• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 13790
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : مراد از شاديي كه در آيه 76 سوره قصص نهي شده است چيست ؟
پاسخ : مقصود از آيه شريفه به قرينه آيات بعدش اين است كه خداوند افرادي را كه وقتي نعمتي به آنها داده مي شود به جاي شكرگزاري مانند قارون مست ياده غرور و تكبر مي شوند وبا خيال اين كه دادن اين نعمت ها از طرف خدا به آنها به خاطر فضيلت ورجحاني است كه بر ساير بندگان دارند و در نتيجه غرق شادي و سرورمي شوند به عبارت ديگر مقصود آيه شريفه اين نيست كه به طور كلي شادي كردن واظهار فرح را نفي كند بلكه مقصود آن شادي و فرحي است كه در راه معصيت و گناه و در اثر تخيلات واهي شيطاني به بعضي افراد دست مي دهد مي باشد و اين افراد هستند كه خداوند آن ها را دوست ندارد، امابديهي است كه اگر مومن در اثر اطاعت و بندگي وكار شايسته اي كه انجام داده در نزد خود اظهار سرور كند نه تنها مذموم نيست بلكه مورد نظر ولطف خداوند است مثل كسي كه از ثروت و نعمتي كه خدا به او داده به افراد بي سرپرست و يتيم و مستمند كمك كرده و وسيله رفاه آنها را فراهم كرده ويا آنچه وظيفه عبادي وبندگي بوده انجام داده و لذا خوشحال است كه به وظيفه عمل كرده ، اين جور شادي و فرح و چنين افرادي مسلما" محبوب خداوند هستند البته در صورتي كه عمل خود را با ريا، عجب و امثال ذلك آلوده و خراب نكنند .;
کد سوال : 13791
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : شيعه واقعي چه خصوصياتي دارد؟
پاسخ : شيعه ؛ يعني پيرو واقعي ايمه ( ع ) و براي شناخت آن علايم و نشانه هايي از طريق خود معصومين ( ع ) در روايات بيان شده است كه از مهم ترين آنها انجام واجبات و ترك محرمات و در مرحله بعدي انجام مستحبات و ترك مكروهات است . هم چنين متخلق شدن به صفات پسنديده و دوري از اخلاق هاي بد و دوستدار واقعي خدا و رسول وايمه ( ع ) بودن و ...كه ذكر همه آنها در اين نوشته ممكن نيست . براي آگاهي بيشتر ر.ك : 1- فضايل الشيعه شيخ صدوق 2- صفات الشيعه شيخ صدوق ;
کد سوال : 13793
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : براي موفقيت در حفظ قرآن ، چه بايد كرد؟
پاسخ : براي توفيق در اين امر بهتر است به چند نكته توجه داشته باشيد .1-داشتن انگيزه عالي و خالصانه ، 2- آموزش و يادگيري كامل روخواني وخوب خواني ( قواعد تجويد ) ، 3- تنظيم اوقات براي كارهاي تحصيلي واختصاص دادن وقت مناسب بعد از انجام فريضه صبح و كمي ورزش مثلاهفته اي حداقل سه روز به مدت نيم ساعت تا يك ساعت به حفظ قرآن بپردازيد در ضمن سعي كنيد آرام ترين مكان را انتخاب نماييد، 4- استفاده كردن از يك نوع قرآن و بهترين نسخه ها و رسم الخطهاي قرآن مجيد ( خطعثمان طه ) ، 5- به همراه داشتن يك قرآن جيبي از همان خط براي مرور درايام فراغت ، 6- توجه به معاني الفاظ قرآن ، 7- شروع كردن از سوره هاي كوتاه قرآن ، 8- رعايت كردن اموري كه حافظه را تقويت مي كند مانند : زدن مسواك ، استعمال بوي خوش ، داشتن وضو، نگاه به خط قرآن ،استنشاق ، پرهيز از گناه ، عمل به مستحبات و خوردن كشمش و پسته و پرهيزاز اموري كه حافظه را كم مي كنند مانند : گناه ، دروغ گفتن ، گوش دادن به موسيقي ، غرور، لجاجت و عصبانيت . 