا براي حفظ جان مخاطب بوده است و يا براي خطري كه خود امام را تهديد مي كرده است. قطعا" وقتي اين روايت ، در كنار روايتي كه بدون حالت تقيه صادر شده است ،قرار گيرد، با آن متعارض مي شود .بازشناسي موارد از وظايف فقيه است . 4.اشتباه در استنساخ روايت . گاه روايتي داراي سند صحيحي است و از روي تقيه نيز صادر نشده است ؛ اما در ثبت آن اشتباهي رخ داده است كه معناي روايت را عوض مي كند و آن را با روايت ديگري متعارض مي كند .در اين موارد نيز قواعدي وجود دارد كه بر اساس آن ها فقيه بايد با ظرافت و دقت ويژه اي مشكل را حل كند .5 .مفقود شدن بخشي از روايت . گاه بخشي ازروايت ، كه مي تواند مفسر بخش ديگر آن باشد، به عللي در گذر تاريخ به دست ما نرسيده است و اين باعث مي شود كه معناي ناقص و ناصحيحي ازبخش باقي مانده به دست آيد و با روايات ديگر متعارض شود .از جمله عواملي كه در مفقود شدن بخشي از قراين روايات دخيل است مي توان به امور زير اشاره كرد : الف . اعتماد راوي بر قراين حالي و فضاي فكري زمان خود و ذكر نكردن آن ها در روايت و از بين رفتن آن قراين در زمان ما .ب. فراموشي يا خطاي راوي در نقل قراين . ج . از بين رفتن بخشي از روايات بر اثرآتش سوزي ، مخفي نمودن به خاطر ترس از حكام جور و سپس اندراس آن كه قرينه روايات ديگر بودند .مطلب سوم - علاج روايات متعارض : از آن جا كه در زمان حيات معصومين ( ع ) بسياري از اين عوامل باعث پيدايش روايات متعارض شده است ، خود آنان راه علاج روايات متعارض را آموزش داده اند.راهي كه مي تواند فقيه را در شناخت راي صحيح امام معصوم ( ع ) ياري كند.بنابراين ، وجود روايات متعارض ، نشانه تعارض در دين يا عدم عصمت ايمه اطهار ( ع ) نيست . روايات متعارض گرچه فهم احكام ديني را براي فقيه دشوارمي كند، خود دين راه علاج آن را آموزش داده است و با رعايت قواعد آن ، اين مشكل برطرف مي شود، يا به حداقل مي رسد .براي شناخت كامل ديدگاه دين در يك مسيله ، نمي توان تنها به يك روايت بسنده كرد، بلكه بايد همه آيات و روايات و دلايل عقلي مربوط به آن مسيله را به دقت بررسي كرد .;
کد سوال : 13906
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : آيا امكان دارد كه در قرآن آيه اي آيه ديگر را نسخ كند؟
پاسخ : سوال نموده ايد كه آيا مي شود آيه اي آيه ديگر را نسخ كند يا خير؟ بلي ،مي شود آيه اي حكم آيه ديگر را نسخ كند .در آيه 106 سوره ( ( بقره ) ) خداوندمي فرمايد : هر آيه اي را كه ما نسخ كنيم يا آن را به تاخير اندازيم ، بهتر از آن ياهمانند آن را مي آوريم . آيه ياد شده دلالت بر امكان وقوع نسخ در آيات الهي دارد .مرحوم علامه طباطبايي در تفسير اين آيه مي فرمايد : روايات فراوان ازشيعه و سني داريم كه بعضي از آيات قرآن ناسخ اند و بعضي منسوخ . براي آگاهي بيشتر ر.ك : اصول كافي ، تفسير برهان ، نورالثقلين ، در ذيل آيه 7 سوره آل عمران . از نظر عقلي هم مانعي ندارد كه حكمي نازل شود و بعد بنا به مصالحي آن حكم عوض گردد .از باب نمونه آيات نجوا ( آيات 12 و 13،سوره مجادله ) كه خداوند نهي مي كند مسلمانان را از اين كه در گوشي باپيامبر ( ص ) صحبت كنند؛ مگر اين كه قبل از آن صدقه بدهند، هيچ كس به اين آيه عمل نمي كند مگر اميرالمومنين ( ع ) . بعد آيه نازل مي شود كه مي توانيد با پيامبر ( ص ) نجوا كنيد و نيازي به دادن صدقه نيست . بيشترمفسران آيه اول را منسوخ مي دانند و آيه دوم را ناسخ آن . مواردي هم هست كه دستور پيامبر ( ص ) به وسيله آيه قرآن نسخ شده است ؛ مثلا" آن حضرت ومسلمانان مامور به نماز خواندن به طرف بيت المقدس بودند .مدتي بعد آيه نازل شد كه به طرف بيت المقدس نماز نخوانيد و به سوي كعبه رو كنيد .براي آگاهي بيشتر ر.ك : آيات 142 تا 145 سوره بقره . خلاصه در اصل نسخ شدن احكام خداوند بنا به مصلحت زمان و اشخاص و يا مصالح ديگر، جاي سخن و ترديد نيست . چيزي كه هست اين كه بسياري از آيات هستند كه عده اي مدعي نسخ آن شده اند؛ در حالي كه اين چنين نيست و هر آيه حكم خاصي را بيان مي كند و مدعيان نسخ چون نتوانسته اند هر آيه را در جايگاه خودش معنا كنند، بين دو آيه تنافي ديده و حكم به نسخ كرده اند .