9 - مكان حفظ قرآن بدون سر و صدا وبدون چيزهايي باشد كه حواس را پراكنده مي كند .10 - بهتر است زمان حفظو مطالعه را بعد از اذان صبح يا بعد از طلوع آفتاب قرار بدهيد .11 - آنچه راحفظ مي كنيد در فرصت هاي مناسب مرور كنيد تا بهتر در ذهن بماند .12 -سعي كنيد آياتي كه در ارتباط با يك موضوع هستند با هم حفظ كنيد .13 -سعي كنيد قبل از حفظ، هر آيه اي را سه مرتبه و با خط خوش و خوانابنويسد .14 - هر آيه اي را با نوار ترتيل ( سه بار تكرار پرهيزكار ) گوش كنيد .براي آگاهي بيشتر ر.ك : 1- آموزش حفظ قرآن محمود جويباري نشرمصطفي 2- چگونه قرآن را حفظ كنيم شهريار پرهيزگارانتشارات نبوي 3-درباره حفظ قرآن كريم محمد حسين حق جونشر قدس ;
کد سوال : 13795
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : معناي اسم اعظم چيست ؟ و اسم اعظم اصلي كدام است ؟
پاسخ : برخي تصور مي كنند اسم اعظم الهي ، از سنخ الفاظ است كه هر كسي آنها را بداند و بخواند، قدرت تصرف در عالم را پيدا مي كند؟! اين خيالي است باطل ؛ بلكه انسان تا خود مظهر اسم اعظم نشود، آن الفاظ اثرنخواهد كرد .گر انگشت سليماني نباشد==چه خاصيت دهد نقش نگيني ==يعني آن اسماي الهي كه بر انگشتر حضرت سليمان نقش بسته است ، درصورتي اثر مي گذارد كه در انگشت شخصي همچون سليمان باشد .از اين رو اگر آن انگشتر به دست ما باشد، نخواهيم توانست كار سليماني كنيم ، به همين خاطرگفته اند : اسم اعظم در حقيقت اسم عيني است نه كتابتي و لفظي ؛ بلكه وجود انسان كامل - كه داراي جميع مظاهر حق مي باشد - اسم اعظم الهي است ؛ همان گونه كه قرآن مي فرمايد : ( ( وعلم آدم الاسما كلها ) ) چون آدم داراي جميع اسماي الهي است ، مظهر اسم اعظم الهي نيز خواهد بود .پيامبرعظيم الشان اسلام نيز كه مقامي فوق مقام حضرت آدم دارد - اسم اعظم الهي است . از اين رو هر چه بخواهد و هر چه اراده كند، تحقق مي يابد : از سبز شدن درخت خشك ، گويا شدن سوسمار وحشي ، شق القمر و...، به همين خاطر است كه انسان هر چه بيشتر به آن حضرت تقرب پيدا كند، به اسم اعظم حق نزديك شده است . درباره اسم اعظم از پيامبر اكرم ( ص ) سوال كردند، آن حضرت فرمود : ( ( كل اسم من اسماالله اعظم ففرغ قلبك عن كل ماسواه و ادعه باي اسم شيت فليس في الحقيقه لله اسم دون اسم بل هوالله الواحد القهار ) ) . هراسمي از اسماي الهي ، اعظم است ( همان گونه كه امام باقر ( ع ) در دعاي عظيم الشان سحرهاي ماه مبارك رمضان مي فرمايد ( ( اللهم اني اسيلك من اسمايك باكبرها و كل اسمايك كبيره ) ) لكن تو دلت را از غير خدا خالي كن ودعا كن با هر اسمي كه خواستي ... ، ( مصباح الشريعه ، باب 19 ) و در تفسيرابوالفتوح رازي نقل شده است كه شخصي از امام صادق ( ع ) درباره اسم اعظم سوال كرد، حضرت فرمودند كه او را در آب بيندازند و اجازه ندادند كه بيرون بيايد و از طرفي هم آن شخص با شنا آشنا نبود، نزديك غرق شدن از ته دل صدا زد : ( ( يا الله اغثني ؛ اي خدا نجاتم بده ) ) . آن گاه حضرت فرمودند : اين اسم اعظم است و اين اسم در صورتي اثر دارد كه تو اميدت را از ما سوي الله قطع كني و خالصانه حق تعالي را صدا بزني . قرآن نيز مي فرمايد : ( ( ادعوني استجب لكم ) ) كه اگر خالصانه مرا بخوانيد، اجابت خواهم كرد .لازم به ذكر است كه اسماي لفظي ، اسماي اسما و سايه اسماي الهي هستند .پس عمده خود اسما ومسماي اسماي لفظي است . اسم گفتي رو مسمي را بجوي ==ماه در بالاست ني در آب جوي ==هيچ اسم بي مسمي ديده اي ==يا زگاف و لام گل ، گل چيده اي ؟!