در همين آيات تحريم خمر، همان طور كه اشاره نموده ايد، هيچ گونه نسخي وجودندارد و روايات هم مويد اين مطلب است . حتي در بعضي از روايات ( ( لاتقربوا الصلاه وانتم سكاري ) ) به اين شكل تفسير شده كه در حالت سكرخواب و خواب آلودگي نماز نخوانيد .البته خواب آلودگي يكي از مصاديق مسكر است و سكار به حالت مستي هم گفته مي شود .در اين صورت باز هم سخني در كار نيست ؛ چون آيه نفرموده است خوردن شراب اشكال ندارد؛بلكه از خواندن نماز در حالت مستي نهي كرده است ؛ يعني ، نماز خواندن درحال مستي صحيح و مقبول نيست . پس بايد شراب نخوريد؛ چرا كه درصورت خوردن شراب نمي توانيد نماز بخوانيد .گفتني است كه تكليف كردن شخص مست ، به نزديك نشدن به نماز معنا ندارد، چون مست اين مطلب رانمي فهمد كه به او گفته شود نماز خواندن در حالت مستي حرام است ( مثل ديوانه و بچه غير مميز كه نمي تواند مكلف به احكام باشند ) . ;
کد سوال : 13907
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : دليل اينكه قرآن كريم به شكل فعلي در ترتيب آيات و سوره ها انتشارمي يابدچيست ؟
پاسخ : - ترتيب موجود سوره هاي قرآني - كه از سوره حمد شروع مي شود و به سوره الناس ختم مي گردد - قطعاً با ترتيب نزول آنهاهماهنگي ندارد؛ زيرا بسياري از سوره هايي كه در مكه و در آغاز بعثت نازل شده است ، اكنون از جهت ترتيب در پايان قرآن قرار گرفته و بر عكس بسياري از سوره هاي مدني در اول يا وسط قرآن قرار گرفته است . تقريباًمي توان گفت ترتيب موجود سوره هاي قرآن برعكس ترتيب نزول آنهامي باشد و ابتدا سوره هاي طولاني آمده است و در آخر به سوره هاي كوتاه كه نوعاً مكي هستند ختم مي شود، ولي مسيله اين است كه آيا ترتيب كنوني سور قرآن به دستور پيامبر ( ص ) انجام گرفته يا با اجتهاد و راي صحابه بعد ازپيامبر ( ص ) بوده است ؟ نظر اكثر محققان بر آن است كه ترتيب موجود، امرتوقيفي است ؛ يعني ، از جانب خدا و به دستور پيامبر ( ص ) انجام شده است و مويد آن روايتي است از ابي بن كعب كه گفت : روزي رسول خدا ( ص ) مرااحضار كرد و فرمود : جبرييل مرا مامور ساخته تا بر تو درود و تهنيت بگويم وقرآن را بر تو بخوانم ... و سپس رسول خدا ( ص ) به بيان فضيلت سوره هاي قرآني به ترتيب موجود در قرآن از سوره حمد تا الناس پرداخت . همان گونه كه در مورد ترتيب نزول سوره ها گفته شد، ترتيب آيات هر سوره نيز با ترتيب نزول آيات تفاوت دارد و بين ترتيب نزول آيات هر سوره ، تقديم و تاخروجود دارد؛ چه بسا آياتي كه ديرتر نازل شده ، ولي در اول سوره قرار گرفته است و حتي در بعضي از سوره ها، بخشي از آيات آن مكي و بخش ديگر آن مدني است . ولي از مجموع اسناد و روايات چنين برمي آيد كه ترتيب آيات در بين سوره ها و هم چنين الحاق هر آيه اي به سوره مخصوص ، امري توقيفي بوده كه از جانب خدا و به دستور پيامبر ( ص ) انجام گرفته و تقريباً اكثريت قريب به اتفاق علماي اسلامي بر اين باور هستند .البته ديدگاههاي ديگري نيز در اين زمينه وجود دارد از جمله اينكه چينش آيات توقيفي و چينش سوره ها غير توفيقي مي باشد0 ;
کد سوال : 13908
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : چرا حضرت يوسف با اينكه مي دانست با نگه داشتن برادرش بنيامين غم پدرش زيادتر مي شود باز اين كار را كرد؟
پاسخ : - حضرت يوسف ، بنيامين رابه جهت تكميل برنامه آزمايش پدر و برادران نگه داشته بود و به تعبير ديگراين كار از سر هوا و هوس نبوده ؛ بلكه طبق يك فرمان الهي بوده است ( ( وكذلك كدنا ليوسف من قبل ) ) كه مي خواست مقاومت يعقوب را در برابر ازدست دادن فرزند دوم نيز بيازمايد و بدين طريق آخرين مرحله تكامل را نيزبپيمايد .هم چنين برادران يوسف آزموده شوند كه در برابر عهدي كه با پدردر زمينه حفظ برادرشان داشتند، چه انجام خواهند داد، ( تفسير نمونه ) . ;