== كه آن مسميات اسما، حقايق نوريه و اعيان كونيه اند؛ به همين خاطر خداوند براي اسما، ضمير ( ( هم ) ) مي آورد كه براي جمع ذوي العقول است : ( ( و عرضهم علي الملايكه ) ) . از اين رو است كه آصف بن برخيا ( وزير اعظم و وصي حضرت سليمان ) در زماني كمتر از چشم به هم زدن يا كمتر از رسيدن نورچشم به چيزي ، تخت بلقيس ( ملكه سبا ) را حاضر مي كند .امام باقر ( ع ) مي فرمايد : ( ( ان اسم الله الاعظم علي ثلاثه و سبعين حرفا" و انما كان عندآصف منها حرف واحد فتكلم به ... ونحن عندنا من الاسم الاعظم اثنان و سبعون حرفا"... ؛ اسم اعظم الهي 73 حرف است كه آصف بن برخيا داراي يك حرف بود و ما ايمه ( ع ) 72 حرف آن را داريم و يك حرف آن مختص خدا است ) ) ، ( كافي ، كتاب حجت ) . گفته شده است كه مراد از آن يك حرف كه به آصف داده شده است ، جمله ( ( هو الحي القيوم ) ) ، ( ( ذوالجلال والاكرام ) ) ، ( ( الله الرحمان ) ) و يا ( ( يا الهنا و اله كل شي الها" واحدا" لا اله الا انت ايتني بعرشها ) ) مي باشد .از اميرالمومنين ( ع ) نقل شده است كه فرمودند : ( ( انه قال ( ع ) رايت الخضر في المنام قبل بدر بليله فقلت له علمني شييا" انتصر به علي الاعدا فقال قل ( يا هو يا من لاهو الا هو ) فلما اصبحت قصصت علي رسول الله ( ص ) فقال يا علي علمت الاسم الاعظم ؛ شب قبل از جنگ بدر جناب خضر رادر خواب ديدم و از او پرسيدم : چيزي به من بياموز تا بر دشمنان پيروز شوم ،جناب خضر فرمودند، بگو : ( ( يا هو يا من لا هو الا هو ) ) صبح همان روز جريان را به عرض پيامبر ( ص ) رساندم ، آن حضرت فرمودند : يا علي به تو اسم اعظم تعليم شده است ) ) . امام مجتبي ( ع ) نيز فرمودند : ( ( بسم الله الرحمن الرحيم اقرب الي اسم الله الاعظم من سوا العين الي بياضها؛ ( ( بسم الله الرحمن الرحيم به اسم اعظم نزديكتر است تا از سياهي چشم به سفيدي چشم ) ) . از آنچه گفته شد، معلوم مي شود كه صرف اسم لفظي كارساز نيست ؛ بلكه انگشت سليماني نيز لازم دارد .رنج بردم روز و شب عمر دراز==تا به صد زاري دري كردندباز==تو بدين زودي بدين درچون رسي ==وز نخستين پايه بر سر چون رسي == ( مولوي ) مرحوم سيد علي خان شيرازي در ( ( كلم الطيب ) ) و عالم جليل القدر محمود دهدار در ( ( كنوز الاسما ) ) درباره اسم اعظم گفته اند : حسنه در سوره انجيل بخوان ==به درستي كه همان است همان ==هست در مصحف مابعد سه ميم ==در ميان هاي سور در حم == ;
کد سوال : 13796
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : معناي ( عرش الهي ) چيست ؟
پاسخ : كلمه ( ( استوا ) ) هم به معناي تساوي دو چيز آمده و هم به معناي استيلا و تسلط بر چيزي و در اين آيه منظور معناي دوم آن است . كلمه ( ( عرش ) ) به معناي تخت آمده است ( تخت فرمان روايي ) و در اينجا كنايه از مقام حاكميت و سلطنت است . منظور ازاستواي خداوند بر عرش ، تسلط خداوند بر حكم راني بر تمام موجودات است ؛يعني همه چيز عالم در تحت سلطه و فرمان روايي مطلق خداوند متعال است. گرچه بعضي ها اين آيه را به معناي ظاهريش گرفته و گفته اند : خداوند مثل پادشاهان بر روي تخت مي نشيند و فرمان روايي مي كند؛ ولي چنين معنايي خداوند متعال را در حد موجودات جسماني تنزل مي دهد و ساحت كبريايي خداوند منزه از چنين تشبيهات است . در اين باره بحث هاي مفصلي است. براي آگاهي بيشتر به تفسير الميزان ، ذيل آيه 54، سوره اعراف مراجعه نماييد .;
کد سوال : 13797
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : آيه 59 سوره نسا در مورد اسامه بن زيد است يا علي ( ع ) ؟
پاسخ : ( ( يا ايها الذين امنوا اطيعوا الله و اطيعواالرسول و اولي الامر منكم ... ) ) ، ( نسا، آيه 59 ) . مفسرين در اين آيه شريفه درمعني ( اولي الامر ) بحث هاي مفصلي دارند چون اين موضوع درباره يكي ازمهمترين مسايل اسلامي است كه مساله رهبري مسلمين را مطرح مي كند و مراجع واقعي مسلمين را در مسايل ديني و اجتماعي مشخص مي سازد .تفسير نمونه : نظرات جامعي از بيشتر مفسران در اين مورد نقل كرده و در نتيجه چنين مي گويد : همه مفسران شيعه در اين زمينه اتفاق نظر دارند كه منظور از ( اولي الامر ) امامان معصوم ( ع ) مي باشند كه رهبري مادي و معنوي جامعه اسلامي در تمام شوون زندگي از طرف خدا و پيامبر اسلام ( ص ) به آنها سپرده شده است و غير آنها را شامل نمي شود و البته كساني كه از طرف آنها به مقامي منصوب شوند و پستي را در جامعه اسلامي به عهده بگيرند، با شروطمعيني اطاعت آنها لازم است نه به خاطر اين كه اولي الامرند، بلكه به خاطر اين كه نمايندگان اولي الامر مي باشند و اضافه مي كند تنها تفسيري كه ازاشكالات مفسرين سالم مي ماند همين تفسير ( ( اولي الامر ) ) به رهبران و امامان معصوم است زيرا اين تفسير با اطلاق وجوب اطاعت كه از آيه فوق استفاده مي شود كاملا" سازگار است چون مقام عصمت امام او را از هرگونه خطا و اشتباه و گناه حفظ مي كند و به اين ترتيب فرمان او همانند فرمان پيامبر اسلام ( ص ) بدون هيچگونه قيد و شرطي واجب الاطاعه است ، ( تفسير نمونه ، ج 3، ص 436 - 438 ) . بعضي از دانشمندان معروف اهل تسنن از جمله مفسر معروف ( فخر رازي ) در آغاز سخنش در ذيل اين آيه به اين حقيقت اعتراف كرده ،مي گويد : كسي كه خدا اطاعت او را به طور قطع و بدون چون و چرا لازم شمرده حتما" بايد معصوم باشد، زيرا اگر معصوم از خطا نباشد به هنگامي كه مرتكب اشتباه مي شود خداوند اطاعت او را واجب شمرد و پيروي او را در انجام خطالازم دانسته است و اين خود يك نوع تضاد در حكم الهي ايجاد مي كند، زيرا ازيك طرف انجام آن عمل ممنوع است و از طرف ديگر پيروي از اولي الامر لازم است ، ولي از آنجا كه فخر رازي آشنايي به مكتب اهل بيت ( ع ) و امامان نداشته اين احتمال را كه اولي الامر اشخاص معين از امت بوده باشند ناديده گرفته است و ناچار شده كه اولي الامر را به مجموع امت يا نمايندگان عموم طبقات مسلمين تفسير كند، ( تفسير نمونه ، ج 3، ص 439 ) . در اين كه امامان معصوم ( ع ) اولي الامر هستند در آيه ديگر هم اشاره به آن شده است ( ( ... ولوردوه الي الرسول و الي اولي الامر منهم لعلمه الذين يستنبطونه منهم... ؛ اگر به رسول و به صاحبان حكم رجوع مي كردند همانا ( تدبير كار ) را آنان كه اهل بصيرتند مي دانستند و در آن واقعه صلاحانديشي مي كردند ) ) ، ( نسا، آيه 83 ). اولي الامر در اين آيه همان كساني هستند كه در آيه قبلي مطرح شد كه عبارت باشد از معصومين ( ع ) ، ( الميزان ، ج 5، ص 24 ) . اما اقوال ديگري كه در تفسيراولي الامر وارد شده است واز جمله اين كه بگوييم منظور از اولي الامرفرماندهان لشكر اسلام ميباشد و - اسامه بن زيد - هم كه يكي از آنهاست ، باتوجه به توضيحي كه در معناي اولي الامر بيان گرديد مردود به نظر مي رسد.چون امارت ، فرمانده بر لشكر در واقعه خاص است ، علم و خبره بودن فرمانده به خارج از اميري لشكر تجاوز نمي كند، ( برداشت از الميزان ، ج 5، ص 20 ) . درمنابع اسلامي نيز احاديثي وارد شده كه تفسير - اولي الامر - به ايمه اهل بيت ( ع ) را تاييد مي كند .از جمله : 1- مفسر مشهور اسلامي ابوحيان اندلسي مغربي در تفسير بحرالمحيط مي نويسد كه اين آيه در حق علي و ايمه اهل بيت ( ع ) نازل گرديده است ، ( بحرالمحيط، ج 3، ص 278، طبع مصر، نقل ازتفسير نمونه ، ج 3 ) . در تفسير عياشي از امام محمد باقر ( ع ) نقل مي كند، منظوراز اولي الامر ايمه ( ع ) مي باشد، ( تفسير الميزان ، ج 5، ص 24 ) . ابن بابويه ازجابر بن عبدالله انصاري روايت مي كند : وقتي آيه ( ( اطيعوا الله و اطيعواالرسول و اولي الامر منكم ) ) بر پيامبر ( ص ) نازل شد گفتم يا رسول الله ، خدا ورسول را شناختم . اولي الامر كه خداوند اطاعتشان را همراه اطاعت تو قرار داده چه كساني هستند؟ فرمود : ( ( آنان جانشينان من هستند اي جابر و پيشوايان مسلمين پس از من ، اول ايشان علي بن ابيطالب است و پس از وي حسن وحسين و علي بن حسين ... ) ) يك يك ايمه ( ع ) نام مي برد، ( تفسير نورالثقلين ، ج 1، ص 499 ) . براي آگاهي بيشتر ر.ك : 1- تفسير نمونه ، ج 3ناصر مكارم شيرازي 2- امامت و رهبري شهيد مطهري ;
کد سوال : 13798
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : آيات مربوط به شفاعت ايمه و پيامبر را بيان كنيد.
پاسخ : كلمه شفاعت از ريشه شفع ، به معني جفت گرفته شده است و نقطه مقابل آن ( ( وتر ) ) به معني تك و تنها است . سپس به ضميمه شدن فرد برتر وقوي تري براي كمك به فرد ضعيف تر اطلاق گرديده است ، ( تفسير نمونه ، ج 1، ص 224 ) . لفظ شفاعت در عرف و شرع به دو معني متفاوت گفته مي شود : 1- شفاعت در لسان عامه به اين معنا است كه شخص شفيع ازموقعيت و شخصيت و نفوذ خود استفاده كرده و نظر شخص صاحب قدرت رادر مورد مجازات زيردستان عوض كند .2- مفهوم ديگر شفاعت بر محوردگرگوني و تغيير موضع شفاعت شونده دور مي زند، يعني شخص شفاعت شونده موجباتي را فراهم سازد كه از يك وضع نامطلوب و در خور كيفر بيرون آمده و به وسيله ارتباط با شفيع خود را در وضع مطلوبي قرار دهدكه شايسته ومستحق بخشودگي گردد و شفاعت در اسلام از اين نوع مي باشد و شفاعت دراسلام هميشه از بالا به پايين است . در اين مورد شهيد مطهري مي گويد : ( ( فرق اساسي شفاعت واقعي و حقيقي با شفاعت باطل و نادرست در اين است كه شفاعت واقعي از خدا شروع مي شود و به گناهكار ختم مي گردد و درشفاعت باطل عكس آن فرض شده است . در شفاعت حقيقي ، مشفوع عنده ،يعني خداوند برانگيزاننده وسيله يعني شفيع است و در شفاعت باطل مشفوعله يعني گناهكار برانگيزاننده او است در شفاعت هاي باطل كه نمونه آن در دنيا وجود دارد، شفيع صفت وسيله بودن را از ناحيه مجرم كسب كرده است زيرا او است كه وسيله را انگيخته و به شفاعت وادار كرده است ، اواست كه وسيله را وسيله قرار داده است ولي در شفاعت هاي حق كه نسبت دادن آن به انبيا و اوليا و مقربان درگاه الهي صحيح است ، وسيله بودن شفيع از ناحيه خداست ، خداست كه وسيله را وسيله قرار داه است ، ( مجموعه آثار، شهيد مطهري ، ج 1، ص 260 و 261، انتشارات صدرا ) . آياتي كه در قرآن كريم پيرامون شفاعت بحث مي كند در حقيقت به چند دسته تقسيم مي شود : 1- آياتي است كه به طور مطلق شفاعت را نفي مي كند : ( ( ولا يقبل منها شفاعه... ؛ ...و هيچ پذيرفته نشود شفاعت كسي درباره ديگري ... ) ) ، ( بقره ، آيه 48 ) . ( ( انفقوا مما رزقناكم من قبل ان ياتي يوم لابيع فيه و لاخله ولاشفاعه ؛ ...از آنچه روزي شما كرديم انفاق كنيد پيش از آن كه بيايد روزي كه نه كسي براي آسايش خود چيزي تواندخريد و نه دوستي و شفاعتي به كارآيد ) ) ، ( بقره ، ايه 254 ) . ( ( فما تنفعهم شفاعه الشافعين ) ) ، ( مدثر، آيه 48 ). در اين آيات راه هاي متصور براي نجات مجرمان غير از ايمان و عمل صالح چه ازطريق پرداختن و عوض مادي يا پيوند و سابقه دوستي و يا مساله شفاعت نفي شده است . 2- آياتي است كه شفيع را منحصرا" خدا معرفي مي كند : ( ( مالكم من دونه من ولي ولاشفيع ؛ ...شما را غير او هيچ يار و ياور شفيع ومددكاري نيست ) ) ، ( سجده ، آيه 4 ) . ( ( قل لله الشفاعه جميعا"؛ بگو شفاعت همه خلق با خداست ) ) ، ( زمر، آيه 44 ) . 3- آياتي است كه شفاعت را مشروطبه اذن و فرمان خدا مي كند : ( ( من ذا الذي يشفع عنده الا باذنه ؛ چه كسي مي تواند جز به اذن خدا شفاعت كند ) ) ، ( بقره ، آيه 255 ) . ( ( ولا تنفع الشفاعه عنده الا لمن اذن له... ؛ سود نمي دهد شفاعت نزد او مگر براي آن كه دستور مي داد برايش ... ) ) ، ( سبا، آيه 23 ) . 4- آياتي است كه شرايطي براي شفاعت شونده بيان كرده است . گاهي اين شرايط را رضايت و خشنودي خدامعرفي مي كند : ( ( ولا يشفعون الا لمن ارتضي ؛ كه شفاعت كنندگان جز براي كسي كه خدا از آنها خشنود است شفاعت نمي كند ) ) ، ( انبيا، آيه 28 ) . ( ( لايملكون الشفاعه الا من اتخذ عندالرحمن عهدا" ) ) ، ( مريم ، آيه 87 ) اشاره براين است كه تنها كساني مالك شفاعت هستند كه نزد خداي رحمان عهد وپيماني دارند .امام صادق ( ع ) در تفسير اين آيه فرموده است كه موردشفاعت قرار نمي گيرد كسي مگر آن كه اعتراف كرده باشد بر ربوبيت رب العالمين و امام دانستن اميرالمومنين وامامان بعد از او كه عالم به جميع احكام و شرايع اند .( ( يوميذ لاتنفع الشفاعه الا من اذن له الرحمن و رضي له قولا"؛ در آن روز شفاعت هيچ كس سودي نمي بخشد جز كسي كه خداوند رحمان به او اجازه داده و از گفتار او راضي است ) ) ، ( طه ، آيه 109 ) . در آيه اشاره بر آن است كه : شفاعت در آنجا بي حساب نيست بلكه برنامه دقيقي دارد هم درمورد شفاعت كننده و هم در مورد شفاعت شونده و تا استحقاق و شايستگي در افراد براي شفاعت شدن وجود نداشته باشد شفاعت معني ندارد، ( تفسير نمونه ) . بنابراين بايد دانست كه رضايت خداي تعالي هم براي شافع و هم براي شفاعت شونده اثر كلي داشته ، بلكه لازمه اين امر است و به صراحت مي توان گفت ؛ تنها انبيا و ايمه ( ع ) هستند كه واجد اين شرايط بوده وشايستگي مقام شفاعت را دارند و شفاعت شونده هم بلاشك بايد از پيروي و متابعت ايشان - انبيا و ايمه ( ع ) - برخوردار بوده تا خداي تعالي اجازه شفاعت را بر ايشان صادر نمايد .بنابراين شفاعتي كه مورد نظر ما است شفاعت توحيدي است . ويژگي هاي شفاعت توحيدي عبارت است از : 1-شفاعت از بالا به پايين است ، نه از پايين به بالا .به عبارت ديگر شفاعت جرياني است كه خود خداوند براساس حكم و مصالحي پديد آورده است ، نه تاثيرگذاري از پايين به بالا .2- شفيع را خداوند تعيين مي كند .3-شفاعت شفيع بايد به اذن خدا باشد .4- تاثيرگذاري نهايي و قبول شفاعت از سوي خداست و شفيع هيچ گونه نقش استقلالي ندارد.;
کد سوال : 13799
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : آيا پاكي معصومان ، پاكي حضرت فاطمه از عادت زنانگي را نيز شامل مي شود؟
پاسخ : خداوند در سوره احزاب در مورداهل بيت ( ع ) مي فرمايد : ( ( ... انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت ويطهركم تطهيرا"؛ ...خداوند فقط مي خواهد پليدي و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملا" شما را پاك سازد ) ) ، احزاب ، آيه 33 ) . اين كه اهل بيت ( ع ) بشر هستند به حكم طبيعت انساني همانند ساير انسان ها بوده و داراي لوازم جسماني مي باشند در اين جهت فرقي بين اهل البيت و ديگر انسان ها نيست. البته در مورد فاطمه زهرا ( ع ) احاديثي وارد شده است كه دلالت بر پاكي آن حضرت از آلودگي ظاهري و طبيعي ( عادت زنانگي ، حيض ) مي كند، ( فاطمه الزهرا، شادماني دل پيامبر، احمد رحماني همداني ، مترجم : دكتر سيدحسين افتخارزاده ، ص 215، نقل از بحارالانوار، ج 43، ص 15 ) . اما پاكي وطهارتي كه براي اهل بيت در آيه مي گويد، پاكي از هرگونه پليدي و گناه راشامل مي شود .در زيارت جامعه كبيره هم آمده است : ( ( عصمكم الله من الزلل وامنكم من الفتن و طهركم من الدنس واذهب عنكم الرجس و طهركم تطهيرا"؛خدا شما را از لغزش ها حفظ كرد و از فتنه انحرافات در امان داشت و ازآلودگي ها پاك ساخت و پليدي را از شما دور كرد و كاملا" تطهير نمود ) ) ، ( تفسيرنمونه ، ج 17، ص 297 و 298 ) . ;
کد سوال : 13800
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : چرا گفته اند اگر قرايت قرآن را به اهل بيت هديه كنيد، ثواب آن مضاعف مي شود؟
پاسخ : قرآن خواندن يك عمل مستحب است و هر عمل مستحبي براي خودش ثواب دارد و هديه كردن هم براي خودش عمل مستحبي است ثواب جداگانه دارد؛ و وقتي كه به پيامبر وايمه ( ع ) هديه مي شود خداوند به احترام و عظمت آنان كه در پيشگاه خداونددارند خداوند ثواب ويژه اي به شخص عنايت مي كند، همان طوري كه اگر كسي در راه خدا قرضي بدهد چند برابر را از خدا مي گيرد .از طرفي ايمه ( ع ) معصوم وحامل كتب آسماني و قرآنند و مجراي فيض الهي مي باشند و ريزش رحمت وفزوني ثواب به سبب بركات وجودي آنان مي باشد .اميرالمومنين علي ( ع ) مي فرمايند : در دعا ابتدا بر اهل بيت صلوات بفرستيد تا در اثر ريزش رحمت الهي به شما هم برسد، ( نهج البلاغه ، حكمت 30، نقل از كتاب تفسير موضوعي آيت الله جوادي آملي ، ج 8 ) . در نتيجه هديه صلوات و ختم قرآن به ارواح پاك آنان موجب فزوني رحمت و افزايش فيض الهي خواهد داشت . علامه مجلسي دربحارالانوار آورده است : شخصي به نام علي بن مغيره خدمت امام موسي بن جعفر عرض مي كند در ماه رمضان چند بار قرآن را ختم مي كنم ، روز عيد فطر كه فرا مي رسد يكي از آنها را به پيامبر، يكي را به علي ، يكي را به فاطمه و بقيه رابه ساير امامان تا برسد به شما، اهدا مي كنم . در برابر اين عمل چه پاداشي براي من است ؟ امام هفتم ( ع ) فرمود : پاداش تو آن است كه در روز قيامت با آن بزرگواران خواهي بود .عرض كردم : الله اكبر آيا چنين پاداشي براي من است ؟ حضرت سه مرتبه فرمود : آري ، ( بحارالانوار، ج 98، ص 5،المكتبه الاسلاميه ) . ;
کد سوال : 13801
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : آيا شيطان زماني مقرب درگاه الهي بود؟
پاسخ : خداوند متعال در قرآن مي فرمايد : ( ( واذ قلنا للملايكه اسجدوا لادم فسجدوا الا ابليس ابي واستكبر و كان من الكافرين ؛ و چون فرشتگان را فرمان داديم كه بر آدم سجده كنند همه سجده كردند مگر شيطان كه ابا و تكبر ورزيد و از فرقه كافران بود ) ) ، ( بقره ، آيه 34 ) . از صدر اين آيه به دست مي آيد كه ابليس نيز كه از نوع جن است ولي به خاطر عبادت هاي فراوان در كنار ملايكه قرار داشته و لذا وقتي خدا به ملايكه امر به سجده مي كند ابليس را نيز در برگرفته است . حضرت علي ( ع ) نيزمي فرمايند : ( ( فاعتبروا بما كان من فعل الله بابليس اذا حبط عمله الطويل وجهده الجهيد و كان قد عبدالله سته آلاف... ؛ پند و عبرت گيريد به آنچه خداوندبا ابليس رفتار كرد، در آن هنگام كه اعمال و عبادات طولاني و تلاش وكوشش هاي او را كه شش هزار سال بندگي خدا كرده بود ...به ساعتي تكبرورزيدن بر باد داد ...) ) ، ( نهج البلاغه ، خطبه 192 ( قاصعه ) صبحي صالح ) . اولا"،ابليس با تمرد و عصيان خود نشان داد كه عبوديت ندارد و اگر عبوديت داشت در برابر امر خدا خضوع مي كرد و اطاعت و انقياد خود را نشان مي داد.ثانيا"، هر چند كه شيطان زياد عبادت داشت [ شش هزار سال ] اما امتناعشيطان از سجده كردن براي آدم ( ع ) يك امتناع معمولي و ساده نبود و يك گناه عادي محسوب نمي شد، بلكه سركشي و تمرد آميخته به اعتراض و انكارمقام پروردگار بود به اين جهت مخالفت او سر از كفر و انكار علم و حكمت خدادرآورد و به همين جهت مي بايست تمام مقام ها و موقعيت هاي خويش را ازدرگاه الهي از دست بدهد، ( گزيده تفسيرنمونه ، ج 1 و 2، آيت الله مكارم شيرازي ) . ديگر اين كه ، كفر موجب حبط عمل است ، تكبري كه موجب كفرشيطان شد همانند جرقه اي بود كه انبار باروت را به خاكستر تبديل كند، لذاعبادت طولاني ابليس را تكبر و عصيان و عدم تسليم يك جا از بين برد .به همين جهت خداي سبحان در قرآن مجيد مي فرمايد : ( ( و اذ قلنا للملايكه اسجدوالادم فسجدوا الا ابليس ابي و استكبر وكان من الكافرين ) ) ، ( بقره ، آيه 34 ). ابليس در اثر استكبار و نافرماني از كافران شد .ابليس طبق صريح آيات قرآن از جنس فرشتگان نبود بلكه در صف آنها قرار داشت و او از طايفه جن بود كه مخلوق جسماني است . انگيزه او در اين مخالفت كبر و غرور و تعصب خاصي بودكه بر او چيره شد .او چنين پنداشت كه از آدم برتر است و علت كفر او نيزهمين بود كه فرمان حكيمانه پروردگار را نادرست شمرد، ( برگزيده تفسيرنمونه ، ج 1، ص 62 و 63، آيت الله مكارم شيرازي ) . در ضمن علامه طباطبايي در الميزان اين احتمال را داده كه ابليس قبل از قضيه امتناع از سجده بر آدم ، كافر بوده و امتناع از سجده مرتبط با آن كفر در ضميرش بوده است. البته منظور از اين كفر بي اعتقادي به خدا نبوده است ، بلكه همان رذيله خودخواهي و خودپرستي است كه به صورت خفي و ناآشكار در درون نفس او بوده و سبب طغيان و سركشي او در برابر پروردگار شده است ، الميزان ، ج 1، ص 119، علامه طباطبايي ) . اين نشان مي دهد كه ابليس به علت كثرت عبادت از مقام و منزلت بزرگي برخوردار بوده است . اما از سوي ديگر در ذيل آيه مذكور آمده است ( ( و كان من الكافرين ) ) و چنان كه علامه طباطبايي در تفسيراين آيه گفته است ( الميزان ، ج 1، ص 119 ) اين تعبير نشان مي دهد كه شيطان ازقبل ، در ضمير خود اين رذيله نفساني را داشت اما تا زمان وجوب سجده ،مجالي براي بروي آن پيدا نشده بود .رواياتي نيز مويد اين مطلب وجود داردكه علامه طباطبايي در ذيل همين آيه ذكر كرده است . از مجموع صدر و ذيل آيه مي توان دريافت كه عبادت شيطان گرچه طولاني بود، اما وجود رذايل نفساني در او باعث شد كه در مجال بروز آن رذايل ، واقعيت رذايل خود رانشان دهد و ضمير پنهان خود را با كفر آشكار كند و اين همان معناي هشدارعلي ( ع ) و عبرت گيري از شيطان است . ;